زندگی نامه شهدای شاخص
عنوان : شهيد احمد خان احمد لو
|
شهيد احمد لو در سال 1331 متولد شد دوران تحصيلات تا پايان دوره متوسطه را در شهرستان قم گزراند د سپس در دانشگاه حقوق قضايي پس از كسب اجازه از مرجع تقليد ادامه به تحصيل داد و پي از اخذ درجه ليسانس نائل آمد د در دادگستري جمهوري اسلامي به عنوان قاضي استخدام شد و با حكم شهيد دكتر بهشتي قبل از گزراندن دوره كارمندي و مسئوليّتهاي متعددي مبني بر اينكه تكليف شرعي است را پذيرفت از جمله به عنوان مدير كل دفتر دادگاههاي عمومي و پس از آن در ابتدا تشكيل نهاد پليس قضايي به عنوان مدير كل كار گزاران پليس قضايي براي سازمان دهي و ارائه طرحهاي تشكيلاتي منصوب شد . پي از صدور فرمان 8ماده اي امام به عنوان عضو ستاد پيگيري فرمان مزبور مشغول فعاليّت شد و بالاخره در سال 64 به سمت رئيس شعبه 63 دادگاه صلح تهران مشغول انجام وظيفه بود كه هم زمان مسئوليت دادگاه عسر و حرج را نيز به عهده داشت و در همين سمت بود كه در روز اول اسفند ماه سال 1364 به درجه رفيع شهادت نائل آمد. دوران زندگي وي از همان د.وران كودكي سراسر شور و تحرك بود . از افراد معتقد بدين مبين اسلام و مقيد به انجام فرايض ديني بود . با وجودي كه در قيام 15 خرداد 1342 در سنين نوجواني بود همراه مردم در تظاهرات شركت مي جست . در دوران انقلاب كه دانشجوئي بيش نبود با شركت در تظاهرات و پخش اعلاميه و نوارهلي امام كه در ار قم تهيه مي نمود حضور خود را در تمام جريانهاي انقلاب اعلام مي داشت به همين دليل در حمله گارد دانشگاه به خوابگاه دانشجويان تمام ماموران وسايل او را برده و وي را به شدت زخمي نمودند در جمعه خونن 17 شهريور با شركت فعال در تظاهرات و راهپيماي به وسيله موتوري كه داشت از اول صبح تا پايان روز مشغول رساندن مجروحين و زخميان از راههاي فرعي به بيمارستان بود . وي در تظاهرات شهرستان قم به همراه دو برادر خود دستگير و مدتي در بيازداشت به سر برد . او عاشق كار و تحصيل و خدمت به مردم بود و تمام تلاشش در جهت كسب دانش بود و هميشه مي گفت جمهوري اسلامي هم به خون نياز دارد و هم به دانش و علم، كشور ما بايد از هر نظر خود كفا و مستقل باشد همان طور يكه در يادداشتهايش نگاشته است و ذيل آن نوشته (( شهيد احمد خان احمد لو ))
|
عنوان : شهيد غلامحسين آفتابي
|
در سال 1340، خورشيدي تابان برپهنه آسمان لاجوردي ني ريز شكفت وغلامحسين سومين فرزند خانواده آفتابي درروستاي غوري ديده به جهان گشود.
|
عنوان : سردار شهيد منصور مظلومي
|
در يكي از روزهاي سال 1340 اولين گريه كودكانه طفلي معصوم ، سكوت شوم سالهاي ظلم و استبداد را در هم شكست و با ميلاد نوراني او هم يكي ديگر از سرداران سپيد پا به عرصه حيات گذاشت .علي اكبر –پدر شهيد – ششمين غنچه بوستان زندگي خود را منصور ناميد و در هفتمين بهار زندگي ، او را در يكي از دبستانهاي شيراز ثبت نام كرد .منصور از هوش و استعداد بالايي برخوردار بود و اين استعداد خداداد او ، در دوران مدرسه بروز يافت و او با كسب بهترين نمرات ، سالهاي مختلف تحصيل را پشت سر گذاشت .وي سالياني از تحصيل را در زادگاه خود شيراز به سر آورد و بعد از اتمام سال دوم متوسطه ، به همراه پدر راهي بهبهان گرديد .دو سال بعد يعني در سال 1359 پر التهاب انقلاب ، شاهد قيام جواني بود كه علي رغم تمام تهديدها و بازداشتها ، فرياد عدالت خواهي سر داده و استقلال و آزادي را از گلوي آتشين خود فرياد كردند و از اين ميان شهيد مظلومي نيز ، همگام و هم صدا با همكلاسيهاي خود به خيل خروشان قيام پيوست و در بسياري از فعاليتها ي سياسي و انقلابي شركت كرد .
|
عنوان : شهيد محرابيان
|
اللهم اني اشهدان لا اله الا الهه و ان محمد رسول الله و ان عليا و اولاده المعصومين و فاطمه الزهرا ء حجج الله و ان المعادحق والحساب و الموت حق و ناكراً و نكيراً حق و الجنه حق والنار حق . جبهه هايي به وسعت زمين و پنهاي آسمان تا ديگر مستضعفين جهان را از مكتب پر تحرك و نجات بخش اسلام آگاه كند و اسلام اين مظلوم هميشه تاريخ را بر جهان حاكم سازد تا توطئه ها و نيرنگهاي امپرياليسم و صهيونيسم و حكام مرتجع عرب و عروسكها ي خيمه شب بازيشان كه بند هاي آن در دست ابر جنايتكاران خون آشام و منافقين خفاش صفت از نور ولايت فقيه به هراس آمده اند ، ليبرالها ، ملي گراها و سلطنت طلبان و ......... ( الكرامة و واحدة ) .
آن نوكران بي جيرو مواجير اميرياليست ها كه گناه تمام اين گشتارها و ويرانها و آوا برگرده آنهاست نمي دانند كه ما تصميم گرفته ايم تا آخر عمر امريكا و ديگر عروسكهاي خيمه شب بازيشان بجنگيم راستي چرا كه معتقديم انقلابمان اسلامي است و اسلام يك آئين جهان است . |
عنوان : شهيدحسن حق نگهدار
|
شهيد حسن حق نگهدار در سال 1336 در شيراز و در خانواده اي مذهبي و متدين ديده به جهان گشود . دوران كودكي را در اين شهر و در جوار آستان منور احودبن موسي (ع) گذراند و پس از طي مراحل تحصيل و در بحبوحة مبارزات مردمي عليه رژيم ستمشاهي موفق به اخذ مدرك ديپلم گرديد . شهيدحق نگهدار از عناصر فعال در برپايي تظاهرات وراهپيماييهاي مردمي به شمار مي رفت و با دانشجويلن مسلمان و انقلابي نيز فعاليت همكاري مستمر داشت . پس از پيروزي انقلاب جزء اولين كساني بود كه خيل سبزپوشان جان بر كف و انقلابي سپاه پيوست . با شروع جنگ تحميلي سلاح برگرفت تا اين بار در جبهه اي ديگر به مبارزه با دشمنان اسلام بپردازد . شهيد حق نگهدار در عرصه هاي نبرد حضور فعال داشت و به دليل مديريت و مسئوليت پذيري و رشادتهايي كه از خود نشان داد وظايف مهمي از جمله « فرمانهي محور » را در بسياري از عملياتها بر عهده ي مسئوليت او گذاشتند .
شهيد حق نگهدار بارها از نواحي مختلف بدن مجروح شده بود و هر بار تشنه تر از پيش تن مجروح خود را در آستان وصال به تماشا نشسته بود . سرانجام آن جان نثار آئين حق در خرداد 1367 در منطقه شلمچه به سوي ميعادگاه ابدي عاشقانه بال گشود و به ديدار حضرت دوست شتافت . پيكر مطهر او آنسوي خط در گلستاني از اشك و آتش مفقودو تنها ماند . تا نام بلند او در دفتر سرخ شهادت براي هميشه ماندگار و جاودان بماند . |
عنوان : شهيد صادق مؤدستان
|
و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون شهيد صادق مؤدستان براي سركوبي ضد انقلابيون به كردستان مي رود و همچنين پيوسته در درگيريهاي قائمشهر و ديگر شهرهاي مازنداران بر عليه منافقين داخلي شركت مي نمود تا اينكه جنگ تحميلي عراق شروع شد و شهيد صادق داوطلبانه و عاشقانه به فرمان امام امت لبيك مي گويد و بسوي جبهه اين سنگر حق عليه باطل مي شتابد و در گروه چريكي دكتر چمران وارد مي شود و در تمام عملياتها و حملات بر عليه مزدوران بعثي عراق شركت مي نمايد در اوائل جنگ در مالكيه و سوسنگرد بعد در عمليات فتح المبين ، بيت المقدس و رمضان و عملياتهاي ديگر چون عمليات محرم شركت داشت . صادق عاشق شهادت بود هر بار كه به جبهه مي رفت نااميد از اينكه شهادت نصيبش نمي شد برمي گشت . صادق هميشه مي گفت من مؤدستان هستم آنقدر در راه خدا كار مي كنم تا مزد بستانم هر طوري شده بايد از خدا مزد بگيرم و هيچ مزدي از شهيد شدن در راه خدا و دين اسلام با ارزش تر نيست . وقتي كه صادق از فرماندهي گردان رسيد گفت من لياقت فرماندهي اين بسيجي هاي جان بركف را ندارم ولي از آنجائيكه فردي بسيار لايق بود و با دلاوريهاي مكرر و آشنائي فوق العاده كه به خط مقدم جبهه داشت مسئوليت فرماندهي تيپ پياده 2 مكانيزه لشگر كربلا را به او سپردند هر چند او به چيز ديگري مي انديشيد و آن شهادت بود و بس . او نه تنها در ميدان جنگ رزمنده اي رشيد و دلاور بود بلكه در ميادين ورزش نيز يك مبارز بود و بنيان گذار تيم فوتبال شهيد رجائي ( انجمن اسلامي مسعود دهقان ) و كاپيتان تيم بود و اولين كسي كه در زمين ورزش قائمشهر شعارهاي انقلابي را با صداي رسا سر داد شهيد صادق بود . يكي از خصوصيات بارز وي كمك به درماندگان و مستضعفين بوده است . صادق بعد از مدتها جنگيدن در تاريخ 27 / 9 / 61 پاي سفره عقد نشست . صادق بحدي در فكر شهادت بود و به شهادت عشق مي ورزيد كه در پاي سفرة عقد به تنها عكس تكي كه از وي برداشته شد گفت : اين عكس را بعد از شهادتم بر مزارم بگذاريد . صادق به غير از مبارزه در ميادين جنگ و ورزش در ميدان هوي و نفسش نيز يك رزمنده بود او نه تنها سركوب كنندة منافقين و صداميان كافر بود بلكه سركوب كنندة هواي نفساني خود نيز بود . يكي از نزديكان شهيد از صادق پرسيده بود صادق جان حالا كه تو به امر امام امت ازدواج كردي و از طرفي هر لحظه ممكن است در جبهه حق شهادت نصيبت شود چرا از خودت يادگار بجا نمي گذاري ؟ صادق در جواب گفت من شرمم مي آيد كه در اين محله ( مسعود دهقان ) و خيابانهاي قائمشهر قدم بردارم تا چه رسد به اينكه يادگار بجا بگذارم . از شهيد پرسيده شد به چه دليل ؟ صادق اظهار داشت آخر همسنگرهايم كه در اين خيابان زندگي مي كردند تازه شهيد شدند . |
عنوان : سردار شهيد رضا نور محمّدي
|
فرماندة محور عملياتي لشكر زرهي 8 نجف اشراف
|
عنوان : سردار شهيد رضا چراغي
|
رضا به سال 1336 در خانواده اي مذهبي و دوستدار اهل بيت ( ع) زاده شد . در شش سالگي قدم به مدرسه گذاشت و با استعداد خوبي كه داشت ، همواره در درسهايش موفق بود . او علاوه بر تحصيل ، به مطالعات و فعاليتهاي مذهبي علاقه مند بود و در مجالس مذهبي ، با شور اشتياق حضور مي يافت . پس از گذرانيدن دورة ابتدايي ، وارد دبيرستان شد و در آن مقطع با برخي مسائل مذهبي و سياسي آشنا شد . او در شروع انقلاب اسلامي ، در سال آخر دبيرستان تحصيل مي كرد . |
عنوان : سردار شهيد اكبر نور افشان
|
سردار شهيد اكبر نور افشان در پاييزان سال 1335 در محله شيخ آباد فسا ديده به جهان گشود . وي همزمان با سن مدرسه راهي دبستان گرديد و پس از سالها تلاش و كوشش ، همزمان با ايام شكوهمند انقلاب اسلامي مدرك ديپلم را از دبيرستان ذولقدر دريافت داشت .خشم انقلابي او در روزگاران خون و قيام ، در فريادهاي آتشين او گل كرد و حتي ضرب و شتم و شكنجه هاي نيروهاي خود فروخته رژيم نيز نتوانست او را از ادامه حركت باز دارد .
|
عنوان : شهيد دكتر حسن عباسپور
|
وزير نيرو
|
عنوان : سردار شهيد اكبر زجاجي
|
((اكبر )) در 4خرداد 1338 در شهر (( كاشان )) در يك خانوادة مومن و مذهبي به دنيا آمد . در هفت سالگي به مدرسه رفت و دورة ابتدايي را در دبستانهاي (( محمد رضا شاه )) (شهيد جهاني ) و ((سوزنچي )) اين شهر گذرانيد . در سال 1350 دورة متوسطه را در دبيرستان امام خميني (ره) شروع كرد و آنگاه به ((هنرستان نساجي كاشان )) رفت . پس از گذرانيدن دورة هنرستان ، وارد انستيتوتكنولوژي شهر اصفهان گرديد .
|
عنوان : شهيد مهدي باكري
|
به سال 1333 در شهرستان مياندوآب دريك خانواده مذهبي و باايمان متولد شد . در دوران كودكي ، مادرش را از دست داد . تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در اروميه به پايان رسانيد و در دوره دبيرستان ( همزمان با شهادت برادرش علي باكري به دست دژخيمان ساواك ) وارد جريانات سياسي شد.
|
عنوان : شهيد مجتبي اكبرزاده
|
«مسئول آموزش عقيدتي لشگر»
|
عنوان : سردار شهيد رضا مؤذني
|
سردار شهيد رضا مؤذني در سال 1335 در يك خانواده مذهبي در آبادان متولد شد و پس از مدتي به وطن اصلي يعني خميني شهر مراجعت نمود . مراحل تحصيل را تا فوق ديپلم ادامه داد و در سال 1356 به خدمت وظيفه اعزام شد . به محض جوشش چشمه انقلاب اسلامي دوش به دوش ديگر برادران به مبارزه عليه رژيم وابسته پهلوي پرداخت و در نبردهاي خياباني شركت كرد .
|
عنوان : سردار شهيد اكبر فرهادي
|
بعد از روزها انتظار در انبوه غمي ماندگار كه عمريست بر شانه هايم سنگيني مي كند امروز عصر را به زيارت گلزار شهداي فردوس اختصاص دادم . راه كه مي روي آسمان با تو مي آيد ، به گلزار كه مي رسي با احتياط قدم برمي داري فكر مي كني به شلمچه رسيده اي ، نگاهت آرام آرام بر روي چهره هاي آفتابي مي لغزد و در ناگهاني سرخ ديروزهاي خون و خاطره را تكرار مي كني . ياد بچه هاي تيپ المهدي ( عج ) مي افتي خودت را فراموش مي كني و با ‹‹ مرتضي ›› با ‹‹ شهيد اسلامي ›› ، شهيد كوشكي و ... هم پياله مي شوي ، يك لحظه به خودت مي آيي ، بر مزار گلگون كفني از خطة نخل خيز جهرم ايستاده اي ، زندگينامة خود را كه بر روي سنگي ستبر حك شده است مرور مي كني : آرامگاه سردار شهيد اكبر فرهادي ، فرزند ميرزا بابا ، متولد 1336 كه پس از عمري جهاد و مبارزه در تاريخ 3 / 5 / 1362 در محور ‹‹ حاج عمران ›› به مقام رفيع شهادت نايل آمد .
|