مطالب خواندنی ماه رمضان
شکرانه طاعت
بخوان! به شکرانه توحید. بخوان! به شکرانه این عید!
بخوان، به پاس سرافرازیات در بندگی و خاکساری حضرت حق (جلّ جلاله)، بخوان:
اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکِبرِیآءِ وَ الْعَظَمَةِ، وَ اَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ،...
الهی، ای عظمت بیپایان وَ ای دارنده هر دو جهان! ای ذات بیمثال سخاوت! ای کمال بیزوال قدرت! ای بخشندهترینی که معنای بخششی! و ای آمرزندهای که پدید آورنده تقوایی!
أَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذَا الْیَومِ الَّذی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیدا؛
از تو میخواهیم به حق این روز مبارک، که برای دلهای مؤمن، عید قرار دادهای: درود و سپاسمان را نثارِ پیامبر عشق و رحمت، حضرت ختمی مرتبت، مُحمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم و اهل بیت طاهرینش علیهاالسلام نمایی!
الهی! در این روز مبارک، از تو میخواهیم که ما را در سایه امنیت چترِ نورانیّت محمد و آل محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم قرار دهی.
الهی! از تو میخواهیم که به پاداش طاعتمان، ما را از ترفندهای رنگارنگ اهریمن محفوظ بداری الهی! ما را عبادتی بیاموز که بتوانیم شُکر نعمتهایت را پاس بداریم.
الهی! ما را در ادامه این راه خطیر، راهنما باش و از فریب اهریمن قسم خورده دورمان بدار!
الهی! عبادت خاصّانت را به ما بیاموز؛ عبادتی که توأم با عشق توست، عشق!
الهی! به پاداش عبادتمان، به پاس روزههایمان، ما را استقامت در راهی ببخش که راه انبیا و اولیای توست!
ما را در راهی هدایت فرما که رضایت تو و پیامآور راستین تو در آن است.
الهی! به بهروزی این عید که روز سرافرازی در امتحان تو بود، تواناییمان بخش، تا بار دیگر از عهده امتحان تو برآییم!
الهی! به پاس یک ماه برخورداری از نعمتهای «ویژهات» که مخصوص «ماه مبارک رمضان» است، چشم ما را هرچه زودتر به نعمت نهایی حضرتت ـ ظهور حضرت موعود عجلاللهفرجه ـ روشن فرما!
الهی! یک ماه با میزبانیِ ویژهات، امساک از گناه را به ما آموختی و نگاه ناسوتیمان را روشن از انوار لاهوتی خویش کردی؛ در حالی که کمتر قدر چنین نعمتی را میدانیم!
رمضان سایه مهر از سرِ ما میگیرد بال رأفت که فرو داشت، فرا میگیرد
چون نگیرد دلم از رفتن ماهِ شب قدر که خدا سایه مهر از سرِ ما میگیرد
رمضان دار شفایی است که هر جان و دلی داروی دردی از این دار شفا میگیرد
روزه با فطره، امان است و بَراتِ شب قدر هر که شد در دو جهان کامروا میگیرد
... و ما امروز، ماه مبارک رمضان را در حالی بدرقه میکنیم که لبهای خشکیده خود را با تسبیح نامت صفا دادهایم و با امیدی بیشتر، قدم در راه زندگی نهادهایم؛ امیدی که با پالودگی از گناه، چون بذری، در دل ریشه میکند و در هوای رسیدن به غایتِ مُراد خویش.
الهی! ما را در ادامه این راه خطیر، راهنما باش و از فریب اهریمن قسم خورده دورمان بدار!
الهی! چشممان را به جمال دلارای مهر موعود عجلاللهفرجه، در هم شکننده ظلمت و تاریکی، روشن کن، تا نماز عید را، با ایشان و در فضای عطرآگین ولایت، به جای آوریم!
نمازی که آکنده از روح اجابت باشد؛ آکنده از قنوتهای سبز آرزومندی!
الهی! هر روزمان را در سایه آقا امام زمان عجلاللهفرجه عید بگردان! عید!....
معرفی سایت «فطرنیوز»
پایگاه خبری«فطر نیوز» با هدف انعکاس اخبار، گزارشها، اطلاعیهها و مقالات مرتبط با عید سعید فطر از سوی ستاد برگزاری مراسم نماز عید سعید فطر آغاز تاسیس شده است
این پایگاه اینترنتی با بخشهای مختلفی همچون دیدگاههای مراجع عظام، احادیث، مقالهها و اخبار مرتبط با عید سعید فطر به نشان www.fetrnews.ir فعال شد.
استهلال و سنتهای عید سعید فطر در دیگر کشورهای اسلامی از دیگر بخشهای این پایگاه است و در بخش خطبهها، خطبههای نماز جمعه حضرت آیت الله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی از سال 1380 تا سال گذشته روی این پایگاه قرار گرفته است.
گفتنی است، از این پس اخبار و اطلاعیههای ستاد برگزاری نماز عید سعید فطر از طریق این پایگاه اینترنتی اعلام خواهد شد.
چرا فطر، عید است؟
مقدمه
شانه به شانه صف میکشند. دستهای نیاز که به سمت آسمان بلند میشود، زمزمه «اللهم اهل الکبریاء و العظمة و اهل الجود و الجبروت» اوج میگیرد. احساس میکنی پاهایت از زمین خاکی جدا شده است و در فضای دیگری سیر میکنی؛ فضای خلوص، تسلیم و تقوا. این حس، پاداش یک ماه روزهداری خالصانه پرهیزکاران است که نصیب مؤمنان حقیقی میشود.
شیرینی که به دهان میبری و کامت در روز عید شیرین میگردد، نشانه این است که در بقیه ایام سال نیز باید به شیرینیها، خوبیها و خلوص رمضان وفادار بمانی. اجازه ندهی تلخی گناهان ریز و درشت، دامن زندگی و ثانیههایت را بگیرد. خوب بودن فقط مختص یک ماه نیست. خوب بودن را در سراسر زندگی به همراه داشته باش. «اَلَّلهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ خَیْرَ ما سَئَلَکَ بِه عِبادُک الصّالِحُونَ وَ اَعوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُکَ الْمُخلَصُون».[1]
عید فطر جشن تولد فطرت
عید فطر، جشن تولد فطرت است؛ فطرتی که از غبارها و زنگارها پاک شده و اکنون در زیباترین شکل خود خودنمایی میکند. به خودم میاندیشم، من کجا و میهمانی خدا کجا. غبار جهل و سیاهی گناه، قلبم را آلوده کرده است و خریداری برای این قلب زنگار گرفته نمییابم. به خدایم میاندیشم که سراسر لطف است و مهربانترین مهربانان. غفار است و بندهنواز. مرا به میهمانی خودش دعوت میکند و قلبم را جلا میدهد. یادم میآورد فطرت توحیدیام را، یادم میآورد مبارزه با شیطان درونی و بیرونیام را. خودم، خدایم، جایگاهم را که فراموش کرده بودم، به یاد میآورم. اکنون که میهمانی تمام شده و عید فطر فرا رسیده، انگار از نو متولد میشوم و به روشنی میبینم که بازگشت به فطرتم را جشن گرفتهام. امیرمؤمنان علی علیهالسلام نیز جشن فطرت را اینگونه به عید فطر نسبت میدهد:
«این عید کسی است که خدا روزهاش را پذیرفته، نماز او را ستوده و هر روز که خدا نافرمانی نشود، آن روز عید است.[2]
امام علی(ع):
بدترین شرور، شرک به خدا، خضوع در مقابل قدرتهای غیر الهی و ضد الهی و بنده و برده دیگران بودن است
عید شکر
عید فطر، روز شکرگزاری از حق تعالی است که در ظلمت جسم، چراغ روشن فطرت را نهاد تا همیشه پرتوافشان باشد و حیاتبخش. مقام معظم رهبری نیز دراین باره میفرماید:
عید رمضان، در حقیقت عید شکر است؛ شکر به خاطر توفیق گذراندن دوران یک ماهه ضیافت الهی. شکر روزهداری. شکر توفیق عبادت و ذکر و خشوع و توسل به بارگاه کبریایی حضرت حق. حقیقتاً هم برای این شکر، انسان مؤمن باید عید بگیرد.[3]
عید وحدت
میزبانت دلت را نورانی و لطیف ساخته و زنجیرهای شیطانی را از دست و پایت گشوده است. اکنون زمان آن رسیده که با همه همکیشانت که همچون تو پذیرایی شدهاند، اجتماعی بزرگ و بس نیرومند بسازید؛ آنطور که تمام دشمنان را مرعوب خویش گردانید.
مقام معظم رهبری در سخنرانی خود در خطبههای عید سعید فطر، مهمترین معنا و مضمون این عید را اتحاد و وحدت و مستحکم شدن دلها به واسطه ایمان به خدا دانستند و تأکید کردند:
تنها راه موفقیت و پیشرفت امت اسلامی در عرصههای مختلف و تسلط بر سرنوشت خویش و مقابله با تهدیدهای مغرورانه مراکز قدرت جهانی، وحدت کلمه و پرهیز از اختلاف و تفرقه است.[4]
عید معنویت
|
غرض از عید نه آن است که از باب جلال |
|
جـامـه نـاز بپـوشـنـد بـه الـطاف مـزیــد |
|
ای خوش آن عید کز آن شاه و گدا خوش باشند |
|
که چنین عید سعید است و جز این نیستسعید |
مقام معظم رهبری در جایی، درباره سادگی در روز عید فطر، داستانی را از زمان امام علی علیهالسلام نقل میکند و میفرماید: یکی از یاران آن حضرت میگوید روز عید فطر در خانه امیرمؤمنان بر او وارد شدم. در مقابل او، سفرهای گسترده و غذای بسیار متواضعانهای در مقابل حضرت گذاشته شده بود. عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! شما روز عید چنین غذای کماهمیت و کمارزشی میخورید؟ معمول این است که در روزهای عید، مردم بهترین غذاهای خود را میخورند؛ شما به این غذا اکتفا کردید؟ فرمود: امروز، روز عید است، اما برای کسانی که مورد مغفرت الهی قرار گرفته باشند؛ یعنی عید بودنِ امروز، به خوردن غذاهای رنگین و دلخوش کردن به شادیهای کودکانه نیست. این عید واقعی است برای کسانی که بتوانند و توانسته باشند مغفرت الهی را برای خودشان تحصیل کنند.[5]
مقام معظم رهبری در این باره میفرماید:
البته گفته شده است در عید فطر به یکدیگر تحیت بگویید، لباسهای تازهخود را بپوشید، آن روز را روز عید و شادمانی بدانید، اما جوهر این عید عبارت است از توجه به معنویت و طلب مغفرت و درخواست رحمت پروردگار.[6]
عید پاداش
عید فطر، روز دریافت جوایز و پاداش است؛ جوایزی آسمانی و پاداشهایی از جنس رستگاری.
مولای متقین در یکی از خطبههای عید فطر چنین فرمود:
ای بندگان خدا! بدانید نزدیکترین و کمترین چیز که برای مردان و زنان روزهگیر فراهم است، این است که فرشتهای در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا میدهد که ای بندگان خدا! بر شما مژده باد که گناهان گذشته شما آمرزیده شد و بنگرید که در آینده چگونه خواهید بود.[7]
|
عید است و آخر گل و یاران در انتظار |
|
ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار |
|
دل برگرفته بودم از ایام گل ولی |
|
کاری بکرد همت پاکان روزهدار[8] |
امام علی(ع):
ای مردم! امروزِ شما، روزی است که در آن به نیکوکاران پاداش داده میشود و بدکاران در آن زیان میکنند. امروز، شبیهترین روزها به قیامت شماست
امام علی(ع):
ای مردم! امروزِ شما، روزی است که در آن به نیکوکاران پاداش داده میشود و بدکاران در آن زیان میکنند. امروز، شبیهترین روزها به قیامت شماست
عید بشارت
امروز روز عید فطر است؛ عیدی که زمین و زمان را غرق شادی و سرور کرده است. ساکنان زمین به شکرانه یک ماه عبادت و نیایش، عید گرفتهاند و ساکنان آسمان نیز مأمور شدهاند پاداشهایی را از سوی عرش الهی برای ساکنان این کره خاکی بیاورند و به راستی که در این روز بزرگ، زمین و زمان و آسمان در جوش و خروشند. عید فطر، عید زیباییهای معنوی، عید بشارت و عید سعادت است.
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
کایام گل و یاسمن و عید صیام است[9]
روز لقاءالله
حضرت امام خمینی رحمهالله در این مورد، سخنان قابل توجهی ارائه کرده و میفرماید:
آن برداشتی که اهل معرفت از عید میکنند، با آن برداشتی که دیگران میکنند بسیار متفاوت است. آنها بعد از اینکه در ماه مبارک رمضان آن ریاضتها را میکشند و کشیدند، روز عید روز لقاءالله است.[10]
شوق دیدار یار
ای عصاره هستی! در اجتماع عظیمی که برای برپایی نماز عید فطر تشکیل شده است، بیش از هر زمان دیگر جای خالیات مرا غمگین میکند و زمزمه «عزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَ لا تُری»[11] از زبانم نمیافتد. در فراغت با دلی مملو از امید، اشک حسرت میریزم. حال که زمان پاداش روزهداری رسیده، از خداوند دولت کریمهات را میخواهم. با زمزمه ندبه، غم سنگینی که از هجرانت بر دلم نشسته، التیام میبخشم. با تو نجوا میکنم و از خدا میخواهم چشمانم را لایق دیدار تو قرار دهد.
بگذار پیش و پس شود روز عید فطر
ما با هلال روی تو افطار میکنیم
شبیه روز قیامت
امیرمؤمنان علی علیهالسلام در روز عید فطر خطبهای ایراد کردند و چنین فرمودند:
ای مردم! امروزِ شما، روزی است که در آن به نیکوکاران پاداش داده میشود و بدکاران در آن زیان میکنند. امروز، شبیهترین روزها به قیامت شماست. با بیرون آمدن از خانههایتان به مصلا، از بیرون آمدن از گورها و رفتن به پیشگاه خداوند یاد کنید، و از توقف و ایستادن در محل نماز، وقوف خود در برابر خدا را به یاد آورید، و از بازگشت به خانههایتان، بازگشت خود را به جهنم و بهشت فرا یاد آرید.[12]
روز دعا
مقام معظم رهبری میفرماید:
عید فطر، روز عیدی گرفتن از خدای متعال است؛ روزی است که در قنوت نماز عید فطر، میلیونها دلِ متذکّر و خاشع از خداوند متعال درخواست کردند همان خیراتی را که به برترین بندگانش داده است، به آنها هم بدهد و از شروری که برترین و بزرگترین انسانهای تاریخ را از آن دور نگهداشته است، آنها را هم دور بدارد. آن خیرات، در درجه اول، عروج به مقام توجّه به خدا، عبودیت خدا، آشنا بودن و مرتبط بودن با خدا و الهام گرفتن از حضرت حق در همه گفتارها و کردارها و آنات زندگی است، و بدترین شرور، شرک به خدا، خضوع در مقابل قدرتهای غیر الهی و ضد الهی و بنده و برده دیگران بودن است.[13]
رمضان آینده
مقام معظم رهبری فرمود:
عید سعید فطر، روزی است که مسلمانان امتحان مهم خود را در ماه مبارک رمضان در معرض قبول الهی قرار میدهند و تصمیم میگیرند برای ورود به ضیافت الهی در ماه مبارک رمضان در سال آینده، آمادگی لازم را در خود به وجود آورند.[14]
ایشان در جای دیگر فرمود:
توفیق در اختیار داشتن وسیله رحمت الهی تا ماه رمضان آینده و عمل به درسها و حسنات این ماه مبارک در تمامی طول سال، از بزرگترین پاداشهایی است که میتواند در این عید سعید نصیب بندگان مؤمن و مخلص خداوند شود.[15]
تعظیم شعائر الهی
انسان مسلمان باید از راههای گوناگون، ندای حیاتبخش توحید را به گوش جهانیان برساند. یکی از آن راهها، بیان شعارهای مذهبی است. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَإِنّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ. (حج: 33)
هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه تقوای دلهاست.
تعظیم شعائر الهی، یکی از ویژگیهای عید سعید فطر است. شعار تکبیر و تهلیل و تحمید و تقدیس، از جمله اعمالی است که به روز عید جلوه خاصی میبخشد. پیامبر اعظمصلیاللهعلیهوآله در روز عید فطر، از منزل بیرون میآمد و تا رسیدن به مصلا با صدای بلند، شعار «لا اله الا الله» و «الله اکبر» سر میداد و حتی در میان خطبهها و قبل و بعد از آن با صدای رسا این کلمات را تکرار میکرد.[16]
هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه تقوای دلهاست
هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه تقوای دلهاست
اهمیت زکات فطره
مقام معظم رهبری میفرماید:
کسی که بتواند جان و روح خود را تزکیه و پاکسازی کند، به فلاح و رستگاری دست خواهد یافت و ادای زکات فطر نیز موجب طهارت انسان از دنائت، لئامت، حرص و بخل میشود.[17]
ایشان زکات، روزه گرفتن و عید سعید فطر را عامل تطهیر و تزکیه مسلمانان خواندند و فرمودند:
به برکت همین طهارت، ایران اسلامی آباد و آزاد خواهد شد، توسعه پیدا خواهد کرد و به فضل پروردگار فقر، تبعیض، بدبختی و ناملایمات گوناگون زندگی از بین خواهد رفت.[18]
پرداخت زکات فطره که با نیت عبادت و تقرب به خداوند متعالی انجام میشود، نوعی بهرهگیری از مادیات برای رسیدن به معنویات است. اگر زکات فطره از صورت پرداخت فردی به سمت بُعد اجتماعی آن سوق داده شود، پشتوانه و سرمایه مهم اقتصادی در حل مشکلات مردم خواهد بود. ایجاد مراکز درمانی، تأسیس کانونهای علمی و صنعتی برای اشتغالزایی بیکاران جامعه، سرمایهگذاری برای مسائل بهداشتی و عمران محیط زیست، تقویت بنیه دفاعی مسلمانان و پاسداری از مرزهای اسلامی، توسعه فرهنگ عمومی و دینی و ایجاد مؤسسات پژوهشی و تحقیقاتی، برخی از دستآوردهای پرداخت زکات فطره در روز عید است که در صورت جمعآوری و مصرف صحیح این بودجه دینی به دست خواهد آمد.
مرضیه کوثری
جود و جبروت
«أللّهُمَّ أهْلَ الكِبریآء وَالعَظَمَة وأهلَ الجُودِ وَالجَبَروتِ وَأهلَ العَفْوِ وَالرَّحْمَة...».
ریزش 30 روزهی باران رحمت... فصل مهربانی و اجابت دستان دعا... فصل اشك های بی دریغ «ندامت»!
و امروز دست های روزه داران، برای گرفتن «عیدانه» به آسمان بلند میشود كه امروز عید فطرت های پاك است، عید دعاهای مستجاب شده، روز جشن شكست ابلیس، همایش بین المللی روزه داران در وداعی و آغازی دگر...!
الهى... نوای نامت به آتش میكشد بند بند این نیستان در سكوت فرو رفته را... و به وجد میآورد هیجانات فروكش شده را...!
الهى... این قلب هراسناك كه امید چهاردیواری ضلالت و گمراهی است، به آرامش نمیرسد؛ مگر به نور روشن هدایت تو و زخم های چركین روح كه به تیرهای زهرآلود گناه مبتلا گشته درمان نمیشود؛ مگر به مرهم احسان تو...!
الهى... ببخشای بر من، به آنچه واقف تری از من كه اگر به رفتار خویش بازگشتم تو نیز به بخشایش بی كرانت بازگرد!
الهى... دیروز فریب تلألؤ طلایی گندم را خوردم و امروز، فریب تبسم آلوده شیطان را
الهى... در ورطه های سخت زندگى، در تمام لحظات پس از مرگ، از تو یاری میخواهم كه نیك میدانم آن روز كه آتش غضب و خشم تو، جسم فرتوت و ناتوان مرا در برگیرد، این استخوان های ضعیف تاب عذاب ندارند!
الهى... «قَوِّ عَلی خِدْمَتِكَ جَوارِحی»... نعمت جسم سالم و قوی عطایم كن تا در امر دین و تقوا و دانش اندوزى، گرفتار سستی و قصور نشوم؛ چرا كه تو خوب میدانی من آن قدر ضعیف و ناتوانم كه بی مدد تو، دعا و راز و نیاز نتوانم...
الهى... دست های محتاجم، لبریز از سبزینه پاك التماسند، سراپا نیازم و تو بی نیازترینى...!
الهى... اگر در خلوت شب های مبارك، دستی از دعا به سویت بلند میكردم، از آن رو كه تو خود مرا به دعا فرمان دادی و لذت و حلاوت چشیدن «لبیكت» مرا بر آن میداشت كه مشتاقانه و عاجزانه كلون در خانه ات را بكوبم و تو در به رویم بگشایی و كام تشنه ام را كه در جست وجوی یك جرعه معرفت است، سیراب سازى.
الهى... چشم هایم را در روشنی میشویم و پرنده سان سر بر آستان ربوبیت تو میسایم. شاخه های خشك درونم را با چشمه زلال نیایش تو آب میدهم تا زمان و مكان حل شوند در لحظات مناجاتم.
الهى... سجاده سجاده تو را میجویم و به سوی تو میآیم؛ بدان امید كه پاكیزه ام سازی و آینه قلبم را صیقل دهی تا اسما و صفات تو در آن متجلی شود و نور جمالت در آن تابان باشد.
الهى... دیروز فریب تلألؤ طلایی گندم را خوردم و امروز، فریب تبسم آلوده شیطان را... و اینك تو را می جویم و می طلبم كه تو آن قدر گسترده ای كه گستره زمان را در می نوردى...
الهى... میدانم كه اسیر عصیانم و در بند شیطان و لجام گسیخته شهوات... كه در هیبت انسانم...، اما تویی بخشنده ترین بخشندگان كه میتوانی دست های عاجز ما را نیرویی عطا كنی تا به سوی آسمان به فراز درآیند. و اینك در این روز بزرگ، عیدی ما را رستگاری دنیا و آخرت قرار ده!
الهى... سجاده سجاده تو را میجویم و به سوی تو میآیم؛ بدان امید كه پاكیزه ام سازی و آینه قلبم را صیقل دهی تا اسما و صفات تو در آن متجلی شود و نور جمالت در آن تابان باشد
پنجره های بسته دلم را بگشا و بهاری همیشگی را به اتاق تاریك دلم هدیه كن!
اینك منم مقرّ و معترف، دست تمنای من و كرم بی منتهایت...
پیام کوتاه برای عید فطر
1- عید فطر روز تولد دوباره انسان است
عطر دلانگیز ایمان در دلها به مشام میرسد. گلبوتههای صبر و مبارزه با نفس در جانها شکفته میشود. روز عید فطر همه چیز رنگ و بوی خدایی دارد. هر چه اعمال نیک، تقوا و پرهیزکاری انسان بیشتر باشد، در روز عید به خدا نزدیکتر و عطر و بوی عید برای او دلپذیرتر است. عید فطر زمان شکفتن گلهای ایمان در دل و جان انسان است. تحفه خداوند به مؤمنانی است که با سلاخ روزه به غبارروبی خانه دل پرداختهاند. آنان که پلیدی را از جان خود بیرون راندهاند و به جای آن اخلاص و ایمان را جایگزین کردهاند. آری عید سعید فطر روز تولد دوباره انسان است.
2- رحمت خدا در روز عید
خداوند برخی از روزها را نسبت به روزهای دیگر پربرکت و نورانی ساخته است. زندگی انسان آمیخته از خوشیها و سختیها و موفقیتها و ناکامیها است. در کنار دیگر روزها اعیاد الهی مانند ستارههای زیبا میدرخشند.
خداوند در رو زعید، درِ رحمت خویش را به روی تمامی بندگان میگشاید از این رو انسانهای گنهکار فرصت این را دارند تا بخشش و رحمت الهی بهرهمند شوند. گویی روح انسان دوباره جوان میگردد و رایحه خوشبوی الهی در کالبدش دمیده میشود.
3- ضیافت خدا
انسان مؤمن در طول ماه پربرکت رمضان فرمان خداوند را اطاعت میکند، آنچه خداوند واجب کرده است مو به مو انجام میدهد، رنج گرسنگی و تشنگی و تربیت نفس و عبادت حق را تحمل میکند و لذت ترک گناه را درک میکند. هر کس که در این ماه در رسیدن به حق و کسب رضای معبودگری سبقت را برده باشد، سهم بیشتری از برکات خوان گسترده عید سعید فطر خواهد داشت.
مقام معظم رهبری:
ماه رمضان و عید فطر هنگامی مبارک خواهد بود که مسلمانان بتوانند از این فرصت برای خودسازی و به وجود آوردن حیات طَیّبه در نفس خویش استفاده کنند
4- نماز عید فطر
در روز عید سعید فطر، انسان با خواندن نماز پرشکوه عید، چه معبود و ولی نعمت واقعی خویش نزدیکتر میشود. بندگان مؤمن و پرهیزکار خداوند با برآمدنِ اولین اشعههای زیبای خورشید، مهیّای برگزاری نماز پرشکوه عید میشوند. شکوه و عظمت نماز عید دلهای مؤمنان را جلا میبخشد و دشمنان اسلام را خوار و ذلیل میسازد.
5- کمک به نیازمندان در روز عیدفطر
در روز عید فطر مسلمانان با پرداخت زکاة فطره قبل از برگزاری نماز، علاوه بر انجام وظیفه شرعی خویش باعث ریشهکنی فقر و رضایت خاطر برادران دینی و مسلمان خود میشوند. مسلمان زکات مال خویش را برای رضای حق و نزدیکی به خدا، قبولی روزههای ماه رمضان و بیمه کردن سلامت خود و خانواده تا آخر سال میپردازد.
6- گفتار حضرت علی(ع) در روز عید فطر
خداوندان به ما رحم کن و با غفران و آمرزشت ما را ببخش که تو والا و بزرگ مرتبهای. امروز روزی است که خداوند آن را برای شما مسلمانان عید قرار داده و شما را شایسته و سزاوار این عید ساخته است. پس همواره به یاد خدا باشید تا خدا نیز به یاد شما باشد.
او را بخوانید تا اجابت کند، در این روز سعید زکوة فطره خویش را بپردازید که به راستی این سنت پیامبر شماست و از سوی پروردگار بر شما واجب شده است.
7- شبهات روز عید فطر با مقامات اخروی در کلام حضرت علی(ع)
حضرت امیرمؤمنان(ع) در روز فطر خطبهای ایراد کردند و فرمودند: ای مردم! همانا این روز، روزی است که در آن نیکوکاران پاداش مییابند و هرزهکاران زیان میبینند. این روز شباهت بسیاری به روز رستاخیز دارد؛ پس وقتی از خانههایتان به سوی مصلا میروید، روزی را یاد کنید که به سوی پروردگارتان بیرون میآیید، هنگامی که به نماز میایستید، به یاد روزی باشید که در پیشگاه پروردگارتان میایستید و وقتِ بازگشتن به خانههایتان به یاد روزی باشید که به خانههای خود در بهشت باز میگردید.
8- عید فطر، روز بخشش گناهان
عید فطر روزی است که روزهداران پاداش یک ماه عبادت و کوشش خود را دریافت میکنند و عیدی میگیرند. پاداش روزهداران بخشش گناهان و خشنودی حضرت رحمان است. پس باید به هوش باشیم که پس از پایان این ماه مبارک در کارنامه اعمال خود جز نیکی نیاریم و در زمین مصفّای دل جز بذر خوبی نکاریم. حضرت امیر(ع) میفرمایند: «کمترین پاداش روزهداران آن است که در آخرین روز ماه مبارک رمضان فرشتهای آنان را ندا میدهد و میگوید: مژده باد بر شما ای بندگان خدا، که خداوند گناهان گذشته شما را بخشود. پس مواظب باشید که از این پس چه میکنید»
9- معنا و مفهوم عید در فرهنگ اسلامی
مفهوم عید در نظر بسیاری از مردم فقط به معنای شادی و لهو و لعب است. اینان در روزهای عید جایی برای یاد خدا و امور معنوی باقی نمیگذارند. اما عید در فرهنگ اسلامی مفهوم بلند و والایی دارد. در فرهنگ غنی اسلامی روزهای عید علاوه بر شادی و شادمانی آمیخته با امور معنوی و یاد خداست و در حقیقت اعیاد برخواسته از آیینهای دینی و مذهبی است. امام علی(ع) درباره عید فطر فرمودند: «این عید برای کسی عید است که خداوند نماز و روزهاش را پذیرفته باشد». حضرت در ادامه، رابطه زیبایی میان گناه نکردن و روزههای عید بیان کردند و فرمودند: «هر روزی که در آن نافرمانی خدا نکنیم، آن روز عید است»
گویی روح انسان دوباره جوان میگردد و رایحه خوشبوی الهی در کالبدش دمیده میشود
10- گفتاری از امام حسن(ع) درباره عید سعید فطر
امام حسن(ع) در روز عید فطر بر گروهی گذشت که سرگرم بازی و خنده بودند. بالایِ سرشان ایستاد و فرمود: خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه خلق خود قرار داد تا با طاعت و اطاعت از او و جلب خشنودیش از همدیگر پیشی گیرند؛ گروهی پیشی گرفتند و کامیابی یافتند و گروهی وا ما ندند و ناکام شدند. در چنین روزی که نیکوکاران پاداش میگیرند و هرزهکاران زیان میبینند، بسیار مایه تعجب است که کسی به خنده و بازی و بیخبری مشغول باشد. به خدا سوگند اگر پرده کنار رود، خواهند دانست که نیکوکار به نیکوکاری خود مشغول است و بدکار به بدکاری خود. سپس حضرت به راه خود ادامه داد و رفت.
11- گفتار رسول خدا(ص) درباره عیدهای فطر و قربان
شاید هیچ جامعه و گروهی نباشد که ایام خاصی به عنوان عید نداشته باشند، اما معنی عید در میان اقوام و فرهنگها یکسان نیست. در برخی از جوامع روزهای عید، صرفا روزهای شادی و تفریح است؛ از سوی دیگر، در برخی از فرهنگها اعیاد به نوعی با دین و معنویت ارتباط دارند، یا اصلاً خواستگاه مذهبی و آیینی دارند. در فرهنگ اسلامی اعیاد، یوم اللّه هستند و ارتباط تنگاتنگی با دین و مذهب دارند. پیامبر خدا(ص) میفرمایند: زمانی که وارد مدینه شدم، اهالی آن شهر از زمان جاهلیت دو روز داشتند که طی آن دو روز به بازی و تفریح میپرداختند. خداوند به جای آن دو روز، دو روز بهتر به شما داد: روز فطر و روز قربان.
12- زینت عید
برای هرچیزی زینتی است؛ چنانکه حضرت امیر فرمودهاند: زینت حکمت، پارسایی، زینت دانش، بردباری، زینت پرستش، حضور قلب و خشوع و زینت پادشاهی و حکومت، عدالت و دادگری است. در روزهای عید هم اعمال و آیینهایی هست که موجب زینت یافتن و آراسته شدن آن روزهاست؛ از جمله پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: عیدهای خود را با گفتن اللّه اکبر آذین بندید. و نیز میفرمایند: عیدهای فطر و قربان را با جملات لاالهالااللّه و اللّه اکبر و الحمدللّه و سبحان اللّه آذین بخشید.
13- اعمال روز عیدفطر
عید سعید فطر از بزرگترین و مهمترین اعیاد اسلامی است. از جمله اعمالی که برای این روز ذکر کردهاند، غسل کردن، جامه نو پوشیدن و عطر زدن و زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) است. همچنین خواندن نماز عید که فضیلت بسیار دارد و اینکه روزهدار پیش از نماز عید افطار کند. پرداخت زکات فطره ـ و حتی جدا کردن آن از قبل ـ هم از اعمال این روز گرامی است. پرداخت زکات فطره به مستمندان، در صورت تحقق شروط آن، از واجبات موکّد است؛ زیرا علاوه بر منافع اجتماعی و اقتصادی که دارد، سبب قبولی روزه و بیمهشدن جسم و جان در برابر پیشآمدهای ناگواری میشود که ممکن است تا سال آینده برای فرد ونزدیکانش پیش آید.
14- خطبه حضرت امیر(ع) در روز عید فطر
حضرت امیر(ع) پس از نماز عید سعید فطر خطبه میخواندند و در آن، پس از حمد و ستایش خدای متعال و بیان نعمتهای او و نیز درود و سلام بر رسول خدا و خاندانش و سفارش به تقوای الهی میفرمودند: خداوند ما و شما را در زمره کسانی قرار دهد که بدو امیدوار و از او هراسناکند. بدانید این روز که خداوند آن را برای شما عید قرار داده و شما را سزاوار بهرهمندی از آن دانسته، برای آن است که نام او را بر زبان آرید تا خدا هم شما را یاد کند. او را به نیایش یاد کنید تا شما را پاسخ گوید. زکات فطرة خود را بپردازید که سنت پیامبر و تکلیفی از سوی خداست. هر کس باید به نام خود و خانوادهاش، مرد و زن و کوچک و بزرگ، یک صاع گندم یا خرما یا جو بپردازد. ...خداوند همه ما را از گناه باز دارد و آخرتمان را از دنیایمان نیکوتر گرداند.
مژده باد بر شما ای بندگان خدا، که خداوند گناهان گذشته شما را بخشود. پس مواظب باشید که از این پس چه میکنید
15- عید فطر، عید فطرت
رمضان به پایان رسید و اینک روزی است که باید نتیجه یک ماه روزه و عبادت را جشن گرفت و چه نتیجهای زیباتر از این که غنچههای فطرت انسان در سپیده عید فطر، شکوفا شود و جان انسان در فضای معطرش به پرواز درآید. عید فطر، عید فطرت است. روزی است که انسان به فطرت پاک خود باز میگردد و به شکرانه این بازگشت، به ستایش باری تعالی به جشن و سرور میپردازد.
16- جشن قرب به خدا
عید فطر، روز جشن است، جشن نزدیکی و قرب به بارگاه الهی، جشنی که به مناسبت پایان یک ماه عبادت مخلصانه برگزار میشود. به راستی که عید فطر، روز بازگشت به فطرت، بازگشت به خدا، اتصال به آسمان و مروج به عرش اعلی است. عید فطر نمادی از پرواز انسان به ملکوت معنویت است.
17- نماز عید، سرچشمه نور
نماز پرشکوه و دشمنشکن عید فطر، سرچشمهای از انوار پربرکت الهی است. انسان، جان و روح خود را در زلال آن میشوید و به فطرت پاک خود باز میگردد. صفوف به هم پیوسته در نماز عید، نشانی از وحدت امت اسلامی است که مؤمنان در آن دوشادوش یکدیگر به ستایش حقتعالی میایستند و نعمتهای بیکرانش را سپاس میگویند.
18- خطبههای معنوی
خطبههای نماز عید فطر، عالیترین و بهترین درسهای معنوی را به نمازگزاران میآموزد. خطبههای نماز عید دعوت مردم به وحدت و یکرنگی است. فراخوانی است برای درک و نشر فضایل اسلامی. کلاس درسی است که مسلمانان با جان و دل در آن شرکت میجویند و از تعالیم آسمانیاش بهره میگیرند.
19- روز بازگشت به خدا
امام سجاد(ع)، روز عید فطر را روز بازگشت به خداوند میدانند و میفرمایند: «خداوندا، در روز عید فطر که آن را برای اهل ایمان، روز عید و شادی قرار دادی و برای اهل دین خود، روز اجتماعی و همیاری مقرر فرمودی، ما به سویت باز میگردیم و از گناهانمان آمرزش میطلبیم».
20- زکات فطره، هدیهای به محرومان
امام صادق(ع) میفرمایند: «کسی که روزه میگیرد ولی زکات فطره نمیپردازد، روزه او پذیرفته نمیشود.» از این جمله گهربار امام صادق(ع)، به اهمیت زکات فطره پی میبریم.
زکات فطره، هدیهای است که انسان مؤمن به شکرانه یک ماه عبادت حقتعالی و بهره بردن از نعمتهای آسمانی، به محرومان و نیازمندان پرداخت میکند و با این کار از خدای بزرگ میخواهد که جان و مال او را از گزند هرگونه آفت و بیماری، به دور دارد و دیگران را هم امکان بهره بردن از نعمتها روزی کند.
آری عید سعید فطر روز تولد دوباره انسان است
21- روز اعطای جوایز و پاداش
روز عید فطر، روزی است که از سوی خداوند متعال، میان مؤمنان جوایزی تقسیم میکنند. مؤمنانی که در ماه مبارک رمضان، برای رضای خداوند روزه گرفتهاند، در این روز منتظر دریافت پاداشاند. حضرت علی(ع) در یک روز عید فطر و در خطبه نماز، فرمودند: «روز عید فطر، روزی است که نیکوکاران پاداش میگیرند و گناهکاران زیان میبینند.» به راستی چه پاداشی برای مؤمنان بهتر از این که گناهانشان بخشوده شود و غرق رحمت خداوند شوند.
22- عید فطر از دیدگاه امام حسین(ع)
روزی امام حسین(ع) عدهای را دیدند که در روز عید فطر، سرگرم بازیهای بیهوده و خندههای بلند سر میدادند. حضرت لحظهای در کنارشان ایستادند و سپس فرمودند: خداوند ماه رمضان را صحنه مسابقه بندگاناش قرار داد. روزی که بندگان باید با فرمان بردن از او و جلب خشنودیاش از یکدیگر پیشی بگیرند. در این روز عدهای سبقت گرفته، پیروز میشوند و عدهای نیز شکست میخورند. تعجب میکنم از کسانی که در این روز، که نیکوکاران پاداش و باطل پیشگان زیان میبینند، به بازی و خنده میپردازند.
23- حیات طَیّبه
عید فطر فرصتی است برای آنکه انسان بتواند برای خود زندگی پاک و سالمی به وجود آورد. مقام معظم رهبری در اینباره میفرمایند: «ماه رمضان و عید فطر هنگامی مبارک خواهد بود که مسلمانان بتوانند از این فرصت برای خودسازی و به وجود آوردن حیات طَیّبه در نفس خویش استفاده کنند و اصلاً از دیدگاه اسلام، همه فرایض، احکام، تکالیف، واجبات، مستحبات و احکام اجتماعی و فردی، مقدمهای برایِ تسلط بر نفس و زنده شدن روح انسانی در آحاد بشر است..
24- شب عید فطر، مانند شب قدر
شب عید فطر، شب نزول رحمت الهی است. شبی است که گناهان انسان آمرزیده میشود. در روایات آمده است که فضیلت این شب از شب قدر کمتر نیست. شب عید فطر، شبی است که خداوند عطایا و پاداشهای خود را به مؤمنان روزهدار میدهد. غسل کردن، زیارت امام حسین(ع)، خواندن دعاها و بهجا آوردن نمازهای مستحب از جمله اعمال این شب عزیز است.
بر دریچههای آفتابی صبح
نجوای رستگاری بر لبهاست. سقف آسمان، کوتاهتر از پیش است. میهمانان جبروت، شکوهِ خداوند را حس میکنند. عید است؛ عید انفاق و عشق.
شیطان، زیر قدمهای نمازگزاران مشتاق، دست و پا میزند.
شیطان در تکاپوی برخاستن است، امّا خروش گامهاست که میکوبد ـ بر چشمهای شیطان ـ.
دلها به هم گره خورده است. واقعهای بزرگ دارد اتّفاق میافتد.
صبح چقدر تازه شده است!
چشم عاشقان بر درگاه و فرشتگان عشق در هیاهو، عید است؛ عید اتفاق و عشق.
لحظهها بوی لاهوت میدهد.
یا کریمها، بال بر آسمان پهناور دور دست میسایند.
فصل، در شتابی سبز افتاده است. بوی نارنجستانهای غریب میآید. کسی خبر از روضات موعود میدهد. ـ عید انفاق و عشق ـ لبها از شرابی پاکتر، شده است.
کسی بر دریچههای آفتابی صبح میکوبد. لهجه ترکخورده قبیله، سخت گرم است. فطر بر شانههاست؛ دوش به دوش هلهلهها پیش میرود. در خوابهای طلائی جماعت، دست به دست میشود. فطر بر پیشانیهاست. دستها تهی میشود و مالامال. آرزوها میشکند، میایستد و در چشم آدمها میخندد. نفسهای کودکانه، طعم آفتاب میگیرد. آسمان نزدیک است. نسیم خنک، شراب پاک و عید است ـ عید انفاق و عشق ـ.
خداوندِ نوازشگر، به پلّکان اوّل کائنات ایستاه است. عطری همهگیر، در فرازها میپیچد ـ الحمدللّه عَلی ما هَذانا ـ سنگها رجز میخوانند. ـ و لَه الشُّکر ـ ولولهای در خاک افتاده است. بوی زیتون و ماه، نفسها را در هم میپیچد. رنگها رقیق و دقیقهها دیوانهاند. «خدایا! شکر که ما را هدایت کردی و سپاس که از دیگران برترمان آفریدی». فطر بر پیشانیهاست. حتّی بوتههای مصلّی، دست در آغوش ملکوتاند و سنگها آنچنان مشتاق، که چشمان رو به آسمان جماعت.
خورشید آن قدر بزرگ است که ذرّات نور بر شانههای ویران زمین سنگینی میکند.
عید است؛ عید فطر، عید انفاق و عشق...
عید شیرینی و لبخند
(عید فطر)
یک هدیه
آیا تا حالا هدیه گرفتهاید. حتما خیلی خوشحال شدهاید. مثلاً وقتی در امتحانهایتان نمرههای خوبی میگیرید، پدر و مادرتان به شما هدیه میدهند؛ چون در امتحان موفق شدهاید. امروز هم خدا به همه، هدیه داده است و این هدیه برای کسانی است که در امتحانشان موفق شدهاند؛ یعنی کسانی که یک ماه تمام روزه گرفتهاند. عید فطر یک هدیه برای همه روزه داران مسلمان است. برای همین هم در این روز شاد و خوشحالاند؛ چون هدیه بسیار ارزندهای از خداوند گرفتهاند. امیدوارم شما هم شاد و خوشحال باشید!
فطریه
میدانم همه شما دوست دارید به نیازمندان کمک کنید. شما بچههای خوب، هر کاری برای کمک به نیازمندان انجام میدهید. خداوند همه کسانی را که به نیازمندان کمک میکنند دوست دارد. اگر با بزرگترها به نماز عید فطر بروید، صندوق هایی میبینید که بر روی آن کلمه فطریه نوشته شده است. فطریه پولی است که هر خانواده در روز عید فطر برای کمک به فقیران و نیازمندان هدیه میکند تا آنها هم بتوانند در این روز عید، شاد باشند.
تشکر از خدا
حتما میدانید که وقتی کسی برای شما کار خوبی انجام میدهد باید از او سپاسگزاری کنید. مثلاً وقتی به میهمانی میروید، باید از کسی که شما را دعوت کرده تشکر کنید. ماه رمضان ماهی است که در آن خداوند یک ماه بندگان را میهمان خود میکند، یعنی ماهی که خداوند نعمتهای بسیاری به بندگانش میدهد؛ پس ما هم وظیفه داریم در پایان ماه رمضان، از خداوند بزرگ به خاطر همه خوبیهایش تشکر کنیم. نماز عیدفطر، یعنی تشکر از خدا، تشکر از کسی که یک ماه ما را میهمان کرده است.
ما در نماز روز عید فطر یاد میگیریم که همیشه در کارها همبستگی داشته باشیم. یاد میگیریم که همه کارهایمان را با هم انجام دهیم تا به پیروزی دست پیدا کنیم
دید و بازدید
حالا دیگر پدر و مادر، برادر و خواهر شاد و خندان آمادهاند، تا از خانه خارج شوند. مهدی کوچولو که دستهای پدر را در دست گرفته است میپرسد: «پدرجان! به کجا میرویم؟» پدر با لبخند به مهدی میگوید: «پسرم امروز روز عید است و روز دید و بازدید. ما همه در این روز خوب با هم به دیدار پدربزرگ و مادر بزرگ میرویم تا عید را به بزرگترهایمان تبریک بگوییم.» امروز همه به دیدار هم میروند.
نماز زیباییها
چقدر خیابانها شلوغ است! همه مردم دسته دسته در خیابانها به راه افتادهاند. خیلی عجله دارند. اگر خوب نگاه کنید جانمازهای بسیار زیبایی در دستانشان میبینید. این همه مرد و زن و کوچک و بزرگ میخواهند خود را به نماز برسانند؛ نماز عیدفطر که در اول صبح برپا میشود. همه مردم میخواهند در نماز عید فطر شرکت کنند. به به، چه روز خوبی است که با نماز آغاز میشود!
با هم در کنار هم
آیا تا حالا پیش آمده که به تنهایی بخواهید جسم سنگینی را از زمین بلند کنید؟ شاید به تنهایی نتوانید این جسم را بلند کنید، ولی اگر چند نفر از دوستانتان به شما کمک کنند، به راحتی میتوانید این کار را انجام دهید. ما در نماز روز عید فطر یاد میگیریم که همیشه در کارها همبستگی داشته باشیم. یاد میگیریم که همه کارهایمان را با هم انجام دهیم تا به پیروزی دست پیدا کنیم. این یکی از درسهای خوب نماز عید فطر است.
تمیز و شادمان
احمد کوچولو جلو آینه ایستاد و خودش را در آینه برانداز کرد. بهبه چه لباسهای تمیزی! او امروز لباسهای نو خود را که چند روز پیش از بازار خریده، پوشیده بود. او میدانست که امروز عید سعید فطر است. برای همین لباسهای نو خود را پوشیده بود تا پاکیزه و شادمان، عید را به دیگران تبریک بگوید. امروز روز عید است و همه باید لباسهای تمیز و پاکیزه بر تن کنیم. لباسهایی که بوی خوب عید را میدهند. اینگونه شادی عید دو چندان میشود.
عیدیهای شیرین
پدربزرگ، لای قرآن را باز کرد و اسکناسهایی را بیرون آورد. بچهها، همه منتظر بودند تا مثل هر سال پدربزرگ به آنها عیدی بدهد. الهه، مرضیه، عرفان و رضا عیدیهای خود را از پدربزرگ گرفتند، تا این که نوبت به عاطفه رسید. پدربزرگ علاوه بر عیدی، یک هدیه هم برای عاطفه خریده بود. میدانید چرا؟ چون عاطفه امسال برای اولین بار یک ماه روزه گرفته بود. او امسال به سن تکلیف رسیده بود. آیا شما عیدیتان را گرفتهاید.
منبع: پایگاه حوزه
نوروز پاکان
اندر آداب روز عید فطر
طبیعت با بهار طراوت مییابد و معنویت با بهار رمضان اوج میگیرد. بهار طبیعت با نوروز آغاز میشود و بهار معنویت با ماه رمضان. سردی طبیعت با شکوفههای بهاری و سرود بلبلان رخت بر میبندد و یخهای عصیان و نافرمانی، با زمزمههای نیمه شب رمضان و ترنم دعای رمضانیان آب میشود. در رمضان است که میتوان هفت شهر عشق را پیمود و دیو نفس را بر زمین افکند و در عید فطر پیروزی فطرت بر شهوت را، جشن گرفت.
اگر گردش زمین دور خورشید، آغازگر سال شمسی است واگر تکاپوی ماه بر گرد زمین، نوید بخش سال قمری؛ حرکت سالک عاشق در رمضان المبارک در مدار توحید، طلایه دار سال معنوی است و پیروزی قلب سلیم بر شهوت بدخیم، نوروز آن.
رضای آل محمد علیهمالسلام را سخنی شنیدنی است:
«اِنَّما جُعِلَ یَوْمُ الْفِطْرِ الْعیدَ لِیَکُونَ لِلْمُسْلِمینَ مُجْتَمَعا یَجْتَمِعُونَ فیهِ وَ یُبْرِزُونَ لِلّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَیُمَجِّدُونَهُ عَلی ما مَنَّ عَلَیْهِمْ فَیَکُونُ یَوْمَ عیدٍ وَ یَوْمَ اِجْتِماعٍ وَ یَوْمَ فِطْرٍ وَ یَوْمَ زَکاةٍ وَ یَوْمَ رَغْبَةٍ وَ یَوْمَ تَضَرُّعٍ. وَ لأَِنَّهُ اَوَّلُ یَوْمٍ مِنَ السَّنَةِ یَحِلُّ فیهِ الاَْکْلُ وَالشُّرْبُ لاَِنَّ اَوَّلَ شُهُورِ السَّنَةِ عِنْدَ اَهْلِ الْحَقِّ شَهْرُ رَمَضانَ فَأَحَبَّ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ اَنْ یَکْونَ لَهُمْ فی ذلِکَ مَجْمَعٌ یَحْمِدُونَهُ فیهِ وَ یُقَدِّسُونَهُ؛(1) همانا روز فطر، عید قرار داده شده تا برای مسلمانان روز اجتماعی باشد که در آن روز گرد هم آیند و [عشق و محبت خود] به خداوند را ابراز کنند و به خاطر منّتی که بر آنان نهاده است، او را ستایش کنند، پس روز عید و روز گردهمآیی و روز افطار، روز زکات، روز گرایش به یکدیگر و روز تضرّع [به پیشگاه حق تعالی] است، [و نیز روز فطر، روز عید قرار داده شده] به دلیل آنکه روز فطر اولین روز سال است که خوردن و آشامیدن در آن جایز شمرده شده است، چرا که نزد اهل حق اولین ماه سال، ماه رمضان است و خداوند دوست دارد در روز عید فطر، مسلمانان اجتماع کنند و با یکدیگر به ستایش و تقدیس او بپردازند.»
امام صادق(ع):
تا سه روز پس از عید قربان و عید فطر، روزه داشتن روا نیست. این روزها، روزهای خوردن و آشامیدن است
در صبحدم این عید آسمانی است که هاتفی ملکوتی، پیروزمندان میدان جهاد اکبر را به دریافت پاداششان فرا میخواند، پاداشی فراتر از پاداشهای خاکی و غیرقابل مقایسه با هدایای پادشاهان زمینی.
امام باقر علیهالسلام ازپیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله روایت کردند: «اِذا کانَ أَوَّلُ یَوْمٍ مِنْ شَوّال نادی مُنادٍ: اَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ أَغْدُوا اِلی جَوائِزِکُمْ. ثُمَّ یا جابِرُ جَوائِزُ اللّهِ لَیْسَتْ کَجَوائِزِ هؤُلاءِ الْمُلُوکِ. ثُمَّ قالَ: هُوَ یَوْمُ الْجَوائِزِ؛(2) هنگاهی که روز اول ماه شوال فرا میرسد، منادی ندا میدهد: هان ای مؤمنان! برای دریافت جوایزتان صبح زود بشتابید. ای جابر، جوایز خداوند همانند جوایز پادشاهان نیست. سپس فرمود: روز اول شوال، روز جوایز است.»
فاتحان و مدالآوران جهاد اکبر را شایسته نیست که از پس این پیروزی بزرگ، در گرداب معصیت و نافرمانی در غلطند و دیگر بار اسیر نفس فرومایه شوند و عزت خدایی را با ذلّت شیطانی معاوضه کنند. امیرمؤمنان علی علیهالسلام در خطبههای عید فطر، مردم را به دوری از معصیت در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، اقتصادی، و... دعوت میفرماید.
امام علی علیهالسلام در عید فطر خطبه خواند تا آنجا که فرمود: «اَطیعُوا اللّهَ فیما نَهاکُمْ عَنْهُ مِنْ قَذْفِ الْمُحْصَنَةِ وَ اِتْیانِ الْفاحِشَةِ وَ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ بَخْسِ الْمِکْیالِ وَ شَهادَةِ الزُّوْرِ وَ الْفِرارِ مِنَ الزَّحْفِ؛(3) فرمان خداوند را در خودداری از کارهایی که شما را از آن برحذر داشته است، عمل کنید [که از آن جمله است: ] نسبت ناروا به زنان عفیف، شهوترانی حرام، شراب خواری، کمفروشی، شهادت ناحق و فرار از جهاد.»
از همین روست که پاکان و سالکان را در تعظیم این عید عظیم آدابی است و در تحکیم شعائر آن احکامی. در این مختصر به برخی از آداب این عید سعید اشاره میشود.
آداب عید فطر
1. احیاء شب عید
امام صادق علیهالسلام به نقل از پدر بزرگوارش فرمود:
«کانَ عَلِیُّ ابْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام یُحْیی لَیْلَةَ عَیْدِ الْفِطْرِ بِالصَّلاةِ حَتّی یُصْبِحَ وَ یَبیتُ لَیْلَةَ الْفِطْرِ فِی الْمَسْجِدِ؛(4) امام سجاد علیهالسلام، شب عید فطر را با نماز به صبح میآورد و در مسجد به شب زندهداری میپرداخت.»
2. زیارت امام حسین علیهالسلام
سید ابن طاووس در اقبال الاعمال از جمله آداب شب عید فطر را، زیارت امام حسین علیهالسلام معرفی میکند.
3. غسل شب و روز عید
از جمله آداب شب و روز عید فطر، غسل است. وقت غسل شب عید، از اول مغرب تا اذان صبح است؛ گرچه انجام آن در ابتدای شب بهتر است. و وقت غسل روز عید، از اذان صبح تا غروب آفتاب است؛ گرچه بهتر است آن را پیش از نماز عید به جا آورد و اگر از ظهر تا غروب بجا آورد، احتیاط واجب آن است که به قصد رجاء انجام دهد.(5)
4. پرداخت زکات فطره
همچنان که تمام بودن نماز به صلوات بر پیامبر و آل اوست و بدون صلوات نماز ناتمام است، تمام بودن روزه نیز به پرداخت زکات فطره است.
قال ابوعبداللّه علیهالسلام: «اِنَّ مِنْ تَمامِ الصَّوْمِ اِعْطاءُ الزَّکاةِ ـ یَعْنِی الْفِطْرَةَ ـ کَما اَنَّ الصَّلاةَ عَلَی النَّبِیِّ صلیاللهعلیهوآله تَمامُ الصَّلاةِ، لاَِنَّهُ مَنْ صامَ وَ لَمْ یُوَدِّ الزَّکاةَ فَلا صَوْمَ لَهُ اِذا تَرَکَها مُتَعَمِّدا؛(6) امام صادق علیهالسلام فرمودند: از جمله کارهایی که موجب کامل شدن روزه است، پرداخت زکات فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله، موجب کامل شدن نماز میشود. اگر کسی روزه بدارد ولی زکات فطره را از روی عمد پرداخت نکند، در واقع روزه نداشته است [و روزهاش مقبول نیست.]»
زکات فطره، علاوه بر آنکه باعث تمام بودن روزه است، نقصان زکات مال را نیز جبران میکند.
امام علی علیهالسلام فرمود: «مَنْ اَدّی زَکاةَ الْفِطْرَةِ اَتَمَّ اللّهُ بِها ما نَقَصَ مِنْ زَکاةِ مالِهِ؛(7) کسی که زکات فطره پرداخت کند، خداوند به وسیله آن، نقصان در [پرداخت] زکات مالش را جبران میکند.»
سید ابن طاووس در اقبال الاعمال از جمله آداب شب عید فطر را، زیارت امام حسین علیهالسلام معرفی میکند
5. تکبیر خداوند
به پاس امداد الهی و یاری رساندن او در پیروزی بر دیو نفس و برخورداری از نعمت هدایت و سرمایه معنویت، باید ولی نعمت را بزرگ داشت و او را تکبیر گفت.
بعد از نماز مغرب و عشای شب عید، پس از نماز صبح و ظهر و عصر روز عید و نیز پس از نماز عید فطر مستحب است چنین تکبیر بگویند: «اللّه اکبر، اللّه اکبر، لا اله الا اللّه واللّه اکبر، اللّه اکبر وللّه الحمد، اللّه اکبر علی ما هدانا.»(8)
6. کراهت روزه تا سه روز پس از عید فطر
در برخی روایات توصیه شده است که تا سه روز پس از عید فطر، از روزه گرفتن خودداری شود.
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «لا صِیامَ بَعْدَ الاَْضْحی ثَلاثَةَ اَیّامٍ وَلا بَعْدَ الْفِطْرِ ثَلاثَةَ اَیّامٍ اِنَّها اَیّامُ اَکْلٍ وَ شُرْبٍ؛(9) تا سه روز پس از عید قربان و عید فطر، روزه داشتن روا نیست. این روزها، روزهای خوردن و آشامیدن است.»
پی نوشت ها:
1. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص522.
2. یعقوب کلینی، کافی، ج4، ص168.
3. حر عاملی، وسائل الشیعه (آل البیت)، ج15، ص344.
4. حر عاملی، وسائل الشیعه، (آل البیت)، ج8، ص87.
5. رساله امام خمینی رحمهالله، مسئله 644.
6. سید ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج1، ص466؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص119.
7. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص119.
8. رساله امام خمینی رحمهالله، مسئله 1526.
9. حر عاملی، وسایل الشیعه، (آل البیت)، ج10، ص519.
بشتابید؛ آخرین لحظات
لحظههای پایانی ماه میهمانی خدا
فقط لحظاتی اندک مانده است تا زنگ اتمام ارفاق خدا به صدا درآید و سفره میهمانی خدا برچیده شود.
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت (1)
در خوان گسترده خدا چه میوه های رنگینی بود، تسبیح،عبادت، صدقه، اخلاق نیکو، استغفار، دستگیری شیطان، درهای باز بهشت و پنجره های بسته جهنم.
سجدههای طولانی و لحظههای اقامه نوافل، برترین روزها و زیباترین شبها.
و اکنون لحظههایی، فقط لحظههایی مانده است، خوان گسترده میهمانی خدا تا غروب امروز برچیده خواهد شد.
آیا از این رهگذر تناول فرمودی؟
آیا رستگار شدی؟
از آتش جهنم رهیدی؟
یا نه هنوز هم گرد اندوه و غبار معاصی گریبانگیر توست؟
هنوز سنگینی بار گناه گردهات را میآزارد؟
فقط لحظههایی مانده......... و پس از این میهمانی، راه درازی است سخت و ناهموار گردنههایی بس داغ و دشوار، به سختی هزاران سال در بیابانی لم یزرَع، خشک و بی آب.
تمام وجودمان را سیاهی گرفته. تاریکی بر جای جای دلهایمان استیلا یافته، فقط کوره راهی بر دل، سوسو می زند شاید از آن کوره راه دلهایمان روشنی یابد. راستی از خدای منّان طلب بخشش نمودی؟ مگر نشنیدی که فرمود: «وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ (2)»
آیا صدای منادی را نشنیدی که فرمود: « اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْكُم مِّدْرَارًا یُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَیَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا(3)» (از پروردگارتان طلب آمرزش نمایید «حتماً او می بخشد، چرا که او بسیار بخشنده است و چون استغفار نمودید، درهای رحمت آسمانی را به سوی شما می گشاید و شما را به ثروت و فرزند مدد خواهد نمود و باغها و رودخانهها پیشکش شما خواهد نمود).
تا وقت باقی است از خدا بخواهیم که همچنان، اهریمنان را در بند بدارد و درهای بهشت را باز داشته و درهای جهنم را بسته بدارد.
راستی جانهایتان را آزاد ساختید؟
بارتان را سبک نمودید؟
مرحبا؛ آفرین بر شما
نکند که ناممان هنوز، در سیاهه نااهلان باشد.
نکند خدای بزرگ هنوز، ما را در این ماه نبخشیده باشد؟
راستی سجده های طولانی چگونه بود؟
با خدا آشتی کردی؟
از باغستان رحمت میوه چیدی؟
یتیمان را نوازش کردی؟
از مستمندان دلجویی نمودی؟
خویشان و بستگان را زیارت کردی؟
در گرسنگی به یاد قیامت افتادی؟
تشنگی روزهای بلند قیامت را یاد کردی؟
راستی اگر چنین نکردی زود بشتاب که وقت تنگ است و سفره برچیده خواهد شد.
گاهی اوقات حدیث نفس میکنم و نزد خود میگویم چرا فُضیل ایّاز فقط یکی است؟
فُضیل همان حرامی راهزنی است که رئیس قافله حرامیان و دزدان بود، در یکی از سرقتهای مسلحانهاش وقتی از دیواری بالا میرفت صدای زیبای قرآنی را شنید که میگفت: « أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَكُونُوا كَالَّذِینَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ(4) یعنی آیا براى كسانى كه ایمان آوردهاند هنگام آن نرسیده كه دلهایشان به یاد خدا و آن حقیقتى كه نازل شده، نرم (و فروتن) گردد و مانند كسانى نباشند كه از پیش بدانها كتاب داده شد و انتظار بر آنان به درازا كشید، و دلهایشان سخت گردید و بسیارى از آنها فاسق بودند؟ »
و چون این صدا را شنید، به خود آمد از حرامی گری دست برداشت و در وادی حقیقت و معنا، آنقدر گام زد تا که ، از عارفان بنام شد، فضیلی صاحب خصائل محموده و صفات حمیده و پیشوایی برای بسیاری از حقیقت پیشگان، در همیشه تاریخ.
آری برادر؛ حُر ریاحی ، فضیل ایاز ، بُشر حافی ، عبدالفرار ، رسول ترک و صدها چون آنان ....
چرا فقط آنان؟ مگر ما را به گردونه خداجویان راهی نیست ؟؟
نومید هم مباش که رندان خرقه پوش با یک خروش به منزل رسیدهاند
نگاه در احوال افلاکیانی چون حر و فضیل و بشر و ... ، ما خاکیان را چه بسا نگران و یا خوشحال سازد، شاید که به کار ما آید و شاید که بکار نیز نیاید، گذری در یاد ما باشد و دیگر هیچ.
اما آنچه مهم است؛ این است که ما خاکیان، همانهایی هستیم که پیامبر فرمودند: پشت هایمان گرفتار سنگینی گناهان است و جانهایمان در گرو کردارمان، و این حقیقت است ، باید این را دریافت، گرده هایی سنگین از گناه و انبانی خالی از هر توشه .
باید بر سر این خوان گسترده، توشه برگیریم، راه دراز است و سخت و کئیب و ناهموار ، باید که استغفار نماییم و از خدای بزرگ بخشش طلبیم ، انابه و بازگشت نماییم و توبه سازیم. توبه ای که دیگر راهی برای بازگشت به کوچه شیطان در آن نباشد، توبه نصوح(5) ، شاید که خدای قادر بی نیاز، جانهای ما را از آتش عذاب خویش رها سازد.
جانشینان خدا در روی زمین، صاحبان عصمت را می گویم، همانانی که دوستان خدا هستند و مماتشان نیز چون زندگیشان جاودانه است و نظاره گر کردار مایند، راه راستی و درستی را به ما نشان دادهاند، اما غافل از آنکه دلهای ما نمی شنود، نمی بیند و شاید که در خوابیم چرا که الناس نیام اذا ماتو انتبهو (6) یعنی مردمان همواره در خوابند و آنگاه که مردند بیدار خواهند شد و شاید که خواب خواب نیستیم ، خود را به خواب زده ایم، آری خود را به خواب زده ایم ، نکند از آنانی باشیم که حقیقت را می شناسند اما از آن روی می گردانند. ان الذین کفرو عما انذرو معرضون(7) .ناسپاسان آنانند که چون هشدارشان دهی و نهیبشان زنی روی گردانند.
آری همانان که ولی نعمتان مایند، فرموده اند: «الا اخبرکم بدائکم و دوائکم ، دائکم الذنوب و دوائکم الاستغفار(8)» یعنی نمیخواهید شما را به درد و درمانتان آگاه سازم ؟ درد شما گناهان شماست و درمانتان نیز درخواست آمرزش از خدای بزرگ است، یعنی بندگان خدا ؛ استغفار کنید استغفار!! .تا گره هایتان باز شود ، شاید وزر گناه است که ما را در زندگی تنگ گرفتار کرده است ، چرا که گناه، روی گردانی از یاد خداست ، و آنکس که از یاد خدا روی گرداند، زندگی سختی در انتظار اوست(9).
پس تا وقت باقی است از خدا بخواهیم که همچنان، اهریمنان را در بند بدارد و درهای بهشت را باز داشته و درهای جهنم را بسته و این خواهد شد؛اما چگونه ؟ چون تو خدایی شوی، رمضانی گردی، آزارت را از آفریدگان بازداری، کردارت را نیکو گردانی و خویشان را دلجویی و یتیمان را بنوازی، اهریمنان در بند باشند و درهای بهشت همواره باز !
و اگر چنین نشد و تو در ماه میهمانی خدا ، توشه ای بر نگرفتی و از خدای بزرگ رخصت نطلبیدی و لا جرم نخواستی که او تو را ببخشاید، اینک کار دشوار خواهد شد ، پیامبر گرامی فرمود : بد بخت آنکس است که از بخشش خدا در این ماه بزرگ محروم گردد( 10)
امام صادق نیز در همین مجال فرمودند(11) : چون بنده در این ماه بخشیده نشود باید تا رمضان آینده شکیبایی کند (و آیا در رمضان دیگر بخشیده شود یا نه نمی دانیم؟ و یایا تا رمضان دیگر زنده باشد یا نه باز هم نمی دانیم) حضرتش فرمود مگر آنکه همراه حاجیان، وادی عرفه را درک نماید(در آن حال ؛ ممکن است مجال دیگری برای آمرزش وی باشد)
دوستان و عزیزان تبیانی ، جوانان و نوجوانان ، دختران و بانوان ، عمری است بس کوتاه ، بیائید غافل نباشیم ، بیائید قدر بدانیم ، بیایید خودمان باشیم، همان خودی که خدایش در سوره روم آیه 30 گفت : فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا یعنی پس روى خود را با گرایش تمام به حق، به سوى این دین كن، با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است.
تا دیگر لحظه های خوش یکتا پرستی بدرود
فقهاء و مشکل اختلاف در اعلام روز عید فطر
پرسش:
گاهی برای اعلام عید فطر به خاطر نظرات متفاوت مراجع، مشکلاتی پدید میآید چرا شهادت دو نفر برای همه آنها کافی نیست؟
پاسخ:
1-باید توجه داشت که اختلافی که بعضا در مورد تعیین روز عید فطر پدید میآید، بدون دلیل نیست. این اختلاف دو منشا میتواند داشته باشد:
الف- اختلاف در مبنا و فتوی:
به این معنی که ممکن است مرجعی در تعیین ثبوت هلال اختلاف افق را قبول نداشته باشد و مرجع دیگری آنرا قبول داشته باشد. یا مرجعی تنها رویت ماه از طریق چشم غیر مسلح را ملاک بداند اما مرجع دیگر یقین به حلول ماه از هر طریقی ولو با چشم مسلح را کافی بداند.
بنا بر این ثبوت رویت هلال برای یک مرجع، دلیل آن نیست که برای مرجع دیگری نیز ثابت شده باشد چرا که چه بسا فتاوای آن دو در مورد ثبوت هلال، متفاوت باشد.
ب- درست است که به اتفاق همه مراجع، شهادت دو بینه عادل برای ثبوت هلال کافی است اما باید توجه داشت که :
اولا: با توجه به اختلاف مبنا فتوایی که بیان شد، معتبر بودن شهادت دو بینه عادل نزد یک مرجع، به آن معنا نیست که لزوما شهادت آن دو نزد مرجع دیگر نیز معتبر باشد زیرا ممکن است مثلا آن دو فرد ماه را با چشم مسلح دیده باشند در حالی که مرجع دوم، دیدن با چشم مسلح را برای ثبوت ماه کافی نداند.
مسأله اختلاف در تعیین روز عید فطر بسیار بزرگ جلوه داده شده است و خیلی ها آن را موجب اختلاف و بروز مشکل قلمداد میکنند در حالی که با این مسأله باید بسیار ساده و همانند اختلافات فتاوا در سایر مسائل جزئی عبادات قلمداد کرد
ثانیا: عدالت بینه برای پذیرش قولشان شرط است لذا عدالت هر یک از دو بینه، باید برای هر مرجعی که میخواهد به حرف آنها اتکا کند، ثابت شده باشد. ضمنا در بسیاری از موارد، معتمدان یک منطقه، رویت خود را تنها به اطلاع یکی از مراجع میرسانند که آن مرجع به استناد حرف آنها، حکم به عید فطر میکند اما مراجع دیگر که از این بینه اطلاع نیافتهاند چنین حکمی صادر نخواهند کرد.
بنا بر این حاصل نکته اول این است که در مواردی که در یقین روز عید فطر اختلاف پیش میآید، این اختلاف کاملا ریشه در مبانی و فتاوای مراجع دارد لذا بدون دلیل و مدرک نیست.
2-
متأسفانه در جامعه فعلی ما، مسأله اختلاف در تعیین روز عید فطر بسیار بزرگ جلوه داده شده است و خیلی ها آن را موجب اختلاف و بروز مشکل قلمداد میکنند در حالی که با این مسأله باید بسیار ساده و همانند اختلافات فتاوا در سایر مسائل جزئی عبادات قلمداد کرد. آیا این که مرجعی مثلا قرائت به نحوه ای خاص را در نماز واجب میداند و مرجع دیگری آن را واجب نمیداند، موجب اختلاف میشود؟ بی تردید پاسخ منفی است. در مسأله عید فطر نیز مسأله به همین سادگی و سهولت است. نکته ای که باید بدان توجه لازم معطوف داشت این است که وظیفه هر مقلدی، عمل به تکلیف خود است که این تکلیف را مرجع تقلید او تعیین میکند. بنا بر این اگر مرجع تقلید او حکم به عید فطر کرد و وی روزه خود را خورد، وی کاملا به وظیفه خود عمل کرده است ولو در واقع آن روز روز عید فطر نباشد اگر هم مرجع وی حکم کرد که امروز، روز آخر ماه رمضان است و مقلد وی روزه گرفت، وی به وظیفه شرعی خود عمل کرده است گرچه در واقع آن روز روز عید فطر باشد.
بنا بر این با توجه به نکته مذکور روشن میشود که فرضا اگر اختلافی در تعیین روز عید فطر از ناحیه مراجع باشد، صرف این که عده ای امروز را عید بدانند و عده ای دیگر امروز را روزه بگیرند و فردای آن روز را عید خود بدانند به هیچ وجه موجب اختلاف نخواهد شد و تنها هر گروه به وظیفه شرعی خود عمل کرده است.
ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که ممکن است رویت هلال برای مرجع تقلیدی ثابت نشود ولی برای بعضی از مقلدان وی احراز شود که در این صورت آنان به یقین خود عمل خواهند کرد.
برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به توضیح المسائل مراجع، ذیل مسایل مربوط به "ثابت شدن اول ماه.
پایگاه حوزه
وضوي علي عليه السلام
عبادت و دعا(20)
وضوي علي عليه السلام
ما ادعا مي کنيم که شيعه ي علي هستيم. شيعه ي علي که با اسم نمي شود برادر! آن کسي که وضوي علي را شرح داده است مي گويد: علي بن ابي طالب آمد وضو بگيرد. تا دست به آن برد (آن استحباب اولي که انسان دستش را مي شويد) گفت: بِسمِ اللهِ و بِاللهِ، اَللهُمَّ الجعَلني مِنَ التَّوابينَ و اجعَلني مِنَ المُتَطَهِّرين به نام تو و به تو، خدايا مرا از توبه کاران قرار بده، مرا از پاکيزگان قرار بده! توبه يعني پاکيزه کردن خود علي عليه السلام وقتي سراغ آب مي رود، چون آب رمز طهارت است به ياد تو مي افتد. دستش را که تميز مي کند، به ياد پاکيزه کردن روح خودش مي افتد. به ما مي گويد وقتي با اين آب، با اين طَهور، با اين ماده اي که خا آن را وسيله ي پاکيزگي قرار داده است مواجه مي شوي، وقتي سراغ اين ماده مي روي، چشمت به آن مي افتد و دستت را با آن مي شويي و پاکيزه مي کني، بفهم که يک پاکيزگي ديگري هم هست و يک آب ديگري هم هست که آن پاکيزگي، پاکيزگي روح است و آن آب، آب توبه است. آن شخص مي گويد علي عليه السلام دستهايش را که شست، روي صورتش آب ريخت و گفت: اَللّهُمَّ بَيِّض وَجهي يَومَ تَسوَدُّ فيهِ الوُجوهُ و لا تُسَوِّد وَجهي يَومَ تَبيَضُّ فيهِ الوُجوهُ. صورت را دارد مي شويد و بر حسب ظاهر نوراني مي کند.
يک پاکيزگي ديگري هم هست و يک آب ديگري هم هست که آن پاکيزگي، پاکيزگي روح است و آن آب، آب توبه است
وقتي که صورتش را با آب مي شويد برّاق مي شود ولي علي که به اين قنعات نمي کند، اسلام هم به اين قناعت نمي کند. اين خوب است و بايد هم باشد اما بايد توأم با يک پاکيزگي ديگر، با يک نورانيت ديگر، با يک سفيدي چهره ي ديگر باشد. فرمود: خدايا! چهره ي مرا سفيد گردان آنجا که چهره ها تيره و سياه مي شود (قيامت). خدايا! آنجا که چهره هايي سفيد مي شود چهره ي مرا سياه مکن، مرا رو سفيد گردان. آنجا که افراد، روسياه و يا روسفيد مي شوند، مرا روسياه مکن. بعد روي دست راستش آب ريخت و گفت:اَللّهُمَّ لا تُعطِني کِتابي بِشِمالي و لا مِن وَراءِ ظهري و لا تَجعَلها مَغلولةً اِلي عُنُقي و اَعوذُ بِکَ مِن مُقَطَّعاتِ النّيرانِ پروردگارا! نامه ي عمل مرا به دست چپم مده و نيز آن را از پشت سر به من مده (نامه ي عمل عده اي را از پشت سر به آنها مي دهند نه از پيش رو که آن هم رمزي دارد). خدايا! اين دست مرا مغلول و غُل شده در گردنم قرار مده. خدايا! از قطعات آتش جهنم به تو پناه مي برم. مي گويد بعد ديدم مسح سر کشيد و گفت: اَللّهُمَّ ثَبِّت قَدَميَّ عَلَي الصِّراطِ يَومَ تَزِلُّ فيهِ الاَقدامُ خدايا! اين دو پاي مرا بر صراط ثابت بدار و ملغزان ، آن روزي که قدمها مي لغزند وَاجعَل سَعيي فيما يُرضيکَ عَنّي خدايا! عمل و سعي مرا، روش و حرکت مرا در راهي قرار بده که رضاي تو در آن است.
وضويي که اينقدر با خواست و خواهش و توجه توأم باشد، يک جور قبول مي شود و وضويي که ما مي گيريم جور ديگر.
پس نماز را نبايد استخفاف کرد و سبک شمرد. نبايد انسان کوشش کند که در نماز فقط به واجباتش قناعت کند و بگويد برويم ببينيم فتواي مرجع تقليد چيست؛ آيا مي گويد سه تا سُبحانَ اللهِ وَالحَمدُللهِ و لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ و اللهُ اکبَر بايد گفت يا يکي هم کافي است؟ مجتهد بايد فتوايش را بگويد. مجتهد مي گويد يکي هم کافي است، احتياط مستحبي اين است که سه تا گفته شود. ديگر ما نبايد بگوييم حالا که گفته اند يکي کافي است، ما هم يکي بيشتر نمي خوانيم. اين، فرار از نماز است. ما بايد طوري باشيم که وقتي هم مجتهد به ما مي گويد يکي واجب است و دو تاي ديگر مستحب، بگوييم ما مغتنم مي شماريم و آن دو تاي ديگر را هم مي گوييم.
سبک شمردن ساير عبادات
روزه را هم نبايد استخفاف کرد و سبک شمرد. بعضي روزه را به شکلي مي گيرند(حالا اين شوخي است) که – العياذبالله – اگر من به جاي خدا بودم اصلاً روزه ي اينها را قبول نمي کردم. من افرادي را سراغ دارم که اينها در ماه رمضان شب تا صبح را نمي خوابند اما نه براي اينکه عبادت کنند، بله براي اينکه مدت خوابشان پر نشود؛ تا صبح هي چاي مي خورند و سيگار مي شکند، اول طلوع صبح که شد نمازشان را مي خوانند و مي خوابند، چنان بيدار مي شوند که نماز ظهر و عصر را با عجله بخوانند و بعد بنشينند سر سفره ي افطار. آخر اين چه روزه اي شد؟! آدم شب تا صبح را نخوابد براي اينکه در حال روزه حتماً خواب باشد و رنج روزه را احساس نکند. آيا اين استخفاف به روزه نيست؟! به عقيده ي من مثل فحش دادن به روزه است، يعني اي روزه! من اينقدر از تو تنفر دارم که مي خواهم رويت را نبينم!
خدايا! آنجا که چهره هايي سفيد مي شود چهره ي مرا سياه مکن، مرا رو سفيد گردان
ما حج مي کنيم ولي به آن استخفاف مي کنيم، روزه مي گيريم و به آن استخفاف مي کنيم، نماز مي خوانيم و به آن استخفاف مي کنيم، اذان مي گوييم و به آن استخفاف مي کنيم، اذان مي گوييم و به آن استخفاف مي کنيم. حالا چطور به اذان استخفاف مي کنيم؟ مستحب است که مؤذّن «صَيِّت» يعني خوش صوت باشد. همان طوري که در قرائت قرآن، تجويد يعني زيبا قرائت کردن حروف، با آهنگ زيبا خواندن – قرآن که اثر بيشتري در روح دارد – سنّت است، در اذان نيز مستحب است که مؤذّن صيّت يعني خوش آواز باشد؛ اذان را با يک حالي بخواند که مردم را به حال بياورد، به ياد خدا بياورد. خيلي افراد صيّت هستند و مي توانند خوب اذان بگويند اما اگر به آنها بگويي آقا برو يک اذان بلند بگو، نمي گويد. چرا؟ چون خيال مي کند اين کسر شأنش است؛ من اينقدر پايين هستم که مؤذن باشم؟! آقا! بايد افتخار کني که يک مؤذّن باشي. علي بن ابي طالب مؤذّن بود، در همان وقتي که خليفه بود هم مؤذّن بود. اين استخفاف به ادان است که يک نفر ننگش بکن که مؤذّن باشد يا مؤذّن بودن را بسته به شأن اشخاص بداند و بگويد من که از اعيان و اشراف هستم، از رجال و شخصيتها هستم، من ديگر چرا مؤذّن باشم؟ اينها همه استخفاف است.
پس ما هرگز نبايد به عبادت استخفاف کنيم. ما بايد مسلمان کامل و جامع باشيم. ارزش اسلام به جامعيت آن است. نه آن طور باشيم که فقط به عبادت بچسبيم و غير آن را رها کنيم و نه مثل آنها که اخيراً پيدا شه اند باشيم که اسلام را فقط به تعليمات اجتماعي اش بشناسيم و به عبادت استخفاف کنيم، عبادت را تحقير کنيم. ان شاءالله فردا شب که دنباله ي اين بحث را عرض مي کنم. راجع به ارزش عبادت از نظر ساير وظايف اسلامي بحث مي کنم که عبادت، گذشته از اينکه خودش يک رکن و مرکب تقرّب به پروردگار است و گذشته از اينکه اَقِمِ الصَّلوةَ لِذِکِري نماز براي ياد خدا بودن و نزديک شدن به اوست و نزديک شدن به خدا به هدف ديگري ماوراي خود نياز ندارد، گذشته از همه ي اينها اگر عبادت را تحقير کنيم، از ساير وظايف هم مي مانيم، عبادت، قوه ي مجريه و ضامن اجراي ساير دستورات اسلامي است.
خدايا! تو را قسم مي دهم به حق عابدان درگاهت، به حق آن صاحبان قرآن، مناجاتگران پاک و خالص خودت، ما را اهل عبادت واقعي قرار بده.
خدايا! ما را به جامعيت دين اسلام آشنا کن و ما را مسلماني جامع گردان.
خدايا! توفيق خلوص نيت به همه ي ما کرامت کن.
خدايا! در اين شبهاي عزيز گناهان ما را ببخش و بيامرز، اموات همه ي ما را ببخش و بيامرز.
رحم الله من قرأ الفاتحة مع الصّلوات
رضا سلطاني
سبک شمردن نماز
عبادت ودعا(19)
آیا همین دیگر کافی است؟ شدت در مقابل کفار و مهربانی و صمیمیت نسبت به مسلمین، برای مسلمان بودن کافی است؟ نه. تَریهُم رَکَّعاً سُجَّداً یَبتَغون فَضلاً مِنَ اللهِ و رِضواناً در عین حال همین فرد شدید در مقابل بیگانه، و صمیمی و مهربان در میان خودیها و با مسلمانان را وقتی در محراب عبادت می بینی، در رکوع، در سجود، در حال دعا و در حال عبادت و مناجات، رُکَّعاً سُجَّداً عبادتش است، یَبتَغونَ فضلاً مِنَ اللهِ و رِضواناً دعایش است. البته نمی خواهم میان دعا و عبادت مرز قائل بشوم. دعا عبادت است و عبادت هم دعا، اما گاهی یک عمل صرفاً دعای خالص است یعنی عبادتی است که فقط دعاست ولی عبادت دیگری دعا و غیردعا در آن مخلوط است مثل نماز، و یا عبادت دیگری اساساً دعا نیست مثل روزه.
سیماهُم فی وُجوهِهِم مِن اَثَرِ السُّجودِ آنقدر عبادت می کند که آثار عبادت، تقوا و خداپرستی در وجنات و چهره اش پیداست؛ هر که به او نگاه کند، در وجودش خداشناسی و یاد خدا را می بیند، او را که می بیند به یاد خدا می افتد. در حدیث است (و شاید از رسول اکرم باشد) که حواریین عیسی بن مریم از او سؤال کردند: «یا روح الله! مَن نُجالِسُ» ما با چه کسی همنشینی کنیم؟ فرمود: مَن یُذَکِّرُکُمُ اللهَ رُؤیَتُهُ وَ یَزیدُ فی عِلمِکُم منطقُهُ وَ یَرغَبُکُم فِی الخَیرِ عَمَلُهُ با کسی بنیشینید که وقتی او را می بینید به یاد خدا بیفتید (در سیم و وجنات او خداترسی و خداپرستی را بیابید)، با آن کس که علاوه بر این، سخن که می گوید از سخنش استفاده می کنید، بر علم شما می افزاید. وقتی به عملش نگه می کنید، به کار خیر تشویق می شوید. با چنین کسانی نشست و برخاست کنید.
یکی از گناهان، استخفاف نماز یعنی سبک شمردن نماز است. نماز نخواندن یک گناه بزرگ است، و نماز خواندن اما نماز را خفیف شمردن، استخفاف کردن، بی اهمیت تلقی کردن گناه دیگری است
در دنباله ی آیه می گوید: ذلِکَ مَثَلُهُم فی التَّویةِ و مَثَلُهُم فی الانجیلِ کزَرعٍ اَخرَجَ شَطاَهُ فَازَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوی علی سوقِهِ یُعجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّارَ در تورات و انجیل، اینها با این صفت یاد شده اند، درباره شان گفته شده است که چنین امّتی به وجود می آید. به این شکل تجسم پیدا کرده و توصیف شده اندکه مثَلشان مثَل یک زراعت است، مثَل یک گندم است که در زمین کشت می شود و بعد، چون زنده است، از زمین می روید. در آغاز برگ نازکی بیرون می دهد ولی تدریجاً این برگ درشت تر می شود و استحکام پیدا می کند، آنچنان که کم کم به صورت یک ساقه ی کلفت در می آید. بعد به شکلی در می آید که روی پای خودش می ایستد در حالی که قبلاً برگی بود افتاده روی زمین و از خود استقلال نداشت. آنچنان رشد می کند که همه ی کشاورزان را، همه ی متخصصان انسان شناسی را به حیرت در می آورد که چه ملت رشیدی، چه ملت بالنده ای، چه ملت در حال رشدی! البته ملتی که هم اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار باشد، هم رُحماءُ بَینَهُم، هم رُکَّعاً سُجَّداً و هم یَبتَغون فَضلاً مِنَ اللهِ و رِضواناً، قطعاً این جور است. حالا بگویید چرا ما مسلمین اینقدر در حال انحطاط هستیم؟ چرا اینقدر توسری خور و بدبخت هستیم؟ اصلاً کدامیک از این خصایص در ما هست، و این چه توقعی است؟!
ما با اینکه صدرصد اعتراف داریم که اسلام دین اجتماعی است و دستورات آن حاکی از این است، ولی اینها سبب نمی شود که ما عبادت و دعا و ارتباط با خدا را تحقیر کنیم، کوچک بشماریم، نماز را کوچک بشماریم.
سبک شمردن نماز
یکی از گناهان، استخفاف نماز یعنی سبک شمردن نماز است. نماز نخواندن یک گناه بزرگ است، و نماز خواندن اما نماز را خفیف شمردن، استخفاف کردن، بی اهمیت تلقی کردن گناه دیگری است. پس از وفات امام صادق علیه السلام ابوبصیر آمد به امّ حمیده تسلیتی عرض کند. امّ حمیده گریست. ابوبصیر هم که کور بود گریست. بعد امّ حمیده به ابوبصیر گفت: ابوبصیر! نبودی و لحظه ی آخر امام را ندیدی؛ جریان عجیبی رخ داد. امام در یک حالی فرو رفت که تقریباً حال غشوه ای بود. بعد چشمهایش را باز کرد و فرمود: تمام خویشان نزدیک مرا بگویید بیایند بالای سر من حاضر شوند. ما امر امام را اطاعت و همه را دعوت کردیم. وقتی همه جمع شدند، امام در همان حالات که لحظات آخر عمرش را طی می کرد یکمرتبه چشمش را باز کرد، رو کرد به جمعیت و همین یک جمله را گفت:اِنَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُستَخِفّاً بِالصَّلوةِ هرگز شفاعت ما به مردمی که نماز را سبک بشمارند نخواهد رسید. این را گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
:اِنَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُستَخِفّاً بِالصَّلوةِ هرگز شفاعت ما به مردمی که نماز را سبک بشمارند نخواهد رسید
امام نفرمود که شفاعت ما به مردمی که نماز نمی خوانند نمی رسد؛ آن که تکلیفش خیلی روشن است، بلکه فرمود به کسانی که نماز را سبک می شمارند. یعنی چه نماز را سبک می شمارند؟ یعنی وقت و فرصت دارد، می تواند نماز خوبی با آرامش بخواند ولی نمی خواند. نماز ظهر و عصر را تا نزدیک غروب نمی خواند، نزدیک غروب که شد یک وضوی سریعی می گیرد و بعد با عجله یک نمازی می خواند و فوراً مهرش را می گذارد آن طرف؛ نمازی که نه مقدمه دارد نه مؤخره، نه آرامش دار و نه حضور قلب. طوری عمل می کند که خوب دیگر این هم یک کاری است و باید نمازمان را هم بخوانیم. این، خفیف شمردن نماز است. این جور نماز خواندن خیلی فرق دارد با آن نمازی که انسان به استقبالش می رود؛ اول ظهر که می شود با آرامش کامل می رود وضو می گیرد، وضوی با آدابی، بعد می آید در مصلاّی خود اذان و اقامه می گوید و با خیال راحت و فراغ خاطر نماز می خواند. «السّلام علیکم» را که گفت فوراً در نمی رود، مدتی بعد از نماز با آرامش قلب تعقیب می خواند و ذکر خدا می گوید. این علامت این است که نماز در این خانه احترام دارد.
نمازخوان هایی که خودشان نماز را استخفاف می کنند یعنی کوچک می شمارند (نماز صبحشان آن دم آفتاب است، نمازظهر و عصرشان آن دم غروب است، نماز مغرب و عشاشان چهارساعت از شب گذشته است و نماز را با عجله و شتاب می خوانند تجربه نشان داده که بچه های اینها اصلاً نماز نمی خوانند. شما اگر بخواهید واقعاً نماز خوان باشید و بچه هایتان نمازخوان باشند، نماز را محترم بشمارید. نمی گویم نماز بخوانید؛ بالاتر از نماز خواندن، محترم بشمارید. اولاً برای خودتان در خانه یک مصلایی انتخاب کنید (مستحب هم هست) یعنی در خانه نقطه ای را انتخاب کنید که جای نمازتان باشد، مثل یک محراب برای خوتان درست کنید. اگر می توانید (همان طوری که پیغمبر اکرم یک مصلّی و جای نماز داشت) یک اتاق را به عنوان مصلّی انتخاب کنید. اگر اتاق زیادی ندارید، در اتاق خودتان یک نقطه را برای نماز خواندن مشخص کنید. یک جانماز پاک هم داشته باشید. در محل نماز که می ایستید، جانماز پاکیزه ای بگذارید، مسواک داشته باشید، تسبیحی برای ذکر گفتن داشته باشید. وقتی که وضو می گیرید، اینقدر با عجله و شتاب نباشد.
منبع: کتاب آزادی معنوی شهید مطهری
چهره ی یک جامعه ی اسلامی
عبادت ودعا(18)
باز علی را می بینیم که از هر نظر اجتماعی ترین فرد است، آگاه ترین فرد به اوضاع و احوال مستمندها، بیچاره ها، مساکین و شاکیهاست. در حالی که خلیفه بود، روزها دِرّه ی خودش یعنی شلاّقش را روی دوشش می انداخت و شخصاً در میان مردم گردش می کرد و به کارهای آنها رسیدگی می نمود. به تجّار که می رسید فریاد می کرد: اَلفِقهُ ثُمَّ المتجَرُ اول بروید مسائل تجارت را یاد بگیرید، احکام شرعی اش را یاد بگیرید، بعد بیایید تجارت کنید؛ معامله ی حرام نکنید، معامله ی ربوی نکنید. اگر کسی می خواست دیر به دنبال کسبش برود، علی می گفت زود پاشو برو: اُغدوا اِلی عِزِّکُم. این مرد عابد اینچنین بود. اول بار من این حدیث را از مرحوم آیت الله العظمی بروجردی شنیدم. یک وقت مرد فقیری، متکدی ای آمده بود به ایشان چسیبده بود و چیزی می خواست. ایشان به قیافه اش نگاه کرد، دید مردی است که می تواند کار و کاسبی بکند، گدایی برایش حرفه شده است. نصیحتش کرد. از جمله همین جمله ی علی علیه السلام را فرمود، گفت امیرالمؤمنین به مرد فریاد می کرد: اُغدوا اِلی عِزِّکُم صبح زود به دنبال عزت و شرف خودتان بروید، یعنی بروید دنبال کار و کسب و روزی تان. انسان وقتی که از خود درآمد داشته باشد و زندگی اش را خود اداره کند، عزیز است. کار و کسب، عزت و شرافت است.
در سوره ی مبارکه ی اِنّا فَتَحنا می فرماید:
محمَّدٌ رسولُ اللهِ وَالَّذین مََعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم
در اینجا چهره ی یک جامعه ی اسلامی ترسیم شده است
این را می گویند نمونه ی یک مسلمان واقعی. در عبادت اول عابد است. در مسند قضا که می نشیند، یک قاضی عادل است که یک سر مو از عدالت منحرف نمی شود. میدان جنگ می رود، یک سرباز و یک فرمانده شجاع است؛ یک فرمانده درجه ی اول که خودش فرمود: من از اول جوانی جنگیده ام و در جنگ تجربه دارم. روی کرسی خطابه می نشیند، اول خطیب است. روی کرسی تدریس می نشیند، اول معلم و مدرس است، و در هر فضیلتی همین طور است. این، نمونه ی کامل اسلام است.
اسلام هرگز نُؤمنُ بِبَعضٍ و نَکفُرُ بِبَعضٍ را نمی پذیرد که بگوییم این گوشه ی اسلام را قبول داریم ولی آن گوشه اش را قبول نداریم. انحرافات در دنیای اسلام از همین جا پیدا شده و می شود که ما یک گوشه را بگیریم و بچسبیم ولی گوشه های دیگر را رها کنیم. به این ترتیب قهراً همه را خراب و فاسد می کنیم. همین طوری که روش بسیاری از زاهد مسلکان ما در گذشته غلط بود، روش کسانی که تمام اسلام در کتاب مفتاح مثلاً جستجو می کردند، در بیاض و دعا جستجو می کردند غلط بود، روش کسانی هم که بکلی از دعا و عبادت و نافله و فریضه استعفا داده و فقط می خواهند در مسائل اجتماعی اسلامی بیندیشند غلط است.
چهره ی یک جامعه ی اسلامی
در سوره ی مبارکه ی اِنّا فَتَحنا می فرماید:محمَّدٌ رسولُ اللهِ وَالَّذین مََعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم. در اینجا چهره ی یک جامعه ی اسلامی ترسیم شده است و مسئله اولی که ذکر می کند، معیّت با پیغمبر و ایمان به پیغمبر است. مرحله دوم اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار در مقابل بیگانگان محکم، قوی ونیرومند بودن است. پس این خشک مقدس هایی که فقط پلاس مساجد هستند و هزار تایشان را یک سرباز جلو می اندازد و صدایشان در نمی آید، مسلمان نیستند. یکی از خاصیتهای مسلمان و اولین خاصیتی که قرآن کریم ذکر کرده است، شدت، قوّت و استحکام در مقابل دشمن است. اسلام، مسلمان سست را نمی پذیرد: و لا تَهِنوا و لا تَحزَنوا و اَنتُمُ الاَعلَونَ اِن کُنتُم مؤمنینَ. سستی در دین اسلام نیست. ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن می گوید: هیچ دینی به اندازه ی اسلام پیروان خود را به قوّت و نیرومندی دعوت نکرده است.
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن می گوید: هیچ دینی به اندازه ی اسلام پیروان خود را به قوّت و نیرومندی دعوت نکرده است
گردن را کج کردن، از گوشه ی لب آب ریختن، یقه باز بودن، یقه چرک بودن، خود را به ننه من غریبم زدن، پا را به زمین کشیدن، عبا را به سر کشیدن، اینها ضد اسلام است. ناله کردن، آه کشیدن ضد اسلام است. امّا بِنِعمَةِ رَبّکَ فَحَدِّث. خدا به تو سلامت داده، قوّت داده، قدرت و نیرو داده. تو که می توانی کمرت را راست بگیری، چرا بیخود کج می کنی؟ تو که می توانی گردنت را راست نگه داری، چرا بیخود کج می کنی؟ چرا بیخود آه می کشی؟ آخر آه کشیدن یعنی یک دردی دارم؛ خدا که به تو دردی نداده، چرا آه می کشی؟ این کفران نعمت خداست. آیا علی همین طور راه می رفت که من و تو راه می رویم؟ آیا علی این جور عبا را بر سر می کشید و این طرف و آن طرف می رفت؟! اینها از اسلام نیستند. اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار در مقابل بیگانه، شدید، محکم مثل سدّ اسکندر، آهنین.
در میان خودشان، با مسلمانها چطور؟ رُحَماءُ بَینَهُم مهربان، دوست و صمیمی. باز وقتی می رویم سراغ مقدسهای خودمان، چیزی که در وجود اینها نمی بینیم صمیمیت و مهربانی نسبت به دیگران است؛ همیشه اخم کرده و عبوسند، با احدی نمی جوشند، با احدی نمی خندند، به احدی تبسم نمی کنند، بر سر همه ی مردم دنیا منت دارند. اینها مسلمان نیستند، خودشان را به اسلام بسته اند. این هم خصوصیت دوم.
منبع: کتاب آزادی معنوی شهید مطهری
رضاسلطانی
نمونه کامل اسلام
عبادت و دعا(17)
افراط در توجه به مسائل اجتماعی
یک عده می گویند اصلاَ این حرف که الصَّلوةُ عَمودالدّین نماز پایه و عمود خیمه ی دین است، با تعلیمات اسلامی جور نمی آید؛ اسلام دینی است که بیش از هر چیزی به مسائل اجتماعی اهمیت می دهد، اسلام دین اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ و الاِحسان است، اسلام دین امر به معروف و نهی از منکر است: کُنتُم خَیرَ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ تَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَ تَنهَونَ عَنِ المُنکَر، اسلام دین فعالیت و عمل و کار است، اسلام دین بزرگی است؛ دینی که این همه اهمیت قائل بشود؟ نه، پس اساساً مسئله ی عبادت در دنیای اسلام اهمیت زیادی ندارد؛ برو دنبال تعلیمات اخلاقی اسلام، برو دنبال تعلیمات اجتماعی اسلام؛ مسئله ی عبادت مال بیکارهاست؛ آنهایی که کار مهمتری ندارند باید نماز بخوانند و عبادت کنند اما آدمی که کار مهمتری دارد که دیگر لزومی ندارد عبادت کند!
این هم فکر غلطی است و بسیار بسیار خطرناک اسلام را همان طوری که هست باید شناخت.
این را که من عرض می کنم به خاطر این است که به صورت یک بیماری در اجتماع خودمان احساس می کنم. با کمال تأسف الآن در اجتماع ما اکثر آنهایی که شور اسلامی دارند، دو دسته هستند: یک دسته ربیع بن خثیمی فکر می کنند، مثل خواجه ربیع فکر می کنند. اسلام برای اینها عبارت است از ذکر و دعا و نافله خواندن و زیارت رفتن و زیارت عاشورا خواندن. اسلام برای اینها یعنی کتاب مفاتیح و کتاب زاد المعاد. همه ی اسلام برای اینها در کتاب مفاتیح خلاصه شده است و غیر از این چیزی اساساً وجود ندارد. درست مثل ربیع بن خثیم فکر می کنند؛ اصلاً کاری به دنیا ندارند، کاری به زندگی ندارند، کاری به مقررات اجتماعی اسلام ندارند، کاری به اصول و ارکان اسلام ندارند، کاری به تربیت اسلام ندارند، به هیچ چیز اساساً کاری ندارند.
نمی شود انسان عبادت اسلام را بگیرد ولی اخلاق و مسائل اجتماعی اش مانند امر به معروف و نهی از منکر را نگیرد، و نمی شود انسان امر به معروف و نهی از منکر اسلام را بگیرد و عبادتش را رها کند
عکس العمل کندروی اینها این است که یک طبقه دیگری پیدا شده از تندروها که واقعاً به مسائل اجتماعی اسلام اهمیت می دهند. و حساسیت هم نشان می دهند. این جور اشخاص از این نظر خیلی هم با ارزش هستند، ولی برخی از همینها را من گاهی دیده ام که مثلاً مستطیع شده است اما به حج نمی رود. این آدمی که واقعاً مسلمان است، واقعاً به اسلام علاقه مند است و دلش برای اسلام می تپد، وقتی مستطیع می شود به مکه نمی رود، اصلاً برایش خیلی مهم نیست. به نمازش اهمیت نمی دهد، با اینکه تقلید یک امر معقولی است. معنای تقلید چیست؟ می گویند آقا تو یا باید مسائلی مانند نماز و روزه را مستقیماً خودت استنباط کنی، یعنی اینقدر متخصص باشی که خودت از روی تخصص استنباط کنی یا عمل به احتیاط بکنی که کارت خیلی دشوار است، و یا یک متخصص عادل عالم جامع الشرایط را در نظر بگیر و مثل اینکه به یک طبیب متخصص مراجعه می کنی، مطابق نظر او رفتار کن. نمی شود که انسان تقلید نکند؛ یعنی اگر تقلید نکند، خودش را بیشتر به زحمت انداخته است. یا بعضیها به روزه شان اهمیت نمی دهند؛ اگر رفتند مسافرت و روزه شان قضا شد، قضایش را انجام نمی دهند.
اینها هم خودشان را مسلمان کامل می دانند، آن دسته ی اول هم خودشان را مسلمان کامل دانند، در صورتی که نه اینها مسلمان کاملند و نه آنها. اسلامی دینی است که نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعضٍ بر نمی دارد. نمی شود انسان عبادت اسلام را بگیرد ولی اخلاق و مسائل اجتماعی اش مانند امر به معروف و نهی از منکر را نگیرد، و نمی شود انسان امر به معروف و نهی از منکر اسلام را بگیرد و عبادتش را رها کند. قرآن هر جا که می گوید: اَقیموا الصَّلوةَ پشت سرش می گوید: اتُوا الزَّکوةَ اگر می گوید: اَقامَ الصَّلوةَ پشت سرش می گوید: یُقیمونَ الصَّلوةَ پشت سرش می گوید: یُؤتونَ الزَّکوةَ «یُقیمونَ الصَّلوة» مربوط به رابطه ی میان بنده و خداست، یُؤتونَ الزَّکوة» مربوط به رابطه ی میان بنده و دیگر بندگان خداست. یک نفر مسلمان، هم باید یک رابطه ی دائم و ثابت میان او خدای خودش برقرار باشد و هم باید یک رابطه ثابت و دائم میان او جامعه ی خودش برقرار باشد. بدون عبادت، ذکر و یاد خدا، مناجات با حق، حضور قلب، نماز و روزه نمی شود یک جامعه ی اسلامی ساخت و حتی خود انسان سالم نمی ماند. و همچنین بدون یک اجتماع صالح و یک محیط سالم، بدون امر به معروف و نهی از منکر، بدون رسیدگی و تعاطف و تراحم میان افراد مسلمان نمی شود عابد خوبی بود.
علی علیه السلام، نمونه ی کامل اسلام
شما وقتی به علی بن ابی طالب علیه السلام از یک نظر نگاه کنید، می بینید یک عابد و اول عابد دنیاست به طوری که عبادت علی میان همه ضرب المثل می شود، آنهم نه عبادتی که فقط خم و راست بشود، بلکه عبادتی که سراسر جذبه است، سراسر شور است، سراسر عشق است، سراسر گریه و اشک است.
بعد از اینکه علی از دنیا رفته است، مردی به نام ضرار با معاویه روبرو می شود. معاویه می داند که او از اصحاب علی است، می گوید: می خواهم علی را که با او بودی برای من توصیف کنی. خود معاویه از هر کس دیگر علی شناس تر بود ولی در عین حال این کار را دوست داشت، چون در ته دلش به علی ارادت داشت و حال آنکه به روی او شمشیر می کشید. بشر یک چنین موجودی است. به علی اعتقاد داشت، همان طوری که شیطان به آدم اعتقاد داشت، ولی در عین حال از هیچ جنایتی در بارهی او کوتاهی نمی کرد. ضرار یکی از مشاهدی که علی را دیده بود برای معاویه نقل کرد، گفت: در یک شبی من علی را در محراب عبادتش دیدم «یَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَّلیمِ وَ یَبکی بُکاءَ الحَزین» مثل آدمی که مار او را زده باشد، در محراب عبادت از خوب خدا به خود می پیچید و مثل یک آدم غرق در حزن و اندوه می گریست و اشک می ریخت، مرتب می گفت آه آه از آتش جهنم. معاویه گریه اش گرفت و گریست.
این از عبادت علی، اما آیا علی فقط اهل محراب بود و در غیر محراب جای دیگری پیدایش نمی شد؟
همچنین معاویه در برخوردی که با عدی بن حاتم پیدا کرد، می خواست عدی را علیه علی علیه السلام که از دنیا رفت بود تحریک کند. به عدی گفت: «اَینَ الطُّرَفات؟» طرَیف و طُرفه و طارف چطور شدند؟ (عدی سه پسر داشت به نامهای طریف، طرفه و طارف که هر سه در رکاب علی علیه السلام شهید شدند. معاویه می خواست فتنه انگیزی کند، داغ جوانهایش را به یادش بیاورد، بلکه بتواند از او یک کلمه علیه علی علیه السلام اقرار بگیرد). عدی گفت: همه شان در صفّین در رکاب علی کشته شدند. گفت: علی درباره ی تو انصاف نداد، بی انصافی کرد؛ بچه های خودش حسن و حسین را کنار کشید و بچه های تو را جلو انداخت و به کشتن داد. عدی گفت: من درباره ی علی انصاف ندادم. اگر من انصاف می دادم، نباید الآن علی زیر خاک باشد و من زنده باشم. معاویه که دید تیرش به سنگ خورده است، گفت: ای عدی! دلم می خواهد حقیقت را برایم درباره علی بگویی. عدی، علی علیه اسلام را بسیار مفصل توصیف کرد. خود او می گویدک آخر کار که شد، یک وقت دیدم اشکهای نجس معاویه روی ریشش جاری شده است. بسیار اشک ریخت. بعد با آستین خود اشکهایش را پاک کرد و گفت: هیات! زمان و روزگار عقیم است که مثل علی مردی را بیاورد. ببینید حقیقت چگونه جلوه دارد!
این از عبادت علی، اما آیا علی فقط اهل محراب بود و در غیر محراب جای دیگری پیدایش نمی شد؟
منبع: کتاب آزادی معنوی شهید مطهری
نمونه اي از افراط در عبادت
عبادت و دعا (16)
يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اذکُرُوا الله کثيراً. وَ سَبِّحوهُ بُکرَةً وَ اَصيلاً.
ما در تعبيرات اسلامي خودمان گاهي چيزهايي مي بينيم که براي بعضي از افراد در موضوع عبادت سؤالاتي به وجود مي آورد. مثلاً در مورد نماز به ما مي گويند که پيغمبر اکرم فرمود و يا ائمه اطهار فرمودند (چون هم در کلمات رسول اکرم هست و هم در کلمات ائمّه): اَلصَّلوةُ عَمودُ الدّين نماز عمود خيمه ي دين است. يعني اگر دين را به منزله ي يک خيمه ي برپا شده اي بدانيم که هم چادر دارد و هم طناب و هم حلقه و هم ميخي که به زمين کوبيده اند و هم عمودي که آن خيمه را برپا نگاه داشته است، نماز به منزله ي عمود اين خيمه ي برپا شده است. و مخصوصاً در حديث نبوي که رسول اکرم بيان فرموده است، همين مطلب به همين شکل که براي شما عرض کردم توضيح داده شده است. درباره ي نماز وارد شده است: اِن قُبِلَت قُبِلَ ما سِواها و اِن رُدَّت رُدَّ ما سواها يعني شرط قبولي و پذيرش ساير اعمال انسان قبولي نماز است، به اين معني که اگر انسان کارهاي خيري انجام بدهد و نماز نخواند و يا نماز بخواند اما نماز نادرست و غيرمقبولي که رد بشود، ساير کارهاي خير او هم رد مي شود. شرط قبولي ساير کارهاي خير انسان، قبول شدن نماز اوست. در حديث ديگر است که: اَلصَّلوةُ قُربانُ کُلِّ تَقِيٍّ نماز مايه ي تقرّب هر انسان پرهيزکار است. باز در حديث ديگر است که شيطان هميشه از مؤمن ناراحت و گريزان است مادامي که مراقب و محافظ نمازش هست؛ و امثال اينها که ما در اخبار و احاديث زياد داريم و حتي از خود قرآن مجيد مي توان اين مطلب را يعني اهميت فوق العاده ي نماز را استنباط کرد.
اِن قُبِلَت قُبِلَ ما سِواها و اِن رُدَّت رُدَّ ما سواها يعني شرط قبولي و پذيرش ساير اعمال انسان قبولي نماز است
سؤالي که در اين زمينه به وجود مي آيد اين است که گاهي از بعضي افراد شنيده مي شود که اين همه احاديثي که درباره ي اهميت نماز هست لااقل بايد برخي از اينها ساختگي باشد، درست نباشد، احاديث صحيح و معتبر نباشد، کلام پيغمبر و ائمه نباشد؛ شايد اينها را در دوره هاي ي که زهاد و عباد زياد شدند يعني بازار زهد و عبادت داغ شد، ساخته اند ومخصوصاً در قرنهاي دوم و سوم هجري که زهّاد و عبّاد زياد شدند يعني بازار زهد و عبادت داغ شد، ساخته اند و مخصوصاً در قرنهاي دوم و سوم هجري که افرادي پيدا شدند زاهد مسلک و خيلي افراطي در عبادت که کارشان کم بيش به رهبانيت کشيده شده بود.
نمونه اي از افراط در عبادت
از همان وقتهايي که تصوف هم در دنياي اسلام پيدا شد، ما مي بينيم افرادي پيدا شدند که تمام نيروي خودشان را صرف عبادت و نماز کردند و ساير وظايف اسلامي را فراموش نمودند. مثلاً در ميان اصحاب اميرالمؤمنين مردي را داريم به نام ربيع بن خُثَيم، همين خواجه ربيع معروف که قبري منسوب به او در مشهد است. حالا اين قبر، قبر او هست يا نه، من يقين ندارم و اطلاعم در اين زمينه کافي نيست ولي در اينکه او را يکي از زهاد ثمانيه يعني يکي از هشت زاهد معروف دنياي اسلام مي شمارند شکي نيست. ربيع بن خثيم اينقدر کارش به زهد و عبادت کشيده بود که در دوران آخر عمرش قبر خودش را کنده بود و گاهي مي رفت در قبر و لحدي که خودش براي خودش کنده بود مي خوابيد و خود را نصيحت و موعظه مي کرد، مي گفت: يادت نرود عاقبت بايد بيايي اينجا. تنها جمله اي که غير از ذکر و دعا از او شنيدند آن وقتي بود که اطلاع پيدا کرد که مردم حسين بن علي فرزند عزيز پيغمبر را شهيد کرده اند؛ چند کلمه گفت در اظهار تأثر و تأسف از چنين حادثه اي: واي بر اين امّت که فرزند پيغمبرشان را شهيد کردند ! مي گويند بعدها استغفار مي کرد که چرا من اين چند کلمه را غيرذکر بود به زبان آوردم.
همين آدم در دوران اميرالمؤمنين علي عليه السلام جزء سپاهيان ايشان بوده است يک روز آمد خدمت اميرالمؤمنين عرض کرد: «يا اميرالمؤمنين! اِنّا شَکَکنا في هذَا القِتالِ». «اِنّا» را هم مي گويد معلوم مي شود که او نماينده ي عده اي بوده است. يا اميرالمؤمنين! ما درباره ي اين جنگ شک و ترديد داريم، مي ترسيم اين جنگ جنگ شرعي نباشد. چرا؟ چون ما داريم با اهل قبله مي جنگيم ، ما داريم با مردمي مي جنگيم که آنها مثل ما شهادتين مي گويند، مثل ما نماز مي خوانند، مثل ما رو به قبله مي ايستند. و از طرفي شيعه ي اميرالمؤمنين بود، نمي خواست کناره گيري کند. گفت: يا اميرالمؤمنين! خواهش مي کنم به من کاري را واگذار کنيد که در آن شک وجود نداشته باشد، من را به جايي و دنبال مأموريتي بفرست که در آن شک نباشد. اميرالمؤمنين هم فرمود: بسيار خوب، اگر تو شک مي کني پس من تو را به جاي ديگري مي فرستم. نمي دانم خودش تقاضا کرد يا ابتدائاً حضرت او را به يکي از سرحدات فرستادند که در آنجا هم باز سرباز بود. کار سربازي مي خواست انجام بدهد اما در سرحد کشور اسلامي که اگر احياناً پاي جنگ و خونريزي به ميان آمد طرفش کفار يا بت پرستان يعني غيرمسلمانها باشند. اين نمونه اي بود از زهّاد و عبّادي که در آن زمان بودند.
اَلصَّلوةُ قُربانُ کُلِّ تَقِيٍّ
نماز مايه ي تقرّب هر انسان پرهيزکار است
اين زهد و عبادت چقدر ارزش دارد؟ اين، ارزش ندارد که آدم در رکاب مردي مانند علي باشد اما در راهي که علي دارد راهنمايي مي کند و در آنجايي که علي فرمان جهاد مي دهد، شک کند که آيا اين درست است يا نادرست، و عمل به احتياط کند، بنا را بر احتياط بگذارد. مثل اينکه مي گويند: چرا ما روزه ي شک دار بگيريم؟ مي بينيد که در ميان مردم هم اين حرف خيلي زايد است: «چرا ما روزه ي شک دار بگيريم، اين چه کاري است؟ چرا جايي بجنگيم که شک داريم؟ مي رويم جايي که روزه اي که مي گيريم روزه ي شک دار نباشد.» اين چه ارزشي دارد؟ اسلام بصيرت مي خواهد؛ هم عمل مي خواهد و هم بصيرت. اين آدم (خواجه ربيع) بصيرت ندارد. در دوران ستمگري مانند معاويه و ستمگرتري مانند يزيدبن معاويه زندگي مي کند (معاويه اي که دين خدا را دارد زيرورو مي کند، يزيدي که بزرگترين جنايتها را در تاريخ اسلام مرتکب مي شود و تمام زحمات پيغمبر دارد هدر مي رود)، آقا رفته يک گوشه اي را انتخاب کرده، شب و روز دائماً مشغول نماز خواندن است و جز ذکر خدا کلمه ي ديگري به زبانش نمي آيد؛ يک جمله اي هم که به عنوان اظهار تأسف از شهادت حسين بن علي عليه السلام مي گويد، بعد پشيمان مي شود که اين حرف دنيا شد، چرا به جاي آن سبحان الله، الحمدُ لله نگفتم؟ چرا به جاي ان يا حيُّ يا قيّوم نگفتم؟ چرا اللهُ اکبر نگفتم، لا حَولَ وَ لا قوَّةَ اِلاّ بالله نگفتم؟ اين با تعليمات اسلامي جور در نمي آيد. لا يُري الجاهِلُ اِلاّ مُفرِطاً اَو مُفَرِّطاً جاهل يا تند مي رود يا کُند.
منبع: کتاب آزادي معنوي شهيد مطهري