راسخون

اشعار ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج)

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

دل دل نکن که می رسد از دلبرم خبر
شام فراق می رود و می شود سحر
چیزی نمانده تا برسد منجیِّ بشر
چیزی نمانده گلشن زهرا دهد ثمر
عید وصال آمده و لحظه ی ظفر
مژده بده که شد حسن عسگری پدر
کعبه به گوش باش که منجی رسیده است
قلب تمام عالم امکان تپیده است
در سامرا امید خدا آفریده است
خورشید روی دامن نرگس دمیده است
عالم دم ِ محمّدیّش را شنیده است
قرآن نشسته بر لب قرآن دادگر
قرآن بخوان که حسرت کعبه صدای توست
رویای عرش زمزمه ی ربّنای توست
تیغ امیر خیبرو خندق برای توست
امِّید فاطمه به دم رونمای توست
شش گوشه در تب سفر کربلای توست
همراه خود مرا به سوی نینوا ببر
دین با حضور ناب تو تکمیل می شود
با تو بساط توطئه تعطیل می شود
وای از فراق یار که تحمیل می شود
اشکم برای آمدنت نیل می شود
امسال هم بدون تو تحویل می شود
نوروز انتظار شد و غصِّه بیشتر
دردانه ی زمین و زمان صاحب الزّمان
امّید قلب مادر سادات و شیعیان
کعبه گرفته با هوس دیدنت زبان
مانده به راه آمدنت چشم عاشقان
یا حیدری بگو و دلم را بده تکان
حیدر مدد بگو و بیا صاحبِ نظر
در دولت تو عدل علی می کند ظهور
حال و هوای فاطمیّه می شود صبور
دست کریم تو به دلم می دهد شعور
کرب و بلاست مقصد این کاروان نور
تو می رسی که دم بزند جمعه از غرور
تو می دهی به آه غریبانه ام اثر
 

شاعر : حسین ایمانی

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

به عشقِ خمِ مویت همه در جوش و خروشند
همه منتظرند از یدِ تو باده بنوشند
همه پیر و غلامت
همه حلقه به گوشند
یکی گوشه نگاهت
به عالم نفروشند
یا مهدی اباصالح ـ یا مهدی اباصالح (2)
شده انس و ملک جیره خورِ خوانِ نگاهت
جهان روشن از آن روشنی صورتِ ماهت
دل شیعه همیشه
نشسته سر راهت
کجایی گلِ نرگس
خدا پشت و پناهت
یا مهدی اباصالح ـ یا مهدی اباصالح (2)
جهانی که نظر بر رخ زیبای تو بسته
شده از شرر ظلم و ستم‌ها همه خسته
تو ناجی جهانی
به قربانِ ظهورت
الهی که بیفتد
به دنیا گلِ نورت
یا مهدی اباصالح ـ یا مهدی اباصالح (2)

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

طالب خون شهدا خوش آمد
منتقم خـون خدا خوش آمد
جلـوۀ مصباح هدا خوش آمد
گل بریزید به پای مهدی

جان عالم فدای مهدی

وارث کل انبیـا خـوش آمد
ختم تمام اوصیا خوش آمد
امیــد کـلّ اولیا خوش آمد
عید گرفته خدای مهدی

جان عالم فدای مهدی

روز بـزرگ عیـد اهل‌بیت است
این بهترین نوید اهل‌بیت است
این آخرین امید اهل‌بیت است
نقل دهان است ثنای مهدی

جان عالم فدای مهدی

مظهر حسن حیِّ سرمد است این
آرزوی بــزرگ احمــد است این
منتقـم آل محمّـد است این
ندای حق است ندای مهدی

جان عالم فدای مهدی

ذکـر امـام عسکـری ثنایش
بوسـه زنـد به روی دلربایش
نـام خـدا در لـب جانفزایش
جهان پر است از صدای مهدی

جان عالم فدای مهدی

عید بزرگ مصلح جهان است
طلوع نور صاحب‌الزمان است
دادرس تمــام شیعیان است
پشت سر ماست دعای مهدی

جان عالم فدای مهدی

نقل دهان‌ها همه گفتگویش
چشم امید همگان به سویش
جان جهان بسته به تار مویش
دل شده صحن و سرای مهدی

جان عالم فدای مهدی
********
شاعر : استاد غلامرضا سازگار

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

آمد از سوی حق بر ما سَروَر
شکرِ حق شام غم گردیده سر
نام او شد شبیه پیغمبر
از تبارِ علی آمد دلبر
حجت بن الحسن ـ یا مهدی (3)
ما تمنا کنیم وصل رویش
عالم گشته مجنون از بویش
دلبری می‌کند با ابرویش
خرده دل‌ها گره بر یک مویش
حجت بن الحسن ـ یا مهدی (3)
مژده ای عاشقان مهدی آمد
آسمان، ‌کهکشان مهدی آمد
همه اهلِ جهان مهدی آمد
بانوی بی نشان مهدی آمد
حجت بن الحسن ـ یا مهدی (3)

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

گُل نرگس

زکعبه سر زده سپیده، غم از دلها رمیده

که از دامان نرجس، گل نرگس رسیده

ببین بلبل چو مستان، میانه دشت و بستان

دهد پیغام شادی، که پایان شد زمستان

رسیده وقت شادی، دل از غمها شد عاری

که شد نور ولایت، به قلب شیعه جاری

جهان محوِ جمالش، تحیر از کمالش

که پیغام ان الحق، تراود از لبانش

رسیده نورِ دیده، چنان که کَس ندیده

که گوئیا دوباره، ز ره حیدر رسیده

گُل باغِ رسول است، ز دامان بتول است

چنان رخشنده ماهی ست، که چون شمس الشمول است

شاعر: امین بهاری زاده

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

جمعه یعنی یک غزل دلواپسی
جمعه یعنی گریه های بی کسی
جمعه یعنی روح سبز انتظار
جمعه یعنی لحظه های بی قرار
 بی قرار بی قراری های آب
جمعه یعنی انتظار آفتاب
جمعه یعنی ندبه ای در هجر دوست
جمعه خود ندبه گر دیدار اوست
 جمعه یعنی لاله ها دلخون شوند
از غم او بید ها مجنون شوند
 جمعه یعنی یک کویر بی قرار
از عطش سرخ و دلش در انتظار
 انتظار قطره ای باران عشق
تا فرو شوید غم هجران عشق
 جمعه یعنی بغض بی رنگ غزل
هق هق بارانی چنگ غزل
 زخمه ای از جنس غم بر تار دل
تا فرو شوید غم هجران دل
 جمعه یعنی روح سبز انتظار
جمعه یعنی لحظه های بی قرار
 بی قرار بی قراری های آب
جمعه یعنی انتظار آفتاب
 لحظه لحظه بوی ظهور می ید
عطر ناب گل حضور می ید
 سبز مردی از قبیله عشق
ساده و سبز و صبور می ید

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

خدا کند تو  بیایی و صبح سر بزند
که بی ستاره ترین شب شب جدایی توست
بیا که دیدن رویت بهشت موعود است
بهشت هم آیتی از جلوه خدایی توست
مولا بخوان تو آیه اَمّن یجیب را
زیرا که می رسد به اجابت دعای تو
اول بیا مدینه و بنما که در کجاست
گمگشته قبر مادر درد  آشنای تو
گر دیده ام ندید رخ دلربای تو
دل پر زند به سینه من در هوای تو
خواهم که جای پای ترا بوسه زنم
در حیرتم که کجاست جای پای تو

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

زهی خجسته زمانی که یار باز آید
به کام غمزدگان غمگسار باز آید
به پیش خیال خیالش کشیدم ابلق چشم
بدان امید که آن شهسوار باز آید
اگر نه در خم چوگان او رود سر من
ز سر نگویم و سر خود چه کار باز آید
مقیم بر سر راهش نشسته ام چون گرد
بدان هوس که بدین رهگذار باز آید
دلی که با سر زلفین او قراری داد
گمان مبر که بدان دل قرار باز آید
چه جور ها که کشیدند بلبلان از دی
به بوی آنکه دگر نوبهار باز آید
ز نقش بند قضا هست امید آن حافظ
که همچو سرو به دستم نگار باز آید

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

روی به هرسو کنم چشم دلم سوی توست
جنّت اعلای من خاك سرکوی توست
خلق قیامت کنند گرتو قیامی کنی
محشر کبری همان قامت دلجوی توست
هرکه خدا راشناخت دور توگردید و گفت
روی تو روی خدا روی خدا روی توست
خضر حیات ابد یافت زآب بقا
آب بقا تا بقاست تشنه لب جوی توست
جان تمام جهان خاك کف پای تو
دل نه،زمام وجود بسته به یک موی توست
یوسف زهرا بیا لاله ی طاها بیا
باغ گل دوستان طلعت نیکوی توست
گرچه زتیغت جهان پرشوداز عدل وداد
تیغ عدالت همان طاق دو ابروی توست

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

خواهد آمد ای دل دیوانه ام
او که نامش با لبانم آشناست
من گل نرگس برایش چیده ام
باورم کن خواهد آمد، باوفاست
امشب از فرط جنون در سینه دل
یکنفس تا صبح هو هو میکند
آخر این دل، این دل بی طاقتم
دست احساس مرا رو میکند
نذر کردم لحظه ی تنگ غروب
نذر، یک شب اشک نیلی ریختن
بر سر هر کوچه ی شهر خیال
شب چراغی از نگاه آویختن
باز میسایم نگاهم را به راه
خیره بر دروازه های نیمه باز
گامها فرسوده ام در کوچه ها
کوچه های خاکی دور و دراز
بیقرارم، ناشکیبم، مست مست
امشب از یاد تو لبریزم بیا
آه میخواهم که قبل از مرگ خویش
دست بر دامانت آویزم بیا
خواهد آمد ای دل دیوانه ام
او که نامش با لبانم آشناست
من گل نرگس برایش چیده ام
باورم کن خواهد آمد، باوفاست
 مژده پاك سرشت

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

چرا به کوی عاشقان دگر گذر نمی کنی
چه شد که هر چه خوانمت به من نظر نمی کنی
مگر مرا ز درگهت خدا نکرده رانده ای
دگر برای خدمتت مرا خبر نمی کنی
نشسته ام به راه تو عاشق یک نگاه تو
ز پیش چشم خسته ام چرا گذر نمی کنی
خوش است گر مسافری رسد سلامت از سفر
چه شد که قصد بازگشت از این سفر نمی کنی
دگر به خیل سائلان به سامرا به جمکران
چرا ز باب خانه ات سری به در نمی کنی
شده است غصه ها بسی گذشت ز حد بی کسی
مگر برای دوستان دعا دگر نمی کنی

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

روشن ترين ستاره اين آسمان تار
بر دخمه های تيره دل روشنی ببار
من زنده ام به يمن نفس های گرم تو
ای پيک سبز پوش و مسيحا دم بهار
با تو دلم چو آينه شفاف می شود
بی تو گرفته است تمام مرا غبار
بر برگ برگ دفتر ما ثبت کرده اند
يک عمر جست وجوی تو، يک عمر انتظار
يک شب بيا به حرمت اين چشم های خيس
بر ديدگان مانده به راهم، قدم گذار
ما مانده ايم در خم اين کوچه های تنگ
ما را بيا از اين همه دلواپسی درآر
برگرد روشنای دل انگيز آفتاب
مولای آب و آينه، مولای ذوالفقار
الهام امين

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

به دنبال تو می گردم نمی يابم نشانت را
بگو بايد کجا جويم مدار کهکشانت را
تمام جاده را رفتم غباری از سواری نيست
بيابان تا بيابان جسته ام رد نشانت را
نگاهم مثل طفلان زير باران خيره شد بر ابر
ببيند تا مگر در آسمان رنگين کمانت را
کهن شد انتظار اما به شوقی تازه, بال افشان
تمام جسم و جان لب شد که بوسد آستانت را
کرامت گر کنی اين قطره ناچيز را شايد
که چون ابری بگردم کوچه های آسمانت را
الا ای آخرين طوفان! بپيچ از شرق آدينه
که دريا بوسه بنشاند لب آتش نشانت را
حسين اسرافيلی

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

در پای سرو قدت‌ سر می نهم‌ به‌ زاری
باشد که‌ يک‌ قدم‌ هم‌ بر چشم‌ من‌ گذاری
تو آسمانی و من‌، افتاده‌ چون‌ زمينم‌
ره‌ می برم‌ به‌ سويت‌ دستی اگر برآری
جان‌ شکسته‌ام‌ را اميد عافيت‌ نيست‌
جز آنکه‌ با نگاهی وی را علاج‌ داری
در سايۀ بلندت‌ اقبال‌ کوته‌ من‌
آن‌ بخت‌ جاودان‌ را دارد اميدواری
ای تکيه‌ گاه‌ هستی از غربتم‌ برون ‌آر
از تنگنای ظلمت‌ تا اوج‌ رستگاری
ای آرزوی دلها در صبح‌ دولت‌ تو
خوش‌ می رسد به‌ پايان‌، يک‌ عمر انتظاری
چشمان‌ بی فروغم‌ در انتظار رويت‌
هر جمعه‌ می شمارد يک‌ هفته‌ بی قراری
ابراهيم‌ سيفی نژاد

mehdi0014 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 287351
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

آقا اجازه! من بنويسم برای تو
دارايی ام تويی، دل و جانم فدای تو
می خوانمت به حُرمت آوای قُدسی ات
جان می دهد به ما نفس آشنای تو
وقتی طلوع می کنی از پشت ابرها
گل می کند زمين و زمان، زير پای تو
در آسمان دهکده اعجاز می شود
با شعله‌ای که می دمد از چشم‌های تو
برگرد آخرين سفری را که رفته‌ای
تب کرده‌اند هر دو جهان در هوای تو
برگرد تا گره بخورد لحظه‌ای به هم
فرياد گريه‌های من و های های تو
آقا بيا که هر کسی از راه می رسد
سر می دهد طنين «انا الحق» به جای تو!
تنها خودت شفاعت‌مان کن که اين طلسم
وا می شود به مُعجزة رَبّنای تو
سيد مهدی نژاد هاشمی

شاعر : مصطفی هاشمی نسب