راسخون

اصطلاحات آزادگان

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

در كمپ 9 اردوگاه رماديه هر قاطع، زندان انفرادي ويژه‌اي داشت و به اسرايي كه براي شكنجه شدن و تنبيه به اين زندان‌ها فرستاده مي‌شدند، اسير سفارشي مي‌گفتند.

 

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 33

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

به علت عدم وجود امكانات بهداشتي، درصد زيادي از افراد اردوگاه دچار بيماري گال مي‌شدند و اگر در اين ميان استثنائاً يك نفر دچار اين بيماري نمي‌شد، اسرا به شوخي مي‌گفتند فلاني اسير نيست.

 

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 33

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

در شرايط سخت اردوگاه، برادران آزاده به بهانه‌هاي مختلف توسط بعثي‌ها تحت انواع شكنجه‌ها قرار مي‌گرفتند كه يكي از آن‌ها سوزاندن بدن اسرا با اطوي داغ بود. در چنين مواقعي كه اسيري را با اطوي برقي مي‌سوزاندند، ساير برادران مي‌گفتند: « فلاني هم اطويي شده ... »

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 34
mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

يكي از برادران آزاده به نام «امام جماعت» مشهور شده بود و دليل آن نيز اين بود كه با توجه به ممنوعيت نماز جماعت در اردوگاه، روزي يك سرگرد عراقي به صورت ناگهاني وارد آسايشگاه شد و به طرف يكي از برادران رفت و او را براي تنبيه و شكنجه از صف بيرون كشيد و فرياد زد: «نگاهش كنيد! پيدايش كردم! او كلاه به سر دارد پس امام جماعت شما بوده است» و آن بنده‌ي خدا به جهت داشتن كلاهي كه با جوراب درست كرده بود، به عنوان امام جماعت شناخته شد و بعدها نيز به همين نام او را صدا مي‌زدند.

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 35

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

در يكي از اردوگاه‌ها در اوايل اسارت كه فقط با آب سرد مي‌شد استحمام كرد و لباس ديگري هم براي تعويض نبود برادران دور هم جمع مي‌شدند و اقدام به كشتن شپش‌هاي لباس‌هاي خود مي‌كردند كه به طنز به اين گردهمايي «انجمن شپش‌گيري» گفته مي‌شد.
 

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 36

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

براي سرگرمي و ساختن لحظاتي شاد در اردوگاه‌هاي مرگ عراقي، برادران آزاده نوعي بازي را ابداع كردند كه به وسيله جوراب انجام مي‌شد، به اين ترتيب كه با پرتاب كردن جوراب به آسمان خنده‌ي اجباري شروع مي‌شد و با به زمين رسيدن آن، خنده مي‌بايست قطع گردد.

 

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 38

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

عده‌ي زيادي از برادران متدين و عابد و زاهد را درون آسايشگاه شماره‌ي سه اردوگاه يازده زنداني كرده بودند و چون صداي مناجات ملكوتي و شبانه‌ي آن‌ها فضايي معنوي از آسايشگاه مذكور ساخته بود آن را « باغ ملكوت» مي‌ناميدند.
 

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 38

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

داشتن اشياي ممنوعه از قبيل قلم و كاغذ در برخي از اردوگاه‌ها جرمي نابخشودني بود و گروهي از برادران به محض مطلع شدن از آغاز تفتيش، قلم‌ها و كاغذها را در داخل قوطي شيرخشك مي‌گذاشتند و آن را در باغچه‌ي محوطه دفن مي‌كردند و بدين‌سان آن باغچه به عنوان مخفيگاه معروف شده بود.

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 38

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

در يكي از اردوگاه‌ها به علت نبودن امكانات اوليه زندگي از يك ليوان استفاده‌هاي مختلف به عمل مي‌آمد و از آن به عنوان ظرف غذا، ظرف آبي و حتي زيرسري براي خواب استفاده مي‌شد.
 

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 31

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

به علت نبودن امكانات اوليه، اسرا در برخي از آسايشگاه‌ها صابون يا كفش و يا قوطي تايد پر از خاك را به عنوان بالش، زير سر مي‌گذاشتند و به آن‌ها بالشتك زير سر مي‌گفتند.

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 39

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

در طول اسارت، مزدوران بعثي بارها به زور شكنجه سعي بر اين داشتند كه اسراي ايراني را مجبور به اهانت به مسئولان نظام كنند. برادران آزاده در ابتكاري به منظور رهايي از شكنجه‌ي عراقي‌ها به جاي «شعار مرگ بر...» همه يكصدا مي‌گفتند: «برق رفت خميني» و از اين قبيل است: «برگ برگ خميني» «مرد مرد خميني» «مرد است خميني».
 

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 40

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

كنج يكي از آسايشگاه‌ها كه عراقي‌ها و نگهبانان به آن‌جا ديد نداشتند محل مناجات شبانه و راز و نياز و عبادت اسرا بود و آن‌جا را اغلب حسينيه، زينبيه، فاطميه و بيت الاحزان مي ناميدند.

 

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 42

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

عراقي‌ها در بعضي مواقع در قسم‌هاي خود مي‌گفتند: «شِرَفي» يعني به شرفم سوگند و اسراي ايراني جهت تمسخر آنان و دست انداختنشان مي‌گفتند: «نُچ سيدي، بيشرفي!»

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 42
mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

اردوگاه رماديه 7 كه ما بين اردوگاه عنبر 8 و رماديه 6 قرار داشت، به اردوگاه " بين القفسين " مشهور شده بود و اغلب در آن اسراي كم سن و سال نگهداري مي‌شدند.


منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 42

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

به علت كمبود جا در آسايشگاه‌ها و قاطع‌ها، شب هنگام كه برادري جهت راز و نياز و مناجات از خواب برمي‌خاست، هر مقدار كه احتياط به خرج مي‌داد ولي باز ناچار پاي يكي دو نفر را لگد مي‌كرد. به همين جهت نماز شب‌خوان‌ها به «پا لگدكن» معروف شده بود.

منبع :كتاب خاكريزپنهان جلد5   -  صفحه: 43