راسخون

کوتاه و خواندنی > اصطلاحات

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 

منظور سر و سامان دادن به وضع خود و پيش‌بيني‌هاي لازم را براي پيمودن مسيرهاي طولاني در عمليات انجام دادن.
چرا كه در بين راه جايي براي رفع قضاي حاجت و رفع تشنگي و... نداشتيم.

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 13

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 

غواصان و نيروهاي عملياتي كه در زير آب كار مي‌كردند و بايد از تيز هوشي و فراست بالايي برخوردار مي‌بودند، تا از نگاه دشمن پوشيده بمانند و زمينه را براي وارد عمل شدن نيروهاي ديگر فراهم كنند. اين عبارت تصرفي است در اصطلاح «آب زير كاه».

 

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 33


 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

به نوشيدني خوش‌طعم مثل كمپوت سيب و گلابي،‌ گيلاس و آلبالو، نوشابه و مايعات خنك و مطبوعي كه در هواي گرم، وقتي كه از آسمان گويي آتش مي‌باريد، بچه‌ها را به وجد مي‌آورد و با نوشيدن آن به اصطلاح سرحال و شنگول مي‌شدند، گفته مي‌شد. خصوصاً در هنگامي كه عمليات بود و در راهپيمايي‌هاي بعضاً هفت تا هشت ساعته و زماني كه روز بالا مي‌آمد و جز خاكريز و چاله‌چوله‌هاي ناشي از انفجار و چفيه‌اي كه بر سر مي‌كشيدند هيچ سرپناه و سايباني نبود، اين نوشيدني به كمك آن‌ها مي‌آمد.

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 12


mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 

به آب‌هاي باز و بدون بطري كه به وسيله تانكرهاي قابل حمل و نقل در اختيار رزمندگان قرار مي‌گرفت گفته مي‌شد و اين اصطلاح در مقابل آب «آك‌بند» «آمولو» به كار برده مي‌شد كه تصفيه شده و با كيفيت بود.
1-نام تجاري يك نوع آب معدني است كه در قوطي‌هاي دربسته موقع عمليات‌ها از آن استفاده مي‌شد.

 

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 13

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

كسي كه بچه‌هاي هيأت (گردان يا دسته) به ‌او مي‌باليدند و به وجودش افتخار مي‌كردند، يا به عبارت ديگر شأن و احترام مجموعه و دسته كه ‌همگي سعي در حفظ آن داشتند و اگر كسي از روي سادگي و بي‌اطلاعي حرفي مي‌زد كه موجب خنديدن حاضرين مي‌شد، يا در بحث‌ها به ‌اصطلاح «كم مي‌آورد» دوستانش به‌او مي‌گفتند: « آبروي هيأت را بردي.»

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 11


mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 

كسي كه بدن او مثل آبكش سوراخ سوراخ بود، جاي سالم در بدن نداشت. هرچه جاي زخم و جراحت و تير و تركش بود.

 

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 33

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

به موشك‌هاي ساخت ايران، آبگرمكن ايراني مي‌گفتند.
موشك‌هاي 9 متري و 12 تيري كه در جنگ شهرها، براي زدن تأسيسات نظامي و اقتصادي دشمن استفاده مي‌شد، كه اشاره دارد به خوش هيكلي آن كه مثل آبگرمكن نفتي بزرگ و سنگين بوده است.

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)  
mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 

اصل اصطلاح آبي خاكي در جبهه به نيروهاي مخصوص و غواصي اطلاق مي‌شد كه از كارآيي نسبتاً خوبي برخوردار بودند و در ارتش به "تكاور" و "رنجر" معروف‌اند؛ اين نيروها هم در خاك و خشكي عمل مي‌كنند و هم در آب.
اين اصطلاح به خودروها و نفربرهاي ادواتي كه هم در آب كارايي داشتند هم در خشكي نيز اطلاق مي شد.

 

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 13

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

همان آتشي كه قبل از رسيدن نيروها به خط اول دشمن براي سرگردم كردن مزدوران مي‌ريختند و در پناه اين آتش بود كه رزمندگان پيشروي مي‌كردند.

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 14

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 

آتش فرستادن با توپخانه، اسم كد بود، گلوله‌اي پرتاب كردن، تعبيري بود براي درخواست گلوله‌هاي فسفري كه دود سفيدرنگي از آن متصاعد مي‌شد، براي هدايت آتش تخمين‌زده مي‌شد، «سيگاري فرستادن» هم مي‌گفتند.

 

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)  

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

وقتي شخصي ضمن تعريف واقعه‌اي به نقش خودش كه مي‌رسيد ناگزير اشاره‌اي هم به آن مي‌كرد تا حكايت جنبه افسانه به خود نگيرد آن وقت بود كه هركس چيزي از اين قبيل مي‌گفت: «جنگل آتش گرفت، آب بياوريد،‌ سوخت نابود شد و غيره...» و همه‌ي اين تعابير بدين منظور بود كه آن اعمال نيكي كه پاداش آن مثل درختي كه كاشته شده باشد از كثرت آن حالا تبديل به يك جنگل شده ولي به خاطر ريا و تظاهر به آن عمل آتش گرفته و نابود شده است.

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 14

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 

نيرويي كه به درد همه كار مي‌خورد و بدون اين‌كه مسئول مستقيم كاري باشد، وقت و بي‌وقت و در همه‌ي شرايط وجودش مشكل‌گشا و سمبل كارآيي و توانايي و هنر بود.

 

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 34

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

در نيمه‌ي اول خدمت پاسداري (وظيفه) كه مدت آن دو سال است، شربت شهادت را نوشيدن و به هدف رسيدن، يا به اصطلاح گل‌زدن و برنده شدن.

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 14
mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 

كسي كه جاي سالم در بدن نداشت، مثل زمين زراعت، گويي تركش دشمن تنش را شخم‌زده. يك‌پارچه پوشيده‌ از آهن. كسي كه با وجود صدها تركش در بدن هم‌چنان در جبهه حضور داشت و اعتنايي به آن نمي‌كرد به شوخي بعضاً به چنين شخصي مي‌گفتند: «آهن‌ربا به بدنش مي‌چسبد.»

 

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 34


 

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

نمازشب خوان _ كسي كه در تاريكي مطلق سنگر، شب هنگام براي راز و نياز با خدا برمي‌خيزد و به ناگزير در آن بستر به هم فشرده، تا مي‌خواست براي وضو ساختن بيرون بيايد دست و پاي بعضي از بچه‌ها را لگد كرده و از خواب بيدارشان مي‌كرد.

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات)   -  صفحه: 34