ليست شهداي دفاع مقدس (خ)

ابوالفضل در سال 1342 در شهر زنجان در آغوش گرم خانواده جاي گرفت. سال‌هاي تحصيل را سپري کرد و پس از گذراندن دوران جواني به خيل عاشقان ثارالله (ع) و سربازان خميني کبير (ره) پيوست.
او همواره بر آزادي ميهن خويش معتقد بود و در سمت يک غواص در جبهه‌هاي جنگ خدمت مي‌کرد.
ابوالفضل خدامرادي بنده‌ي مخللص خدا و فرزندي صالح براي پدرش حبيب‌اله بود و در تاريخ 19/10/1365 در سن 23 سالگي با قلبي آرام و لبخندي از رضايت حضرت حق به سوي آسمان پر گشود.
ابوالفضل از خاک خونين شلمچه و در عمليات کربلاي 5 به آسمان رفت و با قطرات خونش آزادي و استقلال را به همه‌ي جوانان هديه داد. پيکر پاک او در زنجان به خاک سپرده شده است.

منبع:ويژه نامه يادواره غواصان دريادل اسفند 75 صفحه 31

سيدجبار در سال 1348 در آغوش پر مهر مادر جاي گرفت و در سايه‌سار مردمي مهربان بزرگ شد و از آنان شيوه زيستي اسلامي را فرا گرفت.
سا‌ل‌ها گذشت و او با آغاز جنگ تحميلي عازم ديار نور عليه ظلمت شد. اواخر سال 1365، (28/12/1365) از طريق بسيج دهدشت ثبت‌نام کرد و به واحد بهداري تيپ 48 فتح معرفي گشت و از آن‌جا به شلمچه اعزام شد.
خداميان در جبهه مردانه جنگيد و سرانجام در پست نگهباني به وسيله ترکش راکت در يک بمباران هوايي در منطقه سقز در روز شانزدهم اسفند ماه سال 1366 در سن 18 سالگي به بيکران آسمان بال گشود.
مزار پاکش در توليان (دهدشت) قرار دارد.

منبع:كتاب خاطرات نور   -  صفحه: 63

کيومرث خداويسي در سال هزار و سيصد و چهل و هفت در روستاي دوسر از توابع شهرستان قروه استان کردستان ديده به ديدار دنياي خاکي گشود و از همان آغاز تولّد گوش جان وي با آيات شريفه‌ي الهي آکنده گرديد.
خداويسي پس از به پايان رسانيدن طفوليت، وارد مدرسه شد و با استعداد و نبوغ سرشاري که داشت، توانست تحصيلات ابتدايي را خاتمه داده و به مقطع راهنمايي راه يابد. کيومرث مقطع مذکور را نيز با استعانت از حضرت حق به پايان رسانيد و بعد از چندي به خدمت مقدس سربازي اعزام شد.
خداويسي داراي اخلاقي نمونه بود. دوستان و آشنايان هنوز هم از اخلاق نيکوي وي تعريف مي‌کنند. وي در سنگرهاي سرشار از معنويت جبهه، کلاس‌هاي آموزش قرآن و احکام داير مي‌نمود و آن فضاي پاک را به آيات شريفه‌ي قرآن نيز مزيّن‌تر مي‌کرد. در امور خيريه شرکت داشت؛ در انجام فرايض ديني کوتاهي نمي‌کرد. در محافل مذهبي حضور مي‌يافت و پيرو راستين ولايت بود.
وي از طريق گردان انصار المؤمنين وابسته به سپاه‌پاسداران انقلاب اسلامي در جبهه‌هاي حق عليه باطل حضور يافت تا اين که در سي‌امين روز از ارديبهشت‌ماه سال هزار و سيصد و شصت و هفت در منطقه‌ي جزيره‌ي مجنون در يک درگيري مستقيم با نيروهاي دشمن در سنّ 20 سالگي از خاکيان بريد و به افلاکيان پيوست و در آن‌جا نداي شهادت و سربلندي را سر داد.

منبع:كتاب روايت لاله هاي بهار

سال 1364 آغاز شکفتن محمد بود رشد و شکوفايي او در شهر تهران و در دامان پر مهر مادر سپري شد 7 ساله بود که به مدرسه رفت و آموختن علم را تجربه نمود بعد از اخذ مدرک سيکل به منظور تامين معاش خانواده به کار پرداخت تا اينکه جنگ تحميلي او را به عرصه‌هاي ايثار و دلاوري کشاند خداياري بعد از نبردهاي عاشقانه در راه خدا در سال 1367 در سن 21 سالگي در منطقه ننور (کردستان)‌ به معشوق حقيقي خويش پيوست.مزار پاکش در بهشت زهرا (س) قرار دارد.

منبع:پرونده شهيد در پايگاه شهيد كمك‌نژاد حوزه 277 ابوحمزه ثمالي بسيج اسلامشهر

دوست‌علي خدري در سال 1349 در روستاي خدري از توابع بخش ميانکنگي زابل در خانواده‌اي متدين و مذهبي چشم به جهان گشود. پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکي وارد دبستان شد و تا سوم راهنمايي ادامه‌ي تحصيل داد.
خدري در حين انجام تحصيل به علت علاقه به انقلاب و اسلام و اکثر فعاليت‌هاي اجتماعي شرکت داشت. او براي اداي ديني که نسبت به انقلاب و اسلام احساس مي‌کرد،‌ رهسپار جبهه شد و سرانجام در تاريخ 1/4/66 در عمليات نصر چهار در سن 17 سالگي در منطقه غرب کشور به درجه‌ي رفيع شهادت نايل آمد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 1 صفحه 195

غلام‌حسين خدري به سال 1336 در روستاي سه کوهه شهرستان زابل متولد شد. پس از اتمام دوران ابتدايي با اجبار سردار ابراهيم خان به تهران برده شد.
پس از تحمل سختي‌هاي فراوان در خانه‌ي آن ستمگر در سال 1349 در کارخانه جهان چيت کرج مشغول به کار گرديد. و در تظاهرات کارگري سال 1350 توسط ساواک دستگير و با اعتصاب کارگران آزاد گشت. با وجود کمبود امکانات در سايه پشتکار فراوانش، پس از اخذ ديپلم و شرکت در آزمون ورودي دانشگاه‌ها، به آموزشکده فني قزوين راه يافت.
با اوج‌گيري تظاهرات مردمي در شکل‌دهي و هدايت راهپيمايي‌هاي شهرک صنعتي قزوين و کارخانجات فرنخ نقشي محوري ايفا کرد. او پس از پيروزي انقلاب،‌ با شهيد چمران در منطقه کردستان همکاري داشت. خوشرويي، تواضع يتيم نوازي، انفاق، گفتار دلنشين و عشق و محبت به اهل‌بيت عصمت و طهارت از اوصاف آن شهيد بزرگوار است که خاطرات فراواني را در ذهن اعضاي خانواده و همرزمان به جاي گذارده است.
اين عاشق لقاي حضرت دوست سرانجام در ارديبهشت ماه سال 1361، در عمليات بيت‌المقدس جان خويش را در طبق اخلاص نهاد و در سن 25 سالگي به حضور خداي شهيدان تقديم داشت.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 1 صفحه 198

فرزندم ناصر در روز هفتم فروردين ماه سال 1343 در محله‌ي دهدشتي بوشهر به دنيا آمد و چند سال بعد در دبستان سعادت ثبت‌نام كرد. هميشه جزو دانش‌آموزان زرنگ بود. كودك كه بود او را به كلاس قراعت قرآن فرستادم و در سن 7 سالگي اقامه‌ي نماز را به او ياد داديم و از همان زمان به انجام فرايض همت گماشت و اغلب نمازهايش را به جماعت خواند. از ميان ورزش‌ها به ورزش فوتبال علاقه‌ي خاصي داشت.
انقلاب كه به اوج خود رسيد ناصر هم دوشادوش ديگر ياوران امام (ره) فرياد مرگ بر شاه سرداد و مجسمه‌ي شاه را شكست. با آغاز جنگ درس و مدرسه را در دوره‌ي دبيرستان رها كرد و به مدت 2 سال همراه جمعيت فداييان اسلام و ستاد جنگ‌هاي نامنظم در جبهه داوطلبانه جنگيد. آن‌گاه از طرف سپاه به خدمت سربازي اعزام گرديد. او جزو گروه شناسايي صادقانه‌ خدمت كرد و تنها 15 روز قبل از اتمام خدمت به درجه‌ي رفيع شهادت نايل شد.
او در سومار به همراه 7 تن از رزمندگان مشغول شناسايي بودند كه چهار نفرشان ناپديد شدند. روز دوازدهم اسفند ماه سال 1363 فرزند 20 ساله‌ام در هاله‌اي از آتش و دود گم شد و ما چشم به در به انتظارش نشستيم، همسرم [مادر شهيد] كه طاقت اين هجران را نداشت 5 سال بعد از خبر مفقودالاثر بودن ناصر دار فاني را وداع گفت؛ گرچه ناصر يقيناً به شهادت رسيده اما من هنوز هم منتظر بازگشتش هستم.

منبع:كتاب آخرين خلوت جلد2 صفحه 111

فريدون در آغازين روز بهار سال 1335 ديده به جهان هستي گشود و در شهرستان بهبهان استان خوزستان به تحصيل پرداخت. فريدون همراه ديگر كودكان پا بر برگ‌هاي خزان‌زده گذاشت و آموختن علم را تجربه كرد. وي تا اخذ مدرك ديپلم تحصيل نمود سپس در آموزش و پرورش استخدام شد و به عنوان معلم به آموزش جوانان و نوجوانان مشغول شد.
خدري با آغاز جنگ تحميلي در جرگه‌ي رزمندگان اسلام قرار گرفت و سرانجام در روز سوم آذرماه سال 1362 در پاسگاه زيد به شهادت رسيد و در سنّ 27 سالگي به بيكران بال گشود.

منبع:كتاب ميان مدرسه وعشق   -  صفحه: 11