زندگی با امام
|
|
يك روز امام (ره) مرا صدا زدند و فرمودند: حاجي عيسي، پشت اين شيشهي پنجره مگس بزرگي است كه از اتاق بيرون نميرود. بدون اين كه آن را بكشي، از اتاق بيرونش كن. دوباره تأكيد فرمودند: مبادا آن را بكشي و از اتاق خارج شدند. امام (ره) سعي داشتند با دستمال كاغذي مگس با بيرون كنند اما نتوانسته بودند. ايشان هيچ وقت از مواد شيميايي براي طرد حشرات استفاده نكرد.
امام (ره) به حدي در مصرف وجوهات و بيتالمال احتياط ميكردند كه براي خريد يك پنكه براي منزلشان در نجف فرياد ميزدند كه مرا به جهنم نفرستيد و اجازه نميدادند كه همسرشان براي فرزند شهيدش يك تلفن به ايران بزند. منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد2 - صفحه: 391 |
|
|
يكبار خدمت امام بودم. از من خواستند پاكت دارويشان را بدهم كه داخل آن دارويي بود كه بايد به پايشان ميماليدند. شايد كسي باور نكند، اما امام بعد از مصرف دارو، يك دستمال كاغذي را به چهار قسمت تقسيم كردند و با يكي از آن قسمتها چربي روي پايشان را پاك كرده و بقيه راتوي پاكت گذاشتند تا براي دفعات بعد استفاده كنند. به امام گفتم: اگر برنامه زندگي اين گونه است، پس همه ما جهنمي هستيم. چون ما اينطور رعايتها را درباره دستمال كاغذي نميكنيم. امام فرمودند: شما اينطور نباشيد، اما رعايت كنيد.
راوي: فريده مصطفوي
منبع: نشريه امتداد - صفحه: 40
|
|
در بعضي از افراد پيدا ميشد كه سعي ميكردند انس با عوام و تحصيل درآمدهاي دنيايي را از راه ارتباط با عوام ،يك نحوهي كمال و نبوغ براي خود بدانند.
اما امام اين رويه را به شدت محكوم كرده و در درس عموماً و در موعظههاي پايان درس خصوصاً اين روش را ميكوبيدند و هرگز به فكر اين نبودند كه با ثروتمندان و زراندوزان دنيا نزديك باشند؛ لذا مرجعيت به خدمت ايشان رفت بدون اينكه ادعاي زعامت داشته باشد.
راوي: آيةالله جوادي آملي
منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3 - صفحه:
|
|
در جمع كه نشسته بوديم، ميديديم كه آقا دارند به طرف آشپزخانه ميروند. از ايشان سؤال ميكردم، ميگفتند: «ميروم آب بخورم. »
ميگفتيم: به ما بگوييد برايتان آب بياوريم.
ميگفتند: « مگر خودم نميتوانم اين كار را انجام بدهم؟ »
بعد با خنده ميگفتند: « انسان بايد خودكفا باشد. »
خانم فريده مصطفوي
امام بر برنامههاي راديو و تلويزيون نظارت كامل داشتند. زماني كه "قطبزاده" مديريت صدا و سيما را به عهده داشت، امام كه از پخش برنامههاي خلاف اسلام ناراحت شده بودند، نامهاي تنظيم كرد و ذيل آن خواست: « ... به آقاي قطبزاده بگوييد كه شما مگر التزام به مسايل اسلامي نداريد، مگر شما نسبت به قرآن تعهّد نداريد، انقلاب ما انقلاب اسلامي است چرا بايد برنامهها خلاف اسلام از صدا و سيما پخش شود؟» منبع: كتاب برداشتهايي از سيره امام خميني (ره) جلد4 - صفحه: 281 |
|
|
زماني كه به اقتضاي رشتهي تحصيلي، يكي از متون فلسفي را ميخواندم، بعضي عبارات دشوار و مبهم كتاب را در مواقع مناسب با حضرت امام در ميان ميگذاشتم.
اين پرسش و پاسخ به جلسهي درس بيست دقيقهاي تبديل شد. تا يك روز صبح كه براي شروع درس خدمت ايشان رسيدم. دريافتم كه ايشان با يك رباعي به طنز هشدارم دادهاند:
فاطي كه متون فلسفه ميخواند
از فلسفه فاء و لام و سين ميداند
اميد من آنست كه با نور خدا
خود را زحجاب فلسفه برهاند
پس از دريافت اين رباعي، اصرار مجدّدانهي من آغاز شد و درخواست ابيات ديگري كردم و چند روز بعد:
فاطي! به سوي دوست سفر بايد كرد
از خويشتن خويش گذر بايد كرد
هر معرفتي كه بوي هستي تو داد
ديوي است به ره، از آن حذر بايد كرد
تقاضاي مدام من كم كم مؤثر مينمود؛ چرا كه چندي بعد چنين سرودند:
فاطي! تو و حق معرفت يعني چه؟!
دريافت ذات بيصفت يعني چه؟!
ناخوانده الف، به يا نخواهي ره يافت
ناكرده سلوك موهبت يعني چه؟!
اين پندآموزي و روشنگري امام را كه در قالب رباعي و در نهايت ايجاز آمده بود، به جان نوشيدم و آويزهي گوش كردم و سرمست از حلاوت آن شدم. ناگاه دريافتم كه نظير چنين پيامهايي در باب معرفت، دريغ است، ناگفته نماند و نهفته گردد. لذا با سماجت بسيار از ايشان خواستم كه سررشتهي كلام و سرودن پيام را رها نكنند. اعتراف ميكنم كه لطف بيكران آن عزيز چنان بود كه جرأت اصرارم ميداد و هر دم بر خواهشهاي من ميافزود. تا آنجا كه درخواست سرودن غزل كردم و ايشان عتاب كردند كه:
« مگر من شاعرم. »
ولي من همچنان به مراد خود اصرار ميورزيدم و پس از چند روز چنين شنيدم:
تا دوست بود، تو را گزندي نبود
تا اوست، غبار چون و چندي نبود
بگذار هر آن چه هست و او را بگزين
نيكوتر از اين دو حرف پندي نبود
عاشق نشدي اگر چه نامي داري
ديوانه نه اي اگر پيامي داري
مستي نچشيدهاي اگر هوش تو راست
ما را بنواز، تا كه حامي داري
خانم فاطمه طباطبايي
منبع: مجله فكه - صفحه: 9
در نجفاشرف شخصي بدهي قابل توجهي از وجوهات اسلامي داشت. خدمت امام رسيد. ضمن پرداخت وجوه، امام از صحبتهاي او استنباط ميكند كه اين فرد ميخواهد بر امام منّتي بگذارد؛ كه با اعتراض شديد امام مواجه ميشود. منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3 - صفحه: 269 |
|
|
مرحوم آقاي اسلامي تربتي كه همسايه حضرت امام در قم بود، نقل كرد: «روزي با امام در حال رفتن به درس مرحوم آقاي شاهآبادي بوديم. فصل زمستان بسيار سردي بود. از كنار مدرسه حجتيه عبور كرديم كه ديديم خانمي كنار رودخانه نشسته و دارد پارچهها و كهنههايي را ميشويد.
ميديديم كه يخهاي رودخانه را ميشكست و كهنه ميشست. بعد دستش را از آب بيرون ميآورد و مقداري با دماي بدنش گرم ميكرد و دوباره لباس ميشست.
حضرت امام (ره) قدري به او نگاه كرد. بعد به من فرمود: «شما برويد، من ميآيم» و خودشان ايستادند و به كمك آن خانم لباسها را شستند و كنار گذاشتند و چيزي هم يادداشت كردند كه بعد معلوم شد، آدرس آن خانم مستمند را از او گرفته بودند.
هرچه از ايشان پرسيدم قضيه چه بود، فرمودند: «چيزي نبود». بعد معلوم شد به آن خانم گفتهاند: «شما بياييد منزل من دستور ميدهم آب گرم كنند و ديگر شما اينجا نياييد، با آب گرم لباس بشوييد؛ خود من هم كمكتان ميكنم».
منبع: مجله خيبر
در ماه شعبان گاهي كه شبها پشت در اتاق امام ميخوابيدم ميديدم يك ساعت مانده به اذان صبح امام بيدار ميشدند و وضو ميگرفتند و پس از نماز شب مشغول مناجات شعبانيه ميشدند و در اين مناجات به قدري گريه ميكردند كه من كه پشت اتاقشان ميخوابيدم گاهي با صداي گريه ايشان از خواب بيدار ميشدم. بسيار آرام و آهسته اعمال شب را انجام ميدادند تا كسي بيدار نشود. منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3 - صفحه: 190 |
|
|
يك بار به امام عرض كردم: سبك شمردن نماز شايد به اين معني باشد كه شخص نمازش را يك وقت بخواند و يك وقت نخواند.
امام فرمودند: « نه، اين كه خلاف شرع است كه كسي نماز را نخواند منظور امام صادق (ع) كه ميفرمايند: كسي كه نماز را سبك بشمرد هرگز به شفاعت ما اهل بيت (ع) نخواهد رسيد. » اين بوده است كه مثلاً وقتي ظهر ميشود و فرد در اول وقت نماز نميخواند، در واقع چيزي ديگري را بر نماز رجحان داده است و به دليل اين رجحان، نماز را سبك شمرده است.
منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3 - صفحه: 69
|
|
در پيگيري قضيه مسأله مهدي هاشمي خدمت امام رسيدم و ضمن ارايه گزارش مختصري از موضوع، نوار اعترافات او را تقديم ايشان كردم. فرمودند: «اگر اين نوار را براي آقاي منتظري بگذاريد باز هم قبول نخواهد كرد كه اينها واقعيت دارد.
خواهد گفت كه اين اعترافات را در اثر فشار شكنجه از او گرفتهايد!» در آن جلسه به امام عرض كردم:«تا امروز حتي يك ضربه شلاق هم به او زده نشده است. بعدها شنيدم كه امام نوار مذكور را دو يا سه بار تماشا كردند. نكته جالب، واكنش ايشان نسبت به قسمتهاي پاياني نوار بود. گفتني است كه مهدي هاشمي در پايان نوار با گريه و زاري، اظهار پشيماني و درخواست بخشش كرده بود. امام در اين مورد فرمودند: «فريب نخوريد، او دروغ ميگويد، حركات او واقعيت ندارد.»
ما در آن هنگام نميتوانستيم معني اين جمله امام را، كه حاكي از نهايت ذكاوت و بصيرت ايشان بود، به درستي درك كنيم. اما حوادث آينده و از جمله اعترافات بعدي متهم ثابت كرد كه گريه او به راستي براي فريب مسئولان و جلوگيري از پرداختن به حوادث مهمتر بوده است.
منبع: پايگاه اطلاع رساني شهيد آويني
|
|
امام راجع به مهريه دقت داشتند؛ يعني اعتقادشان بر اين بود كه دختر بايد مهريه داشته باشد. اگر افرادي براي عقد نزد ايشان ميآمدند و مثلاً مهريه را يك جلد كلامالله مجيد ذكر ميكردند، امام قبول نميكردند و ميگفتند: « چيزي را به عنوان مهريه تعيين كنيد. »
ولي در مورد تشريفات ديگر ازدواج اعتقادي نداشتند. زماني كه نوهي اشان با برادرم ازدواج كردند، چون زمان جنگ بود، شديداً از تشريفات نهي كردند و گفتند: « وقت جشن گرفتن و مهماني دادن نيست. »
منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد2 - صفحه: 379
يكبار دانشآموزان سرخپوست مدرسه راهنمايي مركزي اسپرينگ دال، در ايالت آركانزاس آمريكا، نامهاي به حضور امامخميني (ره) مينويسد و با ارسال يك جفت جوراب به عنوان هديه از طرف دانشآموزان مدرسه، از امام ميخواهند كه يك شي شخصي خود را هر چند يك جوراب كهنه باشد، به عنوان يادبود براي آنان ارسال دارد. منبع: پايگاه اطلاع رساني www.imam-khomeini.com |
بعد از اشغال لانهي جاسوسي قرار بود هيأتي به سرپرستي آقاي ( رمزي كلارك ) به ايران بيايد و درخواست داشتند كه با حضرت امام (ره) ملاقات كنند. منبع: پايگاه اطلاع رساني www.imam-khomeini.com |