مطالب خواندنی ماه رمضان
حقیقت شب قدر
معنا و ماهیت حقیقى شب قدر چیست ؟
«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازهگیرى است. «تقدیر» نیز به معناى اندازهگیرى و تعیین است. اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد.
بنابر دیدگاه حكمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازهاى خاص دارد و هیچ چیزى بىحساب و كتاب نیست. جهان حساب و كتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.
استاد مطهرى در تعریف قدر مىفرماید: «... قدر به معناى اندازه و تعیین است... حوادث جهان... از آن جهت كه حدود و اندازه و موقعیت مكانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است». پس در یك كلام، «قدر» به معناى ویژگىهاى طبیعى و جسمانى چیزهاست كه شامل شكل حدود، طول، عرض و موقعیتهاى مكانى و زمانى آنها مىگردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در بر مىگیرد.
این معنا از روایات استفاده مىشود؛ چنان كه در روایتى از امام رضا(ع) پرسیده شد: معناى قدر چیست؟ امام (علیه السلام) فرمود: «تقدیر الشىء، طوله و عرضه»؛ «اندازهگیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن است» و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقاى آن است».
بنابراین، معناى تقدیر الهى این است كه در جهان مادى، آفریدهها از حیث هستى و آثار و ویژگىهایشان محدودهاى خاص دارند. این محدوده با امورى خاص مرتبط است؛ امورى كه علتها و شرایط آنها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستى، آثار و ویژگىهاى موجودات مادى نیز متفاوت است. هر موجود مادى به وسیله قالبهایى از داخل و خارج، اندازهگیرى و قالبگیرى مىشود. این قالب، حدود، یعنى طول، عرض، شكل، رنگ، موقعیت مكانى و زمانى و سایر عوارض و ویژگىهاى مادى آن به شمار مىآید. پس معناى تقدیر الهى در موجودات مادى، یعنى هدایت آنها به سوى مسیر هستىشان است كه براى آنها مقدر گردیده است و در آن قالبگیرى شدهاند.
اما تعبیر فلسفى قدر، اصل علیت است. «اصل علیت همان پیوند ضرورى و قطعى حوادث با یكدیگر و این كه هر حادثهاى تحتّم و قطعیت ضرورى و قطعى خود و نیز تقدّر و خصوصیات وجودى خود را از امرى یا امورى مقدم بر خود گرفته است.اصل علیت عمومى و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حكمفرماست و هر حادثى، ضرورت و قطعیت وجود خود و نیز شكل و خصوصیت زمانى و مكانى و سایر خصوصیات وجودىاش را از علل متقدمه خود كسب كرده است و یك پیوند ناگسستى میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودى و علل متقدمه او هست».
اما علل موجودات مادى تركیبى، فاعل و ماده و شرایط و عدم مانع است كه هر یك تأثیر خاص بر آن دارند و مجموع این تأثیرها، قالب وجودى خاصى را شكل مىدهند. اگر تمام این علل و شرایط و عدم مانع، كنار هم گرد آیند، علت تامه ساخته مىشود و معلول خود را ضرورت و وجود مىدهد كه از آن در متون دینى به «قضاى الهى» تعبیر مىشود. اما هر موجودى با توجه به علل و شرایط خود قالبى خاص دارد كه عوارض و ویژگىهاى وجودىاش را مىسازد و در متون دینى از آن به «قدر الهى» تعبیر مىشود.
با روشن شدن معناى قدر، امكان فهم حقیقت شب قدر نیز میسر مىشود. شب قدر شبى است كه همه مقدرات تقدیر مىگردد و قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، روشن و اندازهگیرى مىشود.
به عبارت روشنتر، شب قدر یكى از شبهاى دهه آخر ماه رمضان است. طبق روایات ما، یكى از شبهاى نوزدهم یا بیست و یكم و به احتمال زیادتر، بیست و سوم ماه مبارك رمضان، است. در این شب - كه شب نزول قرآن به شمار مىآید - امور خیر و شر مردم و ولادت، مرگ، روزى، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثهاى كه در طول سال واقع مىشود، تقدیر مىگردد. شب قدر همیشه و هر سال تكرار مىشود. عبادت در آن شب، فضیلت فراوان دارد و در نیكویى سرنوشت یك ساله بسیار مؤثر است در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مىشود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مىگردد. امام باقر (علیه السلام) مىفرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بكذا و كذا و فى امر الناس بكذا و كذا؛ در شب قدر بهولى امر(امام هر زمان) تفسیر كارها و حوادث نازل مىشود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مىشود».
پس شب قدر شبى است كه:
1. قرآن در آن نازل شده است.
2. حوادث سال آینده در آن تقدیر مىشود.
3 این حوادث بر امام زمان - روحى فداه - عرضه و آن حضرت مامور به كارهایى مىگردد.
بنابراین، مىتوان گفت شب قدر، شب تقدیر و شب اندازهگیرى و شب تعیین حوادث جهان ماده است.
این مطلب مطابق آیات قرآنى نیز مىباشد؛ زیرا در آیه 185 سوره مباركه «بقره» مىفرماید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»؛ ماه رمضان كه در آن قرآن نازل شده است». طبق این آیه، نزول قرآن(نزول دفعى) در ماه رمضان بوده است. و در آیات 3 - 5 سوره مباركه دخان مىفرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِینَ فِیها یُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِیمٍ أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِینَ» این آیه نیز تصریح دارد كه نزول [دفعى] قرآن در یك شب بوده است كه از آن به شب مبارك تعبیر شده است. همچنین در سوره مباركه قدر تصریح شده است كه قرآن در شب قدر نازل شده است.
پس با جمع آیات سه گانه بالا روشن مىشود:
1. قرآن در ماه رمضان نازل شده است.
2 قرآن در شبى مبارك از شبهاى ماه مبارك رمضان نازل شده است.
3. این شب، در قرآن شب قدر نام دارد.
ویژگى خاص این شب بر حسب آیات سوره مباركه «دخان» دو امر است:
الف. نزول قرآن.، ب. هر امر حكیمى در آن شب مبارك جدا مىگردد.
اما سوره مباركه قدر كه به منزله شرح و تفسیر آیات سوره مباركه «دخان» است، شش ویژگى براى شب قدر مىشمارد:
الف. شب نزول قرآن است(إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ)
ب. این شب، شبى ناشناخته است و این ناشناختگى به دلیل عظمت آن شب است(وَ ما أَدْراكَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ)
ج. شب قدر از هزار ماه بهتر است.(لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ)
د. در این شب مبارك، ملائكه و روح با اجازه پروردگار عالمیان نازل مىشوند(تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ) و روایات تصریح دارند كه آنها بر قلب امام هر زمان نازل مىشوند.
ه. این نزول براى تحقق هر امرى است كه در سوره «دخان» بدان اشاره رفت(مِنْ كُلِّ أَمْرٍ) و این نزول - كه مساوى با رحمت خاصه الهىبر مومنان شب زنده دار است - تا طلوع فجر ادامه دارد(سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ)
و. شب قدر، شب تقدیر و اندازهگیرى است؛ زیرا در این سوره - كه تنها پنج آیه دارد - سه بار «لیلة القدر» تكرار شده است و این نشانه اهتمام ویژه قرآن به مسئله اندازهگیرى در آن شب خاص است.
مرحوم كلینى در كافى از امام باقر(علیه السلام) نقل مىكند كه آن حضرت در جواب معناى آیه«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ» فرمودند: «آرى شب قدر، شبى است كه همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید مىشود. شبى كه قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبى است كه خداى تعالى دربارهاش فرموده است: «فیها یفرق كل امر حكیم؛ در آن شب هر، امرى با حكمت، متعین و ممتاز مىگردد». آن گاه فرمود: «در شب قدر، هر حادثهاى كه باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر مىشود؛ خیر و شر، طاعت و معصیت و فرزندى كه قرار است متولد شود یا اجلى كه قرار است فرارسد یا رزقى كه قرار است برسد و...».
رد شدن دعا در شب قدر!
یكی از الطاف و موهبتهای ویژه خداوند در ماه رمضان شب قدر است. چنانكه پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمودهاند: «خداوند از روزها، جمعه و از ماهها، ماه رمضان و از شبها، شب قدر را برای خود اختیار كرده است»
شب قدر اوج معنویت و عبادت ماه مبارك رمضان است. شبی كه قرآن؛ كلام خداوند در آن نازل شده است و مقدرات زندگی بشر تا شب قدر آینده در آن تعیین میشود. امام صادق (علیه السلام) در این باره میفرمایند:
«ابتدای سال، شب قدر است، در آن شب آنچه از این سال تا سال آینده انجام خواهد گرفت، نوشته میشود»
شب قدر شب تجلی میعاد انسان با خداوند و ار خود جدا شدن و غرق در دریای رحمت و محبت و مهربانی خدا شدن است.
در روایات اهل بیت (علیهم السلام) آمده است: فرشتگان در شب قدر فرود آمده و در زمین پخش میشوند، بر مجالس مؤمنین گذشته بر آنان سلام كرده و برای دعای آنان آمین می گویند، تا آنگاه كه سپیده دم طلوع كند و در این شب دعای كسی رد نمیشود، مگر دعای عاق والدین، قطع كننده رحم، كسی كه شراب بنوشد و كسی كه دشمنی مومنی در دلش باشد.
از جمله ویژگیهای این شب اختصاص داشتن آن به امام زمان (عج) است. در تفسیر قمی در ذیل آیه ذیل
«تنََزّل المَلائِكَة وَالرّوح فیها» ، چنین آمده است:
ملائكه و روح القدس بر امام زمان (عج) فرود میآیند و هر آنچه از وقایعی كه ثبت كردهاند، به ایشان تقدیم میكنند.
معانی قدر:
برای «قدر» معانی چندی ذكر شده است كه میتواند وجه تسمیه شب قدر باشد كه از میان این معانی، معنی اول از همه مناسبتر و معروفتر است:
1- قدر به معنای اندازه و مقدار است. همانطور كه در قرآن كریم آمده است:
«قَد جَعَل الله لِكلِّ شَیء قَدرا» ؛خداوند برای هر چیزی اندازهای تعیین كرده است.( طلاق، آیه 3)
آنچه از روایات و آیات برمیآید این است كه شب قدر را از این رو قدر نامند كه جمیع مقدرات بندگان در تمام سال در آن شب تعیین میشود. همچنین خداوند میفرماید:
«إنّا أنزلناه فی لیلة مباركة انّا كنّا منذرین فیها یفرق كل امر حكیم» ،ما قرآن را در شبی پربركت نازل كردیم. ما همواره انذار كننده بودیم. در آن شب كه هر امری بر اساس حكمت خداوندی تدبیر، تعیین و جدا میگردد. (دخان، آیه 3 و 4)
مطابق این معنا شب قدر مختص به یك شب در یك سال مشخص نیست، بلكه در هر سال شب قدری وجود دارد.
2- شب قدر یعنی شب بزرگ و با عظمت؛ در قرآن كریم قدر به معنی منزلت و بزرگی خدا است.
«ما قَدَروا الله حَقّ قَدرِه»؛آنان عظمت خدا را نشناختند.( حج، آیه 74)
3- قدر به معنای تنگی نیز آمده است؛
«وَمَن قَدَرَ عَلَیهِ رَزَقَه فَلینفِق مِمّا آتاه الله»؛ و آنها كه تنگدستند، از آنچه كه خدا به آنها داده انفاق نمایند. (طلاق، آیه 8)
4- قدر به معنی با ارزش و پرقیمت؛ كسی كه این شب را احیاء بدارد، صاحب قدر و مقام و منزلت میشود. شبی است كه قرآن با تمام قدر و منزلتش بر رسول والامقام به وسیله فرشته صاحب قدر نازل گردید. شبی است كه مقدر شده قرآن در آن نازل گردد.
كدام شب، شب قدر است؟
در تعیین شب قدر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) میفرمایند:
«اِلتَمَسوها فِی العَشرِ الأواخِرِ مِن شَهرِ رَمَضان»
شب قدر را در دهه آخر ماه رمضان جستجو كنید.
همچنین از امام باقر (علیه السلام) آمده است:
«همانا علی (علیه السلام) شب قدر را در شب نوزدهم و بیست و یكم و بیست و سوم میجست»
طبق روایات فراوانی كه در منابع شیعی آمده است، شبهای نوزدهم، بیست و یكم و بیست و سوم ماه مبارك رمضان، شبهای قدر معرفی شدهاند.
بنابر روایت "ابن أبی الحدید" وقتی درباره تعیین شب قدر از امیرالمؤمنین سؤال میشود، آن حضرت از مشخص كردن آن طفره میرود و میفرماید:
در این جهت تردید ندارم كه خداوند جهت مخفی داشتن شب قدر برای شما نظر و عنایت دارد؛ زیرا اگر آنرا برای شما اعلام داشته بود، در همان شب به عبادت می پرداختید و در شبهای دیگر عبادت را ترك مینمودید و من هم به خواست خدا در مورد بهرهبرداری شما از شبهای دیگر امیدوارم شما را محروم نگردانم.
البته با اینكه خداوند و رسولش(صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) برای زنده نگه داشتن روح امید و اهمیت اطاعت و بندگی سعی در مخفی داشتن شب قدر داشتهاند، ولی آنطور كه از احادیث استنباط میشود، احتمال شب قدر بودن شب بیست و سوم بیشتر است.
عظمت و اهمیت شب قدر:
در مورد اهمیت شب قدر همین قدر بس كه خداوند سورهای در خصوص این شب نازل فرموده و در این سوره خطاب به پیامبرش میفرماید:
«وَما اَدریكَ ما لَیلَة القَدر» ؛ و تو چه میدانی كه شب قدر چیست؟
آنگاه خداوند بدون فاصله به عظمت و بزرگی آن شب اشاره كرده و میفرماید:
«لَیلَة القَدرِ خَیرٌ مِن اَلف شَهر»؛ شب قدر از هزار ماه بهتر است.
این نوع تعبیر نشانه عظمت، منزلت و اهمیت شب قدر است كه نشان می دهد، حتی پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) قبل از نزول این آیات به آن واقف نبوده است.
شخصی خدمت امام باقر (علیه السلام) عرض كرد: مراد از اینكه شب قدر بهتر از هزار ماه است، چیست؟ ایشان فرمودند:
كار شایستهای مانند نماز، زكات و انواع خوبیها در آن شب برتر از هر كار شایستهای است كه در مدت هزار ماه كه شب قدر در آن نیست انجام شود.
آنگونه كه از آیات و روایات برمیآید، این شب شبی عزیز و مقدس است كه در آن تمامی قرآن یكجا بر پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) نازل شد. شبی كه ملائكه و روح به اذن پروردگار برای تقدیر هر كاری نازل میشوند. شب قدر شب سلام و رحمت است. شبی است مملوّ از سلامتی توأم با رحمت، درود و ایمنی.
امام سجاد (علیه السلام) میفرمایند:
«شب قدر شب سلام و درود فرشتگان است، شبی كه بركت و خیر آن تا دمیدن صبح برای بندگان مخلص او پیوسته و برقرار است.
از امام باقر (علیه السلام) آمده است: «همانا علی (علیه السلام) شب قدر را در شب نوزدهم و بیست و یكم و بیست و سوم میجست»
احیاء شب قدر:
از ویژگیهای مهم این شب احیاء و نیایش به درگاه الهی است. امام موسی بن جعفر (علیه السلام) در این باره میفرمایند:
كسی كه در شب قدر غسل كند و تا طلوع صبح بیدار بماند و مشغول عبادت و نیایش الهی باشد از گناهانش پاك میشود.
در این شب با عظمت كه كتاب مقدس قرآن برای هدایت انسانها نازل شده و فرشتگان آسمانی برای سلام و درود، فوج، فوج بر زمین فرود میآیند، سزاوار نیست كه انسان مؤمن و روزهدار در غفلت به سر برده و خود را از همنشینی با آنها محروم سازد.
اعمال شب قدر:
از اعمال و دعاهای مخصوص این شب میتوان به اختصار به موارد زیر اشاره كرد:
1- غسل كردن به نیت تقرب به درگاه الهی و برای انجام عبادت؛
2- احیاء و شب زندهداری با عبادت، دعا و توسل؛
3- تلاوت قرآن و تفكر و تدبر در معانی آن به هر مقدار ممكن و سفارش بر خواندن سورههای روم، عنكبوت، یس و دخان؛
4- توبه و استغفار فراوان؛
5- خواندن ادعیه وارده همچون جوشن كبیر؛
6- خواندن نمازهای وارده بالأخص نماز قضا؛
7- صدقه دادن؛
8- قرآن بر سر گرفتن و توسل و تمسك به اهل بیت (علیه السلام) و اعمال دیگری كه این مختصر مجال بازگوئی همه آنها را ندارد.
شب قدر، از دیدگاه شیعه و سنی
|
تــرا قـــدر اگــر کــس نـــدانـــد چــه غــم
|
|
شــب قــدر را مــینــدانــنــد هـم
|
|
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
|
|
آن شب قدر که این تازه براتم دادند (حافظ) |
در باور مسلمانان شب قدر (به عربی: لیلة القدر) شبی است در ماه رمضان که قرآن در آن شب (جدا از وحی تدریجی) همچنین بهطور کامل بر محمد نازل شدهاست. مسلمانان باور دارند که در این شب هر امر محکمی جدا میشود. بنابر آموزههای اسلامی خوابیدن در شب قدر مذموم و شبزندهداری در آن سفارش شده است و دعا و استغفار در این شب وظیفه دانسته شدهاست. روز قدر هم به اندازه شب آن ارجمند است.
پیرامون واژه
شب قدر را به معنی منزلت دانستهاند و بعضی دیگر آن را به معنی تنگی و گرفتاری دانستهاند. برخی نیز قدر را اندازهگیری و تقدیر امور معنی کردهاند.
دیدگاه اهل سنت
اهل سنت اعتقاد دارند که طبق حدیث نبوی شب قدر در یکی از ده شب آخر ماه رمضان واقع شده است . اغلب شب بیست و هفتم را شب قدر میدانند و در آن شب به دعا و شبزندهداری میپردازند. مسلمانان سلفی اعتقاد دارند که در شب قدر در تمام روزگار همان شبی بود که قرآن در آن نازل گردید و دیگر تکرار نمیشود. برخی نیز اظهار داشتهاند که تا زمان زندگی محمد شب قدر در هر سال تکرار میشد اما پس از مرگ محمد، شب قدر از بین رفتهاست. برخی نیز معتقد بودهاند که شب قدر شبیاست در تمام سال ولی در هر سال شب نامعلومیاست، در سال بعثت در ماه رمضان بوده اما در سالهای دیگر ممکن است در دیگر ماهها باشد.
در باور مسلمانان شب قدر (به عربی: لیلة القدر) شبی است در ماه رمضان که قرآن در آن شب (جدا از وحی تدریجی) همچنین بهطور کامل بر محمد نازل شده است. مسلمانان باور دارند که در این شب هر امر محکمی جدا میشود. بنابر آموزههای اسلامی خوابیدن در شب قدر مذموم و شبزندهداری در آن سفارش شده است و دعا و استغفار در این شب وظیفه دانسته شدهاست. روز قدر هم به اندازه شب آن ارجمند است
دیدگاه شیعه
بر اساس حدیث شیعه که از حماد بن عثمان از حسان بن علی از جعفر صادق(علیه السلام) نقل شده است؛ شب قدر تا قیامت باقی است و در ماه رمضان واقع است. در روایات شیعه آمده است که شب قدر یکی از سه شب 19، 21 یا 23 در ماه رمضان است که احتمال شب بیستوسوم بیشتر است. در اصول کافی نیز آمده است که تقدیر در شب نوزدهم و ابرام در شب بیست و یکم و امضا در شب بیست و سوم است.
در قرآن
در قرآن درباره شب قدر چنین آمدهاست:
• به راستی که ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم. و چه تو را به شب قدر آگاه تواند کرد. شب قدر از هزار ماه برتر است. در این شب فرشتگان و روح به دستور پروردگارشان از هر فرمان فرود میآیند. این شب تا صبحگاه تهنیت است.(سوره قدر آیات 1تا 5)
و نیز در سوره دخان آمدهاست:
• سوگند به کتاب روشنگر. به راستی ما آن را در شبی مبارک فروفرستادیم زیرا که به حقیقت ترساننده بودیم. در آن شبی که هر امری با حکمت معین و ممتاز و جدا میگردد. تعیین آن امر البته از سوی ما خواهد بود، که ما رسولانان را فرستنده بودیم. و این البته از رحمت و مهربانی پروردگار توست، به راستی او شنونده داناست.(سوره دخان آیات 1 تا 6)
شب غفران و توبه
شب قدر است و قدر آن بدانیم
نماز و جوشن و قرآن بخوانیم
به درگاه خدا غفران و توبه
به شرطی که سر پیمان بمانیم
برای پاکی نفس و سعادت
همیشه بهر خود شیطان برانیم
شب تقدیر و ثبت سرنوشت است
دعا بر مومن و انسان بخوانیم
برای صیقل روح و روان ها
به دل دریائی ازایمان رسانیم
برای اولین مظلوم عالم
بسی خون دل از چشمان چکانیم
هزاران لعنت و نفرین بسیار
به قاتلهای مولامان رسانیم
در این شبها تو مهدی(عج) را صدا کن
چو یوسف غایب است حیران چنانیم
دعای اول و آخر ظهور است
که بیش از این در این هجران نمانیم
مسافر؛ را بگو ایمان قوی دار
که تا وصلی به این دامان امانیم
شب الهی
بگذار تا بمیرم در این شب الهی ورنه دوباره آرم رو روی روسیاهی
چون رو کنم به توبه، سازم نوا و ندبه چندان که باز گردم گیرم ره تباهی
چون رو کنم به احیاء، دل زنده گردم اما دل مرده میشوم باز با غمزه گناهی
گرچه به ماه غفران بسته است دست شیطان بدتر بود ز ابلیس این نفس گاه گاهی
ای کاش تا توانم بر عهد خود بمانم شرمنده ام ز مهدی وز درگهت الهی
تا در کفت اسیرم قرآن به سر بگیرم چون بگذرم ز قرآن اُفتم به کوره راهی
من بندگی نکردم با خویش خدعه کردم ترسم که عاقبت هم اُفتم به قعر چاهی
با اینکه بد سرشتم با توست سرنوشتم دانم که در به رویم وا میکنی به آهی
ای نازنین نگارا تغییر ده قضا را گر تو نمی پسندی تقدیر کن نگاهی
دل را تو می کشانی بر عرش می کشانی بال ملک کنی پهن از مهر روسیاهی
دل را بخر چنان حُر تا آیم از میان بُر بی عجب و بی تکبّر از راه خیمه گاهی
امشب به عشق حیدر ما را ببخش یکسر جان حسین و زینب بر ما بده پناهی
آخر به بیت زینب بیمار دارم امشب از ما مگیر او را جان حسن الهی
در این شب جدایی در کوی آشنایی هستم چنان گدایی در کوی پادشاهی
زمزمه ملکوت (8)
اشاره:
به بارگاه ملکوت از راه دعا می توان بار یافت و شهد فیض لایزال را از جام دعا می بایست سر کشید.
دعا، تنها صحنه خواندن نیست عرصه شناختن هم هست. رهاورد دعا، تنها روحانیت نیست عقلانیت هم هست.
باید بر سجاده دعا نشست و محبوب را تمنا کرد.
رمضان، این سفره گشوده خدا، گاه اجابت خواهش هاست، رمضان را دریابیم و دل و جانمان را با جوهر دعا صیقل بخشیم.
آنچه به خامه می آید بازنوشته سخنرانی مجتهد فرزانه، آیت الله آقا مجتبی تهرانی است که در این روزهای پر برکت ماه رمضان در مدرسه نور تهران واقع در خیابان ایران، ایراد می شود. موضوع این سلسله گفتارها دریافتی از ادعیه مأثور و ترسیم تصویری از بایسته های بندگی است.
اعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِینَ وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُكَ
فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْكَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْكَ»
خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و صدایم را بشنو هنگامی که تو را صدا میزنم؛ به دعایم گوش فرا ده، آن هنگام که تو را میخوانم و رو به من فرما در آن زمان که با تو نجوا میکنم. همانا من به سوی تو فرار کردهام و در مقابل تو ایستاده ام.
مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به ماه مبارک رمضان بود که ماه تلاوت «قرآن نازل» و بازگو کردن کلام الهی و ماه دعا و درخواست عبد از ربّ خود است که از آن تعبیر به «قرآن صاعد» میکنند. عرض کردم دعا بر دو قسم است؛ مأثور و غیرمأثور. گفتم ادعیه غیر مأثور دارای شرایطی است که جلسه گذشته بحث ما به «تقدم در خواستهها» رسید. دیشب چند مطلب را مطرح کردم؛ یک مطلب همین بود که عرض کردم انسان برای خودش نسبت به تقدم در خواستههایش، خواستههای معنوی را بر حاجتهای مادّی مقدّم بدارد.
روایت از علی (علیهالسلام) است که حضرت فرمود: «لَا تَسْتَبْطِئْ إجَابَةَ دُعَائِكَ وَ قَدْ سَدَدْتَ طَرِیقَهُ بِالذُّنُوبِ».[6] یعنی تو که راه دعا را با گناه بستهای، دیگر بعید ندان که دعایت به اجابت نرسد.
تذکر اوّل؛ فرق اصلاحِ نفْسِ ما با اصلاحِ نفْسِ معصومین(علیهمالسلام)
در اینجا چون آن روایتی که از امام صادق (علیهالسلام) بود را نقل کردم که داشت حضرت فرمودند پدر بزرگوارشان امام باقر (علیهالسلام) این جملات را در دعا انشا میفرمودند: «رَبِّ أَصْلِحْ لِی نَفْسِی فَإِنَّهَا أَهَمُّ الْأَنْفُسِ إِلَیَّ»، نکتهای را تذکر دهم که البته از مباحث آینده ما هم هست. آن نکته این است که خیال نکنید اولیای خاصّ خدا یعنی معصومین (علیهمالسلام) وقتی میگویند «اصلاح نفْس»، مثل اصلاحِ نفْسِ من و شما است! یک وقت اشتباه نشود! اینجا یک بحث کلّی هست که من در مبحث دعاهای مأثور میخواهم آن را مطرح کنم؛ ولی چارهای ندارم جز اینکه اینجا یک اشاره کوتاهی کنم.
وجوه سهگانه در طلبِ عفو معصومین(علیهمالسلام)
در ادعیه مأثوره یعنی آنهایی که از معصومین (علیهمالسلام) در قالب خاصّ خودش برای ما رسیده، جملاتی هست که انسان تعجب میکند. مثلاً در ادعیه همین ماه مبارک رمضان، مثل دعای ابوحمزه و دعای افتتاح، یا دعاهای موقّته و غیرموقتهای که مثل دعای کمیل در ایام سال هست، حضرات معصومین (علیهمالسلام) جملاتی دارند که به بعضی از آنها بعداً اشاره میکنم. به عنوان مثال، طلب عفو کردن معصومین (علیهمالسلام) از خداوند یعنی چه؟ خودِ این بحث یک سؤال مهم است که این چنین عباراتی که در ادعیه معصومین (علیهمالسلام) وارد شده یعنی چه؟ إنشاءالله در آینده، در بحث از دعاهای مأثور سه وجه را برای حلّ این مُشکل بیان میکنم. ولی اینجا فقط به یک وجه اشاره کنم و آن این است که این جملات و عبارات، اشاره است به مقامات عالیهای که ایشان دارند و ربطی به من و تو ندارد.
وظیفه ما؛ طلبِ اصلاحِ نفْس از رذائل اخلاقی
ما از خداوند اصلاح نفْسِ خود از رذائل را میخواهیم. یعنی مثلاً اگر ـنعوذباللهـ مبتلا به حسد یا بخل یا کبر یا سایر رذائل اخلاقی هستیم که مانع بر سر راه سیر معنوی انسان برای اهل سلوک إلیاللهتعالی هستند، درخواستِ ما برای اصلاحِ نفْس، در حقیقت درخواستِ برطرف شدن این رذائل و موانع است. یا مربوط به آن آثار زشتی است که بر اثر معاصی آمده و بر روی روح ما سایه افکنده و ظلمت و تاریکی درونی را برای ما ایجاد کرده است. اما ـنعوذباللهـ این چیزها نسبت به معصومین (علیهمالسلام) تصویر ندارد. لذا یک وقت این به ذهن کسی نیاید که مثلاً این تعبیری که حضرت فرمود «رَبِّ أَصْلِحْ لِی نَفْسِی»، مرادشان این حرفها باشد. نخیر، اینطور نیست. این یک مطلب بود که خواستم تذکر بدهم.
تذکر دوم؛ تفکیک بین «اصلاح امور جوانحی» با «نهی از منکراتِ جوارحی»
تذکر دوم، راجع به اصل مسأله و نسبت به خودمان است. من این را جلسه گذشته عرض کردم که آنچه پیش ما اهمّ است، عبارت از آن اموری است که در تمام نشئات مایحتاج ما است که آن هم مسائل معنوی است. لذا تقاضای آن هم در بین حوائج، اهمّ از سایر تقاضاها است. بعد به این مناسبت من عرض کردم انسان اگر خودش مبتلا به رذیلهای نفسانی است، خودش مقدم بر دیگران است. یعنی باید اول برای خودم دعا کنم. انسان باید اوّل خودش را درست کند. لذا در باب مسأله رذائل نفسانی اگر خودمان مبتلا به حسد یا بخل یا کبر یا حرص و امثال این رذائلیم، باید برویم سراغ ساختن خودمان، که یکی از راههایش دعا کردن و استمداد از عالم غیب برای اصلاح نفس است.
تقدم خویشتن در اصلاح نفْس، مانع نهی از منکر نیست
این مسأله جزء امور جوانحی و درونی است. این غیر مسأله امور بیرونی است. این را اشتباه نکنید! نهی از منکر کردن نسبت به اعمال بیرونی دیگران حسابش از این بحث جدا است. کسی اگر خودش ـنعوذباللهـ در پنهان روزهاش را خورد، اگر ببیند کسی در عَلَن دارد روزهخواری میکند باید نهی از منکر کند؛ واجب است که او را نهی کند. نمیتواند بگوید خودم روزهام را خوردهام، من دیگر به او چه بگویم! این بحثها را از هم تفکیک کنید. آن روایتی که از امام صادق (علیهالسلام) بود، بحث «اصلاحِ نفْس» بود. یعنی انسان اگر خودش مبتلا به یک رذیلهای است، ظاهراً معنا ندارد که بخواهد دیگری را اصلاح کند. اوّل برو سراغ خودت!
تا خودت را اصلاح نکردهای به دنبال اصلاح نفْس دیگران نباش
حالا یک روایت میخوانم تا مطلب روشنتر شود؛ روایت از علی (علیهالسلام) است: «عَجِبْتُ لِمَنْ یَتَصَدِّى لِإصْلَاحِ النَّاسِ وَ نَفْسُهُ أشَدُّ شَیءٍ فَسَاداً». میفرماید در شگفتم از کسی که میخواهد دیگری را اصلاح کند، در حالی که نفْس خودش بیشترین فساد را دارد. دقّت کنید که حضرت تعبیر به «اصلاح» و «نفْس» کردند؛ یعنی اینجا هم بحث «اصلاحِ نفْس» مطرح است و ربطی به «نهی از منکر» ندارد. این روایت آنجایی را میگوید که شخص خودش مبتلا به رذیلهای مثل بخل است، آنوقت به دیگری بگوید چرا بخل میورزی! این همان معنا است که حضرت میفرماید: «عَجِبْتُ لِمَنْ یَتَصَدِّى لِإصْلَاحِ النَّاسِ وَ نَفْسُهُ أشَدُّ شَیءٍ فَسَاداً».
بنابر این در باب سازندگی، انسان اوّل خودش را باید بسازد و بعد دیگری را. این یک بحث مستقلّ است. من اینجا در باب دعا فقط خواستم اشارهای کرده باشم. چون وقتی میخواهی دعا کنی، این بحث کاربرد دارد. مثلاً فرض کنید کسی مبتلا به حسد است؛ من موقع دعا میگویم خدایا حسد را از او دور کن؛ در حالی که خودم مبتلا به همان رذیله هستم. اینجا اگر تو به همان رذیله گرفتار هستی، خودت برای دعا کردن بر او مقدّمی. به خودت مشغول شو و درصدد اصلاحِ نفْس خودت بربیا. یکی از راههای آن هم استمداد است که استمداد از راه دعا و از خدا خواستن است. این هم مطلب دوم بود.
تذکر سوم؛ تقدّمِ کلّیِ «طلب مغفرت» بر سایر دعاها و حوائج
اما مطلب سوم؛ این دیگر یک مطلب کلّی در ادعیه ما است. اینجا بحث درباره تقدم در دعا نسبت به دیگران است. ما در دعاهایمان برای غیر این را داریم که آنچه تقریباً به ذهن میآید که در دعا برای برادران ایمانی اهمّ باشد، «طلب مغفرت» برای ایشان است. یعنی وقتی میخواهیم به صورت کلّی برای مؤمنین و مؤمنات دعا کنیم، به عنوان اوّلین دعا برای آنها از خدا چه بخواهیم؟ کدام دعا مقدم است؟ ما در روایات متعدده داریم که نسبت به مغفرت آنها دعا کنید.
اثر طلب مغفرت برای دیگران بر روی داعی
من یک روایت را میخوانم و بعد با یک مقدمه این مطلب را توضیح میدهم. در یک روایت داریم: «مَنْ اسْتَغْفَرَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ کُلَّ یَومٍ سَبْعاً وَ عِشْرِینَ مَرّةً کَانَ مِنَ الَّذِینَ یُسْتَجَابُ لَهُم وَ یُرْزَقُ بِهِم أهْلَ الأرْضِ». یعنی هرکس روزی بیست و هفت مرتبه برای مؤمنین و مؤمنات طلب غفران و آمرزش کند، از کسانی خواهد بود که دعایشان مستجاب است و اهل زمین به واسطه ایشان روزی داده میشوند. این اثری است که طلب مغفرت برای مؤمنین دارد. من روایات متعددی دیدهام که در دعاها اول این عبارت هست که «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات»؛ گویا این نوع دعا کردن الآن برای ما یک روش شده است که وقتی میخواهیم دعا کنیم، اول میگوییم «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ الْأَحْیَاءِ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَات»؛ از این دعا شروع میکنیم و جلو میرویم. این روش از معارف ما گرفته شده است.
معصیت؛ مانع اجابت دعا
نکتهای را که میخواستم عرض کنم این است که سال گذشته یا سال قبل از آن بود که من موانع دعا را مطرح کردم. یکی از موانع دعا برای اجابت، مسأله «معصیت» است. یعنی انسان که مرتکب معصیت میشود، آن معصیت موجب میشود دعایی که انسان میکند به اجابت نرسد. اهل معرفت از آن تعبیر به «حجاب» میکنند. معاصی از آن حُجُبی است که اسم آن را میگذارند «حُجُب ظلمانی»، یعنی حجابهای سیاه و تاریک. در این باب، هم در روایاتمان و هم در ادعیهمان خیلی مطلب داریم که چون قبلاً بحث کردهایم، من به بعضی از آنها اشاره میکنم؛ این مقدمه است برای آن مطلبی که مطرح کردم.
روایت از علی (علیهالسلام) است که حضرت فرمود: «لَا تَسْتَبْطِئْ إجَابَةَ دُعَائِكَ وَ قَدْ سَدَدْتَ طَرِیقَهُ بِالذُّنُوبِ». یعنی تو که راه دعا را با گناه بستهای، دیگر بعید ندان که دعایت به اجابت نرسد. «وَ قَدْ سَدَدْتَ طَرِیقَهُ بِالذُّنُوب»، یعنی با گناهها راه دعا را بستهای و دیگر به اجابت نمیرسد. این جملات دعایی هم از خودِ علی (علیهالسلام) است که همه شما غالباً بلدید: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعَاءَ»؛ یا «أَعُوذُ بِكَ مِنْ ذَنْبٍ یَمْنَعُ الدُّعَاءَ» و امثال این دعاها که زیاد داریم.
اوّل استغفار، سپس دعا
من این را به عنوان نمونه گفتم؛ اما مطلب چیست؟ مطلب این است که هم خودِ داعی که دارد دعا میکند، باید رعایت کند که مانعی بر سر اجابت دعایش نباشد و هم برای دیگری طلب مغفرت کند تا موانع اجابت دعاهای او را برطرف کرده باشد. لذا میگویند کسی که میخواهد دعا کند، اوّل استغفار کند و خودش این مانع را برطرف کند و بعد شروع کند به دعا کردن. یکی از بهترین دعاها برای غیر هم این است که تو دعا کنی که مانع دعای او برطرف شود. ببینید که معارف ما چقدر دقیق است! برای هر کسی میخواهی دعا کنی، اوّلین دعایت این باشد: «أللَّهُمَّ اغْفِرْ لَه»، یعنی خدایا گناهانش را بیامرز؛ تا این دعا را کردی، دعاهای او مستجاب میشود.
با طلب مغفرت برای دیگری، مانع اجابت دعاهای او را برطرف کن!
پس یکوقت هست که رفع مانع از دعای خودم میکنم و یکوقت هم رفع مانع از دعای غیر میکنم. چون استغفار جزء آداب دعا است؛ من این را قبلاً هم گفتهام که شیوه استغفار این است که اوّل صلوات بفرست، بعد استغفار کن، بعد دوباره صلوات بفرست تا خدا گناهانت را بیامرزد. حالا که حجابها رفع شد، میخواهم برای دیگران دعا کنم؛ چه بگویم؟ بگو: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات»؛ اگر هم برای شخص خاصی میخواهی دعا کنی، بگو :«أللَّهُمَّ اغْفِرْ لَه» و به این صورت مانع را از سر راه اجابت دعای او بردار. چون او گرفتار است و دائماً از خدا میخواهد، ولی دعاهایش اجابت نمیشود. خوب، مانع اجابت دعاهای او چیست؟ چیزی که نمیگذارد دعای او به اجابت برسد، گناهان او است. تو با این دعایت، مانع اجابت دعای او را بردار. اینطوری بهترین خدمت را داری به او میکنی! لذا این جزء معارف ما است که برای دیگران که میخواهی دعا کنی، اوّل این را بگو: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات». این بهترین خدمت به او است.
این نکتهای که عرض کردم به نحو عمومی است. اینطور نیست که خاص باشد. چون بحثم راجع به دعا نسبت به غیر بود، آن هم نه شخص خاص بلکه به نحو عموم، لذا بهترین دعا همین است. این دعا مقدّم بر همه آن دعاها است. چهبسا او حاجتی داشته باشد که من ندانم. شما که همه حاجتهای مرا نمیدانید؛ من آن حاجتی را دارم از خدا برای خودم میخواهم که من میدانم و تو نمیدانی. اگر مانع را از سر راه دعای من رفع کردی، آن حاجت به اجابت میرسد. برای همین است که در روایات ما این همه سفارش شده که اوّلین دعایتان برای برادران و خواهران ایمانیتان این باشد: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات». چون این موجب میشود که مانع را از سر راه دعاهای آنها برطرف کند و دعاهایشان به اجابت برسد.
هرکس روزی بیست و هفت مرتبه برای مؤمنین و مؤمنات طلب غفران و آمرزش کند، از کسانی خواهد بود که دعایشان مستجاب است
رحمت و مغفرت واسعه حق تعالی، راه را باز گذاشته است
به یک نکته اشاره میکنم و بعد میروم سراغ توسلم و آن اینکه میدانید همه این حقایق از چه سرچشمه گرفته است؟ مبدأ تمام اینها، رحمت و مغفرت و وسعت رحمت و مغفرت الهی است؛ منشأ همه اینها رحمت بینهایت و مغفرت بینهایت خدای متعال است که به قلب هیچ بشری خطور نخواهد کرد. اینها همه از او سرچشمه گرفته که این معارف از طریق اولیای خدا به ما رسیده است. لذا این رحمت واسعه حق تعالی است که مُدام برای ما راه باز میکند. آن مغفرت واسعه حق تعالی است که این راهها را باز کرده برای اینکه هیچ انسانی که رو به سوی او آورده است، محروم برنگردد. دهه اوّل ماه مبارک دارد تمام میشود. امشب به این فکر میکردم که شب دهم است؛ این ده روز چه کار کردیم؟ خوشا به حال کسانی که از این دهه بهرهگیری کردند! خوشا به حال کسانی که توانستند از این ایام و از این لیالی، چه در بُعد معنوی و چه در بُعد مادّی با دست پر بیرون بیایند!
زمزمه ملکوت (9)
اشاره:
به بارگاه ملکوت از راه دعا می توان بار یافت و شهد فیض لایزال را از جام دعا می بایست سر کشید.
دعا، تنها صحنه خواندن نیست عرصه شناختن هم هست. رهاورد دعا، تنها روحانیت نیست عقلانیت هم هست.
باید بر سجاده دعا نشست و محبوب را تمنا کرد.
رمضان، این سفره گشوده خدا، گاه اجابت خواهش هاست، رمضان را دریابیم و دل و جانمان را با جوهر دعا صیقل بخشیم.
آنچه به خامه می آید بازنوشته سخنرانی مجتهد فرزانه، آیت الله آقا مجتبی تهرانی است که در این روزهای پر برکت ماه رمضان مدرسه نور تهران واقع در خیابان ایران، ایراد می شود. موضوع این سلسله گفتارها دریافتی از ادعیه مأثور و ترسیم تصویری از بایسته های بندگی است.
اعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِینَ وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُكَ
فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْكَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْكَ»
خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و صدایم را بشنو هنگامی که تو را صدا میزنم؛ به دعایم گوش فرا ده، آن هنگام که تو را میخوانم و رو به من فرما در آن زمان که با تو نجوا میکنم. همانا من به سوی تو فرار کردهام و در مقابل تو ایستاده ام.
مروری بر مباحث گذشته
گفته شد ماه مبارک رمضان، از طرفی ماه تلاوت قرآن و بازگو کردن کلام ربّ است و از سوی دیگر ماه دعا و سخن گفتن عبد با ربّ و مطرح کردن تقاضاهایش است. در اینجا هم دعاهای مأثور و هم غیرمأثور داریم. گفتیم دعاهای غیرمأثور دارای شرایط و آدابی است. جلسه گذشته بحث ما راجع به دعا برای دیگران مطرح بود. عرض کردم بهترین دعا برای دیگران همین چیزی است که در روایات ما وارد شده است که آن دعا کردن نسبت به مغفرت است. ما در روایات متعددی این جملات را داریم: «أللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات»؛ هم نسبت به احیاء داریم و هم اموات. حتی در متن روایات ما هم که شیوههای دعا را میآموزند، این دعا وارد شده است که در آن روایت از امام صادق (صلواتاللهعلیه) بود که: «أللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ الْأَحْیَاءِ مِنْهُمْ وَ جَمِیعِ الْأَمْوَات».
در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) است که شخصی از حضرت سؤال کرد: «لِمَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلاً»؛ چرا خدا حضرت ابراهیم (علیهالسلام) را به عنوان خلیل و دوست خودش انتخاب کرد و این لقب را به او داد؟ «قَالَ لِكَثْرَةِ سُجُودِهِ عَلَى الْأَرْضِ». حضرت در جواب فرمود چون ابراهیم (علیهالسلام) خیلی خدا را سجده میکرد و خودش را برای خدا روی خاک میانداخت.
ثمره «طلب مغفرت» برای اموات
جلسه گذشته گفتم که ثمره این دعا برای اَحیاء «رفع مانع اجابت دعا» است. اتفاقاً برای اموات هم بهترین دعا همین است. چون آنچه که اهمّ اموری است که اموات به آن احتیاج دارند، «رفع موجبات عقاب» است. وقتی برای مغفرت آنها دعا کردید و این را از خدا خواستید، معنای آن این است که خدایا، آنها را عفو کن و موجبات عقاب را از آنها برطرف فرما! لذا برای اموات هم بهترین دعا همین است. بهترین دعا برای اموات همین است که انسان تقاضا کند که موجبات عقاب از آنها رفع شود. این نکته برای این بود که بحث جلسه گذشته را تکمیل کنم؛ چون جلسه گذشته راجع به اَحیاء گفتم، حالا هم راجع به اموات عرض کردم. لذا بهترین دعا نسبت به برادران و خواهران ایمانی این است که از خدا برای آنها طلب مغفرت کنیم.
تأثیر حالات ظاهری انسان در اجابت دعا
اما بحثی که این جلسه میخواهم مطرح کنم، در سنوات گذشته اشارهای داشتم، ولی حالا میخواهم توضیح دهم. یکوقت هست که در باب شرایط و آداب دعا، اعمالی را توصیه میکند که این اعمال در سه رابطهای که در گذشته بحث کردیم نسبت به اجابت دعا مدخلیّت دارد. یعنی اگر انسان این اعمال را انجام دهد، اینها یا در تشدید مقتضی دعا، یا به فعلیت رسیدن آن و یا در تسریع اجابت دعا مؤثرند. مثلاً گفته میشود نماز بخوان، وضو بگیر، یا سایر اموری که بیان کردیم و از آن گذشتیم.
اما بحث دیگری که در باب دعا مطرح است، «تأثیر حالت ظاهری انسان در اجابت دعا» است. یک بحث از نظر باطن داریم که آنها را در گذشته عرض کردم؛ اما حالا میخواهیم از نظر ظاهر بررسی کنیم که انسان در چه حالی از حالات ظاهری دعا کند، اثرش بیشتر است؟ حالا این را توضیح میدهم. ما به حسب ظاهر و از نظر فیزیکی حالات مختلفی را برای انسانهایی که سالم هستند تصویر میکنیم؛ مثلاً «قیام» دارند، «قعود» دارند، «رکوع» دارند، «سجود» و حالات مختلف دیگر دارند. سؤال این است که آیا این حالات هم در اجابت دعا دخالتی دارد یا نه؟
سجده؛ نزدیکترین حالات بنده به پروردگار
ما در روایاتمان این مطلب را داریم و جهت آن را هم در روایات ما ذکر کردهاند. من ابتدا این روایات را به دو دسته تقسیم میکنم و بعد دو روایت را میخوانم. یک دسته از روایات، علّت را جلو میاندازد و بعد حالت را میفرماید؛ دسته دیگر اوّل حالت را میفرماید و بعد علّت را بیان میکند.
اما دسته اوّل؛ روایت از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که حضرت فرمود: «أقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ مِن رَبِّهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ»؛ نزدیکترین حالتی که بنده به پروردگارش نزدیکتر است، آن حالی است که عبد معبودش را سجده میکند. بعد حضرت بلافاصله «فاء تفریع» میآورند و می فرمایند: «فَاکْثِرُوا الدُّعَاءَ». پس زیاد دعا کنید! یعنی در این حال سجده زیاد دعا کنید. در این روایت، حضرت اوّل علّت را میفرماید و بعد مسأله دعا در این حالت را مطرح میکند.
روایت دیگری هست که از عبدالله بن هلال است که خدمت امام صادق (صلواتاللهعلیه) میرسد و میگوید: «شَكَوْتُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ تَفَرُّقَ أَمْوَالِنَا وَ مَا دَخَلَ عَلَیْنَا»؛ میرود خدمت حضرت و از پراکنده شدن اموال و گرفتاریهایی که به او وارد شده بود شِکوِه میکند؛ گویا بخشی از اموالش را از دست داده بوده یا ورشکسته شده بوده است. آنجا با امام صادق (علیهالسلام) دردِ دل میکند. «فَقَالَ عَلَیْكَ بِالدُّعَاءِ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ»؛ ابتدا اینجا حضرت میآیند سراغ دعا و میفرمایند بر تو باد که دعا کنی در حال سجده؛ بعد علّت را ذکر میکنند که: «فَإِنَّ أَقْرَبَ مَا یَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ». یعنی نزدیکترین حالت عبد به ربّش آن موقعی است که سجده میکند. پس دو چیز در این روایات هست؛ یکی این است که بیان نزدیکترین حالت عبد به ربّ از نظر ظاهر است و دیگری این است که دعا در این حالت به اجابت نزدیک میشود.
سجده؛ بالاترین کُرنش و عبادت
اما مسأله اوّل؛ چرا «أَقْرَبَ مَا یَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّه» حالت سجده است؟ در باب عبادت که عبارت از کُرنش است، از نظر ظاهر بالاترین کُرنش نسبت به معبود، سجده است. لذا خدا هم وقتی ابلیس را خواست امتحان کند با همین عبادت او را امتحان کرد. آزمایش ابلیس «سجده» بود. چون بالاترین عبادت از نظر ظاهر، کُرنش به معبود است که آن هم در حال سجده است. لذا روایات تعبیر به «أقرب» میکنند؛ یعنی نزدیک¬ترین حالت از نظر ظاهر، سجده است.
سجده زیاد؛ علّت «خلیل» شدنِ ابراهیم
ما در باب سجده روایات زیادی داریم که من فقط به یک روایت اشاره میکنم که نشان میدهد حتی نسبت به قُرب انبیاء نسبت به خداوند هم سجده مؤثر بوده است. در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) است که شخصی از حضرت سؤال کرد: «لِمَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلاً»؛ چرا خدا حضرت ابراهیم (علیهالسلام) را به عنوان خلیل و دوست خودش انتخاب کرد و این لقب را به او داد؟ «قَالَ لِكَثْرَةِ سُجُودِهِ عَلَى الْأَرْضِ». حضرت در جواب فرمود چون ابراهیم (علیهالسلام) خیلی خدا را سجده میکرد و خودش را برای خدا روی خاک میانداخت. این به جهت مطلوبیت این حالت پیش معبود است که کُرنشی بالاتر از این از نظر ظاهر نداریم.
دعا در سجده مستجاب است
لذا این تعبیرهایی که در این روایات بود، این را میرساند که انسان وقتی میخواهد از معبودش درخواست کند، در حالی درخواست کند که در نزدیکترین حالات به معبودش قرار دارد؛ چون این حالت، همانطور که اقرب به معبود است، اقرب به اجابت هم هست. یعنی دعا در این حالت به پذیرفته شدن نزدیکتر است. لذا در این روایات فرمودند در این حال دعا کن و از خدا درخواست کن. چون دیگر حالتی نزدیکتر از این از نظر ظاهر نداریم؛ پس این فرصت را از دست نده!
در سجده از خدا چه بخواهم!؟
حالا اینجا یک بحث دیگر مطرح میشود و آن اینکه در حالت سجده از خدا چه بخواهم؟ آنچه ما در روایاتمان داریم این است که در این حال همه چیز بخواه! نظرتنگی نکن! دو جلسه قبل این را گفتم که اهمّ خواستههای انسان امور معنوی است؛ لذا آنها را بخواه. چرا؟ چون نیازهای معنوی، موقّت نیستند. البته این منافات ندارد با اینکه انسان هم حوائج معنویاش را بخواهد و هم حاجتهای دنیاییاش را بخواهد.
هم دنیا بخواه، هم آخرت!
حالا برای اینکه این تتمیمی نسبت به بحثمان باشد، یکی دو روایت را میگویم. عبدالرحمن ابن سَیابه از اصحاب امام صادق (علیهالسلام) است که میگوید: «قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ أَدْعُو وَ أَنَا سَاجِدٌ»؛ یعنی به حضرت عرض کردم من در حال سجده دعا میکنم و از خدا تقاضا میکنم؛ «فَقَالَ نَعَمْ»؛ حضرت فرمود بله! «فَادْعُ لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ»؛ حالا که در سجده دعا میکنی، هم دنیا بخواه و هم آخرت! چرا؟ «فَإِنَّهُ رَبُّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة». چون تو در این حالت عبد و بنده هستی و او ربّ است و تو کُرنش نسبت به ربّ خود میکنی؛ اما این را بدان که ربوبیّت او منحصر به یک نشئه نیست؛ او هم ربّ دنیای تو است، هم ربّ آخرت تو است. این حالت هم که بهترین حالت است؛ پس هم دنیا بخواه، هم آخرت!
در باب عبادت که عبارت از کُرنش است، از نظر ظاهر بالاترین کُرنش نسبت به معبود، سجده است. لذا خدا هم وقتی ابلیس را خواست امتحان کند با همین عبادت او را امتحان کرد.
هرچه میخواهی، بخواه!
یک روایت دیگر هم از جمیل بن درّاج است که از اصحاب بزرگ امام صادق (علیهالسلام) است؛ از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکند که حضرت فرمود: «أَقْرَبُ مَا یَكُونُ الْعَبْدُ مِنْ رَبِّهِ إِذَا دَعَا رَبَّهُ وَ هُوَ سَاجِدٌ»؛ میگوید خدمت امام صادق (علیهالسلام) بودم که حضرت فرموند نزدیک ترین حالت بنده به پروردگارش آن موقعی است که دارد دعا میکند و در حال سجده است. بعد حضرت رو کردند به جمیل بن درّاج و فرمودند: «فَأَیَّ شَیْءٍ تَقُولُ إِذَا سَجَدْتَ»؛ بگو ببینم وقتی که به سجده میروی چه میگویی؟! جمیل بن درّاج هم آدم کوچکی نیست؛ او و کسانی مثل زراره و محمد بن مسلم از فقهای بزرگ ما هستند و آدمهای کوچکی نیستند. آنوقت حضرت از او سؤال کردند که تو در سجده چه میگویی؟
جمیل بن درّاج بسیار زیبا جواب میدهد! «قُلْتُ عَلِّمْنِی جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَقُولُ»؛ به امام صادق (علیهالسلام) عرض میکند قربانت بروم، شما به من یاد بده که چه بگویم! حضرت رو میکند به ایشان و میفرمایند این را بگو: «یَا رَبَّ الْأَرْبَابِ وَ یَا مَلِكَ الْمُلُوكِ وَ یَا سَیِّدَ السَّادَاتِ وَ یَا جَبَّارَ الْجَبَابِرَةِ وَ یَا إِلَهَ الْآلِهَةِ »؛ یعنی بگو ای ربّ ارباب، ای ملک الملوک، ای سلطان سلاطین، ای سید سادات، ای معبود همه معبودها... بعد دارد حضرت فرمود: «ثُمَّ قُلْ فَإِنِّی عَبْدُكَ نَاصِیَتِی فِی قَبْضَتِكَ»؛ من بنده تو هستم؛ عنان اختیار من که به دست تو است. «ثُمَّ ادْعُ بِمَا شِئْتَ وَ اسْأَلْهُ فَإِنَّهُ جَوَادٌ لَا یَتَعَاظَمُهُ شَیْءٌ». یعنی بعد هم به طور کلی هرچه میخواهی از او بخواه! چون او بخشندهای است که هیچ درخواست و تقاضایی برای او بزرگ و سنگین نیست. البته در بعضی از روایات دیدهام که حضرات ائمه (علیهمالسلام) میفرمایند ما خودمان دوست نداریم که در تقاضاهایمان از خداوند جنبههای دنیایی را پیش بکشیم. این همان مطلبی است که من راجع به مسائل معنوی گفتم که آنها نیازهای دائمی است و اهمّ مایحتاج انسان است. من روایتش را دیدهام، ولی نمیخواهم وارد این بحث شوم.
حالا به این مجموعه نگاه کنید؛ میخواستم این را عرض کنم که از این مجموعه این به دست میآید که یکی از اموری که در باب دعا کردن از نظر حالات ظاهری به آن توصیه شده، در حال سجده بودن است؛ این در مسأله اجابت مؤثر است. البته این منافات ندارد که آدم در هر حالی که باشد دعا کند؛ ولی این حالت خاصّ از آن حالتهایی است که عِندالله مطلوبیّت دارد و از طرفی هم خودش نمایانگر بالاترین کُرنش بنده نسبت به ربّ و معبودش است و لذا از نظر ظاهر أقرب حالت او به معبودش است.
شب قدر و ادعیه حضرت علی (ع) در نهج البلاغه
تقریباً هزار و چهارصد و بیست و شش سال از نزول قرآن کریم می گذرد . هر سال به فرمان خدائی که متکلّم این کلام است ، سالگردی گرانقدر تشکیل می شود . لذا با همان جلال و شکوه فرشتگانی که بار اوّل قرآن را آورده بودند ، در خدمت روح از آسمان غیب تنزّل می کنند و بر ولی عصر نازل می شوند .
هنگام نزول قرآن ، احیای خاطره هر ساله او هم گوشزد شد . هم با ماضی و هم با مضارع یاد شد. فرمود: إنّا أنزَلناهُ فِی لَیلَة القَدر ، یعنی این کتاب را ما در شب قدر نازل کرده ایم، و هم در تجلیل شب قدر این چنین فرمود: وَ مَا اَدراکَ مَا لِیلَة القَدر . لِیلَة القَدرِ خِیرٌ مِنْ ألفِ شَهر . تَنَزَّلُ المَلائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیها بِإذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ اَمرْ . سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطلَعِ الفَجْر . یعنی این قرآن که در شب قدر نازل شد، با جلال و شکوه فرود آمد و به دستور خدا هر ساله آن جلال و شکوه تکرار می شود . اینچنین نیست که إنّا أنزَلناهُ فِی لِیلَهِ القَدر و پایان پذیرفته باشد ! بلکه اینطور است : تَنَزَّلُ المَلائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلّ اَمرْ . هر ساله ملائکه در خدمت روح همة حقائق قرآن را أعم از تفسیر و تکوین پائین می آورند .
مرحوم کُلینی بابی در جامع کافی عقد کرد که بعضی از امامان ما (علیهم السَّلام) فرمودند : شما برای اثبات ادامة ولایت به سورة قدر استدلال کنید . تقریر استدلال هم به این بیان است ؛ فرمود : به مخالفین بگوئید آیا نبی اکرم رحلت کرد ، شب قدر هم از بین رفت ، یا شب قدر هست ؟ آنها ناچار می گویند : شب قدر هست . یعنی هر سال ماه مبارکی دارد ، و در هر ماه مبارکی شب قدر هست . فرمود : از آنها بپرسید: این که خدا فرمود : در شب قدر فرشته ها امور را نازل می کنند ، بر کی نازل می شوند ؟ اگر مقدّرات و حقائق را نازل کرده اند که به همراه ببرند و به کسی ندهد ، پس چرا آوردند ؟ اگر بنا شد مقدّرات و معارف را بر کسی عرضه کنند ، آن کس کیست ؟ آن کس که همة فرشتگان به اتّفاق روح ، همة امور را نازل می کنند و بر او گزارش می دهند ، کیست ؟ او ولی امر است . او امام آن زمان است .
در هر زمان ای ولی معصوم هست که مهبَط وحی است . منتها وحی تشریعی به پایان رسید ، آن وحی های تصدیقی و تکوینی و تبیینی و تفسیری و تشریعی همچنان مستدام است . لذا در بَدئ پیدایش نزول قرآن، ذات أقدس إله دستور داد که هر ساله خاطرة گرانبار نزول قرآن را گرامی بدارند و امشب احتمالاً یکی از شب هائی است که لیلة قدر است . لذا فرشتگان در خدمت روح همة امور را با سلامت به وجود مبارک ولی عصر عرضه می کنند . بعد به اذن ولی عصر به مجالس مؤمنین سری می زنند و به آنها سلام می کنند . و فیض ای که به ولی عصر رسید ، به دستور آن حضرت به افراد مستعد می رسانند . کسانی که ارتباط شان با ولی عصر برقرار است ، نشانه های شب قدر را هم درک می کنند .
از ائمه(علیهم السَّلام) سئوال کردند که علامت شب قدر چیست ؟ فرمود : آن نسیم ملایم که به شما بوزد، معلوم می شود شب قدر را درک کرده اید . اگر زمستان باشد ، احساس سرما نمی کنید . و اگر تابستان گرم باشد ، احساس گرما نمی کنید . اگر یک همچنین حالی در شما پیدا شد ، این نسیم قدر است . علامت دیگر اینکه : اگر بُوی خوبی به مشام شما رسید ، این نشانة قدر است .
گاهی یعقوب ای می خواهد که بوی یوسف را از فاصلة هشتاد فرسخ استشمام کند ، بگوید : إنّی لَأجِدُ رِیحِ یُوسُفَ لُولا أنْ تُفَنِّدُونْ . آن کس که پیرهن یوسف را در دست دارد ، بوی یوسف را استشمام نمی کند ! ولی یعقوب از فاصلة هشتاد فرسخی بُوی یوسف استشمام می کند . فَلَمّا فَصَلَتِ العِیرْ ، همین که قافله از مرز مصر حرکت کرد ، یعقوب فرمود : من بُوی یوسف می شنوم ! استشمام نمی کنی . ولایت بُوئی دارد ، نبوّت بُوئی دارد ، یوسف هر عصر بُوئی دارد ، شب قدر بُوئی دارد . اگر کسی شامّة جان اش باز شد ، این بُو را می شنود . و اگر آن لامسة جان اش باز باشد ، این نسیم خنک را حسّ می کند . جریان چشم و گوش در قرآن آمده ، جریان شامّة معنوی هم در قرآن آمده . خدا بعضی را بصیر و بعضی را کُور می داند . می گوید : برخی کُور اند ، امّا نه چشم سرشان ، بلکه چشم دلشان کُور است . إنَّهَا لا تَعمَی الأبصارْ وَ لکِنْ تَعمَی القُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور . معلوم می شود بعضی ها قلب شان بیناست ، بعضی دلشان کُور است . آن دلی که چشم دارد ، شامّه هم دارد ، ذائقه هم دارد ، لامسه هم دارد .
ایّام ماه مبارک رمضان ، ایّام روزه است . در کتاب صوم ، روزه واجب و مستحب و حرام و مکروه را مطرح می کند . یکی از روزه هائی که گفته اند حرام است ، روزة وصال است . یعنی انسان طرزی نیّت کند که بگوید : من از این سحر تا آن سحر ، یک روز و شب را نیّت می کنم که روزه بگیرم و همچنین فردا را که شب چیزی نخورد و این نخوردن را به حساب روز و روزه بیاورد و نیّت کند . یک وقت کسی در شب ماه مبارک اشتها به غذا ندارد ، آن خارج از بحث است . یا در غیر ماه مبارک شب چیزی نمی خورد ، آن خارج از بحث است . ولی یک وقت نیّت می کند که من شب و روز را روزه بگیرم که شب هم مثل روز جزء مَنوّی او باشد . دو روز را با یک شب نیّت کند ، این را می گویند : (صُوم وصال) . یک شب و روز ، دو روز و یک شب ؛ دو تفسیر برای صوم وصال آمده است ؛
این معنا برای غیر پیغمبر حرام است . رسول اکرم فرمود : صوم وصال ممنوع است . اصحاب عرض کردند : پس شما چرا اینچنین می کنید ؟ فرمود : شما مثل من نیستید . آنچه که مرحوم صدوق در مَنْ لا یَحضُر نقل کرد ، با آنچه را که در جوامع روائی اهل سنّت است ، مختصر فرق می کند . ولی یک حدیثی است معروف و فریقین نقل کرده اند که وجود مبارک نبی اکرم فرمود : شما مثل من نیستید . إنّی اَبِیتُ عِندَ رَبّی یُطْعِمُنِی وَ یَسقِینْ . من مهمان خدایم ، در نزد خدا بیتوته می کنم ، از غذای خدا و آشامیدنی های الهی بهره می برم و مقاومت می کنم . من اگر ظاهراً صائم ام ، باطناً در کنار سفرة خدا نشسته ام . احساس گرسنگی و تشنگی نمی کنم . این مقام برای نبی اکرم هست .
به ما گفتند : شما در ماه مبارک مهمان خدائید . اگر صوم وصال ممنوع است ، این صوم عادی که جائز و واجب است . برخی در روز که صائم اند ، مهمان خدایند . نه تنها جان شان از معارف طرفی می بندد ، بلکه جسم شان هم احساس رنج نمی کند . این حال را انسان در این فرصت ها مسئلت کند . نشانه های شب قدر را با لامسة دل ، با شامّه جان می توان درک کرد . این هم مطلب دیگر .
و چون مهم ترین کار برای شب قدر دعاست و این ایّام و لیالی متعلّق به علیّ بن أبیطالب ، امیر المؤمنین (علیه آلاف التحیّه والثناء) است ، چه بهتر که دعا را از زبان این داعی بشنویم .
اوّلاً ادب دعا را امیرالمؤمنین (علیه السَّلام) به ما آموخت . فرمود : اَلدّاعِی بِلا عَمَلْ کَالرّامِی بِلا وَتَرْ . فرمود : آنکه دعا می کند و عمل ندارد ، مثل تیراندازی است که تیر دارد ، ولی وَتر ندارد . (وَتر) آن کمان مُنهنی است که جلوی این تیر تند تیز را می گیرد و او را راهنمائی می کند . فرمود : اگر کسی تیرانداز است ، یک کمان ای لازم دارد که این کمان منهنی این تیر تیز را تعدیل کند ، راهنمائی کند . اگر کسی بی عمل دعا می کند ، مثل تیر انداز بی کمان است . بهترین عمل صفای دل است . بهترین راه برای صفای دل این است که هم در مسئله توحید برای غیر خدا راه باز نکنیم ، هم در مسائل اجتماعی کینة احدی را در دل راه ندهیم . مطمئن باشیم اگر کسی این دو رکن را فراهم کرد ؛ یعنی در کار خدا اَحدی را شریک قرار نداد ، در مسائل اجتماعی کینة هیچ مسلمانی را در دل نداشت ، این دو رکن را که فراهم کرد ، این دعوت کننده ، این داعی یک تیر انداز ماهری است که هم تیر تیز دارد و هم کمان مُنهنی . آنگاه خود حضرت که واجد شرائط دعاست ، نیایش هائی دارد که در آن نیایش همّت های بلند را تعلیم می دهد و برای همة مسلمانها مسئلت می کند .
شما دعاهای حضرت را در نهج البلاغه که تحلیل می کنید ، می بینید یا سعادت می خواهد ، یا شهادت می خواهد ، یا رفاقت با انبیاء می خواهد ، یا کرامت می خواهد ، یا عافیت می خواهد ، یا سلامت می خواهد ، یا فتوّت و رادمردی و مردانگی می خواهد و یا عزّت !
ببینید دعاهای حضرت از این عناصر محوری بیرون نمی رود . در آن عهد نامة معروف که برای مالک اشتر نوشت ، در پایان عهد نامه دعا کرد ؛ فرمود : مالک ! من برای خود و برای تو از خدا سعادت و شهادت طلب می کنم ! از خدا می خواهم : أنْ یَختِمَ لِی وَ لَکَ السَّعادَهَ وَ الشَّهادَه إنّا للهِ وَ إنّا إلِیهِ الرّاجِعُونْ . من سعادت را ، شهادت را برای خود و برای تو مسئلت می کنم .
در آن دعاهای عمومی می گوید : نَسأَلُ اللهُ مَنازِلَ الشُّهَداء وَ مَعایِشَهَ السُّعَداء وَ مُفارَقَهَ الأنبیاء . ما برای همگان سعادت و منزلة شهدا و رفاقت با انبیاء را می خواهیم . به خدا عرض می کند : وَاجْمَعْ بِینَنَا وَ بِینَهُ . نوع این دعاها به صیغة جمع است .
می گوید : خدایا ! بین ما و بین رسول ات ، وَاجْمَعْ بِینَنَا وَ بِینَهُ فِی بَرْدِ العِیشْ وَ قَرارِ النِّعْمَه وَ مُنتَهَی الطُمَأنِینَهِ وَ تُحَفِ الکِرامَه . خدایا ! بین همة ما ونبی ات در آن قرارگاه عیش و زندگی جمع بکن ، و در آن آرامش و خنکی سعادت و زندگی جمع بکن ! در کمال طمأنینه ما را با او سهیم بکن ! آن کرامت ها را که تحفة پیغمبر می کنی ، ما را بهره مند بکن ! مُنتَهَی الطُمَأنِینِه وَ تُحَفِ الکِرامَه .
در میدان جنگ دو دعای آموزنده دارد ؛ هنگامی که جنگ شروع می شد ، عرض می کرد : خدایا ! اَللّهُمَّ إنّا نَشکُو إلِیکَ غِیبَهَ وَلِیّنَا وَ کَثرَهِ عَدُوِّنَا وَ تَشتُتَ اَهوائَنَا . رَبَّنَا افْتَحْ بِینَنَا وَ بِینَ قُومِنَا بِالحَقّ . عرض می کرد : خدایا ! ما از نبود پیغمبر به تو شکایت می کنیم . چون پیغمبر ، آن رکن طمأنینه را ما از دست داده ایم .
در هفدة ماه مبارک در جریان بَدر که اوّلین جنگ نابرابری بود که مسلمانها می دیدند ، امیر المؤمنین فرمود: همه آن شب متوحّش بودند و متزلزل . تنها کسی که هیچ حادثه ای برای او نبود ، رسول اکرم بود . فرمود : در شب جنگ بَدر تا صبح کنار درخت پیغمبر مشغول مناجات بود ، گویا اصلاً فردا جنگی نیست ، و امشب شب حمله نیست ! آن یک حساب دیگری بود . لذا امیرالمؤمنین عرض می کند : خدایا ! ما از نبود پیغمبر به تو شکایت می کنیم و از اختلاف درونی به تو پناه می بریم و شکایت می کنیم .
آنگاه دعائی که بعض از انبیاء داشتند که در قرآن آمده است ، همان دعا را امیر المؤمنین دارد که : رَبَّنَا افْتِحْ بِِینَنَا وَ بِینَ قُومِنا بِالحَقّ . این در آغاز جنگ . در ناعرة جنگ عرض می کند : خدایا ! ما گرچه شهادت طلب کردیم ، امّا فتوّت و مردانگی هم می خواهیم . اَللّهُمَّ إنْ اَظهَرتَنَا عَلَیهِمْ وَ جَنِّبنَا البَغی وَ سَدِّدْنا بِالحَقّ . وَ إنْ اَظهَرْتَهُمْ عَلَینَا فَارزُقنَا الشَّهادَه وَاعْصِمنَا مِنَ الفِتنَه . اگر ما را بر آنها غالب کردی ، ما فاتح شدیم ، توفیقی بده که تعدّی و تجاوز به زیر دست را روا ندانیم . به اسیران رحم بکنیم .
همین علی که بعد از ضربت خوردن شب نوزدهم دستور داد به قاتل من مدارا کنید ؛ در میدان جنگ مردانگی از خدا خواست و می خواست . عرض می کرد : خدایا ! آن توفیق را بده که اگر ما فاتح و پیروز شدیم ، بر دشمن ستم نکنیم . و اگر مصلحت بود که آنها ما را شکست بدهند ، مرگ ما را مرگ شهید قرار بده . ما را از فتنه و بَد آموزی مصون بدار . این دعای علی در صحنة جنگ است . امّا دعای وجود مبارک امیرالمؤمنین از نظر توحید ؛ وقتی شب بر می خواست ، خالصاً خدا را دعا می کرد ، عرض می کرد: خدایا ! تو که می دانی ، هذا مَقامُ ،
این دعاها را که عرض می کنم ، شرح خواسته های شماست ؛ ما یک قرآن به دست داریم و یک قرآن به سر که هر دو جزء برنامه های لیالی قدر است ، و روایات این دو برنامه هم جدای از هم است . و در هر دو برنامه مسئله نیایش و خواسته است . چه بخواهیم ، آنچه که الآن عرض می شود برای آن است که هم در مراسم قرآن به دست ، هم در مراسم قرآن به سر این چیزی را که امیر به ما آموخت ، اینها را بخواهیم .
روزه داران جهنمی؟
در احکام عبادی مسائل ریز و درشتی وجود دارد که برخی از ما شاید چندان توجهی بدانها نداشته باشیم. در مورد روزه داری هم مسائلی وجود دارد که توجه به آنها کیفیت روزه ما را ارتقاء میدهد. یکی از این مسائل تفاوتی است که میان «صحّت» و «قبول» روزه وجود دارد. در این نوشتار میکوشیم مقصود از این اصطلاحات را مشخص نماییم و نقش آنها در روزه را توضیح دهیم:
معنای واژگانی
واژه «صحّت» صحیح بودن است و بدان معناست که عملی درست و بدون خطا انجام شده است
«قبولی» به معنای پذیرفته شدن است و مقصود از آن پذیرش عملی توسط دیگری است.
معنای اصطلاحی «صحّت»
وقتی در مورد روزه گفته میشود: «صحّت روزه» مقصود آن است که روزه از نظر شرعی و فقهی درست بوده است و این بدان معناست که از مبطلات روزه دوری شده است.
مبطلات روزه
این مبطلات که شرع برای ما معین نموده است 9 چیز است که در رساله ی فقهی علماء و مراجع به تفصیل آمده است. اگر بخواهیم روزه ی ما صحیح باشد و از «صحّت روزه» برخوردار باشیم باید مبطلات روزه را بشناسیم و از آن ها احتراز نماییم که عبارتند از:
1- خوردن و آشامیدن
2- جماع
3- استمناء
4- دروغ بستن به خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله) و جانشینان پیامبر(علیهمالسلام)
5- رساندن غبار غلیظ به حلق
6- فرو بردن تمام سر در آب
7- باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح
8- اماله کردن با چیزهای روان
9- قی کردن
اینها مبطلات روزه هستند و ارتکاب هر یک از آنها سب میشود روزهی ما صحیح نباشد که البته در صورت سهوی یا عمدی بودن آنها، احکام خاصی وجود دارد که قضا و کفاره را شامل می شود و تفصیل همه ی این مسائل را باید در کتاب های فقهی و رساله های عملیه جستجو نمود.
اما شرط دیگری نیز در مورد روزه وجود دارد و آن «قبولی» روزه است.
معنای اصطلاحی «قبولی»
قبولی روزه به آن معناست که روزهی ما مورد قبول پروردگار قرار گرفته باشد و او آن را از ما پذیرفته باشد. شاید گفته شود این شرط تفاوتی با «صحّت» روزه ندارد و روزهای که صحیح باشد حتماً مورد قبول خداوند قرار میگیرد. باید گفت اصلاً چنین نیست. بلکه ممکن است روزهای صحیح باشد اما شرایط کامل قبولی را نداشته باشد.
تفاوت شرط « صحّت» و شرط «قبولی» روزه
برای آنکه روزهای مقبول درگاه الهی شود بایستی علاوه بر «صحّت» آن مسائل دیگری را نیز در مورد آن رعایت کرد. یعنی علاوه بر آن که بایستی از مبطلات روزه دوری کرد تا روزه ی ما صحیح باشد، باید یک سری شرایط دیگر را احراز نمود تا عمل عبادی ما مورد قبول خداوند واقع شود.
چه بسا روزه ای صحیح باشد امّا مورد قبول کامل درگاه الهی واقع نشود!
شرایط قبولی روزه
برای آن که روزهای قبول شود باید علاوه بر شرایط صحّت یعنی دوری از مبطلات روزه، از بسیاری از گناهان و محرمات دیگر نیز خودداری نمود. در واقع بسیاری از گناهان و معاصی وجود دارند که اگرچه روزه را باطل نمیکنند امّا از ثواب آن میکاهند و سب می شوند روزهی ما مقبول درگاه الهی واقع نشود! به بیان دیگر، هر گناه و معصیتی که انجام شود کمی از ثواب روزه میکاهد تا جایی که شاید دیگر آن روزه، روزهی مقبولی نباشد و تنها بهرهی صاحب آن گرسنگی و تشنگی باشد. روزهی چنین شخصی اگر مبطلات روزه را انجام نداده باشد، صحیح است اما قبول نه!
اصلاً کسی که با زبان روزه غیبت میکند یا دروغ میگوید یا فحش و ناسزا میدهد و یا تهمت میزند و یا ... بسیاری از گناهان دیگر را مرتکب میشود، شرایط قبولی روزهاش را بدست نیاورده است اگر چه از نظر فقهی روزهاش صحیح است و لازم نیست آن را قضا کند.
بدحجابی و روزهداری
یکی از گناهان کبیره و زشتی که متأسفانه برخی مرتکب آن میشوند حتی در صورتی که روزه باشند، بدحجابی و آرایش کردن برای نامحرمان است. بر اساس فتاوای علماء و مراجع بزرگوار «اصل حجاب ضروری دین محسوب میشود و بی اعتنایی به آن و عدم رعایت آن معصیت و گناه است و آرایش کردن در خیابانها و بیرون گذاشتن موها و استفاده از لباسهای محرک حرام الهی است.»
کسی که در حال روزهداری مرتکب چنین معاصی و گناهانی شود، اگر چه روزهاش صحیح است یعنی لازم نیست دوباره آن را قضا کند، امّا قطعاً از ثواب روزهی خود بسیار کاسته است و دیگر روزه اش مقبول درگاه الهی قرار نمیگیرد!
عواقب عدم قبولی روزه
اگر روزهای صحیح باشد اما مقبول نباشد پیامدهایی برای صاحب آن دارد:
روزهاش صحیح است یعنی دیگر نمیخواهد آن را قضا کند و در روز قیامت، او را به خاطر نافرمانی در ترک واجب عذاب نمی کنند.
امّا چون با انجام گناهان از ثواب روزهاش کم شده است و دیگر مقبول درگاه الهی نیست، آن روزه نمیتواند صاحب خود را به درجات عالی کمالی و مراتب بهشت برساند. بلکه شاید در مواردی وزنه ی گناهان دیگر فرد آن قدر سنگین باشد که صحت روزهاش هم نتواند او را از آتش جهنم حفظ کند و او با ارتکاب گناهان بسیار در حال روزه داری نه تنها به بهشت نمی رسد بلکه به جهنم نیز وارد می شود!!
نتیجه گیری
شرط صحت روزه غیر از شرط قبولی آن است و از گناهان کبیرهای که سبب میشود روزهای حتی با شرایط صحّت، صاحب خود را از عذاب الهی نجات ندهد گناه بدحجابی و زینت برای نامحرمان است.
چه کسانی در شب قدر نجات پیدا میکنند؟
اندیشه - دانایی «لیله القدرخیر من الف شهر» دشوار است، چه رسد به دارایی اش. البته راه دشوار نیست. اگر دشوار بود ما را امر نمی کردند، دعوت نمی کردند. دشواری مال کسی است که کوله بار خود را بر دوش دارد. اگر بار خودبینی را به زمین بگذارد، سبک می شود.
جریان قدر و احیاء و گرامیداشت قرآن و بهره برداری از فضل لیله القدر جزء «دولت قرآن» است. و این دولت همواره مورد درخواست ماست و از ذات اقدس اله مسئلت می کنیم «نسئلک دوله ً کریمه ً تعزّبها السلام و أهله و تذ لّ بها النّفاق و أهله. و هنگام ظهور بقیه الله ارواحنا فداه، این دولت تجلی می کند. نموداری از دولت قرآن را ذات اقدس اله در دولت سلیمان و ملک سلیمان ذکر کرد. فرمود: گوشه ای از دولت الهی را به سلیمان داده ایم. ولی به شما صدها برابر خواهیم داد.
ملک سلیمان بر این محور بود که آن حضرت بامداد راه یک ماهه می رفت و شامگاه راه یک ماهه. دولتی که بر باد مستقر باشد اینقدر قدرت دارد که مسافر خود را در یک نیم روز به اندازه یک ماه راه ببرد. سالک خود را در پگاه یا شامگاه به اندازه یک ماه راه ببرد... اما دولت قرآن یک شبه ره صدساله می برد. این هزار ماه که در طی یک قرن در حدود هشتاد سال خلاصه می شود، دولت قرآن است.
*
ادراک لیلة القدر کار آسانی نیست؛ فهمش آسان نیست چه رسد به حضور و ظهور و رسیدن به اصل آن. و ما أدراک ما لیلة القدر. خاصیت دولت قرآن، این است که لیله القدر خیر من ألف شهر. اگر بزرگانی گفتند: هرچه دارند همه از دولت قرآن دارند و یا «یک بیت از این قصیده به از صد رساله است» و یا سروده اند این طفل یک شبه ره صدساله می رود...همه نشأت گرفته از همین دولت قرآن است. از مناجات های لطیف و ظریف خواجه هروی این است که دارا شدن مهم است، نه دانا شدن! آن مناجات های لطیف خواجه انصاری را که می خوانید، می بینید به خدا عرض می کند که دانا شدن مهم نیست. اگر کسی زحمت بکشد، دانا بشود؛ فقیه، حکیم، ادیب، متکلم و محدث بشود، این دانای علم است و این مهم نیست. به دلیل اینکه صدها نفر در طول سالها به حوزه ها و دانشگاه ها راه یافتند و دانا شدند. مهم دارا شدن است نه دانا شدن.
دانایی «لیلة القدر خیر من الف شهر» دشوار است، چه رسد به دارایی اش. البته راه دشوار نیست. اگر دشوار بود ما را امر نمی کردند، دعوت نمی کردند. دشواری مال کسی است که کوله بار خود را بر دوش دارد. اگر بار خودبینی را به زمین بگذارد، سبک می شود. وقتی سبک شد، تخفّفوا تلحقوا... وجود مبارک رسول اعظم علیه و علی آله آلاف التحیه و الثناء فرمود: نجی المخفّفون... آنها که سبک بالند نجات پیدا کرده اند.
پرکشیدن با سنگین بال و سنگین بار بودن، ممکن نیست. کار «جعفر طرار» نیست که یک شبه ره صد ساله را طی کند، کار «جعفر طیار» است. طراری را کنار گذاشتن و طیار شدن با مراسم احیاء هماهنگ است و شدنی است.
سیره امامان در شب قدر
اندیشه - شب قدر در فرهنگ قرآن و روایات از جایگاه بس عظیمى برخوردار است تا آنجا که شب قدر در قرآن برابر با هزار ماه دانسته شده، و شب نزول قرآن، و شب تعیین تقدیرات یکسال و شب مبارک معرفى شده است.
و در روایات هم تعبیرات زیبایى از شب قدر آمده است، همچون شب بخشیده شدن گناهان و اینکه هر کس در آن شب بخشیده نشود، مورد نفرین خدا واقع مىشود.
و پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمود: «مَنْ حُرِمَها فَقَدْ حُرِمَ الْخَیْرَ کُلَّهُ؛ هر کس از شب قدر محروم گردد، از تمام خیرات بىنصیب شده است.»
با توجّه به عظمت شب قدر، سیرى در سیره پیشوایان معصوم علیهمالسلام در این شب خواهیم داشت.
الف. عبادت و شب زندهدارى
از اعمالى که در طول سال، مخصوصا شبهاى مبارک رمضان و على الخصوص در شب قدر بدان سفارش اکید شده است، اِحْیا و شب زندهدارى است. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله فرمود: «
مَنْ اَحْیا لَیْلَةَ الْقَدْرِ حُوِّلَ عَنْهُ الْعَذابُ اِلَى السَّنَةِ الْقابِلَةِ؛کسى که شب قدر را زنده بدارد، عذاب تا سال آینده از او روى مىگرداند.»
و معصومان علیهمالسلام همه این سنت حسنه را پاس و گرامى مىداشتند و از آن بهره مىبردند:
1. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله نه تنها در شب قدر بیدار بود، بلکه دهه سوم ماه مبارک رمضان کاملاً بستر خواب را جمع مىکرد و به عبادت مىپرداخت. حضرت على علیهالسلام در این باره فرموده است: «أنَّ رَسُولَ اللّهِ کانَ یَطْوى فِراشَهُ وَ یَشُدُّ مِئْزَرَهُ فِى الْعَشْرِ الاْءَواخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ وَ کانَ یُوقِظُ أَهْلَهُ لَیْلَةَ ثَلاثٍ وَ عِشْرینَ وَ کانَ یَرُشُّ وُجُوهَ النِّیامِ بِالْماءِ فى تِلْکَ اللَّیْلَةِ؛ رسول خدا صلىاللهعلیهوآله [این چنین] بود که رختخواب خویش را جمع مىکرد و کمربند [همّت براى عبادت] را در دهه آخر از ماه رمضان محکم مىبست و همیشه این گونه بود که اهل و عیالش را در شب بیست و سوم بیدار نگه مىداشت و بر روى خواب رفتگان در آن شب آب مىپاشید [تا از درک شب قدر، و درک شب زندهدارى محروم نشوند].»
حتى در شبهاى بارندگى در حالى که مسجد مدینه سقف نداشت، عبادت و شبزندهدارى را ترک نمىکرد و دیگران را با رفتار خویش وا مىداشت که در همان گل و باران بیدار باشند و نماز گزارند.
2. امام على علیهالسلام نیز در طول سال، شب هنگام آن گاه که شب پردههاى تاریکى را انداخته بود، بیدار مىشد و مشغول عبادت و شبزندهدارى مىگشت. اما در شبهاى قدر حال ویژهاى داشت و در بدترین وضعى که مسجد مدینه را آب و گل فرا گرفته بود، مشغول عبادت و شبزندهدارى مىشد و به ویژه در شب قدر آخر عمر خویش، حال فوق العاده عجیبى داشت.
3. فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز آن قدر عبادت مىکرد که امام حسن علیهالسلام مىفرماید: «ما کانَ فِى الدُّنْیا اَعْبَدَ مِنْ فاطِمَةَ علیهاالسلام ، کانَتْ تَقُومُ حَتّى تَوَرَّمَ قَدَماها؛ عابدتر از فاطمه علیهاالسلام در دنیا نبود؛ همیشه این گونه بود که آن قدر به عبادت مىایستاد که پاهاى [مبارکش[ ورم مىکرد.»
علت نامگذارى او به «زهرا» نیز این است که شبها نور عبادت و شب بیدارى او به سوى آسمان مىتابید و امّا در شب قدر، حال به خصوصى داشت، نه تنها بیدار بود که بچهها و فرزندان خویش را نیز وادار مىکرد که شب بیدار باشند؛ چنان که در روایتى مىخوانیم: «وَ کانَتْ فاطِمَةُ علیهاالسلام لا تَدَعُ اَحَدا مِنْ اَهْلِها یَنامُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ وَ تُداویهِمْ بِقِلَّةِ الطَّعامِ وَ تَتَأَهَّبُ لَها مِنَ النَّهارِ وَ تَقُولُ مَحْرُومٌ مَنْ حُرِمَ خَیْرَها؛ روش فاطمه علیهاالسلام این بود که هیچ فردى از خانواده خویش را نمىگذاشت در آن شب (بیست و سوم) بخوابد و [مشکل خواب] آنها را با کمى غذا و آمادگى در روز درمان مىنمود و مىفرمود: محروم است کسى که از خیر [و برکت] آن شب محروم شود.»
4. امام باقر علیهالسلام فرمود: «هر کس شب قدر را احیا بدارد، خداوند مهربان گناهان او را مىآمرزد.» و شیخ عباس قمى نقل کرده که «امام باقر علیهالسلام در شب بیست و یکم و بیست و سوم تا نیمه شب دعا مىخواند و آن گاه به نماز مىپرداخت.»
5. امام هفتم علیهالسلام نیز اهل شبزندهدارى و عبادت در طول سال بود. در زیارتنامه آن حضرت مىخوانیم: «او شبها تا سحر بیدار بود، و طلب آمرزش مىکرد و همدوش سجدههاى طولانى، چشم گریان و اشکبار، و مناجات بسیار و زاریهاى پیوسته و پىدرپى بود.» وقتى حضرت در غیر رمضان چنان باشد، حالِ آن حضرت در شب قدر براى ما قابل توصیف نخواهد بود.
او نه تنها خود شبزندهدارى و عبادت داشت که به دیگران نیز مىفرمود: «مَنِ اغْتَسَلَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ أَحْیاها اِلى طُلُوعِ الْفَجْرِ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ؛ کسى که در شب قدر غسل کرده و تا سپیده صبح شبزندهدارى کند، گناهانش آمرزیده مىشود.»
6. امام حسن عسکرى علیهالسلام نیز چون پدران خود، اهل مناجاتهاى طولانى و شبزندهدارى در طول سال و مخصوصا در شب قدر بود. و به شیعیان خود نیز این اعمال را اکیدا سفارش مىکرد.
از جمله، مىفرمود:«فَلا یَفُوتُکَ إِحْیاءُ لَیْلَةِ ثَلاثٍ وَ عِشْرینَ؛ پس بیدارى در شب بیست و سوم را از دست نده!»
ب. حضور در مسجد
از مسائلى که معصومان علیهمالسلام نسبت به آن حساسیت ویژه نشان دادهاند، حضور در مسجد، در شب قدر است. قبلاً اشاره شد که پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله حتى در شبهاى بارانى و گل بودن مسجد مدینه، حضور در آن را در شبهاى قدر ترک نمىکرد. از آن بالاتر، پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در دهه سوم ماه مبارک رمضان، شب و روز در مسجد معتکف بود.
امام على علیهالسلام در این زمینه مىفرماید: «فَلَمْ یَزَلْ یَعْتَکِفُ فِى الْعَشْرِ الاْءَواخِرِ مِنْ رَمَضانَ حَتّى تَوَفّاهُ اللّهُ؛ پس [پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله ] همیشه در دهه آخر ماه رمضان در حال اعتکاف بود تا آن وقت که خداوند او را گرفت.» یحیى بن رزین نقل نموده که «کانَ اَبُو عَبْدِ اللّهِ مَریضا مُدْنِفا فَأَمَرَ فَأُخْرِجَ اِلى مَسْجِدِ رَسُولِ اللّهِ فَکانَ فیهِ حَتّى أَصْبَحَ لَیْلَةَ ثَلاثٍ وَ عِشْرینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ؛ امام صادق علیهالسلام بیمارى شدیدى داشت، دستور داد او را به مسجد پیامبر صلىاللهعلیهوآله [با همان حال] ببرند. پس حضرت تا صبح شب بیست و سوم ماه رمضان در آنجا باقى ماند.»
ج. مراسم قرآن سرگرفتن
یکى دیگر از اعمال شب قدر که در سیره معصومان دیده مىشود مراسم قرآن سرگرفتن است. امام صادق علیهالسلام در این باره فرمود: «براى سه شب قرآن کریم را مقابل خود قرار دهید و آن را بگشایید و بخوانید:
«اَللّهُمَّ اِنّى أَسْئَلُکَ... .»
د. برپایى نماز جماعت
از عباداتى که سخت در اسلام بر آن سفارش شده، مخصوصا در ماه مبارک رمضان، برپایى نماز جماعت است. انس بن مالک از پیامبر گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله نقل کرده که فرمودند: «
مَنْ صَلّى مِنْ اَوَّلِ شَهْرِ رَمَضانَ اِلى آخِرِه فى جَماعَةٍ فَقَدْ اَخَذَ بِحَظٍّ مِنْ لَیْلَةِ الْقَدْرِ؛کسى که از اوّل تا آخر ماه رمضان در نماز جماعت حاضر شود، بهرهاى از شب قدر گرفته است.» و امام صادق علیهالسلام نیز نماز صبح را به جماعت برگزار مىنمود، و بعد از آن تا مدّتى مشغول تعقیبات مىشد.
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله و یاران او و دیگر معصومان علیهمالسلام در سختترین شرائط نماز جماعت شب قدر را ترک نمىکردند. حضرت على علیهالسلام مىفرماید: «شب بیست و سوم در عین حالى که باران شدیدى آمده بود و مسجد مدینه را گل و آب فرا گرفته بود، رسول خدا صلىاللهعلیهوآله ما را به نماز وامىداشت.» آن گاه فرمود: «فَصَلّى بِنا رَسُولُ اللّهِ صلىاللهعلیهوآله وَ إِنَّ أَرْنَبَةَ اَنْفِهِ لَفِى الطّینِ؛ پس رسول خدا صلىاللهعلیهوآله با ما نماز[جماعت] خواند، در حالى که نوک بینى حضرت در گل [فرو رفته[ بود.»
ه . افطارى دادن و اطعام نمودن
از اعمالى که در ماه مبارک رمضان مورد تأکید قرار گرفته، افطارى دادن به دیگران است. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در خطبه معروف شعبانیه مىفرماید:«مردم بیدار باشید! کسى که از شما به روزهدار مؤمن در این ماه افطارى دهد، پاداش آزاد نمودن یک برده و بخشش گناهان گذشته را همراه دارد. عرض شد: اى رسول خدا! ما توان افطارى دادن نداریم. حضرت فرمود: بترسید از آتش! ولو با دادن نصف دانه خرما و از آتش بپرهیزید! گر چه با دادن شربت آب باشد.»
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله از کسانى بود که هر چه به دیگران مىفرمود، خود بیش از دیگران بدان عمل مىنمود و در این مورد نیز چنین است. «ابو شیخ ابن حیان» از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله نقل کرده که حضرت فرمود: «مَنْ فَطَرَ صائِما فى شَهْرِ رَمَضانَ مِنْ کَسْبٍ حَلالٍ صَلَّتْ عَلَیْهِ الْمَلائِکَةُ لَیالِىَ رَمَضانَ کُلَّها وَ صافَحَهُ جَبْرائیلُ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ مَنْ صافَحَهُ جَبْرائیلُ یَرِقُّ قَلْبُهُ وَ تَکْثُرُ دُمُوعُهُ...؛ کسى که با مالى که از راه حلال به دست آورده در ماه رمضان روزهدارى را افطارى دهد، در تمام شبهاى رمضان فرشتگان بر او درود مىفرستند و جبرئیل در شب قدر با وى مصافحه مىکند و هر کس جبرئیل با او مصافحه کند، قلبش نرم و اشک چشمش زیاد شود.»
امام على علیهالسلام نیز در شبهاى مبارک رمضان و شبهاى قدر به مردم اطعام مىکرد و آنها را موعظه مىنمود؛ چنان که در روایتى مىخوانیم: «کانَ عَلِىُّ بْنُ أَبى طالِبٍ علیهالسلام یَعُشُّ النّاسَ فى شَهْرِ رَمَضانَ بِاللَّحْمِ وَ لا یَتَعَشّى مَعَهُمْ فَإِذا فَرِغُوا خَطَبَهُمْ وَ وَعَظَهُمْ... وَ قالَ فى خُطْبَتِهِ إِعْلَمُوا أَنَّ مِلاکَ اَمْرِکُمُ الدّینُ وَ عِصْمَتَکُمُ التَّقْوى وَ زینَتَکُمُ الاْءَدَبُ وَ حُصُونُ اَعْراضِکُمُ الْحِلْمُ؛ همیشه على بن ابى طالب علیهماالسلام شام[و افطارىِ تهیّه شده] از گوشت را به مردم در ماه رمضان مىداد، ولى خود از آن [گوشت] استفاده نمىکرد. پس هنگامى که [از خوردن شام] فارغ مىشدند، براى آنها خطبه مىخواند و آنها را موعظه مىنمود... و در خطبهاش فرمود: بدانید ملاک امر [و کارهاى] شما دین است و نگهدارنده شما تقوا، و زینت شما ادب، و دژهاى [نگهدارنده] آبروى شما حلم است.»
و امام زین العابدین علیهالسلام نیز در طول ماه مبارک رمضان در راه خدا انفاق مىکرد و صدقه مىداد؛ چنان که در حدیثى مىخوانیم:«کانَ إِذا دَخَلَ شَهْرُ رَمَضانَ تَصَدَّقَ فى کُلِّ یَوْمٍ بِدِرْهَمٍ فَیَقُولُ: لَعَلّى اُصیبُ لَیْلَةَ الْقَدْرِ؛ (امام سجاد علیهالسلام ) روشش این بود که هر روز از ماه [مبارک] رمضان درهمى صدقه مىداد و آن گاه مىفرمود: شاید [با این کار صدقه] شب قدر را دریابم.»
و امام صادق علیهالسلام فرمود: «جدّم امام زین العابدین علیهالسلام روزى که روزه مىگرفت، دستور مىداد گوسفندى ذبح کنند و آن را تکه تکه نموده، بپزند. هنگام افطار که نزدیک مىشد، حضرت به دیگها سر مىزد تا بوى آنها را استشمام کند، در حالى که روزهدار بود. سپس دستور مىداد ظرفها را پر کنند و یکى یکى به در خانه افراد [فقیر] ببرند تا آنجا که غذا تمام مىشد. آن گاه خود با نان و خرما افطار مىنمود.»
و همچنین امام صادق علیهالسلام نیز شب در خانه فقرا مىرفت و به آنها نان و خرما مىداد و سفارش مىفرمود: «در ماه رمضان به مردم افطارى بدهید.»
v
شب قدر چه درخواستی کنیم؟
حالا در این شب های قدر اگر قرآن بر سر می گذاریم، هدف تنها این نباشد که خدا گناهان ما را بیامرزد، ما را به جهنم نبرد، ما را به بهشت ببرد. اینها ریخت و پاش سفره شب قدر است. وقتی یک دولتی سفره ای پهن کرد، مائده الهی و مأدبه الهی چید، مهمان های خود را به بهترین وجه پذیرایی می کند. وقتی مهمان ها برخاستند، سفره جمع می شود و آن ریزه های سفره را می ریزند برای مرغ ها...ریزه سفره شب قدر این است که کسی نسوزد، به جهنم نرود و... در واقع اینها شب قدر نیست.
شب قدر آن است که انسان طیارگونه دست هزاران نفر را بگیرد و به بهشت ببرد. در دنیا رفتار او، گفتار او، سیرت او، سنت او آموزنده باشد. هزاران نفر را زنده کند و در آخرت هم هزاران نفر را شفاعت. اگر ما بتوانیم در کنار سفره الهی و دولت قرآن بنشینیم، چرا در انتهای صف باشیم؟ چرا دنبال آن ریزه های سفره تکان ها باشیم؟
به ما گفتند هر کسی به اندازه قدر خود شب قدر را درک میکند و قدر هر کسی هم به اندازه قدر همت اوست. اگر ما به اندازه همتمان دولت قرآن را و دولت قدر را میتوانیم ادراک کنیم، چرا همت نطلبیم؟ ما قبل از این که از خدا مظروف بخواهیم، ظرف و ظرفیت هم طلب کنیم. هرگز نمیتوان گفت: چون ما ظرفیتمان اینقدر بود، خدا به ما اینقدر داد. این سخن نیمی از ثواب است، نه همه ثواب. سخن صائب، ثواب، منزه از خطا، مبرای از اشتباه آن است که هم ظرف بخواهیم، هم مظروف.
زمزمه ملکوت (10)
اشاره:
به بارگاه ملکوت از راه دعا می توان بار یافت و شهد فیض لایزال را از جام دعا می بایست سر کشید.
دعا، تنها صحنه خواندن نیست عرصه شناختن هم هست. رهاورد دعا، تنها روحانیت نیست عقلانیت هم هست.
باید بر سجاده دعا نشست و محبوب را تمنا کرد.
رمضان، این سفره گشوده خدا، گاه اجابت خواهش هاست، رمضان را دریابیم و دل و جانمان را با جوهر دعا صیقل بخشیم.
آنچه به خامه می آید بازنوشته سخنرانی مجتهد فرزانه، آیت الله آقا مجتبی تهرانی است که در این روزهای پر برکت ماه رمضان در مدرسه نور تهران واقع در خیابان ایران، ایراد می شود. موضوع این سلسله گفتارها دریافتی از ادعیه مأثور و ترسیم تصویری از بایسته های بندگی است.
اعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِینَ وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُكَ
فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْكَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْكَ»
خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و صدایم را بشنو هنگامی که تو را صدا میزنم؛ به دعایم گوش فرا ده، آن هنگام که تو را میخوانم و رو به من فرما در آن زمان که با تو نجوا میکنم. همانا من به سوی تو فرار کردهام و در مقابل تو ایستاده ام.
مروری بر مباحث گذشته
گفته شد ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت قرآن و بازگو کردن کلام ربّ و ماه دعا و سخن گفتن عبد با ربّ است. دعا را هم تقسیمبندی کردیم كه مأثور و غیرمأثور دارد و دارای شرایطی است. قبل از اینکه وارد ادامه بحث درباره آداب دعا شوم، چند تذكر بدهم.
نکته اول؛ فرق «دعا» و «نداء»
ما داریم که این مناجات علی (علیهالسلام) را که جملات ابتدایی آن را در ابتدای بحث میخوانم، همه ائمه طاهرین (علیهمالسلام) میخواندند. این مناجات مثل مناجات شعبانیه است. این مناجاتی را که از علی (علیهالسلام) نقل شده است. بنده چهار سال قبل، در اولین جلسه بحث دعا، «دعا و ندا و مناجات» را معنا کردم و فرقشان را هم گفتم.
دعا و نداء که در این جملات هم آمده که اوّل میفرماید: «و اسمع ندائی»، بعد دارد: «و اسمع دعائی»، از امور صوتیّه و شنیدنی است. این دو از یک مقوله هستند. دو مقوله متفاوت از یكدیگر نیستند. در لغت هم كه مراجعه کنید، میبینید دعا «غیر را خواندن» است؛ یعنی صدا زدن دیگری است. حالا کاری به مفاد آن نداریم. نداء، صدا كردن از دور است و دعا هم همان صدا زدن است، اما از یك مسافت نزدیك. این دو با هم فرق نمیکنند و از یک مقوله هستند. کسانی که اهل این مطالب هستند، به كتب لغت كه مراجعه کنند، میبینند كه آنجا میگویند ندا، صدا زدنی است که با آواز بلند باشد و دعا آوازش كوتاه است. این دو صدا فقط از نظر بلند و کوتاهی با هم فرق دارند؛ وگرنه ماهیتاً یک چیزند. لذا اگر بر «نداء»، «دعا» اطلاق شود، دُرُست است و مشکلی ندارد. آن هم صدا كردن و خواندن است. این یک مطلب كه تذكر دادم.
نکته دوم؛ معنای دعای خداوند
ما راجع به خداوند هم داریم كه خدا، هم «دعا» میکند و هم «ندا» میكند. دعای خداوند، یعنی خواندن؛ آیه شریفه میفرماید: «وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلى دارِ السَّلام».
پس اینطور نیست که اطلاق کردن «دعا» بر خواستنها و خواندنهای خدا اشکال داشته باشد. یا آیه دیگر میفرماید:
«وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ».خداوند به بهشت فرا میخواند. در قرآن ندای الهی را هم داریم. پس کاربرد ندا و دعا برای خدا، هر دو دُرُست است.
دعای بدون درخواست!
مسأله این است كه مفاد این خواندن چیست؟ آیا در این دعا و صدا زدن، درخواستی هم هست یا اصلاً حاوی درخواستی نیست؟ شما دعای سحر را كه میخوانید، میبینید كه از اوّل دعا تا آخر آن، هیچ درخواستی مطرح نیست. اما اسم آن «دعای سحر» است. فقط در فراز پایانی و در آخر دعا میگوید صدایت میزنم كه فقط جواب من را بدهی!
دعای سحر «دعا» است؛ هر چند كه در خواستی در آن مطرح نشده است. فقط میگوید جوابم را بده! بیش از این از او نمیخواهد. پس لزوماً در دعا «درخواست» مطرح نیست و صِرف صدا كردن كافی است.
نكته سوم؛ دعا «انشای طلب» است و اجابت، «انشای مطلوب»
نكته دیگر این كه دعا و نداء ـ كه هر دو از یک مقوله هستند ـ انشائی هستند. یعنی وقتی ما دعا میكنیم، از چیزی خبر نمیدهیم؛ بلكه خواندن ما «انشاء» است. بنده هم وقتی خدایش را صدا میزند و دعا میکند، در متن این دعا درخواست میکند؛ یعنی درخواستش را انشاء میکند. وقتی درخواستش را انشاء کرد، خداوند اجابت را انشاء میكند. معنای این حرف این است که خداوند، اعطاء را ـیعنی همان درخواست عبد راـ انشاء میکند كه این انشاء تکوینی است که این انشاء از ناحیه عبد و ملَک «انشاء طلب» است و از ناحیه ربّ «انشاء مطلوب» است.
كیفیت تولّد دو دعا از دعا برای غیر
روایاتی داشتیم که اگر انسان برای غیر دعا کند، از آن دعا دو دعا متولد میشود؛ یكی دعای فرشتگان و یکی هم دعای خداوند. از طرفی روایاتی مطرح بود كه نتیجه دعا برای غیر، این است كه فرشته به داعی میگوید برای تو دو برابر است. شاید شُبهه شود كه لسان این دسته از روایات كه دارد فرشته به داعی میگوید «لَكَ مِثلَاه»، لسان إخبار است نه انشاء؛ یعنی فرشته دارد به داعی خبر میدهد و برایش دعا نمیكند!
جمع بین این روایات این است که فرشته در هر حال برای داعی دعا میكند. در آن روایتی که از امام هفتم (علیهالسلام) بود اینطور داشت: «مَنْ دَعَا لِإِخْوَانِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ عَنْ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَلَكاً یَدْعُو لَه». هرکس كه برای برادران و خواهران ایمانی و اسلامیاش دعا کند، خداوند به ازای هر مؤمن، یک فرشته برای او میگمارد که برایش دعا کند. یعنی آن فرشتهها هم برای دعاكننده، از خدا درخواست میکنند. تمام روایاتی که در آن بود که فرشته میگوید «لَکَ مِثلَاه»، با این روایت تفسیر میشود. فرشته چه کاره است که بخواهد چیزی به کسی بدهد؟! مگر از خودش اختیاری دارد که حاجت بنده را به او بدهد؟ اینکه میگوید «لَكَ مِثلَاه»، معنایش این است که من هم از خدا خواستم که دو برابر به تو بدهد.
من با این روایت، بین باقی روایات این باب جمع کردم. این روایت صریح میگوید «وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ عَنْ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَلَكاً یَدْعُو لَه»؛ یعنی فرشته هم برای او دعا میکند و از خدا درخواست میکند. پس صحیح است که بگوییم از دعای او دعای فرشتهای متولد میشود. آن روایات هم اشاره به همین مطلب داشت. حتی در آن مرتبه بالاتر هم، موضوع همین بود که خداوند به عدد تمام مؤمنین از آدم تا خاتم، از خاتم تا قیامت، فرشته میگمارد كه او را دعا کنند.
این در ارتباط با مَلَک است. اما در مورد خودِ خدا بحث چیست؟ در بالاترین مرتبهاش هم بحث این بود كه از عرش ندا میآید كه صدهزار برابر از آن تو است. معنای این عبارت چیست؟ آیا إخبار است یا انشاء؟ اگر یادتان باشد، تعبیر این بود: «إِذَا دَعَا الرَّجُلُ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ نُودِیَ مِنَ الْعَرْشِ وَ لَكَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْفِ مِثْلِهِ». آیا معنایش این است که خدا به او خبر میدهد؟ یا نه، خداوند انشاء اعطاء میفرماید؟ حقیقت این است که خدا اعطاء را انشاء میفرماید؛ نه اینکه خبر بدهد.
دعا و ندای الهی، «كُنْ فَیَكُون» است
در این مطلب باید دقت شود که نداء همان دعا است؛ یعنی همان صدا زدن است و هر دو از یک خانوادهاند. اما ندای الهی، عین انشاء تکوینی حقّ است و إخبار نیست. همه اینها، چه دعای انسان، چه دعای مَلَك و چه دعای خدا، انشاء است. تو «درخواست» میکنی، فرشته هم برای تو «درخواست» میکند. فرشته هم إخبار نمیکند؛ فرشته درخواست میکند و ثمره درخواستش همان چیزی است كه در روایت آمده بود؛ یعنی دو برابر دعای داعی. خداوند هم چون مقابل ندارد که درخواست کند، اعطاء درخواستها را «انشاء» میفرماید. این «نُودِیَ» که در روایت آمده معنایش این است.
دعای خدا، ندای الهی است. دعا حتی از نظر لغوی همان آهنگ الهی است و این آهنگ الهی، عین انشاء تکوینی خدا است. «کُنْ فَیَکُون» است. هیچکدام از اینها إخبار نیست. همه اینها انشاء است. اینها دقیقاً عین معارف ما است. بنابر این، نداء الهی را تعبیر به «دعا» کردن غلط نیست. از نظر لغوی هر دو یك چیزند و هر دو هم انشاء هستند. هم دعای ملک انشاء است و هم دعای الهی و هم دعای من. اما انشاء من و فرشته با انشاء خدا فرق میکند. آنکه اهلش هست، میفهمد؛ إنشاءالله!
ادامه بحث آداب ظاهریه دعا
حالت استكانت، تضرّع، خضوع و خشوع
اما من داشتم راجع به آداب ظاهریه بحث میکردم. در جلسه گذشته مسأله حالت ظاهریه را مطرح کردم كه میگویند در جمیع حالات ظاهریه، حالت سجده اقرب حالاتی است که عبد به ربّ خود نزدیک میشود. چون این بالاترین کُرنش است. در همین زمینه میخواستم رابطه این حالت را با دعا بگویم كه در گذشته هم به این بحث اشارهای داشتهام. ما در روایات متعدد و حتی آیات قرآن هم داریم كه در باب دعا باید حالت بنده، حالت كُرنش و زاری باشد. حالا یک اشارهای به این میکنم که در آیات مربوط به دعا داریم كه
«إِنَّهُمْ كانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعینَ».این در سوره انبیاء است و یا در جای دیگر دارد:
«ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَ? ًإِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدین».كه در این آیات به بحث تضرّع و خشوع، صراحتاً اشاره فرموده است.
در باب دعا، چهار حالت را به طور متوالی و پشت سر هم مطرح میکنند که بعضی از آنها در ارتباط با ظاهر است. این چهار حالت، إستکانه و تضرّع و خشوع و خضوع هستند. در باب خضوع و خشوع، یکی از آنها جنبه درونی دارد و دیگری بیرونی و ظاهری است؛ خضوع درونی است و خشوع بیرونی. ولی در ارتباط با آداب بیرونی، مسأله إستکانه، تضرع و خشوع مطرح است.
خواری و فروتنی درونی و ظاهری
إستکانه در فارسی به «خاكساری» تعبیر میشود. بعد مسأله تضرّع و خشوع است. خاکساری همان فروتنی یا اظهار خواری نمودن است. من در باب سجده گفتم كه بالاترین حالت ظاهری برای ابراز بندگی و عبودیت، به سجده افتادن است. در اینجا به طور كلی و سراسری تعبیر شده است. مسأله سجده را مطرح نكرده است؛ بلكه فرموده در دعایت باید پیکرهات، پیکره خاکساری و فروتنی و خواری باشد. چگونه بعضی از افراد برای امور دنیایی ـنعوذباللهـ پیش یک مخلوق میروند و حالت تضرّع و زاری به خود میگیرند و اظهار تنگدستی میکنند؟ باید در دعا یک چنین حالت خواری و تضرّع داشته باشی.
ظاهر باید زبان باطن باشد
این حالت ظاهری است. البته این را به شما بگویم كه همه اینها باید کاشف از درون باشد. من این را قبلاً بحث کردهام كه آنچه مهم است، درون است. بیرون، زبانِ درون است و بیان میکند که در درون من چه میگذرد. آن حالت ظاهری استکانت میگوید خدایا، من پیش تو هیچم! انسان باید این حالت را در دعا حفظ کند. لذا ما در روایات داریم و من به بعضی از آن روایات اشاره میکنم كه باید انسان هنگام دعا كارهایی انجام دهد و حالتی داشته باشد كه حاكی از آن حالت درونی او باشد.
در روایتی از پیغمبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) دارد كه حضرت فرمود:
«رَفْعُ الْیَدَیْنِ مِنَ الِاسْتِكَانَةِ. قُلْتُ وَ مَا الِاسْتِكَانَةُ؟ قَالَ أَ لَا تَقْرَأُ هَذِهِ الْآیَةَ: فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما یَتَضَرَّعُونَ».حضرت فرمودند دو دست را که انسان بالا میآورد، این گویای همان خاکساری است که خدا هم در قرآن گفته است:
«فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما یَتَضَرَّعُون».روایتی است که محمد بن مسلم از امام باقر (علیهالسلام) نقل میکند كه: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیهِ السَّلامُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما یَتَضَرَّعُونَ»؛ از این آیه استفاده میکند و میگوید از حضرت درباره این آیه پرسیدم. «قال الِاسْتِكَانَةُ هِیَ الْخُضُوعُ وَ التَّضَرُّعُ رَفْعُ الْیَدَیْنِ وَ التَّضَرُّعُ بِهِمَا». حضرت فرمود استکانه که همان خاکساری است، خضوع، فروتنی و اظهار خواری نمودن است. بعد حضرت میفرماید استكانت همچنین بلند کردن دو دست و زاری کردن با آنها است.
نقش حالت استكانت در دعا
اینها چه نقشی دارد؟ حالا ببینیم نقش این حالات و آداب ظاهریه در دعا چیست؟ اگر کسی بخواهد سینه سپر کند و بایستد و شروع کند از خدا خواستن و طلب کردن، آیا دُرُست است؟ اینکه دعا كردن نیست. دعا كه اینطوری نیست. هم درون باید خوار باشد و انسان در برابر عظیم مطلق، احساس خواری و ذلت کند و هم این حالت به بیرون باید تراوش کند. اینجا است كه دستت را بلند میكنی.
اما ثمره آن چیست؟ ثمرهاش را علی (علیهالسلام) میفرماید. روایت را گوش کن! حضرت فرمود: «نِعْمَ عَوْنُ الدُّعَاءِ الْخُشُوعُ». خشوع به دعای تو کمک میکند. خشوع، برای اجابت دعایت چه خوب كمك و یاوری است. من چون قبلاً معنای یاری کردن را گفتهام كه یعنی چه، دوباره تكرار نمیكنم. دعا خودش کار آیی دارد، اما خشوع به کارآیی او میافزاید.
التماس دعای رمضانی!
«دعا کردن» ابزاری است که خداوند متعال آن را به دست انسان قرار داده است تا در هر حالی او را بخواند؛ شاید که به این وسیله درگاه الهی را گم نکند.
شرایط دعا
از جمله شرایطی که برای دعا کردن ذکر شده است توجه به زمان و مکان دعاست. دعایی که در زمانی خاص و مکانی خاص بالا رود زودتر به اجابت می رسد. ماه مبارک رمضان یکی از زمان های خاصی است که دعا در آن راحت تر بالا می رود. روزهای آن بهترین روزها و شب های آن بهترین شب هاست که باید به درگاه خداوند رجوع نمود.
نماز و روزه وسیله ای برای دعا
در سوره ی مبارکه ی بقره خداوند متعال می فرماید: وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ : از صبر و نماز کمک بگیرید.
امام کاظم (علیه السلام ) در تفسیر این آیه فرمودند: مراد از صبر، روزه است؛ الصّبرُ صیامُ.
همچنین در روایتی از امام صادق (علیه السلام ) نقل است که حضرت فرمودند: اگر گرفتاری پیدا شد وضو بگیر، دو رکعت نماز بگزار. نشنیده ای که خداوند فرموده است: وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ .
براساس این روایات شریفه، نماز و روزه خود وسائلی هستند که انسان می تواند از آنها کمک بگیرد و به درگاه الهی دعا کند.
فلسفه و رمز استعانت روزه برای دعا
شاید این سؤال مطرح شود که چگونه روزه داری می تواند کمک کار انسان در دعا کردن باشد؟! به عبارت دیگر خداوند متعال راهی را برای دعا کردن به انسان یاد داده است. فرموده اگر دچار گرفتاری شدی و خواستی از درگاه الهی طلب کمک کنی، روزه بگیر و در حال روزه دعا کن که در آن صورت دعای تو راحت تر به اجابت می رسد.
رمز مطلب شاید در آن باشد که شخص روزه دار از همه ی عالم و آدم می بُرد و دل به فضل الهی می سپارد و در یک کلام عبد خدا می شود. آن وقت کلام او برای خداوند متعال ارزشمند می گردد و اجابت دعایش زودتر اتفاق می افتد.
روح صیقلی در روزه داری
پس روزه داری سبب می شود روح عبودیت و بندگی در انسان تقویت گردد و دل انسان از غیرخدا بُریده شود. آن وقت با روحی صیقلی و آینه دار در گرفتاری ها فقط دست خدا را برای حل مشکلات طلب می کند.
هر چه روح در اثر روزه داری صیقلی تر شد، کلام او نزد خداوند قیمتی تر می شود تا جایی که دیگر هیچ دعایی از او بر نمی گردد و خواسته ها و طلب های او از خداوند مستجاب می شوند.
دعا برای یکدیگر
توصیّه به دعا برای یکدیگر و التماس دعا گفتن به یکدیگر به خصوص در این ایام به دلیل همین موضوع است. چه بسا دوستان ما در این ماه صیقلی تر از ما شده اند و حرفشان نزد پروردگار متعال ذی قیمت تر و شاید اگر آنها برای ما دعا کنند، خداوند به برکت نفس های گرم آنها ما را نیز نجات دهد!
روزه اعلام جنگ با شیطان
درخطبه شعبانیه رسول مکرم اسلام (ص) میفرماید ، عن أبی الحسن الرضا، عن أبیه، عن آبائه، عن أمیرالمؤمنین علیه السلام قال: إنَّ رسول الله صلی الله علیه و آله خَطبَنا ذات یوم فقال صلی الله علیه و آله:أیُها الناس، إنّه قد أقبلَ الیکم شهرُ اللهِ بالبَرکة وَ الرّحمة وَ المَغفرة ... ، افزودند کلمات روایات پیغمبر و اهل بیت مثل قرآن است همانطور که کلمات قرآن هرچه خوانده شود طراوت خاصی دارد روایات نیز چنین است.
هوَ شهرٌ دُعِیتُم فیهِ الی ضِیافَةِ الله،؛ ای همه ی مردم من به عنوان رسول خدا پیام دعوتی را از جانب خدا آورده ام. همه ی مردم دعوت شده اند به مهمانی خدا، خدا می خواهد شما را کرامت بدهد و بزرگ بکند. اهل آقایی و سروری بکند.
پیامبر اکرم (ص) ضیافت را منسوب کرد به خدا. اضافه کرد مهمانی را به خدا. فرمود مهمانی خدا.هرکس بخواهد وارد این مهمانی بشود منسوب به خداست.
هرکس می خواهد وارد این مهمانی بشود باید خودش را منقطع کند از عدوّ الله. نمی شود کسی هم زیر چتر دشمن الهی باشد و هم زیر چتر الهی .خدا شیطان را لعنت نمود و او را از رحمت خود دور کرد.
لعنت یعنی دوری از رحمت.چطور می شود کسی که دور از رحمت خداست وارد به ماه ضیافت خدا بشود ؟ مهمانی خداست لذا انسان باید خود را از شر شیطان اماره و شیطان بیرون رها کند .
پیغمبر خدا روزی رو کرد به اصحابش و فرمود: مسلمانان ! می خواهید یک چیزی یادتان بدهم که اگر انجام بدهید شیطان از شما دور بشود چنانچه شرق عالم از غرب عالم دور است ؟
عرض کردند : بله
فرمود : بروید به جنگ شیطان و نابودش کنید (چگونه؟) روزه گرفتن اعلام جنگ با شیطان است .هیچ چیز مانند روزه گرفتن در هوای گرم روی شیطان را سیاه نمی کند .
روزه گرفتن در هوای گرم ، روزه گرفتن در سختی ها و ...
آن هم روزی حقیقی ، نه تنها از خوردن چشم پوشی کنیم بلکه همانطور که امام صادق (ع) فرمود تمام بدنت را روزه کن ، چشمت ، گوشت ، دستت و ... همه را روزه کن .
حالا که وارد جنگ شدید باید سه ضربه به شیطان بزنید :یک ضربه به کمرش بزنید یک ضربه به پایش بزنیدیک ضربه به سینه اش بزنید که قلبش از کار بیفتد
روزه گرفتن اعلام جنگ با شیطان است هیچ چیز مانند روزه گرفتن در هوای گرم روی شیطان را سیاه نمی کند .
- با صدقه دادن در راه خدا کمر شیطان را خورد کنید .شیطان از انسانیت شما بدش می آید، شیطان می خواهد شما را حیوان صفت بکند .در ماه مبارک رمضان در راه خدا انفاق کنید ولو با یک دانه رطب.
- آن چیزی که ضربه به پای شیطان می زند و شیطان را به زمین می اندازد آن است که زندگی را رنگ خدا بدهید . به خاطر خدا دوست هم باشید و کمک کنید هم نوعتان را در عمل صالح . زیرا این کار شیطان را به زمین می اندازد و پایش را قطع می کند .
عرب به شاهرگ قلب می گوید "وتین" .با استغفار شاهرگ قلب شیطان را بزنید تا نابودش کنید .
نگذارید ذره ای از بار گناهان گذشته روی دوشتان سنگینی کند چون تا انسان احساس گناه می کند شیطان امید دارد .
پس ما باید با توجه به ماه مبارک رمضان و واقع شدن این ماه مبارک در ایام گرما یکدیگر را در انجام این فریضه الهی ، که شرط ورود در ضیافت الهی است ، یاری رسانیم . مخصوصا از والدین باید فرزندانشان ، چه دختر خانم ها و چه آقا پسرها ، را در این ماه مبارک یاری رسانند .
همچنین در استحباب خوردن سحری ، برخی فکر می کنند که باید در این ماه مثلا با نخوردن سحری به خود سختی دهند ، در دین اسلام این سختی ها جایگاهی ندارد .
با توجه به ضیافت الهی بودن ماه مبارک رمضان با خواندن دعای ابوحمزه ثمالی ، به شرط فهمیدن معانی ، از حضور در این ضیافت الهی بهره برده و وقت خود را در این ایام ضیافت با نگاه به تلویزیون و شرکت در مجالس لهو و لعب نگذرانند.