راسخون

خنده ها و لطیفه ها

rassool کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 471
|
تاریخ عضویت : تیر 1387 

$لحظه مرگ:
يه آدم خيس،درحال مرگ بوده از زنش مي‌پرسه: بابك كجاست؟ بابك ميگه: من اينجام بابا... دوباره مي‌پرسه: سيامك كجاست؟ سيامك ميگه: من اينجام بابا... يهو داد مي‌زنه: اي واي! همتون كه اينجاييد، پس لامپ اون اتاق واسه چي روشنه؟
$عقل سالم:
خانمي خيلي به عقل خودش مي‌نازيد و هميشه پيش شوهرش از خودش تعريف مي‌كرد. يه روز گفت: مردم راست گفتن كه داراي عقل سالم و درستي هستم. شوهرش جواب داد: درست گفتن چون تو هرگز عقلت را به كار نمي‌بري؛ به همين‌دليل، سالم مانده است!
$نشاني:
اتوبوس سرچهار راه رسيد. پيرمرده عصاشو به پشت راننده زد و گفت:«اينجا چهار راه سعديه؟»
راننده گفت:«نخير،اينجا ستون فقرات بنده است.»
$دنياي گنجشكي:  
يه روز يه گنجشك با يه موتوري تصادف مي‌كنه و بي‌هوش مي‌شه. وقتي به هوش مي‌آيد، مي‌بينه تو يه قفسه. مي‌زنه توي سرش و ميگه: «بيچاره شدم، موتوريه مُرد!»
$شيرين‌تر از عسل:
به خسيسي ميگن شيرين‌تر از عسل تا حالا خوردي؟ ميگه: آره،يه ترشي مجاني!!
$ويندوز:
كسي در و پنجره‌ساز بود، ميره خواستگاري، پدر عروس ميگه: آقا داماد چه كاره‌اند؟ داماد خواست كلاس بذاره، ميگه: من ويندوز نصب مي‌كنم!!!
$موهاي سفيد:
پدر:«پسرم! هروقت مرا عصباني مي‌كني، يكي از موهايم سفيد مي‌شود.»
پسر: «حالا فهميدم كه چرا پدربزرگ همه موهايش سفيد است.»
$جمله‌سازي:
پليس،جلوي راننده رو مي‌گيره، ميگه: كارت ماشين، گواهينامه، معاينه فني، بيمه و... طرف ميگه: چيكار كنم؟ جمله بسازم.
$خودكشي گوسفند:
يه روز يه گوسفنده مي‌خواسته خودكشي كنه ميره سركوچه ماشين بگيره ميگه: دربست كشتارگاه.
$خاكي:
به طرف ميگن: پشتت خاكيه. ميگه: پس چي! مي‌خواستي آسفالت باشه.
$ريش سيبيل:
به كسي مي‌گن: چرا رويش و سيبيل نداري؟! ميگه: به مادرم رفتم.
منبع:نشريه قدر ،شماره 22.
farshon کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 43957
|
تاریخ عضویت : آذر 1387 
کمی خلاصه تر بنویس مرسی
amir68 کاربر تازه وارد
|
تعداد پست ها : 26
|
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
افرین خیلی خوبه  همین طوری ادامه بدین فقط یکم لطیفه های باحال تربگین
chavoshian کاربر تازه وارد
|
تعداد پست ها : 28
|
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1389 
دنیای گنجشکی خیلی بامزه بود
ayesh1344 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 5083
|
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1389 
خیلی خوب است