سخنک
هر چه انسانها بیشتر می اندیشند، اندیشه ی این یک از اندیشه ی آن دیگری دورتر می شود. میلان کوندرا
زشتیِ همه جا گسترده ی دنیای جدید که بر اثر عادت از دیده پوشیده می ماند، در کوچکترین لحظات تیره بختی ما بیرحمانه ظاهر می شود. میلان کوندرا
تیره بخت ترین افراد همیشه نقش دژخیم [ =بدخوی ] را در فراشد تنزل ارزشها به عهده می گیرند. میلان کوندرا
سرنوشت همچون گلوله ی آهنینی است که بر مچ پای ما بسته شده باشد. میلان کوندرا
پرسش بنیادی برای هر هنرمند عبارت از این است که اثر «با ارزش» او با کدام کار آغاز می شود؟ میلان کوندرا
رمان همه ی آن جنبه های وجود را که کشف می کند، همچون زیبایی کشف می کند. میلان کوندرا
شاعر فقط امکانی بشری را «کشف» می کند؛ امکانی که تاریخ هم به نوبه ی خود روزی آن را کشف خواهد کرد. میلان کوندرا
کشفهای رمان نویسان - هر اندازه هم قدیمی باشد - هرگز از به حیرت افکندن ما باز نتواند ایستاد. میلان کوندرا
تاریخ نمی آفریند، بلکه «کشف» می کند. تاریخ، از طریق موقعیتهای بی سابقه، پرده از آنچه انسان هست، پرده از آنچه «از دیر زمان» در انسان وجود دارد، پرده از آنچه امکانهای انسان را تشکیل می دهد، بر می دارد. میلان کوندرا
هیچ وسیله ای برای تشخیص تصمیم درست وجود ندارد، زیرا هیچ مقایسه ای امکان پذیر نیست. میلان کوندرا
زندگی فقط یکبار است و ما هرگز نخواهیم توانست تصمیم درست را از تصمیم نادرست تمییز دهیم؛ زیرا ما در هر شرایطی فقط یکبار می توانیم تصمیم بگیریم؛ زندگی دوباره، سه باره و چهار باره به ما عطا نمی شود که این را برای ما امکان پذیر سازد تا تصمیم های گوناگون خود را مقایسه کنیم. میلان کوندرا
رمان نویسانی که هوشمندتر از آثارشان اند، باید حرفه ی خود را تغییر دهند. میلان کوندرا
نوشتن برای شاعر به معنای از بین بردن دیوار نازکی است که در پس آن چیزی تغییر ناپذیر («شعر») در تاریکی پنهان است. میلان کوندرا
انسان و جهان همچون حلزون و صدف اش به یکدیگر پیوسته اند: جهان و انسان تفکیک ناپذیرند، جهان گستره ی انسان است و بتدریج که جهان تغییر می کند، هستی نیز تغییر می یابد. میلان کوندرا
هر وضعی ساخته ی انسان است و نمی تواند در بردارنده ی چیزی به جز آنچه در انسان هست، باشد. میلان کوندرا