راسخون

اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

asker1333 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1143
|
تاریخ عضویت : خرداد 1389 

 

 
رمضانا تو بهترین ماهی

چون که ماه ضیافت اللّهی

خوش عمل هر که بود در رمضان

ترک منکر نمود در رمضان

عباس خوش عمل

kafokhon کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1125
|
تاریخ عضویت : خرداد 1389 



رمضان آمد و آهسته صدا کرد مرا
مستعد سفر شهر خدا کرد مرا

از گلستان کرم طرفه نسیمى بوزید
که سراپاى پر از عطر و صفا کرد مرا

نازم آن دوست که با لطف سلیمانى خویش
پله از سلسله دیو دعا کرد مرا

فیض روح‌القدسم کرد رها از ظلمات
همرهى تا به لب آب بقا کرد مرا

من نبودم بجز از جاهل گم کرده رهى
لایق مکتب فخر النجبا کرد مرا

در شگفتم ز کرامات و خطاپوشى او
من خطا کردم و او مهر و وفا کرد مرا

دست از دامن این پیک مبارک نکشم
که به مهمانى آن دوست ندا کرد مرا

زین دعاهاست که با این همه بى‌برگى و ضعف
در گلستان ادب نغمه سرا کرد مرا

هر سر مویم اگر شکر کند تا به ابد
کم بود زین همه فیضى که عطا کرد مرا

 

lotfi64431 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 1527
|
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1388 

 


بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
هلال عید به دور قدح اشارت کرد

ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد

مقام اصلى ما گوشه خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد

بهاى باده چون لعل چیست جوهر عقل
بیا که سود کسى برد کاین تجارت کرد

نماز در خم آن ابروان محرابى
کسى کند که به خون جگر طهارت کرد

فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز
نظر به دردکشان از سر حقارت کرد

به روى یار نظر کن ز دیده منت دار
که کار دیده نظر از سر بصارت کرد

حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

یا الهی ....

گدائیکه ندارد با خدای خود سر و کاری

مریض است و ندارد در کنار خود پرستاری

درِ لطف و کرم باز و خدا همین در کمین توست

اگر خواهی برو اما بدان ای بنده مختاری

اگر آیی به درگاهش ز خود باید شوی بی خود

نبینی خویش را اصلاً به قدر نقطه پرگاری

تو خود بینی و ذرات وجود تو خدایت را ؟

بگو تا کی به زندان منیت ها گرفتاری

اگر بنده ... توانستی ز مرگ خود فراری شو

به فکر چاره باش ای جان که ای بیچاره ناچاری

شبی را بهر فردایت به آه و ناله ای سر کن

کجا یکسان بُوَد بودن اسیر نوم و بیداری

 

سروده جعفر ابوالفتحی

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

رمضان رفت ولی تشنگی ام پابرجاست

سخت مانوس شدم با تب لب های شما

علي اكبر فرهنگيان

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

الهی...

مانند کبوتری که در دام شده

با دیدن" مرگ" سینه آرام شده

امروز قدم زدم میان اموات

در خش خش برگ های اعدام شده

 

(محمد کاظمی نیا)

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 خدای من....


به پاى درد و دل بنده چاه کم آورد

مقابل جگر من که آه کم آورد

به پيش هيچ کسى کج نگشت گردن من

ولى مقابل اين بارگاه کم آورد

تمام شد رمضان, تازه ما شروع شديم

به شب نشينى عشاق ماه کم آورد

به بارگاه کريمت گناهکار آمد

ولى ببخش اگر که گناه کم آورد

شدم شبيه به"جون"غروب عاشورا

کنار نور تو رنگ سياه کم آورد

اگر نگاه کنى کم مياورم حتما

زهير در قبل يک نگاه کم آورد

براى کوه گناهى به کاه راضى شد

بدا بحال هر آنکس که کاه كم آورد

خدا زياد کند بين توبه ها کم را

زمان توبه چه خوب ست گاه کم آورد

زمان توبه من هم نريخت گريه من

همينکه رفت دم قتلگاه, کم آورد

خودت بيا و بگو ياعلى بلندم کن

دوباره بنده تو بين راه کم آورد

 

( علی اکبر لطیفیان)

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

اشعار وداع با ماه مبارک رمضان

 

آمدم با تو سحرها حرف‎هایم را زدم

ناله‎های ربنا یا ربنایم را زدم

 

بعد از این یک ماه هر چه شد دگر پای خودت

من برای بنده بودن دست و پایم را زدم

 

حال میخواهی ببخش و یا که میخواهی نبخش

من که هر شب آمدم اینجا صدایم را زدم

 

دست خالی ، کیسه خالی ، گردن کج ، بارها

بر در میخانه ات دست گدایم را زدم

 

پیش مردم آبرویم را مبر ؛ من هر کجا...

... رفته ام حرف کریمی خدایم را زدم

 

کاشکی باور کنی مردانه توبه کرده ام

کاشکی باور کنی قید خطایم را زدم

 

زود آمد ضامنم شد زود بخشیدی مرا

تا درِ صحن علی موسی الرضایم را زدم

 

آخر ماهی خیالم را تو راحت کن بگو

پای تقدیر تو امضای عطایم را زدم

  

ماه مهمانی که طی شد، کی محرم می رسد

کی ببینم خیمه ماه عزایم را زدم

 

التماست می کنم امسال راهی ام کنی

من که هر شب ناله‎ی کرب و بلایم را زدم

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب 29 رمضان 93

mr_nariiman کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1160
|
تاریخ عضویت : مهر 1387 


رمضان شهر عشق و عرفان است . . . رمضان بحر فیض و احسان است
رمــضــــان، مــاه عــتــرت و قــرآن . . . گــــاه تــــجدید عهد و پیمان است

رمــضــان امــتــــداد جــــاده نــــور . . . در گذرگاه هــر مــــسلمــان است
رمــضــان چــلچــراغ نـــور افـشان . . . در شبــستان قلــب انـسان است

مـــاه تــحکــیــم آشنـــایــــى هـــا . . . مــاه تعــطیل قــهر و حرمان است
مـــاه شـــب زنــده دارى عـشــاق . . . مــاه بــیــدار بــاش وجــدان است

مـــاه اشــک و خـروش و ناله و آه . . . راه برگــشت هــر پــشیمان است
مــــاه آســـایــش قــلــوب بــشــر . . . مــاه پــالایــش تـــن و جــان است

مــــاه تــسلیــم در بــــر خـــالـــق . . . مــاه تــمریــن کــار نــیـکــان است
رمضــان چــشمــه عـطــاى خـــدا . . . ماه عفو و گذشت و غفــران است

رمــضــان رهــنـــمــا و راه گــشــا . . . بهــر گــم گـشتگان حـیــران است
رمــضــان شــاخسارى از طــوبـى . . . غرفه اى از بــهشـت رضوان است

رمــضــان بــارگــــاه (بــســم ا…) . . . جلــوگاه (رحیـم) و (رحمان) است
مــاه تـــحصیــل دانــش و تــقــوى . . . گــاه تــطهـیــر و راه ایــمـان است

مــــاه اکـــرام عـــتــرت و قـــــرآن . . . مــــاه اطفــــاء نــــار نــیــران است
عیــــد مســعــود زاد روز حــســن . . . روز پــر فــیــض نــیــمــه آن است

شــب قــدرش ســلام بــر مــهدى . . . تــا بــه فـجرش که نور باران است
مـــغــرب آفــتــاب عــمــر عــلـــى . . . مشــرق مــــاهتــــاب قــرآن است

در چــنین مه که انس و جان یارب . . . بر سر سفــره تــو مــهــمـان است
نظـــرى ســوى دردمنــدان کــــن . . . اى کــه نــامـت شفا و درمان است

بــــارالــها بــــه درگــه کــــرمـــت . . . سائــل خــستــه دل فـراوان است
کشــــور مــــا بــهشت زهــرا شد . . . بس کــه پــر لاله خــاک ایران است

اى خــــــدا آرزوى ایــــــن امـــــت . . . جشــن پــیــروزى شــهیــدان است
واى بــر حـال آن کسى که حسان . . . خــصــم قــرآن و یـار شیطان است

منبع:

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

شاید کسی حال مرا پرسیده باشد

یا اشک چشمان ترم را دیده باشد

 

حق دارد این قلبی که مهمان خدا بود

از دوری ماه خدا رنجیده باشد

 

کِی می رسد تا آسمان ها ... بنده ای که

در گوشه ی زندان تن پوسیده باشد؟!!!

 

پیروز میدان جهاد روزه داری ست

هرکس که با نفس خودش جنگیده باشد

 

فطر آمده تا فطرت خود را بیابیم

گمگشته ای که روشنای دیده باشد

 

امکان ندارد سفره دار ماه غفران

تا این زمان ما را نیامرزیده باشد

 

شاید خدا در لحظه های روشن قدر

ما را به عشق مرتضی بخشیده باشد

 

بخشیده خواهد شد کسی که بین روضه

بر روی گونه اشک غم باریده باشد

 

رمز شروع گریه با ذکر حسین  است

چشمی اگر چون چشمه ای خشکیده باشد

 

دنیا ندیده تا به حالا پیکری را ..

که اینچنین روی زمین پاشیده باشد

 

عالم ندیده که کسی مانند زینب س

مرثیه ی گودال را فهمیده باشد

 

حتّی اگر زیر گلویش را به جای ...

مادر ... میان کربلا بوسیده باشد ...

 

خنجر رسید و از قفا سر را جدا کرد

خورشید را روی فراز نیزه جا کرد ...

شاعر: اسماعيل شبرنگ

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

دو سه شب مانده که با گریه مباهات کنم

به حسینیه بیایم و مناجات کنم 

دو سه شب مانده ابوحمزه بخوانم یارب

از سر خوف و رجا با تو ملاقات کنم

کاش آدم بشوم... محض رضای دل تو

پی عصیان نروم ، بلکه مراعات کنم

رمضان آمد و رفت و من بیچاره فقط

باید اظهار پشیمانی از عادات کنم

مطمئنم وسط روضه مرا می بخشی

یادی از زخم سر مادر سادات کنم 

 

بی نوایم به علی نان و نوایم بدهید

روسیاهم نظری کرده بهایم بدهید

 

آرزویم همه این است مقرب باشم

میشود که دوسه تا جام بلایم بدهید

سگ اصحاب علی هستم و در خانه ی او

میشود با کرم فاطمه جایم بدهید؟؟

به هوای سفری سوی نجف میمیرم

پر پرواز به ایوان طلایم بدهید 

باب رفتن به نجف از گذر کرببلاست

به حسین بن علی حال بکایم بدهید

نذر کردم پدر و مادر خود را ببرم

دو سه تا تذکره ی کرببلایم بدهید

عرفه....لطمه زنان...شارع بین الحرمین

رخصت هروله در سعی و صفایم بدهید

شاعر: عليرضا خاكساري

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

خدای من...


چشمم به راه آمدن یار مانده است

از نیمه شب گذشته و بیدار مانده است

گفتم که بار خویش سبک تر کنم نشد

وقتم تمام می شود و بار مانده است

در را نبند ، پشت در خانه ات هنوز

یک چند تا گدای گرفتار مانده است

با اینکه از قدیم بدهکار میشود

اینجا گدا هنوز طلبکار مانده است

چشمی به هم زدم رمضان هم تمام شد

رویم ز شرم جانب دیوار مانده است

گرچه وداع با رمضان می رسد به عید

قلب شکسته باز عزادار مانده است

اری وداع لحظه ی تلخ جدایی است

حالا کجا رود دلم انگار مانده است

شاید رود مدینه همانجا که فاطمه

مابین درب خانه و دیوار مانده است

وقت عبور از در خانه نگاه کن

یک تکه پیرهن سر مسمار مانده است

باید دل از مدینه رود سوی کربلا

وقت وداع آخر سردار مانده است

زینب کشید ناله ی مهلا اخا حسین

خم کن سرت که بوسه ی دشوار مانده است

دستی گذاشت روی دل زینبش حسین

میگفت خواهرم غم بسیار مانده است

گریه نکن عزیز دلم صبر کن کمی

گریه میان کوچه و بازار مانده است

حالا گذشته بیست شب از روز حادثه

یک کاروان اسیر به انظار مانده است

بر دست های بسته ی زینب ز نیزه ها

چشم حسین و چشم علمدار مانده است

وای از دل سکینه و وای از دل رباب

بغضی شکسته در دل اشعار مانده است

 

( سید حجت بحرالعلومی طباطبایی)

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

باز دلم آمده در پیچ و تاب
انقلب ینقلب انقلاب
همچو گیاه لب آب روان
اضطرب یضطرب اضطراب
آتش عشق است که در اصل و فرع
التهب یلتهب التهاب
نور خداییست که در شرق و غرب
انشعب ینشعب انشعاب
آب حیاتست که در جزء و کل
انسحب ینسحب انسحاب
شک که دل موهبت عشق را
اتهب یتهب اتهاب
از سر شوق است که اشک بصر
انحلب ینحلب انحلاب
صنع نگارم بنگر بى حجاب
احتجب یحتجب احتجاب
سر قدر از دل بى قدر دون
اغترب یغترب اغتراب
آمُلیا موعد پیک اجل
اقترب یقترب اقتراب


علامه حسن زاده آملی

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

باز هم وقت مناجات و دعا آمده است
فرصت زمزمه‌ی نام خدا آمده است
شب قدر است و همه جن و ملک می‌دانند
نوبت دلخوشی هرچه گدا آمده است
هرکسی همره دل وعده‌ی نجوا دارد
به در خانه‌ی ارباب صفا آمده است
در کنار همه‌ی اهل دعا بنشینیم
لحظه‌ی زمزمه‌ی خواسته‌ها آمده است
ای خوش آن محفل انسی که در آن درک کنیم
حضرت فاطمه با خواهش ما آمده است

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

شب وصل است و طی شد نامه هجر
سلام فیه حتی مطلع الفجر
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر
من از رندی نخواهم کرد توبه
و لو آذیتنی بالهجر و الحجر
برآی ای صبح روشن دل خدا را
که بس تاریک می‌بینم شب هجر
دلم رفت و ندیدم روی دلدار
فغان از این تطاول آه از این زجر
وفا خواهی جفاکش باش حافظ
فان الربح و الخسران فی التجر