كنكور و دانشگاه / ۸ روش موثر برای موفقیت در دانشگاه
|
کنکور در سال ۱۳۹۰ چه خواهد شد
|
معلوم نیست نمایندگان مجلس و مدیران اجرایی وزارتخانه های ذی ربط براساس کدام یافته ها و تحلیل های کارشناسی به چنین احکام قطعی دست یافته اند. آیا کارشناسان پژوهشگاه تعلیم و تربیت وابسته به آموزش و پرورش، اساتید دانشکده علوم تربیتی و حتی مرکز پژوهش های مجلس طرح شش ماده ای نحوه پذیرش دانشجو که به غلط طرح حذف کنکور نامیده شده را واجد چنین پیامدهای معجزه آسایی می دانند؟ مروری بر مذاکرات صحن علنی مجلس و دقت در استدلال های موافقان و مخالفان نشان می دهد که اصولاً کارشناسان و مراکز تحقیقاتی و پژوهشی ورودی به این ماجرا نداشته اند. سطح مباحث بسیار نازل و به شدت متاثر از دریافت های حسی و شخصی نمایندگان بود. سایر طرح های مجلس در مورد مسائل آموزشی مانند طرح استخدام ۴۰ هزار معلم حق التدریسی و احیای معاونت پرورشی و الزام دولت به تهیه لایحه نظام هماهنگ نیز فاقد پشتوانه کارشناسی بودند. در این میان موافقت وزیر آموزش و پرورش و معاونان او با طرح جدید غیرقابل فهم و گیج کننده است. با اجرای کامل این طرح بخش عمده ای از وظایف سازمان سنجش بر دوش آموزش و پرورش نهاده می شود و قسمتی از توان اجرایی و مالی آموزش و پرورش صرف اموری خواهد شد که جزء وظایف ذاتی این دستگاه نیست. ● اهمیت دوره متوسطه این دوره تحصیلی آموزش عمومی (ابتدایی و راهنمایی) را به آموزش عالی پیوند می دهد و از سه بعد دوره ای انتقالی است. انتقال از آموزش عمومی همگانی و غیرتخصصی به آموزش دانشگاهی تخصصی برای بخشی از جمعیت دانش آموزی، انتقال از محیط آموزشی به محیط کار و زندگی؛ آموزش متوسطه منبع اصلی تربیت نیروی انسانی نیمه ماهر و ماهر به شمار می رود، برای بیش از نیمی از دانش آموزان متوسطه آموزش متوسطه یک آموزش پایانی به حساب می آید و بالاخره انتقال از دوره کودکی که نیازهای فرد تحت نظر و مراقبت دیگران تامین می شود به دوره جوانی و بلوغ که طی آن فرد به استقلال و قبول مسوولیت می رسد. در نظام جدید آموزش متوسطه آمادگی برای ورود به دانشگاه ها تنها بخشی از اهداف دوره متوسطه است. به همین دلیل طول دوره متوسطه از چهار سال به سه سال تقلیل یافت و قرار بود بین ۱۵ تا ۲۰ درصد فارغ التحصیلان دوره متوسطه (۵/۱ تا دو برابر ظرفیت دانشگاه ها) وارد دوره یک ساله پیش دانشگاهی شوند و تنها کسانی که این دوره را با موفقیت بگذرانند در آزمون ورود به دانشگاه شرکت کنند. تاکید اصلی دوره متوسطه بر آموزش های فنی و حرفه ای و کار دانش بود تا دانش آموزان به مهارت های قابل اشتغال دست یابند و بعد از اخذ دیپلم یا با طی دوره کاردانی پیوسته به عنوان کارگر نیمه ماهر، ماهر یا تکنسین وارد بازار کار شوند. نظام آموزش متوسطه در نیمه راه دچار استحاله شد. سیستم آموزش متوسطه قدیم خود را در قالب جدید بازسازی کرد. در حال حاضر حدود ۳۰ درصد دانش آموزان در شاخه فنی و حرفه ای و شاخه کار دانش به تحصیل مشغولند و ۷۰ درصد دانش آموزان در شاخه متوسطه نظری (ریاضی فیزیک، علوم تجربی و علوم انسانی) درس می خوانند و تقریباً همه آنها وارد دوره پیش دانشگاهی می شوند و دوره پیش دانشگاهی علت وجودی خود را از دست داده و در حکم سال چهارم شاخه متوسطه نظری به حیات خود ادامه می دهد. هدایت تحصیلی که قرار بود در دوره راهنمایی انجام شود به سال اول متوسطه منتقل شده است و اینها همه نتیجه عطش خانواده ها برای ورود فرزندانشان به دانشگاه است و این عطش سیری ناپذیر بیش از آنکه معلول علم دوستی ایرانیان باشد، محصول رکود اقتصادی و بیکاری گسترده جوانان است. ریشه معضل کنکور را باید در جای دیگری جست وجو کرد. ● اهداف متناقض وزیر آموزش و پرورش در سخنرانی های خود بارها بر تدوین فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی تاکید کرده است. معنای واضح این نظر این است که بعد از گذشت ۲۸ سال از انقلاب اسلامی نظام آموزش و پرورش ما اسلامی نیست. فرشیدی حتی پا از این فراتر گذاشته و الگوی صحیح و آرمانی را مدارس علوم دینی به سبک حوزه های علمیه می داند و برای پیاده کردن این الگو از علما و روحانیان کمک خواسته است. در پاسخ به درخواست وزیر دوشنبه ۷ خرداد امام جمعه اصفهان در دیدار با وزیر آموزش و پرورش گفته؛ «با توجه به نیاز این وزارتخانه و نبود طلبه کافی در حوزه ها غبرای تدریس در مدارسف بهتر است آموزش و پرورش با برگزاری دوره های ضمن خدمت و ایجاد مراکزی خاص افرادی را در حد کارشناس تحت آموزش دروس طلبگی قرار دهد و نیروی مورد نیاز خود را تربیت کند.» در کنار چنین نظراتی که اصولاً تجربه تاسیس مدارس نوین را نفی می کند، حرف های مدرنی نیز از آموزش و پرورش شنیده می شود. وزیر از مدرسه زندگی سخن می گوید و هدف اصلی آموزش و پرورش را آموزش مهارت های زندگی می داند و امور تربیتی را کارگاه و آزمایشگاه علوم انسانی معرفی می کند. سخنان وزیر تحت تاثیر مخاطبان او رنگ و بوی متفاوتی به خود می گیرد. گاهی معلم را به عنوان محور آموزش و پرورش معرفی می کند. روز دیگر کتاب درسی را اساس آموزش و پرورش می داند. اما با محول شدن وظیفه گزینش دانشجو به آموزش و پرورش آموزش در مقطع متوسطه کاملاً نمره محور خواهد شد و برگزاری امتحانات هماهنگ بخش عمده ای از وقت معلمان و دانش آموزان را پر می کند، یادگیری برای زندگی جای خود را به یادگیری برای کسب نمره خواهد داد. از سوی دیگر رویکرد نمره محور در مقطع متوسطه با سیاست های دیگر آموزش و پرورش از جمله حذف امتحان و نمره در مقطع ابتدایی در تناقض است. به احتمال زیاد کلاس های درس مدارس به طور کامل به کلاس کنکور تبدیل می شود. تضمین قبولی در کنکور جای خود را به تضمین معدل ۱۹ به بالا خواهد داد. جزوه های درسی دبیران و نمونه سوال و تجزیه کتاب درسی به سوال و جواب جای مهمی در آموزش های دبیرستانی پیدا می کند. تحت فشار دانش آموزان نمره ارزشیابی مستمر دبیران حذف خواهد شد. در چنین فضایی همه فعالیت های آموزش و پرورش تحت تاثیر نمره و امتحان قرار خواهد گرفت و اهداف سه گانه آموزش متوسطه در یک هدف خلاصه می شود؛ آماده کردن دانش آموزان متوسطه برای ورود به دانشگاه. ● مافیا برخلاف تصور مدافعان طرح جدید، بازار رسمی و غیررسمی، آموزشگاه های کنکور، تدریس خصوصی و نشر جزوات و کتاب های درسی تعطیل نخواهد شد، چرا که ضرورت وجودی آنها همچنان پایدار است. اگر آنگونه که برخی نمایندگان ادعا می کنند، هم اکنون و در گذشته، در سازمان سنجش مافیای فروش سوالات کنکور لانه کرده و آنها به راحتی آب خوردن رتبه ها را جابه جا می کنند، چه تضمینی هست که این مافیا که سالانه به گفته یکی از نمایندگان چهارصد میلیارد تومان سود می برد کار خود را تعطیل کند. چنین مافیایی تنها کافی است اندکی جابه جا شود و محل عملیات خود را به دبیرستان ها منتقل کند. اگر مافیای کنکور در امتحانات متمرکز، تستی، چهارجوابی که اوراق آن با ماشین تصحیح می شود و امکان نظارت نیروهای امنیتی و فضایی بر آن وجود دارد با دست باز عمل کرده است، در سیستم غیرمتمرکز که برگزاری امتحان و تصحیح اوراق در ۲۰ هزار دبیرستان بخش شده و سوالات تشریحی است و توسط انسان تصحیح می شود، مسلماً دست بازتری خواهد داشت. صاحبان قدرت و ثروت برای کسب معدل ۱۹ به بالا و افزایش شانس فرزندانشان برای ورود به دانشگاه های معتبر راه های جدیدی را تجربه خواهند کرد. مدیران مدارس، مربیان و دبیران در معرض آلودگی به مفاسد اقتصادی قرار می گیرند. مافیا و فساد مالی منطق اقتصادی دارند. قبولی در دانشگاه و رشته های مطلوب، کالای کمیاب اقتصادی است و تقاضا برای آن زیاد است. نبود تعادل بین عرضه و تقاضا عامل پیدایش بازار سیاه است. یک راه این است که با افزایش ظرفیت دانشگاه ها و ایجاد تعادل بین عرضه و تقاضا این بازار را ساماندهی کرد. به عنوان مثال اگر تعداد داوطلبان ورود به دانشگاه دو میلیون نفر است ظرفیت پذیرش دانشگاه ها دو میلیون یا بیشتر باشد. اما افزایش ظرفیت هم مشکل رقابت فشرده داوطلبان را حل نخواهد کرد. مساله اصلی داوطلبان و خانواده های آنها تنها ورود به دانشگاه نیست. در شرایط کنونی بعضی از رشته ها در برخی دانشگاه ها به اندازه کافی داوطلب ندارند و ظرفیت آنها خالی می ماند. رقابت اصلی ۵/۱ میلیون داوطلب ورود به دانشگاه بر سر کسب رتبه های زیر ۳۰۰۰ و حداکثر ۵۰۰۰ است. حتی ضعیف ترین داوطلبان، انتخاب رشته اولشان در رشته ریاضی، مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف است. برای دو هزار ظرفیت مهندسی دانشگاه های دولتی حدود ۴۵۰ هزار داوطلب وجود دارد، برای کمتر از هزار ظرفیت رشته حقوق دانشگاه های دولتی حدود ۷۰۰ هزار داوطلب موجود است. در رشته تجربی هم انتخاب اول ۵۰۰ هزار نفر متقاضی پزشکی و دندانپزشکی است. چنین تقاضای بالایی فقط با منطق اقتصادی قابل توجیه است. دانشگاه هایی مانند صنعتی شریف، تهران، پلی تکنیک، صنعتی اصفهان، شیراز، تبریز و مشهد با انبوه متقاضیان با معدل ۱۹ به بالا مواجه خواهند شد و امکان انتخاب دانشجو براساس سوابق تحصیلی به دلیل شرایط یکسان هزاران متقاضی ممکن نیست. بنابراین این دانشگاه ها به صورت مجزا دست به گزینش دانشجو خواهند زد. امتحانات تشریحی به دلیل دخالت سلیقه تصحیح کنندگان اوراق با اعتراضات گسترده دانش آموزان مواجه می شود و ظرف یکی دو سال بار دیگر امتحانات به صورت تستی و چهارجوابی برگزار خواهد شد. در چنین شرایطی کمیته ساماندهی نحوه پذیرش دانشجو که در همین قانون پیش بینی شده است با صدور صدها بخشنامه و دستورالعمل طرح را گام به گام تعدیل خواهد کرد. دانشگاه های معتبر دولتی برای همه رشته های خود و دانشگاه های دیگر برای برخی از رشته ها کنکور برگزار خواهند کرد. در شرایط آشفته ای که به وجود می آید، حق دانش آموزان برخاسته از خانواده های فقیر که جز استعداد و سختکوشی سرمایه ای ندارند، پایمال خواهد شد. دامنه اعتراضات بالا می گیرد. نمایندگان مجلس هشتم یا نهم دست به کار خواهند شد و با ارائه طرح جدیدی این بار را از دوش آموزش و پرورش برمی دارند و امتحانات ورودی دانشگاه را متمرکز می کنند. سعی و خطا سرنوشت ماست. |
| شیرزاد عبداللهی |
|
کنکور را قورت بده
|
قبل از شروع به خوندن این مطلب دقت کنید در زمانی کلافگی ، خستگی و بی حوصلگی این مطلب رو نخونید اگه حس می کنید شرایطتتون الان مناسب نیست حتما الان کامپیوتر و خاموش کنید و برید و یه دوش آب خنک بگیرید لباس مناسب بپوشید اطاقتونو از کتاب های بهم ریخت و برگه های چک نویس و پاک نویس و لباس هایی که هر کدومشون یه طرف افتادن مرتب کنید بعد دوباره این مقاله رو باز کنید و قبل از خوندنش یه چند دقیقه آرام بشنید چشماتونو ببنید و به چیزی که دوست دارید بهش برسید فکر کمید بعد از اینکه هدفتون و مشخص کردید و یه مقداری ریلکس شدید حالا شروع به خوندن کنید به نام خدا حالا چرا که دوبار گفتم به نام خدا بخاطر این که الآن شما با چند سطر قبلتون خیلی متفاوته شاید الان تو ذهنتون چیزی هست که اون وقت نبود . نمی دونم زمانی که شما دارید این مطلب رو می خونید چقدر به کنکورتون مونده اصلاً چه کنکوری می خواید بدید مهم نیست فقط و فقط عزم و اراده شما مهمه و یه تذکر هم بدم که مطالب فقط تجربه شخصی خودمه که بنظرم کمک کننده است چون بارها این مطالب رو به دوطلبای کنکور گفتم و راضی هم بودن . خب من این مطالب رو به صورت جداگانه و نکته ای آوردم که از خوندنش کلافه نشید . ۱) به یاد خدا تکیه کنید : نمی خوام حرف های کلیشه ایی بزنم اما باور کنید همش چند دقیقه عبادت خدا و توکل به خدا یه آرامش عجیبی به شما میده که خیلی کمکتون می کنه ۲) هدفتون رو مشخص کنید : خودتون رو منصفانه و تو یه دید کلی بسنجید و هدفتون را مشخص کنید به واقیت نگاه کنید و آیندتون را تجسم کنید ۳) انگیزه داشته باشید : شاید بشه گفته انگیزه و هدف رو باید کنار هم آورد اما من جدا گفتم چون که انگیزه فاکتور بسیار خوبی برای تلاش های شماست . همیشه به خودتون انگیزه بدید خودتون رو امیدوار نگه دارید از نا امیدی و مایوس شدن جداً خود داری کنید همیشه به خودتون بگید اگه تلاش کنم می تونم من ضریب هوشی خوبی دارم باید تلاش و تلاش و تلاش کنم اما مواظب باشید انگیزه های کاذب نداشته باشید و این امیدواری ها موجب بی تفاوتی و این که بگید دیگه درس خوندن نداره نشه ۴) خودتون رو با کسی مقایسه نکنید خودتون رو با خودتون مقایسه کنید : هیچ وقت سعی نکید خودتون رو با دختر خاله و پسر دایی و پسر شمسی خانم همسایتون مقایسه کنید چه فکر کنید ازتون بالاترید یا پایین تر چون کلاً این طرز فکر ها به کل غلطه شرایط شما با شرایط اونا کاملاً متفاوته سعی کنید خودتون رو با خودتون مقایسه کنید دیروز ، هقته پیش ، ماه پیش شرایط شما چطور بود چطور درس می خوندید هر درس چقدر خونده اید پیشرفت یا پسرفت هاتونو ثبت کنید نمودار کنید که بدجوری بهتون انگیزه میده اما همین جا به شما بگم الان نسب به دیروز کلی پیشرفت کردید چون این مقاله رو خوندید و طرز فکرتون عوض شده ۵)وضعیت هر درستون رو مشخص کنید : به طور جزیی تر باید بررسی کنید که وضعیت هر درستون چطوریه چه درسی قوی هستید و چه درسی کمتر قوی هستید . هیچ وقت واژه های ضعف و بلد نیستم و ... به کار نبرید چوه بلد هستید می تونید . ۶) هیچ درسی رو حذف نکیند : هیچ وقت به فکر این نباشید که خوب فلان درس رو وقت نمی زارم و صفر می زنم . بزارید راحت تر بگم از فکر صفر زدن درس عربی و انگلیسی یا هر درس دیگه به شدت بیاید بیرون . با خودتون یه بررسی کنید صفر زدن یا همون اصلاً نزدن یعنی چی ؟ خوب من می گم یعنی این که شما اون درس رو اصلاً اصلاً بلد نیستید و حتی اطلاعات عمومی هم ندارید در صورتی که شما این درس رو سال ها و سال ها خونید و تو کنکور همیشه چند سوال آسون یا بهتر بگم واقعاً آسون وجود دارد پس حتماً برید و اون درس رو بخورید حتی شده برای یک تست که می تونه شمارو چند صد نفر جابجا کنه ۷) کتاب هاتونو مشخص کنید : از افراد موفق در کنکور یا معلم ها و اساتید و یا از تجربه خودتون استفاده کنید ببینید کدوم کتاب به درد کدوم درس می خوره ۸) به ترتیب به خونید : همیشه سعی کنید دو صفحه اینجا سه صفحه اون کتاب و فراموش کنید یعنی به ترتیب بخونید . منظورم از ترتیب ، ترتیب درس ها نیست ترتیب کتاب ها توی یه درس خوب این یعنی چی ! اها اول از همه که خواستید یه درس رو شروع به خوندن کنید جزوه استاد خودتون ، اون کتاب که گفتم پیدا کنید یه سری مجموعه سوال کنکور و اگر حس می کنید بازم نیاز کتاب های دیگه رو آماده کنید . وقتی تصمیم به خوندن اون درس گرفتید اول از همه به سراغ جزوه استاد خودتون برید می دونید چرا ؟ چون حتماً تو اون جزوه شیوه گفتن به ذهنتون آشناست و نکته ها یا حتی دستختتون شما رو می بره تو جو کلاس و خیلی بهتر مطلب رو می فهمید بعد که یک مطلب یا یک فصل از اون درس رو خوندید برید سراغ اون کتاب که مشخص کردید اون رو هم خوب بخونید و در آخر برید سراغ تست ها هیچ وقت اول از همه تست نزنید ۹) یادداشت کنید تا کجا خونید : همیشه یک برگه تو همه کتاب هاتون بزارید یا اینکه صفحه اولشو به این کار اختصاص بدید اگر جزو خودتون صفحه نداره صفحه بندی کنید در آخر که خواستید اون کتاب با جزوه رو ببندید روی اون برگه اعمال خودتون ثبت کنید که مثلاً یک فروردین ۸۸ تا صفحه ۵۵ . خوب این کار فواید زیادی داره که من چند تا شو می گم بقیه رو خودتون می فهمید . این کار باعث می شه منسجم بخونید دفعه بعد می دونید از کجا شروع کنید . تو اون نموداری که گفتم واسه خودتون درست کنید ثبت کنید این طوری معلوم میشه کی درس خوندید که نخونید حالا دیگه از فردا فردا گفتن دور می شید و تنبلی کردن تو برگه اعمالتون ثبت می شه ۱۰) یادداشت برداری کنید : این یادداشت برداری انقدر مهمه که شاید ۲تا شماره باید بهش اختصاص داد یادداشت برداری مثل سیر می مونه هیچ وقت نمی تونید همه خواصشو بگید اما چیزی که واضحه این که شما اگه یه فصل رو یادداشت برداری کنید مثلاً یادداشت ها بشه یک صفحه این یک صفحه چند روز بعد برای شما ارزش طلا داره . درسته الان که شما دارید این فصل و می خونید کاری الکی یادداشت برداری اما چند روز بعد که اون مطالب لبه پرتگاه فراموشی قرار گرفت ارزششو می دونید و مثل یه طناب آموخته های شما رو از خطر فراموشی نجات میده . ۱۱) درست تست بزنید : خب این همه درس خونید دیگه می خواید نتیجشو تو تست ها ببینید اما چگونه درست تست بزنید . اول از همه تو کتاب تست ها یا نمونه تست ها از اعلامت زدن تست سخت و تست آسون دایره و مربع و این جور چیزا خود داری کنید این کار را واسه سر جلسه کنکور که فقط یه باز از اون سوال ها استفاده می شه اما این جا شاید شما یک سری تست و سه دفعه بزنید اگر کنار یه تست علامت آسون بزنید یا سخت دید شما رو نسبت به اون تست عوض می کنه و از دیدتون اون تست غول میشه یا خیلی آسون که دیگه اونم نمی تونید بزنید . اما برای تست زدن منجسم تست بزنید یعنی مثلا یک سری تست رو کاملا و پشت سر هم بزنیدو جواب تست ها رو بین تست زدن به هیچ وجه نگاه نکید تست زدنتون که کامل شد حالا برید سر وقت جواب ها و همه رو مرور کنید حالا درصدتونو بگیرید برای این کار تعداد جواب های درست رو بشمارید به ازاء هر سه تا غلط یه درست رو حذف کنید حالا مثلاً شد ۲۰ تا از ۳۰ تا تستی که هست خب یه تناسب بگیرید یعنی ۲۰ از ۳۰ می شود مقدار ایکس از ۱۰۰ که به راحتی درصد شما حساب می شه . خب ۱۱ تا بند گفتم که فکر کنم هر کدومش یا دنیایی واسه خودش داره پس حتماً به همشون توجه کنید و باز هم این مقاله رو از اول بخونید هر وقت حس کردید علاقتون به درس کم شده سراغ این مقاله بیاید سعی کنید عواملی که شما رو از درس دور می کنه جداً دوری کنید می دونم چه عواملی هست یکیش و مهمترینش این کامپیوتر سعی کنید خدتونو ازش جدا کنید اگه واقعاً اراده دارید این مقاله رو پرینت بگیرید و کامپیوترتونو جمع کنید دیگه بهونه ایی واسش ندارید از تلویزیون فوتبال دیدن هم خودتون جدا کنید مطمئاً باشید الان ۲۰ ساله سر آلکس فرگوسن تو منچستر هست و حتماً سال دیگه که شما کنکورتون رو دادید هست پس تیر خلاص رو هم به تی وی بزنید اگه دوستاتون تو جو درس نیستن خودتونو از اونا جدا کنید جوتون رو درسی کنید شما خواستید که درس بخونید پس موفق هم خواهید شد فراموش نکنید برگه اعمال شما قبل از کنکور شما بهتون می گه کدوم رشته توپ و کدوم دانشگاه معتبر قبول می شید این شمایید و این اراده شماست که سالهای دیگه یه سنبل برای دواطلبای کنکور خواهد شد پس از همین الان من به شما تبریک می گم بهتون تبریک می گم که شما یه فرد با انگیزه و با اراده هستید و گذشته از همه این ها شما میدونید شما می دونید چه طوری بخونید چطوری تست بزنید و چطوری کنکور قبول بشید و چطوری همه نگاه هارو معطوف خونید کنید پس به شما تبریک می گم فراموش نکنید که یاد خدا همیشه و تو تمام این مراحل همراه شما بود پس همیشه خدا رو شکر کنید مطمئناً اگه یک قدم سمت خدا رفتید خدا انقدر به شما نعمت خواهد داد که شما از این همه مهربونی آب خواهید شد. پس دوباره یه نگاهی به کنکور بندازید یه نگاهی به خودتون ، دید دیگه این کنکور مهربون اون کنکور بی رحم نبود شما عزم قوی دارید اون ۱۱ نکته رو بار ها و بار ها بخونید خواهید دید که لذت تست زدن و درس خوندن در شما بیدار خواهد شد . به امید موفقیت کسایی که تلاش می کنند . |
| محسن جانجانی |
|
کنکور رویای ناتمام جوانان
|
گذشت آن سال هایی كه دانش آموزان فقط سال آخر كمی سختی می كشیدند. حالا دیگر دوره آمادگی برای كنكور بسیار طولانی شده است. عده ای از خانواده ها از دوره راهنمایی با ثبت نام فرزندشان در مدارس خاص و استفاده از معلم خصوصی به استقبال كنكور می روند. كسانی هم معتقدند كه از همان كلاس اول دبستان با برنامه ریزی های خاص باید برای شركت در این آزمون سرنوشت ساز آماده شد. افراد دیگر خانواده و به خصوص مادران در تحمل این ریاضت با فرزندان خود شریكند. در یك مهمانی خانوادگی بحث شیرین جوانان و درس خواندن بچه ها نقل مجلس تعدادی مرد و زن چهل تا پنجاه ساله است. آقای بابایی می گوید: «امسال خیالمان راحت است. با پارتی بازی سارا جان را در مدرسه... ثبت نام كردیم.» خانم امین زاده حرف او را قطع می كند: «چقدر شهریه دادید؟» آقای بابایی با خونسردی می گوید: «چهار و پانصد.» منظور او چهار میلیون و پانصد هزار تومان است. او معتقد است كه با این كار رتبه سه رقمی كنكور سارا را تضمین كرده است. هما خانم كه دختر شش ساله اش را در یك مدرسه دوزبانه ثبت نام كرده و ۵/۱ میلیون تومان شهریه پرداخته است، نگران است كه آیا بهتر نبود بچه اش را در مدرسه... كه به بچه ها فشار بیشتری می آورند، نام نویسی می كرد. آقای میرزایی اظهارنظر می كند: «ما در ایران زندگی می كنیم. بچه ها باید خرخوان و سخت كوش بار بیایند تا بتوانند وارد دانشگاه شوند.» این حكایت بخشی از جامعه شهرنشین ایران است. آنهایی كه به طبقه متوسط معروفند؛ مدیران عالی رتبه دولتی، مهندس و پیمانكاران، صاحبان صنایع و مدیران و متخصصان بخش خدمات. كه اكثراً ساكنان دامنه های البرز تا سعادت آباد و شهرك غربند. اما طبقه متوسط در شهرهای ایران چهره دیگری هم دارد:طبقه متوسط فرهنگی كه بیشتر آنها كارمند دولت و یا استخدام بخش خصوصی هستند. اینها برای تامین آتیه درخشان فرزندانشان باید كمربندها را محكم ببندند و برای پرداخت شهریه مدارس خاص، تفریح و مهمانی و مسافرت و خرید لوازم خانگی را بر خود حرام می كنند. برای قبولی در كنكور استعداد و هوش لازم است، اما كافی نیست. سخت كوشی، حفظ كردن كتاب های درسی، و كندوكاو در گوشه و كنار كتاب های درسی لازم است، اما كافی نیست. فهمیدن درس و مسئله لازم است، اما كافی نیست. كنكور به صورت یك رشته خدماتی تخصصی و پیچیده درآمده است تا جایی كه عده ای آن را صنعت می نامند. علاوه بر همه آن چیزهایی كه گفته شد برای قبولی در دانشگاه باید به تكنولوژی كنكور مجهز شد. پاسخ دادن به تست های چهارجوابی یك تكنیك است. تكنیكی كه در انحصار برخی مدارس خاص، برخی آموزشگاه ها و برخی دبیران است. چند صد دبیرستان و مجتمع آموزشی، صدها آموزشگاه رسمی و غیررسمی و چند هزار گروه آموزش غیررسمی و هزاران معلم خصوصی بازاری را شكل داده اند به نام بازار فروش خدمات آموزشی. گردش مالی این بخش را سالانه ۵۰۰ میلیارد تومان تخمین می زنند. كتاب های كمك آموزشی پرفروش ترین كتاب ها در كتابفروشی ها است و طبق معمول دولت و دستگاه های مسئول برای گردانندگان این بازار خط و نشان می كشند و خواستار محو و نابودی آن هستند، غافل از آنكه این بازار تا زمانی كه مشتری دانسته باشد به حیات نیمه رسمی خود ادامه می دهد. و اگر سختگیری ها زیاد شود بازار خدمات آموزشی نیز مثل بازار سایر كالاها و خدمات كمیاب، زیرزمینی می شود. ●آموزش و پرورش وابسته: چند روز پیش استاندار همدان در یك سخنرانی از كیفیت پایین آموزش در این استان گلایه كرده بود و به عنوان دلیل تعداد كم قبولی های این استان در كنكور دانشگاه ها را ذكر كرده بود. واقعیت این است كه تمام برنامه های آموزش و پرورش به ویژه در دوره متوسطه به شدت متاثر از كنكور است. مدارس غیرانتفاعی برای جلب مشتری عكس و رتبه قبولی های خود را در ویترین مدرسه نصب می كنند و معمولاً موفقیت هر مدرسه با میزان دانش آموزان پذیرفته شده در كنكور سنجیده می شود. صاحب نظران مسائل تعلیم و تربیت مهم ترین هدف مدرسه را آموزش مهارت های زندگی به كودكان و نوجوانان می دانند. ژاكوب اتالی تربیت شهروند آگاه به قانون و حقوق و وظایف اجتماعی و دارای توانایی زندگی اجتماعی و عضویت در نهادهای اجتماعی را مهم ترین اهداف آموزش و پرورش نوین می داند. مسئولان آموزش و پرورش ایران بعد از انقلاب مهم ترین وظیفه آموزش و پرورش را تربیت دینی و اخلاقی دانش آموزان می دانند. اما غول كنكور بی اعتنا به این شعارها، اهداف و وظایف خاصی را به آموزش و پرورش دیكته می كند. هادی خانیكی از صاحب نظران مسائل فرهنگی در جلسه ای می گفت: «زمان تربیت به قول جوان های امروز بچه مثبت هایی كه هیچ چیز جز درس خواندن نمی دانند، سپری شده است.» اما واقعیت چیز دیگری است. گل های سرسبد آموزش و پرورش ایران كه مایه فخر مسئولان، خانواده ها و معلمان و مربیانند همین بچه مثبت هایی هستند كه در كودكی به شیوه پیران فقط سر در كتاب و جزوه دارند. بچه هایی كه هرگز دوره كودكی و نوجوانی را همچون همسالان خود در كشورهای توسعه یافته تجربه نمی كنند. و دغدغه كودكی آنها به جای بازی و ورزش و تفریح و معاشرت با همسالان، حل مسائل بغرنج ریاضی و فیزیك و شیمی... است. گلادیاتورهایی كه در میادین علمی جهانی برای ما افتخار می آفرینند. و حتی تیم ریاضی ایران در المپیادهای جهانی رتبه دوم و یا سوم كسب می كند و بچه های باغیرت ایرانی مدال های طلا و نقره المپیادهای را درو می كنند. همه ما در این خلسه سكر آور غوطه می خوریم كه: «بلی رتبه علمی ما در جهان بین دو سه كشور اول است.» اما حضور در المپیادها راهی است كوتاه و مطمئن برای ورود به دانشگاه های معتبر كشور. داستان المپیادهای علمی همان حكایت كنكور است به شكلی زودرس. هم اكنون گروهی از زبده ترین صاحب نظران و كارشناسان آموزش و پرورش مشغول تدوین سند ملی آموزش و پرورش هستند. آنها هرچه می خواهند بگویند و بنویسند. تا زمانی كه هیولایی به نام كنكور در حدفاصل مدرسه و دانشگاه ایستاده است، آموزش و پرورش ما صرفاً دستگاهی است در خدمت كنكور و تابع ضرورت ها و لوازم آن. ●جایگزین كنكور: در اردیبهشت ماه ۸۵ برای عیادت دكتر غلامحسین شكوهی و گفت وگو به مناسبت هفته معلم به منزل ایشان در خیابان دكتر شریعتی رفتم. آن روز جمعی از اساتید و صاحب نظران مسائل تعلیم و تربیت نیز به دیدار فخر جامعه معلمی ایران آمده بودند. بحث كنكور پیش آمد. یكی از بزرگان معتقد بود كه باید به جای كنكور نمرات دانش آموزان در سه سال آخر تحصیل در دبیرستان ملاك ورود به دانشگاه قرار گیرد. این نظر در سال های اخیر از سوی كارشناسان بارها بیان شده و ظاهراً مسئولان وزارت علوم و آموزش و پرورش نیز كم كم آن را به عنوان یك راه حل جایگزین می پذیرند. استدلال ها اكثراً معقول و پذیرفتنی است. اما به گمان من برگزاری كنكور به شیوه فعلی به رغم همه نارسایی ها و معایب عادلانه تر است. در حال حاضر طراحی سئوال به صورت متمركز انجام می شود، برای جلوگیری از نشت سئوال طراحان به مدت چند روز قرنطینه می شوند و از دوربین های مداربسته برای كنترل استفاده می كنند. اما معمولاً هر سال در آستانه كنكور عده ای دستگیر می شوند. شایعه نشت سئوال ها و تقلب و پارتی بازی به گوش می رسد. حال تصور كنید كه نمرات دوره دبیرستان جایگزین سیستم فعلی شود. چگونه می توان بر كار ۲۵ هزار دبیرستان و مركز پیش دانشگاهی نظارت كرد. فراموش نكنیم ورود به دانشگاه كالایی كمیاب است و عده ای برای دسترسی به آن از قدرت و ثروت خود استفاده می كنند. وقتی در اتاق های دربسته سازمان سنجش با وجود دوربین و قرنطینه و اقدامات حفاظتی دیگر امكان انتشار سئوال ها پیش از امتحان وجود دارد چگونه می توان مطمئن شد كه در مدارس بساط نمره فروشی رونق نگیرد. اگر امروز تك ستاره هایی از شهرها و روستاهای دورافتاده كشور به مدد هوش و استعداد و سخت كوشی خود در كنكور رتبه های یك رقمی و دورقمی كسب می كنند، این نگرانی وجود دارد كه با به هم خوردن این سیستم درهای دانشگاه های معتبر به روی این ستاره ها بسته شود. و قدرتمندان و ثروتمندان عرصه را بر فرزندان طبقات محروم جامعه تنگ تر كنند.●عطش سیری ناپذیر: معمولاً می شنویم كه در هیچ جای دنیا، خانواده ها به اندازه ایران نگران تحصیل فرزندان خود نیستند. اگر بشنویم كه یك پدر فداكار ایرانی در سن ۵۰ سالگی شب ها ۶-۵ ساعت با خودرو خود در خیابان ها پرسه می زند و مسافربری می كند تا مخارج تحصیل فرزند خود در دانشگاه آزاد را تهیه كند، تعجب نمی كنیم. به راستی دلیل استقبال خانواده های ایرانی از تحصیلات دانشگاهی فرزندانشان چیست؟ عده ای این پدیده را به روحیه علم دوستی ایرانیان نسبت می دهند و با دیدن آمار یك میلیون و ششصد هزار نفری داوطلبان ورود به دانشگاه، غرور ملی آنها برانگیخته می شود و می گویند در كجای دنیا این همه عطش برای كسب دانش وجود دارد. مسئولان وزارت علوم در این دوره و در دوره های قبل نیز خود را با این عطش ملی همساز می كنند. رئیس سازمان سنجش در اوایل تیرماه به خانواده ها مژده داد كه امسال ظرفیت پذیرش دانشگاه ها ۵۰ درصد افزایش یافته و آمار پذیرفته شدگان كه در سال ،۸۴ ۲۹۵ هزار نفر بود به رقم ۴۵۰ هزار نفر می رسد. هیچ كس هم از او نپرسید كه در دانشگاه ها چه اتفاقی افتاده است كه یك باره ۵۰ درصد به ورودی ها افزوده می شود. دانشگاه آزاد اسلامی به عنوان عجیب ترین و بزرگترین دانشگاه دنیا هم حكایت خاص خودش را دارد. عبدالله جاسبی رئیس دانشگاه آزاد در یك مصاحبه كوتاه تلویزیونی حامل این خبر خوش بود كه سال آینده امتحان ورودی علاوه بر دوره های كاردانی پیوسته، در رشته های كشاورزی و علوم انسانی نیز برداشته می شود. با گسترش دانشگاه پیام نور و توسعه دانشگاه آزاد می توان امیدوار بود كه تا چند سال دیگر مسئله كنكور به خودی خود حل شود و همه متقاضیان ورود به دانشگاه پذیرفته شوند. آیا عطش جامعه فرو می نشیند؟ در این مورد دو نكته را متذكر می شوم؛ نكته اول اینكه كیفیت آموزش و پرورش در دانشگاه های ما و حتی در معتبرترین دانشگاه های صنعتی كشور به نحو تاسف باری تنزل كرده است. از شعب دانشگاه آزاد در شهرها و بخش ها و دهستان های دور و نزدیك كه بیشتر شبیه دبیرستان های بزرگسالان است كه بگذریم، حتی دانشگاهی مانند دانشگاه صنعتی شریف هم در بین دانشگاه های مشابه خود مرتبه شایسته ای ندارد. آن عطشی كه دانشگاه های ما آن را فرو می نشانند، عطش دست یافتن جوانان به مدرك است و دانشگاه ها از طریق تولید انبوه مدرك كارشناسی به آن پاسخ می دهند. هم اكنون شاهد تراكم متقاضیان ورود به دوره های تكمیلی كارشناسی ارشد و دكترا هستیم. دور نیست روزی كه دارندگان عنوان دكترا در ایران از همه جای دنیا بیشتر شود. قاعدتاً دارنده مدرك دكترا باید صاحب نظریه ای جدید در رشته تحصیلی خود باشد و مرزهای دانش را كمی جلوتر ببرد. اما در ایران عنوان دكترا وسیله ای است برای تفاخر صاحب آن و سطح نازل دانش و استدلال برخی از این دانشمندان، دستمایه طنز شنوندگان و خوانندگان سخنرانی ها و آثار آنها است. اگر بتوان با تسامح به نوشته ها و گفته های پریشان آنها عنوان اثر داد. به باور من ریشه مشكل جای دیگری است. و صف طویل متقاضیان تحصیلات عالی ربطی به علم دوستی و دانش پژوهی ایرانیان ندارد و راه حل هایی مانند گسترش دانشگاه آزاد و پیام نور و پذیرش انبوه دانشجو تنها به پیچیدگی موضوع می انجامد. هزینه فرصت: اساس جوامع بشری بر تكثر و تنوع و گوناگونی آدمیان است. انسان ها از نظر هوش، استعداد، علایق و سلیقه ها با هم متفاوتند. این تفاوت ها را باید به رسمیت شناخت و به استعدادهای گوناگون باید مجال ظهور و بروز داد. هرگونه همرنگی در جوامع بشری نشانه نوعی ناهنجاری است. این ناهنجاری در عرصه های سیاسی و اجتماعی خودنمایی می كند. به عنوان مثال وقتی در آخرین انتخابات دوره صدام ۸/۹۹ درصد مردم به او رای دادند، ناظران سیاسی از آن به عنوان یك ناهنجاری سیاسی یاد كردند. اگر در جامعه ای همه مردم یك نوع لباس بپوشند معلوم است كه یك جای كار ایراد دارد. به این ترتیب وقتی كه در جامعه ای تب تحصیلات عالی فراگیر می شود و همه دیپلمه ها متقاضی ورود به دانشگاه هستند به جای آنكه خوشحال شویم باید به فكر فرو برویم كه علت این همرنگی چیست؟ به گمان من، تراكم داوطلبان پشت دروازه های دانشگاه نتیجه مستقیم ركود اقتصادی و معضل بیكاری در جامعه است. اگر كشوری دارای اقتصاد سالم و در حال رشد باشد و انبوه بیكاران بتوانند كار مناسب پیدا كنند، چنین ترافیك سنگینی پشت در دانشگاه ایجاد نخواهد شد. اگر جوانان با داشتن مدرك دیپلم و زیر دیپلم بتوانند وارد بازار كار شوند بسیاری از داوطلبان رغبتی برای ورود به دانشگاه نخواهند داشت. مشكلات اقتصادی و بحران بیكاری تنها یك راه را پیش پای فارغ التحصیلان مدارس باز گذاشته است و آن ادامه تحصیل در دانشگاه است. عنوان دانشجو قابل مقایسه با عنوان دیپلمه بیكار نیست. به لحاظ اقتصادی هزینه فرصت در ایران برای ادامه تحصیل ناچیز و نزدیك به صفر است. در یك اقتصاد متعادل و شكوفا یك جوان دیپلمه بین دو گزینه ورود به دانشگاه و انتخاب یك شغل با دستمزد مناسب می تواند یكی را انتخاب كند. در اینجا دیگر هزینه فرصت تحصیلات دانشگاهی صفر نیست. جوان با انتخاب دو گزینه صفر و صد مواجه نمی شود، بلكه مجبور به انتخاب بین دو گزینه ای است كه تقریباً با هم مساوی اند. در چنین اقتصادی كسی كه وارد دانشگاه نمی شود بار روانی دیپلم بیكار را به دوش نمی كشد، همه او را موجودی عاطل و باطل و طفیلی خانواده نمی شناسند. در مقابل جوان دیگری كه راه دانشگاه را انتخاب كرده با این تردید روبه رو است كه آیا انتخاب درستی انجام داده و آیا مزایای تحصیلات عالی در آینده به تحمل چهار سال دوری از درآمد و مزایای كار می ارزد؟ جوانان براساس استعداد، سلیقه و ارزیابی توانایی خود دست به انتخاب می زنند. هیچكس خود را مغبون نمی داند، برنده مطلق و بازنده مطلق وجود ندارد. اما در ایران با گسترش تحصیلات عالی مدرك گرا، لشكر جوانان بیكار را به مدت چهار سال در دانشگاه مشغول كار می كنیم و مقداری معلومات و محفوظات آنها را افزایش می دهیم و سپس با توقعات بیشتر دوباره آنها را به صف متقاضیان كار برمی گردانیم. و اما فداكاری خانواده هایی كه فرش زیرپای خود را برای تحصیل فرزندشان می فروشند، نمی توان تنها یك اقدام از سر تفنن یا خودنمایی دانست. عمل خانواده ها تابعی از وضعیت اقتصادی جامعه و نگرانی آنها از موقعیت فرزندشان در آینده است. تحصیلات دانشگاهی تنها راه گشوده در برابر جوانان است و ماندن پشت در دانشگاه به معنای باخت مطلق است. راه حل مشكل كنكور به چرخش درآمدن چرخ های اقتصاد، توسعه سرمایه گذاری و ایجاد مشاغل جدید در بازار كار است. ●همه بازنده: بچه های ما هنگام تولد فرقی با بچه های كشورهای توسعه یافته ندارند، اما سیستم های تربیتی و آموزشی ما مانع شكوفایی استعدادهای ذاتی آنها می شود. برخلاف ظاهر كه به نظر می رسد قبول شدگان در كنكور برنده اند، در یك نمای كلی تر تقریباً همه بازنده اند. افسردگی واكنش روانی به فشارهای سنگین دوره آمادگی است. داوطلب كنكور تحت تاثیر القائات دیگران در ذهن خود از دانشگاه و آینده اتوپیایی خلق كرده است اما وقتی با دانشگاه واقعی روبه رو می شود، كاخ آمال خود را فروریخته می بیند. گروه دوم بازندگان كسانی هستند كه با نگاه حسرت بار پشت دروازه های دانشگاه می مانند. آنها داغ شكست را بر پیشانی خود دارند. نگاه سرزنش بار خانواده و نزدیكان برای آنها تحمل ناپذیر است. نومیدی عمیق آنها گاه به صورت پرخاشگری بروز می كند و گاه به صورت انزوا و گوشه نشینی. مواظب باشید بعد از توزیع كارنامه ها به خانه دوست یا فامیلی كه فرزند كنكوری داشته اند، زنگ نزنید. هرچند آنها تلفن ها را جواب نمی دهند. هرگز شادی خود را از پیروزی فرزندتان در محافل خانوادگی ابراز نكنید، اگر رتبه های یك تا دو هزار را كنار بگذاریم، بقیه قبولی های دانشگاه را می توان جزء سیاهی لشكرها دانست. پدر نقشه جغرافیا را جلو خود گسترده و دنبال شهری می گردد كه تا به حال نام آن را نشنیده است. نام رشته تحصیلی هم چنگی به دل نمی زند. امید پسر جوان با بی تفاوتی گوشه ای لم داده هیچ علاقه ای به این رشته و این شهر و این دانشگاه ندارد. مادر نگرانی خود را پنهان می كند. لبخندی زوركی می زند و فكر می كند: «باز هم بهتر از بیكاری و علافی است.» پدر در فكر این است كه باید كمربندش را از اول مهرماه محكم تر ببندد: «لابد شهریه را قسط بندی هم می كنند.» روزهای خوش كنكوری ها فاصله بین روز امتحان و روز دریافت كارنامه است؛ روزهای شیرین انتظار و بی وزنی، خوابیدن تا لنگ ظهر، تماشای مسابقات فوتبال، مسافرتی به شمال و تن زدن به آب دریا و شب ها خواب پیروزی در كنكور را دیدن. خواب رتبه های دورقمی و سه رقمی. ماراتن نفس گیر به پایان رسیده است. اما اضطرابی گنگ قلب بچه های كنكوری را می فشارد و لحظه های شیرین آنها را خراب می كند. پرسش از كنكوری ها درباره ارزیابی آنها از عملكرد خود بی نتیجه است. آنها واقعاً نمی دانند چه كرده اند؟ باید روزها و شب ها را دوره كرد تا نیمه مرداد؛ كارنامه و انتخاب رشته. |
| شیرزاد عبداللهی |
|
کنکور یا معدل؟
|
در ایران نیز پس از انقلاب، کنکور برای انتخاب داوطلبان شایسته حضور در نهادهای آموزش عالی طراحی شد. این رویه در طول سالها دستخوش تغییراتی شد، اما شالوده آنکه یک آزمون سراسری است، دست نخورده باقی مانده است. براساس مصوبه مجلس، قرار است تا سال ۱۳۹۰ این رویه از آموزش عالی کنار گذاشته شود، هر چند که برخی از کارشناسان و دستاندرکاران نسبت به عملیبودن این امر ابراز تردید میکنند. کشورهای مختلف جهان از الگوهای مختلفی برای پذیرش دانشجو در مقاطع کارشناسی و کاردانی استفاده میکنند که تلفیقی از آزمون و عوامل دیگر است. در مطلبی که از پی میآید، با ۵ الگوی رایج در این زمینه آشنا میشوید که با اندک تغییرات در بسیاری از کشورها برای پذیرش دانشجو به کار میرود. آموزش عالی بیش از آنکه نقطه تکمیل هرم آموزش سنتی باشد، از ستونهای اصلی توسعه انسانی در سراسر جهان است. آموزش عالی نه فقط مهارتهای پیشرفته برای رفع نیازهای بازارهای «کار دانشبنیاد» عرضه میکند، بلکه آموزش معلمان، پزشکان، پرستاران، کارمندان، مهندسان، کارآفرینان، دانشمندان و... را امکانپذیر میکند. وجود این افراد تحصیلکرده برای توسعه ظرفیت و مهارتهای تحلیلی که برای فعالیت اقتصاد، حفظ دستگاه اداری و تصمیمگیریهایی که بر کل جامعه تأثیر میگذارد، ضروری است. رویه پذیرش در دانشگاه در تعیین افرادی که به آموزش عالی و در نتیجه به بسیاری از فرصتها و مزایا دسترسی دارند، نقش مهمی ایفا میکند. رویهها و اولویتهای این فرایند در کشورهای مختلف تفاوت زیادی دارد. برخی رویهها نسبتاً بیطرفانه است و فقط نمره یک امتحان ورودی را در نظر میگیرد. دیگر رویهها کاملاً متأثر از عوامل مختلف است و مجموعهای از نمرات آزمون، بازده در مدرسه، افراد معرف و فعالیتهای فوق برنامه افراد را در بر میگیرد. ممکن است در کشوری نیز نظامهای چندگانه پذیرش مورد استفاده قرار بگیرد. این نظامها گاه بین نهادهای خصوصی و دولتی متفاوت است.در این مقاله، انواع رویههای پذیرش که در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفته، مطرح شده است. ● نوع اول: آزمونهای پایان دوره متوسطه نظامهای پذیرش نوع اول متکی بر نمرات داوطلبان در یک یا چند آزمون پایان دوره متوسطه است. این آزمونها را که معمولاً دولت در سطح منطقهای یا سراسری برگزار میکند، بر بازده داوطلب تکیه دارد و ممکن است چند درس را در بر بگیرد. همچنین دانشآموزان میتوانند موضوعهای آزمون را براساس برنامه آموزشی دبیرستان یا رشته مورد نظرشان در دانشگاه انتخاب کنند. نمره داوطلب شاید تنها عامل مورد نظر در فرایند پذیرش باشد یا ممکن است با عوامل دیگر مانند معدل دوره دبیرستان آمیخته شود. این فرایند ممکن است متمرکز باشد و دولت حداقل نمره پذیرش را مشخص کند. چهبسا نهادهای آموزش عالی خود فرایند پذیرش را مدیریت و معیارهای انتخاب را معین کنند. الگوهای مبین نظامهای پذیرش نوع اول در ایرلند و تانزانیا استفاده میشود. ▪ ایرلند: دانشآموزان در پایان دبیرستان آزمون سراسری فارغالتحصیلی را میگذرانند که زیر نظر کمیسیون امتحانات دولتی برگزار میشود. نهادهای آموزش عالی ظرفیت موجود را در هر رشته معین میکنند، اما فرایند پذیرش توسط دفتر مرکزی پذیرش هماهنگ میشود. داوطلبان، رشتههای مورد نظرشان را به کمیسیون میفرستند و بهطور خودکار و براساس علائق خود و نمرات آزمون توسط کامپیوتر به یک رشته در یک دانشکده معرفی میشوند. ▪ تانزانیا: داوطلبان مستقیماً تقاضای خود را برای دانشگاههای مورد نظر (حداکثر سه مورد) میفرستند. علاوه بر ارسال تقاضا به دانشگاهها، داوطلبان باید دانشگاههای مورد نظر خود را به کمیسیون اطلاع دهند. انتخاب دانشگاه براساس چند عامل از جمله جنسیت، تقاضای بازار کار، نیازهای ملی، اقتصادی و اجتماعی و سایر ملاحظات (مانند معلولیت) صورت میگیرد. ● نوع دوم: آزمون ورودی آزمونهای ورودی دانشگاه اغلب مانند آزمون فارغالتحصیلی از دبیرستان بهطور سراسری یا منطقهای توسط دولت برگزار میشود. در این موارد، رویه پذیرش اغلب بهطور متمرکز هماهنگ میشود. اما در برخی نظامها، آزمونهای ورودی توسط دانشگاهها برگزار میشود که نمره مورد نیاز و سایر معیارهای پذیرش را معین میکنند. آزمونهای ورودی مانند امتحانات پایان دوره متوسطه، عموماً میزان دانش داوطلبان را در دروسی که در دبیرستان خواندهاند، میسنجد و ممکن است به تنهایی یا همراه با عوامل دیگر در فرایند پذیرش در نظر گرفته شود. الگوهای نوع دوم در کشورهایی مانند چین و صربستان به کار میرود. ▪ چین: داوطلبان در یکی از دو گروهبندی در آزمون سراسری شرکت میکنند: علوم انسانی یا علوم و مهندسی. نظام دانشگاهی طراحی متمرکز دارد و پذیرش نیز توسط دولت مرکزی هماهنگ میشود که ظرفیت در هر رشته و دانشگاه را معین میکند. داوطلبان، نهادها و گروههایی را که مایل به ورود به آن هستند، انتخاب میکنند و دولت آنان را براساس عملکرد آزمون و علایق، به رشته و دانشگاه مشخص هدایت میکند. ● نوع سوم: آزمونهای استاندارد استعدادسنجی هدف آزمونهای استاندارد استعدادسنجی اندازهگیری تواناییهای شناختی کلی است، نه سنجش میزان یادگیری داوطلبان. معمولاً در فرایند پذیرش، این نوع آزمونها با دیگر عواملی که معلومات اکتسابی قبلی و یادگیری را میسنجد (به غیر از الگوی سوئد)، به کار میرود. الگوهای مبین نوع سوم در نظامهای آموزش سوئد و ایالات متحده استفاده میشود. ▪ سوئد: داوطلبان دانشگاه باید آزمون استعدادسنجی را پشتسر بگذارند که توسط یک مؤسسه دولتی به نام سازمان ملی آموزش عالی سوئد برگزار میشود. قبولی ممکن است براساس نمره داوطلب در این امتحان یا نمرات دبیرستان باشد. دست کم یک سوم ظرفیت هر رشته باید براساس نمرات آزمون و دست کم یک سوم هم براساس نمرات دبیرستان اختصاص پیدا کند. ▪ ایالات متحده: هر دانشگاه میتواند اهمیت مورد نظر خود را برای عوامل مختلف مربوط به داوطلب قائل شود. بیشتر دانشگاهها نتیجه یک آزمون استاندارد استعدادسنجی را در نظر میگیرند. ● نوع چهارم: آزمونهای متعدد در این نوع نظام پذیرش، نتیجه یک آزمون سراسری پایان دوره متوسطه یا امتحان ورودی در کنار نتیجه یک یا دو امتحان دیگر در نظر گرفته میشود. امتحانات دیگر ممکن است توسط دولت یا دانشگاهها یا سازمانهای مستقل برگزار شود. از جمله کشورهایی که این الگو را به کار میگیرند، هند است. ▪ هند: داوطلبان در هند براساس نمره یک یا چند امتحان پایان دوره متوسطه یا آزمون ورود به دانشگاه پذیرش میشوند. این امتحانات توسط نهادهای مختلفی برگزار میشود، از جمله دولت مرکزی، دولتهای ایالتی و سازمانهای مستقل. ● نوع پنجم: بدون آزمون همان طور که پیشتر ذکر شد، بیشتر نظامهای دانشگاهی در سراسر جهان شامل یک یا چند فرایند پذیرش هستند. با این حال، برخی نظامها نیازمند آزمون نیستند. انتخاب دانشجو در این نظامها با توجه بسیار به عملکرد داوطلبان در دوره متوسطه صورت میگیرد. رویههای پذیرش بدون آزمون به علاوه در بخش خصوصی کشورهایی مانند ایالات متحده تدریجاً به کار گرفته میشود. این نوع نظام در کشوری مانند نروژ و برخی از مؤسسات آموزشی در ایالات متحده برقرار است. نروژ: فرایند پذیرش دانشگاه در نروژ بهطور متمرکز توسط دفتر پذیرش دانشگاهها و دانشکدههای نروژ که یک سازمان دولتی است، هماهنگ میشود. داوطلبان ۱۰ رشته آموزشی را بهترتیب علاقه خود مشخص میکنند و براساس نمرات دبیرستان به آنان امتیاز تعلق میگیرد. برخی رشتهها، متغیرهای جمعیتی و خدمت سربازی امتیازات دیگری برای داوطلب دارد. آگاهی بیشتر از الگوهای متداول پذیرش دانشجو و بررسی بیشتر مسائل و چالشهای آن به دولتها و دانشگاهها کمک خواهد کرد رویههایی را تدوین کنند که به بهترین شکل نیازهای آنها را بر طرف کرده، عدالت را برقرار و برابری را تقویت کند و نهایتاً بازده آموزش عالی را برای بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی جهان بهبود بخشد. تحقیقات بیشتری برای فهمیدن پیچیدگیهای پذیرش مورد نیاز است. |
| فصلنامه آموزش عالی بینالملل، زمستان ۲۰۰۹ ترجمه - وحید رضا نعیمی |
| روزنامه همشهری |
|
کنکور، زیر سلطه دختران
|
مثلا اشتغال دختران که تا آن زمان رواج آنچنانی نداشت، به شدت رایج شد و فرزندان دختر نیز که تواناییهای لازم را کسب نموده بودند، همچون دیگر اعضاء خانواده ناچار به تولید ثروت شدند.روزهای پر از التهاب و استرس برای پارهای از جوانان به پایان رسید. کنکور سراسری ۸۴ هم برگزار شد و این پایانی بود به بیخوابیها و تلاشها و مشقتهای خیل عظیمی از جوانان، که یگانه راه خود را قبولی در دانشگاه میبینند. کابوسهای شبانه به پایان رسید اما کابوسی نو جایگزین آن گردید. کابوس رد شدن در کنکور، و یا عدم کسب نتیجه دلخواه که به مراتب از خود امتحان وحشتناکتر و عذابآورتر است و تا نیمه مرداد ماه ادامه خواهد داشت. امسال نیز تعداد کثیری پسر و دختر، در این آزمون حاضر شدند و اقبال و توانایی خود را به سنگ آزمایش کنکور سپردند. اما نکته جالبی که قابل تامل و بحث است، آمار ارائه شده به تفکیک داوطلبان دختر و پسر است. بنابر آمار رسمی سازمان سنجش، بیش از ۶۳% از داوطلبان کنکور سراسری امسال، دختر بوده و تنها ۳۷٪ داوطلبان را پسران تشکیل دادهاند. میزان دختران داوطلب نسبت به سال گذشته، رشدی چند درصدی داشته است. با دیدن این آمار سوالی در ذهن نقش میبندد که آیا پسران جامعه ما با تحصیلات عالیه قهر کردهاند و یا هجوم دختران به این عرصه رقابتی، دلیل اجتماعی خاصی دارد ؟ پس از پایان جنگ تحمیلی، و با توجه به افزایش قابل توجه نرخ رشد جمعیت در آن سالها، طولی نکشید که بحران بیکاری و مشکل مسکن، به مهمترین بحران کشور تبدیل شد. همین عوامل، افزایش چشمگیر سن ازدواج را نیز با خود به همراه آورد. افزایش سن ازدواج باعث شد که بیکاری که تا آن زمان به دلیل بافت جامعه سنتی ایران، مشکلی مردانه تلقی میشد، کمکم به حوزه مسائل زنان نیز راه بیابد. در سالهای پیشین، فاصله زمانی بین پایان تحصیلات متوسطه تا ازدواج برای دختران ایرانی، به قدری کوتاه بود که اکثر دختران از راهیابی به دانشگاه و طی تحصیلات عالیه صرفنظر میکردند. اما به این ترتیب، با افزایش سن ازدواج، دختران بسیاری به فکر ورود به دانشگاه و گذراندن تحصیلات عالیه افتادند. البته با وجود افزایش تقاضا، نوع انگیزه دختران و پسران برای ورود به دانشگاه، تفاوت بنیادین داشت. به دلیل بافت جامعه سنتی ایران، دختران بار هزینههای خانواده را بر دوش نداشتند، در حالی که این وظیفه کاملا به عهده مردان بود. اما با گذشت زمان، و با افزایش قابل توجه آمار طلاق، جامعه از زنانی مملو گردید که با دیدگاه سنتی «اقتصاد متکی بر مرد» وارد نظام خانواده شدهاند و حالا از همسر خود جدا شده و از کوچکترین منبع اتکای اقتصادی نیز محرومند. از سوی دیگر، فشارهای اقتصادی و اجتماعی، و گسترش بازار نشر و تبادل اطلاعات، باعث شد که در اندک زمانی، بسیاری از تعابیر سنتی پیشین در نظام خانواده ایرانی، جای خود را به تعابیر مدرن بسپارند. مثلا اشتغال دختران که تا آن زمان رواج آنچنانی نداشت، به شدت رایج شد و فرزندان دختر نیز که تواناییهای لازم را کسب نموده بودند، همچون دیگر اعضاء خانواده ناچار به تولید ثروت شدند. گسترش مسائل حقوقی زنان و گسترش دانش حقوقی در عرصه عمومی سبب شد که دختران جوان به فکر بیفتند تا به سمت استقلال نسبی اقتصادی حرکت کنند. مجموع عوامل فوق سبب گردید که انگیزههای جامعه زنان برای ورود به عرصه تحصیلات عالیه به مرور افزایش یابد. اما بر خلاف دختران ایرانی، پسران با مشکلات عدیده دیگری روبهرو بودند. با وجود تمام مسائل بیان شده، هنوز هم نقش مردان و زنان در تولید ثروت در نظام خانواده، به هیچ وجه قابل قیاس نبود. شاید دختران نیز با ورود به عرصه فعالیت اقتصادی، بخشی از هزینههای خانواده را به دوش میکشیدند اما نقش عمده حقوقی و عرفی، باز هم بر دوش مردان بود. از طرفی، خیل عظیم فارغالتحصیلان دانشگاهی و عدم وجود شایستهسالاری در نظام اقتصادی کشور سبب شد که نقش تحصیلات در تولید ثروت، روز به روز کمتر و کمتر شود. با این وجود انگیزههای جامعه پسران ایرانی که قصد داشت از تحصیلات عالیه به سمت افزایش توانمندی در تولید ثروت و متعاقب آن دستیابی به رفاه اقتصادی بیشتر کمک بگیرد، کاهش جدی پیدا کرد. از طرفی سیل عظیم داوطلبان ورود به دانشگاه، پذیرش اندک در مقابل تقاضای بسیار و مخارج بالای تحصیل در دانشگاه غیردولتی سبب شد که اکثر داوطلبان کنکور را پشت کنکوریها تشکیل بدهند. پشت کنکوریهای کسانی بودند که میبایست یک یا دو یا چند سال متوالی برای قبولی در امتحان ورودی دانشگاه تلاش میکردند. اما سن ازدواج به قدری بالا رفت که صبر کردن پشت دربهای کنکور، و تازه در حالت خوشبینانه، دستیابی به نتیجهای نه چندان مطلوب، به نوعی فرصت سوزی تبدیل شد. پس جامعه همگام با افزایش تقاضای دختران جهت تحصیلات عالیه، انگیزه و تقاضای پسران ایرانی برای دستیابی به این موهبت، کم و کمتر گردید. تا آنجا که امروزه شاهدیم، حضور داوطلبان دختر، تقریبا به دو برابر داوطلبان پسر رسیده است. شاید به سختی بتوان برای آنچه که اتفاق افتاده است، نسخه درمانی مناسبی پیچید. چه که این اتفاق محصول یک واقعه نسبتا ریشهدار فرهنگیست، که روز به روز مسائل بیشتری را به دنبال خود خواهد داشت. در صورت ادامه این روند، در سالهای آینده شاهد جامعه تحصیلکرده زنان در برابر جامعه غیردانشگاهی مردان خواهیم بود که این دوگانگی، عواقب بدتری را برای نظام خانواده و نسل آینده همراه خواهد آورد. |
| حسین منصور امیرحسین دهباشی |
| دو هفته نامه الکترونیک شرقیان |
|
کنکور، شیوههای جذب داوطلبان در کلاسهای تقویتی و کلاهبرداری از نوع آموزشی
|
| خبرگزاری جمهوری اسلامی |
|
کنکورنامه
|
«اریک موسا مبانی» این مساله را به خوبی می دانست. او شناگری از گینه بود که در المپیک سال ۲۰۰۰ شرکت کرد. ولی برنده نشد. او تا زمان شرکت در مسابقه هیچ گاه یک استخر بزرگ ندیده بود و در کشورش در استخر یک هتل که فقط ۲۰ متر طول داشت تمرین می کرد. دو شرکت کننده (از نیجریه و تاجیکستان) هر دو به علت شیرجه غلط، در شروع مسابقه از دور حذف شدند. علاوه بر این، اریک هیچگاه در یک مسیر ۱۰۰ متری مسابقه شنا نکرده بود. او در حالی که سرش را از آب بالا گرفته و به سختی پا می زد، به شنا کردن ادامه می داد. اولین طول استخر را با تقلای فراوان طی کرد و هنگام پیمودن طول دوم نزدیک بود غرق شود. ولی اریک آنچه در توان داشت انجام داد. ۳۰ متر مانده به خط پایان، هفده هزار تماشاگر حاضر در ورزشگاه به تشویق او پرداختند و با هر پایی که می زد صدای تشویق تماشاگران بلندتر می شد. ۱۰ متر مانده به پایان کار، او مانند چوب پنبه روی آب بالا و پایین می رفت. اما جمعیت دیوانه وار تشویق می کردند و سرانجام هنگامی که موسامبانی به پایان مسیر مسابقه رسید، سقف استادیوم از شدت تشویق تماشاگران در حال کنده شدن بود! اریک مسیر مسابقه را در یک دقیقه و ۵۲ ثانیه طی کرده بود یعنی یک دقیقه دیرتر از رکورد سایرین، اما کسی به این موضوع توجه نکرد چون اریک آنچه در توان داشت انجام داده بود. ـ نتیجه اول: وقتی دیگران بدانند که شما آنچه در توان داشته اید انجام داده اید، بدون توجه به نتیجه، آن را از شما خواهند پذیرفت و حمایتتان خواهند کرد. ـ نتیجه دوم: به این جمله توجه کنید «... اریک هیچ گاه در یک مسیر ۱۰۰ متری مسابقه شنا نکرده بود...» شاید دانش آموزی باشد که تا قبل از روز کنکور در یک امتحان- تستی- از همه دروس- در بازده زمانی ۴ ساعت- شرکت نکرده باشد. پس شما باید تا قبل از روز مسابقه واقعی (کنکور) کنکور دادن را به طور مشابه با شرایط واقعی تجربه کنید. به اریک موسامبانی توجه کنید تا آخرین لحظه دست از تلاش برنداشت. این همان وظیفه ای است که به عهده شماست. شاید بگویید در این زمان باقی مانده دیگر کاری نمی توان کرد. خوب بگذارید یک مثال دیگر بزنم چند شب پیش در مرحله نیمه نهایی جام قهرمانان اروپا بازی چلسی و لیورپول برگزار شد (البته توصیه می کنم به این بازی ها اهمیت ندهید و به کار خودتان بپردازید مطمئن باشید این بازی ها سال دیگر با کیفیت بهتری برگزار می شود.) لیورپول در نیمه اول با گل «کوآیت» از چلسی پیش افتاد و در ۹۰ دقیقه زمان بازی چلسی نتوانست این گل خورده را جبران کند. ولی در دقیقه ۹۴ بازی (آخرین دقیقه وقت اضافه لیورپول گلی دریافت کرد تا بازی با تساوی تمام شود و چلسی از یک شکست نجات پیدا کند. همیشه به یاد داشته باشید تا پایان بازی هیچ چیز معلوم نیست و ممکن است آخرین لحظات همه چیز تغییر کند. کما این که هر ساله در کنکور با دانش آموزانی رو به رو می شویم که با یک برنامه ریزی مناسب در این روزها همه چیز را تغییر می دهند و از شکست پیروزی می سازند. برای این که در روز کنکور به نهایت آمادگی برسید باید در مدت زمان باقی مانده با برنامه ریزی مناسب و هدفمند عمل کنید. ▪ ما در بخش کنکور نامه قصد داریم با ارایه بخش های ۱) مشاوره: مناسب با زمان باقی مانده و ارایه راه کارهایی برای رفع مشکلات شما ۲) نکات طلایی: ارایه مهم ترین و محتمل ترین نکات کتاب درسی که مورد توجه طراحان است. ۳) کلید اسرار: روش های ویژه و ابتکاری برای حل تست های کنکور ۴- تحلیل و بررسی سوالات کنکور به گونه ای که تا کنون ندیده اید!! به شما کمک کنیم تا به بیشترین آمادگی در روز کنکور برسید. الف) اولین قدم برای شروع کار شما باید مشخص کنید که در چه شرایطی به سر می برید. و برای رسیدن به بهترین وضعیت چه کارهایی باید انجام دهید. به این ترتیب با یکی از مهم ترین مشکلات این دوره یعنی پراکنده خوانی و آشفتگی که خود موجب اضطراب شدید در داوطلبان می شود مقابله کرده اید. به این منظور ۱) در یک جدول برای دروس عمومی نام کتاب ها مثلا (ادبیات ،۱ ادبیات ۳ و...) و برای دروس اختصاصی نام مباحث مثلا (حرکت و دینامیک و...) را بنویسید ۲) کاری را که تاکنون برای آن کتاب یا مبحث انجام داده اید ذکر کنید ۳) آنچه را که لازم است برای هر کتاب یا مبحث انجام دهید تا به شرایط مناسبی برسید مشخص کنید اکنون باید منابعی را که می خواهید از آن ها استفاده کنید (کتاب درسی- درسنامه- منبع تستی) مشخص کنید ۴) اگر نگاهی به آنچه انجام داده اید و آنچه قرار است انجام دهید بیندازید تا حدودی به شرایط خود پی می برید. اگر وضعیت شما خوب است منبع شما فقط تست خواهد بود. اگر وضعیت متوسطی دارید در کنار منابع تستی به مرور خلاصه های بخش ها بپردازید و اگر در وضعیت ضعیف به سر می برید با توجه بخش ۴ یعنی تحلیل و بررسی سوالات کنکور مهمترین قسمت ها را انتخاب کنید و با سرمایه گذاری به روی آن ها وضعیت خود را تغییر دهید. ـ نکته :۱ همان منابعی را دوره کنید که قبلا آن منابع را مطالعه کرده اید. البته بهترین و مهم ترین منبع کتاب درسی است که در این روزهای پایانی نیز به کار می آید و از توجه به تمرینات آن در دروس اختصاصی و اشکال کتاب در درس زیست و شیمی غفلت نکنید، به هیچ وجه از منابع جدید استفاده نکنید. ـ نکته :۲ ساعت مطالعه خود را افزایش دهید در این دوره باید به طور روزانه ۱۰ تا ۱۵ ساعت مطالعه کنید. دانش آموزانی که هنوز به مدرسه می روند به طور متوسط ۷ تا ۱۰ ساعت مطالعه کنند. از تمام مواردی که باعث اتلاف وقت می شود بپرهیزید. به هیچ وجه مسافرت و مهمانی توصیه نمی شود، ساعت کار با تلویزیون و کامپیوتر را کم کنید. از درس خواندن گروهی جدا خودداری کنید. ـ نکته :۳ تجربه نشان داده است که افراد موفق در کنکور در روزهای پایانی بیشترین زمان خود را صرف مطالعه انفرادی می کردند. ساعت کلاس فوق برنامه خود را تا حد امکان کاهش دهید و تنها در صورتی که در مبحثی دچار مشکل هستید به طور خصوصی از معلمان با تجربه استفاده کنید. کلاس های عمومی که در آن افراد زیادی شرکت می کنند نمی تواند برای شما مناسب باشد چرا که شما به آموزش و رفع اشکال موردی نیاز دارید. ـ نکته :۴ به مطالعه مطالب جدید و دیربازده نپردازید و بیشترین تلاش شما برای مرور و جمع بندی مطالب خوانده شده باشد. ـ نکته :۵ به دروس عمومی توجه بیشتری کنید و زمان مطالعه آن را افزایش دهید. نقش آن ها در کنکور بسیار حیاتی است. ـ نکته :۶ مطالب فرار مانند لغات زبان و بعضی از فرمول ها را به روی فیش های کوچک قابل حمل نوشته و در همه جا مرور کنید. با این کار وقت های مرده شما به حداقل می رسد. ـ نکته :۷ هیچ درسی را حذف نکنید. بعضی از داوطلبان به خاطر نتیجه نگرفتن در بعضی دروس مانند عربی ناامید شده و آن را کنار می گذارند. توجه داشته باشید صفرزدن هر درسی در کنکور باعث می شود شما از گردونه رقابت خارج شوید پس حذف یک درس به طور کامل به هیچ وجه منطقی نیست. ولی حذف بعضی از مباحث که یادگیری آن ها در این بازی زمانی به خوبی امکان پذیر نیست قابل حذف است. ▪ برای حذف یک مبحث باید به دو نکته توجه کرد: A) بودجه بندی آن مبحث در کنکور B) تسلط شما در آن مبحث (باید مشخص کنید برای رسیدن به شرایط مناسب در یک مبحث به چقدر زمان برای کار روی خلاصه نکات و تست ها احتیاج دارید.) ـ نکته :۸ بین ۸۰ تا ۹۰ درصد زمان مطالعه خود را به تمرین تستی بپردازید. در تست زدن به چند نکته توجه کنید. A) از زدن تست های مبحثی خودداری کنید B) تست های علامت دار خود را مجددا حل کنید C) در حل تست ها به زمان بندی کنکور توجه کنید (برای هر درس عمومی ۵۰ ثانیه و هر درس اختصاصی ۹۰ ثانیه) و سعی کنید به این زمان بندی برسید D) پس از حل هر مجموعه مشکلات خود را در صفحه ای نوشته و هر روز آن را مرور کنید E) در هنگام حل کردن تست ها شرایط کنکور را رعایت کنید و ساعت ها نشستن به روی صندلی را تمرین کنید. بسیاری از دانش آموزان در این بازده زمانی به خاطر اضطراب و فشارهای روانی با افکار گوناگونی مواجه هستند ذهن آن ها دائما پرش دارد و نمی توانند روی یک موضوع تمرکز کنند پس در ادامه راه های ایجاد تمرکز حواس را می گوییم. ● تمرکز برای شما اتفاق افتاده که یک دفعه به خود می آیید و می بینید ساعتی است که پشت میز نشسته اید، کتاب درسی در مقابل شماست ولی در فکر و خیال فرورفته اید و هیچ نخوانده اید. تمرکز حواس رابطه مستقیمی با هدف ما از مطالعه، علاقه ما به موضوع درسی، میزان معلومات پایه ای، نوع آموزش از طریق معلم یا کتاب کمک آموزشی و... دارد. در مورد هر کدام از شرایط بالا ما باید بهترین موقعیت را با توجه به ویژگی های خودمان انتخاب کنیم. در تعریفی از تمرکز گفته می شود: تمرکز هر شخص به نسبت کاهش عوامل حواس پرتی او افزایش می یابد، عوامل حواس پرتی به دو دسته تقسیم می شوند. A) عوامل بیرونی ۱) نور اتاق: در صورت کم یا زیاد بودن چشم خسته شده و تمرکز به هم می خورد. ۲) گرسنگی و یا پرخوری ۳) لباس نامناسب: به خصوص لباس های تنگ ۴) نوع حالت هنگام مطالعه حتی در پشت میز در صورتی که زیاد خمیده باشیم یا صندلی نامناسبی داشته باشیم ۵) صدای زیاد از محیط: در رفع آن باید با اعضای خانواده صحبت کرد یا محیط مطالعه را تغییر داد و یا به کتابخانه رفت. ۶) دور کردن عوامل تفریحی از اتاق همچون کامپیوتر و.... ۷) از میان برداشتن مشوش کننده ذهن همچون نقاشی ها، تابلوها و آیینه، تزیینات اضافی ۸) در دسترس بودن وسایل مورد نیاز تا دائما مجبور نشویم از اتاق خارج شویم. B) عوامل درونی ۱) عدم اعتماد به نفس ۲) ترس از شکست ۳) مشکلات عاطفی/ هیجانی ۴) مهمترین عامل درونی اضطراب است که در مقاله های بعدی به آن می پردازیم. ولی تذکر این نکته ضروری است که اگر هر کدام از این عوامل از محدوده معمول خود خارج شد باید حتما به روان شناس یا روان پزشک مراجعه کرد. (تا دیر نشده...) ● تکنیک های ایجاد تمرکز حواس ۱) ثبت عوامل حواس پرتی در دفترچه ای خاص و رسیدگی به آن ها در ساعتی مشخص در هر روز مثلا ساعت ۵ الی ۳۰/۵ دقیقه اگر این کار را به صورت مداوم انجام دهید پس از مدتی شرطی می شوید و دیگر ساعات روز با تمرکز بیشتری فعالیت می کنید. ۲) نیت کردن قبل از مطالعه و مشخص کردن هدف از مطالعه این بخش از مطالب ۳) تغییر دادن موضوعات هنگام مطالعه: مطالب مشابه را پشت سر هم نخوانید ۴) جلوگیری از بازده های مطالعاتی طولانی: باعت دلزدگی و عدم تمرکز می شود ۵) فعال بودن هنگام مطالعه: با مطرح کردن سوال از متن، حاشیه نویسی،یادداشت برداری، خلاصه نویسی از مطالب و... ۶) تکنیک ایست: هر بار که دچار پرش ذهنی می شوید تغییر حالت داده مثلا اگر نشسته اید بایستید و با صدای بلند بگویید ایست و سپس با سرعت شروع کنید به مطالعه... ۷) تکنیک استراحت: با انجام استراحت های منظم در بین فواصل مطالعه به ایجاد آمادگی ذهنی خود و در نتیجه تمرکز خود کمک کنید. ۸) تکنیک تیک: در هنگام مطالعه یک کاغذ سفید در کنار خود داشته باشید و هر بار که حواستان پرت می شود روی کاغذ یک علامت تیک بزنید. در ابتدای این روش این علامت ها زیاد هستند ولی به تدریج در طول زمان تعداد آن ها کاهش خواهد یافت (این تکنیک بسیار موثر است). |
| محمد هادی مومن زاده |
گزینه نامعلوم
مونا رتبه خوبی در کنکور ریاضی آورده است، اما میگوید حتی اگر در انتخاب اولش قبول شود، باز هم کاملا راضی نخواهد بود؛ «از اینکه ممکن است به رشتهام علاقه نداشته باشم، نگرانم.» با این حال هنوز هم مردد است و نمیداند که اگر به سال پیش برگردد برای کنکور هنر درس میخواند یا نه. ولی نگاه دوستش به این قضیه با او متفاوت است؛ «در هر رشتهای که قبول بشوم درس میخوانم و اگر علاقه نداشتم میروم سراغ یک شغل دیگر.» البته او هنوز درباره شغل مورد علاقهاش تصمیم نگرفته و امیدوار است که در دانشگاه بتواند به نتیجه برسد. با اینکه از مرحله اعلام رتبهها و انتخاب رشته عبور کردهایم، دغدغههای کنکوریها همچنان ادامه دارد.
هر سال با اعلام رتبههای کنکور سراسری بحث انتخاب رشته داغ میشود. موسسهها و آموزشگاههای مختلف جلسات مشاوره فردی و گروهی برگزار میکنند و راهنماییها و پیشنهاداتی ارائه میدهند. بعضی به داوطلبان توصیه میکنند که دانشگاههای شهر خودشان را در اولویت قرار دهند. برخی دیگر روی درآمد بالا و بازار کار خوب رشتهها تاکید دارند. ولی آنچه که در سالهای اخیر اهمیت بیشتری یافته و توجه موسسهها و مشاوران را جلب کرده است، انتخاب رشته براساس علاقه است. «رشته تحصیلی شما فقط یک رشته نیست. تمام زندگی شماست.» این توصیه را در جلسات مشاوره، کتابهای راهنمای انتخاب رشته، تابلوهای تبلیغاتی، مطبوعات و رادیو و تلویزیون زیاد میبینیم و میشنویم.
در چند سال اخیر بحث انتخاب رشته جای خودش را در تمام رسانهها باز کرده است. با این حال باز هم بسیاری از دانشجویان سال اول به فکر تغییر رشته خود هستند و حتی عدهای تمایل دارند که گروه رشته تحصیلیشان را هم تغییر دهند که منجر به انصراف از دانشگاه و شرکت مجدد در کنکور میشود. بسیاری از دانشجویان سالهای بالاتر هم رشته دانشگاهی خود را دوست ندارند. این بیانگیزگی منجر به مدرکگرایی و کاهش پژوهش و خلاقیت در دانشگاهها و مشکلات روحی برای جوانان میشود.
نکتهای که در زمینه انتخاب رشته براساس علاقه اهمیت فراوان دارد، تشخیص علایق فردی است. شخصی که خانواده و اطرافیانش کاملا او را آزاد گذاشتهاند تا به میل خودش رشتهای را انتخاب کند، فقط با این مسئله روبهرو است که رشته مورد علاقهاش را بیابد.
اما علایق و استعدادهای یک فرد چیزی نیست که با چند ساعت مشاوره و یا خواندن یک کتاب ۵۰۰ صفحهای درباره رشتههای مختلف مشخص شود. کشف استعدادهای افراد فرآیندی تدریجی است که باید از سنین کودکی و در طول ۹ سال تحصیل قبل از انتخاب رشته دبیرستانی و یا دستکم قبل از ثبتنام برای کنکور انجام شود. متاسفانه در مدارس ما امکان تجربه زمینههای مختلف برای دانشآموزان بسیار کم است. همیشه بعضی درسها پررنگتر هستند و به برخی مانند هنر و ورزش اهمیتی داده نمیشود.
از سوی دیگر حجم درسهایی مثل ریاضی، علوم و دروس انسانی، که نزد دبیران از اهمیت بیشتری برخوردارند، به قدری زیاد است که فرصتی برای پژوهش و تفکر برای دانشآموز باقی نمیماند و این درسها به یکسری مبانی نظری صرف تبدیل میشوند. به همین دلیل زمانی که دانشآموز به مرحله انتخاب رشته دبیرستانی و دانشگاهی میرسد، آگاهی کافی از علایق و استعدادهایش ندارد.
«زنگ هنر و ورزش زنگ تفریح بود.» این را از زبان خیلی از دانشجویان و کارشناسان میشنویم. در بیشتر مدارس این دو درس مظلومترینها هستند. ساعات کمی را در طول هفته به آنها اختصاص میدهند و معمولا همین دو،سه ساعت هم قربانی کمبود وقت و جلسات فوقالعاده سایر درسها میشود، گاهی هم معلمهای دیگر از این ساعتها برای امتحان گرفتن استفاده میکنند.
در بهترین حالت، اگر زنگ هنر و ورزش به خود این درسها اختصاص داشته باشد، معلمهایی را برای تدریس در نظر میگیرند که معمولا از تخصص کافی برخوردار نیستند گاهی هم دبیرهای دیگر که در آن ساعت بیکار هستند به کلاس میآیند. البته فرصت به قدری کم است که شاید عملکرد یک دبیر متخصص با دیگران تفاوتی نداشته باشد. نتیجه این میشود که معلم یا میگوید: هر کاری دلتان میخواهد انجام دهید و خودش استراحت میکند و یا با شیوهای غیرعلمی به تدریس میپردازد. این درحالی است که علم امروز به روشهای جدیدی برای آموزش این دروس رسیده است.
برای مثال آموزش طراحی برای هر مقطع سنی باید با روشهای خاص خودش صورت گیرد و شیوههای نادرست بر استعداد کودک و نوجوان تاثیرات منفی دارد. همچنین در مورد درس تربیتبدنی روشهای نادرست نهتنها مانع کشف توانایی بچهها در زمینههای مختلف میشود، بلکه برای آنها مشکلات جسمانی هم ایجاد میکند.
این همه در حالی است که هماکنون در کشورهای پیشرفته دنیا ساعات دروسی مثل هنر و ورزش برابر و یا گاه بیشتر از درسهای پایه مثل ریاضی و علوم است. در کشور ما هم میتوان با صرف هزینههای نه چندان زیاد رشتههای مختلف هنرهای تجسمی و مبانی موسیقی و رشتههای گوناگون ورزشی را آموزش داد. آموزش هنر میتواند به صورت کارگاهی انجام شود و حتی با بردن بچهها به طبیعت همراه باشد و در کنار طراحی و نقاشی، که معمولا تنها رشته هنری در مدارس است، کلاژ، کاردستی، مجسمهسازی، نمایش و... هم آموزش داده شوند.
لطفاً اهدافتان را مشخص کنید!
هر انسانی در زندگی خود باید بارها دست به انتخاب بزند و مسیر مناسب را برگزیند. یكی از حساس ترین این انتخابها، انتخاب رشته تحصیلی دانشگاهی است؛ زیرا علاوه بر اینكه دانشجو با این انتخاب سرنوشت خود را رقم می زند، در جامعه نیز تأثیر گذار خواهد بود. به عبارت دیگر، انتخاب نامناسب رشته تحصیلی، سبب افت علمی كشور، تضییع منابع اقتصادی و انسانی و ایجاد اختلالهای روانی در زندگی فردی و اجتماعی دانشجو می شود.
در آستانه اعلام نتایج آزمون سراسری سال ۸۶ و ایام انتخاب رشته، داوطلبان و خانواده هایشان در پی یافتن ساز و كاری برای انتخاب رشته صحیح و منطقی هستند.
در این نوشتار سعی داریم با ارائه شاخصها و معیارهای علمی، جوانان را در انتخاب رشته تحصیلات دانشگاهی یاری كنیم...
● ابتدا هدفتان را مشخص كنید!
داوطلبان عزیز! شما تا كنون با مسایل مختلفی مواجه گردیده و مجبور به انتخاب شده اید؛ به عنوان مثال، انتخاب مدرسه، انتخاب رشته تحصیلی دبیرستان، گزینش دوستان صمیمی و هم اندیش و... كه همه اینها مهم و درخور توجهند، اما شاید اهمیت هیچ كدام از آنها به اندازه انتخاب رشته تحصیلات دانشگاهی نباشد؛ زیرا این انتخاب به نوعی انتخاب شغل و بخش مهمی از فعالیتها و زندگی آینده شما و حتی پس از تشكیل خانواده را در برخواهد گرفت.
اما، پیش از انتخاب رشته باید از خود بپرسید هدفتان از ورود به دانشگاه چیست؟
شما حتما مستقیم یا غیر مستقیم به این مسأله فكر كرده و حرفهای دیگران را هم شنیده اید كه اگر در كنكور قبول شوم؛ زندگی مرفه و خوبی خواهم داشت، شغل خوبی به دست خواهم آورد، به آرزوی پدر و مادر جامه عمل می پوشانم و ...
هیچ كدام از اهداف یاد شده نخواهند توانست در زندگی تان تأثیر گذار باشند. به عبارت روشن تر، از راههای ساده تری هم می توان به این اهداف رسید، دوم اینكه، این اهداف، كم ارزش و بلكه اغلب بی ارزش و در واقع احساساتی و زودگذرند كه برخاسته از خامی و ناپختگی است و پس از رسیدن به آنها افراد دلزده و دلسرد خواهند شد و صد البته پشیمان!
برخی از افراد هم ورود به دانشگاه را راه حلی موقتی می دانند؛ به عبارت دیگر، برای گریز از برخی مسایل و رویدادهای آینده این كار را انجام می دهند؛ به عنوان مثال امروزه بسیاری از داوطلبان دانشگاهها برای به تعویق انداختن دوران سربازیشان تلاش می كنند به دانشگاه راه یابند كه بدیهی است این افراد به دنبال علاقه خود نیستند و هنگام انتخاب رشته هم، رشته ها و دانشگاههایی را برمی گزینند كه احتمال قبولی خود را در آنها زیاد می بینند.
این امر پیامدهای منفی بسیاری به همراه دارد كه از جمله آنها می توان به افت كیفیت آموزش عالی اشاره كرد. این عده نه تنها هنگام ورود به دانشگاه موفقیت تحصیلی درخوری نخواهند داشت، بلكه روی دانشجویان دیگر نیز اثرات منفی به جا می گذارند.
ما به شما پیشنهاد می كنیم قبل از انتخاب رشته خصوصیات نگرشی و رفتاری خود را بهتر بشناسید.
پاسخ به سؤالهای زیر شما را در درك علاقه تان یاری می كند:
۱) در دوران تحصیلات متوسطه در كدام یك از دروس موفق تر بوده اید؟
۲) بیشتر به فعالیتهای فكری علاقه مندید یا فعالیتهای بدنی و ورزشی؟
۳) ویژگی فردی شما مهارتهای عملی است یا خلاقیتهای ذهنی؟
۴) به فعالیتهای منظم در شبانه روز علاقه مندید یا فعالیتهای نا منظم براساس شرایط؟
۵) اشتغال در مراكز شهری را ترجیح می دهید یا مشاغل خارج از شهر را و ...
● مراحل یك انتخاب رشته صحیح
پیش از انتخاب رشته باید به نكاتی توجه كنید:
الف) شناسایی دقیق رشته های تحصیلی
ماهیت هر رشته تحصیلی، مطالب درسی، زمینه های كاری و فرصتهای اشتغال در هر رشته، معمولاً آن چیزی نیست كه در ذهن داوطلبان ورود به دانشگاهها وجود دارد.
تغییر نگرش تقریباً تمام دانش آموختگان دانشگاهها نسبت به رشته تحصیلی خود در مقایسه با زمان قبل از ورود به دانشگاه، موید این مطلب است.
بنابراین توصیه می شود تا حد امكان از طریق ملاقات با استادان دانشگاهها و دانشجویان رشته های مختلف، صحبت با صاحبان مشاغل و حرفه های مختلف و مطالعه دفترچه راهنمای آزمون سراسری اطلاعات و دانش خود را در رشته های تحصیلی مختلف بالا ببرید.
در این مرحله سعی كنید بفهمید كه هر رشته تحصیلی چه تواناییهای ویژه ای را می طلبد، امكان ادامه تحصیل و فرصتهای اشتغال در هر رشته چگونه است.
ب) شناخت دانشگاههای كشور
شواهد نشان می دهند داوطلبان در مرحله انتخاب رشته تحت تأثیر نامها قرار می گیرند و به مسایل مهمی كه در طول دوران تحصیل نمی توان آنها را نادیده گرفت، در مرحله انتخاب رشته بی توجهی می كنند.
تقاضاهای مكرر دانشجویان شاغل به تحصیل برای انتقال موقت، انتقال دایم، مرخصی تحصیلی، افزایش طول دوران تحصیل و ... همه ناشی از این غفلت است.
لذا در این مرحله توصیه می شود با استادان دانشگاهها، دانشجویان و دانش آموختگان رشته های مختلف دیداری داشته باشید و شناخت بهتری نسبت به دانشگاهها پیدا كنید.
در این مرحله نیز برای رسیدن به شناخت صحیح باید این نكات را مورد توجه قرار داد:
▪ توانمندیهای دانشگاههای مختلف در ارائه خدمات علمی در هر رشته
▪ امكانات دانشگاههای مختلف در ارائه خدمات رفاهی (تغذیه، خوابگاه، سرویس رفت و آمد و ...) به دانشجویان
▪ وضعیت نسبی اشتغال دانش آموختگان هر دانشگاه در ورود به مقاطع تحصیلی بالاتر
بعد مسافت و نحوه رفت و آمد به دانشگاه و ...
در پایان به داوطلبان توصیه می كنیم با توجه به مطالبی كه ذكر شد، در مرحله اولویت كد رشته ها به جای آنكه چشم بسته، اختیار انتخاب رشته خود را به دست مراكز مختلف انتخاب رشته بسپارید و یا اینكه بدون شناخت كافی، رشته ها و یا دانشگاههای خاصی را در اولویت قرار دهید، به این نكات توجه كنید:
۱) دفترچه راهنمای انتخاب رشته را به دقت مطالعه نمایید و هنگام دریافت برگه انتخاب رشته به اطلاعیه ها و نكاتی كه سازمان سنجش یا دانشگاهها در مورد ظرفیت و یا شرایط پذیرش اعلام می كنند، توجه نمایید.
۲) هرگز به یك انتخاب رشته رایانه ای اكتفا نكنید؛ چون رایانه نمی تواند استعداد و شخصیت شما را تشخیص دهد.
۳) انتخاب اول با انتخاب آخر از نظر اولویت نمره فرقی ندارد، سعی كنید اولویت شما براساس علاقه مندی به نوع رشته و دانشگاهی باشد كه انتخاب می نمایید.
۴) امكان ادامه تحصیل در برخی از رشته ها مقدور نیست و یا به سختی ممكن است. در انتخاب این نوع رشته ها دقت كنید.
۵) طوری انتخاب رشته كنید كه رشته اول بر دوم، دوم بر سوم و به ترتیب تا آخر بر دیگری اولویت داشته باشند.
۶) در انتخاب رشته مقید نباشید كه تمام رشته های روزانه را انتخاب كنید و بعد به سراغ دیگر رشته ها بروید.
۷) شهری را كه رفت و آمد به آن برایتان سخت است، انتخاب نكنید؛ زیرا چهارسال دوران كوتاهی نیست.
۸) سعی كنید برخی از رشته های شبانه، غیرانتفاعی و پیام نور شهر خودتان را در اولویت نسبت به شهرهای دور روزانه قرار دهید.
۹) با توجه واقعیتهای موجود و نمرات و رتبه خود تعیین رشته كنید؛ زیرا ممكن است انتظارات بالا سبب شود موقعیتهایی را از دست دهید كه دیگر هرگز آنها را به دست نخواهید آورد.
۱۰) رشته های قطبی، استانی و ناحیه ای شهر خود را بشناسید و از میان آنها انتخابهای بیشتری داشته باشید؛ زیرا حدود ۷۰ درصد سهمیه اختصاص یافته مربوط به شماست.
۱۱) حتی المقدور رشته شبانه خود را از شهر خود و یا شهرهای همجوار انتخاب كنید؛ زیرا امكانات خوابگاهی به دانشجویان شبانه تعلق نمی گیرد.
۱۲) هر چه می توانید شانس خود را در رشته های شبانه، غیرانتفاعی، پیام نور و نیمه حضوری امتحان كنید؛ زیرا در صورت قبولی و عدم ثبت نام از كنكور سال آینده محروم نخواهید شد.
۱۳) در برخی از رشته ها مانند رشته های نیمه متمركز امكان انصراف از تحصیل وجود ندارد، بنابراین در انتخاب این گونه رشته ها دقت كنید!
● سخنی با والدین
پدر و مادر گرامی !پیش نیاز هر انتخاب، داشتن آزادی عمل است، اگر دست كسی را با طناب ببندند نخواهد توانست از میان دو شی یكی را بردارد. پس باید به داوطلبان اجازه بدهید كه در انتخاب رشته و محل تحصیل دانشگاهی، خود نیز اطلاعاتی را كسب كرده و با توجه به این اطلاعات دست به انتخاب بزنند.
مشاهده شده است كه در پاره ای از موارد والدین فرزندان خود را مجبور به انتخاب رشته خاصی می كنند چنین پدر و مادری در واقع به دنبال تحقق آرزوهای خود هستند، آرزوهایی كه به آنها نرسیده اند و فكر می كنند فرزندانشان وظیفه تحقق آن را برعهده دارند.
باید والدین به فرزندشان اجازه تصمیم گیری بدهند. البته منظور مشاركت نداشتن والدین در سرنوشت فرزندانشان نیست، بلكه هدف احترام به علاقه و استعدادها و دادن آزادی عمل به فرزندان است.
لطفاً سخت نگیرید
در مسیر اصلاح نظام آموزشی ایران، حداقل می توان گفت در دوره ابتدایی برخی سختگیری های غیراصولی و تحمیل امتحان های هراس آور برچیده شده است، اما در دوره راهنمایی و متوسطه و دانشگاهی هنوز شاهد پیشنهاداتی مبنی بر افزایش حجم درس ها هستیم كه نه تنها گرهگشا نمی باشد، بلكه بر بار مشكلات خواهد افزود.
ورود به این عرصه، فرصت بیشتری را می طلبد، اما روی سخن نگارنده، متوجه برخی طراحان سؤالات آزمون سراسری دانشگاه هاست كه هر سال با سختگیری های غیرضروری، موجی از اعتراض را برمی انگیزند و سازمان سنجش كه باید نقش متعادل كننده را داشته باشد و اجازه ندهد سلایق شخصی و ای بسا انگیزه های ناشناخته و خاص بر طرح سؤالات حاكم شود، نظارت كافی را انجام نمی دهد و بار دیگر سؤالاتی طرح می شوند كه نمونه آنها در طول سال تحصیلی در مدارس و به خصوص مدارس دولتی، هرگز تمرین نشده است و شاید به ندرت در برخی آموزشگاه های تقویتی و مدارس خاص، بتوان نمونه هایی را یافت. در حالی كه سؤالات باید نحوه آموزش و سطح معلومات و تمرینات دبیرستان ها و دوره های پیش دانشگاهی دولتی را ملاك قرار دهد كه متاسفانه هر سال از لحاظ امكانات در مقایسه با مدارس خاص، محروم تر می شوند، اما چنین نیست و این شیوه مبتنی بر آزارهای روحی داوطلبان، توسط بعضی از طراحان سؤال همچنان به كار گرفته می شود و اعتراض های تازه ای را برمی انگیزد. به این قبیل طراحان عرض می كنم: دوستان! هدف، گستردن حوزه دانش در میان نوجوانان و جوانان ماست؛ هنر و تخصص خودتان را صرف این هدف كنید، نه آنكه بعد از هر آزمونی، آه از نهاد داوطلبان برآید و در خلوت با خود بگویید، دیدی چه سؤال هایی طرح كردم؟!
مباحثه، روشی برای تدریس در دانشگاه
استاد راهنما در اولین جلسه این موضوع را کاملا برای من توضیح داد. او گفت که" شما دانشجویان ایرانی باید بدانید که اینجا مثل ایران نیست و در اینجا مثل ایران استاد برای دانشجو نقش معلم را ندارد. ما در اینجا اصول راه رفتن را به شما می گوییم اما خودتان باید راه بروید. ما در اینجا مقالات شما را می خوانیم اما به شما نمی گوییم که باید بر روی چه مسئله ای کار کنید و یا در روندآن تحقیق شما را کمک کنیم. تحقیق بر عهده خودتان است و ما هیچ تلاشی نمی کنیم که شما کار کنید، چون به مقداری که تلاش کنید، به همان مقدار ما هم پا به پای شما می آئیم. نکته دومی که برای من توضیح داد این بود که اینجا ما برابر هستیم( البته برای دوره دکتری) اینطور نیست که من عقل کل باشم و شما آمده باشید تا از این عقل کل چیزهایی را بیاموزید، مثل این است که ما اینجا یک پروژه عظیم داریم که می خواهیم مشترکا پیش ببریم؛ من اینجا نقش مشاور را دارم و شما نقش اصلی را دارید و من فقط در برخی موارد به شما کمک می کنم. بنابراین در این پروژه که بین من و شما مشترک است ولی در اصل برای شماست اصل شما هستید و فرع من هستم. از نظر علمی هم چون شما می خواهید که متخصص این علم خاص بشوید شما مهم تر و تواناتر هستید و در واقع وقتی این موضوع تمام می شود شما در مورد این موضوع خاص استاد بنده هستید نه اینکه بنده استاد شما باشم. بنابراین در بحث هایی که با هم می کنیم در نظر داشته باشید که شما صاحب نظر هستید و بنده فقط بعنوان مشاور با توجه به تجربیاتی که دارم مطالبی را در خصوص روش کار به شما می گویم و ممکن هم هست که اشتباه کنم بنابراین شما در نظر داشته باشید که اصل خودتان هستید و مجتهد و صاحب نظر این حوزه شما هستید."
برای من هضم این تعریف بسیار دشوار بود که باور کنم که استاد من در این حوزه شاگرد من است. این نکته دومی بود که من و استادم را در یک حوزه برابر قرار می داد و در برخی موارد حتی مرا بالاتر از استادم قرار می داد. در کلاس های این استاد برای دوره های مختلف فوق لیسانس و دکترا شرکت کردم و در آنجا بود که متوجه شدم در انگلستان حتی روش تدریس هم با دانشگاه های ما متفاوت است.
در دوره اولمان استادی داشتیم به نام جان پیل که استاد مطالعات آفریقا شناسی بود و در واقع مسئول دوره های دکترا و فوق لسیانس دانشگاه نیز بود. ما ۱۷ نفر بودیم. این استاد در اولین اقدامی که انجام داد ما را به گروه های دو نفره تقسیم کرد و گفت هر دانشجویی باید یک شریک داشته باشد و از میان شما هر دو نفر که موضوع پایان نامه هایشان تقریبا در یک حوزه قرار می گیرد با یکدیگر بحث کنید و در واقع با هم همکاری کنید. شریک من یک خانم ژاپنی بود که موضوع تحقیقش راجع به انسان شناسی در ژاپن بود و به موضوع انتخابی من نزدیک تر بود . کاری که ما باید انجام می دادیم این بود که به یکدیگر در پیدا کردن منابع کمک می کردیم و باید proposal می نوشتیم و در آن طرح مسئله می کردیم و روش های انجام تحقیق را تشریح می کردیم. منابع مربوط به این تحقیق را می آوردیم و ... بعد می بایست آن را در تعامل و همکاری با یکدیگر می نوشتیم. البته هر یک از ما بر روی پروژه خودمان کار می کردیم و هر یک از ما نیز به تنهایی با استادان راهنمای خود بیرون از کلاس همکاری می کردیم ولی می بایست مطالب را برای همدیگر می خواندیم و همدیگر را از روند کار مطلع می کردیم. در هر ترم برای تکمیل شدن این proposal که در پایان سال باید upgrade می شد یعنی در جلسه ای که مثل جلسه پایان نامه بود تا ما بعنوان یک دانشجوی دکتری پذیرفته شویم استاد راهنما و کمیته تز باید آن تز را تائید می کرد تا پذیرفته شود. در هر ترم از این سه ترم می بایست هر یک از ما یک کنفرانس می دادیم. این کنفرانس را طوری برگزار می کردند که من موضوع شریکم را مطرح می کردم و شریکم هم موضوع مرا ارائه می کرد تا اینکه در واقع نشان بدهیم که چقدر در تعامل با یکدیگر بوده ایم؛ به گونه ای که در خلال کنفرانس او می توانست روند کاری من را ارائه کند. به این ترتیب در واقع میزان همکاری ما را با یکدیگر می سنجیدند. بعد در جلسه باقی دانشجویان نیز نقد و بررسی می کردند و نظرات خود را می گفتند و منابع معرفی می کردند و تجربیات خود را می گفتند و با یکدیگر هم فکری می کردیم. در ترم اول یک مقدار پیش می رفتیم و ترم دوم اندکی بیشتر و ترم سوم که ترم آخر بود کل proposal را تکمیل ارائه می کردیم.
در سایر کلاس ها نیز شرکت می کردم. یکی مردم نگاری خاور میانه و یکی هم دوره دکتری بود. در مورد انسان شناسی سینمای ایران. در آن کلاس ها هم دیدم که این استاد در کلاس های فوق لیسانسش که مربوط به رشته مردم نگاری خاور میانه بود، افراد کلاس را به ۴ گروه ۴ نفره تقسیم کرد و بعد برای هر گروه شرح وظایف و موضوعی تعیین کرد. کلاس فقط کلاس بحث بود و نام هر یک از این گرو ه ها را گروه مباحثه گذاشته بود. این ۴ نفر می بایست با همکاری یک موضوع را می گفتند و در هر ترم بخشی از تحقیق خود را ارائه می دادند. موضوعی که می توانست پایان نامه شان باشد و یا تنها یک مقاله. ولی در این سه ترم تحصیلی، آن چهار نفر با یکدیگر بودند. بیرون کلاس آقای تافر برای هر گروه دو ساعت وقت می گذاشت تا کار هایشان را بخواند و در خصوص منابع به آنان کمک کند و تمامی راهنمایی هایی را که به نظرش مفید می آمدند بگوید.
ما سمینار های دیگری هم داشتیم که آن سمینار ها هم به همین شکل انجام می شد. کلاسی داشتیم به نام مردم نگاری در هزاره سوم. در این کلاس یک گردهمایی اجتماعی برگزار می شد و تمام دانشجویان در مورد مشکلات اجتماعی و فرهنگی خود صحبت می کردند و در مورد کارهایمان هم بحث می کردیم. این کلاس در واقع یک کلاس بحث دسته جمعی بود . این کلاس ها بسیار دوستانه بود. در کلاس از ما پذیرایی می شد و بسیار روابط صمیمانه ای داشتیم و هدف این بود که تعامل دانشجویان با یکدیگر از سطح کلاس فراتر برود؛ چرا که ما همگی دانشجوی دکترا بودیم و قرار بود که همه پایان نامه بنویسیم و تقریبا همگی ما مشکلات مشابهی داشتیم. سمینار دیگری بود که در آن دانشجویان می توانستند با توجه به موضوع پایان نامه خود یک شخص صاحب نظر را از هر کجای دنیا خبر کنند تا در مورد موضوع پایان نامه او صحبت کند و تمامی هزینه های دعوت از آن شخص نیز بر عهده دانشگاه بود. در این سمینار پرسش و پاسخ ایجاد می شد و هدف این بود که دانشجو با استادی به جز استاد خودش نیز ارتباط برقرار کند. و این امر باعث تعامل و دوستی شود و در عین حال دیگران هم از این کنفرانس استفاده کنند. این کلاس ها هم در واقع کلاس مباحثه بودند. چنین شیوهء آموزشی بسیار کارآمد بود، چون پیوندهای دانشجویان با یکدیگر بیشتر می شد و به تجربه های ما در جریان آموزش بسیار بها داده می شد. ما عملا بر طبق فرمول یاد گرفتن حین انجام کار پیش می رفتیم و مهم تر از همه این که جوهر همهء این ها مباحثه و گفتگو بود.
بعد به این نتیجه رسیدم که چرا دانشگاه های ما اینطور نیستند در صورتیکه در گذشته های دور، اساس مدارس و مکاتب ما بر پایه مباحثه بوده است و هنوز هم در حوزه های علمیه بحث طلبگی و .... رواج دارد و هنوز هم در مسجد اعظم قم شاهد طلبه هایی هستیم که در گروه های چند نفری نشسته اند و با یکدیگر در مورد مسائل بحث می کنند. من دربارهء تعجب خودم از اینکه چرا در کشور ما از بحث استفاده نمی شود در وبلاگ خودم نوشتم . این نکته مورد توجه یکی از استادان به نام دکتر محمد عطاران که استاد سرشناس تعلیم و تربیت، در دانشگاه تربیت معلم است وخودش هم وبلاگ دارد، واقع شد. او مطلبم را خواند و برای من ای میل زد که من کلاس های دکترا و فوق لیسانسم را دارم به همین طریق ارائه می کنم. چند شب پیش که متوجه شد من از خارج آمده ام به من زنگ زد که ما کارهایی که شما گفته اید در کلاس هایمان انجام داده ایم و تعدادی از استادان دیگر نیز همین کار را کرده اند. این برای من بسیار جالب بود و همان باعث شد تا من این مقاله را بنویسم.
برای آنکه بتوانم این بحث را به یک بحث دانشگاهی تبدیل کنم باید تجربهء خودم را با توجه به معیارهای آکادمیک دنیا به یک کار قابل قبول در چارچوب دانشگاهی تبدیل می کردم، تا یک مقالهء رسمی و قابل قبول بدست بیابید. برای این کار اول رفتم سراغ آنکه ببینم آیا در مورد مباحثه مقاله یا کتابی نوشته شده است یا خیر. رفتم دنبال اینکه در مورد این چیزها بحث های تئوریک انجام شده یا نه. بعد که این کار را کردم دیدم دنیایی از کتاب ها و مقالات تحت همین عنوان و در مورد تدریس در دانشگاه نوشته شده ( در واقع من عنوان مقاله ام را از یکی از همین کتابها گرفتم) و بحث های تئوریک بسیاری در مورد آموزش مشارکتی شده بود،بر مبنای دیدگاهی که ویلاتسکی، تئوری پرداز بزرگ آموزش روسی، مطرح کرده بود و بیشتر بر جنبه های اجتماعی دانش تاکید می ورزید و این که علم یک فرایند اجتماعی است ( همان بحثی که پیتر برگر هم در کتاب ساخت اجتماعی واقعیت مطرح کرده بود و خیلی از جامعه شناسان علم نیز مطرح کرده بودند که چون علم امری است که در فرایندهای اجتماعی بوجود می آید بنابراین انتقال آن هم در یک فرایند اجتماعی صورت می گیرد)؛ در نتیجه آموزشی موفق است که بتواند این کار را انجام بدهد؛ یعنی یک فرایند اجتماعی برای تولید علم و اشاعه و کاربست علم بوحود بیاورد. بنابراین شروع کردم به مطالعهء آن موارد. این مقاله همچون سایر مقالاتی که در این سال ها نوشته ام با طرح یک مشکل شروع می شود. مسئله خودم را اینگونه مطرح کردم که تقاضای اجتماعی و رقابت برای ورود به دانشگاه و ادامه تحصیل در ایران بسیار بالا و سنگین و در عین حال رغبت و اشتیاق وارد شدگان به دانشگاه ها برای یادگیری و تلاش علمی بسیار پائین و اندک است. این تناقض آشکار در ایران ریشه در عوامل اجتماعی،سیاسی و فرهنگی مختلفی دارد از جمله این عوامل ناتوانی نظام آموزش دانشگاهی شامل روش های آموزش، کتب و منابع درسی و استادان محیط فرهنگی دانشگا ه ها،قوانین و نظام اداری و کاستی ها ی نظام مدرسه ای در ایجاد انگیزه و میل و عطش دانشجویان برای یادگیری،خلاقیت و کوشش علمی بیشتر است دانشگا ه ها در ایران قادر به تربیت چیزی که پیر بوردیو انسان شناس و مردم شناس بلند آوازهء فرانسوی آن را انسان آکادمیک می نامد،نیستند.در واقع مسئله این است که همه رقابت می کنند بروند دانشگاه ولی وقتی رفتند همه در این تلاش رقابت می کنند که دانش فرا نگیرند. چرا اینگونه است؟ پاسخ را من در مقدمه داده ام که مجموعهء این سیستم قادر نیست که انسان ها را به انسان های آکادمیک تبدیل کند. این امر ابعاد متعددی دارد. یکی از آنها این است که روشی که ما آموزش می دهیم روشی نیست که از آن انسان آکادمیک بیرون بیاید. برای اینکه بتوانم این بحث را در چارچوب علمی مطرح کنم، توضیح دادم که این مسئله را بیشتر کاویده ام و بعد از آن آمده ام دیدگاه آموزش مشارکتی را بسط دادم که این نوع آموزش به چه معناست، و ابعاد مختلف چیستند و بعد به این موضوع پرداخته ام که برای حل این مشکل چه کار می شود کرد و یک پاسخی دادم و گفتم مباحثه راهی برای حل مشکل است و در نهایت بر اساس بحث های تئوریکی که در مورد مباحثه وجود دارد و بر اساس تجربه ای که داشتم روش مباحثه را شرح دادم و شرایط انجام مباحثه را تا جایی ادامه داده ام که چگونه این روش ها و الگوها را چگونه می توانیم در ایران پیاده کنیم. و پیشنهادهایی با توجه به تجربه ای که از ایران داشتم و به اصطلاح نقد و نظرهایی که در این مورد وجود دارد و نیز محدودیت های مباحثه را شرح دادم. و راه حل هایی ارائه داده ام که چگونه می توانیم در واقع این روش را در اجتماعات علوم اجتماعی و سایر علوم گسترش بدهیم و به این وسیله بحث را به پایان رسانده ام.این هم یک نمونه ای دیگری برای اینکه شما ببینید چگونه می توانید تحقیق خود را ارائه دهید چیزی که مهم است این است که باید مقداری جسارت داشته باشید و آمادگی داشته باشید که تن به کار بدهید بعضی اوقات دانشجویان فکر می کنند که دانش باید از جایی بیاید و برود در مغز آدم و آن هم باید در یک شب یا دوشب چیزی نوشت و آن می شود دانش ولی در واقع اینگونه نیست و آنهایی که می روند و مقاله می نویسند واقعا زحمت می شند و وقت می گذارند اوایل مشکل است و پاسخ به این سوال که مثلا آیا این موضوعی که من برای تحقیق انتخاب کرده ام به جواب می رسد پاسخی ندارد که بتوان در مدت کوتاهی آن را بدست آورد و یا اینکه یک نفر به شما بگوید که آره به جواب می رسد یا نه و این در واقع شما هستید که باید نشان بدهید که موضوع شما یک موضوع تحقیقاتی است.
هزاران ایرانی در این سال ها رفته اند خارج از ایران و تحصیل کرده اند و شاید بتوان گفت که احتمالا من اولین ایرانی هستم که مثلا این زحمت را به خودم داده ام که در مورد تجربه زندگی دانشجویی خودم در خارج از کشور مقاله ای بنویسم . من هم برای این که این کار را بکنم پروسه طولانی را طی کردم چون یکباره که ۴۰ صفحه مطلب به ذهن من نرسیده است و این گونه نبوده که یک چیز کلی را در مغزم و یا جیبم بگذارم. اول این موضوع توجه مرا جلب کرد، که در دانشگاه های لندن در سر کلاس ها بحث می شود و بعد این سوال برایم پیش آمد که چرا ما در کشور خودمان بحث نمی کنیم، دیدم که اینجا چقدر رفتار استاد با دانشجو فرق دارد و اینکه چقدر استاد به استقلال دانشجو اهمیت می دهد در حالی که دانشجوی ایرانی چنین چیزی در ذهنش هم نمی گنجد و دائم سوال می کند که استاد این را چه کار کنم؟ آیا این موضوع برای تحقیق خوب است؟ و ... چون فکر نمی کند که باید خودش دنبال موضوع برود و در مورد منابع تحقیق کند و کتاب بخواند و با دیگران گفتگو کند و با یک موضوع زندگی کند مشهور است که مرحوم ذبیح اله صفا استاد معروف ادبیات فارسی وقتی که هر کسی را می دید همه می دانستند که مرحوم صفا در تمامی برخوردهایش در مورد موضوعی که دارد مقاله می نویسد بحث می کند بنابراین اگر کسی آمادگی این را داشت که وارد بحث با او شود بعد از یک سلام کوتاه بحث را با او آغاز می کرد و برایش مهم نبود که رشته تحصیلی شخص چیست چون با آن موضوع زندگی می کرد. این استاد بزرگ عادت کرده بود که با موضوعات تحقیقی خود زندگی کند و به همین دلیل هم توانست سهم به سزایی در تاریخ ادبیات فارسی ایفا کند. و این شیوه تمامی آدم هایی است که می خواهند محقق و یا دانشجو باشند. حال شما هم اگر می خواهید در مورد یک موضوع خاص تحقیق کنید باید آن را موضوع گفتگوهای روزانه خود قرار دهید، در خوابگاه در بحث هایتان چون از طریق همین گفتگوها به نکات تازه ای می رسید و چیزهای تازه ای به ذهن شما می رسد که باور نکردنی است البته در دنیای امروز وسایل گفتگو کردن بسیار متفاوت شده است که وبلاگ یکی از آنهاست. خودم تمام این ۱۶ مقاله را به خاطر وبلاگ نویسی نوشتم چون عادت داشتم که در مورد مسائلی که به ذهنم می رسید در وبلاگ خود چیزهایی بنویسم و یک عده می آمدند و نظرات خود را در مورد نوشته های من در وبلاگ من می گذاشتند و خواننده های نوشته ام که زیاد می شدند به این نتیجه می رسیدم که عجب موضوع جالبی است. بعضی ها فکر می کردند که من دارم معجزه می کنم که چنین چیزهایی را می نویسم اما از نظر خودم یک موضوع ساده بود منتهی همت می کردم و پس از اینکه می دیدم دیگران استقبال کردند می رفتم و منابع و کتاب ها را می خواندم و دائم به آن مطلبی که نوشته بودم اضافه می کردم و همینطور مطالب را اضافه می کردم و سرانجام آن را تبدیل به یک مقاله قابل چاپ در یک مجله علمی می کردم. وقتی شما از یک رشته که هستید به رشته دیگر می روید خلاقیت شما افزایش می یابد مثلا وقتی من از دنیای فرهنگ و مطالعات فرهنگی رفتم به دنیای تحصیلات عالیه، تکنیک های موجود در این دو رشته را با یکدیگر قاطی می کردم و به نکات جالبی می رسیدم و نکات جدیدی کشف می کردم علم هم همینگونه پیش می رود در واقع مالینفسکی یک فیلسوف و ریاضی دان بود و به مطالعه انسان شناسی علاقمند شد در واقع تمام دانشمندان بزرگ دینا این گونه اند و درست به همین دلیل است، که بحث های بین رشته ای در حال رشد هستند. چون از پیوند زدن دانش ها، مفاهیم و دیدگاه ها به یکدیگر نتیجه جدیدی حاصل می شود. همانگونه که از پیوند فرهنگ ها نتایج جدیدی حاصل می شود، دانش هم جزئی از اجزاء فرهنگ است هر دانشجویی هم که می خواهد در این خصوص تحقیق کند، باید در نظر داشته باشد که تلاش مهم ترین رکن تحقیق است و این که تلاش امری است تدریجی که ناگهانی ظهور نمی یابد. البته شاید باشند مواردی که در آنها افرادی یک شبه و به طور ناگهانی مطلب یا موضوعی را کشف کرده باشند اما تعداد این گونه کشفیات به قدری اندک است که می توان آنها را از حیطه علم به راحتی حذف کرد.علم یک چیز تدریجی الحصول است و محقق باید به طور مستمر با آن زندگی کند و بکوشد آن را اندک اندک توسعه داده تا در نهایت به نتیجه مورد نظرش برسد.نکته مهم در تحقیقات نوشتن است، محقق باید تا حد ممکن از خیال پردازی بپرهیزد و افکار خود را بر روی کاغذ بیاورد و در واقع با صدای مکتوب فکر کند.
تجربه ای را دکتری را خودم را برایتان بگویم که از بین آن ۱۷ نفر دانشجوی دکتری دانشگاه لندن تنها کسی بودم که سر یکسال توانستم proposal خود را طوری بنویسم که مورد تائید کمیته پایان نامه قرار بگیرد و تصویب شد و تقریبا می توانم بگویم که یک سال بعد هم کار پایان نامه هام را تمام کرده بودم اما به یک بیماری برخورد کردم و چون علاقه داشتم که بیشتر بمانم و بیماری هم دست به دست هم داد و من بیشتر از یک سال لندن ماندم اما اینکه چرا توانستم سر یک سال proposal خود را ارائه دهم این بود که من از نوشتن شروع کردم و از همان اول دفترچه یادداشت حرفه ای درست کردم که تمام مطالبی را که به ذهنم می رسید، در این دفترچه نوشتم. هر وقت هر چه به ذهنم می رسید می نوشتم و با هر کس که روبرو می شدم با او در مورد موضوع پایان نامه ام بحث می کردم. ثانیا تمام بحث ها را می نوشتم، حتی هر کتابی را که در این زمینه می خواندم یادداشت برداری میکردم و می نوشتم. من هیچ چیزی را نانوشته نمی گذاشتم و به همین دلیل کارم خیلی سریع پیش می رفت. و همین باعث شد که بعدها مقاله مفصلی در مورد "نوشتن" بنویسم که محصول همین تجربیاتم بود. در واقع نوشتن فقط ثبت کردن نیست بلکه کشف کردن هم هست .
نوشتن فقط یادداشت برداشتن نیست، بلکه تجربه کردن هم هست نوشتن یک نوع سامان دادن به نظام فکری است. به خصوص در مورد علوم انسانی که علومی انتزاعی هستند، نوشتن یک روش است و فقط حاصل بررسی های ما نیست شما وقتی که شروع به نوشتن می کنید در واقع شروع تحقیق شماست،در خلال نوشتن است که ایده های شما نظم پیدا می کنند و در فرایند نوشتن متوجه خلاء های ایده تان می شوید. در فرایند نوشتن است که شاهد تولد یک اندیشه و خلاقیت هستید. مخصوصا اگر نوشته، تایپ هم شده باشد. حروف سربی یک نوع تجسم بخشیدن به ایده هاست. چون ایده های ما بسیار انتزاعی نا محسوس و ناملموس هستند و ما وقتی که این ایده ها را می نویسیم به آنها تجسم بصری می دهیم و آنها را به تصویر می کشیم و وقتی آنها را به تصویر کشیدیم از دیدن آنها لذت می بریم و تشویق می شویم که کار فکر کردن را ادامه دهیم اما اگر این کار را نکنیم چون حافظه بشر محدود است بنابراین به زودی تفکرات و ایده های خود را فراموش می کنیم و به همین دلیل بعد از مدتی آن را فراموش می کنیم، در نتیجه نوشتن خودش مناعی برای از دست رفتن امید و انگیزه و رغبت آفرینی است و شما باید کار خود را با نوشتن آغاز کنید و با نوشتن پیش ببرید این بسیار مهم است خصوصا برای دانشجویانیکه که رشته تحصیلی شان مطالعات فرهنگی است.
بنابراین زمانی که به شما گفته می شود در مورد موضوعی تحقیق کنید، معنای آن این است که دفترچه ای پیدا کنید مخصوص آن موضوع و خودکاری مخصوص آن موضوع و از همان جا شروع کنید به نوشتن و پیاده کردن آن موضوع اگر چیزی را نمی دانید بنویسید من درباره این موضوع چیزی نمی دانم این خودش یک نوع دانش است. نوشتن اینکه این موضوع برای من جالب است یا نیست، یک دانش است اما بعد ها با جلوتر رفتن مشخص می شود که اینگونه نیست که چیزی نمی دانید چون همه ما در مسائل انسانی به حکم انسان بودن نکاتی را می دانیم اما خیال می کنیم که نمی دانیم بنابراین شروع کنید به نوشتن. من هنگامی که پدیده وبلاگ ایجاد شد موتور ذهن من شد که شروع کنم به تایپ کردن. وبلاگ برای دانشجو معجزه می کند برای شما هم بهتر است که وبلاگ داشته باشید و بعد نوشتن بارها و بارها نوشته خود را بخوانید. چون مرحله بعد از نوشتن مرحله توسعه آن چیزی است که نوشته اید. یعنی بعد از این که متنی را نوشتید شروع به نقد نوشته خود کنید، که این چیزی که من نوشتم چه ایرادهایی دارد. بارها بخوانید شاید باور نکیند اگر به شما بگویم که من بیش از ۱۰۰ بار یک یادداشت خودم را اصلاح می کنم این را مبالغه نمی کنم البته پس ازمدتی نوشتن دست آدم روان تر می شود و راحت تر می نویسد. هیچ نوشته ای مخصوصا یک نوشته دانشگاهی یکباره به یک متن پخته و تحلیلی و منسجم و ... تبدیل نمی شود.این ها چیزی است که به تدریج به دست می آید . مثلا در مورد روش های مختلف مباحثه، اول فقط دو مورد مد نظرم بود بعد که نوشتم و خواندم بعد شد ۷ مورد و در یک فرایند یکساله این مقاله نوشته شد و همینطور است مقالات دیگری که به تدریج چاپ خواهند شد هیچ کدام از این مقالات یک روزه و دو روزه به نتیجه نرسیده اند و در یک پروسه شش ساله و به تدریج نوشته شده اند.یکی از اساتید بنام، می گوید که من برای نوشتن هر کتابم ۴۰ سال وقت صرف کرده ام و من آن زمان متوجه نمی شدم که منظورش از این حرف چیست اما الان متوجه می شوم که واقعا همینطور است و برای این که آدم بتواند کتابی را بنویسد باید ۴۰ سال زحمت بکشد و دائم بنویسد و تصحیح کند و از دل بحث های خودش بحث های دیگری بیرون بیاورد بنابراین شما باید این تجربیات را به کار بگیرید.● منابع
حداقل ۲۰ عنوان از مقالات و کتاب هایی را که در مورد موضوع انتخابی شما نوشته شده است، شناسایی کنید و بعنوان منبع خود بیاورید و به کار قبلی خود بیافزایید. کار قبلی از نظر عملی و نظری چیست؟ یعنی چه ارزش نظری دارد و چه ارزش عملی دارد و چه مشکلی را می تواند حل کند. از این ۲۰ منبع شروع کنید به مطالعه منابع اصلی بپردازید و شروع کنید به کشف این که در مورد این موضوع چه مطالبی گفته شده است و حداقل در دو صفحه طبقه بندی شده دیدگاه ها و نگرشها تئوریک در مورد این موضوع را بیان کنید. شما در تحقیق خود باید به چند سوال پاسخ بدهید:۱- موضوع تحقیق شما چیست -که عنوان تحقیق شما می شود- ۲- تعریف موضوع بعنوان یک مسئله ۳- اهمیت موضوع ۴- این که چرا این موضوع را انتخاب کردید و در این چرا باید تجربیات خودتان و تجربیات مطالعاتی و عملی خود را مطرح کنید ۵- اینکه چگونه می خواهید این تحقیق را انجام دهید، نه اینکه انشاء کلی بنویسید. این موضوع را حتما بیاورید که آیا این موضوع که شما انتخاب کرده اید آیا واقعا مسئله است و عمومیت دارد یا خیر چرا که بنا به عقیده میلز عمومیت یکی از معیارهای مسائل اجتماعی است ولی فقط عمومیت است ولی در مسائل اجتماعی باید دید که از دیدگاه چه کسی مسئله است از دیدگاه عموم مردم، از دیدگاه کارشناسان و یا نظریه پردازان .... این که چه کسی این موضوع را مسئله می داند نیز خودش یک پرسش خوب است که حتما باید به آن پاسخ داد. به قول جیمز اسپردلی: "فرهنگ آن معنا و شناختی است که فرد یا افراد بر طبق آن یک رفتار را تعبیر و تفسیر می کنند ."
عنوان شد که در پس هر رفتاری یک نظام معنایی و یک آگاهی و ایده وجود دارد و در فرایند تحقیق درصدد کشف آن معنا هستیم و قصد داریم این معنا را به صورت طبقه بندی شده ارائه کنیم توصیف فرهنگی که هدف اتنوگرافی است در واقع توصیف ایده ها و نگرش هایی است که در پس هر رفتاری وجود دارد. در این کتاب گفته شده که هر رفتاری در نظامی از مقولات طبقه بندی می شود و اینکه این رفتار چگونه مقوله بندی می شود، آیا این مقوله یک مقوله بیمارگونه است، زشت است یا خوب است .... چه نوع است. برای افرادی که از بیرون به این مسئله نگاه می کنند و خودشان و یا افراد خانواده شان نیز از خانه فرار نمی کنند، این رفتار- دختران فراری- یک تعریف خاص دارد، اما برای کسانی که از خانه فرار می کنند حتما مسئله به گونه دیگری است. به عبارت دیگر کسانی که از بیرون به این مسئله نگاه می کنند آن را پدیده ای زشت می دانند اما آیا در آن ساختار اجتماعی هم که این رفتار انجام می گیرد این امر آیا عملا بد است. چون آنچه که بیان می کنند با آنچه که عمل می کنند ممکن است متفاوت باشد چون ممکن است خود شما یک چیزهایی را عنوان کنید که ایده واقعی شما نباشد اما بنا به دلایل خاص و منافع خاصی آن ایده را ابراز می کنید پس کار واقعی ما آن چیزهایی است که در اعمال ما بروز پیدا می کند و یک انسان شناس باید از روی این اعمال به مطالعه ساختارها بپردازد یا به تعبیر بوردیو منش، حاصل موقعیت فرد و ساختار اجتماعی است. دختری که فرار می کند و دائما هم این کار را انجام می دهد، یک مجموعه عادات و منشی را پیدا می کند این منش و عادات را می توان فرهنگ نامید.فرهنگی که در یک ساختار ویژه شکل می گیرد و خانواده، محله، کلاس، مدرسه و در مجموع جامعه، یکی از اجزاء آن هستند. در واقع وقتی می گوئید "فرهنگ دختران فراری" قصد دارید، موقعیت اجتماعی خاصی را روشن کنید و می خواهید بدانید که درون آن ساختارها چه اتفاقاتی می افتد و چگونه این دختر فرار کرده و ... و باید تفسیر و منظور خودتان را از این مفهوم بیان کنید و این که دختر فراری کیست و فرهنگ به چه چیزی گفته می شود و در مرحله بعد به سراغ این بروید که چرا می خواهید این تحقیق را انجام دهید و اهمیت آن در کجاست و در مرحله بعد بگوئید که چگونه می خواهید این تحقیق را انجام دهید؟ این که مثلا چه گفتگوهایی می خواهید داشته باشید؟ آیا می خواهید با این افراد زندگی کنید؟ یا .... به هر حال روشی را که برای تحقیق خود در نظر دارید بگوئید. چگونه می خواهید به آنها دسترسی داشته باشید و بتوانید با آنها گفتگوهای عمیق داشته باشید.برخی معتقدند که جامعه در این خصوص مقصر است. برخی نیز معتقدند که دختران در این باره مقصران اصلی هستند، بعضی ها می گویند دولت مقصر است و برخی دیگر خانواده ها را مقصر می دانند و برخی نیز می گویند که مجموعه همه این عوامل باعث بروز پدیده دختران فراری می شود اما باید مشخص کنید که شما می خواهید چه کار کنید و این که چگونه می خواهید این کار را انجام دهید.
● مسئله یابی
در رفتار روزمره هر چیزی برای شما باید یک مسئله باشد چون شما بعنوان یک انسان شناس باید عینک خاصی بر چشم داشته باشید و با توجه به آن عینک ریز بین پدیده ها را ببینید و تفسیر کنید. حتی شما می توانید در مورد این که چرا میزهای کلاس درس را اینگونه می چینند بسیار بحث کنید. کما اینکه کتاب های زیادی نیز در این خصوص نوشته شده است و گفته شده که دلیل این نوع چیدمان این است که در نظام های دموکراتیک میز را اینگونه می چینند، چون می خواهند به راحتی با یکدیگر بحث کنند. در نظام های غیر دموکراتیک یک عقل کل هست که او سخنرانی می کند و دیگران فقط گوش می کنند و آن کسی که برای اولین بار به این موضوع فکر کرد، در واقع این موضوع را کشف کرد.
یک انسان شناس، چند سال پیش به موضوع پوشیدن کت و شلوار پرداخت و در مقاله خود عنوان کرد که اروپایی ها فکر می کنند که کت و شلوار بسیار اروپایی است و آیا اینگونه است و جالب اینجاست که مشخص شد خیر این لباس یک لباس ایرانی- ترکی است و مفصل در مورد آن صحبت کرد و مشخص کرد که کت و شلوار یک لباس ترکی بوده است. اما امروزه همه، حتی خود ترک ها فکر می کنند که این یک لباس غربی است اما یک عمر وقت گذاشت برای این کار. خیلی مهم است که امور بدیهی را زیر سوال ببریم و اولا امور بدیهی را ببینید و بعد در مورد آن سوال مطرح کنید.
به یاد داشته باشید که منابع مورد استفاده خود را بر اساس یک الگوی کتابشناسی بنویسید. تنظیم کتابشناسی روش خاص خود را دارد. در علم فرم مهم تر از محتوا است. مقاله ای علمی است که فرم اش درست باشد، خصوصا در مطالعات مربوط به علوم انسانی چون به لحاظ کارایی و به لحاظ داشتن کلید واژه ها، ساختار یک مقاله، اینکه مقدمه داشته باشد، طرح مسئله داشته باشد، بحث داشته باشد و داده های میدانی و تحلیل و نظر داشته باشد و رعایت تمامی این موارد بسیار مهم هستند. چون اگر این ها را رعایت کنید خود به خود موارد دیگر را نیز رعایت خواهید کرد. رساله های دکترا را که نگاه کنید همه چیز به فرم بستگی دارد. نقل قول دادن بسیار مهم است. درست است که در کشور ما این موضوع متاسفانه چندان رعایت نمی شود اما در اروپا و آمریکا این موضوع به نام سرقت علمی برخورد می شود به این معنا که شما از کسی نقل قول کرده اید اما کوتیشن های آن را برداشته اید و به نحوی آن را نشان داده اید که انگار نوشته خودتان است، از جرایم نابخشودنی است. در دانشکاه های خارج از کشور اگر حتی بعداز گذشت ۲۰ سال بفهمند که در یک رساله دکتری دو تا نقل قول بزرگ از کسی یا کسانی اورده شده و نام انها در پایان نامه نیامده است آن رساله را باطل اعلام می کنند. برای من هم بسیار مهم است و اگر از مقاله ای یا نوشته ای استفاده می کنید حتما باید آن را بیاورید و همچنین میزان منابع شما برای من مهم است چون نشان می دهد که شما تا چه اندازه بر روی موضوع تحقیق کار کرده اید. و این که منابع نباید کاذب باشد. چون این کار یک نوع حقه بازی است، بنابراین باید تمام این مسائل را رعایت کنید. صفحه آرایی برای من بسیار مهم است متن نهایی را باید تایپ شده ارائه بدهید. دانش آن چیزی است که مکتوب می شود و همه دلایل را باید شرح بدهید. هم از لحاظ نظری شرح بدهید وهم اهمیت عملی تحقیق خود را مشخص کنید و اینکه تحقیق شما چه مشکلاتی را می تواند حل کند و همچنین می توانید اهمیت شخصی موضوع را هم بگوئید و دیگر اینکه تجربه شما در این حوزه چیست. و باید منابع خود را بگوئید و اگر منبعی وجود نداشت، باید بگوئید که به کجاها مراجعه کرده اید و چرا منبعی در ابن خصوص موجود نبوده و اینگونه با این بحث اثبات می کنید که منابعی در این موضوع وجود ندارد. در انتخاب موضوع و عنوان دقت کنید وموضوع باید معرف دقیق محتوی تحقیق باشد موضوع باید قابلیت تبدیل به یک موضوع دانشگاهی را داشته باشد. از مطرح کردن موضوعات کلان بپرهیزید، چون نمی توان در مورد آنها تحقیق کرد و در مورد عنوان تحقیق خود دقیق فکر کنید.
● اهمیت تکنیک نگارش
طبقه بندی متن بسیار مهم است. و از نوشتن مطالب به صورت انشاء وار بپرهیزید چون این روشی است که در دوره دبستان به شما آموخته اند در آن دوران هنوز قدرت طبقه بندی مطالب را نداشته اید اما در حال حاضر بعنوان دانشجوی فوق لیسانس باید قادر به طبقه بندی درست مطالب باشید. طبقه بندی کردن یک تکنیک حیاتی در نوشتن است. تکنیک خوب گوش کردن و توجه کردن بسیار مهم است .
توجه عمیق یکی از شرایط مباحثه است که در اینجا چند شرط را گفته ام که یکی صمیمیت و گرم خویی، مشارکت و توجه عمیق و توضع و ژرف اندیشی و استقلال و تصدیق کردن و ارزش گذاشتن است . توجه عمیق را اینگونه شرح داده ام: رابرت بلاو در کتاب " جامعه خوب" می نویسد دموکراسی یعنی توجه کردن، اما توجه کردن کار ساده و کوچکی نیست و همانطور که بلاو می گوید این امر مستلزم به کار گیری تمام قوای فکری، احساسی و اخلاقی فرد است. دموکراسی یعنی توجه کردن؛ چون وقتی توجه می کنیم، یعنی طرف مقابل را قبول داریم و او را به رسمیت می شناسیم. اما اگر برایمان شخص اهمیت نداشته باشد به او توجه نمی کنیم و هر آنچه خودمان بخواهیم می نویسیم و .... بنابراین توجه کنید و یادداشت کنید و با دیگران در مورد آنچه در کلاس گفته شد بحث کنید.
یکی دیگر از تکنیک های عنوان موضوع تعریف عنوان است. علوم انسانی و جامعه شناسی ارزش این را دارد که مناسبات اجتماعی را از دیدگاه خرد نشان دهد و بخشی از برخوردی که ما نشان می دهیم این است که می خواهیم سلطه خود را به دیگران اعمال کنیم. باید توصیف ها و تبیین های قوی در تحقیق خود ارائه دهید . هدف علم، تولید داده ها نیست. داده ها زمانی ارزش دارند که در راستای یک تبیین قرار بگیرند دانشمندان بزرگ انسان شناسی به خاطر داده هایشان نیست که معروف شده اند بلکه به خاطر تبیین های خوبی است که ارائه داده اند. به خاطر ایده هایی که ارائه می کنند، مهم هستند.
موضوع تحقیق باید قابل فهم و درک باشد. باید از عنوان تحقیق متغیرهایی که می خواهید بر روی آن کار کنید و نیز سایر مسائل را تقریبا فهمید و یا حدس زد. در تحقیقات انسان شناسانه "من" خودتان را جدی بگیرید و در جابجای مقالات خود بگوئید که عقیده من این است و عقیده من آن است و ..... این جا جامعه شناسی نیست و دنیا پوزیتیویستی نیست که بگوئیم "می گویند.... یا دانشمندان بر این باورند ..... گفته اند...." اینجا شما باید تجربه زیسته خود را بگوئید و از همین جا محقق می شوید. اتنوگرافی عرصه ای است برای مطرح کردن خودتان و دانش و تجربه تان و رساندن صدای خودتان به گوش دیگران. بنابراین سبک نوشتاری شما متفاوت از نوشته های جامعه شناسانه است که در آن " من" جایی ندارد.میراث جامعه ما یک جامعه شناسی پوزیتیویستی قرن ۱۹ است. باید موضوعی را انتخاب کنید که قابلیت تحقیق میدانی بر روی آن وجود داشته باشد.
● اهمیت سبک شخصی در اتنوگرافی
مقاله در واقع ماکت کوچک شده ای از یک پژوهش است. همه بخش های آن را در مقیاس کوچک تر داراست و فرض هم بر آن است که کسی که آن مقاله را نوشته، پژوهش گسترده ای در این زمینه انجام داده است بنابراین شما می بینید که از مقاله با طرح مسئله آغاز می شود و بعد چارچوب نظری و ادبیاتی را که در آن زمینه وجود دارد را شرح می دهد و بعد مختصر روش شناسی کار خود را شرح می دهد و بعد در متن اصلی تحقیق و داده های میدانی را ارائه می کند و داده ها را تحلیل می کند و در نهایت یک نتیجه گیری می کند و جمع بندی می کند. فصل نامه علوم اجتماعی ایران و تمام فصل نامه ها و مجلات مربوط به علوم اجتماعی که در ایران چاپ می شود، به دلیل حاکم بودن دیدگاه پوزیتیویستی، غیر اتنوگرافیک هستند. چرا که در رشته اتنوگرافی همواره می گوئیم که من این گونه می اندیشم و من این فکر را دارم و محقق درباره تجربه خودش حرف می زند. در صورتی که شما در فصل نامه علوم اجتماعی و در تمام مجلات مربوط به علوم اجتماعی در ایران نمی بینید که محقق و یا نویسنده مقاله گفته باشد، به اعتقاد من اینگونه است؛ برای اینکه فرض بر این است که علوم اجتماعی نیز مثل فیزیک و شیمی و .. علم هستند به همین دلیل نگفتم از لحاظ ساختار جمله بندی به فصل نامه علوم اجتماعی رجوع کنید.
در مجلات انسان شناسی نیز همین حالت حکمفرما ست و نمی توانند توجه و استناد بیش از حد به تجربه شخصی را قبول کنند. در ایران تصور از علم بسیار متفاوت با آن چیزی است که در سایر کشور ها وجود دارد. در ایران هنوز تصور از علم همان تصوری است که در سال های ۱۹۰۰ یا ۱۹۲۰ در اروپا رایج بود است و باید کلیشه های تثبیت شده آنها را رعایت کرد تا قبول کنند که مقاله شما را چاپ کنند؛ به همین دلیل شما باید حتما این ها رعایت کنید. البته این کلیشه ها یک حسن دارند و برای افرادی که خلاقیت ندارند و زبان نوشتاری خوبی ندارند و کسانی که توانایی خوب فکر کردن را ندارند، این قالب می تواند بسیار کمک رسان باشد و یکی از دلایلی که در کشور ما این قالب جا افتاده این است که برای افراد متوسط و پائین، خیلی عالی است چون کلیشه ای است. من خودم مقاله ای برای مجله جامعه شناسی ایران ارائه کردم که این مقاله را چاپ نکرد چرا که به عقیده آنها این مقاله خیلی خوب بود، اما این را ما باید علمی- ترویجی ارزیابی کنیم و نه علمی- پژوهشی( البته این مقاله در حال حاضر در مجله علوم اجتماعی دانشگاه علوم تربیتی تهران زیر چاپ است)
اتفاقا در همان مقاله هم همین بحثی را که الان مطرح می کنم ، مورد اشاره قرار داده ام. کتابی هست تحت عنوان "مکدونالدیزه شدن و جامعه" که در سال ۱۹۸۲ چاپ شد و جنجال به پا کرد. همان نویسنده در سال ۲۰۰۲ کتاب دیگری نوشت بعنوان "تئوری های مکدونالدیزه شدن" که فصل دوم این کتاب در مورد مکدونالدیزه شدن بحث های اجتماعی . او کار مجله انتروپولوژی را یکی از معتبرترین مجلات انسان شناسی آمریکا ست، نقد و بررسی می کند و می گوید که الگوی آن که در سال های ۱۹۵۰ شکل گرفته این به همه دنیا تسری پیدا کرده. (همه مجلاتی که در ایران چاپ می شوند نیز بر اساس عملکرد مجله AMERICAN SOCIAL REVIEW تنظیم می شوند و این ساختاری که می بینید بر اساس همان ساختار است) و نقدی می کند مبنی بر این که چون این مجله بعنوان نقد مطلق شناخته شد بنابراین باعث شده است که خلاقیت ها در جهان از بین برود چون هر کس که می خواست خود را بعنوان جامعه شناس در دنیا مطرح کند، به ناگزیر باید از چارچوبی که در این مجله موجود بود برای نوشتن مطالب علمی خودش پیروی می کرد. این مشابه همان بحثی بود که وی در مورد مکدونالدیزه شدن هم می کرد یعنی استاندارد شدن غذاها و تئوری اش را از این جا گرفته بود که یکی از بنیادهای عقلانی شدن همگن شدن است و اکثریت انسان ها مثلا توافق می کنند که یک غذای خوب این ویژگی را دارد و یا یک مقاله یا نوشته خوب این ویژگی را دارد؛ همانطور که در خیلی چیزهای دیگر نیز این استاندارد شدن را داریم، مثلا در صنعت. بعد توضیح می دهد که این استاندارد شدن نوشتن مقاله در علوم اجتماعی درست مثل مکدونالدیزه شدن غذاست. مردم همانظور که مک دونالد آمریکایی را می خورند همانطور هم نظریه های اجتماعی آمریکایی را می بلعند و قبول می کنند و بعد این که در مورد این نظریه ها فقط محتوی مقاله ها نیست بلکه فرم مقاله ها نیز همه آمریکایی شده و استاندارد مجله AMERICAN SOCIAL REVIEW شده است و اشاره می کند که در آلمان و فرانسه جنبشی علیه این روند شکل گرفته که معتقد است اروپایی باید خودش استقلال فکری داشته باشد و بتواند خودش فکر کند و خلاقیت در نوشتن مقالات خود به خرج دهد همچنین هر قوم دیگری در دنیا از آسیایی گرفته تا آفریقایی خودش باید با توجه به نیاز های خودش فرم و محتوی مقالاتش را ارائه دهد چرا که Contribution هر فرهنگی از دل تجربه تاریخی خودش بیرون می پاید و ارائه می شود . البته شاید پیروی از شیوهء استاندارد سبک برای کسانیمناسب باشد که نه آمار می دانند و بیشتر از یک حدی را بلد نیستند. اگر چه خودشان شاید فکر کنند که این بهترین و خلاقانه ترین روش نوشتن مقاله است. البته همانطور که در جامعه در مورد نو آوری مقاومت وجود دارد در جامعه علمی هم این مقاومت وجود دارد ولی این مقاومت هم مبانی دارد که یکی از مبانی آن سنت و کلیشه است و مبنای دیگر آن هم ترس از این است که مبادا هر چیز مبتذل و غیر علمی بعنوان نوآوری تلقی شود، یعنی مکانیسمی برای جلوگیری از نابودی نظم و جانشین شدن یک ضد علم به جای علم. بنابراین من اصلا حرفی ندارم اگر شما بتوانید یک سبک مخصوص به خود داشته باشید و من خودم از این موضوع استقبال می کنم .
محشر کنکور، برزخ انتظار
نگویید که صاحب این قلم آنچنان از مرحله پرت است و تازه رسیده به تهران، که نه از تعداد داوطلبان مطلع است و نه از ظرفیت دانشگاهها آگاه؛ درست است که از بحبوحه دوریم،لیک در مخمصه، خود درگیریم! (آن آقا میگفت: درست است که معقول نخواندهام، اما عقل دارم!) نزدیک به یک دهه از استقرار نظام جدید مدرسهای به صورت سه سال دبیرستانی و یک سال پیشدانشگاهی میگذرد. این نظام، اقتباسی بود از نظامهای آموزش دبیرستانی در آلمان، اتریش و سوئیس که در آن دیارها با هدف غربال کردن دانشآموزان در آستانه ورود به دانشگاه و رهنمونی ایشان به بازار کار بوده است و طبیعتاً شرایط اشتغال به موازات این نظام آموزشی فراهم شده است. اکنون سئوال میکنم: کدام دانشآموز در این دهه اخیر پس از گرفتن دیپلم دبیرستان و با راهنمایی مشاورین آموزشی و با استقبال مراکز کار و اشتغال، از ثبتنام در پیشدانشگاهی صرفنظر کرده است؟ اگر قرار بود هم چوب را بخوریم و هم پیاز را، دیگر چه ضرورتی به تفکیک دبیرستان از پیشدانشگاهی بود؟ از سوی دیگر، تا زمانی که مدارس فنی و حرفهای به لحاظ منزلتی - روانی محل مراجعه دانشآموزانی است که از مدارس نظری واماندهاند، جهتگیری اشتغال زودرس و اقبال به سمت بازار کار در اوایل جوانی، همچنان امری نامقبول و نامتعارف خواهد بود؛ دقیقاً همان چیزی که در کشورهای پیشرفته، نه تنها شانس و فرصت، بلکه افتخار و منزلت برای نوجوانان و جوانان محسوب میشود. اگر به فرض، روند حذف کنکور بنابه وعده خوبان(!) به خوبی پیش رود باز هم بیم آن میرود که رقابت شکننده و بیماریزای جدیدی دوباره به صحنه آید و آن هم تصاحب صندلیهای پرطمطراق در رشتههای مرغوب و دهانپرکن باشد. به این ترتیب در حقیقت هیولای کنکور در جلوه جدید هیولایی دیگر بنام <رشتههای مرغوب> خودنمایی خواهد کرد و چیزی عوض نخواهد شد. حذف کنکور جز با تقویت کمی و کیفی مدارس فنی و حرفهای، ایجاد اشتغال مولد و سرمایهگذاریهای زیربنایی و تشویق دانشآموزان پس از احراز دیپلم دبیرستان به سمت و سوی بازار کار میسر نیست و این هر سه تنها در سایه شعار گذرا و روزآمد حذف کنکور محقق نخواهد شد.
مشکلات حذف کنکور
اما گفته میشود که مجلس این طرح را بر اساس کارشناسی قوی انجام نداده است.همانطور که طرح استخدام ۴۰ هزار معلم حق التدریسی و احیای معاونت پرورشی و الزام دولت به تهیه لایحه نظام هماهنگ نیز فاقد پشتوانه کارشناسی بودند. فلذا این طرح موافقان و مخالفان خود را دارد.
● موافقان طرح موسوم به حذف کنکور برای آن آثار و تبعات معجزه آسایی قائلند؛ از جمله:
۱) انگیزه دانش آموزان در یادگیری دروس افزایش می یابد.
۲) اضطراب و اثرات مخرب روحی و روانی کنکور از بین می رود.
۳) خانواده ها از زیر آوار سنگین هزینه های کنکور نجات پیدا می کنند.
۴) کمر مافیای کنکور با سود سالانه ۴۰۰ میلیارد تومان میشکند.
۵) سوالات تستی و چهارجوابی که متکی به حافظه کوتاه مدت دانش آموزان و نوعی تکنیک است، جای خود را به سوالات مفهومی و تشریحی می دهد.
۶) لو رفتن و فروش سوالات متوقف می شود و...
اما مخالفان این طرح ایراد های اساسی و قابل پیش بینی را ارائه کرده اند که نشان دهنده نواقص عمده این طرح میباشد از جمله آنها:
۱) برخی مدیران آموزشی کشور معتقدند که برای رشته های پرمتقاضی حتی اگر ظرفیت دانشگاه ها چند برابر تقاضا نیز باشد، آزمون حذف نخواهد شد. بهترین استدلال را رئیس سازمان سنجش در روزهایی که وزارت علوم مخالف طرح بود ارائه کرده است؛ «زمانی که چندین داوطلب با معدل ۱۹ یا ۲۰ وجود داشته باشند، چگونه می توانیم از میان آنان ظرفیت ۴۰ نفری رشته پزشکی دانشگاه تهران یا ۴۰ نفری مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف را انتخاب کنیم؟» و البته چطور می توان دیپلمه های سال های گذشته را در شیوه جدید پذیرش وارد کرد و اصلاً تکلیف تغییر رشته در دانشگاه برای کسانی که دیپلم غیرمرتبط با آن رشته را دارند چست؟ روی چه نمره های، کسی را که دیپلم ریاضی دارد و می خواهد در دانشگاه ادبیات بخواند، وارد دانشگاه می کنند؟
۲) اما با محول شدن وظیفه گزینش دانشجو به آموزش و پرورش آموزش در مقطع متوسطه کاملاً نمره محور خواهد شد و برگزاری امتحانات هماهنگ بخش عمده ای از وقت معلمان و دانش آموزان را پر می کند، یادگیری برای زندگی جای خود را به یادگیری برای کسب نمره خواهد داد.
۳) به احتمال زیاد کلاس های درس مدارس به طور کامل به کلاس کنکور تبدیل می شود. تضمین قبولی در کنکور جای خود را به تضمین معدل ۱۹ به بالا خواهد داد. جزوه های درسی دبیران و نمونه سوال و تجزیه کتاب درسی به سوال و جواب جای مهمی در آموزش های دبیرستانی پیدا می کند.
۴) برخلاف تصور مدافعان طرح جدید، بازار رسمی و غیررسمی، آموزشگاه های کنکور، تدریس خصوصی و نشر جزوات و کتاب های درسی تعطیل نخواهد شد، چرا که ضرورت وجودی آنها همچنان پایدار است. اگر آنگونه که برخی نمایندگان ادعا می کنند، هم اکنون و در گذشته، در سازمان سنجش مافیای فروش سوالات کنکور لانه کرده و آنها به راحتی آب خوردن رتبه ها را جابه جا می کنند، چه تضمینی هست که این مافیا که سالانه به گفته یکی از نمایندگان چهارصد میلیارد تومان سود می برد کار خود را تعطیل کند. چنین مافیایی تنها کافی است اندکی جابه جا شود و محل عملیات خود را به دبیرستان ها منتقل کند. اگر مافیای کنکور در امتحانات متمرکز، تستی، چهارجوابی که اوراق آن با ماشین تصحیح می شود و امکان نظارت نیروهای امنیتی و فضایی بر آن وجود دارد با دست باز عمل کرده است، در سیستم غیرمتمرکز که برگزاری امتحان و تصحیح اوراق در ۲۰ هزار دبیرستان بخش شده و سوالات تشریحی است و توسط انسان تصحیح می شود، مسلماً دست بازتری خواهد داشت. صاحبان قدرت و ثروت برای کسب معدل ۱۹ به بالا و افزایش شانس فرزندانشان برای ورود به دانشگاه های معتبر راه های جدیدی را تجربه خواهند کرد. مدیران مدارس، مربیان و دبیران در معرض آلودگی به مفاسد اقتصادی قرار می گیرند. مافیا و فساد مالی منطق اقتصادی دارند. قبولی در دانشگاه و رشته های مطلوب، کالای کمیاب اقتصادی است و تقاضا برای آن زیاد است.
۵) اگر فرض کنیم که این آزمون ها کاملاً اصولی باشد باز هم مشکل وجود دارد. اگر دانش آموز سال اول و دوم دبیرستان امتحاناتش خوب نشده باشد چه باید بکند. الان خیلی از افراد را داریم که در سال آخر دبیرستان خودشان را بازیابی می کنند، ضعف هایشان را برطرف می کنند و در کنکور هم موفق می شوند، هر چند که دانشجویان خوب و برجسته کسانی هستند که وضعیت آموزشی یکنواختی دارند. بچه های جوان، چه دختر و چه پسر، در سنین بلوغ مشکلات بسیار جدی دارند، خیلی از اینها وقتی که به سن ۱۷سالگی می رسند خودشان را به کمک خانواده ها و معلمان بازیابی می کنند. اینها درس می خوانند و موفق هم می شوند. ما نمی توانیم دانش آموزی را که به هر دلیل در سال اول و دوم دبیرستان افت داشته است، محکوم کنیم که دیگر نمی تواند نمراتش را جبران کند. اگر این نمره ها در کنکور تاثیر داشته باشد و کنکور هم نباشد، باعث می شود دانش آموزان امتحانات را جدی تر بگیرند و از طرفی اگر افتی یا ضعفی دارند حس کنند که دیگر قابل جبران نیست. باید اجازه جبران همین دروس را بدهیم. این امکان در کشورهای دیگر هست.
۶) کنکوری که فعلاً هست یکی از مشکلاتس این بود که کسی که پول داشت از طریق آموزش کنکور و مدارس غیرانتفاعی خودش را به یک رشته دانشگاهی می رساند و وارد دانشگاه می شد. اما با طرح جدید همین موارد هم تکرار شده است، یعنی کسی که پول دارد، چه استعداد داشته باشد و چه نداشته باشد، از طریق امکانات خانواده وارد مدرسه خوبی می شود و معدل می آورد چون می داند که در سال ۱۳۹۰ از روی معدل وارد دانشگاه می شود. پس از طریق کلاس های تقویتی و مدارس غیرانتفاعی دست به کار ساخت یک معدل خوب می شود تا بتواند به دانشگاه وارد شود.
۷) از طرفی چون کشور، آموزش استاندارد ندارد و در بسیاری از جاهای توسعه نیافته دانش آموزان استعداد دارند اما امکانات ندارند، پس چطور می توان از این افراد و افرادی که همه جور امکانات داشته اند سوالات یکسانی پرسید. این خلاف قانون اساسی و عدالت در آموزش همگانی است.
۸) از طرفی گفته میشود که وزارت آموزش و پرورش توان و تجربه برگزاری آزمون سراسری را با امنیت بالا در سطح کشوری ندارد و در عوض سازمان سنجش با نزدیک ۳۰ سال سابقه، خوب می داند که مشکلات کار کجاست
معلم دین و زندگی یا دانای دهر؟
سخن اصلی این نوشتار این است که آیا کمیت و کیفیت پرسشهای تشریحی یا تستی که توسط مراکز رسمی آزمونسازی مانند سازمان سنجش آموزش کشور برگزار میشود با آنچه در متن کتابها آمده، همخوانی و هماهنگی دارد یا نه؟
بررسی سیر تاریخی تستهای فرهنگ و معارف اسلامی بویژه از سال ۸۳ تاکنون (تستهای سال ۸۷ کنکور سراسری) این موضوع را خاطر نشان میکند که دانشآموز باید بدون هیچ زمینه قبلی، قواعد و اصول علم تفسیر را بخوبی بشناسد؛ چراکه فرا روی او آیاتی را قرار میدهند که نه تنها توضیحی در مورد آن داده نشده، بلکه حتی برخی از آیات ترجمه به فارسی نشده است. یعنی با یک زاویه تند و ناگهانی از او میخواهند که پیام، برداشت، مفهوم یا تفسیر آیات را بخوبی بشناسد.
آموزههای کتاب درسی با آزمون سازمان سنجش کاملا تباین دارد، مگر آنکه طراحان محترم بخواهند با این شیوه آزمون یک توصیه ضمنی به دانشآموز بکنند و او را نسبت به دینشناسی و دینداری و قرآن پژوهی راغبتر کنند.
آیا طراحان فرهیخته فکر نکردهاند دانشآموزان با این خیز شدید و سریع خدای ناکرده نسبت به قرآنشناسی، دینگریز شوند، چیزی که اصلا و ابدا هیچ یک از عزیزان آن را نمیپسندند. هستها و نیستهای ما در کتابهای دین و زندگی باید با بایدها و نبایدهای ما در آزمونها هماهنگ باشد، این موضوع درست به مثابه این است که به دانشآموزان درس ادبیات فارسی بدهیم و از آنها آزمون معارف اسلامی به عمل آوریم.
راستی محدوده دانش تفسیری معلم دین و زندگی تا چه اندازه باید باشد؟ کدام تفسیر را باید مدنظر قرار دهد، تفسیر نقلی یا عقلی، قدیم یا جدید؟!
از یک سو سازمان سنجش موارد حذفی کتاب درسی را یک به یک بر شمرده و حتی زیرنویسها، بخش برای مطالعه و... را حذف کرده است و از سوی دیگر، طراحان محترم در آزمونهای سراسری به مفاهیم تفسیری بیحد و حصر خارج کتاب پرداختهاند.
درست است که طراحان عزیز در این مورد که قول داده بودند وفای به عهد کردند و از زیرنویس و برای مطالعه و... تستی طرح نکردند، ولی آنان میتوانند بگویند ما عهد نکرده بودیم که قلمروی خارج از کتاب را مورد تاخت و تاز تستی قرار ندهیم.
از اینکه طراحان گرامی تنها نسخه شفابخش و رفع عطش تشنگان را قرآن میدانند بسیار با ارزش است، ولی هر کاری راهی دارد و برنامهریزی میخواهد، چراکه اگر تشنه کامی هم ناگهانی و بیمقدمه آب در گلوی او بریزیم شاید باعث خفگی او شود و نه تنها به آب نرسد، بلکه آبِ منشأ حیات سبب ممات او شود. (قد یضُرُّ الشیءُ ترجو نفعه / رُبّ ظمآنَ بصفو الماء غص: گاهی چیزی که به سودش امیدواری زیان میرساند چه بسا تشنه کامی که با نوشیدن آب گوارا گلوگیر شود.)
معلمی را تصور کنید که:
۱) خوب درس میدهد و سخت امتحان میگیرد.
۲) خوب درس میدهد و آسان امتحان میگیرد.
۳) بد درس میدهد و آسان امتحان میگیرد.
۴) بد درس میدهد و سخت امتحان میگیرد.
۵) اصلا درس نمیدهد و سخت امتحان میگیرد.
بدیهی است گزاره مطرح شده، در شماره آخر از همه غیر علمیتر و غیرمنصفانهتر است. طراحان محترم تستهای دین و زندگی کنکور سراسری فکر میکنند مصداق کدام گزاره هستند؟ آیا درس نداده امتحان دشوار بگیریم مصداق قبح عقاب بلا بیان و تکلیف مالایطاق کردن نیست؟!
معلمی را در نظر بگیرید که از آغاز سال تحصیلی تا آخر سال، تمام مفاهیم و اصطلاحات و نکات مطرح شده در کتاب و آیات کریمه به صورت منطقی و زیربنایی برای دانشآموزان تدریس کرده و دلسوزانه به پرسشهای آنان پاسخ گفته است، ولی در آخر با کنکوری مواجه میشود که با مطالب مندرج در کتاب و آنچه او تدریس کرده هیچ سنخیتی ندارد و دانشآموز به دیواری کوتاهتر از معلم خود دسترسی ندارد و او را مورد طعن و لعن قرار میدهد.
آیا درست است بدون توجه به کشت خود در مزرعه علم و معرفت بخواهیم هر محصولی را درو کنیم؟ دادههای ما به دانشآموز چه بوده که اینک انتظار داریم دانشآموز از پس آزمون سربلند بیرون آید؟ آیا بهتر نیست برای معلمان این درس، یک دوره کامل تفسیر قرآن و یا دستکم آیات مطرح شده در کتابهای درسی (حدود ۲۵۰ آیه) جلساتی برگزار شود یا آنکه در کنار کتاب درسی کتاب تفسیری معرفی شود (مثلا تفسیر المیزان، نمونه، مجمع البیان، ابوالفتوح رازی و...) تا هم معلم و هم دانشآموزان تکلیف خود را نسبت به این درس از پیش بداند؟ موضوع دیگر اینکه اگر تستهای دین و زندگی مطرح شده در کنکور سراسری به طلاب و قرآن پژوهان درس تفسیر قرآن حضرت آیت الله جوادی آملی ارائه شود آنها چگونه پاسخ میدهند؟
حجم کتابهای ۳ سال (دوم، سوم و پیشدانشگاهی) با احتساب حذفیات آن از سوی سازمان سنجش حدود ۴۰۰ صفحه است و حجم آیات ۲۵۰ گانه سه کتاب حدود ۵۰ صفحه است و جالب توجه این است که در پرسشهای دین و زندگی سال ۸۷ از این حجم کم کتاب یعنی آیات بیش از ۶۶درصد تست طرح شده و از بقیه کتاب یعنی از ۳۵۰ صفحه دیگر که شامل مفاهیم و اصطلاحات زیربنایی میشود (مانند خداشناسی، نبوت، معاد، امامت، احکام، اخلاق، انسانشناسی و بازتاب دین در جامعه و تاریخ) تنها ۳۴ درصد تست طرح شده است!
▪ در رشته ریاضی از ۲۵ تست ۱۶ تست آیه و روایت
▪ در رشته تجربی از ۲۵ تست ۱۸ تست آیه و روایت
▪ در رشته انسانی از ۲۵ تست ۱۶ تست آیه و روایت
▪ در رشته هنر از ۲۵ تست ۱۶ تست آیه و روایت
▪ در رشته زبان از ۲۵ تست ۱۷ تست آیه و روایت
با این بیان به طورکلی از مجموع ۱۲۵ تست ۵ رشته ۸۳ تست از آیه و روایت طرح شده که پر واضح است تناسب در تعداد تست و موضوعات رعایت نشده است؛ البته اگر به کیفیت و مفهومی بودن پرسشها و پاسخها توجه کنیم از حق نگذریم که بیشتر تستها مفهومی، پر محتوا و آموزنده بوده است مگر در برخی تستها که به نظر نگارنده چند جوابی و بحثانگیز است که اینک به بررسی آن میپردازیم.
- در تست ۳ رشته زبان آمده است: از دقت در آیه شریفه: (اِذ قال ربّک للملائکه انّی خالقٌ بشراً من طینٍ فاذا سوّیتُه و نفختُ فیه من روحی فقعوا له ساجِدین) موضوعِ... مفهوم میشود.
۱) تقدّم آفرینش بعد غیرمادّی بر خلقت بُعد مادّی در انسان
۲) تقدّم آفرینش خاکی بر آفرینش بُعد غیرمادّی در انسان
۳) مسجود فرشتگان شدن آدم به تَبع بهرهمندی از بُعد غیرمادّی
۴) مسجود فرشتگان شدن آدم به تَبع بهرهمندی از دو بُعد خاکی و روح الهی.
گزینه انتخابی سازمان سنجش ۴ بوده است و حال آنکه گزینه ۳ درست است زیرا علت سجده کردن فرشتگان دمیده شدن بعد غیرمادی (روح الهی) بشر است.
فاذا سوّیته و نفحتُ فیه من روحی فَقَعُواله ساجدین
- در تست ۴ رشته زبان آمده است: با توجه به آیه شریفه: (اِنّ الّذین لایرجون لقاءنا و رضوا بالحیاه الدنیا و اطمأنّوابها و الّذین هم عن آیاتنا غافلون* اولئک مأواهم النّارَ بما کانوا یکسبون) مفهوم میگردد که... است.
۱) سرانجام عدم اعتقاد به رستاخیز و دلبستگی به دنیا، دوزخ
۲) دوزخ، جایگاه تلاشگران مستمر برای تحقّق اهداف دنیایی
۳) فرجام غفلت به آیات خدا و تکیه بر زندگی دنیا داشتن، دوزخ
۴) دوزخ، جایگاه غیرمعتقدان به رستاخیز و دلسپارندگان به زندگی دنیایی .
گزینه انتخابی سازمان سنجش ۲ بوده است و حال آنکه هر چهار گزینه درست است و عامل دوزخی شدن بر اساس مفاد آیه چهار چیز است:
۱) لایرجون لقاءنا
۲) رضوا بالحیاه الدنیا
۳) اطمأنوابها
۴) عن آیاتنا غافلون.
- در تست ۵ رشته زبان آمده است: پیام آیه شریفه: (الله لا اله الّا هو لیجمعنّکم الی یومِ القیامه لاریبَ فیه به ترتیب کدام است؟
۱) تنفّر محبّت معاد جسمانی و روحانی
۲) محبّت تنفّر معاد جسمانی و روحانی
۳) تنفّر محبّت ضرورت معاد و حکمت خداوند
۴) محبّت تنفّر ضرورت معاد و حکمت خداوندی.
گزینه انتخابی سازمان سنجش ۲ بوده است در صورتی که مقصود از محبت و تنفر که به ترتیب آمده نامعلوم است. الله، الا، هو کدام یک؟
- در تست ۹ رشته زبان آمده است: خانه کردن محبت خداوند در دل، که گرایش دل را به محبّت همه کسانی که رنگ و نشانی از محبوب دارند، به دنبال دارد، از دقت در کدام مورد، مفهوم میگردد؟
۱) قل ما سألتکم من اجر فهو لکم
۲) قل ان کنتم تحبّون الله فاتبعونی یحببکم الله
۳) ان اجری الّا علی الله و هو علی کلّ شیء شهیدٌ
۴) قل لا اسألکم علیه اجراً الّا الموده فی القربی.
گزینه انتخابی سازمان سنجش ۴ بوده است در صورتی که آیا واقعا دلیل منطقی بر رد گزینه ۲ وجود دارد؟
- در تست ۸ رشته هنر آمده است: از دقت در آیه شریفه: «فبما رحمه من الله لِنت لَهم و لو کنت فَظّاً غلیظ القلب لانفضوا مِن حولک» به... پی میبریم.
۱) نیاز امت به لطف و عطوفت پیامبر که منادی رحمت غیرمحدود خداوند است.
۲) عدم اجتماع درشتخویی در وجود گرامی پیامبر که پیامآور رحمت خداوند بود.
۳) تاثیر مثبت فضایل و بازتاب منفی رذایل که موضوع نیازهای اخلاقی انسان است.
۴) رحمه للعالمین بودن پیامبر که با ارسال وجودش، عذابهای آسمانی برداشته شد.
گزینه انتخابی سازمان سنجش ۲ بوده است در صورتی که گزینه ۱ و ۳ نیز میتواند درست باشد. چراکه در آیه شریفه به مهربانی و نرمی پیامبر (لنتَ لهم) و تأثیر آن و بازتاب منفی رذایل مانند فَظَّا: تندخو و غلیظ القلب: سنگدل اشاره شده که باعث پراکندگی و دفع مردم میشود.
- در تست ۱۲ رشته هنر آمده است: پیام آیه شریفه: «اَلَم تَرَ الی الَّذین یزعُمون انَّهم آمَنوا بما اُنزل اِلیک و ما اُنزل من قَبلِک یریدون اَن یتحاکموا الی الطّاغوت و قد اُمروا ان یکفُروا به» این است که...
۱) ایمان پنداری منتهی به کفر به طاغوت نمیشود.
۲) ایمان پنداری، گرهگشای مسائل اجتماعی انسان نیست.
۳) لازمه ایمان راستین به خداوند کفر به حکمیت طاغوت است.
۴) لازمه ایمان راستین به وحی الهی عدم پذیرش حکمیت طاغوت است.
گزینه انتخابی سازمان سنجش ۲ بوده است. در صورتی که گزینه ۴ درست است و گزینه ۲ تقریبا نادرست. به این دلیل که آیه شریفه «یزعمون انهم آمنوا....» متعلق ایمان و موضوع آن معین است (ایمان پنداری به کتب آسمانی و وحی الهی است) در صورتی که آنچه در گزینه ۲ آمده است کلی و مبهم است و تداعیکننده ایمان پنداری به خداست.
- در تست ۲۱ رشته هنر آمده است:
مفهوم بیت «بندگی کن تا که سلطانت کنند / تن رها کن تا همه جانت کنند» با کدام مورد مناسبت دارد؟
۱) یا بنی آدم اطعنی فی ما امرتک اجعلک غنیا لاتفتقر
۲) یا بنی آدم اطعنی فی ما امرتُک اجعلک حیاً لاتموت
۳) یا بَنی دم اَطعنی فی ما امرتُک اجعلک تقُول للشّی کن فیکون
۴) و لقد کتَبنا فی الزّبور مِن بعد الذّکر انّ الارض یرثُها عبادی الصالحون.
گزینه انتخابی سازمان سنجش ۱ بوده است در صورتی که گزینه ۱، ۲ و ۳ اجزای یک حدیث است (حدیث قدسی) و هر سه میتواند درست باشد بویژه گزینه ۲ و ۴ و حدیث مذکور آثار وصف نشدنی بندگی و اطاعت از خداوند را بیان میکند.
۱) غنی و بینیازی۲) زندگی جاویدان
۳) ولایت تکوینی (کن فیکون) و بیت مطرح شده رابطه بندگی و عبودیت را با سلطنت و یکپارچه جان شدن را بیان میکند.
- در تست ۲۳ رشته هنر آمده است: پیام آیه شریفه: «الله الّذی سَخَّرَ لکم البحر لتَجری الفُلک فیه بأمره و لِتَبتَغوا من فَضلِه...» موضوع... میباشد.
۱) سپاسگزاری انسان از نعمتهای ناپیدا کرانه خداوندی که مخلوقات را مسخر او کرد.
۲) ماموریت انسان از سوی خدا که فضل او را با درخواست و مطالبه جدّی دنبال کند.
۳) شناخت قانونمندیهای جهان و قرار گرفتن اختیار انسان در راستای نظام مقّدر آن.
۴) حاکمیت نظام «تقدیر» و قانونمندی بر کلّ جهان و از جمله، حرکت کشتیها به فرمان خدا در دریاها
گزینه انتخابی سازمان سنجش ۳ است در صورتی که گزینههای ۱ و ۴ نیز میتواند درست باشد.
- در تست ۲۵ رشته هنر آمده است: «مبارزه با ستمگران و تقویت فرهنگ جهاد و شهادت و صبر، یکی از مسوولیتهای ما، در نشان دادن زیباییهای تمدّن اسلامی است.» توجه به این تکلیف، از دقت در کدام مورد، مفهوم میگردد؟
۱) و لن ترضی عنک الیهودُ و لا النّصاری حتّی تتّبع ملّتهم
۲) و کذلک جعلنا کم اُمّه وسطاً لتکونوا شهداءَ علی النّاس
۳) و من یتولَّ الله و رسوله فَانّ حزب الله هم الغالبون
۴) لا ینها کم الله عن الّذین لم یقاتلوکم فی الدّین و لم یخرجوکم من دیارِکم
گزینه انتخابی سازمان سنجش ۴ بوده است در صورتی که مفهوم و مفاد آیه مطرح شده در گزینه ۴ روا داشتن نیکی و عدالت (اَن تبرّوهم و تُقسطوا الیهم) نسبت به کسانی است که با شما نجنگیدهاند و شما را از سرزمینتان آواره نکردهاند و این آیه «مبارزه با ستمگران و تقویت فرهنگ جهاد و شهادت و صبر» را توصیه نمیکند مگر آنکه مقصود طراح یا طراحان، آیه بعد از آن یعنی آیه ۹ سوره ممتحنه باشد (انّما ینهاکم...) که البته در تست نیامده است ولی مفاد آیه مطرح شده در گزینه ۱ (ولن ترضی...) هشدار خداوند به مسلمانان است در برابر خواسته دائمی یهودیان و مسیحیان (پیروی از دین و آئین آنان) که تکلیف مسلمانان موضعگیری در برابر این خواست نامعقول است.
- در تست ۲۱ رشته ریاضی آمده است: از دقت در آیه شریفه: (الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لاتعبدوا الشیطان انه لکم عدوّ مبین و ان اعبدونی هذا صراطٌ مستقیمٌ) مفهوم... مستفاد میگردد.
۱) توجه به صراط مستقیم که همان بندگی خداوند است و مقبول فطرت او است.
۲) گرایش فطری انسان به بندگی خداوند و جایگاه اراده او در تحقق آن گرایش
۳) اخذ پیمان خداوند از انسان که توحید عملی را ثمره توحید نظری قرار دهد.
۴) آگاهی دادن به انسان که همواره متوجه عمل به پیمان خود باشد تا از فریب شیطان در امان باشد.
گزینه انتخابی سازمان سنجش ۳ بوده است در صورتی که هر چهار گزینه مفاهیمی درست از آیه مطرح شده هستند.
در پایان از زحماتی که طراحان عزیز متحمل میشوند و از طریق طرح تست روشنگری میکنند، قدردانی میکنم و حتما این بزرگواران میدانند که تستهای آنان الگویی برای این حقیر و همکارانم خواهد بود.
به این امید که رابطه ما و قرآن اینگونه باشد که امام علیع فرمودهاند: «جعله اللهُ ریاً لعطش العلماء و ربیعاً لقلوب الفقهاء و محاجَّ لطُرق الصّلحاء و دواءً لیس بعده داءٌ و نوراً لیس معه ظلمه: خداوند قرآن را سیرابی برای تشنگی دانشمندان و بهاری برای دلهای فقیهان و زیارتگاهی برای راههای نیکوکاران و دارویی که در پی آن دردی نیست و روشناییای که با آن تاریکی نیست قرار داد.» خطبه ۱۹۸ نهج البلاغه
نکاتی در مورد حذف کنکور
● چرا بحث حذف کنکور مطرح میشود؟
شیوهی فعلی گزینش داوطلبان ورود به دانشگاه بیش از ۳۰ سال است که مورد استفاده قرار میگیرد و اغلب تحصیلکردههای کنونی جامعه با گذر از این آزمون ورودی، به ادامهی تحصیل پرداختهاند. با توجه به پیشرفتهای علوم مختلف در کشورمان، انصاف نیست تحصیلکردههای کنونی جامعه را به عدم صلاحیت علمی یا ناتوانیهای فنی متهم نمود. ولی میتوان به این نکته اشاره کرد که برای بزرگترین آزمون برگزار شده در کشور، درصد خطایی موجود است که سبب میشود تعدادی هر چند ناچیز در عین صلاحیت از ورود به دانشگاه، جا مانده و تعدادی دیگر جایگزین آنها شوند. به نظر میرسد که دغدغهی کنونی طراحان این طرح، کاهش احتمال این خطاست.
در کنکور علاوه بر تواناییهای علمی، مؤلفههای دیگری از جمله سرعت پاسخگویی، تمرکز، و اعتماد به نفس فرد نیز در نتیجهی کسب شده تأثیر میگذارند.
ابتدا بایستی بررسی کنیم که چرا این شیوهی گزینش با خطا همراه است. به نظر نگارنده اولین اشکال اساسی که به کنکور وارد میباشد آن است که سرنوشت داوطلبین در مدت زمان کمتر از ۵ ساعت رقم میخورد. در چنین شیوهای علاوه بر تواناییهای علمی مؤلفههای دیگری از جمله سرعت پاسخگویی، تمرکز، و اعتماد به نفس فرد نیز در نتیجهی کسب شده تأثیر میگذارند. همچنین تعداد سؤالات کم مطرح شده از یک درس باعث شده که عامل بخت و اقبال نیز به سایر عوامل اضافه شود. (برای مثال از کل مبحث نور از درس فیزیک، ۳ یا ۴ سؤال مطرح میشود). این عوامل سبب میشوند که عدهای از خیر درک عمیق مطالب درسی گذشته و به سراغ نکات تستی و حفظی بروند تا به کمک این روشها بتوانند با افزایش سرعت خود، احتمال قبولی را افزایش دهند. در این بین، گروهی فرصتطلب نیز تحت عناوین مختلف مانند کلاسهای کنکور، مشاورههای گروهی و خصوصی، سمینارهای یک روزه، تدریس خصوصی، کلاسهای تست و نکته و ... بر آشفتگی فکر و ذهن داوطلبان و خانوادههایشان افزوده و با دادن اطلاعات غلط و مغرضانه، سبب انحراف فکری ایشان میشوند. قابل ذکر است که در این روش، پاسخگویی یا عدم پاسخگویی به یک سؤال میتواند سبب تغییر دانشگاه یا رشتهی قبولی داوطلب شده و بدین گونه سرنوشت زندگی او به گونهای دیگر رقم بخورد. با توجه به جمیع موارد ذکر شده میتوان گفت که تصمیم بر تغییر شیوهی گزینش داوطلبین ورود به دانشگاه، تصمیمی درست و کارشناسانه بوده و نشان از دلسوزی و درایت مسئولین مرتبط با این امر دارد.
● طرح جدید دارای چه اشکالاتی است؟
اما موضوع اساسی آن است که در روش جایگزین شده: آیا این مشکلات مرتفع میشود؟ آیا رفع این مشکلات، مستلزم به وجود آوردن ایرادهای دیگری نمیشود؟ آیا فکری به حال ضمانت اجرایی طرح جدید شده است؟ آیا روش جدید قدرت ایجاد تمایز بین داوطلبان ورود به دانشگاه را دارد؟ و ...
آیا این امتحانات میتواند بین دانشآموزان، تمایز قابل توجهی ایجاد کند تا بتوان فردی را مناسب تحصیل در دانشگاه صنعتی شریف دانست و دیگری را برای دانشگاه امیرکبیر؟!
در روشی که قرار است برای داوطلبین ورود به دانشگاه از سال ۱۳۹۰ اجرا شود، تنها ملاک انتخاب و گزینش، عملکرد دانشآموزان در امتحانات پایانی سالهای دوم و سوم دبیرستان و دورهی پیشدانشگاهی است که به صورت کشوری و هماهنگ برگزار میشود. مورد اول آن است که برگزاری این امتحانات از چه اندازه امنیت و اعتباری برخوردار است تا بتواند به عنوان ملاک و معیار انتخاب، قرار گیرد؟ طراحان این امتحان نیز بایستی مشابه طراحان سؤالات کنکور سراسری در شرایطی قرار گیرند که امکان برقراری ارتباط با دیگران از چند روز قبل از آزمون تا ساعاتی پس از آن را نداشته باشند. همچنین چاپخانههای در نظر گرفته شده برای تکثیر این سؤالات باید دارای محیط امن باشند تا شائبهی انتشار سؤالات قبل از برگزاری کنکور وجود نداشته باشد. در این صورت آیا بودجهی کافی برای این امر درنظر گرفته شده است؟! مورد دوم آن است که آیا این امتحانات میتواند بین دانشآموزان تمایز قابل توجهی ایجاد کند تا بتوان فردی را مناسب تحصیل در دانشگاه صنعتی شریف دانست و دیگری را برای دانشگاه امیرکبیر؟! با توجه به یکنواخت شدن سؤالات امتحانات نهایی سال سوم دبیرستان در سالهای اخیر، به گونهای که در بعضی از دروس بالغ بر هزاران نفر نمرهی ۲۰ کسب میکنند، به نظر میرسد این طرح برای گزینش داوطلبان، بالاخص برای رشته - دانشگاههای خاص و پرطرفداری چون مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف یا پزشکی دانشگاه تهران و ... با مشکل مواجه شود. اگر با ۱۰۰۰ نفر داوطلب رشتهی تجربی با معدل بالای ۱۹/۸۰ مواجه شویم، چگونه آنها را برای رشتهی دندانپزشکی انتخاب کنیم؟ حتی اگر این تعداد به ۲۰۰ نفر هم برسد نیز همچنان با مشکل مواجه خواهیم بود. همچنین به نظر غیرمنطقی است که دانشآموزی را با معدل ۱۹/۹۰ از دانشآموز دیگری با معدل ۱۹/۸۵ برتر بدانیم. موارد دیگری را نیز میتوان به این لیست اضافه نماییم تا نتیجه بگیریم که این طرح نه تنها نمیتواند به تنهایی بر مشکلات و ضعفهای کنکور فائق آید بلکه بر آنها میافزاید. البته نمیخواهیم تأکید کنیم که در شرایط موجود کنکور، بهترین بد است و چارهای جز تن دادن به آن نداریم. به نظر نگارنده بهتر است که از پژوهشها و تلاشهای طراحان این روش جدید حسن استفاده را نموده و نتایج آنها را به کمک تجربهی گذشتگان بهکار بگیریم تا در نهایت بتوانیم شاهد رفع تنشهای روانی از دانشآموزان و داوطلبان، کاهش بیعدالتی در انتخاب، و گزینش افراد باسوادتر برای ورود به دانشگاه باشیم. برای رسیدن به نتیجه بهتر به مزایای هر دو روش اشاره میکنم. امتحانات تشریحی و نهایی که در مدت سه سال از دانشآموزان به عمل میآید، سبب افزایش قدرت تحلیل دانشآموزان و سوق دادن ایشان به سمت مطالعات مفهومی میگردد که قطعا" در شیوههای آموزشی معلمان و روشهای مطالعهی دانشآموزان تأثیرات اساسی و مفیدی ایجاد میکند. همچنین بر این نکتهی مهم تاًکید میکند که از نظر سیستم آموزشی کشور ما دانشآموزی که در مدت سه سال، رفتار علمی مناسب و پرتلاشی داشته است، مورد تأیید بوده و صلاحیت بیشتری برای ورود به دانشگاه دارد. پس میتوان از این روش برای انتخاب افراد داوطلب ورود به دانشگاه بهره جست. اما تمرکز و حافظه نیز عواملی هستند که برای ورود به دانشگاه بایستی ملاک قرار بگیرند. لذا نویسندهی این سطور پیشنهاد میکند که با اضافه نمودن امتحانات نهایی به عنوان ملاکی دیگر برای گزینش داوطلبان ورود به دانشگاه در کنار کنکور، علاوه برانتخاب افراد با صلاحیت علمی بیشتر برای تحصیل در مدارج علمی بالاتر، تنشهای روانی دانشآموزان و خانوادههایشان کاهش مییابد. بدین گونه داوطلب در روز کنکور میداند که بخشی از سرنوشت خود را (برای مثال ۴۰ یا ۵۰ درصد را) در سه سال گذشته رقم زده است و نگرانیهایش متعادلتر میگردد. در عین حال علاوه بر کاهش مؤلفهی بخت و اقبال در آیندهی تحصیلی جوانان کشورمان، سازمان سنجش میتواند به راحتی تمایز قابل توجهی بین داوطلبان ورود به رشته - دانشگاههای خاص، قائل نموده و گزینش کاملتر و بهتری را انجام دهد.