غمش در نهانخانه دل نشیند

بنازی که لیلی به محمل نشیند

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی

ز بامی که برخاست ،مشکل نشیند

بنازم ببزم محبت که آنجا

گدائی بشاهی مقابل نشیند

خلد گر بپا خاری آسان برآرم

چه سازی به خاری که در دل نشیند