لیست شهدای دفاع مقدس(الف)
| نام پدر: الله داد | تاریخ تولد: - / - /1339 |
| محل تولد: - | تاریخ شهادت: 13/03/1361 |
| محل شهادت: شادگان | طول مدت حیات:22 |
| مزار شهید: روستای دره عباس (بیرجند) |
پیکر شهید پس از تشییع در بیرجند، به زادگاهش انتقال یافت و در مزار شهدای روستای دره عباس به خاک سپرده شد.
| نام پدر: - | تاریخ تولد: - / - /1314 |
| محل تولد: ایران - آذربایجان غربی - ماکو | تاریخ شهادت: - |
| محل شهادت: هنک آباد _ پیرانشهر | طول مدت حیات: - |
| مزار شهید: - |
آریائی نزدیک 30 سال سابقه ی خدمت در ارتش داشت و چند ماهی بیش از پایان خدمتش نمانده بود. وقتی که برای اولین بار زمزمه ی تشکیل گردان شهادت در لشکر ارومیه شنیده می شد، او داوطلبانه به این گردان پیوست. وقتی به او گفتند که دیگر از تو گذشته است و خدمتت در حال پایان یافتن است، او در جواب گفت: « اگر من نروم، پس جوان ها به کی نگاه کنند و به گردان شهادت بروند. »
او همیشه خود را مدیون ملت می دانست. آریائی سرانجام در منطقه ی عملیاتی هنک آباد پیرانشهر با دو تن از افسران گردان شهادت به درجه ی رفیع شهادت نایل گردید.
| نام پدر: حسن | تاریخ تولد:09/11/1348 |
| محل تولد: ایران - تهران - تهران | تاریخ شهادت: 23/11/ - |
| محل شهادت: فاو | طول مدت حیات:16 |
| مزار شهید: بهشت زهرا (س) |
10 ساله بود که به عضویت بسیج محل درآمد و با این که در آن زمان روزه به ایشان واجب نشده بود، هیچ گاه آن را ترک نمی کرد و نسبت به انجام فرایض مذهبی بسیار مقیّد و اغلب نماز شب را به جماعت در مسجد می خواند. آریافر به منظور دفاع از کیان ایران اسلامی در تاریخ 15/7/64 به منطقه ی عملیاتی والفجر 8 فاو اعزام گردید و پس از چهار ماه حضور فعّال و قهرمانانه در ستیز با بعثیون کافر، در تاریخ 23/11/64 به علت اصابت ترکش خمپاره به ناحیه ی ران در سن 16 سالگی به درجه ی رفیع شهادت نایل و پیکر پاکش در بهشت زهرا (س) دفن گردید.
| نام پدر: علی اوسط | تاریخ تولد: - |
| محل تولد: ایران - تهران - تهران | تاریخ شهادت: 08/05/ - |
| محل شهادت: شلمچه | طول مدت حیات: - |
| مزار شهید: - |
علی اصغر در سن 7 سالگی به آموختن علم روی آورد و توانست در سایه حمایت خانواده تا اخذ مدرک دیپلم تحصیل نماید. پسس در آزمون سراسری دانشگاه ها شرکت کرد و در رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران پذیرفته شد.
وی چندی بعد با دوشیزه ای پارسا پیمان ازدواج بست تا این که جنگ تحمیلی او را به میدان رزم کشاند و این دلداده مکتب توحید عاشقانه روانه شلمچه شد تا به خون سرخ خود خاک را متبرّک سازد. روز هشتم مردادماه سال 1361 روز پرواز بود؛ روز عروج به سوی نور، روز رسیدن به بی کران آسمان.
| نام پدر: تیمور | تاریخ تولد:30/04/1350 |
| محل تولد: ایران - آذربایجان شرقی - تبریز | تاریخ شهادت: 27/02/1367 |
| محل شهادت: شاخ شمیران | طول مدت حیات:17 |
| مزار شهید: - |
پس از پایان دوره راهنمایی وارد دبیرستان سپاه (مکتب امام صادق (ع)) شد. سال سوم دبیرستان در رشته ریاضی فیزیک در حال تحصیل بود، که عاشقانه عزم دیار نور کرد و عازم جبهه خرمشهر شد. در سن 15 سالگی همراه گروه مهندسی رزمی جهاد استان گیلان مدت 1 ماه را در جنوب ماند.
چندی بعد در عملیات بیت المقدس 4 شرکت کرد و در روز بیست و هفتم اردیبهشت سال 1367 در عملیات بیت المقدس 6 در سن 17 سالگی در جنوب شاخ شمیران شهد شیرین شهادت را نوشید و به بیکران آسمان بال گشود.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
| نام پدر: - | تاریخ تولد: - / - /1341 |
| محل تولد: ایران - خوزستان - اهواز | تاریخ شهادت: 21/03/1360 |
| محل شهادت: - | طول مدت حیات:19 |
| مزار شهید: اهواز |
آریایی به اقامه نمازجمعه علاقه وافری داشت اغلب متن خطبه های نماز جمعه را به صورت دست نوشته به تهران می فرستاد. سرانجام در تاریخ 21/3/1360 در سن 19 سالگی بر اثر اصابت ترکش به فیض شهادت نائل آمد. پیکر پاکش را در اهواز به خاک سپردند.
| نام پدر: کاظم | تاریخ تولد: - /02/1296 |
| محل تولد: ایران - تهران - تهران | تاریخ شهادت: 04/09/ - |
| محل شهادت: پایگاه وحدتی بین راه اندیمشک و دزفول | طول مدت حیات:69 |
| مزار شهید: - |
محمد در سحرگاه یکی از روزهای اردیبهشت ماه سال 1296 در یکی از محلات جنوب شهر تهران متولد شد، دو سال بیشتر نداشت که پدرش شیخ کاظم را از دست داد و تحت تعلیمات عالمانه مادر بزرگ شد و به مدرسه رفت و تا پایان سال چهارم دبستان تحصیل نمود. علاقه ی خاصی به فراگیری ریاضی و خطاطی داشت. لذا در دوران نوجوانی تا حدودی به تحصیل این علم پرداخت 18 ساله بود که مادرش دار فانی را وداع گفت. آریایی پور در سن 20 سالگی ازدواج کرد و در همین سال به خدمت نظام وظیفه فرا خوانده شد. در آن جا با استبداد افسران و درجه داران رژیم مقابله کرد و به همین علت بارها بازداشت شد. بعد از اتمام این دوره به نزد برادرش در تنکابن رفت. برادرش در آنجا زمین و باغ داشت و محمد مرکبات و مواد غذایی را از شمال به تهران می برد و به بارفروشان میدان بزرگ می فروخت.
در سال 1357 به همراه همسرش به زیارت عتبات عالیات مشرف گشت. انقلاب و موج عظیم تظاهرکنندگان او را نیز به مصاف با باطل فرا خواند و به خیل یاوران امام (ره) پیوست. بعد از پیروزی انقلاب و آغاز جنگ در سال 1361 علی رغم ناراحتی قلبی که همیشه وی را رنج می داد به همراه لشکر محمد رسول الله (ص) به مدت چهارماه در جبهه حاضر شد. در سال 1362-63 نیز درمیدان جنگ حماسه آفرید، تا اینکه درسال 1363 به زیارت بیت الله الحرام رفت. در فروردین ماه سال 1364 در عملیات بدر در حوالی جزیره ی مجنون به علت پخش گازهای شیمیایی مجروح شده و به بستر بیماری افتاد. در بهار سال 1365 دو ماه در جنوب جنگید و اینبار به علت گرمای شدید به بستر بیماری افتاد.
بیست و پنجم آبان ماه همان سال در سن 69 سالگی برای آخرین بار از خانواده خداحافظی کرد و به جبهه شتافت در آنجا مسئولیت آشپزخانه را بر عهده داشت. او هر روز ساعت 10 صبح غذا را با وانت به خط مقدم می برد، ولی روز چهارم آذرماه سال 1365 (سه شنبه) در پایگاه وحدتی بین راه اندیمشک و دزفول بر اثر اصابت ترکش خمپاره به پیکر و اصابت ترکش کالیبر5 به روی پیشانی اش هنگام اذان ظهر به شهادت رسید. پیکرش را در اذان ظهر روز هفتم آذرماه به خاک سپردند. از او 6 فرزند به یادگار ماند.
| نام پدر: علی | تاریخ تولد:21/06/1343 |
| محل تولد: - | تاریخ شهادت: 05/05/ - |
| محل شهادت: اسلام آباد غرب | طول مدت حیات:24 |
| مزار شهید: گلزارشهدای کلگه |
یاد لحظات بودنت، خوشی را تا عمق وجودم می نشاند. سپیده دم بیست و یکمین روز از شهریورماه 1343 بود که تو چشم های کوچکت را در میان خانواده ای اصیل و مذهبی در روستای کوچک "چری" از توابع استان چهارمحال و بختیاری به روی دنیای خاکی گشودی.
پس از مدتی به خاطر زمین های پدرت که در حدود خوزستان بود، مجبور به مهاجرت به آن جا شدید. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ی " پرخدیجه " در روستای " سد شهید عباس پور " گذراندی و برای تحصیل در دوران راهنمایی به دلیل کمبود امکانات آموزشی به شهر مراجعت کردی. دوران نوجوانی ات مصادف شد با تب و تاب مردم برای انقلاب اسلامی.
با وجود سنّ کم ات بعد از تعطیلات مدارس، به اهواز می رفتی و کارگری می کردی تا بخشی از مخارج خانه را بر عهده بگیری. انقلاب پیروز شد و تو یکی از کسانی بودی که در سپاه پاسداران سد شهید عباس پور ثبت نام کردی و چندین سال فی سبیل الله در این نهاد خدمت کردی.
اول دبیرستان را که تمام کردی، در سال 1360 وارد ارتش شدی و 2 سال در تهران آموزش دیدی و پس از آن در گروه پدافند هوایی به اهواز منتقل شدی. سال 1364 بود و تو احساس کردی می توانی آرزوهایت را با دختری عفیف و پاک تقسیم کنی.
جنگ شروع شده بود؛ تلاشت برای رفتن به جبهه بی فایده بود چرا که موقعیت کاری ات اجازه ی حضور در صحنه ی حماسه ها را نمی داد. اما بالاخره موفق شدی و در عملیات مرصاد شرکت کردی. پنجمین روز از مردادماه 1367 تو 24 سال داشتی و اسلام آ باد غرب انتظار قدوم شیرمردانی را می کشید که خط شکنی کنند و افتخارآفرین باشند و انگار همان یک بار به جبهه رفتنت کافی بود تا اثبات کنی دلیری و خط شکن و می توانی کارنامه ی قبولی ات را از خدا بگیری و به دیدارش بشتابی و اصابت آن ترکش به سرت باعث شد تا هر چه راه نرفته است را سریع تر از قبل طی کنی.
حالا چندین سال است که من مانده ام و دو پسرت و مزاری که در گلزار شهدای کلگه نام "خسرو آزاد" بر آن حک شده است.
| نام پدر: - | تاریخ تولد:08/12/1340 |
| محل تولد: ایران - لرستان - - سه آسیاب | تاریخ شهادت: 02/02/1366 |
| محل شهادت: - | طول مدت حیات:26 |
| مزار شهید: - |
در همان روزهای اول در رده ی فرماندهان قرار گرفت و مسئولیت فرماندهی طرح عملیات تیپ 57 اباالفضل (ع) را بر عهده گرفت و در عملیات های زیادی از جمله والفجر 9 بدون استراحت شرکت داشت تا این که در تاریخ 2/2/1366 در عملیات کربلای 10 در سنّ 26 سالگی به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد.
| نام پدر: حسن | تاریخ تولد: - /05/1347 |
| محل تولد: ایران - خراسان - نهبندان | تاریخ شهادت: - /10/ - |
| محل شهادت: - | طول مدت حیات:18 |
| مزار شهید: بهشت رضا (ع) _ مشهد |
او به رشته ی خط و نقاشی و به ورزش هایی چون شطرنج و فوتبال علاقمند بود. در بسیج زاهدان شروع به فعالیت نمود و دوره ی دو ماهه ی آموزش نظامی را در همان جا به پایان رسانید. پس از انتقال پدر به مشهد در دبیرستان ابوذر غفاری مشغول به تحصیل شد و هم گام با آن در بسیج پایگاه سجاد شهر شروع به فعالیت کرد. در جریان جنگ تحمیلی در پایگاه های زاهدان، نهبندان و مشهد به فعالیت پرداخت و شرکت در بسیج در رشد اخلاقی او تأثیر به سزایی داشت.
اولین فعالیت های اجرایی او از پاسداری های شبانه در منطقه ی سجاد شهر آغاز شد. پس از دو سال فعالیت در بسیج در دی دماه سال 1364 عازم خطوط مقدم رزم شد. وی در تاریخ 24/8/1365 به عضویت افتخاری سپاه پاسداران درآمد و در عملیات کربلای 1، 2 و سه عملیات دیگر حاضر شد. در عملیات کربلای 4 به عنوان غواص شرکت کرد. در حال خنثی سازی مین های خورشیدی بود که ناگهان تیری به او اصابت کرد و سرانجام در دی ماه سال 1365 در سنّ 18 سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد.
پیکر پاکش 40 روز زیر آب بود تا این که در بهشت رضای (ع) شهر مشهد آرام گرفت.
| نام پدر: آقامحمد | تاریخ تولد:01/07/1321 |
| محل تولد: - | تاریخ شهادت: 03/03/ - |
| محل شهادت: سومار | طول مدت حیات:42 |
| مزار شهید: گلزارشهدای مشهد (بهشت رضا) |
وی در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کرد و در پخش اعلامیه های امام خمینی (ره) نقش به سزایی داشت. اوقاتش را در بسیج می گذراند و در کلاس های نهضت سوادآموزی شرکت می کرد.
غلام رضا آزادفرعلاقه ی فراوانی به جبهه داشت و برای عزیمت به جبهه چندین مرتبه اسم نویسی کرد که بالاخره در تاریخ 29/1/1363 از طریق ستاد پشتیبانی مناطق جنگی جهاد سازندگی خراسان به عنوان نیروی مردمی به جبهه ی سومار اعزام شد.
غلام رضا آزادفر در جبهه ی سومار در پایگاه شهید منتظری خدمت می کرد که در روز پنج شنبه 3/3/1363 هنگامی که جهت برگزاری مراسم دعای کمیل به پایگاه شهید کاشی پور می رفت، مورد حمله ی اشرار منطقه واقع شد و در سنّ 42 سالگی به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد.
پیکر شهید غلام رضا آزادفر در بهشت رضا (ع) شهر مشهد به خاک سپرده شد.
از وی سه فرزند به یادگار مانده است.
| نام پدر: حسین | تاریخ تولد:28/05/1347 |
| محل تولد: ایران - تهران - تهران | تاریخ شهادت: 06/05/1367 |
| محل شهادت: - | طول مدت حیات:20 |
| مزار شهید: بهشت زهرا_ قطعه 40_ ردیف 28 شماره 8 |
با شروع جنگ تحمیلی قصد داشت عازم جبهه شود ولی سنّ کمش مانع حضور او بود؛ لذا در سنّ 15 سالگی به مرکز انتقال خون مراجعه نمود. مصطفی بعد از اخذ مدرک دیپلم وارد دانشگاه امیرکبیر شد و در رشته ی شیمی پلیمر به تحصیل پرداخت و در 4 عملیات حضور داشت و در عملیات کربلای 5 به شدت از ناحیه ی پا مجروح شد. بعد از این عملیات همیشه گرفته و اندوهگین بود و به اطرافیان می گفت که: « دعا کنید تا من شهید بشوم زیرا اگر جنگ تمام شود، دیگر من نمی توانم یک انسان شهرنشین باشم و این بدحجاب ها و خیانت ها و دورویی ها را تحمل کنم. »
وی سرانجام هنگام عملیات مرصاد در تاریخ 6/5/1367 در سنّ 20 سالگی به فیض عظیم شهادت نایل آمد.
مزار پاکش در بهشت هرا (س)_ قطعه ی 40 _ ردیف 28 _ شماره ی 8 قرار دارد.
| نام پدر: جعفر | تاریخ تولد: - / - /1342 |
| محل تولد: - | تاریخ شهادت: 23/10/1363 |
| محل شهادت: کوشک | طول مدت حیات:21 |
| مزار شهید: روستای بیدزرد |
حیدرعلی آزادی در سال 1342 در خانواده ای منوّر به نور ایمان در روستای گرم آباد سمیرم متولّد شد و اولین روزهای زندگی را در آغوش پرمهر خانواده ی رنج دیده آغاز کرد. خانواده ی شیعه اش که وجودشان مالامال از عشق به امیرالمؤمنین (ع) بود، او را "حیدرعلی " نام نهادند. مقطع ابتدایی را در مدارس عشایری سپری نمود اما در ادامه مجبور به ترک تحصیل و یاری خانواده شد.
فکر او برای آینده و امیال دنیوی نبود وجّه همت او خدمت به نظام اسلامی بود. بنا بر این تا قبل از آراسته شدن به لباس سربازی ارتش اسلام، پایگاه های مقاومت بسیج، محل انس او بود.
سرانجام در سال 1361 مشتاقانه لباس پرافتخار عزم و رزم و اراده را در ارتش سرافراز جمهوری اسلامی به تن کرد. حیدرعلی از این خیل اسماعیلیان بود که پس از 22 ماه خدمت، پیکر پاکش غربال گلوله های ناجوانمردانه ی بعثیون خودفروخته گردید و کارنامه ی پاکی و پاکباختگی و ایثار آن سرباز سرافراز جمهوری اسلامی ایران به خون مطهرش امضاء گشت.
روز بیست و سوم دی ماه سال 1363 روز عروج او در سنّ 21 سالگی بود. پیکر پاکش را از کوشک به گلزار شهدای روستای بیدزرد انتقال دادند.
| نام پدر: جعفر | تاریخ تولد: - / - /1342 |
| محل تولد: - | تاریخ شهادت: 23/10/1363 |
| محل شهادت: کوشک | طول مدت حیات:21 |
| مزار شهید: روستای بیدزرد |
حیدرعلی آزادی در سال 1342 در خانواده ای منوّر به نور ایمان در روستای گرم آباد سمیرم متولّد شد و اولین روزهای زندگی را در آغوش پرمهر خانواده ی رنج دیده آغاز کرد. خانواده ی شیعه اش که وجودشان مالامال از عشق به امیرالمؤمنین (ع) بود، او را "حیدرعلی " نام نهادند. مقطع ابتدایی را در مدارس عشایری سپری نمود اما در ادامه مجبور به ترک تحصیل و یاری خانواده شد.
فکر او برای آینده و امیال دنیوی نبود وجّه همت او خدمت به نظام اسلامی بود. بنا بر این تا قبل از آراسته شدن به لباس سربازی ارتش اسلام، پایگاه های مقاومت بسیج، محل انس او بود.
سرانجام در سال 1361 مشتاقانه لباس پرافتخار عزم و رزم و اراده را در ارتش سرافراز جمهوری اسلامی به تن کرد. حیدرعلی از این خیل اسماعیلیان بود که پس از 22 ماه خدمت، پیکر پاکش غربال گلوله های ناجوانمردانه ی بعثیون خودفروخته گردید و کارنامه ی پاکی و پاکباختگی و ایثار آن سرباز سرافراز جمهوری اسلامی ایران به خون مطهرش امضاء گشت.
روز بیست و سوم دی ماه سال 1363 روز عروج او در سنّ 21 سالگی بود. پیکر پاکش را از کوشک به گلزار شهدای روستای بیدزرد انتقال دادند.
| نام پدر: ذوالفقار | تاریخ تولد: - / - /1339 |
| محل تولد: ایران - خوزستان - آبادان | تاریخ شهادت: 17/02/1361 |
| محل شهادت: خرمشهر | طول مدت حیات:22 |
| مزار شهید: گلزارشهدای گچساران |
با پیروزی انقلاب در ارگان های انقلابی بسیج و سپاه پاسداران خدمات خالصانه ای را ارائه نمود. زمانی که به خدمت نظام وظیفه فرا خوانده شد، در خیل ارتشیان غیور به دفاع از مرزهای ایران اسلامی پرداخت. او با عقیدتی _ سیاسی لشکر 16 قزوین خالصانه همکاری کرد و در یگان خدمتی خود از عناصر مؤثر در مباحث فرهنگی بود.
آزادی به هنگام ورود روحانیون معظم مبلغ به یگان، از مسئولان مربوطه اجازه می خواست و کلیه ی امور رفاهی و تبلیغی مبلّغان دین را شخصاً به عهده می گرفت و در ترغیب هم رزمان سربازش به استفاده از محضر آن ها نهایت جدیت و تلاش را از خود به نمایش می گذاشت.
وی سرانجام در روز هفدهم اردیبهشت ماه سال 1361 هنگام عملیات بیت المقدس به آرزویش رسید. بهرام در سنّ 22 سالگی در خرمشهر به لقاء حق دست یافت.
مزار پاکش در گلزار شهدای گچساران قرار دارد.