پیش نیازهای ازدواج
انشالله میخواهم تو این بخش یک سری مطالب مفید در موردپیش نیازهای ازدواج براتون بذارم
لطفا همراهی کنید
با تشکر
آسیب های دوستی قبل ازدواج
- وابستگی
نیاز به محبت ورزیدن و مورد محبت واقع شدن در دوران جوانی به اوج خود میرسد. از این رو افراد در این دوران به سرعت عاشق میشوند. پس از مدتی علاقه ابتدایی بین دو نفر شدت مییابد و كمكم دو طرف به یكدیگر وابسته میشوند. این وابستگی در بسیاری از موارد، آفت بزرگی برای زندگی آنهاست. برای نمونه به علت وابستگی شدید آنها در تمام اوقات شبانه روز در فكر فرد مقابل هستند.
-افت تحصیلی یا ركود علمی
تحصیل دانش، نیازمند تمرکز فکری و روحی است. اما در این گونه روابط دختر و پسر به علت وابستگی بسیار به یکدیگر مدام در فكر هم بوده و به دیدارها و ملاقاتهای حضوری و تلفنی شان توجه می كنند که این خود بزرگترین مانع در راه رشد و ترقی علمی آنهاست.
- اضطراب، تشویش و احساس نگرانی
معمولاً در اینگونه دوستیها وجود افكاری چون احساس گناه، ترس از والدین و تلاش برای پنهان داشتن این رابطه، خیال ازدواج، نگرانی از تهدید به فاش كردن رابطه توسط یکی از طرفین، ترس از دست دادن فرد مقابل و... باعث ایجاد برخی تعارضات درونی و اضطرابهای مستمر در فرد میشود.
- فقدان شناخت درست و واقع بینانه
در این روابط دختر و پسر سعی میکنند به گونهای رفتار کنند که از نظر دیگری قابل تحسین باشند. در واقع افراد برای خوب جلوه کردن در نظر دیگری به رفتارهای تصنعی روی میآورند. حال اگر این رابطه به ازدواج بیانجامد، افراد بدون هیچ شناخت دقیق و درستی از یکدیگر وارد زندگی مشترک میشوند. از سوی دیگر به دلیل وابستگی بیش از حد به یکدیگر نه تنها عیوب فرد مقابل را نمی بینند بلکه او را فردی سرشار از نیكیها، خوبیها، زیباییها و ... تصور می کنند. امام علی (علیه السلام) میفرمایند: «حبّ الشّیء یعمی و یصمّ، (میزان الحکمه،ج2، ص208، ح3066.) دوست داشتن چیزی، انسان را كور و كر میكند.»
- تصمیم گیری نادرست برای ازدواج
در این حالت وقتی افراد به شناخت درستی از یکدیگر نرسیده اند، تصمیم به ازدواج می گیرند. در حالی كه این نوع انتخابها كه در فضایی آكنده از احساسات و عواطف و به دلیل نبود شناخت عمیق و واقعبینانه صورت میگیرد، زندگی مشترك را تلخ و آینده را تیره و تار میسازد.
-ایجاد جو بدبینی در زندگی مشترک
اگر این رابطه به ازدواج بیانجامد، ممکن است در آینده هر یک از طرفین دچار نوعی شک و تردید نسبت به فرد مقابل شوند و گمان کنند، این فرد که وقتی به راحتی با من رابطه برقرار کرده، از کجا معلوم با اینکه همسر من هست با دیگری نیز ارتباط برقرار نکند. بر همین اساس بسیاری از این ازدواجها که به ازدواجهای خیابانی موسوم است، از پایه متزلزل اند چرا که دختر و پسر هر دو نسبت به هم بدبین هستند. (روابط و دوستیهای دختران و پسران، کبری صفر نژاد، سحر غلام حسینزاده، ص 84.)
- ایجاد مشکلات روحی
در صورتی که این دوستی ها به ازدواج منتهی نشوند که در موارد بسیاری هم به دلیل تغییر شرایط طرفین یا مخالفت خانواده ها چنین می شود، آثار روحی منفی بسیاری به ویژه بر دختر خواهد داشت که احساس سرخوردگی و شکست روحی، افسردگی، نفرت از جنس مخالف و ازدواج گریزی و در مورد دختران از دست دادن بسیاری از خواستگاران برخی از این آثار است.
- آسیبهای اقتصادی
گاه روابط دختر و پسر سبب زیانهای مالی یا برای خود آنها یا برای خانوادهها میشود. برای نمونه خرید هدایای گران قیمت برای یکدیگر، اخاذی یکی از طرفین از دیگری و...
- در خطر بودن آبرو
در این راستا بسیار ممکن است که به دلیل رفت و آمد پسر و دختر، تعرض به حریم شخصی او و... آبروی آنها و حتی اعضای خانواده هایشان به خصوص دختر خانم (در صورتی که این رابطه به ازدواج منتهی نشود) به خطر بیفتد.گاه حتی این امر خانواده ها را مجبور به تغییر محل سکونتشان می کند.
چطور به زبان مشترک برسیم؟ (1)
این عدم مفاهمه آنقدر جدی است که می تواند سرنوشت یک آشنایی یا نامزدی را طور دیگری رقم بزند و دو طرف را به این نتیجه برساند که: ما حرف هم را نمی فهمیم. اگر شما هم در این مرحله از دوران نامزدی قرار دارید، خواندن سلسله مطالب « چطور به زبان مشترک برسیم؟» می تواند برایتان راهگشا باشد:
به طور کلی باید بدانید که هر حرفی که زده می شود دو جزء دارد: آنچه گفته شده (محتوا) و نحوه بیان آن (سبک). هر دو جزء بر نحوه دریافت پیام تأثیر می گذارند.
همانگونه که افراد غالباً با تغییر محتوای گفتگو، ماهیت آن را تغییر می دند با تغییر سبک نیز پیام هایشان را عوض می کنند. به همین دلیل گفت و شنود به طرز چشمگیری به سبک های حرف زدن یا گوش دادن افراد بستگی دارد. در واقع طرز حرف زدن یا گوش دادن هم می تواند به فرآیند گفت و گو کمک کند و هم قادر است آن را مختل نماید.
جالب است که بدانید ریشه بسیاری از شکست ها و نارسایی های ارتباط افراد در زندگی مشترک به کار بستن سبک های ارتباط نامناسب با موقعیت است.
سبک های ارتباطی (نحوه سخن گفتن و گوش کردن) 4 دسته هستند
سبک اول: گپ زدن و حرف زدن راجع به کار و گوش دادن رسمی
سبک دوم : حرف زدن سلطه گرانه، خصمانه و کنایه آمیز ، گوش دادن واکنشی
سبک سوم : حرف زدن جستجوگرانه، گوش دادن اکتشافی
سبک دوم : حرف زدن صریح، گوش دادن توجه آمیز
کلوب سعی دارد در چند مقاله جداگانه این سبک ها را به شما معرفی کرده و نحوه استفاده از آنها را بیان نماید.
سبک اول: گپ زدن و حرف زدن راجع به کار و گوش دادن رسمی
این سبک، جزء سبک های اجتماع پسندی است که اکثر اوقات افراد برای حفظ وضعیت رد و بدل کردن اطلاعات از آن استفاده می کنند. محتوای اصلی این سبک، حرف های معمولی و روزمره است.
گپ زدن : این سبک دوستانه، رایج و گاهاً مزاح گونه است . مقصود و نیت از گپ زدن خوشحال شدن و اطلاع از حال فرد مقابل است نه ایجاد اغتشاش و گفت و شنودها معمولاً حول و حوش آب و هوا، اخبار، ورزش، امور روزمره، خانواده و سایر موضوعات مورد علاقه دور می زند.
گفتگو به صورت گپ زدن با همسر یا سایر اعضای خانواده نشان دهنده توجه خاص افراد به یکدیگر است. به عبارت دیگر انجام صحبت های دوستانه، نشانه ی مهر و عطوفت و لذت بردن متقابل از یکدیگر است بدون اینکه افراد مستقیماً به هم بگویند «دوستت دارم» یا «از بودن با تو لذت می برم».
رفتارهای خاص گپ زدن
- خوش و بش کردن: امروز چه کار میکنی؟
-گذران وقت: به نظر شما برنده انتخابات کیست؟
-قصه گویی: باور نمی کنی دیشب چه اتفاقی برایم افتاد؟
-گفتن لطیفه های دوستانه
- نشان دادن اشتباه دیگران: چرا امروز این کار را کردید؟
- در میان گذاشتن وقایع روز
-بحث راجع به اطلاعات زندگینامه ای، صفات و ویژگی ها، عادات، سلامت و وضع ظاهری افراد: من در اصفهان بزرگ شدم، شما آدم تیزهوشی هستید!
حرف زدن راجع به کسب و کار: در این نوع حرف زدن، افراد بر موضوعات مربوط به کار و تکلیف تاکید میکنند. مثل ارائه اطلاعاتی راجع به کاری که بدان اشتغال دارند.
در حالی که گپ زدن روابط دوستانه را صریح و شفاف می کند،گفت و گو در باره کسب و کار با برنامه ریزی، تطبیق دادن و حفظ تکالیف و رویدادها به امور روزمره سرو سامان می دهد.
رفتارهای مخصوص حرف زدن راجع به کسب و کار
- گزارش دادن: نتیجه آزمایش خون سوسن منفی بود.
- ارائه واقعیت ها: دندانپزشک حق ویزیت خود را 10 درصد زیاد کرد.
-وارسی کردن: نقاشی کی تمام می شود؟
- برنامه ریزی: نظرت راجع به اینکه فردا با هم ناهار بخوریم چیست؟
- پیگیری: کامران، شیر آب حیات را بستی؟
- تصمیم گیری های معمول: کامبیز به خرگوش غذا خواهد داد.
- خبردادن: پدرت گفت که سر راهش به خانه عکس ها را از عکاس می گیرد.
گوش دادن رسمی : وقتی که افراد قصد دارند با دیگران تماس برقرار کنند و رفتاری مردم پسند و شاداب داشته باشند، رسماً به حرف های آنها گوش می دهند و به صورت یک صفحه صدای آرام برای حرف های گوینده عمل می کنند. گوش دادن رسمی افراد را در جریان مسائل روز قرار می دهد. اگر چه این نوع گوش دادن باعث می شود فرد با همسرش راحت تر باشد اما درگیری عاطفی او را محدودتر می کند زیرا با فرد مقابل فاصله معینی را حفظ کرده و رفتارش تصنعی است. گوش دادن رسمی یک شیوه صمیمی برای گوش دادن نیست.
رفتارهای خاص گوش دادن
- توجه ناقص
- تماس چشمی لحظه ای
- تصدیق علّی
- حرکات بدنی آرام
- قطع موجه کلام
چطور به زبان مشترک برسیم؟ (3)
حرف زدن جست و جوگرانه، گوش دادن اکتشافی:حرف زدن جست و جوگرانه، گوش دادن اکتشافی، حول موضوعات غیرعادی یا مشکلات پیچیده و نامشخصی دور میزنند که ممکن است بسیار مهم اما تعریف نشده باشند. اینها سبکهای سرد عینی و منطقی ارتباط برای پی بردن به واقعیات و بررسی راه حلها هستند. این سبکها برای «برگشتن به عقب» و دیدن تصویری بزرگتر مناسب هستند.
حرف زدن جست و جو گرانه
حرف زدن جست و جوگرانه کیفیتی محتاطانه دارد. شما میتوانید از آن برای حدس زدن راجع به علل، مطرح کردن راه حلها، اجرای سناریوهای مختلف (بدون الزام به هرگونه دستور خاص) استفاده کنید. موقعیت زمانی حرف زدن جست و جو گرانه به سمت گذشته یا آینده است و حال را شامل نمیشود. این سبک روشی مطمئن و بیخطر برای محک زدن از طریق مشاهده یا طرح سوالهایی برای دست گرفتن اوضاع است.
حرف زدن جست و جو گرانه برای کاهش فشار و افزایش اطلاعات بسیار سودمند است. افراد با جستجو در اطلاعات با شیوهای غیر اتهامی، آزادانه به شناسایی و روشن ساختن مشکلات و رویدادها میپردازند. اطلاعات زمینهای مربوط را بررسی و سایر اقدامات عملی را ابداع میکنند. حرف زدن جست و جو گرانه برای ابراز عقاید و گسترش گزینهها در آینده به صورت «خزانه عقل» عمل میکند.
ماهیت غیر قضاوتی و غیر تهدید آمیز حرف زدن جست و جو گرانه این فرصت را به شما و همسرتان میدهد که حرفهای یکدیگر را بشنوید. با این حال این روش معمولاً فقط به ظاهر مشکل و موضوع توجه میکند و جوهره مشکل را نادیده میگیرد و باعث میشود مشکل حل نشده و زن و شوهر ناراضی باقی بمانند، چون اطلاعات عاطفی حساس آشکار نمیشوند.
حدس زدن، فکر کردن و تفحص میتواند به حرف زدن بدون جهت مشخص (یعنی یک روش مغلطه آمیز برای اجتناب از حل کردن مشکلات، بدون اینکه کسی مسئولیت تبدیل بینش به عمل را بپذیرد) تبدیل شود. این نوع حرف زدن در ترکیب با سبک حر زدن بعدی(یعنی حرف زدن بیپرده و صریح) برای دست یافتن به قلب مشکلات و اقدام عملی بیشترین تأثیر را دارد.
رفتارهای مختص حرف زدن جست و جو گرانه
- شناسایی مشکل: «من تعجب میکنم که چرا ما کاری میکنیم که امور بیربط وقتمان را بگیرد.»
-دادن اطلاعات قبلی مربوط: «ما دوازده کارت دعوت را بین دوستانمان توزیع کردیم.»
- پرداختن به علل: «شاید چون آمادگی بدنی کافی نداری، در پایان روز خیلی خسته میشوی!»
- ارائه تبیینها/ برداشتها: «من فکر میکنم که ما بیش از حد خرج فست فودمان میکنیم.»
- تفسیر کردن:«شاید دلیل اشغال شدن تلفن مریم انتقال او باشد.»
- سیلان فکری یا ابداع راهحلها: «شاید بتوانی زمانی را برای یک برنامه تفریحی تعیین کنی. نظرت راجع به این که هفتهای دو بار با هم تنیس بازی کنیم چیست؟»
- مطرح کردن راه حلها:«فرض کن در پاییز به دانشگاه برگردی. فکر میکنی آن وقت چه میشود؟»
این روش معمولاً" فقط به ظاهر مشکل و موضوع توجه میکند و به جوهره مشکل را نادیده میگیرد و باعث میشود مشکل حل نشده و زن و شوهر ناراضی باقی بمانند. چون اطلاعات عاطفی حساس آشکار نمیشوند.
گوش دادن اکتشافی:گوش دادن اکتشافی در صدد جستجوی اطلاعات مهمی که حول و حوش مشکلات پیچیده یا غیرمعمول وجود دارند. در این سبک افراد حرفها را کاوشگرانه گوش میکنند و علاقهی خود را به شنیدن حرفهای همسرشان در مورد مشکلات نشان میدهند. افراد معمولاً در این روش نظر شخص مقابل را میگیرند، دانش خود را بالا میبرند تا سوءتفاهمها روشن و ابهامات رفع شوند.
گوش دادن اکتشافی از طریق باز کردن باب بحث و گفتگو، باعث برداشته شدن فشار در آن لحظه میشود. استفاده از سوالهای باز (که مشخصه بارز این سبک است)، باعث میشود تا کیفیت اطلاعات از طریق سبکهای رسمی یا واکنشی گوش دادن افزایش یابد.
سوالهای باز میتوانند در متمرکز شدن بر بحث و گفتگو، زمانی که شخصی راجع به موضوع حاشیه پردازی میکند مفید باشد. این نوع سوالها همچنین موقعی که شخص حرفی برای گفتن ندارد به راهاندازی گفتگو کمک میکند.
چطور به زبان مشترک برسیم؟ (2)
گفتیم که سبک های ارتباطی 4 دسته هستند: سبک اول: گپ زدن و حرف زدن راجع به کار و گوش دادن رسمی، سبک دوم : حرف زدن سلطه گرانه، خصمانه و کنایه آمیز ، گوش دادن واکنشی، سبک سوم : حرف زدن جستجوگرانه، گوش دادن اکتشافی و سبک چهارم: حرف زدن صریح، گوش دادن توجه آمیز.
در مطلب قبلی اولین سبک را بررسی کردیم اما دومین سبکی که افراد برای برقراری ارتباط (حرف زدن و گوش دادن) با دیگران به خصوص همسر خود استفاده می کنند سبک حرف زدن سلطه گرانه، خصمانه و کنایه آمیز و گوش دادن واکنشی است.
نامزدهایی که از این شیوه برای ارتباط با هم استفاده می کنند، کسانی هستند که می خواهند با استفاده از زور و تحکم، توافق یا رضایت فرد مقابل بدست آید یا کوشش کنند در برابر تغییر، مقاومت شود. افراد با حرف زدن در قالب سه شیوه مختلف سبک دوم ارتباطی سعی می کنند بر دیگران اعمال نفوذ و قدرت کنند. در روش اول، یعنی حرف زدن سلطه گرانه؛ پیام های مثبتی به قصد سازندگی فرستاده می شود. در دو روش دیگر (حرف زدن خصمانه و کنایه آمیز) پیام های منفی و بالقوه مخرب فرستاده می شود. بیشتر جمله ها حول و حوش افکار (چه چیزی درست یا غلط است یا حق با کیست یا نیست) و اقدامات (همسرتان چه باید بکند یا نکند) دور می زنند.
حرف زدن سلطه گرانه
وقتی افراد در حال دستور دادن هستند یا مدام توصیه و ترغیب می کنند، در حال استفاده از این سبک هستند. غالب فعالیت هایی نظر قالب کردن یا کلک زدن، دستور دادن، چانه زدن، نظارت کردن، آموزش دادن، تبلیغ کردن و... از این نوع حرف زدن هستند.
حرف زدن سلطه گرانه، روش حرف زدن موجز و کارآمد است و موجب سوءتفاهم، فاصله افتادن و تنش می شود. افراد معمولاً دوست دارند که در تصمیم گیری ها شرکت کنند نه اینکه گوشه ای بایستند تا به آن ها دستور داده شود. بنابراین این نوع حرف زدن معمولاً باعث ایجاد مقاومت و انزجار شده و افراد را به سوی حرف زدن خصمانه سوق می دهد.
رفتارهای مخصوص حرف زدن سلطه گرانه
- دستوردادن: به تعمیرگاه زنگ بزن و به آنها بگو اتومبیل را ساعت یازده لازم داری!
- ارزیابی کردن: این شیوه از روش قبلی بسیار بهتر است.
- توقع داشتن، تعیین حدود: بخواهی نخواهی، باید تا ساعت نه برگردی و گرنه ما بدون تو می رویم.
- توصیه/تجویز راه حل ها: باید وقتت را با محسن تنظیم کنی.
-احتیاط/هشدار دادن: وقتی آن جعبه را بلند می کنید مواظب باشید زیر آن در نرود!
- سوال های بسته/دستوری: فکر نمی کنید که...؟
- تبلیغ کردن/قالب کردن: فقط یک بار امتحانش کن. اگر موافق میلت نبود دیگر یک کلمه هم راجع به آن حرف نمی زنم.
- تظاهر کردن/حرف زدن به جای دیگران
- ستودن
حرف زدن خصمانه
حرف زدن خصمانه می کوشد تا با زور تغییر ایجاد کند وقتی حرف ها حالت جاذبه و دافعه دارند، هیجانهای منفی به غلیان می افتند. لحن و صدا و کلماتی که به کار برده می شود تغییر کرده و نشان دهنده ناکامی، خشم و تنش است. این نوع حرف زدن معمولاً هنگامی که افراد احساس ترس، خشم، تهدید، ناامیدی یا استیصال می کنند، حول و حوش توقعات نامشخص یا تحریف شده دور می زند.
کانون حرف زدن خصمانه همیشه معطوف به شخص دیگر است نه خود فرد و علاوه بر حمله به رفتار وی در ابطه با مشکل به ارزش و عزت نفس او نیز هجوم می آورد. این نوع حرف زدن گرچه مانند سیلابی است که در یک چشم برهم زدن، بن بست می شکند، اما اگر زیاد استفاده شود موفقیت آن کوتاه مدت است.
رفتارهای مختص حرف زدن خصمانه
درخواست کردن، سفارش دادن، بی ارزش کردن، اتهام زدن، حمله ورشدن و پرخاشکردن، ترساندن از عقوبت کار، انگ زدن، دفاع کردن، بازخواست کردن، قضاوت کردن/تحقیر کردن، درافتادن با/طعنه زدن، موعظه کردن/درس اخلاق دادن/نصیحت کردن، لاف زدن، بحث روانشناسی کردن، زبان لعن و نفرین داشتن.
حرف زدن مغرضانه
حرف زدن مغرضانه خشم غیر مستقیمی است که نشان دهنده رنجیدگی خاطر و انزجار است. افراد موقعی این پیام مغرضانه را به کار می بندند که باورشان شود قدرت تاثیرگذاری بر موقعیت ها را به صورت مستقیم و مثبت ندارند. حرف زدم مغرضانه درصدد است از موضع «ضعف» به جای موضع «قدرت» اعمال نفوذ کند. این ترفند یک روش ناموفق برای ابراز ناامیدی و درماندگی است که می کوشد احساس شرم و گناه در دیگری ایجاد کند. رفتارهای مختص آن عبارتند از متلک انداختن، مظلوم نمایی، نق زدن، حاشا کردن و...
کسانی که از حرف زدن مغرضانه استفاده می کنند با سوء استفاده از قدرت، در دراز مدت، بیشتر به خود صدمه می زنند.
رفتارهای مختص حرف زدن مغرضانه
متلک انداختن، پیله کردن، مظلوم نمایی، نق زدن، حاشاکردن، مضایقه کردن اطلاعات یا مهر و عطوفت، انکار کردن، بدگمانی/گوشه و کنایه زدن.
گوش دادن واکنشی
در این فرآیند افراد تلاش می کنند با کنترل گفت و گو، شخصی را که حرف می زند با خود موافق و موافقت او را به پاسخ خنثای خود جلب کرده و بدین وسیله کنترل موقعیت را از دست وی خارج نمایند. مثلاً وقتی فردی در حال سخن گفتن است ، همسرش با تمام وجود به حرف های او واکنش نشان می دهد و به جای دریافت اطلاعات، آن را هضم می کند.
در یک لحظه:
- اطلاعات را به طور جداگانه ارزیابی می کند.
- سخنان بعدی خود را مرور می کند.
- سعی می کند کنترل خود را اعمال نماید.
رفتارهای مختص این بخش
کوتاه بودن زمان توجه، تماس چشمی ثابت، قطع مکرر حرف های گوینده، لحن منفی کلام، پرخاشگری فعال، سئوال های بسته، قضاوت ذهنی و تفکر سطحی و تکمیل حرف دیگران بطور مکرر می باشد.
در گوش دادن واکنشی اغلب اوقات شنونده سعی می کند با خالی کردن زیر پای گوینده وی را بیاعتبار سازد. نزاع بین گوینده و شنونده بالا می گیرد و تنش حالت دفاعی و مقاومت افزایش می یابد. این کار بذر اطلاعات غلط و نامربوط را می پاشد. در فرآیند ارائه اطلاعات مخدوش و گمراه کننده، احساسات بد و سوء تفاهم ها رشد می کنند.
اگر چه این سبک از گوش دادن ممکن است به تبادل نظر جان تازهای بدهد ولی اغلب به جنگ قدرت رقابت آمیز و غالباً بیهوده با همسر مبدا می شود. به طوری که احساس مثبتی راجع به نتیجه کار به وجود نمی آورد و لذا هیچ همسری به شریک زندگی خود روی خوش نشان نمی دهد.
دردسرهای اختلاف تحصیلی
برخی روان شناسان عقیده دارند افراد به طور معمول تمایل دارند با کسانی ازدواج کنند که از نظر تحصیلی با آنها سنخیت دارند و اگر این کار را انجام نمی دهند، به دلیل وجود برخی از محدودیت هاست. مثل بالا رفتن سن و ترس او از نداشتن خواستگار مناسب و... معمولا گفته می شود که نباید تحصیلات مرد از زن کمتر باشد. اما فکر می کنید دلیل این ماجرا چیست؟
سوء تعبیرهای دائمی
از آنجایی که مرد رئیس خانواده است، بهتر است سطح تحصیلات او برابر یا بالاتر از همسرش باشد، تا بتواند نقش خود را به خوبی ایفا کند. به خصوص که بالاتر بودن سطح تحصیلات زن از مرد در کشور ما چندان مرسوم نیست و ممکن است مرد در مورد هر یک از رفتارهای همسرش دچار سوء تعبیر شود و حس کند که همسرش قصد دارد ضعف های او را به رخش بکشد.
این امر در درازمدت اعتماد به نفس مرد را کاهش داده و او دیگر قادر نیست نقش خود به عنوان رئیس خانواده را به خوبی ایفا کند.
از طرف دیگر ممکن است مرد خانواده برای پنهان کردن ضعف خود در این مورد و ثابت کردن این موضوع که او رئیس خانه است، حتی حرف های منطقی همسرش را هم نپذیرد.
اشتراکات کم
نمی توان انکار کرد که تحصیلات نوع نگرش افراد را نسبت به مسائل مهم زندگی تغییر می دهد. مثلا ممکن است مرد معتقد باشد انسان موفق کسی است که پول زیادی داشته باشد، اما زن به همین اندازه روی مطالعه تاکید داشته باشد. به همین ترتیب، تفریحات و علایق این دو فرد هم از هم متفاوت است.
نان آور کیست؟
بسیاری از مردان از این که می بینند همسرشان از نظر مادی به آنها وابسته است و آنها می توانند با برطرف ساختن نیازهای مادی وی موجب شادمانی او شوند احساس غرور می کنند. اما درمورد مردانی که همسران کارمند، با رتبه شغلی مناسب دارند، این وضعیت محقق نمی شود و این باز هم به معنی کم شدن اعتماد به نفس مرد است.
واکنش دیگران
خیلی اوقات زنان برای رسیدن به اهداف تحصیلی ازدواج خود را به تأخیر می اندازند در حالی که همه اقوام و آشنایان منتظر هستند تا ببینند بالاخره او چه کسی را انتخاب می کند. اینجاست که یک چالش درونی برای خانم ها اتفاق می افتد: اگر کسی از او بپرسد که تحصیلات همسرش چقدر است، می تواند بدون احساس ناراحتی بگوید که او دیپلمه است یا نه؟ در چنین شرایطی قطعا نمی توانید از همسرتان بخواهید خودش را دارای تحصیلات دانشگاهی جا بزند و جلوی فامیل حقیقت را نگوید. چون در این صورت شخصیت او را زیر سوال برده اید.
به دلیل وجود همه این مشکلات، اغلب روان شناسان و مشاوران ازدواج توصیه می کنند که زن و مرد تا حد ممکن از نظر سطح تحصیلات با هم تشابه داشته باشند و در صورت متفاوت بودن سطح تحصیلات این اختلاف از دو سطح بیشتر نباشد (مثلاً دیپلم و کارشناسی ارشد).
علاوه بر این، بررسی ها نشان داده که میزان بروز اختلافات در خانواده هایی که سطح تحصیلات مرد از زن بالاتر است، کمتر از خانواده هایی است که در آنها زن از تحصیلات بالاتری برخوردار است. در میان خانواده هایی هم که از نظر سطح تحصیلات یکسان هستند نیز، میزان موفقیت زناشویی در خانواده هایی که سطح تحصیلات زن و شوهر بالا است، بیشتر از خانواده هایی است که سطح تحصیلات زن و شوهر پایین است.
هفت تفاوت تاریخی زن و مرد
این وظایف باعث شد تا در نوع نگاه و عملکرد زن و مرد، تفاوت های عمیق ساختاری به وجود بیاید. تفاوت هایی که حتی امروز هم خیلی ها ساده از کنار آن می گذرند، آن را درک نمی کنند و یا دیگری را به خاطر داشتن این تفاوت ها سرزنش می کنند. اگر شما هم در شروع یک رابطه زناشویی هستید، این مطلب را بخوانید تا از همین ابتدای کار جلوی خیلی از سوء تفاهم ها و اختلاف ها گرفته شود.
تفاوت اول
دو میلیون و پانصد هزار سال پیش، مردها باید برای موفقیت در شکار فاصله خود با شکار، زاویه، قدرت پرتاب و... را محاسبه میکردند. این دقت آرام آرام باعث شد که در سمت راست مغز آنها قابلیتی با عنوان "تجسم فضایی" شکل بگیرد. مردها بر طبق این قابلیت میتوانند بدون اندازهگیری فاصلهها، اندازهها را محاسبه کنند. این درحالیست که تجسم فضایی یا اصلاً در خانمها وجود ندارد یا بسیار کم است.
مشکل: وجود همین قابلیت در مردان و عدم آن در زنان منجر به شکلگیری برخی مشکلات میشود. مثلاً زمانیکه آقایان در حال رانندگی هستند، خانمها مدام به آنها تذکر میدهند که مراقب تصادف با موتور کناری یا ماشین روبهرویی باشند. معمولاً آقایان از این تذکرات ناراحت میشوند.
دلیل: خانمها مدام تذکر میدهند، چون تجسم فضایی ندارند و نمیتوانند به درستی فاصلهها را تشخیص دهند. از این رو مدام وحشت دارند که مبادا تصادف کنند. مردها نیز ناراحت میشوند، زیرا گمان میکنند یا خانمها قصد زیر سوال بردن آنها را دارند و یا اینکه اصلاً به آنها اطمینان ندارند.
تفاوت دوم
به پیامهایی که توسط حرکات صورت و اعضای بدن به دیگران منتقل میشود، «زبان بدن» گویند. مثلاً کودکی که در حال صحبت، گوشش را میخاراند یعنی در حال دروغ گفتن است. خانمها به صورت مادرزادی همه علائم زبان بدن را میدانند، ولی مردها اینگونه نیستند. یعنی باید این زبان را بیاموزند.
مشکل: برخی از مشکلات زندگی به همین دلیل ایجاد میشود. مثلاً اگر روزی آقا از سرکار بیاید و مقداری بیحال یا تبدار باشد، خانم به سرعت و به وسیله زبان بدن متوجه میشود.
به همین دلیل سعی میکند با دادن نوشیدنی، قرص و... حال همسرش را بهتر کند. ولی اگر خانم تب بالایی هم داشته باشد، آقا متوجه نمیشود مگر آنکه به وی گفته شود. همین امر باعث میشود که خانمها احساس کنند که همسرشان توجهی به آنها ندارند.
دلیل: آقایان زبان بدن نمیدانند. به همین دلیل نمیفهمند که همسرشان چه زمانی خوشحال است و چه زمانی ناراحت یا مریض. اینها اطلاعاتیست که خانمها باید به همسرشان بدهند.
تفاوت سوم
مردها دیداری هستند در حالیکه توجه خانمها شنیداری است. یعنی آقایان برای اینکه متوجه صحبتهای فرد مقابل شوند، باید حتماً به او نگاه کنند. اما خانمها بدون نگاه کردن به فرد مقابل و فقط با شنیدن سخنان او، متوجه منظورش میشوند. به همین دلیل است که آقایان با دیدن و خانمها با شنیدن احساس علاقه بیشتری پیدا می کنند.
مشکل: عدم توجه به این تفاوت نیز عامل دیگر بسیاری از اختلافات زناشویی است. مثلاً اگر خانمها در حین صحبتهای همسرشان کاری انجام دهند یا به چیز دیگری نگاه کنند، آقایان به سرعت ناراحت میشوند؛ زیرا گمان میکنند که خانمها هیچ توجهی به سخنان آنها ندارند.
دلیل: خانمها با شنیدن متوجه سخنان فرد مقابل میشوند نه با دیدن.
تفاوت چهارم
مغز به دو قسمت تقسیم میشود:
- بخش سمبولیک و تخیلی که مربوط به رویاها، خواب، حالات احساسی و رومانتیک و... فرد است و در سمت راست مغز قرار دارد.
- بخش استدلالی که در سمت چپ مغز قرار دارد. در این قسمت محاسبات ریاضی، تحلیلات، فرمان سخن گفتن و... شکل میگیرد.
خانمها قادرند که در یک زمان از هر دو نیمکره خود استفاده کنند یعنی در یک زمان هم کار تحلیلی میکنند و هم فعالیت احساسی. اما مردها این توانایی را ندارند. مردها زمانیکه مشغول فعالیت در یک نیمکره هستند، نیمکرهی دیگرشان غیرفعال است. مثلاً وقتی آقایی در حال محاسبات یا کارهای جدی منزل است نمیتواند به سرعت از این حالت خارج شده و به همسر خود محبت کند. خروج از یک نیمکره و ورود به نیمکرهی دیگر در آقایان حدود 20 الی 25 دقیقه به طول میانجامد.
مشکل: عدم درک این تفاوت نیز گاه باعث ناراحتی و اختلاف میان آن زوج ها می شود. به خصوص در اوایل آشنایی یا ازدواج که هنوز با این ویژگی ها آشنایی زیادی ندارند.
دلیل: مردها قادر نیستند که به سرعت از یک نیمکره به نیمکرهی دیگر بروند. خانمها باید برای اینکار به مردها بیشتر فرصت بدهند.
تفاوت پنجم
مردها از آنجهت که از ابتدای زندگی باید شکار میکردند، همیشه به دور نگریستهاند. این امر آنها را کمکم کلنگر کرد. زنها نیز به خاطر توجه به نزدیک ( مراقبت از کودکان و آتش) جزءنگر شدند.
مشکل: از آنجا که آقایان کلی نگرند، بسیاری از مسائل را درک نمیکنند. مثلاً وقتی میهمانی به خانه میآید، آقایان نمیدانند که چه مقدارکار وجود دارد.
دلیل: آقایان همه چیز را کلی میبینند و به جزئیات توجهی ندارند. خانمها باید به آنها توضیح دهند و حتی قبل از آمدن میهمانها کارها را یادداشت کرده و با همسرشان تقسیم کنند. در این صورت ناراحتی حاصل نمیشود.
تفاوت ششم
خانمها معمولاً بلند بلند و درهم و برهم حرف میزنند ولی آقایان آهسته و منظم صحبت میکنند.
مشکل: گاه مردها زنان را به خاطر این ویژگیشان سرزنش میکنند.
دلیل: چون خانمها فکرشان را در قالب سخن بیان میکنند، صحبتهایشان بینظم است. در واقع خانمها در حین فکر کردن سخن میگویند.
تفاوت هفتم
خانمها معمولاً در لفافه سخن میگویند. مثلاً اگر زنی به همسرش بگوید شما هیچ وقت به من توجه نمیکنید، منظورش این است که من الان شدیداً به توجه شما نیاز دارم.
مشکل: مردها معمولاً به ظاهر سخن زنها توجه میکنند، از این رو منظور آنان را در نمییابند. زنها هم گمان میکنند که درک نمیشوند. بنابراین مردها باید سعی کنند بیشتر در مورد صحبتهای همسرشان فکر کنند و سریع واکنش نشان ندهند.
دلیل: خانمها معمولاً در لفافه سخن میگویند.
ازدواج؛ راهی برای جبران نیازها
آبراهام مازلو که نظریه انگیزش را مطرح کرده، معتقد است که نیازهای انسان در یک هرم طبقاتی جا می گیرند که در کف آن پایه ای ترین نیازهای مادی و فیزیکی ما قرار دارند و وقتی این نیازها برطرف شدند، نیازهای سطوح بالاتر که رشد یافته تر هستند، خودنمایی می کنند. مثلا در کف این هرم، نیازهای خوراک، سرپناه، ایمنی و تعلقپذیری، غرایز و... قرار دارد و در سطح های بعدی، نیاز به روابط عاطفی، روابط اجتماعی، رفاه، آزادی احترام، خودشكوفایی و... . او معتقد است نیازهای زیستی، بر نیازهای خودشکوفایی غلبه دارند و تا وقتی این نیازها برطرف نشوند، نیازهای سطوح بالاتر مورد توجه قرار نمی گیرند.
حالا ربط این ها به ازدواج چیست؟ یادتان هست گفتیم که انگیزه های ما از نیازهایمان سرچشمه می گیرند؟ بنابراین شما وقتی ازدواج می کنید، اهداف و انگیزه هایتان از ازدواج، مربوط به نیازهای برطرف نشده است. هر قدر این نیازها پایه ای تر، زیستی تر و ابتدایی تر باشند، یعنی در طبقات پایینی هرم مازلو قرار بگیرند، احتمال موفقیت ازدواج کمتر است. چرا که بعد از برطرف شدن این نیازها، نیازهای طبقات بالاتر سر بر می آورند و شما را در یک دو راهی قرار می دهند. این که شریک زندگی تان توانایی برطرف کردن این نیازها را برای شما دارد یا نه. می تواند به شکوفایی شما کمک کند یا نه؟ زندگی مشترک شما احترام مورد نیازتان را برایتان به همراه داشته است یا نه؟...
مشکل دوم این است که با برطرف شدن نیازهای اولیه، چشمان شما باز می شود و تازه به شناخت جدیدتری از خودتان می رسید که ممکن است با شناختی که قبلا داشته اید تفاوت داشته باشد. در این وضعیت حتی اگر همسر شما هم به اندازه شما رشد کرده باشد و نیازهای تازه پیدا کرده باشد، ممکن است دیگر نقاط مشترک زیادی با هم نداشته باشید. یادتان که نرفته؟! نیازهای ما انگیزه های ما را می سازند و انگیزه های ما اهداف ما را و اهداف ما رفتار ما را شکل می دهند!
با تمام این ها، ازدواج گاهی اوقات بر اساس کمبودهای سطوح پایین انجام می شود. خیلی دیده و شنیده ایم که یک مرد نیازمند به محبت مادری، با زنی میانسال ازدواج کرده است. یا زنی که در خانواده ای پرتنش رشد کرده، برای رهایی از این تنش ها تن به ازدواج با مردی داده که شرایط مناسب ازدواج را ندارد. در این موارد، ازدواج راهی برای حل کردن مشکلات و کمبودهای زن و مرد به حساب می آید. کمبودهایی که عموما به انگیزه های ایمنی، تعلقپذیری و احترام و... مربوط می شوند. این نیازها مجموعا به عنوان نیازهای كمبود شناخته می شوند. آنها مثل ویتامینها هستند که ما برای رشد بهشان نیازمندیم. شخصی كه درباره غذا، امنیت شغلی، عضویت گروهی، یا مقام اجتماعی نگران است، شخص محرومی به حساب می آید. به همین دلیل است که روانشناسان توصیه می کنند تا می توانید در دوران تجرد به علایق، اهداف، نیازها و خواسته هایتان جامه عمل بپوشانید تا وقتی ازدواج می کنید، کامل تر شده باشید. این کامل تر بودن به معنی فاصله داشتن از نیازهای سطوح پایین هرم و ارتقا یافتن به سطوح بالاتر است.
تا این جای بحث را داشته باشید تا در مطالب بعدی نیازهای مربوط به ازدواج را با هم مرور کنیم.
این پیوند شکستنی است!
امروزه، بر خلاف گذشته، پس از خواندن خطبه عقد و به ویژه پس از آنكه دختر و پسر جوان زیر یك سقف قرار گرفتند، لرزههای پرخاشگری، نارضایتی، بدبینی و ناامنی، اركان این بنای تازهساز را تكان میدهد و زن و شوهر را تا مرحله جدایی پیش میبرد.
روانشناسان خانواده معتقدند كسانی كه با هم ازدواج میكنند، در كمتر از دو سال، به سه گروه تقسیم میشوند: یا طلاق میگیرند، یا در آشفتگی و نابسامانی بهسر میبرند یا با خرسندی و شادكامی به رشد و بالندگی خود ادامه میدهند.
بد نیست بدانید که بر اساس آمار سازمان ثبت اسناد و املاك كشور، تعداد موارد ازدواج در سال 1384، 712 هزار و 140 مورد و تعداد طلاق 74 هزار و 340 مورد بوده است. این آمار برای سال 1385 به ترتیب 712 هزار و 940 مورد و 81 هزار و 75 مورد گزارش شده است. این اعداد میرساند كه آمار ازدواج در سال 85، یك دهم درصد و آمار طلاق 9 درصد افزایش داشتهاند. در شهر بزرگی مانند تهران بیست درصد ازدواجها ـ یعنی از هر پنج مورد یك مورد ـ با طلاق پایان میپذیرد. در یك بررسی علمی كه از سوی دكتر احمدعلی نوربالا، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشكی تهران و همكاران روانپزشك ایشان، درباره وضعیت سلامت روان مردم ایران صورت گرفته، مشخص شده است كه زنان و مردان متأهل بیش از افراد مجرد دچار روان رنجوری هستند (6/13 درصد در مقابل 1/5 درصد.)
به بیان روشنتر با آنكه همه مجردها اشتیاق به ازدواج و پیوند همسری دارند، اما در شهری مانند تهران در بین هر پنج خانواده تازه شكل گرفته، یك خانواده «گسسته»، سه خانواده «آشفته»، و تنها یك خانواده «بالنده»اند!
طلاق، رویداد بسیار ناگوار و آسیبرسانی است که برای پیشگیری از آن روانشناسان خانواده چند توصیه مهم دارند و علت اصلی شکست در ازدواج را این موارد می دانند:
1 - پرسشهای كافی نمیپرسیم.
2 - نشانههای هشداردهنده را نادیده میگیریم.
3 - توافقهای ناپخته و شتابزده میكنیم.
4 - اسیر هوس میشویم.
5 - فریب مادیات را میخوریم.
6 - نفس ازدواج كردن برایمان مهم است نه اینكه با چه كسی ازدواج میكنیم!
وقتی در موقعیت ازدواج قرار می گیرد، مهم ترین سوال این است که چرا میخواهید ازدواج كنید؟ اگر پاسخ شما این بود كه نیاز به یك همراه دارید، از خود بپرسید، آیا میتوانید با عیبها و كاستیهای یك آدم دیگر، كه در همه چیز با شما شریك خواهد شد كنار بیایید؟ آیا میتوانید با این حقیقت كنار بیایید كه شاید همسر آیندهتان مانند شما نباشد و اولویتهای او در زندگی با اولویتهای شما در زندگی تفاوت داشته باشد؟ متاسفانه بیشتر افراد قبل از آنكه حتی این سوالات به ذهنشان خطور كند وارد ماجرای ازدواج میشوند. شما بهتر است قبل از این كه فرد دیگری را وارد دنیای خود كنید پاسخ منطقی به این سوالات بدهید.
به طور کلی بیشتر ازدواج هایی که با شکست مواجه می شوند، یکی از این ویژگی ها را دارند:
- با تصمیمات عجولانه همراه هستند.
- انتظارات غیرواقع بینانه و رویایی پشت آنها قرار دارد.
- شخصیت یکی از دو طرف یا هر دو آنها نابالغ، مشکل دار و رشد نیافته است.
- افراد برای فرار از فضای بد خانواده یا فرار از احساس تنهایی ازدواج می کنند.
- هدف یکی از دو طرف، وابستگی به طرف مقابل و به بیان ساده تر آویزان شدن به دیگری است.
- كسب منافع مالی در اولویت های اول ازدواج قرار دارد.
- یکی از دو طرف یا هر دو آنها برای جبران شكست های عاطفی پیشین شان ازدواج می کنند.
دلایل متداول پشت پرده ازدواجهای ناموفق
انتظارات پیچیده، اعمال زور بیش از حد برای اثبات درستی گفتهها و كارها و فقدان درك متقابل اغلب منجر به بروز چنان زخمهای عمیقی در رابطه میشود كه هیچ مرحم عشقی و دلسوزی نمیتواند آنها را بهبود ببخشد. فقط زخمها بیشتر و عمیقتر خواهند شد و در نهایت یك روز فكر جدایی بر سر یكی از زوجها خطور میكند. این حكایت بسیاری از كسانی است كه در ازدواج دچار شكست میشوند، اما افراد بعد از خاتمه ماجرا، وقتی در تنهایی خود فكر میكنند متوجه خواهند شد كه صبر و كاهش خودپسندی مانع از وقوع چنین شكستهایی در زندگیشان خواهد شد.
سوالات روز خواستگاری
سوالات مذهبی
1- سخت ترین لحظه زندگی تان چه وقت بوده و شما چه کار کرده اید؟ (جزع و فزع- ناشکری، صبر، توکل به خدا، ناراحت و پریشان و...)
2- وقتی همه راه ها به روی شما بسته می شود چه می کنید؟
3- تا حالا مورد سرقت یا ضرر و زیان عمده قرار گرفته اید، بعد از آن چه اتفاقی برایتان افتاد؟
4- در مشکلات چه قدر به ائمه اطهار توسّل می جویید؟ اصلاً چرا توسّل می کنید؟ در توسل چه نتیجه ای گرفته اید؟
5- بیشتر چه مواقعی دعا می کنید؟
6- با کدام ادعیه ی مفاتیح انس دارید؟
7- در کدام یک از جلسات مذهبی شهر شرکت می کنید؟ تا چه حد؟
8- چه اتفاقی بیفتد نماز را به تأخیر می اندازید یا نمی خوانید؟
9- تا حالا نماز خواندن را به کسی توصیه کرده اید؟
10- آیا در نماز جماعت و جمعه شرکت می کنید؟ روز تعطیل (جمعه) را چگونه می گذرانید؟
11- به نظر شما دادن خمس و زکات چقدر اهمیت دارد؟ آیا تا به حال خمس داده اید؟ خانواده تان چقدر مقیّد به دادن خمس هستند؟
12- آیا خود انسان می تواند احکام و مسائل شرعی را تشخیص دهد؟ (مرجع تقلید)
13- مرجع تقلید دارید؟ چگونه از احکام شرعی مطلع می شوید؟
14- چه کارهایی را باید نهی از منکر کرد؟ در چه مسائلی باید امر به معروف کرد؟
15- اگر کسی شما را امر به معروف و نهی از منکر کرد چه عکس العملی نشان می دهید؟
16- به چه موسیقی هایی علاقه دارید؟
17- نظرتان در مورد برنامه های رادیو و تلویزیون چیست؟ بیشتر تمایل دارید از کدام برنامه ها استفاده کنید؟
18- نظرتان در مورد مراسم عروسی چیست؟
19- در مجالس عروسی که شرکت می کنید چگونه شادی می کنید؟
20- پوشش را در چه چیزهایی می دانید؟
21- چه پوششی به نظر شما حجاب است و مناسب است؟
22- آیا چادر به نظر شما اصلاً حجاب مناسبی است؟
23- اگر کسی بی حجاب است، بی حیا هم هست؟
24- حیا را در چه چیزی می بینید؟ به نظر شما حیا چیست؟
25- نظر خانواده ی شما در مورد پوشش تان چیست؟
26- حد نگاه به نامحرم چقدر است؟ شما چه می کنید؟
27- با دختردایی و پسردایی تان چگونه رفتار می کنید؟
28- در برابر هر کدام از محارم چه پوششی دارید؟
29- ارتباط با جنس مخالف تا چه حدودی باید باشد؟
30- چرا باید به مکان های زیارتی برویم؟
31- آیا دوست دارید بیرون از منزل کار کنید؟
32- روابطتان با جنس مخالف در محل کار به چه شکلی است؟
33- صحبت هایتان با همکاران مرد حول و حوش چه موضوعاتی است؟
34- پوشش شما در بیرون منزل چگونه است؟
35- چرا این پوشش را انتخاب کردید؟ آیا پوشش تان در جاهای مختلف فرق می کند؟
36- اگر جایی شما را مسخره کنند و یا مجبور باشید، پوشش تان را عوض می کنید؟
37- بعضی اوقات انسان مجبور است پوشش را تابع جمع محیط کند این طور نیست؟
38- با زنان و دختران فامیل چقدر راحت هستید؟ با مردان و پسراهن فامیل چقدر راحت هستید؟
خصوصیات اخلاقی
1) حساس بودن- کینه ورزی- عدم گذشت؛ چه اتفاقی پیش بیاید شما رفت و آمدتان را با کسی کم یا قطع می کنید؟ با کسی قطع رابطه دارید؟ به چه دلیلی؟ از چه رفتارهایی نمی توانید بگذرید؟
2) با کسی که رفتار بدی با شما کند چه می کنید؟ آیا کسی در زندگی تان هست که او را نبخشده باشید؟
3) دروغ مصلحتی چه مواقعی جایز است؟
4) صداقت؛ چه جاهایی از نظر شما صداقت، ساده لوحی است؟ تا چه حدی باید صداقت داشت؟
5) غیبت؛ چقدر در غیاب کسی صحبت او را می کنید؟
6) چنانچه طرف مقابل تان برداشت غلطی از رفتار شما داشت چه عکس العملی نشان می دهید؟
7) معمولاً از چه کسانی قرض می گیرید؟ این اشخاص چه خصوصیاتی دارند؟
8) عزت- خوار شدن؛ با قرض گرفتن یا کمک گرفتن از دیگران موافقید؟ آیا در هر موردی از دیگران کمک می خواهید؟
9) آیا مشکلات اقتصادی (تنزل حقوق، بیکاریی و قرض) خود را با همسرتان در میان می گذارید؟
10) عصبانیت؛ در مقابل پرخاشگری دیگران چه می کنید؟ آیا تاکنون کسی حرف بی ربطی به شما زده است؟ چه اتفاقی افتاد توضیح دهید. چه برخوردی با آن کرده اید؟
11- از چه چیزهایی خشمگین می شوید؟ آیا دیگران شما را فرد عصبانی قلمداد می کنند؟ چرا؟
12) صبر؛ لحظات سخت زندگی را چه مدت می توانید تحمل کنید؟
13) فرو تنی؛ اگر بخواهید انسان های اطراف خود را اعم از دوستان، فامیل، همکاران از لحاظ خوب بودن رتبه 1 تا 100 بدهید، به خودتان در بین آن ها چه رتبه ای می دهید؟ چرا؟ در برابر خودخواهی دیگران چه عکسی العملی نشان می دهید؟
14) تکبر؛ در مقابل نصیحت و موعظه ی دیگران چه عکس العملی دارید؟
15) حرص- حسادت؛ وضعیت مالی و امکانات خوب یکی از فامیل چه کسی در شما ایجاد می کند؟
16) برای درآمد بیشتر، چه راه هایی در نظر دارید؟ چه درآمدی را کافی می دانید؟
17) بخل – ولخرجی؛ وقتی با دوستان به گردش می روید، آیا شما قبل از همه دست به جیب می شوید؟ آیا همیشه شما حساب می کنید؟
18) مهارت روابط؛ دوست دارید اگر دیر به منزل آمدید همسرتان چه عکس العملی نشان بدهد؟ چطور او را قانع می کنید و یا در چه صورتی قانع می شوید؟
19- چشم به مال دیگران؛ پیشرفت اقتصادی خانواده تان را چقدر در پیشرفت اقتصادی زندگی خود دخیل می دانید؟ عدم استقلال = وابستگی، تنبلی.
20) قضاوت یا صبر؛ کسی که می دانید عملی را انجام داده اما انکار می کند چه رفتاری می کنید؟
خصوصیات اخلاقی اجتماعی
1) احترام گذاشتن؛ آیا احترام را مانع صیمیمت می دانید؟ آیا باید به بچه ها هم احترام گذاشت؟
2) صله ی رحم؛ با اقوام خود تا چه حد رفت و آمد دارید؟ فکر می کنید بعد از ازداوج باید بیشتر شود یا کمتر؟
3) آداب معاشرت؛ چقدر به احوال پرسی در مهمانی ها اعتقاد دارید؟
4) احسان به پدر و مادر؛ احترام به پدر و مادر را در چه چیزهایی می بینید؟ اگر در مساله ای با پدر و مادرتان اختلاف داشتید چه می کنید؟
5) اهل مدارا بودن؛ با افرادی که با شما هم فکر نیستند و مجبورید با آن ها باشید چگونه رفتار می کنید؟
6) تمرکز؛ در یک محیط شلوغ چه طور کارتان را انجام می دهید؟
7) مردم داری؛ چقدر باید به مردم بها داد؟ چقدر کار مردم را راه می اندازید؟
8) چاپلوسی؛ تحسین از دیگران با چه دلایلی و چه مقداری لازم است؟
از زن ها چه می دانید؟
خیلی وقت ها مهم ترین مشکل نامزدهای جوان، شناخت نداشتن از روحیات طرف مقابل است. این روحیات به طور کلی در دو دسته جا می گیرند. روحیات فردی، و روحیات عمومی که خاص زنان یا مردان هستند. آشنا بودن به ویژگی های عمومی رفتاری در زنان و مردان می تواند 50درصد از مشکل را حل کند.
زن ها چه می خواهند؟
1. محبت واقعی
زنها خواهان محبت و صداقت هستند. مثلاً اینکه طلا و جواه بیش از هر چیز خانم ها را خوشحال می کند بیشت مربوط به گذشته و کسانی بوده است که به وسیله این گونه هدایا زندگی خود ا تامین می کرده اند. اما زن هایی که به عشق واقعی ارج می گذارند به هدایای پرقیمت توجه ندارند. حتی گاه علاوه براینکه هدیه های گران قیمت را نشانه خودنمایی فرد مقابل می دانند، احساس میکنند که او قصد دارد به این وسیله محبت آنها را خریداری نموده و به شخصیت آنها اهمیت نمی دهد.
هدایایی که خانم ها را خوشحال می کند آنهایی است که با در نظر گرفتن سلیقه و خواسته های آنها انتخاب شده و نشان دهنده توجه و علاقه به تمایلات آنهاست.
2. علاقه به زیبایی
زیبا بودن از علایق طبیعی خانم هاست. خانم ها مایلند به آنها گفته شود که چقدر زیبایند. البته تنها گفتن اینکه از زیبایی بهره مند هستند کافی نیست بلکه باید با دقت و توجه زیاد این مسئله را به آنها گوشزد کرد. مثلاً گفتن اینکه فرم موهای شما قشنگ است یا پیراهن فلان رنگ شما را خیلی زیباتر جلوه می دهد و...
تعریف از جزئیات قیافه و اندام زنان به آنها اعتماد به نفس بسیاری داده، در روحیه آنها اثر مطلوب می گذارد.
3. ارزش کار و نتیجه
خانم ها به کار خود و نتیجه آن علاقه داشته و در این مورد حساس هستند. شغل و کاری که یک مرد انجام می دهد نشان دهنده شخصیت اوست. اغلب اوقات این مسئله در مورد خانم ها نیز صادق است و نباید کار آنها را با بی اعتنایی، بدون اهمیت تلقی کرد. پس بهتر است که آقایان علاوه بر ارزش نهادن به فعالیت و کار همسرشان، در موارد لزوم با آنها در این باره صحبت و مشورت کنند.
4. مصاحبت و گفتگو
زنها همیشه به یک هم صحبت و کسی که به گفته ها و درد ودل آنها گوش دهند احتیاج دارند. از نظر کلی گفتگوی زنها و مردها با یکدیگر متفاوت است. معمولاً گفتگوی مردها مربوط به روشن کردن یک مسئله و اظهار نظر درباره یک روش یا پیدا کردن راه حل مناسب برای یک مشکل است. بدین جهت ممکن است با سوالات خود گفته های طرف صحبت خود را قطع کنند و برای اثبات عقیده خود به مشاجره بپردازند. اما خانم ها علاقه دارند مدام احساسات و تمایلات خود را برای شنونده بیان نمایند. آنها گاه از این طریق عقده ها و ناراحتی های خود را بیرون ریخته و خود را تسکین می دهند. بدین جهت به شنونده ای که با سکوت خود حرف های آنها را بشنود بیشتر احتیاج دارند.
5. مقاومت در برابر مشکلات
میان خانم ها و آقایان در پیدا کردن راه حل برای مشکلات نیز تفاوت وجود دارد. اغلب مردها در برخورد با مشکلات به چاره جویی پرداخته، تصمیم می گیرند و تصمیم خود را عملی می سازند.اما خانم ها در این موارد تحمل بیشتری از خود نشان می دهند. آنها سعی می کنند به تدریج و به آرامی چاره ای پیدا کنند یا آنکه رفع مشکل را به گذشت زمان واگذار می نمایند.
6.آزادی شخصی
برخی از مردها خواهان آن هستند که همسرشان پیوسته در کنار آنها باشد و از تنهایی ناراحت می شوند. بدین ترتیب همسران خود را تحت کنترل قرار داده و آزادی آنها را محدود می سازند در حالیکه خانم ها نیز به اوقات فراغت نیاز دارند تا گاهی کتابی بخوانند، به امور شخصی شان برساند و... تا بدین وسیله به احساس آرامش دست یابند. بنابراین توجه به آزادی شخصی خانم ها در روابط زن و شوهر بسیار موثر است.
7.روابط محبت آمیز
زنانی که از کارهای سنگین خانه و نگاهداری از فرزندان و حتی گاه کار بیرون خسته می شوند دیگر به حد کافی فرصت و انرژی برای داشتن روابط عاشقانه و محبت آمیزبا همسر خو را ندارند. برخی از مردها به این مسئله توجه ندارند که کمک به همسر در امور خانه، پذیرفتن برخی از مسئولیت های منزل و نگهداری از بچه ها تا چه حد در آزادی وقت و انرژی همسرانشان و در نتیجه ازدیاد محبت بین آنها موثر است.
8. رفاقت صمیمانه
زنان مایلند دوست صمیمی شوهانشان باشند. کمتر زنی است که بدین قانع باشد که مادر بچه ها بوده و امور خانه را اداره کند. بلکه با گذشت زمان و اینکه تمایلات و هیجانات عاشقانه رو به تسکین گذارده و عشق به خانواده جایگزین آن می شود، احتیاج بدان دارند که شریک زندگی شان با آنها رفاقتی صمیمانه داشته، به خواسته های آنها توجه نماید تا محیطی آمیخته با صفا و صمیمیت در خانواده به وجود آید.
سن ازدواج از نگاه دین و جامعه
در گذشته، اغلب ازدواج ها بعد از بلوغ جسمى و جنسى دختر و پسر صورت مى گرفت که البته در بسیارى جهات پیامدهاى منفى در پى داشت، اما چون خانواده ها آنها را مورد حمایت مادى و معنوى قرار مى دادند، مشکلات عمده اى پدید نمى آمد؛ ولى امروزه مفهوم زندگى، گستره نیازها، ساختار و کارکرد خانواده و انتظارات متقابل زن و مرد از یک دیگر چنان متحول شده که بلوغ جسمى و جنسى به تنهایى نمى تواند جواب گوى نیازها و مسئولیت هاى یک زندگى مشترک باشد. بنابراین تعیین سن ازدواج نیاز به بازنگرى جدى، عمیق و همه جانبه دارد. باید به متون دینى، تحقیقات روان شناختى، نیازهاى دوره جوانى و نیز به واقعیت هاى اجتماعى و فرهنگ حاکم بر جامعه توجه شود، تا سن مناسب ازدواج معین، و راهکارهاى لازم براى بهبود و اصلاح وضعیت کنونى ارائه گردد.
در تعیین سن ازدواج دختران و پسران دو دیدگاه اصلى وجود دارد: یکى دیدگاه دینى و دیگرى دیدگاه روان شناختى که مکمل یکدیگرند. در کلام خداوند سن معینى براى ازدواج مطرح نشده است، ولى از واژگانى چون «بلوغ»، «بلوغ حُلم»، «بلوغ نکاح» و «بلوغ اشد» مى توان سن ازدواج را به دست آورد. خداوند در سوره نساء می فرمایند: یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامى که بالغ شده و به نکاح تمایل پیدا کردند و آنان را به درک مصالح زندگانى خود آگاه یافتید، اموالشان را به آنان بدهید. شیخ طوسى در تفسیر آیه مى نویسد: معناى بلوغ نکاح آن است که به مرحله تولید نسل برسند... بنابراین معیار سن ازدواج از نظر قرآن همان قدرت داشتن بر ازدواج و تولید نسل است.
سن ازدواج بر اساس سیره معصومین(ع)
شواهد تاریخى نشان می دهد که امامان ما در سنین قبل از 20 سالگى ازدواج مى کردند. امام سجاد(ع) در حدود 18 سالگى ازدواج کرد. امام کاظم(ع) نیز قبل از 20 سالگى ازدواج کرده است. امام جواد(ع) در موقع ازدواج کم تر از 17 سال داشته اند و امام هادى(ع) هم قبل از 20 سالگى ازدواج کرده باشد. آنان در مورد فرزندانشان نیز همین شیوه را داشتند و قبل از 20 سالگى وسایل ازدواجشان را فراهم مى کردند. (محمد تقى عبدوس، فرازهاى برجسته از سیره امامان شیعه، (دفتر تبلیغات اسلامى)، ج 2، ص 29 ـ 28.)
تا این جا به این نتیجه رسیدیم که طبق آیات، روایات و سیره معصومین(ع) سن ازدواج در دختران بعد از 9 سالگى و در پسران حدود 20 سالگى است؛ اما سؤالى که وجود دارد این است که آیا تنها رسیدن به این سن کفایت مى کند، یا معیارهاى دیگرى نیز در تعیین زمان ازدواج دخالت دارد؟
شواهد بسیارى نشان مى دهد که علاوه بر سن، متغیرهاى دیگرى در تعیین زمان مناسب ازدواج مورد توجه است که به تبع آنها، معیار سنى نیز نوسان مى یابد. یکى از اصلى ترین معیارهاى تعیین سن ازدواج، از نظر شرع و روان شناسان رسیدن به حد رشد است که خود ابعاد مختلفى دارد و ما اینک به توضیح برخى از جنبه هاى عمده آن مى پردازیم.
رشد به معناى یاد شده کاملاً یک امر اکتسابى و قابل یادگیرى است. والدین، اطرافیان و فرهنگ جامعه مى توانند نقش اساسى در شکل گیرى و تحصیل آن داشته باشند
رسیدن به حد رشد
براى صلاحیت ازدواج از نظر فقه امامیه تنها رسیدن به سن بلوغ کافى نیست، بلکه علاوه بر آن، دختر و پسر باید رشید هم باشند؛ یعنى بتوانند مصلحت خود را تشخیص دهند، تا بتوانند به استقلال و از روى اراده و اختیار عقد ازدواج ببندند.
شهید مطهرى درباره شرط بودن رشد براى ازدواج مى نویسد:«در فقه و سنت اسلامى محرز و مسلم است که براى ازدواج تنها عقل و بلوغ کافى نیست؛ یعنى یک پسر به صرف آن که عاقل و بالغ است نمى تواند با دخترى ازدواج کند؛ هم چنان که براى دختر نیز عاقله بودن و رسیدن به سن بلوغ دلیل کافى براى ازدواج نیست، علاوه بر بلوغ و علاوه بر عقل، رشد لازم است.»
اگر بخواهیم کلمه رشد را به مفهوم عام آن تعریف کنیم، باید بگوییم رشد یعنى این که انسان شایستگى و لیاقت اداره و نگه دارى و بهره بردارى هر یک از سرمایه ها و امکانات مادى و یا معنوى را که به او سپرده مى شود داشته باشد؛ یعنى اگر انسان در هر مرحله اى از زندگى که داراى یک شأن و منزلت و مقامى است و یا ابزار و وسیله اى را دارد شایستگى اداره و نگه دارى و بهره بردارى از آن را داشته باشد، چنین شخصى در آن کار و در آن شأن «رشید» است. حال، آن چیز هر چه مى خواهد باشد، همه آن اشیایى که وسایل و سرمایه هاى زندگى هستند. سرمایه به مال و ثروت انحصار ندارد مردى که ازدواج مى کند خودِ ازدواج و زن و فرزند و کانون خانوادگى، وسایل و، به تعبیر دیگر، سرمایه هاى زندگى او هستند، و یا شوهر براى زن و زن براى شوهر حکم سرمایه را دارد. بنابراین، رشد در مورد ازدواج یعنى شایستگى و لیاقت اداره زندگى؛ چنان که شهید مطهرى در این خصوص مى فرماید: منظور (از رشد در مورد ازدواج) تنها رشد جسمانى نیست، منظور این است که رشد فکرى و روحى داشته باشند؛ یعنى بفهمند که ازدواج یعنى چه؟ تشکیل کانون خانوادگى یعنى چه؟ عاقبت این بله گفتن چیست؟ باید بفهمد این بله که مى گوید، چه تعهدهایى و چه مسئولیت هایى به عهده او مى گذارد و باید از انجام این مسئولیت ها برآید.
رشد به معناى یاد شده کاملاً یک امر اکتسابى و قابل یادگیرى است. والدین، اطرافیان و فرهنگ جامعه مى توانند نقش اساسى در شکل گیرى و تحصیل آن داشته باشند.
فرهنگ سازى ازدواج ساده و منطبق با معیارهاى اسلامى، یکى از نیازها و راهکارهاى اصلى در حل مشکلات ازدواج جوانان است. اگر معیار در ازدواج و انتخاب همسر دستورهاى اسلام باشد، اکثر یا هیچ یک از این مشکلات وجود نخواهد داشت
چه باید کرد؟
باید والدین و مربیان تدابیرى در نظر بگیرند که نوجوانان و جوانان در ابعاد مختلف جسمى، جنسى، عقلى، اجتماعى، عاطفى و اقتصادى به طور هماهنگ و متناسب رشد کنند. آنچه در حال حاضر مشاهده مى شود، ناهم ترازى رشد و بلوغ جنسى و جسمى و احساس نیاز به ازدواج، با دیگر ابعاد رشدى، یعنى رشد عقلى، اجتماعى، اقتصادى و عاطفى نوجوانان و جوانان است؛ بنابراین یا به محض رسیدن به بلوغ جنسى اقدام به ازدواج مى کنند، در حالى که از نظر عقلى، عاطفى، اجتماعى و اقتصادى به حد رشد مناسب نرسیده اند و یا سال ها پس از رسیدن به بلوغ جنسى منتظر یافتن شغل مناسب، تکمیل تحصیلات و دیگر پیش نیازهاى زندگى باقى مى مانند که در نتیجه، یا اصلاً به آن دست نمى یابند و یا وقتى به آنها مى رسند که دیگر شادابى، طراوت و انگیزه ازدواج را ندارند، در هر دو صورت، زندگى آسیب پذیر و در معرض خطرهاى جدى است.
فرهنگ سازى ازدواج ساده و منطبق با معیارهاى اسلامى، یکى از نیازها و راهکارهاى اصلى در حل مشکلات ازدواج جوانان است. اگر معیار در ازدواج و انتخاب همسر دستورهاى اسلام باشد، اکثر یا هیچ یک از این مشکلات وجود نخواهد داشت. تبعیت از آداب و رسوم نادرست، برخى تحصیلات نامتوازن، روابط بى حد و مرز دختر و پسر، بینش غیردینى که فقط اسباب مادى را درنظر مى گیرد، کم رنگ شدن توکل و توجه به خداوند و نیز هزینه هاى اضافى و تشریفات، از عوامل اصلى بالا رفتن سن ازدواج محسوب مى شوند.
این زنجیرهاى اسارت آور و دست و پاگیر، متأسفانه در حال گسترش است. باید بینش جوانان و نوجوانان و خانواده ها نسبت به زندگى، ازدواج و... اصلاح شود تا بتوان مقدمات ازدواج آنان را در زمان مناسب و با الگوگیرى از امامان معصوم(ع)، که قبل از 25 سالگى اقدام به ازدواج مى نمودند، فراهم کرد. هر چند در دین اسلام ازدواج دیر هنگام توصیه نمی شود ولی سن خاصی هم برای ازدواج توصیه نشده است . همان طور که ازدواج هایی موفق در سنین پایین وجود داشته است .
سن ازدواج از نگاه دین و جامعه
در گذشته، اغلب ازدواج ها بعد از بلوغ جسمى و جنسى دختر و پسر صورت مى گرفت که البته در بسیارى جهات پیامدهاى منفى در پى داشت، اما چون خانواده ها آنها را مورد حمایت مادى و معنوى قرار مى دادند، مشکلات عمده اى پدید نمى آمد؛ ولى امروزه مفهوم زندگى، گستره نیازها، ساختار و کارکرد خانواده و انتظارات متقابل زن و مرد از یک دیگر چنان متحول شده که بلوغ جسمى و جنسى به تنهایى نمى تواند جواب گوى نیازها و مسئولیت هاى یک زندگى مشترک باشد. بنابراین تعیین سن ازدواج نیاز به بازنگرى جدى، عمیق و همه جانبه دارد. باید به متون دینى، تحقیقات روان شناختى، نیازهاى دوره جوانى و نیز به واقعیت هاى اجتماعى و فرهنگ حاکم بر جامعه توجه شود، تا سن مناسب ازدواج معین، و راهکارهاى لازم براى بهبود و اصلاح وضعیت کنونى ارائه گردد.
در تعیین سن ازدواج دختران و پسران دو دیدگاه اصلى وجود دارد: یکى دیدگاه دینى و دیگرى دیدگاه روان شناختى که مکمل یکدیگرند. در کلام خداوند سن معینى براى ازدواج مطرح نشده است، ولى از واژگانى چون «بلوغ»، «بلوغ حُلم»، «بلوغ نکاح» و «بلوغ اشد» مى توان سن ازدواج را به دست آورد. خداوند در سوره نساء می فرمایند: یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامى که بالغ شده و به نکاح تمایل پیدا کردند و آنان را به درک مصالح زندگانى خود آگاه یافتید، اموالشان را به آنان بدهید. شیخ طوسى در تفسیر آیه مى نویسد: معناى بلوغ نکاح آن است که به مرحله تولید نسل برسند... بنابراین معیار سن ازدواج از نظر قرآن همان قدرت داشتن بر ازدواج و تولید نسل است.
سن ازدواج بر اساس سیره معصومین(ع)
شواهد تاریخى نشان می دهد که امامان ما در سنین قبل از 20 سالگى ازدواج مى کردند. امام سجاد(ع) در حدود 18 سالگى ازدواج کرد. امام کاظم(ع) نیز قبل از 20 سالگى ازدواج کرده است. امام جواد(ع) در موقع ازدواج کم تر از 17 سال داشته اند و امام هادى(ع) هم قبل از 20 سالگى ازدواج کرده باشد. آنان در مورد فرزندانشان نیز همین شیوه را داشتند و قبل از 20 سالگى وسایل ازدواجشان را فراهم مى کردند. (محمد تقى عبدوس، فرازهاى برجسته از سیره امامان شیعه، (دفتر تبلیغات اسلامى)، ج 2، ص 29 ـ 28.)
تا این جا به این نتیجه رسیدیم که طبق آیات، روایات و سیره معصومین(ع) سن ازدواج در دختران بعد از 9 سالگى و در پسران حدود 20 سالگى است؛ اما سؤالى که وجود دارد این است که آیا تنها رسیدن به این سن کفایت مى کند، یا معیارهاى دیگرى نیز در تعیین زمان ازدواج دخالت دارد؟
شواهد بسیارى نشان مى دهد که علاوه بر سن، متغیرهاى دیگرى در تعیین زمان مناسب ازدواج مورد توجه است که به تبع آنها، معیار سنى نیز نوسان مى یابد. یکى از اصلى ترین معیارهاى تعیین سن ازدواج، از نظر شرع و روان شناسان رسیدن به حد رشد است که خود ابعاد مختلفى دارد و ما اینک به توضیح برخى از جنبه هاى عمده آن مى پردازیم.
رشد به معناى یاد شده کاملاً یک امر اکتسابى و قابل یادگیرى است. والدین، اطرافیان و فرهنگ جامعه مى توانند نقش اساسى در شکل گیرى و تحصیل آن داشته باشند
رسیدن به حد رشد
براى صلاحیت ازدواج از نظر فقه امامیه تنها رسیدن به سن بلوغ کافى نیست، بلکه علاوه بر آن، دختر و پسر باید رشید هم باشند؛ یعنى بتوانند مصلحت خود را تشخیص دهند، تا بتوانند به استقلال و از روى اراده و اختیار عقد ازدواج ببندند.
شهید مطهرى درباره شرط بودن رشد براى ازدواج مى نویسد:«در فقه و سنت اسلامى محرز و مسلم است که براى ازدواج تنها عقل و بلوغ کافى نیست؛ یعنى یک پسر به صرف آن که عاقل و بالغ است نمى تواند با دخترى ازدواج کند؛ هم چنان که براى دختر نیز عاقله بودن و رسیدن به سن بلوغ دلیل کافى براى ازدواج نیست، علاوه بر بلوغ و علاوه بر عقل، رشد لازم است.»
اگر بخواهیم کلمه رشد را به مفهوم عام آن تعریف کنیم، باید بگوییم رشد یعنى این که انسان شایستگى و لیاقت اداره و نگه دارى و بهره بردارى هر یک از سرمایه ها و امکانات مادى و یا معنوى را که به او سپرده مى شود داشته باشد؛ یعنى اگر انسان در هر مرحله اى از زندگى که داراى یک شأن و منزلت و مقامى است و یا ابزار و وسیله اى را دارد شایستگى اداره و نگه دارى و بهره بردارى از آن را داشته باشد، چنین شخصى در آن کار و در آن شأن «رشید» است. حال، آن چیز هر چه مى خواهد باشد، همه آن اشیایى که وسایل و سرمایه هاى زندگى هستند. سرمایه به مال و ثروت انحصار ندارد مردى که ازدواج مى کند خودِ ازدواج و زن و فرزند و کانون خانوادگى، وسایل و، به تعبیر دیگر، سرمایه هاى زندگى او هستند، و یا شوهر براى زن و زن براى شوهر حکم سرمایه را دارد. بنابراین، رشد در مورد ازدواج یعنى شایستگى و لیاقت اداره زندگى؛ چنان که شهید مطهرى در این خصوص مى فرماید: منظور (از رشد در مورد ازدواج) تنها رشد جسمانى نیست، منظور این است که رشد فکرى و روحى داشته باشند؛ یعنى بفهمند که ازدواج یعنى چه؟ تشکیل کانون خانوادگى یعنى چه؟ عاقبت این بله گفتن چیست؟ باید بفهمد این بله که مى گوید، چه تعهدهایى و چه مسئولیت هایى به عهده او مى گذارد و باید از انجام این مسئولیت ها برآید.
رشد به معناى یاد شده کاملاً یک امر اکتسابى و قابل یادگیرى است. والدین، اطرافیان و فرهنگ جامعه مى توانند نقش اساسى در شکل گیرى و تحصیل آن داشته باشند.
فرهنگ سازى ازدواج ساده و منطبق با معیارهاى اسلامى، یکى از نیازها و راهکارهاى اصلى در حل مشکلات ازدواج جوانان است. اگر معیار در ازدواج و انتخاب همسر دستورهاى اسلام باشد، اکثر یا هیچ یک از این مشکلات وجود نخواهد داشت
چه باید کرد؟
باید والدین و مربیان تدابیرى در نظر بگیرند که نوجوانان و جوانان در ابعاد مختلف جسمى، جنسى، عقلى، اجتماعى، عاطفى و اقتصادى به طور هماهنگ و متناسب رشد کنند. آنچه در حال حاضر مشاهده مى شود، ناهم ترازى رشد و بلوغ جنسى و جسمى و احساس نیاز به ازدواج، با دیگر ابعاد رشدى، یعنى رشد عقلى، اجتماعى، اقتصادى و عاطفى نوجوانان و جوانان است؛ بنابراین یا به محض رسیدن به بلوغ جنسى اقدام به ازدواج مى کنند، در حالى که از نظر عقلى، عاطفى، اجتماعى و اقتصادى به حد رشد مناسب نرسیده اند و یا سال ها پس از رسیدن به بلوغ جنسى منتظر یافتن شغل مناسب، تکمیل تحصیلات و دیگر پیش نیازهاى زندگى باقى مى مانند که در نتیجه، یا اصلاً به آن دست نمى یابند و یا وقتى به آنها مى رسند که دیگر شادابى، طراوت و انگیزه ازدواج را ندارند، در هر دو صورت، زندگى آسیب پذیر و در معرض خطرهاى جدى است.
فرهنگ سازى ازدواج ساده و منطبق با معیارهاى اسلامى، یکى از نیازها و راهکارهاى اصلى در حل مشکلات ازدواج جوانان است. اگر معیار در ازدواج و انتخاب همسر دستورهاى اسلام باشد، اکثر یا هیچ یک از این مشکلات وجود نخواهد داشت. تبعیت از آداب و رسوم نادرست، برخى تحصیلات نامتوازن، روابط بى حد و مرز دختر و پسر، بینش غیردینى که فقط اسباب مادى را درنظر مى گیرد، کم رنگ شدن توکل و توجه به خداوند و نیز هزینه هاى اضافى و تشریفات، از عوامل اصلى بالا رفتن سن ازدواج محسوب مى شوند.
این زنجیرهاى اسارت آور و دست و پاگیر، متأسفانه در حال گسترش است. باید بینش جوانان و نوجوانان و خانواده ها نسبت به زندگى، ازدواج و... اصلاح شود تا بتوان مقدمات ازدواج آنان را در زمان مناسب و با الگوگیرى از امامان معصوم(ع)، که قبل از 25 سالگى اقدام به ازدواج مى نمودند، فراهم کرد. هر چند در دین اسلام ازدواج دیر هنگام توصیه نمی شود ولی سن خاصی هم برای ازدواج توصیه نشده است . همان طور که ازدواج هایی موفق در سنین پایین وجود داشته است .
هیچ کس کامل نیست
یکی از مهمترین مسائلی که زوجها را در دوران نامزدی دچار مشکل میکند، کمالگرایی و انتظار کامل بودن طرف مقابل است. در روزهایی که شما در حال کشف شخصیت طرف مقابلتان هستید، ممکن است به نقاط ضعف زیادی برسید که قبلا پیشبینی اش را نکرده بودید. در این بین واکنش شما چیست؟ عصبانی میشوید و زیر همه چیز میزنید یا سعی میکنید به نامزدتان کمک کنید تا خود را کاملتر کند و برای شروع یک زندگی مشترک آماده شود؟
متأسفانه معمولاً افراد وقتی قبل از ازدواج میبینند که با فرد مقابل دربرخی زمینه ها اشتراک دارند تصور میکنند که در همه زمینه ها مشترکند. مثلاً فکر میکنند چون هردو از یک رنگ، یک موسیقی یا یک غذا خوششان میآید، پس تفاهم دارند و در زندگی مشترک مشکلی نخوتهند داشت. اما به این موضوع توجه نمیکنند که هر یک از آنها دارای روحیات، طرز فکر و ویژگی های متفاوتی هستند که آنها را منحصر به فرد میسازد.
هر یک از آنها در یک خانواده با ویژگی های فرهنگی و تربیتی خاص رشد کرده اند.
تجربه های زندگیشان متفاوت است و حتی خواسته ها، آرزوها و انتظارات آنها از زندگی نیز متفاوت است.
بنابراین یک زوج با وجود شباهت هایی که ممکن است با هم داشته باشند از بسیاری جهات نیز متفاوت خواهند بود. این تفاوتها گاهی منجر به تضاد در انتظارات، نوع نگاه به مسائل و ناهماهنگی در برخورد با مشکلات می شود.
بنابراین ممکن است واکنش یکی در برخورد با مسائل مختلف زندگی از نظر دیگری اشتباه و خطا محسوب شود. دراین شرایط زوجها باید سعی کنند از اشتباهات یکدیگر بگذرند. اگر آنها به تفاوت های یکدیگر توجه نکنند، اشتباهات فرد مقابل را مطلق در نظر گرفته و او را سرزنش و گاه حتی تحقیر کنند، فرد مقابل را برای تلافی تحریک کرده و بدین شکل زوج وارد فرآیند زورآزمایی و جنگ قدرت می شوند.
در جنگ قدرت هدف حل مشکلات، تعارضات و یا اختلاف نظرها نیست بلکه هدف اصلی تسلط یکی بر دیگری و تحمیل نقطه نظرها و پیش بردن خواستههای یکی از طرفین آن هم به هر قیمت و از هر طریقی است. در این بین، بخشش و گذشت چیزی است که اسلام و بزرگان علم و دین در این مواقع به آن اشاره میکنند و آن را مانند آبی حیات بخش برای زندگی میدانند.
بخشیدن و گذشت کردن کار آسانی نیست اما اگر انگیزه های قوی برای شروع یک زندگی مشترک سالم و پرتکاپو وجود داشته باشد، فرد میتواند از خطاها و اشتباهات همسر خود چشم پوشی کرده و او را ببخشد. فراموش نکنید که گذشت شما از کاستیهای نامزدتان، در او اثرات مثبتی دارد که کمک میکند به ارتقای شخصیت خود کمک کرده و زودتر خطاهایش را جبران کند.
البته گذشت یک طرفه فایدهای ندارد و به رابطه شما لطمه وارد خواهد کرد. بی پرده بگوییم، اگر از همین شروع زندگی، اجازه دهید رابطه گذشت یک طرفه شکل بگیرد، زندگی مشترکتان به دردسر میافتد و گذشت شما حکم وظیفهتان را پیدا میکند و یک عمر تنش، اضطراب و سردی را به زندگی شما تحمیل میکند.
جدول زیر راهنمای مناسبی برای بخشیدن و درخواست بخشش کردن است.
چگونه ببخشید؟ |
چگونه درخواست بخشش کنید؟
|
1. ذهن خود را از جریان آزاردهنده آزاد کنید. |
1. زمانی که از کار خود پشیمان هستید.
|
2. تصمیم بگیرید که نامزدتان را ببخشید. |
2. به سراغ نامزدتان بروید و از او بخواهید که شما را ببخشد.
|
3. در این راستا صبور باشید. |
3. تعهد بدهید که دیگر این رفتار را انجام نمیدهید.
|
4. توجه داشته باشید که گذشتتان به معنی تأیید رفتار او نیست. |
4. تبعات رفتار آزاردهنده خود را بپذیرید.
|
5. بدانید که ممکن است شما علت واقعی رفتار نامزدتان را نمیدانید.
|
5. بدانید که گذشت کردن نیاز به زمان دارد و ممکن است کمی طول بکشد که نامزدتان شما را ببخشد. به او زمان بدهید.
|
6. با او در آرامش کامل در مورد جریان صحبت کنید و دلیل کارش را از او جویا شوید. |
6. سعی کنید با برخی اعمال و رفتار مانند خرید گل یا هدیه، خوشرفتاری و... اشتباه خود را جبران کنید.
|
7. پس از فهمیدن دلیل وی و مشخص شدن جریان، آن را فراموش کرده و سعی نکنید اشتباه او را به رخش بکشید یا دائماً خطاهایش را در هر زمانی که با هم اختلاف نظر پیدا میکنید، یادآوری کنید.
|
به خاطر فرزندانتان زود ازدواج کنید!
تا چند دهه پیش، دخترها و پسرها چند سال بعد از سن بلوغ ازدواج میکردند و به خانه بخت میرفتند. اگرچه امکانات مثل حالا نبود، ولی با همان اوضاع، دلها خوش بود و شرایط خانوادهها برای وصلت، شروع و ادامه زندگی خیلی سادهتر و کارسازتر از امروز. چند سالی که گذشت انگار دنیا زیر و رو شد و همه آداب، رسوم و روابط به هم ریخت؛ حالا بچهها درس میخوانند، دانشگاه میروند و بعد دنبال کار میگردند تا شرایط و امکانات زندگی را فراهم کنند.
آمارها نشان میدهند سن ازدواج در دختران 6/27 سال و در پسران 8/28 سال است. بهعبارتی در حال حاضر نیمی از مردان جوان و یک سوم زنان جوان مجردند. اتفاقی که تنها با اعداد و ارقام مرتبط نیست و پیامدهایی دارد که گاهی تاثیر آنها سرنوشت یک اجتماع و نه یک خانواده را دگرگون میکند.
معضلات بهداشتی
ازدواج در سنین بالا امکان باروری را در مردان و زنان کاهش میدهد و اگر دوران درمان را به آن اضافه کنیم، عملاً عدهای از دختران و پسران ما فرصت فرزنددارشدن را از دست میدهند.
همیشه این توصیه پزشکی را شنیدهاید که زنان بعد از 35سالگی از بارداری اجتناب کنند ولی بهخصوص در شهرهای بزرگ این شانس برای خیلی از کودکان فراهم نیست و اغلب از مادران مسن به دنیا میآیند. بعد از آن که مشخص است چه اتفاقی میافتد: والدین در زمان تولد فرزند دچار تنشهای اساسی میشوند چرا که مسئولیت و محدودیتپذیری تحمیلی زن و مرد بعد از سالها افزایش پیدا کرده و این خوشایند زن و مردی که به میانسالی نزدیک میشوند نیست! فاصله سنی والدین و کودک بیشتر و بیشتر میشود و در نتیجه فرهنگی بین این دو نسل آنقدر زیاد است که هیچ راهی را بهسوی تفاهم و همدلی باز نمیگذارد.
دکتر صاحبی، جامعهشناس میگوید: «فاصله نسل با نسل بعدی از لحاظ فرهنگی 6 سال است؛ یعنی هر 6 سال به نوعی یک نسل فکری عوض میشود. حالا تصور کنید بین مادر و دختری که 35 سال اختلاف سنی هست، چند نسل دیدگاهی مطرح میشود و اینها چقدر میتوانند با هم کنار بیایند یا اصلاً همدیگر را بفهمند! شاید این هماهنگی حتی به 10درصد هم نرسد. این وسط چه کسی مقصر است؟»
پدر و مادر همیشه پیر
اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود. فرزند شما از وقتی چشم باز میکند و خاطراتش را به یاد میآورد، پدر و مادری را میبیند که وارد فاز میانسالی، بیماری، خستگی و بیحوصلگی شدهاند. او از یک طرف همیشه نسبت به والدینش حس ترحم دارد و از سویی دیگر بهدلیل برآوردهنشدن نیازهای اساسیاش مثل تبادلات عاطفی، خشم و ناکامی را تجربه میکند.
دکتر صاحبی، جامعهشناس میگوید: «فاصله نسل با نسل بعدی از لحاظ فرهنگی 6 سال است؛ یعنی هر 6 سال به نوعی یک نسل فکری عوض میشود. حالا تصور کنید بین مادر و دختری که 35 سال اختلاف سنی هست، چند نسل دیدگاهی مطرح میشود و اینها چقدر میتوانند با هم کنار بیایند یا اصلاً همدیگر را بفهمند! شاید این هماهنگی حتی به 10درصد هم نرسد. این وسط چه کسی مقصر است؟»
فقط کسانی این وضعیت را درک میکنند که خود دچار آن بوده یا در نزدیکان، این «حادثه» را تجربه کردهاند. بهنظر میرسد، در وضعیت فعلی اغلب والدین و بچهها هر دو بهطور همزمان بحران هویت را تجربه میکنند و در این زمان سوءتفاهمها و تنشها به حداکثر خود میرسد و امکان برخورد میان والدین میانسال و فرزندان نوجوان افزایش مییابد.
بنابراین، ازدواج اگرچه یک فرایند حساس است که برای وارد شدن به آن باید مقدمات لازم را کسب کرده باشید، اما در این بین شاید هیچ چیز به اندازه فاکتور سن، روی آینده زندگی شما، نسل بعد از خودتان و میزان رضایتی که از زندگی مشترک خواهید داشت، تاثیر نگذارد.