اشعار مجالس ختم و ترحیم،تشییع جنازه،خاکسپاری ، شاعر و مداح اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی)
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
هر کوچه به دنبال تو کردم سپری
شاید از تو گیرم در آ نجا خبری
هر جمعه که میرسد به دنبال توأم
ای کاش رسد نغمه ی مرغ سحری
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
آغوش خود را باز کن من بی قرارم
غرق گناه و معصیت من شرمسارم
چشمم به راهت گشته بارانی کجایی
در ندبه هر آ دینه بنگر حال زارم
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
شیشه عمر مرا تو بشکستی تقدیر
به غم و آه و مصیبت بنمودی درگیر
نازنینم ،همه ی دار و ندارم در خاک
عشق را با سفرش تو بنمودی تفسیر
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
شمع وجودم از فراقت بین خموش است
با آن همه درد و مصیبت ها به هوش است
خالیست جایت بین ما یادت گرامی است
اشک دو چشمانم چو دریا در خروش است
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
فلک دار و ندارم رفته در خاک
فلک حِسْ بهارم رفته در خاک
درون خاک جسمی گشته پرپر
همۂ کس و کارم رفته در خاک
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
فروغ دیدگانم رفته در خاک
همان بابای خوبم گوهر پاک
بزن بر سینه و سر داد بی داد
ز داغ او دلم گردیده صد چاک
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
ای روشنی و چراغ خانه مادر
ای پاک ترین واژه به روح و پیکر
از رفتن تو شدم غمین و محزون
ای معنی عشق شمع سوزان سحر
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
بیا با هم از این ماتم بگیریم
ز دوریش در این عالم بگیریم
تنش در خاک روحش حد اعلا
بیا محزون و زار هر دم بگرییم
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
فلک آ تش زدی باغ و بهارم
ز دوریش ببین جانا که زارم
امان از درد دوری ،درد دوری
به فریادم بِرَس من بی قرارم
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
جسم خاکی مرا در خاک پنهان کرده اند
بعد فوتم جسم من را لخت و عریان کرده اند
راهی قبر است این جسم و دلم در تاب و تب
روضه می خوانند پشت این جنازه روز و شب
اندرون خاک بگذارند تن بی جان به سوز
ناله از نی می رسد ای نی بیا جانم بسوز
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
پنجمین خورشید در زیر کسا هستم حسین
کشته و ذبح القفا در کربلا هستم حسین
با لب عطشان، تن عریان، به زیر سم اسب
حافظ دین و شریعت، سر جدا هستم حسین
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
شمع وجودم از فراقت بین خموش است
با آن همه درد و مصیبت ها به هوش است
خالیست جایت بین ما یادت گرامی است
اشک دو چشمانم چو دریا در خروش است
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
شیشه عمر مرا تو بشکستی تقدیر
به غم و آه و مصیبت بنمودی درگیر
نازنینم ،همه ی دار و ندارم در خاک
عشق را با سفرش تو بنمودی تفسیر
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
اشک من بارید و بستر خاک شد
جسم پاک تو پدر بر پهنه افلاک شد
دیده ام بارانی و دل غرق خون
از غمت بابا ببین صد چاک شد
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
وقتی که جسمت را درون خاک دیدم
آ ه بلندی از جگر هر دم کشیدم
دانم تو رفتی تا خدا ای روح احساس
من غیر تو از هر کسی که دل بریدم