زندگی نامه شهدای شاخص
عنوان : سردار شهيد قاسم احمدي
:
1389/04/13<>
|
شهيد قاسم احمدي در سال 1340 در روستاي پاقلات اشكنان فارس ، در خانواده اي متدين و مذهبي ديده به جهان گشود . ازاوان كودكي به علت مشكلات مالي و فقر از ادامة حصيل باز ماند ، با اين همه ، دست از تلاش برنداشت و در كنار كارهاي مختلفي كه جهت تأمين هزينة خود و امرار معاش خانواده انجام مي داد مطالعة كتابهاي مذهبي و قرآن را در برنامة كاري خود قرار داد تا شايد بدينوسيله تا حدودي خلا تحصيلي خود را جبران نمايد . شهيد قاسم احمدي در بحبوحة انقلاب و در جريان مبارزات مردمي در تظاهرات و راهپيمائي ها حضور فعال داشت . بعد از پيروزي انقلاب و با شروع جنگ تحميلي دورة نويني از مبارزات حق طلبانة وي آغاز گرديد . شهيد احمدي كه دوران خدمت خود را در نيروي زميني ارتش و تيپ 37 زرهي گذرانده بود ، به عنوان نيروي ويژة بسيج وارد سپاه شد و پس از مدتي رسماً يه عضويت اين نيرو درآمد . وي پس از گذراندن دوره هاي مهندسي ، آموزش زرهي و تخريب به تيپ احمد بن موسي (ع) مستقر در جبهه هاي غرب اعزام گرديد .
شهيد احمدي در جبهه ، مسئوليتهاي مختلفي را عهده دار بود .وي در محور فاو-ام القصر معاونت گردان امام حسن (ع) را به عهده داشت و با همين سمت در ديماه 1365 ، در عمليات كربلاي 5 به شهادت رسيد . وي همچنين در عملياتهاي مختلفي چون ثامن الائمه ، والفجر 8 ، عمليات كرخه ، طريق القدس ، و بيت المقدس حضوري فعال داشت و در جريان همين مبارزات بود كه بارها پيكر مطهر او آماج تير و تركش دشمن بعثي قرارگرفت و سرانجام آخرين زخم اشتياق را بر جان پذيرفت و در بيكران آسمان به پرواز درآمد . |
عنوان : سردار شهيد محمد ابراهيم شيرازي فرد
:
1389/04/13<>
|
محلة قصر الدشت شيراز در آستانة پائيز 1341 با ديگر حالو هوايي بهاري گرفت و كودكي از قبيله سبز سپيدار پا به عرصه ي حيات گذاشت . دوران پر نشاط را در دامان پدر ومادري مهربان گذراند و با شور و نشاطي كودكانه راهي مدرسه شد . وي در دوران مختلف تحصيل را در زادگاه خود شيراز پشت سر گذاشت و با دريافت مدرك ديپلم از تحصيل فراغت يافت .
|
عنوان : سردار شهيد عليرضا نوري
:
1389/04/13<>
عليرضا در سال 1331 در شهرستان ساري ، در خانوادة محب اهل بيت(ع) و با تقوا زاده شد . عشق به فرزندان علي و فاطمه (ع) از همان اوان كودكي چونان شهدي در كام او ريخته شد . در محافل مذهبي و مجالس سوگواري سالار شهيدان پا به پاي پدر حضور مي يافت . عليرضا دوران ابتدايي را با موفقيت به پايان رساند . در كلاس ششم دبيرستان درس ميخواند كه پدرش دارفاني را وداع گفت و دردي تلخ در قلب پاك او سايه گسترد .
عليرضا ، به رغم فراز و فرود و دشواريهاي زندگي ، موفق مي شود در سال 1350 مدرك ديپلم رياضي را بگيرد و همان سال به سربازي برود . پس از گذرانيدن دورة سربازي ، در راه آهن استخدام مي شود . همزمان با كار ، براي ورود به دانشگاه در كنكور شركت مي كندكه در رشتة مهندسي راه و ساختمان پذيرفته مي شود . وي در سال 1357 همراه با دوستانمسلمان و به پا خاستة ايران اسلامي ، در راهپيماييها حضور مؤثر مي يابد و در تعطيل كردن و همگام كردن دانشگاه ، فعاليت اساسي مي نمايد .
فعاليتهاي شهيد پس از پيروزي انقلاب اسلامي
عليرضا ، پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ، به كمك چند نفر مسئووليت حفاظت و نگهداري از تاسيسات راه هن را بر دوش مي گيرد و چندي بعد (( كميتة انقلاب اسلامي )) مستقر در راه آهن را تشكيل مي دهد . در كنار اين اقدامها ، انجمن اسلامي كاركنان راه آهن را راه اندازي مي كند كه انجام اين امور ، هويتي متحد و مذهبي به مجموعة مهم و صنعتي راه آهن مي دهد .
در پي تحركات خرابكارانة گروهك منحرف منافقين، عليرضا به عنوان فرمانده ، با جمعي از همكاران به منطقة جنوب عزيمت كرده و كميتة انقلاب اسلامي را در راه آهن ناحية جنوب تشكيل مي دهد . وي پس از تثبيت اوضاع در راه آهن جمهوري اسلامي و سپردن برخي مسئووليتها به اراده متعهد و كاردان ، در سال 1358 به عضويت ((سپاه پاسداران انقلاب اسلامي )) در مي آيد و پس از گذرانيدن آموزشهاي لازم ، به عنوان مسئوول سپاه پاسداران مستقر در راه آهن انتخاب مي شود .
فعاليتهاي دوران دفاع مقدس
نوري ، همزمان با شروع جنگ تحميلي ، فعاليت خود را به جنگ معطوف مي دارد و با سازماندهي و اعزام گروهكهاي 72 نفره به جبهه هاي جنوب ، نقشي تعيين كننده در مقابله با رژيم متجاوز بعثي ايفا مي نمايد . وي در شكست محاصرة سوسنگرد به سال 59 ، حماسة ماندگار به همراه نيروهاي تحت امر خلق مي كند و برگي زرين بر حماسه و رزم مردم سلحشور در جنگ تحميلي مي افزايد .
در عمليات (( امامعلي )) (ع) ك در كوههاي ((الله اكبر ))و ((غرب سوسنگرد )) انجام مي گيرد ، حضوري جانانه مي يابد. وي در اين عمليات از هر دو پا سخت مجروح مي شو و بيش از ده تركش در تنش مي نشيند . هنوز زخمهايش التيام نيافته بود كه مسئووليت سنگين حراست نواحي يازده گانة راه آهن را به او سپرده مي شود .
از آنجا كه تاب ماندن در پشت جبهه را نداشت ، به عنوان پاسدار بسيجي در پايگاه ابوذر ثبت نام مي كند و همراه با بسيجيان طرح (( لبيك يا خميني ) عازم جبهه ها مي گردد . به دليل لاقت و كارداني كه از خود بروز مي دهد ، به عنوان معاون فرماندهي لشگر ابوذر منصوب مي شود .
شهيد نوري در عمليات (( والفجر )) جلوه اي حماسي مي يابد و ايثارگرانه حماسه مي آفريند : اما تيري به دست راستش اصابت و دستش را قطع مي كند . اين جانبازي ، نوري ر در راهي كه برگزيده بود ، مصمم تر مي نمايد و تحولي عميق در روحش ايجاد مي كند .
وي پس از مدتي ، مسئووليت قائم مقامي پايگاه ابوذر را بر عهده مي گيرد و از اردوگاه دوازدهم قدس را پايه گذاري مي كند . پس از آن ، مسئووليت طرح و عمليات منطقة يك ثارالله را مي پذيرد : اما هيچ يك از اين پستهاي پشت جبهه و جنگ را بر قلبش نمي نهد . از اين رو، بار دگر راهي جبهه مي شود و اين بار به عنوان مسئوول ستاد لشگر 27 محمد رسول الله (ص) مشغول خدمت مي شود . وي تا زمان شهادت ، نزديك به پنجاه بار زخم بر مي دارد .
چگونگي شهادت
شهيد نوري در عمليات (( كربلاي 5 )) درروز 11 بهمن سال 1356 ، در حالي كه مشغول هدايت نيروهاي بسيجي در عمليات بود ، بر اثر تركش ، شهد شهادت نوشيد و در خيل تك سواران عرصة عشق ، به ديدار معشوق شتافت .
عنوان : سردار شهيد مجيد رمضان
:
1389/04/13<>
|
(( مجيد )) به سال 1335 در يك خانوادة متوسط ، اما متعهد و مذهبي ، در يكي از محلات شهر (( ري )) زاده شد . دوران كودكيش را با همة تلخيها و شيرينيها سپري كرد و قدم در محيط تحصيل و علم و دانش نهاد . دورة ابتدايي را در محل تولدش در دبستان (( كوروش )) پشت سر گذاشت و با معدل عالي وارد دبيرستان (( ابن سينا )) شد . |
عنوان : سردار شهيد محمد اسماعيل ماهر
:
1389/04/13<>
|
محمد اسماعيل سومين فرزند خانواده ما بود در خانه به او عبدالعلي مي گفتيم . شيطنت هاي كودكانه و شيرين كاري هايش توجه همه را به خود جلب كرده بود . سه ساله بود كه او را همراه خود براي كاري از شهرضا به اصفهان بردم ولي در شلوغي گم شد . پس از بسيار دو روز بعد او را يافتم شايد اين گم شدن كودكي مقدمه براي مفقود الاثر شدن در جبهه بود .
|
عنوان : سردار شهيد عليرضا زماني
:
1389/04/13<>
|
اردكان سپيد پوش در برف باران سال 1342 با تولد كودكي از تيرة سرخ شقايق رنگ و بويي بهاري گرفت و آبشاران شوق را از بلنداي كوههاي سر به فلك كشيدة خود جاري ساخت . خانوادة اين بسيجي كوچكسال را عليرضا ناميد و او را در آغوش پر مهر خويش پرورش داد . عليرضا دوران پر خاطرة كودكي را در زادگاه خويش سپري كرد و تحصيلات خود را كه از ششمين سال زندگي آغاز كرده بود تا سال دوم دبيرستان ادامه داد . خانة كوچك و محقر پدري اش ، در ايام پر شور قيام ، محل تجمع جوانان شيفته اي بود كه دل به پيري فرزانه سپرده و در روزگاران سياه ستمشاهي ، روزهاي روشن پيروزي را انتظار مي كشيدند . بسياري از فعاليتهاي انقلابي در همين مكان مقدس سازماندهي مي شد و مردان پرشور حماسة بهمن در اين محفل كوچك گرد پروانة وجود مردي مي گشتند كه زبان او زبان گوياي انقلاب بود و به دليل فعاليتهاي وسيع خود و ارشاد جوانان بارها مورد تعقيب و بازداشت نيروهاي خفاش صفت رژيم قرار گرفته بود .
|
عنوان : سردار شهيد مجيد كبيرزاده
:
1389/04/13<>
|
از جمله دلاورمرداني كه مردم سلحشور نجف آباد جزو شهداي عمليات كربلاي پنج تشييع كردند سردار مجيد كبير زاده بود . اين فرمانده كاردان و لايق در زمان شهادت ، فرماندهي تيپ چهار را در لشكر 25 كربلا عهده دار بود .
|
عنوان : سردار شهيد محمد اثري نژاد
:
1389/04/13<>
|
در يكي از روزهاي سال 1335، روستاي حسين آباد كامفيروز مرودشت شاهد تولد كودكي بودكه پيشاني بلندش فرداي آفتابي او را آيينه وار پرتو مي افشاند . محمد زيبندة نام او شد و بدين ترتيب با اولين اذاني كه در گوش او طنين افكند دل شوريده اش با محمد (ص) و علي (ع) و اهل بيت عليهم السلام پيوندي ناگسستني يافت . مرگ جانگداز مادر ، دوراني پر مشقت از زندگي او را رقم زد و تكفل خانواده اي را بر عهده گرفت كه اينك چشم اميد به دستان پرتوان او داشتند . شهيد اثري نژاد بدين ترتيب به تنهايي بار مشكلات خانواده را بر دوش كشيد تا اينكه در سال 1357 با دختري پارسا و پاكدامن ازدواج كرد . روزهاي فرخندة ازدواج او با روزهاي شكوهمند پيروزي انقلاب اسلامي همزمان بود . محمد در مبارزات مردمي ، تظاهرا و راهپيمائي ها حضور فعال داشت . پس از پيروزي انقلاب نيز جزء اولين كساني بود كه عاشقانه به خيل سربازان جان بركف سپاه پيوست و به عضويت اين نيروي خودجوش مردمي درآمد و پس از مدتي كوتاه با آتش افروزيهاي ضد انقلاب در كردستان راهي اين منطقه گرديد .
|
عنوان : سردار شهيد قاسم احمدي
:
1389/04/13<>
|
شهيد قاسم احمدي در سال 1340 در روستاي پاقلات اشكنان فارس ، در خانواده اي متدين و مذهبي ديده به جهان گشود . ازاوان كودكي به علت مشكلات مالي و فقر از ادامة حصيل باز ماند ، با اين همه ، دست از تلاش برنداشت و در كنار كارهاي مختلفي كه جهت تأمين هزينة خود و امرار معاش خانواده انجام مي داد مطالعة كتابهاي مذهبي و قرآن را در برنامة كاري خود قرار داد تا شايد بدينوسيله تا حدودي خلا تحصيلي خود را جبران نمايد . شهيد قاسم احمدي در بحبوحة انقلاب و در جريان مبارزات مردمي در تظاهرات و راهپيمائي ها حضور فعال داشت . بعد از پيروزي انقلاب و با شروع جنگ تحميلي دورة نويني از مبارزات حق طلبانة وي آغاز گرديد . شهيد احمدي كه دوران خدمت خود را در نيروي زميني ارتش و تيپ 37 زرهي گذرانده بود ، به عنوان نيروي ويژة بسيج وارد سپاه شد و پس از مدتي رسماً يه عضويت اين نيرو درآمد . وي پس از گذراندن دوره هاي مهندسي ، آموزش زرهي و تخريب به تيپ احمد بن موسي (ع) مستقر در جبهه هاي غرب اعزام گرديد .
شهيد احمدي در جبهه ، مسئوليتهاي مختلفي را عهده دار بود .وي در محور فاو-ام القصر معاونت گردان امام حسن (ع) را به عهده داشت و با همين سمت در ديماه 1365 ، در عمليات كربلاي 5 به شهادت رسيد . وي همچنين در عملياتهاي مختلفي چون ثامن الائمه ، والفجر 8 ، عمليات كرخه ، طريق القدس ، و بيت المقدس حضوري فعال داشت و در جريان همين مبارزات بود كه بارها پيكر مطهر او آماج تير و تركش دشمن بعثي قرارگرفت و سرانجام آخرين زخم اشتياق را بر جان پذيرفت و در بيكران آسمان به پرواز درآمد . |
عنوان : سردار شهيد عبدالمجيد آزادخواهان
:
1389/04/12<>
|
روستاي خيرآباد فسا در آستانة بهار 1341 پذيراي كودكي از نوادگان سرخ شقايق بود . شهيد عبدالمجيد آزادخواهان در شامگاه 21 رمضان سا 1341 درحاليكه زمان ، داغدار شهادت مولي الموحدين حضرت علي (ع) بود ، ديده به جهان گشود . وي چهارمين فرزند خانواده بود و از اوان كودكي حتي حتي قبل از دوران تحصيل در مزرعه ، همدوش پدر به شغل كشاورزي اشتغال ورزيده و دستانكوچكش از طفوليت با زخم و رنج خار آشنا گرديد . دوران ابتدائي تحصيل را در زادگاه خود گذراند و پس از آن در مدرسه راهنمائي فردوسي مشغول به تحصيل شد .دوران متوسطه را در دبيرستان ذوالقدر فسا تا سال دوم ادامه داد و اين درحالي بودكه ميهن اسلاميمان در آيتانة تحولي عظيم ، مي رفت تا آخرين بازمانده هاي فساد و تباهي را نابود كرده ونظامي ، آسماني را بنيان نهد . عبدالمجيد با دلي مالامال از عشق و ايمان به موج توفندة انقلاب پيوست و همدوش و همصدا با امت اسلامي در بسياري از تظاهرات و راهپيمائي ها شركت كرد . در آذر ماه 1360 به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و سال بعد با گذراندن دوره هاي آموزشي تخصصي تانك و نفربر ، رسماً به انجام وظائف محوله پرداخت . |
عنوان : سردار شهيد عبدالعلي ناظم پور
:
1389/04/12<>
|
سردار شهيد عبدالعلي ناظم پور در سال 1340 در خانواده ا متدين ، مذهبي و عاشق اهل بيت (ع) تولد يافت و روزهاي كودكي را در سايه سار نخلهاي سر به فلك كشيده جهرم پشت سر گذاشت .وي تحصيلات خود را از دبستانهاي جهرم آغاز كرد و پس از پايان دوره راهنمايي ، راهي تهران شد و در اين شهر موفق به اخذ مدرك ديپلم گرديد . آن شهيد عاليقدر در تهران تحت تاثير يكي از شيفتگان انقلاب ، در جريان مبارزات حق طلبانه امت اسلامي قرار گرفت ، سپس به شهر مذهبي قم عزيمت كرد و در محضر آيت الله شيرازي ، فعاليتهاي انقلابي خود را ادامه داد .پس از پيروزي انقلاب ، فعاليتهاي ايشان در امور مذهبي و خيريه ادامه يافت تا آنكه فرمان حضرت امام (ره) مبني بر تشكيل سپاه پاسداران صادر گرديد و آن روح توفنده ، شعله هاي اشتياق خويش را با پيوستن به سبزپوشان سرافراز سپاه فرو نشاند . |
عنوان : سردار شهيد عبدالمحمد آزمون
:
1389/04/12<>
|
روستاي قطب آباد جهرم در سال 1337 پذيراي كودكي بود كه با تولد آفتابي اش ، عطر نجيب اذان را در هواي شرجي نخلستان پراكند و با كوله باري از عشق و شور و عاطفه ، آغوش مهربان را آسودن گاه آرامش خود ساخت . شايد آن روز كسي نمي دانست كه اين بسيجي كوچكسال چه روزهاي سرخي را در پيش دارد اما اولين گرية كودكانه اش رنجموية مردي بود كه اينك پا به عرصة آزمون هستي گذاشته و ايام غربت خود را آغاز كرده بود . شهيد عبدالحميد آزمون را امروز خيلي ها با نام تيپ ظفرمند المهدي ( عج ) مي شناسند . خاطرة رشادتهاي او در سالهاي دود و آتش را هنوز سرزمينهاي خونرنگ جنوب از ياد نيرده اند . وي در طول سالهاي جنگ در عرصة نبرد حضوري مداوم داشت و با عنوان جانشين مخابرات تيپ ، خدمات ارزنده و شاياني را انجام داد . سردار شهيد آزمون در مدت زمان طولاني حضور در جبهه ، عملياتهاي مختلفي را عرصة قهرمانيهاي خود ساخت و با آنكه از هر حماسه ، زخمي به يادگار برداشت اما سختكوش و استوار تا آخرين روزهاي جنگ تاب آورد .اين شهيد بزرگوار كه در مدرسة عشق اين گونه خوش درخشيده بود در حيطة تحصيل درس ظاهر نيز اهتمام تام داشت و در اين مسير بعد از اخذ مدرك ديپلم فني ، رشتة رياضي را جهت ادامة تحصيل در مقاطع عالي برگزيد اما او باز قيل و قال مدرسه را برنتافت و بار ديگر به سوي ميعادگاه نور ـ جبهه هاي نبرد اسلام و كفر ـ روي آورد . وي در عمليات والفجر 1 نيز با عنوان مسئوول مخابرات شركت كرد و روح سرگردان خود را به دنبال گمشدة خويش سنگر به سنگر روانه ساخت . سردار شهيد عبدالحميد آزمون كه هشت سال دفاع مقدس را در آرزوي ديدار دوست گذرانده بود با پايان جنگ در حسرت جا ماندن از كاروان شهادت در برزخي از رفتن و ماندن ، سر تسليم بر آستان رضاي دوست نهاد و همچنان چشمان منتظر خويش را بر جاده هاي بي گشت تقدير دوخت . بس نگويم شمه اي از شرح شوق خود ازآنك دردسر باشد نمودن بيش از اين ابرام دوست ميل من سوي وصال و ميل او سوي فراق تــرك كـام خود گرفتـم تا برآيد كام دوست شرارت دشمنان اسلام كه در طول بيست سال انقلاب به اشكال گوناگون خود را نشان داده است ، در سال 1373 اين پاسدار جان بر كف را به منطقة بلوچستان كشاند و او در قالب نيرويي اعزامي از تيپ 33 المهدي ( عج ) براي مبارزه با سوداگران مرگ به اين منطقة مظلوم مأموريت يافت . شهيد آزمون پس از مدتها مبارزه ، همچنان كه بي قرار و ناصبور ، وصال جانان را انتظار مي كشيد به آرزوي ديرينة خويش دست يافت و با لباني تشنه در ماسه زارهاي داغ ‹‹ ميرجاوه ›› از سراي دنيا به ملكوت اعلي پركشيد و به جمع همرزمان شهيدش پيوست . 24 آبانماه 1373 يادمان پرواز ملكوتي اوست . |
عنوان : سردار شهيد علي اكبر حاجي پور
:
1389/04/13<>
|
(( علي اكبر ))در سال 1330 در شهر ((آذرشهر )) از توابع ((تبريز )) در خانواده اي مومن و مذهبي ديده به جهان گشود . تولد او با فقر آغاز شد . پدرش كارگر بود و از دسترنج خود ، هزينة خانواده را تامين مي كرد . علي اكبر سال اول ابتدايي را با موفقيت سپري كرد . او هشت ساله بود كه پدرش بعلت كار زياد ، نقص عضو مي شود و از كار مي افتد . علي اكبر كه فرزند ارشد خانواده بود ، مجبور مي شود هم كار كند و هم درس بخواند . او در يك كارگاه قالي بافي مشغول كار مي شود تا خرج زندگي خانواده را تامين نمايد . علي اكبر به رغم تامين معاش خانواده دورة ابتدايي را با موفقيت تمام پشت سر مي گذارد ، اما فشار زندگي چنان بر دوش كوچك و ناتوانش سنگيني مي كند كه ناگزير مي شود ترك تحصيل مايد : ولي علاقه به تحصيل هرگز در او از بين نمي رود . |
عنوان : سردار شهيد عبدالواحد نصيرپور
:
1389/04/12<>
|
شهيد عبدالواحد نصيرپور در سال 1345 در شهرستان مرودشت ديده به جهان گشود و در دامان و آغوشي زلال تر از آب و آيينه پرورش يافت . هنوز بيش از چند بهار از عمر با بركتش نمي گذشت كه پا به پاي خانواده به شيراز مهاجرت كرد و دوران پر خاطرة كودكي را در جوار بارگاه ملكوتي شاهچراغ گذرانيد . در هفت سالگي راهي دبستان شد و پس از گذراندن موفقيت آميز مقطع ابتدايي و راهنمايي در دبيرستان ابوذر شيراز مشغول به تحصيل گرديد . دوران تحصيل او با حركات توفندة انقلابي امت شهيدپرور مصادف بود شهيد نصيرپور با وجود سن كم در بسياري از فعاليتهاي ضد رژيم شركت كرد . جنگ تحميلي در وجود نوراني شهيد شور و شوقي آتشين افروخت و او كه تا يك سال پس از شروع جنگ به علت سن كم از حضور جبهه محروم بود نهايتاً در سال 1360 و در سن 15 سالگي به عنوان يك بسيجي قهرمان راهي عرصه خون و شهادت گرديد . وي در چندين عمليات شركت كرد و زخم فراق را با زخم گلوله هاي آتشين در آميخت و استواري و از خود گذشتگي را با تحمل جراحت تير و تركش دشمن به تصوير كشيد . حجب وحيا ، تواضع و فروتني و اخلاص از سيماي سراسر نور او جلوه گر و ارادت به خاندان اهل بيت عصمت و طهارت در رگ و جانش آميخته بود و به سرور شهيدان آقا ابا عبدالله ( ع ) و علمدار كربلايي او ارادت خاص داشت .در آستانه بهار 1367 كوههاي خرمال ، گلرنگ از شقايقهاي نودميده اي شد كه فرياد سرخ صدها شهيد به خون خفته را گوش آسمان رساندند . شهيد نصيرپور در 29 اسفند 1366 آخرين زخم نياز را بر جان پذيرفت و كبوترانه در بي نهايت آسمان به پرواز در آمد . پيكر مطهر اين شهيد سه روز پس از شهادت به پشت جبهه انتقال يافت و در يازده فروردين 1367 بر دستهاي قدرشناس امت شهيد پرور شيراز تشييع و در جوار ساير همرزمانش به خاك سپرده شد . شهيد نصير پور علاوه بر مسئوليتهايي كه در حفاظت فرودگاه شيراز به عهده داشت ، در مدت زمان حضور در جبهه با عنوان فرمانده گردان در بسياري از عملياتها از جمله فتح المبين ، محرم ، كربلاي 1 ، 2 ، 3، 4 ، 5 و والفجر در غرب و جنوب حضوري فعال داشت و امروز از آن همه مردي و مردانگي برگهاي خونيني به يادگار مانده است كه كلام عارفانه او را به زيبايي تمام در خود جاي داده است . |
عنوان : سردار شهيد عبدالرضا رنجبر
:
1389/04/12<>
|
سردار شهيد عبدالرضا رنجبر در سال 1339 در بوانات و در خانواده اي متدين و مذهبي ديده به جهان گشود . تحت توجهات پدر و مادري مهربان تربيت يافت و از همان كودكي وجود مباركش با نماز و نيايش و معارف مذهبي آشنا گرديد . وي بعد از گذراندن دوران طفوليت وارد مدرسه شد و قدم در راه كسب علم و دانش گذاشت . تحصيلات وي تا سال سوم راهنمايي ادامه يافت اما مشكلات عديدة زندگي او را از ادامة تحصيل بازداشت . او جهت كمك به هزينة خانواده به كارهاي مختلفي اشتغال ورزيد . خدمت نظام را نيز در سال 1359 همزمان با آغاز جنگ تحميلي به پايان رساند و از همان ابتداي جنگ راهي عرصة خون و مبارزه گرديد . در سالهاي آغازين جنگ با پوشيدن لباس سبز سپاه رسماً به جمع طلايه داران مكتب توحيد پيوست و از سال 1360 تا لحظة شهادت غالباً در جبهه حضورمداوم داشت . |