سحرگاه هفتم دي ماه سال 1338 در شهرستان فسا در ميان خانواده اي زحمتکش پا به عرصهي هستي نهاد. دوران کودکي را در سايهي پر مهر پدر و مادري مهربان و در ميان جمع عشاير غيور استان فارس سپري کرد و در سن 7 سالگي به آموختن علم روي آورد و توانست مدرک ديپلم خود را از هنرستان کشاورزي دريافت نمايد. تواضع، ايمان، خلاقيت و مهرباني از جمله خصائل بارز او بود. زمانيکه نهال نوپاي انقلاب با قيام امام امت شکل گرفت عاشقانه فرياد مرگ بر شاه سر داد و با پيروزي انقلاب در شکلگيري پايگاههاي مقاومت شهرستان فسا نقش مهمي ايفا نمود. دوران کوتاه فعاليتهاي افتخاري وي در پرستاري ازمجروحين جنگ در بيمارستان دکتر چمران اصفهان، زمينههاي رشد و تعالي و کمال را در وجود نوراني وي فراهم ساخت. زمانيکه ارتش رژيم بعث به ايران حمله کرد، همراه رزمندگان تيپ المهدي (عج) به ميدان رزم شتافت و آزادانه در عملياتهاي شناسائي شرکت نمود. در حساسترين روزهاي جنگ کيهانپور گردان حماسه آفرين «فجر» را بنيان نهاد و به عنوان اولين فرماندهي گردان فجر به خدمت پرداخت. سرانجام اين جوان 24 ساله سپاه اسلام در تاريخ 20/1/1362 قبل از عمليات والفجر 2 در اثر انفجار مين در محور شرهاني به لقاء حق رسيد. اما پيکرش براي هميشه در آنجا ماند تا همچون ستارهاي درخشان در آسمان ايران بدرخشد.
منبع:كتاب ترنم بارانت و پرنده
مبارز
نويدرسيدن
شهادت
روز پرماجرا
g_golshani_rasekhoonکاربر برنزی
|
تعداد پست ها :
1087
|
تاریخ عضویت :
آبان 1389
تاريخ تولد :1338
نام پدر :
تاریخ شهادت : 1360
محل تولد :اصفهان
طول مدت حیات :-
محل شهادت :در جاده آبادان زخمي و در بيمارستان به شهادت رسيد.
مزار شهید :
سال 1338 خداوند خانواده كيواندريان را مورد رحمت خود قرار داد و پسري زيبا را به آنان هديه نمود. مرتضي (1) دوران كودكي را در سايه امن دستان پدر و آغوش مادر همراه با صوت دلنشين قرآن سپري كرد. او در دوران تحصيل به دليل روحيه مذهبي كه داشت، با اشخاص مذهبي و سياسي منطقه آشنا شد و پس از ارتباط با بزرگاني همچون آيت الله طاهري به همراه همرزمانش حاج محمد اژهاي، اكبر اژهاي و مهدي اژهاي فعاليتهاي خود را در مسجد حجت آغاز نمود. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به عضويت سپاه پاسداران درآمد و براي كمك به مردم فلسطين سه ماه به لبنان رفت. مرتضي بعد از بازگشت به ايران در سمت فرمانده عملياتي استان سيستان و بلوچستان مشغول خدمت شد و در ضمن آن به تدريس قرآن نيز پرداخت. شجاعت، ايمان، تقوا و زهد كيواندريان در جبهه شهره خاص و عام بود. او در هنگام حمله رژيم بعثي به ميهن عزيزمان، فرماندهي اولين گروه اعزامي را به عهده گرفت و رهسپار جبهههاي نبرد شد. او در شكست حصر آبادان شركت فعال داشت و سرانجام در منطقه جاده آبادان هنگام خنثيكردن مين در سال 1360 مجروح گشت و پس از مدت كوتاهي در بيمارستان، شهد شيرين شهادت را نوشيد و عاشقانه پركشيد. 1- نام مستعار شهيد كيوان بوده است.
منبع:كتاب سرداران سپيده
آغاز راه
عمليات الله
معبر معراج
g_golshani_rasekhoonکاربر برنزی
|
تعداد پست ها :
1087
|
تاریخ عضویت :
آبان 1389
تاريخ تولد :1340
نام پدر :غلامحسين
تاریخ شهادت : 26/11/1359
محل تولد :خراسان /بيرجند /-
طول مدت حیات :19
محل شهادت :آبادان - ماهشهر
مزار شهید :
محمود کيواني فرزند غلامحسين در سال 1340 در بيرجند و در خانوادهاي ساده و مذهبي متولد شد. تحصيلات ابتدايي و دورهي راهنمايي را به پايان رساند. قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در راهپيماييهاي عليه رژيم طاغوت شرکت ميکرد و آن را يک امر ديني و الهي ميدانست.
اعلاميههاي حضرت امام (ره) را شبانه پخش ميکرد. محمود در شعارنويسي روي ديوار خستگيناپذير و پرتلاش بود و حتي در يکي از شبها توسط مأمورين دستگير شد و 24 ساعت در بازداشتگاه به سر ميبرد.
نمازش را اول وقت و با جماعت ميخواند و به ديگران نيز اين کار را توصيه مينمود. بعد از نماز به تلاوت قرآن ميپرداخت. عاشق و شيفتهي خاندان نبوت بود. در عزاداري سالار شهيدان با خلوص شرکت ميکرد و هرجا صحبت از کربلا ميشد، اشک در چشمانش حلقه ميزد. در خصوص جنگ معتقد بود هرکس توان جنگيدن دارد بايد به جبهه برود و هيچ فريضهاي بالاتر از جنگ نيست و در آخرين نامه به پدرش نوشت :
«عشق من به شهادت است، سلام بر شهادت» اميدوارم هرچه زودتر به شهادت برسم».
سرانجام در تاريخ بيست و ششم بهمن ماه سال 1359 در محور آبادان – ماهشهر دعوت حق را لبيک گفت و در سن 19 سالگي به معبودش رسيد.
پيکر پاکش پس از تشييع در مقبرهي خانوادگي آنها به خاک سپرده شد.
منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستان بيرجند جلد 2 صفحه 620