راسخون

زندگی با امام

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

امام به بچه‌ها خيلي علاقه داشتند. به آن‌ها خيلي محبت مي‌كردند و سعي داشتند بچه‌ها را خوشحال كنند. يك روز داشتم دنبال علي مي‌گشتم (علي، نوه‌ي امام است) اما پيدايش نكردم. با خودم گفتم حتماً رفته توي اتاق امام. رفتم جلوي در اتاق، در زدم و رفتم تو. ديدم علي توپ كوچكش را آورده توي اتاق، به اصرار از امام مي‌خواهد كه با او بازي كند!
امام هم با خونسردي، آن طرف اتاق ايستاده بودند و به آرامي توپ را براي علي، قل مي‌دادند. تعجب كردم و به خود گفتم : «امام با اين همه كار و با اين همه خستگي چه‌قدر حوصله دارند و چه‌قدر به بچه‌ها بامحبت هستند»


منبع: پايگاه اطلاع رساني www.imam-khomeini.com  

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

وقتي به عراق رفتم، برادرها كمك كردند و يك برنامه‌ي ملاقات حضوري براي من با امام (ره) ترتيب دادند كه حدود دو ساعت و بيست دقيقه طول كشيد.
آن‌چه كه براي من مهم بود، توجه خاص امام در شنيدن مطالب بود. در طول مدتي كه من حرف مي‌زدم، ايشان كوچك‌ترين حركتي كه به معناي قطع كردن يا تمام كرن حرفم باشد، نكردند و به حرف‌هايم به دقت گوش مي‌كردند.
من نمي‌خواستم از جرياناتي كه در داخل زندان براي من پيش آمده بود به ايشان چيزي بگويم. فرمودند: « همه‌ي مسايل را بگوييد؛ از نوع برخورد و شكنجه‌اي كه در رابطه با زن‌ها اعمال مي‌كنند.»


منبع: كتاب برداشتهايي از سيره امام خميني (ره) جلد4   -  صفحه: 259