لیست شهدای دفاع مقدس(الف)
محمدرضا آبروق
| نام پدر: - | تاریخ تولد: - / - /1341 |
| محل تولد: - | تاریخ شهادت: 23/01/ - |
| محل شهادت: شوش | طول مدت حیات:21 |
| مزار شهید: - |
زندگینامه
محمدرضا آبروق در سال 1341 در روستای خوشداد از توابع شهرستان زابل متولد گردید تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش پشت سر گذاشت و برای ادامه به شهر زابل عزیمت کرد.
سال های پایان دبیرستان وی با اوج گیری انقلاب همزمان بود. محمدرضا در پخش اعلامیه های حضرت امام در روستاها نقش فعال داشت و رفقت و پس از یک سال توفیق حضور در جبهه و دفاع از اسلام و میهن در تاریخ 23/1/62 بر اثر اصابت ترکش در منطقه عملیاتی شوش در سن 21 سالگی به فیض شهادت نایل آمد.
سال های پایان دبیرستان وی با اوج گیری انقلاب همزمان بود. محمدرضا در پخش اعلامیه های حضرت امام در روستاها نقش فعال داشت و رفقت و پس از یک سال توفیق حضور در جبهه و دفاع از اسلام و میهن در تاریخ 23/1/62 بر اثر اصابت ترکش در منطقه عملیاتی شوش در سن 21 سالگی به فیض شهادت نایل آمد.
غلام رضا آبسالان
| نام پدر: محمدعلی | تاریخ تولد:22/12/1331 |
| محل تولد: ایران - سمنان - شاهرود | تاریخ شهادت: 21/09/ - |
| محل شهادت: سومار | طول مدت حیات:30 |
| مزار شهید: بهشت زهرا (س) قطعه 58 |
زندگینامه
غلامرضا آبسالان در بیست و دومین روز از اسفندماه سال 1331 در شهرستان شاهرود از توابع استان سمنان دیده به جهان گشود. محمدعلی پدر او فرزند نورسیده را در آغوش فشرد و همراه با نوای الله اکبر عاشق به رب المربوب را در جان او جاری ساخت. غلامرضا با رسیدن به سن 7 سالگی راهی دبستان شد و تا سال ششم ابتدایی به تحصیل پرداخت پس از آن به دلیل فقر اقتصادی خانواده ناچار به ترک تحصیل شد. 12 ساله بود که به همراه پدر خانواده به تهران مهاجرت کرد و به همراه برادر خود در سراجی مشغول به کار شد.
پس از دو سال به کارخانه مبل ایران رفت و به کار اداری پرداخت وی پس از انجام خدمت نظام وظیفه در سال 1352 در کارخانه ایران ناسیونال مشغول به کار شد و در سال 1355 ازدواج کرد که ثمره پیوند آسمانی او سه فرزند می باشد.
در ایام مبارزات انقلابی مردم علیه رژیم ستم شاهی دوشادوش هموطنانش به خیابان آمد و در کار کمک به مجروحین و حمل و نقل آنان از جان گذشتگی بسیار کرد. پس از پیروزی انقلاب بدنبال فرمان حضرت امام (ره) مبنی بر تشکیل بسیج 20 میلیونی به این نهاد مقدس پیوست او همراه اعضای انجمن اسلامی کارخانه و اعضای بسیج جهت انجام کارهای عمرانی به روستاها سفر می کرد. با شروع جنگ تحمیلی از طریق بسیج ایران خودرو به جبهه اعزام شد. سال 1361 برای بار دوم به مناطق غربی عزیمت کرد و سرانجام در بیست و یکمین روز از آذرماه سال 62 در منطقه سومار پس از پایان نگهبانی بر اثر اصابت گلوله به قلب در سن 30 سالگی به شهادت رسید.
روح بلند او در حالی که به آسمان پر گشود که ذکر یا مهدی بر لب داشت. مزار مطهر او در بهشت زهرا (س) قطعه 58 قرار دارد.
پس از دو سال به کارخانه مبل ایران رفت و به کار اداری پرداخت وی پس از انجام خدمت نظام وظیفه در سال 1352 در کارخانه ایران ناسیونال مشغول به کار شد و در سال 1355 ازدواج کرد که ثمره پیوند آسمانی او سه فرزند می باشد.
در ایام مبارزات انقلابی مردم علیه رژیم ستم شاهی دوشادوش هموطنانش به خیابان آمد و در کار کمک به مجروحین و حمل و نقل آنان از جان گذشتگی بسیار کرد. پس از پیروزی انقلاب بدنبال فرمان حضرت امام (ره) مبنی بر تشکیل بسیج 20 میلیونی به این نهاد مقدس پیوست او همراه اعضای انجمن اسلامی کارخانه و اعضای بسیج جهت انجام کارهای عمرانی به روستاها سفر می کرد. با شروع جنگ تحمیلی از طریق بسیج ایران خودرو به جبهه اعزام شد. سال 1361 برای بار دوم به مناطق غربی عزیمت کرد و سرانجام در بیست و یکمین روز از آذرماه سال 62 در منطقه سومار پس از پایان نگهبانی بر اثر اصابت گلوله به قلب در سن 30 سالگی به شهادت رسید.
روح بلند او در حالی که به آسمان پر گشود که ذکر یا مهدی بر لب داشت. مزار مطهر او در بهشت زهرا (س) قطعه 58 قرار دارد.
خداداد آبسالان
| نام پدر: - | تاریخ تولد: - |
| محل تولد: - | تاریخ شهادت: 1367/--/- |
| محل شهادت: خلیج فارس | طول مدت حیات: - |
| مزار شهید: - |
زندگینامه
در میان طبیعت سخاوتمند و بی آلایش، قریه ای کوچک، اما باصفا به نام «دهستان» از توابع حاجی آباد هرمزگان که در آن کودکی نیک سیرت و پاک سرشت چشم به جهان گشود که پدر و مادرش به سپاس گزاری از دادار یکتا او را «خداداد» نام نهادند؛ هدیه ای از جانب خدا به خانواده ای که فقیر بودند؛ اما از ایمان سرشار و با خلوص و توکّل به زندگی ادامه می دادند. خداداد اولین فرزندشان بود و چون خون رگ ها و مردمک دیده شان از وی مراقبت می کردند.
سختی زندگی و مشقّت طاقت سوز تنگدستی، اجازه نداد تا خداداد بیشتر از دو سال به کسب علوم و تحصیل ادامه دهد. چرخش دردناک چرخ زندگی آنان، خداداد را به بطن زندگی و متن معاش سوق داد و او کمک پدر در امر فراهم آوردن روزی خانواده شد. از آن جا که وی فرزند ارشد خانواده بود و ستونی از پایه های اصلی زندگی آنان، والدین او سعی کردند تا از طریق قانونی مانع انجام خدمت نظام وظیفه ی وی گردند؛ اما خداداد دل در گرو راهی کوتاه تر برای وصل به منبع فیض الهی بسته بود و سعی می کرد تا با توسّل به هر وسیله ای، در جبهه های نبرد حق علیه باطل حاضر شود و در کوره ی تفیده ی جنگ ایمان و اخلاص خود را آبدیده سازد. پس از به شهادت رسیدن برادرش «فرهاد» روح ناآرام و سرکش وی که ماندن در قفس تن را تاب مقاومت نداشت، بی تاب تر شد و آن قدر به تمنا ادامه داد تا والدین وی او را در رخت پرافتخار سربازی دیدند که به کرمان اعزام شده بود و دوران سربازی را طی می کرد و آماده می شد تا سر خویش را در پای مقصود به بازی گیرد.
پس از مدتی خداداد را به بوشهر فرستادند تا در کنار آب های گسترده ی خلیج فارس، به حفظ و پاسداری از ارزش های ماندگار انقلاب مشغول شود که به قیمت خون شهیدان به دست آمده بود. خداداد آبسالان در چندین مأموریت دریایی شرکت کرد و بارها رو در رو و سینه به سینه ی از خدا بی خبرانِ جنگ طلب ایستاد و شجاعت و اخلاصش را اثبات کرد. در خلال یکی از مأموریت های دریایی، آبسالان به مصاف کفر مجسم یعنی آمریکایی های متجاوز اعزام شد و پس از درگیری شدید و وارد آوردن خسارات قابل توجهی به ناو آمریکایی، در حین بازگشت از مأموریت افتخارآفرینش، در سال 1367 هدف گلوله های کینه توزانه ی بالگردهای آمریکایی قرار گرفت و به مرز دست نایافتنی خلود و نامیرایی راه پیدا کرد که تنها مجوّز ورود او به آن خطه ی خطرات و گذشتن از همه چیز و آزادی او بود.
شهید خداداد آبسالان به جمع یاران سالار شهیدان پیوست و خوشه چین الطاف بی واسطه ی الهی شد.
سختی زندگی و مشقّت طاقت سوز تنگدستی، اجازه نداد تا خداداد بیشتر از دو سال به کسب علوم و تحصیل ادامه دهد. چرخش دردناک چرخ زندگی آنان، خداداد را به بطن زندگی و متن معاش سوق داد و او کمک پدر در امر فراهم آوردن روزی خانواده شد. از آن جا که وی فرزند ارشد خانواده بود و ستونی از پایه های اصلی زندگی آنان، والدین او سعی کردند تا از طریق قانونی مانع انجام خدمت نظام وظیفه ی وی گردند؛ اما خداداد دل در گرو راهی کوتاه تر برای وصل به منبع فیض الهی بسته بود و سعی می کرد تا با توسّل به هر وسیله ای، در جبهه های نبرد حق علیه باطل حاضر شود و در کوره ی تفیده ی جنگ ایمان و اخلاص خود را آبدیده سازد. پس از به شهادت رسیدن برادرش «فرهاد» روح ناآرام و سرکش وی که ماندن در قفس تن را تاب مقاومت نداشت، بی تاب تر شد و آن قدر به تمنا ادامه داد تا والدین وی او را در رخت پرافتخار سربازی دیدند که به کرمان اعزام شده بود و دوران سربازی را طی می کرد و آماده می شد تا سر خویش را در پای مقصود به بازی گیرد.
پس از مدتی خداداد را به بوشهر فرستادند تا در کنار آب های گسترده ی خلیج فارس، به حفظ و پاسداری از ارزش های ماندگار انقلاب مشغول شود که به قیمت خون شهیدان به دست آمده بود. خداداد آبسالان در چندین مأموریت دریایی شرکت کرد و بارها رو در رو و سینه به سینه ی از خدا بی خبرانِ جنگ طلب ایستاد و شجاعت و اخلاصش را اثبات کرد. در خلال یکی از مأموریت های دریایی، آبسالان به مصاف کفر مجسم یعنی آمریکایی های متجاوز اعزام شد و پس از درگیری شدید و وارد آوردن خسارات قابل توجهی به ناو آمریکایی، در حین بازگشت از مأموریت افتخارآفرینش، در سال 1367 هدف گلوله های کینه توزانه ی بالگردهای آمریکایی قرار گرفت و به مرز دست نایافتنی خلود و نامیرایی راه پیدا کرد که تنها مجوّز ورود او به آن خطه ی خطرات و گذشتن از همه چیز و آزادی او بود.
شهید خداداد آبسالان به جمع یاران سالار شهیدان پیوست و خوشه چین الطاف بی واسطه ی الهی شد.
اکبر آبستان
| نام پدر: احمد | تاریخ تولد:10/03/1347 |
| محل تولد: - | تاریخ شهادت: 29/01/ - |
| محل شهادت: فاو | طول مدت حیات:20 |
| مزار شهید: - |
زندگینامه
اکبر در روز دهم خردادماه سال 1347 در روستای دورافتاده ای «گاوچاه دارالمیزان» در خانواده ای متدین و زحمتکش دیده به جهان گشود.
کودکی اش در میان مردم صمیمی روستا رقم خورد و بر صحیفه ی قلبش ایمان به خدا و عشق به مردم نقش بست. تحصیلات ابتدایی را در دبستان عشایری «کوربلند» و دوره ی راهنمایی را در مدرسه ی فاضل جمی با موفقیت به پایان رساند، سپس وارد دبیرستان شهید بهشتی «جم» شد و در رشته ی فرهنگ و ادب ادامه ی تحصیل داد. با آغاز حمله ی گسترده نیروهای عراقی به مرزهای کشور، در آبان ماه سال 1364 همراه با کاروان موسوم به راهیان کربلا، راهی جبهه های جنگ شد و در عملیات غرورآفرین والفجر8 شرکت کرد. سال 1365 بار دیگر به جبهه رفت و در عملیات های کربلای 4و5 دوبار مجروح شد.
سرانجام در حالی که مشغول دفاع از مواضع رزمندگان اسلام بود، بر اثر اصابت گلوله و بمباران شیمیایی دشمن در سن 20 سالگی در تاریخ 29/1/67 شربت شهادت نوشید و به یاران رفته، پیوست.
کودکی اش در میان مردم صمیمی روستا رقم خورد و بر صحیفه ی قلبش ایمان به خدا و عشق به مردم نقش بست. تحصیلات ابتدایی را در دبستان عشایری «کوربلند» و دوره ی راهنمایی را در مدرسه ی فاضل جمی با موفقیت به پایان رساند، سپس وارد دبیرستان شهید بهشتی «جم» شد و در رشته ی فرهنگ و ادب ادامه ی تحصیل داد. با آغاز حمله ی گسترده نیروهای عراقی به مرزهای کشور، در آبان ماه سال 1364 همراه با کاروان موسوم به راهیان کربلا، راهی جبهه های جنگ شد و در عملیات غرورآفرین والفجر8 شرکت کرد. سال 1365 بار دیگر به جبهه رفت و در عملیات های کربلای 4و5 دوبار مجروح شد.
سرانجام در حالی که مشغول دفاع از مواضع رزمندگان اسلام بود، بر اثر اصابت گلوله و بمباران شیمیایی دشمن در سن 20 سالگی در تاریخ 29/1/67 شربت شهادت نوشید و به یاران رفته، پیوست.
حبیب الله آبسوادان
| نام پدر: - | تاریخ تولد:10/11/1335 |
| محل تولد: - | تاریخ شهادت: 07/11/1365 |
| محل شهادت: شلمچه | طول مدت حیات:30 |
| مزار شهید: - |
زندگینامه
حبیب الله در روز دهم بهمن ماه سال 1335 در آغوش پر مهر خانواده ای صبور و مهربان جای گرفت و در منطقه ی شادگان پرورش یافت.
روزها از پی هم گذشت و او که پیرو راستین مکتب سرخ سیدالشهدا (ع) بود، دل به خطر سپرد و راهی میدان جنگ شد.
آبسوادان مردانه به مصاف کفار بعثی رفت و در تاریخ 7/11/1365 در شلمچه از شراب طهور بهشتی نوشید.
حبیب الله در 30 سالگی نامش در جرگه شاهدان عملیات کربلای 5 ثبت شد.
علی آبسوادان
| نام پدر: - | تاریخ تولد:01/04/1348 |
| محل تولد: ایران - هرمزگان - بندرعباس | تاریخ شهادت: 04/10/ - |
| محل شهادت: شلمچه | طول مدت حیات:17 |
| مزار شهید: - |
زندگینامه
علی در روز اول تیرماه سال 1348 در شهرستان بندرعباس به دنیا آمد. پدر و مادر برای تربیت اسلامی او تلاش وافری انجام دادند. علی بعد از آشنایی با داستان حماسه سازان عاشورا در جمع یاران امام (ره) قرار گرفت.
وی در زمان جنگ در جبهه مردانه جنگید و بعد از نبردی مردانه در روز چهارم دی ماه سال 1365 در شلمچه هنگام عملیات کربلای 4 در سنّ 17 سالگی به شهادت رسید.
محمدرضا آبسواران
| نام پدر: - | تاریخ تولد:18/03/1340 |
| محل تولد: ایران | تاریخ شهادت: - /09/ - |
| محل شهادت: بستان | طول مدت حیات:20 |
| مزار شهید: - |
زندگینامه
روز هجدهم خردادماه سال 1340 به دنیا آمد. سال 1342 محمدرضا در کوچه پس کوچه های شهر ( جهرم ) مشغول بازی بود؛ 6 ساله بود که به مدرسه رفت و هر سال با وضعیت خوب قبول می شد ولی فقر مادی اجازه ی تحصیل بیشتر را به او نمی داد و هنگامی که به کلاس پنجم ابتدایی رسید، درس را رها کرده برای امرار معاش به کار در کوره پزخانه پرداخت؛ کاری سخت و طاقت فرسا که در توان یک کودک 11 ساله نبود.
اواخر سال 1357 انقلاب به پیروزی رسید؛ محمدرضا نیز همراه با یاران امام (ره) با دشمنان انقلاب مبارزه نمود و هم چنین کار و تلاش را برای کسب روزی ادامه داد. چندی بعد به خدمت نظام وظیفه فرا خوانده شد و با قلبی آکنده به عشق اسلام و استقلال جمهوری اسلامی ایران به پادگان شتافت. سه ماه آموزش را در جهرم گذراند و بعد از آن به اهواز منتقل شد.
سرانجام در جریان عملیات طریق القدس در آذرماه سال 1360 در سنّ 20 سالگی در منطقه ی بستان به شهادت رسید.
بابک آبشار
| نام پدر: محمد | تاریخ تولد: - / - /1343 |
| محل تولد: ایران - مازندران - بهشهر | تاریخ شهادت: - / - /1361 |
| محل شهادت: مهران | طول مدت حیات:18 |
| مزار شهید: - |
زندگینامه
شهید آبشاری در سال 1343 در یک خانواده مذهبی در بهشهر چشم به جهان گشود و از همان دوران کودکی علاقه خاصی به معصومین داشت.
از استعداد چشمگیری برخوردار بود و بعد از تحصیلات وارد تربیت معلم شد و در همان دوران چندین مرحله به جبهه اعزام شدو سپس چند سال در کردستان خدمت نمود و با توجه به ضرورت در جبهه حضور پیدا کرد و به وظیفه خود عمل نمود تا اینکه در سال 1361 در سن 18 سالگی به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
از استعداد چشمگیری برخوردار بود و بعد از تحصیلات وارد تربیت معلم شد و در همان دوران چندین مرحله به جبهه اعزام شدو سپس چند سال در کردستان خدمت نمود و با توجه به ضرورت در جبهه حضور پیدا کرد و به وظیفه خود عمل نمود تا اینکه در سال 1361 در سن 18 سالگی به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
حسن آبشناسان
| نام پدر: - | تاریخ تولد: - / - /1315 |
| محل تولد: ایران - تهران - تهران | تاریخ شهادت: 08/07/1364 |
| محل شهادت: منطقه لولاند | طول مدت حیات:49 |
| مزار شهید: - |
زندگینامه
حسن آبشناسان در سال 1315 در خانواده ای متعهد و مؤمن در تهران دیده به جهان گشود. دوران کودکی را با تحصیل در مدرسه سپری نمود و درسال 1336 با اخذ مدرک دیپلم وارد دانشکده افسری شد. در سال 1339 با درجه ستوان دومی فارغ التحصیل گشت و یک سال بعد دوره مقدماتی را به پایان رساند.
پس از آن، در اولین دوره «رنجر»، «دوره های عالی ستاد فرماندهی»، «دوره های چتربازی و تکاوری» در داخل و خارج کشور، شرکت نمود و تمامی این مراحل را با موفقیت پشت سر گذاشت. او با وجود محیط نامناسب جامعه، پله های رشد و تکامل را، در پناه ارزش های اسلامی سپری نمود. پس از طلوع جاودانه انقلاب، به درجه سرهنگی ارتقاء یافت و فرماندهی «یگان جنگ های نامنظم در قرارگاه سیدالشهدای ارتش» را بر عهده گرفت.
شهید آبشناسان با تشکیل سپاه، نیروهای جدید را در «آموزشگاه سعد آباد» تحت تعلیم خود قرار داد و در سال 1363، مطابق حکم رسمی «قرارگاه رمضان»، فراهم نمودن زمینه های آموزش جنگ های نامنظم سپاه به وی واگذار گشت. با پذیرفتن این مسئولیت، تاکتیک های جنگ های چریکی را به برادران سپاهی، بسیجی و همرزمان خود آموزش داد و شاگردان بسیاری در این زمینه ها تربیت نمود که همه ی آن ها، در میدان مبارزه به زیبایی افتخار آفریدند.
در آغاز جنگ تحمیلی، خاک جبهه جنوب، با صلابت گام های او، آشنا شد که همانند بسیجی ای ساده، در بزم عملیات های پیرانشهر، سردشت و بانه، حماسه آفرید و با رشادت های خود، یادش را در تاریخ خونین دفاع مقدس و قلب های ملت ایران، به تصویر کشید.
وی که از همرزمان و یاران نزدیک شهید «محمد بروجردی» بود، در حالیکه فرماندهی لشگر 26 نوهد، فرماندهی قرارگاه حمزه و لشگر 33 نیروهای مخصوص را بر عهده داشت، در سال 1364، در منطقه «لولاند» بر اثراصابت ترکش، شربت شیرین شهادت را نوشید و آسمان جبهه را به شمیم پایداری در مکتب اسلام، انقلاب و امام راحل، معطر ساخت.
نامش زنده و راهش پررهرو باد.
پس از آن، در اولین دوره «رنجر»، «دوره های عالی ستاد فرماندهی»، «دوره های چتربازی و تکاوری» در داخل و خارج کشور، شرکت نمود و تمامی این مراحل را با موفقیت پشت سر گذاشت. او با وجود محیط نامناسب جامعه، پله های رشد و تکامل را، در پناه ارزش های اسلامی سپری نمود. پس از طلوع جاودانه انقلاب، به درجه سرهنگی ارتقاء یافت و فرماندهی «یگان جنگ های نامنظم در قرارگاه سیدالشهدای ارتش» را بر عهده گرفت.
شهید آبشناسان با تشکیل سپاه، نیروهای جدید را در «آموزشگاه سعد آباد» تحت تعلیم خود قرار داد و در سال 1363، مطابق حکم رسمی «قرارگاه رمضان»، فراهم نمودن زمینه های آموزش جنگ های نامنظم سپاه به وی واگذار گشت. با پذیرفتن این مسئولیت، تاکتیک های جنگ های چریکی را به برادران سپاهی، بسیجی و همرزمان خود آموزش داد و شاگردان بسیاری در این زمینه ها تربیت نمود که همه ی آن ها، در میدان مبارزه به زیبایی افتخار آفریدند.
در آغاز جنگ تحمیلی، خاک جبهه جنوب، با صلابت گام های او، آشنا شد که همانند بسیجی ای ساده، در بزم عملیات های پیرانشهر، سردشت و بانه، حماسه آفرید و با رشادت های خود، یادش را در تاریخ خونین دفاع مقدس و قلب های ملت ایران، به تصویر کشید.
وی که از همرزمان و یاران نزدیک شهید «محمد بروجردی» بود، در حالیکه فرماندهی لشگر 26 نوهد، فرماندهی قرارگاه حمزه و لشگر 33 نیروهای مخصوص را بر عهده داشت، در سال 1364، در منطقه «لولاند» بر اثراصابت ترکش، شربت شیرین شهادت را نوشید و آسمان جبهه را به شمیم پایداری در مکتب اسلام، انقلاب و امام راحل، معطر ساخت.
نامش زنده و راهش پررهرو باد.
سیدغلام رضا آبفروش
| نام پدر: سیدحسین | تاریخ تولد:01/01/1343 |
| محل تولد: ایران - تهران - تهران | تاریخ شهادت: 25/03/ - |
| محل شهادت: گیلانغرب | طول مدت حیات:18 |
| مزار شهید: مفقودالجسد |
زندگینامه
اولین روز بهار سال 1343 فرزندی از سلاله طه به دنیا آمد و پدر نامش را به عشق ثامن الحجج (ع) غلامرضا نامید. سید غلام رضا در کوچه پس کوچه های شهر تهران رشد یافت و همراه دیگر کودکان همسال خود به مدرسه رفت. در سن 10 سالگی به اقامه نماز پرداخت و خدا را به خاطر وفور نعمت سپاس گفت دوره ی ابتدایی را در مدرسه آیت الله فومنی به پایان رساند در زمان مبارزات امام امت در واقعه 17 شهریور با کمک خواهرزاده های خود وسایل اولیه امدادی مانند پنبه و .... را با وجود محاصره بودن بیمارستان سوم شعبان به این بیمارستان رساند.
سال دوم دبیرستان زمانی که در رشته بازرگانی مشغول تحصیل بود، به علت فعالیت در پادگان امام حسین (ع) و خلیج و نگهبانی از زندانیان از ادامه تحصیل انصراف داد. آبفروش در زمان ورود امام (ره) به میهن عضو کمیته ی استقبال از ایشان بود. در سال 1359 به منظور سازندگی روستاها به شهرکرد رفت. اما به علت سانحه سوختگی برای مداوا به تهران بازگشت و 1 ماه تحت درمان قرار گرفت. از آن روز به بعد نیز جز نیروی ذخیره کمیته منطقه 10 به فعالیت ادامه داد. در تاریخ 1/10/1360 از طرف بسیج سپاه پاسداران به جبهه رفت مدتی در قسمت شناسایی و چندی در قسمت خمپاره انداز خدمت کرد و سرانجام بعد از 6 ماه نبرد در تاریخ 25/3/1361 در گیلانغرب بر اثر اصابت گلوله در سن 18 سالگی شراب طهور بهشتی را سر کشید و جرعه نوش خوان گسترده الهی گشت. پیکرش هیچ گاه به زادگاهش بازگشت و آن جا ماند تا حافظ مرزهای کشور باشد.
سال دوم دبیرستان زمانی که در رشته بازرگانی مشغول تحصیل بود، به علت فعالیت در پادگان امام حسین (ع) و خلیج و نگهبانی از زندانیان از ادامه تحصیل انصراف داد. آبفروش در زمان ورود امام (ره) به میهن عضو کمیته ی استقبال از ایشان بود. در سال 1359 به منظور سازندگی روستاها به شهرکرد رفت. اما به علت سانحه سوختگی برای مداوا به تهران بازگشت و 1 ماه تحت درمان قرار گرفت. از آن روز به بعد نیز جز نیروی ذخیره کمیته منطقه 10 به فعالیت ادامه داد. در تاریخ 1/10/1360 از طرف بسیج سپاه پاسداران به جبهه رفت مدتی در قسمت شناسایی و چندی در قسمت خمپاره انداز خدمت کرد و سرانجام بعد از 6 ماه نبرد در تاریخ 25/3/1361 در گیلانغرب بر اثر اصابت گلوله در سن 18 سالگی شراب طهور بهشتی را سر کشید و جرعه نوش خوان گسترده الهی گشت. پیکرش هیچ گاه به زادگاهش بازگشت و آن جا ماند تا حافظ مرزهای کشور باشد.
بیژن آبگون
| نام پدر: یدالله | تاریخ تولد: - / - /1336 |
| محل تولد: ایران - کهگیلویه و بویراحمد - - چرام | تاریخ شهادت: 23/10/1365 |
| محل شهادت: شلمچه | طول مدت حیات:29 |
| مزار شهید: - |
زندگینامه
بیژن در سال 1336 در روستای چرام استان کهکیلویه و بویراحمد متولد شد؛ او دلی پاک و باصفا داشت و در سایه حمایت خانواده با اندیشه و فرائض اسلام آشنا گردید و دل به این آیین پاک محمدی بست.
روزها و ماه ها از پی هم گذشت و او در سنین جوانی ازدواج کرد و صاحب 5 فرزند شد.
بیژن با پیروزی انقلاب به عضویت بسیج درآمد و راهی خطوط مقدم رزم گشت. وی مردانه جنگید و سرانجام در تاریخ 23/10/1365 در شلمچه به آرزوی دیرینه اش دست یافت و در سن 29 سالگی به بیکران آسمان بال گشود.
روزها و ماه ها از پی هم گذشت و او در سنین جوانی ازدواج کرد و صاحب 5 فرزند شد.
بیژن با پیروزی انقلاب به عضویت بسیج درآمد و راهی خطوط مقدم رزم گشت. وی مردانه جنگید و سرانجام در تاریخ 23/10/1365 در شلمچه به آرزوی دیرینه اش دست یافت و در سن 29 سالگی به بیکران آسمان بال گشود.
ایرج آبگون
| نام پدر: - | تاریخ تولد: - / - /1342 |
| محل تولد: ایران - همدان - ملایر | تاریخ شهادت: 1367/--/- |
| محل شهادت: مریوان | طول مدت حیات:25 |
| مزار شهید: مفقودالجسد |
زندگینامه
ایرج آبگون در سال 1342 در استان همدان شهرستان ملایر در یک خانواده ی مذهبی و اصیل متولّد شد. او پس از اخذ مدرک دیپلم علوم تجربی و قبولی در آزمون در سال 1361 وارد دانشگاه امام علی (ع) شد و پس از طی سه سال تحصیل به همراه سایر دوستان گردان نصر بعد از انقلاب فارغ التحصیل شد.
او جوانی بود خوش اندام، جوان مرد، پاک و باتقوا به سرکشان سرکش و یار مظلومان و ضعفا بود و به ورزش کشتی علاقه داشت. قدی بلند و همتی والا و هیکلی تنومند و چابک داشت؛ قبل از عملیات بیت المقدس 5 در منطقه ی عمومی مریوان او فرمانده گروهان یکی از گردان های لشکر 23 تکاور بود. به طوری که وقتی آن ها را در مقر در کنا رودخانه ای چند کیلومتر بالاتر از پادگان شهید رسول عبادت مریوان ملاقات کردم، می گفت: « من به حول و قوه ی الهی و به همت سربازان و توکّل به خدا، هدفم را سریع خواهم گرفت و درسی فراموش نشدنی به دشمن خواهم داد. »
سرانجام شب عملیات فرا رسید. هجوم آغاز شد او خودش در حین پیشروی، مورد اصابت گلوله مستقیم دشمن قرار گرفت. می خواستند او را تخلیه کنند ولی فریاد می زد: مرا رها کرده و به پیشروی ادامه دهید. در همان حال سربازانش را به جلو هدایت کرد. در آن تاریکی شب خدا می داند که باز هم گلوله به او اصابت کرد یا نه؟ همان طور که دلش می خواست، سریعاً هدف تسخیر شد. فردا صبح وقتی هوا روشن شد، سربازان و دیگر کارکنان پایور اثری از فرمانده ی شجاع و باروحیه ی خود ندیدند.
آری او و معاون باایمانش یدالله پیرانی در سال 1367 در سن 25 سالگی مفقودالاثر شدند؛ ای کاش ارتفاعات مرزی مریوان نحوه ی شهادت مظلومانه ی آنان را برایمان به تصویر می کشیدند تا شاید تسلّی خاطری برای تنها دختر به جامانده و چشم به راه ایرج آبگون می شد.
او جوانی بود خوش اندام، جوان مرد، پاک و باتقوا به سرکشان سرکش و یار مظلومان و ضعفا بود و به ورزش کشتی علاقه داشت. قدی بلند و همتی والا و هیکلی تنومند و چابک داشت؛ قبل از عملیات بیت المقدس 5 در منطقه ی عمومی مریوان او فرمانده گروهان یکی از گردان های لشکر 23 تکاور بود. به طوری که وقتی آن ها را در مقر در کنا رودخانه ای چند کیلومتر بالاتر از پادگان شهید رسول عبادت مریوان ملاقات کردم، می گفت: « من به حول و قوه ی الهی و به همت سربازان و توکّل به خدا، هدفم را سریع خواهم گرفت و درسی فراموش نشدنی به دشمن خواهم داد. »
سرانجام شب عملیات فرا رسید. هجوم آغاز شد او خودش در حین پیشروی، مورد اصابت گلوله مستقیم دشمن قرار گرفت. می خواستند او را تخلیه کنند ولی فریاد می زد: مرا رها کرده و به پیشروی ادامه دهید. در همان حال سربازانش را به جلو هدایت کرد. در آن تاریکی شب خدا می داند که باز هم گلوله به او اصابت کرد یا نه؟ همان طور که دلش می خواست، سریعاً هدف تسخیر شد. فردا صبح وقتی هوا روشن شد، سربازان و دیگر کارکنان پایور اثری از فرمانده ی شجاع و باروحیه ی خود ندیدند.
آری او و معاون باایمانش یدالله پیرانی در سال 1367 در سن 25 سالگی مفقودالاثر شدند؛ ای کاش ارتفاعات مرزی مریوان نحوه ی شهادت مظلومانه ی آنان را برایمان به تصویر می کشیدند تا شاید تسلّی خاطری برای تنها دختر به جامانده و چشم به راه ایرج آبگون می شد.
محمد آبکار
| نام پدر: - | تاریخ تولد:- |
| محل تولد: ایران | تاریخ شهادت: -/--/- |
| محل شهادت: مهران | طول مدت حیات: - |
| مزار شهید: باغ بهشت همدان |
زندگینامه
محمد آبکار در خانواده ای متدین و مذهبی پا به عرصه هستی نهاد. دوران کودکی را با شور کودکانه اش پشت سر نهاد و هنوز دوران پر نشاط نوجوانی را آغاز نکرده بود که در سن 13 سالگی پدر بزرگوارش را از دست داد، با مرگ پدر گویی جوششی از امید در وجودش بیدار گشت و با توکل به خدا و استعانت از بقیه الله (عج) در پیمودن راه زندگی لحظه ای درمانده نشد.
محمد در سال 1343 به استخدام ارتش درآمد و ضمن خدمت به تحصیل نیز پرداخت تا موفق به اخذ مدرک دیپلم گردید و پس از یک سال دوره در شیراز به درجه ستوان سومی مفتخر شد، سپس ازدواج نمود و پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به همدان رفت و در آنجا آموزش جوانان بسیجی را در مسجد زینبیه به عهده گرفت.
با آغاز جنگ تحمیلی سنگر علم را رها کرد و در سنگر دیگری به انجام وظیفه پرداخت با حضور سبزش در جبهه های نبرد برگ پر افتخاری از زندگیش را ورق زد تا اینکه سرانجام در جبهه ی مهران روح بی قرارش به ابدیت شتافت. مزار این شهید گرانقدر در باغ بهشت همدان است.
محمد در سال 1343 به استخدام ارتش درآمد و ضمن خدمت به تحصیل نیز پرداخت تا موفق به اخذ مدرک دیپلم گردید و پس از یک سال دوره در شیراز به درجه ستوان سومی مفتخر شد، سپس ازدواج نمود و پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به همدان رفت و در آنجا آموزش جوانان بسیجی را در مسجد زینبیه به عهده گرفت.
با آغاز جنگ تحمیلی سنگر علم را رها کرد و در سنگر دیگری به انجام وظیفه پرداخت با حضور سبزش در جبهه های نبرد برگ پر افتخاری از زندگیش را ورق زد تا اینکه سرانجام در جبهه ی مهران روح بی قرارش به ابدیت شتافت. مزار این شهید گرانقدر در باغ بهشت همدان است.
ژیلبرت آبکاریان
| نام پدر: - | تاریخ تولد: - / - /1339 |
| محل تولد: ایران | تاریخ شهادت: - /07/ - |
| محل شهادت: سر پل ذهاب | طول مدت حیات:20 |
| مزار شهید: - |
زندگینامه
ژیلبرت در سال 1339 دیده به جهان هستی گشود. کودکی و نوجوانی را با شادی و نشاط سپری کرد و زمانی که به سنّ جوانی رسید، به عنوان سرباز وظیفه عازم خطوط مقدم رزم شد.
وی در جبهه مردانه جنگید و آغازین ماه جنگ تحمیلی در مهرماه سال 1359 در سنّ 20 سالگی در منطقه ی سرپل ذهاب به شهادت رسید.
محمد آبیل
| نام پدر: حاجی | تاریخ تولد: - / - /1330 |
| محل تولد: - | تاریخ شهادت: 09/08/1360 |
| محل شهادت: غرب باختران | طول مدت حیات:30 |
| مزار شهید: خواجه ربیع مشهد |
زندگینامه
محمد آبیل، فرزند حاجی، در سال 1330 در روستای «چهکند مود» از توابع شهرستان بیرجند دیده به جهان گشود.تحصیلاتش را تا اخذ مدرک دیپلم با موفقیت به اتمام رساند و به استخدام نیروی شاهنشاهی ابراز می کرد.
با شروع جنگ تحمیلی به جمع رزمندگان اسلام پیوست و در عملیات های متعددی شرکت کرد.این سرباز سرافراز سرانجام در تاریخ 9/8/1360 در منطقه ی غرب باختران بر اثر سقوط هلی کوپتر در سن 30 سالگی دعوت حق را لبیک گفت و به شهادت رسید. پیکر پاکش پس از طواف حرم مطهر حضرت امام رضا (ع) تشییع و در خواجه ربیع به خاک سپرده شد.
با شروع جنگ تحمیلی به جمع رزمندگان اسلام پیوست و در عملیات های متعددی شرکت کرد.این سرباز سرافراز سرانجام در تاریخ 9/8/1360 در منطقه ی غرب باختران بر اثر سقوط هلی کوپتر در سن 30 سالگی دعوت حق را لبیک گفت و به شهادت رسید. پیکر پاکش پس از طواف حرم مطهر حضرت امام رضا (ع) تشییع و در خواجه ربیع به خاک سپرده شد.