نجوم در قرآن
سوگند بسیار عجیب قرآن به آسمان شبکه ای شکل
وَالسَّمَاء ذَاتِ الْحُبُكِ
قسم به آسمان دارای چینها و راهها (سوره الذاریات- آیه 7)
در این آیه كریم، قرآن در مورد بافت فكی سخن میگوید. در قرن بیست و یكم دانشمندان دست به ساخت بزرگترین نرم افزار الكترونیكی زدند كه بتواند تصویری كوچك از فلك را ترسیم كند و نتیجه حیرتآور این بود فلك به تارهای عنكبوتی شباهت دارد.
این بافت از بلیونها شاهراه به هم متصل، تشكیل شده است. دانشمندان میگویند كه این بافت از مهمترین كشفهای فلكی تاریخ میباشد و جالب اینجاست كه قرآن با كلمه راهها و چینها به این موضوع اشاره كرد.
پاك و منزه است خدایی كه این فلك را آفریده و در آن مورد فرموده:
(قسم به آسمان دارای چینها و راهها)
سحاب چشم گربه (Cat’s Eye Nebula)
جو زمین در قرآن
انرژی ساطع شده از خورشید آن قدر زیاد است که حتی تصور آن برای ما مشکل می باشد. یک انفجار خورشیدی معادل ۱۰۰ میلیارد بمب اتمی است که آمریکا در جنگ جهانی درشهر هیروشیمای ژاپن انداخت. به شکل شماره ۴ نگاه کنید. در هر لحظه ده ها انفجار از این نوع در خورشید رخ می دهد. ۵۸ ساعت بعد از یکی از این انفجارات مشاهده شد که عقربه های قطب نماها حرکاتی غیر عادی نشان می دهند و دمای جو زمین در ارتفاع ۲۵۰ کیلومتری به بیش از ۲۵۰۰ درجه سانتی گراد رسید. بدون وجود جو مناسب و کمربند ون آلن، این تشعشعات زندگی را روی زمین به سرعت نابود می کرد.
مگنتوسفر (magnetosphere) یا میدان مغناطیسی اطراف زمین که به خاطر میدان مغناطیسی خود زمین به وجود می آید، زمین را در مقابل اجرام آسمانی، تشعشعات خورشید و ذرات کیهانی حفاظت می کند. این میدان مغناطیسی که در شکل شماره ۴ آن را می بینید به نام کمربند ون آلن نیز شناخته شده است و صدها کیلومتر بالاتر از جو زمین قرار دارد. دکتر Hough Ross در مورد اهمیت کمربند ون آلن می گوید:
در حقیقت زمین بیشترین چگالی را در میان تمامی سیارات منظومه شمسی دارد. هسته زمین که از دو فلز نیکل و آهن تشکیل شده است عامل به وجود آمدن این میدان مغناطیسی است. این میدان مغناطیسی نیز به نوبه خود کمربند ون آلن را به وجود می آورد که زمین را در مقابل بمباران تشعشعات خورشیدی حفاظت می کند. اگر این حفاظ وجود نداشت حیات روی زمین غیر ممکن بود. تنها سیاره دیگری که میدان مغناطیسی دارد مریخ می باشد اما قدرت آن ۱۰۰ برابر کم تر از قدرت جو زمین است. حتی سیاره زهره که خواهر سیاره زمین می باشد دارای میدان مغناطیسی نیست و این میدان فقط برای زمین خلق شده است.
این تنها گوشه ای از معجزات علمی قرآن در مورد کیهان بود. آیات بسیاری در قرآن وجود دارد که انسان ها را به تامل در این مورد جلب می کند.
یکی از عبارات قرآنی که هنوز برای بشر قابل فهم نیست مفاهیم عرش و کرسی خداوند می باشند. خداوند در آیه زیر می فرمایند که آسمان را هفت طبقه آفریدیم و آسمان اول را با ستارگان مزین ساختیم:
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَأَوْحَی فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَزَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَحِفْظًا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ (١٢)
پس آن ها را {به صورت} هفت آسمان در دو هنگام مقرر داشت و در هر آسمانی کار {مربوط به} آن را وحی نمود و آسمان{این} دنیا را به چراغ ها مزین نمود و {آن را نیک} نگاه داشتیم؛ این است اندازه گیری های آن نیرومند دانا.
پس آن چیزی که ما تا به حال توانسته ایم با تلسکوپ ها مشاهده کنیم و تا فاصله ۱۵ میلیارد سال نوری جلو رفته ایم تنها آسمان اول می باشد که خداوند اشاره می کند که ما آن را با ستارگان مزین ساختیم. حال شش آسمان دیگر چه می باشند هنوز کشف نشده است.
خداوند در آیه ۲۵۵ سوره بقره می فرمایند:
اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَهٌٔ وَلا نَوْمٌ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَلا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ (٢٥٥)
خداست که معبودی جز او نیست؛ زنده و برپادارنده است؛ نه خوابی سبک او را فراگیرد و نه خوابی گران؛ آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آن او می باشد. کیست که به جز اذن او در پیشگاهش شفاعت می کند؟ آنچه در پیش روی آنان و آنچه در پشت سرشان است می داند و به چیزی از علم او جز به آنچه بخواهد احاطه نمی یابند. کرسی او آسمان ها و زمین را فراگرفته است و نگهداری آن ها بر او سخت نمی باشد و اوست والای بزرگ.
همان طور که می بینیم خداوند می فرمایند که کرسی او آسمان ها و زمین را فراگرفته است پس کرسی خداوند بسیار بزرگ تر از هفت آسمان می باشد که ما آسمان اول آن را با تلسکوپ می بینیم.
مساله زمانی بغرنج تر می شود که اصطلاح دیگری در قرآن است به نام عرش. مثلا:
وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ فِی سِتَّهِٔ أَیَّامٍ وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُبِینٌ (٧)
و اوست که آسمان ها و زمین را در شش هنگام آفرید و عرش او بر آب بود تا شما را بیازماید که کدامیک نیکوکارترید و اگر بگویی: (( شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد)) قطعا کسانی که کافر شده اند خواهند گفت: ((این {ادعا} جز سحری آشکار نیست))
به نظر من انسان برای کشف این مفاهیم راهی به جز مکاشفه ندارد. انسان ها تا دور دست های کیهان را با تلسکوپ های نوری و رادیویی بررسی کرده اند، به اعماق زمین رفته اند ، از الکترون ها عکس برداری کرده اند اما کم تر انسان هایی با مراجعه به درون خود به دنبال کشف ناشناخته ها هستند.
شعری با مضمون زیر از یکی از شعرای پارسی گو هست که ما را متوجه این قضیه می کند:
ای نسخه اسرار الهی که تویی ای آینه جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
در وجود انسان ها تلسکوپ هایی بسیار قوی تر و بهتر، وسایل ارتباطی خیلی دقیق تر و بسیاری قابلیت های دیگر نهفته است. شاید آیه زیر گواهی بر این مدعا باشد:
وَعَلَّمَ آدَمَ الأسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَهِٔ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ بقره (٣١)
و خداوند همه معانی آن ها را به آدم آموخت سپس آن ها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: اگر راست می گویید از اسامی این ها به من خبر دهید.
همان طور که خداوند فرموده اند فرشتگان قادر به درک قدرت هایی که خداوند در وجود انسان ها به ودیعه نهاده است نیستند. حتی شیطان نیز بی اطلاع بود وگرنه سر تعظیم فرو می آورد.
یکی از کسانی که توانسته به این قابلیت ها دست پیدا کند و تجلی اسما الهی باشد، شاعر ایرانی پارسی گویی است که ۸۰۰ سال پیش مثنوی معنوی را سروده و اکنون ما و دنیای غرب با خواندن اشعار او می بینیم که تفکراتش تطابق کامل با علم امروزه دارد. این شاعر چنان پرآوازه شده که از یک طرف کشور ترکیه در تلاشی بیهوده می خواهد او را ترک بخواند و غربی ها هم او را شخصیتی متعلق به همه می دانند ولی او ایرانی است و ایرانی باقی خواهد ماند.
در مثنوی او شعری با مضمون زیر است
آن امانت کاسمانش برنتافت وز قبول او زمین هم روی تافت
در دل یک ذره ماوا می کند در درون حبه جا می کند
آنچه مطلوب جهان شد در جهان هم تو داری بازجو از خود نشان
من عرف زین گفت شاه اولیا۱ عارف خود شو که بشناسی خدا
از خداوند خواستاریم که ما را با خود آشنا سازد که آنکس که خود را شناخت، خدای خود را هم شناخته است.
معجزات علمی قرآن در کیهان شناسی!
عمر دنیا و زمین و انبساط آن (بیگ بنگ) - سیاه چاله ها و ستاره های نوترونی همگی گوشه ای از معجزات قرآن است!
نسبت عمر دنیا به عمر زمین:
سوره ی 50 (ق): آیه ی 38:
"ما آسمان ها و زمین و آنچه در میان آنهاست در شش روز آفریدیم و هیچ گونه رنج و سختی ای به ما نرسید"
سوره ی 41 (فصلت): آیه ی 9:
"بگو: آیا شما به آن کس که زمین را در دو روز آفرید کافر هستید و برای او همانندهایی قرار می دهید؟ او پروردگار جهانیان است!"
امروزه دانشمندان با توجه به شواهد موجود عمر زمین را 4.5 میلیارد سال پیش بینی می کنند.
این در حالی است که عمر دنیا 13.5 میلیارد سال برآورد شده است.
در قرآن آمده که زمین در دو روز و دنیا در شش روز خلق شد. (عمر دنیا 3 برابر عمر زمین است).
اگر این موضوع را با شواهد عینی امروز مقایسه کنیم هیچ کمبودی دیده نمی شود!
عمر دنیا (13.5 میلیارد سال) را بر عمر زمین (4.5 میلیارد سال) تقسیم کنید.
جواب 3 بدست می آید.
این بدان معناست که علم امروز نیز به این مسئله رسیده که عمر دنیا 3 برابر عمر زمین است!
سیاه چاله ها و ستاره های نوترونی:
سوره ی 86 (طارق): آیات 1 تا 3:
"سوگند به آسمان و کوبنده ی شب! و تو نمی دانی کوبنده ی شب چیست. همان ستاره ی ثاقب است!"
در عربی "ثقب" به معنای چاله و "ثاقب" به معنای چیزی است که چاله را ایجاد می کند.
نسبیت عام پیش بینی می کند که سیاه چاله ها از ستاره های نوترونی بوجود می آیند. ستاره های نوترونی اکثرا قابل رویت نیستند و تنها با امواج رادیویی (پالس ها) رصد می شوند.
امواج دریافتی از این ستاره ها طوری به نظر می رسد که کسی به جایی می کوبد! (ستاره ی کوبنده).
باور ندارید؟ گوش کنید!
قرآن در آسمان ستاره ای کوبنده را معرفی می کند که ثاقب است. (چاله ایجاد می کند).
کلام واضح قرآن در این مورد جایی برای شک نمی گذارد!
بیگ بنگ – بیگ کرانچ و انبساط دنیا:
سوره ی 55 (الرحمن): آیه ی 37:
"آسمان ها روزی دوباره شکاف برمی دارند و مانند گل سرخی باز می شوند!"
سوره ی 51 (الذاریات): آیه ی 47:
"و ما آسمان ها را با قدرت خود بنا کردیم و همواره آن را وسعت می بخشیم!"
سوره ی 21 (الانبیا): آیه ی 104:
"در آن روز که آسمان را چون طوماری در هم می پیچیم هماگونه که آفرینش را آغاز کردیم آنرا باز می گردانیم. این وعده ای است که بر ماست و قطعا آنرا انجام می دهیم!"
با بیان تئوری بیگ بنگ دانشمندان همواره در صدد گسترش آن بوده اند.
مدتی بعد به کمک تحقیقات عده ای از دانشمندان مشخص شد که علاوه بر بیگ بنگ پدیده ای به نام بیگ کرانچ هم باید وجود داشته باشد. و همانطور که دنیا باز شده روزی به همان نقطه ی آغاز جمع می شود. (انا لله و انا الیه راجعون).
قرآن این موضوع را در ابتدا به باز شدن یک غنچه ی گل رز تشبیه می کند و بیان می دارد که با قدرت بی انتهای خویش در حال گسترش (انبساط) دنیا است!
و روزی همانطور که این دنیا را باز کرد دوباره مانند طوماری آنرا در هم خواهد پیچید. (بیگ کرانچ).
و این سخن حقیقت است!
تعدد مشرق و مغرب در قرآن
در پاره ای از آیات قرآن از دو یا چند مشرق و مغرب سخن رفته است؛ ابتدا این آیات را باهم مرور کنیم آنگاه ببینیم آیا آنگونه که قرآن می گوید براستی کره زمین دارای مغربها و مشرقهایی چند گانه است؟
وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُواْ یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِی إِسْرَآئِیلَ بِمَا صَبَرُواْ وَدَمَّرْنَا مَا کَانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا کَانُواْ یَعْرِشُونَ(اعراف/137)
و به آن گروهى که پیوسته تضعیف مىشدند، [بخشهاى] باختر و خاورى سرزمین [فلسطین] را- که در آن برکت قرار داده بودیم- به میراث عطا کردیم. و به پاس آنکه صبر کردند، وعده نیکوى پروردگارت به فرزندان اسرائیل تحقق یافت، و آنچه را که فرعون و قومش ساخته و افراشته بودند ویران کردیم.
پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، و پروردگار خاورها.
[هرگز،] به پروردگار خاوران و باختران سوگند یاد مىکنم که ما تواناییم،
تا آن گاه که او [با دمسازش] به حضور ما آید، [خطاب به شیطان] گوید: «اى کاش میان من و تو، فاصله خاور و باختر بود، که چه بد دمسازى هستى!»
پروردگار دو خاور و پروردگار دو باختر.
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ(صافات/5) فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ(معارج/40) حَتَّى إِذَا جَاءنَا قَالَ یَا لَیْتَ بَیْنِی وَبَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ(زخرف/38) رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ(رحمن/17)
قبل از پرداختن به تفسیر آیات، توضیح یک مطلب ضرورت دارد:
کره زمین، دارای دو قطب مغناطیسی است که شمال و جنوب خوانده میشود. از طرف دیگر، چون زمین دارای دو حرکت وضعی (به دور خود) و انتقالی (به دور خورشید) است، به نظر میآید که خورشید صبحگاهان از یک طرف خارج میشود و کم کم بالای سر ما میآید و سپس شامگاهان در طرف دیگر فرو میرود. در عرف مردم و اصطلاح علمی آن طرف که خورشید طلوع میکند، «شرق» و آن طرف که خورشید غروب میکند، «مغرب» نامیده میشود.
نکته یاد شده ظاهر قضیه است. با دقت عقلی و علمی ثابت میشود که زمین مشرقها و مغربهای متعدد دارد. برخی از دلایل نکته اخیر عبارتند از:
1. چون زمین به شکل کره است و به دور خورشید حرکت میکند در هر نقطه زمین یک مشرق و مغرب و اثر طلوع مکرر خورشید پیدا میشود.
2. خورشید در هر روز در ساعت معین طلوع و غروب میکند که با ساعت طلوع و غروب روز قبل و بعد متفاوت است. بنابراین، به تعداد روزهای سال مشرق و مغرب داریم.
3. برای هر انسانی شش جهت متصور است، پس طلوع و غروب، با توجه به جایگاه هر کس، متفاوت است.
نتیجه: در ظاهر یک مغرب و مشرق بیشتر نیست، ولی در واقع مشرقها و مغربهای متعدد وجود دارد. بنابراین، تعبیر به مشرق و مغرب (بقره / 115) یا مشارق و مغارب (معارج / 40) با مبانی علمی منافی نیست.
در مورد آیه یاد شده در پرسش «رب المشرقین» و رب المغربین» (الرحمن / 17) چند احتمال تفسیری داده شده است.
1. مقصود از مغرب، مغرب تابستان و زمستان و مقصود از دو مشرق، مشرق تابستان و زمستان است که با همدیگر متفاوتند، چنان که حضرت علی(ع) در این باره میفرماید: «مشرق تابستان و زمستان هر کدام بر حد خود است»[1]
توضیح این که: مشرق ها و مغرب های متعددی وجود دارد، ولی نهایت آنها در تابستان و زمستان است، زیرا در دوران آغاز تابستان و زمستان خورشید به حداکثر و حداقل اوج خود میرسد. که از آنها به مدار شمالی و جنوبی تعبیر می شود و مدارهای دیگر در بین او دو قرار دارند. بنابراین، چون مشرق ها و مغربها بین این دو جای دارند. در این آیه واژه «المشرقین و المغربین» به صورت مثنی به کار رفته است.
2. مقصود از دو مشرق و دو مغرب، مشرق و مغرب خورشید و ماه است. طبق این تفسیر، چون ماه و خورشید هر کدام طلوع و غروب خاص خود را دارند، واژه مثنی به کار رفته است.
3. مقصود از مشرقین پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) هستند. و مراد از مغربین امام حسن(ع) و امام حسین(ع). این مطلب بیان باطن یا تأویل آیه است که در طلوع اسلام پیامبر(ص) و علی(ع) بودند و امام حسن و امام حسین(ع) در دوره غروب اسلام اصیل از صحنه جامعه.(2)
برای آگاهی بیشتر ر.ک:
1. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، محمد علی رضایی اصفهانی، ص 191 ـ 195.
2. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ص 120 و 121.
3. مجمع البیان، علامه طبرسی، ذیل آیه.
1. نورالثقلین، هویزی، نوشته التاریخ العربی، ج 7، ص 213.
2. پرسمان، دی 1382، شماره16، با تصرف
احکام نجوم از ديدگاه امام صادق(ع)
ازامامصادق(ع)وسايرپيشوايانمذهبجعفرىعليهمالسلامروايات فراوانى درباره دلالت نجوم برظهور پيامبران و ائمه عليهمالسلام وارد شده است از جمله:
1 - امام محمد باقر(ع) فرموده است: «نبوت حضرت نوح از طريق علمنجوم به دست آمد» [1](و مردم از آن خبردار شدند).
2 - امام صادق(ع) فرمود: «آزر منجم نمرود بود و جز به فرمان اوكارى انجام نمىداد «آزر» شبى اوضاع كواكب را مشاهده كرد،صبحگاهان به نمرود گفت: ديشب امر عجيبى مشاهده كردم، نمرود گفت:
چيست؟ گفت: در زمان ما كودكى به دنيا خواهد آمد كه نابودى ما بهدست اوست و به همين زودى مادرش به او آبستن خواهد گشت. نمرودشگفتزده پرسيد آيا مادرش هنوز به او آبستن نشده؟ گفت: نه، نمرودفرمان داد مردها از زنها جدا گردند در همين زمان مادر ابراهيم(ع) به ابراهيم آبستن شد، نمرود چون از اين امر اطلاع يافت فرمان دادزنان متخصص امر زايمان و جنينشناس، شكم زنان شهر از جمله مادرابراهيم را معاينه كردند، پس از معاينه مادر ابراهيم(ع) گفتند:
بچهاى در آن نمىبينيم، ديگربار منجم بشارت داده گفت: آنفرزند(ابراهيم(ع» به آتش خواهد سوخت [خبر از در آتش افتادنابراهيم دادند] اما از طريق علم نجوم نفهميد كه خداوند او را نجاتخواهد داد[2]. به گفته سيد بن طاووس(ره) اين حديث در تفسير علىبن ابراهيم، در تاريخ طبرى، در قصص الانبياء راوندى، در تفسيرثعلبى و ديگران بازگو شده است. سيد مىافزايد: اخترشناسان از نبوتو رسالتحضرت موسى بن عمران(ع) خبر دادند، همچنين خبر از زاده شدناو دادند، از اينرو فرعون فرمان داد پسران بنىاسرائيل را كشتند،چنانكه زمخشرى هم در تفسير كشاف به قلم آورده است. اخترشناسان ازرسالتحضرت مسيح(ع) خبر دادند، گروهى به ديدار او شتافتند و بهمادرش مژده رسالت او را رساندند.
منجمان يهود از نبوت حضرت محمد(ص) خبر دادند.
علامه مجلسى(ره) افزده است: هرقل پادشاه روم و خسروان ايران از راهنجوم به نبوت پيامبر ما(ص) رسيده بودند، چنانكه سيد بن طاووس نيزاين امر را خاطرنشان ساخته و طبرى نيز در تاريخ خود نگاشته است.
نيز گزارشهاى فراوانى به دست ما رسيده است كه پادشاهان ايرانزميناز راه نجوم دريافته بودند كه مسلمانان بر آنان چيره خواهند گشت،و حتى رستم فرخزاد را با فريب به جنگ مسلمانان روانه داشتند.
سيد افزوده است اخترشناسان از راه نجوم به امامتحضرت مهدى(ع) دستيازيدند [3].
نظر امام صادق(ع)
مرحوم كلينى از عبدالرحمان بن سيابه روايت كرده كه او گفت:
به امام صادق(ع) عرض كردم: فدايت گردم مردم مىگويند نظر و كاوش درعلم نجوم صحيح نيست ولى من آن را خوش دارم، اگر به دين من زيانوارد مىكند مرا بدان نيازى نيست و از آن صرفنظر مىكنم؟ فرمود: بهدين تو ضرر نمىزند، سپس افزود شما در چيزى به كاوش پرداختهايد كهكثيرش را دركتان قابل نيست و قليلش هم سودآور نمىباشد [4].
نظر فقها درباره علم نجوم
1 - شيخ اعظم انصارى(ره) اين مساله را در چند بخش مورد ارزيابىقرار داده است:
اول: گزارش و خبر از اوضاع فلكى و كواكب; اگر براساس اصول صحيح وقواعد علمى باشد، مانند خبر از سير و گردش كواكب و پديده خسوف كهناشى از حايل شدن زمين بين ماه و خورشيد، و كسوف كه در اثر مانعشدن ماه از نور خورشيد به زمين است، اين بخش صحيح است و خبر دادناز آن هم جايز است، حتى آنان كه منكر احكام نجوم هستند، همچون سيدمرتضى، اين بخش را پذيرفتهاند. دليل و تاييد اين بخش رواياتى استاز پيشوايان دين كه مثلا اگر قمر در برج عقرب باشد، ازدواج ومسافرت كراهت دارد. و روايات كسوف و خسوف.
دوم: اگر اساس كار منجم تجربه قطعى باشد و بر اين پايه خبر دهد كهكواكب دلالت دارند فلان پديده رخ خواهد داد، گزارش از چنين امرىصحيح است و قطعا حرام نيستيك نمونه آن قضيهاى است كه بر مروج علماخترشناسى و زندهكننده آن يعنى خواجه نصيرالمله والدين رخ داد. اودر يكى از سفرها به آسيابى رسيد و در آنجا منزل گزيد، آسيابانگفت: امشب زير سقف استراحت كن زيرا باران مىبارد، خواجه به اوضاعفلك نگاهى انداخت و گمانى به بارش باران نبرد. آسيابان گفت: منسگى دارم كه شبهاى بارندگى بالاى پشتبام نمىرود و زير سقفمىخوابد. ولى خواجه بر پشتبام خوابيد و شب هنگام باران بر اوباريدن گرفت، او از اين وضع خيلى در شگفت ماند.
سوم: اگر پديدهها و رخدادهائى كه به دلالت نجوم پديد مىآيند را اثرمستقيم و مستقل اختران بدانيم(بدون استناد به خداوند) و از آن خبردهيم، چنين حكم وگزارشى حرام است و مساله تنجيم حرام در اين بخشتمركز يافته است، دليل آن ظاهرا احاديث و فتواهاى فقها است، ازاينرو در احاديث آمده: منجم ، ساحر و كاهن ملعوناند. باز در حديثمىخوانيم: اگر كسى منجم و كاهن را تصديق كند، به آنچه بر محمد(ص)(قرآن و اسلام) نازل گشته، كافر شده است. از اينرو: انسان اگرتاثير اوضاع فلكى را از خود افلاك بداند، يعنى نجوم، استقلال درتاثير دارند، افلاك علت تامه به شما روند، فاعل بالاراده و صاحباختيار جهان باشند و خالق پديدهها به حساب آيند، چنين عقيدهاى كفراست.
«سيد بن طاووس، شيخ بهائى و مجلسى»-رحمالله عليهما- و «ابن ابىالحديد» تصريح دارند كه اگر كسى چنين پندارد كه افلاك و نجومقديمند، و نيازى به خالق و فلك آفرين ندارند، او كافر است زيراكافران بر اين عقيدهاند كه بارش باران و برف به خاطر طلوع و غروباختران است نه به مشيتخداوند.
نظر شيخ بهائى(ره)
شيخ بهائى(ره) مىنويسد: امورى كه اخترشناسان بر پايه آنها حكم بهحوادث آينده مىكنند، بر اصول زير استوار است:
1 - برخى از اصول ياد شده از اصحاب وحى عليهم السلام گرفته شدهاست.
2 - اخترشناسان در پارهاى از آنها ادعاى تجربه دارند.
3 - برخى از آنها مبتنى بر امورى است كه نيروها و ادراكات بشرىبدانها احاطه نمىيابد، آنسان كه امام صادق(ع) فرمود: اخترشناسىدانشى استكهكثير آن به درك نمىآيد و قليلآن نتيجهبخش نيست ازاينجاست كه در احكام منجمانخطا راه مىيابد [5].
نظر صاحب جواهر(ره)
صاحب جواهر، فقيه نامى شيعه مىنويسد: احاديثى كه دلالتبر صحت علمنجوم دارند به قدرى زياد است كه قابل حصر نيست. در مقابل نيزرواياتى بر عدم تكيه به نجوم دلالت دارند، در اين احاديث منجمانتكذيب شده و بسان كاهن و ساحر قلمداد گشتهاند.
ليكن مىتوان بين اين دو دسته روايات را آشتى داد و جمع كرد،بدينگونه كه بگوئيم: اگر اعتقاد بر اين باشد كه نجوم، صاحباناراده مستقل، فاعل مختار و تاثيراتشان مستقل استبدون اين كهمسخر خداوند باشند، [چنان كه منجمان قبل از اسلام بر اين باوربودهاند]، در اين صورت منجم مانند ساحر و كاهن است. اما اگراعتقاد بر اين باشد كه اوضاع فلكى [اتصالات، اقترانات، انفصالات،تربيعات، تسديسات و...] همه نشانهها و علامات سنتخدا و عادت اوباشند، يعنى بر اين باور باشيم كه عادت خدا بر اين امر جارى استكه مثلا فلان اختر فلان تاثير را دارد و حقتعالى تاثيرات آنها رابه مقتضاى حكمتخويش قرار داده است، در اين صورت حرام نيست،مىتوانيم فراگيريم، آموزش دهيم، پژوهش به عمل آوريم، به ويژه اينكه حقتعالى قادر است تاثيرات آنها را به وسيله صدقه دادن، دعا وراز و نياز داشتن، تغيير دهد. زيرا حقتعالى هرچه را بخواهد محوكرده و هرچه را بخواهد ثابتباقى مىدارد. (يمحواالله ما يشاء ويثبت و عنده ام الكتاب) [6].
ولى احاطه به دقائق اخترشناسى بر غير خزينهداران علم الهى ميسورنيست، زيرا ديگران احاطه كامل به احوال و اوضاع فلكى و اقتراناتكواكب ندارند. ليكن سخن فوق نبايد مانع از نظر و كاوش در كتب وتحقيقات اهل نجوم گردد، زيرا احوال و اوضاعى را براى نجوم واختران به نگارش آوردهاند كه غالبا اتفاق مىافتد و آنها را بايداحتياطا عمل كرد، از اينرو مىبينيم گروهى از شيعه اين دانش را فراگرفته كه در ميان آنان علما و محدثان بزرگ وجود داشتهاند [7].
صاحب جواهر آنگاه يك فهرستبزرگ از اسامى آنان يادآور شده كه مادر آينده به آنها خواهيم پرداخت.
مولوى در مثنوى نيز هم دلالت نجوم و آثار قضا و قدر آنها راپذيرفته و هم معتقد به احتياط است. آنسان كه صاحب جواهر نيز گفته،جانب احتياط بايد رعايت گردد. وى چنين مىسرايد:
نحس كيوان يا كه سعد مشترى نايد اندر حصر اگرچه بشمرى ليك هم بعضى از اين هر دو اثر شرح بايد كرد بهر نفع و ضر تا شود معلوم آثار قضا شمهاى مر اهل سعد و نحس را طالع آن كس كه باشد مشترى شاد گردد از نشاط و سرورى و آن كه را طالع زحل، از هر شرور احتياطش لازم آيد در امور گر نگويم آن زحل استاره را ز آتشش سوزد مر آن بيچاره را جنبش اختر نيايد جز سقيم برندارد جز كه آن لطف عميم اذكرواالله شاه ما دستور داد ديد اندر نار، ما را نور داد [8]
پس بايد نحوست آنها را با صدقه، ذكر خدا، برطرف كرد تا لطف عميمخدا شامل گردد.
[1] - بحارالانوار: ج58، ص 235، نشر آخوندى.
[2] - بحارالانوار: ج58، ص 237 - 238.
[3] - بحارالانوار: ج58، ص 237 - 238.
[4] - كلينى: روضه كافى، ص 195- 210، نشر آخوندى، 1389ه. ق 1348ش- وسائل الشيعه: ج12، ص 102 به كوشش ربانى شيرازى.
[5] - شيخ انصارى، مكاسب محرمه، ص 28، مساله تنجيم.
[6] - (رعد: 39)
[7] - جواهر، شيخ محمد حسن نجفى: ج22، ص 108 به بعد.
[8] - مولوى: مثنوى، دفتر دوم، ذيل عنوان: افكار فلسفى (...ان اصبحمائكم غورا فمن ياتيكم بماء معين)(ملك: 30).
درسهايي از مكتب اسلام _شماره 10 (سال78 ) تقويم شمسى تاريخ اسلام
على زمانى قمشه اى
آنچه در مورد گاه شماری و نجوم در قرآن آمده است:
اَلآصالْ : شامگاهان
آناء : ساعت
اَلْاِبْكارْ : بامداد
اَشْهُرُ الْحُرُم ْ: ماه های حرام ( ذیقعده ، ذیحجه ، محرم ، رجب)
اُفُول : فرو شدن ستاره و ماه و خورشید
اَیام حُسُومْ : روزهای نحس
اَیّام نَحسِاتْ : روزهای نحس بروج : جایگاه ستارگان
حِجَجْ : سال خُسُوف : ماه گرفتن
جُمُعَة : آدینه اَلْحَوْل : سال
اَلخُنِسّ اَلْجَوار الْكُنَّسْ : ستارگان سرگردان
دُرّی : ستاره روشن
دُلُوكْ : گشتن آفتاب و وقت زوال
اَلسَّبْتْ : شنبه
سَنَة : سال شَرْقی : جانب بر آمدن آفتاب
الشَّعْری : نام ستاره ای است
اَلشَّفَقْ : سرخی مغرب پس از فرو شدن آفتاب
اَلشَّمسْ : خورشید
الشَّهابْ : شهاب
الشَّهرْ : ماه
شَهْرُ رَمضَانْ : ماه رمضان
اَثْناعَشَرَشهراً : ماه های دوازده گانه
الصُّبحْ : بامداد
الطارِق : ستاره صبح طُلُوع : برآمدن خورشید
ضُحی : تاریك شدن شب عِشاءَ : شبانگاه
اَلْعَصْرْ : روزگار ، وقت نماز عصر
غاسِقْ : شب تاریك
غَدْ : فردا
اَلْغدوّ : بامداد كردن
اَلْغُرُوب : وقت فرو شدن آفتاب
اَلْفَجْر : بامداد
اَلْفَلَقْ : سپیده دم
اَلْفَلَكْ : چرخ
اَلْقَمَرْ : ماه كِسْف : پاره آسمان
كَواكِبْ : ستارگان
اَللّیلْ : شب
مَطْلَعُ الشَّمْسْ : جایگاه بر آمدن خورشید
اَلنَّجْمْ : ستاره
اَلنَّهارْ : روز
نور ماه در قرآن و علم نجوم
در گذشته بر این باور بودند که ماه، نور خود را متجلّی میکند.اکنون علم میگوید، نور ماه نور انعکاسی است.به هر حال این حقیقت 1400 سال پیش در قرآن در آیه زیر بیان شده است.
«تبارک الّذی جعل فی السماء بروجاً و جعل فیها سراجاً و قمراً منیراً؛جاودان و پر برکت است آن (خدایی) که در آسمانها منزلگاههایی برای ستارگان قرار داد و در میان آن، چراغ روشن و ماه تابانی آفرید».(سوره فرقان، آیه 61)
شمس به معنای خورشید است.به کلمه شمس به عنوان سراج به معنای «مشعل» یا وهّاج به معنای «لامپ پر نور» و یا ضیاء به معنای «نور درخشان» اشاره میشود.
همه این توصیفها برای خورشید مناسب است زیرا خورشید با انفجار درونی،گرما و نور شدیدی ایجاد میکند.کلمه عربی برای ماه قمر است که در قرآن به عنوان منیر یعنی جسم نورانی که نور میدهد توصیف میشود.باز توصیف قرآن دقیقاً با طبیعت ماه که از خود نور نمیدهد و جسمی است که نور خورشید را منعکس میکند، تناسب دارد.حتی یک بار هم از ماه به عنوان سراج، وهاج و یا ضیاء یاد نشده و یا خورشید به عنوان نور ومنیربه کار نرفته است.پس در قرآن تفاوت بین ماهیت نور ماه و نور خورشید تشخیص داده شده است.
«هو الّذی جعل الشّمس ضیاءً و القمر نوراً؛او کسی است که خورشید را روشنایی و ماه را نور قرار داد».(سوره یونس، آیه 5)
«الم تروا کیف خلق اللّه سبع سموات طباقاً؛آیا نمیدانید چگونه خداوند هفت آسمان را یکی بالای دیگری آفریده است».(سوره نوح، آیه 15)
«و جعل القمر فیهنَّ نوراً و جعل الشمس سراجاً؛و ماه را در میان آسمانها مایه روشنایی، و خورشید را چراغ فروزانی قرار داده است؟!».(سوره نوح، آیه 16)
اعجاز قران در علم نجوم
از جمله مواردی که موجب اعجاز قران می شود انواع علومی است که در خود جای داده است و جز با تفکر به دست نمی آید اینک یکی از این علوم را برای شما بازگو می کنیم این علم که امروزه به علم نجوم معروف است چندین سال پیش توسط قران کریم توضیح داده شده است.
-
افلاک مدار ستارگان آسمان شناسان پیشین معتقد بودند که فلک جسم مدور بزرگ و شفافی است که ستارگان در آن میخ کوب شده است ولی قرآن عقیده آنان را تکذیب می کند و مطابق آنچه امروزه روشن شده است می گوید فلک یعنی مدار ، افلاک یعنی مدار ستارگان و هر ستاره ای برای خود مدار مستقلی است این مطلب از بعضی آیات قرآن به وضوح بر می آید و با اندک توجه و دقت در آن موارد مطالب مورد نظرگویا می شود
-
مبدا آفرینش دقیق ترین نظر علمی که دانشمندان تا کنون به آن دست یافته اند این است که همه کرات و اجرام آسمانی ابتدا به صورت گاز بوده سپس به صورت اجسام و اجرام سماوی و به صورت فعلی در آمدند. قرآن نزدیک ترین مطلب را در این باره در هزار و چهارصد سال پیش فرموده است انهم در زمانی که شاید هنوز هیچ نظریه پردازی در این باره اظهار نظر نکرده بود خداوند در سوره فصلت آیه ۱۱ می فرماید ثم استوی الی السماء و هی دخان سپس به آسمانها پرداخت در حالی که به صورت دخان بود ازجمله مواردی که به عنوان کشف اسرار طبیعت قرآن از آن خبر داده و بعدها کشف شده است سیر طولی خورشید است قرآن کریم در سوره یس آیه ۳۸ می فرماید والشمس تجری لمستقرلها ذلک تقدیر العزیز العلیم خورشید به سوی قرار گاهی جریان دارد علم هیئت قدیم معتقد بود که خورشید به دور زمین می گردد ولی با پیشرفت علم و تکنولوژی ثابت شد که زمین به دور خورشید می گردد آنچه پیش از کشف حرکت زمین همه به آن اعتقاد داشتند چرخیدن خورشید به دور زمین بود که عرب به آن دوران می گوید ولی قرآن می گوید : خورشید جریان دارد جریان به معنی حرکت طولی است مانند جریان آب.
اعجاز قران در علم نجوم
از جمله مواردی که موجب اعجاز قران می شود انواع علومی است که در خود جای داده است و جز با تفکر به دست نمی آید اینک یکی از این علوم را برای شما بازگو می کنیم این علم که امروزه به علم نجوم معروف است چندین سال پیش توسط قران کریم توضیح داده شده است.
-
افلاک مدار ستارگان آسمان شناسان پیشین معتقد بودند که فلک جسم مدور بزرگ و شفافی است که ستارگان در آن میخ کوب شده است ولی قرآن عقیده آنان را تکذیب می کند و مطابق آنچه امروزه روشن شده است می گوید فلک یعنی مدار ، افلاک یعنی مدار ستارگان و هر ستاره ای برای خود مدار مستقلی است این مطلب از بعضی آیات قرآن به وضوح بر می آید و با اندک توجه و دقت در آن موارد مطالب مورد نظرگویا می شود
-
مبدا آفرینش دقیق ترین نظر علمی که دانشمندان تا کنون به آن دست یافته اند این است که همه کرات و اجرام آسمانی ابتدا به صورت گاز بوده سپس به صورت اجسام و اجرام سماوی و به صورت فعلی در آمدند. قرآن نزدیک ترین مطلب را در این باره در هزار و چهارصد سال پیش فرموده است انهم در زمانی که شاید هنوز هیچ نظریه پردازی در این باره اظهار نظر نکرده بود خداوند در سوره فصلت آیه ۱۱ می فرماید ثم استوی الی السماء و هی دخان سپس به آسمانها پرداخت در حالی که به صورت دخان بود ازجمله مواردی که به عنوان کشف اسرار طبیعت قرآن از آن خبر داده و بعدها کشف شده است سیر طولی خورشید است قرآن کریم در سوره یس آیه ۳۸ می فرماید والشمس تجری لمستقرلها ذلک تقدیر العزیز العلیم خورشید به سوی قرار گاهی جریان دارد علم هیئت قدیم معتقد بود که خورشید به دور زمین می گردد ولی با پیشرفت علم و تکنولوژی ثابت شد که زمین به دور خورشید می گردد آنچه پیش از کشف حرکت زمین همه به آن اعتقاد داشتند چرخیدن خورشید به دور زمین بود که عرب به آن دوران می گوید ولی قرآن می گوید : خورشید جریان دارد جریان به معنی حرکت طولی است مانند جریان آب.