راسخون

اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

مناجات با خدا

 

بر حال من ای خالق یکتا نظری کن

از فرط غم افتاده ام از پا نظری کن

چون مرغ گرفتار، گرفتار هوایم

دارم بسویت چشم تمنا نظری کن

هرجا که زدم در نگشودند برویم

روکرده ام ای دوست به این جا نظری کن

جز درگه لطف تو مرا نیست پناهی

ای از تو کلید همه درها نظری کن

من گرچه نیم لایق احسان و کرامت

ای قادر و غفار توانا نظری کن

درخلوت و جلوت به خطا روی نمودم

ای درهمه جا ناظر و پیدا نظری کن

تا زادِ رهِ من نگه لطف تو باشد

در این سفر سخت خدایا نظری کن

برمن که بجز مهر علی هیچ ندارم

سوگند به مظلومی زهرا نظری کن

امروز وفائی است ملول از غم فردا

بربندۀ خود حیّ تعالی نظری کن

 

سید هاشم وفایی

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

مناجات با خدا

 

بنده ی مسکین تو، یا رب رضای قسمت است

آنچه دادی نعمت و آنچه ندادی حکمت است

حکمتت را نعمتت را قسمتت را شاکرم

عبد را طغیان و ناشکری خلاف بیعت است 

 

ولی الله کلامی زنجانی

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

مناجات با خدا

 

ماه دعـا و ماه  نیایش، مه خداست

وقت مُجیر گشته و جوشن؛ گه دعاست

آمد نـدا که بار گناهان بیاورید

بر گوش جان عبد خطا کار این نداست

صدها کبیره سرزده از من به محضرت

از کرده های خود خجلم بس که نارواست

هر شب به یاد یک گنهم آب می شوم

این ماه، ماه توبه ی ازکرده ی خطاست

من حاجتم، فقط به خدا عرض حاجت است

وقت دعای با تو، دل از هر محن جداست

شب ها میان هیئت دل ناله سر کنم

شوق است هر دمم به دل و شوق کربلاست

محشــر میــان دلهــره هـا دست من بگیر

رو کن بـه سـوی حـقّ و بگو نوکرشمـاست

 

وحید دکامین

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

یا مجیر...

دلها برای سوز دعا تنگ میشود

یاد "مجیر" در دل ما تنگ میشود

در ازدحام اهل مناجات و بندگی

وقت "کمیل" جای گدا تنگ میشود

این روزها به یاد خدا خو گرفته ام

کم کم دلم برای خدا تنگ میشود

بر روح قد کشیده و اهل سخا شده

پیراهن خساست ما تنگ میشود

باید به داد مرغ زمین گیر دل رسید

دارد حصارهای بلا تنگ میشود

آمارهای معصیتم خجلت آور است

حتما که قبر بر تن ما تنگ میشود

راهی که میرویم به سمت جهنم است

یعنی که کفش توبه ،به پا تنگ میشود
 

با سوءظن ما به عطای زیاد تو

درهای رحمت تو خدا! تنگ میشود

بسته نمی شود در رحمت ولی دگر

بابِ عروج تا شهدا تنگ میشود

با گریه بر حسین صفا می کنیم ما

وقتی که روزگار به ما تنگ میشود

از خاک تربت است گِل ما، عجیب نیست

دلها برای کرب و بلا تنگ میشود

آنقدر ازدحام زیاد است روی تل

دیگر برای فاطمه جا تنگ میشود

تکیه زده به نیزه و از حال رفته است

چشمان تار خون خدا تنگ میشود

 

(محمد کاظمی نیا)

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

غزل اخلاقی

 

آفتی در گلِ گلدانِ من و توست مواظب باشیم

آتشِ وسوسه در جانِ من و توست مواظب باشیم

یادمان کاش که هرگز نرود قصه‌ی "برصیصا" را

کفر، زاویه‌ی پنهانِ من و توست مواظب باشیم

دینِ ما ارثیه‌ی ناب و گرانقدرِ پیمبر باشد

آتشی در کفِ دستانِ من و توست مواظب باشیم

شعله را مشت کن از دست نینداز، حواست باشد

سوختن معنیِ پیمانِ من و توست مواظب باشیم

شُبهه و بحث، به قرآنِ سرِ نیزه قسم بازیچه‌ست

هدف اصلی‌اش ایمانِ من و توست مواظب باشیم

دورِ خود پیله نبافید که: "شاید زد و پروانه شدیم"

تارها میله‌ی زندانِ من و توست مواظب باشیم

عصرِ سرنیزه و شمشیر گذشته ست، کجایی شاعر؟

غزل و قافیه میدانِ من و توست مواظب باشیم

 

محمدرضا حسین زاده بازرگانی

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

حسین جان...

نه چایی و نه غذا و نه نان و آب خنک!!!

کنار سفره ی افطار روضه می چسبد...

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

ربی العفو...

گل کرده است روی لب ما خدا خدا

انسی گرفته ایم به سجاده و دعا

بی یاد دوست کوه صفا بی صفا شود

با یاد دوست خانه ی دل می شود صفا

زنگار معصیت دل ما را گرفته بود

با همنشینی تو گرفتیم ما جلا

گاهی کنار سفره ی توحید یا حسین

گاهی کنار سفره ی ارباب ربنا

با هر دعا که باب مناجات باز شد

آخر گریز زد دل عاشق به کربلا

وقتی به نام فاطمه سوگند میدهیم

بی التماس حاجتمان میشود روا

سلمان که نیستم به تو محرم شوم ولی

از پشت درب خانه مران این غلام را
 

روز شروع نوکری ام از تولد است

تاریخ نوکری مرا نیست انقضا

از کوچه های سینه زنی میرود دلم

تا کوچه ی مدینه،همانجا که مرتضی_

با دست بسته بود و به چشمان خیس اشک

می گفت فاطمه برو،دنبال من نیا

زهرا شکسته بال و خمیده خمیده رفت

آخر گرفت حق علی را به گریه ها

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

پر شکسته ی من را ببین خدای کریم

ببین چگونه شدم مُستکین خدای کریم

نشسته ام سر راهت مگر نظر بکنی

تویی غنی و منم خوشه چین خدای کریم

 

به هر که رو زدم اصلاً به من محل نگذاشت

نزن تو روی مرا بر زمین خدای کریم

 

خمیده ، با سر زانو ، شکسته و نادم

به سویت آمده ام این چنین خدای کریم

 

به یاد حرف اویسم ... ببخش عبدت را

که با غریبه شدم همنشین خدای کریم

 

نریز آبرویم را به پیش چشم همه

نگیر بر گنهم ذرّه بین خدای کریم

 

اگر چه روسیهم عاشق علی هستم

شفیع من شده حصن حصین خدای کریم

 

به خاطر گل روی علی مرا بخشید

همین خدای رحیم و همین خدای کریم

 

علاج درد گناهم هوای کرب و بلاست

مرا ببر به بهشت برین خدای کریم

 

بهانه دارم و دلتنگ کف العباسم

شبیه حضرت امّ البنین خدای کریم

محمدفردوسی

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

شب شد و در محیط تاریکی

با زبان دعا سخن گفتم

سر به زیر و شکسته و تنها

پیش چشم خدا سخن گفتم

**

از خجالت دو گونه ام سرخ و

اشک حسرت ز دیده می بارم

من همان بنده ی خودت هستم

روسیاهم، بدم، گنهکارم

 **

ولی حالا شنیده ام گفتی

که به دنبال بنده میگردی

تا بدیِ مرا بپوشانی

جامه ی پاک و تازه آوردی

 **

جای دوری نمی رود امشب

با محبت بیا نگاهم کن

من که سر در گم و پریشانم

تو کریمانه سر به راهم کن

 **

تلخی کام روزگار مرا

گاه گاهی عسل کنی خوب است

در میان جدال خوف و رجا

بنده ات را بغل کنی خوب است

 **

از غضب کردنت هراسانم

ای جمیع صفات رحمانی

بزن اما خودت بلندم کن

هر زمان، هر کجا که می دانی

**

آه از فراق و تنهایی

سینه ام باز شعله ور شده است

گل من در تنور عشق حسین

دم به دم آب دیده تر شده است

 **

می رسد هر نفس شمیم بهشت

هر کجا حسین همدم ماست

آتشت را نصیب خولی کن

دوری از کربلا جهنم ماست

 **

السلام علیک یا ارباب

با دلی بیقرار و چشمی تر

خون تازه هنوز می ریزد

از گلویت به دامن مادر

**

ما شما را عزیز می دانیم

نامتان بهتر از سر و جان است

بخشی از مرهم جراحاتت

اشک سینه زنان ایران است

**

مثل یک مادر پسر مرده

مثل ابر بهار می باریم

از لب تشنه و و لب گودال

روضه های نگفته ای داریم

 

محمد امین سبکبار

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

باز ميخانه و مي باز سماعي ديگر
باز هم مطرب و ني باز نوائي ديگر
مي گلگلون كه چكد از لب مستت ساقي
فيض قدسي برساني به صفايي ديگر
خرقه ي زهد فكندم به كناري آري
خرقه ي عشق بپوشان نه ردائي ديگر
بر لب پير خرابات بود پيوسته
نغمات خوش ياهو نه صدائي ديگر
در غروبي كه در ميكده را مي بندي
منتظر بر سحرم تا به عطائي ديگر
تا پياپي قدحت حال دلم كرد خراب
جام مي را بشكستم به جفائي ديگر
با همه جور و جفايي كه تو از من ديدي
باز هم عيب بپوشان تو خدائي ديگر

 

مهدي روحاني كاشمري

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

خدای من...

راز و نیاز گوشه ی آرام بهتر است

وقت دعا، نشستن بر بام بهتر است

عبدالکریم بون ما اعتبار ماست

عبدِ تو بودن از لقب و نام بهتر است

مشتاق دیدن تو شدم جای کعبه ات

اصلا کفن ز جامه ی احرام بهتر است

بالا نرفت آنکه بلا دید و شکوه کرد

حال کسی که سوخته آرام بهتر است

در کوره ی گناه دلم سنگ سخت شد

از کوزه های پخته،گل خام بهتر است

قانون امتحان خدا فرق می کند

در حال فقر، دادن اطعام بهتر است

با فقر دوست،لطف به بیگانه نارواست

یعنی که دستگیری اقوام بهتر است

خمس نداده مال مرا زهر کرده است

از نان شبهه،سفره ی بی شام بهتر است

مرغ دلم به مال ربا می رود ز دست

مردن از این خزیدن در دام بهتر است

 

(محمد کاظمی نیا)

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

دوباره زمزمه ی دانه های تسبیحم

دوباره دست دعای من و مفاتیحم

 

دوباره با شهدا افتتاح می خوانم

و پای دین خدا با امام می مانم

 

دوباره بال گشایم دو دست خالی را

فرازهای ابوحمزه ی ثمالی را

 

ببار ابر خطاپوش ماه رحمت شد

ببخش صاحبِ خانه دوباره زحمت شد

 

دلا بیا که خطا را به آه می بخشند

بیا بخاطر زهرا گناه را می بخشند

 

صدای دعوت و این سفره های نورانی

منی که بی سر و پایم کجا و مهمانی

 

کنار سفره من آداب را نمی دانم

فقط رسیده ام خواب را نمی دانم

 

به روزه خوار بگو توبه در حضور اینجاست

هزار توبه شکستی بیا غفور اینجاست

 

کنار یار نشستن چه لذتی دارد

گناهکار هم انگار عزتی دارد

 

به جز کنار دعاخوان دلم نمی ماند

دلم گرفته چرا روضه ای نمی خواند

 

خوشا به حال هرآنکس که ناله ای دارد

و التماس به دخت سه ساله ای دارد

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب اول ماه رمضان93

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

پر از تب و غم و آهم مگر نمی بینی

غریق بحر گناهم مگر نمی بینی

 

در این جهان که دل من اسیر آن گشته

بدون پشت و پناهم مگر نمی بینی

 

شکسته باده ام اما دل مرا مشکن

بده به میکده راهم مگر نمی بینی

 

گمان مکن که دل شب تکبّری دارم

به عجز خویش گواهم، مگر نمی بینی

 

مگو که از چه صدایت برون نمی آید

فتاده در ته چاهم مگر نمی بینی

 

دلم ز هجر شهیدان شکسته شد یا رب

سرشک دیده گواهم مگر نمی بینی

 

بگو به مهدی زهرا که من به هر لحظه

به انتظار نگاهم مگر نمی بینی

 

جواد محمد زمانی

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

پژمرده ام...زردم ...بهار این خزان باش

پاییزی ام ، ای مهر با من مهربان باش

 

حالا که شیطان را خدا زنجیر کرده

باران رحمت بر زمین و آسمان باش

 

آقا بیا تا روزه هامان جان بگیرد

قرآن بخوان در گوش دل ، آرام جان باش

 

افطارها در غیبتت لطفی ندارد

یک شب کنار سفره ی ما میهمان باش

 

یک شب بیا و چشم ما را غرق خون کن

در روضه ی جد غریبت ، روضه خوان باش

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

دارم برای حال خودم گریه می کنم

بر این شکسته بال خودم گریه می کنم

من در مصاف نفس خودم خورده ام زمین

شرمنده از جدال خودم گریه می کنم

شیطان مرا زاوج به پایین کشیده است

بر این همه زوال خودم گریه می کنم

از دست رفته است جوانی بدون سود

اصلا به سن وسال خودم گریه می کنم

در فکر چنـــد آروزی کهنـــه مانده ام

بر خواب و بر خیال خودم گریه می کنم

سنگین شده است بار گناهان به دوش من

حالا به این وبال خودم گریه می کنم

تا چند زنده ام که ببیـــنم ظهــــور را

بر تنگی و مجال خودم گریه می کنم

یاسرمسافر