جدال شاعرانه را ببینید!!!
.
حافظ شیرازی
اگــــر آن تــــرک شــــیــــرازی بــــدســت آرد دل مــا را
بــه خــال هنــدویــش بـخــشم سمــرقند و بــخــارا را
.
***************************************************
صائب تبریزی
اگــــر آن تــــرک شــــیــــرازی بــــدســت آرد دل مــا را
بــه خــال هنـدویـش بخـشم سر و دست و تن و پا را
هــر آنــکس چیز می بخشد ز مال خویش میبخشد
نــه چــون حــافظ کــه میبــخشد سـمرقند و بخارا را
.
***************************************************
شهریار
اگــــر آن تــــرک شــــیــــرازی بــــدســت آرد دل مــا را
بــه خــال هـنــدویــش بــخــشم تمـــام روح و اجــزا را
هــر آنــکس چیــز میبخــشد بسان مــرد میبخشد
نه چون صائب که میبخشد سر و دست و تن و پا را
ســر و دست و تــن و پا را به خــاک گــور میبخشند
نــه بــر آن تــرک شیــرازی کــه بــرده جمــله دلـــها را
به خال هندویش بخشم دو دیس حــلوا و خرما را
اگــر چیزی کسی بخشد بباید سود بـــــــرد از آن
نـه چون آنها که می بخشند سمرقند و سر و پا را
مگر دست توی ای بیکار به چـه کار آیدش برخیز
برو پول دربیــــــار کز آن نتانی بـــرد دلــها را
اگر او می دهد جــــان را ندارد چاره ای جز این
چون او گر تو نداری پول برو خود را بکش حالا
چنان بخشيده حافظ جان، سمرقند و بخارا را
که نتوانسته تا اکنون، کسی پس گيرد آنها را !
از آن پس برسر پاسخ به اين ولخرجی حافظ
ميان شاعران بنگر، فغان و جيغ و دعوا را
وجودِ او معمايی ست پر افسانه و افسون
ببين خود با چنين بخشش، معما در معما را !