پرسش و پاسخ در قلمرو ادیان
پرسش :
فلسفه پيدايش فرق مختلف اسلامي چيست؟
پاسخ :
پس از درگذشت پيامبر(ص)، امّت اسلامي به گروههاي گوناگوني تقسيم شده و بر اين اساس، مذاهبي پايه گذاري گرديد. از اين رهگذر، سخت ترين و سهمگين ترين ضربه بر پيكر وحدت اسلامي فرود آمد و همگان طعم تلخ فرقه گرايي را چشيدند و آيه (قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلي أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذابَاً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُم أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعَاً وَ يُذيِقَ بَعْضَكُم بَأْس بَعْض)1 درباره آنان تحقق پذيرفت.
گروه گرايي و دو دستگي يا چند دستگي به اندازه اي خطرناك است كه در آيه ياد شده در كنار عذاب هاي آسماني و زميني، مانند صاعقه و زلزله آمده و از نظر ويرانگري، هم سنگ نبرد اعضاي يك ملّت با يكديگر تلقّي شده است و اگر در اين آيه به چهار نوع عذاب اشاره شد، يكي از آنها «دسته بندي» و «گروه گروه شدن» است.2
آنچه كه باعث به وجود آمدن فرقه هاي مختلف اسلامي و نيز تيره هاي گوناگون و فرعي آنها و در نتيجه باعث اختلاف در ميان مسلمانان (پس از رحلت پيامبر(صلي الله عليه وآله)) شد، يك رشته از عوامل و حوادثي بود كه در زير به برخي از آنها اشاره مي شود:
1ـ تعصّب هاي كور قبيله اي: نخستين عامل، پس از درگذشت پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله) در مسأله خلافت و تعيين جانشين بود. كساني كه مسأله خلافت را يك مقام تنصيصي مي دانستند، با تكيه بر احاديث پيامبر، خلافت را از آنِ امام علي(عليه السلام) مي دانستند. ولي منطق مخالفان علي(عليه السلام) در سقيفه، چه انصار و چه مهاجرين، بر محورهاي ديگري دور مي زد كه قدر مشترك آن را گرايش هاي قبيله اي و تعصّبات حزبي و در باطن، خودخواهي تشكيل میداد.
2ـ جمود فكري و كج انديشي در فهم معارف كتاب و سنّت: اين عامل، عامل مهمي براي پيدايش طوايفي مانند، «خوارج» و «مرجئه» و... به شمار ميرود. تا آنجا كه در تقديس ظواهر «كتاب خدا» و «سنّت» پيامبر، آن قدر از خود جمود و خشكي نشان داده اند كه عقل و خرد و داوري فطرت و وجدان را فداي ظاهر ابتدايي آيه و روايت ساخته و در نتيجه مذاهبي را پي ريزي كرده اند.
3ـ جلوگيري از تدوين احاديث پيامبر(ص) عامل سومي براي پيدايش مذاهب بود، منع تدوين حديث نبوي و جلوگيري از مذاكره و نشر آن در شكستن وحدت كلمه و ايجاد تفرقه از عوامل مهم به حساب ميآمد. آنچه مهم است، آشنايي با نتايج ناگوار اين امر است كه منجر به پيدايش مذاهب فراواني درباره اصول و فروع گرديد.
4ـ احبار يهود و راهبان مسيحيان: از خسارتهاي بارز منع و جلوگيري از نگارش و انتشار حديث نبوي اين بود كه به علماء يهود و نصارا كه در مسلك مسلمانان در آمده بودند، فرصت داد كه افسانه ها را به عنوان سخنان پيامبران پيشين در ميان مسلمانان منتشر سازند.
5ـ انتقال فرهنگ بيگانه و علوم تجربي به ميان مسلمانان.
6ـ اجتهاد در مقابل نصّ: ياران پيامبر و گروهي كه پس از آنان آمدند، مصلحت را بر نصّ، و غرض شخصي را بر وحي الهي مقدّم داشتند.3
اين بود خلاصهاي از عوامل و حوادثي كه موجب به وجود آمدن فرقه هاي مختلف اسلامي شدند. البته بايد توجه داشت كه از ميان اين گروهها، طبق روايات متعدد از نبي اكرم(صلي الله عليه وآله) فقط يك گروه اهل نجاتند و بقيه باطل ميباشند.
منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. بحوث في الملل و النحل، جعفر سبحاني.
2. فرق و مذاهب کلامي، علي رباني گلپايگاني.
1 . «بگو خدا تواناست كه براي شما از بالا و پايين ـ مانند صاعقه و زلزله ـ عذاب بفرستد و شما را به صورت گروه هايي در آورد و طعم جنگ با يكديگر را به شما بچشاند.» انعام/65.
2 . سبحاني، جعفر، فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامي، قم، انتشارات توحيد، چاپ اول، 1371ش، ج1، ص47.
3 . همان، ص130ـ34.
پرسش :
قرآن هيچ وقت دين را جمع نياورده (اديان) آيا اين بدين معني است كه ما يك دين داريم و آن اسلام است و بقيه مكمل آن مي باشند؟
پاسخ :
معاني و ريشه هاي مختلفي براي «دين» ذكر گرديده است. بعضي ها گفته اند كه اين كلمه عبري و به معناي حساب است و بعدها وارد زبان عربي شده است. بعضي ها معتقدند كه دين كلمه عربي خالص است به معناي عادت و استعمال. و بعضي ها مي گويند دين كلمه فارسي است. ولي از سخنان علامه طباطبايي به دست مي آيد كه دين كلمهاي عربي است كه از ماده «دنو» در برابر «علو» گرفته شده است.
در اصطلاح به مجموع اعتقاد به حقيقت انسان و جهان و مقررات متناسب با آن كه در مسير زندگي مورد عمل قرار مي گيرد، دين گفته مي شود.
اسلام در لغت به معناي خضوع، انقياد، تسليم، گردن گذاري و طاعت مي باشد. و در اصطلاح، اسلام بر ديني اطلاق مي شود كه خداوند در قرآن كريم مردم را به سوي آن دعوت نموده است و از اين روي اسلام ناميده شده است كه برنامه كلي آن تسليم شدن انسان به خداي جهان و جهانيان است و در اثر اين تسليم، غير از خداي يگانه پرستش و اطاعت نشود.
با توجه به مطالب فوق بايد گفت: دين خداي سبحان كه دين حق است، يك دين بيش نيست و نمي تواند متعدد باشد و در تمام زمان ها مردم مكلّف به تديّن به آن دين بوده اند كه با دلايل زير مي توان آن را ثابت كرد:
1. آيات متعددي در قرآن كريم داريم كه دلالت دارند بر اينكه دين تمام پيامبران الهي، دين اسلام بوده است:
الف: قرآن كريم مي فر مايد: اولين كسي كه دين الهي را اسلام و پيروان آن را مسلمان ناميد، حضرت ابراهيم -عليه السّلام- بود، آنجا كه گفت: « رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ؛ پروردگارا ما دو نفر را مسلمان قرار ده و از نسل ما امت مسلمان به وجود بياور.» و در جاي ديگر خداوند بر اين مطلب تاكيد دارد و مي فرمايد: «اي كساني كه ايمان آورديد... و آيين پدرتان ابراهيم نيز چنين بوده است، او بود كه قبلا شما را مسلمان ناميد.»
ب: آيه شريفه اي كه وصيت حضرت ابراهيم و حضرت يعقوب -عليه السّلام- را نقل مي كند كه مي گويند، اي پسران من، خداوند براي شما اين دين (اسلام) را برگزيد پس البته نبايد جز مسلمان بميريد. و يا هنگامي كه ساحران فرعون بعد از ديدن معجزه، دين حضرت موسي -عليه السّلام- را مي پذيرند، در پيشگاه خداوند بعد از تهديد فرعون، دعا مي كنند كه «پروردگارا بر ما شكيبايي فرو ريز و ما را مسلمان بميران» و يا خطاب به امت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: «خداوند از دين آنچه را كه به نوح درباره آن سفارش كرد، براي شما تشريع كرد و آنچه را بر تو وحي كرديم و آنچه را كه درباره آن به ابراهيم و موسي و عيسي، سفارش نموديم كه دين را برپا بداريد...» همه اين آيات شريفه دليلي بر يگانگي دين انبياء الهي مي باشند.
ج: آياتي در قرآن كريم داريم كه مي گويند غير از دين اسلام در نزد خداوند، دين ديگري وجود ندارد و به صورت اطلاق آمده است كه هر كسي غير از دين اسلام دين ديگري انتخاب كند، هرگز از او پذيرفته نخواهد شد. پس بايد دين تمام انبياء الهي اسلام باشد تا مورد پذيرش خداوند قرار گيرد.
علامه طباطبايي مي گويد: دين در پيش خدا يك دين است و هيچ اختلافي در آن وجود ندارد و آن دين اسلام است كه عبارت از تسليم در برابر حق است. يا به عبارت ديگر اسلام عبارت از تسليم از براي بياني است كه از طرف خداوند در مقام ربوبيت در معارف و احكام، صادر شده است و لو از نظر كمي و كيفي در شرايع انبيائش اختلاف وجود دارد، لكن در عين حال يك چيز بيش نيست، و بين شرايع پيامبران اختلاف يا تضاد و تنافي وجود ندارد. پس اسلام همان دين حنيف است كه بنايش بر توحيد نهاده شده است و دين همه انبياء دين توحيدي بوده است.
2. دليل دوم بر اينكه ديني كه خداوند آن را براي هدايت بندگانش مي فرستد يك دين بوده، اين است كه خداوند متعال حقّ است و دين او نيز حق است و دين حق نمي تواند تعدد داشته باشد. پس خاصيت حقيّت دين الهي وحدت دين را اقتضاء مي كند و تعدد فقط در اديان باطل راه دارد.
3. حقيقت ثابت نوع انسان نيز تشريع دين واحد را از طرف خداوند اقتضاء مي كند ولو ممكن است عوامل علمي و فرهنگي حاكم بر هر زمان، تفاوت هاي اندك كمي و كيفي در دين را نيز اقتضاء كند كه آن ضرري بر وحدت دين نمي زند. مثل دين پيامبر اسلام كه از نظر كمي و كيفي نسبت به اديان گذشته كامل تر است. تصور نشود كه انسان موجود متغير است زيرا انسان فقط از جسم و احوالات عارض بر آن متغير است، كه آن تغيير هم ثابت است و اين تغيير هيچ نوع تاثيري در دين نمي تواند داشته باشد.
اما اينكه دين پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ كاملترين دين است، معناي آن اين است كه دين پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ تا روز قيامت جواب گوي نيازمندي هاي بشر و منطبق بر تمام مقتضيات زمان تا روز رستاخيز مي باشد و ديگر نيازي نيست كه خداوند دين ديگري و كامل تر از آن براي بشر بفرستد، چون دين كامل تر از آن وجود ندارد.
ناگفته نماند كه دين هاي پيامبران گذشته با در نظر گرفتن مقتضيات زمان هاي خودشان نيز دين هاي كاملي بوده اند، و جوامع بشري به چيزي بيشتر از آن نيازي نداشته اند تا خداوند براي آنان بفرستد. پس گمان نشود كه نقصي در دين پيامبران گذشته وجود داشته است. بلي دين هاي پيامبران گذشته جوابگوي نيازهاي معنوي و مادي مردم تا روز قيامت نبوده است، بلكه فقط براي همان زمان خودشان دين كامل بوده اند. و تنها با پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ اين دين به تكامل نهايي خود رسيد.
منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مقارنه الاديان (اسلام) ج3.
2. اسلام شناسي، دين تطبيقي، منوچهر خدايار محبّي.
پرسش :
آيا آيين با شريعت يا دين با مذهب تفاوت دارند؟
پاسخ :
جامعة بشري ذاتاً و فطرتاً به يك سلسله اعتقادات و روشهاي عملي براي اداره و پيشبرد زندگي، نيازمند است و لذا هيچ جامعهاي نه در گذشته و نه در عصر حاضر، مشاهده نميشود كه يك مكتب و مسلك خاصي براي اين منظور نداشته باشد؛ حتي آنان كه هيچ اعتقادي به خداي متعال نداشته و ندارند، نيز از داشتن برنامة زندگي بهرهمند بوده و هستند و معمولاً اين مكاتب كه بالضروره توأم با مسائل اعتقادي هم ميباشند از نحوة جهانبيني و ارزشهاي معتبر هر جامعه متأثر ميباشند.
بر اساس همين نياز فطري و ذاتي انسان است كه خداوند متعال توسط انبياء قانون و برنامة زندگيِ مطابق با خواستها و نيازهاي حقيقي و واقعي انسان فرستاده تا او را در مسير تكامل هدايت نموده، ماية سعادت دنيا و عقباي او گردند.
براي اين مكاتب كه مخلوطي از اصول اعتقادي و برنامههاي عملي ميباشند. عناويني از قبيل آيين، دين، شريعت، مذهب، ملة، نحلة و امثال آنها در زبانهاي مختلف وضع گرديده كه در اينجا اولاً به معناي لغوي اين الفاظ ميپردازيم و بعد از آن وجه تمايز يا اشتراك آنها را در استعمالات اصطلاحي بيان ميكنيم:
1ـ آيين در لغت پهلوي به معناي سيرت، رسم، عرف، طبع، عادت، روش، ديدن، خُلق، خصلت، منش، ميباشد.
2ـ شريعت در لغت عربي به محلّي گفته ميشود كه مردم از آنجا آب بر ميدارند و معمولاً اين محل در كنار رودخانهها و جوي آب ميباشد.
3ـ دين كلمهاي است كه در آن احتمالات متعددي داده شده است. اگر از كلمة «دئنا» كه در سانسكريت و گاتهاي اوستا وجود دارد، گرفته شده باشد به معناي خصايص آدمي، تشخص معنوي و وجدان به كار رفته است. و اگر ريشه در زبانهاي سامي داشته و در زبان عرب از طريق زبان «اكدي»، وارد شده باشد به معناي حق، قانون و داوري خواهد بود. ولي بعضي از علماي اسلامي بر اين عقيده هستند كه كلمة دين يا در اصل در زبان آرامي عربي به معناي حسابگر استعمال شده و از آنجا داخل زبان عربي گرديده است و يا اين كلمه عربي خالص بوده و معناي آن عادت يا استعمال است. و يا كلمة فارسي است كه به معناي ديانت و خداپرستي ميباشد. به هر صورت كلمه دين به معناي ديانت و خدا پرستي در زبان عرب دورة جاهلي استعمال ميشده است.
4ـ مذهب كه يك كلمة عربي است از مادة «ذهاب» به معناي رفتن و مرور كردن بر وزن «مفعل» كه دلالت بر اسم مكان دارد اخذ شده است. پس به معناي طريق و راه ميباشد.
5ـ ملة كه جمع آن ملل است در لغت به معناي سنت و طريق آمده و از عبارت «امليت الكتاب» گرفته شده است. و نيز به خاكستر و سنگريزههاي داغ ملة، گفته ميشود.
6ـ نحلة در لغت به معناي عطيه، بخشش آمده و نيز يكي از معاني آن دعوا، ادّعا و نسبت دادن ميباشد.
7ـ فرقه به دسته و گروهي از مردم اطلاق ميشود.
استعمالات و معاني اصطلاحي:
اين كلمات و عباراتي كه معاني لغوي آنها ذكر شد در علم اديان و مذاهب استعمالات خاصي دارند كه به طور مختصر به آن اشاره ميشود:
كلمه آيين كه يك كلمة پهلوي است در حقيقت مترادف با كلمة دين ميباشد. و در اصطلاح علم اديان و مذاهب اين دو كلمه و عنوان بر تمام اديان الهي و غير الهي، اطلاق ميشود؛ بنابراين همان طوريكه بر اسلام هم دين اطلاق ميشود بر آيين نصرانيت، يهوديت، هندوئيسم و بوديسم نيز اطلاق اين دو عنوان جايز ميباشد و لذا علّامه طباطبايي ميفرمايد كه: دين عبارت است از مجموع اعتقادات نسبت به حقيقت انسان و جهان و مقررات متناسب با آن كه در مسير زندگي مورد عمل قرار ميگيرد. و محتواي آن هرچه باشد، فرقي نميكند.
لكن علماي اسلامي اديان و مذاهب، براي ايجاد تمايز و تفكيك در عبارت و كلمات شان بين اديان الهي و غيرالهي معمولاً «آيين» را در اديان غيرالهي به كار ميبرند و از دين در اديان الهي و آسماني مثل اسلام، نصرانيت و يهوديت استفاده ميكنند.
چون دين از يك طرف از قرآن كريم و متون كتابهاي مقدس اديان الهي اخذ شده و از طرف ديگر يكي از معناهاي دين، خداپرستي ميباشد پس به خاطر وجود اين دو جهت تقدس، آن را در اديان الهي به كار ميبرند.
اما شريعت در اصطلاح به معناي قانوني است كه پيغمبران از جانب خداوند براي مردم آوردهاند. و نيز به چيزهايي كه خداوند براي بندگانش قرار داده و بر آنان فرض نموده است مثل نماز، زكات، روزه، حج و امثال آنها شريعت گفته ميشود. به عبارت ديگر شريعت به ديني گفته ميشود كه از طرف خداي متعال براي بندگانش تشريع شده باشد. و كلمة «ملة» نيز بر چيزي اطلاق ميشود كه خداوند حكيم از براي بندگانش توسط انبياء تشريع نموده باشد.
بنابراين شريعت و ملة در اصطلاح علم اديان، كلمات مترادفي هستند كه فقط بر اديان الهي اطلاق شده و هر دوي آنها منشأ قرآني دارند. پس از حيث استعمال اخص از كلمه دين و آيين هستند.
كلمة «نحلة» بر دين يا مذهبي اطلاق ميگردد كه كسي آن را به خود بسته و نسبت داده باشد به عبارت ديگر، ديني كه از جانب خداي متعال نيامده باشد، نحله ناميده ميشود. پس اين عنوان اختصاص به ادياني مثل بوديسم، هندوئيسم، بهائيت و ... دارد، بنابراين ميتوانيم بگوئيم هندوئيسم يا شينتوئيسم يك نحله است اما نميتوان گفت كه اسلام يا يهوديت نحله ميباشند.
كلمه و عنوان «مذهب» بر شعباتي اطلاق ميشود كه از دين انشعاب پيدا كرده باشند به عبارت ديگر مذهب زيرمجموعة دين است كه توسط پيروان يك دين در آن ايجاد ميشود مانند مذهب تسنن و مذهب تشيع در اسلام و مذهب ملكان و مذهب نسطوري در مسيحيت. در علم اديان مذهب مترادف با فرقه ميباشد، لكن در جامعه اسلامي معمولاً مذهب در مورد انشعابات و دستههاي فقهي بيشتر به كار ميرود مثل مذهب جعفري، مذهب حنبلي، مذهب حنفي، مذهب شافعي و مذهب مالكي، امّا فرقه در انشعابات و گروههاي كلامي مورد استعمال بيشتري دارد: مثل فرقة اشاعره، فرقة معتزله، فرقة ماتريديه و فرقة وهابيت و امثال اينها و تقريباً اين دو كلمه در اين دو حوزه خاص تعيّن استعمالي پيدا كردهاند.
منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ آشنايي با فرق و مذاهب اسلامي، تأليف رضا برنجكار.
2ـ اصطلاحات فرق و مذاهب اسلامي، تأليف محمّدجواد مشكور.
3ـ تاريخ جامع اديان، جان بيناس.
پرسش :
فايده علم اديان چيست؟
پاسخ :
نخستين انگيزة مطالعه و بررسي هر موضوعي ارضاي حس كنجكاوي است و چون آدمي ذاتاً جستجو گر است و در پي آن است كه همواره به دانش و معلومات خويش بيافزايد و با استعانت از معلوماتش، زندگي خود را متكامل كند لذا دنبال علوم مختلف مي رود.
قدما علم را به دو دسته تقسيم مي كردند: علم ابدان و علم اديان. در اين تقسيم بندي محدودة علم اديان بسيار گسترده بود چنانچه مي توان گفت كه اكثر رشته هاي مختلف علوم انساني را شامل مي شد، ولي در قرون اخير علم اديان تخصيص يافت و بعنوان رشته اي مستقل در تقسيم بندي علوم مورد توجه قرار گرفت كه به تحليل عناصر مشترك اديان مختلف، و استنباط قوانين در تكامل اديان و به ويژه كشف و تعريف منشأپيدايش و نخستين شكل اديان مي پردازد اين علم با اين تعريف رشته اي جديد است و توسط ماكس مولر پايه گذاري شده است.
پس علم اديان كه همان مطالعه و بررسي اديان بشري در گسترة تاريخ است، يكي از موضوعاتي است كه انسان جستجوگر و كنجكاو را به سوي خود جلب مي¬كند و انسان مي¬تواند با آگاهي از اين علم به ثمراتي برسد. با مطالعه اديان، مذاهب و عقايد مختلف مي توان دريافت كه انسان در تمامي ادوار حيات خود مذهبي زيسته است و از همان ابتدا عقيده به دين داشته است و اين دين در گذر زمان به تكامل رسيده است.
و با بررسي اديان مختلف مي توان به دين كامل و بي نقص رسيد و سير تكامل اديان را بهتر شناخت و اختلاف و شباهت هاي بين اديان مختلف را دريافت و مقدار تأثير و تأثر اديان از يكديگر را معين ساخت.
از فوايد علم اديان اين است كه با تطبيق اديان و مطالعة آنها از تحولات فكري بشر در ادوار مختلف و در جوامع گوناگون مطلع خواهيم شد و ديگر اينكه در مي يابيم كه افكار ديني امروزه از چه مبدأهايي نشأت گرفته و چه منابع و مآخذي داشته است و در مي يابيم كه اقاليم مختلف كه روي هم شامل آب و هوا و محيط زيست مي شوند چه تأثيراتي در پيدايش يك دين دارند.
چون افكار باطني و عواطف انساني نزد همه اقوام و ملل بشري در سراسر ازمنه و ادوار و در تمام مراحل تمدن و فرهنگ به صورت نوعي وجود داشته و دارد، از اين رو مطالعه و تحقيق در امر اديان و مذاهب انساني علاوه بر وصول به حقيقت براي فهم قواعد و درك نواميس جامعه بشري و علم به سير تكاملي موجب ارتقاء تمدن نسبي انسان با مطالعه و بررسي اديان مي توان از اين علم در رشته هاي ديگر علوم انساني نيز سود جست، زيرا رشته هاي علوم به يكديگر پيوند دارند و اين پيوند ميان رشته هاي مشابه دين به عنوان پديده اي كه هيچ گاه از انسان جدا نشده، براي پژوهشگر اهميت فراواني دارد. در اين هنگام، تأثير شگفت آور دين در زندگي بشر و نقش آن در رشد و شكوفايي علم و هنر روشن مي شود.
فايدة ديگر مطالعه علم اديان بهره بردن از آن در برقراري ارتباط با افراد و جوامع گوناگون است. از اين جاست كه دول بزرگ براي تحت نفوذ قرار دادن دولت هاي كوچك، سراغ خاور شناسان مي روند و از دانش آنان در باب روحيات و باورهاي ملل استفاده مي¬كنند. و اين به علت اين است كه با آشنايي با مباني ديني يا مذهبي ديگران رشته ارتباط علمي با آنان راحت تر صورت مي گيرد.
تحقيق در علم اديان براي دينداران سود معنوي دارد و به باور هاي ديني ايشان عمق مي بخشد. آنان در بحث خود ناهنجاري هاي اديان رقيب را جستجو مي¬كنند و در صدد بر مي¬آيند درستي دين موروثي و مقبول خويش را ثابت كنند.
همچنين در اين رشته، فهم درست اعتقادات ديني ملتها ميسر مي¬گردد و تنها پس از آن مي توان راه راست را به آنان نشان داد و كاستي هاي آن اديان را تفهيم كرد. بنابراين فوايد علم اديان را مي توان به طور فهرست وار چنين بيان كنيم كه:
1. تطبيق اديان با يكديگر و پي بردن به تحولات فكري بشري در ادوار مختلف.
2. آگاهي از سير تكاملي اديان و پي بردن به اختلافات و شباهت هاي اديان.
3. آگاهي از اينكه انسان از ابتداي خلقت داراي دين بوده است.
4. ارتباط دادن علم اديان با علوم ديگر.
5. درك اعتقادات ملّت ها با علم اديان ميسر مي گردد.
6. به واسطه مطالعه و تحقيق در اديان و پي بردن به ناهنجاري هاي اديان رقيب مي توان ناهنجاري ها دين ديگر را اصلاح كرد.
7. ارتباط با جوامع مختلف با استفاده از علم اديان.
منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. شناخت دانش اديان (مجموعه مقالات)، ترجمه و تدوين همايون همتي.
2. حكمت اديان گئر جوزف، ترجمه محمد حجازي.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|