مشاعره آنلاین
من بندهٔ عاصیم رضای تو کجاست
تاریک دلم نور و صفای تو کجاست
ما را تو بهشت اگر به طاعت بخشی
این بیع بود لطف و عطای تو کجاست
در يكى گفته آه اين جمله يكى است
هر آه او دو بيند احول مردآى است
تا چند کشم غصهٔ هر ناکس را وز خست خود خاک شوم هر کس را
کارم به دعا چو برنمیآید راست دادم سه طلاق این فلک اطلس را
اشکم احرام طواف وطنت می بندد
گرچه از خون دل ریش دمی طاهر نیست
اشکم احرام طواف وطنت می بندد
گرچه از خون دل ریش دمی طاهر نیست
تير غمزهت را بگو آهستهتر گرنه اندر روي کافر ميزند
دلی که غیب نما است و جام جم دارد
زخاتمی که دمی گم شود چه غم دارد
در جهان تخم خصومت کاشتهست
خویشتن را غیر خود پنداشتهست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست
ترسم که تو میرانی زورق به سراب اندر
زادی به حجاب اندر میری به حجاب اندر
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را
این زمین و آسمان ملک خداست
این مه و پروین همه میراث ماست
اندرین ره هر چه آید در نظر
با نگاه محرمی او را نگر
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما
الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
ای صبا از ساکنان شهر یزد از ما بگو
کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما
الا ای خاک خوزستان تو آن استی که دیدستی
سکندر ها و قیصر ها و لشکر های جوشانش