اشعار مناجات با خدا و ماه رمضان
رباعی های رمضانیه (بخش اول)
1
ای کاش که بر تشنه ات آبی بدهی
در ظلمت این شب , آفتابی بدهی
رو سوی تو آمدم به امیدی که
بر اینهمه پرسشم جواب بدهی
2
ممنون که به خانه ات پناهم دادی
بر سفره مهر خویش, راهم دادی
لطفی کردی به من که بعد از یک عمر
توفیق به توبه از گناهم دادی
3
دل مانده غریب، یاری اش کن امشب
خود چاره ي بی قراری اش کن امشب
ای آبی عشق ! این دل هرجایی
پاییزی شد بهاری اش کن امشب
4
مهمانت را غریب و تنها مگذار
آواره خویش را به صحرا مگذار
یک عمر اسیر خویش بودم دیگر
یک لحظه مرا به خویشتن وا مگذار
سید حبیب حبیب پور
مناجات با خدا
هر چه میبینم خودم را در نهانم بیشتر
دامن از گرد عبادت می تكانم بیشتر
چشمهایم دستهایم بند بند پیكرم
یك به یك اهل ریایند و زبانم بیشتر
جز سبكباری به محشر احتیاج بنده نیست
هرچه سودم بیشتر باشد زیانم بیشتر
آنكه عمری آرزوی بودنم را داشته است
زهر می ریزد كنون در استكانم بیشتر
رو به دشمن بوده ام از پشت خنجر خورده ام
هر چه دور از دوستان باشم امانم بیشتر
من به هركس دست دادم او به من رودست زد
با رفیقانم خدا كرد امتحانم بیشتر
تا نیفتادم نفهمیدم كه شادی می كنند
دشمنانم بیش اما دوستانم بیشتر
كوه هم اندازه ای دارد،نمیدانم چرا
میكشم بار غمت را از توانم بیشتر
ابرهای كینه را از سینه ام پس می زنم
تا درخشد مهر تو در آسمانم بیشتر
محسن عرب خالقی
مناجات با خدا
حتى اگر نبخشد، این چشم تر می ارزد
این دور هم نشینى، وقت سحر می ارزد
جاى گدا نشستن در خانه ى کرم نیست
هروقت می نشیند در پشت در می ارزد
گریه م گرفت و دیدم دست مرا گرفتند
پیش کریم خیلى خون جگر می ارزد
منکه توقع قرب از هیچکس ندارم
اصلا همینکه هستم این دوروبر می ارزد
چون طفل خانه برگشت او را بغل بگیرند
پس گم شدن براى مهر پدر می ارزد
هر طور می پسندى بشکن دل گدا را
هرچه شکسته تر شد دل بیشتر می ارزد
فرموده اند روزه یعنى على, یقینا
کار علیست والله روزه اگر می ارزد
چون سنگ ریزه ما را بین نجف بینداز
ریگ نجف به قدر صد کوه زر می ارزد
یک یاعلى بجاى العفو پاکمان کرد
این یاعلى براى ما آنقدر می ارزد
هر چه خراب کردم دیدم درست کردى
ویرانه بودن من از این نظر می ارزد
گر تو نمی پسندى تغییر ده قضا را
از کوى نیکنامان یک آن گذر می ارزد
حداقل به کار حسین که میاییم
اینبار را ضرر کن، ما را بخر...می ارزد
علی اکبر لطیفیان
یا رب...
ما کویریم ببارید که باران خوب است
ذره ای نم بنشیند به بیابان خوب است
بشود این دل بی ارزش ما وقت سحر
با قدم های تو چون قالی کرمان خوب است
اینکه در محضر تو شاه و گدا یکسانند
به بزرگیت همین رتبه ی یکسان خوب است
بعد یک عمر گدایی ز همه...فهمیدم
بدهد دست کریمان به گدا نان خوب است
از کریمان طلب کم , بخدا کاهلی است
طلبیدن ز خدا همچو سلیمان خوب است
راه اگر راه سلوک است بدانید فقط
شاه باشد علی و بنده چو سلمان خوب است
گریه در روضه بجای خودش اما , گاهی
تک و تنها سحری گریه ی پنهان خوب است
آب می نوشم و می گریم و مادر گوید..
گریه کردن به غم کشته ی عطشان خوب است
ايمان كريمي
شب ده ماه خدا
شب دهم شد و، فردا نمیخورم آبی
به یاد خشکیِ لبهای سیدالشهدا
****
شب دهم شد و راهم به کربلا افتاد
خوشم که روز و شبم با حسین میگذرد
رضاباقریان
روز سختي تازه ميفهمي هوادار تو کيست ؟
بي کس و درمانده وقتي ميشوي يار تو کيست ؟
مشتري وقتي که بسيار است ٬ سرگرمي ولي
در کسادي تازه ميفهمي خريدار تو کيست ؟
دست و پايت نه ، در آن روزي که قلبت بشکند
تازه در آن موقع ميداني مددکار تو کيست ؟
هرکسي آيد عيادت آخر شب ميرود
تازه آن هنگام ميفهمي پرستار تو کيست ؟
ميرسد روزي که اطرافت نمي ماند کسي !
آن زمان پي ميبري يار وفادار تو کيست !
پيش پايت يک نفر خود را به آتش ميکشد !
تازه ميفهمي که دهقان فداکار تو کيست ؟
ميروي يک روز از اين شهر و مي ميرد کسي !
تازه در آن روز ميفهمي گرفتار تو کيست
من فقط لحظه ی افطار کمی تشنه شدم
تو به من مزد جهاد شهدا را دادم
به ضریحت دو سه تا بوسه بدهکار شدم
حکم جلبم را گرفتی " هشت سال " حبس حرم
ماه بندگی، ماه زندگی، ماه رمضان
ماه معرفت، ماه مغفرت، ماه رمضان
ماه عاشقی، ماه لایقی، ماه رمضان
ماه خدا، ماه عبادت و نیایش
ماه خدا، ماه نمودورُشدوسازش
ماه خدا، ماه یه دستی وپالایش
(بحق صاحب ماه
استغفر الله)(4)
ماه هم دلی، ماه کاملی، ماه رمضان
ماه پرورش، ماه بخشایش، ماه رمضان
ماه شوروشین، ماه عالمین، ماه رمضان
ماه خدا،ماه نزول کل قرآن
ماه خدا،ماه قشنگ اهل ایمان
ماه خدا،ماه شریف حی منان
(بحق صاحب ماه
استغفر الله)(4)
****************
مجتبي دسترنج
لذت افطار با خرمای نخل کربلاست
خوش بحال هرکه از زهرا زیارت راگرفت
یا غیاث المستغیثین گفت و پاسخ داده شد
نیزه ای روی لب خشکش اجابت را گرفت
شب جمعه واحسینا...
رمضان الکریم" مناجات"
خبر آمد رمضان است خدا میبخشد
بی کم وکاست وبی چون وچرامیبخشد
معصیت کارترین باشی اگر با توبه
وسط بزم مناجات و دعا میبخشد
قطره ای اشک زچشمت بچکد میبینی
که چه آرامشی این حال بکامیبخشد
تیرشیطان به دلت کرده اثرغصه نخور
که خداوند طبیبانه دوا میبخشد
رنگ این شهر عوض گشته یقینا برما
خیرو برکت ز قدوم شهدا میبخشد
سفره داری خدا فرق عجیبی دارد
میهمان را عوض آب و غذا میبخشد
آنقدر بخشش او وسع زیادی دارد
که دراین ماه بخواهد همه را میبخشد
دیدکردار بدم را ولی نادیده گرفت
اوکریم است وکریمانه خطامیبخشد
- - -
محمدحسن بیات لو
مناجات با خدا
الهی الهی الهی الهی!
نگاهی نگاهی نگاهی نگاهی!
تو هستی پناه همه اهل عالم
مرا غیر عفو تو نبود پناهی
گناه و خطای همه اهل عالم
به دریای عفو تو نبود گناهی
ندارم به غیر تو رب کریمی
نداری چو من بندۀ روسیاهی
نه رویی که بر درگهت آورم رو
نه کاهی که کوهی ببخشی به کاهی
نه تابی که در نار قهرت بسوزم
نه اشکی که جاری کنم گاهگاهی
گناهان بسیار از چار جانب
به من حمله آرند همچون سپاهی
به تنگ آمد از درد بیدردیام دل
نه دردی نه اشکی نه سوزی نه آهی
همه هست من هست بار گناهم
همه زندگانی عمرم تباهی
همه راهها بسته بر روی "میثم"
ندارد به جز باب عفو تو راهی
غلامرضا سازگار
خدای من...
جای اندیشه های آل الله
آه، در وصف خال و لب ماندیم
آب در کوزه بود و ما غافل...
از معارف کمی عقب ماندیم
گرچه خسران زیاد و فرصت کم
گرچه بسیار دیر؛ برگردیم
باید آنگونه شد که میخواهند
باید از این مسیر برگردیم
ما مباهات میکنیم فقط
به "امیر البیان"ی مولا
کل "نهج البلاغه" را صد بار
"جرج جرداق" خواند اما ما
نشده قدر روزی یک صفحه
با "صحیفه" کمی عجین باشیم
کاش مانوس یادگاریِ
"حضرت زین العابدین" باشیم
زندگی زیر سایه ی صنعت
لنگ مان کرده، کورمان کرده
"شیخ عباس" بگذر از ما، کار
از "مفاتیح" دورمان کرده
ساعتی ندبه با خدا، اصلا
حال یک ربع هم به جرأت نیست
ما کجا مکتب حسین کجا؟
"عرفه" لااقل سه ساعت نیست؟
فارغ از کار و بارها باید
روی لب خواند "ربنا" قدری
وقت آن است میهمان بشویم
بر سر سفره ی دعا قدری
محمد کاظمی نیا
ای کاش که در یک سحر از ماه خدا
صوتی برسد برای شیعه ز سماء
جبریل امین گوید : ای اهل جهان ،
حکم فرج مهدی تان شد امضاء...
الساعة ان شاءالله
خدای خوبم...
اگرچه باز زدم زیر هر قرارم من
نبند در برویم با تو کار دارم من
گناهکارم اگرچه امیدوارم من
ترحمی بکن امشب که زار زارم من
سلامتی تنم را به معصیت دادم
مریض خواهش نفسم برس به فریادم
دعای خیر نکردم دعا مصیبت شد
شفا زغیر گرفتم شفا مصیبت شد
به سجده رفتم ودیدم ریا مصیبت شد
نماز و روزه ی من شد قضا مصیبت شد
کسی شدم که به نفس احترام میکردم
سر حلال توفکر حرام میکردم
گذشت شور جوانی چقدر پیر شدم
زناتوان شدنم سوختم حقیر شدم
غرور کاذب من رفت و سربه زیر شدم
گناه چیره به قلبم شدواسیرشدم
گدای خلق شدم از مواجب افتادم
ز فیض مستحب و فیض واجب افتادم
دوباره سفره ی لطف تو واشد این شبها
دوباره مجلس گریه به پاشد این شبها
زمان عاشقی بنده ها شد این شبها
تمام خواهش من کربلا شد این شبها
که این حرم همه ی عمر قبله گاه من است
پناه عالمین تا ابد پناه من است
تپش تپش دل زهرا حسین میخواند
مسیح بهر مداوا حسین میخواند
چه کرده است که دنیا حسین میخواند
نماز میت مارا حسین میخواند
کسی نبود بخواند نماز آقا را
به سُم اسب کشیدند خمس طه را