زندگی با امام
علاقهي امام به كسي زيادتر بود كه به خدا نزديكتر است. مثلاً بچهها را خيلي دوست داشتند. وقتي علي (نوهشان) را ميبوسيدند ميگفتند: «اين بچه جديدالعهد و ملكوتي است، اين بچه به مبداء نزديكتراست. اين بچه پاكيزهتر از ديگران است.» اگر بچهها را دوست داشتند، به دليل نزديكتر بودن آنها به خداوند بود، لازم نبود احساساتشان را بيان كنند. تنفر و دوست داشتنشان خودجوش بود. منبع: مجله فكه - صفحه: 4 |
در حضور امام در پاريس دربارهي گروههاي سياسي و چپها صحبت بود و همچنين مسألهي ثروتمندها و سرمايهداران مطرح شد. ايشان ضمن صحبتهايشان به اين جمله رسيدند كه من عين جمله را نقل ميكنم: منبع: كتاب برداشتهايي از سيره امام خميني (ره) جلد4 - صفحه: 384 |
|
|
شب پيروزي انقلاب خبري به اقامتگاه امام (ره) رسيد كه به موجب آن گفته ميشد كه مزدوران رژيم شاه قصد حمله به مدرسهي علوي را به منظور نابودي امام (ره) دارند.
خبر فراگير شده بود. تمام اطرافيان امام (ره) به ايشان ميگفتند كه آن شب را به محل ديگري تشريف ببرند؛ اما امام (ره) قبول نميكردند.
رفته رفته كه قضيه جدي شد و امام (ره) راضي به تغيير محل اقامتشان نميشدند، بسياري از روشنفكران و سياسيون و حتي برخي از آقايان به بهانهي استراحت و ... امام (ره) را تنها گذاشتند و رفتند اما امام همچنان ميفرمودند: « من در اينجا ميمانم و مقاومت ميكنم. »
راوي:« حجت الاسلام انصاري كرماني
منبع: كتاب برداشتهايي از سيره امام خميني (ره) جلد4 - صفحه: 225
در پاريس برخي اصرار داشتند از زندگي 24 ساعتهي امام از جمله سفرهي غذاي ايشان فيلمبرداري بكنند. منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3 - صفحه: 256 |
|
|
چيزي كه براي من خيلي جالب است علاقهاي است كه حضرت امام به حيوانات داشتند. خانهي آقا گربه زياد داشت. خدا شاهد است موقع ناهار، آقا كه ميرفتند توي اتاق غذا بخورند، تمام اين گربهها پشت در اتاق جمع ميشدند.
يك دفعه كه ما آنجا بوديم، گوشت غذايشان را دادند به گربهها، مادرم گفت: «آقا در اين گراني، گوشت را چرا ميدهيد گربهها بخورند؟» امام رو كردند به مادر و با يك ناراحتي گفتند: «اين گربهها با تو چه فرقي دارند؟ اين نفس ميكشد، تو هم نفس ميكشي، اگر ما به اين غذا ندهيم، كي بايد بهش بدهد؟»
منبع: مجله خيبر
|
|
شب آخر سكونت امام در نوفل لوشاتو ايشان همهي دوستان و اطرافيان را جمع كردند و بعد از نماز مغرب و عشا براي آنها سخنراني نمودند. دقيقاً مثل شب عاشورا و دقيقاً مثل اتمام حجت حضرت ابي عبدالله (ع) با اصحاب و ياران.
امام فرمودند: «من قصد بازگشت به ايران را دارم. نميدانم در هواپيما چه خواهد شد. شايد سقوط كند. ممكن است به محض ورودمان به ايران همهي ما را بگيرند و قتل عام كنند و شايد... من از شما ميخواهم كسي با من نيايد.»
اشك در چشم همه حلقه زده بود، بعضي آرام آرام گريه ميكردند. بالاخره همه گفتند: «يعني شما ميخواهيد ما را از فيض شهادت محروم كنيد.»
امام فرمودند: « نه من شما را منع نميكنم. ولي وظيفه دارم همهي خطرات و اتفاقاتي كه ممكن است به خاطر من براي شما بيافتد را به شما بگويم.»
آيت الله شهيد محلاتي
منبع: مجله جاودانه ها
«در دورهي اول مجلس شوراي اسلامي يادم هست كه 4 خرداد 1359 بود. آقاي فخرالدين حجازي، نماينده اول مردم تهران بود. منبع: پايگاه اطلاع رساني بازتاب |
علي كوچك بود، گاهي كارهايي ميكرد كه اصلاً مناسب نبود، حتي ممكن بود براي آقا ايجاد ناراحتي كند، ولي آقا با كمال خوشحالي و خنده ميگفتند: « مسألهاي نيست، بچه را آزاد بگذاريد.» چون آقا تمام شبانهروز را در خانه بودند و علي هم در كنار ايشان بود؛ لذا آقا با علي مأنوس بودند و علي هم به آقا انس گرفته بود. منبع: پايگاه اطلاع رساني www.imam-khomeini.com |
|
|
زماني كه روزنامه براي امام (ره) ميبردم، علي را هم ميبردم. علي آنجا مي ماند و به آقا ميگفت: آقا! حالا من ميخواهم يك روضه بخوانم حالا شما علي باش من آقا. بعد ميرفت روي صندلي مينشست و بسم الله الرحمن الرحيم ميگفت و حمدش را ميخواند و بعد مشتش را گره ميكرد و ميگفت: من دولت تعيين ميكنم من توي دهن اين دولت ميزنم. استقلال آزادي، جمهوري اسلامي. گاهي اوقات حتي به امام ميگفتند شما جاي مردم بعد از سخنراني من بلند شويد و شعار دهيد. امام (ره) نيز شعار ميدادند ....
منبع: كتاب شرحي برجلوه هاي رفتاري امام باكودكان ونوجوانان
يك وقتي خانمي ايتاليايي نامهاي به امام نوشته بود كه همراه آن گردنبندي طلا ارسال گرديده بود ... منبع: مجله فكه |
|
|
من بچهي خودم را؛ فاطمه را، بعضي اوقات ميبردم. يك روز وارد شدم ديدم آقا توي حياط قدم ميزنند تا سلام كردم، گفتند: « بچهات كو؟ » گفتم: نياوردم، اذيت ميكند. به حدي ايشان ناراحت شدند كه گفتند: « اگر اين دفعه بدون فاطمه ميخواهي بيايي، خودت هم نبايد بيايي. »
اين قدر روحشان ظريف بود. ميگفتم: «آقا شما چرا اين قدر بچهها را دوست داريد؟ چون بچههاي ما هستند، دوستشان داريد؟»
ميگفتند: « نه من به حسينيه كه ميروم، اگر بچه باشد حواسم ميرود دنبال بچه ها. اين قدر من دوست دارم بچهها را بعضي وقتها كه صحبت ميكنم ميبينم كه بچهاي گريه ميكند يا بچهاي دارد دست تكان ميدهد، يا اشاره به من ميكند، حواسم ميرود به بچه. »
خانم زهرا اشراقي
منبع: مجله فكه
برخورد هوشمندانهي حضرت امام خميني (ره) با عملكرد رهبران خائن ( ساف ) نمونهاي كم نظير از مواضع روشن ايشان در قبال سرنوشت ملت فلسطين است. در چند سال پيش اينجانب يكي از خاطرات خود را درباره سفر دوم عرفات به جمهوري اسلامي ايران و نحوهي برخورد حضرت امام (ره) با وي در حضور رهبر معظم انقلاب و رياست محترم جمهوري بيان كردم كه موجب تعجب گرديد. منبع: پايگاه اطلاع رساني www.imam-khomeini.com |
|
مطل |
|
|
يكي از تجار ايراني مبلغي سنگين به عنوان وجوه شرعي به نجف خدمت امام آورده بود. ضمن تقديم وجه از موضع كسي كه از پول هنگفتي دل كنده و امتياز آن را به ديگري اعطا كرده، درخواست كرد كه امام به اصطلاح تخفيفي بدهند و مثلاً خمس اتومبيلش را از او نگيرند.
امام تمام وجه را جلوي او گذاشته و فرمودند: « بردار و برو شما گمان ميكنيد حالا كه اين پول را اينجا آوردهايد، منتي بر ما داريد؟ نخير اين ما هستيم كه بر شما منت داريم؛ چرا كه با پرداخت آن و قبول ما، شما بريّالذمه ميشويد و تازه اول مسئوليت ماست. »
راوي: حجت الاسلام رحيميان
منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3 - صفحه: 269
متانت و بردباري و حلم امام (ره) به گونهاي بود كه اگر صد نفر در مجلسي سخناني ميگفتند كه او آنها را قبول نداشت، تا لازم نميدانست حرفي نميزد و سكوت ميكرد. منبع: مجله شاهد ياران - صفحه: 4 |
|
|
|
امام در برخوردهايشان با افراد آنچنان صميمي بودند كه انسان فكر ميكرد ايشان هيچ كار و مشغلهي ديگري ندارند جز اين كه با او صحبت كنند.
گاهي از مسايل شخصي و مشكلات ما سؤال ميكردند به گونهاي كه واقعاً انتظار نميرفت. امام با اين همه مسئوليتهايي كه به دوش دارند و با اين وقت اندك، اين قدر نسبت به مسايل خانواده دقت داشته باشند.
منبع: مجله فكه