راسخون

زندگی با امام

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

در عاشوراي سال1342 قرار بود امام سخنراني كنند. از طرفي كماندوهاي شاه هم در مدرسه فيضيه مستقر بودند. هياهوي عجيبي در شهر حكم‌فرما بود و شايع شده بود كه امروز خطر زيادي امام را تهديد مي‌كند، بهتر است امروز به فيضيه نيايند اما ايشان قبول نكردند و حتي حاضر هم نشدند در يك ماشين سربسته باشند. از اين جهت در يك جيپ رو باز و در ميان مردم وارد مدرسه فيضيه شدند و با همان صراحت لهجه خطاب به شاه گفتند: مردك كاري نكن كه بگويم از اين مملكت بيرونت كنند....

منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3   -  صفحه: 299

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

هيچ‌گاه ديده نشد كه امام از كسي تقاضايي بكنند و يا منتي را بپذيرند.
من در تمام مدتي كه ايشان را مي‌شناختم، هرگز نديدم كه از كسي خواهشي بكنند؛ مثلاً اگر فروشنده‌اي جنسي را گران مي‌فروخت، براي ارزان خريدن آن هيچ نمي‌گفتند و مي‌گذشتند.
راوي: آيت الله سبحاني


منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد2   -  صفحه: 265

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

يك روز همراه امام پس از خاتمه‌ي درس از مسجد شيخ انصاري در نجف به طرف منزل ايشان مي‌رفتيم. يك مسئله‌ي شرعي هم در ذهنم بود كه با استفاده از فرصت سؤال كردم. امام فرمودند: « به توضيح‌المسائل رجوع كنيد. »
از اين برخورد ايشان جا خوردم ولي با مقداري تأمل متوجه شدم كه امام ضمن راهنمايي در مورد مسأله، درس بزرگي را به من آموخته‌اند.
راوي: شهيد علي صيادشيرازي


منبع: كتاب برداشتهايي از سيره امام خميني (ره) جلد4   -  صفحه: 303

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

ملاقات‌هاي مسئولين و شخصيت‌ها با امام در يك اتاق كوچك سه در چهار انجام مي‌شد و كسي از محتواي حرف‌هاي رد و بدل شده اطلاعي نداشت. بارها مردم تقاضا كرده بودند كه ملاقات‌هاي خصوصي امام با شخصيت‌هاي سياسي و بعضا جهاني را جهت حفظ در تاريخ ضبط و فيلم‌برداري كنيم اما مي‌دانستم كه امام در اين‌ امور مانع ما مي‌شوند و راضي به نصب دوربين فيلم‌برداري در اتاقشان نيستند و اين كار را تشريفات مي دانند. حدود يك سال در مورد اين قضيه با ايشان صحبت كردم تا اين‌كه پذيرفتند اين كار صورت بگيرد.
در يك فرصت دو، سه روزه كه امام ملاقات نداشتند با همكاري برادران صدا و سيما وسايل فيلمبرداري را در اتاق ايشان نصب كرديم. يك روز صبح كه امام طبق روال قبلي جهت ملاقات وارد اين اتاق شدند تا چشمشان به سقف افتاد و وسايل فيلم‌برداري از جمله چند پروژكتور را كه به سقف نصب شده بود ديدند ناراحت شده و فرمودند: «همين امروز اين وسايل را از اتاق من جمع كنيد و براي من در اين آخر عمري تشريفات نگذاريد من احتياج به اين كارها ندارم.» و ما مجبور شديم بلافاصله از برادران سيما بخواهيم كه وسايلشان را جمع كرده و ببرند. وقتي وسايل جمع آوري شد، آثار كندن و جوشكاري پروژكتورها در سقف باقي مانده بود.
مي‌خواستيم سقف را رنگ بزنيم، گفتيم ممكن است امام اشكال بگيرند كه به چه مناسبت خراب كرديد كه حالا مي‌خواهيد اصلاح بكنيد. لذا از ايشان سؤال كردم كه آيا اجازه مي‌دهيد كه جاي اين جوشكاري‌ها را رنگ بزنيم. فرمودند: «احتياجي نيست.» آثار اين وسايل هنوز هم بر سقف اين اتاق قابل مشاهده است.


منبع: روزنامه رسالت  

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

كميته‌ي امداد سؤال كرده بودند كه در يكي از مناطق بسيار محروم جنوب كه در سال‌هاي اول انقلاب در اوج فقر بودند، در برخي از روستاها خانواده‌هايي بهائي هستند كه به نان شب محتاجند. آيا مي‌توانيم از محل بودجه‌ي كميته‌ي امداد و صدقات، به خانواده‌هاي بهائي كمك كنيم؟
حضرت امام با قاطعيت جواب منفي دادند؛ اين در حالي بود كه حضرت امام در مورد اقليت‌هاي مذهبي، كمال عنايت را در چهارچوب اصول اخلاقي و فقهي داشتند. جان و مال و ناموس آنان را هم‌چون يك شهروند مسلمان محترم مي‌شمردند و از جهت حقوق شهروندي و سياسي، نظام اسلامي را به گونه‌اي سامان دادند كه يك يهودي يا مسيحي يا زرتشتي از همان حق رأي برخوردار است كه رهبري انقلاب و نظام.
اما در مورد بهائيت بر مبناي فقهي نسبت به مرتدين از دين نه فقط كمك به آن‌ها را جايز نمي‌دانست كه حتي خريد هر چيز از آن‌ها و فروش هر چيز به آن‌ها و هر نوع تعامل آن‌ها را حرام مي‌دانست.


منبع: مجله پاسدار اسلام  

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 

نامه‌اي از دادگاه كيفري يك، يكي از شهرهاي آذربايجان خدمت امام (ره) فرستادند. به دليل نقص در پرونده تقاضا كرده بود كه حكم اعدام را لغو بفرماييد!
فرمودند: شما در جريان اين نامه هستيد؟ عرض كردم: بله.
فرمودند: اين را بايد به ديوان عالي كشور بفرستيد و با لحني تند ادامه دادند: « بي‌خود اين‌جا فرستاده‌اند، من نمي‌دانم اين‌ها كي هستند؟»


منبع: كتاب برداشتهايي از سيره امام خميني (ره) جلد

4
mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

در اواخر سال 1328 شمسي به مناسبت وليمه تولد نخستين فرزندم، از امام دعوت كردم كه به خانه ما تشريف بياورند. جمعي از علما در اين جلسه حضور داشتند. يكي از علماي حاضر رو كرد به مرحوم حاج آقا مصطفي كه در آن روز نوجواني لاغراندام، بسيار ظريف‌الطبع و خنده‌‌رو و دوست داشتني بود _ و گفت: آقا مصطفي شنيده‌ام خواب عجيبي ديده‌اي، براي حاج آقا (امام) هم نقل كرده‌اي؟
مرحوم حاج آقا مصطفي نگاهي به امام كرد و منتظر اجازه ايشان شد، امام با گوشه چشم به وي نگاهي كردند. او گفت: نه.
آن عالم گفت: بگو، حاج آقا اجازه مي‌دهند. ولي مرحوم آقا مصطفي در حالي كه طبق معمول لبخندي بر لب داشت از گفتن ابا مي‌كرد و در واقع با نگاهي كه به امام مي‌نمود منتظر اجازه ايشان بود. علما اصرار مي‌كردند و امام ساكت و آقا مصطفي متحير و منتظر بود.
امام همان‌طور كه ساكت و آرام به يك نقطه نگاه مي‌كردند تبسمي نموده و به آقا مصطفي فرمودند: «چيه، بگو» آن مرحوم گفت: «چند شب پيش خواب ديدم در مجلسي هستم كه تمام حكما و فلاسفه به ترتيب نشسته‌اند، فارابي، شيخ‌الرئيس ابن سينا، بيروني، فخر رازي، خواجه نصير طوسي، علامه حلي، ملاصدرا، حاج ملاهادي سبزواري و عده زيادي ديگر (گويا سقراط و افلاطون و ارسطو از حكماي يونان را هم نام برد). در همين حال ديدم شما وارد شديد و حكما و فلاسفه همه بلند شدند و به استقبال شما آمدند و شما را بردند و در صدر مجلس نشاندند.» وقتي صحبت آن مرحوم تمام شد، امام رو به ايشان كرد و گفتند: «اين خواب را تو ديدي؟» گفت: بله.
امام فرمودند: «تو بي‌خود چنين خوابي ديدي!»
با اين سخن امام همه به سختي خنديدند و خود امام هم لبخندي زدند.

حجه الاسلام والمسلمين سجادي اصفهاني


منبع: مجله فكه   -  صفحه: 17

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

در نجف بعضي از آقايان و مردم به امام (ره) گله مي‌كردند كه چرا با بعضي از دوستانتان زياد گرم نمي‌گيريد؟ مثلاً مي‌گفتند: دو آيت‌الله به هم مي‌رسند؛ به هم تعظيم مي‌كنند و با همديگر گرم مي‌گيرند.
امام مي‌فرمودند: من در طي مدت چهل سال زحمت كشيدم تا موحد شدم حالا تازه بيايم و مشرك بشوم و سجده كنم براي شما آقايان؟


منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3   -  صفحه: 325

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

خدا مي‌داند بر خانه‌ي امام (ره) چه گذشت. هيچ كس جرأت نمي‌كرد خانه‌ي امام برود. پيش امام (ره) برود. بعد از پذيرش قطعنامه 598 چند روز امام (ره) درست نمي ‌توانستند راه بروند. همه‌اش مي‌گفتند: خدايا شكرت ما راضي هستيم به رضاي تو. شما فرزندان امام روحيه‌ي امام را بهتر از هر كس ديگر مي‌دانيد. بعد از قطعنامه، امام ديگر سخنراني نكردند. ديگر براي سخنراني به حسينيه‌ي جماران نيامدند تا مريض شدند و به بيمارستان رفتند. امام ساعات آخر را با خداي خويش راز و نياز كرد. اصلاً نخوابيدند و همه‌اش نماز خواندند و بعد پيغام دادند براي مردم كه مردم شما شهيد داديد شما اسير داديد، شما مجروح و معلول داديد از خدا بخواهيد كه مرا قبول كند.

منبع: ماهنامه عرشيان  

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

امام (ره) هر سال براي حجاج پيام مي‌دادند. سال 1366 نيز اول ذيحجه متني را نوشتند كه آغاز آن آيه‌اي بود كه حجاج را به شهادت و هجرت حسين‌گونه فرا خوانده بودند (من يخرج بيته مهاجراً الي الله و رسوله ...) حاج احمدآقا و ديگران اصرار كردند كه آيه‌ي اول را بردارند چون هيچ سنخيّتي با مراسم حج نداشت؛ اما امام (ره) فرمودند:«پيام را با اين آيه و مقدمه مخابره كنيد....» 6 روز بعد فاجعه‌ي خونين مكه به وقوع پيوست و ما به كرامات و عرفان امام (ره) بيش از پيش واقف شديم.

منبع: مجله ياران   -  صفحه: 45

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

يك بار فردي تعدادي قرآن در قطع كوچك كه فقط محتوي چند عدد از سوره‌هاي قرآن است را آورده بود تا پس از امضاي امام براي رزمندگان جبهه‌ها هديه ببرد وقتي يكي از آقايان پاكت محتوي قرآن‌ها را برداشت و به طرف امام نزديك كرد امام به گمان آن كه طبق معمول كه گاهي نبات و امثال آن را براي تبرك خدمت‌شان مي‌برديم دست‌شان را جلو آوردند ولي وقتي چشم‌شان به داخل پاكت افتاد فرمودند: اين‌ها چيست؟ به عرض رسيد: قرآن‌هايي است كه براي تبرك خدمت‌تان آورده‌اند امام كه هميشه حركاتش كاملاً آرام و معقول بود ناگهان به طور بي‌سابقه‌اي با شتاب و شدت مضطربانه‌اي دست‌شان را عقب كشيده و با سخن تند و عقاب‌آميز فرمودند: من قرآن را تبرك كنم؟ اين چه كارهايي است مي‌كنيد.
راوي: حجت‌الاسلام رحيميان


منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3   -  صفحه: 11

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

«مرا مستقيم آوردند تا فرودگاه. هواپيما آمده بود. داخل هواپيما كه رفتيم ديدم كه يك قسمت را پتو انداخته‌اند و تا اندازه‌اي براي نشستن منظمش كرده‌اند. معلوم شد كه اين هواپيما باري است.
آن‌ها گفتند چون هواپيماي مسافربري آماده نبود ما خواستيم شما را با اين هواپيما ببريم تا اين كار به سرعت انجام شود. من گفتم خير، به خاطر اين‌كه نمي‌خواستيد من در ميان جمعيت باشم اين كار را كرديد.


منبع: پايگاه اطلاع رساني شهيد آويني

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

من شصت سال با اين مرد حضرت امام (ره) زندگي كردم و در تمام اين مدت 60 ساله يك مرتبه نديدم كه ايشان يك غيبت از كسي بكنند و يا يك دروغ بگويند.

منبع: پايگاه اطلاع رساني www.imam-khomeini.com  

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

يك بار چند تن از علماي نجف از امام وقت خواستند و خدمت ايشان رسيدند و خدمت‌شان عرض كردند آقا مناسب شأن و سن شما نيست كه روزي دو بار هر صبح و شب به حرم مشرف شويد. چون عرف و رسم مرجع اين‌جا اين است كه هفته‌اي مثلاً دو سه مرتبه بيش‌تر به حرم نمي‌آيند، سزاوار شما اين است كه هفته‌اي يك يا دو مرتبه به حرم مشرف شويد.
امام بعد از اتمام صحبت‌هاي آنان فرمودند: «والله ظلم است كسي در كنار درياي علم اميرالمؤمنين باشد و تشنه بخوابد. شما چي مي‌فرمائيد.؟» اين گفتار امام چنان در آن‌ها تأثير كرد كه با چهره‌اي بشاش از خدمت آقا مرخص شدند! تا دم در مشايعتشان كردم .دم در به من گفتند آقاي فرقاني ما را ببين رفتيم خدمت اين بزرگوار چه گفتيم و ايشان چه جواب مناسبي به ما دادند.
راوي: حجت الاسلام فرقاني


منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3   -  صفحه: 24

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

امام در حالي كه فردي متعبد و شب‌زنده‌دار بودند ولي از تظاهر به تقدس و تقوا در انظار مردم فوق‌العاده بيزار بودند. در طول عمرشان ديده نشد در انظار مردم تسبيح به دست بگيرند و ذكر بگويند. ايشان در حالي كه مردي زاهد و وارسته بودند و هرگز دل به دنيا نبسته بودند سعي مي‌كردند كه از نظر لباس و وضع ظاهري در سطح مطلوبي باشند و از پوشيدن لباس‌هاي كهنه و پاره و يا لباس‌هاي كم‌قيمت اجتناب مي‌ورزيدند.
راوي: آيت‌الله سبحاني


منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3   -  صفحه: 214