زندگی با امام
در عاشوراي سال1342 قرار بود امام سخنراني كنند. از طرفي كماندوهاي شاه هم در مدرسه فيضيه مستقر بودند. هياهوي عجيبي در شهر حكمفرما بود و شايع شده بود كه امروز خطر زيادي امام را تهديد ميكند، بهتر است امروز به فيضيه نيايند اما ايشان قبول نكردند و حتي حاضر هم نشدند در يك ماشين سربسته باشند. از اين جهت در يك جيپ رو باز و در ميان مردم وارد مدرسه فيضيه شدند و با همان صراحت لهجه خطاب به شاه گفتند: مردك كاري نكن كه بگويم از اين مملكت بيرونت كنند.... منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3 - صفحه: 299 |
|
![]() |
هيچگاه ديده نشد كه امام از كسي تقاضايي بكنند و يا منتي را بپذيرند.
من در تمام مدتي كه ايشان را ميشناختم، هرگز نديدم كه از كسي خواهشي بكنند؛ مثلاً اگر فروشندهاي جنسي را گران ميفروخت، براي ارزان خريدن آن هيچ نميگفتند و ميگذشتند.
راوي: آيت الله سبحاني
منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد2 - صفحه: 265
يك روز همراه امام پس از خاتمهي درس از مسجد شيخ انصاري در نجف به طرف منزل ايشان ميرفتيم. يك مسئلهي شرعي هم در ذهنم بود كه با استفاده از فرصت سؤال كردم. امام فرمودند: « به توضيحالمسائل رجوع كنيد. » منبع: كتاب برداشتهايي از سيره امام خميني (ره) جلد4 - صفحه: 303 |
ملاقاتهاي مسئولين و شخصيتها با امام در يك اتاق كوچك سه در چهار انجام ميشد و كسي از محتواي حرفهاي رد و بدل شده اطلاعي نداشت. بارها مردم تقاضا كرده بودند كه ملاقاتهاي خصوصي امام با شخصيتهاي سياسي و بعضا جهاني را جهت حفظ در تاريخ ضبط و فيلمبرداري كنيم اما ميدانستم كه امام در اين امور مانع ما ميشوند و راضي به نصب دوربين فيلمبرداري در اتاقشان نيستند و اين كار را تشريفات مي دانند. حدود يك سال در مورد اين قضيه با ايشان صحبت كردم تا اينكه پذيرفتند اين كار صورت بگيرد. منبع: روزنامه رسالت |
كميتهي امداد سؤال كرده بودند كه در يكي از مناطق بسيار محروم جنوب كه در سالهاي اول انقلاب در اوج فقر بودند، در برخي از روستاها خانوادههايي بهائي هستند كه به نان شب محتاجند. آيا ميتوانيم از محل بودجهي كميتهي امداد و صدقات، به خانوادههاي بهائي كمك كنيم؟ منبع: مجله پاسدار اسلام |
|
![]() |
نامهاي از دادگاه كيفري يك، يكي از شهرهاي آذربايجان خدمت امام (ره) فرستادند. به دليل نقص در پرونده تقاضا كرده بود كه حكم اعدام را لغو بفرماييد!
فرمودند: شما در جريان اين نامه هستيد؟ عرض كردم: بله.
فرمودند: اين را بايد به ديوان عالي كشور بفرستيد و با لحني تند ادامه دادند: « بيخود اينجا فرستادهاند، من نميدانم اينها كي هستند؟»
منبع: كتاب برداشتهايي از سيره امام خميني (ره) جلد
4
در اواخر سال 1328 شمسي به مناسبت وليمه تولد نخستين فرزندم، از امام دعوت كردم كه به خانه ما تشريف بياورند. جمعي از علما در اين جلسه حضور داشتند. يكي از علماي حاضر رو كرد به مرحوم حاج آقا مصطفي كه در آن روز نوجواني لاغراندام، بسيار ظريفالطبع و خندهرو و دوست داشتني بود _ و گفت: آقا مصطفي شنيدهام خواب عجيبي ديدهاي، براي حاج آقا (امام) هم نقل كردهاي؟ منبع: مجله فكه - صفحه: 17 |
|
در نجف بعضي از آقايان و مردم به امام (ره) گله ميكردند كه چرا با بعضي از دوستانتان زياد گرم نميگيريد؟ مثلاً ميگفتند: دو آيتالله به هم ميرسند؛ به هم تعظيم ميكنند و با همديگر گرم ميگيرند.
امام ميفرمودند: من در طي مدت چهل سال زحمت كشيدم تا موحد شدم حالا تازه بيايم و مشرك بشوم و سجده كنم براي شما آقايان؟
منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3 - صفحه: 325
خدا ميداند بر خانهي امام (ره) چه گذشت. هيچ كس جرأت نميكرد خانهي امام برود. پيش امام (ره) برود. بعد از پذيرش قطعنامه 598 چند روز امام (ره) درست نمي توانستند راه بروند. همهاش ميگفتند: خدايا شكرت ما راضي هستيم به رضاي تو. شما فرزندان امام روحيهي امام را بهتر از هر كس ديگر ميدانيد. بعد از قطعنامه، امام ديگر سخنراني نكردند. ديگر براي سخنراني به حسينيهي جماران نيامدند تا مريض شدند و به بيمارستان رفتند. امام ساعات آخر را با خداي خويش راز و نياز كرد. اصلاً نخوابيدند و همهاش نماز خواندند و بعد پيغام دادند براي مردم كه مردم شما شهيد داديد شما اسير داديد، شما مجروح و معلول داديد از خدا بخواهيد كه مرا قبول كند. منبع: ماهنامه عرشيان |
امام (ره) هر سال براي حجاج پيام ميدادند. سال 1366 نيز اول ذيحجه متني را نوشتند كه آغاز آن آيهاي بود كه حجاج را به شهادت و هجرت حسينگونه فرا خوانده بودند (من يخرج بيته مهاجراً الي الله و رسوله ...) حاج احمدآقا و ديگران اصرار كردند كه آيهي اول را بردارند چون هيچ سنخيّتي با مراسم حج نداشت؛ اما امام (ره) فرمودند:«پيام را با اين آيه و مقدمه مخابره كنيد....» 6 روز بعد فاجعهي خونين مكه به وقوع پيوست و ما به كرامات و عرفان امام (ره) بيش از پيش واقف شديم. منبع: مجله ياران - صفحه: 45 |
يك بار فردي تعدادي قرآن در قطع كوچك كه فقط محتوي چند عدد از سورههاي قرآن است را آورده بود تا پس از امضاي امام براي رزمندگان جبههها هديه ببرد وقتي يكي از آقايان پاكت محتوي قرآنها را برداشت و به طرف امام نزديك كرد امام به گمان آن كه طبق معمول كه گاهي نبات و امثال آن را براي تبرك خدمتشان ميبرديم دستشان را جلو آوردند ولي وقتي چشمشان به داخل پاكت افتاد فرمودند: اينها چيست؟ به عرض رسيد: قرآنهايي است كه براي تبرك خدمتتان آوردهاند امام كه هميشه حركاتش كاملاً آرام و معقول بود ناگهان به طور بيسابقهاي با شتاب و شدت مضطربانهاي دستشان را عقب كشيده و با سخن تند و عقابآميز فرمودند: من قرآن را تبرك كنم؟ اين چه كارهايي است ميكنيد. منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3 - صفحه: 11 |
«مرا مستقيم آوردند تا فرودگاه. هواپيما آمده بود. داخل هواپيما كه رفتيم ديدم كه يك قسمت را پتو انداختهاند و تا اندازهاي براي نشستن منظمش كردهاند. معلوم شد كه اين هواپيما باري است. منبع: پايگاه اطلاع رساني شهيد آويني |
|
من شصت سال با اين مرد حضرت امام (ره) زندگي كردم و در تمام اين مدت 60 ساله يك مرتبه نديدم كه ايشان يك غيبت از كسي بكنند و يا يك دروغ بگويند.
منبع: پايگاه اطلاع رساني www.imam-khomeini.com
يك بار چند تن از علماي نجف از امام وقت خواستند و خدمت ايشان رسيدند و خدمتشان عرض كردند آقا مناسب شأن و سن شما نيست كه روزي دو بار هر صبح و شب به حرم مشرف شويد. چون عرف و رسم مرجع اينجا اين است كه هفتهاي مثلاً دو سه مرتبه بيشتر به حرم نميآيند، سزاوار شما اين است كه هفتهاي يك يا دو مرتبه به حرم مشرف شويد. منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3 - صفحه: 24 |
|
امام در حالي كه فردي متعبد و شبزندهدار بودند ولي از تظاهر به تقدس و تقوا در انظار مردم فوقالعاده بيزار بودند. در طول عمرشان ديده نشد در انظار مردم تسبيح به دست بگيرند و ذكر بگويند. ايشان در حالي كه مردي زاهد و وارسته بودند و هرگز دل به دنيا نبسته بودند سعي ميكردند كه از نظر لباس و وضع ظاهري در سطح مطلوبي باشند و از پوشيدن لباسهاي كهنه و پاره و يا لباسهاي كمقيمت اجتناب ميورزيدند.
راوي: آيتالله سبحاني
منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3 - صفحه: 214