زندگی نامه علما
آيت الله سيد محمد حسين شهرستانى (ره)
ولادت
سيد ميرزا ضياء الدين، محمد حسين شهرستانى مرعشى حائرى، فرزند سيد محمد على شهرستانى وى در 15 شوال سال 1255 هجرى قمرى در شهر كرمانشاه ديده به جهان گشود. او دوران كودكى را در همان شهر سپرى كرد و پس از آن، شروع به فراگيرى علوم مقدماتى نمود.
خاندان
خاندان شهرستانى از خاندانهاى بزرگ اهل علم و از سادات جليل شهر مقدس كربلا به شمار مىآيند. آنها از سلسله نسبى شريف و از چهرههايى برجسته در علم و دانش برخوردارند و داراى مقام و منزلتى بس عالى مىباشند. شخصيتهاى فراوانى از علماى بزرگ در اين خاندان درخشيدهاند. بزرگ اين خاندان ميرزا سيد محمد مهدى شهرستانى موسوى، از شاگردان بزرگ وحيد بهبهانى است. وى در سال 1130 هجرى قمرى در شهر اصفهان متولد شده و در سال 1216 در كربلا در گذشته است. وى از نسل سيد فضل اللّه شهرستانى، وزير اعظم شاه طهماسب اول صفوى است كه صاحب اوقاف بزرگى در بسيارى از شهرهاى ايران براى حرم ائمه اطهار عليهمالسلام مىباشد. آيت اللّه سيد محمد حسين شهرستانى، خود از افتخارات اين خاندان به شمار مىآيد و فرزندش آيت اللّه ميرزا على شهرستانى، مؤلف كتاب التبيان فى تفسير غريب القرآن و التحفة العلوية از علماى بزرگ شيعه و صاحب كتابخانهاى بزرگ بوده كه آقا بزرگ تهرانى برخى از كتابهاى الذريعة را از آن نقل مىكند. او به سال 1344 هجرى قمرى در گذشته است. عمويش سيد محمد تقى و پدرش سيد محمد على و جدش سيد محمد حسين و جد بزرگش سيد محمد مهدى شهرستانى نيز، هر يك از علماى بزرگ اين خاندان به شمار مىآيند.
تحصيلات
آيت اللّه سيد محمد حسين شهرستانى تحصيلات را از همان زادگاه خود آغاز نمود. وى پس از اتمام مقدمات عازم كربلاى معلا شد و دروس سطح را در آن حوزه به اتمام رساند. وى پس از آن، از محضر درس پدرش آيت الله سيد محمد على شهرستانى و فاضل اردكانى بهره برد. او تقريرات درس استاد خود، فاضل اردكانى را در كتابى به نام : غاية المسئول و نهاية المأمول فى علم الأصول نگاشته است. اين كتاب بسيار مورد توجه استاد ايشان قرار گرفته و از آن تقدير فراوانى به عمل آورد.
مقام علمى و اجتماعى
آيت الله سيد محمد حسين شهرستانى از فقها و اصوليان بزرگ است. وى علاوه بر فقه و اصول، از رياضيات، علم هيئت، ستاره شناسى، تاريخ، ادبيات، تفسير، فلسفه، حديث، كلام و علوم ديگر نيز بهره وافى داشت. او از ائمه علم و رجال دين به شمار مىآمد و طلاب و فضلاى فراوانى از محضر ايشان بهره بردند. در سال 1282 هجرى قمرى در 27 سالگى، پدرش آيت اللّه سيد محمد على شهرستانى به وى اجازه اجتهاد داده و استادش فاضل اردكانى نيز در سال 1287 به او اجازه اجتهاد داده است. وى در ميان علما و طلاب از شهرت فراوانى برخوردار است و بعد از استادش رياست حوزه و تدريس و مرجعيت تقليد و زعامت عامه به او محول گشت.
سفر به خراسان
آيت الله سيد محمد حسين شهرستانى در اوج شهرت علمى و اجتماعى خود تصميم به زيارت حرم امام رضا عليهالسلام در مشهد مقدس مىگيرد. آن زمان مصادف با حكومت ناصر الدين شاه قاجار و در زمان حيات علامه ملا على كنى بود. علامه ملا على كنى در مسجد مروى تهران اقامه جماعت مىكرد. او از آيت اللّه شهرستانى احترام فراوانى به عمل آورد و براى نماز در مسجد مدرسه وى را بر خود مقدم داشت و جمعيت فراوانى از وى استقبال به عمل آوردند و رجال حكومتى و رؤسا و وزراى دولتى نيز به ديدار ايشان شتافتند.
شاگردان
1 - فرزندش آيت الله حاج ميرزا على شهرستانى 2 - دامادش سيد حسن بن اسماعيل حسينى حائرى قمي 3 - شيخ موسى بن جعفر كرمانشاهى 4 - شيخ محمد حسن بن حماد بن محسن جناجى قاطعى كربلايى 5 - شيخ جعفر بن شيخ صادق بن احمد حائرى 6 - شيخ كاظم بن شيخ صادق بن شيخ احمد حائرى 7 - سيد محمد باقر رضوى كشميرى 8 - سيد آقا حسن 9 - سيد حشمت على بن حاج جماعت على 10- سبط الحسين جائسى بن رمضان على
تأليفات
از آيت اللّه سيد محمد حسين شهرستانى بيش از هشتاد اثر گرانبهاء بر جاى مانده است كه از جمله مىتوان به اين عناوين اشاره كرد: 1 - ديوان محمد حسين شهرستانى 2 - شرح الفوائد الحكمية 3 - هداية المسترشد فى شرح كفاية المقتصد 4 - غاية المسئول و نهاية المأمول فى علم الأصول- اين كتاب تقريرات درس خارج استاد خود مرحوم فاضل اردكانى مىباشد. 5 - التوحيد 6 - شوارع الأعلام فى شرح شرائع الإسلام 7 - رسالة فى حفظ الكتاب الشريف عن شبهة القول بالتحريف 8 - سبيل الرشاد فى شرح نجاة العباد 9 - النور المبين فى أصول الدين 10 - سفينة النجاة، اين كتاب رساله عمليّه ايشان است.
سخن بزرگان
مرحوم حاج شيخ عباس قمى در كتاب ارزشمند الفوائد الرضوية درباره ايشان مىفرمايد: محمد حسين الشهرستانى الحائرى الحسيني، عالم فاضل جليل و محقق مدقق بىبديل، سيد سند و ركن معتمد، فقيه محدث ماهر و سحاب ماطر و بحر زاخر، صاحب مؤلفات رائقه و تصنيفات فائقه.
وفات
اين عالم انديشمند و اين محقق بزرگ، پس از عمرى خدمت به اسلام و مسلمين و تأليف و نگارش آثار علمى فراوان و تربيت شاگردان ممتاز، در سوم شوال سال 1315 هجرى قمرى در شهر مقدس كربلا ديده از جهان فرو بست و روح پاكش به ملكوت اعلى پيوست.پيکر مطهرش را در ايوان حرم مطهر ابا عبد اللّه الحسين عليهالسلام، پشت ضريح شهداى كربلا به خاك سپردند.
آيت الله ميرزا صادق مجتهد تبريزى (ره)
(1315 -1274هـ ق)
ولادت و تحصيلات
در سال 1274 ه.ق در شهر تبريز در خانوادهاى روحانى کودکى پا به عرصه وجود گذاشت و صادق ناميده شد . پدر وى ميرزا محمد آقا معروف به مجتهد ،خود صاحب کمال و عالمى فرزانه بود و در خطه آذربايجان نام آور و به علم و فضل شهرت داشت. صادق در دامن چنين خانوادهاى سنين کودکيش سپرى شد و روز به روز رشد کرد. وى در اوان نو جوانى وارد مدرسه علوم دينى گرديد و تحصيلات ابتدايى را که شامل آشنايى با ادبيات، قرآن و سطح ابتدايى فقه و اصول بود فرا گرفت و 18 بهار از عمرش در اين سامان سپرى شد.
هجرت به حوزهعلميه نجف
تا اينکه در سال 1288 ه.ق به حوزهعلميه نجف هجرت کرد و مدت اقامت او در نجف اشرف 24 سال طول کشيد. و اين مدت پربارترين دوره زندگى اين عالم فرزانه بشمار ميرود. شخصيت علمى و معنوى آقا ميرزا صادق در اين دوره از تاريخ زندگى اش شکل ميگيرد و استعداد و روح تشنه او به دانش و معنويت به بار نشسته و سيراب ميگردد و به قله اجتهاد دست مييابد.
اساتيد
اساتيدى که آيت الله ميرزا صادق تبريزى در دورههاى مختلف تحصيل از آنها تهره برده است عبارتند از: آياب بزرگوار 1- شيخ حسين اردکاني(متوفاى 1305 ه.ق) 2-ملا محمد فاضل ايرواني(متوفاى 1306 ه.ق) 3- محمد فاضل شربياني(متوفاى 1322 ه.ق) 4- محمد حسن مامقاني(متوفاى 1323ه.ق) 5- شيخ هادى طهراني(متوفاى 1323 ه.ق)
منزلت علمى
هم چنين صاحب الذريعه مينويسد: جمعى کثير، از حوزه درس او فارغ التحصيل شدهاند که در ميان آنان برخى امروزه صاحب وجاهت و مکانت علمى هستند و اصولا آقا ميرزا صادق اقا خود را وقف سود رسانى تدريس و نشر احکام اسلامى کرده است.
مکتب معنوى و اخلاقي
چنانچه زندگى علمى و دانش و فضل آية الله مجتهد تبريزى در اين فرصت نميگنجد پرداختن به ويژگيهاى روحى و اخلاقى وى نيز فرصت بيشترى ميطلبد و ابعاد گوناگون زندگى ايشان را نيز نميتوان در اين مختصر بيان کرد. رفتار و کردار اين مرد بزرگ در طول زندگى خويش به ويژه در دوران مرجعيت و زعامت در آذربايجان و نفس قدسى وى در تبليغ و ترويج احکام اسلام بسيار مؤثر بود و ايشان در ايجاد جامعه دينى و مذهبى در آن خطه نقش بسيار عمده داشت با وجود سپرى شدن بيشتر نيم قرن از رحلت ايشان هنوز هم ياد آيةالله ميرزا صادق تبريزى در بين مردم خطه آذربايجان زنده است و از زندگى اين عالم وارسته که زندگى زاهدانه و سلوک عارفانه داشته با احترام و عظمت ياد ميشود. تبليغ و ترويج احکام اسلامى و هم چنين رهبرى مردم در آن روزگار آشفته بازار فرقه گرايى و تفرقه افکنى خود صحيفه بلندى از بزرگى و عظمت روحى يک انسان وارسته چون حضرت ايشان است که بايد خود جداگانه به عنوان الگوى حيات براى همه انسانهاى پيشرو در هدايت و رستگارى جوامع بشرى نگاشته و ارائه گردد. يکى از ويژگيها اين انسان وارسته و عالم فرزانه اين است که وى در عين اينکه آيههاى عرفان و زهد را به تفسير مينشيند به جامعهاى نيز ميانديشد که زمينهاى تکاملى و رشد و تعالى را براى بشر فراهم ميآورد يعنى مبناى پيوند دين و سياسست از نظر آية الله ميرزا صادق آقا تبريزى که به جهت همين هدف والاى خويش، نيز تن به مرارت و سختى ميدهد اين است که معرفت و سلوک را خدا و عمل به احکام الهى در سايه حاکميت نظام عدل و انصاف است که تحقق و شکوفايى پيدا ميکند و نتيجه بخش ميگردد و الا در غير اين صورت به دين بيش از حد شعار، ميدان فعاليت داده نخواهد شد و به مرور همه عرصهها بر روى آن تنگتر خواهد شد. در اين نوشتار به جاست ما سخن کوتاه کنيم و ابعاد شخصيتى وى را در زمينههاى گوناگون در نوشتههاى بزرگانى چون علامه امينى بخوانيم که مينويسد: او يکى از چهرههاى درخشان تشيع و از جمله دانشمندان متشخص اماميه است که در آذربايجان به مرجعيت تقليد رسيد و سالها صاحب رياست و زعامت دينى گرديد. زعيمى که در اداره امور حسن تدبير و در قضاء و داورى دادگرى و در اظهار نظر ثبات و پايدارى و استوارى نشان ميداد و در اصلاح جامعه برنامه هايى پيشرفته ارائه مينمود او همواره با هوشيارى و دور انديشى و تحمل مشتقات و مرارتها مردم را رهبرى ميکرد و در مبارزه با کفر و الحاد از سختيها و تلخيها نميهراسيد و پيوسته با پند و اندرز و سخنان گيرا و نافذش باز مسئوليت را به دوش ميکشيد. همچنين در احسن الوديعه آمده است: آقا ميرزا صادق يکى از علماى بزرگ ايران و از جمله مراجع تقليد شيعه اماميه در عصر حاضر است که صاحب رياست عامه و مرجعيت تام است و حکومت ايران به دنبال انقلابى که در شهر تبريز رخ داد وى را به برخى بلاد تبعيد نمود. سيد حسن امين نيز از او به بزرگى ياد کرده، مينويسد: او فقيهى بود مجتهد، مرجع تقليدى محبوب، انسانى زيباروى و نيکو معاشرت بود، واعظ و سخنورى داراى صعه صدر و قريحه شعر بوده است
مکتب اخلاقى و تربيتي
آية الله مجتهد تبريزى در عرصههاى مختلف زندگى پيشتاز بود و عمر خويش را در خدمت به جامعه دينى سپرى ساخت. او همانگونه به سرنوشت جامعه ميانديشيد، دغدغه رشد و تعالى امت اسلامى را داشت و هم چنين سخت نگران اوضاع اسفبار اقتصادى و فقر و بدختى مردم زمان خويش بود. او يکه و تنها براى سامان دادن به وضع مردم در زمينههاى مختلف قامت قيام بست. در شهر تبريز معروف است که ميگويند خانه آقا ميرزا صادق به روى همه باز بود. پناهگاهى بود براى فقرا و نيازمندان، و پايگاهى براى دردمندان و انديشه وران که به دين و مصالح مسلمين مياديشيدند. همچنين ديوانى براى حل مشکلات مردم. در زندگى آية الله تبريزى دو ويژگى بسيار برجسته وجود داشت، نخست اينکه ايشان بسيار سخت کوش و در اهداف دينى خويش استوار بودند. دوم عشق و علاقه ايشان به مردم، و به عباراتى وجهه مردمى ايشان بود. به نوشته محمد مجتهدى، ... حاج ميرزا صادق آقا پس از رحلت حاجى ميرزا حسن مجتهد، از حيث نفوذ و وجه در درجه اول واقع شد چنانچه در شب عيد فطر مردم از نصف شب به مسجد او ميرفتند و براى خود جا ميگرفتند و بعضى مردم جاى خود را به قيمت گران به اعيان و اشراف ميفروختند. شيخ ملا على خياباني(ره) نيز که محضر اين بزرگوار را درک کرده است مينويسد: چنان صاحب حزم (هوشيار) بود که کسى نميتوانست در امرى به ايشان دخالت و غلبه بنمايد و نطق نميکرد مگر به چيزى که نفع ببخشد براى مردم در دين و دنياى ايشان همچنين آقا برگ تهرانى مينويسد: او وجود خويش را وقف تدريس، نشر احکام و سود رسانى و رفع نياز نيازمندان و مبارزه با بدعتها، بى دينيها و پاسدارى از مقدسات دين و جهان اسلام کرد. و در اين راه با سختيها و مرارتهاى زيادى روبرو گرديد و تحمل کرد که کوه تحمل آن را نداشت.
تاليفات
الف) آثار فقهى 1- شرح تبصره علامه حلى 2- رساله شرايط عوضين 3-رساله در ربا 4- حاشيه بر وسيلة النجاة 5-رساله موسوم به فوايد در مسائل متفرقه فقه 6- واجبات احکام. ب)آثار در اصول فقه: 1- رسالة الغرية در مباحث الفاظ 2- مباحث مشتقات
وفات
سرانجام اين عالم و فقيه نامدار در ششم ذى القعده سال 1315 هجرى قمرى مطابق 1331 شمسى به نداى حق لبيک گفت و جامعه اسلامى شيعيان را در غم و اندوه فروبرد. پيکر ايشان پس از تشييع در جوار حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) شهر مقدس به خاک سپرده شد.
آيت الله ميرزا صادق مجتهد تبريزى (ره)
(1315 -1274هـ ق)
ولادت و تحصيلات
در سال 1274 ه.ق در شهر تبريز در خانوادهاى روحانى کودکى پا به عرصه وجود گذاشت و صادق ناميده شد . پدر وى ميرزا محمد آقا معروف به مجتهد ،خود صاحب کمال و عالمى فرزانه بود و در خطه آذربايجان نام آور و به علم و فضل شهرت داشت. صادق در دامن چنين خانوادهاى سنين کودکيش سپرى شد و روز به روز رشد کرد. وى در اوان نو جوانى وارد مدرسه علوم دينى گرديد و تحصيلات ابتدايى را که شامل آشنايى با ادبيات، قرآن و سطح ابتدايى فقه و اصول بود فرا گرفت و 18 بهار از عمرش در اين سامان سپرى شد.
هجرت به حوزهعلميه نجف
تا اينکه در سال 1288 ه.ق به حوزهعلميه نجف هجرت کرد و مدت اقامت او در نجف اشرف 24 سال طول کشيد. و اين مدت پربارترين دوره زندگى اين عالم فرزانه بشمار ميرود. شخصيت علمى و معنوى آقا ميرزا صادق در اين دوره از تاريخ زندگى اش شکل ميگيرد و استعداد و روح تشنه او به دانش و معنويت به بار نشسته و سيراب ميگردد و به قله اجتهاد دست مييابد.
اساتيد
اساتيدى که آيت الله ميرزا صادق تبريزى در دورههاى مختلف تحصيل از آنها تهره برده است عبارتند از: آياب بزرگوار 1- شيخ حسين اردکاني(متوفاى 1305 ه.ق) 2-ملا محمد فاضل ايرواني(متوفاى 1306 ه.ق) 3- محمد فاضل شربياني(متوفاى 1322 ه.ق) 4- محمد حسن مامقاني(متوفاى 1323ه.ق) 5- شيخ هادى طهراني(متوفاى 1323 ه.ق)
منزلت علمى
هم چنين صاحب الذريعه مينويسد: جمعى کثير، از حوزه درس او فارغ التحصيل شدهاند که در ميان آنان برخى امروزه صاحب وجاهت و مکانت علمى هستند و اصولا آقا ميرزا صادق اقا خود را وقف سود رسانى تدريس و نشر احکام اسلامى کرده است.
مکتب معنوى و اخلاقي
چنانچه زندگى علمى و دانش و فضل آية الله مجتهد تبريزى در اين فرصت نميگنجد پرداختن به ويژگيهاى روحى و اخلاقى وى نيز فرصت بيشترى ميطلبد و ابعاد گوناگون زندگى ايشان را نيز نميتوان در اين مختصر بيان کرد. رفتار و کردار اين مرد بزرگ در طول زندگى خويش به ويژه در دوران مرجعيت و زعامت در آذربايجان و نفس قدسى وى در تبليغ و ترويج احکام اسلام بسيار مؤثر بود و ايشان در ايجاد جامعه دينى و مذهبى در آن خطه نقش بسيار عمده داشت با وجود سپرى شدن بيشتر نيم قرن از رحلت ايشان هنوز هم ياد آيةالله ميرزا صادق تبريزى در بين مردم خطه آذربايجان زنده است و از زندگى اين عالم وارسته که زندگى زاهدانه و سلوک عارفانه داشته با احترام و عظمت ياد ميشود. تبليغ و ترويج احکام اسلامى و هم چنين رهبرى مردم در آن روزگار آشفته بازار فرقه گرايى و تفرقه افکنى خود صحيفه بلندى از بزرگى و عظمت روحى يک انسان وارسته چون حضرت ايشان است که بايد خود جداگانه به عنوان الگوى حيات براى همه انسانهاى پيشرو در هدايت و رستگارى جوامع بشرى نگاشته و ارائه گردد. يکى از ويژگيها اين انسان وارسته و عالم فرزانه اين است که وى در عين اينکه آيههاى عرفان و زهد را به تفسير مينشيند به جامعهاى نيز ميانديشد که زمينهاى تکاملى و رشد و تعالى را براى بشر فراهم ميآورد يعنى مبناى پيوند دين و سياسست از نظر آية الله ميرزا صادق آقا تبريزى که به جهت همين هدف والاى خويش، نيز تن به مرارت و سختى ميدهد اين است که معرفت و سلوک را خدا و عمل به احکام الهى در سايه حاکميت نظام عدل و انصاف است که تحقق و شکوفايى پيدا ميکند و نتيجه بخش ميگردد و الا در غير اين صورت به دين بيش از حد شعار، ميدان فعاليت داده نخواهد شد و به مرور همه عرصهها بر روى آن تنگتر خواهد شد. در اين نوشتار به جاست ما سخن کوتاه کنيم و ابعاد شخصيتى وى را در زمينههاى گوناگون در نوشتههاى بزرگانى چون علامه امينى بخوانيم که مينويسد: او يکى از چهرههاى درخشان تشيع و از جمله دانشمندان متشخص اماميه است که در آذربايجان به مرجعيت تقليد رسيد و سالها صاحب رياست و زعامت دينى گرديد. زعيمى که در اداره امور حسن تدبير و در قضاء و داورى دادگرى و در اظهار نظر ثبات و پايدارى و استوارى نشان ميداد و در اصلاح جامعه برنامه هايى پيشرفته ارائه مينمود او همواره با هوشيارى و دور انديشى و تحمل مشتقات و مرارتها مردم را رهبرى ميکرد و در مبارزه با کفر و الحاد از سختيها و تلخيها نميهراسيد و پيوسته با پند و اندرز و سخنان گيرا و نافذش باز مسئوليت را به دوش ميکشيد. همچنين در احسن الوديعه آمده است: آقا ميرزا صادق يکى از علماى بزرگ ايران و از جمله مراجع تقليد شيعه اماميه در عصر حاضر است که صاحب رياست عامه و مرجعيت تام است و حکومت ايران به دنبال انقلابى که در شهر تبريز رخ داد وى را به برخى بلاد تبعيد نمود. سيد حسن امين نيز از او به بزرگى ياد کرده، مينويسد: او فقيهى بود مجتهد، مرجع تقليدى محبوب، انسانى زيباروى و نيکو معاشرت بود، واعظ و سخنورى داراى صعه صدر و قريحه شعر بوده است
مکتب اخلاقى و تربيتي
آية الله مجتهد تبريزى در عرصههاى مختلف زندگى پيشتاز بود و عمر خويش را در خدمت به جامعه دينى سپرى ساخت. او همانگونه به سرنوشت جامعه ميانديشيد، دغدغه رشد و تعالى امت اسلامى را داشت و هم چنين سخت نگران اوضاع اسفبار اقتصادى و فقر و بدختى مردم زمان خويش بود. او يکه و تنها براى سامان دادن به وضع مردم در زمينههاى مختلف قامت قيام بست. در شهر تبريز معروف است که ميگويند خانه آقا ميرزا صادق به روى همه باز بود. پناهگاهى بود براى فقرا و نيازمندان، و پايگاهى براى دردمندان و انديشه وران که به دين و مصالح مسلمين مياديشيدند. همچنين ديوانى براى حل مشکلات مردم. در زندگى آية الله تبريزى دو ويژگى بسيار برجسته وجود داشت، نخست اينکه ايشان بسيار سخت کوش و در اهداف دينى خويش استوار بودند. دوم عشق و علاقه ايشان به مردم، و به عباراتى وجهه مردمى ايشان بود. به نوشته محمد مجتهدى، ... حاج ميرزا صادق آقا پس از رحلت حاجى ميرزا حسن مجتهد، از حيث نفوذ و وجه در درجه اول واقع شد چنانچه در شب عيد فطر مردم از نصف شب به مسجد او ميرفتند و براى خود جا ميگرفتند و بعضى مردم جاى خود را به قيمت گران به اعيان و اشراف ميفروختند. شيخ ملا على خياباني(ره) نيز که محضر اين بزرگوار را درک کرده است مينويسد: چنان صاحب حزم (هوشيار) بود که کسى نميتوانست در امرى به ايشان دخالت و غلبه بنمايد و نطق نميکرد مگر به چيزى که نفع ببخشد براى مردم در دين و دنياى ايشان همچنين آقا برگ تهرانى مينويسد: او وجود خويش را وقف تدريس، نشر احکام و سود رسانى و رفع نياز نيازمندان و مبارزه با بدعتها، بى دينيها و پاسدارى از مقدسات دين و جهان اسلام کرد. و در اين راه با سختيها و مرارتهاى زيادى روبرو گرديد و تحمل کرد که کوه تحمل آن را نداشت.
تاليفات
الف) آثار فقهى 1- شرح تبصره علامه حلى 2- رساله شرايط عوضين 3-رساله در ربا 4- حاشيه بر وسيلة النجاة 5-رساله موسوم به فوايد در مسائل متفرقه فقه 6- واجبات احکام. ب)آثار در اصول فقه: 1- رسالة الغرية در مباحث الفاظ 2- مباحث مشتقات
وفات
سرانجام اين عالم و فقيه نامدار در ششم ذى القعده سال 1315 هجرى قمرى مطابق 1331 شمسى به نداى حق لبيک گفت و جامعه اسلامى شيعيان را در غم و اندوه فروبرد. پيکر ايشان پس از تشييع در جوار حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) شهر مقدس به خاک سپرده شد.
زندگینامه آیت الله سید حسن مدرس (1249 - 1316)
سیدحسن مدرس بر حسب اسناد تاریخى و نسب نامهاى که حضرت آیه الله العظمى مرعشى نجفى (ره) تنظیم نموده از سادات طباطبایى زواره است که نسبش پس از 31 پشت به حضرت امام حسن مجتبى (ع) مىرسد
یکى از طوایفى که مدرس گل سرسبد آن به شمار مى رود طایفه میرعابدین است این گروه از سادات در دهکده ییلاقى سرابه اقامت داشتند.
سید اسماعیل طباطبائى (پدر شهید مدرس) که از این طایفه محسوب مى گشت و در روستاى مزبور به تبلیغات دینى و انجام امور شرعى مردم مشغول بود، براى آنکه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زوارهاى قطع نکند تصمیم گرفت از طریق ازدواج پیوند خویشاوندى را تجدید و تقویت کرده، سنت حسنه صله ارحام را احیا کند.
بدین علت نامبرده دختر سیدکاظم سالار را که خدیجه نام داشت و از سادات طباطبایى زواره بود به عقد ازدواج خویش درآورد. ثمره این پیوند با میمنت فرزندى بود که به سال 1278 قمری چون چشمهاى پاک در کویر زواره جوشید. پدر وى را حسن نامید. همان کسى که مردمان بعدها از چشمه وجودش جرعه هایى نوشیدند.
پدرش غالبا در سرابه به امور شرعى و فقهى مردم مشغول بود ولى مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خویش بسر مى بردند تا آنکه حادثهاى موجب شد که پدر فرزندش را که شش بهار را گذرانده بود در سال 1293 به قمشه نزد جدش میرعبدالباقى ببرد و محله فضل آباد این شهر را به عنوان محل سکونت خویش برگزیند.
این در حالى بود که میرعبدالباقى قبلا از زواره به قمشه مهاجرت کرده و در این شهر به فعالیتهاى علمى و تبلیغى مشغول بود. سیدعبدالباقى بیشترین نقش را در تعلیم سیدحسن ایفا نمود و او را در مسیر علم و تقوا هدایت کرد و به هنگام مرگ در ضمن وصیت نامه اى سیدحسن را بر ادامه تحصیل علوم دینى تشویق و سفارش نمود زمانى که سیدعبدالباقى دارفانى را وداع گفت مدرس چهارده ساله بود.
وى در سال 1298ق . به منظور ادامه تحصیل علوم دینى رهسپار اصفهان گردید و به مدت 13 سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سى استاد را درک کرد. ابتدا به خواندن جامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبیات عرب و منطق و بیان را نزد اساتیدى چون میرزا عبدالعلى هرندى آموخت.
در محضر آخوند ملامحمد کاشى کتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل نمود. یکى از اساتیدى که دانش حکمت و عرفان و فلسفه را به مدرس آموخت حکیم نامدار میرزا جهانگیرخان قشقایى است.
مدرس در طول این مدت در حضور آیات عظام سیدمحمد باقر درچه اى و شیخ مرتضى ریزى و دیگر اساتید در فقه و اصول به درجه اجتهاد رسید و در اصول آنچنان مهارتى یافت که توانست تقریرات مرحوم ریزى را که حاوى ده هزار سطر بود، بنگارد.
شهید مدرس چکیده زندگینامه تحصیلى خود را در حوزه علمیه اصفهان در مقدمه شرح رسائل که به زبان عربى نگاشته، آورده است. وى پس از اتمام تحصیلات در اصفهان در شعبان 1311 قمری وارد نجف اشرف شد و پس از زیارت بارگاه مقدس نخستین فروغ امامت و تشرف به حضور آیت الله میرزاى شیرازى در مدرسه منسوب به صدر سکونت اختیار نمود و باعارف نامدار حاج آقا شیخ حسینعلى اصفهانى هم حجره گردید.
مدرس در این شهر از جلسه درس آیات عظام سیدمحمد فشارکى و شریعت اصفهانى بهره برد و با سید ابوالحسن اصفهانى، سیدمحمد صادق طباطبائى و شیخ عبدالکریم حائرى، سید هبه الدین شهرستانى و سیدمصطفى کاشانى ارتباط داشت و مباحثههاى دروس خارج را با آیه الله حاج سید ابوالحسن و آیه الله حاج سیدعلى کازرونى انجام مى داد.
مدرس به هنگام اقامت در نجف روزهاى پنجشنبه و جمعه هر هفته به کار مى پرداخت و درآمد آن را در پنج روز دیگر صرف زندگى خود مىنمود. پس از 7 سال اقامت در نجف و تایید مقام اجتهاد او از سوى علماى این شهر به سال 1318 قمری (در 40 سالگى) از راه ناصریه به اهواز و منطقه چهارمحال و بختیارى راهى اصفهان گردید.
مدرس پس از بازگشت از نجف و اقامت کوتاه در قمشه خصوصا روستاى اسفه و دیدار با فامیل و بستگان، قمشه را به قصد اقامت در اصفهان ترک و در این شهر اقامت نمود. وى صبحها در مدرسه جده کوچک (مدرسه شهید مدرس) درس فقه و اصول و عصرها در مدرسه جده بزرگ درس منطق و شرح منظومه مى گفت و در روزهاى پنجشنبه طلاب را با چشمه هاى زلال حکمت نهج البلاغه آشنا مىنمود.
تسلط وى به هنگام تدریس در حدى بود که از این زمان به مدرس مشهور گشت. وى همراه با تدریس با حربه منطق و استدلال با عوامل ظلم و اجحاف به مردم به ستیز برخاست و با اعمال و رفتار زورمداران مخالفت کرد.
زمانى پس از شکست کامل قواى دولت در درگیرى با نیروهاى مردمى ، اداره امور شهر اصفهان به انجمن ولایتى سپرده شد. صمصام السلطنه که به عنوان فرمانده نیروهاى مسلح عشایر بختیارى نقش مهمى در ماجراى مشروطیت داشت در راس حکومت اصفهان قرار گرفت و در بدو امر مخارج قوا و خساراتى را که در جنگ با استبداد قاجاریه به ایشان وارد آورده بود به عنوان غرامت از مردم اصفهان آنهم با ضربات شلاق طلب نمود.
مدرس که در جلسه انجمن ولایتى اصفهان حضور داشت و نیابت ریاست آن را عهده دار بود با شنیدن این خبر بشدت ناراحت شد و گفت حاکم چنین حقى را ندارد و اگر شلاق زدن حد شرعى است پس در صلاحیت مجتهد مى باشد و آنها (حاکمان قاجار) دیروز به نام استبداد و اینها امروز به نام مشروطه مردم را کتک مى زنند.
صمصام السلطنه با مشاهده این وضع دستور توقیف و تبعید مدرس مبارز را صادر کرد اما وقتى ماجراى تبعید این فقیه به گوش مردم اصفهان رسید کسب و کار خود را تعطیل و به دنبال مدرس حرکت کردند. این وضع کارگزاران صمصام را بشدت نگران کرد و خشم مردم، حاکم اصفهان را ناگزیر به تسلیم نمود و با اجبار و از روى ناچارى در اخذ مالیات و دیگر رفتارهاى خود تجدید نظر کرد و مدرس هم در میان فریادهاى پرخروش مردم که مىگفتند «زنده باد مدرس»، به اصفهان بازگشت.
مدرس در ایام تدریس به وضع طلاب و مدارس علمیه و موقوفات آنها رسیدگى مى کرد و متولیان را تحت فشار قرار مى داد تا درآمد موقوفات را به مصرف طلاب برسانند. تسلیم ناپذیرى او در مقابل کارهاى خلاف و امور غیرمنطقى بر گروهى سودجو و فرصت طلب ناگوار آمد و تصمیم به ترور او گرفتند. اما با شجاعت مدرس و رفتار شگفت انگیز او این ترور نافرجام ماند و افراد مذکور در اجراى نقش مکارانه خود ناکام ماندند.
آیت الله شهید سیدحسن مدرس در سنین جوانى به مقام رفیع اجتهاد رسید و از لحاظ علمى و فقهى مجتهدى جامع الشرائط، صاحب فتوا و شایسته تقلید بود و هر چند حاضر به چاپ رساله عملیه خود نشد، در فقه و اصول و سایر علوم دینى آثارى مفصل و عمیق از خود به یادگار نهاد و آیت الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) تالیفات فقهى او را ستوده و افزوده است که : از مدرس اجازه نقل حدیث داشته است .
آیت الله حاج سید محمد رضا بهاءالدینى در مصاحبه اى اظهار داشته است مرحوم مدرس یک رجل علمى و دینى و سیاسى بود و این گونه فردى مهم تر از رجل علمى و دینى است زیرا این مظهر ولایت است که اگر ولایت و سیاست مسلمین نباشد دیگر فروع اسلامى تحقق کامل نمى یابد.
مدرس با ورود به تهران در اولین فرصت درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپهسالار (شهید مطهرى کنونى) آغاز نمود و تاکید کرد که کار اصلى من تدریس است و سیاست کار دوم من است .
وى در 27 تیرماه 1304 که عهده دار تولیت این مدرسه گشت براى اینکه طلاب علوم دینى از اوقات خود استفاده بیشترى نموده ، و با جدیت افزونترى به کار درس و مباحثه بپردازند براى اولین بار طرح امتحان طلاب را به مرحله اجرا درآورد و به منظور حسن اداره این مدرسه ، نظام نامه اى تدوین کرد و امور تحصیلى طلاب را مورد رسیدگى قرار داد و براى احیا و آبادانى روستاها و مغازه هاى موقوفه مدرسه زحمات زیادى را تحمل کرد.
عصرهاى پنجشنبه اغلب در گرماى شدید تابستان به روستاهاى اطراف ورامین رفته و خود قناتهاى روستاهاى این منطقه را مورد بازدید قرار مى داد و گاه به داخل چاهها مى رفت و در تعمیر آنها همکارى مى کرد و از اینکه با چرخ از چاه گل بکشد هیچ ابایى نداشت . در این مدرسه شخصیتهایى چون آیه الله حاج میرزاابوالحسن شعرانى ، آیه الله سیدمرتضى پسندیده (برادر بزرگتر حضرت امام)، شیخ محمدعلى لواسانى و ... تربیت شدند.
سرتیپ درگاهى رئیس شهربانى تهران که عداوتى خاص با مدرس داشت در پى فرصتى مىگشت تا عقرب صفت زهر خود را فرو ریزد. به همین منظور در شب دوشنبه شانزدهم مهرماه 1307 به همراه چند پاسبان مسلح به منزل مدرس رفته ، پس از مضروب و مجروح کردن اهل خانه و زیر کتک گرفتن شهید مدرس وى را سر برهنه و بدون عبا دستگیر کردند و به قلعه خواف تبعید نمودند.
آن شهید والامقام دوران تبعید را على رغم اوضاع مشقت بار با روحى شاداب و قیافه اى ملکوتى سپرى کرد. آن فقیه فرزانه پس از 9 سال اسارت در قلعه خواف به دنبال اجراى نقشه رضاشاه روانه کاشمر گردید و در حوالى غروب 27 رمضان 1356 قمری مطابق با دهم آذر 1316 شمسی 3 جنایتکار و خبیث به نامهاى جهانسوزى ، خلج و مستوفیان نزد مدرس آمده و چاى سمى را به اجبار به او دادند و چون دیدند از اثر سم خبرى نیست عمامه سید را در حین نماز از سرش برداشته، برگردنش انداختند و آن فقیه بزرگوار را به شهادت رساندند. مشهد این فقیه فرزانه در شهر کاشمر زیارتگاه عاشقان معرفت و شیفتگان حقیقت مىباشد.
آثار قلمى آیت الله مدرس:
- تعلیقه بر کفایه الاصول آخوند خراسانى .
- رسائل الفقهیه که به کوشش استاد ابوالفضل شکورى بتازگى انتشار یافته است .
- رساله اى در ترتب (در علم اصول فقه ).
- رساله اى در شرط متاءخر (در اصول ).
- رساله اى در عقود و ایقاعات .
- رساله اى در لزوم و عدم لزوم قبض در موقوفه .
- کتاب حجیه الظن (در اصول ).
- شرح رسائل شیخ مرتضى انصارى .
- حاشیه بر کتاب النکاح مرحوم آیه الله شیخ محمد رضا نجفى مسجدشاهى .
- دوره تقریرات اصول میرزاى شیرازى .
- رساله اى در شرط امام و ماءموم .
- کتابى در باب استصحاب (در علم اصول ).
- کتاب احوال الظن فى اصول الدین .
- شرح روان بر نهج البلاغه .
- اصول تشکیلات عدلیه با (همکارى دیگران ).
- زندگینامه ((خودنوشت )) که براى روزنامه اطلاعات فرستاده است .
زندگینامه: عطاء الله اشرفی اصفهانی (1281 - 1361)
عطاء الله اشرفی اصفهانی در سال 1281 شمسی در خمینی شهر اصفهان در خانوادهای روحانی به دنیا آمد
وی تحصیلات ابتدایی مقدماتی را در خمینی شهر گذرانده و در سن 12 سالگی جهت ادامه تحصیل راهی اصفهان شد و طی حدود 10 سال از محضر علمایی چون آیت الله سید مهدی درچهای، آیت الله سید محمد نجف آبادی، مرحوم فشارکی، مرحوم مدرس استفاده کرد.
ایشان دوران طلبگی خود را با نهایت عسرت و مشقت اقتصادی گذراند و در مدتی که در حوزه اصفهان بودند هر هفته فاصله میان اصفهان تا خمینی شهر را که 12کیلومتر بود طی می کرد.
در سال 1302 در سن 20 سالگی جهت ادامه تحصیل و نیل به مقامات عالیه و دینی رهسپار حوزه علمیه قم گردید. در تمام طول مدت 23 سال اقامت در قم و ایشان تنها 3 یا 4 ماه با خانواده خود بودند و بقیه این سالها را تنها مجرد سپری کردند.
شهید اشرفی با همه مشکلات و مسائل آن زمان، در تحصیل علوم اسلامی و دینی جدیت به خرج میداد. وپس از اندک زمانی از فضلا و مدرسین نامی و برجسته حوزه علمیه قم به شمار میآمد و در سن 40 سالگی اجازه اجتهاد خود را از آیت الله خوانساری دریافت کرد.
لذا مدت دوازده سال که آیت الله اشرفی در محضر ایشان حضور می یافت تمام دروس آن مرحوم را مینوشت و این نوشته ها ما هنوز موجود میباشد.
در سال 1335 شهید اشرفی بنا به دستور مرحوم آیت الله بروجردی جهت تبلیغ و نشر معارف و احکام دین و تقویت بنیه دینی و مذهبی اهالی کرمانشاه به انجام اعزام و رحل اقامت افکند پس از ورود به کرمانشاه طلاب و شاگردان بسیاری را تربیت نمود.
با اوجگیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت آیت الله امام خمینی (ع) شهید اشرفی نیز حرکت های وسیعی را در کرمانشاه پایه گذاری کرد.
عمده ترین مراسم که تا آن روز سابقه نداشت در واقع جرقه¬ای بود در جهت شعله ور شدن یک آتش عظیم در این منطقه مجلس بزرگداشت شهادت آیت الله حاج سید مصطفی خمینی بود که بنا به دعوت و اطلاعیه شهید اشرفی اصفهانی در مسجد آیت الله بروجردی منعقد گردید در مجلس سخنرانیهای پر هیجان و انقلابی مطرح شد و ساواک با و جود بسیج تمام نیرو و قوای خود برای دستگیری و کار شکنی در مراسم موفق نشد سخنرانان به طور مخفیانه از شهر خارج شدند.
آیت الله اشرفی اصفهانی پس از 80 سال زندگی پرافتخار و خدمت به اسلام و قرآن، توسط یکی از مزدوران آمریکا و منافقین کوردل 23 مهر ماه 1361 در سنگر نماز جمعه مسجد جامع و در محراب نماز به افتخار شهادت نائل آمد
زندگینامه: عبدالله نورانی وصال (1308-1390)
تحصیلات حوزوی خود را در نیشابور، مشهد، قم و نجف در رشته های ادبیات عربی، منطق، اصول فقه، علم کلام، اخلاق، تفسیر قرآن مجید، فلسفه مشاء و اشراق و حکمت متعالیه ملاصدرا تا اخذ درجه اجتهاد ادامه داد. 20 سال در مشهد به کار علمی پرداخت و سپس عازم قم شد. در سال 1347 شمسی با تشویق و دعوت استاد شهید مرتضی مطهری به تهران آمد و و از طریق وی به حسینیه ارشاد و برخی مراکز فرهنگی دیگر راه یافت و مشغول به کار شد. پژوهش در کنار استادان دانشگاههای تهران و آشنایی با روش های جدید نسخه پژوهشی و پژوهش های مختلف، او را به کار تصحیح نسخه های خطی و پژوهش در این عرصه ترغیب کرد.
استاد از سال 1352 با تدریس صرف و نحو عربی و فارسی و مبانی تحقیق در علوم دینی و خداشناسی به عنوان استاد مدعو و حق التدریس با دانشکده ادبیات و علوم انسانی و دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران همکاری نموده است. وی از سال 1354 در دانشکده الهیات و معارف اسلامی به عنوان حق التدریس در دوره های لیسانس، فوق لیسانس و دکترا موضوعات فلسفه، کلام، تاریخ مذاهب و سیره معصومین علیهم السلام، تاریخ و تمدن اسلامی، متون فلسفی، فلسفه ملاصدرا، منطق قدیم و صرف و نحو عربی و شرح دیوان متنبی و کلیات فلسفه اسلامی را درس داده است.
ایشان پس از تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی در کمیته برنامه یزی دانشکده الهیات و معارف اسلامی شرکت نموده و از طرف دانشگاه مامور به همکاری با مرکز نشر دانشگاهی برای بررسی، اظهار نظر و مشاوره درباره تدوین و نشرکتابهای فلسفه، فقه و حقوق و معارف اسلامی شده است. علاوه بر گروه فلسفه و فقه با دیگر گروهها ی آن مرکز همکاری نموده است. نورانی از سال 1367 به طور رسمی با مرتبه دانشیاری با گروه فلسفه و حکمت اسلامی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران همکاری نموده است. ایشان پس از 24 سال و 7 ماه سنوات قابل احتساب در تاریخ 1/2/1379 با مرتبه دانشیاری از همین دانشگاه بازنشسته شده است. آثار متعددی از او منتشر شده و به دلیل همین فعالیتها از وی به عنوان خادم کتاب، از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تقدیر به عمل آمد".
دکتر نورانی در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران،علاوه بر تدریس، راهنمایی و مشاوره پایاننامهها در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا، ممتحن آزمون دکترا، طراح سوال برای آزمون جامع دکترا ، مصاحبه و آزمون شفاهی دکترا و مسئولیتهای زیر را عهده دار بود.
- عضو شورای پژوهشی گروه فلسفه و کلام اسلامی
- عضو شورای پژوهشی و شورای تحصیلات تکمیلی گروه فلسفه و کلام اسلامی
- متخصص و کارشناس در کتابخانه [دانشکده] در خرید کتاب و سایر اشیاء
- مسئول انتخاب و خرید کتب مورد نیاز دانشکده
- مسئول دفتر احیاء آثار خطی دانشکده
- عضو کمیته کتابخانه دانشکده
- عضو شورای علمی مرکز پژهشی میراث مکتوب
از جمله آثار اوست:
-شرح حکمه الاشراق سهروردی:پدیدآورنده: محمودبن مسعود قطب الدین شیرازی، مهدی محقق، به اهتمام عبدالله نورانی
-مبدا و معاد:پدیدآورنده: محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، احمدبن محمد حسینی، به اهتمام عبدالله نورانی
-مصنفات میرداماد: الافق المبین:پدیدآورنده: محمدباقربن محمد میرداماد، به اهتمام عبدالله نورانی
-مصنفات: غیاث الدین منصور حسینی دشتکی شیرازی: کتاب یازدهم تا کتاب بیستم به اهتمام عبدالله نورانی
-المبداء المعاد:پدیدآورنده: حسین بن عبدالله ابن سینا، مهدی محقق (زیرنظر)، زیرنظر عبدالله نورانی
-فرائد الاصول:پدیدآورنده: مرتضی بن محمدامین انصاری، تصحیح عبدالله نورانی
-مصنفات میرداماد، مشتمل بر ده عنوان از کتاب ها و رساله ها و اجازه ها و نامه ها:پدیدآورنده: محمدباقربن محمد میرداماد، به اهتمام عبدالله نورانی
-رسائل فارسی ادهم خلخالی، مشتمل بر چهارده رساله در عقاید و اخلاق و عرفان پدیدآورنده: عبدالله نورانی
حکمت الهی در متون فارسی:گردآورنده: عبدالله نورانی
سلم السماوات:پدیدآورنده: ابوالقاسم بن ابی حامد انصاری، تصحیح عبدالله نورانی
مرآة الاکوان:تحریر شرح هدایۀ ملا صدرا شیرازی، از احمد بن محمد حسینی اردکانی(1175 - بعد از 1242)
تحقیق و تصحیح عبدالله نورانی.
دکتر نورانی وصال هفتم آبان ماه 1390 در سن 82 سالگی دار فانی را وداع گفت.
زندگینامه: شیخ محمد شاه آبادی (1305-)
این زندگینامه به قلم حضرت آیة الله العظمی شاه آبادی در سالیان گذشته تحریر شده است:
پس از مدت کوتاهی مرحوم والد به شهر خون و قیام قم مهاجرت نمودند و قریب به 7 سال در آنجا مشغول تعلیم و تربیت خواص و تدریس علوم معقول و منقول و پرورش شاگردانی چون آیة الله العظمی الحاج آقا روح الله خمینی (ره) و غیره شدند و سپس به جهاتی مجدداً به تهران مراجعت نمودند.
در این هنگام تقریبا سنه 1314 هجری شمسی بود که وارد دبستان شدم و تا سال 1320 مشغول تعلم در دبیرستان تدین کلاس هشتم بودم.
شهریور همان سال بود که طاغوت کبیر (رضا شاه) از سلطنت خلع گردید و طاغوت صغیر (محمدرضا شاه) به جای آن نشست، وارد حوزه مقدسه علم دین شدم و دروس ابتدائی و صرف و نحو و منطق و شرح لمعه و معالم و قوانین را خدمت اساتیدی چون آیة الله الحاج سید حسین احمدی علون آبادی قدّس سره، داماد مرحوم والد و آیة الله الحاج شیخ محمدعلی لواسانی قدّس روحه و دروس سطح عالی از رسائل و مکاسب و کفایة را خدمت اساتیدی چون آیة الله الحاج سید عباس زواره قدّس سره و آیة الله الحاج شیخ محمدتقی آملی و دروس معقول و عرفان را خدمت والد ماجد مرحوم آیة الله العظمی الحاج شیخ محمدعلی شاه آبادی قدّس سره و آیة الله العظمی الحاج شیخ مهدی مازندرانی قدّس روحه، تعلم نمودم و سپس چون والد ماجد برحمت واسعه الهی نائل گشت و در لقاء الله قرار گرفت به شهر خون و قیام قم مهاجرت نمودم.
دروس خارج فقه و اصول را خدمت آیة الله العظمی الحاج آقا حسین بروجردی قدّس سره (12 سال) و آیة الله العظمی الحاج شیخ محمدعلی اراکی (12سال) و آیة الله العظمی آقای سید محمدرضا گلپایگانی (1 سال) و آیة الله العظمی محقق داماد قدّس سره (1 سال) و آیة الله العظمی روح الله خمینی مدظله (2 سال) تفقه نمودم و در اثناء تعلم به تعلیم و تدریس معقول و منقول مشغول شدم.
خداوند توفیق عنایت فرمود کتاب رشحات البحار تالیف مرحوم والد ماجد آیت الله العظمی شاه آبادی را با ترجمه شرح و پاورقی فارسی در ابتدای پیروزی انقلاب به زیور طبع درآوردم. امید است آثار و ثواب ملکوتی و جبروتی آن جهت مؤلف و شارح ثابت و محفوظ در پیشگاه حضرت ربوبیت باشد.
قبل از سال 1340 مشغول تدریس خارج فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شدم و فعلاً در حدود سی و پنج سال است که اشتغال مداوم در امور فوق الذکر را دارم و با توفیق و عنایات خاصه حضرت احدیت و در ظل توجهات حضرت بقیه الله الاعظم (عج) کتاب توحید و نبوّت و امامت و معاد و رجعت و سماع را با دو زبان عربی و فارسی نگاشتم و همچنین کتاب اخلاق منزل یقظه و توبة و انابة و محاسبة و تفکر و تذکر و اعتصام را با دو زبان عربی و فارسی به قلم تحریر در آوردم که مجموعا بیست و شش کتاب آماده برای چاپ می باشد.
ولی سعی در این است که از ثلث اموال مسلمین که برای امور خیریه است به زیور چاپ مطبوع گردد و از وجوه امام (ع) و سهم سادات و زکوة نباشد و تعلیقه ای بر عروة الوثقی و وسیله و رسالة توضیح المسائل مرحوم آیة الله العظمی آقای بروجردی نگاشتم تا به وظائف شرعی خود عمل نمایم.
علاوه بر اینها تعلیقهای بر اسفار مرحوم صدرالمتألهین قدّس سره و تعلیقهای بر کتاب مصباح الانس مفتاح الغیب به قلم تحریر در آوردم و نیز تعلیقه ای بر کتاب شفاء ابوعلی سینا قدّس سره نگاشتم و نیز تعلیقهای بر کتاب مکاسب مرحوم آیة الله العظمی الشیخ مرتضی انصاری قدّس سره و نیز تعلیقه ای بر کتاب کفآیة مرحوم آیة الله العظمی آخوند خراسانی قدّس سره و تعلیقه ای بر کتاب مرحوم العلامة آیة الله الاصفهانی قدّس سره، فقهاً و اصولاً نگاشتم و رساله ای در موضوع قمار و رسالهای در شرائط متعاقدین به قلم تحریر درآوردم.
زندگینامه: آقا نجفی اصفهانی (1224 - 1292)
پدرش مرحوم آیتاللهحاجشیخ محمدباقر نجفی بود. جدش مرحوم آیتالله حاجشیخ محمدتقی، صاحب کتاب هدایت المسترشدین است و ایشان داماد مرحوم شیخجعفر کاشفالغطاء از علمای نامی تاریخ تشیع بود که نسب به ابراهیم پسر مالک اشترنخعی میرساند.
سفر به نجفاشرف برای ادامه تحصیل
آقانجفی، سالهای نخستین زندگی را در خاندانی مشهور به علم، تقوا و مجاهدت، سپری کرد و پس از طی مراحل اولیه تحصیل، رهسپار عتبات عالیات شد. او در این سفر همراه و همسفر مرحوم آیتالله سیداحمدکاظم یزدی،صاحب عروه الوثقی بود که با هزینه و یاری پدر آقانجفی برای ادامه تحصیل، راهی نجفاشرف شده بود. ایشان در نجف به همراه برادرش آیتالله شیخحمدحسین نجفی علاوه بر دروس فقهی، مراتب سیر و سلوک را طی میکند.
اساتید
آقانجفی در طول مدت تحصیل خود، افزون بر پدر بزرگوارش، از محضر استادان بزرگی بهره برد که در شکلگیری و تکوین شخصیت علمی و معنوی وی نقش مؤثری داشتهاند. وی تحصیل علم را با ریاضات شرعیه همراه کرده و پس از چندی به گنجینهای از علوم و ملکات اخلاقی تبدیل میشود. مهمترین اساتید وی عبارتند از: میرزا محمدحسن حسینی شیرازی، شیخ مهدی آلکاشفالغطاء، شیخ راضینجفی و آقا سیدعلی شوشتری.
شاگردان
در حوزه درسی آقانجفی در طول مدت بیش از 30سال (از زمان وفات پدر در سال1301 تا زمان وفات خود در سال1332) عده زیادی از فضلا شرکت کردند. نویسنده کتاب «بیان سبل الهدایه فی ذکر اعقاب صاحب الهدایه، یا تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در 2قرن اخیر» درباره شاگردان آقانجفی تحقیق کرده، اسامی 67نفر از آنان را ذکر کرده است که شاخصترین آنان عبارتنداز: 1- حاج شیخ محمدابراهیم کلباسی، 2- سید احمد حسینیخوانساری، 3- حاج شیخ اسدالله فاضلبیدآبادی، 4- حاج شیخ محمدتقی کرمانی، 5- حاج شیخ محمدجواد صافیگلپایگانی.
تألیفات
تألیفات و آثار علمی آقانجفی، او را در میان علمای عصر خود و همچنین زمانهای بعد معتبر و مهم نشان میدهد. با وجود آنکه ایشان، در مسائل سیاسی- اجتماعی فعال بود اما به لحاظ علمی، تألیفات و آثار بسیار زیادی از خود به جای گذاشته است؛ بهگونهای که مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی در نقباءالبشر آنها را متجاوز از 100 عنوان ذکر میکند عناوین برخی از آثار ایشان از این قرار است: 1- آداب الصلوه، 2- آداب العارفین، ترجمه مصباح الشریعه، 3- اجتهاد و تقلید (چاپ شده در سال 1296)، 4- اخلاق المؤمنین (چاپ شده در سال1297 در اصفهان)، 5- اسرار الآیات در خواص سور و آیات قرآن کریم، 6- اسرار الاحکام فیالحلال و الحرام و 7- اسرار الزیاره و برهانالانابه، شرح زیارت جامعه به فارسی.
مبارزه با استعمار
یکی از مهمترین اصول نظری و عملی آقانجفی در فعالیتهای سیاسی- اجتماعی، استعمارستیزی ایشان است. رویکرد ضداستعماری وی که در ادوار مختلف زندگیشان، بسیار برجسته است، در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی و... و نیز نسبت به دولتهای مختلف اروپایی بهویژه روس و انگلیس (به صورت کلی یا موردی) وجود داشته است. در تمام مراحل زندگی این بزرگوار، این خط یعنی مبارزه با استعمار بالاخص استعمار روس و انگلیس به خوبی دیده میشود.
بهعنوان نمونه میتوان به مبارزه با فرقههای استعمارساخته بابیه و بهائیه، مبارزه با سلطه اقتصادی خارجی، قضیه اولتیماتوم روس، تحریم تنباکو و چندین نمونه دیگر اشاره کرد.
آقا نجفی و ظلالسلطان
آقانجفی اصفهانی، بیشتر دوره مرجعیت و ریاست مذهبیاش، مقارن با حکومت ظلالسلطان بوده است. سیاست آقانجفی در قبال این حاکم ظالم، از یک سو پذیرش حکومت وی و همراهی و همکاری با او به میزان حفظ امنیت و رفع مشکلات مردم بود، از سوی دیگر مقابله و مبارزه با اقدامات ظالمانه، مستبدانه و استعمارگرایانه وی.
در سال 1305، ناصرالدین شاه، از ترس اقدام ظلالسلطان علیه خود و نیز ظاهرا به تحریک روسها، او را از حکمرانی مناطق دیگر غیر از اصفهان برکنار کرد اما حکومتش بر اصفهان تا اوایل سال 1325 برقرار بود و در اوایل نهضت مشروطیت، پس از اجتماع اعتراضآمیز مردم به رهبری آقانجفی و حاجآقانورالله، از حکومت اصفهان برکنار شد.
پیشتازی در نهضت تحریم تنباکو
از مهمترین ابعاد مبارزات آقانجفی علیه استعمار، مبارزه با بعد اقتصادی نفوذ فرنگیان در ایران بوده است و در این راستا، جنبش تنباکو از نقاط عطف تاریخی مبارزات آقانجفی است. ناعادلانه بودن قرارداد «رژی» از یک سو و ضررهای اقتصادی زیادی که در نتیجه اجرای این قرارداد متوجه مردم ایران بهویژه کشاورزان و تاجران میشد، مسئلهای نبود که علمایی چون آقانجفی اصفهانی آن را نادیده بگیرند. از گزارشهای حکومتی و حتی کمپانی، بهدست میآید که شیوع و گسترش حکم تحریم آقانجفی و حتی صحبت درباره آن در شهرهای دیگر، باعث وحشت و شکست کار کمپانی میشده است، لذا لزوم لغو حکم تحریم و- درصورت عدم پذیرش لغو- تبعید آقانجفی و حتی توپبستن منزل ایشان، با شدت عمل، مورد توصیه قرار میگرفت.
مبارزه با فرق ضاله
مخالفت با بدعتهای دینی و فرقههای استعماری، عواقب سختی را برای آقانجفی دربرداشت زیرا سالها حمله به شخصیت و افکار ایشان در قالب کتاب و نوشته را بهدنبال داشت. یکی از نویسندگان مطرح در تاریخنگری مشروطه، یحیی دولتآبادی است. وی از سران ازلی در ایران است. توهینها و بدگوییهای او نسبت به آقانجفی تنها یک مورد از توهینهایی است که رهبران این فرقه ضاله نسبت به این عالم شیعی روا داشتند. در جریان وقایع 1320 در اصفهان سفارت روسیه به چند تن از بهائیان پناه میدهد. در پی این واقعه مردم متدین اصفهان کنسولگری روسیه را محاصره میکنند. نزدیک به 20هزار نفر در یک روز در برابر کنسولگری روسیه اجتماع میکنند. در پی این وقایع آقانجفی از روسها تعهد میگیرد که دیگر در مسائل مذهبی ایرانیان دخالت نکنند.
رهبری و همراهی در جنبش مشروطه اول
آقانجفی در طول مشروطه اول، با حمایت و پشتیبانی از نظام مشروطه، فعالیتهای مهم و گستردهای انجام داد، چنان که جایگاه برجسته ایشان موجب میشد که ایشان مخاطب نامهها و تلگرافهای زیادی از تهران و نقاط مختلف کشور شود. از آقانجفی، اعلامیههایی در دست است که به صورت فردی یا بههمراه دیگر علما، در حمایت از مشروطه صادر کرده است که تنها به یک بند از آن اشاره میشود: «الیوم به ملاحظه حفظ نفوس و اموال و أعراض مسلمین و تقویت دین مبین، مخالفت با مجلس مقدس شورای ملی- شیّدالله ارکانه- به مثابه مخالفت با امام زمان- علیهالسلام- است».
پیشگام مشروطه دوم و فتح اصفهان
در جریان استبداد صغیر، مشروطهخواهان اصفهان به رهبری آقانجفی و حاجآقانورالله این وضعیت را تاب نیاورده و سرانجام با نیروهای اقبالالدوله، حاکم محمدعلیشاه در اصفهان، وارد درگیری مسلحانه شدند. در این جنگ شهری، مردم، محلات نزدیک منزل آقانجفی و حاجآقانورالله را سنگربندی کرده، آماده مقابله مسلحانه با حکومت شدند. کانون درگیریها مسجد نقش جهان بود. پس از شروع درگیری میان نیروهای مردمی، با نظامیان وابسته به اقبالالدوله، نیروهای بختیاری به ریاست ضرغامالسلطنه وارد اصفهان شده و بعد از مدتی درگیری، سرانجام اصفهان در 11 ذیحجه فتح شده، بهدست مشروطهخواهان میافتد. فتح اصفهان مقدمهای بر فتح تهران و عزل محمدعلیشاه میشود.
حمایت دائمی از مظلومان
با نگاهی به کارنامه سیساله مبارزات آقانجفی درمییابیم که او در برخورد با اشخاص مختلف، از مرام مشخصی پیروی میکرده است. پیش از مشروطه داد مظلوم را از ظلالسلطان طلب میکرد و در زمان حاکمان بختیاری نیز پیوسته در حال دادخواهی از مظلومانی بود که مورد ستم و چپاول خوانین قرار گرفته بودند. نقل است شخصی برای دادخواهی نزد آقانجفی میرود و آقانجفی نیز برای او نامه سفارشی مینویسند که برای صمصامالسلطنه حاکم وقت اصفهان ببرد. این درحالی است که ایشان در بستر احتضار بودند. آن شخص نامه را به پیش حاکم میبرد و مشکلش برطرف میشود. همان موقع صدای شیون و زاری از محله آقانجفی بلند میشود. صمصامالسلطنه میگوید: اگر اوست که مرده پس چه کسی این نامه را نوشته!
وفات
آقانجفی اصفهانی، بعد از عمری مجاهده و تلاش برای اسلام و مسلمین و ارائه خدمات کمنظیر به جامعه اسلامی، از سال1330 به بیماری استسقا مبتلا شد و پس از حدود 2سال، در عصر روز 11شعبان 1332 در سن 70سالگی، چشم از جهان فروبست و به عالم باقی شتافت.
پیکر مطهر او را در کنار امامزاده احمد (نزدیک منزل آقانجفی و مسجد شاه) که خود معین کرده بود، دفن کردند.روزنامه حبلالمتین به نقل از گزارشگر خود که مستقیما در شهر اصفهان حضور داشته، از عزاداری مردم در سوگ آقانجفی، چنین گزارش میدهد: «خبر اصفهان: امروز که روز جمعه 16شهر شعبان1332 و ششمین روز وفات مرحوم آیتالله حاجشیخ محمدتقی نجفی- حشرالله مع تولاه- است، پس از طی 71مرحله زندگانی، به دیار جاوید شتافت. در این 6 روز، شهر و توابع، یکپارچه ماتم است؛ تمام شهر را سیاه بسته، مسجد شاه و میدان جنب آن در این چندروز از دستهزن و سینهزن و کتل و نوحهگر خالی نمانده؛ طوری عزاداری نمودند که هیچگاه احدی ندیده و نشنیده بود...».
زندگینامه: عباسعلی عمید زنجانی (1316 -1390)
عباسعلی عمید زنجانی در سال 1316 در زنجان به دنیا آمد
وی در رشته فقه و حقوق اسلام تحصیل کرده و در سال ۱۳۶۶ مدرک خود را از طریق خبرگان دانشگاهی از وزارت علوم دریافت کرد.
عمید زنجانی با تالیف بیش از 40 جلد کتاب و 70 مقاله علمی، دروس بسیاری را در مقاطع تحصیلی کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری در زمینههای مرتبط با حقوق اسلامی مانند فقه سیاسی، حقوق بینالملل اسلام، فقه تطبیقی و حقوق اساسی (کلیات و حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران و حقوق اساسی تطبیقی) و مبانی حقوق عمومی در اسلام تدریس کرده است.
همچنین در بیش از ۱۷۹ همایش داخلی و بینالمللی با ارائه مقاله یا به عنوان سخنران شرکت داشته است.
آیت الله زنجانی در بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ به عنوان منتخب مجلس در شورای بازنگری حضور فعال داشته است.
راهنمایی بیش از ۱۴۰ رساله دکترا و کارشناسی ارشد از جمله فعالیتهای علمی این استاد است. وی همچنین موسس پژوهشکده مطالعات و تحقیقات علوم اسلامی بود که از سال ۱۳۶۷ فعال شده است.
آیت الله عمید زنجانی در روند سیاستگذاری و فعالیتهای اجرایی انقلاب فرهنگی در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی همکاری موثری داشته است.
تدریس حوزه و دانشگاه، ریاست دانشگاه تهران و نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی از جمله سوابق استاد آیت الله عمید زنجانی است.
آیتالله عباسعلی عمید زنجانی 8 آبان سال 1390 به علت بیماری در تهران درگذشت.
کتابهای آیتالله عباسعلی عمید زنجانی:
- حقوق اساسی ایران,تالیف,٨٣٢,انتشارات دانشگاه تهران ,١٣٨٥
- فقه سیاسی : جلد ششم ,تالیف,انتشارات امیر کبیر ,١٣٨٥
- فقه سیاسی جلد هفتم : مبانی حقوق عمومی در اسلام,تالیف,انتشارات امیر کبیر ,١٣٨٥
- مبانی اندیشه سیاسی اسلام ,تالیف,امیرکبیر ,١٣٨٤
- فقه سیاسی(جلد هفتم):مبانی حقوق عمومی در اسلام ,تالیف,٨١٢,انتشارات امیرکبیر ,١٣٨٤
- فقه سیاسی جلد دهم : اندیشه سیاسی در کشورهای اسلامی,تالیف,امیر کبیر ,١٣٨٤
- فقه سیاسی جلد نهم : قواعد فقه سیاسی (مصلحت),تالیف,انتشارات امیر کبیر ,١٣٨٤
- فقه سیاسی : جلد چهارم اقتصاد سیاسی,تالیف,سپهر ,١٣٨٣
- فقه سیاسی جلد پنجم : قواعد حاکم بر مخاصمات مسلحانه,تالیف,سپهر ,١٣٨٣
- فقه سیاسی جلد هشتم : تحول مبانی اندیشه سیاسی در فقه شیعه,تالیف,سپهر ,١٣٨٣
- درآمدی بر فقه سیاسی.کلیات حقوق اساسی,تالیف,سپهر ,١٣٨
زندگینامه: محمد تقى مصباح یزدى (1313-)
محمد تقى مصباح یزدى در سال 1313 در یزد دیده به جهان گشود
وى تحصیلات مقدماتى حوزوى را در یزد به پایان رساند و براى تحصیلات تکمیلى علوم اسلامى عازم نجف شد; ولى به علت مشکلات فراوان مالى، بعد از یکسال براى ادامه تحصیل به قم هجرت کرد.
از سال 1331 تا سال 1339 در دروس امام راحل(قدس سره) شرکت و در همین زمان، در درس تفسیر قرآن، شفاى ابن سینا و اسفار ملاصدرا از وجود علامه طباطبایى(رحمه الله)کسب فیض کرد.
وى حدود 15 سال در درس فقه آیت الله بهجت مدظله العالى شرکت داشت. بعد از آن که دوره درسى ایشان با حضرت امام به علت تبعید حضرت امام قطع شد، معظّم له به تحقیق در مباحث اجتماعى اسلام، از جمله بحث جهاد، قضا و حکومت اسلامى، پرداخت.
وى در مقابله با رژیم معدوم پهلوى نیز حضورى فعّال داشت که از آن جمله، همکارى با شهید دکتر بهشتى، شهید باهنر و حجة الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانى است و در این بین، در انتشار دو نشریه با نامهاى "بعثت" و "انتقام" نقش داشت که تمام امور انتشاراتى اثر دوم نیز به عهده معظم له بود.
سپس در اداره، مدرسه حقانى به همراه آیت الله جنتى، شهید بهشتى و شهید قدوسى فعّالیّت داشت و حدود ده سال در آن مکان به تدریس فلسفه و علوم قرآنى پرداخت.
از آن پس، قبل و بعد از انقلاب شکوهمند اسلامى با حمایت و ترغیب امام خمینى (قدس سره)، چندین دانشگاه، مدرسه و مؤسّسه را راه اندازى کرد که از مهم ترین آنها مىتوان از بخش آموزش در مؤسّسه در راه حق، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه و بنیاد فرهنگى باقرالعلوم نام برد.
وی ریاست مؤسّسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(رحمه الله) را از جانب مقام معظم رهبرى بر عهده دارد. معظم له در سال 1369 به عنوان نماینده مجلس خبرگان از استان خوزستان و از تهران به نمایندگى مجلس خبرگان برگزیده شده است.
ایشان داراى تألیفات و آثار متعددى در زمینههاى فلسفه اسلامى، الهیّات، اخلاق و عقاید مى باشد.
زندگینامه: کاظم صدیقی (1330-)
کاظم صدیقی در سال 1330 در خانوادهای مذهبی در شهرستان ابهر به دنیا آمد
وی در سال 1342 همزمان با نهضت امام خمینی (ره) به قم رفت و در مدرسه علمیه حقانی تحصیلات دینی را آغاز کرد.
صدیقی دروس مقدمات را در محضر آیات خزعلی، جنتی، حسن زاده آملی، حائری تهرانی، شهید مفتح، محمدی گیلانی و حرم پناهی به پایان رساند و دروس سطح را از محضر آیات احمدی میانجی، مشکینی، محمدی گیلانی استفاده کرد.
وی خارج فقه و اصول را از محضر آیات شیخ مرتضی حائری یزدی، شبیری زنجانی و وحید خراسانی بهره برد و فلسفه اسلامی را نزد آیات جوادی آملی، مصباح یزدی و انصاری شیرازی تلمذ کرد و فلسفه غرب را نزد شهید بهشتی و حجتالاسلام دکتر احمدی فرا گرفت.
همچنین از محضر بزرگانی مانند آیات عظام بهاءالدینی، بهجت، کشمیری و دیگر بزرگان، بهرههای معنوی فراوان برده است.
حجت الاسلام و المسلین شیخ کاظم صدیقی از همان نخستین سالهای طلبگی به امور تبلیغی اهتمام ویژهای داشت و در تهران و سایر شهرهای کشور، فعالیتهای گسترده تبلیغی دارد.
در همین راستا سفرهای زیادی به کشورهای مختلف اروپایی و آسیایی داشته و در راه بسط و گسترش معارف اهل بیت (ع) تلاش فراوانی داشته است.
بعد از پیروزی انقلاب با اصرار مرحوم آیت الله شهید قدوسی، در قوه قضائیه مشغول به کار شد و تا کنون در دستگاه قضائی کشور فعالیت میکند.
در سال 1383، حوزه علمیه امام خمینی (ره) را در تهران (در محله ازگل) پایه گذاری کرد و در سال 1388از سوی رهبر فرزانه انقلاب به عنوان امام جمعه موقت تهران منصوب شد.
زندگینامه: علامه سید محمد حسین فضلالله (1935-2010)
سید محمد حسین فضل الله در سال 1354 قمری (1935م) در نجف اشرف در یک خانواده روحانى لبنانی دیده به جهان گشود
وی تحت نظارت پدرش سید عبدالرئوف فضل الله از مراجع شیعه مراحل تربیت و تعلیم را به شیوه اى که در آن زمان مرسوم بود طی کرد.
علامه فضل الله در دوره کودکى وارد مکتب خانه شد تا خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را بیاموزد. اما فضاى خشن مکتب خانه که تحت اداره افراد کهنسال بود با مزاجش سازگار نیامد و حتى آثار منفى بر روحیه اش گذارد لذا وارد مدرسه اى شد که مرکزى با نام (منتدى النشر) به سبک جدید تاسیس کرده بود. وى وارد کلاس سوم این دبستان شد و زمانى که کلاس چهارم را مى گذراند، دبستان را هم ترک گفت و در سن نه سالگى تحصیلات حوزوى اش را آغاز کرد. هم زمان با تحصیلات حوزوى و به تناسب سن و ذهنیت خویش به فضاى پیرامون و اوضاع زمانه توجه داشت و اندیشه ها و دغدغه هاى فرهنگى و سیاسى زمانه اش را از طریق مجلات مصر و لبنان و روزنامه هاى عراقى پیگیرى مى کرد.
سید محمد حسین برخی دروس حوزوی همچون منطق و اصول فقه را نزد پدر خود فراگرفت و در این مرحله استادى غیر از پدرش نداشت. تا این که براى فراگیر جلد دوم کتاب کفایة الاصول به محضر یکى از اساتید ایرانى اش به نام شیخ مجتبى لنکرانى مى شتابد.
وی با اتمام کتاب کفایة الاصول به محضر مراجع آن دوره مانند سید ابوالقاسم خویى، سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودى و شیخ حسین حلى راه یافت و در کنار دروس اصول فقه، بخشى از کتاب (الاسفار الاربعه) معروف به (حکمت متعالیه) ملاصدرا شیرازى را نزد ملاصدرا بادکوبهاى فرا گرفت و مدت پنج سال نیز این درس را از سید محمد باقر صدر فراگرفت. استادش سید ابوالقاسم خویى به او توصیه کرده بود تا این درس را به طور جدى پیگیرى کند.
فضل الله در سال 1952 در سن هفده سالگى براى نخستین بار به قصد دیدار خانوادگى به لبنان رفت و در این سفر که هم زمان با چهلمین روز درگذشت سید محسن امین عاملى بود قصیدهاى در رثاى او سرود و در آیین یادبود او قرائت کرد. وى در این قصیده بسیارى از مسایل سیاسى روز و از جمله مساله وحدت و بیدارى اسلامى و مهاجرت جوانان را مطرح و استعمار فرانسه را تقبیح کرد. روزنامههاى آن روز لبنان این قصیده را تحریک کننده و احساس برانگیز توصیف کردند.
در سال 1966 جمعى از موسسان انجمن مذهبى "اسرة التآخى" منطقه نبعه در حاشیه شرقى بیروت از فضل الله دعوت کردند تا در آن منطقه اقامت افکند. وى این دعوت را پذیرفت و در همین سال به قصد اقامت دائم به وطن اصلى خویش بازگشت.
در سال 1317ق زاده شد و در سال 1318 همراه خانواده به نجف اشرف مهاجرت کرد. وى نزد اساتیدى چون شیخ الشریعه اصفهانى محقق (ضیاء الدین) عراقى، محمد حسین اصفهانى کمپانى، شیخ محمد حسین نائینى، شیخ محمد جواد بلاغى نجفى و سید حسین بادکوبهاى مراتب تحصیلات حوزوى را طى کرد و به مرتبه مرجعیت شیعه و زعامت حوزه علمیه نجف رسید.
پویش فرهنگى و علمى علامه
سید محمد حسین فضل الله از سالهاى نخست نوجوانى، در کنار تحصیلات حوزوى مطالعات و فعالیتهایى را پى گرفت که در محیط بسته حوزه علمیه نجف چندان پذیرفته نبود. وى با تعمیق و تداوم مطالعات ادبى و قرائت مجلاتى چون مجله الکاتب طه حسین اندک اندک به وجود قریحه شعر در نهاد خویش پى برد و شروع به سرودن شعر کرد. بعدها این قریحه چندان در او شکفت که حاصل آن در قالب سه دیوان شعر منتشر شد.
در سال (1380ق) "جماعة العلما" ى نجف مجلهاى فرهنگى – اسلامى را راهاندازى کردند که سید محمد حسین فضل الله در کنار سید محمد باقر صدر و شیخ محمد مهدى شمسالدین از مدیران آن بود و سرمقالههاى سال دوم این مجله را با عنوان (کلمتنا) (سخن ما) به رشته تحریر درآورد.
سرمقاله نخست انتشار این مجله را سید محمد باقر با عنوان (رسالتنا) (رسالت ما) نگاشته است.
فضل الله به مدت 6 سال به نگارش مقاله و تالیف کتاب ادامه داد و در کنار سید محمد باقر صدر در تشکیل جنبشى شیعى در عراق نقش ایفا کرد. حاصل رایزنىها و همفکرىهاى فضل الله و صدر، پیدایى نخستین جنبش اسلامى شیعى در عراق با نام حزب الدعوة الاسلامیه بود. تا آن زمان جامعه سنى عراق از چند حزب و جنبش -مانند اخوان المسلمین و حزب التحریر الاسلامى- برخوردار بود. فضل الله کتابهاى (قضایانا على ضوء الاسلام) و (اسلوب الدعوة فى القرآن) را در چنین مرحلهاى نگاشته است.
وى پس از بازگشت به لبنان در سال 1966 فعالیتهاى علمى، فرهنگى و اجتماعى گستردهاى را در لبنان به راه انداخت که امروزه پس از 45 سال از آغاز این فعالیتها کارنامه پربارى از آن در ابعاد مختلف مشهود است.
وى با برگزارى جلسات تفسیر و وعظ دینى و اخلاقى و برنامههاى پاسخ به پرسشها- که هنوز هم به صورت منظم تداوم دارد- توانست تحول عظیمى در چندین نسل پدید آورد و چنان که خود مىگوید: افتخار تربیت غالب نیروهاى مبارز و فعالان مذهبى شیعه را از آن خود نماید.
تأسیس حوزه علوم دینى به نام "المعهد الشرعى الاسلامى" به هدف پرورش طلاب علوم دینى بخش دیگرى از فعالیتهاى فرهنگى و علمى سید محمد حسین فضلالله است. وى در این مدرسه تدریس درس خارج اصول وفقه را برعهده داشت. بسیارى از شخصیتهاى جنبش مقاومت اسلامى لبنان تربیت شده این مدرسه هستند. شهید شیخ راغب حرب از نخستین طلاب این مدرسه بود.
وى علاوه بر "المعهد الشرعى" که در شهر بیروت واقع است، حوزه علمیه ویژه زنان را نیز در بیروت و حوزهاى نیز در صور و حوزه المرتضى در دمشق (سیده زینب) را تاسیس کرده است. علامه فضل الله امروز در سن 75 سالگی به علت خونریزی شدید داخلی درگذشت.
تألیفات علامه
از سید محمد حسین فضل الله تاکنون بیش از هفتاد عنوان کتاب - که درمجموع به بیش از یکصد جلد مى رسد- منتشر شده است.
برخى از کتابهاى ایشان مجموعه سخنرانىها و برخى دیگر تقریرات درسهاى خارج اصول و فقه ایشان است که به وسیله شاگردانشان تنظیم شده است.
پژوهشهاى قرآنى علامه
1 ) من وحى القرآن (تفسیر قرآن در 24 جلد)
2) الحوار فى القرآن
3 ) اسلوب الدعوه فى القرآن
4) من عرفان القرآن
5 ) حرکة النبوة فى مواجهه الانحراف
6 ) دراسات و بحوث قرآنیة
کتابهاى فقهى علامه
7) المسائل الفقهیه
8) الفتاوى الواضحه
9 )فقه الحیاة
10) کتاب الجهاد
11 ) کتاب النکاح
12) القرعة و الاستخارة
13) الیمین و العهد و النذر
14) الاجارة
15) رسالة فى الرضاع
16) فقه الشریعة (رسالهى علمیه)
17) الصید و الذباحة
18) دلیل المناسک
19) الشرکة
20) الوصیة
21) المواریث
ج) اندیشه اسلامى علامه
22 )خطوات على طریق الاسلام
23 ) قضایانا على ضوء الاسلام
24) الاسلام و منطق القوة
25) الحرکة الاسلامیة، هموم و قضایا
26 ) من اجل الاسلام
27) مفاهیم اسلامیة عامه (10 جلد)
28) فى آفاق الحوار الاسلامى المسیحى
29) دنیا الشباب
30) دنیا المرأة
31) تأملات اسلامیة حول المرأة
32 ) قراءة جدیدة لفقه المرأة الحقوقى
33) الوحدة الاسلامیة بین الواقع و المثال
34 ) قضایا اسلامیة معاصرة
35) اسئلة وردود من القلب
36) المرجعیة و حرکة الواقع
37 ) الاسلام و المسیحیه
38 ) الاسلام و فلسطین
39) الاسلامیون و التحدیات المعاصرة
40) السلام و المشروع الحضارى
41 ) خطاب الاسلامیین و المستقبل
42 ) مع الحکمة فى خط الاسلام
43) الندوة (20 جلد)
44) الجمعة منبر ومحراب
45) صلاة الجمعة، الکلمة و الموقف
46 ) من وحى عاشورا
47 ) حدیث عاشورا
48 ) على طریق کربلا
49) تأملات فى آفاق الامام موسى الکاظم(ع)
50) فى رحاب أهل البیت علیهم السلام
51 ) آفاق اسلامیه
52 ) فى رحاب الدعاء
53) الانسان و الحیاة
54 ) حوارات فى الفکر و الاجتماع و السیاسه
55) روى و مواقف (3 جلد)
56 ) المعالم الجدیدة للمرجعیة الشیعیة
57 ) تأملات فى الفکر السیاسى الاسلامى
58 ) صراع الارادات
59) المقاومة الاسلامیة
60) شرح خطبة الزهراء (سلام الله علیها)
61) الفقیه و الامة
63 ) ارادة القوه
64) بینات
65) الهجرة و الاغتراب
66 ) الزهراء القدوة
67 ) مطارحات فى قضایا قرآنیة
68 ) تحدیات المهجر
69 ) آفاق الروح (شرح صحیفه سجادیه در 3 جلد)
70 ) مجموعه هاى شعرى
71 ) یا ظلال الاسلام (رباعیات)
72 ) قصائد من اجل الاسلام و الحیاة
73) على شاطى الوجدان
فعالیت هاى اجتماعى علامه
گذشته از فعالیتهاى علمى و فرهنگى و سیاسى که فضلالله در لبنان و سوریه داشته است، فعالیتهاى اجتماعى ایشان چندان گسترده بوده که کمتر منطقهاى از کشور لبنان را مىتوان یافت که اثر فعالیت اجتماعى ایشان در آن مشهود نباشد. شعله ور شدن آتش جنگهاى داخلى و تجاوزات صهیونیستها، گذشته از خسارتهاى جانى و مالى، مشکلات اجتماعى فراوانى را در پى داشت که مهمترین آن سرنوشت مبهم یتیمان و فرزندان شهدا و فقرا و معلولان بود.
انجمن خیریه (جمعیه المبرات الخیریه) که تحت نظارت سید محمد حسین فضل الله قرار دارد با کمک نیکوکاران اقدام به تاسیس مراکز و موسسات پیشرفته براى تربیت یتیمان و به ویژه فرزندان شهدا و فرزندان فقرا و تاسیس بیمارستانها و درمانگاهها و مساجد نمود. فرزندان شهدا به طور شبانهروزى در این مراکز خیریه اسکان دارند و مراتب تحصیلىاشان را در بخش آموزشى همین مراکز مى گذرانند.
مرحوم علامه سیدمحمد حسین فضل الله از مراجع تلقید شیعیان لبنان یکشنبه 13 تیر ماه 1389در سن 75 سالگی در بیروت در گذشت [علامه فضل الله درگذشت] علاوه بر تحصیلات حوزوی و فعالیت های مذهبی به انجام فعالیت های اجتماعی و تاسیس مراکز خیریه ایتام شهرت داشت.
مراکز خیریه ایتام تاسیس شده توسط علامه
1. مبرة الامام الخویى، بیروت (الدوحه)
2. مبرة الامام زین العابدین(ع)، البقاع (الهرمل)
3. مبرة الامام على بن ابى طالب (ع)، جبل عامل
4. مبرة السیده مریم(ع) ، جبل عامل، جویا
5. مبرة السیدة خدیجة الکبرى(ع)، بیروت (بئر حسن)
6. مبرة الحورا زینب، البقاع الغربى، سحمر
7. مراکز خیریه براى نابینایان و ناشنوایان
8. مدرسه النور (براى نابینایان)، بیروت
9. مدرسه الرجاء (ناشنوایان)، بیروت
مراکز بهداشتى تاسیس شده توسط علامه
1. مستشفى بهمن (بیمارستان بهمن)، بیروت، حارة حریک.
2. مستشفى السیدة زهرا(س)، جبل عامل، العباسیه.
زندگینامه: سید ابوالقاسم خویی (1274- 1371)
سید ابوالقاسم خویی فرزند سید علیاکبر بن میرهاشم موسوی خویی در سال 1271 در خانواده علم و تقوا در شهر خوی به دنیا آمد
وی از مفاخر بزرگ جهان تشیع و از مشاهیر فقه و اصول و از مدرسان پرآوازه حوزه علمیه نجف اشرف و از مفسران و قرآنپژوهان عالیقدر اسلام است.
پدرش؛ آیتالله حاج سیدعلیاکبر فرزند سیدهاشم موسوی خویی، از شخصیتهای برجسته خوی بود که به سال 1285 قمری در خوی زاده شده و به سال 1371قمری درگذشته است.
او بدنبال اختلاف علما در جریان نهضت مشروطیت به نجف اشرف مهاجرت کرد و در آنجا رحل اقامت گزید.
سیدابوالقاسم، دوران کودکی و نوجوانی را زیر نظر پدر گذراند و مقدمات علوم عربی و صرف و نحو و قرآن را از وی آموخت.
در سال 1330 قمری به همراه برادرش سیدعبدالله خویی، رهسپار نجف اشرف شد و به پدرش پیوست. او جوانی باهوش بود و استعدادش مایه شگفتی و اعجاب استادان حوزه علمیه نجف گردید.
برخی از استادان مشهور آیتالله خویی، عبارتند از آیات عظام؛ شیخ فتحالله شریعت اصفهانی (م 1339ه)؛ حاج شیخ مهدی مازندرانی (م 1342ه)؛ میرزا حسین نائینی (م 1352ه)؛ شیخ محمدجواد بلاغی (م 1352ه)؛ میرزا علیآقا شیرازی فرزند میرزای شیرازی (م 1355ه)؛ سیدحسین بادکوبهای (م 1358ه)؛ آقا ضیاءالدین عراقی (م 1361ه)؛ شیخ محمدحسین غروی اصفهانی.
تحصیل آیتالله خویی بیشتر در محضر درس میرزای نائینی و کمپانی بودهاست و همواره در جلسات درس آن دو شرکت میجست و آنگاه که شنید جلسات درس میرزای نائینی آغاز شده، سفری را که به ایران داشت، ناتمام گذاشت و دوباره به نجف بازگشت.
وی پس از 20 سال تحصیل در نجف اشرف، به درجه اجتهاد رسید و جمعی از علمای بزرگ به اجتهادش شهادت دادند.
حوزه درسش تا پایان عمر ادامه داشت و چنان شهره یافت که در دو دهه آخر عمرش، در حوزههای علمیه عراق، بلکه جهان اسلام بینظیر بود و صدها نفر از جویندگان علوم و معارف اسلامی در درسش حضور مییافتند.
بسیاری از فقها و فضلای امروز، خوشهچین دانش بیکران این استاد والامقام میباشند. برخی از شاگردانش عبارتند از: آیتالله میرزا جواد تبریزی، آیتالله سیدابوالحسن شیرازی، آیتالله سید جمالالدین خویی، آیتالله باقرشریف قرشی، آیتالله باقر ایروانی، سید محمدباقر حکیم.
آیتالله خویی آثار ارزشمند و کمنظیری به جهان اسلام ارائه داده که در زمینه تأسیس مراکز فرهنگی و تبلیغی و خدمات اجتماعی، موارد زیر قابل ذکر است:
- مدرسه و کتابخانه حضرت آیتالله خویی در مشهد؛
- مدینة العلم حضرت آیتالله خویی در قم؛
- مدرسة دارالعلم آیتالله خویی در نجف اشرف
همچنین در بمبئی، بانکوک، داکا، پاکستان، مالزی، بیروت، نیویورک، لندن، اندونزی، فرانسه، لوسآنجلس و دیگر نقاط جهان، مراکز فرهنگی و پژوهشی مشابهی تأسیس کرده که در تبلیغ مذهب تشیع در جهان بسیار موثر و کارآمد بودهاند.
برخی از آثار سید ابوالقاسم آیتالله خویی:
- «معجم رجال حدیث»؛ در بیستودو جلد که فرهنگ بزرگی در زمینه شناخت بیش از 15670 نفر از رجال و راویان احادیث است؛
- «فقه الشیعه»، در 5 جلد، در فقه؛
- «مصباح الاصول»، در 2 جلد، در اصول استدلالی؛
- «اجود التقریرات»، در تقریرات دروس مرحوم میرزای نائینی، در 2 جلد؛
- قصیده در مدح امیرالمومنین (ع) در 900 بیت؛
- اضاء القلوب (خطی)؛
- آثار العقول3
آیتالله العظمی خویی که عمر ارزشمند خویش را در راه نشر معارف اسلام و قرآن گذراندند، سرانجام در پی یک بیماری قلبی، در روز شنبه 17 مرداد 1371 (مطابق با 8 صفر 1413 قمری) در کوفه دارفانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت.
آثار علمی ارزشمند این مرد بزرگ به دهها جلد کتاب در فقه و اصول و تفسیر و رجال منحصر نمیشود. هزاران تربیت یافته در حوزه دروس غنی و سرشار او هم اکنون در همه بلاد اسلامی پراکندهاند.
این بزرگوار، یکی از نخستین کسانی بود که پس از شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (رض) حوزه علمیه نجف را به اهمیت حوادث ایران متوجه ساخت و سعی و کوششی ارجمند در همراهی با حرکت عظیم روحانیت و مردم در ایران، مبذول داشت.
در نهضت خونین مردم عراق در رمضان سال 1412 قمری قطب اصلی نهضت و مرکز صدور حکم قیامت اسلامی بود و به همین دلیل پس از سرکوب این نهضت به واسطه رژیم خونخوار بعثی، اینکهن مرد دانشمند، مورد آزار و شکنجه و اهانت مأموران سنگدل بعثی قرار گرفت و در معرض خطر جدی واقع شد و پس از آنکه به فضل الهی از خطر، نجات یافت تا مدتها زیر نظر مأموران بعثی در شرایط سخت قرار داشت.
آیتاللهالعظمی خویی در زمینه علوم قرآن و تفسیر، سه اثر ارزشمند، تألیف کردهاند که عبارتند از:
- نفحات الاعجاز فی رد حُسن الایجاز
- البیان فی تفسیر القرآن
- فقه القرآن علی المذاهب الخمس
زندگینامه: سید احمد خاتمی (1339-)
سید احمد خاتمی در سال در سمنان به دنیا آمد
وی دوران کودکی را در خانوادهای مؤمن گذراند و پس از اتمام دوره ابتدایی دروس طلبگی را آغاز کرد.
خاتمی بعد از اتمام دوره ابتدایی، در حدود 11 سالگی دروس طلبگی را در حوزه علمیّه سمنان شروع کرد.
تا سال 1354 دروس مقدّماتی را در آن حوزه از محضر حضرات آقایان حجّه الاسلام والمسلمین سیّد محمد شاهچراغی و حجّه الاسلام والمسلمین محمد تقی نصیری آموخت.
سپس در همان سال وارد حوزه علمیه قم شد و بیشتر دروس خوانده شده در حوزه سمنان را نزد مرحوم حجّه السلام والمسلمین مدرّس افغانی دو باره خواند.
وی از سال 1363 تدریس عمومی دروس حوزهای را آغاز کرد.
از سال 1354 منبر رفتن را آغاز کرد که از همان زمان در مسیر تعیین شده از سوی امام خمینی(ره) و مقام معظّم رهبری بوده است.
در سال 1376 از حوزه انتخابی کرمان به نمایندگی دوره سوم مجلس خبرگان رهبری برگزیده شد.
برخی از آثار سیّد احمد خاتمی:
- ابعاد جنگ در قرآن و حدیث
- شایعه از نظر قرآن و حدیث
- سیمای نفاق در قرآن
- رسالت خواص
- عبرتهای عاشورا
- سیری در سیره سیاسی امام علی (ع)
- سیمای حماس امام سجاد (ع)
- مدیریت در قرآن و حدیث
- اخلاق سیاسی
- امر به معروف و نهی از منکر
- در سایه سار حکمت علوی
- مدیریت و تشکل در سیره امام هادی (ع)
- نگاهی به مبانی تفکر خمینی پیرامون ولایت فقیه
- فقه الاخلاق از دیدگاه شیخ انصاری
زندگینامه: محمد محمدى رى شهرى (1325-)
محمد محمدى نیک مشهور به رى شهرى در آبان 1325 در شهر رى در خانوادهاى متدیّن به دنیا آمد
وى پس از پایان تحصیلات ابتدائى در سال 1339 وارد حوزه علمیه شهررى (مدرسه برهان) شد و در سال 1340 براى ادامه تحصیل به قم رفت و تا پیروزى انقلاب اسلامى مدارج تحصیلى و تدریس را در حوزه علمیه قم طى کرد.
وى سطوح عالیه را نزد اساتید بزرگى همچون حضرات آیات عظام حاج میرزا على مشکینى، حاج شیخ محمد فاضل لنکرانى، حاج سید محمدباقر طباطبائى، حاج شیخ محمدعلى اراکى، حاج شیخ حسین وحید خراسانى، حاج شیخ جواد تبریزى، حاج سید محمدرضا گلپایگانى و مرحوم حاج شیخ مرتضى حائرى تلمّذ نمود.
رى شهرى از ابتداى نهضت اسلامى بویژه تحت تأثیر جریانات 15خرداد 1342 با اهداف و دیدگاههاى حضرت امام(ره) آشنا شد.
وى در تاریخ 20/4/1344 توسط ساواک مشهد دستگیر و به زندان محکوم شد و در سال 1345 ضمن تمرّد از شرکت در جلسه دادگاه تجدید نظر ساواک به نجف اشرف رفت.
وى در سال 1346 به ایران بازگشت و حدود 18ماه در حوزه علمیه مشهد به تحصیل پرداخت. در همین مدت مجدداً تحت تعقیب ساواک قرار گرفت و در دادگاه تجدید نظر بار دیگر به زندان محکوم شد.
برخی از آثار رى شهرى:
- میزان الحکمة (عربى)
- مبانى شناخت
- مبانى خدا شناسى
- عدل در جهان بینى توحید
- فلسفه وحى و نبوت
- رهبرى در اسلام
- خاطرات سیاسى
- جشن تکلیف، ویژه دختران
- جشن تکلیف، ویژه پسران
- جشن تکلیف ویژه مسئولان امور تربیتى و جوانان
- بحثهایى درباره خدا
- آگاهى و مسئولیت
- شهادت در نهج البلاغه
- رمز تداوم انقلاب
- تداوم انقلاب اسلامى ایران، تا انقلاب جهانى مهدى(عج)
- بحث آزاد
- مقدمه اى بر سیستم قضاء اسلامى
- رمز موفقیت در زندگى
برخی از مسئولیتهای رى شهرى:
- حاکم شرع دادگاههاى انقلاب اسلامى
- ریاست دادگاه انقلاب ارتش
- وزیر اطلاعات
- دادستان کل کشور
- دادستان ویژه روحانیت
- تولیت حضرت عبدالعظیم الحسنى (ع)
- نمایندگى مردم تهران در مجلس خبرگان رهبرى
- نمایندگى ولى فقیه و سرپرست حجاج
- ریاست مؤسسه فرهنگى دارالحدیث
- دبیر کلّى جمعیت دفاع از ارزشهاى انقلاب اسلامى