تولد جذاب ترین مرد هالیوود
گروه فرهنگ و هنر دی نا – علی جزایری
جرج کلونی یکی از مردان جذاب هالیوود است که جایگاه ویژهای بین طرفداران خود دارد. او تا کنون دو بار به عنوان جذابترین مرد سال از سوی مجلهی “پیپل” انتخاب شده و حضورش در هر فیلمی باعث هجوم سیل تماشاگران به سالنهای سینما میشود. از همین رو هم طبیعی است که زنان بسیاری مایل باشند در کنار او قرار بگیرند، او طی چندین سال گذشته نشان داده علاقه ای به این رابطهها ندارد و تنها روابط رومانتیک او طی سالیان گذشته به دو دختر منتهی شد.
«6 مه» جرج کلونی وارد کلوب مردان پنجاه ساله شد؛ هنرپیشهای سرشناس که مردان او را میستایند و زنان دوستش میدارند. در کارنامهاش هر نوع جایزهای پیدا میشود؛ از جایزههای جشنوارههای معتبر تا اسکار و گلدن گلوب تا کسب عنوان جذابترین مرد جهان برای دو بار.
در این سالها نام جرج کلونی با فعالیتهای انساندوستانه به ویژه در سودان پیوند خورده است. جرج کلونی چند سال پیش اعلام کرد هرگز قصد ازدواج ندارد و به این ترتیب خیال هوادارانش را برای همیشه راحت کرد.
جرج کلونی درباره نحوه علاقه اش به بازیگری در یک مصاحبه گفته است: « یک بار وقتی بچه بودم از من پرسیدند دوست داری چه کاره شوی؟ و من با خوشحالی جواب دادم دوست دارم مشهور شوم آن زمان فکر می کردم شهرت یک شغل است. حالا من یک مرد مو جو گندمی مشهور میانسالم.»
جرج تیموتی کلونی _ ( George Timothy Clooney) (زاده 6 مه، 1961 در شهر کلسینگتون در ایالت کنتاکی) بازیگر، فیلمنامهنویس، تهیه کننده و کارگردان آمریکایی برنده جایزه اسکار و گلدن گلوب است.
وی درخانوادهای معروف در زمینه تجارت وهنر به دنیا آمد. پدرش، نیک کلونی، مجری رادیو و تلویزیون بود. خانواده جرج از کاتولیکهای بسیار متعصب بودند و همه مسائل و احکام دین خود را رعایت میکردند و جورج در چنین خانوادهای پرورش یافت.
دوران دبستان و دبیرستان خود را در لکسینگتون گذراند و برای تحصیلات دانشگاهی به شمال کنتاکی رفت، او علاقه زیادی به درس و تحصیل نداشت و همیشه بهانهای میآورد تا بار مسئولیت درس خواندن فرار کند.
در کلاسهای دانشگاهی خود شرکت نمیکرد. علاقه او به کار در خرید و فروش اجناس و کالاهارا در آنجا بگذراند و خرید و فروش که البته به کار در رادیو و تلویزیون نیز گرایش داشت.
پس از پایان تحصیلات توسط پدرش به کار گویندگی در تلویزیون مشغول شد که اولین کارش محسوب میشد در همان زمان پسرخالهاش میکل فریر به لکسینگتون آمده بود تا در آنجا فیلم کوتاهی درباره اسبهای مسابقهای تهیه کند، به جورج هم نقش کوچکی داد.
به این ترتیب جورج وارد عرصه بازیگری شد و با ایفای نقش هر چند کوچش استعداد خود را در این زمینه نشان داد. از سویی دیگر با کار در تلویزیون توانست راه خود را در رشته بازیگری باز کند و اولین نقش خود را در سریال تلویزیونی اتاق اورژانس که ازبرنامههای پربیننده تلویزیون آمریکا بود اجراکرد و مورد توجه همگان قرار گرفت.
جورج در سال 1982 تصمیم می گیرد نزد عمه اش «رزماری کلونی » به لس آنجلس برود تا شایدبتواند در آنجا و در «هالیوود» دنیای هنرپیشگان کاری پیدا کند، پس راهی لس آنجلس شد اما یکسال بیکار بود و تنها از طریق عمه اش حقوقی ناچیز دریافت می کرد، در عوض راننده عمه اش شده بود و او را به سرصحنه می برد تا برنامه اجرا کند. جورج از این وضعیت ناراضی بود و به دنبال کار می گشت . بالاخره در یک کارگاه ساختمانی و همچنین یک کمپانی فیلمسازی کار پیدا کرد. اولین کار رسمی او در لس آنجلس ، کار در شرکت تجاری ژاپنی پاناسونیک بود.
در سال 1984 جورج کار سینما را با اجرای نقشی کم اهمیت در فیلمی بازی کرد که حتی به مرحله پخش نرسید اما توجه تهیه کنندگان را به خود جلب کرد.
او دلسرد نشد بلکه به بازی در فیلم های سینمایی علاقمند شده بود و احساس می کرد اگر پا در این عرصه بگذارد به موفقیت دست می یابد او با قیافهای جدی، مصمم و خوش تیپی که داشت نظر کارگردانان را به خودجلب کرد.
جورج از اینکه توانسته بود، راهی به سینما پیداکند، بسیار خوشحال بود. بازی او در فیلمهای یک روز خوب با خارج از دید در کنار جنیفرلوپز در سال 1998، از طلوع تا غروب، ای برادر کجایی و طوفان کامل که اکثر موضوعشان درباره سرقت و پلیس بود او را به بالاترین درجات موفقیت و شهرت رساند.
او به یک ستاره هالیوود تبدیل و در سال 2000 به عنوان یک هنرپیشه فعال درهالیوود معرفی شد.
درسال 1989 ازدواج کرد. همسر او هنرپیشه آمریکایی «تالیا بالسام »بود. اما پس از 3 سال از هم جدا شدند. او سالها پیش در مصاحبهای با مجلهی “پیپل” گفته بود: «من آدم رمانتیکی هستم و ازدواج را دوست دارم…البته تنها در فیلمها».
وی همچنین یک رابطه پیوسته، گسسته پنجساله با مدل بریتانیایی لیزا اسنودان داشت.
از سال 1984 تا سال 1995 بیشتر فعالیتهای جرج کلونی در زمینه بازی در مجموعههای تلویزیونی بوده است.
در 18 ژانویه 2008، سازمان ملل متحد جورج کلونی را عنوان یکی از سفیران صلح خود برگزید.
وی تلاشهای بشردوستانه گوناگونی نیز انجام میدهد از جمله کوشش برای چارهیابی نزاع دارفور، گردآوری پول برای قربانیان زمینلرزه 2010 هائیتی و ساخت فیلمهای مستند همچون «شن و اندوه» برای افزودن آگاهی در مورد بحرانهای جهانی.
بازیگر 50 ساله آمریکایی برخلاف بسیاری از ستارههای پابهسنگذاشته دنیای سینما که به خاطر جذابیت و چهره خوب خود به شهرت رسیدند، با خونسردی درباره موی سفید خود و میانسالی حرف میزند.
جرج کلونی با خنده میگوید: «اینکه پیر شدن خود را روی پرده سینما ببینید، چیز جالبی است. وقتی «روی هوا» را میدیدم به خودم گفتم، خدای من، این آدم پیر مو سفید کیست؟ و آن آدم خود من بودم. هیچوقت در فیلمها آرایش نمیکنم و این مسئله حالا دارد خودش را نشان میدهد.»
کلونی که اغلب او را کری گرانت قرن بیست و یکم خطاب میکنند، در فکر فرومیرود و میگوید: «بامزه است، برای اینکه بیشتر بازیگران مرد با بازیگران زن جوانتر از خود کار میکنند، اما من در اوایل دوران کاری اغلب با بازیگران زن همسن و سال یا بزرگتر از خودم کار میکردم. برای همین خیلیها فکر میکردند سن من بیشتر است. الان هم خیلیها فکر میکنند من حدوداً 60 ساله هستم.»
او ادامه میدهد: «اما من به نوعی با پیر شدن مشکل ندارم، برای اینکه از گزینه دیگر یعنی مردن بهتر است.»
بازیگر
2009 -بالا در آسمان (رایان بیگنام)
2009 -مردانی که به بزها زل می زنند (لین کسدی)
2009 -آقای فاکس شگفتانگیز (صدای آقای فاکس)
2008 -بعد از خواندن بسوزان (هری فارر)
2008 -کلاه چرمی ها (جیمی داج کانلی)
2007 -مایکل کلایتون (مایکل کلایتون)
2006 -سیزده یار اوشن (دنی اوشن)
2006 -آلمانی خوب (جیک گایسمر)
2005 -سیریانا (باب بارنس)
2005 -شب بخیر و موفق باشید (فرد فرندلی)
2004 -دوازده یار اوشن (دنی اوشن)
2003 -سنگدلی تحملناپذیر (مایلز ماسی)
2002 -اعترافات یک ذهن خطرناک (جیم بیرد)
2002 -سولاریس (کریس کلوین)
2002 -به کالینوود خوش آمدی (جرزی)
2001 -یازده یار اوشن (دنی اوشن)
2001 -بچههای جاسوس (دلوین)
2000 -طوفان بیعیب و نقص (بیلی تاین)
2000 -اوه برادر کجایی (اولیساورت مکگیل)
1998 -سه پادشاه (آرشی گیتز)
1998 -خط سرخ باریک (چارلز بوش)
1998 -خارج از دید (جک فولی)
1997 -صلحجو (توماس دوو)
1997 -بتمن و رابین (بتمن/بروس وین)
1996 -یک روز خوب (جک تیلور)
1996 -از بام تا شام (ست جکو)
1992 -خرمن
1988 -بازگشت قاتل گوجهای (مت استیونس)
کارگردان
2005 -شب بخیر و موفق باشید
2002 -اعترافات یک ذهن خطرناک
2008 -کلاهچرمیها
جوایز
2006 -برنده اسکار بازیگر نقش دوم مرد برای فیلم سیریانا
2006 -نامزد اسکار کارگردانی برای فیلم شب بخیر و موفق باشید
2006 -نامزد اسکار فیلمنامه غیر اقتباسی برای فیلم شب بخیر و موفق باشید به همراه گرانت هسلوف
2005 -نامزد شیر طلایی جشنواره ونیز برای فیلم شب بخیر و موفق باشید
2003 -نامزد خرس طلایی جشنواره برلین برای فیلم اعترافات یک ذهن خطرناک
یادآور می شود چندی پیش جرج کلونی که قصد دارد به زودی به ایران سفر کند، در اظهار نظری درباره سینمای ایران گفت: به سینمای ایران بسیار احترام میگذارد و ادامه داد این بزرگترین هنر ایرانیها است که با رعایت قوانین شرعی و عرفی خود فیلم میسازند و ما که در فرهنگی دیگر زندگی میکنیم از فیلم خوشمان میآید، برایمان باورپذیر است و لذت هم میبریم.