راسخون

کوتاه و خواندنی > اصطلاحات

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

وقتي كسي براي انجام كار بهانه مي‌آورد يا مشخص مي‌شد كه كار براي رضاي خدا انجام نگرفته، به شخص مورد نظر مي‌گفتند: «اجرت با امور مالي» يعني كار قربة‌الي‌الله نمي‌كني، پس حواله‌ات به فرد دنيوي و جزاي كار را به بنده‌ي‌ خدا واگذار مي‌كردند.

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 37


mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 

اين اصطلاح براي واحد «ادوات» كه محل سلاح‌هاي سنگين از قبيل: خمپاره، گرينوف و ضدهوايي بود به كار مي‌رفت كه كنايه از ادب كردن دشمن هنگام رزم داشت. از آن‌جايي كه نيروهاي اين واحد در هنگام درگيري از حركات و جنب و جوش بسيار برخوردار بودند، به اين واحدها واحد ادااطوار نيز مي‌گفتند.

 

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 23


 

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

«ادركني» به جاي اين‌كه بگويند مواضع دشمن را بزن يا زير آتش بگير، مي‌گفتند «ادركني».

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 38


mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 

آنتن بي‌سيم را از آن جهت كه هفت قطعه بود، هفت سر و بدان دليل كه وسيله‌ي مهمي در جنگ بود، اژدها مي‌گفتند.

 

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 38

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

كسي كه اول غذا مي‌خورد بعد نمازش را مي‌خواند، به وجود بيشتر مي‌رسد تا سجود! اصل برايش شكم بوده و به آن بيشتر ايمان دارد. البته نوعي مزاح بود «اول وجود بعداً سجود».

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 26
mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 

اصلاح سر و صورت قبل از عمليات، اصلاحي كه براي بعضي رزمندگان اصلاح آخر بود، هماناني‌ كه در حين عمليات به شهادت مي‌رسيدند و با سر و رويي آراسته، در جوار حق مأوا مي‌گرفتند.

 

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 26

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

نمازشب خواندن و تهجد. پاسي از شب گذشته، وقتي همه خوب خوابشان مي‌برد، كساني بودند كه ‌از چادر و سنگر بيرون مي‌زدند و تا صبح، حسابي‌ با خدا حال و حول مي‌كردند؛ يعني همان «پالگدكن»‌ها، «فانوس به دست»‌ها و كساني كه «عطششان زيا د بود» و بعد از روشن شدن هوا يكي‌يكي سر و كله‌شان پيدا مي‌شد، بچه‌ها هم با آن‌كه مي‌دانستند موضوع از چه قرار است، رو به آن‌ها مي‌كردند كه: «معلوم هست كجاييد؟» بعد خودشان اضافه مي‌كردند: «لابد طبق معمول رفته بوديد اضافه‌كاري!»

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 26

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 

وقتي كسي به منطقه اعزام مي‌شد، با پاهاي خودش مي‌رفت (به صورت عمودي) و وقتي شهيد مي‌شد، به صورت درازكش او را از جبهه (به صورت افقي) به شهر برمي‌گرداندند. اين اصطلاح مترادف با شهيد شدن بود.

 

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 40

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

هواپيماي سي يكصدوسي (c.130) هواپيمايي كه خدا ساخته‌اش براي بار بردن، از سلاح‌هاي سبك و نيمه‌سنگين و سنگين رزمي تا وسايل نقليه‌اي كه بايد در كار دفاع باشند، همه و همه مهمان خوانده و ناخوانده‌ي اين هواپيماي باربري بودند؛ اين الاغ مدرن پيچ و مهره‌اي كه ظرفيت نسبتاً خوبي هم براي اين قبيل نقل و انتقالات داشت.

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 29

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 

به ياد ما هم باش، ما را هم به خاطر بياور ولو با غيبت كردن! ولو در وصف كردن به بدي. كنايه از اين‌كه اگر نام ما قابل بر زبان راندن در مواقع مناسب و مطلوب نبود، براي مورد غيبت قرار گرفتن هم آماده هستيم.

 

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 40

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

ريا كردن آيين من است. هيچ‌كس به اندازه‌ي من متظاهر نيست. كنايه از اين‌كه من خودم از عالم و آدم بدترم، به گونه‌اي شكسته‌نفسي و ملامت بود.

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 40

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 

بد غذا خوردن_ اسراف به وسيله حيف و ميل كردن و ريختن مقداري از خوراك به داخل سفره هنگام كشيدن غذا و خوردن آن.

 

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 41

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

اين عبارت براي درخواست آتش ادوات يا توپخانه به كار برده مي‌شد و در جواب او قبضه‌دار و مسئول آتش مي‌گفت: «جانم فداي رهبر» يعني آتش را فرستادم، تحويل بگير.

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 41
mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 

سلاح ام (1.M) سلاحي كه به جاي گرم بودن و خاصيت و كاربرد جنگي داشتن به چوب و چماقي مي‌ماند كه بايد آن را به عنوان سلاح سرد بلند كني و بر فرق خصم بكوبي، خصوصاً وقتي فشنگ در آن گير مي‌كند كه اگر در چنين وضعي، وزن و سنگيني آن را هم به اين رديف مشكلاتش اضافه كنيم، شايد چيزي از يك چماق كم نداشته باشد.

 

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 31

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

لباس رنگ رو رفته‌ي ‌از كار افتاده كه ‌از بس از آن كار كشيده، مثل رنگ گوجه و تخم مرغ و تركيب اين دو شده ‌است .به لباس‌هاي چريكي (پلنگي) داراي رنگ‌هاي سبز و قرمز، زرد و مشكي نيز مي‌گفتند.

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 42