راسخون

اصطلاحات آزادگان

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

لقبي بود براي آزاده‌ي سرافراز حجت‌الاسلام ابوترابي كه در پاره‌اي از اردوگاه‌ها سر زبان‌ها بود.
دلسوزي و فداكاري ايشان زبانزد خاص و عام بود.


 

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 44

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

جندي محمد مسئول قاطع چهار در سال 67 با اندامي كشيده و لاغر از جهت طرز راه رفتن و رفتار، شباهت زيادي به پلنگ صورتي شخصيت كارتون معروف تلويزيوني داشت. به هنگام سوت آمار، اسرا براي مسخره كردن او آهنگ پلنگ صورتي را زير لب زمزمه مي‌كردند تا اين كه جريان لو رفت.
 

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 45

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

لقب يك سرباز عراقي به نام يحيي بود كه رفتاري خشن و ضدّ انساني است.

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 45

 

 

 

 

لقب يكي از رهبران حزب محلّه‌ دمكرات بود كه همه‌ي اسراي زنداني در بند كردها او را به اين نام مي‌شناختند.

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 45

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

اين لفظ به اسراي ايراني اطلاق مي‌شد، زيرا روزي يك افسر عراقي در جمع كادر اردوگاه گفته بود اگر دو تا عراقي با هم در يك جا باشند، يكي طبل مي‌زند و ديگري مي‌رقصد، ولي اگر دو نفر را ديديد كه يكي مأموم و ديگري پيشنماز است بدانيد آن‌ها ايراني هستند.
 

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 45

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

در يكي از اردوگاه‌ها، اسرا مخفيانه به برگزاري مسابقات كشتي همت گمارده بودند و براي اين‌كه در مسابقات جنبه‌ي قانوني هم رعايت شده باشد، يكي از اسراي درشت اندام با دست كشتي‌گير اسير را بلند مي‌كرد و اعلام وزن مي‌نمود و چون در اين كار تبحّر خاصي داشت به او «ترازوي اردوگاه» مي‌گفتند.

 

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 48

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

در اسارت بچه‌ها با كمترين امكانات اقدام به ساختن تسبيح مي‌كردند. انواع تسبيح‌هايي كه در اردوگاه ساخته مي‌شد از هسته‌ي خرما، سيم برق، گل و يا با نخ پتو بود كه با گره گره كردن درست مي‌شد.

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 48

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

يكي از اسرا نوك خودكارهاي مصرف شده را در يكي از اردوگاه‌ها جمع كرده و با گذراندن تكه نخ از وسطشان از آن‌ها تسبيح ساخته بود.

 

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 48

 

براي اينكه رطوبت و سرماي كف آسايشگاه كه سيماني بود اسرا را دچار كمر درد بيشتر و رماتيسم نكند، بچه‌ها تكه‌هاي نايلون را به كف زيلو مي‌دوختند و مابين آن‌ها تكه‌هاي پارچه مي‌ريختند تا مانع نفوذ سرما و رطوبت باشد. البته اين امر به دور از چشم نگهبانان عراقي انجام مي‌پذيرفت.

 

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 49

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

عراقي‌ها براي خرد كردن روحيه‌ي ديني اسرا تلويزيون و ويدئو به اردوگاه‌ها مي‌آوردند. دشمن تلويزيون را درست در جهت قبله قرار مي‌داد تا در كار كساني كه احياناً اقدام به خواندن نماز مي‌كردند اختلال به وجود آورد و بدين صورت جهت قبله هميشه مشخص بود.
 

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 49

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

در برخي از اردوگاه‌ها هيچ‌گونه وسيله‌ي سرگرمي يا تفريح وجود نداشت. در يكي از اين اردوگاه‌ها اسرا با پيچيدن تكه‌هاي پارچه در هم، توپي درست كرده بودند و براي تفريح از آن استفاده مي‌كردند.

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 50

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

در يكي از اردوگاه‌هاي اسرا تصميم گرفتند مهر درست كنند و با ساختن طرح‌هاي جالبي از قبيل حرم حضرت امام حسين (ع) و... هشتصد مهر درست كردند. اصطلاح «توليد انبوه» به آن روز اختصاص داده شد.
 

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 50

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

در مسابقات ورزشي كه در موصل برگزار مي‌شد اغلب تيم تعاوني چهار شركت داشت. يكي از برادران اسير كه در ايران در تعاوني چهار ترمينال اصفهان راننده‌ي اتوبوس بود، نام اين تيم را «تعاوني چهار» گذاشته بود.

 

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 51

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

در اردوگاه‌ها هميشه كارها تقسيم مي‌شد ولي عده‌اي از آزادگان بودند كه با ايثار و فداكاري، به كمك سايرين برمي‌خاستند و اين عمل داراي ثواب و اجر اخروي بود. شهردار، خادمان اردوگاه و زحمتكشان از اين قبيل بودند و به آن‌ها «ثواب جمع كن ها» مي‌گفتند.
 

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 52

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

در اردوگاه غذايي از برنج و برگ چغندر تهيه مي‌شد كه اكثر اوقات شاخ و برگ درخت نيز در آن به چشم مي‌خورد بدين جهت به اين غذا اصطلاحاً «چلو درخت» مي‌گفتند.

 

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 57

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

كنايه از لباس‌هاي دوران اسارت بود كه تعداد وصله‌‌هاي آن گاه بسيار زياد مي‌شد.
 

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 58

حبانه به ظرف سفالي نسبتاً بزرگي گفته مي‌شد كه ظرفيت 60 ليتر آب را داشت. برادران آزاده از اين ظرف جهت نگه‌داري آب آشاميدني استفاده مي‌كردند.
چنانچه بعضي از مواقع اين ظرف مي‌شكست كه عمدتاً هم به دليل تهاجم و ضرب و شتم بعثي‌ها اين حادثه اتفاق مي‌افتاد عراقي‌ها 5 دينار از حقوق مجموع اسراي آسايشگاه كسر مي‌كردند و حبانه ديگر مي‌آوردند.


منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 59

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

در باغچه‌اي كه در آن توسط جمعي اسرا سبزي كاشته مي‌شد و در محوطه اردوگاه قرار داشت ((حديقه )) مي‌گفتند.

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 60

 

 

«حرس» در زبان عربي به نگهبان گفته مي‌شود. در بين نگهبان عراقي سربازي بود كه هنگام سيلي زدن به صورت برادران آزاده مي‌خنديد و به همين دليل در بين بچه‌ها به «حرس مهربان» معروف شده بود.

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 60