بهشت را توصیف کنید --- بهشت چیست ؟
میشه به سوال من پاسخ بدین
من میخوام یه درک کامل از بهشت داشته باشم
بهشت چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
دوست گرامی برای پاسخ به سوال خود می توانید به آدرس زیر در راسخون مراجعه نمایید :
البته روایاتی نیز در تفسير آيات مربوط به وصف بهشت و نعمتهاى آن آمده است مانند :
و كلينى در روضه كافى به سند خود از محمد بن اسحاق
مدنى از امام ابى جعفر (عليه السلام ) روايت آورده كه در صفت بهشت فرمود: و ميوه
هاى آن ((دانيه )) است ، يعنى در دسترس اهل بهشت است ، چنانكه فرمود: ((و دانيه
عليهم ظلالها و ذللت قطوفها تذليلا))، و ((تذليل بودن آن )) همان رام بودن ، و در
دسترس بودن آن است ، مؤ من از هر يك آنها كه اشتها داشته باشد، ميوه خودش از درخت
خم شده در دهان او قرار مى گيرد، در حالى كه او همچنان تكيه داده است ، و نيز
انواع ميوه ها به مؤ من و ولى خدا مى گويند: اى ولى خدا مرا اول بخور قبل از آنكه
آن ديگرى را بخورى .و در تفسير قمى در ذيل كلمه مخلدون فرموده : يعنى خدمتگزارانى كه
دستبند به دست دارند.و در كتاب معانى به سند خود از عباس بن يزيد روايت كرده كه به امام
صادق (عليه السلام ) در روزى كه در حضورش بودم عرضه داشتم ، مرا از معناى كلام خدا
كه مى فرمايد: ((و اذا رايت ثم رايت نعيما و ملكا كبيرا)) خبر بده و بفرما اين ملكى
كه خداى تعالى بزرگش دانسته تا آنجا كه ملك كبيرش خوانده چه ملكى است ؟ فرمود وقتى
خداى تعالى اهل بهشت را داخل بهشت مى كند، اگر فرستاده اى را پيش يكى از آن اولياى
خود بفرستد، رسول مى بيند پرده داران جلو در ايستاده مى گويند بايست تا برايت اذن
بگيريم ، آنقدر ملك ولى خدا كبير است كه حتى فرستاده خدا بدون اجازه او بر او وارد
نمى شود، اين است معناى اينكه فرمود: « و اذا رايت ثم رايت نعيما و ملكا كبيرا«.
و در مجمع البيان در ذيل همين آيه آمده كه
آن ملك ، ملكى است زوال و فناناپذير (نقل از امام صادق (عليه السلام )، و در ذيل
آيه ((عاليهم ثياب سندس خضر)) مى گويد: از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه
در معناى آن فرمود: جامه بهشتى خودش بالاى سر اولياى خدا قرار مى گيرد پس آن را در
تن خود مى كنند.
در « جامع الاخبار» از اميرالمومنين « عليه السلام » كه رسول خدا «صلی الله علیه و آله» گفته اند : در بهشت بازاري است كه در آنجا هيچ خريد و فروشي نيست مگر صورت هائي از مردان و زنان . هركس ميل و اشتهاي صورتي را داشته باشد ، در آن بازار داخل مي شود . و در آنجا مجتمع حورالعين است كه به صورتي خوش و دلكش چنان مي خوانند كه خلائق چنان صدائي را نشنيده اند :
« نَحنُ النَّاعِمَاتُ فَلَا نَبأسُ اَبَدًا . وَنَحنُ الطاعِمَاتُ فَلا نَجُوعُ اَبَدًا . وَ نَحنُ الكَاسَياَتُ فَلا نَعرَي اَبَدًا . وَ نَحنُ الخَالِداتُ فَلا نَمُوتُ اَبَدًا . وَنَحنُ الرَّاضياتُ فَلا نَسخَطُ اَبََدًا . وَ نَحنُ المُقيِمَاتُ فَلا نَظعَنُ اَبَدًا . فَطُوبَي لِمَن كُنَُّا لَهُ وَ كَانَ لَنَا . نَحنُ وَ خَيرَاتٌ حِسَانٌ ؛ أزوَاجُنَا أقوَامٌ كِرَامٌ » « جامع الاخبار » فصل 137 ، ص202 از طبع سنگي.
ترجمه « ما هميشه خوش و خرم هستيم و هيچ وقت غصه دار و اندوهگين نمي شويم . و ما پيوسته سير و شاداب هستيم و هيچ وقت گرسنه نمي گرديم . وما هميشه با لباس هستيم و هيچگاه عريان نمي شويم . وما پيوسته و جاودان زنده هستيم و هيچ وقت نمي ميريم . وما هميشه خرسند هستيم و هيچ وقت خشمگين نمي شويم . وماپيوسته اقامت داريم و هيچ وقت كوچ نمي كنيم . پس خوشا به حال كسي كه ما براي او هستيم و ما براي ماست . ما زنان نيكو سيرت و نيكو صورت هستيم ؛ شوهرهاي ما مردمي بزرگوار و كريم مي باشند . »
خداوند درباره زنان بهشتي مي فرمايد : « وَعِندَ هُم قاصِرَاتُ الطَّرفِ عِينٌ * كَاَنَّهُنَّ بَيضٌ مَكنُونٌ . » آيه 48 و49 ، از سوره 37 : الصافات . ترجمه : « و در نزد بندگان مخلصين خدا زن هايي هستند كه چشمان خود را فقط بدان ها مي اندازند و به ديگري نظر ندارند ، و آنان سياه چشم هستند . و به اندازه اي پيكرشان سفيد است كه گويي مانند سپيدي تخم مرغهائي است كه پوستش كنده نشده و محفوظ مانده است . » و در سوره نباء داريم كه : « وَ كَوَاعِبَ أترَابًا » ( آيه 33 ، از سوره 78: النباء ) . كواكب جمع كاعبه است ، و كاعبه دختر نارس را گويند . وأتراب جمع ترب به معناي مثل و قرين و شبيه است . يعني حوريه هاي بهشتي همه يك سن و سال و همه با هم شبيه و نظير ، دختران نورس مي باشند . و يا آنكه زن هاي مومن دنيا كه از دنيا ميروند همه در بهشت جوان و زيبا و هم سن ، نيكو خوي براي شوهران خود هستند .
« در مجمع البيان » در ذيل آيه فيهن خيرات حسان از رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب معراج نقل كرده است كه : حوريه ها از خدا اذن گرفته و به پيامبر سلام كردند و مي گفتند : نَحنُ الخَالِدَاتُ فَلاَ نَمُوتُ ، وَ نَحنُ النَّاعِمَاتُ فَلَا نَبأسُ أزوَاجُ رجَال كِرَام . ( « مجمع البيان » مجلد 5 ، ص211 ) و نيز در تفسير آيه گفته است كه : گفته شده است :
اين زنان همين زنان دنيوي هستند كه بر شوهران در بهشت وارد مي شوند و از حورالعين جليل تر و بهتر مي باشند . و گفته شده است كه : « لَسنَ يذَربات ، وَلازَفِرات ، وَلانَخِرات ، وَ لا مُتَطَلِّعات ، وَ لا مُتَسَوِّفات ، وَلامُتَسَلِّطات ، وَ لاطَمّاحات ، و لا طَوّافات في الطُّرُقِ، وَلايَغَرنَ ، وَلايُوذينَ ، وَقاَل عَقَبَه بنُ عَبدِ الغَفّار : نِساءُ أهل الجَنَّه يَاخُذُ بَعضُهُنَ بأيدي بَعض وَ يَتَغَنَّينَ بِأصوات لَم يَسمَعِ الخَلائِقُ مِثلَها : نَحنُ الرّاضياتُ فَلا نَسخَطُ . وَنَحنُ المُقيماتُ فَلا نَظعَنُ ، وَ نَحنُ خَيراتٌ حِسانٌ ، حَبيباتٌ لِازواج كِرام » « مجمع البيان » مجلد 5 ص 211.
ترجمه : « آن زنان و حوريان تند رفتار نيستند ، و نفس كشيدن آنها با صدا نيست و صدا در بيني نمي اندازند و خُرخرنمي كنند ، اهل تفحص و پي جويي و سر در آوردن از اسرار مردم نيستند ، و تقاضاي شوهران را پيوسته به تاخير نمي اندازند ، وبر شوهران خود تسلط ندارند و به سوي برتران از خود – و يا به سوي منازل مردم – نظر نمي اندازند ، ودر راهها و كوچه ها رفت و آمد ندارند ، و بر شوهران در مورد زنهاي ديگر شان حميت و غيرتي اعمال نمي كنند ، و آزار و اذيت نمي رسانند . و عقبه بن عبدالغفار گفته است : زنان اهل بهشت دست در دست يكديگر مي اندازند و با صورت خوشي كه خلائق همانند آن را نشنيده اند تغني مي كنند كه : ما پيوسته خوش و خرّم هستيم و هيچ وقت خشمناك نمي گرديم ، و ما پيوسته مقيم هستيم و كوچ نمي كنيم ، و ما در سيرت و اخلاق نيكو و در شكل و شمائل زيبا هستيم ، و ما محّبان و حبيبان شوهران بزرگ و بزرگوار خود هستيم .»
خداوند در سوره الرحمن : آيات 70 و80 مي فرمايد : فِيهنَّ خَيراتٌ حِسانٌ . فَبِأيِّ آلاءِ رَبِكُما تُكَذِبانِ . لَم يَطمَثِهُنَ إنسٌ قَبلَهُم وَ لاجَانٌّ . فَبِاَيِ آلاءِ رَبِكمُا تُكَذِبانِ . مُتَكئِينَ عَلي رَفرَف خُضر وَ عَبقَريًّ حِسان . فَباِيِّ آلاءِ رَبِكُما تُكَذِبانِ . تَبارَكَ اسمُ رَبِّكَ ذِي الجَلالِ وَ الاكرام.
ترجمه : و در آن باغهاي بهشتي زناني هستند نيكو خلق و زيبا پس كدامين نعمتهاي پروردگارتان را انكار مي كنيد ؟ زناني كه هيچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته اند « و دوشيزه اند» پس كدامين نعمت هاي پروردگارتان را انكار مي كنيد ؟ اين در حالي است كه اين بهشتيان بر تختي تكيه زده اند كه آن بهترين و زيباترين پارچه هاي سبز رنگ پوشانده شده . پس كدامين نعمت هاي پروردگارتان را انكار مي كنيد پر بركت و زوال ناپذير است نام پروردگارتان صاحب جلال و جمال تو .
نخست مي فرمايد : در اين دو بهشت نيز زناني هستند نيكو خلق و زيبا " زناني كه جمع ميان " حسن سيرت و حسن صورت كرده اند ، چرا كه خير غالبا در مورد صفات نيك و جمال معنوي به كار مي رود و حسن غالبا در زيبايي و جمال ظاهر در روايتي كه در تفسير اين آيه وارد شده صفات نيك بسياري براي همسران بهشتي شمرده شده كه مي تواند اشاره اي به صفات عالي زنان دنيا نيز باشد ، و الگويي براي همه زنان محسوب شود ، از جممله خوش زبان بودن ، نظافت و پاكي ، آزار نرسانيدن ، نظر به بيگانگان نداشتن ، و مانند آن . خلاصه اينكه تمام صفات كمال و جمالي كه در يك همسر مطلوب است در آنه جمع است ، و آنچه خوبان همه دارند آنها دارند ، و به همين دليل قرآن در يك تعبير كوتاه و پر معني از آنها به معني « خيرات حسنات » تعبير كرده است . آيه بعد مي فرمايد : هرگز پيش از اين جن و انس ديگر با آنها تماس نگرفته و دوشيزه اند .
البته چنان كه از آيات ديگر قرآن استفاده مي شود زنان و مرداني كه در اين دنيا همسر يكديگرند هرگاه هر دو با ايمان و بهشتي باشند در آنجا به هم ملحق مي شوند ، و با هم در بهترين شرائط و حالات زندگي مي كنند « سوره رعد آيه 23 ومومن 8 » و حتي از روايات ديگر استفاده مي شود كه مقام اين زنان برتر از حوريان بهشت است به خاطر عبادت و اعمال صالحي كع در اين جهان انجام داده اند .در آخرين توصيفي كه در اين آيات از نعمتهاي بهشت كرده كه تكيه بر تخت هايي زده اند كه با بهترين و زيباترين پارچه هاي سبز رنگ پوشانده شده است .
معناي بهشت
آیت الله جوادی آملی
بهشت در لغت ريشهي اوستايي دارد و به معناي خوشتر ، نيكوتر ، جهان بهتر ( فردوس ، خلد ، جنّت ) . جاي خوش آب و هوا ، فراوان نعمت و آراسته است كه نيكوكاران پس از مرگ در آن جاودان باشند .[1] ويژگيهاي بهشت و بهشتيان قرآن كريم در مقام ترسيم چهره و ويژگيهاي بهشت و بهشتيان آيات فراواني را اختصاص داده است ؛ مانند: 1ـ باغهاي طرب انگيز كه زير درختان آن نهرها جاري است . اين بيان حدود 70 بار در قرآن آمده است. 2ـ درختان و سايههاي آن مانند ميوههايش هميشگي است : « أكلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها » .[2] 3ـ فرشتگان بر بهشتيان وارد ميشوند و سلام و تحيّت ميگويند .[3] 4ـ لباس هاي آنان از حرير و پرنيان است. 5ـ بر تختها تكيه زده ، نه آفتاب سوزان ميبينند و نه سرما. 6ـ سايه درختان بهشتي بر سر بهشتيان و ميوههايش در دسترس آنان است. 7ـ ساقيان زيبارو و حوريان با جامهاي سيمين و بلورين بر آنان دور ميزنند. 8ـ شرابهايي مينوشند كه طبعش چون زنجبيل و عطرآگين است. 9ـ چشمه سلسبيل در آن جاست. 10ـ جهاني است بزرگ و كشوري است پر نعمت. 11ـ لباسشان از استبرق و دست بند هايشان نقره فام است. 12ـ ساقي شرابشان پروردگار ، و شرابشان طاهر و پاك است .[4] 13ـ در رخسارشان شادماني نعمت هاي بهشتي پايدار است. 14ـ شراب شان ناب و سر به مهر و دست نخورده است. 15ـ تركيب طبع آن شراب اين كه به مشك مهر كردهاند و از عالم بالا است : « وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ » [5] تذكر : برخي از چشمه هاي بهشتي خالص و ناب است ، مانند چشمه تسنيم و برخي از چشمهها مزيجي و امتزاجي از تسنيم دارد مانند چشمه ي رَحِيق. 16ـ آبهاي بهشت هيچ گاه گنديده نميشود و طعمش تغيير نميكند. 17ـ نهرهايي از شراب ناب كه براي نوشندگان لذت بخش است و چشمه هايي از شير كه طعمش تغيير نيابد و چشمههايي از عسل مصفّا در آن جاست .[6] 18ـ جايگاه امن ، امان و سلامتي است .[7] 19ـ در آن جا براي بهشتيان از همه ي ميوه ها به اضافه لطف و بخشش پروردگارشان هست .[8] و آنچه كه انسان بخواهد و چشمها را به شوق و لذت اندازد مهياست و انسان در آن جاويد باشد : « وَ فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَ أَنْتُمْ فِيها خالِدُون » [9] گفتني است قرآن در اوصاف بهشت و همچنين در ويژگيهاي جهنم ، به بيان آن دسته از مطالبي كه براي همگان قابل ادراك است پرداخته ، با بيان نمونههايي كه در اين جهان وجود دارد مطلب را نزديك ساخته است و گرنه ، نظام آخرت با نظام دنيايي تفاوت اساسي دارد و واژه ي دنيايي توان تفسير كنه آن را ندارد ؛ آن سان كه جنين در رحم مادر توان درك واقعيت هاي خارج از رحم را ندارد . از اين رو قرآن در موارد زياد به مثال و نمونه اكتفا كرده ، ميفرمايد : « مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ » [10] و « مثل الجنة الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ اسِنٍ … » [11] و گرنه نعمتهايي فراهم آورده است كه از دسترس فهم و ادراك بشر خارج و خرد را توان تعقل آنها نيست ، بلكه هيچ كس بر آنها آگاه نيست : « فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ » ؛ [12] هيچ كس نميداند كه پاداش نيكوكاريش چه نعمتها و لذّتهاي روشني بخش دل و ديده است و در عالم غيب براي او چه ذخيره شده است . با اين كه ميدانيم قران مقام و مرتبه رضا و خشنودي خداوند را نسبت به بسياري از مقامها برتر به شمار آورده است : « و رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيم ُ .» [13] بنابراين، نعمتها و لذتهاي بي نهايت كه روشني بخش دل و ديده است به مراتب بايد برتر از مقام رضا باشد. اشاره 1ـ مقام رضا نازلتر از مقام تسليم محض است و كمال تسليم برتر از كمال رضاست .
البته در اين گونه از مقامها مجالي براي التذاد ، توجه به لذت و مانند آن مطرح نيست ، بلكه زمينه انقطاع از ماسوي الله و برتر از آن ، يعني كمال انقطاع فراهم است كه از محدودهي بحث كنوني بيرون است. 2ـ همان طور كه براي پرهيزكاران كامل مقام هايي است كه اوج آنها نامعلوم است ، براي تبهكاران لَدُود ، عَنُود و كنود دركاتي است كه عمق حفره آنها معلوم نيست و كيفيّت تعذّب نفس پليد آنان در آن حفره معلوم نيست ؛ چنان كه ظاهر جملهي « وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ » ؛ [14] و آنچه تصورّش را نميكردند ، از جانب خدا برايشان آشكار گرديد ، از چنين مكان سحيفي خبر ميدهد. جايگاه بهشت انساني كه نشئهي مادهي عنصري زندگي ميكند بسياري از داوريها و انتظارات او هم صبغهي عنصري و مادي دارد. او براي هر چيز، جا و مكان مادي تصور ميكند و فرآيند همه امور را در راستاي زمان و مكان طبيعي مينگرد. حال اگر از او پرسيده شود جاي مسألهي 4=2+2 كجاست ، يا جاي معادلهي 9= X+4 كجاست ؟ خواهد گفت : اين مسألهاي رياضي يا معادلهاي جبري است و نميتواند جايي داشته باشد .
امري است كه جنبهي متافيزيكي دارد و خارج از محدوده تاريخ و مكان ، بلكه اساساً علوم و دانشهاي بشري ذاتاً مجرّد از ماده است و زمان و مكان ندارد و از جان انسان بيرون نيست . از اين رو با رفتن روح از بدن علوم هم همراه او ميشوند . بهشت و جهنّم نيز از محدودهي تاريخ دنيايي و زمان و مكان خارج است و قبل ، بعد ، كِي و كجاي دنيوي بر نميدارد ، و چنانچه ما بخواهيم آنها را تصور كنيم بايد به تعبيرهاي قرآن و احاديث معصومين ـ عليهم السّلام ـ رو آورده بگوييم : بهشت نزد سدرة المنتهي است. در احاديث فراواني « سدرة المنتهي » ، « جنّة المأوي » ، « عرش » ، « كرسي » ، « معراج » و « ملكوت » همه كنار هم قرار گرفته است ؛ يعني همه در آسمانها قرار گرفته است. فراواني روايات در اين زمينه موجب قطع ميشود كه معناي محسوس و ظاهري واژههاي عرش و كرسي و مانند آنها مراد نيست . بنابراين ، چه مانع دارد كه از ديدگاه روايات فراوان بهشت و دوزخ را همراه دنيا و بعد از دنيا موجود بدانيم ؛ چنان كه حارثة بن مالك آنها را ديد و از آنها خبر داد و پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ و ائمه طاهرين ـ عليهم السّلام ـ از آن خبر دادند و قرآن ميفرمايد : « وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيد » ؛ [15] بهشت براي پرهيزكاران نزديك شده و هيچ دور نيست . از اين رو مفسّران گفتهاند « أٌزلفت » بدان معنا نيست كه در آينده ، نزديك ميشود و تعبير از آينده به فعل ماضي براي آن باشد كه مستقبل محقق الوقوع در حكم ماضي است ، بلكه حقيقةًَ موجود و اين موجود خارجي نزديك شده است . همچنين است واژهي « أُعدّت » صالح بن سعيد گويد : بر حضرت ابوالحسن سوم ، امام علي النقي ـ عليه السّلام ـ وارد شدم و عرض كردم : فدايت گردم هدف آنان ( بني عبّاس ) در همه كار ، خاموش ساختن نور شماست .
در حق شما كوتاهي مي كنند تا به حدّي كه شما را در كاروان سراي پست و سراي گدايان ( خان الصعاليك ) جاي دادهاند! ! . امام دهم ـ عليه السّلام ـ فرمود : اي پسر سعيد معرفت تو در حق ما همين اندازه است ؟ ! سپس با دست مبارك اشاره كرد و فرمود: بنگر. وقتي نظر كردم ديدم باغهاي سرسبز، با طراوات و شگفتيزا كه در ميان آنها حوريان خوشبو و عطرآگين چونان لؤلؤ، پرندگان، آهوان، جويبارهاي جوشنده و... چنان كه مرا مدهوش ساخت و چشمم خيره ماند. آن گاه فرمود: ما هر جا باشيم اينها برايمان آماده است و در كاروانسراي گدايان نخواهيم بود.[16] ميتوان گفت امام دهم ، حضرت هادي ـ عليه السّلام ـ در واقع درجه و گوشهاي از بهشت را به صالح نموده است و او ملكوت را به مشاهده نشسته و در حالي كه همين بدن عنصري را داشت همراه امام ـ عليه السّلام ـ به آسمان سير معنوي كرد و به «جنّة المأوي» و نزد « سدرة المنتهي » عروج روحي كرده است. قرآن كريم درباره قيامت نيز ميفرمايد: « إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً ـ وَ نَراهُ قَرِيبا ً» ؛ [17] كافران آن را دور ، ولي ما آن را نزديك ميبينيم : « اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ » ؛ [18] قيامت نزديك است ؛ چون كافران قيامت را در طول زمان ارزيابي ميكردند و ميگفتند : اگر راست باشد بعد از زمان دنيا آفريده و برپا خواهد گرديد . قرآن ميفرمايد : چنين نيست و اگر صلاح بود ميديدند كه هم اكنون آتش زبانه ميكشد و جهنّميان معذّبند ؛ آن گونه كه حارثة بن مالك ديد و از آن خبر داد . [19] بنابراين ديدگاه نبايد بهشت و جهنم و بسياري از معارف قطعي اسلام را در چهارچوب زمان و مكان دنيايي ارزيابي كرد . آنها آسماني است و انديشهي آسماني ميطلبد و براي نامحرمان هرگز درهاي آسمان گشوده نخواهد شد ؛ چنان كه قرآن كريم دربارهي مكذبان آيات الهي ميفرمايد : «إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ » ؛ [20] آنان كه آيات خدا را تكذيب كنند و از سر تكبر و نخوت بر آنها سر فرود نياورند هرگز درهاي آسمان بر روي آنان گشوده نشود و به بهشت وارد نميشوند. بنابراين ، مراد از آسمانها همان مقام يا مقامهاي عالي انسانيت است كه بهشت را در خود جاي داده است ، نه اين فضاي بيكران و جاي گردش كهكشانها و اجرام مادي و اگر مراد از آسمان، جهان اجرام باشد، كافران امروزه آن را گشوده و به آن راه يافتهاند .
بنابراين ، ابواب آسمانها ، درهاي ظاهري فضا نيست ، بلكه درهاي فضاي ملكوت است كه بر كافران هيچگاه گشوده نميشود. استاد علامه طباطبايي ـ قدس سره ـ ميفرمود: گويا هنوز جامعه بشري به آن درجه از رشد و تكامل نرسيده است كه حقيقت معاد و مسائل مربوط به آن ، مانند بهشت ، جهنم ، كيفيت برزخ ، وجود برزخي ، جسم برزخي ، جسم اخروي را براي آنان بتوان رسماً تدريس كرد . هر مسأله زماني ميطلبد .[1] غرض آن كه ، نبايد تصور كرد بهشت و جهنم از انسان جداست ، بلكه به مجرد مردن پردهها كنار ميرود و انسان يك باره خود را در بهشتي ميبيند كه وسعتش آسمانها و زمين است و براي انسان آماده شده است : « وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ ».[2] تذكر : بهشت همراه با انسان به بهشت بزرگ جهان آخرت مرتبط است.
اين در حالي است كه هنوز تشيیع كنندگان باخبر نشدهاند تا بدن مرده را به گورستان بسپارند. گفتني است كه گروهي ، مسائل ياد شده را در آسمان هاي ظاهري و آن هم بر پايهي هيئت بطلميوسي ميدانستند . از اين رو در توجيه و تفسير آنها به تكاپو ميافتادند و با خرق و التيام روبرو ميشدند ؛ زيرا افلاك نه گانه موهوم به آنان اجازه ورود نميداد . پس با افلاك دست و پنجه نرم ميكردند ، گاهي مغلوب شده و گاهي چيره ميگشتند و توجهي به آسمان معارف نميكردند ؛ گرچه آسمان را از سموّ و رفعت ميگرفتند اما كاربرد آن را در فرآيند آسمانهاي ظاهري خلاصه ميكردند . از اين رو با مشكلات بی شماري روبرو ميشدند . شگفتا هنوز در جستجوي راه حل بودند كه سقفِ هيئت بطلميوسي بر سر آنان فرو ريخت و زير آوارهاي فرو ريخته اوهام « ربّ ارجعون » [3] ميگفتند. در پايان اين بخش سخن را با حديثي از پيامبر خاتم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ختم ميكنيم. به نقل امام صادق ـ عليه السّلام ـ پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ فرمود: « ما بين بيتي و منبري روضة من رياض الجنّة و منبري علي تُرعة من ترع الجنّة و قوائم منبري رُبِّت في الجنّة. قال: قلت: «هي روضة اليوم» ؟ قال : « نعم ، لو كشف الغطاء لرأيتم » ؛ [4] ميان خانه من و منبر من باغي از باغهاي بهشت است ... گويند: گفتم: آيا هم اكنون موجود است ؟ فرمود آري اگر پرده برداشته شود خواهيد ديد.
بنابراين ، براي بهشت مكاني كه با جهان ماده مزاحم باشد ، نيست .[5] اشاره : اين گونه از ادله نقلي ، تمثل بهشت يا ظهور آن را در زمين خاص و زمان مخصوص ارائه مي كند و چون وجود مثالي از سنخ وجود طبيعي نيست ، بلكه در طول آن است لذا جريان تداخل اجرام ، تزاحم اجسام ، تمانع ابعاد و مانند آن مطرح نخواهد شد.
پی نوشتها [1] . لغت نامهي دهخدا، ج3، ص4447. [2] . سوره رعد، آيه 35. [3] . سوره رعد، آيه 23. [4] . سوره دهر، آيات 12 ـ 21. [5] . سوره مطفّفين، آيات 24 ـ 27. [6] . سوره محمد ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ، آيه 15. [7] . سوره انعام، آيه 127. [8] . سوره محمد ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ، آيه 15. [9] . سوره زخرف، آيه 71. [10] . سوره رعد، آيه 35. [11] . سوره محمد ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ، آيه 15. [12] . سوره سجده، آيه 17. [13] . سوره توبه، آيه 72. [14] . سوره زمر، آيه 47. [15] . سوره ق، آيه 31. [16] . بحار، ج50، ص132، ح15، و ص202، ح11. [17] . سوره معارج، آيات 6 ـ 7. [18] . سوره قمر، آيه 1. [19] . بحار، ج22، ص126. [20] . سوره اعراف، آيه 40. [1] . بيان استاد علامه طباطبايي ـ قدس سره ـ. [2] . سوره آلعمران، آيه 133. [3] . سوره مؤمنون، آيه 99. [4] . علم اليقين، ج2، ص1217، به نقل از كافي، ج4، ص554، ح3. [5] . همان، ص1210. آيت الله جوادي آملي- با تلخيص از معاد در قرآن، ج5، ص339
بهشت همين دنياست اگر قدرش بداني
بهشت معادل واژه است و در قرآن مجید با این اسامی و اوصاف به کار رفته است:
توصیف بهشت در سه سوره الرحمن، واقعه و دهر به صورت مفصل و در برخی از سوره های دیگر قرآن به صورت گذرا و مجمل بیان شده است و به بسیاری از نعمت های بهشتی همچون میوهها و باغها و چشمهساران و زنان پریرو با لباسهای حریر و ... و نیز نعمتهای معنوی همچون رضوان خداوند و ... اشاره گردیده است.
درجات در بهشت
درجات در بهشت متفاوت است:بعضی از بهشتیان از تسبیح و تقدیس و تکبیر خداوند بهرهمندند
بعضی از انواع خوردنیها، آشامیدنیها، میوهها، لباسهای زربفت، حریر و سندس و همنشینی با حور العین.»
منابع:
تفسیر نمونه المیزان؛ مجمع البیان؛ دایرةالمعارف الشیعه العامه، ج 7، ص 36؛ قرآن پژوهی، ص 572
الجنّة و أهل الجنّة
1- الجنّة خیر مال، و النّار شرّ مقیل 1765.
بهشت بهترین عاقبت، و آتش بدترین خوابگاه است
2- ألا و إنّی لم أر کالجنّة نام طالبها، و لا کالنّار نام هاربها 2761.
آگاه باشید که من ندیدم مثل بهشت، که طلب کنندهاش در خواب باشد، و نه مانند آتش دوزخ، که گریزان از آن در خواب باشد.
3- إنّ أهل الجنّة کلّ مؤمن هین لین 3400.
به راستى که اهل بهشت، هر مؤمن نرمخوى هموارى است
4- إنّ اللّه تعالى یدخل بحسن النّیّة و صالح السّریرة من یشاء من عباده الجنّة 3544.
به راستى که خداى تعالى بواسطه حسن نیت، و شایستگى سریره و نهان، از بندگانش هر که را که خواهد داخل بهشت مىنماید (یعنى هر چند کارى که استحقاق بهشت را برساند نکرده باشد).
5- الجنّة دار الأمان 397.
بهشت سراى امان است.
ص 194
7- الجنّة جزاء المطیع 417.
8- الجنّة دار الأتقیاء 438.
9- الجنة غایة السّابقین 478.
10- الجنّة أفضل غایة 1024.
11- الجنّة مال الفائز 1074.
12- الجنّة جزاء کلّ مؤمن محسن 1431.
13- نیل الجنّة بالتّنزّه عن المأثم 9953.
14- إنّک لن تلج الجنّة حتّى تزدجر عن غیّک، و تنتهی، و ترتدع عن .....
7- بهشت پاداش فرمانبر است.
8- بهشت سراى پرهیز کاران است.
9- بهشت آخرین هدف سبقت گیرندگان، و آتش سرانجام افراط کنندگان است.
10- بهشت افزونترین غرض و مقصود است.
11- بهشت سرانجام کار پیروزمند است.
12- بهشت پاداش هر مؤمن احسان کننده است.
13- رسیدن به بهشت با پاکیزگى، و دورى از گناهانست.
14- به راستى که تو داخل بهشت نخواهى شد، تا آنکه از گمراهى خود باز
ص 195
معاصیک، و ترعوی 3795.
15- إذا آمنت باللّه و اتّقیت محارمه أحلّک دار الأمان، و إذا أرضیته تغمّدک بالرّضوان 4146.
16- ثمن الجنّة العمل الصّالح 4698.
17- ثمن الجنّة الزّهد فی الدّنیا 4700.
18- سادة أهل الجنّة الأسخیاء، و المتّقون 5584.
19- سادة أهل الجنّة المخلصون 5591.
20- سادة أهل الجنّة الأتقیاء الأبرار 5599.
21- طلب الجنّة بلا عمل حمق 5991.
22- لا تحصل الجنّة بالتّمنّی 10566.
ایستاده و دور شوى، و از گناهان خود دست کشى و باز گردى.
15- هر گاه به خدا ایمان آوردهاى، و از حرامهایش دورى نمائى تو را در خانه امان فرود آورده چون او را خوشنود گردانى تو را بخوشنودى فرو پوشاند. (شکى نیست در این که خوشنودى خدا از نعمتى بالاتر خواهد، رزقنا اللّه و إیاکم بمحمد و آله الطاهرین صلوات اللّه علیهم أجمعین).
16- بهاى بهشت عمل صالح است. (یعنى هر که بهشت خواهد باید عمل صالح انجام دهد).
17- بهاى بهشت بىرغبتى در دنیاست.
18- بزرگان اهل بهشت سخاوتمندان، و خویشتن داران است.
19- بزرگان اهل بهشت افراد مخلصند.
20- مهتران اهل بهشت خویشتنداران نیکو کار است.
21- طلب کردن بهشت بدون عمل حماقت است.
22- بهشت با آرزو کردن حاصل نخواهد شد (بلکه نیازمند به عمل است).
ص 196
23- لا یدخل الجنّة خبّ و لا منّان 10792.
24- لا یفوز بالجنّة إلّا من حسنت سریرته و خلصت نیّته 10868.
25- کلّ نعیم دون الجنّة محقور 6867.
26- لن یفوز بالجنّة إلّا السّاعی لها 7403.
27- لن یحوز الجنّة إلّا من جاهد نفسه 7421.
28- من اشتاق إلى الجنّة سلا عن الشّهوات 8591.
29- نیل الجنّة بالتّنزّه عن المآثم 9953.
30- نال الجنّة من اتّقى عن المحارم 9954.
31- هیهات لا یخدع اللّه عن جنّته، و لا ینال ما عنده إلّا بمرضاته 10043.
23- بسیار مکر کننده، و بسیار منّت گذارنده وارد بهشت نخواهند شد.
24- به بهشت پیروز نخواهد گردید مگر کسى که نهان او نیکو بوده، و نیّتش خالص باشد.
25- هر نعمتى غیر از بهشت کوچک است.
26- هرگز به بهشت پیروزى حاصل نکند، مگر سعى کننده و کوشا براى آن.
27- هرگز بهشت را حیازت نخواهد نمود، مگر کسى که با نفس خود پیکار کند.
28- هر که مشتاق بهشت باشد، شهوتها را فراموش نماید.
29- رسیدن به بهشت، به پاکیزگى از گناهان است.
30- به بهشت رسیده است، هر که از حرامها پرهیز نماید.
31- (تتمه کلامى است از خطبه 129 نهج البلاغه که در باره وزن وکیل بیان داشته) چه دور است (اندیشه شما) خداوند از بهشت او فریب داده نشده، و به آنچه در نزد اوست رسیده نمىشود مگر به خشنودى او.
و بدانیم که ابرار بهشتیند و فجار جهنمی . البته آنچه قران بیان می دارد شاهد و گواه خوبی است . ولی در هر حال شنیدن کی بود مانند دیدن.
هر کجا وقت خوش افتد همانجاست بهشت
گر درون تیره نباشد همه دنیاست بهشت
قولی است خلاف ، دل در آن نتوان بست
فرداست ببینی که بهشت ، همچون کف دست
من می گویم که آب انگور خوش است
که آواز دهل شنیدن از دور خوش است