سخنک
در زمان تقسیم بیش از حد کار و تخصص گرایی لگام گسیخته [ =بی بند و بار ]، رمان یکی از آخرین مواضعی است که در آن انسان هنوز می تواند رابطه با زندگی را در مجموعه اش حفظ کند. میلان کوندرا
رمان، عرصه ای است که تخیل نیز در آن، مانند رویا، می تواند فوران کند. میلان کوندرا
انسان می اندیشد و به حقیقت پی نمی برد. میلان کوندرا
هستی، آنچه روی داده است نیست؛ هستی، عرصه ی امکانات بشری است؛ هر آنچه انسان بتواند آن شود، هر آنچه انسان بتواند واقعیت بخشد. میلان کوندرا
آینده همیشه نیرومندتر از اکنون است. در حقیقت، این آینده است که درباره ی ما به داوری خواهد نشست و بی شک بدون هیچ گونه شایستگی. میلان کوندرا
یادبودها در سراسر دنیا پراکنده اند. اگر بخواهیم آنها را پیدا کنیم و از مخفیگاه هایشان بیرون بکشیم، باید سفر کنیم. میلان کوندرا
آنچه فرد تحصیلکرده را از فرد خودآموخته مشخص می سازد، وسعت دانش نیست، بلکه مراتب گوناگون نیروی حیات و اعتماد به نفس است. میلان کوندرا
نخستین خیانت، جبران ناپذیر است و از طریق واکنش زنجیره ای، خیانت های دیگری را بر می انگیزد که هر کدام از آنها ما را بیش از پیش از خیانت پیشین دور می کند. میلان کوندرا
آدمی به ضعف خویش آگاهی دارد و نمی خواهد در برابرش مقاومت ورزد، بلکه خود را به آن تسلیم می کند. آدمی خود را از ضعف خویش سرمست می کند، می خواهد هر چه ضعیف تر شود، می خواهد در وسط خیابان جلوی چشمان همگان در هم فرو ریزد، می خواهد بر زمین بیفتد و از زمین پایین تر برود. میلان کوندرا
همه ی آثار بزرگ ( و درست از آن روی که بزرگ اند ) چیزی از انجام نایافته را در بردارند. میلان کوندرا
کارمند، بخش کوچکی از کار عظیم اداری را که از فهم هدف و افق آن به دور است، انجام می دهد؛ این جهانی است که حرکات در آن مکانیکی می شوند و اشخاص معنای آنچه را که انجام می دهند، نمی دانند. میلان کوندرا
گرایش به آشتی دادن ماجرای عشق شهوانی با عشق پاک، عین ذات لذت پرستی است و دلیل ناممکن بودن این آشتی است. میلان کوندرا
رمان هنری طنز آمیز است؛ «حقیقت» رمان نهفته، ادا نشده و ادا نشدنی است. میلان کوندرا
زمانه ی آکنده از انبوه ایده ها و بی اعتنا نسبت به آثار [ ادبی و هنری ] ، مرا غرق در نومیدی می سازد. میلان کوندرا
هنگامی که سخن بر سر پی بردن به مفهوم و ارزش یک اثر هنری است، زمینه های ملی و منطقه ای به هیچ کار نمی آیند. میلان کوندرا