مطالب خواندنی ماه رمضان
مودت اهل بیت (ع) ، کارت ورود به بهشت
نقش دوست داشتن در زندگی انسان بسیار تعیینکننده و تأثیر گذار است.مهمترین ویژگی محبّت آن است که اندیشه، گفتار و کردار محب را تحت تأثیر قرار میدهد و مسیر حرکت او را مشخّص میکند و وی را به محبوب مانند میسازد. لذا میبینیم کسی که دوستدار دنیا است دنیایی، و کسی که دوستدار خداوند است خدایی زندگی میکند.
مودت اهل بیت (ع) در قرآن
در قرآن آیهای است که به صراحت بر ضرورت مودت و دوستداری خویشان پیامبر (صلّی الله علیه و آ له) پای میفشاند، و آن آیه 23 سوره شوری است که میفرماید: (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی (. یعنی: «بگو از شما مزدی بر رسالت نمیخواهم به جز مودت نسبت به خویشان».
به راستی این چگونه مودتی است که از نگاه قرآن مزد رسالت پیامبر (صلّی الله علیه و آ له) به شمار رفته است؟!
و این خویشان کیانند که مودتشان از این اهمّیت برخوردار است و چنین عنوان خطیری دارد؟!
منابع تفسیری، تاریخی و روایی شیعه و اهل سنّت مراد از خویشان را عترت و اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه و آ له) معرّفی کردهاند؛ همانان که پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آ له) بارها آنان را چون خویشتن خواند و مردمان را از آزارشان نهی فرمود.
احمد بن حنبل،( مسند احمد، 1/286) بخاری،( صحیح بخاری، 4/154 و 6/37) ترمذی،( سنن ترمذی، 5/54) نسائی(سنن نسائی، 6/ 453) و دیگران(جامع البیان، 25/31) روایت کردهاند که منظور از «قربی» در آیه مودّت، آل محمّد (صلّی الله علیه و آ له) هستند.
طبیعی است که مقصود از قربی نیز مانند اهل بیت نمیتواند همه خویشان پیامبر (صلّی الله علیه و آ له) باشد؛ چرا که در میان آنان کسانی به چشم میخورند که با توجّه به عمل کرد نادرستشان به سختی میتوان به آنان علاقهمند بود. این حقیقتی قابل درک است که نمیتوان مودّت و دوست داشتن کسی را صرفاً با اتکا به خویشاوندی او با پیامبر (صلّی الله علیه و آ له) واجب، و مزد رسالت دانست
ابن عباس در خبری میگوید: هنگامی که این آیه نازل شد، مردم گفتند: ای رسول خدا! این خویشان شما که مودت آنان بر ما واجب گردیده است چه کسانی هستند؟ فرمود: علی، فاطمه و فرزندانشان.( نظم درر السمطین، ص23؛ مجمع الزوائد، 7/103و 9/186؛ معانی القرآن، 6/310)
طبیعی است که مقصود از قربی نیز مانند اهل بیت نمیتواند همه خویشان پیامبر (صلّی الله علیه و آ له) باشد؛ چرا که در میان آنان کسانی به چشم میخورند که با توجّه به عمل کرد نادرستشان به سختی میتوان به آنان علاقهمند بود.
این حقیقتی قابل درک است که نمیتوان مودّت و دوست داشتن کسی را صرفاً با اتکا به خویشاوندی او با پیامبر (صلّی الله علیه و آ له) واجب، و مزد رسالت دانست.
بنیعباس با تکیه بر همین خویشاوندی با پیامبر (صلّی الله علیه و آ له) به قدرت رسیدند و با وجود همین خویشاوندی صحنههای تاریکی را در تاریخ اسلامی به نمایش گذاشتند.
برخی از دشمنان سرسخت پیامبر (صلّی الله علیه و آ له) در مکه نیز از خویشاوندان نزدیک آن حضرت بودند. در رأس آنان میتوان به ابو لهب اشاره کرد که عموی پیامبر (صلّی الله علیه و آ له) بود، اما در نکوهش او صریحاً آیات، بلکه سوره کاملی نازل شد.
بنا بر این، صحیح آن است که منظور از قربی را همان عترت معصوم پیامبر (صلّی الله علیه و آ له) و ائمه اهل بیت (علیهم السلام) بدانیم .
ب ـ مودت اهل بیت (ع) در سنت
از جمله مستندات شیعه برای وجوب مودت اهل بیت (علیهم السلام) احادیث نبوی است. احادیثی چون: «عنوان صحیفة مؤمن حب علی بن أبیطالب است»؛( ینابیع المودة ،2/78) و «اگر مردم بر حب علی بن ابیطالب جمع میشدند خداوند آتش را نمیآفرید»،( المناقب خوارزمی، ص 68؛ القندوزی ، ینابیع المودة ، 2/290) نمونههایی از این احادیث هستند.
عبدالله بن مسعود روایت کرده است که پیامبر (صلّی الله علیه و آ له) فرمود: «آنکه گمان کرده به من و آنچه آوردهام مؤمن است در حالی که علی را دوست نمیدارد، دروغ گو ست و مؤمن نیست».( المناقب خوارزمی، ص66)
و ابوذر از پیامبر (صلّی الله علیه و آ له) روایت کرده است که در ضمن حدیثی فرمود: «حبّ علی ایمان و بغض او نفاق و نگاه به او رأفت و مودتش عبادت است».( کشف الغمة ، 1/92)
مشهور است که صحابه در زمان پیامبر (صلّی الله علیه و آ له) منافقان را با نفرتشان از علی (علیهالسلام) میشناختند.( سنن ترمذی، 5/298) این امر مبتنی بر سخن پیامبر (صلّی الله علیه و آ له) درباره علی (علیهالسلام) بود که تأکید میفرمود جز مؤمن آن حضرت را دوست نمیدارد و جز منافق از او بیزاری نمیجوید.( مسند احمد، 1/95،1/128؛ سنن ترمذی، 5/306)
در رابطه با محبّت فاطمه (علیها السلام) و امام حسن و امام حسین نیز احادیث فراوانی رسیده است. به عنوان نمونه، از پیامبر (صلّی الله علیه و آ له) روایت شده که فرمود: «فاطمه بانوی زنان بهشت است».( مسند احمد، 3/80، 5/391؛ صحیح بخاری، 4/209)
و فرمود: «فاطمه پاره تن من است هر که او را به خشم آورد من را به خشم آورده است».( صحیح بخاری، 4/210)
و فرمود: «هر که حسن و حسین را دوست بدارد من را دوست داشته، و هر که آن دو را دشمن دارد من را دشمن داشته است».( مسند احمد، 2/288، 2/440)
احادیث فراوانی که با چنین مضامینی وارد شدهاند، همگی مودت اهل بیت (علیهم السلام) را واجب می شمارند. تولی و تبری که در مذهب شیعه مطرح است چیزی جز همین نیست. شیعه در عمل به همین آیه مودّت و احادیث نبوی کسانی که به اهلبیت پیامبر (صلّی الله علیه و آ له) محبت میورزند را دوست میدارد و از کسانی که بنای دشمنی با آنان نهادهاند بیزار است.
پس تولی و تبری در میان شیعه نه یک ابراز احساسات سطحی و عواطف شخصی، که یک موضعگیری عبادی و سیاسی است، که ریشه در کتاب خدا و سنت پیامبر (صلّی الله علیه و آ له) دارد.
آثار مودّت اهل بیت (علیهم السلام)
نقش دوست داشتن در زندگی انسان بسیار تعیینکننده و تأثیر گذار است.مهمترین ویژگی محبّت آن است که اندیشه، گفتار و کردار محب را تحت تأثیر قرار میدهد و مسیر حرکت او را مشخّص میکند و وی را به محبوب مانند میسازد. لذا میبینیم کسی که دوستدار دنیا است دنیایی، و کسی که دوستدار خداوند است خدایی زندگی میکند.
قرآن کریم با اشاره به این واقعیت میفرماید:(وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه(؛(بقره/165)یعنی: «برخی مردم غیر از خدا انبازانی میگیرند که آنان را مانند خدا دوست میدارند، در حالی که ایمان آورندگان بیشترین دوست داشتن را نسبت به خدا دارند».
و در آیه دیگری درباره آثار و لوازم دوست داشتن میفرماید: ( قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ(؛(آل عمران/31) یعنی: «(ای پیامبر!) بگو اگر مرا دوست میدارید از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد».
معنای این آیه آن است که دوست داشتن پیامبر (صلّی الله علیه و آ له) زمانی ثمربخش خواهد بود که به پیروی از آن حضرت بیانجامد.
تبعاً دوست داشتن اهل بیت (علیهم السلام) نیز از این قاعده مستثنا نیست و باید پیروی از راه و روش آنان را در پی داشته باشد. بیتردید تنها چنین دوست داشتنی است که مزد رسالت است، و به تعبیر زیبای اهل بیت (علیهم السلام) «آیا دین جز چنین دوست داشتنی است»؟!( اشاره به حدیث زیبا و ژرف: "وَ هَلِ الدّین إِلاّ الْحُبّ"؟! (المحاسن، 1/263؛ کافی، 8/80))
مودت اهلالبیت ، شاخصهای برای بهشتیان
یکی از شاخصههای بهشتیان طبق آیات و روایات را مودت اهل بیت (علیهم السلام) ذکر کرد . محبت اظهار عاشقی و صورت تلاش در راه عاشقی است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند : "خروجی رسالت من جز مودت فی القربی نیست" در حقیقت میتوان گفت که مودت کارت ورود به بهشت است.
ماه رمضان فرصتی برای گفتگو با اهل بیت(ع) است
ما فکر میکنیم گریه کردن برای ائمه اطهار(علیهم السلام) در سالروز وفات آنها و شادی در سالروز ولادت ایشان یعنی دوست داشتن آنها و این را کافی میدانیم. اما آیا تاکنون با ائمه اطهار (علیهم السلام) حرف زدیم و دلتنگ و بی تاب این عزیزان شدیم این ماه فرصت خوبی است که با حال و هوایی که پیدا میکنیم به گفتگو و در دل با امام معصوم(علیهم السلام) بپردازیم.
نشانه ورود به میهمانی خدا چیست ؟!
نشانه ورود به میهمانی خدا این است که انسان احساس نیاز به مناجات کند دلتنگ ائمه اطهار(علیهم السلام) شود و غم و غصه بشریت را به خاطر اذیت و آزاری را که به ائمه اطهار و فرزندان آنها روا داشتهاند بخورد.
شبهای قدر اتفاق نمیافتد مگر اینکه دل ما تکانی بخورد و بسوزد و در آن اتفاقی در آن بیافتد در این صورت اتصال با مبدأ هستی رخ میدهد و شب قدر برای ما محقق میشود.
آیا ملائک بر انسانها نزول پیدا میکنند ؟!
هر چه سعهصدر ما وسیعتر شود، ملائک به طور متکاملتری بر ما وارد میشوند آنها به شک اکمل و اجمل بر قلب رسول خدا و ائمه اطهار(علیهم السلام) وارد شدند اما وقتی قرار است بر ما بر ما نازل شوند یعنی کوچک میشوند زیرا ظرفیت ما بسیار کمتر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و امام معصوم است.
حکم تزریق آمپول برای روزهدار
بررسی روش های درمانی چون تزریق آمپول برای روزهدار میتواند از نظر فقهی روزهداران را یاری کند، مراجع با تزریق درمانی مخالفتی ندارند اما در رابطه با تزریقهای مغذی و مقوی که مانند غذا بوده و مستقیم وارد خون می شوند دیدگاه های مختلفی وجود دارد.که در اینجا نظر چند تن از مراجع معظم تقلید را برای شما عزیزان نقل می کنیم.
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری در بخش استفتائات در رابطه با این پرسش که آیا روزه دار مىتواند به بدنش آمپول یا سرم تزریق کند آمده است: احتیاط واجب آن است که روزه دار از استعمال آمپول هاى مقوى یا مغذى یا آمپول هایى که به رگ تزریق مىشود و نیز انواع سرم ها خوددارى کند، ولى تزریق آمپول براى بىحس کردن و نیز دارو گذاشتن بر زخم ها و جراحت ها اشکال ندارد.
دفتر آیت الله جعفر سبحانی در استفتاء صورت گرفته در این رابطه با تزریق آمپول اظهار داشت: تزریق آمپول به نوع آن بستگی دارد. تزریق آمپول های مغذی روزه را باطل می کند و غیر غذایی و دارویی باشد روزه باطل نمی شود. تزریق سرم برای روزه دار در ماه رمضان روزه وی را باطل می کند.
آیت الله نوری همدانی تزریق هیچ نوع آمپولی را برای روزه دار موجب باطل شدن روزه نمی داند.
دفتر آیت الله حسین وحید خراسانی درباره تزریق آمپول در ماه رمضان این نکته مورد تأکید قرار گرفت که از نظر آیت الله وحید خراسانی تزریق آمپول دوایی و غذایی برای روزه دار بلامانع است اما حکم تزریق سرم برای روزه دار احتیاط واجب است.
استعمال پماد و روغن (نظر آیت الله فاضل لنکرانی ره)
س:آیا استفاده از کرم های حاوی ویتامین و املاح مدنی و پماد ویتامینی و تقویتی روزه را باطل میکند.
ج : استفاده از کرم و پماد روزه را باطل نمی کند .
استفتائات از آیت الله صافی
تزریق آمپول، سرم و واكسن
س: آیا شخص روزه دار در ماه مبارک رمضان، مى تواند سرم یا آمپول، تزریق كند؟
ج: احتیاط مستحب آن است كه از استعمال آمپول و سرم خوددارى كند و اگر لازم شد و تزریق كرد روزه اش باطل نمیشود.
س: زدن آمپول مقوّى یا پنى سیلین براى روزه دار جایز است یا خیر؟
ج: اشكال ندارد و فرقى بین اقسام آمپولها نیست، ولى احتیاط مستحب در ترك است.
س: خواهشمند است حكم تزریق واكسن هپاتیت B را در زمان روزه داری مرقوم فرمائید.
ج: تزریق واكسن در ماه رمضان مبطل روزه نیست.
س: استفاده از آمپول به عوض تریاک چه صورتی دارد و آیا مبطل روزه هست؟
ج: اگر ضرر معتد به دارد جائز نیست ولی مبطل روزه نیست.
س: شخص روزه دار بخاطر درد شدید- قرص- خورده است و توجهی به اینكه باید آمپول مسكن بزند نداشته است، آیا فقط قضای تنها كافی است؟
ج: قضا كافی است.
قطره بینی
س: حكم استفاده از قطره بینی جهت باز كردن مجاری تنفسی و درمان كه در بعضی موارد یقیناً وارد حلق می گردد چگونه است؟
ج: اگر وارد حلق شود مبطل روزه است.
آندوسكپی
س: آندوسكپى دستگاهى است كه داخل مى شود و عكس بردارى مى كنند، بدون اینكه چیزى داخل معده شود، آیا این عمل روزه را باطل مى كند یا نه؟
ج: بنابر احتیاط براى روزه اشكال دارد.
س : آیا استعمال شیاف هاى معالجه و درمانى ، شیاف تریاک و یا شیاف تغذیه مبطل روزه است؟
ج: شیاف مبطل روزه نیست.
نظر آیت الله سیستانی.
سرم و یا آمپول خوراکی که از رگ تزریق می شود روزه را باطل می کند اعم از این که مریض ناچار باشد و یا نباشد؟
جواب: در هر دو صورت باطل نمی کند.
نظر آیت الله مکارم شیرازی
حكم روزه بیمارانى كه از دارو استفاده مى كنند، در فروض زیر چیست؟
الف) تزریق آمپول یا سرم از طریق رگ انجام مى شود و دارو:
1. فقط جنبه تقویتى داشته باشد.
2. جنبه درمانى و تقویتى داشته باشد.
3. جنبه غیر تقویتى داشته باشد.
ب) استفاده از قطره، در سه فرض فوق نسبت به دارو، از طریق چشم، گوش، یا بینى چه حكمى دارد؟ ج) وارد كردن دارو از طریق سوند معده (لوله اى كه از طریق دهان یا بینى وارد معده بیمار مى شود) چه حكمى دارد؟
الف) تمام تزریقات مذكور براى روزه دار اشكال دارد ولى تزریق در عضله مانعى ندارد.
ب)اگر به حلق وارد نشود، یا شک داشته باشیم، اشكالى ندارد.
ج) جایز نیست مگر در مواقع ضرورت كه آن نیز موجب بطلان روزه است.
نظر امام خمینی، آیت الله شبیری زنجانی:
واکسن و تزریق آمپولی که به جای دارو استعمال می شود و یا عضو را بی حس می کند، اشکال ندارد. احتیاط واجب آن است که روزه دار از استعمال آمپولی که به جای غذا به کار می رود، خودداری كند.
رابطه شب قدر با امام عصر (عج)
از حضرت امام باقر (علیه السلام) شده، که وقتی از حضرتش پرسیدند: آیا شما میدانید که لیلة القدر کدام شب است؟ حضرت فرمودند:چگونه ندانیم، و حال آنکه در شب قدر فرشتگان برگرد ما طواف میکنند.
خداوند متعال در چهارمین آیة سورة مبارکة قدر میفرماید: «تنزّل الملائکة و الرّوح فیها بإذن ربهّم من کلّ أمرٍ :فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هرکاری) فرود آیند.»1
فعل مضارع «تنّزل» دلالت بر تکرار و بقاء «لیلةالقدر» دارد، و در آیات سوم و چهارم سورة دخان نیز: «فیها یفرَق کلّ أمرٍ حکیم : در آن شب، هر فرمانی، برحسب حکمت صادر میشود.»
دلالت بر تجدد و دوام دارد. زیرا هیأت نحوی باب «تفعّل» اگر دلالت بر پذیرش یا تکلف یا هر دو مینماید. ظاهر این فعلها، خبر از تفریق و تنزل امر در لیلةالقدرهای آینده میدهد.
این امر که در زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به آن حضرت نازل میشدهاست، در هر شب قدر، باید بر کسی نازل و تبیین و تحکیم یا کشف شود که به افق نبوت نزدیک و پیوسته باشد.
قبول اصل وصایت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و امامت، ناشی از این معنی و مبتنی بر همین اساس است.
هنگامی که کسی قرآن را به عنوان کلام خدا پذیرفت به این معنی که همة سورهها و آیات آن را پذیرفته است و یک مسلمان واقعی هم کسی است که تسلیم همة آیات قرآن باشد، پس هر مسلمانی الزاماً باید سورة قدر، و از آن سوره شب قدر، و استمرار آن را تا قیامت بپذیرد و لازمة پذیرفتن آن، آیة (تنزّل الملائکة...) که هر فرد با ایمانی ناگزیر از قبول آن است، این است که بپذیرد که در شب قدر فرشتهها و روح از جانب پروردگار با هر امری فرود میآیند و این امر یک متولی و ولی میخواهد که متولی و ولی آن امر باشد. اینکه خداوند در آیات سوم و چهارم سوره دخان میفرماید:در آن شب هر فرمانی، برحسب حکمت صادر میشود؛ فرمانی از جانب ما، و ما همواره فرستندة آن بودهایم.
هرکس نزول پیوستة فرشتگان و روح را در شب قدر بپذیرد که اگر به قرآن ایمان دارد باید بپذیرد، ناگزیر باید ولی امر را هم بپذیرد وگرنه کافر به بعضی از آیات قرآن خواهد بود، که در آن صورت چنین کسی بنابر بیان خود قرآن کریم کافر واقعی است
دلالت بر تکرار و تجدید فرق و ارسال در آن شب دارد و به این معنا که آن شب، فرشتگان و روح، در هر سال، دائماً نازل میشوند؛ پس باید به طور مدام شخصی به عنوان «ولی» این امر باشد که به سوی او نازل و ارسال گردند که او همان ولی جهان و جهانیان خواهد بود؛ و هم اوست که اطاعتش بر همگان واجب است.
به همین سبب، هرکس ادعا کرد که من ولی امر هستم، باید ثابت کند که این امر توسط فرشتگان و رو ح بر او نازل شده و میشوند، و چون هیچ کس جز پیامبر و اوصیاء معصومینش (علیه السلام) نمیتوانند مدعی این امر باشند و اساساً هم نیستند، باید از اوصیاء و پیامبر همواره کسی باشد که در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب یزدان هر امری بر او نازل شود.
آیة مورد بحث، یکی از مستدلترین آیات قرآن کریم بر ضرورت وجود همیشگی یک ولی امر از جانب خداست که امین بر حفظ و اجزاء و اداء امرالهی باشد، و آن همان امام معصوم (علیه السلام) است.
و هرکس نزول پیوستة فرشتگان و روح را در شب قدر بپذیرد که اگر به قرآن ایمان دارد باید بپذیرد، ناگزیر باید ولی امر را هم بپذیرد وگرنه کافر به بعضی از آیات قرآن خواهد بود، که در آن صورت چنین کسی بنابر بیان خود قرآن کریم کافر واقعی است.
چنان که خداوند در آیات 150 و 151 سورة نساء میفرماید: «إنّ الّذین یکفرون بالله و رسله و یریدون ان یفرّقوا بین الله و رسله و یقولون نؤمن ببعض و نکفر ببعض و یریدون أن یتّخذوا بین ذلک سبیلاً? أولئک هم الکافرون حقّاً و أعتدنا للکافرین عذاباً مهینا :کسانی که به خدا و پیامبران خدا کافر شدهاند و میخواهند بین خدا و رسولانش جدایی اندازند و میگویند به برخی ایمان میآوریم و به بعضی کافر میشویم و میخواهند در این میان (بینابین) اتخاذ کنند، اینان حقاً کافرند و ما برای کفرایشان عذاب خوارکنندهای مهیا کردهایم.».
و میبینید که خداوند، کسانی را که پارهای از آیات خدا را بپذیرند و برخی را نپذیرند، کافر حقیقی میداند.
مؤمن حقیقی چه کسی است؟
بنابراین مؤمن حقیقی کسی است که هم استمرار لیلةالقدر را تا قیامت پذیرا باشد و هم وجود حجت زمان و ولی امر، و امام معصومی که امر الهی را دریافت میکند و امین بر آن در جهت پاسداری، بهکار بستن و اداء باشد، قبول کند؛ یعنی همان بزرگواری که در زمان وجود مقدس بقیةالله الاعظم حضرت مهدی (عج) میباشد و به همین سبب پیامبر خاتم (صلی الله علیه وآله) بنابر آنچه شیعه و سنی از آن حضرت نقل کردهاند، فرمودند: «من أنکر المهدی فقد کفر :کسی که وجود مهدی را انکار کند، رهسپار دیار کفر شده است.»2
علی بن ابراهیم قمی در تفسیری دربارة نزول فرشتگان و روح، در شب قدر میگوید:
فرشتگان و روح القدس، در شب قدر، بر امام زمان (علیه السلام) نازل میشوند و آنچه را از مقدرات سالانة بشر، نوشتهاند، به او تقدیم میدارند.
و همین محدث مورد وثوق از حضرت امام باقر (علیه السلام) نقل کرده، که وقتی از حضرتش پرسیدند: آیا شما میدانید که لیلة القدر کدام شب است؟ حضرت فرمودند: «چگونه ندانیم، و حال آنکه در شب قدر فرشتگان برگرد ما طواف میکنند.»3
حضرت امام سجاد (علیه السلام)، در این باره، میفرمایند: «همانا سال به سال در شب قدر تفسیر و بیان کارها، بر ولی امر (امام زمان) علیه السلام» فرود میآید.
همچنین از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل شده است، که به اصحابشان فرمودهاند:
به شب قدر ایمان بیاورید، زیرا آن شب برای علی بن ابیطالب (علیه السلام) و یازده نفر از فرزندان او پس از من خواهد بود.
از آنچه که نگارش یافت، استفاده میشود که شب قدر تا قیامت باقی است و در هر شب قدر هم ولی امر و صاحب امری هست که آن امر را دریافت دارد، که در زمان ما صاحب آن امر صاحب بزرگوار ما حضرت حجة بن الحسن المهدی، ارواحنا فدا، است و برای آنکه بهتر بدانیم که لیلةالقدر بیانگر مقام شامخ ولایت اهل بیت (علیه السلام) و امامت آنان تا روز رستاخیز میباشد. حدیثی را هم که در بخش فضیلتهای حضرت فاطمة زهرا (سلام الله علیها) است، ملاحظه میکنیم که در آن به طور کنایه از آن بانوی عظیم القدر تعبیر به لیلةالقدر شده است و آن در تفسیر فرات بن ابراهیم از حضرت صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمودهاند:
«ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم»، «شب قدر» فاطمه و «قدر» خداست، پس کسی که فاطمه (سلام الله علیها) را آن گونه که باید، بشناسد، شب قدر را درک کرده است.4
و این اشاره به مقام ولایت آن بانوی معصوم (سلام الله علیها) نیز دارد.
و از طرفی، همانگونه که در شب قدر امر حق بر امام به حق فرود میآید، نزولگاه نور پاک امامان معصوم (علیهالسلام) نیز وجود مقدس فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است؛ که حقیقتاً هرکس آن بانو را شناخت و به عظمت مقام فرزندان معصومش و همسر مظلوم و معصومش پی برد، شب قدر را درک کرده است.
پینوشتها:
1- سوره دخان، آیه 4.
2- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 51؛ منتخب الاثر فصل 10، ب 1، جز 1، ص 492.
3- علامه مجلسی، همان، ج 51، ص 73؛ منتخب الاثر فصل 2، ب 3، ح 4، ص 183.
4- تفسیر القمی، ص 731؛ علامه مجلسی، همان، ج 97، ص 14، جز 23.
شب قدر مختص زمان پیامبر است؟
شب قدر مخصوص زمان پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) نیست
برخى از برادران اهل سنت(1) گمان كرده اند كه شب قدر در زمان حیات رسول اكرم (صلى الله علیه و آله) بوده و پس از آن نیست .
این قول ، ضعیف است ، زیرا در بعضى تفاسیر روایت شده كه ابوذر غفارى فرموده است: به پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) گفتم : آیا شب قدر در زمان انبیاست كه امر بر آنان نازل مى شود و هنگامى كه چشم از جهان بربستند، دیگر مرتفع مى گردد؟ حضرت فرمودند: خیر، شب قدر تا روز قیامت وجود دارد.(2)
از این روایت ، وجود امام در هر زمان و عصرى نیز استفاده مى گردد؛ یعنى باید امامى وجود داشته باشد تا ملائكه و روح در شب قدر به محضر مباركش فرود آیند و مقدرات بندگان را به حضرتش عرضه دارند؛ البته پرواضح است كه این امر، اكرامى از جانب خداوند نسبت به امام (علیه السلام ) است و هیچ منافاتى با ((وحى )) كه در خصوص انبیا باشد، ندارد.
ابن عمر گوید: از پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) درباره لیلة القدر سوالى شد و من آن را شنیدم كه حضرت در پاسخ فرمودند: (((هى فى كل رمضان )؛(3) شب قدر در هر ماه رمضان وجود دارد.))
و در روایت دیگرى از امام باقر (علیه السلام ) مى خوانیم :
... انه لینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور، سنة سنة ، یؤ مر فیها فى امر نفسه بكذا و كذا، و فى امر الناس بكذا و كذا؛(4)
در ((شب قدر)) به ولى امر (امام هر عصرى ) تفسیر امور، سال به سال نازل مى گردد و درباره خود و دیگران به دستورهاى مخصوصى مامور مى گردد.
آیه شریفه (تنزل الملائكه و الروح )(5) و نیز آیه شریفه (فیها یفرق كل امر حكیم )(6) كه به صیغه مضارع آمده است، بر این مطلب دلالت مى كنند، زیرا فعل مضارع (تنزل ، یفرق ) دلالت بر استمرار و تجدد در استقبال دارد و آیه (سلام هى حتى مطلع الفجر)(7) نیز گواه دیگرى است ، زیرا جمله اسمیه مى باشد و بیانگر دوام است . پس آوردن سلام و رحمت فرشته ها، براى همیشه تاریخ در شب قدر هر سال است ، اگر چه وحى قطع شده است .
مفسر معروف عامه ، ((رشید الدین میبدى )) مى نویسد:
برخى گفته اند: این شب قدر در روزگاران پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) بود و سپس از میان رفت ، اما چنین نیست ، زیرا كه همه اصحاب پیامبر و علماى اسلام معتقدند كه شب قدر تا قیام قیامت ، باقى است .(8)
بیشتر دانشمندان اهل سنت با میبدى هم آوا هستند،(9) لذا به تاویل حدیثى كه بخارى در صحیح خود(10) درباره برطرف شدن شب قدر از میان امت نقل كرده ، مى پردازند و مى گویند: منظور، از بین رفتن معرفت و بركت شب قدر است ، نه اصل آن .(11)
آیا شب قدر مخصوص به امت اسلامى است ؟
روایت هاى مختلفى در این باب وارد شده است كه بعضى از آنها بر مختص بودن شب قدر دلالت مى كنند، از آن جمله است روایت ذیل :
پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: ان الله وهب لامتى لیلة القدر، لم یعطها من كان قبلهم .(12) خداوند به امت من شب قدر را بخشید در حالى كه هیچ یكى از امت هاى قبلى از این بخشش الهى برخوردار نبودند.
از برخى روایت هاى دیگر استفاده مى شود كه در دوران پیامبر پیشین نیز بوده است .(13)
علاوه بر روایات از خود قرآن نیز مى توان این مطلب را استفاده كرد، زیرا نزول قرآن در شب قدر بوده و روشن است كه ظرف باید پیش از مظروف وجود داشته باشد.
پی نوشت ها:
1.محمد جمال الدین القاسمى ، تفسیر القاسمى ، ج 17، ص 218.
2.تفسیر نور الثقلین ، ج 5، ص 620؛ البرهان فى تفسیر القرآن ، ج 4، ص 488 و مجمع البیان ، ج 10، ص 518.
3.سیوطى ، الدر المنثور، ج 6، ص 371.
4.اصول كافى .
5.قدر (97)، آیه 4.
6.دخان (44)، آیه 4.
7.قدر (97)، آیه 5.
8.ابوالفضل میبدى ، كشف الاسرار، ج 10، ص 559.
9.فیض القدیر، ج 2، ص 158 و كتاب التاج ، ج 2، ص 79.
10.صحیح بخارى ، ج 3، ص 61، كتاب الصوم ، باب معرفه لیله القدر.
11.فتح البارى ، ج 4، ص 233 و كافى ، ج 6، ص 7.
12.الدر المنثور، ج 6، ص 371؛ التاج ، ج 2، ص 79 و فیض القدیر، ج 2، ص 158.
13.اصول كافى ، ج 1، ص 258.
چرا شب قدر، قدر نامیده میشود؟
در وجه تسمیه این شب مبارك به شب قدر وجوهى را ذكر كرده اند، از آن جمله :
1. چون شب شریفى است به آن لیلة القدر مى گویند؛ یعنى شبى كه صاحب قدر و منزلت و شرافت است و از همین باب است ((و ما قدروا الله حق قدره ))(1) قدر خدا را چنان كه در خور اوست نشناختند. چنان كه عرب ها مى گویند: فلان له قدر، یعنى فلانى داراى شرافت و عظمت است .(2)
2. چون در این شب ، فرشتگان بسیارى به زمین مى آیند زمین تنگ مى گردد، لذا آنرا شب قدر نامیدند، زیرا قدر به معناى ضیق و تنگى است ؛ آیه شریفه (و من قدر علیه رزقه )(3) روزى او تنگ شده است شاهدى بر مدعاى ماست .(4)
3. یكى از معانى قدر، تقدیر و سرنوشت است و در این شب ، امور بندگان تا سال آینده مقدر مى گردد؛ و این وجه را بسیارى از مفسران از جمله علامه طباطبائى استوار دانسته اند.
تفسیر برهان از امام باقر (علیه السلام ) روایت مى كند كه :
یقدر فى لیلة القدر كل شى ء یكون ... ؛
((در شب قدر، هر امرى از امور بندگان تا شب قدر سال آینده معین مى گردد، از خیر و شر، طاعت و معصیت، ولادت و مرگ و روزى موجودات و هر آن چه در آن سال مقدر گشته حتمى است و خداوند را در آن مشیت است .))
بعضى هم تعیین مقدرات را به معناى اندازه گیرى بودجه سالانه زندگى تفسیر كرده اند كه در نتیجه، اختیار مصرف - در راه صحیح یا ناصحیح - به دست خود انسان است .
برخى آن را به شب امتحان دانش آموزان تشبیه كردهاند كه اگر آن شب را به مطالعه دقیق بگذرانند، موفقیت یك سال خود را تامین نموده اند و اگر به سهل انگارى و بى اعتنایى گذرانند، با دست خود، مقدرات یك سال خویش را به خسران و بدى رقم مى زنند و در آن سال در جا خواهند زد.
هم چنین اگر فردى شب قدر را با توبه و تصمیم بر ترك گناه و عزم بر اجراى احكام نورانى قرآن سپرى كرد، مقدرات سال آینده اش به نیكى رقم خواهد خورد، وگرنه در جا خواهد زد و طعم تلخ خسران را خواهد چشید.(5)
امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید:
یفرق الله فى لیلة القدر، ما كان من شده او رخاء او مطر؛ بقدر ما یشاء الله (عزوجل ) ان یقدر الى مثلها من قابل .(6)
خدا در شب قدر آنچه از سختى یا خوشى یا باران است به مقدارى كه تا سال آینده خواهد، معین فرماید.
محقق عالى قدر، مرحوم آیت الله حاج میرزا ابوالحسن شعرانى مى نویسد:
باید دانست كه مقدرات مردم، كه علم خدا بدان تعلق گرفته است، از ازل مبیّن بود، چون علم خدا ازلى است و آنچه خداوند به سبب دعا و اسباب دیگر محو و اثبات مى كند، در همه وقت است، زیرا كه به تواتر معلوم گردیده است كه در همه ایام سال ، دعاها مستجاب شده و خداوند وعده اجابت را منحصر به شب قدر نساخته و این كه تقدیر مقدرات در شب قدر خواهد بود، از مشكلاتى است كه معناى آن بر ما معلوم نیست، مگر آن كه بگوییم : دعا در این شب به اجابت نزدیكتر است .(7)
4. گفته شده است كه علت نامگذارى این شب به ((قدر)) آن است كه انزل فیها كتاب ذوقدر، الى رسول ذى قدر، لاجل امة ذات قدر، على یدى ملك ذى قدر. قرآن با قدر و منزلت بر پیامبر والاقدر و براى امت باقدر و ارزش، به واسطه ملكى صاحب قدر، نازل گردیده است .(8)
5. گاه نیز گفته اند: شبى است كه مقدر گردیده تا ((قرآن )) در آن نازل شود.
6. یا از آن رو كه هر كس این شب را زنده بدارد و احیا نگه دارد صاحب قدر و منزلت مى گردد، به لیلة القدر معروف شده است .
ناگفته پیداست كه جمع بین این وجوه نیز امكان دارد.
پی نوشت ها:
1.حج (22)، آیه 74.
2.شیخ طوسى ، التبیان ، ج 10، ص 385؛ فتح القدیر، ج 5، ص 472 و مجمع البحرین ، ماده قدر.
3.طلاق (65) آیه 7.
4.در این خصوص آیه الله شیخ جعفر شوشترى در فوائد المشاهد گوید: ((بعضى اشكال كرده اند كه ملائكه زیاده از حد است و محال است كه زمین گنجایش آنها را داشته باشد و جواب داشته شده كه قبیل ، قبیل نازل مى شوند؛ یعنى یك طایفه مى آیند و عروج مى كنند و بعد از آن ، طایفه دیگرى مى آیند.))
و افزوده است ، براى نازل شدن ملائكه و روح در شب قدر، چند وجه وجود دارد: اول آن كه : این نازل شدن براى خصوصیتى است كه خداوند عالم براى زمین قرار داده است ، در خصوص این شب قدر.
دوم آن كه: نازل مى شوند براى ملاحظه كردن پاره اى از عبادات كه در زمین است و در آسمان نیست ، مثل : ((اطعام فقرا و مساكین )) زیرا كه این عبادت بزرگ در آسمان ها نیست ، لذا براى بزرگى شان این عبادت به زمین نازل مى شوند تا اطعام بر فقرا و مساكین را ببینند...
سوم آن كه : نزول ملائكه در شب قدر براى شنیدن گریه و ناله هاى گناهكاران است ، زیرا آنها از فرمایش خداوند تعالى انین المذنبیین احب الى من تسبیح المسبحین . دانسته اند كه ناله گناهكاران افضل از تسبیح تسبیح كنندگان است و چون در آسمان ها اهل معصیت نیست كه ناله او را در مقام توبه بشنوند، لذا به زمین مى آیند تا این عبادت را ببینند و در حدیث است كه حضرت جبرئیل (علیه السلام ) با ناله كنندگان مصافحه مى كند و ملائكه بر او سلام مى كنند و علامت مصافحه سید ملائكه (حضرت جبرئیل ) آن است كه در شخص رقتى حاصل مى شود و نورانیتى پیدا مى گردد.
5.نگارنده ، این چند سطر را مدیون تذكر دانشمند محترم ، حجه الاسلام محمد على سرافراز است .
6.روضه كافى ، ص 118.
7.تفسیر منهج الصادقین ، ذیل تفسیر سوره قدر.
8.طبرسى ، مجمع البیان ، ج 10، ص 518.
پاداش اعمال شب قدر
ثواب خواندن سوره قدر
از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است كه اگر كسى در شب بیست و سوم ماه رمضان ، هزار مرتبه سوره قدر را بخواند، چون صبح كند، یقین او شدید و محكم شده باشد.(1)
ثواب احیاى لیله القدر
پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) فرمودند:
من قام لیلة القدر، ایمانا و احتسابا، غفر له ما تقدم من ذنبه .(2) كسى كه شب قدر را به عبادت احیا بدارد و باایمان و صابر باشد، خداوند، گناهان گذشته اش را بیامرزد.
ثواب اعمال نیك دیگر
حضرت نبى اكرم (صلى الله علیه و آله) فرمودند:
قال موسى : الهى ارید قربك ، قال : قربى لمن استیقظ لیله القدر. قال... .(3)
حضرت موسى (علیه السلام ) در مناجات خود با خدا عرض كرد: خدایا، من خواهان قرب تو هستم . خداوند فرمود: قرب من از آن كسانى است كه لیله القدر را بیدار باشند. عرض كرد: خدایا، رحمتت را خواهانم . خداوند فرمود: رحمت شامل حال كسانى است كه در شب قدر به مساكین رحم مى كنند.
عرض كرد: خدایا، من جواز عبور از صراط را خواهانم .
خداوند فرمود: این جواز براى كسانى صادر مى شود كه در لیله القدر صدقه بدهند.
پیامبر اعظم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: كسى كه در شب قدر، دو ركعت نماز بخواند و در هر ركعت ، بعد از حمد، هفت مرتبه ((سوره توحید)) را بخواند و پس از اتمام نماز، هفتاد مرتبه ((استغفر الله و اتوب الیه )) بگوید، از جاى خویش برنخیزد تا خداوند او و پدر و مادرش را بیامرزد و ملائكه اى بفرستد تا حسنات او را تا سال دیگر یادداشت كنند و ملك دیگرى را مامور سازد تا در بهشت براى او درختانى غرس كند و قصرهایى بنا سازد كه نهرهایى در آن جارى باشد و از دنیا نرود تا این كه این الطاف خدا را در حق خود مشاهده نماید
عرض كرد: خدایا، من خواهان درختان و میوه هاى بهشت هستم . خداوند سبحان فرمود: این نعمت براى كسانى است كه در لیله القدر به تسبیح مشغولند.
عرض كرد: خدایا، من نجات از آتش را مى طلبم . فرمود: نجات براى كسانى است كه در لیلة القدر به استغفار مشغولند.
عرض كرد: خدایا، من رضاى تو را مى طلبم . فرمود: رضاى من را كسى جلب كرد كه در لیلة القدر دو ركعت نماز خواند.
ثواب نماز
پیامبر اعظم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمودند:
من صلّى ركعتین فى لیلة القدر، فقراء فى كل ركعة ، فاتحه الكتاب مرة و قل هو الله احد سبع مرات ، فاذا فرغ یستغفر سبعین مره ...؛(4)
كسى كه در شب قدر، دو ركعت نماز بخواند و در هر ركعت ، بعد از حمد، هفت مرتبه ((سوره توحید)) را بخواند و پس از اتمام نماز، هفتاد مرتبه ((استغفر الله و اتوب الیه )) بگوید، از جاى خویش برنخیزد تا خداوند او و پدر و مادرش را بیامرزد و ملائكه اى بفرستد تا حسنات او را تا سال دیگر یادداشت كنند و ملك دیگرى را مامور سازد تا در بهشت براى او درختانى غرس كند و قصرهایى بنا سازد كه نهرهایى در آن جارى باشد و از دنیا نرود تا این كه این الطاف خدا را در حق خود مشاهده نماید.
امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
من احیى لیلة ثلاث و عشرین من شهر رمضان ، و صلى فیها ماة ركعة ... .(5)
خدا رزق و روزى كسى كه شب بیست و سوم ماه رمضان را احیا بدارد و در آن شب ، صد ركعت نماز بخواند وسیع گرداند و در مقابل دشمن ، او را كفایت كند و از غرق شدن و ویرانى و سرقت ، او را پناه دهد و ترس منكر و نكیر را از او مرتفع سازد و از قبرش خارج مى شود، در حالى كه نور او براى اهل محشر تلالؤ دارد و نامه عملش را به دست راستش مى دهند و برات آزادى از آتش و از صراط و امان نامه از عذاب به او داده مى شود و بدون حساب و كتاب داخل بهشت مى گردد و در بهشت ، رفیق پیامبران و صدیقین و شهدا و صالحین خواهد شد و اینان خوب رفیقانى هستند.
ثواب صدقه
از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام ) روایت شده است كه فرمودند:
من تصدق وقت افطاره على مسكین برغیف ، غفر الله ذنبه .(6)
كسى كه به وقت افطار، قرص نانى را به فقیرى صدقه دهد، خداوند گناهانش را بیامرزد.
امام صادق (علیه السلام ) نیز فرمودند:
من تصدق فى شهر رمضان بصدقه ، صرف الله عنه سبعین نوعا من البلاء.
كسى كه در ماه رمضان صدقه اى بدهد، خداوند سبحان ، هفتاد نوع بلا و گرفتارى را از او در خواهد كرد.
ثواب غسل شب قدر
قال موسى بن جعفر (علیه السلام ):
من اغتسل لیلة القدر و احیاها الى طلوع الفجر، خرج من ذنوبه .(7)
((كسى كه شب قدر غسل كند و تا طلوع فجر، احیا نگه دارد گناهانش بخشوده خواهد شد.))
ثواب قرائت سوره روم و عنكبوت
امام صادق (علیه السلام ) فرمودند:
كسى كه در شب قدر (شب بیست و سوم ماه رمضان) دو سوره عنكبوت و روم را بخواند، به خدا-اى ابو محمد-او بدون استثنا اهل بهشت است .
ثواب دو ركعت نماز در كنار قبر ابى عبدالله الحسین (علیه السلام )
امام صادق (علیه السلام ) فرمودند:
((كسى كه كنار قبر امام حسین (علیه السلام ) شب بیست و سوم ماه رمضان را درك كند و در كنار قبر مطهر، دو ركعت یا آن مقدارى كه برایش مقدور باشد، نماز بگزارد و از خدا درخواست بهشت كند و از آتش دوزخ به خدا پناه ببرد، خداوند خواسته او را اجابت خواهد كرد.))(8)
ثواب زیارت سید الشهداء (علیه السلام ) در شب قدر
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
اذا كان لیله القدر، فیها یفرق كل امر حكیم ، نادى مناد تلك اللیله من بطنان العرش : ان الله قد غفر لمن زار قبر الحسین (علیه السلام ) فى هذه اللیلة ؛(9)
((هنگامى كه شب قدر فرا رسد، در آن (شب ) هر (گونه ) كارى (به نحوى ) استوار فیصله مى یابد؛ در آن شب از درون عرش ، منادى ندا در خواهد داد كه : خداوند، كسى را كه در این شب ، قبر حسین (علیه السلام ) را زیارت كند، خواهد بخشید.))
پی نوشت ها:
1.تحفة الزائر، ص 203 و مفتاح الجنات ، ج 3، ص 278.
2. سید قطب ، فى ظلال القرآن ، ج 8، ص 628؛ میرزا حسین نورى ، مستدرك الوسائل ، ج 7، ص 458 و روضه الواعظین ، ص 349.
3. مستدرك الوسائل ، ج 7، ص 456 و الاقبال بالاعمال الحسنه ، ص 417.
4. مستدرك الوسائل ، ج 7، ص 455.
5. فضائل الاءشهر الثلاثه ، ص 138؛ روضه الواعظین ، ج 5، ص 349 و بحارالانوار، ج 95، ص 168.
6. بحارالانوار، ج 96، ص 167.
7.صدوق ، ثواب الاعمال ، ص 171؛ بحارالانوار، ج 96، ص 319 و احمد بن محمد حلى ، عدة الداعى ، ص 92.
8. الاقبال بالاعمال الحسنه ، ص 440 و بحارالانوار، ج 95، ص 66.
9. كامل الزیارات ، ص 184 و بحارالانوار، ج 95، ص 166.
فضایل شب قدر
برتری این شب از هزار ماه!!
شب قدر از شب هاى با عظمت و با اهمیت سال است و دلیل فضیلت این شب بر سایر شب ها به اعتبار امورى است كه در این شب محقق مى گردد وگرنه اجزاى زمان یا مكان، درجه و رتبه وجودى شان یكى است و بین آنها تفاوتى وجود ندارد.
شب آمرزش گناهان است
در منهج الصادقین در تفسیر سوره ((قدر)) از پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) روایت شده كه فرمودند: ((هر كس شب قدر را احیا دارد و مومن باشد و به روز جزا اعتقاد داشته باشد، تمامى گناهانش آمرزیده مى شود.))
قلب ماه رمضان است
در روایتى مى خوانیم كه امام صادق (علیه السلام ) فرمود: ((از كتاب خدا استفاده مى شود كه شماره ماه هاى سال نزد خداوند، دوازده ماه است و سر آمد ماه ها، رمضان است و قلب ماه رمضان ، لیلة القدر است .))(1)
سرور شب هاست
پیامبر خاتم فرمود: ((لیلة القدر سیدة اللیالى ))(2) شب قدر، سرور شبهاست .
از هزار ماه بهتر است
در فرهنگ غنى اسلام ، همه امور را با معیارهاى الهى مى سنجند؛ از این رو قرآن كریم ، ابراهیم ، ((قهرمان توحید)) را یك امت مى داند و یا در مورد شب قدر در قرآن مى خوانیم : (لیلة القدر خیر من الف شهر) و در صحیفه سجادیه (دعاى 44) آمده است كه فضل لیله واحدة من لیالیه ، على لیالى الف شهر و سماها، لیلة القدر(3و4)
به چه سبب شب قدر بهتر از هزار ماه است ؟
در خبرى از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) نقل شده است : هنگامى كه ماه رمضان نزدیك شد - در ایامى كه سه روز از ماه شعبان باقى بود - به بلال گفت : مسلمانان را به مسجد بخوان و چون گرد آمدند، بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: اى مردم ! پروردگار این ماه را به شما اختصاص داده است ، آن سید ماههاست و در آن شبى است كه از هزار ماه نیكوتر است .(5)
نظرهاى گوناگونى در خصوص بهتر بودن این شب مبارك از هزار ماه ، ابراز شده است .(6)
الف ) عمل نیك در این شب از هزار ماهى كه در آنها شب قدر نباشد بهتر است و در این خصوص ، روایت زیر قابل دقت است :
راوى از امام صادق (علیه السلام ) سوال مى كند: چگونه ممكن است شب قدر از هزار ماه بهتر باشد؟
امام (علیه السلام ) فرمودند: العمل فیها خیر من العمل فى الف شهر لیس فیها لیله القدر.(7)
ب ) از امام زین العابدین (علیه السلام ) روایت شده كه فرمود: خدا به رسول خود محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) گفت : آیا مى دانى براى چه شب قدر از هزار ماه برتر است ؟ اظهار داشت : نه .
خداوند فرمود: براى این كه در این شب ، فرشتگان و روح به اذن بارى تعالى هر امرى را فرود مى آورند.(8)
ج ) نزول قرآن در آن شب .
حال كه كلام به این جا رسید، بد نیست تا اشاره اى گذرا به وجوه دیگرى كه دانشمندان نقل كرده اند، داشته باشیم :
الف ) عبادت یك شب پیروان پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) از سلطنت هزار ماه بنى امیه - كه تقریبا هشتاد و اندى سال مى شود - برتر است.(9)
ب ) نقل است كه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نام چهار تن از عابدان (یحیى ، زكریا، حزقیل و یوشع ) را بر زبان جارى كرد و فرمود: ((اینان هشتاد سال خدا را پرستیدند و لحظه اى هم از یاد او غافل نشدند و مرتكب گناه نگردیدند.)) حضار تعجب كردند. جبرئیل ((سوره قدر)) را فرود آورد.(10)
پ ) ابوبكر ورّاق گوید: ملك سلیمان هزار ماه بود و ملك ذوالقرنین هزار ماه و كسى كه در شب قدر خدا را عبادت كند، از ملك و سلطنت آن دو بهتر است .
ت ) ثعلبى گوید: پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) به یاران خود فرمودند: در بنى اسرائیل ، عابدى مى زیست كه ((شمسون )) نام داشت ، وى هزار ماه ، سلاح بست و در راه خدا نبرد كرد. صحابه گفتند: آیا ما نیز با این عمر كوتاه به چنین سعادتى نائل خواهیم شد؟ كه سوره قدر نازل گردید.
ه ) شب قدر از هزار ماه بهتر است ، زیرا بر امت هاى پیشین ، هزاران ماه گذشت و آنان در تاریكى ها و گمراهى ها به سر مى بردند.
نزول قرآن در این شب
طبق روایات موجود، مجموع قرآن ، كه معجزه جاوید رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) است ، در شب قدر دفعتا به صورت یك روح از لوح محفوظ به آسمان دنیا یا بیت المعمور و یا قلب پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) نازل شده است .
این را اصطلاحا نزول دفعى (یكباره ) و نزول اجمالى قرآن مى گویند، اما قرآن یك نزول تدریجى و تفصیلى هم دارد، كه طى 23 سال دوران نبوت پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) به صورت الفاظ نازل شده است .
به همین علت ، لغویان بین كلمه نزول از باب افعال و از باب تفعیل فرق گذارده اند؛ از این رو آیاتى كه با لفظ ((انزال )) و مشتقات آن آمده ، ظاهر در نزول ((دفعى )) مى دانند و آیاتى كه با لفظ ((تنزیل )) و مشقات آن وارد شده است ، ظاهر در نزول ((تدریجى )) مى دانند.
سوره قدر
نامگذارى یكى از ((سور قرآن )) به نام قدر (سورة القدر)، گویاى فضیلت و اهمیت این شب است .
شب مبارك
شب قدر شبى مبارك و فرخنده است ، چون قرآن كه بهترین خیرات و بركات است ، در این شب نازل شده است : (انا انزلناه فى لیله مباركة .)
پی نوشت ها:
1.تفسیر نور الثقلین ، ج 5، ص 918؛ و نیز رك : مجمع البیان .
2.بحار الانوار، ج 40، ص 54.
3.الصحیفه السجادیه ، ص 66 و مصباح المتهجد، ص 607.
4.خداوند یكى از شب هاى ماه رمضان را بر شب هاى هزار ماه برترى داد و آن شب با فضیلت را شب قدر نامید.
5. نور الثقلین ، ج 5، ص 618.
6.مثلا زمخشرى در كشاف مى گوید: ارتقاى فضیلت شب قدر تا این حد، علتش وجود مصالح دینى است ، از قبیل نزول ملائكه و روح و تفضیل هر امرى از روى حكمت .
7. یعنى عمل در شب قدر بهتر از عمل در هزار ماهى است كه شب قدر در آن نباشد.
8. الكافى ، ج 1، ص 248 و بحار الانوار، ج 25، ص 80.
9.رك : محمد ثقفى تهرانى ، تفسیر روان جاوید و على بن ابراهیم قمى ، تفسیر قمى .
10.ملا محسن فیض كاشانى ، تفسیر صافى ، ج 5.
این نکات را فراموش نکنید!
1. براى این كه اعمال و عبادات ما مقبول درگاه حق تعالى واقع گردد، باید موانع قبولى عبادت ها و اجابت دعاها را برطرف ساخت ؛ مثلا اگر حقوقى - اعم از مالى و عرضى - از دیگران به گردن ما هست ، یا آن را به صاحبانش برگردانیم و یا از آنها طلب بخشش كنیم و حلالیت بطلبیم .
امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند:
اگر بر اثر غلبه شهوات و هواهاى نفس و مغلوب شدن قواى عقلانى ، مرتكب معصیتى شدیم ، استغفار كنیم و تصمیم بگیریم كه دیگر بار گرد آن گناه نگردیم .
تاكنون كردى گنه ، دیگر مكن تیره كردى آب را دیگر مكن
و اگر روحمان بیمار است و داراى بیمارى هاى روانى ، از قبیل : كینه ، حسد، بخل و... هستیم ، خود را مداوا كرده و به جاى آنها بذر حلم و بردبارى ، ایثار و گذشت ، جود و بخشش در دلهایمان كشت نماییم ، زیرا كه ((شب قدر)) فرصتى است طلایى براى شست و شوى آینه دل ؛ چه شیرین است كه به حرمت این شب ، خوبى ها جاى بدى ها، صلح و صفا جاى اختلاف و تفرقه ، برّ و احسان جاى ظلم و ستم ، احسان به والدین جاى عاق والدین ، صله رحم جاى قطع رحم و... را بگیرد؛ فرصتى است تا با اداى زكات و صدقات ، قدمى در جهت عمران و آبادانى خانه عقبى برداشت و از همین جاست كه برخى از مؤمنان و متدیّنان ، خمس و زكات خود را در این شب تادیه مى كنند تا از ثواب بیشترى بهره مند شوند.
گفتنى است چنان كه ثواب اعمال نیكو در این شب دوچندان است ، كیفر معصیت هم در این شب، بیشتر است ، چرا كه حرمت این شب مبارك هتك شده است؛ لذا در تاریخ مى خوانیم كه على (علیه السلام ) به نجاشى شاعر، كه در ماه رمضان شراب خورده بود، زیاده از حد شرابخوار، تازیانه زد.
در مقام پاسخ به سوال نجاشى كه عرض كرد: یا على ! این زیاده براى چیست ؟ فرمودند:
((براى هتك احترام ماه خدا.))(1)
2. از آن جا كه شب قدر، شب دعا و نیایش است ، ضرورى است جهت اجابت دعاها، امور زیر را رعایت كنیم :
الف ) ابتدا نمودن به تمجید و تحمید خداوند (متعال ) و صلوات بر پیامبر (صلى الله علیه و آله) و آل او.
حارث بن مغیره مى گوید: از امام صادق شنیدم كه فرمودند:
((هیچ یك از شما نباید در مقام حاجت خواهى از خدا بر آید، مگر این كه نخست به تمجید و ثناى خدا و درود فرستادن بر پیامبر با كرامت اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) بپردازد و سپس از پروردگار خود، حاجتهایش را مسئلت نماید.))(2)
محمد بن مسلم از امام صادق (علیه السلام ) نقل كرده كه فرمود: در كتاب على (علیه السلام ) آمده است :
((ستایش خدا قبل از سوال و تقاضا از اوست ؛ لذا وقتى خداوند را مى خوانى ، او را تمجید كن . گفتم : چگونه او را تمجید كنم ؟
فرمودند: بگو، اى كسى كه از رگ گردن به من نزدیكترى ، اى كسى كه هر چه را بخواهى انجام مى دهى ، اى آن كه بین انسان و قلبش حائل مى شود، اى كسى كه بر دیدگاه بلند مستقرى ، اى فردى كه چیزى همانندش نیست .))(3)
امام صادق (علیه السلام ) در حدیث دیگرى فرمود:
((هرگاه فردى از شما به دعا كردن بپردازد، دعاى خود را با درود و تحیت بر محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) شروع كند، زیرا صلوات بر پیامبر مقبول درگاه خداوند قرار مى گیرد و چنین نیست كه خداوند بخشى از این دعا را بپذیرد و قسمت دیگر آن را رد كند.))(4)
ب ) مقدم داشتن دیگران بر خود در دعا
امام صادق (علیه السلام ) فرمود:
((هر كس چهل تن از برادران دینى اش را بر خود مقدم دارد و درباره آنان دعا كند و پس از آن درباره خویش دعا نماید، دعاى او مستجاب خواهد شد.))(5)
پ ) توام بودن دعا با الحاح و اصرار.
با كمال ادب ، حاجت هاى خود را بر زبان آورد و با متانت و آهسته او را بخواند، زیرا كه فرموده است :
پروردگارتان را با حالت زارى و پنهانى بخوانید.(6)
ج)حضور یافتن در مكان هاى مقدس
همچون مساجد و شركت در اجتماع نیایش گران ، ضمن این كه بر ثواب اعمال شب قد مى افزاید، باعث كفاره گناهان و عمران خانه آخرت نیز مى شود.
هر كه در این خانه شبى راز كرد خانه فرداى خود آباد كرد
و خداوند سبحان فرمود:
با كسانى باش كه خداى خود را صبح و شام مى خوانند.
و در روایت آمده است :
به توده مردم بپیوندید كه دست خدا بر سر جمعیت است .(7)
ت ) قبل از دعا در محضر خدا اعتراف به گناهان خود كرده و استغفار نماید.
ث ) به هنگام دعا دست هاى خود را بالا ببرد.
ج ) پدر و مادر، فرزندان خود را دعا كنند و فرزندان نیز والدین خود را دعا كنند كه چنین دعایى مستجاب است .(8)
نكته قابل ذكر این كه :
باید از انجام عبادات و اعمالى كه در كتاب و سنت ، وارد نشده است، خوددارى كرد، زیرا كه فرموده اند:
((قلیل فى سنة خیر من كثیر فى بدعة .))
قطع امید از دیگران
یكى از مسائل مهم كه در دعا و به اجابت رسیدن آن موثر است ، قطع امید از غیر خداست ، از این رو ادب دعا اقتضا مى كند كه قبل از آن چند بار با قرائت :
اءمن یجیب المضطر اذا دعاه و یكشف السوء.(9)
این معنا را متواضعانه اعلام نموده و زمینه توجه و فضل الهى را فراهم نماید.
امام صادق (علیه السلام ) فرمودند:
((اگر یكى از شما بخواهد كه خداوند حاجتش را بر آورد، باید امیدش را از دیگران قطع كند و به غیر خداوند امیدى نداشته باشد و هنگامى كه خداوند، این وضع را در قلبش ببیند، آن چه او طلب كند اجابت مى شود؛ بنابراین شما خود به حساب خویش برسید، پیش از آن كه به حسابتان برسند، زیرا در قیامت ، پنجاه توقفگاه وجود دارد كه هر یك هزار سال است .))(10)
پی نوشت ها:
1.وسائل الشیعه ، ج 18، ص 474.
2.وسائل الشیعه ، ج 4، ابواب الدعاء، باب 31، حدیث 1.
3.وسائل الشیعه ، ج 4، ابواب الدعاء، باب 31، حدیث 3.
4.شیخ طوسى ، الامالى ، ج 1، ص 157.
5.شیخ طوسى ، الامالى ، باب 5، ح 4.
6.اعراف (7)، آیه 55.
7.محمد رضا حكیمى و دیگران ؛ الحیاة ، ج 1، ص 238.
8.شرایط دیگرى نیز در كتب مربوطه ، از قبیل عدة الداعى و وسائل الشیعه آمده است كه علاقه مندان به آنها رجوع فرمایند.
9.نمل (27)، آیه 62.
10.وسائل الشیعه ، ج 1، باب 96، جهاد النفس ، روایت 2.
ر
وظایف ما در شبهای قدر
شب های قدر اعمال و و ظایفی دارد که در اینجا به اعمال مشترکه در این شب ها اشاره می کنیم تا کسانی که طالب خوش بختی و سعادت هستند، به انجام آنها بپردازند:
1. غسل
شست و شویى كن و آنگه به خرابات خرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده (1)
جهت پاكیزگى جسم و صفاى روح و روان ، مستحب است(2) به نیت شب قدر و با قصد تقرب به خدا در اول آن شب ، غسل انجام شود.(3)
سید ابن طاووس در اقبال به سند خود از امام صادق (علیه السلام ) روایت مى كند كه پیامبر (صلى الله علیه و آله) در دهه آخر ماه رمضان هر شب غسل مى كرد.(4)
2. احیا و شب زنده دارى
حضرت باقر العلوم (علیه السلام ) به نقل از آباء كرامش نقل مى كند:
((رسول خدا (صلى الله علیه و آله) نهى كرد كه از شب بیست و یكم و شب بیست و سوم ، غفلت شود و نهى كرد كه كسى در آن شب بخوابد.))(5)
یحیى بن علاء گوید: ((حضرت صادق (علیه السلام ) سخت بیمار بود، دستور داد او را به مسجد رسول خدا (صلى الله علیه و آله) بردند. آنجا تا صبح شب بیست و سوم ماه رمضان بیتوته كرد.))(6)
براى انسان مومن ، سزاوار نیست تا در شبى كه آسمانیان میهمان او شده اند، حجاب غفلت به روى خویش اندازد و خود را از همنشینى با آنها محروم سازد؛ لذا مستحب است، آن شب را تا صبحگاهان شب زنده دارى نماید و این خود نوعى مبارزه با خمودگى و سستى و خواب سنگینى است كه انسان را از هدف هاى عالى اش باز مى دارد و از همه مهم تر این كه طریق شكستن شب و خاتمه دادن به حاكمیت ظلمت را به ما مى آموزد و آدمى را به مقام ((محمود)) مى رساند.
مگو شبى به عبادت چگونه روز كنم كه دوست را ننماید، شب وصال ، دراز
بر آر دست تضرع ، ببار اشك ندم ز بى نیاز بخواه ، آنچه بایدت بى ناز
3. شناخت شان قرآن
4. تلاوت قرآن
چه لذت بخش است كه در شب نزول قرآن ، كنار چشمه سار كلام وحى خاضعانه بنشینیم و دل و قلب تشنه را از آن سیراب نماییم . و چه شیرین و شور آفرین است لحظه فرا رسیدن وقت دیدار و عروج كه مریضان و دردمندان در ساحت قرآن دست نیاز بلند مى كنند و زمزمه ((القرآن شفاء)) را سر مى دهند.
شبى كه تلاوت قرآن (هر قدر میسور باشد) در آن شب ، بهترین ذكر است، به خصوص تلاوت سوره هاى ((یس ))، ((عنكبوت ))، ((روم ))، ((دخان )).
در تلاوت قرآن، اولین نكته اى كه لازم است مورد توجه قرار گیرد، الهام گرفتن از آن براى تقویت فكر و اندیشه و ایمان و شناخت مبداء و معاد و یافتن راه سعادت و فلاح و قرب الى الله است و دومین نكته، اهداى ثواب آن به اروح طیبه انبیا و ائمه هدى (علیهم السلام ) و شهدا و صلحا و علما و گذشتگان به خصوص بنیان گذاران مراكز مذهبى كه خود سبب مضاعف شدن ثواب مى گردد و سومین نكته ، رعایت آداب قرائت است .
5. توبه و استغفار
چه فرصتى بهتر از شب قدر براى آشتى كردن با خدا و بازگشت به سوى او، شبى كه مى توان آبرومندان درگاه حق و ملائكه و روح و قرآن را واسطه قرار داد و آن گاه با دلى سرشار از امید به رحمت و مغفرت، متوجه رب العالمین شد؛ به حق ، شب قدر، شب توبه و بازگشت به سوى خداست كه :
ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین .(7)
به راستى خدا افرادى را كه پى در پى توبه و استغفار مى كنند و نیز طهارت جویان و پاكى طلبان را دوست دارد.
در بعضى از اخبار آمده است ، زمانى كه فرد گنهكار از كرده خود پشیمان شد و به سوى خدا بازگشت و گفت :
خدایا من بد كردم . خداوند متعال مى فرماید: من آن را پوشاندم .
فیقول : ((الهى انا ندمت ؛ من پشیمان شدم .))
خداوند مى فرماید:
((و انا قبلت ؛ من هم قبول كردم .))
و مى فرماید:
ایها الشاب ، اذا تبت ثم نقضت ، فلا تستحى ان ترجع الینا؛
اى جوان ! چنان چه توبه كردى و شكستى ، از این كه دوباره به سوى ما باز گردى شرمگین مباش .
و اذا انقضت ثانیا، فلا تستحى او ...
((هر گاه براى دومین بار توبه خود را شكستى ، شرمگین مباش و مبادا حیا تو را از بازگشت به سوى ما براى سومین بار باز دارد و اگر بار سوم هم توبه خود را شكستى ، باز هم براى چهارمین بار به سوى ما باز گرد.))
((منم بخشنده اى كه بخل نمى ورزم .))
((منم حلیم و بردبارى كه عجله نمى كنم .))
((منم آن كه بر گناهان پرده مى افكنم و توبه كنندگان را مى پذیرم و از خطاكاران در مى گذرم و به پشیمانان رحم مى نمایم و منم ارحم الراحمین .))
((چه كسى به درگاه ما آمد و او را رد كردیم ؟))
((چه كسى به ما پناه آورد و ما او را رد كردیم ؟))
((چه كسى به نزد ما بازگشت كه او را نپذیرفتیم ؟))
((چه كسى از ما خواهشى كرد كه به او عطا نكرده باشیم ؟))
((چه كسى از ما طلب آمرزش كرد كه ما او را نیامرزیده باشیم ؟)
((منم خدایى كه گناهان را مى آمرزم و عیب ها را مى پوشانم و اندوهناكان را یارى مى رسانم و بر گریه كننده و زارى كننده رحم مى كنم و منم داناى امور آشكار و نهان .))(8)
6. خواندن دعاى جوشن كبیر و دیگر ادعیه ماثوره
از جمله :
اللهم انى امسیت لك عبدا داخرا، لا املك لنفسى نفعا و لا ضرا و ....(9)
خداوندا، من در حالى كه بنده آستان بوس تو بودم ، شب را به پایان بردم ، مرا اندیشه سود و زیانى براى خویشتن نیست و قدرت آن را در خود نمى بینم كه بدى را از خویش دور نمایم ، این اعتراف را به زیان خود و به سبب ناتوانى و درماندگى مى كنم ، پس از تو مى خواهم كه بر محمد و آل او رحمت فرستى و آنچه را كه از آمرزش به من و همگى زن و مرد مؤ من نوید داده اى ، به انجام رسان و نعمت خود را بر این بنده فقیر و بیچاره و ناتون ، كامل گردان ؛ خداوندا، مرا از یاد خود فراموشى مده ، به خاطر آنچه كه به من ارزانى داشته اى و مرا بى خبر از احسان و نومید از رحمتت قرار مده ، هر چند سستى در نهان و آشكار و سلامت و بیمارى و سختى و آسودگى از سوى من بوده باشد، كه تو دعاى ما را مى شنوى و اجابت خواهى كرد.))
پی نوشت ها:
1.حافظ.
2.یحیى بن سعید در نزهه الناظر، ص 14. غسل هاى مستحبى را 45 غسل مى داند.
3.وسائل الشیعه ، ج 2، ص 936.
4.سید محسن امین ، مفتاح الجنات ، ج 3، ص 283.
5.دعائم الاسلام ، ج 1، ص 281 و بحارالانوار، ج 97، ص 4.
6.امالى طوسى ، ص 676 و بحارالانوار، ج 97، ص 4.
7.بقره (2) آیه 222.
8.الطریق الى الله ، ص 172 و 173.
9.كفعمى ، المصباح ، ص 585 و بحارالانوار، ج 95، ص 148.
5 عمل برای درک بهتر شب قدر
از جمله اعمالی که برای رسیدن به درک شب قدر باید انجام دهیم تا بتوانیم بهره کامل از این شب ببریم ،بدین شرح است:
1. توسل به ولایت ائمه هدى
با توجه به آیه شریفه كه مى فرماید:
یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیلة ؛(1)
اى ایمان آورندگان ! از خدا پروا نموده و وسیله اى براى رسیدن به او بجویید.
(در لغت به آنچه كه توسط آن به چیزى توصل و تقرب جویند، ((وسیله )) مى گویند.)
در شب مبارك قدر وسیله اى مطمئن تر از ائمه هدى (علیهم السلام ) براى انسان وجود ندارد، پس باید به ایشان توسل جست ، مخصوصا به مولى الموحدین ، على بن ابى طالب (علیه السلام ) كه ((لیالى قدر)) مصادف با شهادت مظلومانه آن امام متقین است و نیز با تمسك به زیارت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام ) به درگاه حضرت احدیت به استغاثه پرداخت .
2. نماز
در این شب فرشتگانى كه به زمین فرود مى آیند، باید شاهد و ناظر ركوع و سود خالصانه و متواضعانه انسان باشند تا بدین وسیله ، اشرفیت و خلیفة اللهى او براى ایشان تفسیر گردد و رمز سجده ملائكه را در برابر آدم دریابند؛ لذا در ردیف اعمال و وظایف لیالى قدر، نماز كه سرلوحه همه عبادات است ، به طرق مختلف وارد شده است :
یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیلة
اى ایمان آورندگان! از خدا پروا نموده و وسیله اى براى رسیدن به او بجویید
اولا: خواندن نمازهاى قضا شده در گذشته - به خصوص نمازهاى سال اخیر؛
ثانیا: خواندن نمازهاى مستحبى براى كسب ثواب بیشتر، از جمله نمازهاى ذیل :
الف ) خواندن دو ركعت نماز با یك سلام ، همچون نماز صبح ، با این تفاوت كه در هر ركعت پس از حمد، هفت مرتبه ((سوره توحید)) بخواند و بعد از سلام ، هفتاد مرتبه ((استغفر الله و اتوب الیه ))(2) بگوید.
ب ) خواندن صد ركعت نماز، هم چون نماز صبح به صورت دو ركعتى و نیز مجاز است به جاى این صد ركعت ، شش روز از نمازهاى قضا شده خود را به جا آورد، به گونه اى كه از ظهر روز اول شروع كرده و در عشاى روز ششم ختم نماید.
3. قرآن بر سر گرفتن
بر سر گرفتن قرآن با آن حالات خضوع و خشوع ، نشانه تسلیم در برابر دستورهاى حیاتبخش و سعادت آفرین آن است و بیانگر این كه مسلمان ، كسى است كه قرآن را دائما در اندیشه و فكر خویش دارد و دستورها و احكام آن را در عمل پیاده مى كند.
استاد حسن زاده آملى - دام ظله الوارف - در نكته 490 كتاب هزار و یك نكته خود گوید:
((در لیالى قدر، قرآن به دل كن ، نه فقط قرآن به سر، كه اولى جوهر ذات تو گردد و دومى خارج از گوهر تو است .))
4. تجدید عهد با امام زمان (عج) و خواندن دعاى فرج
از ائمه معصومین نقل است كه در شب بیست و سوم ماه رمضان و در طول آن ماه مبارك ، در هر حالى (نشسته و ایستاده ) و هر زمانى پس از ذكر و یاد خداى تعالى و درود فرستادن بر محمد و آل او (علیهم السلام ) این دعا را بخوان :
اللهم كن لولیك الحجه بن الحسن صلواتك علیه و على آبائه فى هذه الساعه و فى كل الساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا، حتى تسكنه ارضك طوعا و تمتعه فیها طویلا.(3)
((بارالها در این هنگام و براى همیشه ولى امرت ، امام زمان حجه بن الحسن را - كه درودهایت بر او و پدرانش باد - سرپرست و نگهدار و رهبر و یاور و نگهبان باش تا گیتى را به فرمان او آورى و تا دیر زمان بهره مندش گردانى .))
و نیز دعاى شریف افتتاح كه به امر آن حضرت مستحب است تا در هر شب رمضان خوانده شود و دعاهاى ماثور و غیر ماثور دیگر كه در خصوص حضرتش وارد شده است ، زیرا گفته اند:
((دعا به آن بزرگوار، نوعى از اداى حق ایشان است ، كه جزء بهترین اعمال مى باشد و فواید بى شمارى نیز براى خود ما هم دارد.))
5. اعتكاف
پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:
اعتكاف العشر الاواخر من شهر رمضان یعدل حجتین و عمرتین .(4)
اجر اعتكاف نمودن در ده روز آخر ماه رمضان ، مساوى با ثواب دو حج و دو عمره است .
منظور از اعتكاف ، توقف نمودن و ساكن شدن در مسجد جامع به قصد قربت و عبادت به مدت سه روز یا بیشتر با رعایت شرایط مخصوص آن كه داراى ثواب بسیار زیاد است و از جمله عبادات مستحب مى باشد كه بزرگان دین به انجام آن ، اهتمام ورزیده اند.
در كتاب كافى از جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام) نقل شده است كه فرمودند:
كان رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) اذا دخل العشر الاواخر، اعتكف فى المسجد و ضربت له قبة من شعر، و شمّر المئزر و طوى فراشه ؛
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) چون دهه آخر ماه رمضان فرا مى رسید، در مسجد اعتكاف مى نمود و براى حضرتش خیمه اى مویین مى زدند و كمرش را براى عبادت مى بست و بستر خویش را جمع مى كرد.
در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام ) آمده است :
كانت بدر فى شهر رمضان و لم یعتكف رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم )، فلما ان كان من قابل اعتكف عشرین عشرا لعامه ، و عشرا قضاء لما فاته ؛
جنگ بدر در ماه رمضان اتفاق افتاد و (از این رو) رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) موفق به اعتكاف نشدند، لذا در سال آینده ، بیست روز (ده روز به عنوان اعتكاف همان سال و ده روز دیگر را نیز به عنوان قضاى اعتكاف سال گذشته ) به اعتكاف پرداختند.
طبق آن چه در اركان اسلام (ص 163) آمده است ، پس از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) همسران آن حضرت نیز چنین اعتكافى داشتند.
در تاریخ آمده است كه علماى بزرگ شیعه نیز این سنت حسنه را در دهه آخر ماه رمضان انجام مى داده اند.
براى مطالعه بیشتر درباره اعتكاف به این منابع مراجعه فرمایید:
اللمعة الدمشقیه ، ج 2، كتاب الاعتكاف ؛ شرائع الاسلام ، ج 1، ص 251؛ التهذیب ، ج 4، ص 217؛ مستمسك العروة الوثقى ، ج 8، ص 536، روضة المتقین ، ج 3، ص 496، اعتكاف در اسلام به قلم نگارنده .
این بخش را به كلامى از مصلح مجاهد، شیخ محمد عبده ، پایان مى بریم :
شب قدر، شب عبادت و تضرع و تذكر و یادآورى نعمت هاى خدا و دین است ، لكن متاسفانه بسیارى از مسلمانان در چنین ایام و لیالى و موقعیت هاى مناسبى درباره مسائل و موضوعاتى سخن مى گویند كه مورد رضا و عنایت خداوند نیست ؛ به آیاتى از كلام الله گوش مى دهند، اما در مفاهیم آنها نمى نگرند و از معانى بلند آنها عبرت نمى گیرند... فقط به صدا و نغمه زیباى قارى قرآن توجه دارند، در این شب در اوهام و خیالاتى غوطه ور مى شوند كه شایسته عقول كودكان نیست تا چه رسد به عقل هاى اشخاص رشید و بالغ .
انشاءالله همگی بتوانیم استفاده تمام را این شب ببریم و یکدیگر را از دعای خیر فراموش نکنیم.
پی نوشت ها:
1.مائده (5)، آیه 35.
2.مسید ابن طاووس ، الاقبال بالاعمال الحسنه ، ص 186.
3.حسین نورى ، نجم الثاقب ، ص 510.
4.سید محمد حسین طباطبایى ، سنن النبى (صلى الله علیه و آله و سلم )، ص 299 و وسائل الشیعه ، ج 7، ص 397.
على «صالح المؤمنین» است
على «صالح المؤمنین» است جایى كه ولایتبه خدا نسبت داده مىشود چه كسى پس از «الله» ولایتبر مؤمنین را دار است؟ همه تفسیر این آیه را مىدانید و تمام مفسران بزرگ آن را مخصوص على نقل كردهاند كه مقصود از «الذین آمنوا» كه در آیه ولایت آمده، على است، زیرا تنها او بود كه در حال نماز، به سائلى صدقه داد و خداوند آیه ولایت را دربارهاش نازل كرد ولى در جاى دیگر نیز خداوند مىفرماید: «فان الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤمنین» پس خداوند و جبرئیل و آن رادمرد شایسته از مؤمنان، ولى است.
در این جا نیز پیش از مفسران شیعه، مفسران اهل سنت، غرض از صالح المؤمنین را در این آیه «على» دانستهاند و از رسول الله نقل مىكنند كه فرمود:«و صالح المؤمنین، على بن ابىطالب» و نه تنها سیوطى در «در المنثور»ش، كه صاحب «كنزل العمال» در صفحه 237 از جلد اول كتابش همین مطلب را نقل كردهاند. و ابن حجر در «صواعق»ش و هیثمى در «مجمع الزواید»ش نیز به تفصیل و با بیان بیشترى نقل كردهاند.
و على «انفاق كننده است در پنهانى و آشكار». ابن عباس در ذیل آیه شریفه «الذین ینفقون اموالهم باللیل والنهار سرا و علانیة» نقل كرده كه این آیه درباره على نازل شده، زیرا على چهار درهم داشت، یك درهم را شبانه و درهمى را روزانه و یك درهم را آشكارا و درهمى را مخفیانه، در راه خدا انفاق كرد. (اسد الغابة ابن اثیر ج 4 ص 25) زمخشرى در «كشاف»، سیوطى در «الدر المنثور»، هیثمى در «مجمع الزواید» و ابن حجر در «صواعق المحرقه» و دهها مفسر و دانشمند همین را ذكر كردهاند. و على «خیر البریه» است. او بهترین مخلوقات و برترین آفریدگان آفریدگار متعال است. او والاتر و شریفتر و افضل همه انسانهاى روى زمین است. و پس از على بهترین مردم، پیروانش هستند. من این را نمىگویم كه مفسران اهل سنت مىگویند، پس چرا خود جز، پیروان على نمىشوند و چرا خود شیعه «خیر البریه» نمىشوند و چرا از او فاصله مىگیرند.
و على «اهل ذكر» است. پس هرچه را نفهمیدیم باید از پیشگاه على و آل على سؤال كنیم و باید از علوم آنان بهره ببریم تا پاسخ سؤالهایمان را دریابیم. جابر جعفى نقل مىكند كه وقتى آیه «فاسالوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون» نازل شد، على علیه السلام فرمود: نحن اهل الذكر، ما اهل ذكریم». (تفسیر طبرى، ج 17، ص 5) و على «رحمتخدا» است. و چه شیرین ستسخن حق كه مىفرماید: «قل بفضل الله و برحمته فبذلك فلیفرحوا هو خیر ما یجمعون، بگو به فضل خدا و به رحمتش امیداور باشند و این سان خرسند شوند كه این بهتر است از آنچه جمع مىكنند.» ابن عباس مىگوید: مقصود از فضل الله، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و مقصود از «رحمته» على علیه السلام است. (تاریخ بغدادى، ج 5، ص 15)
و على «صدیق» است. هر جا سخن از رسول خدا است، پس از او به نحوى به على اشاره شده است. در سوره زمر مىفرماید:
«و الذى جاء بالصدق و صدق به اولئك هم المتقون، و آن كسى كه صدق و راستى را آورد و كسى كه او را تصدیق نمود، آنان تقوا پیشگانند.» و در اینجا رسول خدا است كه دلیل راستین از سوى پروردگارش آورده و پیام خدایش را به مردم ابلاغ كرده و كسى كه از ساعت نخست، او را تصدیق كرد و به او ایمان آورد و در تمام مراحل دعوت همراه او و پشتیبان او بود، على بود. آنچه در اینجا فهرستوار یادآور مىشویم، كمتر از یكهزارم فضایل آن حضرت است كه تنها در برخى از كتابهاى اهل سنت دیده شده و اگر كسى بخواهد همه فضایل حضرت را از زبان حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم، به تنهایى یادآور شود، مثنوى هفتاد من مىشود.
به خدا هرگاه نالههاى على را مىخوانم، بیش از حادثه شهادتش دلتنگ و گریان مىشوم; گو اینكه شهادت على مایه آسایش و آرامش او بود كه از دست این نااهلان راحتشود و به وستبپیوندد. چه او آن قدر به مرگ علاقهمند است كه از كودك بر پستان مادر افزونتر. این سان على جهان را با قلبى پر از خون وداع مىكند و در شب قدر، رستگارانه به خداى كعبه مىپوندد.
كسى كه در میدان و مسجد با خدا بود
آن شب ستارههاى غمگین، با آه و ناله گرد هم آمده بودند در كوفه مىنگریستند. زمین مىگریست.
آسمان نالان بود. دیوارهاى كوفه از ترس حدوث «واقعه» به هم نزدیك مىشدند، شاید جلوگیر آن باشند. پرندههاى نگهبان در چارسوى مسجد كوفه، نگهبانى مىدادند. شب پردههاى مهاجم ضمن این كه به یكدیگر نوید مىدادند، ترس و رعب سراسر وجودشان را فرا گرفته بود. آخر حمله به یك فرد نبود، حمله به تمام انبیا و اولیاء و صالحان و صدیقان بود.
مىخواستند عرش خدا را به لرزه در آورند و مىخواستند عروة الوثقاى دین را نابود سازند. ابن ملجم، نماینده خفاشان شب با وحشت، براى رسیدن به آرزوى دیرینهاش، به مسجد آمده و كمین كرده بود. ولى چگونه اقدام به آن كار كرد؟! باید شقاوت و بدبختى، وجود یك به ظاهر انسانى را فراگیرد تا دستش به شمشیر بلند شود و بر فرق قهرمانى فرود آید كه برق ذوالفقارش دل یلان عرب را مىلرزاند و زهره قهرمانان را مىشكافت، راد مردى كه در برابر اشك یتیمان آید مهربانتر از پدر و مادر بود و با لطف و مهربانى اشكهاى غم دیدگان را پاك مىكرد و دست محبتبر سرشان و مىكشید و با آنان چون فرزندان خویش رفتار مىنمود. چگونه مىتوانست آن اشقى الاشقیا شمشیر زهراگینش را بر سر آن نامتناهى فرود بزند، او كه محور مركزى تمام فضایل بود. آن انسان كاملى كه مجسمه تمام نماى رسول خدا و نفس او و برادر او و جانشین به حق او بود. او كه نمىتوان با كلمات حقش را ادا كرد و توصیفش نمود، زیرا جز خدا و رسولش كسى نتوانست و نخواهد توانست تا روز رستاخیز او را بشناسد و قدرش را بداند و عظمتش را درك كند، نه آنها كه پرستیدنش و نه آنها كه پیرویش كردند، همه در شناخت مقامش حیران و سرگردانند.
او تنها اطاعتخدا را مد نظر دارد و تنها به تكلیف شرعىاش عمل مىكند چه در مسند خلافتباشد و چه در خانه، زندانى! چه در مصاف دشمن باشد و چه همراه با یتیمان! چه در نبرد قاسطین و مارقین و ناكثین باشد و چه در كنج عزلت از خلق! و خلاصه چه در حال زائیده شدن از مادر در كعبه باشد و چه در حال جان دادن در مسجد كوفه. آن جا لب به شهادتین مىگشاید و اینجا لب با ذكر شهادتین فرو مىبندد.
لحظه زاییده شدن خدا را بر زبان جارى مىسازد و لحظه جان دادن «فزت و رب الكعبه» مىگوید، به پروردگار كعبه همان جایى كه در آن زاییده شدم رستگار گشتم، كه رستگارى از نخستین لحظه ولادت تا آخرین روز و زندگى با على همراه است، چون همیشه حق با على است.على نقطه مركزى و تمام فضایل و منشهاى والا و اخلاق انسانى و كمالات معنوى گرداگرد وجودش مىچرخد، پس على همیشه رستگار است و اگر كسى خواهان رستگارى و رسیدن به خوشبختى و سعادت باشد، باید فقط دنبالهرو او و پیرو او باشد. و جز این راهى براى رسیدن به سعادت چه در دنیا و چه در آخرت نیست. باید تنها در راه على گام برداشت و در تمام رخدادها، فقط على را الگو قرار داد. على طریق وسطى است «الیمین و الیسار مضله و الطریق الوسطى هى الجاده» و على صراط مستقیم است، همان صراطى است كه هر صبح و شام، در هر نماز واجب از خدا مىخواهیم كه ما را به آن هدایت كند و راهنما باشد «اهدنا الصراط المستقیم». و على «نعیم» است، همان نعمتبزرگى كه خداوند در روز رستاخیز بىگمان از ما سؤال مىكند كه آیا شكر این نعمت را به جاى آوردیم یا نه «ثم لتسالن یومئذ عن النعیم» كه شكرانه این نعمتبزرگ، فقط در پیروى كردن و تبعیت از على و اولاد على محقق مىشود و لاغیر. و اگر كسى از او پیروى نكند، اعمالش پذیرفته نیست، هر چند روزهاى زندگیش را روزه بدارد و شبها را تا صبح در كنار خانه خدا در مسجد الحرام به عبادت سپرى كند! اصلا تا گذرنامه على در دست كسى نباشد، نمىتواند از صراط بگذرد «لا یجوز الصراط الا من بیده صك من على» كسى از صراط نمىگذرد جز آن كه گذرنامه عبور از على در دست داشته باشد.
على مردم را به سوى خدا دعوت مىكند و على همگام با محمد، رسالت او را ادامه مىدهد و تكمیل مىكند. خود آن حضرت در تفسیر آیه «انما انت منذر و لكل قوم هاد» مىفرماید: «رسول الله المنذر و انا الهادى، رسول خدا هشدار دهنده است و من هدایتگرم.» (مستدرك الصحیحین، ج 3، ص 129) فخر رازى در تفسیر این آیه ادامه مىدهد: رسول خدا (ص) دستش را بر سینهاش گذاشت و فرمود: من منذرم و سپس اشاره به كتف على كرد و فرمود «انت الهادى، بك یهتدى المهتدون من بعدى ، تو هادى هستى كه پس از من هدایتخواهان به وسیله تو هدایت مىشوند.» و همین یك سخن كافى استبر خلافتبلافصل على پس از رسول الله، ولى چه باید كرد كه برخى از دانشمندان حق را آشكار مىبینند و باز هم از آن روى بر مىگردانند! و على «شاهد» است و بر بینه پیامبر، گواه است «افمن كان على بینة من ربه و یتلوه شاهد منه» آیا كسى كه دلیلى روشن (قرآن) دارد و پس از آن گواهى صادق و راستین (على).. كه بر تمام شئون وجودى دلیل بر صدق ادعاى رسول الله است. سیوطى در تفسیر «در المنثور»ش در ذیل این آیه شریفه نقل مىكند كه امیر المؤمنین على علیه السلام خود فرمود: «رسول الله على بینه من ربه و انا شاهد منه» و در موردى دیگر از خود رسول الله روایت مىكند كه فرمود: «افمن كان على بینه من ربه انا و شاهد منه على».
بىگمان آن همه فضائل و مناقب على از زبان رسول گرامى اسلام در گاه و بىگاه، در سفر و حضر، در صبح و شام، به مناسبت و بدون مناسبت، نقل شده، تصادفى نیست كه سخن او سخن حق است «و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى» پس آنچه پیامبر درباره على گفته است، تكرار سخن پروردگار است. ولى چه رازى در این امر نهفته است؟ و چرا پیامبر پیوسته از على سخن مىگوید و نه تنها در جمع كه اگر یك نفر هم در محضر مباركش نشسته بود به مناسبتى یا بدون هیچ مناسبت، بلكه ابتدا به ساكن، در مدح و وصف على، سخن مىراند؟
شاید راز آن همه تاكیدهاى پى در پى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در این باشد كه خود مىدید این مردم پس از رحلتحضرتش با على چه مىكنند! او سقیفه را و سقیفه سازان را مىدید كه چگونه پیش از خشك شدن آب غسل جسد مباركش، گرد هم مىآیند و تمام سخنان او را نادیده مىگیرند و با یك توطئه از پیش ترسیم شده، على را از حق خویش جدا مىسازند و خلافت را كه امرى است الهى به دیگرى مىسپارند و به یكدیگر پاس مىدهند و على را خانه نشین مىكنند و به این هم بسنده نكرده كه خانهاش را آتش مىزنند و همسرش را كه تنها یادگار رسول خدا استبه شهادت مىرسانند و آن روز هم كه با فریاد عمومى مردم، خلافتبه او منتقل مىشود، از همان روز اول، جنگ و كارزار را با او آغاز مىكنند و تا روز رسیدن به لقاى محبوب، از جنگیدن و قتال او فروگذار نمىكنند.
پیامبر تمام این رخدادهاى تلخ را مىدید و لذا بیشتر تاكید بر یارى رساندن به على و تایید مطلق او مىكرد. شاید افرادى از مهاجرین و انصار متاثر شوند و به احقیت على معتقد گردند و در روزى كه او غریب و تنها مىماند، از او دفاع كنند و دست از اهل بیت رسول الله برندارند. و چقدر اینان كم بودند! همواره یاوران حق در تاریخ كم بودهاند. خود حضرتش مىفرماید: «لا تستوحشوا فى طریق الهدى لقله اهله; در راه حق از كمى یارانش نهراسید». سرانجام على كه صبرش كوه را به لرزه در مىآورد در برابر آن همه بىوفایىها، نامردیها، نفاقها و دشمنان و یا نااهلان سست عنصر، فریاد بر مىآورد: «قاتلكم الله لقد ملاتم قلبى قیحا و شحنتم صدرى غیظا... و ها انا ذاقد ذرفت على الستین، و لكن لا راى لمن لا یطاع; خدا شما را بكشد. قلبم را پر از جراحت و سینهام را مالامال از اندوه و غم كردید... هان اینك عمر را از شصتسال مىگذرد (ولى به سخنم گوش نمىدهید و اطاعتم نمىكنید) و كسى كه اطاعت نشود رایش پذیرفته نیست.» و این چنین درد دلهاى على بسیار است كه نه تنها از دشمنان بلكه از یاران بىوفایش ناله مىكند و آن چه نگفته استبسیار زیادتر از گفتنىهااست.
به خدا هرگاه نالههاى على را مىخوانم، بیش از حادثه شهادتش دلتنگ و گریان مىشوم; گو اینكه شهادت على مایه آسایش و آرامش او بود كه از دست این نااهلان راحتشود و به وستبپیوندد. چه او آن قدر به مرگ علاقهمند است كه از كودك بر پستان مادر افزونتر. این سان على جهان را با قلبى پر از خون وداع مىكند و در شب قدر، رستگارانه به خداى كعبه مىپوندد.
شیر خدا
علی آن شیر خدا شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب
شب ز اسرار علی آگاه است
دل شب محرم سر الله است
شب شنفته ست مناجات علی
جوشش چشمهی عشق ازلی
قلعه بانی که به قصر افلاک
سر دهد نالهی زندانیِ خاک
اشکباری که چو شمع بیدار
میفشاند زر و می گرید زار
دردمندی که چو لب بگشاید
در و دیوار به زنهار آید
کلماتی چو دُر آویزهی گوش
مسجد کوفه هنوزش مدهوش
فجر تا سینهی آفاق شکافت
چشم بیدار علی خفته نیافت
ناشناسی که به تاریکی شب
میبرد شام یتیمان عرب
پادشاهی که به شب برقع پوش
میکشد بار گدایان بر دوش
تا نشد پردگی آن سر جلی
نشد افشا که علی بود علی
شاهبازی که به بال و پر راز
میکند در ابدیت پرواز
عشقبازی که هم آغوش خطر
خُفت در خوابگه پیغمبر
آن دم صبح قیامت تاثیر
حلقهی در شد از او دامنگیر
دست در دامن مولا زد در
که علی بگذر و از ما مگذر
شال شه وا شد و دامن به گرو
زینباش دست به دامان که مرو
شال میبست و ندایی مبهم
که کمربند شهادت محکم
پیشوایی که ز شوق دیدار
میکند قاتل خود را بیدار
ماه محراب عبودیت حق
سر به محراب عبادت منشق
میزند پس لب او کاسهی شیر
میکند چشم اشارت به اسیر
چه اسیری که همان قاتل اوست
تو خدایی مگر ای دشمن دوست
شبروان مست ولای تو علی
جان عالم به فدای تو علی
در جهانی همه شور و همه شر
ها عَلِیٌ بَشَرٌ کَیفَ بَشَر
در سوگ امیر مؤمنان
در خانه مولا نیست، یك خاطر شاد امشب
آن قامت همچون سرو، از پاى فتاد امشب
بر فرق سر عالم، خاك غم و ماتم ریخت
از ضربتشمشیر فرزند مراد امشب
در كوفه زخم آلود، هر جا كه یتیمى بود
بارى ز غم و حسرت، بر دوش نهاد امشب
دلها همه محزون است، هر دیده پر از خون است
این محنت عظمى را بر كوفه كه داد امشب؟
محراب على از خون، رنگین شده، واویلا
در سوگ على چشمى، بى اشك مباد امشب
ر
ابر رحمت در مصیبت على(ع)
على امشب چرا بهر عبادت بر نمىخیزد؟
چرا شیر خدا از بهر طاعتبر نمىخیزد؟
خداجوئى كه از یاد خدا یكدم نشد غافل
چه رو داده كه از بهر عبادت بر نمىخیزد
از آن ضربت كه بر فرق على زد زاده ملجم
یقین دارم كه از جا، تا قیامتبر نمىخیزد
به محراب دعا در خون شناور گشته شیر حق
دگر بهر دعا آن ابر رحمتبر نمىخیزد
ز كینه ابن ملجم آتشى افروخت در عالم
كه زین آتش بجز دود ندامتبر نمىخیزد
طبیب آن زخم سر را دید و گفتا با غم و حسرت
على دیگر از این بستر سلامتبر نمىخیزد
نهد سر هر كسى بر آستان مرتضى(خسرو)
ازاین درگاه تا روز قیامتبر نمىخیزد