اصطلاحات آزادگان
|
در اطراف شهر موصل استان نينوا چهار اردوگاه وجود داشت و در نزديكي آنها قبرستاني بود كه اسراي ايراني كه به شهادت ميرسيدند، در آنجا دفن ميشدند. |
لقبي بود كه به اردوگاه بينام و نشان موصل 16 داده شده بود؛ كه محل دقيق آن مشخص نيست و گفته ميشود حدود 160 تن از آزادگان در آنجا بر اثر شكنجه و اعدام به شهادت رسيدهاند.
|
اين كلمات را مسئول اردوگاه و ديگر سربازان عراقي تكرار ميكردند تا جايي كه وقتي سر و كله مسئول اردوگاه كه يك گروهبان دوم بود، پيدا ميشد بچهها ميگفتند قدمبزن آمد. |
|
به مجموعه اتاق نگهباني، زندان انفرادي و اتاق فرماندهي اردوگاه " قرارگاه " گفته ميشد. |
به وعدههايي ميگفتند كه اسرا براي آموزش قرآن و درس و بحث اخلاق در اردوگاه با يكديگر ميگذاشتند تا جاسوسان متوجه نشوند.
|
بين اسرا قرار گذاشته شده بود كه وقتي در آسايشگاهي نماز جماعت برگزار ميشد، آسايشگاه كناري مأموران را آنقدر سرگرم كنند تا نماز به پايان برسد؛ به اين گونه قرارها «قرارهاي مقدس» گفته ميشد. |
گاهي در وسط برگزاري مراسم گوناگون، سرباز عراقي سر ميرسيد و مجلس به هم ميخورد و براي اينكه او متوجه اصل جريان نشود، يكي از اسرا خودش را به بيماري ميزد و از او خواهش ميشد كه برود از بهداري و "قرص بگير و بنشان" و به اصطلاح نخود سياه بگير.
وقتي سرباز عراقي به بهداري مراجعه ميكرد و بهيار ايراني اسم دارو را ميشنيد، او را مقداري معطل ميكرد تا برنامه تمام شود و بعد قرص سردرد به او ميداد كه براي بيمار ببرد.
|
يكي از برادران ايراني به نام فاضل موسوي كه عراقيها نسبت به او حساسيت زيادي داشتند به قرص دردسر مشهور شده بودند زيرا هركسي كه به هر نحو با او تماس ميگرفت مورد شكنجه و بازجويي عراقيها واقع ميشود. |
ظرف مستطيل شكلي بود به ابعاد 50 در30 سانتيمتر كه براي گرفتن غذاي يك گروه از آن استفاده ميشد و عراقيها هم هر چهار، پنج سال يك بار آن را عوض ميكردند و در محاورهي اسرا به آن «قصعه» ميگفتند.
|
عراقي ها به مجموعه چند قفس [ به عربي «قفص»] ميگفتند و به عبارت ديگر كمپ و يا اردوگاه و بازداشتگاه را قفس ميناميدند. |
اردوگاه 18 بعقوبه از دو قسمت اصلي و قلعه تشكيل شده بود. قلعه حدود 200 متر از اردوگاه فاصله داشت و به دليل ديوارهاي بلندش به اين نام مشهور شده بود.
حدود 900 اسير تبعيدي از اردوگاههاي ديگر آورده شده بودند و در آنجا نگهداري ميشدند كه به آنها « قلعهايها » ميگفتند.
|
هر زمان كه فرماندهي اردوگاه تغيير ميكرد و فرماندهي موقتي به اردوگاه ميآمد، يك سري قوانين جديد نيز ابلاغ ميشد كه با توجه به موقتي بودن فرمانده، اسرا آنها را زياد جدّي نميگرفتند و به آنها « قوانين دقيقهاي » ميگفتند. |
در اردوگاه تكريت مجازات داشتن راديو، اعدام و شايد با يك درجه تخفيف حبس ابد بود. به همين علت بچهها به راديو، قوطي ميگفتند.
|
داشتن و تهيه كاغذ در اردوگاه ممنوع بود، ولي راههاي مختلفي براي تهيه آن وجود داشت كه به شرح زير بود و به آن كاغذ اسارتي گفته ميشد. |
معمولاً در محاوره بين برادران صفت «كافر» به افسران عراقي اطلاق ميشد.
|
|
|
لقبي بود كه عراقيها به يكي از برادران اسير ايراني داده بودند وي شمارهي صليب سرخ و شمارهي بهداري، اسامي تمامي افراد اردوگاه و نام بسياري از داروها را حفظ بود. |