ليست شهداي دفاع مقدس (خ)

در سومين روز از بهار سال 1342 مولودی مبارک پا به عرصه وجود گذارد تا بهار را دو چندان کند او را غلام‌علي ناميدند. در خانواده‌اي فقير اما مذهبي در روستاي دهرود عليا از توابع پشت کوه متولد شد تا کلاس سوم ابتدايي را در زادگاهش و بعد از عزيمت خانواده به روستاي کلمه دوره ابتدايي را در آنجا به پايان رساند و براي ادامه تحصيلات راهنمايي و دبيرستان به روستاي فارياب و بوشهر مهاجرت کرد. در دبيرستان خدمات بوشهر سال اول را با معدل عالي قبول شد که با حمله عراق به ايران ترک تحصيل نمود و به جبهه رفت.
او هميشه مي‌گفت: از ياد خدا غافل نشويد زيرا غافل شدن از ياد خدا همانا پرت شدن در گردابي عظيم است.
وي در جبهه عين خوش در تاريخ 11/8/1361 در سن 19 سالگي به فيض شهادت نائل آمد. مزار پاکش در گلزار شهداي روستاي کلمه قرار دارد.

منبع:مجله عرشيان شماره 21

بیست و چهارم آبان ماه سال 1341 محمدزمان با شوق فرزندش را در آغوش گرفت.و پس از قرائت اذان و اقامه نام فرزندش را انوشه گذارد.او دوران کودکی را در شهر رشت سپری کرد و تحصیلاتش را تا کلاس دوم متوسطه رشته اتومکانیک ادامه داد.بعد از انقلاب به انجمن که خود به همراه دوستانش بنا نموده بود، پیوست و در توزیع ارزاق عمومی فعالانه شرکت کرد.حجت در این زمان به دوستان و اقوام خود گفت:«هرکس غیبت کرد باید 50 الی 100 ریال درصندوق صدقات بیاندازد و با این روش علاوه بر امر به معروف دیگران را به امورخیر دعوت نمود. درسال دوم دبیرستان به جبهه های حق علیه باطل شتافت و در سال 1361 به عضویت سپاه پاسداران درآمد اما هیچگاه لباس سپاه را بر تن نکرد.خجسته در آغاز جوانی با بانویی پارسا ازدواج کرد و زمانیکه کودکش متولد شد و بعد از 2 ماه توانست او را در آغوش بگیرد، او در طول سالهای دفاع مقدس مسئولیت های بی شماری همچون مسئولیت ستاد قرارگاه رمضان، فرماندهی گردان تاکتیک و مسئولیت محور در اطلاعات و عملیات را بر عهده گرفت حجت با سمت رئیس ستاد تیپ 75 ظفر قرارگاه رمضان در یک عملیات برون مرزی در منطقه خرمال عراق در تاریخ 21/5/1366 همزمان با روز سوم شعبان و میلاد امام حسین (ع) عاشقانه به درگاه حق شتافت جوان 25 ساله ایران اسلامی و استان گیلان گلوله سرب را در قلبش پذیرا گشت و از خاک به افلاک پر کشید. پیکر پاکش را در گلزار شهدای رشت (تازه آباد) به خاک سپردند.

منبع:ماهنامه ستارگان درخشان پيش‌شماره اول

علي در نهمين روز آبان ماه سال 1340 در شهر تهران پا به عرصه‌ي هستي نهاد. روزهاي پر نشاط کودکي را در سايه‌سار دستان خسته پدر سپري کرد و نزد مادر با تعاليم دين مبين اسلام آشنا شد. خدابخشي با تلاش بسيار به آموختن علم همت گماشت و تا اخذ مدرک ديپلم تحصيل نمود. پس همراه سپاهيان لشگر خميني (ره) در روز چهاردهم آبان ماه سال 1361 در سن 21 سالگي در منطقه‌ي پيرانشهر به ديدار حق شتافت. پيکرش را در بهشت زهرا (س) به خاک سپردند.

منبع:پرونده‌ي شهيد در بنياد شهيد منطقه‌ي 3 تهران

محمدتقي در بيست و ششمين روز دي‌ماه سال 1337 در تهران چشم به جهان گشود.
او پس از اتمام تحصيلات ابتدايي به هنرستان رفت و رشته‌ي برق را براي ادامه‌ي تحصيل برگزيد. محمدتقي به همراه آقاي خيرالله ملكي كه دوست و معلمش بود، مغازه‌اي در خيابان ناصرخسرو اجاره كرد و از طريق حرفه‌اي كه مربوط به رشته‌ي تحصيلي‌شان بود، امرارمعاش مي‌كردند.
كار و تلاش شبانه‌روزي‌اش تحسين‌برانگيز بود؛ چرا كه پس از مراجعت به خانه هم دست از فعاليت و زحمت برنمي‌داشت و هرگاه همسايگان و آشنايان در رابطه با كارهاي برقي دچار مشكل مي‌شدند، او با رويي گشاده و بي‌چشمداشت مالي به كمك آن‌ها مي‌شتافت و ياري‌رسشان مي‌شد.
محمدتقي با متانت و وقار بود و صبر و حوصله‌اي كم نظير داشت. او به مشكلات و مسايل اطرافيانش با دقت مي‌نگريست و با وجود سنّ كمش تدابير عاقلانه‌اي به كار مي‌برد. دوستانش در كارهايشان از او مشورت مي‌گرفتند و گاهي به شوخي او را پدر صدا مي‌كردند.
محمدتقي در سنّ 30 سالگي در بيست و چهارمين روز از فروردين‌ماه 1367 بر اثر موج انفجار موشكي كه در چند قدمي‌اش به ديوار مغازه اصابت كرده بود، به همراه همكارش به شهادت رسيد و به ديدار حضرت دوست شتافت. پيكر پاك او در قطعه‌ي 49- رديف 4 بهشت زهرا (س) به خاك سپرده شد.

منبع:كتاب سيماي مسجدآل محمد(ص)   -  صفحه: 255

سال‌هاي آغازين جنگ بود؛ سربازان دوره‌ي احتياط به خدمت فرا خوانده شدند؛ تعدادي از فرزندان اين خطه ( شهر نورآباد ) پر كشيدند.
عبدالله در قسمت تبليغات به فعاليت پرداخت قبل از آن نيز شبيه‌خواني مي‌كرد، گاهي نيز شب‌ها در بسيج نگهباني مي‌داد. البته همه‌ي اهالي شهر او را به عنوان مربي آموزش بسيج در ميدان تير مي‌شناختند.
عبدالله به دليل علاقه به علوم ديني به مدت 16 ماه در حوزه‌ي علميه‌ي امام جعفر صادق (ع) تحصيل نمود. آن‌گاه لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن كرد و در يگان دريايي لشكر 19 فجر به دفاع از خاك و آب كشور پرداخت.
با آغاز عمليات والفجر 8 در صف داوطلبان و عاشقان راه حق به خط مقدم جبهه رفت و در سال 1365 بر اثر اصابت گلوله‌ي كاتيوشا هزاران تكه شد و مهمان خوان گسترده‌ي الهي گشت.

منبع:كتاب ستاره هاي زميني   -  صفحه: 98

سبزعلي خداداد در سال 1338 ديده به جهان گشود. از همان اوان کودکي در سايه‌ي محبت مادري مهربان و درايت پدري زحمتکش با عشق به اهل‌بيت (ع) پرورش يافت. سالها بعد فرياد عدالت‌طلبي خميني کبير (ره) او را نيز به صحنه آورد و مشتهاي گره‌کرده‌اش را با سيلي از فريادهاي هموطنانش گره زد. انقلاب به پيروزي رسيد و غائله کردستان خبر از تلاش اهريمنان داد. سبزعلي جامه‌ي سپاه بر تن کرد و نفس گرفتن در سرماي کردستان، سقز، سنندج، بانه و سردشت پيچيد چندي بعد مرزهاي جنوب و غرب کشور با حمله‌ي دشمن بعثي تهديد شد و سبزعلي همراه با ديگر ياران روح‌الله در مقابل دشمن سينه سپر کرد. جانشيني و فرماندهي گردان در لشکر 25 کربلا عرصه‌اي براي حماسه آفرينيهاي او بود. وي در سال 62 با فرماندهي تيپ مالک اشتر در عمليات‌هاي مختلف بر دشمنان شوريد و در سالهاي 63 تا 65 فرماندهي گردان مسلم از لشگر 25 کربلا را بر عهده گرفت، و سرانجام رادمرد 27 ساله سپاه خميني (ره)‌ در تاريخ 11/9/1365 در حاليکه جانشيني تيپ محوري لشکر 25 کربلا را بر عهده داشت بال در بال ملائک گشود و به استمداد از دستان ساقي کوثر به آسمان پر کشيد. روحش شاد

منبع:نشريه‌ي سبزسرخ شماره ‌ي29 صفحه‌ي 3

حسين خدادوست در سال 1317 روستاي گازار شهر بيرجند (استان خراسان) پا به عرصه هستي نهاد آموختن علم را از سن 7 سالگي آغاز نمود و براي مدتي علوم ديني را فرا گرفت.سالها گذشت و حسين در صدا و سيما مشغول به کار شد در همان سالها ازدواج نمود وصاحب 8 فرزند گرديد.در زمان جنگ تحميلي به ميادين نبرد حق عليه باطل شتافت تا اينکه سرانجام در تاريخ 23/4/1361 در شلمچه در عمليات رمضان در سن 44 سالگي به شهادت رسيد.

منبع:پرونده شهيد در شوراي ايثارگران سازمان صدا و سيما

پنجم مردادماه سال 1346 بود و بندر امام حسن (ع) سياه‌پوش عزاي سالار شهيدان كه كودكي مهربان پا به عرصه‌ي هستي نهاد و پدر نامش را اسدالله گذارد. 5 ساله بود كه با دقت حركات پدر را در نماز به نظاره نشست و خود مانند يك انسان بالغ قامت به نماز بست. سپس به مدرسه‌ي " مهدي موعود (عج) " رفت و با اتمام دوره‌ي دبستان به منظور ياري رساندن به پدر و تأمين معاش خانواده به كار پرداخت.
اسدالله همراه پدر به باغباني پرداخت و پس از آن نيز در شركت نفت امام حسن (ع) مشغول به كار شد. با آغاز جنگ او كه 13 سال بيشتر نداشت، به عضويت بسيج درآمد و براي اعزام به خط مقدم اعلام آمادگي كرد.
دوره‌ي آموزشي را در پادگان ماهشهر گذراند و آن‌گاه در جبهه‌هاي حق عليه باطل حماسه‌اي باشكوه آفريد و در عمليات والفجر 8 مورخ 21/11/1364 در سنّ 18 سالگي به آسمان بال گشود.

منبع:كتاب ايل سحر   -  صفحه: 83