اسامی شهدای دفاع مقدس ( غ )

ابوطالب در روز دوازدهم اسفندماه سال 1316 در محله‌ي "کنارک" لامرد ديده به جهان گشود. کودکي را در محيط مذهبي زادگاهش و در دامن پدر و مادري متديّن و باايمان سپري کرد و به احکام و فرايض ديني علاقه‌مند شد. آن آزادمرد بسيجي با وجود آن که فرزندانش در سپاه و بسيج به پاسداري از انقلاب مشغول بودند، خود نيز در اولين روزهاي دفاع مقدس، به عضويت گروه چريکي شهيد چمران درآمد و طي شش نوبت در مناطق عملياتي غرب و جنوب به دفاع از کشور پرداخت.
سرانجام هنگامي که با جمعي از يارانش در دشت عباس مشغول آموزش تخريب بود، بر اثر انفجار مين در تاريخ 16/12/1361 در سن 45 سالگي به شهادت رسيد. جنازه مطهرش پس از تشييع باشکوه مردم، در گلزار شهداي مرکزي لامرد به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب حديث عاشقان صفحه 349

روستاي اليگودرز از توابع لرستان سال 1337 ميزبان كودكي آسماني شد كه خداوند به خانواده غفاري هديه داده بود. مسعود در خانواده‌اي مذهبي و مستضعف رشد كرد. از همان سنين كودكي به كار در كارخانه تانكرسازي پرداخت. وي در دوران نوجواني پدرش را از دست داد و مسئوليت خانواده را به عهده گرفت. شهيد غفاري زمان اوج‌گيري انقلاب با ديگران به مبارزه عليه رژيم پرداخت. او پس از پيروزي انقلاب در بسيج شهيد چمران و انجمن اسلامي‌ فعاليت خود را شروع كرد. با آغاز جنگ تحميلي وارد نهاد مقدس سپاه گشت و به دليل لياقت و تلاش بسيار، فرماندهي گردان پدافند و توپخانه لشگر 10 سيد الشهدا را به عهده گرفت. در طول سالهاي جنگ تا عروج سرخش در نيروي پدافند منطقه 10 تهران و جبهه‌هاي حق عليه باطل فعاليت داشت. (1) مسعود در تاريخ 29/10/1365 همزمان با عمليات كربلاي 5 در خاك پاك شلمچه قداست آسمان را لبيك گفت. 1- حسين پسر كوچك غفاري در يكي از بمبارانهاي رژيم بعثي به شهادت رسيد.

منبع:پرونده شهيد در لشگر 10 سيد الشهدا

اسماعيل رعنا جواني دلاور بود؛ هرچند که هنوز شور و شيداي جواني در سر داشت اما وقتي لباس سربازي اسلام را پوشيد؛ مادر هزاران الله اکبر در دل گفت و خدا را به پاس اين نعمت الهي شکر کرد.
هنوز هر از گاهي براي کودکان تعريف مي‌کند که اسماعيلش را خدا در سال 1344 به او هديه داد. خيلي به وسايل برقي و صوتي علاقه داشت، هرچه خراب مي‌شد همه دست به دامن او مي‌شديم. درس و مشقش هم رشته الکترونيک بود. سال 1360 که ديپلم گرفت به عضويت بسيج درآمد و در پايگاه ثارا... مشغول خدمت شد.
هيچ‌کس نمي‌داند وقتي اسماعيل لباس رزم پوشيد مادر چه حالي داشت، از آن روز به بعد همه‌ي روزها برايش عاشورا بود. اسماعيل شنا، مربيگري و نجات‌غريق را که آموخت قدم به ميدان رزم گذاشت. عمليات کربلاي 5 جزو غواصان خط‌شکن دل سياه شب را شکست و بعثيان را زمين‌گير کرد.
اسماعيل که آن روزها تازه به دانشگاه راه يافته بود و دانشجوي رشته الکترونيک بود؛ سرانجام در سال 1365 در سن 21 سالگي شلمچه را به خون سرخ خود زينت داد.
اسماعيل راه برادرش حميد را رفت تا از قافله عاشوراييان عقب نماند.

منبع:مجله شاهد   -  شماره مجله: 271-  صفحه: 16

عظيم غفاريان در سوم خردادماه 1341 در خانواده‌اي مستضعف و مذهبي در روستاي لطف‌آباد از توابع شهرستان درگز چشم به جهان گشود. وي دوران طفوليت خود را در دامن پرمهر و محبت پدر و مادر سپري كرد. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در زادگاهش روستاي لطف‌آباد گذراند و به علت مشكلات مالي خانواده نتوانست ادامه‌ي تحصيل دهد و در كنار پدر به كار كشاورزي مشغول شد.
هنگام فراخواني براي خدمت مقدس سربازي، در اولين فرصت خودش را معرفي نمود و براي خدمت به ميهن اسلامي و دفاع از نظام مقدس جمهوري اسلامي اعزام شد. وي پس از پايان دوره‌ي آموزش نظامي از طريق ارتش جمهوري اسلامي و در كنار رزمندگان گردان 129 تيپ 2 لشكر 77 به مناطق عملياتي اعزام شد و در حين خدمت از خود فداكاري‌هاي زيادي نشان داد.
آخرين باري كه براي ديدار خانواده به مرخصي آمده بود، براي او به خواستگاري رفتند، اما هميشه مي‌گفت: « وظيفه‌ي من جاي ديگري است. انشاالله روزي كه دشمن را از خاك خود بيرون كرديم، آن موقع ازدواج خواهم كرد. »
غفاريان پس از رشادت‌هاي فراوان سرانجام در منطقه‌ي بستان بر اثر درگيري با دشمن بعثي در غروب خونين 21/9/1360 در سنّ 19 سالگي به درجه‌ي رفيع شهادت نايل آمد.
مزار پاكش در گلزار شهداي لطف‌آباد قرار دارد.

منبع:كتاب گلواژه هاي شهادت جلد 10   -  صفحه: 82

عبدالله غفران عدد در سال 1351 در روستاي گرگيج از توابع شهرستان زابل ديده به جهان گشود.تا پنجم ابتدايي تحصيل کرد و به علت مشکلات موفق به ادامه تحصيل نشد.پس از مدتي به عضويت بسيج در آمد وي داراي اخلاقي نيکو و پسنديده بود.پيوسته به نماز جماعت حاضر مي‌شد و عقيده‌اش بر اين بود که سيرت زيبا داشتن بهتر از صورت زيباست. در تاريخ 23/1/65 عازم جبهه شد و پس از مدتها مبارزه و دلاوري سرانجام در ممنطقه عملياتي شلمچه به لقاءا... پيوست.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 2 صفحه 214

سيد محمدحسين غفراني نوفرست فرزند مصطفي در سال 1340 در خانواده‌اي متدين در روستاي نوفرست بيرجند ديده به جهان گشود. تحصيلات خود را تا اخذ مدرک ديپلم ادامه داد و در ضمن فراگيري علم، به فعاليت‌هاي مذهبي و ديني پرداخت. او فردي متعهد به نظام پيرو اهل‌بيت پيامبر عليهم السلام و معتقد به ولايت و امامت بود.
با شروع جنگ تحميلي جهت گذراندن خدمت مقدس سربازي وارد ارتش شد و در طول خدمت با شجاعت و اخلاص به انجام وظيفه پرداخت. سرانجام درتاريخ بيست و ششم آذرماه سال 1364 در عمليات پدافندي جزيره‌ي مجنون دعوت حق را لبيک گفت و در سن 24 سالگي به درجه ي رفيع شهادت نايل آمد.
پيکر پاک شهيد پس از تشييع در شهرستان بيرجند به زادگاهش و به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستان بيرجند جلد 2 صفحه 536

عبدالحسين در روز هشتم شهريورماه سال 1335 در روستاي "اسير" در خانواده‌اي متوسط متولّد شد و با آداب و اخلاق اسلامي پرورش يافت. تا سال پنجم ابتدايي در زادگاهش به تحصيل ادامه داد؛ سپس به دليل نبودن امکانات آموزشي از ادامه‌ي تحصيل محروم ماند. جواني مؤدب و باايمان بود و زندگي را وقف خدمت به مردم کرده بود. در دوران تاريخ‌ساز پيروزي انقلاب با شور و شوقي وصف‌ناپذير در تظاهرات شرکت کرد.
پس از آن که درخت آرزوهايش به بار نشست، در جمع جان بر کفان بسيج به پاسداري از دست‌آوردهاي انقلاب همّت گمارد. هنگامي که استکبار جهاني تهاجم گسترده‌اي را عليه انقلاب آغاز کرد، آن مرد الهي با گذشتن از همه‌ي تعلّقات مادي به مبارزه با اشغالگران پرداخت. آخرين اعزام وي به جبهه، سحرگاه شانزدهم ماه مبارک رمضان بود. پس از مناجاتي عارفانه با خدا در حالي که لبخند رضايت بر لب داشت، با همسرش وداع کرد و سرانجام در عمليات قدس 3 در تاريخ 20/4/1364 در سن 29 سالگي بر اثر انفجار مين به ديدار حق شتافت.

منبع:كتاب حديث عاشقان صفحه 355

عبدالله در سال 1338 در محله رهنان شهر اصفهان ديده به جهان گشود. کودکي را در آغوش پر مهر خانواده سپري کرد و در سن 7 سالگي به مدرسه رفت و تحصيلاتش را در دوره دبيرستان به صورت شبانه تا اخذ مدرک ديپلم ادامه داد. سپس به خدمت نظام وظيفه فرا خوانده شد. اما با شنيدن فرمان تاريخي امام (ره) مبني بر فرار از پادگانها از آنجا گريخت. عبدالله پس از پيروزي انقلاب مجدداً به پادگان مراجعت نمود. غلامي در حين انجام خدمت به غرب کشور اعزام گشت و در ميدان نبرد به سختي مجروح گرديد. تنگه چزابه در تاريخ 1/12/1360 (عمليات مولاي متقيان) قتلگاه عبدالله شد و او در سن 22 سالگي در گلزار شهداي رهنان آرام گرفت.

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان جلد 1 صفحه 87

صفر غلامي فرزند عباس در سال 1346 در روستاي سرچاه عماري از توابع شهر خوسف متولد شد. دوره تحصيلات ابتدايي را در روستا گذراند و چون ادامه‌ي تحصيل در زادگاهش ممکن نبود، مدرسه را رها کرد تا کمک خرج خانواده‌اش باشد. دوازده ساله بود که پدرش را از دست داد. اين موضوع بر مسئوليت و تلاش او جهت تأمين هزينه‌ي زندگي افزود. به شهر آمد و به کارگري پرداخت. او جواني سخت‌کوش و مبارز بود و به امام خميني ارادتي خاص داشت.
و خود را مطيع ولايت فقيه مي‌دانست و دوستان را نيز به حمايت از ولايت تشويق مي‌کرد. اولين بار در هفده سالگي عازم جبهه شد. و پس از بازگشت به خدمت مقدس سربازي رفت. پس از چند ماه خدمت دلاورانه در جبهه سرانجام در تاريخ سيزدهم ديماه سال 1365 در حمله‌ي شيميايي دشمن مجروح شد. و جهت معالجه به يکي از بيمارستان هاي تهران منتقل گرديد. تلاش پزشکان براي نجات وي به نتيجه اي نرسيد و سرانجام روح ملکوتي او در سن 19 سالگي به ملکوت اعلي پيوست.
پيکر پاکش پس از تشييع در بيرجند و خوسف در زادگاهش به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستان بيرجند جلد 2 صفحه 537

حسن در روز دوم مردادماه سال 1333 در روستاي «نرمان» در خانواده‌اي مذهبي و زحمتکش متولّد شد. در کودکي به مکتب‌خانه رفت و روخواني قرآن‌کريم و کتاب‌هاي مذهبي را فرا گرفت. تا کلاس سوم ابتدايي ادامه تحصيل داد و سپس به کارکردن پرداخت. مدتي بعد براي کار به کشور قطر رفت و در حرفه‌ي جوشکاري به تمکن مالي نسبتاً خوبي رسيد.
در سال‌هاي پيروزي انقلاب اسلامي به ايران آمد و همراه ملت مسلمان در تظاهرات ضدرژيم شرکت کرد با شروع جنگ‌تحميلي، کار و کسب را کنار نهاد و در حالي که پدرش در جبهه‌ي غرب بود، خود راهي جنوب شد. در جبهه، جوشکاري را به وي پيشنهاد کردند، نپذيرفت و وارد گردان‌هاي رزم شد.
سرانجام در منطقه‌ي موسيان بر اثر اصابت ترکش خمپاره در تاريخ 30/1/61 در سن 28 سالگي به ميهماني خدا شتافت.

منبع:كتاب حديث عاشقان صفحه 356

عبدالرضا غلامي سال 1342 در روستاي گاوسوار پا به عرصه هستي نهاد، عشق به علي (ع) و فرزندانش با شير مادر آميخته جانش شد و ذره ذره وجودش با اين عشق آسماني رشد کرد و بالنده شد. او پس از طي کردن دوران کودکي و نوجواني به خدمت مقدس سربازي اعزام گرديد.
عبدالرضا غلامي از جمله رزمندگان خستگي ناپذيري بود که در مبارزه بي‌امان با متجاوزين بعثي حماسه‌اي بي‌نظير از خويش خلق نمود و سرانجام در تاريخ 26/6/1365 در منطقه عملياتي مهران در حاليکه 23 سال داشت به درجه‌ي رفيع شهادت نايل آمد.

منبع:كتاب ملكوتيان صفحه 176

مرتضي دلاورمردي از استان بوشهر منطقه خواجه‌گير بود. سال‌ها گذشت و او که تربيت يافته مکتب حسيني بود دل از همه تعلقات بريد و براي انجام خدمت نظام وظيفه به نيروي زميني ارتش پيوست تا حافظ مرزهاي کشور باشد.
غلامي سرانجام نيز با پيکري به خون آلوده به زيارت خدا شتافت و در عمليات بدر در منطقه شرق دجله در تاريخ 2/12/1363 خون سرخش بر زمين ريخت.
مزار پاکش در گلزار شهداي منطقه خواجه‌گير قرار دارد.

منبع:ماهنامه عرشيان   -  شماره مجله: 24

علي در سوم مهرماه سال 1332 در شهرستان کاکي از توابع استان بوشهر ديده به جهان هستي گشود.
روزهاي کودکي‌اش در هاله‌اي از فقر گذشت. رفت و آمد به مجالس سادات به همراه پدر و کسب معرفتي از اين‌گونه او را به کودکي آرام، متين و شيرين‌زبان تبديل کرد.
با آغاز زمزمه‌هاي نجات‌بخش انقلاب، او نوجواني بود که به خوبي عمق پيام‌هاي امام راحل را به جان و دل دريافت و از سال‌هاي پس از پيروزي انقلاب در برهه‌هاي حساس در "کاکي" نقش‌آفريني کرد. گذر زمان سرنوشت او و خانواده‌اش را به روستاي بردخون کهنه کشاند. با تشکيل بسيج همراه اولين گروه اعزامي اين نهاد به جبهه، قدم به عرصه‌ي ايثار نهاد. سپس لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن کرد و به عنوان مسئول تبليغات پايگاه‌هاي بسيج در بخش بردخون خدمت نمود.
در مبارزه با قاچاق و قاچاقچيان، بيش از حدّ متعارف فعال بود. در اعزام گسترده نيروهاي بسيجي موسوم به "طرح لبيک" از طرف سپاه به عنوان فرمانده‌ي طرح برگزيده شد سپس در جبهه به عنوان فرمانده‌ي گروهان ويژه امام حسن (ع) منصوب گرديد. در بردخون کهنه مدت‌ها مسئوليت پايگاه قمربني‌هاشم (ع) را عهده‌دار بود.
سرانجام در روز چهاردهم ارديبهشت‌ماه سال 1364 در جزيره‌ي مجنون در سنّ 32 سالگي به آسمان بيکران شهادت بال گشود. از او 4 فرزند به يادگار مانده است.
مزار پاکش در گلزار شهداي بردخون کهنه قرار دارد.

منبع:كتاب به دريا پيوستگان   -  صفحه: 175

صحبت‌الله در سال 1350 در روستاي هرمزآباد شهر مهران ديده به جهان هستي گشود. او روزهاي كودكي را پشت‌سر گذاشت و در سنين نوجواني در جرگه‌ي رزمندگان اسلام قرار گرفت.
غلامي دلاور مردي صبور و باايمان بود كه با آغاز جنگ تحميلي لبيك‌گوي امام (ره) گشت. او در عمليات والفجر 10 در روز بيست و سوم اسفندماه سال 1366 در آسمان بيكران شهادت بال گشود.
صحبت‌الله در سنّ 16سالگي در شاخ‌شميران، خون سرخش بر زمين ريخت و به شهادت رسيد.

منبع:كتاب لاله هاي افروختني   -  صفحه: 131

حسين غلامي‌راد در روز نهم خردادماه سال 1335 در روستاي روئين از توابع شهرستان اسفراين در خانواده‌اي مستضعف و مذهبي ديده به جهان گشود. در پنج سالگي پدرش را از دست داد و سرپرستي او و خواهرش به پدر بزرگوارش واگذار شد. او در اين دوران سختي‌هاي زيادي را تحمل كرد؛ به اين خاطر روزي از نزد پدربزرگ فرار كرد و به مشهد آمد و چند روز گرسنه و تشنه در مشهد سرگردان بود؛ سپس به كار عطرفروشي پرداخت و در كنار كار، تحصيلات ابتدايي را نيز دنبال مي‌كرد.
پس از چند سال به تهران رفته و در كارگاه شيريني‌پزي مشغول به كار شد. پس از مدتي خواهرش ازدواج كرد و به گنبد رفت. او نيز راهي گنبد شد و مدتي در كنار خواهر زندگي كرد و سپس به شهر خود اسفراين بازگشت.
در اين ايام در سال 1356 با دختر عمه‌ي خود ازدواج كرد. در جريان انقلاب شكوهمند اسلامي در تظاهرات و راهپيمايي‌ها شركت نمود بعد به مشهد آمد و وارد جهادسازندگي شد و به شغل رانندگي مشغول گرديد. سپس به جبهه‌هاي حق عليه باطل اعزام گرديد و پس از چندين مرحله حضور عاشقانه در جبهه‌ها در تاريخ 30/2/1366 در منطقه‌ي جزيره‌ي مجنون بر اثر اصابت تركش خمپاره در سنّ 31 سالگي به درجه‌ي رفيع شهادت نايل آمد.
از وي سه فرزند به يادگار باقي ماند است.
مزار پاكش در گلزار شهداي اسفراين قرار دارد.

منبع:كتاب جهادسازندگي خراسان دردفاع مقدس   -  صفحه: 443