یکی از رایج‌ترین تهمت‌هایی که می‌شود به دین زد، این است که «دین، دنیا را آباد نمی‌کند؛ ببینید غربی‌ها بدون دین پیشرفت کردند و مسلمان‌ها با دین پیشرفت نکردند!» تقریباً همه با این شبهه، درگیر هستند. یا مثلاً این شبهه که «چرا رهبری مشکلات را حل نمی‌کند؟» شما بروید نظرسنجی کنید و ببینید چند درصد از عموم مردم این شبهه را دارند و این سؤال برایشان مطرح است؟ شاید بیش از نیمی از آنها به ولایت هم معتقد باشند، اما این سؤال برایشان مطرح هست که «چرا ولیّ جامعه مشکلات را حل نمی‌کند؟» خب معلوم می‌شود که شما اصلاً ولایت را درست برای مردم توضیح نداده‌اید. ولایت اگر درست توضیح داده بشود هیچ وقت چنین سؤالی برای کسی پیش نمی‌آید. معلوم می‌شود که ما از اساس داریم یک اشتباهاتی را در تبلیغ انجام می‌دهیم.

قرآن در ارتباط با ولیّ خدا، کلمۀ نصرت را بیشتر از کلمۀ اطاعت به‌کار برده است

در قرآن کریم، در ارتباط با ولیّ خدا، کلمۀ نصرت، بیشتر از کلمۀ اطاعت آمده است. حالا فرق نصرت با اطاعت چیست؟ الآن اگر از مردم بپرسید همه می‌گویند «سفارش دین به ما این است که از ولیّ خدا اطاعت کنید…» بله اطاعت هم لازم است، اما بیشتر از آن و مهم‌تر از آن «نصرت» است. ولیّ خدا به این سادگی امر نمی‌کند که شما اطاعت کنید! وقتی شما مثل قرآن، درست تبیین نکنید و فقط اطاعت را بگویید و نصرت را نگویید، طبیعتاً خیلی‌ها از ولایت، تلقّیِ «دیکتاتوری» می‌کنند.

یکی از شبهات بسیار رایج «جدایی دین از سیاست» است. در چند تا مسجد شما می‌توانید این مسئله را جا بیندازید؟ با اینکه چهل سال از انقلاب می‌گذرد، اگر یک طلبه‌ای غیرسیاسی باشد، انگار برای خودش یک کلاسی دارد. راحت در این جامعه می‌شود طلبۀ سیاسی را مذمّت کرد.

ما دین را چگونه تبلیغ کرده‌ایم که این‌قدر برای مردم، شبهه‌پذیر و سؤال‌برانگیز می‌شود؟ انگار از همان اول، خوب توضیح نداده‌ایم. البته این ضعف‌هایی که بیان شد، با هم قابل جمع هستند. ممکن است بگویید که بحث «سوءتفاهم نسبت به دین» با «شبهه‌پذیری» یکی است. بله؛ «عموم و خصوص من‌وجه» هستند. بعضی‌ها نسبت به دین دچار سوءتفاهم هستند؛ یا نسبت به یک بخشی از دین، یا نسبت به کلّیت دین؛ یعنی با دین هم مشکلی ندارند اما نسبت به دین، دچار برداشت اشتباه شده‌اند و فکر می‌کنند کلاً دین همین است، درحالی‌که دین، آن چیزی که فکر می‌کنند، نیست.

این وضعیت دین‌داری برای مردمی که اوج قلۀ ولایتمداری (سردار سلیمانی) را دوست دارند، اصلاً طبیعی نیست

سردار سلیمانی به ما نشان داد که چگونه اوج قلۀ دین‌داری و ولایتمداری و صدق و اخلاص، محبوب دل قاطبۀ ملت ایران می‌شود. ایشان نه بعد از شهادت، بلکه قبل از شهادت، محبوب‌ترین شخصیت ایران بود. مردم ما این‌گونه هستند که اوج قلۀ دین‌داری و ولایتمداری را دوست دارند، لذا این مقدار مشکلات، اصلاً طبیعی نیست؛ آن‌هم با وجود حکومت اسلامی و با وجود بسط ید. پس حتماً ما یک ایرادی در تبلیغ دین داریم. چرا بالای پنجاه‌درصد از روند فعالیت‌های تبیینی، تعلیمی و تبلیغی دین، باید مثل دوران قاجار و عهد آل بویه یا حتی دوران بنی‌العباس باشد؟ یعنی به‌گونه‌ای باشد که اگر شما در دوران بنی‌العباس هم بودید، دین را همین‌طوری تبلیغ می‌کردید! آیا الان نباید روند فعالیت تبلیغی ما تغییر کند؟! اینها واقعاً درد است.

بعضی‌ها حرف‌های غلط را چقدر قشنگ می‌گویند! ظاهراً هم حرف‌هایشان دینی است و اشکال ندارد. خیلی‌ها هم داوری‌شان این است که «چه قشنگ حرف می‌زند!» بالاخره یک عده‌ای هستند که شما هرچقدر هم غلط حرف بزنی، او روی حساب فطرت خودش و چارچوب‌هایی که باور کرده و درست هم هست، دین‌داری‌اش را می‌کند. همین‌ها دور شما را می‌گیرند و می‌گویند «احسنت» شما هم فقط اینها را می‌بینید، اما آنهایی که با شنیدن حرف‌های شما، نفرت پیدا کردند و رفتند، چه می‌شوند؟ مگر همۀ آنها آدم‌های بدی هستند؟

۶. تبلیغات ما حالت تدافعی دارد درحالی‌که دشمنان و رقبای ما در جهان حرف‌ تازه‌ای ندارند

آخرین ویژگی بد در تبلیغات ما این است که تبلیغات ما حالت تدافعی دارد. هنوز داریم از اسلام، دفاع می‌کنیم! در حالی‌که امروز در جهان، هیچ‌کسی حرفی برای گفتن ندارد. شما باید از این فکر و فرهنگ جهانی، طلبکار باشی، اما هنوز خودت را بدهکار می‌دانی و داری بدهیِ خودت را تسویه می‌کنی! فکر می‌کنی کسی به شما حمله کرده و باید از خودت دفاع کنی؟ تو باید تهاجم کنی به افکار غلطی که امروز دیگر پوسیدگی‌شان معلوم شده است. تو انتظار بشریت را باید برآورده کنی!

دعوای بچه‌حزب‌اللهی‌ها الآن باید نجات مردم فرانسه از بی‌بند و باری باشد اما هنوز دارند در شهرهای خودشان از حجاب، دفاع می‌کنند. آدم این درد را به کجا ببرد؟ الآن جهان تشنه است؛ دیگر کسی حرف جدیدی ندارد که اصلاً بخواهد غلط یا درست باشد! جهان دچار خلأ تئوریک شده است و ادّعاهای غلط، پوچی‌شان را اثبات کرده‌اند. امروز نوبت تهاجم ما است!

اما تبلیغ ما هنوز درون‌گروهی و تدافعی و برای حفظ خودمان است. درحالی‌که دشمن دارد از تو می‌ترسد چون تو داری جهان را تحت تأثیر قرار می‌دهی! کتابی دربارۀ یک شهید آورده بود و می‌گفت «این را تبلیغ کن، بگذار جوان‌ها بخوانند…» شما الان باید کتاب بنویسی که مردم فرانسه و انگلستان و آمریکای لاتین این شهید را بفهمند؛ آنها تشنه‌اند! آنجا باید میلیونی چاپ بشود! بعداً بیا به جوان ما بگو که «این کتاب، در اروپا سه میلیون تیراژ خورده است» آن‌وقت او می‌گوید «بگذار ببینم چیست؟»

مردم جهان تشنه‌اند. فرهنگ تو جهان را گرفته است. این همه آمادۀ شهادت، این همه آمادۀ پای رکاب سلیمانی در جهان درست شده است. درحالی‌که تو یک دانه کتاب هم برای اینکه این مردم عاشق سردار سلیمانی بشوند ننوشته‌ای! همۀ این اتفاق‌ها با مدد الهی و فطرت انسان‌ها رخ داده است؛ یعنی با قدرت دین به همان صورت خام و دست‌نخورده‌اش. چقدر مردم جهان تشنۀ فرهنگ و دین ما هستند اما معلوم نیست که ما داریم چه‌کار می‌کنیم؟!

اینها وجوه ضعف ما در تبلیغ است؛ آن‌هم در شرایطی است که مردم ما در اوج آمادگی برای پذیرش دین و پذیرش حق به سر می‌برند. یک دلیلش همین تشییع سردار سلیمانی است. آیا مردمی بهتر از این مردم می‌خواهید؟ یک دلیلش هم اربعین است. یک دلیلش همین هیئت‌ها و تجمع‌های شما عزاداران است. آیا اینها ساده است؟ شما معادلات علمی جهان را تغییر داده‌اید.

برخی از اساتید دانشگاهی در خارج از کشور که گزارش اربعین را دیده بودند، می‌پرسیدند: این امام حسینی که شما می‌گویید، آیااخیراً به شهادت رسیده است؟ گفتند: نه ۱۴۰۰ سال پیش! پرسیدند: این را مردم ما اخیراً فهمیداند؟ گفتند: نه اینها خیلی وقت است که می‌دانند. پرسیدند: این مردم، هر سال این‌طوری برای حسین گریه می‌کنند؟ آخر آدم برای یک مصیبت، چهار پنج سال گریه می‌کند و تمام می‌شود. شما معادلات علمی را به‌هم زده‌اید.

اگر سوءتفاهم‌ها برطرف بشود می‌بینید چقدر بی‌دین‌ها می‌آیند و از ما دین‌دارها جلو می‌زنند!

مردم ما در یک وضعیت خوبی به سر می‌برند و آمادگی مردم فوق‌العاده بالاست. اگر سوءتفاهم برطرف بشود آن‌وقت می‌بینید چه مقدار از بی‌دین‌ها می‌آیند و از ما دین‌دارها جلو می‌زنند! بنده نمونه‌های مختلفی از انواع و اقسام مردم دنیا را دیده‌ام یا لااقل ارتباط پیدا کرده‌ام و می‌بینم که عطش بالاست و تأثیرپذیری هم بالاست.

یکی از ویژگی‌های زمانۀ ما این است که زمینۀ دین‌داری در مردم بالاست؛ چه داخل ایران، چه خارج از کشورمان. یکی دیگر از ویژگی‌های زمانۀ ما این است که رقیب نداریم، یعنی کسی هم حریف ما نیست. با این وجود، معلوم نیست که ما از چه کسی داریم شکست می‌خوریم؟ کسی غیر از ما، حرف تازه ندارد. شما یک سریال یا یک موسیقی در عالم نشان بدهید که حرف تازه داشته باشد. آخرش شهوت است دیگر. چیز دیگری نیست! حرف تازه‌ای ندارند بزنند و نمی‌توانند توجه‌ مردم جهان را جلب کنند. حالا نبینید که بعضی‌ها اینجا فکر می‌کنند مرغ همسایه غاز است و یک علاقه‌ای به آن‌طرف دارند. این چیزها دیگر در جهان، دِمُده شده است.

رقبای ما هم دیگر حرفی برای گفتن ندارند

مردم جهان برای معارف دینی تشنه‌ هستند. ما در چنین وضعیتی قرار داریم؛ رقبای ما هم ساکت‌اند و دیگر حرفی ندارند که بگویند. دیگر با چه شهوتی مردم را مشغول کنند و با چه چیزی مردم را جذب کنند؟ دیگر جاذبه‌ای باقی نگذاشته‌اند.

رقبای ما دیگر حرفی برای گفتن ندارند و مردم جهان آماده‌اند حرف ما را بشنوند. ما این‌قدر زیبایی‌ها داریم که برای مردم جهان تازگی دارد و حتی می‌شود از آنها پول درآورد (مثلاً با صنت توریسم و به شیوۀ خاص فرهنگ خودمان) البته پول، هدف نیست، منتها بیایند و فرهنگ ما را ببینند. هر کسی می‌آید و ایران را می‌بیند، می‌گوید: قبلاً ذهنیت من یک چیز دیگری بود وقتی آمدم ایران، ذهنیتم عوض شد؛ اینجا چه جای جالبی است… درحالی‌که هیچ‌کسی برنامه‌ریزی نکرده برای اینکه اینها چنین حرفی بزنند. حالا تصور کنید که اگر برای تغییر ذهنیت آنها نسبت به فرهنگ خودمان، واقعاً برنامه‌ریزی کنیم چه می‌شود!

ما در شرایطی این ضعف‌ها را داریم که رقبای ما ساکت‌اند و قدرت رقابت با ما ندارند و زمینۀ پذیرش حق هم بالا است؛ از همین جوان‌های خودمان بگیرید تا جوان‌های اروپا. مشکل اینجایت که ما راه را داریم اشتباه می‌رویم. در این جلسه، یک مقدار به تحلیلی از واقعیت‌ها پرداختیم و در جلسه بعد می‌پردازیم به اینکه «چه‌کار باید بکنیم؟» مثلاً من اگر می‌خواهم دین‌دار بشوم، باید چه‌کار کنم؟

حالا بعضی‌ها ممکن است مبنائاً این حرفها را قبول نداشته باشند و بگویند «أکثرهم لا یعقلون» اکثر مردم عقل ندارند، دین را هم عاقل‌ها می‌پذیرند. پس طبیعتاً اوضاع باید همین‌طوری باشد… بنده نمی‌توانم این حرف را قبول کنم. اینها جواب دارد. پس آن حکومت واحد جهانی(توسط امام زمان) چگونه می‌خواهد کار بکند؟ یعنی اکثر مردم حکومت امام زمان را نمی‌خواهند؟ پس آن حکومت مستقر نمی‌شود یا اینکه دیکتاتوری می‌شود! معنای «أکثرهم لا یعقلون» این نیست. تجربۀ تاریخی، عقل را افزایش می‌دهد…

ممکن است بعضی‌ها اصلاً حرف ما را قبول نکنند و بگویند: دین‌داری سخت است «الحقُّ مُرٌ» پس طبیعی است که خیلی‌ها نمی‌پذیرند…. این‌طور هم نیست و همۀ اینها جواب دارد. منتها ما فرصت پرداختن به این سؤال‌ها و جواب‌ها را نداریم. بنده فقط تکیه می‌کنم به سخن و تحلیل مقام معظم رهبری که فرمودند «ما در تبلیغات ضعیفیم» مگر اینکه شما بگویید: ما ضعیف نیستیم و اتفاقاً قوی هستیم و باید همین‌طوری باشیم، فقط مشکل اینجاست که مردم حالشان خوب نیست… بعضی‌ها این‌گونه از وضع موجود، دفاع می‌کنند که این هم درست نیست.

بیشتر بخوانید: 

 

کنایه معنادار رسول جعفریان به پناهیان

 

فراخوان پناهیان برای «زیارت مزار حاج قاسم»

 

علیرضا پناهیان: مسجدی‌ها و هیئتی‌ها باید کارهای اقتصادی راه‌اندازی کنند

 

پناهیان: صفحات انقلابی را لایک و فالو کنید /چرا ما اینجوری نیستیم، چرا کامنت نمی گذارید؟

2121

کد خبر