یا ابا صالح المهدی ادرکنی
در یک سکوت مبهم
غرق در واژه ها هستم
نمی یابم آن اکسیر نجات بخش را
آن که اسم
اعظمش گویند
چه فرقی می کند
که آن اسم را بیابم یا نه
من صاحب اسم را یافته ام
ودر بستر عشق او آرمیده ام
من با عشق او
غرق در واژه ها هستم
نمی یابم آن اکسیر نجات بخش را
آن که اسم
اعظمش گویند
چه فرقی می کند
که آن اسم را بیابم یا نه
من صاحب اسم را یافته ام
ودر بستر عشق او آرمیده ام
من با عشق او
آتش را سرد کرده ام
نیل را شکافته ام
و به صلیب رفته ام
من مست شراب عشق اویم
و در خمار رخ زیبایش
حیران و سرگردانم
تا روز وصال
نیل را شکافته ام
و به صلیب رفته ام
من مست شراب عشق اویم
و در خمار رخ زیبایش
حیران و سرگردانم
تا روز وصال
یا مهدی ادرکنی
السلام عليك يا ابا صالح المهدي ادركني
باید فکر کنیم همیشه در محضر امام هستیم .
ای صنــم بنمــــا تو دستی بـــر سرش
کــــه بجـــز تو کــــس نبــاشد سرورش
چون که او را غـرق کردی در بحر خویش
در دو عـــــالم او نــــگنجد حـــــال بیش
ای نگـــــار بی قــــــرین ای آفتـــــــاب
تـــــا چند بـــــاشد چهرات در این نقـاب
از پــــــس پــــــرده در آ و جــــلوه کـــن
عــــــاشقـــــــان را بــا نگاهی زنده کن
کــــه بجـــز تو کــــس نبــاشد سرورش
چون که او را غـرق کردی در بحر خویش
در دو عـــــالم او نــــگنجد حـــــال بیش
ای نگـــــار بی قــــــرین ای آفتـــــــاب
تـــــا چند بـــــاشد چهرات در این نقـاب
از پــــــس پــــــرده در آ و جــــلوه کـــن
عــــــاشقـــــــان را بــا نگاهی زنده کن
طاووس كبریایى!اى هدیه خدایى!
تو دیدنىترینى، اى دیدنى، كجایى؟
هر دیده مست راهت، غمدیده در پناهت
خشكیده یاس عالم در حسرت جدایى
اى آسمان اوّل!اى سایبان آخر!
اى چشم چشمه عشق! رحمى به بینوایى
آرامتر كه من هم با كودكان بیایم
پایى نمانده دیگر، جز دست بر دعایى
سخت است بىتو بودن، سخت است بىتو ماندن
سخت است بىتو، بىتو، بىیار دلربایى
هر درد را دوائى، هر سینه را صفایى
دنیاست غرق ظلمت، تو نور و روشنایى
اى یادگار دیروز،اى ماندگار فردا
اى بىقرار امروز، جانا چه آشنایى
آسان نمىتوان رفت از خوان رحمت تو
بگذار تا بمانم در زیر گرد پایى
اُمّید نااُمیدان، مهدى سرت سلامت
سنگ است قلب بىتو، ننگ است بىوفایى
تو دیدنىترینى، اى دیدنى، كجایى؟
هر دیده مست راهت، غمدیده در پناهت
خشكیده یاس عالم در حسرت جدایى
اى آسمان اوّل!اى سایبان آخر!
اى چشم چشمه عشق! رحمى به بینوایى
آرامتر كه من هم با كودكان بیایم
پایى نمانده دیگر، جز دست بر دعایى
سخت است بىتو بودن، سخت است بىتو ماندن
سخت است بىتو، بىتو، بىیار دلربایى
هر درد را دوائى، هر سینه را صفایى
دنیاست غرق ظلمت، تو نور و روشنایى
اى یادگار دیروز،اى ماندگار فردا
اى بىقرار امروز، جانا چه آشنایى
آسان نمىتوان رفت از خوان رحمت تو
بگذار تا بمانم در زیر گرد پایى
اُمّید نااُمیدان، مهدى سرت سلامت
سنگ است قلب بىتو، ننگ است بىوفایى
تو که بیایی ، دلهایمان در بهار آن شکوفه میدهد، زخمهای 1400 ساله مان تسکین می یابد و سهم هیچ نگاهی دیوار نمی شود.
برایمان دعا کن که وظیفه شیعه بودنمان رابدرستی ادا کنیم. برای هدایتمان دعا کن که انتظار آمدنت را به دعا نشسته ایم:
برایمان دعا کن که وظیفه شیعه بودنمان رابدرستی ادا کنیم. برای هدایتمان دعا کن که انتظار آمدنت را به دعا نشسته ایم:
اللهم عجل لولیک الفرج
آخرين يادگار و نازنين نگار فاطمه سلام الله عليها را شرافتى در حسب و نسب هست كه احدى داراى آن نيست.چرا كه لباس شرافتى كه يكايك پدران و اجداد پاك او عليهم السلام در نسب، تك به تك دارند، او همه را يك جا بر تن دارد.
حضرت مهدی فرموده اند:مگر نمی خواهی من رفیق تو و تو عاشق من باشی، پس من تو را می خرم به شرط اینکه تو آنچه رضایت من در آن است به عمل گیری و برای ظهور من دعا کنی
که مظلومتر از من در این عالم کسی نیست."
که مظلومتر از من در این عالم کسی نیست."
یا ابا صالح
ساعات عمرم همه با درد وغم گذشت
دستم بگیر که آب از سرم گذشت
میخواستم وقف دین تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف آنچه میخواستم گذشت
تا کی غروب جمعه ها بنشینم یک گوشه به انتظار؟
که این جمعه هم گذشت ....
عجل علی ظهورک
ساعات عمرم همه با درد وغم گذشت
دستم بگیر که آب از سرم گذشت
میخواستم وقف دین تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف آنچه میخواستم گذشت
تا کی غروب جمعه ها بنشینم یک گوشه به انتظار؟
که این جمعه هم گذشت ....
عجل علی ظهورک
کمی تب داشتم رفتی و قرص ماه آوردی
برایم شیشه ای از عطر بسم الله آوردی
من از صد بار اسماعیل و هاجر تشنه تر بودم
تو این زمزم ترین را از کدامین راه آوردی
من از بی قبلگانم کافری از من نمی پرسد
مسلمان کافرا! کی رو بدین درگاه آوردی
عزیز مصر بود این دل که بخشیدم به تو روزی
امان از گرگ یوسف خورده ای کز چاه آوردی
دوباره شنبه ام تعطیل شد یکشنبه ام تعطیل
دوباره یادم از آن جمعه ناگاه آوردی
برایم شیشه ای از عطر بسم الله آوردی
من از صد بار اسماعیل و هاجر تشنه تر بودم
تو این زمزم ترین را از کدامین راه آوردی
من از بی قبلگانم کافری از من نمی پرسد
مسلمان کافرا! کی رو بدین درگاه آوردی
عزیز مصر بود این دل که بخشیدم به تو روزی
امان از گرگ یوسف خورده ای کز چاه آوردی
دوباره شنبه ام تعطیل شد یکشنبه ام تعطیل
دوباره یادم از آن جمعه ناگاه آوردی
السلام علیک یا ابا صالح
المهدي(عج)
گر نیایی تا قیامت انتظارت میکشم
منت عشق از نگاه پر شرارت میکشم
ن
از چندین ساله از چشم خمارت میکشم
تا نفس باقیست اینجا انتظارت میکشم
دلتنگی ام برای آمدنت تمامی ندارد مهدی جان...