راسخون

ضرب‌المثل‌های ارمنی و مترادف آن به فارسی

kasra58 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1055
|
تاریخ عضویت : بهمن 1388 

الف

  • Միութիւնը՝ ոյժ է:
  • ترجمه: «اتحاد قدرت است.»
  • «از کیف خوش گذران کم نمی‌شود.»
  • Գուցէ ուզեցաւ իրեն գցի հորը, դու էլ կը՞ գցես:
  • ترجمه: «اگر او خواست خودش را تو چاه بیفکند تو هم دنبالش میری؟»
  • Առաջ մտածիր, յետոյ խոսիր:
  • ترجمه: «اول فکر کن، سپس حرف بزن.»
  • Ծարաւ կտանի ջուրն ու հետ կը բերի:
  • ترجمه: «او مردم را تا لب آب می‌برد و تشنه برمی‌گرداند.»
  • Ամենին մի աչքով է նայում:
  • ترجمه: «او همه را به یک چشم می‌بیند.»
kasra58 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1055
|
تاریخ عضویت : بهمن 1388 

ب

  • Փափուկ լեզւով նոյնիսկ օձը բնից դուրս կը քաշես:
  • ترجمه: «بازبان خوش می‌توانی حتی یک مار را هم از لانه‌اش بیرون بکشی.»
  • Մուկը ըսկի ինքը ծակը չի մտնում, հլը ցախավելն էլ կապել ա վոռից:
  • ترجمه: «با وجود تنگی لانه، موش سعی می‌کند با یک جارو که به کونش بسته، وارد لانه‌اش شود.»
  • Մէկ ծաղիկով գարուն չի գայ:
  • ترجمه: «با یک گل بهار نمی‌آید.»
  • Գառը՝ գարնան, ձիւնը՝ ձմռան:
  • ترجمه: «بره در بهار، برف در زمستان.»
  • «بدبختی و خوشبختی، دو خواهرند.»
kasra58 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1055
|
تاریخ عضویت : بهمن 1388 

پ

  • Խօսքով փիլաւ չեփուիր:
  • ترجمه: «پلو به حرف پخته نمی‌شود.»
kasra58 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1055
|
تاریخ عضویت : بهمن 1388 

ت

  • Ձուագողը ձիագող կը դառնայ:
  • ترجمه: «تخم‌مرخ‌دزد، اسب‌دزد می‌شود.»
kasra58 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1055
|
تاریخ عضویت : بهمن 1388 

خ

  • Արևն ամպի տակ չի մնայ:
  • ترجمه: «خورشید پشت ابر نمی‌ماند»
  • Բախտը մի անգամ է այցելում:
  • ترجمه: «خوشبختی فقط یک‌بار به ملاقات می‌آید.»
kasra58 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1055
|
تاریخ عضویت : بهمن 1388 

چ

  • Ի՞նչ կապ ունի՝ Ալէքսանդրի բեղերին:
  • ترجمه: «چه‌ ربطی به سبیل اسکندر دارد؟»
kasra58 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1055
|
تاریخ عضویت : بهمن 1388 

د

  • Գայլի գլխին Աւետարան են կարդում, ասում է՝ շուտ արէ՛ք, գալլէս գնաց:
  • ترجمه: «داشتند کتاب مقدس را برای گرگ می‌خواندند، گفت: عجله کنید که گله رفت.»
  • Ծառը ինչքան բերք տայ ու բարի, գլուխն էնքան խոնարհ կը պահի:
  • ترجمه: «درخت هرچه بیشتر میوه بدهد، بیشتر سرش را پایین می‌آورد.»
  • Գողը գողից գողացաւ, Աստւած նայեց՝ զարմացաւ:
  • ترجمه: «دزد از دزد، دزدید؛ خدا دید و تعجب کرد.»
  • Նւիրւած ձիու ատամները չեն հաշւի:
  • ترجمه: «دندان اسب پیش‌کشی را نشمار!»
  • «دیوانه مثل هوای ماه مارس است.»
kasra58 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1055
|
تاریخ عضویت : بهمن 1388 

س

  • Շունը՝ շան միս չի ուտի:
  • ترجمه: «سگ، گوشت سگ را نمی‌خورد.»
  • Խնձորը ծառից հեռու չի ընկնում:
  • ترجمه: «سیب از درخت دور نمی‌افتد.»
kasra58 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1055
|
تاریخ عضویت : بهمن 1388 

ع

  • Հարսը պարել չի կարող, ասում է՝ գետինը ծուռ է:
  • ترجمه: «عروس نمی‌تواند برقصد، می‌گوید کف اطاق ناهموار است.»
kasra58 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1055
|
تاریخ عضویت : بهمن 1388 

ک

  • Սարը սարին չի հասնի, մարդը մարդուն՝ կը հասնի:
  • «کشیش در روستای خود مورد احترام نیست.»
  • ترجمه: «کوه به طرف کوه نمی‌رود، اما انسان به سوی انسان می‌رود.»
  • «کنده رو تو چشم خودش نمی‌بینه، خار رو تو چشم دیگران می‌بینه.»
kasra58 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1055
|
تاریخ عضویت : بهمن 1388 

گ

  • Միսը ձեզի, ոսկորը ինծի:
  • ترجمه: «گوشتش مال شما، استخوانش از مال من.»
kasra58 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1055
|
تاریخ عضویت : بهمن 1388 

و

  • Երբ որ մեծնաս այս ամեմը կը մոռնա:
  • ترجمه: «وقتی بزرگ شدی اتفاقات را فراموش می‌کنی.»
  • Երբ որ կացինը եկաւ անտառ, ծառերը ասացին... «Կոտը մերոնցից է:
  • ترجمه: «وقتی تبر به جنگل آمد، درختان گفتند: کار خود ما است.»
  • Աղւէսը բերանը խաղողին չի հասնում, ասում է՝ խակ է:
  • ترجمه: «وقتی روباه دستش به انگور نمی‌رسد، می‌گوید: نارس است.»
kasra58 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1055
|
تاریخ عضویت : بهمن 1388 

هـ

  • Ինչ որ ցանես, այն կը հնձես:
  • ترجمه: «هرچه بکاری، همان را درو خواهی کرد.»
  • Աչքը ինչ տեսնար, սիրտը չի մոռնար:
  • ترجمه: «هرچیزی که چشم می‌بیند، قلب فراموش نمی‌کند.»
  • «هرجا نان، همان جا بمان.»
  • «هرکه زیاد حرف بزند، کم‌تر می‌شنود.»
  • تمثیل: «گوش تو دو دادند و زبان تو یکی// یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگو» بابا‌افضل کاشانی
  • Եօթ անգամ չափիր, մէկ անգամ կտրիր:
  • ترجمه: «هفت‌بار اندازه بگیر، یک بار پاره کن.»
kasra58 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1055
|
تاریخ عضویت : بهمن 1388 

ی

  • Մէկ գիժ քար գցեց հորը, քառասուն խելօք չկարողացան հանել:
  • ترجمه: «یک دیوانه سنگی به چاه افکند، چهل‌نفر عاقل نتوانستند آن را بیرون بیاورند.»
  • Մէկ ձեռքը ծափ չի տայ:
  • ترجمه: «یک دست صدا ندارد.»