ليست شهداي دفاع مقدس (ج)

سيدابوالقاسم جعفري در تاريخ 1/1/1340 در يکي از روستاهاي شهرستان سبزوار در خانواده‌اي متدين و مذهبي ديده به جهان گشود..
تحصيلات ابتدايي را در روستا گذراند و براي ادامه تحصيل به سبزوار عزيمت کرد. .
دوران راهنمايي را در مدرسه دهخدا سپري کرد و وارد دبيرستان شهيد چمران گرديد. سال دوم دبيرستان مصادف با اوج‌گيري انقلاب اسلامي بود و او در مدرسه به روشنگري بچه‌ها مي‌پرداخت و شعار مي‌داد و گاه مدرسه را به تعطيلي مي‌کشاند اين فعاليت‌هاي انقلابي باعث شد تا از سوي شهرباني وي را بازداشت و به زندان ببرند با پيروزي انقلاب اسلامي وي از زندان آزاد گرديد و يک سال نيز به دليل اين فعاليت‌ها مردود شد. .
در سال چهارم دبيرستان از طرف بسيج مدرسه به کردستان شهرستان سقز اعزام شد در آن‌جا به جهادسازندگي رفت و به مدت دو سال حسابدار جهاد در شهرستان سقز بود. .
در سال 1362 و پس از بازگشت از کردستان ازدواج نمود که حاصل اين ازدواج يک فرزند دختر و يک پسر مي‌باشد. در اين هنگام به سپاه پاسداران سبزوار منتقل و به مدت يک سال همکاري داشت سپس به جهاد سازندگي سبزوار مراجعت و در کميته بهداشت به فعاليت پرداخت و پس از مدتي به سوسنگرد اعزام شده و به شغل امدادگري مشغول گرديد. در اين هنگام عمليات کربلاي 5 آغاز شده بود و او در اين عمليات شرکت کرد و در تاريخ 29/10/1365 بر اثر ترکش خمپاره در سن 25 سالگي در کربلاي خونين شلمچه به درجه رفيع شهات نايل آمد.
مزار پاکش در گلزار شهداي سبزوار قرار دارد.

منبع:كتاب جهادسازندگي خراسان دردفاع مقدس   -  صفحه: 210

سال 1336 است و کودکي در خانواده‌ي جعفري متولّد مي‌شود. نامش را «محسن» مي‌گذارند تا نيکو زندگي کند. محسن در روستاي رويان از توابع شهرستان شاهرود پا به عرصه‌ي خاکي نهاد. در دوران کودکي و نوجواني‌اش، ايران تاريخ جديدي را تجربه کرد؛ تاريخي که مردمانش صداي استقلال و آزادي را تا ابد براي روزگاران به يادگار مي‌سپردند و در اين ميان جواناني هم‌چون محسن را تا قله‌هاي بلند کمال و رشد، تعالي مي‌دادند.
او که فرزند انقلاب بود، با ديدن حمله‌ي وحشيانه‌ي رژيم بعثي عراق يک‌جا ننشست و کوله‌بارش را برداشت و به صفوف سپاهيان اسلام پيوست. محسن عاشقانه مي‌جنگيد و آرزوي شهادت در چشمانش موج مي‌زد.
تاريخ 17/4/1360 بود که وی در سنّ 24 سالگي در منطقه‌ي مريوان در خون خود غلطيد و با شهادت سرخش پرچم سبز اسلام را براي هميشه برافراشته نگاه داشت.

منبع:روزنامه جمهوري اسلامي   -  تاریخ:  1381/3/22

محمد جعفري در سال 1330 در آبادان ديده به جهان گشود. نام پدرش حسن بود؛ پدري که خون غيرت و شجاعتش در رگ‌هاي پسرش جريان داشت و او را رادمردي از مردان اين مرز و بوم ساخت.
محمد که عاشق ايثار و شهادت و ولايت بود، در جهاد سازندگي مشغول خدمت به رزمندگان سپاه اسلام و مردم گشت و مزد اين تلاش‌هايش را در تاريخ 27/4/1362 در حالي که 32 سال داشت، گرفت و در هرمزگان با خون سرخش انقلاب سبز ايران را شکوفا ساخت.

منبع:روزنامه جمهوري اسلامي   -  تاریخ:  1379/7/24

سال 1339 در شهرستان ميانه کودکي متولّد شد که نامش را «حميد» گذاشتند. او بعدها افتخاري شد براي زادگاهش و خانواده‌اي که در ميان کانون پرمهر و عطوفتش رشد پيدا کرده بود. حميد کودکي و نوجواني را در روزهاي پرتب و تاب انقلاب گذراند و زماني روزگار جواني را آغاز کرد که شاهد هجوم ناجوانمردانه‌ي حکومت بعثي عراق با حمايت قدرت‌هاي بزرگ جهاني به انقلاب نوپا و نوظهور مردمان غيور کشورش بود.
حميد در سال‌هاي جنگ تحميلي در خطوط مقدم جبهه حضور يافت و او که هم‌اکنون سردار سپاه اسلام شده بود، تنها راه سعادتش را شهادت در راه خدا يافته بود و با حضور در عمليات بيت‌المقدس 2 که در سال 1366 انجام گرفت، به آرزوي ديرينه‌اش رسيد و در سنّ 27 سالگي با قطرات خونش به درياي بيکران شهيدان پيوست.

منبع:روزنامه جمهوري اسلامي   -  تاریخ:  1381/10/22 -  صفحه: 3

محمود جعفري در روستاي جم استان بوشهر ديده به جهان هستي گشود. روزهاي کودکي‌اش را با شادي و نشاط سپري کرد و در آغازين سالهاي پيروزي انقلاب به عضوي بسيج درآمد تا به ياري ديگر رزمندگان اسلام گامي کوچک در جهت حفظ انقلاب بردارد. وي مردانه در جبهه جنگيد و سرانجام در روز بيست و پنجم شهريور ماه سال 1362 در منطقه‌ي زبيدات به آرزوي ديرينه‌اش که شهادت بود دست يافت و در عرش برين مأوا گزيد. مزار پاکش در گلزار شهداي شهرستان جم قرار دارد.

منبع:مجله عرشيان شماره 23

نادر جعفري در روز بيست و پنجم آذرماه سال 1346 در خانواده‌اي مذهبي در شهر سومار از توابع شهرستان قصرشيرين چشم به جهان گشود. او پايه‌ي پنجم ابتدايي را در بخش سومار گذراند و با شروع جنگ تحميلي به شهرستان ايوان مهاجرت نمود. نادر سال اول راهنمايي را در مدرسه طالقاني ايوان سپري کرد، ولي عشق به جبهه اجازه‌ي ادامه‌ي تحصيل را به وي نداد و بي‌درنگ به سوي جبهه شتافت، تا اين‌که به سبب علاقه‌اش به جبهه و دفاع از انقلاب به عضويت رسمي سپاه درآمد و لباس پاسداري را به تن نمود و يک‌بار نيز فرماندهي دسته را بر عهده گرفت. نادر سرانجام در تاريخ 3/12/1366 درحالي‌که 20 سال داشت در منطقه‌ي مهران _ قلاويزان به آرزوي ديرينه‌اش رسيد.

منبع:كتاب ملكوتيان صفحه 26

زماني که نامت را‌ صديقه گذاشتند چه کسي مي توانست فکر کندکه 9ماه بيشتردراين دنياي خاکي ما نخواهي زيست و دست خونين دشمن حتي به معصوميت تو رحمي نخواهد کرد تو که غنچه‌اي نشکفته از بوستان سرزمين پاکمان ايران بودي در بيست و دومين روز از بهمن ماه همان سالي که متولد شدي يعني سال 1365 در روستاي سرتنگ زير بمباران هوايي پرپر شدي.
صديقه جعفري شهادت معصومانه‌ات هميشه در ياد مردمان سرزمين مادري‌ات ايوان خواهد ماند.

منبع:كتاب ملكوتيان   -  صفحه: 205

ولي‌الله متولّد روستاي کاکاشرف خرم‌آباد بود. به مدرسه مي‌رفت که والدينش به خرم‌آباد و از آن‌جا به نجف‌آباد اصفهان مهاجرت کردند. در همين زمان با محمد منتظري آشنا شد و به فعاليت‌هاي اجتماعي روي آورد.
با پيروزي انقلاب به لبنان رفت و بعد از ده ماه به کردستان ايران برگشت. اما پس از چند ماه طي يک درگيري به اسارت گروهک کومله درآمد و نزديک 8 ماه در اسارت بود.
حاج احمد متوسليان مصرّانه خواستار معاوضه‌ي او گرديد اما آن‌ها بعد از مشاهده‌ي اصرار حاجي، ولي‌الله را به همراه چند نفر ديگر در شبي سرد با دستان بسته و پاي پياده و برهنه به طرف منطقه‌ي عمق عراق بردند.
ولي‌الله نيز از تاريکي استفاده کرد و در فرصتي مناسب فرار نمود. ضد انقلاب براي دستگيري او تمام منطقه را زير آتش سلاح‌هاي سبک قرار داد. اما به لطف خدا جعفري با توسل به ائمه (ع) بدون هيچ وسيله‌ي دفاعي و غذايي شب‌ها حرکت کرد و روزها خود را مخفي ساخت و بالاخره بعد از 5 روز به حاج احمد متوسليان رسيد.
ولي‌الله در زمان حمله‌ي رژيم بعثي نيز در عمليات خيبر و بدر حماسه‌اي پرشکوه آفريد. او در شناسايي مناطق جنگي در عمليات‌ها، تبحّري خاص داشت. تا اين‌که صبح روز بيست و چهارم بهمن‌ماه سال 1364 به بازديد منطقه‌ي فاو رفت و در بازگشت در کنار رودخانه‌ي اروندرود هنگام عمليات والفجر 8 بر اثر اصابت موشک کاتيوشا همراه دوستانش به شهادت رسيد.

منبع:ماهنامه فكه شماره 55 و56 سال ششم صفحه 52 و 53