راسخون

اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

ششم ماه خدا

 

ششمین روز رسید،
شش که آید به میان،
دل من می لرزد،
بهر آن شش گوشه،
که بود قبله من کرب وبلا،
و به یاد گل شش ماهه شاهنشاهم،
که سپر کرد گلو،
ولی ای تشنه لبان روزه،
ترک لب چقدر می سوزد،

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

مناجات با خدا

 

صفای اشک به دلهای بی شرر ندهند

به شمع تا نکشد شعله، چشم تر ندهد

امیر قافله ی اشک چشم بیدار است

به دست هر صدفی رشته ی گهر ندهند

هوای چشم تو ای گل هنوز بارانی ست

چرا به مرغ گرفتار این خبر ندهند؟

مباد خون تو ای گل، نصیب خار مباد

به دست هر مژه ای پاره ی جگر ندهند

ز شرم روی تو گلها ز شاخه می ریزند

بگو که قافله را از چمن گذر ندهند

به دست سرو امان نامه ی تهیدستی ست

که گفته است که آزادگان ثمر ندهند؟

مراد اهل نظر گنج بی نیازی هاست

به عالمی نظر کیمیا اثر ندهند

چه جای ناله که در بارگاه استغنا

مجال آه به دلهای شعله ور ندهند

چو شمع رشته ی باریک عمر می سوزد

چرا مجال به «پروانه» تا سحر ندهند؟

 

محمدعلی مجاهدی

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

سحر هنگامه راز و نياز است
سحر ميخانه دلدار باز است

سحر جود و كرم بسيار دارد
سحر بوي خوش دلدار دارد

سحر مهماني خاص الهي است
سحر وقت گذار از روسياهي است

سحر آمد دلم فرياد دارد
كريمي كو كه ما را ياد آرد

كريمي كو كه دست ما بگيرد
گدا را با همه جرمش پذيرد

كريمي كو كه گردد ميزبانم
كه من مرغ شب بي آشيانم

كريمي غير تو يا رب نباشد
به جز نام توأم بر لب نباشد

بزرگي كن كرم بنما به حالم
ببين افسرده و بشكسته بالم

بيا جاني بده بر قلب خسته
بنه مرهم بر اين بال شكسته

مرا آماده پرواز بنما
مرا با دلبرم همراز بنما

كرم بر مضطري كن يا الهي
بيا و دلبري كن يا الهي

پناهي بر گدا جز اين حرم نيست
تو كه رسمت به جز لطف و كرم نيست

مرا امشب دگر كن ميهمانت
مرا ساكن نما در آستانت

مرا ديگر زغير خود جدا كن
خدايا دير شد ما را صدا كن

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

سحر روز هفتم ماه رمضان

روز هفتم نیت باب الحوائج میکنم

 سائل درمانده موسی ابن جعفر میشود

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

همه روز روزه بودن،‌ همه شب نماز کردن

همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن

ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن

دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن

به مساجد و معابر، همه اعتکاف جستن

ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن

شب جمعه‌ها نخفتن،‌ به خدای راز گفتن

ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن

به خدا که هیچ کس را، ثمر آنقدر نباشد

که به روی ناامیدی در بسته باز کرد

 

شيخ بهائي

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

ششم ماه خدا

رمضان میگذرد زمزمه و اشک به پاست..
چشمهء زمزم عشقیم که جوشش داریم..


ششمین روزه و شش گوشه و شش ماههء شاه..
ما عجب معرکه ای با عدد شش داریم

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

یا رب...

نفس نمانده بخواهم نفس نفس بزنم

که دست رد به نفس های این هوس بزنم

بگو که بال و پرم را چقدر عبث بزنم؟

مگر قرار نشد پر از این قفس بزنم؟

مرا گناه در آغوش خویش چسبانده

ببین که بنده ز درمان خویش، درمانده

دلم سیاه شد از دوری ات،سیاه ؛ چقدر

دوباره توبه شکستن،دوباره آه چقدر

چقدر دور شدم از مسیر راه، چقدر

بیا و بال و پرم را بچین، گناه چقدر؟

اسیر غرب و غم شرق میشوم بی تو

اگر کمک نکنی غرق میشوم بی تو

چقدر مانده به این سینه غم؛ درست شوم

چقدر گریه کنم، باز کم درست شوم

منی که عُرضه ندارم خودم درست شوم

بگیر دست مرا،باز هم درست شوم

تو دستگیر ترین دستگیر دنیایی

مرا نراندی از این در، چقدر آقایی

نرفته از در احسان تو گدا هرگز

جدا نمیشوم از درگه شما هرگز

نیامدم به شفاخانه با دوا هرگز

نمیرود ز لب من خدا خدا هرگز

خدا! میان غم روز محشر ادرکنی

بحق "حضرت موسی بن جعفر" ، ادرکنی

شد از نماز تو زندان شهر هم آباد

ز دست بی ادبی یهودیان فریاد

تو را میان سیه چال میزنند،ای داد

به حق کشته ی در بند گوشه ی بغداد

دلم فقط ز تو یک کاظمین میخواهد

دلم زیارت قبر حسین میخواد

 

محمد جواد پرچمي

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

الهی...

بى سحر آدم از تو بي خبر است

که خبرهاى تازه در سحر است

آسمان هم بدون تو قفس است

سقفش اما کمى بلندتر است

دل عارف اواخر عمرش

اگر عاشق نشد همه ش ضرر است

خرج اين آستان اگر نشود

آبروى زياد دردسر است

من بلد نيستم که در نزنم

درزدن کار طفل پشت در است

پربگيرم چه فايده دارد؟!

مثل پروانه سوختم هنر است

اينکه ميريزمش به دامن تو

اشک من نيست پاره جگر است

گاه در کاظمين،گاه نجف

دل عاشق هميشه دربدر است

خاک گورش کنيد خاک مرا

گر نباشد ابوتراب پرست

چشم عشاق چون دهانه مشک

از فراق کسى هميشه تر است

خواب راحت نکرده ام يک شب

شاهد کوچه گردى ام قمر است

خوش به احوال کشتگان فراق

اجر هجر از وصال بيشتر است

آه يعقوب را خليل نداشت

هجر از ذبح سينه سوزتر است

مثل پروانه در طواف تو شد

هر که فهميد کعبه از حجر است

آنکه با نان خشک ميسازد

چه نيازش به لطف سيم و زر است

آه، اصلا بهم نميايند

سينه وقتى کنار ميخ در است

در خانه اگر که گير کند

باز يا بسته،هردو دردسر است

 

علي اكبر لطيفيان

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

يا سَريعَ الرِّضا...

عبد آلوده منم کز چشم یار افتاده ام

بس خطا کردم ز اوجِ اعتبار افتاده ام

توبه هایم را گناهانم خرابش می کند

میوه ى خامم که باز از شاخسار افتاده ام

کاروان عشق شبهای دعا، درْ رفتن است

من ولیکن گوشه ای از رهگذار افتاده ام

از درِ خویشم مران؛ جان علی، جان حسین

دلْ پریشانم که دست روزگار افتاده ام

کربلای اربعینم را بیا امضا بزن

خستهْ جانم بس که دور ازآن مزار افتاده ام

یک شب جمعه،نجفْ،ایوان طلا،دعوت کنم

حال من گویاست از هجران نزار افتاده ام

 

وحيد دكامين

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

رمضانيه

     آمد نسيم دعوت  از سوي كوي جانان
     لبيك كوي گلها  لبيك كوي باران

     پيچيده عطر ياسين  آميخته به طاها
     گويي وزيده در شهر  امشب شميم قرآن

     حتي نفس كشيدن  بوي شكوفه دارد
     در روزهاي شب بو  در لحظه هاي ريحان

     بانگ مؤذن آمد  افطار نان و عشق است
     حي علي بسي عشق  حي علي كمي نان

     صدها فرشته با شمع  از آسمان رسيدند
     از شوقشان زمين شد  مانند ماه تابان

     دارند مي نويسند  اعمال مردمان را
     شرا يره به ندرت  خيرا يره فراوان

     شكر خدا كه او خود  دارد هواي ما را
     صد قفل مي زند باز بر دست و پاي شيطان 

     بستر رها كن امشب  يا ايها المزمل
     بيدار كن خودت را  با نغمه هاي قرآن

     اقرا كه قطره اي از  آيات ليله القدر
     بالاتر است لطفش  از صد هزار باران

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

ای چرب ز مدح تو زبان ها به دهان ها

لکنت زده ی مدحت تو چرب زبان ها


ما رفته ز خود آمده بودیم که ناگاه

جوشید ز شش سمت بروها و بمان ها


افغان خراشیده به نی یافت تراشی

صیقلکده ی بانگ کلیمند شبان ها


لب تشنگی از حرمت و حرمان دو مقام است

یک روز محرم نشوند این رمضان ها


در شهر کسی نیست که چیزی نفروشد

در راسته ی ما همه بازند دکان ها


توضیح بتان نیز همان ستر بتان است

در پرده ی ناموس حجازند اذان ها

 

محمد سهرابی

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

سلام ماه خدا   ماه مناجات و نوا
ماه دلای مبتلا   شب و سحرای دعا
سلام با اشک و آه  ابوحمزه و افتتاح
بازم اومدم رو سیاه   با کوله باری ازگناه
من اومدم من اومدم تو مهمونی
خدای من تو که حالم رو میدونی
صدام زدی، بازم خجالتم دادی
تا که منو کنار خوبا بشونی
دلم بی تو بها نداره   غریبه آشنا نداره
مناجات بدون حسین    بی روضه که صفا نداره
حسین جانم وای
*******
سلام ماه عسل   ماه خوبه خیرالعمل
خدا به منم داد محل   منو گرفته تو بغل
سلام ماه علی   ای محرم آه علی
ذکر شبانگاه علی  درد و غم و چاه علی
علی میگم علی دوای دردمه
علی بگو که با فقیرا همدمه
دلم شده بازم هوایی نجف
علی علی گرمی آه سردمه
شکستم از بار گناهم   زمین خوردم میون راهم
بحق فاطمه تا میگم    آقا میده بازم پناهم
علی جانم وای
******
سلام ماه حسن     ماه کریم ذوالمنن
مرهم غم و درد من    یه سری به قلبم بزن
سلام ماه صیام   به درد گناه التیام
دم افطارا یک سلام    سلام به لبای آقام
سلام میدم سلام به ساقی حرم
حسین میگم با اشک چشمای ترم
صدا میاد ربابه روضه می خونه
کسی نداد یه قطره آب به اصغرم
بخون بارون با دل رباب    بخون از غم، غم بی حساب
بگو بازم سلام برحسین    لب تشنه تا که دیدی آب
حسین جانم وای

 

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

شهر الرمضان بهار دلها آمد
نوروز شکوفه زار دلها آمد
پس با همه ی وجود دهقان با شیم
هنگامه ی کشت و کار دلها آمد
2
ای بحر هزار نهر شهر الرمضان
جاری به تمام شهر شهر الرمضان
هم تا ابدالدهر بماند تشنه
هر تشنه که با تو قهر شهر الرمضان


محمد یزدانی جندقی

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 بهار دل شده خزون،دردام و از چشام بخون
نشسته ام یه بار دیگه،پا سفره ی ماه رمضون
خدا خدا خدا خدا...
تو گیر و دار زندگی،عادی شده برام خطا
با این همه رو سیاهی،بازم به من گفتی بیا

خدا خدا خدا خدا...

ای خالق بنده نواز،میخوام که از تو دور نشم
خیلی داره دیر میشه ها،یه کاری کن عوض بشم
ببین دارم داد میزنم،گناه من و بیچاره کرد
تو صحرای هوای نفس،دل من و آواره کرد
ای که تویی به هر زمان،قرار قلب بی قرار
گناهای این بنده ات و،رو حساب جهلش بذار
به زیر بار معصیت،قد کمون اومدم خدا
به محضرت یه بار دیگه،پشیمون اومدم خدا
ببین پاسفره ی دعا،اشکای این سینه زن و
میگه میون گریه هاش،ببخش من و،ببخش من و
ای خالق آلاله ها،ببر من و یه شب حرم
از در خونه ی حسین،کجا رو دارم که برم
آی عاشقا مثل شما،این همه ی حرف منه
فقط امید ما همین،گریه و سینه زدنه
مرثیه خونی کارمه،مثل تموم عالمین
میون گریه هی میگم،حسین حسین حسین حسین
آقا شنیدم که یه روز،خون به دل شما شده
میون گودال بلا،سر از تنت جدا شده
آقا شنیدم سرت و،به روی نیزه ها زدن
با کعب نی حرومی ها،بر تن بچه ها زدن
بین زمین و آسمون،با اشک جاری از دو عین
یه مادری ناله میزد،غریب مادر یا حسین...

شاعر : حاج امیر عباسی

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

شب لیله الرغائب

 

در سفره انتظار خود غم داریم

تا روز ظهور راه پرخم داریم

در این شب لیلة الرغائب گوییم

ای رغبت شیعیان تو را كم داریم

 

محمدمهدی عبدالهی