راسخون

اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

دیشب قلم در دست هایم بی قراری کرد
صحن ورق های سپیدم را بهاری کرد
دیشب که روح شعر از امید خالی بود
تا نامت آمد باز میل ماندگاری کرد
با واژه ها حرف دلم را تا زدم دیدم
مضمون به مضمون عشق را با خویش جاری کرد
ناگاه شوری در درون من به پا گشت و
در خاطرم یادآوریِ روزگاری کرد...
...که قلب کعبه شور ابراهیم را حس کرد
بیت خدا را دست حق از نار عاری کرد
جبریل که آن روز و آن جا گفت جاء الحق
روز ظهورت هم به دنیا گفت جاء الحق
امشب تماماً حس من پرواز می گردد
چنگ دلم با تار مویی ساز می گردد
داوود می خواند نوای نای من از عشق
صوت کَریهِ حنجرم آواز می گردد
امشب ز خود بیرونم و در خویش می رقصم
جان مست ناز دلبری طناز می گردد
صبح سپید آخرین موعود می آید
یا شام تار غیبتی آغاز می گردد
انگار امشب هم به ما شادی نمی آید
آخر نمی دانیم او کی باز می گردد
اما جدا از حرف های تلخ هجرانش
شادیم ما از مقدم آدینه بارانش  
آن شب عروس فاطمه مهمان کوثر بود
آن شب گل نرگس گل دامان کوثر بود
آن شب ز عطر رازقی عالم طراوت داشت
زیرا زمان بارش باران کوثر بود
آن شب ز جام عشق نرجس را چشانیدند
از باده ای کز چشمهٔ جوشان کوثر بود
آن شب مُسلّم لیلة القدر خدا بود و
وقت نزول آخرین قرآن کوثر بود
آن شب زمین سامره برخویش می بالید
زیرا که مهد یوسف کنعان کوثر بود
آن یوسفی که خلق و خوی فاطمی دارد
بر گونهٔ سرخش نشانی هاشمی دارد
هر کس که آقا بود آقای دو دنیا نیست
هر کس که لیلا بود جایش در دل ما نیست
هر کس که منجی بود در وقت ظهور او
سربازهای پا رکابش خضر و عیسی نیست
ما را نگاه توست لایق می کند ور نه
هر قطره ای که لایق امواج دریا نیست
یوسف خودش این را نوشت و پاش امضا کرد
هر یوسفی که یوسف کنعانِ زهرا نیست
بس که جمالت مثل قرص ماه می ماند
یوسف ز شرمت باز هم در چاه می ماند
تکیه بزن بر کعبه، کن فریاد نامت را
فریاد کن فریاد کن حُسن تمامت را
برگو انا المهدی، انا بن الفاطمه، حیدر
بلکه بفهمد عالمی اوج مقامت را
خورشید زهرا آسمان را آفتابی کن
تا روی تو کامل کند نور امامت را
برگرد و مرحم باش بر زخم دل زهرا
تا حس کند زخم عمیقش التیامت را
با یا لثارات الحسینِ پرچمِ سرخت
دنیا ببیند در مدینه انتقامت را
در کربلا از عاشقانت میزبانی کن
بر منبر از فضل عمویت مدح خوانی کن
ما بیقراریم و قراری چون شما داریم
ما فصل سردیم و بهاری چون شما داریم
در جاده های غربت و تنهایی دنیا
امیدواریم و سواری چون شما داریم
قدرت به دست ماست تا وقتی شما هستی
تنها نمی مانیم و یاری چون شما داریم
حرف از فرج گفتیم در هر جای دنیا تا
دنیا بداند افتخاری چون شما داریم
پای ولایت ما همه تا پای جان هستیم
تا مقتدا هست و نگاری چون شما داریم
ما اهل کوفه نیستیم اما علی تنهاست
برگرد ای منجی ما این جا علی تنهاست
من با شما قدری غریبم، آشنایم کن
در خویش غرقم کن به عشقت مبتلایم کن
مگذار از بند اسیریّت رها گردم
من را برای خود کن و از خود جدایم کن
ماه خدا نزدیک اما از خدا دورم
امشب مرا آمادهٔ ماه خدایم کن
با کوله بار حاجتم، دستم به دامانت
امشب بیا بین قنوت خود دعایم کن
یا زائر قبر نهان مادرت زهرا
یا که بیا و زائر کرب و بلایم کن
امشب مرا با گوشه چشمی آسمانی کن
آقا بیا و مرغ دل را جمکرانی کن 
شاعر : محمد علی بیابانی

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

ذکر امن یجیبه، سرود هر فرشته
دست حق با خط نور،رو برگ گل نوشته
آمده نازنینی، که طاووس بهشته
در آسمان‌ها غوغاست، محفل شادی برپاست

 

میلاد گل نرگس، امید دل زهراست
گل زهرا بیا بیا(4)
حضرت داورگوید،یااباصالح
ماسوایکسرگوید،یااباصالح
سوره کوثرگوید،یااباصالح
زیرلب رهبرگویند،یااباصالح
درآسمانها غوغاست،محفل شادی برپاست
میلادگل نرگس،امید دل زهراست
گل زهرابیابیا(4)
برده دل ازدو عالم،شمیم بوی مهدی
می زند خنده نرجس،به ماه روی مهدی
وجاءالحق نوشته(روی بازوی مهدی)2
طراوت گل آمد،روح توسل آمد
مژده رسیدازبالا،که مصلح گل آمد
گل زهرابیابیا(4)
جنت الماوی گوید،یااباصالح
درجنان طوباگوید،یااباصالح
هرنفس عیسی گوید،یااباصالح
معجزموسی گوید،یااباصالح
درآسمانهاغوغاست محفل شادی برپاست
میلاد گل نرگس،امیددل زهراست
گل زهرابیابیا(4
وارث ذولفقارامیرالمومنینه
تک سواره حجازه،سحرخیزمدینه
همه عشقش توعالم،یل ام البنینه
خورشیدعالم تابه،مهدی در نایابه
خاتم الحجج آنکه،منتقم اربابه
گل زهرابیابیا(4)
ای خدای زیبایی،اباصالح
ماه بدرزهرایی،اباصالح
آرزوی دلهایی،اباصالح
کی زکعبه می آیی،اباصالح
ذکر امن یجیبه سرود هر فرشته
دست حق با خط نور، رو برگ گل نوشته
آمده نازنینی، که طاووس بهشته
در آسمان غوغاست، محفل شادی برپاست
میلاد گل نرگس، امید دل زهراست
گل زهرابیابیا(4)

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

جمال غیب و شهود است این که می آید
تمـام رحمت و جود است این که می آید
شعیب و صالح و هود است این که می آید
عزیـز مصـر وجـود است ایـن که می آید
زهـی بـه مرتبـه و عـزت پیامبـرش
سپاه بدر و احد ایستاده پشت سرش
تمـام عالـم ایجـاد مـی شود حـرمش
حرم گذاشته از دور دیـده بـر قـدمش
مسیح زنده کند باز، جان ز فیض دمش
به روی دوش علمـدار کـربلا، علمش
خـروش لشکر او انتقام خون خداست
نـدای حنجر خـونین سیـدالشهداست
نقاب غیبت خود را ز چهره باز کند
رخ نیـاز بـه درگـاه بــی‌نیـاز کند
مسیح پشت سر حضرتش نماز کند
برای بیعت او دست خـود دراز کند
نگه کنید شهیدان چه گونه سرمستند
برای یاری او زنده گشته، صف بستند
بیا که حجر ز هجر تو اشک می بارد
بیا که کعبه بـه دور سرت طواف آرد
بیا که بـر قـدمت رکن، دیده بگذارد
بیا که فاطمـه تنهـا تـو را تو را دارد
بیا که تا تو نیایی، زمان محرمِ توست
بیا که پیرهــن پـاره تو پرچم توست
بیا که قلب جهان بی قرار توست، بیا
بیا که چشم همه اشکبار توست، بیا
بیا که تیـغ خدا ذوالفقار توست، بیا
بیا که فاطمه چشم انتظار توست، بیا
بیا که «میثم» دل سوخته به محضر تو
گلاب اشک فشاند به خاک مادر تو 
شاعر : غلامرضا سازگار

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

ز بام عرش مي‌آيد اشارت‌هاي پنهاني
تمام لحظه‌ها پر مي‌شود از عطر عرفاني

صداي عشق ميآيد از آنسوي نهايتها 
معطر ميشود عالم از اين آواي سبحاني

 


نواي سبز توحيد است تا هفت آسمان جاري 
نواي آشناي نغمه هاي سبز قرآني

به سمت نور ميخواند کسي دلهاي شيدا را 
به بزم عشق ميخواند کسي ما را به مهماني

کسي از جنس گلها از تبار آبي دريا 
ودست مهربانش چاره درد و پريشاني

کسي وامي کند دروازه هاي روشنايي را 
که تا پايان بگيرد قصه شبهاي ظلماني

زلبخندش شکوفا ميشود باغ گل نرگس 
زلبخندي زلال و روشن و شفاف و روحاني

حضورش نورميبخشد تمام بزم هستي را 
زنورش ميشود هر جاي اين عالم چراغاني

سرود عشق ميخواند فلک از شوق ديدارش 
سرود مهرميخواند دل، اين درياي توفاني

گل فرياد ميرويد زحجم خاک از شوقش 
به پايان ميرسد چشم انتظاري هاي طولاني

بساط شادمانيها مهيّا گشته در هر جا 
رسيده فصل گلها، فصل زيباي گل افشاني

نصيب عاشقان از فيض ديدار گل رويش 
نگاهي آفتابي، ديدهاي از شوق، باراني

چراغ روشني بايد شبستان ولايت را 
وميتابد به صحن عشق آن خورشيد کنعاني
 
به زيرسايه سبزش جهان آسوده ميماند 
گلستان ميشود عالم از اين مولود نوراني
منبع:سایت گلچین

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

دفترم واژه به واژه چشمه ای از نور شد
تا که نامت در میان قلب آن منظور شد
نامتان آمد دل غمدیده ام مسرور شد
بزم شادیمان به امید وصالت جور شد
مرتضی و مصطفی از روی پاکت منجلی
ذکر دل امشب به عشقت یا محمد یا علی
موج گیسوی تو دل از موج دریا برده است
نور رخسار تو دل از ماه شبها برده است
خال روی تو دل از نوح و مسیحا برده است
قد و بالایت دل از صد قد رعنا برده است
نور رویت جلوه گر در آسمان و نه فلک
می چکد از گوشه ی ابروی تو حور و ملک
با نگاه مهربانت قطره دریا می شود
واله و مجنون رویت قلب لیلا می شود
از شمیم روی تو گلزار، صحرا می شود
با ظهور تو هویدا قبر زهرا می شود
بر تمام انبیا و اولیا رهبر تویی
آینه بر چهره ی عباس آب آور تویی
از رخت گردیده ساطع جلوه های دلبری
همچو زهرا بر همه جان دو عالم کوثری
وارث دین خدا و ذوالفقار حیدری
مهدی صاحب زمانی و شفیع محشری
دل ز نرجس نه که یک دل بلکه صد دل می بری
بر قد و بالای تو نازد امام عسگری
در تمام زندگی با قلب ما همراه تو
از تمام رمز و راز عالمی آگاه تو
مصحف قرآن تو و تالی کتاب الله تو
رهبر و فرمانده و میر و امیر و شاه تو
کل عالم ریزه خوار سفره ی احسان تو
دست یک عالم دخیل گوشه ی دامان تو
با نگاهت پر بگیرد مرغ دل تا آسمان
کاش یابم از مکان خیمه ی سبزت نشان
هر دم از عشق رخت ای مهدی صاحب زمان
بوسه می گیرد لبم از خاک پاک جمکران
ای قرار سینه های بیقرار ما بیا
با نگاهی روزی ما کن شبی را کربلا
شاعر : ناصر شهریاری

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

آن روز که ما را ز گل خام سرشتند

در مدرسه عشق شما نام نوشتند



چون روز ازل نام مرا شیعه نهادند

جز عشق تو مـهدی دگرم هیچ ندادند

 




آقا همه جا نام شما ورد زبان است

بر منتظرت هجر شما بار گران است



آن غایب حاضر که رهش راه نجات است

او یوسف زهراست که در قید حیات است



وصل تـو بهاریست که پاییز ندارد

روی تو جمالیست که مه نیز ندارد



آقا دل ما شعبه ای از عشق وصالت

خارج ز شمار است همه لطف و کمالت

شاعر: محسن زعفرانيه

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

عیـد است ولـی عیـد قیـام بشریت
در پرتــو میــلاد امـــام بشــریت
بـا دست کــرم ذات خداونـد تعـالی
زد سکــۀ اقبــال بــه نـام بشریت
از خم طهورا که خدا ساقی آن است
بـا دست خـدا پـر شده جام بشریت
امشب ببر ای باد صبا پیشتر از صبح
بـر سامـره پیـوسته سـلام بشـریت
عالم همـه‌جـا وادی طــور است ببینید!
در دست حسن مصحف نور است ببینید
خیزیـد همـه سـورۀ والشمس بخـوانید
گل در قـدم مهــدی موعــود فشـانید
از جـام شرابـی که خـدا ساقی آن است
پیوستــه بنوشیـد و بـه یـاران بچشانید
تنها نه فقط شب، شبِ مهدی‌ست، بگویید
میــلاد ائمــه اسـت بدانیــد بدانیـــد
خیزیـد و ببندیــد همـه بار سفر را
محمل به سوی کعبۀ مقصود برانید
امشب خبری خوش به بنی‌فاطمه آمد
بـوی گـل نـرگس بـه مشام همه آمد  
عیـد ملک و جـن و بشر باد مبارک
بـر شـانۀ خورشیـد قمـر باد مبارک
طوبـای امیـد همه خوبان جهـان را
در نیمـۀ ایــن مـاه ثمـر باد مبارک
آوای خدا می‌شنوم از لب مهدی
این زمزمـه بر مرغ سحر باد مبارک
پیغـام خـدا را برسانیــد بـه نرگس
کای مـادر فرخنده! پسر بـاد مبارک
ای خیل ملک پیش روی مادر مهدی
آییــد و بگردیـد بـه دور سـر مهدی
دیدید همه کعبۀ روح شهدا را
دیدید همه آینـۀ غیب‌نمـا را
دیدید همه بر سر دست حسن امشب
هنگام سحر صورت مصباح‌ هـدی را
امشب همه بـار سفـر سامـره بستیم
داریم بـه دل شوق تماشـای خـدا را
از مرغ سحـر بـا گل لبخنـد بپرسید
کی دیده در آغوش سحر شمس ضحی را
یاران! شب عیـد آمده بیدار بمانید
باید همه از فاطمه عیدی بستانید
این جان جهان، جان جهان، جان جهان است
این روح روان، روح روان، روح روان است
این چارده آیینه جمال است به یک حسن
آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است
ایـن ختـم ائمــه اسـت بدانیـد بدانیــد
چونـان کــه نبی خاتـم پیغامبران است
گــر کفــر نبــاشد بگـذارید بگـــویم
چشمان خـدا بـر مـه رویش نگران است
هر لحظه پدر شیفتۀ تاب و تب اوست
ناخـورده لبن آیـۀ قرآن به لب اوست
این است که دادنـد امامـان خبرش را
داده است خدا مژدۀ فتـح و ظفرش را
تا آیـۀ قـرآن بـه لـبش بود، مـلایک
دیدنـد به لـب خنـدۀ شـوق پدرش را
ای کاش نبی بود که بوسد چو حسینش
تنها نه دهان بلکه ز پا تا به سرش را
جاءالحـق بـازوش کـه دیدیـد ببینید
نقش زهـق‌البـاطل دست دگـرش را
این نور دل فاطمه فرزند حسین است
بر لعل لبانش گل لبخند حسین است
ای خلـق جهـان منتظر روز ظهورت!
پیوستـه زمـان منتظـر روز ظهـورت
هم در غم هجران تو پیران همه مردند
هم نسـل جـوان منتظر روز ظهورت
بلبل سر هر شاخـه غزلخـوان فراقت
گل‌هـای خـزان منتظـر روز ظهورت
تو یوسف گم‌گشتۀ اسلام چو یعقوب
بـا قـد کمـان منتظـر روز ظهـورت
یعقوب به ما مژده دهد آمدنت را
از مصر شنیدیم بوی پیرهنت را
ای دست خدا! دست خدا یار تـو باشد
بازآ که حـرم عـاشق دیـدار تـو باشد
بازآ که حسین‌بن‌علی چشم به راه است
بازآی کــه عبـاس علمـدار تـو باشد
تو یوسف زهرایی و صد یوسف مصری
سردرگم و جان بر کف بازار تـو باشد
بازآی که هفتاد و دو سربـاز حسینی
دلباختــۀ مکتـب ایثــار تـو بــاشد
تو پاسخ فریـاد امـام شهدایی
تو منتقم خـون امام شهدایی
بازآی که آییـن پیمبـر بـه تـو نازد
بازآ که علـی، فاتح خیبـر به تو نازد
روزی که بگیری به کفت تیغ علی را
آن روز ببیننـد که حیـدر به تو نازد
روزی که ز قبر، آن دو نفر را تو درآری
حق است که صدیقۀ اطهر به تو نازد
آن روز ببیننـد همــه بـا گـل لبخند
بر شانـۀ بابا علـی‌اصغـر بـه تـو نازد
ی وسعت ملک ازلی محفل نورت
ما عیـد نداریـم مگـر روز ظهورت
از لالــۀ زخـم شهــدا خنـده برآید
کای منتظران! منتظران! منتَظَر آید
از چار طرف چشم گشاییـد به کعبه
تـا سوی حرم حجت ثانـی‌عشر آید
این یکه‌سواری که نهد روی به کعبه
مهدی‌ست که از بهر نجات بشر آید
چشم همه روشن که به فرمان الهی
از پیــرهن یــوسف زهـرا خبـر آید
«میثم» چه نکو گفت تو را دوست که شاید
ایـن یار سفـر کـرده همیـن جمعه بیاید
شاعر : غلامرضا سازگار

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

همه ی زندگی و - دار و ندار من به پای تو

همه ی دلخوشیمه - دیدن جمال زیبای تو

غم دل واپسی - که تو کی می رسی- میزنه آتیش بر دل زارم

با دل زارم - می خونم یارم - تویی دلدارم - دوست دارم

گل نرگس بیا 3 آقا آقا

گل نرگس بیا 3 یابن الزهرا (س) 

***   ***   ***

جون ناقابل من - الهی بریزه به پای تو

یعنی میشه بشنوم - یه روزی صدای زیبای تو

می تکونی دلم - تویی آب و گلم - با صدای انالمهدیِ عالم

تویی غم خوارم - تو کس و کارم - می خونم یارم - دوست دارم

گل نرگس بیا 3 آقا آقا

گل نرگس بیا 3 یابن الزهرا (س)

***   ***   ***

وقتی عاشقت شدم - تو شدی دلدار و دلبر من

وقتی سائلت شدم - سایه ی تو بوده بر سر من

همه ی دلخوشی- به کجا می کشی - عاقبت می کشی این دل زارم

جز تو دلدارم - کسی ندارم - می خونم یارم - دوست دارم

گل نرگس بیا 3 آقا آقا

گل نرگس بیا 3 یابن الزهرا (س)

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 سیــد وقـت ولادت بـه نیمـه شعبــان                  
یـگـانــه مـنـجـی دنـیـا بیـا امـام زمـان
ظهـور کـن ، رخ زیبـای خود نشـان بده           
بگـو چگـونـه بگیـرم ز چهـره تو نشـان
هــنـــوز در پـی دیــدار تــو گـرفــتـــارم           
نیـامـدی و دلـم را شکـسـتـی آقاجان
خدا کنـد که ظهـور تـو را نظـــاره کنـم            
خدا کند که ببینم تورا به این چشمان
ببیـن که بر سر راهت نشستم ای آقا
منـم به عشق تو مجنونم و تویی لیلا
بـرای دلـبــری مـا تــو آفـریــده شـدی         
 بـرای رهـبــری خـلـق برگـزیـده شـدی
تو یوسف سربـازار هستـی و با اشک          
برای اینکه عزیزم شوی خریـده شـدی
به غیر تو دل من بـود مثـل شب تاریک          
که سر زدی و برای دلم سپیده شدی
تو در کنـار منی من تـو را نمـی بینـم           
چه شد؟ اگر چه که بارها به چشم دیده شدی
ز روی چشم من آقـا حجـاب را بــردار
بـرای دیـدن رویـت دگـر نـمـانـده قــرار
امید قلب پـدر هستی ای گل نرگس       
 به شام تار،قمر هستی ای گل نرگس
پـدر نـهــاد بـه روی تـو نـام احـمــد را       
  تو مصطفای دگرهستی ای گل نرگس
در آسـمــان ولایـت تـو اخـتـــر دگـری 
 تو آخرین ،گوهر هستی ای گل نرگس
جهـان بـرای نبـودت  ستـاره می ریزد         
قــرار دیــده تـر هستی ای گل نرگس
تمـام هستـی محسـن تویی بیا دلبـر
بـزن تو تکیه بـه آن در بگـو علی حیـدر
 شاعر:سید محسن حبیب الله پور

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

امشب زمين و آسمان‌ها غرق نور است
ذرات عالم را سراپا شوق و شور است

امشب تمام کهکشانها در خروشند 
زيبا رخان آسماني نقره پوشند

 

 
بر طاقها رنگين کمان نور بستند 
از عرش تا دروازه هاي دور بستند

در بزم هستي شور وحالي جاودانه است 
آهنگ سبزيک سرود عاشقانه است

افلاکيان در انتظار يک ظهورند 
در اضطراب لحظه پاک حضورند

درهاي رحمت را ملائک باز کردند 
مرغان عاشق، تا خدا پرواز کردند

هر ذره را در دل هزاران پيچ و تاب است 
شور و شرار و شعله هاي التهاب است

دريا، نوايي خوش زرقص موج دارد 
هر قطرهاي در سر هواي اوج دارد

از بهر ديداري زمين در انتظار است 
هر ديده در راه است و هر دل بيقرار است

بانگ طرب خيزد زخاک لاله زاران 
هر لاله ميخواند سرود نوبهاران

لبخند نرگس صد هزاران راز دارد 
بوي وصال و شور يک اعجاز دارد

از خاک ميجوشد زلال زندگاني 
بر پاست در افلاک بزم شادماني

گلهاي عشق ومهروايمان فرش راه است 
آري! جهان در انتظار فجر ماه است

ماهي درخشان بر جبين عالم پاک 
تاج سر، هستي، نگين عرش و افلاک

عطرگل روي محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) را نشان است 
دين خدا را همچو گنجي شايگان است

او ارمغان بينظير ملک هستي است 
اسطوره عدل و نشان حق پرستي است

او آيه اي زآيات پاک ذوالجلال است 
درياي عشق و مظهر عدل و کمال است

گنجينه اسرار حق، فجر رهاييست 
آيينه انوار پاک کبرياييست

او برفرازد پرچم عدل خدا را 
احيا کند آيين پاک مصط في (صلي الله عليه وآله وسلم) را

ماهي فروزان از زلال نور سرمد 
منجي عالم، قائم آل مح مد (صلي الله عليه وآله وسلم)

ميآيد و با او طلوعي جاودانيست 
پايان ظلمتها و فصل شادمانيست

تضمين غزلي از مولانا

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

  آمدی جان به فدایت مهدی
قلبها گشته سرایت مهدی
وقت میلاد تو جبرییل امین
می کتد مدح و ثنایت مهدی
هر وجب خاک زمین این شب نور
سرگذارد کف پایت مهدی
مادرت فاطمه بابت حیدر
جان به قربان نیایت مهدی
آمدی منتظران با دل تنگ
همه محتاج عطایت مهدی
بس که خو بی ، ز تو باریدن کرد
آسمان گشته گدایت مهدی
بِنِگر این شب نورانی و خیر
دل ما کرده هوایت مهدی
تو بگو منتظرا بار دگر
آمدی جان به فدایت مهدی 
شاعر:وحید حجتی

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

اي خوشا يک دل، دل لبريز عشق 
لحظه هاي سبز و عطر آميز عشق
 
اي خوشا عشق و خوشا دلدادگي 
اي خوشا با عشق خوبان زندگي

 

 
ما که دلهامان لبالب از خداست 
جانمان سرچشمه مهر و صفاست

ما که چون آيينه سبز و ساده ايم 
دل به سوداي محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) داده ا يم
 
آفتاب معرفت نور يقين 
لطف يزدان رحمةٌ للعالمين
 
آخرين پيغام از سوي خدا 
ترجمان عشق معناي صفا
 
او تمنّاي دل تنهاي ماست 
دردهاي غربت ما را دواست
 
ما که از عشق علي عليه السلام دم مي زنيم 
پشت و پا بر هر دو عالم مي زنيم
 
با علي در سوز و ساز ديگريم 
زآتش سوزان عشقش، پرپريم

شورش دلهاي ما، عشق علي است 
ضامن فرداي ما عشق علي است
 
سر سپار راه مولاييم ما 
سر به سر شوق و تولاّييم ما
 
عشق زهرا (عليها السلام) آتشي در جان ماست 
شعله سوزنده پنهان ماست

کيست زهرا عليها السلام؟ نو گل باغ بهشت 
قصه زيباي سرخ سرنوشت

چشمه خورشيد رخشان، فا طمه عليها السلام 
کوثر تقوي و ايمان فا طمه (عليها السلام)

از غمي همواره در تاب و تبيم 
همنواي ناله هاي زينبيم (عليها السلام)

کيست زينب (عليها السلام)؟ باور آيينه ها 
وارث گلهاي سرخ کربلا
 
قهرمان قصه هاي آرزو 
اعتبار و افتخار و آبرو

باز هم مائيم و داغ کربلا 
داغ و درد لاله هاي نينوا

باز ما و لحظه هاي انتظار 
انتظار مردي از نسل بهار

مهد ي (عليه السلام) زهرا (عليها السلام) امام 
آخرين مهدي موعود (عليه السلام) پرچم دار دين

از تبار آسمان و آفتاب 
يادگار نسل پاک انقلاب

آخرين فرياد سرخ روزگار 
فصل پايان حديث انتظار

دوستي با آل طاها عاشقيست 
با شقايق هاي زهر ا (عليها السلام) عاشقي ست

آل طاها رمز«ياء» ورمز«سين» 
واژهايسرخ قرآن مبين
 
آفتاب آسمانِ باورند 
راه سرخ عشق را روشنگرند

عشق،سرفصل کرامات خداست 
عشق مارارهبر است ورهنما است

عشق جان را قوّت بال وپراست 
دل به دست عشق دادن،خوشتر است

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 چقدر پرچــم سـبز چقــدر زيبـايي
چه احتزاز قشنگ پر از شكوفايي
 چه اسم هاي لطيفي به رقص آمده اند
چه دلنشـين و صميمي ؛ چقدر رويايــي
دوباره اسـم تو را طـرح نو زديم ايـنجا
نوشته ايم به خط دعــا كه مي آيي
چقدر چشـم و چــراغ اميد روشـن شد
چقدر شهر من امشب شده تماشايي
دوباره شهر به نامت وضو گرفته ؛ بيا
بيــا كه تا نشـده باز شهر ، دنيــايي
دوباره آمــــدي از پشت ابـــــر پيش ما
چه پشت ابر چه اينجا ، هميشه آقايي
نفس به باغ پريشاني ام بزن امشب
نفس بزن كه تـــو بالاتر از مسيحايي
شاعر:رحمان نوازنی

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

باز گيتى پاى تا سر، مطلع الانوار شد
مطلع الانوار، گيتى از جمال يار شد
نيمه ى شعبان رسيد و مولد مهدى بود
آن شهى، كو خاك راهش گلشن ابرار شد

 

شام احبابش ز شادى، همچو روز روشن است
روز اعدايش ز غم، مانند شام تار شد
از همايون مولد سلطان لاهوتى مقام
عطرآگين، سرزمين سامره بسيار شد
خيز و شو آماده جانا، از پى تبريك عيد
كز صفا اقطار گيتى، غيرت گلزار شد
اين دو رنگى را بنه از سر، بيا يكرنگ باش
حبّذا ملكى، كه از خواب گران بيدار شد
اين چراغان هم بود از يمن يكرنگى به پا
كز صفا مانند گلشن، كوچه و بازار شد
هست مولود همايون ولى كردگار
آنكه تابان از جمالش، جلوه ى دادار شد
حجت يزدان، ولى عصر، نور ذوالمنن
آنكه ذاتش، در بناى معدلت، معمار شد
اى پناه ملك و ملت، پرده بردار از جمال
ملك و ملت موكبت را، طالب ديدار شد

منبع:سایت راسخون

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

امشب از باد صبا، بوی کسی می‏شنوم
هر نفس، بوی مسیحا نفسی می‏شنوم
مژده‏ی آمدن دادرسی می‏شنوم
اندرین بادیه بانگ جرسی می‏شنوم
حمدلله که از آه اثر کرده‏ی ما
خبری می‏رسد از یار سفر کرده‏ی ما
شب قدر است شب نیمه‏ی شعبان، آری
ریزد امشب به جهان رحمت یزدان آری
می‏دمد روح دگر در تن ایمان، آری
می‏رسد مصلح کل، منجی انسان آری‏
لیله‏ی نیمه‏ی شعبان، سحری خوش دارد
سحر نیمه شعبان، اثر خوش دارد
خلف منتظر عترت طاها آمد
زاده‏ی منتقم حضرت زهرا آمد
بندگان! خاک ببوسید که مولا آمد
گو به فرعون زمان، ثانی موسی آمد
آن که رسم ستم از روی زمین بردارد
که به عالم، اثر از جور و جفا نگذارد
غیر ازو نیست کسی رهبر و سرور، ما را
لطف او سایه برانداخته بر سر، ما را
رسد از میمنتش رزق مقدر، ما را
آید از مرحمتش رحمت داور، ما را
قلب عالم بود و زنده همه عالم ازوست
چشمه‏ی رحمت و گلزار جهان خرم ازوست
این شب تیره به پایان رسد انشاءالله
یوسف از مصر به کنعان رسد انشاءالله‏
دردها را همه درمان رسد انشاءالله
چون که آن حجت یزدان رسد انشاءالله
اندر آن روز که او سر ز یهودان گیرد
شیعه‏ی بی سر و سامان، سر و سامان گیرد
یارب! آن منتظر اهل ولا را برسان
یارب! آن ریشه‏کن ظلم و جفا را برسان
یارب! آن زنده ‏کن صدق و صفا را برسان
یارب! آن ریشه‏کن ظلم و جفا را برسان
برسان آن که بود مبتکر صلح جهان
تا ازو، روی زمین پر شود از امن و امان
به خدا بار فراق تو کشیدن سخت است
جرعه‏ای از می وصلت نچشیدن سخت است
هر سخن جز سخنی از تو شنیدن سخت است
همه را دیدن و روی تو ندیدن سخت است
ای ز نور تو دل و دیده فروزان ما را
در غم خویش ازین بیش مسوزان ما را
ای نظام دو جهان بسته به تار مویت
انس بگرفته دل ما به سر گیسویت
دیده گر قابل آن نسیت که بیند رویت
سوی عالم نظری، ای دل عالم سویت
از همه عالم و آدم به خیال تو خوشیم
در شب هجر به امید وصال تو خوشیم
ای که اکناف جهان، سفره‏ی عام تو بود
رشحه‏ی فیض ابد، ریزش جام تو بود
مصلح کل تویی و صلح به نام تو بود
رجعت آل علی بعد قیام تو بود
این تویی آن که جهانت همه تسخیر شود
دولت آل علی از تو جهانگیر شود
شاعر:موئید