مقالات كاربرد فناوري هاي نوين در كشاورزي

با هدف مطالعه اثر زمان بر توزيع گونه هاي نيکل و کادميم در محلول، آزمايشي با دو خاك متفاوت به لحاظ مقدار آهك (4 و 30 درصد) و دو سطح نيكل (0 و 100 ميلي گرم بر کيلو گرم) و دو سطح کادميم (0 و 25 ميلي گرم بر کيلو گرم) و ماده آلي لجن فاضلاب در دو سطح (S0=0 و S1=50 تن در هکتار) در سه زمان (0، 30، 60 روز) در قالب طرح كاملا تصادفي در سه تکرار در آزمايشگاه انجام گرفت. در نهايت عصاره گيري با آب مقطر انجام و عصاره ها از كاغذ صافي عبور داده شد و در 12000 دور و به مدت 8 دقيقه سانتريفيوژ شدند. pH، EC، غلظت کاتيونها، آنيونها، کربن آلي محلول، نيكل و كادميم در آن اندازه گيري شده و درصد كادميم و نيكل آزاد، پيوند يافته با ماده آلي و شکلهاي معدني به وسيله مدل MINTEQA2 (1) تعيين شد. نتايج نشان دادند كه مقادير نيكل و كادميم محلول به طور معني داري با گذشت زمان كاهش يافت. نيکل و کادميم پيوند يافته با ماده آلي محلول درصد ناچيزي از گونه ها را تشکيل داد ولي با اين وجود روند افزايش و کاهش درصد اين گونه ها با روند نمودار کربن آلي محلول هم خواني داشت. نيكل و كادميم آزاد با گذشت زمان از شروع آزمايش کاهش يافتند. بلافاصله پس از افزودن نيكل به خاك بخش عمده اي از اين فلز وارد بخش كربناتي شد، به طوري كه در اكثر تيمارها و در تمامي زمانها در حدود 90 درصد از نيكل خاك به فرم كربناتي مشاهده شد و تا آخر آزمايش نيز اين نسبت را حفظ كرد. در مورد كادميم هم فاز كربناتي از ابتدا در حدود 40% از کل گونه ها را شامل شد، و با گذشت زمان افزايش يافته و سهم غالب را به خود اختصاص داد. بنابراين به نظر مي آيد كه كه كربنات كلسيم نقش كليدي در توزيع گونه هاي محلول فلزات سنگين در خاك هاي آهكي و با گذشت زمان ايفا نمايد.

سامانه اطلاعات جغرافيايي (GIS) ابزاري براي جمع آوري، مديريت، تجزيه و تحليل و نمايش اطلاعات زميني است. توانايي اين سامانه براي مدل سازي و عمليات جبري و منطقي كه لازمه ارزيابي تناسب اراضي مي باشد، كم نظير است. در ارزيابي اراضي براي يك هدف خاص، نياز به بررسي معيارهاي متعدد و گوناگوني است كه اين نوع ارزيابي چند معياري (Multi-criteria evaluation=MCE) ناميده مي شود. در حقيقت، هدف اصلي از ارزيابي زمين، بررسي تناسب واحدهاي مختلف اراضي با در نظر گرفتن ويژگي هاي فيزيكي، اقتصادي، و اكولوژيكي منابع براي انتخاب گزينه يا گزينه هاي مناسب مي باشد. در ارزيابي چند معياري تصميم گيري و ارزيابي بر اساس معيارهاي مورد بررسي انجام مي گيرد. هدف از اين مطالعه استفاده از اطلاعات زميني به عنوان معيارهاي اثرگذار بر تناسب اراضي براي كشت بادام در استان چهار محال و بختياري مي باشد. در اين تحقيق توانيهاي GIS و ارزيابي چند معياري براي پهنه بندي تناسب اراضي مورد ارزيابي قرار گرفته است. نتايج بدست آمده از ارزيابي تناسب اراضي به روش ارزيابي چند معياري نشان مي دهد كه در اين روش ها برخلاف روشهاي ديگر كلاس تناسب بالا (S) هم در منطقه وجود دارد و درصد مساحت اراضي داراي تناسب متوسط (S) نسبت به روش هاي ديگر بيشتر است. روش هاي ارزيابي چند معياري از انعطاف پذيري بيشتري نسبت به روش هاي ديگر برخوردار هستند. علت آن را مي توان در وزن دهي معيارها و ارزيابي پيكسل به پيكسل آنها جستجو كرد. روش هاي مورد استفاده در ارزيابي چند معياري، شامل روش تركيب خطي وزن دار و روش ميانگين وزني مرتب شده از نظر محاسباتي پيچيده نبوده و در محيط سيستم اطلاعات جغرافيايي به سادگي امكان بهره گيري از آنها فراهم مي باشد. هر دو روش به سبب استفاده از ماتريس هاي ارزيابي، در تسريع عمليات، كاهش هزينه و تسهيل فرآيند ارزيابي موثر مي باشند.

در دنياي امروز به خاطر رشد روزافزون جمعيت و توسعه شهرها از امكان گسترش سطح زير كشت به مرور زمان كاسته شده و نياز شديد به استفاده بهينه از اراضي را موجب مي گردد. شناسايي استعداد خاك ها و اراضي هر منطقه از اصولي ترين روش ها جهت استفاده بهينه از اين منابع، انتخاب الگوي كشت مناسب و بالا بردن سطح توليدات كشاورزي است. سيستم هاي اطلاعات جغرافيايي امروزه به طور گسترده به عنوان يك ابزار موثر براي ارزيابي زمين در مورد استفاده است. بادام يكي از مهمترين محصولات باغي استان چهار محال و بختياري از لحاظ سطح زيركشت و ارزش اقتصادي است. شرايط اقليمي، از جمله وجود زمستان هاي سرد و طولاني و نياز بادام به سرماي مناسب جهت سپري شدن خواب زمستانه از يك طرف، اين استان را براي توليد بادام مناسب نموده است و از طرف ديگر حجم زيادي از محصول بادام در استان در نتيجه سرماي ديررس بهاره از بين مي رود. اهداف اين تحقيق، تهيه نقشه احتمال سرمازدگي، تعيين تناسب اراضي و مقايسه روش هاي آن براي ارقام مامايي و شاهرود  12در منطقه مورد مطالعه بوده است. نتايج حاصل از تناسب اقليمي (سرمازدگي و اثر جهت شيب) به روش محدوديت ساده نشان مي دهد كه 48.3% و 48.6% مساحت استان داراي تناسب زياد (S)، صفر و 25.8% داراي تناسب متوسط (S)، 51.36 و 25.58% داراي تناسب كم (S) و 0.34% و صفر درصد نامناسب (N)، به ترتيب براي ارقام مامايي و شاهرود  12مي باشد. ميزان سرمازدگي بهاره براي رقم شاهرود 12 از رقم مامايي به مراتب كمتر مي باشد. نتايج حاصل از تناسب اراضي به روش محدوديت ساده نشان مي دهدكه درصد مساحت اراضي با تناسب متوسط (S) براي رقم شاهرود 12بيشتر از رقم مامايي است. همچنين درصد اراضي با تناسب كم (S) و كلاس نامناسب (N) براي رقم مامايي از شاهرود 12 بيشتر مي باشد كه علت آن، محدوديت جهت شيب مي باشد. به طور كلي مهمترين عوامل محدود كننده براي ارقام مورد اشاره عبارتند از: بافت، عمق، مواد آلي، آهك خاك، ميزان و جهت شيب زمين. تفاوت چنداني در نتايج حاصل از دو روش محدوديت ساده و پارامتريك وجود نداشت.

يکي از چالش هاي مهم امروز و قرن آينده در ارتباط با کشاورزي و توليد غذا، توسعه پايدار است. توسعه پايدار وابسته به مديريت جامع منابع طبيعي و بهينه سازي همزمان سيستم هاي توليد محصولات کشاورزي بر اساس مسايل اقتصادي، اجتماعي و زيست محيطي است. تحقق مديريت و بهينه سازي موارد مذکور و اعمال آنها در روند تصميم گيري ها نيز به طور معمول نيازمند استفاده از سيستم هاي شبيه سازي کامپيوتري است. نمونه اي از اين سيستم ها، خط مشي هاي تکنيکي آن، جنبه هاي مختلف و نرم افزارهاي مربوطه در اين مقاله ارايه گرديده است.
اين سيستم، يک مجموعه از مدل هاي هيدروليکي، هيدرولوژيکي و اکولوژيک با بيشترين کاربرد در کشاورزي و مديريت منابع طبيعي است و مي تواند در ارزيابي، تجزيه و تحليل و مديريت فرآوري محصولات کشاورزي کمک هاي قابل توجهي به استفاده کننده بنمايد. اين کمک ها با هدف افزايش بهره وري و کاهش مخاطرات زيست محيطي ارايه مي گردند.

افزايش رشد جمعيت موجب تغيير سيستم توليد و افزايش نياز به فرآورده هاي حيواني شده است. حفظ تنوع ژنتيکي حيوانات در نتيجه افزايش توليد و به دنبال آن فرآورده هاي خوراکي، امري اجتناب ناپذير است. تخمين دقيق تنوع ژنتيکي در داخل گونه هاي حيواني گامي در جهت حفظ ذخاير ژنتيکي است. در طي پنج دهه گذشته کاربرد روش هاي مبتني بر ژنتيک جمعيت و آمار در اصلاح دام، امکان دستيابي به حيواناتي با توان توليدي بالا را فراهم آورده است. بسياري از پيشرفت هاي به دست آمده در بهبود برخي از صفات اقتصادي بر اساس مشاهدات فنوتيپي حيوان مي باشد که اين امر ناشي از عملکرد تعداد زيادي از ژنها با اثرات کم در بروز فنوتيپ است. اما در طي زمان برخي محدوديت هاي روش هاي مورد استفاده آشکار گرديد. پيشرفت هاي موجود در زيست فناوري (بيوتکنولوژي) چالش هاي موجود را برطرف مي کند. از اينرو پيشرفت هاي اخير در زمينه بيولوژي مولکولي امکان تشخيص و استفاده از تنوع ژنتيکي به منظور پيشرفت گونه هاي حيواني را فراهم آورده است. اين مقاله بر آن است که کاربرد زيست فناوري را در حفظ منابع ژنتيکي ارايه نمايد.

خشکسالي يکي از مهمترين بلاياي طبيعي تاثيرگذار در بخش کشاورزي و منابع آب مي باشد که فراواني آن به ويژه در مناطق خشک و نيمه خشک کشور بسيار زياد مي باشد. کمبود بارش اثرات متفاوتي را بر کشاورزي، منابع آبهاي سطحي، آبهاي زيرزميني، رطوبت خاک و جريان رودخانه ها به جاي مي گذارد. با توجه به قرار گرفتن استان فارس در ناحيه آب و هوايي خشک و نيمه خشک ايران و وقوع خشکسالي هاي مکرر به ويژه در سالهاي اخير، اهميت توجه به شبيه سازي و پيش بيني خشکسالي بيش از پيش ضروري مي گردد. شناخت و توصيف کمي فرآيند محيطي و سپس پيش بيني و تخمين رفتار آن در زمان يا مکان و موقعيت هايي که فاقد مشاهده و نمونه هستند، نيازمند در اختيار داشتن يک الگو و مدل از آن فرآيند است. يکي از روش هاي دستيابي به هدف مدلسازي در وقوع خشکسالي، استفاده از الگوي سري هاي زماني مي باشد. در پژوهش حاضر از آمار بارندگي 90 ايستگاه بارانسنجي و سينوپتيک در استان فارس با در نظر گرفتن دوره آماري 30 ساله استفاده گرديد. در راستاي تعيين درجه شدت خشکسالي نيز از شاخص استاندارد شده بارش به دليل مزايايي که در تحليل مکاني و ايجاد ارتباط زماني بين رخدادهاي خشکسالي دارد، استفاده گرديد. پس از پايش و ارزيابي شدت هاي خشکسالي، اقدام به تعيين الگوي مکاني مناسب منطبق با وضعيت خشکسالي در استان فارس شد. با استفاده از تحليل سري هاي زماني و بر اساس الگوي هاي مکاني تهيه شده در مناطق مختلف استان فارس، مدل مناسب هر منطقه تهيه گرديد. در شبيه سازي وقوع خشکسالي با استفاده از الگوهاي سري زماني، بر اساس روش خود همبستگي و خود همبستگي جزيي، ارزيابي تمامي الگوهاي احتمالي به لحاظ ايستا بودن، بررسي پارامترها و انواع مدل ها، مدل ARIMA انتخاب گرديد و مناسبترين مدل جهت شبيه سازي خشکسالي در هر منطقه تعيين و ارايه گرديد.

جنبه هاي مختلفي از تاثير تنش شوري، با استفاده از نمك كلريد سديم، بر پارامترهاي رشد نظير ميزان رشد طولي گياه و توليد توده زنده، جذب عناصر معدني، رقابت يوني و ميزان تحمل شوري در دانه رست هاي يکساله كاج تهران (پينوس الداريكا)، که در گلخانه و با محلول غذايي رشد کرده بودند، مورد بررسي قرار گرفت. طرح آزمايش ها به صورت کاملا تصادفي و در شش تيمار مختلف با اضافه کردن نمک کلريد سديم در غلظت هاي 0، 25، 50، 100، 150 و 200 ميلي مولار به محلول غذايي طراحي شد (هدايت الکتريکي محلول به ترتيب 1، 3.1، 6، 10.4، 14.5 و 19.6 ميلي زيمنس بر سانتي متر بود). نتايج حاصل از اين مطالعات، كه با آناليز رگرسيون خطي همراه شد، نشان داد که با افزايش غلظت نمک به سطوح بالاتر از 50 ميلي مولار در محيط ريشه ميزان رشد طولي گياهان کاج تهران کاهش مي يابد. اين موضوع با نتايج به دست آمده از مقايسه ميانگين توده زنده کل با استفاده از آزمون «دانکن» هماهنگي دارد. نتايج حاصل از آناليز اخير همچنين نشان داد که از نظر کاهش توده زنده، برگ ها حساسيت بيشتري نسبت به ريشه و ساقه به افزايش شوري نشان مي دهند. افزايش انباشتگي سديم و کاهش پتاسيم به عنوان پيامدي از افزايش غلظت نمک تا سطح 150 ميلي مولار کلريد سديم در هر سه اندام ريشه، ساقه و برگ مشاهده شد، اما با افزايش غلظت نمک از 150 ميلي مولار به 200 ميلي مولار انباشتگي خالص سديم نيز کاهش يافت. افزايش غلظت نمک با تغييراتي در انباشتگي ساير عناصر در اندام هاي گياهي همراه بود که مي توان به افزايش غلظت منيزيم در ريشه و ساقه، افزايش کلسيم و فسفر در برگ ها و افزايش نسبي نيتروژن در هر سه اندام اشاره کرد.

ميوستاتين يا فاكتور 8 رشد و تمايز به عنوان عاملي كه منجر به ماهيچه مضاعف مي شود معرفي شده است. اگر موتاسيوني در ناحيه كد كننده پروتئين اين ژن اتفاق افتد باعث تغيير نقش تنظيم كنندگي اين ژن مي گردد و موجب افزايش عضله مي شود. اين امر در گاو گزارش شده كه از طريق افزايش سنتز پروتئين صورت مي گيرد. گزارش هايي مبني بر اين وجود دارد كه 9 موتاسيون در ناحيه كد كننده ميوستاتين منجر به تغييرات غير مشابهي مي شود كه 3 تا از آنها منجر به موتاسيون هاي بي معني مي شود كه 2 موتاسيون در اگزون 1 و موتاسيون ديگر در اگزون 2 مي باشد. 6 موتاسيون باقي مانده در اگزون 2 و 3 قرار دارد كه منجر به كدهاي پايان زودرس مي شود، كه اين موتاسيونها مسوول فنوتيپ ماهيچه مضاعف است. متاسفانه مشكلات مديريتي، از جمله مشكلات مربوط به تولد و زايمان گريبانگير گاوهاي با ماهيچه مضاعف مي شود كه مي تواند به برنامه هاي كنترل و اصلاح ژنتيكي غلبه كند. هدف اين مقاله بررسي عملکرد ميوستاتين و مزايا و معايب آن در اصلاح دام مي باشد. با توجه به تعداد زياد دام در ايران، کمبود گوشت، خشکسالي و کمبود علوفه شناسايي دام هاي داراي ژن ماهيچه مضاعف و ازدياد آنها توصيه مي شود.

پيچيدگي، تنوع و حجم انبوه اطلاعات جغرافيايي از يك سو و توانايي هاي رايانه در عرصه اطلاعات از سوي ديگر، فلسفه وجودي سيستم هاي اطلاعات جغرافيايي(G.I.S)  را تبيين مي كند. از آنجا كه بخش عمده اطلاعات علوم زمين موجود در پايگاه هاي مركز اطلاعات و مدارك علمي ايران، شامل اطلاعات مكاني و تشريحي است، مناسب ورود به سيستم هاي اطلاعات جغرافيايي مي باشد و مي توان اين اطلاعات را آماده استفاده در اين سيستم ها نمود. پژوهش حاضر با اين ديدگاه و با هدف بررسي كاربرد G.I.S در تهيه نقشه تيپ هاي فرسايشي در يك حوضه آبخيز انجام شده است. از طرفي روند رو به رشد فرسايش در حوضه هاي آبخيز كشور در اشكال مختلف، برآورد و تعيين مقدار فرسايش و نيز علل افزايش و تشديد آن را در حوضه ها ضروري ساخته است. در اين راستا بوسيله سيستم اطلاعات جغرافيايي ابتدا اقدام به تهيه 11 نقشه،كاربري اراضي، اجزا اراضي، زمين شناسي، نفوذ پذيري، طبقات ارتفاعي، طبقات شيب، شبكه هيدروگرافي، منحني هاي ميزان، حساسيت به فرسايش، هوا و اقليم و نقشه زير حوضه بندي گرديد. سپس با استفاده از اين نقشه ها به همراه انجام بازديدهاي گسترده صحرايي و استفاده از ساير منابع اطلاعاتي موجود و نيز انجام آزمايشات لازم، نقشه جامع تيپ هاي فرسايشي در منطقه مورد مطالعه تهيه و اشكال، شدت و مساحت هر تيپ فرسايشي مشخص شد. منطقه مورد مطالعه با توجه به اشكال و شدت فرسايش به تعداد 9 تيپ فرسايشي تقسيم گرديد كه خصوصيات هر تيپ به تفكيك ارايه شده است. نتايج نشان داد كه گسترده ترين تيپ هاي فرسايشي در كل حوضه تيپ 6 (S2R2G2/Scch) و تيپ (S2R2G1/Scch) 7 به ترتيب با مساحت 23.4 و 12.7 كيلومتر مربع مي باشد كه مي بايست در اولويت اول كاري و انجام اقدامات حفاظتي در برابر فرسايش و هدرروي خاك قرار گيرد. نقشه مربوط به گسترش تيپ هاي فرسايشي در حوضه به همراه ساير نقشه هاي مرتبط ارايه شده است.

دراوايل هزاره سوم توسعه پايدار، امنيت غذايي و مسايل وابسته به آن هنوز مهمترين چالشهاي جهاني محسوب مي شوند که پاسخي اميدوارکننده به آنها داده نشده است و بکارگيري نوآوريهاي تکنولوژيکي در عرصه اطلاعات مي تواند اثر بخشي و کارآيي مطلوبي در اين عرصه ها در پي داشته باشند. در جوامع دانايي محوردر حال ظهور، دستيابي به ارتباطات ابزاري کليدي براي مشارکت و ادغام اجتماعي به حساب مي آيد. اطلاعات در عرصه کشاورزي و توسعه روستايي نه تنها به عنوان يکي از اصلي ترين نهاده ها و سرمايه ها تلقي مي گردد بلکه کارآترين عامل ارتقاي راندمان و اثربخشي ديگر منابع توليد و توسعه بشمار مي رود. نهاده هاي ترويجي که در ارايه اطلاعات به روز، متنوع و متناسب با نيازهاي کشاورزان به خصوص در کشورهاي درحال توسعه همواره با مشکلاتي مواجه بوده اند، در رويارويي با ارباب رجوع خويش جهت عمل به رسالت خود راهي بجز سازگار شدن با دنياي مترقي و روبه پيشرفت امروز بخصوص درعرصه دانش و اطلاع رساني و ارتباطات ندارند. تغيير نقش ترويج و نهادهاي ترويج و آموزش کشاورزي از يک واسطه انتقال دهنده اطلاعات به نهادهايي با جريان اطلاعاتي چندگانه و مجموعه ارگانهاي دولتي و غير دولتي با ارباب رجوع متنوع لزوم روي آوري به تکنولوژيهاي ارتباطي واطلاعاتي را اجتناب ناپذير مي سازد.

عواملي مانند گرم شدن جهاني، از بين رفتن تنوع ژنتيكي، مشكلات مربوط به آفات و بيماري هاي گياهي و تخريب خاك به عنوان تهديدي براي كشاورزي پايدار در قرن بيست و يكم شناخته شده اند. در بيشتر مناطق دنيا از جمله كشور ما مصرف افراطي مواد شيميايي براي عملكرد بالا باعث افزايش هزينه هاي توليد همراه با تخريب منابع خاكي، آبي و بيولوژيك بوده است. جدي بودن تخريب محيط زيست در اثر كاربرد روش هاي غلط موجب جلب توجه و علاقمندي متخصصين به نظام هاي زراعي سالم و با دوام از نظر اكولوژي گرديده است.
براي حل مسايل بسيار زيادي كه در توليد پايدار محصولات کشاورزي با آن روبرو مي باشيم و همچنين كاهش اثرات نامناسب زيست محيطي آنها نياز به برنامه ريزي دقيق همراه با يك رويكرد چند نظامه و همكاري جمعي است. راهبردها بايد به نحوي انتخاب گردد كه تغيير در عمليات زراعي، روش و زمان مصرف مواد شيميايي، برنامه ريزي آبياري و تخريب خاك را زيرنظر داشته باشد. حركت به طرف نگرش چند نظامه در تحقيق و توسعه بايد به طريقي برنامه ريزي شود كه حالت توصيه كلي و عمومي فعلي به دست اندركاران اجرايي، در بلندمدت به توصيه بر اساس اصول كشاورزي دقيق (PA) تبديل شود. بدين معني كه كاربرد نهاده هاي توليد بر اساس نياز سنجي دقيق محلي يا موضعي هر محصول باشد به نحوي كه پايداري موجود بهبود يابد و يا حداقل حفظ گردد. مفهوم كشاورزي دقيق با توسعه سريع فنآوري هاي پيشرفته مانند نظام مكان يابي جهاني (GPS) و دسترسي آسان و كم هزينه به آن در حال گسترش است. كشاورزي دقيق مفهوم گسترده اي دارد و موارد زيادي را در بر مي گيرد که هركدام از جنبه هاي آن به طور مستقيم و يا غير مستقيم روي محيط تاثير مي گذارد. به منظور داشتن عملكرد پايدار اقتصادي بايد تمام آنها مورد بررسي همه جانبه قرار گيرد.

پيشرفت هاي به دست آمده در فناوري در بيست سال گذشته، ابزارها و فنون مناسبي را براي ارزيابي نحوه عملکرد و ارتباط انسان در حفاظت از محيط زيست در دسترس قرار داده است. فناوري اطلاعات روش هاي نو و بديعي را ارايه نموده است. براي مثال، سيستم هاي اطلاعات جغرافيايي هماهنگ با فناوري سنجش از راه دور اين امکان را به وجود مي آورد که تغييرات در محل هاي سکونت و چشم اندازها را در زمان و مکان دنبال کنيم. ابزارهاي تجزيه و تحليل دي.ان.ا در گياهان و حيوانات، روش مديريت گونه هاي در معرض خطر را عوض کرده است.
فناوري هاي وابسته به کامپيوتر مي تواند وسايل آموزشي قدرتمندي را افزون بر منابع غني اطلاعات فراهم نمايد و در نتيجه گيرنده غير فعال اطلاعات را به شرکت کننده فعال در يادگيري تبديل نمايد. ابزارهاي جديد فرامحاسبه اي امکان مي دهد که براي پيش بيني هاي اکولوژيک و يا پيشگويي اثرات تغييرات جهاني، مدل هاي پيشرفته اي ساخته شود. حتي مي توان سوالات جديد، نتايج، پيشنهادات و دست نوشته هاي خود را از طريق پست الکترونيک در ظرف چند ثانيه با آن طرف اوقيانوس ها رد و بدل نمود. در اين صورت دانشجويان به منابع اوليه داده ها و دانش هاي مربوطه نزديکتر مي شوند و در نتيجه آنها قادرند ضمن شرکت در آزمايش هاي علمي، وارد حوادثي شوند که در فاصله دور اتفاق مي افتد. در نتيجه فناوري اطلاعات مي تواند در درس هاي حفاظت محيط زيست مورد استفاده قرار گيرد و محيط آموزشي دانشجويان را با با فعاليت هاي دانشمندان سرتاسر دنيا درگير نمايد.

کشاورزي دقيق اکنون به عنوان مفهومي مورد پسند عامه در آمده است. موفقيت در اين نوع کشاورزي وابسته به سه عامل کليدي اطلاعات، فناوري و مديريت است. در تمام مراحل توليد از زمان کاشت تا پس از برداشت، اطلاعات به موقع و درست امري اساسي است. يک کشاورز دقيق بايستي جستجوگر باشد و اطلاعات موجود را در هر مرحله در سيستم مورد استفاده قرار دهد.
موفقيت در کشاورزي دقيق وابسته به سه عامل کليدي اطلاعات، فناوري ومديريت است. اطلاعات شايد با ارزش ترين منبع براي زارع باشد. در تمام مراحل توليد از زمان کاشت تا پس از برداشت، اطلاعات به موقع و درست امري اساسي است. اطلاعات قابل دسترس زارع شامل ويژگي هاي محصول، خواص خاک، نيازهاي کودي، جمعيت هاي علف هاي هرز، جمعيت هاي حشرات، واکنش هاي رشد گياه، داده هاي برداشت و داده هاي فرآيند هاي پس از برداشت مي باشد. يک کشاورز دقيق بايستي جستجوگر باشد و اطلاعات موجود را در هر مرحله در سيستم مورد استفاده قرار دهد. فناوري به سرعت در حال تغيير است و زارع با تغييرات که ممکن است در جهت منافع عمليات او باشد، بايد هماهنگ باشد. نرم افزارهاي کامپيوتري مانند برگه گسترده، پايگاه داده ها، سيستم اطلاعات جغرافيايي(GIS)  و ساير انواع کاربري هاي نرم افزاري را به آساني مي توان تهيه نمود. مديريت در موفقيت نقش اساسي دارد زيرا که اطلاعات به دست آمده و فناوري موجود را به صورت يک سيستم جامع با هم ترکيب مي کند. بدون مديريت درست، توليد دقيق محصول امکان پذير نمي باشد. زارعين بايستي قادر باشند چگونه اطلاعات را تفسير نمايند، چگونه از فناوري بهره برداري کنند و چگونه براي داشتن محصول قابل قبول تصميم گيري نمايند.

استفاده از سامانه اطلاعات جغرافيايي (GIS) و سنجش از دور (RS) جهت تسهيل برآورد رواناب حاصل از حوضه هاي آبريز و اراضي کشاورزي، در سال هاي اخير مورد توجه بيشتري قرار گرفته است. در واقع دليل اين موضوع آن است که مدل هاي بارندگي - رواناب علاوه بر مدل هاي زمين ريخت شناسي شامل مدل هاي سه بعدي (فضايي) نيز مي باشند. در اين مطالعه، روش موسسه کشاورزي ايالات متحده (سازمان حفاظت از منابع طبيعيNRCS ) به عنوان يکي از معتبرترين روشهاي موجود جهت تخمين عمق رواناب، بکار گرفته شده است. فاکتور اصلي در اين روش شماره منحني (CN) است که خود نيز وابسته به پارامترهايي نظير کلاس هيدرولوژيک خاک، کاربري اراضي و شرايط هيدرولوژيکي منطقه مي باشد. سامانه اطلاعات جغرافيايي و سنجش از دور، به منظور تخمين رواناب در تهيه کميتهاي ريخت شناسي حوضه آبريز (جهت استفاده در مدلها)، بکار برده مي شوند.
اين بررسي مربوط به مطالعات موردي حوضه آبريز تنگ شول يکي از زيرحوضه هاي اصلي سد درودزن واقع در استان فارس مي باشد. سطح آب رودخانه اصلي حوضه فوق الذکر در مواقع سيلابي، افزايش ارتفاع پيدا کرده و باعث به زير آب رفتن مقدار زيادي از اراضي کشاورزي موجود در حريم سيلابدشت، گرديده است. اين موضوع هر ساله باعث تحميل خساراتي به زارعين منطقه مي گردد. در اين مطالعه جهت تشخيص توزيع سه بعدي رواناب (با استفاده از عکسهاي هوايي)، از نرم افزارهاي مرتبط با سيستم اطلاعات جغرافيايي بهره گرفته شده است. از اينرو در حوضه مورد مطالعه، توزيع سه بعدي رواناب جهت انواع تيپهاي کاربري اراضي مشخص گرديد.

صدمات ناشي از يخ زدگي مي توانند يك مشكل جدي براي گياهان باشد. دانستن چگونگي يخ زدگي و گسترش آن در درون گياه مي تواند كمك مفيدي براي بهبود برنامه مديريتي و يا اصلاح ارقام باشد. تاكنون گسترش صدمات ناشي از يخ زدگي در زمان واقعي خود و در درون گياه بدون بهره گيري از تكنولوژي بخوي مطالعه نشده بود. منشا و گسترش يخ زدگي در گياهان ناشناخته مي باشد بنابراين هر گونه اطلاعاتي در اين خصوص مي تواند براي برنامه هاي مديريتي و توليد ارقام مقاوم موثر باشد. استفاده از بررسي تفاوت دمايي يكي از روش هاي كاربردي براي رديابي فرايند يخ زدگي در گياه است. در اين روش يك رديف ترموكوپل به بافت گياهي متصل مي شود. براي مشاهده هسته يخ، ميزان يخ و جمعيت باكتري هاي مولد هسته يخ در بافتهاي متفاوت و همچنين اندازه گيري آنها، از تصاوير ناشي از حرارت مادون قرمز استفاده زيادي شده است. اين گونه مطالعات نشان مي دهد كه حرارت سنجي مادون قرمز يكي از بهترين روش ها براي مطالعه هسته يخ و جمعيت پاتوژنها در گياهان مي باشد.