ضربالمثلهای ارمنی و مترادف آن به فارسی
الف
-
Միութիւնը՝ ոյժ է:
- ترجمه: «اتحاد قدرت است.»
- «از کیف خوش گذران کم نمیشود.»
-
Գուցէ ուզեցաւ իրեն գցի հորը, դու էլ կը՞ գցես:
- ترجمه: «اگر او خواست خودش را تو چاه بیفکند تو هم دنبالش میری؟»
-
Առաջ մտածիր, յետոյ խոսիր:
- ترجمه: «اول فکر کن، سپس حرف بزن.»
-
Ծարաւ կտանի ջուրն ու հետ կը բերի:
- ترجمه: «او مردم را تا لب آب میبرد و تشنه برمیگرداند.»
-
Ամենին մի աչքով է նայում:
- ترجمه: «او همه را به یک چشم میبیند.»
ب
-
Փափուկ լեզւով նոյնիսկ օձը բնից դուրս կը քաշես:
- ترجمه: «بازبان خوش میتوانی حتی یک مار را هم از لانهاش بیرون بکشی.»
-
Մուկը ըսկի ինքը ծակը չի մտնում, հլը ցախավելն էլ կապել ա վոռից:
- ترجمه: «با وجود تنگی لانه، موش سعی میکند با یک جارو که به کونش بسته، وارد لانهاش شود.»
-
Մէկ ծաղիկով գարուն չի գայ:
- ترجمه: «با یک گل بهار نمیآید.»
-
Գառը՝ գարնան, ձիւնը՝ ձմռան:
- ترجمه: «بره در بهار، برف در زمستان.»
- «بدبختی و خوشبختی، دو خواهرند.»
پ
-
Խօսքով փիլաւ չեփուիր:
- ترجمه: «پلو به حرف پخته نمیشود.»
ت
-
Ձուագողը ձիագող կը դառնայ:
- ترجمه: «تخممرخدزد، اسبدزد میشود.»
خ
-
Արևն ամպի տակ չի մնայ:
- ترجمه: «خورشید پشت ابر نمیماند»
-
Բախտը մի անգամ է այցելում:
- ترجمه: «خوشبختی فقط یکبار به ملاقات میآید.»
چ
-
Ի՞նչ կապ ունի՝ Ալէքսանդրի բեղերին:
- ترجمه: «چه ربطی به سبیل اسکندر دارد؟»
د
-
Գայլի գլխին Աւետարան են կարդում, ասում է՝ շուտ արէ՛ք, գալլէս գնաց:
- ترجمه: «داشتند کتاب مقدس را برای گرگ میخواندند، گفت: عجله کنید که گله رفت.»
-
Ծառը ինչքան բերք տայ ու բարի, գլուխն էնքան խոնարհ կը պահի:
- ترجمه: «درخت هرچه بیشتر میوه بدهد، بیشتر سرش را پایین میآورد.»
-
Գողը գողից գողացաւ, Աստւած նայեց՝ զարմացաւ:
- ترجمه: «دزد از دزد، دزدید؛ خدا دید و تعجب کرد.»
-
Նւիրւած ձիու ատամները չեն հաշւի:
- ترجمه: «دندان اسب پیشکشی را نشمار!»
- «دیوانه مثل هوای ماه مارس است.»
س
-
Շունը՝ շան միս չի ուտի:
- ترجمه: «سگ، گوشت سگ را نمیخورد.»
-
Խնձորը ծառից հեռու չի ընկնում:
- ترجمه: «سیب از درخت دور نمیافتد.»
ع
-
Հարսը պարել չի կարող, ասում է՝ գետինը ծուռ է:
- ترجمه: «عروس نمیتواند برقصد، میگوید کف اطاق ناهموار است.»
ک
-
Սարը սարին չի հասնի, մարդը մարդուն՝ կը հասնի:
- «کشیش در روستای خود مورد احترام نیست.»
- ترجمه: «کوه به طرف کوه نمیرود، اما انسان به سوی انسان میرود.»
- «کنده رو تو چشم خودش نمیبینه، خار رو تو چشم دیگران میبینه.»
گ
-
Միսը ձեզի, ոսկորը ինծի:
- ترجمه: «گوشتش مال شما، استخوانش از مال من.»
و
-
Երբ որ մեծնաս այս ամեմը կը մոռնա:
- ترجمه: «وقتی بزرگ شدی اتفاقات را فراموش میکنی.»
-
Երբ որ կացինը եկաւ անտառ, ծառերը ասացին... «Կոտը մերոնցից է:
- ترجمه: «وقتی تبر به جنگل آمد، درختان گفتند: کار خود ما است.»
-
Աղւէսը բերանը խաղողին չի հասնում, ասում է՝ խակ է:
- ترجمه: «وقتی روباه دستش به انگور نمیرسد، میگوید: نارس است.»
هـ
-
Ինչ որ ցանես, այն կը հնձես:
- ترجمه: «هرچه بکاری، همان را درو خواهی کرد.»
-
Աչքը ինչ տեսնար, սիրտը չի մոռնար:
- ترجمه: «هرچیزی که چشم میبیند، قلب فراموش نمیکند.»
- «هرجا نان، همان جا بمان.»
- «هرکه زیاد حرف بزند، کمتر میشنود.»
- تمثیل: «گوش تو دو دادند و زبان تو یکی// یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگو» باباافضل کاشانی
-
Եօթ անգամ չափիր, մէկ անգամ կտրիր:
- ترجمه: «هفتبار اندازه بگیر، یک بار پاره کن.»
ی
-
Մէկ գիժ քար գցեց հորը, քառասուն խելօք չկարողացան հանել:
- ترجمه: «یک دیوانه سنگی به چاه افکند، چهلنفر عاقل نتوانستند آن را بیرون بیاورند.»
-
Մէկ ձեռքը ծափ չի տայ:
- ترجمه: «یک دست صدا ندارد.»