اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)
با خنده شکوفا
لبهای حسن شد
بر دامن نرگس
پیدا یاسمن شد
خوش آمدی – خوش آمدی – یا بن طاها
هستی از وجودت
شد غرق طراوت
بگشا لعل لب را
قرآن کن تلاوت
خوش آمدی – خوش آمدی – یا بن طاها
گیسوی کمندش
باشد شام قدرم
روی دل نوازش
باشد ماه بدرم
خوش آمدی – خوش آمدی – یا بن طاها
من بر چین زلف
مشکینت اسیرم
ترسم عاقبت از
هجرانت بمیرم
خوش آمدی – خوش آمدی – یا بن طاها
ابا صالح ابا صالح یا مولا
دل می زنم دل می زنم به دریا
دم می زنم دم می زنم ز مولا
به یار دیگه یه بار دیگه می خونم
از خورشید زمین و آسمون ها
ابا صالح ابا صالح یا مولا
امشب تسبیح همه ی ملائک
ذکر یا صاحب الزمونه
سر سبزی و خرمی بهشت است
کاشی سبز جمکرونه
اون خال هاشمی چه دل فریبه
میگن که زلفش باغ عطر سیبه
نقش اون دو تا بازوی رشیدش
نصر من الله و فتح غریبه
پر شده آسمون از
نغمه های خوش عهدی
با پرچم جاء الحق
از راه می رسه مهدی
ابا صالح ابا صالح یا مولا
دل می زنم دل می زنم به دریا
دم می زنم دم می زنم ز مولا
به یار دیگه یه بار دیگه می خونم
از خورشید زمین و آسمون ها
ابا صالح ابا صالح یا مولا
این یاس زیبای دامن نرگس
یا طاووس اهل بهشته
که شد نگین یا بقیة الله
زینت پرهای فرشته
خیمه ی سبزش باغ گل یاس
وقت نماز خیلی شبیه زهراست
قد و بالاش قیامته به قرآن
شجاع و پهلوونه مثل عباس
با نگاه ملیحش
آخر دلبریه
همه دار و ندار
امام عسکریه
ابا صالح ابا صالح یا مولا
پرچم یا لثارات الحسینه
مثل عباس به روی دوشش
هیبت مرتضی توی نگاشه
کسی نیست حریف خروشش
کار صلح او همتا نداره
میون میدون تنها تک سواره
هیچ کس نمیشه حریف نبردت
آخه میون دستات ذوالفقاره
یه روز میاد انشاءالله
قائم آل طاها
دارند تمام یاراش
سربندهای یا زهرا
یا زهرا یا زهرا
مژده ای دل شب نیمه شیعیان آمد
بر تن مرده و بی جان جهان جان آمد
بانگ تکبیر نگر در همه عالم برپاست
همه گویند مگر جلوۀ یزدان آمد
عالم کون و مکان در طرب و وجد سرور
حور و غلمان و ملائک همه خندان آمد
از زمین نور ببالا رود امشب زیرا
نور خورشید امامت همه تابان آمد
فاش گویم که شود شاد دلت زین مژده
مهدی فاطمه آن مهر فروزان آمد
مهدی آل محمّد گل گلزار رسول
حجة ابن الحسن آن مظهر ایمان آمد
باب او عسکری و مام او را نرگس شد
زین دو گوهر ثمر لؤلؤ و مرجان شد
شاعر:احمد قاضی زاهدی
مظهر حسن سرمدی
یابن الزهرا
قائم آل رسول
یابن الزهرا
آئینۀ محمّدی
یابن الزهرا
دسته گل محمّدی
یابن الزهرا
خوش آمدی – خوش آمدی - یابن الزهرا
تو یوسف مصر منی
یابن الزهرا
تو جان و جانان منی
یابن الزهرا
لالۀ سرخ چمنی
یابن الزهرا
لالۀ سرخ احمدی
یابن الزهرا
تو حجت بن الحسنی
یابن الزهرا
دسته گل محمدی
یابن الزهرا
خوش آمدی – حوش آمدی - یابن الزهرا
خورشید و ماه و مشتری
یابن الزهرا
بر روی ماهش مشتری
یابن الزهرا
آمد جمال داوری
یابن الزهرا
آمد حسین دیگری
یابن الزهرا
آئینۀ محمّدی
یابن الزهرا
دسته گل محمّدی
یابن الزهرا
خوش آمدی – خوش آمدی - یابن الزهرا
مست سبوی تو منم
یابن الزهرا
عاشق روی تو منم
یابن الزهرا
اسیر موی تو منم
یابن الزهرا
گدای کوی تو منم
یابن الزهرا
آئینۀ محمّدی
یابن الزهرا
دسته گل محمّدی
یابن الزهرا
خوش آمدی – خوش آمدی - یابن الزهرا
دوستان هنگام بینایی شده
طلعت مهدی تماشایی شده
این امید هر نبی و هر ولی است
پای تا سر هم محمد و هم علی است
این پسر چشم و چراغ فاطمه است
این گل امید باغ فاطمه است
شمع جان عالمین است این پسر
طالب خون حسین است این پسر
این چراغ بزم در قلب شب است
این نوید انتقام زینب است
این امام عصر کلّ عصرهاست
صاحب نصر تمام نصرهاست
بردگان موسی به عالم آمده
مردگان عیسای مریم آمده
کیست مهدی کعبه جان همه
کیست مهد ی آرزوی فاطمه
کیست مهدی همدمی نشناخته
خلق نادیده به او دل باخته
کیست مهدی نور انوار خدا
کیست مهدی انبیا را مقتدا
کیست مهدی یاور مظلوم ها
کیست مهدی حامی محروم ها
کیسیت مهدی حجت ثانی عشر
کیست مهدی منجی کل بشر
شاعر:غلام
حجت ابن الحسن خوش آمد، خوش آمد
رهـــبر بت شکن خوش آمد، خوش آمد
آسمـــــــــــان و زمین دارد این زمزمه
جلوه گر شـــــــــــــد رُخ یوسف فاطمه
این جشن ولادت مبــــــــــارک بر همه
چراغِ انجمن خوش آمد، خـــــــوش آمد
در نیمـــــــــــۀ مــــــــاهِ شعبان المعظم
بــــــــــــوی گل نرگس پیچیده در عالم
این بــــــــــــــــود وصی رسول مکرم
گل باغ حسن خــــــوش آمد، خوش آمد
عاشقان عطــــــــــر گل از رخش ببوید
اهل دل نشــــــــــــان حق از او بجویید
زَهَقَ الباطل و جــــــــــاء الحقّ بگویید
رهبر بت شکن خوش آمـــد، خوش آمد
گــــــــــــلزار ولایت برگ و بر آورده
نرجس قُـــــرص ماهی در سحر آورده
صدف بحر قــــــــــرآن گوهری آورده
ولی ذوالمنن خــــــوش آمد، خوش آمد
آفرینش از گُـــــــــــــــــــــل نــــــــــــرگس گلستان امشب
آسمان دریـــــــــــــــــــــــا ولی دریای غُفران است امشب
ســــــــــــــــامره سر سبز تر از باغ رضوان است امشب
گــــــــــــــــام گامش بوسه گاه حور و غلمان است امشب
گــــــــــوش جــــــــــــــانم این شنُفته، جبرئیل وحی گفته
قوموا ای دلهای خفته، لالۀ نــــــــــــــــــــــــرگس شکفته
قبله کن بیت الحسن را تــــــــــــــــــــــا ببینی ذوالمنن را
گوش شو تــــــــــــــــــــــا بشنوی مداحی روح الامین را
چشم شو تـــــــــــــــــــــــــــــا بنگری آئینه حق الیقین را
سرور بستــــــــــــــــان تمـــــــــــام لاله های باغ دین را
طفل دلـــــــــــــــــــــــبند عـــــــروس رحمة للعالمین را
پـــــــــای تا سر داور است این، یا مگر پیغمبر است این
حیدر است این، حیدر است این، یا حسین دیگر است این
یـــــــــــا که نرگس در بغل بگرفته چون زهرا حسین را
هستی از نور خدا شد نائره با یاد مهدی
لحظه ها دارند صدها خاطره با یاد مهدی
لاله افــــشانده بتول طاهره با یاد مهدی
کعبـــه می گردد بدور سامره با یاد مهدی
شاهد مقصود آمـد، جود بخش جود آمد
حجت معــــــــبود آمدف مهدی موعود آمد
انجمن انــــجم شده جوئید ماه انجمن را
بوی گُل در بوستان می آید از پیغام نرگس
زنـــده گردیدند خونین لاله ها از نام نرگس
حُلّه هــــــــــای نور وشاندند بر اندام نرگس
نور مهدی مــی رود بر آسمان از بام نرگس
آسمان ها چــــون ستاره، گرد آن دار الزیاره
زائر آن ماه پـــــــــاره، تا مگر با یک اشاره
غرق در موج نگــــاه خود کند چرخ کُهن را
بند دوم
این همان وجه ذات ذوالمنن است
عالمی را چراغ انجمن است
این همان کعبه وصال خداست
که وجودش مطاف مرد و زن است
در زبانش کلام وحی خدا
بر لبش جای بوسۀ حسن است
نه به بتخانه چون خلیل خدا
این به هر جا بت است، بتشکن است
این همان آرزوی خون خداست
بلکه خون خداش در بدن است
این همان ذوالفقار دست خدا
بلکه دست خدای ذوالمنن است
این همان قلب سیدالشهداست
این همان جان عاشقان به تن است
هم نگاه علی بوَد در چشم
هم کلام خداش در دهن است
بر لبش دم به دم کلام خداست
با خدا لحظه لظحه همسخن است
گر چه ما دورش از وطن دیدیم
ماه مصر است و یوسف وطن است
هم به دستش زمام ملک وجود
هم امام تو، هم امام من است
آفرینش بود به فرمانش
پدر و مادرم به قربانش
شاعر: استاد سازگار
بند چهارم
چشم عالم به ماه منظر او
به هوای ظهور دیگر او
ذوالفقار علی بوَد در دست
ز ره مصطفی به پیکر او
پیش رویش نبی به استقبال
هم سر دست چادر زهرا
هم لباس حسین در بر او
همره او دعای مادر او
سیصد و سیزده خدایی مرد
بسته صف جان به کف برابر او
ذکر پیوستۀ «حسین حسین»
در نفسهای روحپرور او
گوئیا با دو چشم میبینم
گشته عباس میرِ لشکر او
پایگاه حکومتش کوفه
همه عالم بوَد به محضر او
آفتاب امیدِ فاطمه اوست
سایۀ کبریاست بر سر او
پیشتر از قیامت کبرا
همه گردند مست کوثر او
نه حجاز و عراق، نه ایران
همه عالم شود مسخّر او
شب وجد و سرور تبریک است
فـرج اهـلبیت نـزدیک است
شاعر : استاد سازگار
روز میلاد امام انس وجــــــــــان آمد خوش آمد
موسم شور و سرور شیعیـــــــان آمد خوش آمد
حجت حق مهــــــــدی صاحب زمان خوش آمد
خوش آمــــد، خوش آمد، خوش آمد، خوش آمد
گــــشته از دامان نرجس غنچه ای زیبا شکوفا
روشن از رخسار او شد چشم حیدر قلب زهرا
در گلستان ولایت آن گــــــــل خندان خوش آمد
خـــــوش آمد، خوش آمد، خوش آمد، خوش آمد
عسکری بگرفت در دامان خود آن نازنین را
بوسه بر رخسار زد آن حامی قرآن و دین را
گــــفت یا رب وارث پیغمبران آمد خوش آمد
خــوش آمد، خوش آمد، خوش آمد، خوش آمد
بند پنجم
ای خزان را بهار- ادرکنی
ابر رحمت ببار- ادرکنی
اسداللهِ بیشۀ هستی
دستِ پروردگار- ادرکنی
تا به کی سیل اشکها جاری؟
تا به کی انتظار؟ ادرکنی
شیعه را بیتو انتظار بوَد
بدتر از احتضار، ادرکنی
پسر مرتضی علی- الغوث
وارث ذوالفقار- ادرکنی
آخرین تیر ترکش توحید!
از کمان سر برآر- ادرکنی
چارده قرن مادرت زهراست
به تو امیدوار- ادرکنی
آفتابا ببین که بیتو شده
روز ما شام تار، ادرکنی
ذوالجناح حسین بار دگر
چون تو خواهد سوار، ادرکنی
تو خداوندگار را دستی
دست از ما مدار- ادرکنی
تو که خورشید عالم جانی
تا به کی پشت ابر پنهانی
شاعر : استاد سازگار
بند اول
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
در دل این کویر تفیده
بهر جوشید و آب پیدا شد
چشم ِچشمانتظارها روشن
روی حق بینقاب پیدا شد
در جمال منورِ یک ماه
چارده آفتاب پیدا شد
بامدادان ز نکهت یک گل
یک گلستان گلاب پیدا شد
انقلاب جهانیِ دین را
رهبر انقلاب پیدا شد
همه عالم تراب مقدم او
هیبت بوتراب پیدا شد
چشمتان روشن ای مسلمانان
روح اسلام ناب پیدا شد
سامره شهر مکه گشت و در آن
احمدی با کتاب پیدا شد
طلعت غیب را که میگفتند
صبحدم بینقاب پیدا شد
بر فراز سر ستمکاران
آیههای عذاب پیدا شد
اهل ایمان امانتان آمد
که امام زمانتان آمد
شاعر : استاد سازگار
بند سوم
آرد این نغمۀ مبارک، باد:
شهدا عیدتان مبارک باد
ای همه انبیا بپا خیزید
که خداتان امام مهدی داد
عیدها داشتیم در عالم
این چنین عید کس ندارد یاد
همۀ عیدهاست در این عید
این بوَد عید چارده میلاد
آفتاب جمال حق تابید
سایهاش بر سر وجود افتاد
با ظهور امام مهدی ما
پر شود عالم از عدالت و داد
پای مستکبرین فتاد به دام
دست مستضعفین ز بند آزاد
آسمان گفت یا امام حسن
نرجس امشب حسین دیگر زاد
آرزوی محمّد و آلش
پای در عالم وجود نهاد
چشم زهرا به مهدیش روشن
باغ نرجس به نرگسش آباد
پرچم سرخ کربلا امشب
تا سحرگاه میزند فریاد
کاین پسر دست انتقام خداست
طالب خون سیدالشهداست
شاعر: استاد سازگار
بند ششم
نه زمین باد نه زمان بیتو
وه چه زشت است آسمان بیتو
آخرین سهم من مرامالله
قامت عدل شد کمان بیتو
چشم یاران تو چو زخم شهید
گشته پیوسته خونفشان بیتو
ذکر ما در هجوم ظلم و ستم
گشته «الغوث الامان» بیتو
شعلۀ «الفراق» جای نفس
خیزد از سینه جهان بیتو
گفتم آیی که جان فدات کنم
در وجودم نمانده جان بیتو
نه به گل هست چشمِ دیدارم
نه به دل شوقِ بوستان بیتو
دور هم صبح جمعهها تا کی
جمع گردند دوستان بیتو؟
نه دگر پیر طاقت صبرش
نه نشاط است در جوان بیتو؟
گرچه باشد چراغ بسیارش
مانده تاریک، جمکران بیتو
قبر پنهان مادرت زهرا
همچنان مانده بینشان بیتو
ای شفابخش زخم سینه بیا
پـاسخ نالــۀ مدینــه بیا
مرآت ولایت 4 – استاد سازگار
بند دهم
تو یگانه امام منتظری
تو نویدِ نجاتِ هر بشری
بین جمعی و جمعها ز تو دور
آشکار همیشه پنهانی
آفتاب همیشه جلوهگری
تو فروغ دو دیدۀ زهرا
تو امید دل پیامبری
تو به اسلام و دین یگانه پدر
تو تمام ائمه را پسری
ثانی احمد و نظیر علی
فاتح بدر و خیبر دگری
تو فروغ چهارده خورشید
تو تجلای چارده قمری
تو دُرِ ناب یازده دریا
تو حسن را ستارۀ سحری
تو به سینای آرزو موسی
تو به طور امیدها شجری
کربلا سامره نجف مشهد،
یا به سوی مدینه ره سپری؟
ما ز تو غافلیم و بیخبریم
تو ز ما لحظه لحظه باخبری
آن که مولای عالم است تویی
آن که در جمع ما کم است تویی
شاعر: استاد سازگار