کوتاه و خواندنی > اصطلاحات
منظور سر و سامان دادن به وضع خود و پيشبينيهاي لازم را براي پيمودن مسيرهاي طولاني در عمليات انجام دادن.
چرا كه در بين راه جايي براي رفع قضاي حاجت و رفع تشنگي و... نداشتيم.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 13
غواصان و نيروهاي عملياتي كه در زير آب كار ميكردند و بايد از تيز هوشي و فراست بالايي برخوردار ميبودند، تا از نگاه دشمن پوشيده بمانند و زمينه را براي وارد عمل شدن نيروهاي ديگر فراهم كنند. اين عبارت تصرفي است در اصطلاح «آب زير كاه».
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 33
به نوشيدني خوشطعم مثل كمپوت سيب و گلابي، گيلاس و آلبالو، نوشابه و مايعات خنك و مطبوعي كه در هواي گرم، وقتي كه از آسمان گويي آتش ميباريد، بچهها را به وجد ميآورد و با نوشيدن آن به اصطلاح سرحال و شنگول ميشدند، گفته ميشد. خصوصاً در هنگامي كه عمليات بود و در راهپيماييهاي بعضاً هفت تا هشت ساعته و زماني كه روز بالا ميآمد و جز خاكريز و چالهچولههاي ناشي از انفجار و چفيهاي كه بر سر ميكشيدند هيچ سرپناه و سايباني نبود، اين نوشيدني به كمك آنها ميآمد.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 12
به آبهاي باز و بدون بطري كه به وسيله تانكرهاي قابل حمل و نقل در اختيار رزمندگان قرار ميگرفت گفته ميشد و اين اصطلاح در مقابل آب «آكبند» «آمولو» به كار برده ميشد كه تصفيه شده و با كيفيت بود.
1-نام تجاري يك نوع آب معدني است كه در قوطيهاي دربسته موقع عملياتها از آن استفاده ميشد.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 13
كسي كه بچههاي هيأت (گردان يا دسته) به او ميباليدند و به وجودش افتخار ميكردند، يا به عبارت ديگر شأن و احترام مجموعه و دسته كه همگي سعي در حفظ آن داشتند و اگر كسي از روي سادگي و بياطلاعي حرفي ميزد كه موجب خنديدن حاضرين ميشد، يا در بحثها به اصطلاح «كم ميآورد» دوستانش بهاو ميگفتند: « آبروي هيأت را بردي.»
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 11
كسي كه بدن او مثل آبكش سوراخ سوراخ بود، جاي سالم در بدن نداشت. هرچه جاي زخم و جراحت و تير و تركش بود.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 33
به موشكهاي ساخت ايران، آبگرمكن ايراني ميگفتند.
موشكهاي 9 متري و 12 تيري كه در جنگ شهرها، براي زدن تأسيسات نظامي و اقتصادي دشمن استفاده ميشد، كه اشاره دارد به خوش هيكلي آن كه مثل آبگرمكن نفتي بزرگ و سنگين بوده است.
اصل اصطلاح آبي خاكي در جبهه به نيروهاي مخصوص و غواصي اطلاق ميشد كه از كارآيي نسبتاً خوبي برخوردار بودند و در ارتش به "تكاور" و "رنجر" معروفاند؛ اين نيروها هم در خاك و خشكي عمل ميكنند و هم در آب.
اين اصطلاح به خودروها و نفربرهاي ادواتي كه هم در آب كارايي داشتند هم در خشكي نيز اطلاق مي شد.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 13
همان آتشي كه قبل از رسيدن نيروها به خط اول دشمن براي سرگردم كردن مزدوران ميريختند و در پناه اين آتش بود كه رزمندگان پيشروي ميكردند.
آتش فرستادن با توپخانه، اسم كد بود، گلولهاي پرتاب كردن، تعبيري بود براي درخواست گلولههاي فسفري كه دود سفيدرنگي از آن متصاعد ميشد، براي هدايت آتش تخمينزده ميشد، «سيگاري فرستادن» هم ميگفتند.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)
وقتي شخصي ضمن تعريف واقعهاي به نقش خودش كه ميرسيد ناگزير اشارهاي هم به آن ميكرد تا حكايت جنبه افسانه به خود نگيرد آن وقت بود كه هركس چيزي از اين قبيل ميگفت: «جنگل آتش گرفت، آب بياوريد، سوخت نابود شد و غيره...» و همهي اين تعابير بدين منظور بود كه آن اعمال نيكي كه پاداش آن مثل درختي كه كاشته شده باشد از كثرت آن حالا تبديل به يك جنگل شده ولي به خاطر ريا و تظاهر به آن عمل آتش گرفته و نابود شده است.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 14
نيرويي كه به درد همه كار ميخورد و بدون اينكه مسئول مستقيم كاري باشد، وقت و بيوقت و در همهي شرايط وجودش مشكلگشا و سمبل كارآيي و توانايي و هنر بود.
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 34
در نيمهي اول خدمت پاسداري (وظيفه) كه مدت آن دو سال است، شربت شهادت را نوشيدن و به هدف رسيدن، يا به اصطلاح گلزدن و برنده شدن.
كسي كه جاي سالم در بدن نداشت، مثل زمين زراعت، گويي تركش دشمن تنش را شخمزده. يكپارچه پوشيده از آهن. كسي كه با وجود صدها تركش در بدن همچنان در جبهه حضور داشت و اعتنايي به آن نميكرد به شوخي بعضاً به چنين شخصي ميگفتند: «آهنربا به بدنش ميچسبد.»
منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 34
نمازشب خوان _ كسي كه در تاريكي مطلق سنگر، شب هنگام براي راز و نياز با خدا برميخيزد و به ناگزير در آن بستر به هم فشرده، تا ميخواست براي وضو ساختن بيرون بيايد دست و پاي بعضي از بچهها را لگد كرده و از خواب بيدارشان ميكرد.