بیانات مقام معظم رهبری
خطبههای نماز عید فطر
تاریخ: 1394/04/27
خطبههای نماز عید فطر
۱ شوّال ۱۴۳۶
مصلی امام خمینی تهران
بسماللهالرّحمنالرّحیم
السّلام علیکم و رحمةالله. الحمدلله ربّالعالمین، الحمدلله الّذی خلق السّماوات و الارض و جعل الظّلمات و النّور ثمّ الّذین کفروا بربّهم یعدلون. نحمده و نسبّحه و نتوب الیه و نصلّی و نسلّم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی ءاله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
تبریک عرض میکنم [این] عید سعید را به همهی شما برادران و خواهران و به ملّت عزیز ایران و به مسلمانان سراسر جهان. و شما نمازگزاران و خودم را توصیه میکنم به رعایت تقوای الهی، پرهیزکاری، مراقبت از نفس و دوری از گناه.
ماه رمضان امسال به معنای واقعی کلمه، یک ماه مبارک بود؛ برکات الهی بر این ملّت فروبارید و نشانههای آن در روزهداریِ روزهای بلند و گرم، در محافل قرآنیِ گستردهی در همه جای کشور، در مجالس عظیم دعا و توسّل -که هزاران جوان و پیر و مرد و زن، دست تضرّع و دعا بلند میکردند، با خدای خود مخلصانه و خاشعانه سخن میگفتند- در انفاقها، در افطاریهای گستردهای که خوشبختانه چند سالی است رواج پیدا کرده است در مساجد، در معابر، در خیابانها، و بالاخره در راهپیمایی عظیم روز قدس [دیده شد]؛ اینها نشانههای رحمت الهی است؛ مردم روزهداری که شب قبل را بهمناسبت احیاء بیستوسوّم ماه مبارک رمضان و شب قدر تا صبح بیداری کشیده بودند، در روز گرم تابستان، با زبان روزه در این راهپیمایی عظیم شرکت کردند. اینها است راه درست شناخت ملّت ایران؛ این ملّت ایران است. این ملّت ایران است که ماه رمضان در محراب عبادتْ آنجور، و در صحنهی مقابله و مبارزهی با استکبارْ اینجور، خود را عرضه میکند و نشان میدهد. ملّت ما را از زبان مغرضِ دیگران نباید شناخت؛ ملّت ما را از خودش، از شعارش، از حرکتش، از این جلوههای عظیم باید شناخت؛ این است ملّت ایران. آنچه دشمن با فضاسازی سعی میکند از ملّت ایران نشان بدهد و بعضی کجفهمها هم متأسّفانه همان را تکرار میکنند، انحراف و غلط است. ملّت ایران همان ملّتی است که ابعاد و اجزاء گوناگون خود را در این ماه رمضان نشان داد. انشاءالله امروز، همهتان کارنامهی قبولی میگیرید؛ امروز انشاءالله بهمناسبت عید، ملّت ایران کارنامهی قبولی این عبادات را از منبع لطف و رحمتِ پروردگار خواهد گرفت؛ انشاءالله بعضی از شما علاوهی بر کارنامهی قبولی، جایزه هم میگیرید، درجه هم میگیرید، اعتلای معنوی و روحی هم پیدا میکنید. شعارهای ملّت ایران، نشان داد که جهتگیریها چیست؛ در روز قدس، شعار مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا، فضای کشور را تکان داد؛ مخصوص تهران و شهرهای بزرگ هم نبود؛ همهی کشور در زیر چتر این حرکت عظیم قرار گرفت.
پروردگارا! از ملّت ایران، به رحمت و لطف خود قبول بفرما؛ پروردگارا! توفیقات خود، رحمت خود و الطاف بیپایان خود را بر این ملّت فرو ببار؛ پروردگارا! شهدای عزیز ما را، امام بزرگوار را، همهی کسانی که ملّت را در این راه کمک کردند و یاری کردند، مشمول رحمت و مغفرت خود قرار بده.
بِسمِاللهِالرَّحمنِالرَّحیمِ
وَالعَصرِ. اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسر. اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبر.(۱)
|خطبه دوم|
بسماللهالرّحمنالرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین، امیرالمؤمنین، و سیّدة نساء العالمین و الحسن و الحسین سبطی الرّحمة و امامی الهدی و علیّ بن الحسین زینالعابدین و محمّد بن علیٍّ و جعفر بن محمّدٍ و موسی بن جعفرٍ و علیّ بن موسی و محمّد بن علیٍّ و علیّ بن محمّدٍ و الحسن بن علیٍّ و الخلف الهادی المهدیّ، حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک.
سلام و تحیّت و تبریک به همهی برادران و خواهران نمازگزار همراه با توصیهی به تقوا، نخستین سخن ما در خطبهی دوّم است.
حوادث منطقهی ما در این ماه رمضان و قبل از آن، حوادث ناگواری بود و هست؛ متأسّفانه دستهای نامبارکی، ماه مبارک را برای بسیاری از مردم منطقه تلخ کرد. در یمن، در بحرین، در فلسطین، در سوریّه، بسیاری از مردم مسلمانِ مؤمن، بهخاطر سیهکاریهای دشمنان، روزهای سختی را گذراندند و روزههای دشواری گرفتند. همهی این قضایا برای ملّت ما مهم است.
یک مسئله هم مسئلهی داخلی ما است که مسئلهی مذاکرات هستهای است. چند نکته را در زمینهی این مسئله لازم است عرض کنم. نکتهی اوّل تشکّر از دستاندرکاران این مذاکرات طولانی و نفسگیر است، رئیس جمهور محترم و بالخصوص هیئت مذاکرهکننده که حقیقتاً زحمت کشیدند و تلاش کردند؛ چه این متنی که تهیّه شده است، در مجاری قانونی پیشبینیشدهی خود تصویب بشود و چه نشود، اجر آنها محفوظ است؛ این را به خود آن برادران هم از نزدیک عرض کردیم. البتّه برای تصویب این متن، یک مسیر قانونیِ پیشبینیشدهای وجود دارد که باید این مسیر را طی کند و خواهد کرد؛ انشاءالله. انتظار ما این است که دستاندرکاران، با دقّت مصالح را -مصالح کشور را، مصالح ملّی را- در نظر بگیرند و آنچه را تحویل ملّت خواهند داد، بتوانند با گردن افراشته، در مقابل خدای متعال هم ارائه بدهند.
نکتهی بعدی این است که چه این متن تصویب بشود و چه نشود، به حول و قوّهی الهی، اجازهی هیچگونه سوءاستفادهای از آن داده نخواهد شد؛ اجازهی خدشهی در اصول اساسی نظام اسلامی به کسی داده نخواهد شد؛ قابلیّتهای دفاعی و حریم امنیّت کشور، به فضل الهی حفظ خواهد شد، اگرچه میدانیم دشمنان بر روی این نقطهی بخصوص، تکیهی زیادی دارند. جمهوری اسلامی، در زمینهی حفظ قابلیّتهای دفاعی و امنیّتی خود -آنهم در این فضای تهدیدی که دشمنان برایش بهوجود میآورند- هرگز تسلیم زیادهخواهی دشمن نخواهد شد.
نکتهی بعدی این است که چه این متن تصویب بشود و چه نشود، ما از حمایت دوستانمان در منطقه دست نخواهیم کشید: از ملّت مظلوم فلسطین، از ملّت مظلوم یمن، از ملّت و دولت سوریه، از ملّت و دولت عراق، از مردم مظلوم بحرین، از مجاهدان صادق مقاومت در لبنان و فلسطین؛ [اینها] همواره مورد حمایت ما خواهند بود.
نکتهی بعدی این است که با این مذاکرات و با متنی که تهیّه شده است، در هر صورت سیاست ما در مقابل دولت مستکبر آمریکا هیچ تغییری نخواهد کرد. همانطور که بارها تکرار کردیم، ما با آمریکا در مورد مسائل گوناگون جهانی و منطقهای مذاکرهای نداریم؛ در مورد مسائل دوجانبه مذاکرهای نداریم؛ گاهی در موارد استثنائی مثل این مورد هستهای، بر اساس مصلحت، مذاکره کردهایم؛ این مورد هم فقط نبوده است، قبل از این هم مواردی بوده است که من در سخنرانیهای عمومی قبلی به آنها اشاره کردهام. سیاستهای آمریکا در منطقه با سیاستهای جمهوری اسلامی ۱۸۰ درجه اختلاف دارد. آمریکاییها حزبالله را و مقاومت لبنان را -که فداکارترین نیروهای دفاع ملّی در یک کشورند- متّهم به تروریسم میکنند، از این بیانصافی بالاتر نمیشود. آنوقت در مقابل، دولت تروریست صهیونیستیِ کودککُش را مورد حمایت خودشان قرار میدهند، با یکچنین سیاستی چگونه میشود معامله کرد، چگونه میشود مذاکره کرد، چگونه میشود به توافق رسید؟ حالا موارد دیگر هم هست که من تفصیلش را میگذارم برای جای دیگر.
نکتهی بعدی در مورد رجزخوانیهای آمریکا در این چند روز است. در این چند روزی که از پایان این مذاکرات گذشته است، حضرات مسئولین آمریکایی -دولتمردانشان، دولتزنانشان- مشغول رجزخوانیاند، هر کدام با زبانی رجزی میخوانند. البتّه ما ایرادی به این کار آنها نداریم؛ مشکلات داخلیِ آنها، آنها را ناچار میکند که این رجزخوانیها را بکنند که بله، ما ایران را سر میز مذاکره کشاندیم، ما ایران را تسلیم کردیم، ما مانع از سلاح هستهای ایران شدیم، ما فلان امتیاز را گرفتیم و از این قبیل! خب، حقیقت قضیّه چیز دیگری است. میگویند ما جلوی سلاح هستهای ایران را گرفتیم؛ سلاح هستهای ایران، ربطی به گفتگوی با آمریکا و غیر آمریکا ندارد؛ خود آنها هم میدانند؛ گاهی هم اهمّیّت فتوای حرمت سلاح اتمی را بر زبان آوردهاند؛ ما بر اساس حکم قرآن و شریعت اسلامی، تولید سلاح هستهای و نگهداری آن و بهکار بردن آن را حرام میدانیم و به آن اقدام نمیکنیم؛ این هیچ ربطی به آنها ندارد، به این مذاکرات هم ربطی ندارد. آنها خودشان میدانند که این واقعیّت است -میدانند که آنچه مانع جمهوری اسلامی در زمینهی تولید سلاح هستهای است، تهدید و توپوتشر آنها نیست؛ یک مانع شرعی است؛ اهمّیّت این فتوا را میدانند- درعینحال باز میگویند که ما بودیم [که نگذاشتیم]؛ به ملّت خودشان راست نمیگویند، حقیقت را نمیگویند. آنها دربارهی مسائل گوناگون دیگر، میگویند ما دربارهی صنعت هستهای اینجور کردیم، اینجور گفتیم، ایران را تسلیم کردیم؛ تسلیم ایران را مگر به خواب ببینند. پنج رئیس جمهور دیگر [آمریکا] از اوّل انقلاب تا امروز، در این آرزو که جمهوری اسلامی را تسلیم کنند یا مُردند یا در تاریخ گم شدند، شما هم مثل آنها؛ شما هم این آرزو را هرگز به دست نخواهید آورد که ایران اسلامی را تسلیم کنید.
یک نکتهای در خلال حرفهای رئیس جمهور آمریکا در این چند روز وجود داشت و آن اعتراف به اشتباهات گذشتهی آمریکا بود؛ البتّه مشتی از خروار را ایشان گفت. اعتراف کرد که در بیستوهشتم مرداد، آمریکاییها در ایران خطا کردند؛ اعتراف کرد که در کمک به صدّام حسین، آمریکاییها خطا کردند؛ دو سه مورد را گفت، [امّا] دهها مورد را نگفت؛ ۲۵ سال حکومت ظالمانه و جائرانهی پهلوی دوّم را نگفت؛ شکنجهها، غارتها، کشتارها، جنایتها، فاجعهآفرینیها، از بین بردن عزّت ملّت ایران، لگدکوب کردن منافع داخلی و خارجی ملّت ایران را که بهوسیلهی آمریکا انجام گرفت نگفت، تسلّط صهیونیستها را نگفت، نابود کردن مسافرین هواپیمای مسافربری را بهوسیلهی شلیک موشک از دریا نگفت، و بسیاری چیزهای دیگر؛ [امّا] چند اشتباه را تکرار کرد. من جملهای را میخواهم ناصحانه به این حضرات بگویم: امروز شما بعد از گذشت سالهای طولانی از بیستوهشتم مرداد یا از جنگ هشتساله و دفاع جمهوری اسلامی، اعتراف میکنید که اشتباه کردید؛ من میخواهم بگویم الان هم دارید اشتباه میکنید، الان هم در جاهای مختلف این منطقه و بخصوص نسبت به جمهوری اسلامی و ملّت ایران مشغول اشتباه هستید؛ چند سال دیگر یک کس دیگری میآید و همین اشتباه شما را به رخ خواهد کشید، همچنانکه شما امروز اشتباه گذشتگانتان را به رخ میکشید؛ شما هم دارید اشتباه میکنید، بیدار شوید، از اشتباه خارج شوید، حقیقت را بفهمید. در منطقه اشتباهات بزرگی را دارند مرتکب میشوند.
آنچه من به ملّت ایران میخواهم عرض بکنم [این است] : جمهوری اسلامی به توفیق الهی و به حول و قوّهی الهی، مقتدر و قوی است، روزبهروز هم قویتر شده است. ده سال، دوازده سال است که شش دولت بزرگ جهانی -که از لحاظ ثروت اقتصادی و غیره، جزو کشورهای مقتدر دنیا محسوب میشوند- اینها نشستهاند در مقابل ایران، با هدف اینکه ایران را از پیگیری صنعت هستهای خودش باز بدارند؛ این را صریحاً گفتهاند. هدف واقعی آنها این است که پیچومهرههای صنعت هستهای بکلّی باز بشود؛ این را سالها پیش هم به مسئولین ما صریحاً بیان کردند، الان هم در همین آرزو هستند. ده سال، دوازده سال کشمکش با جمهوری اسلامی، نتیجه[اش] این شد که این شش قدرت، امروز ناچار شدند که گردش چند هزار سانتریفیوژ را در کشور تحمّل کنند؛ ناچار شدند ادامهی این صنعت را در کشور تحمّل کنند؛ ناچار شدند ادامهی تحقیقات و توسعهی این صنعت را تحمّل کنند. تحقیق و توسعهی صنعت هستهای ادامه خواهد یافت؛ گردش صنعت هستهای ادامه خواهد یافت؛ این چیزی است که آنها سالها تلاش کردند، [ولی] امروز روی کاغذ آوردند و امضا دارند میکنند که حرفی ندارند. این معنایش چیست جز اقتدار ملّت ایران؟ این بر اثر ایستادگی ملّت، مقاومت ملّت، و بر اثر شهامت و ابتکار دانشمندان عزیز ما است. رحمت خدا بر شهریاریها و رضائینژادها و احمدی روشنها و علیمحمّدیها؛ رحمت خدا بر شهدای هستهای، رحمت خدا بر خانوادههای اینها، رحمت خدا بر ملّتی که پای حرف حقّ خود و احقاق حقّ خود میایستد.
یک مطلب دیگر هم که نکتهی آخر است عرض بکنم. این آقا گفته است که میتواند ارتش ایران را نابود کند. قدیمیهای ما اینجور حرفها را (لاف در غریبی) میگفتند.(۲) من نمیخواهم در این زمینه چیزی بگویم، آنها که این حرف را خواهند شنید، اگر میخواهند درست بفهمند، اگر میخواهند از تجربههای خود درست استفاده بکنند بدانند، البتّه ما از هیچ جنگی استقبال نمیکنیم، ما به هیچ جنگی مبادرت نمیکنیم و پیشدستی نمیکنیم، امّا اگر جنگی اینجا اتّفاق بیفتد، آن کسی که سرشکسته از جنگ خارج خواهد شد آمریکای متجاوز و جنایتکار است.
بسماللهالرّحمنالرّحیم
اِذا جآءَ نَصرُاللهِ وَ الفَتح. وَ رَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللهِ اَفواجًا. فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ وَ استَغفِرهُ اِنَّهُ کانَ تَوّابًا. (۳)
و السّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) سورهی عصر، آیهی ۱ تا ۳؛ (سوگند به عصرِ [غلبهی حق بر باطل]. که واقعاً انسان دستخوش زیان است. مگر کسانی که گرویده و کارهای شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایی توصیه کردهاند.)
۲) خندهی نمازگزاران
۳) سورهی نصر، آیهی ۱ الی ۳؛ (چون یاری خدا و پیروزی فرا رسد، و ببینی که مردم دسته دسته در دین خدا درآیند، پس به ستایش پروردگارت نیایشگر باش و از او آمرزش خواه، که وی همواره توبهپذیر است.)
بیانات در دیدار اساتید دانشگاهها
تاریخ: 1394/04/13
بیانات در دیدار اساتید دانشگاهها
در هفدهمین روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۶
در حسینیهی امام خمینی رحمهالله
بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)
خیلی خوشآمدید برادران و خواهران عزیز. قبلاً بنده عرض کردهام(۲) که تشکیل این جلسهی دیدار با اساتید محترم و مکرّم و عزیزمان در درجهی اوّل، با هدف تکریم از مقام استاد است. ما میخواهیم این فرهنگ در کشور جا بیفتد که به استادان احترام گذاشته بشود. این یکی از بزرگترین تعالیم تربیت اسلامی است. دربارهی این، علمای گذشتهی ما کتاب نوشتند، احادیث نقل کردند، آیهی قرآن نقل کردند. در درجهی اوّل این است؛ این یک عمل نمادین است، برای اینکه از اساتید تکریم بشود. هدف دوّم و سوّم هم که البتّه مهم است این است که من از برادران و خواهرانِ استاد، مطالبی را بالمشافهه(۳) بشنوم؛ و اگر چیزی به نظرم میرسد به آنها عرض بکنم.
جلسهی امروز جلسهی بسیار خوبی بود؛ افسوس که وقت، کم بود و ما از استفادهی از بقیّهی اساتیدی که قرار بود سخنرانی کنند محروم ماندیم؛ ولی همان مطالبی که دوستان بیان کردند، بسیار خوب بود؛ بعضی از آنها حتماً پیگیری ما را لازم دارد که من سفارش خواهم کرد و پیگیری خواهم کرد.
دو سه نکته را من عرض میکنم. نکتهی اوّل این است که استاد فقط به معنای معلّم نیست، بلکه به معنای مربّی نیز هست؛ این یک راز طبیعیِ مکشوف برای همه است. کسی که ما از او چیزی یاد میگیریم و بابی از دانش را به روی ما باز میکند، بهطور طبیعی یک نفوذی در قلب ما و روح ما ایجاد میکند؛ میتوانیم بگوییم یک حالت تأثیرپذیری در متعلّم ایجاد میشود به برکت همین تعلیم؛ این یک فرصت بسیار بزرگ و استثنائی است. جوانهایی که حاضر نیستند از نصیحت پدر و پدربزرگ و مادر و خانواده چیزی به گوش و به دل بگیرند و درعینحال یک حرف استاد و یک اشارهی استاد در آنها یک اثر عمیق میگذارد، کم نیستند. استاد اینجور است. بهطور طبیعی تعلیم با امکان تربیت همراه است؛ از این فرصت باید استفاده کرد. اگر استاد ما متدیّن باشد، دارای غیرت ملّی باشد، دارای انگیزهی انقلابی باشد، دارای روحیّهی سختکوشی باشد، بهطور طبیعی اینها به متعلّم منتقل میشود. اگر عکس اینها هم باشد، همینجور. اگر آن استاد، یک انسان باانصاف و بااخلاق باشد، امکان تربیت دانشجوی باانصاف و بااخلاق بالا خواهد رفت؛ عکسش هم همینجور است.
امروز کشور به جوانهایی نیاز دارد که بتوانند بازوان پُرقدرتی باشند برای پیشرفت کشور، سرشار از انگیزهی ایمانی، بصیرت دینی، همّت بلند، جرئت اقدام، اعتمادبهنفس، اعتقاد به اینکه (ما میتوانیم)، امید به آینده، افقهای آینده را روشن و درخشان دیدن، روح استغناء -نه به معنای اعراض از فراگیری از بیگانگان، که این را ما هرگز توصیه نکردهایم و نمیکنیم؛ حاضریم شاگردی کنیم پیش دیگران که از ما بیشتر بلدند- روحیّهی استغناء از تأثیرگذاری، تحمیل و سوءاستفادهی از انتقال دانش که امروز در دنیای دانشمند که دنیای قدرت استکباری است این معنا رایج است -این روحیّهی استغناء باید در جوان وجود داشته باشد- روحیّهی فهم درست از موقعیّت کشور که ما در کجا هستیم و کجا میخواهیم برسیم و چگونه میتوانیم این راه را طی کنیم -که در بیانات امروز این اساتید، نکات روشنی در این زمینه حقیقتاً وجود داشت- قاطع بودن در برابر دستاندازی، تجاوز و خدشهدار کردن استقلال ملّی؛ ما به جوانهایی با یکچنین روحیّههایی نیاز داریم. این روحیّهها را، این امتیازات را استادها میتوانند در نسل جوانِ مشغول تحصیل و علمآموز کشور، القا کنند و تزریق کنند و بهوجود بیاورند؛ استاد این است؛ البتّه با روش، با منش، نه با درس اخلاق. توصیه نمیکنم که اساتید علمی، کلاس اخلاق بگذارند برای دانشجو؛ این یک کار دیگری است. اساتید ما با رفتار خودشان، با اظهارات خودشان، با منش خودشان، با اظهار عقیدههایی که در زمینههای مختلف میکنند، میتوانند این تأثیرات را در دانشجوی خود، در جوان امروز القا کنند و بهوجود بیاورند و خلق کنند. اینکه ما گفتیم اساتید فرماندهان جنگ نرمند، این به این معنا است. اگر آن جوان -همچنانکه ما عرض کردیم- افسر جوان جنگ نرم است، استاد، فرمانده او است و این فرماندهی به این صورت است.
در جنگهای سخت هم همینجور بود: هر وقت خود فرمانده -فرمانده گردان، فرمانده گروهان، فرمانده تیپ- در وسط میدان در نقطهی حسّاس حضور داشت، یعنی خود او اگرچنانچه میجنگید، تأثیر فوقالعادهای در سربازان هم داشت. مخصوص ما هم نیست، دیگران هم همینجور هستند. ناپلئون پهلوی سربازهای خودش با لباس روی خاک میخوابید. راز پیشرفتهای جنگی ناپلئون در دوران خودش که یک چیز فوقالعادهای است، این است: سربازها از او فقط به زبان دستور نمیگرفتند، در عمل دستور میگرفتند. جوانهای ما هم در دوران دفاع هشتساله همینجور عمل کردند؛ فرمانده لشکر، گاهی اوقات جلوتر از عناصر عادی در میدان جنگ حضور داشت؛ در خطوط مقدّم حضور داشت و حتّی گاهی به شناسایی میرفت؛ خود فرمانده لشکر میرفت شناسایی! که این در ارتشهای دنیا یک چیز بیمعنی و غیر قابل قبولی است، امّا این اتّفاق افتاد و همین بود که پیشرفتها و شگفتیهای عظیم دورهی دفاع مقدّس را بهوجود آورد. در جنگ نرم هم همینجور است. استاد خودش باید وسط میدان این مبارزهی عمیق، حیاتی و مقدّس -یعنی همین چیزی که اسمش را میگذاریم (جنگ نرم) که این هم یک دفاع مقدّسی است- حضور داشته باشد.
امروز ما در حدود هفتاد هزار عضو هیئت علمی در کشور داریم که این مایهی افتخار است. من یادم است در سالهای اوّل انقلاب -در نیمهی اوّل دههی ۶۰، شاید هم تا نیمهی دوّم- تعداد اعضای هیئت علمی، حدود پنج هزار و شش هزار تخمین زده میشد. این عدد امروز به حدود هفتاد هزار رسیده؛ این مایهی افتخار کشور و مایهی افتخار انقلاب و مایهی افتخار دانشگاه ما است.
خوشبختانه بخش عظیمی از این نیروی بزرگ و گسترده، انسانهای مؤمن، متدیّن، مذهبی، انقلابی و معتقد به مبانی دین و انقلابند؛ این هم چیز بسیار مهمّی است؛ این [هم] یک پدیدهای است. باید عناصر مؤمن و انقلابی در هیئتهای علمی، قدر دانسته شوند. این را من خطاب به مدیران عزیزمان، به مسئولین وزارت آموزش عالی و وزارت بهداشت و آموزش پزشکی میگویم: قدر بدانید! وزرای محترم و هیئتهای مدیرهی وزارتخانهها، باید از حضور این اساتید مؤمن و اساتید پایبند به ارزشهای دینی که ایستادهاند پای حرف حقّ خودشان و از این هجمههای تبلیغاتی و موذیگریهای زیرزیرانه -که از خیلی از آنها هم ما مطّلعیم- نهراسیدند و عقب ننشستند، قدردانی کنند. مدیران محترم! عناصر مؤمن و اساتید مؤمن را در دانشگاهها ارج بنهید.
این مطلب اوّل راجع به اهمّیّت استاد. من اگر میتوانستم با همهی این هفتاد هزار استاد عزیز در کشور دیدار کنم، حتماً این کار را میکردم، و اگر میتوانستم از یکایک آنها سخنی بشنوم حتماً میشنیدم؛ منتها خب، معلوم است که دست ما کوتاه است و این خرمای شیرین و ارزشمند بر نخیلی بلند.(۴)
نکتهی دوّم در مورد مسئلهی علم است. خوشبختانه امروز جنبش علمی در کشور تبدیل شده به یک جریان؛ این یک جریان تثبیتشدهی در کشور است و در این تردیدی نیست. در این ده پانزده سال اخیر اساتید ما، دانشمندان ما، جوانان ما در این زمینه کار کردند؛ و آثار آن را هم در صعود رتبهی علمی کشور مشاهده میکنیم. ما رسیدیم به رتبهی شانزدهم علمی جهان، این خیلی مهم است؛ رتبهی ما خیلی عقبتر و پایینتر از این حرفها بود؛ کشور را به رتبهی شانزدهم رساندند و این بسیار چیز باارزشی است.
چند نکته در اینجا وجود دارد: نکتهی اوّل این است که رسیدن ما به رتبهی بالای علمی، ناشی از شتاب فوقالعادهی کار بود. طبق آمارهای جهانی، شتابپیشرفت علمی در کشور، سیزده برابرِ متوسّط جهان بود؛ این را مراکز آماریِ علمی دنیا اعلام کردند که ما هم مکرّر قبلاً اعلام کردیم. این شتاب، امروز کم شده. اینکه بعضی میگویند از لحاظ پیشرفت علمی عقب ماندیم، بعضی میگویند نه، عقب نماندیم و هر دو هم آمار ارائه میکنند، نکتهاش اینجا است: بله، علیالظّاهر از رتبهی شانزدهم یا پانزدهم تنزّل نکردیم -این درست است- امّا بایستی ترقّی میکردیم؛ یعنی آن شتاب بایستی ادامه پیدا میکرد؛ این شتاب امروز کم شده. برادران و مسئولان عزیز وزارتخانهها به این [نکته] توجّه کنند؛ آن شتاب، امروز نیست. کاری کنید که شتاب رشد علمی فروکش نکند؛ باز به تعبیر نظامیهای جنگ سخت، این حرکت از دُور نیفتد. البتّه میدانیم که هرچه جلوتر برویم، طبعاً این شتاب کمتر خواهد شد؛ یعنی وقتی خیلی عقبیم، ظرفیّتهای استفادهنشدهی بیشتری وجود دارد که هرچه جلوتر بیاییم، این ظرفیّتها طبعاً کمتر میشود، چون استفاده میشود -این را میدانیم- امّا آن شتاب لازم و متناسب، در پیشرفت علمی نباید کم بشود.
نکتهی دوّم این است که محیط علمی کشور را از حاشیهسازیها برکنار نگه دارید. اشتباه نشود؛ من نمیگویم در دانشگاهها سیاست نباشد -شاید خیلیها یادشان است که من سالها پیش در همین جلسهی ماه رمضان در حضور اساتید، تعبیر تندی کردم نسبت به آن کسانی که میخواستند دستوپای سیاست را از دانشگاهها و میان دانشجوها جمع کنند که مایهی گلهی خیلیها شد- نه، بنده معتقدم محیط دانشگاه، محیط فهم سیاسی، تحلیل سیاسی، دانش سیاسی، آگاهی سیاسی است؛ این را من مانع نیستم؛ نه، [بلکه میگویم] سیاستبازی نشود، سیاسیکاری نشود، حاشیهسازی نشود. این حاشیهسازیها به کار اصلی که عبارت است از کار علم و پیشرفت علم با همهی خصوصیّاتی که این مسئله دارد، لطمه میزند.
یکی از غلطترین کارهایی که در این یکی دو سال اخیر اتّفاق افتاد، این مسئلهی بورسیهها بود. اگر راست هم بود این حرف -که البتّه بعد تحقیق کردند، معلوم شد به آن شکل، راست هم نیست؛ آنطوری که روزنامهها با آن بازی کردند هم نبود؛ به ما گزارشهای دقیق و بر اساس بررسیها دادند- راهش این نبود که ما مسئله را روزنامهای کنیم. یک تعدادی برخلاف قانون یک امتیازی بهدست آوردند؛ خیلی خب، راه قانونی وجود دارد: لغو کنند آن امتیاز را؛ سروصدا ندارد. جنجال درست کردن، حاشیه درست کردن است و این سمّ برای محیط علمی است که بایستی با آرامش کار خودش را دنبال بکند. این سم را متأسّفانه افرادی بر اساس همان پایههای بینش فکریِ مبنی بر سیاسیکاری و سیاستبازی به کام دانشگاه کشور ریختند؛ چرا؟ علاوه بر اینکه ظلم هم شد -به خیلیها ظلم شد- هم خلاف قانون بود این کار، هم خلاف تدبیر بود این کار، هم خلاف اخلاق بود؛ آنوقت مدام دم از اخلاق هم میزنند. توبهفرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند!(۵) این کار اخلاقی بود؟ حاشیهسازی نشود. نگذارید محیط آموزش عالی اسیر حواشی بشود.
مسئلهی بعدی مسئلهی علوم انسانی است. در زمینهی علوم انسانی عقبیم. دوستان که دربارهی علوم انسانی صحبت کردند، بدرستی بر روی اهمّیّت علوم انسانی، حتّی در صنعت، تکیه کردند؛ درست است. این آماری که این برادر عزیزمان دادند برای من جالب بود که گفتند در پیشرفت صنعتی، حدود چهل درصد مثلاً -یا پنجاه درصد- مربوط به مسائل مهندسی و مربوط به مسائل فنّی است، حدود پنجاه شصت درصد مربوط به مسائل علوم انسانی -مثل مدیریّت، همکاری، سختکوشی- است؛ راست میگویند، این خیلی مهم است. در زمینهی علوم انسانی، امروز خوشبختانه چند نفر از برادران مطالب خوبی گفتند، همان حرفهای دل ما است؛ البتّه حرفهای زبان ما هم هست؛ این مسائل را ما هم بعضاً گفتیم. علوم انسانی بسیار مهم است. تحوّل در علوم انسانی که به دلایل بسیار یک امر لازم و ضروری است، نیاز دارد به جوششی از درون و حمایتی از بیرون. خوشبختانه جوشش از درون امروز هست. من میبینم [گزارش کارها]، هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی -همین شورای تحوّل و دوستانی که در آنجا مشغول کارند- هم در خود دانشگاهها، هم آنطور که امروز ملاحظه کردید [در صحبت] بعضی از دوستانی که دربارهی علوم انسانی صحبت کردند، نشاندهندهی این است که این جوشش درونی در درون دانشگاهها آن هم از سوی فرزانگان و از سوی انسانهای دانشمند، وجود دارد؛ حمایت از بیرون هم باید وجود داشته باشد -حمایت گوناگون- که یکی از مصادیق این حمایت، تبعیّت دانشگاه و وزارت از مصوّبات شورای تحوّل است. یک مصوّباتی دارند که امروز هم یکی از برادرها همین حالا بیان فرمودند که همان مقداری که کار شده، همین مقدار عملیّاتی بشود. هر مقداری که تلاش شده است، کار شده است، این اجرائی بشود و عملیّاتی بشود. در دفترها و کتابها و زونکنها -و به قول ایشان در پیچوخمهای دالانهای وزارت یا شورای عالی انقلاب فرهنگی- نماند، بیاید عملیّاتی بشود؛ این کاملاً درست است. وزارت به این نکته توجّه کند. آقای دکتر فرهادی(۶) هم اینجا نشستهاند، اینها چیزهایی است که من بخصوص به ایشان توجّه میدهم که این مسائل را دنبال کنند؛ این کار، کار بزرگی است. امروز سررشتهی علم در کشور و سررشتهی دانشگاه در کشور، در دست این برادران خوب ما است؛ اینها بایستی به معنای واقعی کلمه و دلسوزانه دنبال بکنند.
یک نکتهی دیگر مسئلهی سهم بودجهی پژوهش است. البتّه دربارهی این مسائلی که عرض میکنم، یک توضیحاتی هم لازم است منتها وقت نزدیک به اذان است و نمیتوانم خیلی بحث را توسعه بدهم. سهم بودجهی پژوهش مهم است؛ چند سال است که بنده در همین جلسه و در جلسات دیگر و در دیدارهای خصوصی با مسئولین اجرائی کشور، روی این مسئله تکیه کردهام، متأسّفانه اطّلاعاتی که به من میدهند و گزارشی که به من میدهند، نشان میدهد که نه، این حرفهای ما مثل نصیحت است؛ نصیحتی که مثلاً یک نفر منبر میرود و یک نصیحتی میکند؛ با این چشم نگاه شده؛ اینجور نیست؛ باید سعی بشود. حالا در چشمانداز، ۴ درصد از بودجهی عمومی را برای پژوهش در نظر گرفتند؛ ما حالا آنقدر همّتمان برای این در کوتاهمدّت، بلند نیست؛ امّا همان ۱/۵ درصد یا ۲ درصدی که ممکن است و صحبت است، باید انجام بگیرد؛ هنوز بودجههایی که وجود دارد برای پژوهش، بحث چند صدم درصد است؛ یکی این مسئله است؛ یکی هم صَرف درست و برنامهریزیشدهی منابع مالی پژوهش؛ باید درست صرف بشود و درست در جای خود قرار بگیرد.
نکتهی بعدی مسئلهی نقشهی جامع علمی است؛ خب، نقشهی جامع علمی با زحمت و تلاش دوستان تکمیل شد و به جایی رسید و یک سند کاملِ خوب تهیّه شد برای کشور که خیلی مغتنم است. آن کسانی هم که صاحبنظر هستند، بعد از اینکه نقشهی جامع علمی کشور تهیّه شد -آنطور که به بنده گزارش دادند و منتقل شد- تأیید کردند؛ یعنی اینکه یک اشکال عمدهای، یک اشکال بزرگی بر این چیزی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی تهیّه شده، وارد باشد، نه؛ چنین چیزی وجود نداشته؛ یعنی مورد تأیید قرار گرفته است؛ منتها این نقشهی جامع علمی باید عملیّاتی بشود که قدم اوّلش هم گفتمانسازی است. میشنوم من که دوستانی که به شهرستانها مسافرت میکنند، در دانشگاههای کشور حضور پیدا میکنند، میگویند بسیاری از اساتید -چه برسد به دانشجویان- و حتّی مدیران، درست اطّلاعی از نقشهی جامع علمی کشور ندارند. حالا یکی از دوستان اینجا گفتند که خیلیها از اقتصاد مقاومتی که شما میگویید، اطّلاع ندارند؛ بله، این یکی از ضعفهای کار ما است. ما اگر میخواهیم یک خواستهای تحقّق پیدا کند، قدم اوّل این است که این خواسته را بهصورت یک گفتمان پذیرفتهشده دربیاوریم؛ مسئلهی علم از همین قبیل بود که یک گفتمان شد و بهطور طبیعی وارد جریان عملی شد، عملیّاتی شد و بهصورت یک جریان درآمد؛ این [مسئله] هم همینجور است. مسائل مربوط به نقشهی جامع علمی کشور باید تبدیل بشود به یک گفتمان و بهصورت جدّی اجرا بشود؛ این یک نکته است.
از مسائل جنبیِ این هم یک نکتهی مهمّ دیگر است و آن عبارت است از سند آمایش آموزش عالی. اینکه یکی از دوستان اشاره کردند که (اگر همهی چیزهایی که مورد نظرمان است اولویّتهای ما باشند، معنایش این است که اصلاً اولویّتی نداریم)، این حرف درست و حرف متین است. اینکه گفتند (ما در چند رشتهی صنعتی مشخّصاً بگوییم در این رشتهها میخواهیم پیشرفت بکنیم و روی آنها سرمایهگذاری انسانی و مالی و همّت و تواناییهای گوناگون بکنیم)، این کاملاً حرف درستی است. بنده یک وقتی در مورد ورزش این مطلب را گفتم؛ گفتم ما در دو سه رشتهی ورزشی میتوانیم در دنیا یا اوّل باشیم یا دوّم؛ خیلی خب، برویم سراغ اینها؛ در بعضی از رشتههای ورزشی نه، ما امید اوّل و دوّم شدن نداریم؛ منظورم در ورزشهای قهرمانی و در مسابقات جهانی است. اتّفاقاً همین کار را هم کردند؛ یعنی یک مقداری در این زمینهها قدم برداشتند و مفید و مؤثّر هم بوده؛ در این زمینه هم همینجور است. نگاه کنیم ببینیم کدام رشتهی علمی، در کدام دانشگاه و در کدام منطقهی کشور دارای اولویّت است؛ آمایش علمیِ سرزمینی کشور به این معنا است. ما در کدام دانشگاهها بایستی چه رشتههایی را دنبال بکنیم و روی آن سرمایهگذاری کنیم و از آنها پاسخ بخواهیم و مطالبه کنیم. این هم یک مسئله است که بایستی این سند تکمیل بشود و عملیّاتی بشود و کار بشود.
آنچه من در پایان عرض میکنم، این است که برادران عزیز، خواهران عزیز! قدر این کاری که به آن اشتغال دارید را بدانید. از این عزیزتر و محترمتر، امروز کاری نمیشود سراغ کرد از کارهایی که در اختیار ما است. شما کارهای بزرگی را بر عهده گرفتید که دارید انجام میدهید. در وزارت علوم، عزم و همّت کار بایستی روزبهروز افزایش پیدا کند، اگر بخواهیم این کارها انجام بگیرد.
من البتّه یکی از چیزهایی که یادداشت کردهام، مسئلهی افزایش تعداد دانشجو در دورههای تحصیلات تکمیلی است -که خوشبختانه در این چند سال اخیر افزایش چشمگیری پیدا کرده و این یک مزیّت بسیار فوقالعادهای است- منتها بایستی برنامهریزی صحیحی نسبت به خروجی این پدیدهی مهم انجام بگیرد. در دورههای تحصیلات تکمیلی، دانشجویان دنبال این هستند که یک چیزی را تحقیق کنند، یک چیزی را بنویسند، رسالهای را تهیّه کنند؛ این احتیاج دارد به یک نظام، احتیاج دارد به یک نگرش کلان، به یک هدایت کلّی که چه تهیّه بشود که کشور بتواند از آن استفاده بکند. اگرچنانچه این نشد، ما منابع را هدر دادهایم؛ هم استاد را، هم دانشجو را، هم پول را، هم مدیریّت را، هم امکانات گوناگون دیگر را هدر دادهایم. این نگاههای کلان، این برنامهریزیهای کلان، این انتظامبخشیدنهای کلان به مسائل مربوط به وزارت علوم، کارهای اساسی است که بایستی انجام بگیرد و گرههای کشور انشاءالله از این طریق باز بشود.
کاری که شما اساتید میکنید کار مهمّی است. کاری که دستگاه مدیریّت علمی کشور انجام میدهد -که عمدتاً وزارتها هستند و معاونت علمی رئیسجمهور- کار مهمّی است؛ این کار را اهمّیّت بدهند؛ آن تقویم و ارزیابی حقیقی نسبت به این انجام بگیرد؛ بدانیم که چه کار مهمّی دارد انجام میگیرد.
همینطور که بعضی از دوستان در سخنرانیهای خودشان اشاره کردند، هدف دشمنان ملّت ایران این است که نگذارند این کشور و این ملّت به جایگاه شایستهی خودش، آن جایگاه تمدّنی، برسد؛ [چون] احساس کردهاند که این حرکت در کشور آغاز شده؛ تحریمها بهخاطر این است. بله، بنده هم عقیدهام این است که هدف تحریمها مسئلهی هستهای فقط نیست، مسئلهی حقوق بشر هم نیست، مسئلهی تروریسم هم نیست. گفتند چرا فلانی برای روضهی علیاصغر که روضهخوان خواند، گریه نکرد؟ گفت آن بنده خدا خودش صد علیاصغر سر بریده؛ این برای روضهی علیاصغر گریه میکند؟ اینها خودشان تروریستپرورند، اینها خودشان ضدّ حقوق بشرند؛ اینها دنبال این هستند که برای حقوق بشر به یک کشوری فشار بیاورند؟ مسئله این نیست؛ مسئله یک محاسبهی بسیار بالاتر و فراتر از این حرفها است؛ یعنی یک ملّتی، یک حرکتی، یک هویّتی بهوجود آمده است مبتنی بر منابعی و مبادیای درست نقطهی مقابل مبادی نظام استکبار و نظام ظلم و انظلام؛ نمیخواهند این به جایی برسد؛ ما در یکچنین موقعیّتی هستیم؛ ما در یکچنین جایگاهی هستیم. بایست حرکت بکنیم، باید تلاش کنیم. تحریمها هم البتّه زحمتهایی ایجاد میکند امّا میتواند مانع پیشرفت نشود؛ [باید] از ظرفیّتهایمان استفاده کنیم. و شما اساتید در این زمینه نقش دارید؛ و وزارت علوم و وزارتهای مربوط به مسئلهی دانش، نقشهای اساسی و مهمّی دارند؛ این نقشها را قدر بدانید و دنبال کنید و انشاءالله از خدای متعال هم کمک بخواهید. این آیهی شریفه را هم که دوستان خواندند -اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم-(۷) این وعدهی بیتخلّف الهی است.
پروردگارا! به برکت این روزها و این شبها، به برکت خون مطهّر امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) و خونهای پاکی که در راه حق در این سالها بر زمین ریخته شد -و در کشور ما شهدائی بُروز کردند و ظهور کردند- به برکت این خونها، به برکت این مجاهدتها، به برکت این قداستها، ملّت ما را روزبهروز به سربلندی و سعادت حقیقی نزدیک بفرما؛ پروردگارا! مجاهدان این راه، فعّالان این راه، از جمله اساتید محترم و دانشجویان و کسانی که در راه علم تلاش میکنند، همهی اینها را از توفیقات خود بهرهمند بفرما؛ روح مطهّر امام بزرگوارمان و ارواح طیّبهی شهدا را با شهدای صدر اسلام محشور بفرما.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) قبل از شروع بیانات معظّمٌله، هفت نفر از اساتید به بیان نظرات و دیدگاههای خود پرداختند.
۲) از جمله بیانات در دیدار جمعی از اساتید دانشگاههای کشور (۱۳۹۲/۵/۱۵)
۳) بهطور شفاهی
۴) اشاره به مصرعی از حافظ: (دست ما کوتاه و خرما بر نخیل)
۵) دیوان حافظ
۶) دکتر محمّد فرهادی (وزیر علوم، تحقیقات و فنّاوری) در جلسه حضور داشت.
۷) سورهی محمّد، بخشی از آیهی ۷؛ (... اگر خدا را یاری کنید، یاریتان میکند و گامهایتان را استوار میدارد.)
بیانات در دیدار شاعران
تاریخ: 1394/04/10
بیانات در دیدار شاعران
در شب میلاد امام حسن مجتبی علیهالسلام
پس از شعرخوانی چند نفر از شاعران
در حسینیهی امام خمینی رحمهالله
بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)
میلاد امام مجتبی، امام حسن (علیه الصّلاة و السّلام)؛ حُسن مجسّم بر زبان پیغمبر خاتم (صلّی الله علیه و آله) که این نام را ایشان بر روی این مولود گذاشتند -و این خیلی با عظمت است، خیلی مهم است که پیغمبر این بزرگوار را، این کودک مبارک را (حسن) بنامند- انشاءالله بر همهتان مبارک باشد.
یادآوری میکنم برکات رمضان را برای دلهای حسّاس شما، روحهای رقیق شما، احساسات سیّال شما؛ واقعاً اگر از این خرمن انبوه برکات، کسانی بنا باشد استفاده کنند، از جملهی کسانی که بیشترین استفاده را باید بکنند و میکنند، کسانی هستند که دارای ذوقند، دارای روحند، دارای دلند، دارای احساس لطیفند؛ یعنی شماها. چه کسی از شما بهتر برای بهرهمندی از دقایق و لحظات و ساعات و روزها و شبهای این ماه -که ماه تقرّب به خدا است، ماه رقّت دل، ماه انس با خدای متعال، ماه ذکر، ماه خشوع- و چه کسی مناسبتر از کسانی که صاحب این دلهای پاک و رقیق و احساسات لطیف هستند.
برای ورود در بهشت ذکر و انس و شوق، بهترین وسیله دعاهایی است که در این ماه وارد شده؛ چه دعاهایی که مخصوص این ماه است، چه دعاهایی که در همهی اوقات حسّاس میشود آنها را خواند، مثل مناجات شعبانیّه، مثل دعاهای صحیفهی سجّادیه؛ استفادهی از اینها خیلی با ارزش است. وَ اسمَع دُعائی اِذا دَعَوتُک، وَ اسمَع نِدائی اِذا نادَیتُک، وَ اقبِل عَلَیَّ اِذا ناجَیتُک؛(۲) اینها را دلهای لطیف شما با حضور بیشتری، با توجّه بیشتری میتواند بیان کند. فَقَد هَرَبتُ اِلَیکَ وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیک؛ اینها تعبیراتی است، کلماتی است که از لطیفترین دلها و فصیحترین زبانها صادر شده. چه کسی باید اینها را تلقّی کند، درک کند، استفاده کند، بهتر از شماها، بهتر از این دلهای پاک و لطیف. از دعا در این ماه غفلت نکنید. در دعای مناجات شعبانیّه، هَب لی قَلباً یُدنیهِ مِنکَ شَوقُهُ وَ لِساناً یُرفَعُ اِلَیکَ صِدقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنکَ حَقُّه؛ این دلی که شوق او، او را ارتفاع ببخشد، بالا ببرد، نزدیک به ذات ربوبی بکند، این را از خدا انسان طلب میکند. خب، کدام دل آمادهتر است از آن دلِ حسّاس و لطیف؟ که خب بحمدالله در شماها این هست.
در دعای ابیحمزهی ثمالی: بِکَ عَرَفتُکَ وَ اَنتَ دَلَلتَنی عَلَیکَ وَ دَعَوتَنی اِلَیکَ وَ لَولا اَنتَ لَم اَدر ما اَنت؛ این ارتباط لطیفِ معنوی با حضرت حق، با مبدأ محبّت و عزّت؛ اینها خیلی با ارزش است، اینها خیلی مهم است؛ اینها دلهایی را که دارای حسّاسیّتند حقیقتاً گرم میکند، نگه میدارد، امید میبخشد، برای آنها پناه و تکیهگاه میشود. من کاری ندارم مرحوم اخوان این شعر را برای چهکسی گفته و برای چه گفته؛ من این شعر را خطاب به صحیفهی سجّادیه میخوانم؛ من این شعر را خطاب به دعای ابیحمزهی ثمالی میخوانم؛ (ای تکیهگاه و پناه زیباترین لحظههای پرعصمت و پرشکوهِ تنهایی و خلوت من ای شطّ شیرین پرشوکت من). دعا این است. از این دست برندارید، از دعا رو برنگردانید؛ دعا خیلی با ارزش است. دعا همان اکسیری است که میتواند دلهایی را که آلودهی ناامیدی، آمیختهی به بدبینی، یا آلودهی به احساسات غلط هستند، منقلب کند، به راه راست هدایت کند؛ دعا یکچنین چیزی است. از این شبها استفاده کنید، شماها شایستهترین کسانی هستید که میتوانید دعا بخوانید و از دعا بهرهی واقعی ببرید، استفاده کنید. البتّه الفاظ دعا را خواندن، یک مرحلهی نازلی از دعا خواندن است -که همین الفاظ را انسان بخواند و معنایش را هم درست نفهمد، یا ظاهری از معنا را بفهمد- امّا با دعا آمیخته شدن، با آن مضامین آمیخته شدن و در آنها فرو رفتن، خیلی با ارزش است.
خب، شعر یک عنصر اثرگذار است، اثرگذاری آن هم در مجموعهی عوامل کلامی یک اثرگذاری مضاعفی است؛ یعنی هیچ سخنی، هرچه فصیح، هرچه زیبا، هرچه پرمغز، اگر شعر نباشد این اثر را ندارد؛ شعر یکچنین دستگاهی است، یکچنین عنصری است. شعر نقش برانگیزاننده دارد، در جایی که جای برانگیختن است؛ نقش راهنما دارد، نقش خطدهنده دارد، نقش جهتدهنده دارد به مستمع و به کسی که شعر را برای خودش میخواند؛ خب این میشود مسئولیّتآور. وقتی شما یک ثروتی، یک امکانی در اختیار دارید که از آن میتوان برای کارهای بزرگ استفاده کرد، اگر استفاده نکردید، خلاف مسئولیّت عمل کردید، خلاف تعهّد رفتار کردید. این مسئولیّتآور است. حالا خدای متعال این نعمت را به شما داده امّا مثل همهی نعمتها از نعمت سؤال خواهد شد، از عطای الهی سؤال خواهد شد. از شما سؤال خواهد شد که با این نعمت چه کردید؟
میتوان با ابزار شعر مخاطب را به راه راست و صراط مستقیم هدایت کرد؛ میتوان هم او را به کجراهه برد، او را ساقط کرد. شعر میتواند انسانها را به حضیض ببرد؛ داریم از اینجور شعر، بخصوص امروز که متأسّفانه فرهنگ لجامگسیختهی دور از هنجارهای اخلاقی و انسانی بهوسیلهی این ابزارهای جدید -ابزارهای رسانهای جدید- انتشار فراوانی پیدا میکند، گاهی شعر میشود یک ابزاری برای لغزیدن، غلتیدن و منحرف شدن؛ این هم آنطرف قضیّه است. بنابراین هر دو کار از شعر برمیآید. شاعر با احساس لطیف خود، هم ادراک میکند، هم بر سرِ شوق میآید، هم دلتنگ میشود، و میسراید؛ این سراییدن شاعر ناشی از شوق است، ناشی از دلتنگی است، ناشی از احساس و ادراک و مشاهدهی یک چیزی است که دیگران آن را مشاهده نمیکنند. خب، این دو طرف دارد: میتواند جهتدهنده به سمت نیکیها باشد، میتواند عکس [آن] باشد. اگر شعر بهصورت افراطی تحتتأثیر غریزهی جنسی قرار گرفت -که متأسّفانه بعضی از دستها امروز در کشور ما دارند [شعر را] به این سمت میکشانند، بِزور میبرند، بعد از آنکه جوانهای ما در فضاهای باصفا و لطیف و بسیار زیبای معنوی و حماسی و انقلابی حرکت کردند، الان دستهایی شروع کردند، در جاهای مختلف؛ از جمله بیشتر از همه در فضای مجازی؛ حالا طرق دیگر به جای خود، از طریق شعر هم [جوانها را] به سمت غریزهگرایی جنسی افراطی بکشانند و ببرند- این بسیار چیز بدی است، این زنگ خطری است. گاهی این است، گاهی نفعطلبی شخصی است و گاهی ستمستایی است، که متأسّفانه در تاریخ ما این معنا سابقهی زیاد دارد، ستایش ستم و ستمگر.
امروز نقطهی مقابلش را ما در مقابل داریم، الحمدلله، خوشبختانه دیدم چند نفر از این شعرای جوان عزیز ما در مقابل [آن] ایستادهاند؛ قبلاً هم شعرهایی در مورد یمن -شعر آقای سیّار(۳)- و شعرهای دیگر را شنیدهام، خواندهام، بسیار خوب است، اینهایی که گفتهاید، اینهایی که امشب هم دوستان خواندند، خیلی خوب بود؛ اینها درست است، این درست است، این آن کارِ صحیح است، این آن تعهّدی است که خدای متعال سؤال خواهد کرد. یکی از فِقرات دعای مکارمالاخلاق این است: وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ،(۴) به فکر این باید بود؛ فردا یک چیزهایی را از ما سؤال میکنند؛ میگوید خدایا آن چیزی را که فردا بنا است از من سؤال کنی، امروز وسیلهی پرداختن به آن را و عمل به آن را در اختیار من قرار بده. خب حالا شماها وسیلهاش را دارید، ممکن است کسانی دلشان پر باشد نتوانند بگویند، شما الحمدلله میتوانید بگویید؛ بگویید، اثر هم دارد. این شعری که شما برای بحرین میگویید، یا برای یمن میگویید، یا برای لبنان میگویید، یا برای غزّه میگویید، برای فلسطین میگویید، برای سوریه میگویید، هر شعری که شما برای اهداف امّت اسلامی میگویید، در هر نقطهای این شعر کاربرد دارد و از آن استفاده میشود. این شعر اگرچنانچه در این جهتها به راه بیفتد، آنوقت (انَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِکمَه)(۵) دربارهی شعر شما صدق میکند، که حتماً شعر حکمت است.
من میخواهم عرض بکنم -بارها البتّه این را در این جلسه و در خیلی از جلسات دیگر گفتهایم- بیطرفی در دعوای حق و باطل معنی ندارد. یک وقت دعوای مشتبهی است، آن بحث دیگری است، وقتی که حقّی هست و باطلی، اینجا بیطرفی معنا ندارد؛ باید طرف حق بود، مقابل باطل ایستاد؛ حالا یکی میتواند به شکل نظامی بِایستد، یکی به شکل سیاسی بِایستد؛ به اَشکال مختلف میشود ایستاد، یک نفر هم با زبان، با بیان، با اندیشه میتواند بِایستد؛ باید ایستاد. شاعر نمیتواند در جنگ حق و باطل بیطرف باشد. اگرچنانچه شاعر، هنرمند بیطرف بود، تضییع نعمت خدا را کرده؛ اگر خدای نکرده طرف باطل را گرفت، آنوقت خیانت کرده، جنایت کرده؛ بحث اهمال دیگر نیست، بحث جنایت است. خب، شما ملّتتان مظلومیّتهای زیادی در این سالهای متمادی داشته، این مظلومیّتها گفتن دارد، این برای دنیا منعکس شدن دارد.
سردشت را در سال ۶۶ بمباران کردند -مال همین روزها است دیگر- شوخی است؟ یک شهر را بمباران شیمیایی بکنند، هزاران نفر را در یک شهر -بچّه، بزرگ، پیر، جوان، زن، مرد- نابود کنند و دنیا سکوت کند! دنیایی که گاهی افتادن یک گربه در چاه برایش میشود بهعنوان یک مسئلهای که در خبرگزاریها و در روزنامهها و در تلویزیونها منعکس میشود که بله یک گربهای یا یک مثلاً روباهی در چاه افتاده بود، فلان دستگاه، فلان دستگاه، فلان دستگاه جمع شدند که این را زنده بیاورند بیرون، یا یک حیوان آبی به ساحل افتاده دارد جان میدهد، این را یکجوری برگردانند به آب، برای این چیزها دنیا آن جنجالها را به راه میاندازد، آنوقت برای کشتار شیمیایی یک شهر این دنیا ساکت میمانَد! دنیا که میگویم منظورم ملّتها نیستند، ملّتها وسیلهای ندارند، ابزاری ندارند، منظورم قدرتهای مسلّط بر دستگاههای تبلیغاتی دنیایند، فارسیاش میشود آمریکا، انگلیس، نیروهای غربی مسلّط، نیروی صهیونیستی. اینها هستند که بر فضای تبلیغاتی دنیا مسلّطند، نمیگذارند آب از آب [تکان بخورد]. الان دارند یمن را آنجور میکوبند -شب و روز- هیچ صدایی در نمیآید، غزّه را دیروز میکوبیدند، چندی قبلش لبنان را میکوبیدند، صدایی از کسی در نمیآید؛ حالا فرض کنید دو تا قاچاقچی یک جا محاکمه بشوند، اعدام بشوند، جنجال تبلیغاتی درست میشود؛ خب، دنیا این است، در مقابل این دنیا باید چهکار کرد؟ یک انسان باشرف در مقابل یکچنین جبههگیریای، در مقابل یکچنین وقاحتی، در مقابل یکچنین خباثتی چه میکند، با قطع نظر از انگیزهی دینی و وظیفهی ایمانی؛ شرف انسان، وجدان انسان، انسانیّت انسان چه حکم میکند؟ اینها همه بارهایی است بر دوش.
من البتّه از پیشرفت شعر در کشور در دوران بعد از انقلاب خیلی راضیام و واقعاً خیلی خوب شده. این جوانهایی که امروز شعر میخوانند، با جوانهایی که حالا ده سال قبل شعر میخواندند خیلی تفاوتهای آشکار و بیّنی دارند، یعنی واقعاً پیشرفت شده، شعر خیلی خوب است؛ منتها ظرفیّت شعر در کشور ما خیلی بیش از اینها است؛ خیلی بیش از اینها است. شما نگاه کنید الان ببیند این دختر خانم(۶) دانشآموز است -شنیدم (شهرستان ادب) فعّالیّتهای دانشآموزی راه انداخته، افراد را جمع میکند-(۷) دانشآموزهای ما، جوانهای ما، نوجوانهای ما، دختر ما، پسر ما، شعر میگویند آن هم به این خوبی، با این مضامین خوب، با این تخیّل قوی، این خیلی خوب است؛ البتّه بنده عرض بکنم سطح عمومی شعر امروز ما به سطح عمومی شعر متناسب با ایران هنوز نرسیده؛ یعنی ما دورههایی -که از ما خیلی هم دور نیستند- داشتیم که سطح عمومی شعر، یعنی با توجّه به آن اوجهایی که وجود داشته، از سطح فعلی ما بالاتر بوده است. خب برجستگانی داشتیم، شعرایی داشتیم، چه در قصیده، چه در غزل، در سبکهای مختلف، آنها را باید داشته باشیم تا این سطح بالا برود؛ این کار میخواهد، این تلاش میخواهد.
ما از لحاظ گستره خیلی وسیعیم، بایستی سعی کنیم همین گسترهی وسیع را پیش ببریم و این کار لازم دارد. البتّه حوزهی هنری مسئولیّت دارد، دستگاههای مختلف دیگر هم مسئولیّت دارند، دستگاههای دولتی و دستگاههای مربوط به نظام و مانند اینها هم -صداوسیما و دیگران- همه وظیفه دارند. شعر را بایستی ارج نهاد، شعر خیلی پدیدهی بزرگی است، پدیدهی مهمّی است. من میبینم که در نظام ما، در کشور ما، آن کسانی که باید این حقیقت را بفهمند، کأنّه بعضیشان -حالا همه را نمیگوییم- درست به عمق اهمیّت شعر پی نبردند، اصلاً شعر را قدرشناسی [نکردند]؛ ما قَدَروا الشِّعرِ حَقَّ قَدرِه؛ درست نتوانستند واقعاً قدر شعر را بفهمند. شعر خیلی تأثیر عجیبی دارد، گاهی اوقات یک بیت شعر یا حالا یک غزل مثلاً یا یک قطعهی شعر، از یک سخنرانی یک ساعته، دو ساعتهی یک آدم واردِ مطّلع تأثیرش بیشتر است. خب این خیلی چیز مهمّی است؛ یعنی بهاصطلاح گوهر باارزشی است، دارای یکچنین اهمیّتی [است]؛ این را بایستی بتوانند [قدر بدانند.]
ضمناً از جملهی کارهایی که خیلی خوب است در کشور ما که بحمدالله در این جلسه هم آثارش دیده شد و قبلاً هم دیده شد و من خیلی از این راضی هستم، واکنش سریعی است که شعرای جوان ما به حوادث نشان میدهند، این خیلی با ارزش است، این خیلی خوب است. مبادا کسی خیال کند که این چیز منفی است؛ نه، این بسیار مثبت است. ما در طول تاریخ و در زمان معاصرِ نزدیک به خودمان هم داشتیم مواردی را که همین واکنشهای سریع بهترین آثار را بهوجود آورد. وقتی که آن هواپیمای اسرائیلی را آن دختر ربود، مرحوم امیری فیروزکوهی [قصیدهای گفت] حالا امیری فیروزکوهی، دوستانی که ایشان را میشناسند [میدانند]، خب ایشان جوان و انقلابی و مانند اینها که نبود امّا روی آن احساسی که پیدا کرد، یک قصیدهی زیبا و عالی همانوقت -سال چهل و چند- گفت، متناسب با موقع، متناسب با زمان؛ (آنجا غزالهای...)، حالا خیلی از ابیاتش را یادم نیست، آنوقتها خیلی از بیتهایش را بلد بودیم؛ من از خود ایشان شنیده بودم.(۸) علیایّحال، این خیلی خوب است، اینکه به حوادث واکنش سریع نشان داده بشود و تبیین بشود، این بسیار خوب است.
و امیدواریم انشاءالله روزبهروز شعر انقلاب رتبه و رفعت بیشتری پیدا کند. البتّه مقصود من از شعر انقلاب شعری نیست که در دوران انقلاب گفته میشود ولو ضدّ انقلاب، این مراد از شعر انقلاب نیست. بعضیها خیال میکنند شعر جنگ آن شعری است که دربارهی جنگ گفته شده است ولو ضدّ جنگ! این شعر جنگ نیست، این شعر ضدّ جنگ است. شعر انقلاب یعنی آن شعری که در خدمت هدفهای انقلاب است؛ این شعر انقلاب است، نه شعر دوران انقلاب؛ این منظورم نیست. منظورم از شعر انقلاب شعری است که در خدمت اهداف انقلاب است. در خدمت عدالت، در خدمت انسانیّت، در خدمت دین، در خدمت وحدت، در خدمت رفعت ملّی، در خدمت پیشرفت همهجانبهی کشور، در خدمت انسانسازیِ به معنای واقعی کلمه در کشور؛ این میشود شعر انقلاب که در جهت اهداف انقلاب است.
امیدواریم انشاءالله خدا همهتان را موفّق بدارد، زنده بدارد و جوانهایتان انشاءالله سالهای متمادی در این صراط مستقیم حرکت کنند و کشور را و آینده را و نسلها را انشاءالله بهرهمند کنند.
والسّلام علیکم و رحمةالله
۱) قبل از شروع بیانات معظّمٌله، تعدادی از شعرا، اشعار خود را قرائت کردند.
۲) مناجات شعبانیّه
۳) محمّدمهدی سیّار
۴) صحیفهی سجّادیّه، دعای مکارمالاخلاق
۵) منلایحضرهالفقیه، ج ۴، ص ۳۷۹
۶) خانم معصومه فراهانی، در این جلسه شعری قرائت کرده بود.
۷) اشاره به برگزاری کارگاههای شعر و داستاننویسی از سوی مؤسّسه فرهنگی - هنری شهرستان ادب
۸) اشاره به قصیدهی (آنجا غزالهای بین خورشید در حبالش / عزمش ز هفت مردان، رزمش به هفت میدان) که امیری فیروزکوهی دربارهی (شادیه ابوغزاله) سروده است. لیلا خالد -که نام سازمانی او همنام اولین شهیدهی فلسطینی (شادیه ابوغزاله) بود- از اعضای جبههی خلق برای آزادی فلسطین بود که در سال ۱۹۶۹ (۱۳۴۸ هجری شمسی) به تصوّر حضور اسحاق رابین در هواپیمای مسیر رم به آتن، این هواپیما را ربود و آن را در فرودگاه دمشق بر زمین نشاند.
بیانات در محفل انس با قرآن
تاریخ: 1394/03/28
بیانات در محفل انس با قرآن
در اولین روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۶
در حسینیهی امام خمینی رحمهالله
بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)
خیلی متشکّریم از برادران عزیز و حقیقتاً امروز استفاده کردیم؛ جلسه جلسهی بسیار خوب، متنوّع، شیوا، زیبا، پرمغز [است]؛ الحمدلله. اینکه میبینم بحمدالله هر سالی، نشانههای پیشرفت در امر تلاوت قرآن، در بین جوانهای ما، در بین مردم ما مشهود است بنده را عمیقاً خرسند میکند؛ خدا را سپاسگزاریم. امروز هم بحمدالله به برکت این تلاوتهای بسیار خوب، جلسهی پرمغز و پرمعنا و با حالی بود بخصوص با تذکّری که این مجری خوشذوقِ خوشسخن ما دادند در مورد اهداء ثواب این تلاوتها و آنچه امروز در این جلسه گذشت به ارواح طیّبهی شهدای اخیری که در تهران تشییع شدند. تلاوت قرآن با صوت خوش و با لحن خوب و با آداب و رسوم تلاوت، مقدّمهای است برای نفوذ مفاهیم قرآن در دلها. اگر این فایده را [از آن] بگیریم و به تلاوت قرآن بهعنوان یک خوش صدایی و یک آوازهخوانی فقط نگاه کنیم، مطمئنّاً از این رتبهی والا سقوط خواهد کرد. اینهمه تأکید بر اینکه قرآن را با صوت خوش بخوانند و با آداب بخوانند و با الحان مطلوب بخوانند، برای این است که مفاهیم قرآن در دلها اثر کند، با قرآن انس بگیریم، به رنگ قرآن و به خُلق قرآن و به شکل قرآن در بیاییم. اگر این مقصود است، پس یک شرایطی دارد، یک آدابی دارد. اوّلین ادب، این است که خوانندهی قرآن و تلاوتگر قرآن، با اذعان به قرآن، با باور مفاهیم قرآن، باورِ آن مفاهیمی که دارد تلاوت میکند، تلاوت کند. اگر ندانیم چه داریم میخوانیم، مفهوم را درک نکنیم، در عمق جانمان اثر نداشته باشد، [آن وقت] تأثیر تلاوتمان بر روی دیگران و بر روی خودمان کم خواهد بود؛ این شرط اوّل است.
من خواهشم از قرّاء محترم و اساتید و خوانندگان قرآن، این است که به این نکته توجّه کنند؛ آن آیاتی را که میخواهند تلاوت بکنند، این آیات را در ذهنشان مرور کنند، در آنها تدبّر کنند، اعماق این مفاهیم را بدرستی در دل خود و در باور خود ثبت کنند؛ با این روحیّه، با این زمینه، با این آمادگی تلاوت کنند؛ این تلاوت تا اعماق جان مخاطب اثر خواهد کرد. البتّه تا امروز، شما خیلی پیش رفتید؛ بنده سالهای متمادی است که سِیر حرکت قرآن را در کشور دارم مشاهده میکنم؛ امروز جوانهای ما خیلی خوب پیش رفتند؛ قرّاء ما، اساتید ما، حقّاً و انصافاً خیلی خوبند؛ لکن جا برای تأثیرگذاریِ بیشتر هنوز زیاد است.
من دو سه نکته را یادداشت کردم. یکی این است که شما میخواهید با تلاوتتان، مفاهیم قرآنی را به مستمع القاء کنید. درست است که غالب مستمعین شما عربی و زبان قرآن را نمیدانند، امّا معجزهی قرآن این است که اگر با همین وضعیّت هم - درحالیکه آنها نمیدانند - این آیات را با عمق جان و با شرایط القاء کنید، مفاهیم ولو بهنحو اجمال به ذهنها منتقل خواهد شد. خب، این طبعاً شرایطی دارد. بنده میشنوم تلاوتهایی را که پخش میکنند در رادیوی تلاوت - که فرصت خوبی است، امکان خوبی است برای شنیدن تلاوتها - و میشنوم آنچه را اساتید ما، قرّاء خوب ما میخوانند. خب، انصافاً از لحاظ صوت خوش، قرّاء ما خیلی خوبند، برجستهاند. این را قرّاء بیگانه تصدیق کردهاند و تصدیق میکنند؛ شنفتهایم از آنها که اصوات ایرانی را تمجید میکنند. بعضی از اصوات شما انصافاً اصوات خوشذات، خوشجنس و دارای شرایط خوبِ یک صدای برجسته است که این را باید همراه کرد با شرایط تلاوت.
یکی از شرایط تلاوت این است که این آیهی قرآن را که تلاوت میکنید، بر روی نکاتی که در حال عادی اگر بخواهید آن را تفهیم کنید، روی آن تکیه میکنید، بر روی این نقاط حتماً تکیه کنید. اگر بخواهم تشبیهی بکنم، به این آقایان مدّاحی که شعر فارسی را میخوانند، میبینید هر کلمهای را، هر مقصودی را که از یک جملهای یا از یک کلمهای یا از یک فِقرهای مطلوب است، جوری ادا میکنند که آن مفهوم در ذهن مخاطب بنشیند. در حرف زدن عادی هم همینجور است. به شکل عادی هم که شما صحبت میکنید، آن کلماتی را که مفاهیم آنها از نظر شما یک برجستگی دارد - کلمات حامل آن مفاهیم را - با تکیهی خاص ادا میکنید؛ قرآن را اینجوری باید بخوانید؛ بر روی کلمات خاص تکیه کنید؛ جملات و فقرات را آنچنانکه مضمون و معنای آن در ذهن مخاطب بنشیند ادا کنید؛ تعبیر خوب، ادای خوب. گاهی لازم است برای اینکه مطلب در ذهن مخاطب مستقر بشود، آن جمله تکرار بشود؛ این تکرار را بکنید. بنده شاید چند سال قبل از این در همین جلسه انتقاد کردم از کسانی که زیادی آیات را تکرار میکنند. میخواهم عرض بکنم یک جاهایی تکرار لازم است، حتمی است. با یک بار خواندن، معنا منعکس نمیشود و باید آن را تکرار کرد؛ دو بار، سه بار، گاهی آیه را باید تکرار کرد، گاهی دو آیه و سه آیه را باید تکرار کرد. مقصودم این نیست که در این زمینه افراط انجام بگیرد. بعضی از خوانندههای قرّاء مصری را دیدیم در این زمینه افراط میکنند؛ تأثیر منفی دارد. افراط منظورم نیست؛ اینکه ما ده بار یا هشت بار یک چیزی را تکرار کنیم، این مطلوب نیست. حالا شاید در آوازهخوانیهای عربی این کار معمول است امّا در قرآنخوانی این کار مطلوب نیست. امّا تکرار به قدری که این مفهوم در ذهن مخاطب بنشیند، لازم است. گاهی اوقات انسان احساس میکند که قاری مثل اینکه همینطور یک کتابی را گرفته و دارد میخواند، عبارت را میخواند و دنبال میکند؛ این خوب نیست؛ مطلوب نیست. شما باید مفهوم را منتقل کنید و منعکس کنید به ذهن مخاطب؛ این گاهی با تکرار است، گاهی با تکیه است، گاهی با تکیهی بر روی یک جمله است، گاهی تکیهی یک کلمه است؛ این کار باید انجام بگیرد. یک نکتهی دیگری که مورد توجّه باید قرار بگیرد، رعایت موازین لحن است. البتّه این الحان عربی، الحان قرآنی برای مردم ما و خوانندگان ما بیگانه است، اینها الحان مأنوسی نیست. لذا شما میبینید شعر فارسی را که میخواند، با آهنگ متناسب خودش میخواند؛ اگر همین آدم بخواهد یک شعر عربی را یا یک جملهی عربی را بخواند، ممکن است نتواند آهنگ مناسب را انتخاب بکند؛ [چون] این الحان بیگانه است برای ما؛ الحان آشنا و مأنوسی نیست؛ مثل الحان فارسی و آهنگهای فارسی نیست. لکن الحان قرآنی به خاطر تکرار در بین اهل قرآن و اهل تلاوت یواش یواش مأنوس شده و [مردم] آشنا شدند؛ این الحان را درست باید ادا کرد. بنده گاهی میشنوم خوانندهای تلاوتهایی را با صدای خوش، با صدای بسیار خوب، صدایی که هم جنس خوبی دارد، هم قوّت خوبی دارد، هم کشش و قدرت تحریر خوبی دارد، یک آیهای را میخواند منتها لحن را رعایت نمیکند؛ رعایت لحن کلام، یعنی آن نظم آهنگ، آن چیزی که تلاوت شما بر اساس آن است، [لازم است]؛ قرآن را به طور معمولی نمیخوانید، با آهنگ میخوانید. شاید در همهی ادیان - حالا تا آنجایی که بنده در بعضی ادیان توحیدی و حتّی ادیان غیر توحیدی دیدم - متون مقدّس را با آهنگ میخوانند؛ این را ما از نزدیک مشاهده کردیم. پس تلاوت را با آهنگ میخوانید، این آهنگ بایستی درست ادا بشود. لحن بایستی با موازین خودش ادا بشود، والّا اگر رعایت نشد، مطمئنّاً آن اثر مطلوب را نخواهد بخشید؛ گاهی اثر عکس میبخشد.
یک نکتهای را من عرض بکنم؛ شما همه تقریباً قرّاء هستید که اینجا تشریف دارید؛ یکی از چیزهایی که رایج شده است در بین قرّاء عرب - این مصریها و دیگران - و از آنجا به داخل کشور ما منعکس شده است، اهمیّت دادن به نفَس بلند است. من نمیفهمم وجه این کار چیست؛ هیچ لزومی ندارد که ما کلمات قرآن را، گاهی آیات را به همدیگر وصل کنیم بهخاطر اینکه نفَس میخواهیم بدهیم؛ به نظر من هیچ لزومی ندارد. یک وقتی لازم است و ادای مفهوم آیه متوقّف به این است که با یک نفَس خوانده بشود، خب بله، این کار را بکنند والّا زیبایی تلاوت و تأثیرگذاری تلاوت بههیچوجه وابسته به نفَس بلند نیست؛ که حالا بعضی از قرّاء معروف مصری هنرشان در این است که با نفَس بلند [بخوانند]؛ مستمعین هم عوامانه وقتی با نفَس بلند میخوانند، بیشتر تشویق میکنند و الله، الله میگویند. به نظر من، هم کار این [قاری] غلط است، هم کار آن مستمع غلط است. ما در بین قرّاء خوب مصری، قرّاء برجستهی مصری کسی یا کسانی را داریم که نفَسشان کوتاه است، هم خواندنشان خیلی خوب است، هم تأثیرگذاریشان خوب است؛ از جمله عبدالفتّاح شعشاعی. شما میدانید نفسش کوتاه است امّا درعینحال یکی از بهترین و اثرگذارترین تلاوتها - که انشاءالله خدای متعال ایشان و همهی قرّاء قرآن را مشمول رحمت و مغفرت کند - از این مرد شنیده میشود. بنابراین من خواهش میکنم که آقایان در مسئلهی نفَس، خودشان را اذیت نکنند. افزودن همینطور، تکرار کلمات و آیات پشت سرِ هم هیچ لزومی ندارد. حالا چون وقت هم دیگر تمام شد و ظاهراً میخواهند اذان بگویند، این کلمه را هم عرض بکنم: خواهش میکنم در تشویق کردن و (الله الله) گفتن - که این هم تقلیدی است از عربها - حد را مراعات کنند. بعضیها بمجرّد اینکه خواننده شروع کرد به خواندن، شروع میکنند پشت سرِ او ترنّم (الله) که مثل اینکه یکی از دنبالههای لازمِ خواندن او این است که این طرف بگوید (الله)! هیچ لزومی ندارد. یکوقت شما تحت تأثیر قرار میگیرید یا شدیداً زیبا میخواند یا شدیداً مؤثّر میخواند، بیاختیار حالا میخواهید تشویق کنید - تشویق قرآن هم طبق آنچه معمول عربها است، (الله الله) گفتن است؛ البتّه آنها مخصوص قرآن [هم] نیست؛ آهنگ معمولی را هم که میخوانند الله الله میگویند - این حالا اشکالی ندارد امّا اینکه بمجرّد اینکه قاری شروع کرد به خواندن و ما از اینجا بنا کنیم (الله الله)، هیچ لزومی ندارد. من خواهش میکنم خود شماها و در جلساتی که شماها استاد آن جلسات هستید و شرکت میکنید، سفارش کنید که در گفتنِ (الله الله) افراط نکنند؛ آنجایی که واقعاً طرف، خیلی خوب میخواند، خیلی زیبا میخواند، آنجا خب اشکالی ندارد تشویق کنند امّا اینکه از اوّل [طوری که] گاهی انسان فقط انتظار دارد که تا گفت (اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم)، بگویند (الله اکبر) [صحیح نیست]. امیدواریم که خداوند انشاءالله همهی شما را با قرآن محشور کند و دنیا و آخرتتان را به برکت قرآن آباد کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) این دیدار در اوّلین روز ماه مبارک رمضان برگزار شد. قبل از شروع بیانات معظمله، جمعی از قاریان و گروههای جمعخوانی به تلاوت آیاتی از قرآن و مدح و ثنای پروردگار پرداختند.
بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی
تاریخ: 1394/03/06
بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی
در آغاز چهارمین سال دورهی نهم مجلس شورای اسلامی
بسماللهالرّحمنالرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و ءاله الطّاهرین
خوشامد عرض میکنیم به برادران و خواهران عزیز، و ایام مبارک شعبانیه را و مجموع این ماه را که ماه ذکر و عبادت و توجّه و خشوع است، به همهی برادران و خواهران تبریک عرض میکنیم. این فرصتها - فرصت ماه شعبان، فرصت ماه رمضان، فرصت ماه رجب - فرصتهای مغتنمی است؛ بخصوص برای ما و شما مسئولان. در نظام اسلامی، جوهر اصلی جامعهی اسلامی عبارت است از تعبّد، ایمان و عمل صالح آحاد ملّت؛ همچنانکه در این آیاتی که تلاوتگر بسیار خوب ما تلاوت کردند، (۲) مشاهده کردید؛ اصل قضیه این است. آن چیزی که موجب میشود که ملائکهی الهی به آحاد بشر بگویند (نَحنُ اَولِیآؤُکم فِی الحَیوةِ الدُّنیا وَ فِی الأخِرَة)(۳) - ما، هم در دنیا با شما همپیوند و همدستیم، هم در آخرت - و خیلی مهم این است: ایمان، تعبّد و عمل صالح در آحاد مردم، منتها مسئولان بهطور مضاعف به این خطاب مخاطبند. هرچه مسئولیت سنگینتر است، این خطاب هم نسبت به او شدیدتر و سختتر و سنگینتر است. باید این را در خودمان ایجاد کنیم؛ یعنی نمایندگی مجلس، مسئولیت در دولت، مسئولیت در نیروهای مسلّح، مسئولیت در قوّهی قضائیه چیزهایی است که اوّلین وظیفهای که به ما متوجّه میکند عبارت باشد از وظیفهی ایجاد ارتباط و اتّصال محکمتر با خدای متعال، ایجاد بندگی خالصتر و بهتر؛ از این نباید غفلت کنیم.
بله، وقتی یک مسئولیتی به ما میدهند، عرصهی آن مسئولیت، عرصهی وظیفهی اساسی ما است و باید برویم دنبال کنیم لکن قبل از آن و همراه با آن و در نهایت آن، آنچه برای ما باید مهم باشد و در مدّنظر ما قرار بگیرد، این است که ما چه کار کنیم که به وظیفهی الهی خودمان عمل کرده باشیم؛ تعبّد ما، اخلاص ما، عمل ما، عمل صالح ما تأمین شده باشد. این، آن وظیفهای است که مسئولین، خیلی باید به آن توجّه کنند.
خب، این ماهها فرصت بزرگی است - ماه شعبان، ماه رمضان - فرصتهای بزرگی است. این دعاهایی که در این ماهها وارد شده است، راه را برای ما باز میکند. من و شما اگر بخواهیم با خدای متعال حرف بزنیم و یک مطالبهای داشته باشیم، یک چیزی را از خدا درخواست کنیم، حقیقتاً درست بلد نیستیم. این دعاها با بلیغترین زبان، یاد میدهند به ما که از خدای متعال چه بخواهیم و با خدا چهجوری حرف بزنیم. همین مناجات شریف شعبانیه، فِقراتی که از اوّل تا آخر [این] دعا هست، هرکدام از اینها یک دریایی از معرفت است. علاوهی بر این به ما یاد میدهد که چطور با خدا حرف بزنیم و از خدا چه بخواهیم. اِلهی هَب لی قَلبًا یدنیهِ مِنک شَوقُهُ وَ لِسانًا یرفَعُ اِلَیک صِدقُهُ وَ نَظَرًا یقَرِّبُهُ مِنک حَقُّه. (۴) ببینید، سه نقطهی کلیدی اساسی در یک فقرهی کوتاه دعا؛ دلی به من عطا کن که شوق، آن را به تو نزدیک کند؛ این شوق باید در دل بهوجود بیاید. آلودگی ما به مادّیات، آلودگی ما به گناه، آلودگی ما به طمعها و حرصهای گوناگون، این شوق را در دل میمیرانَد. انس ما با قرآن، انس ما با دعا، انس ما با نوافل، درست بهجاآوردن فرائض، این شوق را در دل برمیانگیزد و مشتعل میکند. یدنیهِ مِنک شَوقُه؛ آنوقت این شوق، دل را به خدا نزدیک میکند. وَ لِسانًا یرفَعُ اِلَیک صِدقُه؛ زبان صادق، سخن با صداقت. این سخن با صداقت، بهسوی خدا بالا میرود. اِلَیهِ یصعَدُ الکلِمُ الطَّیبُ وَ العَمَلُ الصّلِحُ یرفَعُه؛ (۵) حرف درست، حرف صادقانه، حرف صمیمانه، حرفی که در آن شائبهای از مادّیت و خودخواهی و هواپرستی و این چیزها نباشد، سخنی است که بهسمت خدا بالا میرود. وَ نَظَرًا یقَرِّبُهُ مِنک حَقُّه؛ نگاه حقیقتآمیز و حقیقتآلود، نگاه حقّانی به مسائل، نه نگاه جانبدارانه، نه نگاه هوسگرانه، نه نگاه کاسبکارانه، مسائل را با نگاه حق، طرفداری از حق، دنبالهی حق بودن، با این نظر نگاه کنیم؛ آنوقت دل به خدا نزدیک میشود. ببینید، راه حرف زدن با خدا را به ما یاد میدهند؛ به ما میگویند از خدا چه بخواهیم.
وظیفه سنگین است؛ اگر بخواهیم این وظایف را انجام بدهیم، احتیاج داریم به این استحکام ارتباط. باید ارتباط را قوی کرد؛ روزبهروز باید این ارتباط را حفظ کرد. ذکر دائم برای این است؛ اینکه نماز را در هر روز گذاشتهاند و با تناوب گذاشتهاند، برای این است که ما دچار غفلت نشویم. یکی از بزرگترین نعمتهای خدا، همین واجب کردن نماز بر ما است. اگر نماز را بر ما واجب نمیکردند، ما غرق در غفلت میشدیم؛ صبح، از خواب که پامیشوید، به یاد خدا؛ ظهر، وسط اشتغالات زندگی و معیشتی، به یاد خدا؛ شب، در پایان یک روزی که در آن تلاش کردید و کار کردید، به یاد خدا.
با یاد رویت جای در بستر گرفتم
با آرزویت سر ز بستر بر گرفتم(۶)
این آن ترتیب و برنامهای است که برای ما در نظر گرفتند. عمل میکنیم؟ اگر [عمل] بکنیم، آنوقت میتوانیم مطمئن باشیم که (اَخرِجنی مِنَ الدُّنیا سالِما) (۷) - در دعاهای ما است - میتوانیم خاطرجمع بشویم که سالم از اینجا بیرون خواهیم رفت. در دعای صحیفهی سجّادیه [آمده]: اللّهمَّ ... اَمِتنا مُهتَدینَ غَیرَ ضالّینَ طائِعینَ غَیرَ مُستَکرِهینَ تائِبینَ غَیرَ عاصینَ وَ لا مُصِرّین؛ (۸) جوری ما را بمیران که در عین هدایت، از دنیا برویم؛ جوری ما را بمیران که به آن عالَم، با طوع و رغبت رو کنیم. کفّار اینجوری نیستند، فسّاق اینجوری نیستند، ملائکه میآیند بالای سرشان و با فشار و زور [میگویند] : اَخرِجوا اَنفُسَکم. (۹) امّا مؤمنین نه، مؤمنین خاطرشان از آن طرف جمع است و با طوع و رغبت میروند؛ چشم از چیزهای زوالپذیر میبندند امّا ناگهان چشم باز میکنند به نعمتهای عجیبی که [دنیا را] فراموش میکنند. یک سفر خوشی که شما میکنید، دَمِ گاراژ ممکن است فرض کنید فرزند شما، برادر شما از شما دور میشود، دل شما را نگران کند؛ امّا وقتی به سفر رفتید، این مناظر عالی، این زندگی خوب، تنوّع و مانند اینها، اصلاً [آن نگرانی] یادتان میرود. وقتی آنجا شما با رضای الهی، رضوان الهی، پاداش الهی وارد شدید - نُزُلاً مِن غَفورٍ رَحیم؛ (۱۰) آیاتی که الان خواندند - با این وقتی انسان مواجه شد همهی آن چیزهایی را که اینجا بود و موقّت بود و دلبستگی داشتیم و خودمان را برایشان میکشتیم، فراموش میکنیم؛ [باید] اینجوری انسان از دنیا برود. این وظیفهی ما است. البتّه این حرفها در درجهی اوّل خطاب به خود این حقیر است؛ بنده بارم از شما سنگینتر است و مشکلاتم بیشتر از شما است ولی همهمان بایستی توجّه داشته باشیم. این اوّلین چیزی است که مورد نظر است.
خب، سه سال از دوران این مسئولیت و این فرصتی که شما داشتید گذشت؛ این آخرین دیدار این حقیر با مجموعهی مجلس شما است - چهارمین دیدار است و آخرین دیدار - یعنی یک سال دیگر شما بیشتر وقت ندارید، بیشتر فرصت ندارید برای انجام خدمت. سه سال فرصت بود؛ این سه سال فرصت تمام شد، حالا دوران پاسخگویی شروع شد. وقتی که کاری را به انسان محوّل کردند، تمام شد و بیرون آمد، حالا باید بگوید که چهکار کرده؛ مسئولیتِ سنگین [اینطور است]. سؤال، نه سؤال مردم، آن را انسان یکجوری میتواند رفع و رجوع کند؛ نه، سؤال ملأ اعلی، سؤال کسانی که (لا یعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّموتِ و لا فِی الاَرض)، (۱۱) سؤال آن کسی که بر دلهای ما هم حاکم است، عالِم است، چه برسد بر عملهای ما؛ این شروع میشود؛ باید خود را آماده کرد برای پاسخگویی؛ خودمان را باید آماده کنیم برای پاسخگویی؛ تلاش کنیم. حالا بالاخره خدای متعال هم (غَفورٌ رَحیم) (۱۲) است لکن این غفران و رحمت، برای تنبلها، برای بیاعتناها، برای لاابالیها خیلی بعید است؛ برای کسی است که زحمت بکشد، تلاش کند. بالاخره
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نجویم بهقدر وسع بکوشم(۱۳)
این یک سال را مغتنم بشمرید؛ یک سال دیگر از این فرصت هنوز باقی است؛ نمیدانید و نمیدانیم که آیا این فرصت بار دیگر نصیب بنده و شما خواهد شد یا نه. این یک سالی که حالا فرصت هست - به حسب ظاهر فرصت هست؛ حالا اجل هم که دست خدا است - مغتنم بشمریم، تلاش کنیم، کار کنیم، زحمت بکشیم. با همین معیارها، با همین میزانها، با میزان رعایت حقّ الهی، لسان صادق، نظر حق، دل شائق، با این میزانها حرکت بکنیم.
بحمدالله در این سه سال هم کارهای خوبی انجام گرفته است که رئیس محترم مجلس در گزارششان - در همین سخنرانی امروز - بیان کردند؛ قبلاً هم من گزارش مکتوب را دیده بودم؛ کارهای خوبی انجام گرفته است که انشاءالله با نیت صادق و صالح و با نیت قربت انجام گرفته باشد، قطعاً مقبول درگاه الهی است و امیدواریم که انشاءالله کارهایی که کردید، قرارهایی که گذاشتید، قوانینی که به نفع مردم، به نفع کشور، به نفع اسلام و مسلمین گذراندید، قوانین ماندگاری باشد، عمل بشود، اثر خودش را در جامعه ببخشد؛ مردم آثار کار شما را انشاءالله حس کنند. این آن امیدی است که ما داریم. اصل عرایض ما همینهایی بود که عرض کردیم؛ یعنی در واقع به زبان نصیحتِ به شما، بنده خودم را نصیحت کردم که شاید انشاءالله دل ما تحت تأثیر این حرفها قرار بگیرد و بتوانیم کاری که باید بکنیم انجام بدهیم. چند توصیه هم عرض میکنیم:
یک توصیه مربوط به نحوهی رفتار دوستان - آقایان و خانمها - در این سال آخر است؛ مراقب باشید که عامل انتخاباتِ آخر سال، بر نحوهی اقداماتی که در این سال میکنید، اثر نگذارد؛ این خیلی مهم است. کاری که انجام میدهید، حرفی که میزنید، تأییدی که میکنید، مخالفتی که میکنید، نطقی که میکنید، تحت تأثیر عامل انتخابات آخر سال نباشد؛ فرض کنیم چنین انتخاباتی وجود ندارد، معیار را همان حق قرار بدهید در این یک سالی که باقی مانده؛ این مطلب اوّل.
توصیهی دوّم مربوط به برنامهی ششم است؛ (۱۴) برنامهی ششم - که سیاستهایش در مراحل نهایی است و انشاءالله بزودی به دستگاههای مختلف ابلاغ خواهد شد - با دقّت مورد توجّه قرار بگیرد. سال آخر مسئولیت، معمولاً در بخشی از اوقات خود دچار آفت بیحوصلگی است - مخصوص شما هم نیست؛ دولت هم همینجور است - آن آخر کار، یک حالت بیحوصلگی بهشان دست میدهد؛ این آفت، دامان برنامهی ششم را نگیرد. برنامهی ششم مهم است؛ شما در برنامهی ششم دارید برای پنج سال آیندهی کشور، قانون وضع میکنید، آنوقت ممکن است شما نمایندهی مجلس باشید، ممکن است نباشید، امّا قانونتان هست؛ دولتها موظّفند از آن قانون تبعیت کنند، مردم متأثّر از آن قانونند. این قانون را - قانون برنامهی ششم را - با این نگاه تدوین کنید؛ در همهی بخشها: بخشهای اقتصادی، بخشهای فرهنگی، بخشهای خدماتی، بهداشتی و درمانی، بخشهای دفاعی و امنیتی، و امثال اینها. دچار بیحوصلگی نشوید در تدوین قانون برنامهی ششم.
یک توصیهی دیگر، مسئلهی تعامل است؛ تعامل با دیگر قوا، بخصوص با دولت؛ خب، دولت مسئولیت میانداری را [به عهده دارد]. آنهایی که اهل ورزش باستانیاند، درست توجّه دارند که ما چه عرض میکنیم؛ خب، دیگران هم دارند ورزش میکنند امّا نگاهشان به میاندار گود است. اگر چنانچه دولت رفتار قوی و خوب و موفّقی داشته باشد، دستگاههای دیگر هم خواهینخواهی، حرکتشان حرکت خوبی خواهد بود؛ دولت یک چنین وضعی دارد. لذا تعامل با دولت، به نظر ما یک چیز لازمی است؛ تعامل با همهی قوا، با همهی دستگاههای گوناگون کشور بخصوص با قوّهی مجریه و دولت که این تعامل، مظهر واقعی آن چیزی است که مااوّل سال به همهی مردم و به شما عرض کردیم: (همدلی و همزبانی). البتّه من به دولت هم همین سفارش را میکنم؛ این سفارش فقط به شما نیست؛ همین سفارش را به رئیسجمهور محترم و به وزرا هم میکنیم امّا شما هم حتماً لازم است که این تعامل را [داشته باشید].
خب، حالا اگر بخواهیم این تعامل انجام بگیرد، دو سه نکته در ذیل این تعامل وجود دارد که آنها را عرض میکنیم: یکی این است که این تعامل، متوقّف است به حُسنِظن. اگر سوءِظنّ به همدیگر داشته باشیم، تعامل صورت نخواهد گرفت. اگر چنانچه دو نفر که با هم بنا است همکاری کنند، یکی از آنها از اوّل بنا بگذارد که طرف مقابل میخواهد از پشت به او خنجر بزند، خب این تعامل نمیشود؛ تعامل بر مبنای سوءِظن ممکن نیست؛ باید حُسنِظن داشت. تعامل باید با حُسنِظن همراه باشد. بدون حُسنِظن و نیکگمانی به طرف مقابل، امکان این وجود ندارد. البتّه حُسنِظن به معنای خوشباوری نیست؛ به معنای فریبخوری نیست. حواسمان باید جمع باشد؛ همیشه انسان، همهجا و در همهی موارد باید حواسش جمع باشد. بنده توصیه نمیکنم کسی را به اینکه خوشباوری نشان بدهد؛ نه، لکن بنا را بر سوءِظن نباید بگذارند. اینکه ما طرف مقابل را از اوّل متّهم کنیم که بنایش بر فلان کار خلاف است - یا بنایش بر سازش است یا بنایش بر خیانت است یا بنایش بر سوءِاستفادهی شخصی است - این نمیشود؛ با این نگاه، تعامل امکانپذیر نخواهد بود؛ باید با نگاه موافق [تعامل کرد]. این یک نکته در ذیل مسئلهی تعامل.
نکتهی بعدی این است که تعامل به معنای گروکشی نباشد. ببینید، این یک مرز خیلی باریکی دارد؛ میدانید، بنده در مجلس هم بودهام، من نمایندگی هم کردهام و تجربهی شما را بنده دارم؛ در دولت هم که بودهام و تجربهی دولت را هم دارم. تعامل که میگوییم، معنایش این نیست که بین نماینده و بین وزیر یک نوع گروکشی انجام بگیرد، مثلاً بگوید (وِل کن تا وِل کنم)، (۱۵) اینجوری نباید باشد، هر دو - هم نماینده و هم وزیر - باید نگاهشان به وظیفهی قانونی و مصالح کشور و نگاهشان به این باشد که خدای متعال دارد ما را میبیند؛ تعامل بر این مبنا؛ این هم یک نکته. پس تعامل را با گروکشی اشتباه نباید کرد.
نکتهی بعدی در مورد تعامل این است که در مجلس، بخصوص در کمیسیونها به وزرا اهانت نشود. بعضی از وزرای محترم به من شکایت میکنند که ما به کمیسیون که میرویم، با یک لحن اهانتآمیزی [برخورد میکنند]؛ من البتّه معتقدم همه با هم برادرند؛ یعنی نگاه سلطنتمآبانه هم نباید داشت که حالا بگوییم (ما عضو دولتیم، ما چنینیم، همه در مقابل ما بایستی خضوع و خشوع کنند)، این قطعاً نیست، امّا متقابلاً هم نگاه تحقیر و اهانت و (ریشت دست من است) و (پدرت را درمیآورم) هم نباید داشت؛ این نگاه هم نگاه درستی نیست؛ با احترام باید برخورد کرد، با ادب باید برخورد کرد؛ ادب در همهی مراحل لازم است. این هم این [توصیه]. خب، پس توصیهی سوّم، مسئلهی تعامل بود.
توصیهی چهارم، مسئلهی مهمّ اقتصاد مقاومتی است. در مورد اقتصاد مقاومتی، خوشبختانه در کشور همزبانی هست، [امّا] مشکل ما در همدلی است؛ آدم میترسد همزبانی باشد، همدلی نباشد.
ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان همدلی خود دیگر است
همدلی از همزبانی بهتر است(۱۶)
خب، این همزبانی هست، همدلی هم باید انجام بگیرد یعنی از بُن دندان به مسئلهی اقتصاد مقاومتی باید باور آورده شود؛ باور کنیم که کلید حلّ مشکلات کشور در داخل است؛ ستون فقراتش هم تقویت تولید داخلی است که حالا این کاری که شما کردید - قانون برداشتن موانع تولید -(۱۷۷) کار خوبی است و شنیدم - آنطوری که گزارش شد به من - کار کارشناسی شدهی خوبی هم بوده؛ اینها باید دنبال بشود؛ باید همه این را باور کنند. بنده عقیدهام این است که اگر ما توانستیم تولید را در داخل تقویت کنیم، اگر توانستیم از ظرفیتهای داخلی به معنای حقیقی کلمه استفاده کنیم، حلّ مسائل بیرونی آسان خواهد شد؛ حلّ مسئلهی هستهای آسان خواهد شد.
خب، مسئلهی هستهای بهصورت یک گره درآمده؛ این [مسئله] راهحلهایی دارد، [امّا] آن راهحلها متوقّف به تقویتِ درونی ما است؛ اگر این تقویت در درون انجام بگیرد، آن کار آسان خواهد شد. غیر از مسئلهی هستهای هم سریالهای دیگری در انتظار ما است؛ اینجور نیست که همهی مسائل ما با غرب، با آمریکا، با صهیونیسم، با گردنکلفتهای اقتصادی دنیا فقط همین مسئلهی هستهای باشد؛ این تنها مسئلهی ما نیست؛ دنبالهاش مسائل گوناگون - حقوق بشر و امثاله و امثاله - [هست]؛ حلّ همهی این مسائل آسان خواهد شد، نمیگویم بهخودیخود حل خواهد شد؛ نه، تلاش لازم است امّا حل آن مسائل آسان خواهد شد. اگر چنانچه ما توانستیم این مسئلهی داخلی را حل کنیم. این مسئلهی اقتصاد مقاومتی را در قانون برنامهی ششم کاملاً ببینید؛ در قانون بودجهی سال ۹۵ این را بهطور کامل ببینید.
البتّه سیاستها ابلاغ شده است، (۱۸) دستگاههای دولتی کارهای زیادی کردند. کارهایی انجام گرفته است امّا نگاه کنید ببینید کجای این جدول ناقص است. بالاخره اگر یک دارویی را تجویز کنند که علاج قطعی فلان بیماری است و این دارو هم مثلاً فرض کنید که پنج جزء دارد، اگر ک جزء از این پنج جزء نبود، این دارو نیست ولو چهار جزء دیگرش باشد؛ باید همهی این اجزاء وجود داشته باشد تا انسان بتواند منتظر شفا و نتیجه باشد. نگاه کنید ببینید کدام قسمت این جدول - بهقولِ فرنگیمآبها این پازل - خالی است و باید پُرش کرد، آن را پیدا کنید. در قانون برنامه، در قانون بودجهی ۹۵ این را کاملاً نگاه کنید.
خب، البتّه بنده این را میدانم، برادران ما در دولت هم تکرار میکنند که اینکه شما دائم تکرار میکنید چه و چه، خب ما دچار کمبود منابعیم. بله، بنده هم میدانم که ما دچار کمبود منابعیم و تحریم هم تأثیر داشته است در این کمبود منابع - این را ما شکی نداریم - لکن وقتی انسان کمبود منابع دارد، باید چکار کند؛ باید دو دستی به سر خودش بزند؟ باید شیون کند؟ نه، راه علاج پیدا کنید. راه علاج دارد؛ یکی از راههای علاج صرفهجویی است، صرفهجویی کنید؛ در تقسیم و توزیع منابع داخلی، اولویتها را رعایت کنید؛ اینها راه علاج است. بنبستی وجود ندارد. کمبود منابع، مشکل ما است، نه گره بازنشدنی ما؛ یک مشکلی است، این مشکل را باید برطرف کرد؛ خب این راهحل دارد. ما الان پولها را گاهی در جاهایی خرج میکنیم که نباید در آنجاها خرج بشود. بعضی از دستگاهها را ما میشناسیم - بنده از نزدیک بعضی از دستگاهها را میشناسم - که توانستهاند خدمات خودشان را به چند برابر افزایش بدهند بدون اینکه یک قِران به بودجهی اینها اضافه شده باشد؛ با مدیریت درست، با نگاه درست، با کم کردن از مصارف زائد؛ که این البتّه، هم شامل دولت است، هم شامل مجلس است، هم شامل نیروهای مسلّح است. غیر از نیروهای مسلّح هم داریم [بهصورت] موردی، امّا در بخشی از نیروهای مسلّح هم در یکجاهایی دیدیم که تواناییهایشان و کارکردشان مضاعف شد، بدون اینکه بودجهشان اضافه بشود؛ یعنی میشود این کار را کرد. پس بنابراین این کمبود منابع هم نباید برای ما بهانهای بشود برای اینکه بگوییم نمیشود کار کرد؛ نه، اگر انضباط مالی وجود داشته باشد، همهچیز قابل حل است. این چیزها هم قابل حل است. البتّه تکرار میکنم این انضباط مالی مخصوص دولت نیست؛ مجلس هم همینجور است، جاهای دیگر هم همینجورند؛ همه باید انضباط مالی داشته باشند.
مطلب دیگری که عرض میکنیم، راجع به مواضع اصولی در مجلس شورای اسلامی است. بحمدالله مواضع اصولی مجلس، خوب است. اشاره هم کردند رئیس محترم مجلس، همینجور است؛ بنده هم میشنوم، میبینم، مشاهده میکنم که وقتی مسائل اساسی و اصولی و آن چیزهایی که مبانی اصلی نظام و انقلاب اسلامی است مطرح میشود، مواضع مجلس، مواضع قابل قبول، مثبت و بعضاً کاملاً پیشرفته است؛ این باید باشد، این در همهی مجالس باید باشد. شاکلهی مجلس شورای اسلامی باید بنای مرتفع مواضع اصولی باشد. معیار هم، فرمایشات امام و وصیتنامهی امام و همین بیستوچند جلد بیانات امام است؛ این معیار است. نگاه کنیم ببینیم مجموعهی بیانات امام چه رفتاری را، چه جهتگیریای را برای انقلاب و برای نظام جمهوری اسلامی ترسیم میکند؛ روی این مواضع بایستی ایستاد؛ باید شاکلهی مجلس این باشد. اگر این شد، آنوقت در پرتگاه هولناک فرو غلتیدن در نظام سلطه ما دچار نخواهیم شد؛ در یک چنین پرتگاه هولناکی فرو نخواهیم غلتید؛ والّا اگر این نشد، خطرات در این زمینه زیاد است.
آخرین مطلب هم این است که در مورد مسائل هستهای، مواضع، همان چیزهایی است که ما علناً اظهار کردیم، همان چیزی که گفتهایم. البتّه بعضی چیزها هست که انسان اینها را در علن اظهار نمیکند، بهطور خصوصی اظهار میکند - مواردی از این قبیل هست؛ همهی حرفها [را نمیشود علناً گفت]؛ (لَیسَ کلُّ ما یعلَم یقال) - لکن آن چیزهایی که علناً گفته شده، دقیقاً همان چیزهایی است که به مسئولین هم همانها گفته شده؛ هم زباناً گفته شده، هم کتباً گفته شده؛ مواضع اساسی نظام اینها است. و ما معتقدیم که برادران ما مشغول کارند، مشغول تلاشند، واقعاً عرق میریزند، در این زمینهها دارند کار میکنند؛ بایستی انشاءالله به امید خدا و با توکل به خدای متعال بر همین مواضع پافشاری کنند و بتوانند آن چیزی که مصلحت کشور و مصلحت نظام است، انشاءالله تأمین کنند.
امیدواریم خداوند متعال به شماها توفیق بدهد، و بتوانید انشاءالله از این فرصت خوب برای کسب رضای الهی استفاده کنید.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۱) این دیدار به مناسبت شروع چهارمین سال دورهی نهم مجلس شورای اسلامی برگزار شد. قبل از شروع بیانات معظّمٌله، آقای علی لاریجانی (رئیس مجلس شورای اسلامی) گزارشی ارائه کرد.
۲) آیات ۳۰ تا ۳۶ سورهی فصّلت با تلاوت آقای قاسم رضیعی.
۳) سورهی فصّلت، بخشی از آیهی ۳۱
۴) مفاتیح الجنان، بخشی از مناجات شعبانیه
۵) سورهی فاطر، بخشی از آیهی ۱۰
۶) عماد خراسانی
۷) مصباحالمتهجّد، ج ۱، ص ۲۷۰
۸) صحیفهی سجّادیه، دعای ۴۰
۹) سورهی انعام، بخشی از آیهی ۹۳
۱۰) سورهی فصّلت، آیهی ۳۲
۱۱) سورهی سبأ، بخشی از آیهی ۳
۱۲) از جمله، سورهی بقره، بخشی از آیهی ۲۱۸
۱۳) سعدی
۱۴) برنامهی ششم توسعهی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (۱۴۰۰ - ۱۳۹۵)
۱۵) خندهی حضّار
۱۶) مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اوّل (با اندکی تفاوت)
۱۷) لایحه رفع موانع تولید رقابتپذیر و ارتقای نظام مالی کشور، در اوّل اردیبهشت ۱۳۹۴ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید.
۱۸) ابلاغ سیاستهای کلّی اقتصاد مقاومتی (۱۳۹۲/۱۱/۳۰)
بیانات در دیدار شرکتکنندگان در سى و دومین دورهى مسابقات بینالمللى قرآن کریم
تاریخ: 1394/03/02
بیانات در دیدار شرکتکنندگان در سى و دومین دورهى مسابقات بینالمللى قرآن کریم
بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و ءاله الطّاهرین.
خوشامد عرض میکنم به همهی برادران و خواهران عزیز. حقیقتاً عطر قرآن در فضای زندگی میپیچد، وقتی که قرّاء و حفّاظ و اهل قرآن و مأنوسین با قرآن به پراکندن تلاوت آیات قرآن میپردازند. من از همهی دستاندرکاران و فراهمآورندگان این مراسم خوب تشکّر میکنم؛ از قرّاء محترم تشکّر میکنم، از این کسانی که امروز برنامه اجرا کردند تشکّر میکنم.
امیدواریم که خداوند ما را اهل قرآن قرار بدهد. باید اهل قرآن شد؛ تلاوت قرآن مقدّمه است، هدف نیست؛ هدف، تخلّق به اخلاق قرآن است. از زوجات مکرّمهی پیغمبر نقل شده است که دربارهی اخلاق پیغمبر اینجور گفتهاند: کانَ خُلقُهُ القُرآن؛(۲) اخلاق پیغمبر، قرآن بود؛ یعنی پیغمبر، قرآن مجسّم بود. رفتار ما، اخلاق ما، تخلّق شخصی ما برطبق قرآن باشد؛ این لازم است. تلاوت مقدّمهی این است؛ فقط هم این نیست؛ علاوه بر شکلگیری شخصی برطبق قرآن، جامعهی ما و محیط زندگی ما هم باید قرآنی بشود.
نگذاریم جاهلیّت، خود را بر جوامع ما و بر زندگی ما تحمیل کند؛ که کرده است. امروز دنیای اسلام در چنبرهی فشار نظامهای جاهلی رنج میبرد و درد میکشد. امروز دنیای اسلام دچار ضعف است، دچار فقر است، دچار اختلاف است، دچار جنگهای داخلی است، دچار مصرفکردن منابع و نیروهای عظیم درونی خود علیه خود است. این را بر دنیای اسلام تحمیل کردهاند؛ قرآن میخواهد ما را از فشار این تحمیلها خارج کند؛ باید به اینجا برسیم. قرآن را فرا بگیریم، با قرآن اُنسبگیریم، در مقابل قرآن تسلیم باشیم، برای حرکت به سمت اهداف قرآنی عزم و اراده بهخرج بدهیم؛ آنوقت میتوانیم. اگر یک قدم جلو برویم، خدای متعال به ما نیروی مضاعف میبخشد. این آن چیزی است که امروز ملّتهای مسلمان باید این را بفهمند؛ باید این را درک کنند؛ یک قدم برداریم، تجربه کنیم.
ما تجربه کردیم؛ ما ملّت ایران تجربه کردیم. در مقابل دشمنان اسلام و دشمنان قرآن تسلیم نشدیم، مقاومت کردیم؛ خدا به ما نیرو داد. هرچه بیشتر مقاومت کردیم، نیروی ما بیشتر شد؛ تواناییهای ما بیشتر شد؛ امید ما به آینده بیشتر شد. این همان نسخهی علاج دنیای اسلام است. یکی از چیزهایی که دشمنان اسلام در درون امّت اسلامی همیشه آن را دنبال کردند، امروز هم با شدّت دنبال میکنند، عبارت است از ایجاد اختلاف؛ جلوی این را باید گرفت. هر حنجرهای که در جهت اختلاف حرف بزند، بلندگوی دشمن است؛ چه خودش بداند، چه نداند. مراقب باشیم حنجرهی ما بلندگوی دشمنان اسلام و قرآن نشود؛ فریاد اختلاف سر ندهد. اختلاف مذهبی، اختلاف شیعه و سنّی، اختلاف عرب و عجم، اختلاف کشورهای گوناگون، اختلاف قومیّتها و ملیّتها و تعصّبهای ناسیونالیستی، چیزهایی است که دارند در بین جوامع مسلمان مشتعل میکنند. باید مقابل اینها ایستاد.
البتّه گفتن این حرفها آسان است، عمل کردنش دشوار است؛ لکن راه عمل وجود دارد، راه باز است. عامل اصلی عبارت است از عزم و ارادهی ما؛ تصمیم بگیریم؛ بصیرت و عزم دو عامل اصلی است. اوّلاً بصیرت داشته باشیم، دشمن را بشناسیم، دوست را بشناسیم. امروز در کشورهای اسلامی، کشورهایی هستند که مسئولان آن کشورها دچار خطای باصرهاند؛ نمیتوانند دوست را از دشمن تشخیص بدهند. دشمن را دوست خیال میکنند، دوست را دشمن خیال میکنند؛ خب، انسان ضربه میخورد. یکچنین کشوری، با چنین نگاهی، با چنین بینشی، دچار ضربه میشود؛ بصیرت لازم است. قُل هذِه سَبیلی اَدعوا اِلَی اللهِ عَلی بَصیرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی.(۳) اگر بصیرت وجود داشته باشد، انسان راه را درست بشناسد، آنوقت عزم و اراده هم بهخرج بدهد و نشان بدهد، راه، آسان پیموده خواهد شد؛نصرت الهی یعنی همین؛ اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم؛ از این واضحتر و از این صریحتر، چه میشود گفت؟ اِن تَنصُروا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم؛(۴) نصرت خدا یعنی همین؛ راه خدا را شناختن و پیدا کردن، دنبال آن رفتن، به توطئهی دشمن، به تحمیق دشمن، به تحمیل دشمن تن ندادن. قرآن این را برای ما تأمین میکند.
این اجتماع قرآنی هرسالهی ما، بحمدالله اجتماع موفّقی است. بتدریج قرآن در جامعهی ما حیات مجدّد خودش را پیدا کرده است. علاقهمندان به قرآن، متمسّکین به قرآن، کسانی که با قرآن خود را مأنوس میکنند، روزبهروز بحمدالله در جامعهی ما گسترش پیدا میکنند. اینکه میبینید ما اصرار میورزیم بر حفظ قرآن، بر تلاوت قرآن، ایراد نکنند که اینها اصل نیست؛ ما هم میدانیم اصل نیست امّا اینها وسیله است؛ بدون این وسایل نمیشود به قرآن نزدیک شد. کسی که با معارف قرآن آشنا نیست، در قرآن تدبّر نمیکند، با قرآن مأنوس نیست، چطور میتواند در یک جامعهای که میخواهد براساس قرآن حرکت کند، راهنمایی بدهد؟ روشنفکرهای ما باید با قرآن آشنا بشوند، جوانان ما باید با قرآن آشنا بشوند، انس با قرآن را زیاد کنند. وقتی این ذهن، ظرف معارف قرآن شد، آنوقت (از کوزه، برون همان تراود که در اوست). وقتی ذهن غنی شد از معارف قرآنی، اثر خودش را در زبان، در عمل، در تصمیمگیری، در تصمیمگیریهای کلان، در رفتار نشان خواهد داد؛ این آن هدفی است که باید ما دنبال بکنیم. مسئولین کشور به مسئلهی قرآن همچنان با جدیّت بپردازند؛ این مسئله را کوچک نگیرید. شما جوانهای عزیزی که در صراط آموختن قرآن و تلاوت قرآن و انس با قرآن هستید، این راه را بهطور جدّی پی بگیرید و دنبال کنید. قرآن، آینده را برای ما روشن میکند؛ قرآن، راه مستقیم و صراط مستقیم را برای ما آشکار میکند، ما را سعادتمند میکند.
بله، گفتیم دنیای اسلام امروز دچار ضعفهای زیادی است امّا خوشبختانه حرکت به سمت اسلام و قرآن در جوامع اسلامی شروع شده. این بیداری اسلامی که در کشورهای منطقه خودش را نشان داد، از بینرفتنی نیست؛ این بیداری وجود خواهد داشت، خواهد ماند و آثار خودش را انشاءالله نشان خواهد داد. بیداری اسلامی یک حقیقتی است؛ این حقیقت انشاءالله خودش را بهطور روزافزونی نشان خواهد داد. البتّه علما وظیفهی مضاعف دارند؛ روشنفکران وظیفهی مضاعف دارند؛ نویسندگان، دانشجویان، دانشپژوهان از جمله شما قرّاء که مورد توجّه مردم هستید، وظیفهی مضاعف دارید؛ بایستی بتوانید مردم را امیدوار کنید به آن راهی که قرآن شما را به آن بشارت میدهد.
انشاءالله خداوند متعال شماها را موفّق بدارد و تأییداتش را شامل حال شما کند. انشاءالله کشورهای مسلمان، ملّتهای مسلمان از قرآن بهرهمند بشوند. انشاءالله دولتهای مسلمان، حکّام مسلمان یکقدری با قرآن در عمل - نه فقط در ادّعا - نزدیک بشوند و انشاءالله دنیای اسلام آیندهی سعادتمند خود را در سایهی قرآن تجربه کند.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۱) این دوره از مسابقات روزهای بیست و پنجم اردیبهشت تا دوّم خرداد سال جاری در تهران برگزار شد. قبل از شروع بیانات معظّمٌله، حجّتالاسلام علی محمّدی (رئیس سازمان اوقاف و امور خیریّه) گزارشی ارائه کرد.
۲) شرح نهجالبلاغه، ج ۶، ص ۳۴۰
۳) سورهی یوسف، بخشی از آیهی ۱۰۸؛ (بگو: این است راه من، که من و هرکس پیرویام کرد با بینایی به سوی خدا دعوت میکنیم...)
۴) سورهی محمّد، بخشی از آیهی ۷؛ (... اگر خدا را یاری کنید یاریتان میکند و گامهایتان را استوار میدارد.)
بیانات در دانشگاه افسرى و تربیت پاسداری امام حسین علیهالسلام
تاریخ: 1394/02/30
بیانات در دانشگاه افسرى و تربیت پاسداری امام حسین علیهالسلام
پس از برگزاری مراسم دانشآموختگی دانشجویان و اهدای سردوشی و رژه
بسماللهالرّحمنالرّحیم (۱)
و صلّی الله علی محمّد و ءاله الطّاهرین
تبریک عرض میکنم به شما جوانان عزیز و فرزندان و نور چشمان گرامی ملّت ایران؛ هم جوانانی که امروز به کسوت مقدّس پاسداری درآمدند و هم کسانی که سردوشی گرفتند و وارد این مرحلهی پُرافتخار شدند. تشکّر میکنم از برنامههای ابتکاری و زیبا و پُرمغز این میدان؛ آرایش میدان و برنامههای آن، هم زیبا بود، هم پُرمضمون بود و هم نو و ابتکاری بود. در همهی مسائل زندگی - در دانش، در مدیریّت، در پیشبرد سبک زندگی، در حفظ ارزشهای انقلابی؛ در همهی مسائل مهم - همین چند نکته، هم لازم است و هم ممکن؛ هم باید نوآوری و ابتکار را در همهی کارها مورد توجّه جدّی قرار داد، هم زیبایی و چشمنوازی را، هم پُرمغز بودن و پُرمضمون بودن را؛ از کارهای سطحی در همهی مسائل زندگی و مهمّ کشور باید صرفنظر کرد و به کارهای عمیق، پُرمغز و ماندگار توجّه کرد.
خدا را شکر میکنیم که این شجرهی طیّبه، یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، امروز به مرحلهی قابل قبولی از تواناییها و پیشرفتها و بلوغ فکری و عملی رسیده است. بحمدالله روزبهروز شما پیش رفتید؛ روزبهروز ظاهر و باطن را تکامل بخشیدید. خود این دانشگاه یکی از نشانههای تکامل حرکتِ رو به جلوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. جوانان عزیز، فرزندان عزیز من! توجّه داشته باشید که عقبهی دانشگاه شما فتح خرّمشهر است، عملیّات فتحالمبین است، عملیّات فاو است، عملیات کربلای پنج است؛ عقبهی فراهمآورندهی زمینهی این پیشرفتها آن مجاهدتها است، آن فداکاریها است، آن انوار درخشانی است که در جبههها بهوسیلهی پیشکِسوتهای شما درخشید، چشمها را خیره کرد، کشور را به حرکت درآورد، محیط زندگی جمهوری اسلامی ایران را و مردم عزیز این کشور را متناسب با هدفها و آرمانها کرد.
امروز دنبالهی حرکت انقلاب عظیم اسلامی، پرچم دست شما است. کدام پرچم؟ پرچم (گفتمان نوین اسلامی) که برای سعادت بشریّت کارگشا و رهنما است. این را همه بدانند؛ گفتمان اسلامی برای همهی انسانها و برای انسانیّت راهگشا است. این گفتمان، در اختیار جوانانِ امروز است؛ این گفتمان نو و پُرکشش و پُرجاذبه را انقلاب اسلامی به رهبری امام بزرگوار ما بهوجود آورد، آن را در اختیار این ملّت قرار داد؛ این ملّت هوشمند، هوشیار، قدردان، آن را گرفتند و مغتنم شمردند، از آن پاسداری کردند تا امروز؛ و فداکاری ملّت ایران که یکی از مهمترین مظاهر آن، دفاع مقدّس بود، توانست امروز این پرچم را بلند کند.
در مقابل این پرچم، در مقابل این گفتمان گفتمان جاهلیّتِ امروز دنیا است. گفتمان اسلامی، طرفدار عدالت است، طرفدار آزادی بشر است، طرفدار از بین رفتن زمینههای استکبار و استعمار است، طرفدار نابودی نظام سلطه در همهی جهان است؛ یعنی در دنیا دو جناح سلطهگر و سلطهپذیر وجود نداشته باشد؛ این گفتمان نظام اسلامی است؛ این همان پرچمی است که دست شما است. نقطهی مقابل آن، یک گفتمان ظالمانه، زورگویانه، متکبّرانه و خودخواهانه است از سوی قدرتهای انحصارطلب عالم، قدرتهای سلطهگر عالم که متّکی به بنگاههای اقتصادی بزرگ جهانند؛ همیشهی دنیا بودهاند، امروز هم هستند؛ در گذشته با صراحت و وقاحت آشکار زبانی، حقیقت خودشان را نشان میدادند؛ امروز در پوششهای گوناگون الفاظ زیبا، مثل حقوق بشر، مثل عدم خشونت و امثال اینها، منافقانه و ریاکارانه کار خودشان را پیش میبرند؛ امّا چشمان تیزبین ملّتها میتواند تشخیص بدهد؛ میتواند این دو گفتمان را در مقابل هم ببیند. این دو گفتمان با هم آشتی نمیکنند، این دو گفتمان به هم نزدیک نمیشوند؛ نمیتوانند آشتی کنند. یک گفتمان گفتمان ظلم و ستیزهگری با مظلومان و ملّتها است؛ یک گفتمان گفتمان حمایت از مظلومان و مقابلهی با ظالمان است؛ اینها چطور میتوانند دست به هم بدهند؟ چطور میتوانند به هم نزدیک بشوند؟ و امروز دنیا این را میداند، دنیا این را میفهمد.
دشمنان ما در تبلیغات خودشان سعی میکنند وانمود کنند جمهوری اسلامی منزوی است. جمهوری اسلامی منزوی نیست؛ جمهوری اسلامی از آغاز پیدایش تا امروز در دل ملّتهای عالم جا داشته است. بله، هرجا تبلیغات باشد، سیاهنمایی باشد، سیاهکاری باشد، ممکن است یک حقیقتی مکتوم بماند، امّا برای مدّت محدودی مکتوم خواهد ماند. شما نگاه کنید از اوّل انقلاب تا امروز، هرکدام از رؤسای جمهوری اسلامی ایران به کشورهای دیگر مسافرت کردند و با ملّتها مواجه شدند، ملّتها شیفتگی خودشان را در رفتار خودشان و در گفتار خودشان نشان دادند. این مخصوص یک دوره نیست؛ از اوّل انقلاب تا امروز اینجور بوده است؛ هم در شمال آفریقا، هم در اواسط آفریقا، هم در منطقهی غرب آسیا - که غربیها اصرار دارند اسمش را خاورمیانه بگذارند - هم در منطقهی شرق آسیا در منطقهی شبهقارّه، حتّی در کشورهای مجاور با کشورهای اروپایی، هرجا رؤسای جمهوری اسلامی ایران رفتند و اجازه داده شد و خودشان همّت کردند که با مردم روبهرو بشوند، مردم آن کشورها اظهار شیفتگی کردند. امروز در همهجای دنیا اینجوری است.
امروز نام شما، نام ملّت ایران در دنیا و در میان ملّتها و در میان آزادگان عالم نام بلند و افتخارآمیزی است. [در میان] دولتها چطور؟ دولتها هم همینجور؛ دولتها هم تشکیلشدهی از انسانها است. آنهایی که خیلی سیاهدل و تیرهروز و سیهروی نباشند، آنهایی که غرق در شهوات نباشند، آنهایی که نوکری استکبار را از دل و جان قبول نکرده باشند هم اعتراف میکنند، اقرار میکنند به عظمت ملّت ایران و عظمت آن نظامی که توانسته است این ملّت را اینجور پیش ببرد. در اجتماعاتی که در کشور ما تشکیل شده است - چه در کنفرانس اسلامی،(۲) چه در اجتماع غیرمتعهّدها(۳) - بیشترین سران و مسئولان برجستهی جهان در اینجا گرد آمدند، اظهار علاقهمندی کردند. گفته میشود ایران منزوی است! منزوی آن کسانی هستند که فقط با زور، فقط با پول، فقط با دلار میتوانند دلهایی را به خودشان جذب کنند؛ نه پیامشان، نه اظهارشان، نه عملشان هیچ جاذبهای را در دنیا بهوجود نمیآورد. جوانان عزیز من، فرزندان عزیز ملّت ایران! این شما هستید با این پرچم پُرافتخار. در این دانشگاه و در همهی نقاط کشور در بخشهای مختلف، جوانان ما مؤمنانه در این راه حرکت میکنند.
ما عزّت خود را که بهوسیلهی اسلام و نظام اسلامی و حرکت انقلابی و نگاه انقلابی و آرمانهای انقلابی بهدست آمده است، از دست نخواهیم داد. امروز دشمنان مشغول چالش هستند و هر روزی یکجور چالشی را در مقابل جمهوری اسلامی ایران قرار میدهند؛ ما ابائی نداریم، ما بیمی نداریم. اگر ما جسم بیجان و بیتحرّکی بودیم، علیه ما چالشی وجود نداشت؛ ما متحرّکیم، ما زندهایم، ما روبهرشدیم، ما فعّالیم، بنابراین باید انتظار داشته باشیم که در مقابل ما چالش بهوجود بیاید و با قدرت، با توکّل به خدای متعال، با اعتماد به وعدهی الهی و با تکیهی به نفس و اعتماد به نفس از این چالشها عبور خواهیم کرد. دشمنان ما بد فهمیدند، ملّت ایران را بد شناختند، مسئولین جمهوری اسلامی را درست نشناختند که حرف زور میزنند. در همین قضایای مذاکرات مربوط به مسائل هستهای زورگویی میکنند، حرف میزنند؛ این نشانهی آن است که ملّت را نشناختهاند؛ نشانهی آن است که دولت ما را نشناختهاند؛ دولت ما هم تسلیم نخواهد شد، دولت ما هم جزو ملّت است، از سر همین ملّت است، برآمدهی از میان همین ملّت است، با همین آرمانها پیش رفتهاند، با همین آرمانها رشد پیدا کردهاند. هرچه یک دولتی، یک ملّتی، مسئولینی در مقابل این دشمن عقبنشینی کنند، آنها جلو میآیند؛ آنها زیادهطلبند؛ آنها جز به استکبار و استعمار و سلطهی بر ملّتها به چیزی قانع نیستند؛ هرچه بتوانند جلو میآیند؛ باید دیوارهی مستحکمی از عزم و توکّل و اقتدار ملّی در مقابل آنها بهوجود آورد.
حالا در همین مذاکرات باز حرفهای تازهای میزنند. [مثلا] بازرسیها، گفتیم که اجازه نمیدهیم از هیچیک از مراکز نظامی هیچ بازرسیای از سوی بیگانگان صورت بگیرد. میگویند بایستی ما بیاییم با دانشمندان شما مصاحبه کنیم یعنی در واقع بازجویی کنیم. ما اجازه نمیدهیم به حریم دانشمندان هستهای ما و دانشمندان در هر رشتهی حسّاس و مهمّی، اندکاهانتی بشود. من اجازه نمیدهم بیگانگان بیایند با دانشمندان ما، با فرزندان برجسته و عزیز ملّت ایران که این دانش گسترده را به اینجا رساندهاند، بخواهند بنشینند حرف بزنند. در دنیا هیچ عاقلی اجازه نمیدهد، هیچ دولتی اجازه نمیدهد؛ دانشمندانشان را مخفی میکنند، نمیگذارند اسمهایشان را هم کسی بفهمد. دشمن پُررو و وقیح توقّع دارد اجازه بدهند راه را باز کنند و بیایند با دانشمندان ما، با اساتید ما، با محقّقین ما گفتگو کنند، مذاکره کنند. دربارهی چه؟ دربارهی یک پیشرفت اساسی بومی علمی در کشور. این اجازه مطلقاً داده نخواهد شد؛ این را هم دشمنان بدانند، هم کسانی که منتظرند ببینند تصمیم نظام جمهوری اسلامی چه میشود، بدانند.
مسئولین عزیز ما که در این میدان با شجاعت حرکت میکنند، بدانند تنها راه مقابلهی با دشمن وقیح، عزم راسخ و عدم انفعال است؛ اینها باید بتوانند پیام ملّت ایران و عظمت ملّت ایران را در مذاکرات نشان بدهند. همهی ما - هرکدام و در هرجا - کسانی هستیم که به برکت انقلاب اسلامی این توفیق را پیدا کردیم مسئولیّتی داشته باشیم. پیشکِسوتهای شما - شما بهعنوان یک جوان دانشجوی درسخوانِ دارای آرزوهای بلند - در بخشهای مختلف، همهی اینها این افتخار را دارند که برای نظام اسلامی، برای رسیدن به آن اهداف و آرمانهای بلند دارند تلاش میکنند؛ خدمتگزاری میکنند؛ همه خدمتگزاریم؛ این حقیر هم خدمتگزار همهی شما هستم. همهی ما وظیفه داریم در مقابل زورگویی دشمن، در مقابل وقاحت دشمن، در مقابل توقّعات بیجای دشمن و در مقابل توطئههای دشمن با کمال قدرت و استقامت بِایستیم.
بنده خبرهایی دارم از اینکه دشمنان ما با همراهی برخی از مسئولان سفیه منطقهی خلیجفارس - نه همهشان، بعضی - درصدد هستند که جنگهای نیابتی را به مرزهای ایران بکشانند. پاسداران انقلاب اسلامی و همهی پاسداران حریم امنیّت ملّی در سازمانهای مختلف بیدارند، هوشیارند. این را بدانند که اگر شیطنتی صورت بگیرد، واکنش جمهوری اسلامی بسیار سخت خواهد بود.
این راه روشنی است، این راه گشوده و گشادهای است، این افق آشکاری در مقابل ملّت ایران است که ملّت ایران دارد با کمال امیدواری بحمدالله این راه را طی میکند؛ البتّه پیمودن راهها به سوی هدفهای بزرگ خستگیهایی دارد، هزینههایی دارد، مشکلاتی دارد. آن کسانی که انسانهای لایق در طول تاریخ شمرده شدهاند، آن ملّتهایی که مدال لیاقت از تاریخ گرفتهاند، آنهایی هستند که از مشکلات خسته نشدند، در مقابل چالشها به زانو درنیامدند، در مقابل دشمنان زورگو عقبنشینی نکردند، حصار مستحکم عزم و ارادهی ملّی را در مقابل هرگونه تجاوزی - تجاوز زبانی، تجاوز عملی، تجاوز سخت، تجاوز نرم - در مقابل همهی این تجاوزها نشان دادند. ملّت ایران از جملهی این ملّتها است؛ ۳۵۵ سال است که ملّت ایران در این راه دارد میرود؛ امروز شما جوانان عزیز، میوههای نورسیدهی این عرصه هستید؛ انشاءالله این بار سنگین را شما و دیگر جوانانی که در سرتاسر کشور مشغول کارند، مشغول تلاشند، مشغول تحصیلند، بر دوش بگیرید؛ انشاءالله این امانت را بهتر از ماها، بهتر از نسل پیش از خودتان به پیش ببرید و چشم شهیدان عزیز و بزرگوار ما را در پیشگاه الهی و در ملکوت الهی روشن کنید.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد رحمت و برکت خود را بر ارواح طیّبهی شهدای گرانقدر ما و بر روح مطهّر امام بزرگوار ما نازل بفرما. پروردگارا! رحمت و برکتت را بر این دلهای جوان، بر این انسانهای پاکیزه نازل بفرما. پروردگارا! در این ماه شعبان و در ماه رمضان که در پیش است، توفیق بندگی روزافزون و تقرّب روزافزون به این جوانان عنایت فرما.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۱) قبل از شروع بیانات معظّمٌله، سردار سرلشکر محمّدعلی جعفری (فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) و سردار دریادار مرتضی صفّاری (فرمانده دانشگاه امام حسین (ع)) گزارشی ارائه کردند.
۲) هشتمین اجلاس سران کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی که طی روزهای ۱۸ تا ۲۰ آذر ۱۳۷۶ با حضور سران بیش از ۵۵ کشور در تهران برگزار شد.
۳) شانزدهمین نشست غیرمتعهّدها که طی روزهای ۵ تا ۱۰ شهریور ۱۳۹۱ با حضور سران بیش از صد کشور در تهران برگزار شد.
بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی
تاریخ: 1394/03/06
بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی
در آغاز چهارمین سال دورهی نهم مجلس شورای اسلامی
بسماللهالرّحمنالرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و ءاله الطّاهرین
خوشامد عرض میکنیم به برادران و خواهران عزیز، و ایام مبارک شعبانیه را و مجموع این ماه را که ماه ذکر و عبادت و توجّه و خشوع است، به همهی برادران و خواهران تبریک عرض میکنیم. این فرصتها - فرصت ماه شعبان، فرصت ماه رمضان، فرصت ماه رجب - فرصتهای مغتنمی است؛ بخصوص برای ما و شما مسئولان. در نظام اسلامی، جوهر اصلی جامعهی اسلامی عبارت است از تعبّد، ایمان و عمل صالح آحاد ملّت؛ همچنانکه در این آیاتی که تلاوتگر بسیار خوب ما تلاوت کردند، (۲) مشاهده کردید؛ اصل قضیه این است. آن چیزی که موجب میشود که ملائکهی الهی به آحاد بشر بگویند (نَحنُ اَولِیآؤُکم فِی الحَیوةِ الدُّنیا وَ فِی الأخِرَة)(۳) - ما، هم در دنیا با شما همپیوند و همدستیم، هم در آخرت - و خیلی مهم این است: ایمان، تعبّد و عمل صالح در آحاد مردم، منتها مسئولان بهطور مضاعف به این خطاب مخاطبند. هرچه مسئولیت سنگینتر است، این خطاب هم نسبت به او شدیدتر و سختتر و سنگینتر است. باید این را در خودمان ایجاد کنیم؛ یعنی نمایندگی مجلس، مسئولیت در دولت، مسئولیت در نیروهای مسلّح، مسئولیت در قوّهی قضائیه چیزهایی است که اوّلین وظیفهای که به ما متوجّه میکند عبارت باشد از وظیفهی ایجاد ارتباط و اتّصال محکمتر با خدای متعال، ایجاد بندگی خالصتر و بهتر؛ از این نباید غفلت کنیم.
بله، وقتی یک مسئولیتی به ما میدهند، عرصهی آن مسئولیت، عرصهی وظیفهی اساسی ما است و باید برویم دنبال کنیم لکن قبل از آن و همراه با آن و در نهایت آن، آنچه برای ما باید مهم باشد و در مدّنظر ما قرار بگیرد، این است که ما چه کار کنیم که به وظیفهی الهی خودمان عمل کرده باشیم؛ تعبّد ما، اخلاص ما، عمل ما، عمل صالح ما تأمین شده باشد. این، آن وظیفهای است که مسئولین، خیلی باید به آن توجّه کنند.
خب، این ماهها فرصت بزرگی است - ماه شعبان، ماه رمضان - فرصتهای بزرگی است. این دعاهایی که در این ماهها وارد شده است، راه را برای ما باز میکند. من و شما اگر بخواهیم با خدای متعال حرف بزنیم و یک مطالبهای داشته باشیم، یک چیزی را از خدا درخواست کنیم، حقیقتاً درست بلد نیستیم. این دعاها با بلیغترین زبان، یاد میدهند به ما که از خدای متعال چه بخواهیم و با خدا چهجوری حرف بزنیم. همین مناجات شریف شعبانیه، فِقراتی که از اوّل تا آخر [این] دعا هست، هرکدام از اینها یک دریایی از معرفت است. علاوهی بر این به ما یاد میدهد که چطور با خدا حرف بزنیم و از خدا چه بخواهیم. اِلهی هَب لی قَلبًا یدنیهِ مِنک شَوقُهُ وَ لِسانًا یرفَعُ اِلَیک صِدقُهُ وَ نَظَرًا یقَرِّبُهُ مِنک حَقُّه. (۴) ببینید، سه نقطهی کلیدی اساسی در یک فقرهی کوتاه دعا؛ دلی به من عطا کن که شوق، آن را به تو نزدیک کند؛ این شوق باید در دل بهوجود بیاید. آلودگی ما به مادّیات، آلودگی ما به گناه، آلودگی ما به طمعها و حرصهای گوناگون، این شوق را در دل میمیرانَد. انس ما با قرآن، انس ما با دعا، انس ما با نوافل، درست بهجاآوردن فرائض، این شوق را در دل برمیانگیزد و مشتعل میکند. یدنیهِ مِنک شَوقُه؛ آنوقت این شوق، دل را به خدا نزدیک میکند. وَ لِسانًا یرفَعُ اِلَیک صِدقُه؛ زبان صادق، سخن با صداقت. این سخن با صداقت، بهسوی خدا بالا میرود. اِلَیهِ یصعَدُ الکلِمُ الطَّیبُ وَ العَمَلُ الصّلِحُ یرفَعُه؛ (۵) حرف درست، حرف صادقانه، حرف صمیمانه، حرفی که در آن شائبهای از مادّیت و خودخواهی و هواپرستی و این چیزها نباشد، سخنی است که بهسمت خدا بالا میرود. وَ نَظَرًا یقَرِّبُهُ مِنک حَقُّه؛ نگاه حقیقتآمیز و حقیقتآلود، نگاه حقّانی به مسائل، نه نگاه جانبدارانه، نه نگاه هوسگرانه، نه نگاه کاسبکارانه، مسائل را با نگاه حق، طرفداری از حق، دنبالهی حق بودن، با این نظر نگاه کنیم؛ آنوقت دل به خدا نزدیک میشود. ببینید، راه حرف زدن با خدا را به ما یاد میدهند؛ به ما میگویند از خدا چه بخواهیم.
وظیفه سنگین است؛ اگر بخواهیم این وظایف را انجام بدهیم، احتیاج داریم به این استحکام ارتباط. باید ارتباط را قوی کرد؛ روزبهروز باید این ارتباط را حفظ کرد. ذکر دائم برای این است؛ اینکه نماز را در هر روز گذاشتهاند و با تناوب گذاشتهاند، برای این است که ما دچار غفلت نشویم. یکی از بزرگترین نعمتهای خدا، همین واجب کردن نماز بر ما است. اگر نماز را بر ما واجب نمیکردند، ما غرق در غفلت میشدیم؛ صبح، از خواب که پامیشوید، به یاد خدا؛ ظهر، وسط اشتغالات زندگی و معیشتی، به یاد خدا؛ شب، در پایان یک روزی که در آن تلاش کردید و کار کردید، به یاد خدا.
با یاد رویت جای در بستر گرفتم
با آرزویت سر ز بستر بر گرفتم(۶)
این آن ترتیب و برنامهای است که برای ما در نظر گرفتند. عمل میکنیم؟ اگر [عمل] بکنیم، آنوقت میتوانیم مطمئن باشیم که (اَخرِجنی مِنَ الدُّنیا سالِما) (۷) - در دعاهای ما است - میتوانیم خاطرجمع بشویم که سالم از اینجا بیرون خواهیم رفت. در دعای صحیفهی سجّادیه [آمده]: اللّهمَّ ... اَمِتنا مُهتَدینَ غَیرَ ضالّینَ طائِعینَ غَیرَ مُستَکرِهینَ تائِبینَ غَیرَ عاصینَ وَ لا مُصِرّین؛ (۸) جوری ما را بمیران که در عین هدایت، از دنیا برویم؛ جوری ما را بمیران که به آن عالَم، با طوع و رغبت رو کنیم. کفّار اینجوری نیستند، فسّاق اینجوری نیستند، ملائکه میآیند بالای سرشان و با فشار و زور [میگویند] : اَخرِجوا اَنفُسَکم. (۹) امّا مؤمنین نه، مؤمنین خاطرشان از آن طرف جمع است و با طوع و رغبت میروند؛ چشم از چیزهای زوالپذیر میبندند امّا ناگهان چشم باز میکنند به نعمتهای عجیبی که [دنیا را] فراموش میکنند. یک سفر خوشی که شما میکنید، دَمِ گاراژ ممکن است فرض کنید فرزند شما، برادر شما از شما دور میشود، دل شما را نگران کند؛ امّا وقتی به سفر رفتید، این مناظر عالی، این زندگی خوب، تنوّع و مانند اینها، اصلاً [آن نگرانی] یادتان میرود. وقتی آنجا شما با رضای الهی، رضوان الهی، پاداش الهی وارد شدید - نُزُلاً مِن غَفورٍ رَحیم؛ (۱۰) آیاتی که الان خواندند - با این وقتی انسان مواجه شد همهی آن چیزهایی را که اینجا بود و موقّت بود و دلبستگی داشتیم و خودمان را برایشان میکشتیم، فراموش میکنیم؛ [باید] اینجوری انسان از دنیا برود. این وظیفهی ما است. البتّه این حرفها در درجهی اوّل خطاب به خود این حقیر است؛ بنده بارم از شما سنگینتر است و مشکلاتم بیشتر از شما است ولی همهمان بایستی توجّه داشته باشیم. این اوّلین چیزی است که مورد نظر است.
خب، سه سال از دوران این مسئولیت و این فرصتی که شما داشتید گذشت؛ این آخرین دیدار این حقیر با مجموعهی مجلس شما است - چهارمین دیدار است و آخرین دیدار - یعنی یک سال دیگر شما بیشتر وقت ندارید، بیشتر فرصت ندارید برای انجام خدمت. سه سال فرصت بود؛ این سه سال فرصت تمام شد، حالا دوران پاسخگویی شروع شد. وقتی که کاری را به انسان محوّل کردند، تمام شد و بیرون آمد، حالا باید بگوید که چهکار کرده؛ مسئولیتِ سنگین [اینطور است]. سؤال، نه سؤال مردم، آن را انسان یکجوری میتواند رفع و رجوع کند؛ نه، سؤال ملأ اعلی، سؤال کسانی که (لا یعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّموتِ و لا فِی الاَرض)، (۱۱) سؤال آن کسی که بر دلهای ما هم حاکم است، عالِم است، چه برسد بر عملهای ما؛ این شروع میشود؛ باید خود را آماده کرد برای پاسخگویی؛ خودمان را باید آماده کنیم برای پاسخگویی؛ تلاش کنیم. حالا بالاخره خدای متعال هم (غَفورٌ رَحیم) (۱۲) است لکن این غفران و رحمت، برای تنبلها، برای بیاعتناها، برای لاابالیها خیلی بعید است؛ برای کسی است که زحمت بکشد، تلاش کند. بالاخره
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نجویم بهقدر وسع بکوشم(۱۳)
این یک سال را مغتنم بشمرید؛ یک سال دیگر از این فرصت هنوز باقی است؛ نمیدانید و نمیدانیم که آیا این فرصت بار دیگر نصیب بنده و شما خواهد شد یا نه. این یک سالی که حالا فرصت هست - به حسب ظاهر فرصت هست؛ حالا اجل هم که دست خدا است - مغتنم بشمریم، تلاش کنیم، کار کنیم، زحمت بکشیم. با همین معیارها، با همین میزانها، با میزان رعایت حقّ الهی، لسان صادق، نظر حق، دل شائق، با این میزانها حرکت بکنیم.
بحمدالله در این سه سال هم کارهای خوبی انجام گرفته است که رئیس محترم مجلس در گزارششان - در همین سخنرانی امروز - بیان کردند؛ قبلاً هم من گزارش مکتوب را دیده بودم؛ کارهای خوبی انجام گرفته است که انشاءالله با نیت صادق و صالح و با نیت قربت انجام گرفته باشد، قطعاً مقبول درگاه الهی است و امیدواریم که انشاءالله کارهایی که کردید، قرارهایی که گذاشتید، قوانینی که به نفع مردم، به نفع کشور، به نفع اسلام و مسلمین گذراندید، قوانین ماندگاری باشد، عمل بشود، اثر خودش را در جامعه ببخشد؛ مردم آثار کار شما را انشاءالله حس کنند. این آن امیدی است که ما داریم. اصل عرایض ما همینهایی بود که عرض کردیم؛ یعنی در واقع به زبان نصیحتِ به شما، بنده خودم را نصیحت کردم که شاید انشاءالله دل ما تحت تأثیر این حرفها قرار بگیرد و بتوانیم کاری که باید بکنیم انجام بدهیم. چند توصیه هم عرض میکنیم:
یک توصیه مربوط به نحوهی رفتار دوستان - آقایان و خانمها - در این سال آخر است؛ مراقب باشید که عامل انتخاباتِ آخر سال، بر نحوهی اقداماتی که در این سال میکنید، اثر نگذارد؛ این خیلی مهم است. کاری که انجام میدهید، حرفی که میزنید، تأییدی که میکنید، مخالفتی که میکنید، نطقی که میکنید، تحت تأثیر عامل انتخابات آخر سال نباشد؛ فرض کنیم چنین انتخاباتی وجود ندارد، معیار را همان حق قرار بدهید در این یک سالی که باقی مانده؛ این مطلب اوّل.
توصیهی دوّم مربوط به برنامهی ششم است؛ (۱۴) برنامهی ششم - که سیاستهایش در مراحل نهایی است و انشاءالله بزودی به دستگاههای مختلف ابلاغ خواهد شد - با دقّت مورد توجّه قرار بگیرد. سال آخر مسئولیت، معمولاً در بخشی از اوقات خود دچار آفت بیحوصلگی است - مخصوص شما هم نیست؛ دولت هم همینجور است - آن آخر کار، یک حالت بیحوصلگی بهشان دست میدهد؛ این آفت، دامان برنامهی ششم را نگیرد. برنامهی ششم مهم است؛ شما در برنامهی ششم دارید برای پنج سال آیندهی کشور، قانون وضع میکنید، آنوقت ممکن است شما نمایندهی مجلس باشید، ممکن است نباشید، امّا قانونتان هست؛ دولتها موظّفند از آن قانون تبعیت کنند، مردم متأثّر از آن قانونند. این قانون را - قانون برنامهی ششم را - با این نگاه تدوین کنید؛ در همهی بخشها: بخشهای اقتصادی، بخشهای فرهنگی، بخشهای خدماتی، بهداشتی و درمانی، بخشهای دفاعی و امنیتی، و امثال اینها. دچار بیحوصلگی نشوید در تدوین قانون برنامهی ششم.
یک توصیهی دیگر، مسئلهی تعامل است؛ تعامل با دیگر قوا، بخصوص با دولت؛ خب، دولت مسئولیت میانداری را [به عهده دارد]. آنهایی که اهل ورزش باستانیاند، درست توجّه دارند که ما چه عرض میکنیم؛ خب، دیگران هم دارند ورزش میکنند امّا نگاهشان به میاندار گود است. اگر چنانچه دولت رفتار قوی و خوب و موفّقی داشته باشد، دستگاههای دیگر هم خواهینخواهی، حرکتشان حرکت خوبی خواهد بود؛ دولت یک چنین وضعی دارد. لذا تعامل با دولت، به نظر ما یک چیز لازمی است؛ تعامل با همهی قوا، با همهی دستگاههای گوناگون کشور بخصوص با قوّهی مجریه و دولت که این تعامل، مظهر واقعی آن چیزی است که مااوّل سال به همهی مردم و به شما عرض کردیم: (همدلی و همزبانی). البتّه من به دولت هم همین سفارش را میکنم؛ این سفارش فقط به شما نیست؛ همین سفارش را به رئیسجمهور محترم و به وزرا هم میکنیم امّا شما هم حتماً لازم است که این تعامل را [داشته باشید].
خب، حالا اگر بخواهیم این تعامل انجام بگیرد، دو سه نکته در ذیل این تعامل وجود دارد که آنها را عرض میکنیم: یکی این است که این تعامل، متوقّف است به حُسنِظن. اگر سوءِظنّ به همدیگر داشته باشیم، تعامل صورت نخواهد گرفت. اگر چنانچه دو نفر که با هم بنا است همکاری کنند، یکی از آنها از اوّل بنا بگذارد که طرف مقابل میخواهد از پشت به او خنجر بزند، خب این تعامل نمیشود؛ تعامل بر مبنای سوءِظن ممکن نیست؛ باید حُسنِظن داشت. تعامل باید با حُسنِظن همراه باشد. بدون حُسنِظن و نیکگمانی به طرف مقابل، امکان این وجود ندارد. البتّه حُسنِظن به معنای خوشباوری نیست؛ به معنای فریبخوری نیست. حواسمان باید جمع باشد؛ همیشه انسان، همهجا و در همهی موارد باید حواسش جمع باشد. بنده توصیه نمیکنم کسی را به اینکه خوشباوری نشان بدهد؛ نه، لکن بنا را بر سوءِظن نباید بگذارند. اینکه ما طرف مقابل را از اوّل متّهم کنیم که بنایش بر فلان کار خلاف است - یا بنایش بر سازش است یا بنایش بر خیانت است یا بنایش بر سوءِاستفادهی شخصی است - این نمیشود؛ با این نگاه، تعامل امکانپذیر نخواهد بود؛ باید با نگاه موافق [تعامل کرد]. این یک نکته در ذیل مسئلهی تعامل.
نکتهی بعدی این است که تعامل به معنای گروکشی نباشد. ببینید، این یک مرز خیلی باریکی دارد؛ میدانید، بنده در مجلس هم بودهام، من نمایندگی هم کردهام و تجربهی شما را بنده دارم؛ در دولت هم که بودهام و تجربهی دولت را هم دارم. تعامل که میگوییم، معنایش این نیست که بین نماینده و بین وزیر یک نوع گروکشی انجام بگیرد، مثلاً بگوید (وِل کن تا وِل کنم)، (۱۵) اینجوری نباید باشد، هر دو - هم نماینده و هم وزیر - باید نگاهشان به وظیفهی قانونی و مصالح کشور و نگاهشان به این باشد که خدای متعال دارد ما را میبیند؛ تعامل بر این مبنا؛ این هم یک نکته. پس تعامل را با گروکشی اشتباه نباید کرد.
نکتهی بعدی در مورد تعامل این است که در مجلس، بخصوص در کمیسیونها به وزرا اهانت نشود. بعضی از وزرای محترم به من شکایت میکنند که ما به کمیسیون که میرویم، با یک لحن اهانتآمیزی [برخورد میکنند]؛ من البتّه معتقدم همه با هم برادرند؛ یعنی نگاه سلطنتمآبانه هم نباید داشت که حالا بگوییم (ما عضو دولتیم، ما چنینیم، همه در مقابل ما بایستی خضوع و خشوع کنند)، این قطعاً نیست، امّا متقابلاً هم نگاه تحقیر و اهانت و (ریشت دست من است) و (پدرت را درمیآورم) هم نباید داشت؛ این نگاه هم نگاه درستی نیست؛ با احترام باید برخورد کرد، با ادب باید برخورد کرد؛ ادب در همهی مراحل لازم است. این هم این [توصیه]. خب، پس توصیهی سوّم، مسئلهی تعامل بود.
توصیهی چهارم، مسئلهی مهمّ اقتصاد مقاومتی است. در مورد اقتصاد مقاومتی، خوشبختانه در کشور همزبانی هست، [امّا] مشکل ما در همدلی است؛ آدم میترسد همزبانی باشد، همدلی نباشد.
ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان همدلی خود دیگر است
همدلی از همزبانی بهتر است(۱۶)
خب، این همزبانی هست، همدلی هم باید انجام بگیرد یعنی از بُن دندان به مسئلهی اقتصاد مقاومتی باید باور آورده شود؛ باور کنیم که کلید حلّ مشکلات کشور در داخل است؛ ستون فقراتش هم تقویت تولید داخلی است که حالا این کاری که شما کردید - قانون برداشتن موانع تولید -(۱۷۷) کار خوبی است و شنیدم - آنطوری که گزارش شد به من - کار کارشناسی شدهی خوبی هم بوده؛ اینها باید دنبال بشود؛ باید همه این را باور کنند. بنده عقیدهام این است که اگر ما توانستیم تولید را در داخل تقویت کنیم، اگر توانستیم از ظرفیتهای داخلی به معنای حقیقی کلمه استفاده کنیم، حلّ مسائل بیرونی آسان خواهد شد؛ حلّ مسئلهی هستهای آسان خواهد شد.
خب، مسئلهی هستهای بهصورت یک گره درآمده؛ این [مسئله] راهحلهایی دارد، [امّا] آن راهحلها متوقّف به تقویتِ درونی ما است؛ اگر این تقویت در درون انجام بگیرد، آن کار آسان خواهد شد. غیر از مسئلهی هستهای هم سریالهای دیگری در انتظار ما است؛ اینجور نیست که همهی مسائل ما با غرب، با آمریکا، با صهیونیسم، با گردنکلفتهای اقتصادی دنیا فقط همین مسئلهی هستهای باشد؛ این تنها مسئلهی ما نیست؛ دنبالهاش مسائل گوناگون - حقوق بشر و امثاله و امثاله - [هست]؛ حلّ همهی این مسائل آسان خواهد شد، نمیگویم بهخودیخود حل خواهد شد؛ نه، تلاش لازم است امّا حل آن مسائل آسان خواهد شد. اگر چنانچه ما توانستیم این مسئلهی داخلی را حل کنیم. این مسئلهی اقتصاد مقاومتی را در قانون برنامهی ششم کاملاً ببینید؛ در قانون بودجهی سال ۹۵ این را بهطور کامل ببینید.
البتّه سیاستها ابلاغ شده است، (۱۸) دستگاههای دولتی کارهای زیادی کردند. کارهایی انجام گرفته است امّا نگاه کنید ببینید کجای این جدول ناقص است. بالاخره اگر یک دارویی را تجویز کنند که علاج قطعی فلان بیماری است و این دارو هم مثلاً فرض کنید که پنج جزء دارد، اگر ک جزء از این پنج جزء نبود، این دارو نیست ولو چهار جزء دیگرش باشد؛ باید همهی این اجزاء وجود داشته باشد تا انسان بتواند منتظر شفا و نتیجه باشد. نگاه کنید ببینید کدام قسمت این جدول - بهقولِ فرنگیمآبها این پازل - خالی است و باید پُرش کرد، آن را پیدا کنید. در قانون برنامه، در قانون بودجهی ۹۵ این را کاملاً نگاه کنید.
خب، البتّه بنده این را میدانم، برادران ما در دولت هم تکرار میکنند که اینکه شما دائم تکرار میکنید چه و چه، خب ما دچار کمبود منابعیم. بله، بنده هم میدانم که ما دچار کمبود منابعیم و تحریم هم تأثیر داشته است در این کمبود منابع - این را ما شکی نداریم - لکن وقتی انسان کمبود منابع دارد، باید چکار کند؛ باید دو دستی به سر خودش بزند؟ باید شیون کند؟ نه، راه علاج پیدا کنید. راه علاج دارد؛ یکی از راههای علاج صرفهجویی است، صرفهجویی کنید؛ در تقسیم و توزیع منابع داخلی، اولویتها را رعایت کنید؛ اینها راه علاج است. بنبستی وجود ندارد. کمبود منابع، مشکل ما است، نه گره بازنشدنی ما؛ یک مشکلی است، این مشکل را باید برطرف کرد؛ خب این راهحل دارد. ما الان پولها را گاهی در جاهایی خرج میکنیم که نباید در آنجاها خرج بشود. بعضی از دستگاهها را ما میشناسیم - بنده از نزدیک بعضی از دستگاهها را میشناسم - که توانستهاند خدمات خودشان را به چند برابر افزایش بدهند بدون اینکه یک قِران به بودجهی اینها اضافه شده باشد؛ با مدیریت درست، با نگاه درست، با کم کردن از مصارف زائد؛ که این البتّه، هم شامل دولت است، هم شامل مجلس است، هم شامل نیروهای مسلّح است. غیر از نیروهای مسلّح هم داریم [بهصورت] موردی، امّا در بخشی از نیروهای مسلّح هم در یکجاهایی دیدیم که تواناییهایشان و کارکردشان مضاعف شد، بدون اینکه بودجهشان اضافه بشود؛ یعنی میشود این کار را کرد. پس بنابراین این کمبود منابع هم نباید برای ما بهانهای بشود برای اینکه بگوییم نمیشود کار کرد؛ نه، اگر انضباط مالی وجود داشته باشد، همهچیز قابل حل است. این چیزها هم قابل حل است. البتّه تکرار میکنم این انضباط مالی مخصوص دولت نیست؛ مجلس هم همینجور است، جاهای دیگر هم همینجورند؛ همه باید انضباط مالی داشته باشند.
مطلب دیگری که عرض میکنیم، راجع به مواضع اصولی در مجلس شورای اسلامی است. بحمدالله مواضع اصولی مجلس، خوب است. اشاره هم کردند رئیس محترم مجلس، همینجور است؛ بنده هم میشنوم، میبینم، مشاهده میکنم که وقتی مسائل اساسی و اصولی و آن چیزهایی که مبانی اصلی نظام و انقلاب اسلامی است مطرح میشود، مواضع مجلس، مواضع قابل قبول، مثبت و بعضاً کاملاً پیشرفته است؛ این باید باشد، این در همهی مجالس باید باشد. شاکلهی مجلس شورای اسلامی باید بنای مرتفع مواضع اصولی باشد. معیار هم، فرمایشات امام و وصیتنامهی امام و همین بیستوچند جلد بیانات امام است؛ این معیار است. نگاه کنیم ببینیم مجموعهی بیانات امام چه رفتاری را، چه جهتگیریای را برای انقلاب و برای نظام جمهوری اسلامی ترسیم میکند؛ روی این مواضع بایستی ایستاد؛ باید شاکلهی مجلس این باشد. اگر این شد، آنوقت در پرتگاه هولناک فرو غلتیدن در نظام سلطه ما دچار نخواهیم شد؛ در یک چنین پرتگاه هولناکی فرو نخواهیم غلتید؛ والّا اگر این نشد، خطرات در این زمینه زیاد است.
آخرین مطلب هم این است که در مورد مسائل هستهای، مواضع، همان چیزهایی است که ما علناً اظهار کردیم، همان چیزی که گفتهایم. البتّه بعضی چیزها هست که انسان اینها را در علن اظهار نمیکند، بهطور خصوصی اظهار میکند - مواردی از این قبیل هست؛ همهی حرفها [را نمیشود علناً گفت]؛ (لَیسَ کلُّ ما یعلَم یقال) - لکن آن چیزهایی که علناً گفته شده، دقیقاً همان چیزهایی است که به مسئولین هم همانها گفته شده؛ هم زباناً گفته شده، هم کتباً گفته شده؛ مواضع اساسی نظام اینها است. و ما معتقدیم که برادران ما مشغول کارند، مشغول تلاشند، واقعاً عرق میریزند، در این زمینهها دارند کار میکنند؛ بایستی انشاءالله به امید خدا و با توکل به خدای متعال بر همین مواضع پافشاری کنند و بتوانند آن چیزی که مصلحت کشور و مصلحت نظام است، انشاءالله تأمین کنند.
امیدواریم خداوند متعال به شماها توفیق بدهد، و بتوانید انشاءالله از این فرصت خوب برای کسب رضای الهی استفاده کنید.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۱) این دیدار به مناسبت شروع چهارمین سال دورهی نهم مجلس شورای اسلامی برگزار شد. قبل از شروع بیانات معظّمٌله، آقای علی لاریجانی (رئیس مجلس شورای اسلامی) گزارشی ارائه کرد.
۲) آیات ۳۰ تا ۳۶ سورهی فصّلت با تلاوت آقای قاسم رضیعی.
۳) سورهی فصّلت، بخشی از آیهی ۳۱
۴) مفاتیح الجنان، بخشی از مناجات شعبانیه
۵) سورهی فاطر، بخشی از آیهی ۱۰
۶) عماد خراسانی
۷) مصباحالمتهجّد، ج ۱، ص ۲۷۰
۸) صحیفهی سجّادیه، دعای ۴۰
۹) سورهی انعام، بخشی از آیهی ۹۳
۱۰) سورهی فصّلت، آیهی ۳۲
۱۱) سورهی سبأ، بخشی از آیهی ۳
۱۲) از جمله، سورهی بقره، بخشی از آیهی ۲۱۸
۱۳) سعدی
۱۴) برنامهی ششم توسعهی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران (۱۴۰۰ - ۱۳۹۵)
۱۵) خندهی حضّار
۱۶) مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اوّل (با اندکی تفاوت)
۱۷) لایحه رفع موانع تولید رقابتپذیر و ارتقای نظام مالی کشور، در اوّل اردیبهشت ۱۳۹۴ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید.
۱۸) ابلاغ سیاستهای کلّی اقتصاد مقاومتی (۱۳۹۲/۱۱/۳۰)
بیانات در دیدار مسئولان نظام
تاریخ: 1394/04/02
بیانات در دیدار مسئولان نظام
در ششمین روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۶
در حسینیهی امام خمینی رحمهالله
بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی ءاله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الأرضین.
اللّهمّ سدّد السنتنا بالصّواب و الحکمة
یکی از مضامین تکرارشوندهی در ادعیهی ماه مبارک رمضان توجّه دادن انسانها به عوالم بعد از حیات دنیوی است؛ توجّه دادن به عالم مرگ، عالم قبر، عالم قیامت، گرفتاریهای انسان در دوران مواجههی با حساب و کتاب و سؤال الهی؛ این یکی از موضوعات مطرح در ادعیهی ماه مبارک رمضان است. برای ما که بر مسندهای مسئولیّت تکیه زدیم، توجّه به این معنا بسیار مهم است؛ عامل کنترلکننده و مراقب برای انسان از جمله عبارت است از توجّه به همین عوالم. اینکه بدانیم (لایَعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّة)؛(۲) یک حرکت کوچک، یک سکون کوچک، یک اقدام کوچک، یک حرف کوچک از دید محاسبهکنندهی دوران بعد از مرگ بیرون نیست و از ما سؤال خواهد شد؛ این خیلی تأثیر میگذارد در رفتار ما، در گفتار ما، در حرکات ما.
در دعای شریف ابیحمزه [میخوانیم]: اِرحَمنی صَریعاً عَلَی الفِراشِ تُقَلِّبُنی اَیدی اَحِبَّتی؛(۳) این حالتی که برای همه پیش میآید و شاید خیلیها این حالت احتضار و لحظات نزدیکی مرگ را در دیگران دیدهاند؛ من و شما در آن لحظات از خودمان اختیاری نداریم؛ هیچکس در آنجا به ما نزدیکتر از خدا نیست. وَ نَحنُ اَقرَبُ اِلیهِ مِنکُم وَ لکِن لا تُبصرِون؛(۴) هیچکس نمیتواند ما را در آن حالت، از آن ورطهای که در مقابل ما است نجات بدهد، مگر عمل صالح و فضل الهی. عرض میکنیم در این دعا که (اللّهُمَّ ارحَمنی)؛ در آنجا ما را رحم کن. وَ تَفَضَّل عَلَیَّ مَمدوداً عَلَی المُغتَسَلِ یُقَلِّبُنی صالحُ جیرَتی؛ در هنگامی که بعد از مرگ ما را غسل میدهند، خدای متعال در آن حالت، رحمت خود را، فضل خود را شامل حال ما کند و به ما ترحّم کند. بیاختیار در اختیار دستهای غسلدهنده هستیم؛ این مال یکایک من و شما است؛ هیچکداممان از این حالت دوری و فراغت نداریم؛ این برای همهی ما پیش میآید. به یاد آن لحظه باشید.
وَ تَحَنَّن عَلَیَّ مَحمولاً قَد تَناوَلَ الاَقرِباءُ اَطرافَ جِنازَتی؛ ما را بلند میکنند، سر دوش میگیرند، میبرند به سمت جایگاه همیشگی و ابدی ما. وَ جُد عَلَیَّ مَنقولاً قَد نَزَلتُ بِکَ وَحیداً فی حُفرَتی؛ ما را سرازیر قبر خواهند کرد. این یادآوری است؛ از این حالات نبایستی غافل بود؛ باید جلوی چشم ما باشد. اینکه سفارش میکنند به ما که به قبرستان بروید، به زیارت اموات بروید، یک علّت و وجه آن این است. بعضی بدشان میآید از اینکه کسی آنها را به یاد مرگ بیندازد؛ نه، این درمان است، این دارو است؛ علاج خودخواهیهای ما، علاج غفلتهای ما، علاج هوسرانیهای ما است. در جای دیگری از دعای شریف ابیحمزه [میخوانیم]: اِلهی اِرحَمنی اِذَا انقَطَعَت حُجَّتی وَ کَلَّ عَن جَوابِکَ لِسانی وَ طاشَ عِندَ سُؤالِکَ اِیّایَ لُبّی؛ آن وقتی که در مقابل سؤال الهی کم میآوریم و درمیمانیم، استدلال ما تمام میشود؛ مثل اینجا نیست که بتوانیم طرف مقابل را با استفادهی از جهلش، از غفلتش، از عواطفش از واقعیّت دور کنیم. آنجا همهچیز آشکار است برای آنکسی که از ما سؤال میکند. به یاد آن لحظه باید بود. در یک فِقرهی دیگر: اَبکی لِخُروجی مِن قَبری عُریاناً - این دعا را در سحرهای ماه رمضان با توجّه بخوانید - ذَلیلاً حامِلاً ثِقلی عَلَی ظَهری اَنظُرُ مَرَّةً عَن یَمینی وَ اُخری عَن شِمالی اِذِ الخَلائِقُ فی شَأنٍ غیرِ شَأنی؛ هرکسی به فکر خودش است؛ هیچکس از من آنجا دستگیری نمیکند.
لِکُلِّ امرِئٍ مِنهُم یَومَئِذٍ شَأنٌ یُغنیهِ، وُجوهٌ یَومَئِذ مُسفِرَةٌ، ضاحِکَةٌ مُستَبشِرَة؛ مؤمنین، متّقین، آن کسانی که مراقب خودشان بودند و از جادّهی حق و انصاف و ادای تکلیف الهی خارج نشدند، مصداق این جملهاند: وُجوهٌ یَومَئِذٍ مُسفِرَةٌ، ضاحِکَةٌ مُستَبشِرَة؛ چهرههای باز، خندان، درخشان، بعضی اینجوریاند. وَ وُجوهٌ یَومَئِذٍ عَلَیها غَبَرَةٌ، تَرهَقُها قَتَرَة. آیهی قرآن تا اینجا است؛(۵) در دعا این کلمه هم اضافه شده: وَ ذِلَّة. البتّه فقط این مضمون نیست؛ دعاهای ماه رمضان مثل همهی دعاهای دیگر، ما را میکشانَد به سمت آن سرچشمهی لطیفِ مطبوعِ گوارای رحمت الهی.
این ماه، ماه خشوع است، ماه استغفار است، ماه تقوا است، ماه بازگشت به خدا است، ماه خودسازی است، ماه اخلاق است. در خطبهی جمعهی آخر ماه شعبانِ رسول مکرّم، فِقراتی هست که نشاندهندهی این است که این ماه فقط ماه عبادت نیست، ماه اخلاق هم هست؛ فراگیری فضایل اخلاقی، [و] به کار گرفتن فضایل اخلاقی. اینها چیزهایی است که ما در این ماه بایستی توجّه کنیم.
در این جلسهی بسیار حسّاس و مهم، بنده سه موضوع را در نظر گرفتهام که عرض بکنم. یکی مسئلهی اقتصاد است که در بیانات رئیسجمهور محترممان اشارهای به آن شد و بیانات خوبی را بیان کردند و آمارهای خوبی را دادند؛ بنده یک نگاهی دارم در این زمینه که عرض میکنم. یکی مسئلهی هستهای است که امروز محور بسیاری از تلاشهای ما، چه تلاشهای خارجی، چه حتّی تلاشهای داخلی ما هم این مسئله شده است، نظراتی را لازم است که عرض بکنم و بیان کنم؛ اگر رسیدیم یک اشارهای هم به مسائل منطقه عرض خواهم کرد.
در مورد مسئلهی اقتصاد من اینجور مطلب را عرض میکنم که ماه رمضان ماه تقوا است؛ تقوا چیست؟ تقوا عبارت است از آن حالت مراقبت دائمی که موجب میشود انسان به کجراهه نرود و خارهای دامنگیر، دامن او را نگیرد. تقوا در واقع یک جوشنی است، یک زرهی است بر تن انسان باتقوا که او را از آسیب تیرهای زهرآگین و ضربههای مهلک معنوی محفوظ و مصون میدارد؛ البتّه فقط هم مسائل معنوی نیست. وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَه مَخرَجاً * وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب؛(۶) در امور دنیوی هم تقوا تأثیرات بسیار مهمّی دارد، این تقوای شخصی است. عین همین مسئله در مورد یک جامعه و یک کشور قابل طرح است. تقوای یک کشور چیست؟ تقوای یک جامعه چیست؟ یک جامعه، بخصوص اگر مثل جامعهی نظام جمهوری اسلامی آرمانهای والا و بلندی داشته باشد، مورد تهاجم است؛ مورد هجوم تیرهای زهرآگین است؛ این هم تقوا لازم دارد. تقوای جامعه چیست؟ در بخشهای مختلف تقوای اجتماعی را میتوان تعریف کرد؛ در بخش اقتصاد، تقوای جامعه عبارت است از اقتصاد مقاومتی. اگر در مورد اقتصاد میخواهیم در مقابل تکانههای ناشی از حوادث جهانی یا در مقابل تیرهای زهرآگین سیاستهای معارض جهانی آسیب نبینیم، ناچاریم به اقتصاد مقاومتی رو کنیم. اقتصاد مقاومتی عامل استحکام است در مقابل آن کسانی و آن قدرتهایی که از همهی ظرفیّت اقتصادی و سیاسی و رسانهای و امنیّتی خودشان دارند استفاده میکنند برای اینکه به این ملّت و این کشور و این نظام ضربه وارد کنند. یکی از راههایی که فعلاً پیدا کردند عبارت است از رخنه از راه اقتصاد. این هشدار را ما سالها است مطرح کردیم و گفتیم؛ مسئولین هم هر کدام به فراخور تواناییهای خودشان تلاشهای خوبی کردند لکن ما باید با همهی توان، با همهی ظرفیّت موضوع اقتصاد مقاومتی را در داخل دنبال کنیم؛ این میشود تقوای اجتماعی ما در زمینهی مسئلهی اقتصادی.
این الگو البتّه مخصوص ما نیست؛ الگوی اقتصاد مقاومتی را بعضی از کشورهای دیگر هم برای خودشان پیشبینی کردند، انتخاب کردند، اثرش را هم دیدند. نقطهی کانونی اقتصاد مقاومتی عبارت است از درونزایی در کنار برونگرایی. درونزایی به معنای انزواطلبی تعبیر نشود؛ درونزایی با نگاه به بیرون و با گرایش به بیرون جامعه امّا تکیه به توانایی درونی و به ظرفیّت درونی که حالا مقداری عرض خواهم کرد؛ قبلاً هم مطالب زیادی در این زمینه گفتهایم.(۷)
سیاستهای اقتصاد مقاومتی که تنظیم شده است و ابلاغ شده است، یک امر دفعی و مندرآوردی و متّکی به نظر شخصی نیست؛ این محصول یک عقل جمعی است؛ محصول مشورتهای طولانی است. بعد از آنکه اقتصاد مقاومتی با همین خصوصیّات ابلاغ شد و گفته شد و در رسانهها مطرح شد و دوستان و همکاران در دولت محترم فعّالیّتهایی را در این زمینه شروع کردند و تکرار کردند، از سوی بسیاری از صاحبنظران اقتصادی تأیید شد؛ بر آن تکیه کردند و این تعبیر (اقتصاد مقاومتی) وارد فرهنگ رایج اقتصادی کشور شد و در ادبیّات اقتصادی کشور جایی برای خودش باز کرده است. این نشاندهندهی صحّت و استحکام این راه است.
اقتصاد مقاومتی در مقابل مدل قدیمی دیکتهشدهی از سوی قدرتها برای کشورهای به اصطلاح در حال توسعه یا به اصطلاح جهان سوّم است. یک مدلی را آنها - که من حالا شرح آن مدل را نمیخواهم بدهم - دیکته کردند که اگر کشورهای جهان سوّم میخواهند به رشد اقتصادی، رونق اقتصادی و به سطح اقتصاد جهانی برسند، باید این مدل را دنبال کنند که عمدهی تکیهی آن، نگاه به بیرون با تفاصیل خودش است. این اقتصاد مقاومتی نقطهی مقابل آن است؛ این یک الگوی کاملاً مغایر با آن چیزی است که در آن مدل قدیمی تکیه میشد و تکرار میشد؛ هنوز هم گوشه و کنار کسانی از آن ذکر میکنند و یاد میکنند. [در اقتصاد مقاومتی] تکیه به ظرفیّتهای داخلی است. ممکن است کسانی تصوّر کنند که این الگو الگوی مطلوبی است امّا در امکان آن تردید کنند. من قاطعاً عرض میکنم این الگو یک الگوی ممکن در کشور ما است؛ الگوی اقتصاد مقاومتی کاملاً امکانپذیر در شرایط کنونی کشور است.
ظرفیّتهایی که ما برای این کار داریم، ظرفیّتهای استفاده نشدهی فراوان [از جمله]؛ یکی سرمایهی انسانی است؛ یعنی جوان تحصیلکردهی دارای تخصّص و دارای اعتماد به نفس در کشور ما فراوان است و این از برکات انقلاب اسلامی است. البتّه اگر سیاستهای غلط موجب نشود که جامعهی ما به سمت پیری پیش برود. فعلاً اینجور است؛ فعلاً یک رقم قابل توجّه بالایی از نیروی کار کشور بین بیست سال و چهل سالند؛ با تحصیلات خوب، با آمادگیهای خوب ذهنی و فکری، با روحیهی بالا، با اعتماد به نفس. ما امروز ده میلیون فارغالتّحصیل دانشگاهی داریم، بیش از چهار میلیون دانشجوی در حال تحصیل داریم که این، حدود ۲۵ برابرِ اوّل انقلاب است. از اوّل انقلاب تا حالا، جمعیّت کشور دو برابر شده و جمعیّت دانشجو ۲۵ برابر شده است؛ این جزو افتخارات انقلاب اسلامی است؛ این سرمایهی انسانی است؛ این یک فرصت بسیار بزرگ است.
ظرفیّت دیگر، جایگاه اقتصادی کشور ما است. طبق آمارهای رسمی جهانی، رتبهی بیستم در اقتصاد دنیا متعلّق به جمهوری اسلامی است؛ ما در رتبهی بیستم قرار داریم و ظرفیّت لازم برای رسیدن به رتبهی دوازدهم را هم داریم؛ چون هنوز ظرفیّتهای استفاده نشده در کشور زیاد است؛ منابع طبیعی داریم، نفت داریم، در نفت و گاز، رتبهی اوّل جهانیم؛ مجموع نفت و گاز ما از همهی کشورهای جهان بیشتر است؛ معادن فراوان دیگری هم داریم.
ظرفیّت دیگر، موقعیّت جغرافیایی ممتاز کشور است؛ در جغرافیای منطقه و جهان، ما نقطهی اتّصال شمال به جنوب و شرق به غربیم که این برای مسئلهی ترانزیت، برای حملونقل انرژی و کالا و غیره دارای اهمّیّت بسیار فوقالعادهای است.
ظرفیّت دیگر، همسایگی با پانزده کشور است با ۳۷۰ میلیون جمعیّت؛ یعنی یک بازار دَمِ دست، بدون نیاز به طیّ راههای طولانی.
ظرفیّت دیگر، بازار داخلی هفتاد میلیونی است که اگر ما همین بازار داخلی را منعطف بکنیم به تولید ملّی و تولید داخلی، وضع تولید دگرگون خواهد شد.
ظرفیّت دیگر، وجود زیرساختهای اساسی است در انرژی، در حملونقل ریلی و جادّهای و هوایی، در ارتباطات، در مراکز بازرگانی، در نیروگاهها، در سد؛ اینها زیرساختهایی است که در طول این سالها با همّت دولتها و همّت مردم و کمک مردم بهوجود آمده است و امروز در اختیار ما است.
علاوهی بر همهی اینها، تجربههای مدیریّتی متراکم [است] که خود این تجربهها کمک کرده است به اینکه ما در سالهای اخیر، رشد صادرات غیر نفتی داشته باشیم؛ همینطور که رئیسجمهور محترم آمار سال ۹۳ را دادند، و سالهای قبل [از آن] هم رشد صادرات غیر نفتی در کشور محسوس بوده است که این یک الگو است.
این ظرفیّتها در کشور وجود دارد و البتّه اینها بخشی از ظرفیّتها است. صاحبنظرانی که با ما مینشینند و صحبت میکنند و گاهی گزارش مینویسند برای من، یک فهرست طولانی از ظرفیّتهای موجودی که برای اقتصاد کشور میتواند مفید باشد ارائه میکنند و همهی اینها درست است؛ از این ظرفیّتها بایستی استفاده کرد.
مسئلهی کنونی کشور ما این نیست که ما طرح نداریم، حرفِ درست نداریم؛ مسئلهی ما این است که حرف درست و طرح درست را آنچنانکه شایسته است دنبال نمیکنیم؛ این اساس مسئله است. در محیطهای نخبگانی هم این معنا تکرار میشود که مشکل جمهوری اسلامی، مشکلِ نداشتنِ حرف درست نیست؛ حرف درست، زیاد زده میشود؛ مشکل این است که ما این حرفهای درست را بایستی در عمل آنچنان دنبال کنیم که به نتایج آن دسترسی پیدا کنیم؛ نتایج آن را بالعیان و بالمشاهده ببینیم.
خب، چالشهایی وجود دارد؛ این چالشها اصطکاک بهوجود میآورد؛ اصطکاک، فرسایش و ساییدگی بهوجود میآورد، مشکل ایجاد میکند. این چالشها را بایستی علاج کرد.
یکی از چالشها چالشهای درونی خود ما است: ساده و سطحی نگریستن به مسئله؛ به برخی از کارهایی که میکنیم، دل خوش کنیم و عمق مسئله را درنیابیم.
مباحث لفظی و محفلی و روشنفکری کار را پیش نمیبرد؛ حرکت و اقدام لازم است. سهلانگاری در عمل، چالشِ بزرگ ما است. گاهی نتیجهگیریها و استنتاجها کوتاهمدّت نیست، طولانی است و این بعضیها را سرخورده میکند. این یکی از چالشها است. کارهای بزرگ ممکن است گاهی در طول یک نسل به دست بیاید؛ باید دنبال کرد، باید حرکت کرد. خیلی از کارها هست که ما اگر ده سال پیش، پانزده سال پیش این کارها را شروع میکردیم، امروز به نتایجی رسیده بودیم. خیلی از کارها هست که از ده سال پیش، پانزده سال پیش شروع کردیم و امروز نتایجش را داریم میبینیم. آنروزی که در دانشگاههای گوناگون راجع به نهضت علمیدر کشور حرفهایی زده شد، با جمعهای مختلف گفته شد، کسی تصوّر نمیکرد که این حرکت علمی که در این ده پانزده سال بهوجود آمده است بهوجود بیاید امّا بهوجود آمد؛ اساتید ما، دانشمندان ما، دانشگاههای ما، جوانان بااستعداد ما همّت کردند. ما امروز در مقایسهی با دوازده سیزده سال قبل، از لحاظ علمی حرکت مهمّی انجام دادیم و پیشرفت چشمگیر و بعضاً خیرهکنندهای در بعضی از زمینهها داریم. کار را امروز شروع کنیم، پانزده سال دیگر، بیست سال دیگر نتیجهی آن را بگیریم.
یکی از چالشهای ما راههای موازی و آسان ولی مهلک [است]؛ این یکی از چالشهای ما است. بنده فراموش نمیکنم زمان ریاست جمهوری خودم - صحبتِ ۲۵ سال [قبل] است - برای واردات یک کالای مورد نیاز جامعه، که ما با زحمت زیاد آن را از اروپاییها میگرفتیم، آفریقاییها همان کالا را داشتند، خوبش را هم داشتند، [امّا] دوستان دستاندرکار آماده نبودند. توصیه شد، تأکید شد، در جلسه که نشستیم، تأیید هم کردند، تصدیق هم کردند، منتها سخت بود؛ کار با اروپا آسانتر بود. راه موازیِ آسان امّا درعینحال مضر، که انسان را در تنگنا نگه میدارد، دوستانِ انسان را ضعیف میکند، دشمنان انسان را قوی میکند و زمام اختیارِ امری را در داخل کشور به دستِ کسانی که در دل با ما دشمنند قرار میدهد.
یکی از چالشها این است که کسی تصوّر کند که ما اگر از مبانی اعتقادی خود، مبانی اعتقادی نظام جمهوری اسلامی دست برداریم، راهها باز خواهد شد و دروازههای بسته گشوده خواهد شد که این خطای بسیار بزرگ و اساسی است. البتّه برادران ما در دولت خدمتگزار با اعتقاد عمل میکنند؛ واقعاً معتقد به انقلاب، معتقد به مبانی انقلاب، معتقد به اصول انقلابند؛ از اینها ما گلهای نداریم، لکن در مجموعهی دستاندرکاران ما کسانی هستند که تصوّر میکنند اگر از برخی از اصول خود و مبانی خود کوتاه بیاییم، خیلی از درهای بسته به روی ما گشوده خواهد شد؛ درحالیکه اینجور نیست؛ این خطای بزرگی است و ما نتایج این خطا را در برخی از کشورهای دیگر - که نمیخواهم اسم بیاورم - در همین دورهی چندسالهی اخیر مشاهده کردیم. راه پیشرفت، ایستادگی است؛ پافشاری بر مبانی است.
یکی از چالشها هم این است که کسی تصّور کند که مردم تحمّل نمیکنند؛ نه، مردم مشکلات را تحمّل کردهاند. اگر حقیقتاً برای مردم بدرستی تبیین بشود، با صداقت لازم حقایق امور برای مردم بیان بشود، مردم ما مردم وفاداریاند؛ میایستند، مقاومت میکنند.
یکی از چالشها، تردید در تواناییهای درونی است؛ [اینکه] به جوان دانشمند خودمان اعتماد نکنیم، به مجموعههای مردمی و غیر دولتی در امور اقتصادی اعتماد نکنیم، یکی از چالشها است. بایستی اعتماد کرد، بایستی مردم را وارد جریان عظیم اقتصادی کشور کرد.
بالاخره آنچه ما لازم است در زمینهی مسائل مربوط به اقتصاد مقاومتی انجام بدهیم، یکی عزم راسخ است؛ بایستی با عزم جدّی دنبال این باشیم که اقتصاد مقاومتی را به معنای واقعی کلمه در داخل تحقّق ببخشیم؛ [همچنین] پرهیز از سهلانگاری، پرهیز از راحتطلبی و تکیهی بر مدیریّتهای جهادی؛ مدیریّت جهادی که بنده سال گذشته مطرح کردم(۸) و تأکید هم کردم که این مربوط به امسال نیست، مربوط به همیشه است؛ ما احتیاج داریم به مدیریّت جهادی. در سالهای اوّل انقلاب، در دوران جنگ و در طول این سی و چند سال، هرجا به مدیریّت جهادی تکیه کردیم، موفّق شدیم. مدیریّت جهادی ممکن است یک وقتهایی پِرت هم داشته باشد امّا پیشرفت خواهد داشت و کار را پیش خواهد برد. تکیهی به قدرت الهی، توکّل به خدای متعال، کار را با تدبیر و عقلانیّت امّا با عزم راسخ، بدون تردید و بدون ترس از جوانب پیش بردن؛ این مدیریّت جهادی است. البتّه ترویج دائمیِ فرهنگ متناسب با اقتصاد مقاومتی هم لازم است؛ همه، هم صداوسیما، هم مسئولین مطبوعات و رسانهها، هم مسئولین دولتی، مسئولین قوّهی مقنّنه، ائمّهی جمعهی سراسر کشور و هر کسی که منبری دارد و میتواند با مردم حرف بزند، فرهنگ متناسب با اقتصاد مقاومتی، از جمله صرفهجویی را، از جمله مصرف تولیدات داخلی را باید ترویج کند. البتّه در مورد صرفهجویی و همچنین در مورد مصرف تولیدات داخلی، خطاب عمده به مسئولین کشور است، چون یکی از مهمترین مصرفکنندگان کشور، خود دولت است؛ دولت اصرار داشته باشد و خود را موظّف و مقیّد بداند که از تولیدات داخلی استفاده کند؛ حتّی با مقداری اغماض؛ عیبی ندارد. گاهی میگویند فلان چیز، کیفیّت خارجی را ندارد؛ اشکال ندارد؛ اگر میخواهیم کیفیّت پیدا کند، باید کمکش کنیم. [اگر] کمک بکنیم، کیفیّتش هم بالا خواهد رفت والّا روزبهروز تنزّل پیدا خواهد کرد. مقابلهی جدّی با واردات بیمنطق، یکی از کارهای لازم است؛ مقابلهی جدّی با قاچاق، یکی از کارهای لازم است؛ پرداختن به کارگاههای تولیدی کوچک و متوسّط - که من امسال، اوّل سال هم روی این تکیه کردم(۹) یکی از کارهای بسیار لازم است؛ بازنگری در سیاستهای پولی و فعّالیّتهای نظام بانکی کشور، که به این هم من اوّل سال اشاره کردم و صاحبنظران و دلسوزان، در این زمینه حرفهای مهمّی دارند که باید این حرفها شنیده شود و به آنها توجّه بشود. اینها کارهایی است که بایستی انجام بدهیم.
البتّه شرط اصلی تحقّق اینها هم همین همدلی و همزبانی و همین انسجامی است که رئیسجمهور محترم بیان کردند؛ باید دولت را کمک کرد، باید مسئولین را کمک کرد، [چون] اینها وسط میدانند. از تعارضهای زائد و حاشیهسازیهای زائد باید پرهیز بشود؛ حاشیهسازی از هرطرفی غیر مقبول و نامطلوب است. همه کمک کنند و این حرکت عظیم انشاءالله به نتیجه برسد. این عرض ما در زمینهی مسائل اقتصاد. اعتقاد بنده این است که ما میتوانیم در زمینهی اقتصاد کارهای بزرگی را انجام بدهیم و امیدوار باشیم که انشاءالله از این گذرگاه دشوار عبور خواهیم کرد.
در مسئلهی هستهای، سه نکته را ابتدائاً و مقدّمتاً عرض میکنم، بعد هم مطالبی را که در این زمینه هست، به عرض میرسانم.
نکتهی اوّل اینکه آنچه بنده اینجا در این جلسه یا در جلسات عمومی میگویم، عیناً همان حرفهایی است که در جلسات خصوصی به مسئولین، به رئیسجمهور محترم و به دیگران میگویم. این خطّ تبلیغیای که دیدیم و میبینیم دنبال میکنند که بعضی از خطّ قرمزهایی که رسماً اعلام میشود، در جلسات خصوصی از آنها صرفنظر میشود، حرف خلاف واقع و دروغی است. آنچه ما اینجا به شما میگوییم یا در جلسات عمومی میگوییم، عیناً همان حرفهایی است که به دوستان، به مسئولین، به هیئت مذاکرهکننده، همانها را بیان میکنیم؛ حرفها یکی است.
نکتهی دوّم، بنده هیئت مذاکرهکننده را - همین دوستانی که این مدّت این زحمات را بر دوش گرفتهاند - هم امین میدانم، هم غیور میدانم، هم شجاع میدانم، هم متدیّن میدانم؛ این را همه بدانند. اکثر حضّاری که اینجا تشریف دارید، از محتوای مذاکرات خبر ندارید؛ اگر شما هم از محتوای مذاکرات و جزئیّات مذاکرات و آنچه در مجالس میگذرد مطّلع بودید، به بخشی از آنچه بنده گفتم، حتماً اذعان میکردید. من البتّه علاوهی بر اینها، بعضی از این دوستان را از نزدیک میشناسم، بعضی را از دور با سوابقشان میشناسم؛ اینها مردمانی هستند متدیّن و امین؛ اینها امینند؛ قصدشان این است که کار کشور را پیش ببرند، گره را باز کنند و دارند تلاش میکنند برای این کار. انصافاً غیرت ملّی هم دارند، شجاعت هم دارند، در مقابل یک تعداد کثیری از کسانی قرار میگیرند - که حالا نمیخواهم تعبیرِ متناسب واقعی را بکنم، چون گاهی تعبیرهایی هست که واقعاً شایستهی آن تعبیرند امّا خب، مناسب نیست که ما به زبان بیاوریم - و انصافاً در مقابل آنها با شجاعت کامل، با دقّت کامل مواضع خودشان را بیان میکنند، دنبال میکنند و تعقیب میکنند.
نکتهی سوّم در مورد منتقدین محترم است. بنده با انتقاد مخالف نیستم، عیبی ندارد، انتقاد لازم است و کمککننده است، منتها این را همه توجّه داشته باشند که انتقادکردن آسانتر از عملکردن است. عیبهای طرف مقابل را در آن عرصهای که قرار دارد، ما راحت میبینیم، درحالیکه خطرات او، دشواریهای او، نگرانیهای او، مشکلات او را انسان نمیبیند. مثل این است که شما کنار یک استخری ایستادهاید، دارید تماشا میکنید؛ یکنفر هم رفته است روی ارتفاع، از دهمتری میخواهد شیرجه بزند. خب، شیرجه میزند، شما که اینجا کنار استخر ایستادهاید، میگویید هان! این پایش خم شد، زانویش خم شد؛ این یک اشکال. بله، این اشکال است امّا شما زحمت بکشید از این دایو بروید بالا، سرِ آن دهمتری به آب یک نگاهی بکنید، آنوقت قضاوت بکنید! انتقادکردن آسان است. [البتّه] این حرف من مانع از انتقاد نشود؛ انتقاد بکنید لکن توجّه داشته باشید که انتقادها با لحاظِ این معنا باشد که آن طرف مقابل بعضی از عیوبی را که ما در انتقادمان ذکر میکنیم ممکن است میدانند، [امّا] خب به این نتیجه رسیدهاند یا ضرورتها آنها را به اینجا کشانده یا به هر دلیل دیگری. البتّه بنده نمیخواهم بگویم اینها معصومند؛ نه، معصوم نیستند؛ ممکن است انسان یکجاهایی در تشخیص، در عمل خطا هم بکند، امّا مهم این است که به امانت اینها و به دیانت اینها و به غیرت اینها و به شجاعت اینها ما اعتقاد داریم. این سه نکتهی لازمی که در مقدّمهی عرایضم عرض کردم.
من یک تاریخچهی کوتاهی از این مذاکرات عرض بکنم. این مذاکراتی که در واقع فراتر از مذاکرات ما با پنج به علاوهی یک است؛ مذاکرهی با آمریکاییها است. متقاضیِ این مذاکرات آمریکاییها بودند. مربوط به زمان دولت دهم هم هست. قبل از آمدن این دولت این مذاکرات شروع شد. آنها درخواست کردند، واسطهای قرار دادند و یکی از محترمینِ منطقه، آمد اینجا با من ملاقات کرد، گفت که رئیسجمهور آمریکا با او تماس گرفته و از او خواهش کرده و گفته است که ما میخواهیم مسئلهی هستهای را با ایران حلّوفصل کنیم و تحریمها را هم میخواهیم برداریم. دو نقطهی اساسی در حرف او وجود داشت: یکی اینکه گفت ما ایران را بهعنوان یک قدرت هستهای خواهیم شناخت؛ دوّم اینکه گفت ما تحریمها را در ظرف ششماه بتدریج برمیداریم. بیایید بنشینید مذاکره کنید، این کار انجام بگیرد. من به آن واسطهی محترم گفتم که ما به آمریکاییها اطمینانی نداریم، به حرف اینها اطمینانی نیست. گفت حالا امتحان کنید؛ گفتیم خیلی خب، این دفعه هم امتحان میکنیم. مذاکرات اینجوری شروع شد.
یک نکتهای را من عرض بکنم برای توجّه مسئولین، و همه توجّه داشته باشند: در هماوردیهای جهانی، منطقِ هماوردیِ جهانی ایجاب میکند که ما دو میدان را مورد نظر داشته باشیم. یک میدان میدان واقعیّت و عمل است؛ که این میدان میدان اصلی است. در میدان واقعیّت و در میدان عمل، مسئولی که دنبال فعّالیّت است، داراییهایی را در میدان عمل ایجاد میکند، تولید میکند؛ این یک میدان. یک میدان میدان دیپلماسی و سیاست است که داراییها را در این میدان دیپلماسی و سیاست و مذاکره، تبدیل میکند به امتیاز برای کشور، تبدیل میکند به منفعت ملّی. اگر در آن میدانِ اوّل دست انسان خالی باشد، در میدان دوّم کاری از انسان ساخته نیست؛ باید در میدان اوّل - یعنی میدان عمل، میدان واقعیّت، روی زمین - دستاورد داشته باشد، دارایی داشته باشد.
ما آن روزی که وارد این مذاکرات شدیم، دستاورد قابل قبول و مهمّی داشتیم؛ احساس کردیم با دست قوی داریم وارد میشویم. دستاورد آن روز ما از جمله این بود که ما توانسته بودیم درحالیکه همهی قدرتهای هستهای دنیا امتناع کردند که به ما سوخت بیست درصد را برای مرکز [تحقیقاتی] تهران بدهند - که احتیاج به داروهای هستهای داشتیم - ما خودمان توانستیم در شرایط تحریم، سوخت بیست درصد را تولید کنیم، [بعد] این سوخت بیست درصد را تبدیل کنیم به صفحهی سوخت و از آن استفاده کنیم. طرف مقابل مات شد! داستان مفصّلی دارد، شاید خیلی از شماها هم در جریانید؛ طی مذاکرات طولانی، حاضر نشدند به ما [سوخت] بیست درصد را بدهند - یعنی بفروشند - یا اجازه بدهند که آن را کس دیگری به ما بفروشد. ما گفتیم در داخل تولید میکنیم؛ جوانهای ما، همین دانشمندان ما، همین قشر زحمتکش پرامید متّکی به نفس، توانستند چشم طرف را خیره کنند؛ [سوخت] بیست درصد را تولید کردند. و شما توجّه دارید، من شاید یک بار دیگر هم گفتهام،(۱۰) در حرکت غنیسازی هستهای بخش مهم و دشوار، حرکت از سه درصد و چهار درصد به بیست درصد است؛ از بیست درصد تا نود درصد یک حرکت خیلی سادهای است. وقتی کسی به بیست درصد رسید، مراحل بعدی بسیار آسان است. بخش دشوار و مهم، این قسمت ۳/۵ درصد تا بیست درصد است. این راه دشوار را جوانهای ما رفتند و [سوخت] بیست درصد را تولید کردند و صفحهی سوخت را تولید کردند؛ این یکی از دستاوردهای ما بود. ما با این روحیّه وارد مذاکره شدیم. راهبرد ایستادگی و تابآوری در مقابل فشارها جواب داد. آمریکاییها اذعان کردند که تحریم اثری ندارد، همچنانکه اشاره کردند؛ این کاملاً تحلیل درستی است. آمریکاییها به این نتیجه رسیدند که تحریم، دیگر اثر مطلوب آنها را ندارد. دنبال راه دیگری بودند - وقت دارد تمام میشود؛ من باید تندتند مطالب را عرض بکنم - فهمیدند ما بدون وابستگی میتوانیم به فنّاوری پیشرفته دست پیدا کنیم؛ ما هم با این منطق، توکّل کردیم و وارد مذاکره شدیم.
البتّه احتیاط را از دست ندادیم. از اوّل نگاه ما به مذاکرهکنندگان و طرف آمریکایی نگاه شکّآلود بود. طبق تجربههایی که داشتیم، به اینها اطمینان نداشتیم، [لذا] از اوّل با ملاحظه وارد شدیم. نظرمان هم این بود که اگرچنانچه اینها سرِ حرف خودشان ایستادند که خب اشکالی ندارد؛ ما حاضر بودیم هزینه هم بدهیم، یعنی ما عقیده نداریم که در یک مذاکره هیچ هزینهای نباید داد، هیچ عقبگردی نسبت به بخشی از موضوعات نباید کرد؛ نه، بهقدر صحیح و منطقی و عقلایی حاضر به هزینه دادن هم بودیم؛ منتها ما دنبال توافق خوب بودیم. من این را همینجا عرض بکنم: ما هم میگوییم توافق خوب، آمریکاییها هم میگویند توافق خوب؛ منتها ما که میگوییم توافق خوب، منظورمان توافق منصفانه و عادلانه است؛ آنها که میگویند توافق خوب، توافق تمامتخواهانه است. اندکی در مذاکرات پیش رفته بودیم که زیادهخواهیهای حضرات شروع شد؛ هرروز یک حرفی، یک بهانهای؛ شش ماه تبدیل به یک سال شد، طولانیتر شد، مذاکرات شکلهای گوناگونی پیدا کرد، چانهزنیها و زیادهخواهیها مذاکرات را طولانی کرد، تهدید کردند، تهدید به تحریم بیشتر، حتّی تهدید به بکارگیری نظامیگری؛ این تهدیدها را کردند؛ روی میز و زیر میز و این حرفهایی که شنیدهاید.(۱۱) این رفتار این حضرات تا امروز بوده.
هرکس روند مطالبات آمریکاییها را در این مدّت مطالعه کند و کیفیّت حرفهای اینها را نگاه کند، به این نتیجه میرسد؛ یکی از دو نکتهی اساسی این است: هدف اینها ریشهکن کردن و از بین بردن صنعت هستهای در کشور است؛ هدف این است، دنبال این هستند؛ قصدشان این است که ماهیّت هستهای کشور را از بین ببرند؛ ولو حالا یک اسمی، یک تابلوی بیمحتوایی، یک چیز کاریکاتوریای وجود داشته باشد، امّا اینها قصد دارند که نگذارند این حرکت هستهای کشور، صنعت هستهای یک کشور با اهدافی که نظام جمهوری اسلامی دارد تحقّق پیدا کند. ما اعلام کردیم تا یک سررسید معیّنی بایست بیستهزار مگاوات برق هستهای داشته باشیم، این نیاز کشور است؛ بیستهزار مگاوات برق هستهای نیاز ضروری کشور است؛ این محاسبهشدهی دستگاههای محاسبهکنندهی کشور است که البتّه در حاشیهی آن، منافع زیاد و برآوردن نیازهای فراوان دیگر هم وجود دارد؛ اینها میخواهند این اتّفاق نیفتد. البتّه در عین اینکه این صنعت را میخواهند نابود کنند، فشار را هم میخواهند حفظ کنند، قصد برداشتن تحریمها بهصورت کامل را هم - همینطور که ملاحظه میکنید - ندارند، تهدید هم میکنند که تحریمهای بیشتری را تحمیل خواهیم کرد. این یک نکته است.
نکتهی دوّم این است که طرف مقابل ما، یعنی دولت کنونی و مدیریّت کنونی آمریکا، به این توافق احتیاج دارد؛ این هم یک طرف دیگر قضیّه است؛ اینها نیاز دارند به این؛ یک پیروزی بزرگی برای آنها محسوب میشود اگر بتوانند به آن مقصود خودشان در اینجا برسند. این در واقع پیروزی بر انقلاب اسلامی است؛ پیروزی بر ملّتی است که داعیهی استقلال دارد؛ پیروزی بر کشوری است که میتواند الگوی کشورهای دیگر باشد؛ دستگاه مدیریّت آمریکا به این [توافق] نیازمند است. همهی بگومگوها و چکوچانهها و بدعهدیها و تقلّبهایی که حضرات میکنند، بر محور این دو موضوع میچرخد.
ما از اوّل، منطقی وارد شدیم، منطقی حرف زدیم، زیادهخواهی نکردیم؛ ما گفتیم طرف، یک تحریم ظالمانهای را تحمیل کرده است، ما میخواهیم این تحریم برداشته بشود؛ خیلی خب، این یک بدهبستان است، حرفی نداریم که در این زمینه یک چیزی بدهیم، یک چیزی بستانیم تا تحریمها برداشته بشود؛ امّا صنعت هستهای متوقّف نباید بشود، لطمه نباید بخورد؛ این حرف اوّل است؛ از اوّل این حرف را زدیم و دنبال کردیم تا امروز.
اهمّ خطوط قرمزی هم که وجود داشته اینها است که من عرض میکنم. ما یک چیزهایی را بهعنوان نقاط اصلی ذکر کردیم؛ مهمترینهایش اینها هستند؛ البتّه غیر از اینها هم چیزهایی هستند.
یکی اینکه آنها اصرار دارند بر محدودیّت بلندمدّت؛ ما گفتیم ما محدودیّت ده سال و دوازده سال و مانند اینها را قبول نداریم؛ ده سال یک عمر است؛ همهی آنچه ما در این مدّت به دست آوردیم، در حدود ده سال طول کشیده است! بله، سابقهی هستهای در داخل کشور بیش از اینها است که بعضی اوقات هم گفته میشود در بعضی از بیانات، لکن در آن سالهای اوّل در واقع کاری انجام نگرفته بود؛ کار اساسی و عمده مال همین حدود ده پانزده سال اخیر است. محدودیّت دهساله را ما قبول نداریم؛ ما مقدار سالهای معیّنی را که مورد قبول ما است به مجموعهی هیئت مذاکرهکننده گفتهایم که چه مقدار، محدودیّت را قبول کردهایم، امّا تعداد سالهای محدودیّت را گفتهایم ده سال و دوازده سال و این چیزهایی که این حضرات میگویند قبول نداریم.
در همین مدّتِ محدودیّت هم که ما قبول میکنیم، کار تحقیق و توسعه و ساخت و ساز باید ادامه پیدا کند، که این هم از جملهی خطوط قرمزی است که مسئولین محترم روی آن تکیه کردند؛ گفتند ما حاضر نیستیم از تحقیق و توسعه دست برداریم؛ حق با اینها است. در طول این سالهای محدودیّت هم، بایست تحقیق و توسعه ادامه داشته باشد. آنها حرف دیگری میزنند؛ آنها میگویند شما ده سال دوازده سال یا بیشتر هیچ کاری نکنید، بعد از آن شروع کنید به تولید، شروع کنید به ساخت! که این حرف زور مضاعفی است، حرف غلط مضاعفی است.
از جملهی نقاط مهم این است: بنده تصریح میکنم، تحریمهای اقتصادی و مالی و بانکی، چه آنچه به شورای امنیّت ارتباط پیدا میکند، چه آنچه به کنگرهی آمریکا ارتباط پیدا میکند، چه آنچه به دولت آمریکا ارتباط پیدا میکند، همه باید فوراً در هنگام امضای موافقتنامه لغو بشود؛ بقیّهی تحریمها هم در فاصلههای معقول [لغو بشود]. البتّه آمریکاییها در زمینهی تحریمها یک فرمول پیچیدهی چند لایهی عجیب و غریبی را مطرح میکنند که اصلاً اعماق آن معلوم نیست؛ از انتهای آن چه در میآید هیچ معلوم نیست. عرض کردم بنده بیانم بیان صریح است، تعبیرات دیپلماسی را بنده خیلی بلد نیستم؛ آنچه ما میگوییم صریح و همین [است] که گفتیم؛ این مورد نظر ما است.
یک نکتهی اساسی دیگر اینکه لغو تحریمها منوط به اجرای تعهّدات ایران نیست؛ نمیشود بگویند: شما رآکتور آب سنگین اراک را خراب بکنید، سانتریفیوژها را به این تعداد کاهش بدهید، این کارها را بکنید، آن کارها بکنید، بعد که کردید، بعد آنوقت آژانس بیاید شهادت بدهد، گواهی کند که شما راست میگویید و این کارها را انجام دادهاید، بعد ما تحریمها را برداریم! نه، این را ما مطلقاً قبول نداریم؛ لغو تحریمها منوط به اجرای تعهّداتی که ایران میکند نیست. البتّه لغو تحریم یک مراحل اجرائیای دارد، ما این را قبول داریم؛ اجرائیّات لغو تحریم با اجرائیّاتی که ایران به عهده میگیرد، باید متناظر باشند؛ بخشی از این در مقابل بخشی از آن، بخش دیگری از این در مقابل بخش دیگری از آن.
یک نکتهی اساسی دیگر این است که ما با موکول کردن هر اقدامی به گزارش آژانس مخالفیم. ما به آژانس بدبینیم؛ آژانس نشان داده که هم مستقل نیست، هم عادل نیست؛ مستقل نیست زیرا تحت تأثیر قدرتها است؛ عادل نیست [چون] بارها و بارها برخلاف عدالت حکم کرده و نظر داده. بهعلاوه، اینکه بگویند (آژانس باید بیاید اطمینان پیدا کند که فعّالیّت هستهای در کشور نیست) این یک حرف غیر معقولی است. خب، چهجور میشود اطمینان پیدا کند؟ اصلاً اطمینان پیدا کردن [یعنی چه]؟ مگر تک تک خانهها و وجب به وجب سرزمین کشور را اینها بگردند! چهجوری میشود اطمینان پیدا کرد؟ موکول کردن به این مسئله، نه منطقی است، نه عادلانه است.
با بازرسیهای غیر متعارف هم بنده موافق نیستم؛ پرسوجوی از شخصیّتها را هم بههیچوجه قبول ندارم و موافق نیستم؛ بازرسی از مراکز نظامی را هم نمیپذیریم همچنان که قبلاً هم گفتیم؛ زمانهای ۱۵ سال و ۲۵ سال - که مدام میگویند ۱۵ سال برای فلان چیز، ۲۵ سال برای فلان چیز - و این زمانهای اینجوری را هم ما قبول نداریم؛ مشخّص است، این زمان اوّل و آخری دارد و تمام خواهد شد.
اینها موارد عمده و مهمّی است که روی آن تکیه داریم؛ البتّه خطوط قرمز فقط اینها نیست؛ دوستان مذاکرهکننده در جریان نظرات ما هستند؛ جزئیّات را با آنها در میان گذاشتهایم؛ [البتّه] جزئیّات مورد نظر و آن چیزهایی که بنده وارد میشوم؛ در خیلی از جزئیّات هم ما وارد نمیشویم.
ما دنبال توافقیم. اگر کسی بگوید که در مسئولین جمهوری اسلامی کسی هست که توافق را نمیخواهد، خلاف گفته؛ این را همه بدانند. مسئولین جمهوری اسلامی - بنده، دولت، مجلس، قوّهی قضائیّه، دستگاههای گوناگون امنیّتی، نظامی، غیره - همه در این جهت متّفقیم و موافقیم که توافق باید انجام بگیرد. در این جهت هم باز همه متّفقند که این توافق باید عزّتمندانه باشد، مصالح جمهوری اسلامی بدقّت و با وسواس باید در آن رعایت بشود؛ در این هم هیچ اختلافی نیست؛ دولت، مجلس، بنده، دیگران و دیگران همه در این جهت متّفقیم، نظرمان یکی است. توافق بایستی توافقی باشد منصفانه و منافع جمهوری اسلامی را بایستی تأمین بکند.
این را هم عرض بکنیم ما دنبال از بین بردن و برداشتن تحریمها هستیم؛ هدف ما از این مذاکرات لغو تحریمها است؛ جدّاً دنبال این هستیم که این تحریمها لغو بشود؛ امّا درعینحال خود این تحریمها را ما فرصت میدانیم. اینجور نباشد که بعضیها تعجّب کنند که چطور تحریم فرصت است؛ چطور تحریم - چیز به این بدی - فرصت است؟ این تحریم موجب شد ما به خودمان برگردیم؛ این تحریم موجب شد ما به نیروی داخلی خودمان بیندیشیم، دنبال ظرفیّتهای داخلی باشیم؛ اینکه همه چیز را از بیرون وارد کنیم با پول نفت، برای یک کشوری مثل کشور ما بدترین بلیّه و بزرگترین مشکل است که متأسّفانه از قبل از انقلاب این مشکل گریبانگیر کشور ما شده و هنوز هم تا حدود زیادی ادامه دارد که بایستی این را قطع کنیم. ما در علم، در فنّاوری، در کارهای گوناگون دنبال ظرفیّتهای داخلی آمدیم، انشاءالله در مورد اقتصاد هم همینجور [بشود]. این عرایض ما در مورد هستهای است. البتّه در مورد مسائل منطقه هم عرایضی اینجا یادداشت کردیم که بگوییم لکن به ساعت که من نگاه میکنم میبینم مثل اینکه اذان شده؛ بیش از این دیگر مزاحم شما نمیشویم.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد آنچه گفتیم و شنیدیم برای خودت و در راه خودت و در خدمت بندگانت قرار بده؛ نیّتهای ما را خالص بفرما. پروردگارا! توفیقات خودت را بر مسئولان، فعّالان، در دولت، در مجلس، در قوّهی قضائیّه، در نیروهای مسلّح - که مشغول تلاش و کار هستند - نازل کن؛ دستگیری و هدایت خودت را شامل حال آنها بفرما.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) قبل از شروع بیانات معظمٌله، حجّتالاسلام والمسلمین حسن روحانی (رئیسجمهور) مطالبی بیان کرد.
۲) سورهی سبأ، بخشی از آیهی ۳
۳) مصباح المتهجّد، ج ۲، ص ۵۹۳
۴) سورهی واقعه، آیهی ۸۵؛ (و ما به آن [محتضر] از شما نزدیکتریم ولی نمیبینید)
۵) سورهی عبس، آیات ۳۷ تا ۴۱
۶) سورهی طلاق، بخشی از آیههای ۲ و ۳؛ ... ([خدا] برای او راه بیرونشدنی قرار میدهد. و از جایی که حسابش را نمیکند، به او روزی میرساند)
۷) از جمله، بیانات در جمع زائران و مجاوران حرم رضوی در مشهد مقدّس (۱۳۹۴/۱/۱)
۸) بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام (۱۳۹۳/۴/۱۶)
۹) بیانات در جمع زائران و مجاوران حرم رضوی در مشهد مقدّس (۱۳۹۴/۱/۱)
۱۰) بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در روز نیروی هوایی (۱۳۹۳/۱۱/۱۹)
۱۱) خندهی حضّار
بیانات در محفل انس با قرآن
تاریخ: 1394/03/28
بیانات در محفل انس با قرآن
در اولین روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۶
در حسینیهی امام خمینی رحمهالله
بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)
خیلی متشکّریم از برادران عزیز و حقیقتاً امروز استفاده کردیم؛ جلسه جلسهی بسیار خوب، متنوّع، شیوا، زیبا، پرمغز [است]؛ الحمدلله. اینکه میبینم بحمدالله هر سالی، نشانههای پیشرفت در امر تلاوت قرآن، در بین جوانهای ما، در بین مردم ما مشهود است بنده را عمیقاً خرسند میکند؛ خدا را سپاسگزاریم. امروز هم بحمدالله به برکت این تلاوتهای بسیار خوب، جلسهی پرمغز و پرمعنا و با حالی بود بخصوص با تذکّری که این مجری خوشذوقِ خوشسخن ما دادند در مورد اهداء ثواب این تلاوتها و آنچه امروز در این جلسه گذشت به ارواح طیّبهی شهدای اخیری که در تهران تشییع شدند. تلاوت قرآن با صوت خوش و با لحن خوب و با آداب و رسوم تلاوت، مقدّمهای است برای نفوذ مفاهیم قرآن در دلها. اگر این فایده را [از آن] بگیریم و به تلاوت قرآن بهعنوان یک خوش صدایی و یک آوازهخوانی فقط نگاه کنیم، مطمئنّاً از این رتبهی والا سقوط خواهد کرد. اینهمه تأکید بر اینکه قرآن را با صوت خوش بخوانند و با آداب بخوانند و با الحان مطلوب بخوانند، برای این است که مفاهیم قرآن در دلها اثر کند، با قرآن انس بگیریم، به رنگ قرآن و به خُلق قرآن و به شکل قرآن در بیاییم. اگر این مقصود است، پس یک شرایطی دارد، یک آدابی دارد. اوّلین ادب، این است که خوانندهی قرآن و تلاوتگر قرآن، با اذعان به قرآن، با باور مفاهیم قرآن، باورِ آن مفاهیمی که دارد تلاوت میکند، تلاوت کند. اگر ندانیم چه داریم میخوانیم، مفهوم را درک نکنیم، در عمق جانمان اثر نداشته باشد، [آن وقت] تأثیر تلاوتمان بر روی دیگران و بر روی خودمان کم خواهد بود؛ این شرط اوّل است.
من خواهشم از قرّاء محترم و اساتید و خوانندگان قرآن، این است که به این نکته توجّه کنند؛ آن آیاتی را که میخواهند تلاوت بکنند، این آیات را در ذهنشان مرور کنند، در آنها تدبّر کنند، اعماق این مفاهیم را بدرستی در دل خود و در باور خود ثبت کنند؛ با این روحیّه، با این زمینه، با این آمادگی تلاوت کنند؛ این تلاوت تا اعماق جان مخاطب اثر خواهد کرد. البتّه تا امروز، شما خیلی پیش رفتید؛ بنده سالهای متمادی است که سِیر حرکت قرآن را در کشور دارم مشاهده میکنم؛ امروز جوانهای ما خیلی خوب پیش رفتند؛ قرّاء ما، اساتید ما، حقّاً و انصافاً خیلی خوبند؛ لکن جا برای تأثیرگذاریِ بیشتر هنوز زیاد است.
من دو سه نکته را یادداشت کردم. یکی این است که شما میخواهید با تلاوتتان، مفاهیم قرآنی را به مستمع القاء کنید. درست است که غالب مستمعین شما عربی و زبان قرآن را نمیدانند، امّا معجزهی قرآن این است که اگر با همین وضعیّت هم - درحالیکه آنها نمیدانند - این آیات را با عمق جان و با شرایط القاء کنید، مفاهیم ولو بهنحو اجمال به ذهنها منتقل خواهد شد. خب، این طبعاً شرایطی دارد. بنده میشنوم تلاوتهایی را که پخش میکنند در رادیوی تلاوت - که فرصت خوبی است، امکان خوبی است برای شنیدن تلاوتها - و میشنوم آنچه را اساتید ما، قرّاء خوب ما میخوانند. خب، انصافاً از لحاظ صوت خوش، قرّاء ما خیلی خوبند، برجستهاند. این را قرّاء بیگانه تصدیق کردهاند و تصدیق میکنند؛ شنفتهایم از آنها که اصوات ایرانی را تمجید میکنند. بعضی از اصوات شما انصافاً اصوات خوشذات، خوشجنس و دارای شرایط خوبِ یک صدای برجسته است که این را باید همراه کرد با شرایط تلاوت.
یکی از شرایط تلاوت این است که این آیهی قرآن را که تلاوت میکنید، بر روی نکاتی که در حال عادی اگر بخواهید آن را تفهیم کنید، روی آن تکیه میکنید، بر روی این نقاط حتماً تکیه کنید. اگر بخواهم تشبیهی بکنم، به این آقایان مدّاحی که شعر فارسی را میخوانند، میبینید هر کلمهای را، هر مقصودی را که از یک جملهای یا از یک کلمهای یا از یک فِقرهای مطلوب است، جوری ادا میکنند که آن مفهوم در ذهن مخاطب بنشیند. در حرف زدن عادی هم همینجور است. به شکل عادی هم که شما صحبت میکنید، آن کلماتی را که مفاهیم آنها از نظر شما یک برجستگی دارد - کلمات حامل آن مفاهیم را - با تکیهی خاص ادا میکنید؛ قرآن را اینجوری باید بخوانید؛ بر روی کلمات خاص تکیه کنید؛ جملات و فقرات را آنچنانکه مضمون و معنای آن در ذهن مخاطب بنشیند ادا کنید؛ تعبیر خوب، ادای خوب. گاهی لازم است برای اینکه مطلب در ذهن مخاطب مستقر بشود، آن جمله تکرار بشود؛ این تکرار را بکنید. بنده شاید چند سال قبل از این در همین جلسه انتقاد کردم از کسانی که زیادی آیات را تکرار میکنند. میخواهم عرض بکنم یک جاهایی تکرار لازم است، حتمی است. با یک بار خواندن، معنا منعکس نمیشود و باید آن را تکرار کرد؛ دو بار، سه بار، گاهی آیه را باید تکرار کرد، گاهی دو آیه و سه آیه را باید تکرار کرد. مقصودم این نیست که در این زمینه افراط انجام بگیرد. بعضی از خوانندههای قرّاء مصری را دیدیم در این زمینه افراط میکنند؛ تأثیر منفی دارد. افراط منظورم نیست؛ اینکه ما ده بار یا هشت بار یک چیزی را تکرار کنیم، این مطلوب نیست. حالا شاید در آوازهخوانیهای عربی این کار معمول است امّا در قرآنخوانی این کار مطلوب نیست. امّا تکرار به قدری که این مفهوم در ذهن مخاطب بنشیند، لازم است. گاهی اوقات انسان احساس میکند که قاری مثل اینکه همینطور یک کتابی را گرفته و دارد میخواند، عبارت را میخواند و دنبال میکند؛ این خوب نیست؛ مطلوب نیست. شما باید مفهوم را منتقل کنید و منعکس کنید به ذهن مخاطب؛ این گاهی با تکرار است، گاهی با تکیه است، گاهی با تکیهی بر روی یک جمله است، گاهی تکیهی یک کلمه است؛ این کار باید انجام بگیرد. یک نکتهی دیگری که مورد توجّه باید قرار بگیرد، رعایت موازین لحن است. البتّه این الحان عربی، الحان قرآنی برای مردم ما و خوانندگان ما بیگانه است، اینها الحان مأنوسی نیست. لذا شما میبینید شعر فارسی را که میخواند، با آهنگ متناسب خودش میخواند؛ اگر همین آدم بخواهد یک شعر عربی را یا یک جملهی عربی را بخواند، ممکن است نتواند آهنگ مناسب را انتخاب بکند؛ [چون] این الحان بیگانه است برای ما؛ الحان آشنا و مأنوسی نیست؛ مثل الحان فارسی و آهنگهای فارسی نیست. لکن الحان قرآنی به خاطر تکرار در بین اهل قرآن و اهل تلاوت یواش یواش مأنوس شده و [مردم] آشنا شدند؛ این الحان را درست باید ادا کرد. بنده گاهی میشنوم خوانندهای تلاوتهایی را با صدای خوش، با صدای بسیار خوب، صدایی که هم جنس خوبی دارد، هم قوّت خوبی دارد، هم کشش و قدرت تحریر خوبی دارد، یک آیهای را میخواند منتها لحن را رعایت نمیکند؛ رعایت لحن کلام، یعنی آن نظم آهنگ، آن چیزی که تلاوت شما بر اساس آن است، [لازم است]؛ قرآن را به طور معمولی نمیخوانید، با آهنگ میخوانید. شاید در همهی ادیان - حالا تا آنجایی که بنده در بعضی ادیان توحیدی و حتّی ادیان غیر توحیدی دیدم - متون مقدّس را با آهنگ میخوانند؛ این را ما از نزدیک مشاهده کردیم. پس تلاوت را با آهنگ میخوانید، این آهنگ بایستی درست ادا بشود. لحن بایستی با موازین خودش ادا بشود، والّا اگر رعایت نشد، مطمئنّاً آن اثر مطلوب را نخواهد بخشید؛ گاهی اثر عکس میبخشد.
یک نکتهای را من عرض بکنم؛ شما همه تقریباً قرّاء هستید که اینجا تشریف دارید؛ یکی از چیزهایی که رایج شده است در بین قرّاء عرب - این مصریها و دیگران - و از آنجا به داخل کشور ما منعکس شده است، اهمیّت دادن به نفَس بلند است. من نمیفهمم وجه این کار چیست؛ هیچ لزومی ندارد که ما کلمات قرآن را، گاهی آیات را به همدیگر وصل کنیم بهخاطر اینکه نفَس میخواهیم بدهیم؛ به نظر من هیچ لزومی ندارد. یک وقتی لازم است و ادای مفهوم آیه متوقّف به این است که با یک نفَس خوانده بشود، خب بله، این کار را بکنند والّا زیبایی تلاوت و تأثیرگذاری تلاوت بههیچوجه وابسته به نفَس بلند نیست؛ که حالا بعضی از قرّاء معروف مصری هنرشان در این است که با نفَس بلند [بخوانند]؛ مستمعین هم عوامانه وقتی با نفَس بلند میخوانند، بیشتر تشویق میکنند و الله، الله میگویند. به نظر من، هم کار این [قاری] غلط است، هم کار آن مستمع غلط است. ما در بین قرّاء خوب مصری، قرّاء برجستهی مصری کسی یا کسانی را داریم که نفَسشان کوتاه است، هم خواندنشان خیلی خوب است، هم تأثیرگذاریشان خوب است؛ از جمله عبدالفتّاح شعشاعی. شما میدانید نفسش کوتاه است امّا درعینحال یکی از بهترین و اثرگذارترین تلاوتها - که انشاءالله خدای متعال ایشان و همهی قرّاء قرآن را مشمول رحمت و مغفرت کند - از این مرد شنیده میشود. بنابراین من خواهش میکنم که آقایان در مسئلهی نفَس، خودشان را اذیت نکنند. افزودن همینطور، تکرار کلمات و آیات پشت سرِ هم هیچ لزومی ندارد. حالا چون وقت هم دیگر تمام شد و ظاهراً میخواهند اذان بگویند، این کلمه را هم عرض بکنم: خواهش میکنم در تشویق کردن و (الله الله) گفتن - که این هم تقلیدی است از عربها - حد را مراعات کنند. بعضیها بمجرّد اینکه خواننده شروع کرد به خواندن، شروع میکنند پشت سرِ او ترنّم (الله) که مثل اینکه یکی از دنبالههای لازمِ خواندن او این است که این طرف بگوید (الله)! هیچ لزومی ندارد. یکوقت شما تحت تأثیر قرار میگیرید یا شدیداً زیبا میخواند یا شدیداً مؤثّر میخواند، بیاختیار حالا میخواهید تشویق کنید - تشویق قرآن هم طبق آنچه معمول عربها است، (الله الله) گفتن است؛ البتّه آنها مخصوص قرآن [هم] نیست؛ آهنگ معمولی را هم که میخوانند الله الله میگویند - این حالا اشکالی ندارد امّا اینکه بمجرّد اینکه قاری شروع کرد به خواندن و ما از اینجا بنا کنیم (الله الله)، هیچ لزومی ندارد. من خواهش میکنم خود شماها و در جلساتی که شماها استاد آن جلسات هستید و شرکت میکنید، سفارش کنید که در گفتنِ (الله الله) افراط نکنند؛ آنجایی که واقعاً طرف، خیلی خوب میخواند، خیلی زیبا میخواند، آنجا خب اشکالی ندارد تشویق کنند امّا اینکه از اوّل [طوری که] گاهی انسان فقط انتظار دارد که تا گفت (اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم)، بگویند (الله اکبر) [صحیح نیست]. امیدواریم که خداوند انشاءالله همهی شما را با قرآن محشور کند و دنیا و آخرتتان را به برکت قرآن آباد کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) این دیدار در اوّلین روز ماه مبارک رمضان برگزار شد. قبل از شروع بیانات معظمله، جمعی از قاریان و گروههای جمعخوانی به تلاوت آیاتی از قرآن و مدح و ثنای پروردگار پرداختند.
بیانات در دیدار جمعى از معلمان و فرهنگیان سراسر کشور
تاریخ: 1394/02/16
بیانات در دیدار جمعى از معلمان و فرهنگیان سراسر کشور
بسماللهالرّحمنالرّحیم (۱)
و صلّی الله علی محمّد و ءاله الطّاهرین
خیلی خوش آمدید عزیزان من! با انفاس طیّبهی خودتان این فضا را، این حسینیّه را معطّر کردید. حقیقتاً نفَس معلّم نفَس طیّب است و هر فضایی که معلّمین در آن فضا حضور داشته باشند، انسان اطمینان دارد که رحمت الهی و برکات الهی انشاءالله در آن فضا و در آن مکان خواهد بود. امیدواریم خداوند به شماها توفیق بدهد که این کار بزرگ را، این مسئولیّت عظیم را، هم شما معلّمین، هم شما مسئولان آموزش و پرورش بتوانید به بهترین وجهی انجام بدهید.
ماه رجب است؛ و در این سرود پر مغز و زیبایی هم که شماها خواندید، اشارهی به ماه رجب، ماه توسّل، ماه توجّه و دعا شده بود. در این ماه شریف، مؤمنین که دعا میخوانند، از خدای متعال اینجور میخواهند: اَللهُمَّ فَاهدِنی هُدَی المُهتَدینَ وَ ارزُقنی اجتِهادَ المُجتَهِدینَ وَ لا تَجعَلنی مِنَ الغافِلینَ المُبعَدین.(۲) چقدر حائز اهمّیّت است هر سه فِقره! فقرهی آخر هم که مغفرت است که اساس همهی کارها است: وَ اغفِر لی یَومَ الدّین.(۳) هدایتِ هدایتیافتگان و تلاش تلاشگران آن چیزی است که در این دعا از خدای متعال میخواهید. شما تأمّل بفرمایید اگر همین دو عامل در من و شما باشد، همهی مشکلات حل خواهد شد؛ هم هدایت هدایتیافتگان الهی نصیب ما بشود، هم تلاش تلاشگران تاریخ بشریّت در رفتار ما، در گفتار ما، در منش ما محسوس باشد. در آن فقرهی سوّم، آسیب مورد اشاره قرار گرفته است: وَ لا تَجعَلنی مِنَ الغافِلینَ المُبعَدین. غفلت بزرگترین آسیب است؛ غفلت از مسیر، غفلت از هدف، غفلت از توان، غفلت از فرصت، غفلت از دشمن، غفلت از وظیفهای که امروز بر دوش من و شما است؛ غفلت. بزرگترین دشمن ما غفلت است. اوّلین دشمنی که ما را در مقابل دشمنان دیگرمان به خاک مینشاند، غفلت است؛ وَ لا تَجعَلنی مِنَ الغافِلینَ المُبعَدین. نتیجهی این غفلت دور شدن است؛ دور شدن از خدا، دور شدن از هدف، دور شدن از کامیابی. مضامین دعاها معرفت است، توحید است، درس زندگی است؛ ببینید دعاها اینها است. با این توجّه دعاها را بخوانیم و از این فضای این ماه بهره ببریم.
هفتهی معلّم را با یاد مبارک شهید عزیز بزرگوارمان مرحوم آیتالله مطهّری نامگذاری کردند. شهید مطهّری خیلی خصوصیّات ممتازی داشت لکن به نظر من شاخصهی شخصیّت او معلّمی بود؛ معلّم بود؛ در حوزه معلّم بود، در دانشگاه معلّم بود، در محیط زندگی معمولی هم معلّم بود، سخنرانیهای او هم تعلیم بود، درس بود؛ چون با اخلاص بود، چون با اجتهاد بود؛ یعنی با تلاش. بنده نمونههای تلاش علمی این بزرگوار را از نزدیک دیده بودم. برای هر موضوعی یادداشتهایی داشت؛ در هرجا یک نکتهای مشاهده میکرد، آن را فوراً برمیداشت یادداشت میکرد و در یک جای مشخّصی میگذاشت. ایشان به من نشان داده بود پاکتهایی را که دربارهی موضوعات مختلف در اینها یادداشت کرده بود. من همانوقت تعجّب میکردم چه حوصلهای، چه نشاطی، چه پیگیری و تلاشی! خب، نتیجه این است که امروز ۳۵ سال از شهادت این مرد میگذرد، [امّا] کتابهای او و حرفهای او همچنان زنده است. امروز همان کتابها، همان حرفها، همان تعلیمات به درد نسل جوان امروز ما میخورد، به درد محقّقین ما میخورد. البتّه نمیخواهیم بگوییم که اینها کفایت میکند؛ نه، حرفهای جدیدی هست، افکار جدیدی هست، شبهات جدیدی هست و بایستی کسانی مطهّریوار کار کنند؛ لکن این نام نام ماندگاری است.
خب، امروز بنده عمدهی عرایضی که میخواهم عرض کنم، چند نکته در باب آموزش و پرورش است. حالا مسائل دیگری هم داریم، شاید به آنها هم بپردازیم امّا مسئلهی عمدهی ما امروز مسئلهی آموزش و پرورش است؛ مسئلهای که برای بنده مهم است. علّت هم این است که آموزش و پرورش در واقع آن کانون اساسی برای خلق دنیای آینده است. بالاخره ما فردایی خواهیم داشت، ۲۰ سال دیگر، ۲۵ سال دیگر، نسلی روی کار خواهند آمد که امروز این نسل مشغول تولید شدن است، در حال بهوجود آمدن است؛ مولّد آن هم معلّم و آموزش و پرورش است. شما دارید یک نسل را تولید میکنید؛ چگونه آن را تولید خواهید کرد؟ این خیلی اهمّیّت دارد. آیندهی کشور، آیندهی دنیای ما به تلاش امروز آموزش و پرورش وابسته است؛ این کمچیزی نیست. ما هیچ دستگاه دیگری را نداریم که اینقدر حائز اهمّیّت باشد. بله، در دانشگاه هم درس میخوانند، در حوزهی علمیّه هم درس میخوانند، در محیطهای اجتماعی هم تربیت میشوند امّا نقش تأثیرگذار معلّم بیبدیل است؛ نقشی که معلّم میتواند در اثرگذاری فکری و روحیِ این مخاطبی که کودک امروز ما و مرد و زن آیندهی ما است، داشته باشد - در دوران کودکی، در دوران نوجوانی تا تمام این دورهی دوازده سال - نظیر ندارد، بیبدیل است؛ نه پدر، نه مادر، نه محیط، هیچکدام این نقش را ندارند. معلّم یک چنین چیزی است؛ آموزش و پرورش یک چنین دستگاهی است. از لحاظ تماس با محیط زندگیِ مردم هم بیشترین سطح مماسّ با جامعه را آموزش و پرورش دارد؛ شما نزدیک به ۱۳ میلیون دانشآموز دارید، با پدر و مادرهایشان - که ۲۶ میلیون پدر و مادرهای اینها هستند - این شد ۳۹ میلیون، یک میلیون هم معلّم و کارمندان آموزش و پرورش؛ تقریباً ۴۰ میلیون انسان بهطور مستقیم با این دستگاه مرتبطند؛ شما کدام دستگاه دیگر را دارید که اینچنین سطح تماسّ اثرگذار و مهمّی با جامعه داشته باشد؟ اینکه روی آموزش و پرورش تکیه میکنیم، بهخاطر اینها است.
خب، من یک کلمه دربارهی این دستگاه عرض بکنم و آن این است - بارها هم این را گفتهایم،(۴) باز هم تکرار میکنیم - که برای یکچنین دستگاهی هرچه ما هزینه کنیم، هزینه نیست، سرمایهگذاری است؛ به این چشم به اقتصاد آموزش و پرورش نگاه کنیم. اقتصاد آموزش و پرورش مثل اقتصاد هیچ دستگاه دیگری نیست؛ اینجا شما هرچه خرج میکنید، در واقع دارید سرمایهگذاری میکنید؛ این آن جملهی اساسی و اصلیای است که بنده توقّع دارم مسئولان کشور، مسئولان دولتی و مردم ما به این نکته توجّه کنند. خب، این [دربارهی اهمّیّت] دستگاه آموزش و پرورش.
در این دستگاه بزرگ آن نقطهی محوری، آن میاندار، آن عَلَمداری که در واقع او دارد میدان را اداره میکند و همه بایستی تدارکات او را فراهم کنند، کیست؟ معلّم. میداندار اصلی معلّم است. دستگاههای گوناگون، سازمانهای گوناگون، سندهای مختلف، کتاب درسی، بقیّه و بقیّه، همه پشتیبانهای این میاندار اصلیاند. معلّم خوب آن موجودی است که تأثیر او - همینطور که عرض کردیم - بیبدیل است؛ اگر ما معلّم خوب داشته باشیم، حتّی در یک نظامی مثل نظام مکتبخانه، خواهد توانست مردان بزرگ تربیت بکند؛ کمااینکه میبینید [تربیت] کردند. معلّم خوب میتواند مردان بزرگ، انسانهای بزرگ، شخصیّتهای برجسته را خلق کند، بهوجود بیاورد، ولو در یک دستگاهی که آن دستگاه خیلی سازگار نیست؛ پس اصل، معلّم است.
خب، معلّم میخواهد چهکار بکند؟ من اینجا یادداشت کردم؛ تولید یک نسلی با این خصوصیّات: دانا باشد، باایمان باشد، دارای اعتمادبهنفس باشد، دارای امید باشد، دارای نشاط باشد، دارای سلامت جسمی و روحی باشد، روشنبین باشد، بااراده باشد، کمهزینه و پرفایده باشد؛ معلّم، نسلی اینجوری را میخواهد تربیت کند؛ اینها چیز کمی نیست. اینکه گفته میشود معلّم کار انبیا را میکند، خب، این یک کلمه حرفی است که ما میزنیم؛ برویم در عمق این حرف؛ این حرف یعنی چه؟ یُزَکّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتبَ وَ الحِکمَة؛(۵) کار انبیا این است؛ کار انبیا نجات بشریّت است، کار انبیا ایجاد یک جامعهی انسانیِ برتر و والاتر است؛ این است کار انبیا؛ میگوییم (معلّم، شاغلِ شغل انبیا است)، (معلّمی شغل انبیا است)، عمق این حرف و مغز این حرف این است. این شد معلّم.
خب، این الزاماتی دارد. یکی از الزامات، همان مسئلهی اقتصاد است که عرض کردم؛ اقتصاد آموزش و پرورش، معیشت معلّمین، یکی از الزامات است. محدودیّتهای دستگاههای دولتی را میدانیم؛ بیگانه نیستیم از محدودیّتها و اشکالاتی که وجود دارد ولیکن بایستی همّت در مسئولین دولتی این باشد که این بخش را مورد یک توجّه ویژه قرار بدهند. همانطور که عرض کردیم، این سرمایهگذاری است؛ این بازده دارد؛ این ارزشافزوده تولید میکند؛ این یک خرج و هزینهی صِرف نیست؛ این بایستی جزو مسائل درجهی یک ما در مدیریّتهای دولتی و در تصمیمهای دولتی باشد. ما نکنیم، دشمن سوءاستفاده میکند؛ میبینید دیگر. از همین نقطه، دشمن با رسانهی خود، در رادیوی خود، با عوامل خود، با آدمهای بددل نسبت به نظام و نسبت به اسلام، با این ابزارها و وسائل دشمن سوءاستفاده خواهد کرد. البتّه معلّمین ما، هم بیدارند، هم نجیبند، هم مؤمنند؛ حقیقتاً این را من اعتقاد دارم؛ در طول این سالها این را آزمودیم، امروز هم در سطح کشور میبینیم؛ معلّمین ما از توطئهی دشمن غافل نیستند. اینهایی که با عنوان (معیشت) یک شعاری میدهند، چند شعار فتنهگرانه و سیاسی و خطّی هم در پهلویش میگنجانند، این را همهکس میفهمند که انگیزهی اینها انگیزهی سالمی نیست، برای دلسوزی از معلّم نیست، هدفهای دیگری دارند. کمااینکه فلان رسانهی خارجی که شروع میکند روی این مسئله فعّالیّت کردن - که میبینید همین حالا هم مشغولند، از مدّتی پیش بیشتر مشغولند - این از روی دلسوزی نیست؛ این برای مشکل درست کردن برای نظام است، برای دردسر درست کردن برای نظام است؛ از روی بددلی و کینهجویی نسبت به اسلام و نسبت به استقلال کشور و نسبت به نظام جمهوری اسلامی است؛ ولی بالاخره بهانه دست اینها نباید داد. دستگاههای دولتی و مسئول مسائل مالی و اقتصادی به این نکته توجّه کنند؛ این را جزو برنامههای اصلی خودشان قرار بدهند. این یک مطلب است. البتّه همانطور که عرض کردیم معلّمین باید مراقب باشند و هستند؛ خوشبختانه معلّمین ما مراقبند. [اینکه] بعضیها جفای به نظام را، جفای به انقلاب را به هر شکلی بتوانند انجام میدهند - نیش خودشان را میزنند، زهر خودشان را میریزند، با نظام بدند - از روی بغض به نظام است، نه از روی محبّت به معلّم؛ هر شعار دیگری هم پیدا کنند، همین استفاده را میکنند.
یک مسئلهی دیگر مسئلهی دانشگاه فرهنگیان است که من قبلاً، هم در صحبتهای خصوصی با وزیر محترم، هم در صحبت عمومی در جمع معلّمین، به این مسئله اشاره کردهام؛ دانشگاه فرهنگیان خیلی مهم است. همهی فرایندهایی که منتهی میشود به جذب معلّم، برای تدریس و برای تعلیم و تربیت، بایستی سالم و با معیار اسلام و انقلاب سنجیده بشود. اگر این کار را کردیم، نتیجه همان چیزی خواهد بود که شما میخواهید؛ هم مورد رضای خدا خواهد بود، هم برای آیندهی کشور - همانطور که عرض کردم - مولّد یک نسل باعظمت و امیدبخش خواهد بود؛ اگر این رعایتها نشود، نه. در دانشگاه فرهنگیان، هم موادّ درسی و محتوای دروس مهم است، هم اساتید مهمّند، هیئت علمی مهم است. بنا است ما چه کسی را، چهجور آدمی را تربیت کنیم و بفرستیم سراغ بچّههای مردم که بروند آنها را بسازند و تولید انسان بزرگ بکنند؟ این خیلی مهم است. بنابراین مسئلهی صلاحیّتها، مسئلهی اساتید، مسئلهی کتابهای درسی، محتوای درسی در دانشگاه خیلی مهم است.
یک مسئله هم مسئلهی تحوّل بنیادین آموزش و پرورش است که خوشبختانه امروز وزیر محترم مورد اشاره قرار دادند و فعالیّتهایی که انجام گرفته است را فیالجمله بیان کردند؛ بنده هم گزارشش را قبلاً دیدهام. آنچه مهم است این است که در باب این تحوّل بنیادین، اصل اینکه نظام آموزش و پرورش ما احتیاج به یک تحوّل دارد را همه پذیرفتهاند. این نظام قدیمی آموزش و پرورش در کشور، اگر هیچ عیب دیگری هم نمیداشت، همین که با گذشت زمان هیچ نوآوری در آن بهوجود نیامده بود، کافی بود که انسان آن را رد کند و معتقد باشد به تحوّل بنیادین. این سند تحوّلی هم که خوشبختانه دو سه سال پیش فراهم شد و ابلاغ شد(۶) و بر اساس آن برنامهریزی شد، از نظر کارشناسان زبده و برجستهی آموزش و پرورش، یک سند خوبی است، سند متینی است؛ آنهایی که اهل این کارند، خبرهی این کارند، این سند را تأیید میکنند؛ میگویند سند تحوّل بنیادین که با ساعتها کار، با زمانهای طولانی و با تلاش فراهم شده است، همه کمک کردهاند که این سند بحمدالله فراهم شد و ابلاغ شد، این را کارشناسها و خبرههای آموزش و پرورش تأیید میکنند و میگویند سند بسیار متقن و مهمّی است. پس این سند باید اعمال بشود. البتّه از اینجور چیزها، منتظر نتایج زودبازده نباید بود، اینها چیزهایی نیست که ظرف یکسال و دوسال و پنجسال نتایجش ظاهر بشود؛ اینها چیزهایی است که صبر و حوصله لازم دارد، کار لازم دارد، کار مستمر لازم دارد.
یک نکته این است که انسجام این سند حفظ بشود. اشاره کردند که یک تعدادی از موادّ این سند اجرایی شده است؛ خوب است، لکن همهی موادّ این سند باید اجرایی بشود؛ این یک مجموعهی منسجم است. اینکه ما برخی از مواد را، فرض کنید چهل مادّه یا در این حدود را اجرایی کنیم، بقیّه را مغفول بگذاریم، این به نتیجه نخواهد رسید. انسجام این مجموعه بایستی حفظ بشود. وقتی همهی موادّ این مجموعه مورد عمل قرار گرفت، آنوقت کار پیش خواهد رفت، سرعت پیدا خواهد کرد، درست انجام خواهد گرفت.
یک نکتهی دیگر این است که بدنهی آموزش و پرورش کشور با این سند آشنا بشوند؛ مطالبات این سند را بدانند که چیست. معلّمی که در فلان مقطع دبستان یا دبیرستان تدریس میکند، بداند که این تحوّل بنیادین از شخص او چه خواسته است. مدیر و رئیس دبستان یا دبیرستان بداند که وظیفهی او و تکلیف او در قبال دانشآموز بر اساس این سند چیست. مطالبات این سند باید مشخّص بشود؛ بایستی برنامهریزی کرد برای اینکه ما مطالبات سند را در سطح وسیع و گستردهی آموزش و پرورش تفهیم کنیم، بحث کنیم.
یک مسئلهی دیگر [این است] که دستگاههای تبلیغی و رسانهی ملّی باید به کمک بیایند. حتّی گاهی پیشنهاد میشود که یک شبکهی صداوسیما مخصوص این کار باشد که بتواند این موضوع را تبیین کند و تفهیم کند. این البتّه بستگی دارد به اینکه مسئولین آموزش و پرورش بنشینند با مسئولین صداوسیما و آنها هم همراهی کنند.
یک موضوع دیگری که در این مسئلهی سند مهم است که وزیر محترم هم خوشبختانه امروز اشاره کردند، ظرفیّت برنامهی ششم است. الان سیاستهای برنامهی ششم در حال تدوین است، بعد هم خود برنامه را تدوین میکنند، تصویب میکنند، اجرا میکنند. در ضمن این برنامه و در ذیل این برنامه، مسئلهی آموزش و پرورش و سند تحوّل بنیادین باید حتماً دیده بشود تا بدانیم ما در سال ۱۴۰۴ چه خواهیم داشت در آموزش و پرورش.
یک نکتهی اساسی این است، این را من به مسئولین آموزش و پرورش عرض میکنم، مراقب باشید که برنامههای دمِدستی و تغییروتبدیلهای سطحی و روزمرّه جای تحوّل بنیادین را نگیرد؛ ما را راضی نکند، خوشحال نکند که ما داریم تغییر میدهیم. تغییرات سطحی مهم نیست؛ اساس، همان موادّ تحوّل بنیادین است که بتدریج این بنا نوسازی بشود؛ این مهم است.
خوشبختانه شرایط هم آماده است؛ من نگاه که به سطح کشور میکنم؛ بهنظرم میرسد که امروز شرایط شما و مسئولان محترم آموزش و پرورش برای کیفی کردن آموزش و پرورش، برای تحوّل اساسی و بنیادین در این دستگاه مهم و حسّاس آمادهتر است. یکروزی ما هجده میلیون دانشآموز داشتیم، امروز کمتر از سیزده میلیون دانشآموز داریم؛ این یک فرصت است. یکروزی بود که ما از لحاظ فضاهای آموزشی دچار عسرت جدّی بودیم؛ مدارس دو نوبته و سه نوبته در سطح کشور کم نبود؛ امروز خوشبختانه آن وضعیّت وجود ندارد. در اغلب جاهای کشور، مدارس وضع خوبی دارند؛ افرادی هم علاقهمندند، میآیند و وارد میشوند که بایستی این جریان [حفظ شود]. امروز بنابراین شرایط آماده است برای اینکه ما بتوانیم این تحوّل را انجام بدهیم. بههرحال خوشبختانه کشور دارای ثبات است، دارای امنیّت است، مسئولین دولتی با علاقهمندی مشغول کار هستند. امروز روزی است که ما بتوانیم انشاءالله آموزش و پرورش را از لحاظ کیفی، از لحاظ محتوایی، از لحاظ بنیانی به یک نقطهی اساسی برسانیم. و همینطور که عرض کردم محور این تحوّل معلّمین هستند؛ آن کسی که در وسط میدان ایستاده است، شما معلّمین عزیز هستید. من به همهی معلّمین سرتاسر کشور، به این وسیله و در این موقعیّت سلام عرض میکنم و امیدوارم خداوند همهی معلّمین عزیز را در کنف حمایت خودش حفظ کند.
یک نکتهی خارج از مقولهی آموزش و پرورش وجود دارد که جزو مسائل اساسی کشور است و آن، نوع برخورد دشمنان با نظام جمهوری اسلامی است. در طول این ۳۵ سالی که گذشته است، همواره و همیشه هیبت این حرکت عظیم مردمی، چشم دشمنان جمهوری اسلامی را گرفته است. خیلی رجزخوانی کردند، هرچه توانستند تلاش کردند امّا ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی در نظر اینها هیبت داشته است؛ این هیبت را ما باید حفظ کنیم؛ این هیبت بایستی محفوظ بماند؛ واقعیّت هم هست، توهّم نیست. ما یک کشور بزرگ، یک ملّت هفتادوچند میلیونی، دارای سابقهی فرهنگی و تاریخی عمیق و اصیل بیش از بسیاری از نقاط عالم، دارای شجاعت، دارای عزم، ملّتی که از هویّت خود و از شخصیّت خود دفاع میکند [هستیم]؛ یک نمونهاش در هشت سال دفاع مقدّس ظاهر شد. در این هشت سال همهی قدرتمندان دنیا - شرق و غرب - و وابستگان آنها و مرتجعین و همه و همه، دست به هم دادند تا ملّت ایران را به زانو دربیاورند [امّا] نتوانستند. جا ندارد که این ملّت، هیبت و عظمت در چشم ناظران جهانی پیدا کند؟ این عظمت را باید حفظ کرد. ما نظامی هستیم که مسئولان سیاسی کشورهای گوناگون و آنهایی که خبر دارند، این را به ما گفتند؛ بعضی به ما گفتند - بعضی دلشان نیامده به ما بگویند و در جمعهای خودشان گفتند و خبرش به گوش ما رسیده است - که این تحریمهایی که اینها علیه ایران وضع کردهاند و این فشاری که علیه جمهوری اسلامی راه انداختهاند، علیه هر کشور دیگری بود، او را منهدم میکرد، متلاشی میکرد امّا به جمهوری اسلامی تکان هم نتوانسته وارد کند. این چیز کوچکی نیست؛ این خیلی حادثهی بزرگی است البتّه تبلیغات جهانی یک پوششی، یک پردهای، یک غباری همواره در مقابل مخاطبان خود قرار میدهد که نمیگذارد خیلیها واقعیّتها را ببینند؛ امّا درعینحال بسیاری از مردم دنیا، بسیاری از ملّتها بخصوص آنهایی که به ما نزدیکند، واقعیّتها را میبینند؛ و همهی مسئولین سیاسی دنیا واقعیّتها را میبینند؛ نگاه نکنید به حرفهایشان؛ همین رؤسا و مسئولان سیاسی و سخنگویان دستگاههای مختلف غرب و اروپا و آمریکا و دیگران که گاهی حرفهای بیربطی هم میزنند، همهی اینها در دلشان این عظمت را، این هیبت را، این اقتدار را، این لیاقت را برای ملّت ایران تصدیق میکنند و میبینند منتها در زبان جور دیگری عمل میکنند.
من مکرّر گفتهام راجع به این مذاکرات و [مسائل] هستهای و امثال اینها؛ حرف زیاد زدهایم و آنچه باید بگوییم، گفتهایم لکن همه توجّه داشته باشند - هم مسئولین سیاست خارجی ما، هم مسئولین گوناگون دیگر، هم نخبگان جامعه - یک ملّت اگر نتواند از هویّت خود، از عظمت خود، آنچنان که هست، در مقابل بیگانگان دفاع بکند، قطعاً توسری خواهد خورد؛ بروبرگرد ندارد. باید قدر شخصیّت و هویّت خود را دانست. دشمن تهدید میکند، همین چندروزه، دو نفر از مقامات رسمی آمریکا تهدید نظامی کردند؛(۷) حالا کار به آن افرادی که مسئولیّتهای خیلی مهم و حسّاسی ندارند، نداریم. من نمیفهمم مذاکره در زیر شبح تهدید چه معنایی دارد؟ مذاکره کنیم زیر شبح تهدید! مثل اینکه یک شمشیری بالای سر [ما باشد]. ملّت ایران اینجوری نیست؛ ملّت ایران مذاکرهی زیر سایهی تهدید را برنمیتابد. چرا تهدید میکنند؟ چرا غلط زیادی میکنند؟ میگوید اگر چنین نشود، چنان نشود، ممکن است ما حملهی نظامی به ایران بکنیم؛ اوّلاً که غلط میکنید؛ ثانیاً من در زمان رئیسجمهور قبلی آمریکا - آنوقت هم تهدید میکردند - گفتم دوران بزنودررو تمام شده؛(۸) اینجور نیست که شما بگویید میزنیم و درمیرویم؛ نخیر، پاهایتان گیر خواهد افتاد و ما دنبال میکنیم. اینجور نیست که ملّت ایران رها کند کسی را که بخواهد به ملّت ایران تعرّضی بکند؛ ما دنبال خواهیم کرد. این معنا را همه توجّه داشته باشند؛ مذاکرهکنندگان ما هم توجّه داشته باشند؛ خطوط قرمز و خطوط اساسی که گفته شده است، همواره در نظرشان باشد که البتّه لابد هست، انشاءالله مورد نظرشان هست و از این خطوط عبور نخواهند کرد؛ امّا این معنا هم قابل قبول نیست که آنها مدام بنشینند تهدید بکنند. چه تهدیدی؟ شما به این مذاکرات کمتر از ما احتیاج ندارید؛ بله، ما دوست داریم تحریمها برداشته بشود امّا اگر تحریم هم برداشته نشود ما میتوانیم از طرق دیگری خودمان را اداره کنیم؛ این ثابت شده. یک روزی بنده این را مطرح کردم،(۹) امروز خوشبختانه میبینیم اقتصاددانها، مسئولین گوناگون، افراد وارد در مسائل اقتصادی کشور، همه دائماً این را تکرار میکنند؛ میگویند اینجور نیست که مسائل اقتصادی کشور وابستهی به این تحریمها باشد تا با برداشتن تحریمها، مشکلات اقتصادی برطرف بشود؛ نه، مشکلات اقتصادی با ارادهی خودمان، با نیّت خودمان، به دست خودمان، با تدابیر خودمان ممکن است برطرف بشود؛ چه تحریم باشد، چه نباشد. البتّه تحریم نباشد، آسانتر است؛ تحریم باشد یکقدری مشکلتر است امّا ممکن است. مسئلهی ما نسبت به مذاکرات یک چنین موضعی است. امّا دولت کنونی آمریکا به این مذاکرات نیاز واقعی دارد؛ اینها در کارنامهی خودشان، یک نقطهی اساسی که میتوانند مطرح کنند، این است که ما توانستیم جمهوری اسلامی ایران را بیاوریم سر میز مذاکره و فلان مطلب را به او تحمیل کنیم؛(۱۰) اینها احتیاج دارند به این. اگر احتیاج طرف مقابل به این مذاکرات بیشتر از ما نباشد - که حتماً هست - لااقل کمتر از ما نیست؛ چرا تهدید میکنند؟ بنده با مذاکراتی که در زیر شبح تهدید انجام بگیرد، موافق نیستم. بروند حرف بزنند، مذاکره کنند، به توافق برسند، اشکالی ندارد - البتّه درحالیکه آن خطوط اصلی را رعایت کرده باشند - لکن بههیچوجه تحمیل را قبول نکنند، زور را قبول نکنند، تحقیر را قبول نکنند، تهدید را قبول نکنند.
امروز آبروی اینها در دنیا هم رفته است. شما ملاحظه کنید این حرکتی که دولت سعودی در مسئلهی یمن دارد انجام میدهد، در هیچ منطقی، با هیچ بیانی قابل توجیه نیست. انسان هواپیما را بفرستد به یک کشور دیگری به دلیل اینکه چرا شما فلان کس را به ریاست قبول دارید، فلان کس را قبول ندارید؛ بنا کنند مردم را بزنند، زیرساختها را بزنند، جنایت بکنند، زن و کودک بکُشند، همهجا را به آتش بکشند؛ این هیچ توجیهی ندارد. آمریکاییها از همین حرکتِ غیر قابل توجیه و این جنایت عظیم دارند پشتیبانی میکنند. از این بیآبرویی بیشتر؟ آمریکا امروز در نظر ملّتهای منطقه هیچ آبرویی ندارد؛ همه این وضعیّت را دارند میبینند؛ صریحاً هم میگویند ما پشتیبانی میکنیم،(۱۱) خجالت هم نمیکشند؛ آنوقت به ما میگویند شما چرا کمک میکنید؟ ما میخواستیم کمک دارویی بکنیم، ما میخواستیم برای مریضها دوا بفرستیم؛ ما که نمیخواستیم سلاح بفرستیم؛ آنها به سلاح ما احتیاج ندارند؛ همهی پادگانهای یمن و ارتش یمن در اختیار مردم مبارز و انقلابی و در اختیار این گروه انصارالله است؛ آنها احتیاج به سلاح ما ندارند؛ ما میخواستیم دوا برایشان بفرستیم. شما آمدید یک ملّت را محاصرهی دارویی کردید، محاصرهی غذایی کردید، محاصرهی انرژی کردید، آنوقت میگویید کسی به اینها کمک نکند! شما حتّی به هلالاحمر اجازهی خدمات ندادید؛ آنوقت خودشان دارند از آن طرف، اطّلاعات نظامی به سعودیها میدهند، سلاح میدهند، امکانات میدهند، تشویق سیاسی میکنند؛ اینها آبرو ندارند. ملّت ایران راهی را که انتخاب کرده است، راه متین و مستحکم و خوشعاقبتی است و به توفیق الهی و به کوری چشم دشمنان، این راه به نتایج خود خواهد رسید و ملّت ایران موفّق خواهد شد؛ و دشمنان خواهند دید که نتوانستهاند علیه ملّت ایران اهداف شوم خودشان را عمل کنند.
رحمت خدا بر شهدای عزیز ما که جانفشانی کردند، و بر امام بزرگوار ما که این راه را در مقابل ما باز کرد؛ و رحمت خدا بر شما برادران و خواهران عزیزِ مؤمن و علاقهمند که اینجور در صحنه حضور دارید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) قبل از شروع بیانات معظّمٌله، آقای علیاصغر فانی (وزیر آموزش و پرورش) گزارشی ارائه کرد.
۲) اقبالالاعمال، ج ۲، ص ۶۴۳
۳) همان
۴) از جمله، بیانات در دیدار جمعی از معلّمان و فرهنگیان سراسر کشور (۱۳۹۰/۲/۱۴)
۵) سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۶۴؛ (...پاکشان گردانَد و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد...)
۶) ابلاغ سیاستهای کلّی ایجاد تحوّل در نظام آموزش و پرورش کشور (۱۳۹۲/۲/۱۰)
۷) اشاره به اظهارات جو بایدن (معاون رئیس جمهور آمریکا) و جان کری (وزیر خارجهی آمریکا) دربارهی مطرح بودن همهی گزینهها برای مقابله با ایران!
۸) بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام (۱۳۸۶/۶/۳۱)
۹) ازجمله، بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام (۱۳۹۳/۴/۱۶)
۱۰) اشاره به اظهارات رئیس جمهور آمریکا پس از صدور بیانیّهی لوزان
۱۱) اشاره به بیانیّهی وزارتخارجهی آمریکا در تاریخ ۲۶ مارس ۲۰۱۵ و اعلام حمایت آمریکا از تجاوز دولت سعودی به کشور یمن.
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفراى کشورهاى اسلامى
تاریخ: 1394/02/26
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفراى کشورهاى اسلامى
بهمناسبت سالروز بعثت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)
و صلّی الله علی محمّد و ءاله الطّاهرین
تبریک عرض میکنم این عید بزرگ و تاریخی و بینظیر را به همهی شما حضّار محترم و میهمانان عزیز و به همهی ملّت ایران و به عموم مسلمانان جهان و همچنین به همهی انسانهایی که دلشان برای عدالت و انسانیّت و آزادی میتپد. بعثت عیدی برای همگان است و نه فقط برای مسلمانان. جشن بعثت و بزرگداشت روز مبعث در واقع عمدتاً برای این است که مضمون بعثت را بازخوانی کنیم و از آن درس بگیریم؛ هدف این است. ما به درسهای بعثت برای همیشه نیازمندیم؛ بعثت فقط یک حادثهی تاریخی برای یک برههی معیّنی از زمان نبود؛ برای همهی دوران تاریخ است.
آنچه من امروز بهطور کوتاه از این مجموعهی عظیمِ درسهای بعثت میخواهم انتخاب و عرض بکنم، این است که بعثت برای مقابلهی با (جاهلیّت) آمد. جاهلیّت در ادبیات اسلامی، دوران قبل از طلوع نبوّت پیامبر مکرّم است. نباید تصوّر کرد که این جاهلیّت، مخصوص جزیرةالعرب و عربهای مکّه و حجاز و بقیّهی نقاط بود؛ نه، آن جاهلیّتْ عمومیّت داشت؛ ایرانِ آن روز هم غرق در جاهلیّت بود، امپراتوری رومِ آن روز هم غرق در جاهلیّت بود؛ اسلام و بعثت پیامبر برای مقابلهی با همهی این جاهلیّت پدید آمد. جاهلیّت فقط به معنای فقدان علم نیست؛ در تعبیرات اسلامی و در ادبیات اسلامی، جاهلیّت معنای بسیار وسیعتری دارد؛ بخشی از جاهلیّت، فقدان علم و نداشتن علم است امّا جاهلیّت به معنای وسیع عبارت است از غلبه و حاکمیّت نیروی شهوت و غضب انسانی بر محیط زندگی؛ این میشود جاهلیّت. جاهلیّت یعنی جوامع انسانی، تحت تأثیر تمایلات شهوی و غضبیِ عمدتاً فرمانروایان خود به شکلی دربیاید که فضائل در آن گم بشود و رذائل حاکم بشود؛ این میشود جاهلیّت.
یک عرصهی وسیعی از گمراهی در زندگی مردم جاهلی وجود داشت: از یک طرف مهارگسیختگیِ شهوات نفسانی، شهوات جنسی و امثال آن - حالا شما همین محیط جزیرةالعرب را نگاه کنید؛ بقیّهی محیطها هم همینجور بود؛ به شکل مهارگسیختهای غرق در شهوات بودند و هرکسی میتوانست، شهوترانی میکرد - و از آن طرف، همین انسانهای تابع شهوت خود، در مقام قساوت و ویرانگری و خونریزی، باز تا نهایت حدّومرزی که قابل تصوّر است میرفتند، یعنی کودکان خودشان را میکشتند؛ قَد خَسِرَ الَّذینَ قَتَلوا اَولادَهُم(۲) - کسانی که اولاد خود را به قتل میرساندند - سَفَهًا بِغَیرِ عِلم؛(۳) این از روی سفاهت است؛ این سفاهت همان جاهلیّت است. قساوت تا اینجا میرسد که کودک مردم که هیچ، زن و بچّهی بیگناه دیگران که هیچ، بر فرزند خود هم ترحّم نمیکند! این میشود جاهلیّت. از آن طرف شهوت، از این طرف غضب؛ آنوقت محیط زندگی، اسیر این دو احساس سرکشِ بیمهار قرار میگیرد. اسلام آمد این وضعیّت را دگرگون کند. البتّه عیناً همین در دربارهای ایرانِ ساسانی هم بود، در دربارهای امپراتوریِ روم هم بود، در بقیّهی جاهایی هم که امپراتوریها و دربارها و حکمرانیهای ظالمانه و طاغوتی بود وجود داشت. اسلام در مقابل همهی این واقعیّت زشت قد برافراشت؛ لِلعلَمینَ نَذیرًا؛(۴) همهی جهان را مخاطب هشدار خود قرار داد؛ این پیام اسلام است.
جاهلیّت، امروز هم در دنیا وجود دارد؛ ما باید چشممان را باز کنیم و جاهلیّت را بشناسیم؛ امروز هم عیناً همین معنا وجود دارد؛ شهوترانیِ بیحساب، بیمهار، بیمنطق. امروز منطق شهوترانی در دنیای غرب (تمایل) است؛ میگوییم چرا همجنسبازی را، همجنسگرایی را ترویج میکنید؟ میگویند خب، این یک تمایل بشری است؛ این منطقشان است! همینها که در عرصهی شهوترانی و عدم رعایت هیچ خطّ قرمزی در باب شهوات جنسی و شهوات گوناگون بشری ایستادگی و توقّف نمیکنند و پیش میروند، نوبت به قساوت که میرسد، همان وضعیّت را انسان اینجا هم مشاهده میکند: انسانها را میکُشند، بیگناهها را میکُشند، بدون هیچ جرمی ملّتها را مورد سرکوب قرار میدهند؛ این جاهلیّتی است که امروز وجود دارد؛ جاهلیّت مدرن. فرق این جاهلیّت با جاهلیّت صدر اوّل - جاهلیّت اولی به تعبیر قرآن - این است که امروز جاهلیّت، مسلّح و مجهّز است به سلاح علم، به سلاح دانش؛ یعنی علم که مایهی رستگاری انسان باید باشد، وسیلهای شده است برای تیرهروزی انسان، برای بدبختی جوامع بشری. آن کسانی که امروز به دنیا دارند زور میگویند، با تکیهی به فراوردههای دانش خود است که دارند زور میگویند؛ این سلاحی که دارند ساختهشده و فراوردهی دانش است، ابزارهای اطّلاعاتی که دارند، ابزارهای امنیّتی که دارند، ابزارهای عظیم تبلیغاتی که دارند، اینها فراوردههای علم است؛ همهی آنها در خدمت همان شهوت و غضب است. این وضع امروز دنیا است. جامعهی اسلامی با یک چنین واقعیّتی مواجه است و این را دنیای اسلام باید احساس کند، باید درک کند.
امروز جاهلیّت بازتولید شده است؛ با توان بسیار بالا، با خطر صدها بلکه هزارها برابرِ جاهلیّت روزهای اوّل و دوران اوّل اسلام. البتّه اسلام هم بحمدالله امروز مجهّز شده است. نیروی عظیم اسلامی با استفادهی از ابزارهای گوناگون، امروز در دنیا گسترده است. و امید موفّقیّت، امید غلبهی بر ترفند دشمنان امید کمی نیست؛ امید بالایی است؛ چیزی که لازم است در درجهی اوّل (بصیرت) است و در درجهی دوّم (عزم و همّت)؛ این چیزی است که ما ملّتهای مسلمان به آن احتیاج داریم.
خب، امروز دنیای اسلام حقّاً و انصافاً گرفتار است. شما نگاه کنید وضعیّت کشورهای اسلامی منطقهی خود ما را، از پاکستان و افغانستان بگیرید تا سوریه و لبنان و فلسطین، و از یمن بگیرید تا لیبی؛ این کشورهای اسلامیِ منطقهی غرب آسیا و شمال آفریقا، امروز گرفتاریهای زیادی دارند: گرفتاریِ ناامنی دارند، گرفتاری برادرکُشی دارند، گرفتاری تسلّط گروههای از خدا بیخبر دارند و پشت سر همهی اینها هم گرفتار نقشههای استکباری قدرتهای بزرگ و در رأس آنها آمریکا هستند که به اسم حفظ منافع خودشان وارد میدانها میشوند و هر کاری که دلشان میخواهد - همان شهوت و غضب - انجام میدهند؛ یعنی انسانهای بیگناه را میکُشند، از گروههای نابِکار حمایت میکنند.
تبلیغاتشان هم تبلیغات انصافاً وسیعی است و همهی اینها را در پوششهایی میگنجانند. این سیاستمدار معروف نسل قبل انگلیس، چرچیل - که ما ایرانیها با اسم چرچیل خیلی آشنا هستیم - یک حرفی دارد که در این حرف، طنز عجیبی نهفته است؛ او میگوید که (راستی) آنقدر عزیز است که باید انسان حتماً آن را در پوششی از دروغ بپیچاند و محفوظ بدارد! ببینید، این منطق است! دروغ، تبلیغ خلاف واقع، سخن درستْ نقطهی مقابل حقیقت؛ این آن چیزی است در سیاستهای غربیها انسان مشاهده میکند.
امروز آمریکاییها ادّعا میکنند میخواهند با تروریسم مبارزه کنند، درحالیکه خطرناکترین گروههای جرّار تروریستی را خود اینها بهوجود آوردند؛ داعش را چه کسی بهوجود آورد؟ خودشان اعتراف میکنند که در ایجاد داعش نقش و سهم اصلی را داشتهاند. گروههای خُرد و ریزودرشت دیگر - از قبیل داعش - را چه کسی به جان عراق و سوریه و بقیّهی نقاط انداخت؟ این گلولهها و این ابزارها و این دلارهایی که در جیب این انسانهای جنایتکار و آدمکش میرود، از کجا میآید؟ این پولها از کجا میآید؟ این کسانی که به دستور سیاستهای آمریکا گروههای تروریستیِ جرّار خطرناکِ منطقه را پشتیبانی میکنند، چه کسانی هستند؟ آیا تردیدی وجود دارد در اینکه دست استکبار در ایجاد تروریسم و در ترویج تروریستها و در کمک به آنها و پشتیبانی آنها در منطقهی ما بیشترین نقش را داشته است؟ در همهی نقاط این منطقه که انسان نگاه میکند، این سَرانگشت خبیث دشمنان را در تولید حادثهی تروریسم مشاهده میکند. دولت جعلی صهیونیست را که فلسطین را آنجور در غزّه و در منطقهی ساحل غربی مورد فشار قرار داده است، چه کسی پشتیبانی میکند؟ چه کسی حمایت میکند؟ چه کسی جادّه را برای آنها صاف میکند؟ چه کسی پشت سر آنها میایستد؟ قدرتهای غربی هستند که در رأس آنها هم آمریکا است؛ آنوقت در شعارهایشان، اظهارشان این است که ما با تروریسم مخالفیم، ما با داعش مخالفیم؛ و دروغ میگویند، خلاف واقع میگویند. این جاهلیّت است؛ این همان جاهلیّتی است که امروز در دنیا وجود دارد.
ما باید بیدار باشیم. برادران عزیز، ملّت عزیز ایران، امّت بزرگ اسلامی، زمامداران کشورها! بدانید که ما میتوانیم در مقابل این جاهلیّت بِایستیم. امروز سیاستهای خباثتآلود استکبار در منطقهی ما ایجاد جنگهای نیابتی است؛ برای منافع خودشان، کشورهای منطقه را یا گروههایی در داخل کشورها را تحریک کنند و وادار کنند که به جان هم بیفتند و آنها منافع خودشان را دنبال کنند؛ جیب کمپانیهای اسلحهسازی را پر کنند، سیاستهای اقتصادیِ اقتصاد نزدیک به ورشکستگی خودشان را ترمیم کنند؛ هدف آنها این است؛ ما باید بیدار باشیم.
راجع به منطقهی خلیج فارس حرف میزنند. امنیّت منطقهی خلیج فارس منفعت مشترک کشورهای خلیج فارس است؛ ما کشورهای حولوحوش خلیج فارس منفعت مشترکی داریم، ما همسایهایم، امنیّت اینجا به نفع همهی ما است؛ اگر خلیج فارس امن باشد، همهی ما از این امنیّت استفاده میکنیم و اگر ناامن باشد، برای همه ناامن است؛ خلیج فارسِ ناامن، برای همه ناامن خواهد بود؛ [امّا] آن کسانی که باید این امنیّت را حفظ کنند، کسانی هستند که خلیج فارس مال آنها است، متعلّق به آنها است، خانهی آنها است؛ آمریکا چهکاره است که بیاید اینجا دربارهی مسائل خلیج فارس اظهار نظر بکند، یارگیری بکند. آنها دنبال امنیّت نیستند، دنبال منافع خودشان هستند و [اگر] لازم بدانند یک نقطه را ناامن کنند میکنند و از ناامنکننده حمایت میکنند.
خب، یمن ناامن شد، یمن میدان کشتار کودکان و زنان شد، این ناامنی نیست؟ چه کسی این ناامنی را دارد پشتیبانی میکند؟ آمریکا. متأسّفانه عامل، کشورهای مسمّای به مسلمانیاند، کشورهای منطقهاند امّا اینها فریب خوردهاند؛ پشتیبان او است، طرّاح او است؛ آن کسی که تروریسم را ترویج میکند آنها هستند.
آنوقت میگویند ایران تروریسم را [حمایت میکند]. ما با تروریسم مبارزه کردیم، ما به تروریسم سیلی زدیم. تروریسم در داخل کشور ما با پول دشمنان ما و با نقشهی آمریکا سر بلند کرد، [امّا] ملّت ایران با مشت به فرق تروریست در داخل کشور کوبید و بعد از این هم همین خواهد بود.
ما در داخل کشور خودمان، در عراق، در سوریه، در لبنان با کسانی که علیه تروریسم میجنگیدند همکاری کردیم، کمکشان کردیم، بازهم میکنیم؛ ما مقابل تروریسم هستیم. خطرناکترین و خبیثترین تروریستهای این منطقه صهیونیستها هستند؛ ما با صهیونیستها مواجهایم و مقابلیم. به ما میگوید ایران از تروریسم حمایت میکند! شما از تروریسم حمایت میکنید؛ آمریکا حامی دولت تروریستی صهیونیست است؛ آمریکا داعش را بهوجود آورد؛ آمریکا داعش را حمایت کرد؛ شما از تروریستهایی که در سوریه آدم میکُشند، آدم زنده را آتش میزنند، سینهی مرده را میشکافند، قلبش را بیرون میکِشند و به دندان میکِشند، حمایت کردید؛ شما اینها را پشتیبانی کردید، شما به اینها دلگرمی دادید؛ هواپیماهای بیسرنشین شما در پاکستان و در افغانستان خانههای مردم را ویران کردند، مجالس عروسی مردم را عزا کردند - که در عراق هم همین اتّفاق افتاد - این کارها را شما دارید میکنید؛ تروریسم مال شما است؛ تروریست شما هستید. میگوید ایران تروریست [را حمایت میکند]؛ [کار] تروریستی کار شما است؛ ما با تروریسم مخالفیم و با هر تروریستی مبارزه خواهیم کرد. ما از هر مظلومی حمایت خواهیم کرد؛ امروز ملّت یمن مظلومند. دیگر از این ظلم بالاتر نیست که در ماه حرام - ماه رجب ماه حرام است - [مسلمانها را میکُشید.] مشرکین مکّه هم وقتی ماه رجب میشد، جنگ را قطع میکردند.
امروز زشتتر و بدتر از مکّهی آن روز، کسانی هستند که در ماه رجب - ماه حرام - خانوادههای یمنی را به عزا مینشانند؛ در یک شبانهروز صدبار، دویستبار با هواپیما حمله میکنند به یک نقطهای، به بهانههای واهی، با استدلالهای غلط، با ادّعاهای دروغ؛ این ملّت ملّت مظلومی است؛ ملّت یمن ملّت مظلومی است، ملّت بحرین ملّت مظلومی است، ملّت فلسطین دچار مظلومیّت مزمن است و سالهای متمادی است این ملّت زیر فشار است. ما هر مقداری که بتوانیم از مظلوم حمایت میکنیم و هر مقداری که تواناییهای ما و وسع ما باشد وظیفهی ما است؛ اسلام به ما گفته است که (کُن للِظّالِمِ خَصماً وَ لِلمَظلومِ عَونا)(۵) - این سفارش امیرالمؤمنین است - ما نمیگوییم (اُنصُر اَخاکَ ظالِماً اَو مَظلوما) - این شعار جاهلی است؛ میگفتند اگر برادرت ظالم هم هست یا مظلوم است، باید از او دفاع کنی و حمایت کنی - قرآن این را نمیگوید؛ معرفت اسلامی این را منع میکند. نخیر؛ ظالم هر کسی بود باید با او مقابله کرد و جلوی ظلم او را گرفت؛ مظلوم هرکسی هست باید از او حمایت کرد.
کشورهای منطقه مراقب باشند؛ سیاست دشمنان این منطقه و دشمنان این مجموعهی اسلامی، ترساندن این کشورها از همدیگر است، دشمنِ موهوم درست کنند و دشمن اصلی را که استکبار است، کمپانیهای متجاوز و متعدّی و وابستگان آنها هستند، صهیونیست است در حاشیه نگه دارند. دشمن موهوم درست کنند؛ ایران در مقابل عرب، فلان قومیّت در مقابل فلان قومیّت دیگر، شیعه در مقابل سنّی؛ اینها سیاستهای دشمنان است؛ باید با این مقابله کرد. مقابلهی با یک چنین سیاستهایی مقابلهی با جاهلیّت است. جاهلیّت مدرنِ امروز، جاهلیّتی خشن، بیرحم، قسیّالقلب و مجهّز به انواع و اقسام ابزارها است؛ هوشیارانه باید با این مقابله کرد و ملّت ایران این مقابله را کرده است، باز هم خواهد کرد.
خوشبختانه ملّتهای منطقه بیدار شدهاند؛ بله، بیداری اسلامی را موقّتاً سرکوب کردند لکن بیداری، سرکوبشدنی نیست؛ بصیرت، سرکوبشدنی نیست. ملّت ایران بیدار است، بسیاری از ملّتهای منطقه آگاه و بیدارند و امّت اسلامی هم بحمدالله در حال بیداری است؛ البتّه دشمنان تسلّط [پیدا] میکنند - لِلباطِلِ جَولَة -(۶۶) باطل جَوَلانی میدهد. وظیفهای که ما امروز در قبال یادبود بعثت پیغمبر داریم اینها است؛ باید توجّه داشته باشیم رسالت امّت اسلامی را فراموش نکنیم و نیروی امّت اسلامی را نادیده نگیریم. خوشبختانه نیروی امّت اسلامی نیروی بسیار زیادی است؛ دلیل واضحش هم این است که سالهای متمادی است دارند سعی میکنند با همهی قوا نیروی بیداری و مقاومت در منطقه را سرکوب کنند و نتوانستهاند؛ با جمهوری اسلامی که محور این بیداری بود، ۳۵۵ سال است مبارزه میکنند؛ بحمدالله شکست خوردهاند و بعد از این هم شکست خواهند خورد.
پروردگارا! درود و رحمت خودت را بر همهی شهدای این راه و بر همهی مجاهدان این راه نثار بفرما. پروردگارا! امام بزرگوار ما که این درسها را او به ما آموخت و این راه را او در مقابل ما باز کرد، با اولیائش محشور کن. و شهدای عزیز ما را با پیغمبر محشور بفرما.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۱) قبل از شروع بیانات معظّمٌله، حجّتالاسلاموالمسلمین حسن روحانی (رئیسجمهور) سخنانی ایراد کردند.
۲) سورهی انعام، بخشی از آیهی ۱۴۰
۳) همان
۴) سورهی فرقان، بخشی از آیهی ۱
۵) غررالحکم و دررالکلم، ص ۵۲۹؛ با اندکی تفاوت
۶) غررالحکم و دررالکلم، ص ۵۴۴
بیانات در دیدار جمعى از کارگران سراسر کشور
تاریخ: 1394/02/09
بیانات در دیدار جمعى از کارگران سراسر کشور
بهمناسبت روز جهانی کارگر(۱)
بسماللهالرّحمنالرّحیم
اوّلاً خوشامد عرض میکنم به همهی برادران و خواهران عزیز و پیشاپیش تبریک عرض میکنم ولادت امیرمؤمنان، مظهر عدالت و چهرهی درخشان همهی تاریخ بشری را. همچنین تبریک عرض میکنم روز ولادت حضرت جوادالائمّه (علیهالسّلام) را که امروز است. برکات ماه رجب منحصر به این ولادتها نیست؛ توصیه میکنم خودم را و شما را که از برکات ماه رجب استفاده کنیم با تقویت پیوند و ارتباط قلبی با خدای متعال. اگر آحاد ما رابطهی خودمان را با خدا تقویت کنیم، بسیاری از معضلات، مشکلات، نابسامانیها، ناهنجاریها به خودیِ خود مرتفع خواهد شد. تشکّر هم میکنم از بیانات وزیر محترم که نکات دقیق و خوبی در بیانات ایشان بود که مورد تأیید ما است. و من خواهش میکنم که همهی مسئولین - هم در وزارت کار، هم در بقیّهی بخشهای دولت، چون بعضی از این مسائل به وزارت شما ارتباطی ندارد، به بخشهای دیگر مربوط است - درصدد باشند که همین خطوط روشن را تعقیب کنند.
کار باید بکنیم. خب، حرفهای خوب را زیاد گفتهایم، تکرار کردهایم و تصمیمهای خوب را گرفتهایم [امّا] آنچه اثر میگذارد در زندگی مردم و در واقعیّت کار، تحرّک ما است، کار ما است، تحقّق این مطالب است که انشاءالله خدای متعال توفیق بدهد به شما، به ما، به همه که بتوانیم بهطور کامل حرکت کنیم.
امروز دیدار ما با شما مجموعهای از کارگران عزیز سراسر کشور، درواقع نماد اظهار ارادت ما به طبقهی کارگر است. خیلی حرف زدیم و میزنیم، امروز هم مطالبی را عرض خواهیم کرد، لکن عمده این است که میخواهیم با این دیدار تجلیل از کارگر و تجلیل از کار بکنیم؛ میخواهیم اهمّیّت کار را در ذهن خودمان و ذهن آحاد ملّت ایران برجستهتر کنیم. توجّه کنیم که همهی دستاوردهای بزرگ در سایهی کار به معنای اعمّ این عنوان تحقّق پیدا میکند. کار ارزش دارد؛ کارگر به برکت ارزش کار، ارزش والایی در جامعه دارد. اینکه معروف است و روایت است که پیغمبر مکرّم اسلام دست کارگر را بوسیدند،(۲) فقط یک تعارف نیست؛ این یک تعلیم است. بنابراین میخواهیم از کار تجلیل بشود، از کارگر تجلیل بشود، مسئولان توجّه داده بشوند به مسائل مربوط به کارگران، رفع مشکلات محیطهای کارگری و جامعهی کارگری. مشکلاتی وجود دارد؛ مسئلهی تعویقها، اخراجها، مسئلهی معیشت و امثال اینها؛ اینها چیزهایی است که در سطح کشور و در میان جامعهی کارگری وجود دارد و مشکلات کارگران است. مسئولین همّتشان را بیش از پیش به این مسائل متوجّه کنند؛ هدف از این دیدار اینها است.
آنچه بنده احساس میکنم این است که مجموعهی کارگری از اوّل انقلاب تا امروز حقّاً و انصافاً برای کشور کار باارزشی انجام دادند؛ اوّلاً خود ارزش کار و کارگر، ثانیاً حضور در میدانهای دشوار کشور در این سالهای متمادی، ثالثاً اغوا نشدن از اغواگری کسانی که میخواستند جامعهی کارگری را از اوّل انقلاب در مقابل نظام قرار بدهند. این فداکاری بزرگ را کارگران کردند درحالیکه مشکلات کارگری، معیشت کارگران هم در دورانهای مختلف وجود داشته است لکن جامعهی کارگری امتحان خوبی پس داده است.
همانطور که عرض کردیم مشکلاتی که وجود دارد اوّلاً با گفتن و حرف زدن حل نمیشود؛ اقدام و ابتکار و عمل لازم است. ثانیاً [حلّ] مشکلات مجموعهی اقتصادی کشور را در درون کشور باید پیدا کرد؛ ستون فقرات هم عبارت است از تولید؛ ستون فقرات اقتصاد مقاومتی که ما عرض کردیم، عبارت است از تقویت تولید داخلی؛ اگر این کار تحقّق پیدا کرد و همّتها متوجّه به این مسئله شد، مسائل کار بتدریج حل میشود، کار ارزش پیدا میکند، کارگر ارزش پیدا میکند، اشتغال عمومی میشود، بیکاری که یک معضلی است در جامعه بتدریج کم میشود و از بین میرود. اساس کار، مسئلهی تولید است.
ممکن است بعضی بگویند این مسئلهی تولید که شما تکرار میکنید - و ما همیشه مرتّباً تکیه میکنیم روی مسئلهی تولید، هم در اظهارات عمومی، هم در جلسات با مسئولان - لوازمی دارد؛ با وضع کنونی که تحریم هست و فشارهای بینالمللی هست، رونق تولید و تقویت تولید تحقّق پیدا نخواهد کرد. بنده انکار نمیکنم که این تحریمهای ظالمانهای که دشمنان ملّت ایران و دشمنان انقلاب بر ملّت ایران تحمیل کردهاند تأثیر دارد؛ بلاشک بیتأثیر نیست، منتها این را من انکار میکنم که این تحریمها بتواند جلوی یک تلاش عمومی سازمانیافتهی برنامهریزیشده برای رونق تولید را بگیرد؛ این را من قبول ندارم. بنده نگاه میکنم به سطح کشور، میبینم در بخشهای مختلفی که اتّفاقاً در بعضی از این بخشها فشار دشمنان و تحریم و امثال ذلک شدیدتر هم بوده است، بهخاطر همّت مسئولان و کارگران و جوانان علاقهمند، تولید پیش رفته است. این را من دارم مشاهده میکنم و میبینم؛ جلوی چشم همه است. فرض بفرمایید در زمینهی صنایع نظامی؛ شما امروز را مقایسه کنید با پانزده سال قبل یا بیست سال قبل یا حتّی ده سال قبل، میبینید ما پیشرفتهای شگرفی داشتیم؛ پیشرفتهای عجیب و غریبی داشتیم در زمینهی تولید نظامی. این در حالی است که تحریمهای دشمنان در خصوص مسائل نظامی شدیدتر است؛ مالِ امسال و پارسال هم نیست؛ از خیلی قبلها چنین تحریمهایی - با فشار زیاد - وجود داشته است امّا ما پیشرفت کردیم. یا در زمینهی علوم زیستی، زیست فنّاوری، ما پیشرفتهای زیادی کردیم؛ درحالیکه همان محدودیّتها، همان تحریمها وجود داشته است. حتّی در بعضی از دانشگاههای معروف دنیا به دانشجوی ایرانی اجازه نمیدادند که در این رشتهها درس بخواند، تحقیق کند، پیشرفت کند، درعینحال کشور در این علوم پیشرفتهای بسیار برجسته و نمایانی کرده است که این را همه مشاهده میکنند. کسانی که اهل اطّلاعند و مایلند اطّلاع داشته باشند، چیزهای محرمانهای نیست؛ اینها را میتوانند اطّلاع پیدا کنند. یا در بعضی از علوم نو مثل فنّاوری نانو - که اینها جزو فنّاوریهای جدید دنیا است - هیچکس در دنیا به ما در این زمینهها کمک نمیکند و کمک نکرده است، بعد از این هم کمک نخواهند کرد ما جلو هستیم؛ عناصر ما، جوانهای ما، محقّقین ما، دانشمندان ما در این زمینهها دارند کار میکنند، تلاش میکنند، پیشرفتهای چشمگیری پیدا کردهاند. فرض بفرمایید در صنایع دانشبنیان؛ که در همین حسینیّه نمایشگاهی برگزار کردند(۳) و بنده با جوانان علاقهمند به این کار و بخشهای مختلف شرکتهای دانشبنیان از نزدیک آشنا شدم - البتّه گزارش داشتم، اطّلاع داشتم منتها از نزدیک هم با اینها آشنا شدیم - دارند کار میکنند، دارند تلاش میکنند، دارند پیش میروند. امروز ما در زمینهی شرکتهای دانشبنیان [نسبت] به دهسال پیش و پانزدهسال پیش خیلی پیشرفت کردهایم؛ اینها همه در حال تحریم اتّفاق افتاده است. بله، اگر تحریم ظالمانهی دشمنان وجود نداشت، ممکن بود ما در همین زمینهها بیشتر پیش برویم - این را انکار نمیکنیم - البتّه ممکن هم بود که بیتوجّهی کنیم، نگاه نکنیم به نیازهای کشور و از پول نفت و واردات و امثال این چیزها به اموری بپردازیم که پیشرفتِ تولید را برای کشور به وجود نیاورد؛ این هم ممکن بود. یکمقدار واقعاً باید به این توجّه کنیم که یک مقدار از پیشرفتهای ما بر اثر منع از بیرون بوده است؛ این را باید قدر بدانیم؛ ندادند، مجبور شدیم خودمان اقدام کنیم. وقتی راه واردات بیرویّه باز بشود و هرچه خواستید بیاورید، سهلگراییِ انسان، انسان را میکشاند به سمت تنبلی، بیکارگی. این هم یک طرف قضیّه است. بنابراین بنده تکیهای که روی مسئلهی تولید میکنم، نبایستی پاسخ داده بشود که تولید در شرایط تحریمِ سفت و سخت ممکن نیست؛ نه، ممکن است. هرکاری که شما تصمیم بگیرید انجام بدهید، همّت کنید، نیروهایتان را بیاورید در صحنه، از خدای متعال هم کمک بخواهید، هدایت بخواهید، شدنی است؛ این را ما امتحان کردیم.
ما الان در برخی از صنایع در کشور در دنیا حرف اوّل را میزنیم؛ فرض کنید در سدسازی. چه کسی در دنیا به ما کمک کرد که ما بتوانیم در سدسازی به این نقطه برسیم؟ امروز کشور ایران جزو کشورهای پیشرو در امر سدسازی است. سدهایی که در بعضی از کشورهای دیگر با خرجهای خیلی زیاد بعضی از شرکتهای غربی و امثال اینها میآیند درست میکنند، اگر در اختیار جوانهای ایرانی باشد، همان را شاید خیلی بهتر، با قیمتهای ارزانتر درمیآورند؛ این کاری است که ما پیشرفت کردیم. چه کسی به ما کمک کرد در این سالهای متمادی؟ در همین زمینهی مسائل هستهای همینجور است؛ در مسائل گوناگون دیگر همینجور است.
بنده معتقدم مشکلات اقتصادی کشور که از جملهی مهمترین آنها مسائل کارگری است، مسئلهی معیشت است، مسئلهی بیکار شدن کارگران [ است] - که گزارشهایی میرسد و انسان میبیند این گزارشها را - اگر به مسئلهی تولید توجّه بشود، حل خواهد شد. اشتغال ایجاد میکند، احساس عزّت ایجاد میکند، احساس بینیازی ایجاد میکند. وقتی یک کشوری متّکی به نیروی داخلی خودش شد، احساس استغنا خواهد کرد. ممکن است انسان ده مسئله را هم با دنیا بخواهد حل کند، امّا فرق میکند حل کردن مسئله، رفتن پشت میز مذاکره، وقتی شما احساس قدرت میکنید یا احساس ضعف میکنید. آدم وقتی احساس قدرت میکند، یکجور مذاکره میکند، وقتی احساس ضعف و احتیاج میکند، یکجور مذاکره میکند. اگر ساخت داخلیِ قدرت در کشور در همهی زمینهها از جمله و بخصوص در زمینهی اقتصادی، ساخت مستحکمی باشد، همهی مسائل را با طرفهای گوناگون میشود مذاکره کرد؛ انسان منتها از موضع قدرت مذاکره میکند، نه از موضع نیاز، نه از موضع احتیاج که زبان دشمن را دراز کند، دائم شرط و شروط بگذارد، دائم حرف بیربط و مفت بزند؛ بنده علاج را در این میبینم. من میگویم - روز اوّل سال هم این را گفتم - همه بایستی همهی همّتشان را در بخشهای مختلف و گوناگون برای مسئلهی تولید صرف کنند.
این البتّه لوازمی دارد؛ هم سرمایهگذار، هم کارگر، هم مصرفکننده، هم دستگاههای متولّی دولتی، همه وظایفی دارند؛ این کار، یکبُعدی نیست؛ همه بایست با هم[ همکاری کنند]. اینکه میگوییم همدلی و همزبانی مردم با دولت، معنایش این است؛ یعنی همه با هم همکاری کنند تا این سنگ بزرگ را بردارند، این صخرهی بزرگ را از سر راه حرکت کشور بردارند.
سرمایهگذار و کسانی که امکان دارند، بایستی سرمایهگذاری کنند. بنده میشناختم افرادی را که میتوانستند پولشان را ببرند در بخشهای پر درآمدی که غیر تولیدی است صرف کنند، نکردند؛ گفتند نمیکنیم؛ میخواهیم به کشور خدمت کنیم؛ آمدند در تولید سرمایهگذاری کردند، با سود کمتر، درآمد کمتر؛ برای خاطر اینکه فهمیدند کشور احتیاج دارد؛ خب، این عبادت است. سرمایهگذاری که فکر نیاز کشور را میکند و پول را نمیبرد در راه دلّالی و کارهای پر درآمد و مضرّ برای کشور صرف کند و میآید صرف میکند در سرمایهگذاری، این کارش حسنه است، بنابراین سرمایهگذار نقش دارد.
کارگر درستکار نقش دارد. کارگری که سختیهای کار را تحمّل میکند - کار سخت است دیگر؛ کار جسمانی یکی از امور سخت در زندگی است - کارگری که عمر خود را، وقت خود را، نیروی خود را صرف میکند تا کار را تمیز از آب دربیاورد، دارد عبادت میکند؛ این حسنه است. من مکرّر در این دیدارهای با شما عزیزان، این روایت را از قول پیغمبر اکرم نقل کردهام که: رَحِمَ اللهُ اِمرَأً عَمِلَ عَمَلاً فَاَتقَنَه؛(۴) رحمت خدا بر آن آدمی که کاری را که انجام میدهد، محکمکاری میکند؛ چه در کار صنعتی، چه در کار کشاورزی، چه در مسائل گوناگون کارگری؛ وقتی کار متقن و محکمکاری شد، محصولْ تمیز از آب درمیآید، محکم از آب درمیآید. این هم نقش کارگر. این هم میشود عبادت.
مصرفکنندهی باانصاف، مصرفکنندهی باوجدان هم میتواند همینجور به تولید کشور کمک کند؛ دنبال اسم و رسم نروند، دنبال بِرَند نروند - این حرفی که حالا مرتّب تکرار میکنند: بِرَند، بِرَند - دنبال مارک نروند؛ دنبال مصلحت بروند. مصلحت کشور، مصرف تولید داخلی است، کمک به کارگر ایرانی است. بعضیها هستند حتّی حاضرند به نفع کارگر هم شعار بدهند، رگ گردن را هم درشت کنند و شعار بدهند، امّا در عمل به کارگر ایرانی لگد بزنند. لگد زدن به کارگر ایرانی این است که انسان جنس مصنوع این کارگر را مورد استفاده قرار ندهد و برود مشابه این را از خارج بگیرد؛ گاهی هم به قیمتهای گرانتر! ما در برخی از صنایع در کشورمان جزو پیشروان دنیاییم، [امّا] در همان چیزها، میروند از بیرون چیزهایی را برمیدارند و به داخل میآورند. و این وظیفهی همه است؛ از جمله وظیفهی دولت. وزیر محترم کار اینجا حضور دارند؛ من خواهش میکنم در دولت مطرح کنید، اصرار کنید، پافشاری کنید که اشیائی که جزو مصارف دولتی است، مطلقاً از خارج نیاید. این یک قلم عمده است، یک قلم بزرگ است؛ چون دولت با دامنهی وسیعی که دارد، مصرفکنندهی درجه یک است. نگویند که ما فلان چیز را میخواهیم، الان لازم داریم، تولید داخلیاش نیست، ناچاریم از بیرون بیاوریم. خب، شما مگر برنامهریزی ندارید؟ شما که امروز احتیاج دارید، چرا امروز میگویید؟ میخواستید دو سال پیش بگویید تا تولیدکنندهی داخلی فرصت داشته باشد برنامهریزی کند، بسازد، امتحان کند، تجربه کند تا امروز دست شما برسد. اینها مسائل مهمّی است؛ اینها مسائل کوچکی نیست. دولت تصمیم بگیرد در هیچیک از چیزهایی که مصرف میکند، از قلم و کاغذ روی میز گرفته تا ساختمانسازی تا بقیّهی چیزها، هرآنچه در داخل قابل تولید است، خودش را از خارج ممنوع کند، بر خودش حرام کند. آسانگرایی و سهلگرایی - سهلگرایی آن روی خوبِ قضیّه است - و خدای نکرده سوءاستفاده؛ جلوی اینها را بایستی مسئولین دولتی بگیرند. و ما این را هم تجربه کردیم، امتحان کردیم و یک جاهایی دیدیم. یک وقتی یک کاری انجام میگرفت - مال سالها پیش است - یک چیزی داشتند میساختند، بنده مسئولین آنجا را خواستم و به آنها گفتم که در این کاری که دارید میکنید، سعی کنید هیچ قلم خارجی بهکار نبرید؛ آنها هم قول دادند، مردانه هم عمل کردند. در آخر که ما گزارش گرفتیم و تحقیق کردیم، معلوم شد حدود ۹۸ درصد از مصالح اینجا را توانستهاند از داخل تهیّه کنند؛ یکی دو درصد چیزهایی بوده که در داخل وجود نداشته است و از خارج آوردهاند. خب، میشود این کارها را کرد. پس مصرفکننده هم یکی از ارکان تقویت و ترویج تولید داخلی است.
یکی دیگر از ارکان، دستگاه مبارزهی با قاچاق است. مسئلهی مبارزهی با قاچاق را اینهمه ما تأکید کردیم؛ دولتهای مختلف از سالها پیش همینطور مرتّب آمدهاند رفتهاند؛ خب، این کار یک کاری است که باید تحقّق پیدا کند و این هم ممکن است؛ نگویند نمیشود، کاملاً میشود؛ جلوی قاچاق را بهطور قاطع بگیرند. بنده یک وقتی گفتم فقط سرِ مرز دنبال قاچاق نروید؛ میلیاردها دلار امروز در داخل کشور - که حالا من چون رقم دقیقش را مختلف میگویند، نمیتوانم معیّن بکنم که چقدر؛ امّا رقمهای گزافی گفته میشود - دارد صرف جنس قاچاق میشود. قاچاق را از لب مرز و از پیش از مرز تا داخل مغازه دنبال کنید. این، یک قلم بسیار مهم است؛ یک کار بسیار مهم است. و آن کسانی که این کار را بکنند، آنها هم دارند مجاهدت میکنند، آنها هم دارند عبادت میکنند؛ این هم حسنه است.
یک رکن دیگر، دستگاههای متولّی وارداتند. این دستگاهها هم بایستی نگاه کنند. بعضی از چیزها هست که در اختیار دولت نیست؛ بخش خصوصی فعّالیّت میکند و چارهای هم نیست، لکن دستگاههای دولتی میتوانند با نظارت هدایت کنند؛ کاری بکنند که مسئلهی واردات به تولید داخلی لطمه نزند.
یکی هم مسئلهی مسئولیّت دستگاههای تبلیغی و رسانهها است. رسانهها هم همینجور؛ صداوسیما، دیگران، بایستی روی مسئلهی مصرف داخلی و تولید داخلی به معنای واقعی کلمه کار کنند؛ اینها تأثیر میگذارد.
یک مسئله مسئلهی ثبات در قوانین است که این به عهدهی مجلس است. مراقب باشند مدام قوانین مربوط به مسائل اقتصادی از جمله مسائل مربوط به کار را هرروز عوض و بدل نکنند که بشود آن کسانی که میخواهند برنامهریزی کنند، برنامهریزی کنند.
بههرحال متولّیان فرهنگی کشور در نکوهش بیکاری و کمکاری و فرار از کار سخت، برای کار فرهنگی برنامهریزی کنند. آقاجان! کار سخت را باید قبول کرد. اگر کار سخت را ما به خودمان تحمیل نکنیم، قبول نکنیم، به جایی نمیرسیم؛ فقط دنبال کار آسان که نمیشود رفت؛ باید انسان کار سخت را قبول کند؛ در هر جایی که هست. آن کسانی که توانستند در صنعت، در فنّاوری، در مسائل علمی به اوج برسند، کارهای سخت را بر خودشان تحمیل کردند. این، فرهنگسازی لازم دارد. اینکه فقط دنبال کارهای آسان باشیم، کار پیش نمیرود.
متولّیان مبارزهی با فساد هم در این زمینه نقش دارند. حالا اسم فساد زیاد آورده میشود. حرف زدن راجع به فساد که فایدهای ندارد؛ با (دزد دزد) گفتن، دزد از دزدی دست برنمیدارد؛ باید رفت، وارد شد. مسئولان کشور، روزنامه که نیستند که راجع به فساد حرف میزنند. بله، روزنامه راجع به فساد ممکن است حرف بزند، من و شما که مسئول هستیم باید اقدام کنیم؛ حرف دیگر چیست؟ وارد بشوید؛ [ اگر] بلدیم اقدام کنیم، جلوی فساد را بهمعنای واقعی کلمه بگیریم.
اینها وظایف ما است؛ اینها وظایف بخشهای مختلف ما است. این علاج مشکل اقتصادی کشور است که مشکل اقتصادی کشور اگر بخواهد حل بشود، باید روی تولید متمرکز شد. همه به همین شکلی که عرض کردیم، مسئولیّت دارند؛ البتّه بعضی مسئولیّتها سنگینتر است، بعضی سبکتر است امّا همه اینجوری مسئولند. کلید حلّ مشکلات اقتصادی در لوزان و ژنو و نیویورک نیست؛ در داخل کشور است. همه تلاش کنند، همه همّت کنند، انشاءالله حل خواهد شد. ملّت ایران و مسئولین کشور کارهای بزرگتری را در طول این سالها انجام دادهاند و شده است؛ مسئلهی تولید را هم میتوانند حل کنند. دولت کنونی هم بحمدالله مشغول کار و علاقهمند [ است] و افراد مطّلع در داخل دولت حضور دارند؛ تلاش کنند، کار کنند، دنبال کنند، انشاءالله مشکلات را حل کنند.
البتّه جامعهی کارگری ما حقّاً و انصافاً جامعهی نجیبی است. جامعهی کارگری ما جامعهی نجیبی است. بنده در جریان تلاشهایی که میشد و تحریکاتی که میخواست جامعهی کارگری را از روز اوّل انقلاب، حتّی از پیش از پیروزی قاطع انقلاب - در آن اوقات تظاهرات و هیاهوی عجیب کشور در سال ۵۷ - در مقابل انقلاب قرار بدهد بودم، میشناختم، میدیدم؛ از نزدیک بعضیها را بنده مشاهده کردم و دیدم. در طول سالهای متمادی هم همینجور بوده؛ در دوران ریاستجمهوری خودم و بعد از آن همیشه کسانی بودند که خواستند جامعهی کارگری را در مقابل نظام اسلامی قرار بدهند [ امّا ]جامعهی کارگری کشور با استحکام تمام، با ثبات قدم، با نجابت، مشکلات را تحمّل کرده است و ایستاده است؛ این خیلی ارزش دارد. مسئولین باید قدر این جامعهی عظیم کارگری را بدانند که مشکلات را تحمّل میکنند و کار میکنند. پاداش این نجابت این است که همه تلاش کنند انشاءالله این مشکلات را برطرف کنند؛ خدای متعال هم یقیناً به کسانی که نیّت خوب دارند و کار خوب میخواهند انجام بدهند و بهسمت هدفهای خوب دارند حرکت میکنند کمک خواهد کرد.
امیدواریم خداوند متعال همهی شما عزیزان را و کارگران عزیز را و مسئولان مختلف این بخش را مشمول لطف و رحمت خود قرار بدهد؛ شهدای جامعهی کارگری را با پیغمبر محشور کند؛ و امام بزرگوار را که این راه را جلوی پای ما باز کردند، با پیغمبر محشور کند.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۱) قبل از شروع بیانات معظّمٌله، آقای علی ربیعی (وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی) گزارشی ارائه کرد.
۲) اسدالغابه، ج ۲، ص ۱۸۵
۳) اشاره به برگزاری نمایشگاه دستاوردهای فنّاوری نانو در حسینیّهی امام خمینی (ره) (۱۳۹۳/۱۱/۱۱)
۴) مسائل علیّبنجعفر و مستدرکاتها، ص ۹۳ (با اندکی تفاوت)
بیانات در دیدار اعضاى ستاد کنگرهى بزرگداشت سه هزار شهید استان سمنان
تاریخ: 1394/02/14
بیانات در دیدار اعضاى ستاد کنگرهى بزرگداشت سه هزار شهید استان سمنان
بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)
بسیار کار خوب و شایستهای است این کاری که شما برای بزرگداشت شهیدان استانتان انجام دادید(۲) و انشاءالله انجام خواهید داد. مسئلهی جنگ تحمیلی و عوارض آن - که از جمله، همین فداکاریها و ایثارها و شهادتها است - یک مسئلهی عادی نیست؛ یک مسئلهی متعارف و معمولی نیست؛ یک مسئلهی فوقالعاده است. اگر درست نگاه کنیم، مجموعهی حوادثی که در این سالها اتّفاق افتاد و این فداکاریهایی که جوانهای ما کردند، میتواند یک ذخیرهی ماندگاری باشد برای همیشهی انقلاب. نباید بگذاریم که این ذخیره بلااستفاده بماند؛ راهش هم همین است که یاد شهیدان زنده باقی بماند.
خب، البتّه در مناقب استان سمنان جناب آقای شاهچراغی مطالبی فرمودند؛ بنده هم مذعن به این معنا هستم؛ واقعاً عقیدهام همین است که استان شما یک استان بسیار با برکتی است؛ مردم مؤمن، پایبند و شخصیّتهای برجستهی علمی و اجتماعی و سیاسی در این استان کم نیستند. خب، هم [در] دولت امروز، هم [در] دولت قبل، رؤسای جمهور از استان شما بودند؛ این را هم آقایان توجّه داشته باشند. گاهی اوقات بعضی از استانها حسادت میکنند، میگویند چرا از استان ما کسی به این مقامات [نمیرسد]؟(۳) الحمدلله استان سمنان از جهات شخصیّتها و افراد برجستهی علمی و اجتماعی و سیاسی و جهاد و مانند اینها، یک استان برجستهای است؛ در این تردیدی نیست.
بههرحال این کار کار باارزشی است؛ امروز کار تجلیل از شهدا و حفظ یاد گرامی این عزیزان یک فریضه است. بعضیها میخواهند این را به فراموشی بسپرند؛ همان کسانی که با معارف انقلاب و آرزوهای انقلاب و اهداف انقلاب میانهی خوبی ندارند، با حفظ یاد شهیدان هم سرِ سازگاری ندارند و دوست نمیدارند. لکن مردم ما شهدا را دوست میدارند؛ بهخاطر اینکه شهدای ما ایثار کردند؛ از حیات خودشان، از آسایش خودشان گذشتند؛ رفتند در میدانهای نبرد و جان خودشان را تقدیم کردند. این چیز کوچکی نیست؛ این خیلی بزرگ است. در مقام توصیف، انسان میتواند حرفهای زیادی بزند امّا در مقام عمل، عملْ کار همه نیست؛ ایمانهای بالا، عزمهای استوار و پولادین لازم است که انسان بتواند در این میدان وارد بشود و شهدا این کار را کردند. کاری که تا حالا کردید و گزارشش را دادید، خیلی خوب است؛ همین کارها کارهای خوبی است؛ یعنی هم ضبط خاطرات اینها و تجلیل از یاد اینها و نام اینها، ترویج تصاویر اینها یا کلماتی که از اینها نقل میشود، کارهای بسیار خوبی است. این فهرستی که شمردید در مورد اقداماتی که انجام گرفته، خیلی خوب است منتها هدفتان این باشد که معارف مربوط به شهادت و همان معنای ایثار و ایمان در مخاطبین امروز شما به معنای عمیق کلمه نافذ باشد.
مخاطبین همیشه یکجور نیستند؛ بله، بنده عقیدهام این است که جوان امروز از جوان دههی ۶۰ توانایی و همّت و عزم و ایمانش کمتر نیست؛ این اعتقاد من است براساس آشنایی و آگاهی و گزارش و مطالعهی میدان؛ این را عقیده داریم منتها به این توجّه بشود که امروز جوان کشور ما در معرض تهدیدهای خطرناک فکری است. در دههی ۶۰ این معنا نبود، نه اینکه انگیزه نبود، انگیزهی تخریب، دههی ۶۰ و امروز و دیروز ندارد، همیشه وجود داشته است و وجود خواهد داشت، [امّا] ابزار اینقدر نبود؛ امروز ابزارها زیاد است، امروز این وسایل ارتباطی که وجود دارد که یک حرف و یک فکر غلط را میتواند به شکل وسیعی توسعه بدهد، آنروز وجود نداشت؛ امروز در اختیار همه هست؛ به اینها باید توجّه کرد. حالا شما اشاره کردید که در تلفن همراه فرض کنید که این اقدامات را کردید، خیلی خب؛ اینها خوب است؛ من اینها را نفی نمیکنم منتها نگاه کنید ببینید که چه چیزی است که میتواند دل این جوان را درگیر کند با مسئلهی ایمان، با مسئلهی ایثار، پایبندی او را عمیقتر و وابستگی او را به این فکر مستحکمتر کند، این را مطالعه کنید؛ این چیزی نیست که بهآسانی انسان بتواند به آن دست پیدا کند. هم مخاطب را باید شناخت که امروز مخاطبین ما دهها میلیون هستند که بسیاری جوانند؛ اعم از آنهایی که در دانشگاهند یا در دبیرستانند یا در فضاهای دیگری زندگی میکنند؛ اینها همه مخاطبان ما هستند، هم مخاطب را باید شناخت، ظرفیّتهای او را باید دانست؛ هم چگونگی حرفزدن با مخاطب را باید یاد گرفت. این خیلی مهم است؛ ببینید چه چیزی را باید بگویید. شماها نیّتهایتان خیلی خوب است، در این تردیدی نیست؛ هم نیّتتان خوب است، هم تلاش و توانتان خوب است منتها بعضی از کارها هست که احتیاج دارد به اینکه انسان با متخصّصین کار، با کسانی که در این زمینهها تجربه دارند مشورت بکند؛ این را از یاد نبرید و ببینید چهجور میتوانید؛ حالا فعلاً شما در محیط استان فکر کنید؛ ایشان فرمودند استان کوچکی است، خیلی هم کوچک نیست؛ یعنی از لحاظ گستردگی، استان کوچکی نیست؛ حالا ممکن است کمجمعیّت باشد - خیلی پر جمعیّت نیست - امّا استان کوچکی نیست. مناطق این استان از لحاظ فرهنگ با هم متفاوتند؛ یعنی فرض کنید سمنان و شاهرود یکجور نیستند؛ شماها که اهل استانید، بهتر از من میدانید، من هم با استان شما آشنا هستم. شما ببینید با این مخاطبی که اهل این استان است و با تنوّع فرهنگیای که در استان وجود دارد، چهجور میتوانید حرف بزنید و آن حرفی که باید بزنید چیست تا آن حرف تأثیر بگذارد؛ آنوقت این کنگرهی شما اگر این نتایج را بتواند به دست بیاورد، واقعاً یک کار برجسته خواهد شد؛ یعنی کار بزرگی خواهد شد. از آقایان علما استفاده کنید، از کسانی که تجربهی مسائل ارتباطی دارند استفاده کنید و از بین این مسائلی که وجود دارد گزینش کنید. از هنر حدّاکثر استفاده را باید کرد؛ اشاره کردید به سرود؛ این خیلی مهم است. اگر بتوانید یک سرود زیبای اثرگذار خوشمضمون درست کنید، جوری که بچّهها وقتی در کوچه راه میروند، از خانه به مدرسه میروند، زیر لبشان آن را زمزمه کنند، یک کار بسیار بزرگی کردهاید؛ یعنی استفادهی از هنر به شکل صحیح؛ این کار شما را آسان میکند، تسهیل میکند. بههرحال باید تلاش کرد، باید کار کرد.
کشور امروز خوشبختانه درگیر جنگ نظامی نیست امّا درگیر جنگ سیاسی است، درگیر جنگ اقتصادی است، درگیر جنگ امنیّتی است و بالاتر از همه درگیرجنگ فرهنگی است؛ یعنی یک جنگ است. یعنی این را اگر کسی نداند، آنوقت خواب خواهد ماند؛ اگر کسی نداند خواب خواهد ماند. همینقدر که ندانید دشمن در صدد حمله است و این حمله از کجا است و چگونه است، باید مطمئن باشید شکست میخورید؛ باید بدانید که دشمن چهکار میکند. امروز صحنهی کشور این است. اینکه ما میگوییم (جنگ فرهنگی)، (جنگ اقتصادی)، این هیچ منافات ندارد با اینکه احساس آرامش هم در کشور بشود. ما طرفدار احساس امنیّتیم، ما میخواهیم احساس امنیّت بشود؛ یعنی بگیر و ببند و بزن و بکوبی وجود نداشته باشد؛ همه احساس امنیّت بکنند؛ ما این را دوست میداریم؛ این منافات ندارد با آن حرفی که گفتیم که دشمن دارد به شکل ویژهی ممکن با ما مبارزه میکند. آن شکل ویژه را باید شناخت و راه مقابلهی با آن را پیدا کرد؛ انواع و اقسام شیوهها هست؛ منتها حالا بعضیها نمیخواهند این را بفهمند، نمیخواهند باور کنند، چون اگر چنانچه باور کنند تکلیف به گردنشان میگذارد؛ بعضیها هم کشش آن را ندارند. امّا واقعیّت قضیّه این است؛ یعنی امروز در زمینههای مختلف - همانطور که عرض کردیم، هم در زمینهی اقتصادی، هم در زمینهی فرهنگی، هم در زمینهی سیاسی - یک جنگی در کشور وجود دارد. وَ اِنَّ اَخَا الحَربِ الاَرِق؛(۴) کسی که اهل مبارزه است بیدار است؛ بعد فرمود: وَ مَن نامَ لَم یُنَم عَنه؛(۵) اگر شما در جبهه خوابت برد، معنایش این نیست که طرف مقابل هم خوابش برده و او هم غافل است؛ اگر تو از او غافل شدی، نشانهی این نیست که او هم از شما غافل است؛ نخیر، شما ممکن است خوابت ببرد، [امّا] او بیدار باشد؛ این را باید توجّه داشت؛ لذاست که عرصه عرصهی مهمّی است.
بههرحال ما تشکّر میکنیم از شما آقایانی که همّت کردهاید و تلاش کردهاید و این حرکت را راه انداختهاید؛ ده سال هم زمان خوبی است برای یک چنین کارهای دامنهدار. آقای شاهچراغی اشاره کردند که ده سال است کار میکنید؛ من خوشم میآید از این کارهایی که با فرصت و با طمأنینه انجام میگیرد؛ اینکه حالا تَروچسب(۶) امروز تصمیم بگیریم و شش ماه دیگر بخواهیم راه بیندازیم، این نمیشود؛ باید با تأنّی و با طمأنینه باشد؛ خب با طمأنینه کار را انجام دادید، انشاءاللّه که خداوند از شماها قبول کند و موفّق باشید.
۱) پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، آقایان حجتالسلاموالمسلمین سیدمحمد شاهچراغی نماینده ولیفقیه و امام جمعهی سمنان و سردار شاهچراغی فرماندهی سپاه قائمآلمحمد عجاللهتعالیفرجهالشریف استان سمنان به ارائه گزارش پرداختند.
۲) این کنگره در تاریخ ۱۳۹۴/۲/۱۷ در سمنان گشایش مییابد.
۳) این جملات به حالت مطایبه بیان شده است.
۴) نهجالبلاغه، نامهی ۶۲
۵) همان
۶) سریع، تند
بیانات در دیدار فرماندهان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی
تاریخ: 1394/02/06
بیانات در دیدار فرماندهان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی
در حسینیه امام خمینی رحمهالله
بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)
اوّلاً خوشامد میگویم به همهی برادران عزیز، خواهران عزیز، مسئولان و بلندپایگان نیروی انتظامی - که یکی از برجستهترین و مهمترین نیازهای ملّی را تأمین میکنید و این وظیفهی بزرگ را بر دوش گرفتهاید - به وزیر محترم کشور(۲) هم که تشریف دارند خوشامد عرض میکنیم. انشاءالله همهتان موفّق و مؤیّد باشید.
باید همه به یکدیگر تبریک عرض کنیم [این] توفیق الهی را که توانستیم بار دیگر وارد ماه رجب بشویم. ماه رجب یک فرصت تقرّب به ارزشهای الهی و تقرّب به ذات مقدّس پروردگار و فرصت خودسازی است. این ایّامی که در روایات ما بهعنوان ایّام برجسته معرّفی شدهاند، اینها همه فرصتند؛ هر فرصتی هم نعمت است و هر نعمتی هم نیازمند شکر و سپاس است. شکر و سپاس نعمت هم این است که انسان نعمت را بشناسد، بر طبق اقتضای این نعمت رفتار کند، از آن بهره ببرد، نعمت را از خدا بداند و آن را در راه خدا به کار ببرد؛ ماه رجب از این نعمتها است. بعد هم ماه شعبان است که آن هم نعمت دیگری است و این دو ماه از نظر کُمَّلین(۳) و اهل توحید و اهل معنا مقدّمهی ماه رمضانند؛ و ماه رمضان ماه عروج است، ماه رفتن به معراج است، ماه تزکیه است، ماه تصفیه است که همهی ما به اینها احتیاج داریم. از ماه رجب قدردانی کنید؛ در این ماه توسّلات خودتان به درگاه پروردگار عالم را هرچه میتوانید بیشتر کنید؛ به یاد خدا باشید و کار را برای خدا انجام بدهید؛ این تلاشی که میکنید، این زحمتی که میکشید، برای خدا قرار بدهید.
کار شما از جملهی کارهایی است که خیلی راحت میتواند نیّت الهی و قصد قربت در آن راه پیدا کند. همهی کارها را میشود برای خدا انجام داد؛ حتّی تلاش معاش را هم میشود برای خدا انجام داد و قصد الهی کرد؛ امّا در بعضی از کارها قصد خدایی کردن خیلی راحتتر است؛ از جمله کار شما. چون کار شما خدمت به جامعه است، خدمت به مردم است، خدمت به جمهوری اسلامی است، خدمت به اسلام است، نصرت اسلام است. همین آیهای که الان این جوان عزیز اینجا خواندند که (یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا کونوا اَنصارَ الله)(۴) - نصرت خدا کنید؛ جزو ناصران و کمککنندگان و نصرتکنندگان خدا باشید - خب، یکی [از مصادیقش] همین است؛ کار شما جزو کارهایی است که حقیقتاً میتواند نصرت اسلام باشد، نصرت دین باشد، کمک به مردم باشد. بنابراین قصد قربت، که شما بگویید خدایا! من این خدمتی که میکنم، این ساعتی که در اداره هستم، این ساعتی که سر پُست هستم، این تلاشی که برای بهبود کار انجام میدهم، این پنج دقیقهای که بیشتر از وقت مقرّر در اداره میمانم و کار انجام میدهم، این را برای تو انجام میدهم، فرصتی است برای اینکه کار شما برای خدا انجام بگیرد. از برکات این ماه استفاده کنید که از جمله همین است که عرض کردم.
اوّلاً لازم است من تشکّر کنم از نیروی انتظامی. خب، کارهای خوبی انجام میگیرد؛ ممکن است انسان در یک مورد، دو مورد، پنج مورد یک ایرادهایی هم داشته باشد، لکن حقیقت این است که تلاشی که نیروی انتظامی در سطح کشور دارد انجام میدهد، حقّاً و انصافاً تلاش قابل تقدیری است. یک نمونهاش این زحمات شماها در ایّام عید است؛ ایّام عید همهی مردم در خانههایشان هستند، با خویشاوندانشان هستند، پهلوی فرزندانشان هستند، [امّا] جوانهای شما، بچّههای شما، مأموران شما در جادّهها، در شهرها - اینجا و آنجا - سرگرم و دلنگرانِ وضع دیگران و راحتیِ دیگرانند؛ در جادّه یکجور، در شهر یکجور، در کلانتریها یکجور، در خیابانها یکجور؛ این خیلی باارزش است و لازم است تشکّر کنیم؛ و من تشکّر میکنم.
اهمیت نیروی انتظامی که اینقدر ما روی آن تکیه میکنیم، ناشی از اهمیت مأموریّت نیروی انتظامی است. اهمیت هر انسانی بهقدر آن مسئولیّتی است که بر دوش میگیرد و این انسان یا این مجموعه یا این سازمان به همان اندازه اهمیت پیدا میکند. مأموریّتی که شما آن را بر عهده گرفتهاید، استقرار امنیت در کشور است. امنیت خیلی مهم است؛ آنجایی که امنیت نیست، مردم قدر امنیت را میفهمند؛ آنجایی که مرد از خانه خارج میشود، زن از خانه خارج میشود، جوان و فرزند از خانه خارج میشوند بدون اینکه خاطرجمع باشند که دوباره به خانه بر خواهند گشت؛ خیابان ناامن است، کوچه ناامن است، بیابان ناامن است، حوادث در انتظار شهروندان است؛ آنجایی که انسانها در داخل خانهی خودشان احساس ناامنی میکنند، اینجا است که انسان میفهمد امنیت چقدر مهم است. ایجاد این امنیت، استقرار این امنیت، عمومیّت بخشیدن به این امنیت، کار شما است. مهمترین سازمانی و مجموعهای که این وظیفهی مهم را بر دوش گرفته است، نیروی انتظامی است و این خیلی کار مهمّی است. بنابراین سازمان با نگاه به این مأموریّت اهمیت پیدا میکند.
خب، امنیت هم یک امر تبلیغاتی و زبانی نیست که انسان بگوید آقا، ما امنیت ایجاد کردیم. شما اگر صدبار در اطّلاعیّهها، اعلامیّهها و گفتارها بگویید که بله، ما این خیابان را امن کردیم، بعد شب که مردم در این خیابان رفتوآمد میکنند، با عوارض ناامنی مواجه بشوند، خب آن گفتهها اثری نمیکند: (دوصد گفته چون نیم کردار نیست)؛ مردم باید احساس امنیت بکنند. احساس امنیت هم متوقّف است بر وجود واقعی امنیت؛ امنیت باید واقعاً وجود داشته باشد. خب، البتّه کارهای خوبی انجام گرفته؛ آمارهایی که فرماندهی محترم بیان کردند، بنده هم در گزارشها این آمارها را دیدهام و اینها هم باارزش است، منتها به این نباید اکتفا بکنید؛ باید نیّتتان، همّتتان این باشد که هرچه ممکن است، این سطح امنیت را و ایمنیبخشی را بالا ببرید. اینکه ما مثلاً فرض کنید از حوادث جادّهای فلان مقدار درصد کم کنیم، کافی نیست؛ باید همّتتان این باشد که حوادث جادّهای اتّفاق نیفتد؛ سرقت اتّفاق نیفتد؛ ایجاد ناامنی در داخل شهرها و از این قبیل حوادثی که هست اتّفاق نیفتد؛ همّت باید این باشد. وقتی همّتتان را بر این گماشتید، طبعاً کار، بیوقفه انجام میگیرد، یعنی کاری که انجام میدهید از دُور نمیافتد.
یک مسئلهی مهم این است که امنیت اجتماعی و امنیت فردی که میگوییم، صرفاً این نیست که شما از خانه که بیرون میآیید تا اداره یا دکّان و محلّ کسب یا مدرسه، فرض کنید کسی در خیابان به شما چاقو نزند. خب بله، این یکی از شُعب امنیت است که تعرّض جسمی به انسان نشود - بلاشک این هست - امّا در کنار این، امنیتهای رقیقتر از لحاظ رؤیت و مشاهده امّا گاهی بمراتب خطرناکتر وجود دارد. فرض کنید ناامنیای که ناشی است از ترویج موادّ مخدّر؛ اگر چنانچه محیط گردشگاه ما، محیط بوستان ما، محیط خیابان ما، محیط مدرسهی ما جوری باشد که آن کسی که وارد آنجا میشود - بخصوص جوانها؛ عمدتاً جوانها - در مقابل ترویج موادّ مخدّر ایمنی نداشته باشند، این ناامنی ناامنی خیلی خطرناکی است. اگر فرض بفرمایید جوانهای ما در مقابل کشاندن به سمت فحشا و منکرات، ایمنی نداشته باشند، این ناامنی بزرگی است. شما لابد اطّلاع دارید، ما هم گزارشهایی داریم که افرادی با خرج پول و با الهام از مراکز دستوردهنده، سعیشان این است که جوانهای ما را در محافل شبانه در جاهای گوناگون به سمت فحشا و به سمت منکرات بکشانند! این غیر از این است که حالا یک جوانی یک حرکت غلط غیر شرعی انجام میدهد؛ نه، این کشاندن جوانها به سمت منکرات ناامنی است؛ شما باید نگذارید؛ باید مانع بشوید. اینکه مثلاً فرض بفرمایید خیابان ما از لحاظ ایجاد حوادث گوناگون جسمانی ایمن باشد امّا جوان ما ایمن نباشد که او را با وسوسهها از داخل مدرسه، از داخل دانشگاه، از داخل پارک، از داخل فروشگاه، از داخل رفاقتهای خیابانی بکشانند به یک محفل شبانهای و او را با فحشا و منکرات و مانند اینها آشنا کنند یا غرق در این چیزها بکنند؛ یا تجاوزهای ناموسی؛ اینها چیزهایی است که جزو مسائل مهمّ امنیت است. یعنی اگر ما امنیتی داشته باشیم که این چیزها در آن ملاحظه نشود، این در واقع امنیت نیست. بالاخره موادّ مخدّر، دزدی ناموسی، کشاندن به فحشا و مانند اینها مسائل بسیار مهمّی است.
یک مسئله هم این است که من شنیدهام که گاهی اوقات در بعضی از خیابانها این جوانهایی که مست ثروتند - مست غرور ثروت - سوار ماشینهای آنچنانی میشوند و در خیابان بنا میکنند به جَوَلان دادن و رفتوآمد کردن و محیط خیابان را ناامن [کردن]؛ اینها هم ناامنی است. بایستی در قبال هر نوع ناامنی برنامه داشت و حرکت کرد و کار کرد. اینها چیزهایی است که جوانب گوناگون امنیت است.
یک مسئلهی مهمّ [دیگری] که وجود دارد - که بنده بارها تکرار کردهام - مسئلهی اقتدار نیروی انتظامی است. نیروی انتظامی در مسئولیّت خود که ایجاد امنیت است، مظهر حاکمیّت جمهوری اسلامی است. یعنی جزو وظایف جمهوری اسلامی این است که در جامعه امنیت ایجاد کند. امنیت اخلاقی، امنیت اجتماعی - همانطور که شرح دادید - جزو وظایف ما است؛ جزو وظایف جمهوری اسلامی است؛ نمیتوانیم اینها را رها کنیم. مظهر این امنیت و عامل وسطِ میدانِ این امنیت عبارت است از نیروی انتظامی؛ بنابراین بایستی اقتدار داشته باشید؛ باید بتوانید مقتدرانه عمل کنید؛ باید بتوانید با قاطعیّت عمل کنید. منتها نکتهی کار این است که اقتدار را با ظلم نباید اشتباه کرد؛ اقتدار را با حدومرز نشناختن و بیمهار حرکت کردن نباید اشتباه کرد. مثلاً فرض کنید در بعضی از کشورها - فرضاً در آمریکا - پلیس خیلی مقتدر است؛ آدمهای عضلانی را هم پشت دوربینها و مانند اینها نشان میدهند که اینها بهعنوان پلیس آمدهاند وسط میدان و دارند قبضوبسط میکنند؛ خب بله؛ لکن میزنند بیگناهها را میکُشند؛ کسی را بهعنوان اینکه مثلاً میخواسته اسلحه بکِشد، پانزده شانزده گلوله میزنند و پدرش را درمیآورند، نابودش میکنند - این اقتدار اقتدار مطلوبی نیست؛ اقتدار همراه با ظلم است؛ این اقتداری است که درنهایت، ایجاد امنیت نمیکند، ایجاد ناامنی میکند؛ خود این، عامل ناامنی میشود - بعد هم که میروند دادگاه، دادگاهها هم اینها را تبرئه میکنند که میشنوید. این قضایا امروز متأسّفانه در دنیای بیاعتنای به ارزشهای معنوی خیلی زیاد است که مشاهده میکنید. حالا بامزه اینجا است که در آمریکا که بهاصطلاح رئیسجمهور هم یک سیاهپوست است، درعینحال نسبت به سیاهپوستان این حالات و این کارها دارد انجام میگیرد .بهمناسبت اینکه یک روزی بردهداری را یک شخصی، یک رئیس جمهوری حذف کرده است، جشن میگیرند - که آن هم محلّ اشکال است؛ آن هم محلّ ایراد اساسی است؛ یعنی آبراهام لینکلن که میگویند این را حذف کرده است، بر حسب دقّتهای تاریخیای که کسانی کردهاند، واقعیّت قضیّه این نیست؛ مسئله مسئلهی حذف بردگی نیست؛ مسئله مسئلهی شمال و جنوب بود و جنگهای دامنهدار و ریشهدار چندسالهی شمال و جنوب آمریکا و بحث دعوای بین زمینداری و کشاورزی از یک طرف و صنعت از یک طرف؛ دعوا سر این حرفها بود؛ بحث این نبود که واقعاً بهخاطر احساسات انساندوستانه [باشد] - امّا در همان حال، سیاهها مورد ظلم قرار میگیرند، مورد بیاعتنایی قرار میگیرند، مورد تحقیر قرار میگیرند؛ بعد هم که جانشان [در خطر است]. اینجور اقتداری درمورد پلیس، مطلوب اسلام و مطلوب ما نیست؛ نه، ما این را که بیاییم و حالت و شکل بهاصطلاح بازی سینمایی و هالیوودی بدهیم به کار پلیس خودمان در خیابان، نمیپسندیم. ما میخواهیم کار بهمعنای واقعی کلمه انجام بگیرد؛ یعنی قاطعیّت، اقتدار درعینحال با عدالت، با مروّت، با ترحّم؛ جاهایی بایستی با ترحّم همراه باشد؛ این مظهر اسلام است. ذات مقدّس پروردگار از این طرف رحمانِ رحیم است، از آن طرف صاحب عذاب الیم است؛ یعنی این دو در کنار هم مورد توجّه قرار میگیرد. این باید بیاید همینطور در پایین این هرم و پخش بشود در زندگی ما و رفتارهای ما و کارهای ما که ازجمله درمورد پلیس این معنا بایستی وجود داشته باشد.
یک مسئلهی دیگری هم که خیلی بهنظر من مهم است قانونگرایی است. این قانونگرایی دو عرصه دارد؛ یک عرصه در مواجههی با مردم؛ یعنی شما ببینید که کجا تخلّف از قانون میشود، آنجا در مقابلش بِایستید، یک عرصهی دیگر در درون سازمان؛ بهمعنای اینکه عضو نیروی انتظامی در داخل سازمانِ نیرو بهمعنای واقعی کلمه قانونگرا باشد و رعایت قوانین را بکند؛ آنجا قانونگرایی بایستی بیش از همهجا در جریان باشد؛ و طبعاً سلامت نیرو؛ سلامت. من به فرماندهان محترم قبلی هم در طول این چند سال همواره سفارش میکردم، حالا هم به فرماندهی محترم و مسئولان نیروی انتظامی تأکیداً سفارش میکنم که مسئلهی سلامت نیرو را دستِکم نگیرید؛ سلامت نیرو. شما با نیروهای نظامی دیگر فرق دارید؛ شما بین مردمید و مردم با شما مماسّند؛ خدای نکرده هرگونه تخلّفی، اشکالی، ایرادی، کجرفتاریای، بدعملیای فوراً بین مردم منعکس میشود؛ بیش از سایر دستگاهها. شاید کمتر دستگاهی در سطح کشور داریم که بهقدر شما با مردم مخلوط باشد و همراه باشد؛ لذا اگر خدای نکرده اشکالاتی وجود داشته باشد، خطایی باشد، خیانتی باشد، مشکلی باشد، بلافاصله در بین جامعه منعکس میشود؛ وقتی منعکس شد، آنوقت فقط آبروی نیروی انتظامی نیست که میرود - همانطور که عرض کردیم، نیروی انتظامی نمایندهی حاکمیّت اسلامی است، نمایندهی نظام جمهوری اسلامی است در مردم - آبروی همه خواهد رفت. این است که خیلی به مسئلهی سلامت نیرو اهمیت بدهید. داخل کلانتریها، در خیابان، در جادّه، در همهجای دیگر واقعاً توجّه بشود به این معنا که سلامت نیروی انتظامی و عناصر نیرو حفظ بشود. حقیقتاً نیروی انتظامی میتواند به جمهوری اسلامی آبرو بدهد. یعنی اگر فرض کنیم پنج یا ده دستگاه دیگر هم به وظایفشان عمل نکنند امّا نیروی انتظامی یک نیروی انتظامیِ صحیحالعمل، درستکار، قوی، قاطع و دارای شرایط لازم باشد، نظام جمهوری اسلامی را در چشم مردم آبرومند خواهد کرد؛ میتوانید مایهی آبرو باشید. نقطهی مقابلش هم خدای نکرده ممکن است اتّفاق بیفتد؛ لذا اینها را بایستی توجّه کرد که عمده، صیانت سازمانی است؛ در درون سازمان، این صیانتِ لازم انجام بگیرد که این طبعاً به بیرون منعکس خواهد شد.
خب، در گزارش فرماندهی محترم، این بود که توجّه به جهات معنوی و اخلاقی و جهات دینی و اعتقادی و مانند اینها مورد توجّه و برنامهریزی است؛ بسیار خوب است. پیشرفتهای کاریِ علمی و اتّکاء به ابتکارات علمیای که روزبهروز در دنیا بهوجود میآید، بسیار کار لازمی است که این، ارتقای سازمانی را ایجاد میکند. به خدای متعال توکّل کنید؛ کار را برای خدا انجام بدهید؛ درست انجام بدهید؛ انشاءالله خدای متعال هم برکت خواهد داد؛ هم به کار شما برکت خواهد داد، هم انشاءالله وجود شما را مایهی برکت برای نظام جمهوری اسلامی خواهد کرد. دعایتان میکنیم؛ خداوند انشاءالله همهی شما را موفّق بدارد؛ مؤیّد باشید و بتوانید کارهای لازم را انجام بدهید. در بخشهای مختلف کارهایی هست که مشترک است، باید مسئولین هم همکاری کنند و انشاءالله با همکاری بتوانید کارهای بزرگ را انجام بدهید.
والسّلامعلیکمورحمةاللهوبرکاته
۱) این دیدار همزمان با برگزاری بیستمین همایش سراسری فرماندهان این نیرو - که در روزهای ۵ و ۶ اردیبهشت سال جاری در تهران تشکیل شد - برگزار شد. قبل از شروع بیانات معظّمٌله، سرتیپ حسین اشتری (فرمانده نیروی انتظامی) گزارشی ارائه کرد.
۲) آقای عبدالرّضا رحمانیفضلی (وزیر کشور و جانشین فرمانده کلّ قوا در نیروی انتظامی)
۳) انسانهای کامل
۴) سورهی صف، بخشی از آیهی ۱۴