کوتاه و خواندنی > اصطلاحات
وقتي كسي براي انجام كار بهانه ميآورد يا مشخص ميشد كه كار براي رضاي خدا انجام نگرفته، به شخص مورد نظر ميگفتند: «اجرت با امور مالي» يعني كار قربةاليالله نميكني، پس حوالهات به فرد دنيوي و جزاي كار را به بندهي خدا واگذار ميكردند.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 37
اين اصطلاح براي واحد «ادوات» كه محل سلاحهاي سنگين از قبيل: خمپاره، گرينوف و ضدهوايي بود به كار ميرفت كه كنايه از ادب كردن دشمن هنگام رزم داشت. از آنجايي كه نيروهاي اين واحد در هنگام درگيري از حركات و جنب و جوش بسيار برخوردار بودند، به اين واحدها واحد ادااطوار نيز ميگفتند.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 23
«ادركني» به جاي اينكه بگويند مواضع دشمن را بزن يا زير آتش بگير، ميگفتند «ادركني».
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 38
آنتن بيسيم را از آن جهت كه هفت قطعه بود، هفت سر و بدان دليل كه وسيلهي مهمي در جنگ بود، اژدها ميگفتند.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 38
كسي كه اول غذا ميخورد بعد نمازش را ميخواند، به وجود بيشتر ميرسد تا سجود! اصل برايش شكم بوده و به آن بيشتر ايمان دارد. البته نوعي مزاح بود «اول وجود بعداً سجود».
اصلاح سر و صورت قبل از عمليات، اصلاحي كه براي بعضي رزمندگان اصلاح آخر بود، هماناني كه در حين عمليات به شهادت ميرسيدند و با سر و رويي آراسته، در جوار حق مأوا ميگرفتند.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 26
نمازشب خواندن و تهجد. پاسي از شب گذشته، وقتي همه خوب خوابشان ميبرد، كساني بودند كه از چادر و سنگر بيرون ميزدند و تا صبح، حسابي با خدا حال و حول ميكردند؛ يعني همان «پالگدكن»ها، «فانوس به دست»ها و كساني كه «عطششان زيا د بود» و بعد از روشن شدن هوا يكييكي سر و كلهشان پيدا ميشد، بچهها هم با آنكه ميدانستند موضوع از چه قرار است، رو به آنها ميكردند كه: «معلوم هست كجاييد؟» بعد خودشان اضافه ميكردند: «لابد طبق معمول رفته بوديد اضافهكاري!»
وقتي كسي به منطقه اعزام ميشد، با پاهاي خودش ميرفت (به صورت عمودي) و وقتي شهيد ميشد، به صورت درازكش او را از جبهه (به صورت افقي) به شهر برميگرداندند. اين اصطلاح مترادف با شهيد شدن بود.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 40
هواپيماي سي يكصدوسي (c.130) هواپيمايي كه خدا ساختهاش براي بار بردن، از سلاحهاي سبك و نيمهسنگين و سنگين رزمي تا وسايل نقليهاي كه بايد در كار دفاع باشند، همه و همه مهمان خوانده و ناخواندهي اين هواپيماي باربري بودند؛ اين الاغ مدرن پيچ و مهرهاي كه ظرفيت نسبتاً خوبي هم براي اين قبيل نقل و انتقالات داشت.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 29
به ياد ما هم باش، ما را هم به خاطر بياور ولو با غيبت كردن! ولو در وصف كردن به بدي. كنايه از اينكه اگر نام ما قابل بر زبان راندن در مواقع مناسب و مطلوب نبود، براي مورد غيبت قرار گرفتن هم آماده هستيم.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 40
ريا كردن آيين من است. هيچكس به اندازهي من متظاهر نيست. كنايه از اينكه من خودم از عالم و آدم بدترم، به گونهاي شكستهنفسي و ملامت بود.
بد غذا خوردن_ اسراف به وسيله حيف و ميل كردن و ريختن مقداري از خوراك به داخل سفره هنگام كشيدن غذا و خوردن آن.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 41
اين عبارت براي درخواست آتش ادوات يا توپخانه به كار برده ميشد و در جواب او قبضهدار و مسئول آتش ميگفت: «جانم فداي رهبر» يعني آتش را فرستادم، تحويل بگير.
سلاح ام (1.M) سلاحي كه به جاي گرم بودن و خاصيت و كاربرد جنگي داشتن به چوب و چماقي ميماند كه بايد آن را به عنوان سلاح سرد بلند كني و بر فرق خصم بكوبي، خصوصاً وقتي فشنگ در آن گير ميكند كه اگر در چنين وضعي، وزن و سنگيني آن را هم به اين رديف مشكلاتش اضافه كنيم، شايد چيزي از يك چماق كم نداشته باشد.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 31
لباس رنگ رو رفتهي از كار افتاده كه از بس از آن كار كشيده، مثل رنگ گوجه و تخم مرغ و تركيب اين دو شده است .به لباسهاي چريكي (پلنگي) داراي رنگهاي سبز و قرمز، زرد و مشكي نيز ميگفتند.