بیانات مقام معظم رهبری
بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان
تاریخ: 1394/08/12
بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان
در آستانهی روز ملّی مبارزه با استکبار جهانی
بسماللهالرّحمنالرّحیم
والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین. السّلام علی الحسین و علی علیّبنالحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
جلسهی جوانان عزیز، دانشجو، دانشآموز در روزهایی که بهعنوان مقابله و مبارزهی با استکبار نامیده شده است، بسیار مغتنم است. جمعی که در اینجا تشریف دارید، یک نمونهای هستید از مجموع جوانهای هوشیار ملّت ما؛ و نه فقط جوانها بلکه انسانهای آگاه، اهل تحلیل، اهل بصیرت، همه همین مواضعی را دارند که شما امروز در اینجا ابراز کردید با شعار خودتان، با بیانات خودتان.
ایّام، ایّام مرتبط با حسینبنعلی (علیهالسّلام) است، روزهای شور و هیجان تاریخیِ امّت مسلمان است، مخصوص شیعه هم نیست، غیر شیعیان هم حرکت حسینبنعلی (سلاماللهعلیه) را یک حرکت بزرگ، عظیم، درسآموز، الگو برای ملّتها میدانند، آنهایی که میشناسند؛ بیخبرها، بیاطّلاعها حسابشان جدا است. ملّت ما هم از جملهی افتخاراتش یکی این است که با سیّدالشهداء آشنا است، با کربلا آشنا است، با مسائل مهمّی که در ذیل ماجرای عاشورا یا در ضمن آن ماجرا مطرح است، آشنا است.
این روزها روزهای زینب کبرا است (سلاماللهعلیها) و زینب کبرا (سلاماللهعلیها) همان کسی است که ماجرای عاشورا را زنده نگه داشت، مانع شد از اینکه این ماجرا در خلال افسونهای سیاسی دستگاه حاکم آن روز از بین برود و فراموش شود یا در تاریخ کهنه شود؛ مسئله را زینب کبرا (سلاماللهعلیها) زنده نگه داشت؛ بنابراین روزهای مهمّی است.
برههی تاریخی ما هم برههی تاریخی مهمّی است؛ ملّت ایران در حال تثبیت عزّت خود و در راه ترسیم نقشهی کلان پیشرفت خود به سمت آرمانها است. بنابراین آگاهی جوانها مهم است، بصیرت نسبت به وضعیّت موجود مهم است و این جمع، فرصتی است برای اینکه در این زمینهها قدری صحبت بشود.
اوّلاً این نکته را عرض بکنیم که این، پایهی خیلی از بحثهای ما است، مبارزهی با استکبار در انقلاب اسلامی و در میان ملّت ما یک حرکت معقول و منطقی و دارای پشتوانهی علمی، و یک حرکت خردمندانه است، برخلاف آنچه بعضی میخواهند وانمود بکنند که این یک حرکت شعاری است، احساساتی است، متّکی به منطق و عقلانیّت نیست، بعکس، حرکت ملّت ایران یک حرکت متّکی به عقلانیّت است. از دین و آیهی قرآن و آنچه الهام دینی است فعلاً صرفنظر میکنیم؛ (اَشِدّآءُ عَلَی الکُفّار) و (رُحَمآءُ بَینَهُم)(۱) و (قاتِلوا اَئِمَّةَ الکُفر)(۲) را فعلاً کنار میگذاریم، چون کسانی به این چیزها معتقد هم نیستند یا باور هم ندارند؛ به تجربهی ملّت ایران تکیه میکنیم.
حادثهای در کشور ما در سال ۱۳۳۲ اتّفاق افتاد -حادثهی بیستوهشتم مرداد- که یکی از حوادثی است که ملّت ایران را با تجربهها آمیخته میکند، مانع از خطا و اشتباه دیدِ او میشود؛ در این حادثه یک تجربهی بزرگ برای ملّت ایران به وجود آمد، این تجربه را هرگز نباید فراموش کرد؛ بله، از سال ۳۲ تا حالا شصت سال میگذرد. اوّلاً در خلال این شصت سال این قبیل حوادث تکرار شده است، ثانیاً حادثهی تاریخی وقتی حامل درس است، گذشت زمان تأثیری ندارد و باید از آن درس گرفت. حادثه از این قرار بود که دولت مصدّق که نفت را، منبع ثروت ملّی کشور را از چنگ انگلیسیها و از دست انگلیسیها با کمک افرادی که بودند -مرحوم آیتالله کاشانی و دیگران- توانست خارج کند، یک اشتباه تاریخی انجام داد و آن تکیهی به آمریکا بود. در مقابلِ دشمنی انگلیسها، فکر کرد باید یک پشتیبانی در عرصهی بینالمللی داشته باشد، این پشتیبان آن روز از نظر او آمریکا بود؛ به آمریکاییها اعتماد کرد؛ امید او به آمریکاییها بود. از این خوشبینی و سادهاندیشی، آمریکاییها استفاده کردند، [کودتای] بیستوهشتم مرداد را به راه انداختند. یک مأمور آمریکایی با نام و نشان مشخّص که کاملاً مضبوط [است] و ما میشناسیم، میدانیم -اسمش هم در تاریخ هست- بلند شد آمد اینجا؛ آمریکایی بود، رفت در سفارت انگلیس یا در سفارت یک کشور غربی یا شاید هم کانادا مستقر شد و پولی را که آورده بود تقسیم کرد، افرادی را با خودش همراه کرد؛ عناصر و عوامل داخلی خائن هم وجود داشتند؛ کودتای بیستوهشتم مرداد را راه انداخت و همهی زحماتی را که ملّت ایران در ظرف دو سه سال -دوران ملّی شدن صنعت نفت- کشیده بودند، بر باد داد. مصدّق را هم گرفتند، بردند زندانی کردند و محمّدرضای پهلوی را که از ایران فرار کرده بود، برگرداندند، به سلطنت نشاندند؛ و ۲۵ سال از سال ۳۲ تا سال ۵۷ این ملّت، زیر یوغ حکومت تحمیلی و وابستهی پهلوی به انواع خفّتها، انواع فشارها، انواع سختیها مبتلا شد؛ آمریکاییها [این کار را] کردند. مستشاران نظامیشان ارتش ما را تصرّف کردند، عوامل اقتصادیشان سیاستهای اقتصادی خود را پیش بردند؛ علاوه بر اینها -اینها کارهای ظاهری و مشهود بود- کارهای غیر مشهودی کردند که هنوز تحلیلگران ما متأسّفانه نرسیدهاند که به حرکات غیر مشهودِ در جهت نابودی ثروتهای معنوی و انسانی ملّت ایران که از طرف آمریکاییها در ایران در این ۲۵ سال انجام گرفت، رسیدگی کنند؛ هنوز نتوانستهاند. اینها مسائلی است که جای تحقیق دارد و جای دنبالگیری دارد. ۲۵ سال اختناق، فشار بر ملّت ایران، ضایع کردن منابع انسانی این کشور، غارت منابع طبیعیِ این کشور، بدنام کردن ملّت ایران در میان ملّتهای مسلمان در منطقه، کارهایی بود که آمریکاییها در این مدّت کردند. چقدر انسانها کشته شدند، چقدر انسانها زندان رفتند، چقدر انسانها شکنجه شدند، در داخل کشور چه سیاستهای خائنانهای علیه ملّت ایران انجام گرفت که همه در سایهی حضور آمریکاییها و حضور دولت دستنشاندهی آمریکاییها در ایران [بود] و بهخاطر اعتمادی که آن روز، آن آقا از روی سادهاندیشی به آمریکا کرد.
خب، ملّتها در مقابل حوادث دوجورند؛ بعضی از ملّتها حادثه را، سختی را، شکنجه را لمس میکنند امّا نمیتوانند یک تحلیل و یک جمعبندی درستی برای خودشان به وجود بیاورند که این جمعبندی آنها را به حرکت متقابل وادار کند؛ بعضی ملّتها اینجورند. ملّتهایی که رهبران کارآمد و شایستهای داشته باشند، نه، سختیها را تحمّل میکنند امّا در کنار آن، آگاهیها و بصیرتها و راهحلها و تقویت باورهای صحیح و منطقی را هم دنبال میکنند؛ ملّت ایران از این قبیل بود. خدای متعال تفضّل کرد، رهبری امام بزرگوار را به این ملّت بهعنوان یک موهبت بزرگ داد، امام بزرگوار ملّت را آگاه کرد، بصیرت بخشید، سختیها را خودش تحمّل کرد، زندان رفت، تبعید شد، دست برنداشت؛ بتدریج این آگاهی و بصیرت همهگیر شد، تا در سالهای ۵۶ و ۵۷ به شکل یک حرکت عمومی در میان ملّت ایران درآمد. این حرکت هدفش و آماج حملهاش فقط دستگاه سلطنت نبود، آمریکا هم بود. ملّت میفهمیدند، میدانستند که پشت سر این جنایاتی که دارد علیه آنها و علیه کشور در داخل انجام میگیرد، آمریکا است؛ این را فهمیدند. امام بزرگوار ما در سال ۴۲، در اوایل شروع نهضت اسلامی فرمود: رئیسجمهور آمریکا مبغوضترین افراد امروز در ایران است.(۳) این معنا را القا کرد به افکار عمومی؛ تبیین کرد برای مردم که هرچه هست زیر سر آمریکا است؛ شرارتها زیر سر آمریکا است. خب، این مبارزه به نتیجه رسید.
هرجا ملّتها حرکت کنند، ایستادگی کنند، صبر و مقاومت نشان بدهند، پیروزی قطعی است؛ همهجا همینجور است. اشکال کار مبارزاتی که به شکست میانجامد، این است که یا ملّتها طاقت ندارند و ایستادگی نمیکنند، یا رهبرانی که بتوانند اینها را درست اداره کنند ندارند. ما در زمان این سالهای اخیر دیدیم جاهایی را که ملّتها حرکت کردند، عزم و ارادهی خودشان را نشان دادند، به نتایجی هم رسیدند؛ [امّا] رهبرانی که بتوانند اینها را درست اداره کنند، هدف را درست تشخیص بدهند، راه را در مقابل مردم درست ترسیم کنند، وجود نداشتند، [لذا] شکست خوردند؛ این را در همین سالهای اخیر همهی شماها دیدید؛ من نمیخواهم اسم از کشوری و جایی بیاورم.
ملّت ایران راه را درست رفت، حرکت را درست انجام داد؛ رهبری مقتدر، آگاه، مصمّم و دارای توکّل به خدا، اتّکاء به خدا، اتّکاء به وعدهی الهی که (اِن تنصُروا اللهَ یَنصُرکُم)؛(۴) موجب شد که این ملّت بتواند به پیروزی برسد و حکومت تحمیلی وابستهی سیاهِ خاندان پهلوی و حکومت پادشاهی مشئوم و ننگآلود -که برای هر کشوری حکومت پادشاهی مایهی ننگ است در منطق صحیح انسانی- در ایران از بین رفت و تمام شد؛ مردم شدند صاحب اختیار.
نکتهی مهم اینجا است؛ اوّلین حکومتی و دولتی که با این حرکت مردم بجد شروع کرد مخالفت کردن، آمریکا بود. [البتّه] دولتهای دیگری هم بودند، آنها هم ایبسا ناراضی بودند از وضعی که در ایران پیش آمد لکن عکسالعمل آنچنانی نشان ندادند، بعضی از دولتها هم شاید خرسند بودند امّا دولت آمریکا به نارضایی قلبی اکتفا نکرد؛ در اوّلین ماههای پیروزی انقلاب، مجلس سنای آمریکا یک مصوّبه و قطعنامهی شدیداللحنی علیه جمهوری اسلامی ایران صادر کرد، دشمنی را بهطور عملی شروع کرد؛ این در حالی بود که هنوز سفارت آمریکا در ایران باز بود! آن کسانی که خیال میکنند رابطهی با آمریکا، دوستی با آمریکا موجب میشود که انسان از آسیب آمریکا محفوظ بماند، به این تجربهی تاریخی مراجعه کنند؛ هنوز سفارت آمریکا در ایران بود، آمریکاییها راحت در داخل کشور رفتوآمد میکردند، انقلاب موجب نشده بود که آمریکاییها را از ایران بیرون کنند؛ مثل بقیّهی دولتها سفارت داشتند، مأمورین داشتند، در اینجا داشتند زندگی میکردند؛ در همان هنگام دولت آمریکا دشمنی خودش را با انقلاب نشان داد. علاوهی بر این، محمّدرضا را که یک دشمن قطعی ملّت ایران بود، در آمریکا میهمان خودش کرد، او را بردند در آمریکا نگه داشتند، در واقع پناه دادند به دشمن ملّت ایران. خب، عکسالعمل و واکنش به این حرکت، حرکتِ دانشجویان بود؛ رفتند سفارت آمریکا را گرفتند، معلوم شد اینجا لانهی جاسوسی است، معلوم شد در طول این چند ماه بعد از پیروزی انقلاب، در این مدّت، اینجا مرکزِ توطئه علیه انقلاب بوده است؛ این را اسنادِ منتشر شدهی بعدی از داخل سفارت آمریکا نشان داد و ثابت کرد. جوانهای عزیز! اسناد لانهی جاسوسی را بگیرید بخوانید، درسآموز است. دانشجویانی که سفارت را تسخیر کردند و فهمیدند اینجا لانهی جاسوسی است، با زحمت زیاد این اسناد را -که سعی کرده بودند در کاغذخردکنها آنها را خرد کنند، نابود کنند- به هم چسباندند، با زحمت زیاد اینها را استحصال کردند و منتشر کردند؛ هفتاد، هشتاد جلد کتاب منتشر شده است. اینها نشان میدهد که آمریکاییها چه در هنگامِ اوج نهضت، چه در هنگامی که نهضت و انقلاب پیروز شده است و جمهوری اسلامی تشکیل شده است، دائم در حال توطئه علیه نظام اسلامی بودهاند؛ آمریکا این است. اینها مسائل مربوط به بعد از انقلاب است.
قبل از انقلاب، در دوران حرکت عظیم مردمی -حالا ماجراهای هفدهم شهریور و کشتار مردم و این مسائل که خب همه بهوسیلهی دولت دستنشاندهی آمریکا انجام گرفت، به جای خود- در هشتم بهمن، یعنی چند روز قبل از ورود امام به داخل کشور، در همین خیابانهای تهران، همین خیابان انقلاب، مردم اجتماع کرده بودند؛ ژنرال هایزر که فرستادهی آمریکا بود و به ایران آمد برای اینکه شاید بتواند یکجوری از دست انقلاب رژیم را نجات بدهد و حفظ بکند، او در خاطرات خودش مینویسد -اینها اسناد تاریخی است- و میگوید من به ژنرال قرهباغی گفتم که در مواجههی با مردم لولهی تفنگهایتان را پایین بیاورید؛ یعنی مردم را بکُشید، تیر هوایی بیخودی در نکنید، مردم را قتلعام کنید. اینها هم همین کار را کردند، لولهی تفنگها را پایین آوردند، عدّهای جوان و نوجوان کشته شدند ولی جمعیّت عقب نرفت. هایزر میگوید؛ قرهباغی بعد آمد به من گفت که این تدبیر تو فایدهای نکرد، مردم عقب نرفتند، آنوقت هایزر میگوید من دیدم این ژنرالهای شاه چقدر کودکانه فکر میکنند؛ یعنی باید ادامه میدادند، باید مرتّب میکُشتند. ببینید این رژیمِ دستنشانده بود. ژنرال آمریکایی دستور قتلعام هموطنان را به ارتشبد ایرانی میدهد و این به دستور او و به توصیهی او عمل میکند و چون فایدهای ندارد، میرود به او میگوید فایدهای ندارد؛ او هم میگوید اینها بچّهاند، اینها کودکانه فکر میکنند. این، ماحصل و خلاصهی حکومت پهلوی در ایران است.
آمریکاییها اینجوری با ما شروع کردند؛ با انقلاب اینجوری شروع کردند. بعد هم در طول این مدّت هرچه توانستند توطئه کردند. هر گروهی که میتوانست علیه انقلاب حرکتی بکند، از سوی آمریکاییها حمایت شد: کودتای معروف به کودتای پایگاه شهید نوژهی همدان، یکی از این قضایا بود؛ کمک به کسانی که بهعنوان قومیّتها در گوشه و کنار کشور علیه انقلاب حرکت میکردند، یکی از این نمونهها بود؛ بعد تشویق صدّام حسین به حملهی به ایران و هشت سال کمک به صدّام حسین یکی از این نمونهها بود. هشت سال! آمریکاییها در طول جنگ، بخصوص بعد از سال دوّم و سوّم، کمکهایشان را شدید کردند، امکانات دادند؛ هم آنها، هم متأسّفانه همپیمانان اروپاییشان. آمریکاییها اینجوری با انقلاب ما عمل کردند؛ همّت آنها این بود که این اساس را براندازند. خب، این خطای در تحلیل بود، خطای در فهم قضیّه بود؛ آنها خیال کردند که اینجا هم مثل فلان کشور آفریقایی یا آسیایی است که یک کودتایی میشود، اسمش را میگذارند انقلاب، میتوانند این را از بین ببرند؛ نمیدانستند اینجا اوّلاً متّکی است به مردم -این انقلاب، انقلابِ مردم است- ثانیاً متّکی است به باورهای دینی؛ اینها را نمیفهمیدند. لذا در طول این ۳۶ سال یا ۳۷ سال، آمریکاییها هر کاری علیه انقلاب کردند، شکست خوردند؛ بعد از این هم انشاءالله شکست خواهند خورد. هدف از این حرف این است که ما بهعنوان ملّت ایران، بهعنوان مردمی که کشورمان را دوست داریم، بهعنوان مردمی که برای خودمان یک آیندهای ترسیم کردهایم که میخواهیم خودمان را به آن آینده برسانیم، آمریکا را بشناسیم؛ هدف این است.
یکی از کارهای آمریکاییها در این سالهای آخر، این است که کسانی را وادار کنند به بَزَککردن چهرهی آمریکا؛ به اینکه اینجور وانمود بکنند که آمریکاییها اگر هم یک روزی دشمن بودند، امروز دیگر دشمنی نمیکنند؛ هدف ایناست. هدف این است که چهرهی دشمن برای ملّت ایران پنهان بماند تا از دشمنی او غفلت بشود و او بتواند دشمنی خودش را اعمال کند و خنجر را از پشت فرو کند؛ هدف این است. یک عدّهای البتّه مغرضانه این کار را میکنند، یک عدّهای هم از روی سادهلوحی این کار را میکنند. واقعیّت قضیّه این است که اهداف آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی هیچ تغییر نکرده است؛ هیچ تغییر نکرده. امروز هم اگر بتوانند جمهوری اسلامی را نابود کنند، یک لحظه تأمّل نمیکنند؛ منتها نمیتوانند و انشاءالله با همّت شما جوانها، با پیشرفت شما جوانها، با گسترش و عمق بصیرت ملّت ایران، در آینده هم نخواهند توانست این کار را بکنند. همهی برنامههای آنها متوجّه به این قضیّه است؛ البتّه در عالم سیاست و در عالم گفتگو، جور دیگری حرف میزنند؛ آنجایی که لازم است، نرمش در گفتار هم نشان میدهند، امّا باطن قضیّه این است، باطن قضیّه این است. این را ملّت ایران نباید فراموش بکند. در مذاکره، به مناسبت اینکه ما با جنگ مخالفیم، اشک هم میریزند، گریه هم میکنند! در همین مذاکرات هستهای مشاهده شد که مأمور آمریکایی گفت من از جوانی با جنگ مخالف بودم و گریه کرد.(۵) خب، یک عدّهای ممکن است سادهلوحانه بگویند عجب، واقعاً اینها آدمهای خوبی شدهاند، مژدگانی که گربه عابد شد؛(۶) امّا همین آدمی که از جنگ اینقدر متنفّر است که از یادآوری جنگ گریهاش میگیرد و جلوی دوربین اشک میریزد، این از همان آدمهایی است که [وقتی] صدها کودک را در غزّه قطعهقطعه میکنند و صهیونیستها با کمال قساوت و بیرحمی به زن و کودک و بچّه و بزرگ و پیر و جوان رحم نمیکنند، اینها حتّی اخم هم نمیکنند! شما اگر اینقدر از جنگ متنفّری، به این عنصر جلّادِ قصّابِ خبیث که اینجور مردم را، کودکان را قتلعام میکند یک کلمه حرفی بزن، اخم بکن؛ اخم هم نمیکنند، تشویق هم میکنند! همان وقتی که اینها به غزّه آن حملات را میکردند و امروز که به شکل دیگری در کرانهی باختری و در غزّه مردم را قتلعام میکنند، بارها آمریکاییها -رؤسای بزرگشان- اظهار کردند که اسرائیل حقّ دفاع از خودش را دارد. یعنی ملّت فلسطین حقّ دفاع ندارد؛ مزرعهاش را نابود کنند، جوانش را بکشند، خانهاش را آتش بزنند، بچّهی چندماهه را در آتش بسوزانند، پدر و مادر او را در آتش بسوزانند و مردم فلسطین حق نداشته باشند هیچ پاسخی بدهند. امروز هم دارند رژیم صهیونیستی را تشویق میکنند، کمک میکنند، حمایت میکنند. ماهها است که مردم یمن در زیر بمباران، بیمارستانشان خراب میشود، خانهشان خراب میشود، زیرساختهای حیاتیشان نابود میشود، انسانها دارند بهوسیلهی هواپیماهای متجاوز قتلعام میشوند، [امّا] آمریکاییها یک کلمه حرف نمیزنند، یک اخم نمیکنند، حمایت هم میکنند! آمریکا این است؛ آنوقت گریهی جلوی دوربین بهعنوان یک عمل صادقانه میتواند تلقّی بشود؟ کسی این را باور میکند؟
ملّت ایران راه خودش را پیدا کرده است؛ ملّت ایران به ملّتها و دولتهایی که با او کاری ندارند و تعرّضی نمیکنند، هیچ تعرّضی نمیکند، مشاهده میکنید. دولتهایی هستند -بحث ملّتها را من ندارم- که دلشان با جمهوری اسلامی صاف نیست، این را میدانیم، میفهمیم، کاملاً مشهود است امّا تعرّضی به ما ندارند، ما هم کاری به آنها نداریم؛ روابط داریم، تجارت داریم، مینشینیم، مذاکره میکنیم، امّا دولتی که تعرّض میکند، دولتی که درصدد است از هر بهانهای استفاده کند برای نابودی ملّت ایران، برای نابودی جمهوری اسلامی، برای نابودی آرمانهای اسلامی، ملّت ایران نمیتواند اغماض کند از او؛ نه حقّ عقلانی دارد، نه حقّ شرعی دارد، نه حقّ وجدانی دارد، نه حقّ انسانی دارد، حق ندارد در مقابل این دشمن بنشیند و به او به چشم دوست نگاه کند؛ دست دوستی به طرف او دراز کند، چنین چیزی ممکن نیست! آمریکاییها این[طور] هستند. با همهی توان، با همهی قوا درصدد این هستند که جمهوری اسلامی را از این راهی که دارد حرکت میکند، باز بدارند؛ شیوههای مختلف دارند؛ تبلیغات میکنند؛ امروز هم کاملاً فعّالند.
عرض کردم، اشتباه اوّل آنها در اوایل انقلاب این بود که نمیفهمیدند این مردم چرا در میدان اینجور ازخودگذشتگی میکنند؛ بتدریج این را حالا فهمیدهاند، فهمیدهاند این باورهای مردم است، این باورهای جوانان است، این اعتقادات آنها است، این درس دین و قرآن به آنها است؛ لذا اینها را آماج حمله قرار دادهاند؛ امروز دارند به انواع مختلف و به وسایل گوناگون و جدیدی که آن روزها وجود نداشت، اعتقادات را، باورها را آماج قرار میدهند؛ این را باید جوانها متوجّه باشند. جوانها اوّلاً تاریخ مبارزات ملّت ایران را بیشتر بخوانند و بیشتر بدانند؛ و کسانی که اهل بیان هستند، اهل گفتن هستند، برای جوانهای امروز ما تبیین کنند که در دوران مبارزات بر ملّت ایران چه گذشت، چه کسانی مقابل ملّت ایران بودند، ساواک را چه کسی به وجود آورد، روشهای شکنجه را چه کسی به ساواکیها یاد داد، عناصر مؤمن و علاقهمند را با نظارت چه کسانی در داخل کشور مورد شکنجه قرار دادند؛ اینها را جوانهای ما بایستی آگاه بشوند و بدانند.
خوشبختانه ملّت ایران بیدار شده است، بحمدالله ملّت ایران بیدار است، دانشگاه بیدار است، دانشجو بیدار است؛ بله، خیلی تلاش میشود برای اینکه وضع را برگردانند امّا نتوانستند و نخواهند توانست. دانشجو بیدار است؛ دانشآموزان ما هم همینجور. این سرگرمیها و این ظاهرسازیها نمیتواند لبّ اعتقاد ملّت ایران را تغییر بدهد؛ ملّت ایران میدانند که دارند چه کار میکنند و به کجا دارند میروند. یک روزی بود که دانشگاه ما بهمثابهی پلی بود به سمت غرب که (برویم به دانشگاه تا بعد فروبغلتیم به دامن غرب)؛ یا آنکه بااستعداد بود، وجودش مفید بود، برود جذب آنها بشود، برای آنها کار کند و بعضیها اینجا بشوند عامل یا سرگرم تمتّعات زندگی. امروز دانشگاه اینجور نیست، امروز دانشگاه یک نردبانی است به سمت آرمانهای بلند؛ عدّهای میخواهند این نردبان را از بین ببرند و دوباره همان پلِ به سمت غرب را برقرار کنند؛ دانشگاه ما را برگردانند به حال سابق. جوانهای ما باید بیدار باشند و بحمدالله بیدارند.
جمهوری اسلامی به برکت تمسّک به اسلام، به برکت تکیهی به مردم، به برکت بصیرت و آگاهیای که مردم ما بحمدالله دارند، نه فقط ثبات دارد و ایستادگی کرده است بلکه پیشرفت کرده است؛ ما پیشرفت کردهایم. در همین قضیّهی مذاکرات هستهای، این پیشرفت ملّت ایران بود که قدرتهای مدّعی را وادار کرد بیایند دست در دست هم بگذارند، همه در مقابل ملّت ایران بنشینند؛ آن تدابیر خصمانه را علیه ملّت ایران بهکار ببرند، شاید ملّت ایران را از پا بیندازند؛ این قدرت ملّت ایران است.
تکیهی ما بر دشمنیِ دشمنان خارجی به معنای اغماض از ضعفهای درونی خودمان نیست. این را به شما جوانهای عزیزم عرض بکنم؛ ما در درون خودمان ضعفهایی داریم؛ دشمن در موارد زیادی از ضعفهای ما استفاده میکند؛ این ضعفها را باید برطرف کنیم. ما ضعف در سیاستگذاری داریم؛ ضعف در اجرا داریم؛ ضعف در تلاش داریم؛ گاهی دچار تنبلی و دچار کاهلی در حرکتهای خودمان میشویم؛ ضعف در [تشخیص] اولویّتهای کشور داریم؛ گاهی اوقات سر یک چیز جزئی، گروههایی در درون کشور از خودمان با همدیگر درگیر میشوند، سر یک امری که ضرورتی هم ندارد، لزومی هم ندارد؛ از دشمن غافل [میشویم]؛ اینها ضعفهای ما است؛ این ضعفها را بایستی برطرف کرد. لکن وجود دشمن -دشمنی که آگاه است، دشمنی که پول خرج میکند، دشمنی که اگر بتواند از هیچ جنایتی فروگذار نمیکند- یک چیزی است که نباید مغفولٌعنه بماند. بعضیها به بهانهی همین مسائل جزئی داخلی، دشمن خارجی را فراموش میکنند، آمریکا را فراموش میکنند. اینکه امام (رضواناللهعلیه) مکرّر تکرار میکردند که هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید، بهخاطر این است؛ بر سر یکدیگر کمتر فریاد بکشید. نمیگویم انتقاد نکنیم؛ نه، بالاخره جامعه، جامعهی آزادی است، افکار آزادند، حقّ انتقاد وجود دارد، انتقاد هم مایهی پیشرفت است امّا دشمن اصلی را با دشمنان درجهی دو و با دوستانی که با آنها اختلاف نظر داریم و دشمن هم حتّی نیستند، اشتباه نگیریم؛ دشمن اصلی جای دیگر است. دشمن اصلی آن دشمنی است که با همهی توان درصدد این است که دستاورد عظیم ملّت ایران را از او بگیرد؛ این دستاورد عبارت است از حضور ملّت، حاکمیّت ملّی، نفوذ افکار قرآنی و اسلامی در میان مردم؛ این آن دستاورد بزرگ است که ما را به پیشرفت میرساند؛ تا امروز هم پیشرفتهای زیادی کردهایم، بعد از این هم همین ما را به آرمانهایمان خواهد رساند. این را میخواهند از دست مردم بگیرند؛ میخواهند حکومت ظالمانه، حکومت دستنشانده، حکومتی دلباختهی به غرب و تسلیم غرب و مرعوب غرب به وجود بیاورند، هدفشان این است؛ این را بایستی از یاد نبریم و این دشمن را در نظر داشته باشیم.
من توصیهام به جوانها این است که اوّلاً جوانهای دانشجو و دانشآموز تحصیلات را خوب دنبال بکنند. علم وسیلهی قدرت است؛ یکی از مهمترین مؤلّفههای قدرت ملّی، عبارت است از دانش؛ علم را دنبال بکنند؛ اهداف عمومی را بر خواستههای شخصی مقدّم بدارند؛ بصیرت خودشان را نسبت به اوضاع کنونی، نسبت به گذشتهی تاریخیِ نزدیک، روزبهروز افزایش بدهند و بتوانند صحنهی امروز دنیا را مشاهده بکنند.
امروز صحنهی عظیم دنیا اینجوری است؛ قدرتهای مستکبر در یک طرف قرار گرفتهاند، با همان توانهای مادّیای که دارند، با ارعابی که میکنند، با هیبتی که از خودشان نشان میدهند و دیگران را مقهور هیبت خودشان میکنند، اینها یک طرفند؛ بعضی از دولتهای ضعیف هم هستند که جرئت بُروز و ظهور ندارند؛ در میان اینها یک جا هم هست که با صدای رسا دارد این وضعیّت را محکوم میکند و آن جمهوری اسلامی است. امروز جمهوری اسلامی با صدای رسا، بدون بیم، بدون اینکه از تهدید دشمن بترسد و مرعوب دشمن بشود، دارد علیه ظلم، علیه سلطه، علیه استثمار و استکبار فریاد میکشد و این را ملّتها دارند میشنوند و تحت تأثیر قرار میگیرند. این را من به شما عرض بکنم؛ ملّتها تحت تأثیر حرکت ملّت ایرانند و این در دنیا مشهود است؛ بالخصوص در دنیای اسلام مشهود است؛ برای ملّت ایران، برای بزرگان انقلاب، برای شخص امام بزرگوار ما آنچنان تکریمی و احترامی قائلند که برای هیچکس دیگر قائل نیستند؛ این بهخاطر این است که این صدای رسا به گوش آنها میرسد؛ این صدای رسا را از دست ندهید.(۷) و این را بدانید که این شعار شما، (مرگ بر آمریکا)ی شما، این فریادی که ملّت ایران میکشند، این دارای یک پشتوانه و عقبهی منطقی و قوی است؛ دارای پشتوانهی عقلانی است. معلوم هم هست که مراد از (مرگ بر آمریکا)، مرگ بر ملّت آمریکا نیست، ملّت آمریکا هم مثل بقیّهی ملّتها [هستند]، یعنی مرگ بر سیاستهای آمریکا، مرگ بر استکبار؛ معنایش این است، این دارای پشتوانهی عقلانی است؛ قانون اساسی ما به این ناطق است، تفکّرات اصولی و عمیق و منطقی بر این ناطق است و این را برای هر ملّتی که تشریح بکنیم، آن را میپسندند و میپذیرند و قبول میکنند.
بحمدالله جمهوری اسلامی راه خودش را باز کرده است و دارد پیش میرود. من تردیدی ندارم در اینکه شما جوانهای عزیز روزهایی را خواهید دید که بسیاری از این آرمانهای بلندی که جمهوری اسلامی ترسیم کرده است، در کشور شما و در زندگی شما تحقّق پیدا کرده است؛ شک ندارم که آینده اینجور است و شما خواهید توانست انشاءالله کشورتان را بسازید و خواهید توانست که الهامبخش ملّتهای دیگر بشوید و خواهید توانست به توفیق الهی این غولهای وحشتی که ملّتها را میترسانند از پا بیندازید و ملّتها را انشاءالله از زیر سایهی رعب و وحشت اینها آزاد کنید؛ این را شما جوانها قطعاً به توفیق الهی خواهید دید، بهشرط اینکه این راه را ادامه بدهید، بهشرط اینکه با ایمان و با امید حرکت بکنید و بصیرت را، بصیرت را از دست ندهید و در همهی قضایای گوناگون کشور -که حالا مسائل فراوانی داریم که بعدها هم به آنها میپردازیم- معیارها و ملاکهای اصلی را در نظر داشته باشید که این موجب میشود که انشاءالله راه را درست حرکت کنید.
از خدای متعال درخواست میکنیم شهیدان عزیز ما را با پیغمبر محشور کند؛ امام بزرگوار ما را با اولیائش محشور کند؛ و جوانان عزیز ما را انشاءالله روزبهروز به سمت اهداف عالیه موفّقتر و پیروزتر پیش ببرد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) سورهی فتح، بخشی از آیهی ۲۹؛ (... بر کافران، سختگیر [و] با همدیگر مهربانند ...)
۲) سورهی توبه، بخشی از آیهی ۱۲؛ (... با پیشوایان کفر بجنگید ...)
۳) صحیفهی امام، ج ۱، ص ۴۲؛ سخنرانی در جمع مردم (۱۳۴۳/۸/۴)
۴) سورهی محمّد، بخشی از آیهی ۷؛ (... اگر خدا را یاری کنید، یاریتان میکند ...)
۵) وزیر امور خارجهی آمریکا
۶) خندهی حضّار. از (موش و گربه) عبید زاکانی؛ (مژدگانی که گربه عابد شد / عابد و زاهد و مسلمانا)
۷) شعار (مرگ بر آمریکا) حضّار
بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره شهداى ورزش کشور
تاریخ: 1394/10/21
بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره شهداى ورزش کشور
بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)
اوّلا خیلی تشکّر میکنیم از اینکه برادران و خواهران عزیز ورزشی، به این فکر افتادید که شهدای ورزشکار را از خیل عظیم شهدای کشور بیرون بکشید و معرّفی کنید تا جامعه بفهمد که فداکاری در راه خدا و در راه دین و در راه انقلاب با دادن جان و یا معلول شدن، مخصوص یک قشر خاصّی نیست؛ همهی قشرهای کشور در این مسابقهی عظیم و معنوی که (سابِقوا الی مَغفِرَةٍ مِن رَبِّکُم)(۲) [است]، شرکت داشته؛ به نظر من این خیلی کار جالب و ابتکار جالبی است که شهدای ورزشکار را معرّفی کنید. و شاید بنده هم مثل دیگران نمیدانستم که ما پنجهزار شهید ورزشکار داریم، یا در بین همین شهدای اخیرِ دفاع از ولایت اهلبیت (علیهمالسّلام) و دفاع از حرم اهلبیت (علیهمالسّلام) ورزشکارانی هستند، قهرمانانی هستند؛ اینها خیلی باارزش است. شما با این کارتان روحیّهی انقلابی را در کشور تقویت میکنید، فکر انقلابی را اعتلاء میبخشید؛ بله، شما(۳) درست گفتید که جوان ورزشکار، درواقع بهطور طبیعی یک الگو است برای بخش مهمّی از جوانها و اخلاق او، رفتار او، کیفیّات زندگی او، سبک زندگی او میتواند اثر بگذارد. چقدر مهم است که جوان ورزشکار با حوزهی تأثیر و نفوذی که شخصیّت او دارد، بتواند انسانها را بهسوی دین، اخلاق، معنویّت سوق بدهد.
من همیشه در دل تحسین کردهام و تمجید کردهام این فرمایش امام (رضواناللهتعالیعلیه) را که همان اوایل انقلاب از ورزشکار با یک بیان کاملاً قابل فهم و کاملاً بومی تمجید کردند و تکریم کردند و فرمودند (پهلوان).(۴) پهلوانی بهاصطلاح یک لقب دارای امتیاز است در نظر ملّت ما و در ادبیّات بومی ما و ملّی ما؛ [ایشان] تعبیر پهلوان را بهکار بردند؛ خیلی حرف خوبی است.
خب، خوشبختانه، در طول این سالها ورزشکارهای ما در محیط ورزشی کارهای خوب و برجستهای هم انجام دادهاند؛ نمیخواهم بگویم همهی ورزشکارها اینجوری بودهاند امّا بودهاند در بین ورزشکارها کسانی که مایهی افتخار شدهاند. خب، افتخار فقط این نیست که سرود ملّیمان را بخوانند؛ البتّه این افتخار است، خوب است و چیز برجستهای است امّا بالاتر از این افتخار، این است که مثلاً فرض کنید کشتیگیر ما با آن حریف صهیونیست کشتی نگیرد؛ این خیلی کار بزرگی است؛ یا آن قهرمان خانم بیاید روی سکّوی قهرمانی با چادر بِایستد،(۵) این خیلی مهم است. ببینید چهکسی طاقت میآورد در مقابل چشمهای ملامتگر و پرسشگر دنیای مادّی که افتخار زن به این است که حتماً لخت بیاید [این کار را بکند]؟ مردها سرتاپایشان پوشیده است، زن حتماً بایستی لخت بیاید؛ یعنی حتماً بایستی یک قسمتی از بدنش برهنه باشد و دیده بشود؛ یعنی کار غلط، کار عوضی، کارِ کاملاً موذیانه و سیاستبازیشده؛ در یک چنین دنیایی یک خانمی با چادر یا با یک حجاب کامل اسلامی میرود روی آن سکّو میایستد و جایزهی قهرمانیاش را میگیرد؛ این خیلی مهم است؛ این از آن پرچم که میرود بالا مهمتر است؛ این نشاندهندهی روحیّهی قوی ایرانی مسلمان است؛ این نشان میدهد که در مقابل موج توهّمات و احساسات توهّمآمیز، این [فرد] شکست نمیخورد و مغلوب نمیشود. هویّت یک ملّت و استحکام عنصر و فلز یک ملّت را که فلز محکم و مقاومی دارد، اینجوری میشود فهمید؛ اینها خیلی باارزش است. خب الحمدلله ما داشتهایم؛ حالا من کشتی را مثال زدم؛ در والیبال و در جاهای دیگر [هم] داشتیم که حاضر نشدند در مقابل دشمن بازی کنند و موجب این شده که اینها عقب بمانند در مسابقه؛ قبول کردند؛ امّا دنیا اینها را تحسین کرد. این مثل همان رفتن به میدان جنگ است؛ یعنی همان روحیّه، همان استحکام شخصیّت و هویّت را که آنجا انسان مشاهده میکند، اینجا هم مشاهده میکند؛ اینها خیلی با ارزش است. انشاءالله باید شما کاری بکنید که محیط ورزش اینجور محیطی بشود. عکس این را هم داشتهایم؛ ما در محیطهای ورزشی، جور دیگرش را هم داشتهایم، دیدهایم، شنیدهایم، اطّلاع پیدا کردهایم. کاری کنید که انشاءالله محیط ورزش به این سمت حرکت کند. البتّه این کار شما، ابتکار (بزرگداشت شهدای ورزشکار) یک قدم خیلی خوبی است؛ این بسیار قدم خوبی است و همین چند موردی که ذکر کردید مهم است.
این چیزی هم که بنده عرض کردم، یعنی تجلیل از آن ورزشکاری که در میدان قهرمانی و بهطور علنی، در مقابل دوربین میلیاردها انسان، از ارزشها پاسداری میکند؛ چون تماشاچی آن میلیاردی است؛ اینها خیلی با ارزش است. از اینها هم تجلیل کنید؛ یکی از کارها تجلیل از این اشخاصی باشد که این کار را میکنند، یا آن ورزشکاری که اسم خدا را میآورد، یا آن ورزشکاری که بعد از آنکه در کشتی پشت حریف را به خاک میرساند سجده میکند؛ اینها خیلی مهم است، اینها نشاندهندهی یک نماد است؛ از نمادهای هویّت و شخصیّت ایران اسلامی است؛ از این آدمها تجلیل کنید، اینها را تقویت کنید. این کجا و آن ورزشکار کجا که حالا فرض کنید -حالا نمیگویم از کشور ما، از این قبیل در کشورهای دیگر هم هستند- که وقتی میروند مثلاً در یک مسابقات جهانی؛ روزشان مسابقه است یا تمرین است، شبشان یک جور دیگر است و شکل نامطلوبی دارد؛ اینجوری نباشد، یعنی تقویت کنید این کسانی را که آن ارزشهای اسلامی را رعایت میکنند و پیش میروند.
بسیار خوب، من خوشحال شدم از اینکه بحمدالله این کار را دارید انجام میدهید و انشاءالله روزبهروز محیط ورزش را پاکیزهتر و روشنتر بکنید.
۱) این کنگره در تاریخ ۱۳۹۴/۱۱/۱۳ در تهران گشایش مییابد.
۲) سورهی حدید، بخشی از آیهی ۲۱؛ ([برای رسیدن] به آمرزشی از پروردگارتان بر یکدیگر سبقت جویید ...)
۳) دبیر کنگره
۴) صحیفهی امام، ج ۷، ص ۵۴۱؛ سخنرانی در جمع ورزشکاران ورزش باستانی (۱۳۵۸/۳/۸)
۵) خانم سمیّه حیدری (نایب قهرمان جودو در بازیهای آسیایی)
بیانات در دانشگاه علوم دریایی امام خمینی نوشهر
تاریخ: 1394/07/08
بیانات در دانشگاه علوم دریایی امام خمینی نوشهر
در نهمین مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش جمهوری اسلامی ایران
بسماللهالرّحمنالرّحیم (۱)
به شما جوانان عزیز تبریک عرض میکنم. پاداش تحصیلات موفّقتان در دانشگاههای ارتش جمهوری اسلامی ایران که درجهی افتخارآفرین افسری ارتش امام زمان است و همچنین جوانان عزیزی که سردوشی گرفتند و وارد این راه شدند بر همهی شما انشاءالله مبارک باد. چهرهی جوان افسران امروز ما در ارتش و سپاه و همهی نیروهای مسلّح بشارتده روحیّهی جوان و آیندهی پر امید نظام جمهوری اسلامی است.
ایّام عید قربان و عید غدیر است ولی عید ما را، جاهلیهای امروزِ دوران با حوادث خونین منا عزا کردند. امیدواریم خداوند متعال از ملّت ایران و ملّتهای مسلمان این فداکاریها را، این قربانیدادنها را بپذیرد و افق پیش روی امّت اسلامی انشاءالله روزبهروز روشنتر شود.
دربارهی شما جوانان عزیز که وارد میدان عمل در ارتش جمهوری اسلامی ایران شدید، سخن فراوان است. اجمالاً از جملهی برجستگیهای یک نیروی مسلّح عبارت است از ایمان و شجاعت و دانش. این سه عنصر از جملهی عناصر بسیار مهم در تشکیل هویّت یک نیروی مسلّح است. اگر شجاعت نباشد، نیروی مسلّح به وظیفهی خود در هنگامهی خطر عمل نخواهد کرد؛ یعنی قادر نخواهد بود. اگر ایمان نباشد، نیروی مسلّح روحیّهی ضعیفکشی پیدا خواهد کرد. شما میبینید ابزارهای جدیدِ نظامی که به کاربرندهی آن هیچ خطرپذیری ندارد؛ سوار هواپیما میشود، میآید مردم بیپناه یمن را، بازار را، مسجد را، مجلس عروسی را، مجلس عزاداری را، محل کسبوکار را بمباران میکند؛ یعنی وقتی روحیّهی ایمانی نبود، وقتی خدا در بین نبود، فرق نمیکند که ابزار خونبار و مرگآفرین خود را بر سر چه کسی بریزد، با چه کسی بهوسیلهی این ابزار جنگاوری کند. در میدان خطر، آنجایی که باید وجود انسان و هویّت انسان خود را نشان بدهد، غایبند امّا در مواجههی با مظلومان، با بیپناهان، با بیسلاحها شجاعند؛ در آنجایی که باید نیروی خود را نشان بدهند، غایبند امّا آنجایی که طرف مقابل، انسان بیدفاعی است، دم از شجاعت میزنند با هواپیما و موشک و بقیّهی ابزارهای مرگآور! ما که با ابزارهای جنگیِ مرگآفرینِ عمومی مثل سلاح اتمی، سلاح شیمیایی مخالف هستیم، بهخاطر همین است؛ قابل تمییز نیست. معروف است که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) در جنگها حتّی آیندهی این طرف مقابل خود را در نظر میگرفت، آنوقت شمشیر را فرود میآورد؛ با حساب و با کتاب. وقتی ایمان نبود آنجور است، وقتی شجاعت نبود، آنجور است؛ وقتی دانش نبود، ابزارهای در اختیار، در مقابل ابزارهای شیاطین کُند خواهد بود؛ اینها همه لازم است. شما جوانید، نورچشم ما هستید، عزیزان ما هستید، آینده هم مال شما است، این کشور هم مال شما است؛ هرچه میتوانید این عناصر اصلی را در خودتان تقویت کنید؛ ایمانتان را، شجاعتتان را، ابتکار تحقیقاتی خود را، دانش آموزی و دانش پژوهی خود را تقویت کنید. این ارتش هم متعلّق به شما است؛ چند صباح دیگر شما سکّاندار این مجموعهی عظیم خواهید بود؛ هرکدام در بخشی، در نقطهای.
گزارش فرماندهی محترم این دانشگاه که امروز فرماندهی میدان بودند، گزارش خوبی بود. من هم از طرق دیگری گزارشهایی دارم؛ شش دانشگاه ارتش خوشبختانه کارهای خوبی انجام دادند، فعّالیّتهای موفّقی را انجام دادند که انسان را خرسند میکند لکن بههیچوجه قانع نشوید؛ با چشم جستجوگر -مخاطب من مسئولین محترم ارتشند- با چشم دقیق و ریزبین عیوب را، اشکالات را، کمبودها را پیدا کنید و این دانشگاهها را در سطح مطلوب، در سطح عالی قرار بدهید و جوانهای عزیزی را که در این دانشگاهها درس میخوانند و خود را برای آینده آماده میکنند، هرچه میتوانید به ایمان، به معنویّت، به دانش، به روحیّات عالی مجهّز کنید.
امروز نظام جمهوری اسلامی ایران، هم به ابزارهای جنگِ سخت، هم به ابزارهای جنگِ نرم نیاز دارد. دنیای محکومِ قدرت شیاطین، دنیایی که در رأس آن کسانی قرار داشته باشند که برای آنها مادّیّات، شهوات، پول، امکانات مادّی اصل باشد، برای انسانهای خداجوی، دنیای خطیری است؛ باید خود را آماده نگه دارند، باید خود را مجهّز نگه دارند. اگر جمهوری اسلامی ایران و ملّت شجاع و انقلابی ایران اجازه میدادند که قدرتمندان غاصب جهانی، آنها را در خودشان و در نظامات خودشان حل کنند، یعنی اگر بنا بود هستهی اصلی خود، هویّت خود، جوهر خود را نشان ندهند و به آن اهمّیّت ندهند، مورد دشمنی قرار نمیگرفتند. ظالم و زورگو تابع میطلبد؛ اگر کسی از او متابعت نکرد، آغازِ دشمنی است؛ باید آماده بود.
آمادگی شما نیروهای مسلّح -چه ارتش، چه سپاه، چه بسیج، چه بقیّهی مجموعههای نیروهای مسلّح- فقط به معنای این نیست که در نبرد بر دشمن پیروز بشوید بلکه معنای دیگر آن مصون نگه داشتن کشور از نیّت بد دشمنان است. وقتی شما آماده باشید، وقتی شما مجهّز باشید، وقتی مسلّح به ایمان، مسلّح به علم، آمادهی فداکاری باشید، دشمن جرئت نمیکند به طرف شما گامی از روی بدخواهی بردارد؛ بله، تهدید میکنند، با زبان حرفهایی میزنند امّا ملّت ایران در دوران نزدیک به چهار دههی انقلاب نشان داده است که قوی است، قدرتمند است، نیرومند است، دارای هویّت است، دارای گوهر است، دارای جوهر است، میایستد؛ یک نمونه دفاع مقدّس هشتساله بود.
شما جوانهای عزیز من حتماً قضایای دفاع مقدّس را از پیشکسوتها و قدیمیها بشنوید؛ بروید مناطق را ببینید؛ طرحهای عملیّاتی، کارهای شجاعانه و فداکارانه را با دقّت از منظر نظامی مورد توجّه قرار بدهید؛ ببینید چه شد؟ ملّت ایران برای خود آبرویی جاودانه کسب کرد در دوران دفاع مقدّس؛ پس قدرت نیروهای مسلّح بازدارنده نیز هست.
امروز در دنیا سرمایهداران بزرگ، کمپانیداران بزرگ، جهانخواران، قدرتطلبان، با مجهّز شدن به علم و دستگاههای تبلیغاتی، بر سیاست دنیا دارند زورگویی میکنند و حکمرانی میکنند؛ هر ملّت مستقلی که بخواهد بِایستد، مورد دشمنی اینها است. بعضی از کشورها میایستند، بعضیها اندکی میایستند، بعضیها طاقت میآورند؛ بعضیها بالاخره طاقت نمیآورند؛ ایران اسلامی نشان داد پرطاقت است، آگاه است، بصیر است، برای هویّت خود احترام قائل است، برای بشریّت هم احترام قائل است. ایستادگی در مقابل استکبار، احترام به بشریّت است؛ احترام به همهی ملّتها و همهی انسانها است. البتّه دندان نشان میدهند لکن مشت کوبندهی انسانهای مؤمن میتواند آنها را به عقبنشینی وادار کند؛ همیشه همینجور بوده است، بعد از این هم همینجور خواهد بود.
در مورد حوادث اخیر منا هم یک جملهای عرض بکنیم. [این حادثه] برای ما از دو جهت عزا بود، مصیبت بود: [یکی] از جهتِ چندصد نفر حاجیان عزیز خودمان که مظلومانه [و] ای بسا عدّهای از آنها با زبان تشنه از دنیا رفتند؛ خانوادههای آنها که خرسند بودند از اینکه عزیزانشان از حج برمیگردند و آغوش را برای اینها باز کرده بودند، حالا باید با جنازههای آنها روبهرو بشوند؛ این مصیبت بزرگی است. هنوز هم تعداد کشتهشدگان ما معلوم نیست، ممکن است به چندصد نفر برسد. این علّت اوّل که ملّت به معنای حقیقی کلمه در این قضیّه مصیبتزده است.
دوّم برای دنیای اسلام؛ آنطور که به ما گزارش دادهاند بیش از پنج هزار کشته از دنیای اسلام و از کشورهای مختلف وجود داشته است. حج، جایگاه امنیّت است: وَ اِذ جَعَلنَا البَیتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ اَمنا؛(۲) قرآن میگوید ما خانهی کعبه را محل اجتماع و رجوع امّت اسلامی و محلّ امنیّت قرار دادیم؛ باید امن باشد؛ کو امنیّت؟ این امنیّت است که در حین مناسک حج، بر جان انسانها دست تطاول(۳) گشوده بشود؟
باید تحقیقات بشود؛ من در مورد علل این حادثه، قضاوت پیش از موعد ندارم [ولی] حتماً بایستی از دنیای اسلام -از جمله از کشور ما- کسانی باشند، بروند، از نزدیک تحقیق کنند، مشخّص کنند که علّت حادثه چه بوده؛ بحثی در آن نیست. بحث سر وظایفی است که درمقابل یک عدّه مجروح، هر دولتی، هر ملّتی، هر پزشکی، هر پرستاری، هر انسان سالمِ معنوی و قلبیای برعهده دارد؛ اینها را رعایت نکردند. در بیمارستان، در کانتینر سرد، در صحرا رعایت حال بیمار را نکردند، رعایت حال انسانِ مستأصل را نکردند، رعایت حال تشنهها را نکردند. امروز هم در انتقال ابدان مطهّرشان به کشور مشکلاتی وجود دارد؛ مسئولین کشورمان دارند دنبال میکنند؛ فعّالیّت کردند، کار کردند، تلاش دارند میکنند؛ باید این کارها و فعّالیّتها ادامه پیدا بکند ولیکن مسئولین کشور عربستان به وظایفشان عمل نمیکنند بلکه در مواردی نقطهی مقابل وظایفشان عمل میکنند، موذیگری میکنند.
اگر کشور ما و ملّت ما بخواهد در مقابل عناصر اذیّتکننده و موذی عکسالعمل نشان بدهد، اوضاع آنها خوب نخواهد بود؛ ما تا حالا خویشتنداری کردیم. در قضایای متعدّدی خویشتنداری کردیم؛ دست ایران اسلامی از خیلیها بازتر است، تواناییهای ما، امکانات ما از خیلیها بیشتر است؛ میدانند که اگر بخواهند هماوردی کنند با نظام جمهوری اسلامی، در هیچ صحنهای حریف نمیشوند. ما رعایت ادب اسلامی، رعایت حرمت برادری در امّت اسلامی را نگه داشتیم؛ ما میتوانیم عکسالعمل نشان بدهیم. اگر بنا شد عکسالعمل نشان بدهیم، عکسالعملهای ما خشن هم خواهد بود، سخت هم خواهد بود.
امتحان کردند ملّت ایران را؛ در قضیّهی جنگ هشتساله، همهی اینها -این دوروبریها- و همهی قدرتهای شرق و غرب از یک عنصر خبیثِ فاسد حمایت کردند و دفاع کردند و همهشان سیلی خوردند؛ خود آن عنصر فاسد سیلی خورد و به تبع او همهی آن کسانی که [از او] حمایت کرده بودند سیلی خوردند؛ ایران را شناختهاند؛ اگر نشناختهاند، بشناسند.
امروز دهها هزار نفر از عزیزان ما هنوز در مکّه و مدینه، در مناسک حجّند؛ اندک بیاحترامیِ به اینها، عکسالعمل ایجاد خواهد کرد؛ عمل نکردن به وظایفشان نسبت به ابدان مطهّر جانباختگان عزیز ما در حج، عکسالعمل ایجاد خواهد کرد؛ مراقب باشند به وظایفشان عمل کنند. البتّه کار به اینجاها تمام نمیشود، باید قضایا دنبال بشود. جمهوری اسلامی اهل ظلم نیست، اهل قبول ظلم هم نیست؛ ما به کسی ستم نمیکنیم، ستم هیچکس را هم قبول نمیکنیم. ما انسانها را -اعم از مسلمان و غیرمسلمان- دارای حقوق میدانیم؛ دارای حق میدانیم و به آن حق دستدرازی نمیکنیم. امّا اگر کسی بخواهد به حقّ ملّت ایران و جمهوری اسلامی ایران دستدرازی کند، میدانیم با او چهجوری رفتار کنیم؛ محکم برخورد میکنیم. بحمدالله تواناییاش هست؛ ملّت ایران، ملّت مقتدری است، جمهوری اسلامی قدرت پایدار و تثبیتشدهای است و میتوانیم از خودمان دفاع کنیم.
جوانهای عزیز! بدانید که عرصهی شرف، عرصهی عظمت، عرصهی هویّت اسلامی و ایرانی عرصهای است که در آن شجاعت لازم است، فداکاری لازم است، دانش لازم است، ایمان عمیق لازم است؛ خودتان را آماده کنید؛ همهی جوانها مخاطب این حرفند، امّا شما جوانهای عزیز ما در نیروهای مسلّح از جهتی بیش از دیگران مورد خطاب هستید؛ باید خودتان را آماده کنید. حِصن(۴۴) باشید به معنای واقعی کلمه؛ همانطور که در این شعری که خواندید، و اشاره کردید به اینکه نیروهای مسلّح حصن و حصار هستند، باروی(۵) کشور و ملّت هستند؛ به معنای واقعی کلمه باروی کشور باشید.
پروردگارا! رحمت خود، هدایت خود، لطف خود را بر همهی ملّت ایران، بر همهی جوانان ما، بر این جوانان عزیز و بر همهی نیروهای مسلّح نازل بفرما.(۶)
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار -که در محلّ مجتمع دانشگاهی علوم دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در نوشهر برگزار شد- امیر دریادار دوم خرداد حکیمی فرماندهی میدان گزارشی ارائه کرد.
۲) سورهی بقره، آیهی ۱۲۵
۳) ستم و تعدّی
۴) پناهگاه
۵) جانپناه
۶) در پایان، یگانهای مستقر در میدان از مقابل قرآن و فرمانده کلّ قوا رژه رفتند.
بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و خانوادههای آنان
تاریخ: 1394/07/15
بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و خانوادههای آنان
بسماللهالرّحمنالرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین.
خیلی خوشآمدید عزیزان من، برادران عزیز، خواهران عزیز، خانوادههای محترم! چهرههای مصمّم و حاکی از عزم و اراده و ایمان که اینها همه ثروتهای بزرگ ملّی است؛ هم این انسانهای مؤمن، هم انگیزهها و دلهای مستحکم. هیچ ثروتی در هیچ کشوری به اندازهی ثروت عظیم نیروی انسانی لایق و کارآمد متصوّر نیست. این ایّام هم ایّام مهمّی است؛ هم یادبود حادثهی عجیب مباهله، هم نزول سورهی هلاتی، هم نزدیکی ایّام محرّم، هم از لحاظ وضعیّت منطقه و حسّاسیّت حوادثی که در منطقه در جریان است، روزهای مهمّی است؛ برههی مهمّی است.
دربارهی نیروی دریایی سپاه آنچه مهم است، حضور فرزندان انقلاب و نیروهای انقلاب در دریا است؛ این خیلی نقطهی اساسی و مهمّی است. امنیّت، زیرساخت همهی پیشرفتهای یک ملّت است. اگر امنیّت نباشد، نه اقتصاد هست، نه فرهنگ هست، نه سعادت شخصی و نه سعادت عمومی مردم اجتماع هست. امنیّت دریا برای کشورهایی که سواحل دریایی دارند از جهاتی مهمتر است؛ چون دریا یک وسیلهی ارتباطی عمومی بینالمللی است. حضور قدرتها، حضور ملّتها در دریا یک حادثهی استثنائی محسوب نمیشود، یک امر رایج و دایری است. اگر کشوری که همسایهی دریا است و ساحل دریایی دارد، نتواند دریا را در مجاورت خود امنیّت ببخشد، در واقع ارکان امنیّت داخلی خود را نتوانسته است بسازد. لذا امنیّت دریا خیلی مهم است. خب، جوانهای ما بحمدالله در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این زمینهها کار کردند؛ کارهای برجسته و باارزشی انجام دادند. نباید اینها در تاریخ حسّاس بعد از انقلاب نادیده گرفته بشود.
همین حالا حضور خانوادههای محترم در منطقهی جنوب یکی از آن کارهای بزرگ و مجاهدتآمیز است. من لازم است این را در حضور خانوادههای محترم عرض بکنم. اینکه نیروی دریایی سپاه استقرار خود را در بندرعبّاس و در سواحل و در مناطق دشوار قرار بدهد و خانوادهها بروند آنجا و این سختیها را تحمّل کنند، خیلی با ارزش است. این چیزی نیست که انسان از آن به آسانی بگذرد.
خود منطقهی جنوب، استان بوشهر، بندرعبّاس، این مناطقی که در معرض حوادث دریایی است، در طول سالهای انقلاب امتحانهای خوبی دادند. خب، اوایل در دریا حضور انقلاب چندان محسوس نبود ولی بعد پای فرزندان انقلاب و پرورشیافتگان انقلاب و جوانهای انقلاب به این منطقه باز شد و اوضاع عوض شد. وقتی زمینه فراهم شد، مردم منطقه، جوانهای منطقه، انگیزههای جوشانی که در منطقه وجود داشت، همه در خطّ صحیح قرار گرفت. آن وقت شما میبینید مثلاً در منطقهی بوشهر یک شهید برجسته و بزرگواری مثل شهید نادر مهدوی بهوجود میآید که به نظر آدمهایی که دل به مسائل مربوط به شهادت و جهاد و مانند اینها دارند، اینجور چهرهها، امثال نادر مهدوی و آنهایی که همراه او بودند، آن کسانی که آن کارهای بزرگ را انجام دادند، برق چشم گرفتند از دشمن؛ آبرو دادند به ملّت ایران و قدرت نظام اسلامی را و جمهوری اسلامی را به رخ دشمن کشیدند؛ اینها باید یادشان زنده بماند. اینها باید در تاریخ مکتوب و تاریخ شفاهی نامشان و یادشان برجسته شود؛ همچنان که دشمنیهای دشمنان هم بایستی شناخته بشود.
اینکه در منطقهی خلیج فارس سعی همهی کسانی که از این موجود منحوس و شوم، یعنی صدّام، حمایت میکردند و دفاع میکردند، همینهایی که مدّعی حقوق بشرند، همینهایی که بعدها در مقابل صدّام خودشان صفآرایی کردند -که اینها سالهای متمادی به او کمک کردند در مقابل جمهوری اسلامی- سعیشان این بود که خلیج فارس را برای جمهوری اسلامی ناامن کنند. این اهمّیّت امنیّت خلیج فارس را نشان میدهد. نشان میدهد که چقدر این امنیّت مهم است که دشمنی آنها با این هدف بود که این منطقه را برای ایران که بیشترین ساحل را در این منطقهی آبی دارد -خلیج فارس و دریای عمان- ناامن کنند.
حضور جوانهای انقلابی و سپاه پاسداران و نیروی دریایی و تشکیل این نیرو و ورود در عرصه، موجب شد که دریا برای خود آنها ناامن شد. به ناوشان صدمه خورد، به بالگردشان صدمه خورد، به نفتکششان صدمه خورد؛ فهمیدند جمهوری اسلامی آن موجودی نیست که بتوانند با سرنوشت او هرجور میخواهند بازی کنند؛ این اقتدار معنوی نظام جمهوری اسلامی است. اینکه قرآن به ما امر میکند: وَ اَعِدّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِه عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم،(۱) بایست حضور شما، وضعیّت شما، حرکت شما جوری باشد که دشمن را دچار رعب کند. دشمن متجاوزِ بالطّبع است؛ طبیعت جهانخواران تجاوز است، جلو آمدن است، تصرّف است، پنجه انداختن است، طبیعت اینها است؛ اگر خاکریز شما قابل نفوذ باشد، نفوذ میکند؛ باید جوری حرکت کنید که او احساس کند نمیتواند نفوذ کند. تشکیل جبههی انقلابی در جنوب کشور و حضور نیروهای انقلاب در قالب نیروی دریایی سپاه و بچّههای استانهای ساحلی -این جوانهای شجاع، این جوانهای دلبهدنیا نداده- موجب شد که این هدف قرآنی حاصل بشود: تُرهِبونَ بِه عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم؛ این باید همیشه استمرار داشته باشد. بارها ما گفتهایم که ما شروعکنندهی جنگ نخواهیم بود؛ دلایل خودمان را داریم برای این کار؛ هیچ جنگی را ما شروع نمیکنیم امّا باید جرئت شروع جنگ را از دشمن گرفت، دشمن را باید شناخت، طبیعت دشمن را باید شناخت.
امروز دستگاههای استکباری در این منطقه هدفهای خطرناکی را برای خودشان تعریف کردهاند؛ اینها هدفهایی است که با سرنوشت ملّتها سروکار پیدا میکند. ابزارهایی هم که به کار میگیرند، ابزارهای بسیار خطرناک و غیر انسانی و سبعانه است؛ یعنی هیچ اباء ندارند روشهایی را به کار بگیرند که انسانهای بیگناه کشته بشوند. شما ملاحظه کنید در منطقهی غربی ما، در عراق، در سوریه یا در منطقهی شرقی ما، در افغانستان، در پاکستان چه میکنند؟ هیچ ابائی ندارند، یعنی جان انسانها برایشان ارزشی ندارد. اینکه ادّعا میکنند حقوق بشر و حقوق انسانها و حقوق شهروندی و از این ادّعاها و قالبهای پوچ و بیمحتوا، همه خلاف واقع است؛ شاهدش همین است که ملاحظه میکنید؛ به بیمارستان حمله میکنند، دهها نفر بیمار را با بمباران به قتل میرسانند، بعد میگویند ببخشید اشتباه شد! گاهی همین ببخشید را هم نمیگویند. در غزّه، در یمن، در بحرین، در سوریه، در عراق، در مناطق دیگر فجایعی اتّفاق میافتد که انسان حیرت میکند از بیرحمی و سنگدلی آن کسانی که این فجایع را انجام میدهند؛ چطور میتوانند؟ یک آدمی را داخل قفس کنند، زنده زنده بسوزانند و آتش بزنند! دستگاههای حقوق بشری هم بنشینند و تماشا کنند. آنوقت یک سگی یا یک گربهای وقتی داخل چاه میافتد، همهی ابزارها را به کار میگیرند که این را از داخل چاه سالم بیرون بیاورند، یعنی ما طرفدار موجود زندهایم؛ خطر بزرگ دنیا این ریاکاری است، این دروغگویی است، این نفاق است؛ دشمن، این[طور] است. قصدشان این است که در منطقه اهداف خود را پیاده کنند؛ البتّه جمهوری اسلامی، به توفیق الهی و به حولوقوّهی الهی، نه فقط مانع نفوذ دشمن در درون خود میشود، [بلکه] تا حدود زیادی مانع پیاده کردن نقشههای دشمن در منطقه هم شده است؛ این توفیق پروردگار است، این قدرت الهی است که به برکت همین عزمها و ارادههایی است که شما جوانها دارید. خیلی از نقشههای اینها بهخاطر اقتدار و حضور و ورود جمهوری اسلامی در آن جاهایی که باید وارد میشده، ناکام مانده، خنثی شده است؛ لذا خب، بیشترین تمرکز آنها برای دشمنی، نظام جمهوری اسلامی است و هر کار بتوانند [میکنند] و این هم که دم از مذاکره و گفتگو میزنند، برای نفوذ است.
یک عدّهای در قضیّهی مذاکره و مسئلهی مذاکره سهلانگاری میکنند، سهلاندیشی میکنند، مطلب را درست نمیفهمند. حالا بعضیها بیخیالند -بیخیالان جامعه، که هرچه پیش بیاید برایشان اهمّیّتی ندارد، مصالح کشور از بین برود، منافع ملّی نابود بشود- که حالا با آنها کاری نداریم امّا بعضی بیخیال هم نیستند لکن سهلاندیشند، عمق مسائل را نمیفهند. وقتی صحبت مذاکره میشود، میگویند آقا شما چرا با مذاکرهی با آمریکا مخالفت میکنید؟ خب امیرالمؤمنین هم مذاکره کرد با فلانکس، امام حسین هم مذاکره [کرد]. خب اینها نشاندهندهی سهلاندیشی است، نشاندهندهی نرسیدن به عمق مسئله است. اینجور نمیشود مسائل کشور را تحلیل کرد؛ با این نگاه عامیانه و سادهاندیشانه نمیشود به مصالح کشور رسید. اوّلاً امیرالمؤمنین که با زبیر یا امام حسین که با ابنسعد حرف میزند، او را نصیحت میکند؛ بحث مذاکرهی به معنای امروزی نیست؛ مذاکرهی امروزی یعنی معامله، یعنی یک چیزی بده، یک چیزی بگیر. امیرالمؤمنین با زبیر معامله میکرد که یک چیزی بده، یک چیزی بگیر؟ امام حسین با ابنسعد معامله میکرد که یک چیزی بده یا یک چیزی بگیر؟ [هدف] این بود؟ تاریخ را اینجور میفهمید؟ زندگی ائمّه را اینجور تحلیل میکنید؟ امام حسین رفت نهیب زد، نصیحت کرد، گفت از خدا بترس؛ امیرالمؤمنین زبیر را نصیحت کرد، خاطرهی زمان پیغمبر را یادش آورد، و گفت از خدا بترس؛ اتّفاقاً اثر هم کرد، زبیر خودش را از جنگ کنار کشید. امروز مذاکره به این معنا نیست؛ برای اینکه ما با آمریکا که شیطان بزرگ است، باید مذاکره کنیم یک عدّهای واقعاً با نگاه سهلاندیشانه و عوامانه و بدون فهمِ حقیقتِ حال مثال میآورند و در روزنامه مینویسند، در سایت مینویسند و در سخنرانی میگویند که چرا امیرالمؤمنین با زبیر مذاکره کرد، شما با آمریکا مذاکره نمیکنید؟ یعنی اینقدر اشتباه در فهم مسئله [وجود دارد]. این که حالا به این معنا مذاکره نبود.
ثانیاً ما با مذاکرهی با همان معنای امروزی مخالفتی نداریم؛ ما الان با همهی دنیا داریم مذاکره میکنیم. ما با دولتهای اروپایی مذاکره میکنیم، با دولتهای آمریکای لاتین [مذاکره میکنیم]؛ همهی اینها مذاکره است؛ ما با مذاکره مسئلهای نداریم. معنای اینکه میگوییم با آمریکا مذاکره نمیکنیم این نیست که با اصل مذاکره مخالفیم؛ نه، با مذاکرهی با آمریکا مخالفیم. این یک علّتی دارد، این را انسان هوشمند باید بفهمد که چرا؛ والّا با دیگران هم که مذاکره میکنیم، آنچنان دوستان یقهچاک ما که نیستند -بعضی از آنها دشمنند، بعضی بیتفاوتند، با آنها مذاکره میکنیم مشکلی هم نداریم- امّا مذاکرهی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران، یعنی نفوذ؛ تعریفی که آنها برای مذاکره کردند این است و آنها میخواهند راه را برای تحمیل باز کنند. امروز غول عظیم تبلیغاتی دنیا در مشت آمریکا است؛ امروز جریان صهیونیستیِ بشدّت دشمن بشریّت و دشمن فضیلت، با آمریکا، هر دو در یک لباسند، دستشان از یک آستین میآید بیرون و با هم هستند. مذاکرهی با اینها یعنی راه را باز کردن برای اینکه بتوانند، هم در زمینهی اقتصادی، هم در زمینهی فرهنگی، هم در زمینههای سیاسی و امنیّتیِ کشور نفوذ کنند.
در همین مذاکرات مربوط به مسائل انرژی هستهای، هرجا فرصت پیدا کردند و میدان به آنها داده شد -که البتّه طرفهای ایرانی بحمدالله حواسشان جمع بود امّا یک جاهایی بالاخره آنها فرصتهایی پیدا کردند- یک نفوذی کردند، یک حرکت مضرِّ برای منافع ملّی انجام دادند؛ آنچه ممنوع است این است. مذاکرهی با آمریکا ممنوع است بهخاطر ضررهای بیشماری که دارد و منفعتی که اصلاً ندارد؛ این فرق میکند با مذاکره با فلان دولتی که نه چنین امکاناتی دارد، نه چنان انگیزهای دارد؛ اینها با همدیگر متفاوت است، این را نمیفهمند.
مشکل کنونی کشور متأسّفانه بهخاطر وجود آدمهای بعضاً بیخیال و بعضاً سهلاندیش [است] که البتّه معدودند، اقلّیّتند؛ در مقابل انبوه عظیم جمعیّت انقلابی و آگاه و بصیر کشور چیزی نیستند امّا فعّالند: مینویسند، میگویند، تکرار میکنند؛ تکرار میکنند! دشمن هم به اینها کمک میکند. امروز یک فصل مهمّی از فعّالیّت دشمنان جمهوری اسلامی -که البتّه ما از آنها اطّلاع داریم و حواس ما هست که چهکار دارند میکنند- همین است که محاسبات مسئولین را تغییر بدهند و افکار مردم را دستکاری بکنند و اینها را در ذهن جوانهای ما [جا بیندازند]؛ چه افکار انقلابی، چه افکار دینی، چه ایدههایی که مربوط به مصالح کشور است. آماج اصلی هم جوانها هستند؛ در چنین وضعیّتی، جوانهای کشور خیلی باید بیدار باشند. الحمدلله بیدارند؛ هم دانشگاههای ما بیدارند، هم نیروهای مسلّح ما بیدارند و سازمانهای نظامی ما -هم ارتش، هم سپاه، هم بسیج، هم نیروی انتظامی- بحمدالله پای کارند؛ بنده از این جهت هیچ نگرانیای ندارم. خطاب من به شما بچّههای انقلاب، جوانهای انقلاب که بحمدالله در یکی از مسائل مهمّ کشور، یعنی امنیّت دریا سهیم و فعّال هستید، این مضمون است که اهمّیّت کار خودتان را امروز بفهمید و بدانید. همانطور که در مباهله همهی ایمان در مقابل کفر قرار گرفت، امروز، همهی ایمان در نظام جمهوری اسلامی در مقابل کفر قرار گرفته است؛ و همانطور که معنویّت و صفا و اقتدار معنوی پیغمبر اکرم و خانوادهاش توانست دشمن را از میدان خارج کند، به فضل الهی و به حولوقوّهی الهی ملّت ایران با اقتدار خود و با معنویّت خود دشمن را از میدان خارج خواهد کرد.
نقش سپاه پاسداران در دریا نقش مهمّی است، نقش فعّالیّتهای جوانان منطقهی جنوب -استان بوشهر یا بقیّهی استانهای ساحلی- نقش برجستهای است. جوانهای جنوب حقیقتاً امتحان خودشان را دادهاند و خوب دادهاند و نشان دادهاند که میتوانند از حیثیّت کشورشان و انقلابشان و نظامشان به معنای واقعی کلمه دفاع کنند. نقش خانوادههای محترم و عزیزی که حضور در آن منطقه را پذیرفتهاند و در آنجا ساکن شدهاند، نقش بسیار مهمّی است؛ اگر خانوادهها با مردان خانواده همراه و همدل نباشند کارها پیش نمیرود. امروز خوشبختانه زنان کشور ما، بانوان کشور ما انگیزههایی دارند بسیار روشن، صمیمی، آگاهانه؛ در همهی دورهی جنگ هم همینجور بود. بنده این توفیق را گاهی دارم که با خانوادههای شهدا بنشینیم، صحبت کنیم؛ غالباً مادرهای شهدا اگر از پدران شهدا، پرانگیزهتر و پرشورتر نباشند، کمتر نیستند و در بسیاری از این موارد انگیزهها و بصیرتهایشان بیشتر هم هست. اینها زنان جامعهی ما هستند؛ این خیلی برای کشور ارزش محسوب میشود.
آنچه من عرض میکنم این است که آمادگیهایتان را افزایش بدهید؛ هم آمادگیِ علمی را [یعنی] در علم و در تحقیقات، هم آمادگیهای ابزاری را [یعنی] ابزارهای جنگی. همینطور که سردار فرمانده(۲) اشاره کرد، دشمنان در مقابل ابزارهای بهمیدانآمدهی سپاه پاسداران به فکر افتادند که راهبردهای جنگی خودشان را تغییر بدهند؛ یعنی حضورِ همراه با ابتکارِ سپاه در دریا موجب شد که آنها ناچار باشند که راهبردهای خودشان را تغییر بدهند. بنابراین ابتکارات شما، ابداعات شما، نوآوریهای شما در مسئلهی ابزارها و نوآوریِ در ابزار به موازات تحرّک دشمن در کار علمی و ابزارسازی و حضور نظامی باید افزایش پیدا کند؛ و میشود؛ نوآوریِ ذهن انسان پایان ندارد. همانطور که فرض کنید یک روزی سپاه به این نتیجه رسید که دنبال قایقهای تندرو برود، میتواند که به مسائل جدیدی که فراتر از این باشد، بهتر از این باشد، قویتر از این باشد، فکر کند و به میدان بیاورد. دائم به فکر باشید، دست برتر را داشته باشید؛ ملاک (تُرهِبونَ بِه عَدُوَّ الله)(۳) است. دشمن اگر نترسد، تعرّض میکند؛ اگر نترسد، به خود جرئت میدهد که تجاوز بکند. این هم توصیهی دوّم.
توصیهی سوّم، همکاری است. امروز بحمدالله نیروی دریایی ارتش، با نیروی دریایی ارتش در سالهای اوّل انقلاب از زمین تا آسمان تفاوت کرده است، فرق کرده است. بنده، هم آن نیروی دریایی را با جزئیّات میشناختم، هم این نیروی دریایی را میشناسم؛ بچّههای مؤمن، آماده به کار. همکاری داشته باشید، همدلی داشته باشید، به یکدیگر کمک کنید، از تجربیّات یکدیگر استفاده کنید؛ این همافزایی، کمک خواهد کرد، این ثروت ملّی را افزایش خواهد داد. اینها عرایض ما است به شما.
بدانید که خدای متعال پشتیبان شما است؛ در این هیچ تردید نکنید که (اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکم).(۴) همّت ما باید این باشد که ان تنصروا الله را تأمین کنیم؛ خدا را نصرت کنیم. اگر نیّت ما، عمل ما، حرکت ما تطبیق کند با ان تنصروا الله، دنبالش ینصرکم حتماً وجود دارد؛ وعدهی الهی تخلّفناپذیر است. این حرکت را دنبال کنید، این کار را دنبال کنید؛ این جدّیّتها را دنبال کنید؛ آینده مال شما است. دشمنان اسلام و مسلمین، هم در منطقهی غرب آسیا شکست خواهند خورد، هم در مناطق دیگر؛ هم در زمینهی امنیّتی و نظامی شکست خواهند خورد، هم به توفیق الهی در زمینههای اقتصادی و در زمینههای فرهنگی؛ به شرط اینکه ما کار کنیم. اگر ما پابهرکاب باشیم، اگر ما بدرستی و به معنای واقعی کلمه حضور داشته باشیم، پای کار باشیم، قطعاً دشمن شکست خواهد خورد؛ در این هیچ تردیدی وجود ندارد.
از خداوند متعال توفیقات شما را طلب میکنیم، و از خدای متعال میخواهیم که روزبهروز انشاءالله بر سعادتمندی شما جوانان عزیز و پیشرفت و اعتلای ملّت ایران بیفزاید؛ و روح مطهّر امام بزرگوار و شهدای عزیز انقلاب و شهدای مجموعهی سپاه و نیروی دریایی سپاه را انشاءالله درجاتشان را عالی کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) سورهی انفال، بخشی از آیهی ۶۰؛ (و هرچه در توان دارید از نیرو و اسبهای آماده بسیج کنید، تا با این [تدارکات]، دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانید ...)
۲) [سردار سرتیپ پاسدار علی فدوی فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی]
۳) سورهی انفال، بخشی از آیهی ۶۰؛ (... تا با این [تدارکات] دشمن خدا را بترسانید ...)
۴) سورهی محمّد، بخشی از آیهی ۷؛ (... اگر خدا را یاری کنید، یاریتان میکند ...)
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم
تاریخ: 1394/06/18
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم
بسماللهالرّحمنالرّحیم
و الحمدللَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
خوشامد عرض میکنیم به همهی شما برادران و خواهران عزیز که از شهرهای مختلف رنج سفر را تحمّل فرمودید و زحمت کشیدید و تشریف آوردید و فضای حسینیّهی ما را با حضور خودتان، با احساسات خودتان متبرّک کردید. بخصوص برادران و خواهرانی که از راههای دور تشریف آوردند، و امیدواریم که رحمت الهی و فضل الهی شامل حال یکایک شما برادران و خواهران باشد.
این ایّام تصادفاً مقارن است با ایّام متبرّک ماه ذیقعده و روزهای پرخاطرهی ماه شهریور. برکات ماه ذیقعده هم برکات فراوانی است؛ خاطرات شهریورماه هم خاطرات پرمعنا و پرمغزی است. ماه مبارک ذیقعده، اوّلِ ماههای حرام است؛ یازدهم این ماه ولادت مبارک حضرت ثامنالحجج (علیه آلاف التّحیّة و الثّناء) و دههی کرامت است؛ روز بیستوسوّم این ماه روز زیارتی مخصوص حضرت ثامنالحجج (علیه الصّلاة و السّلام) است؛ روز بیستوپنجم این ماه روز دحوالارض است که روز با برکتی است؛ شب نیمهی ماه ذیقعده از شبهای متبرّک سال است که اعمالی دارد؛ روزهای یکشنبهی ماه ذیقعده ایّام توبه و انابه است و عملی دارد که مرحوم عارف بزرگوار حاج میرزا جواد آقای ملکی در المراقبات نقل میکند از رسول مکرّم اسلام که خطاب به اصحاب خود فرمود: کدامِ از شماها مایلید توبه کنید؟ همه گفتند ما میخواهیم توبه کنیم -ظاهراً ماه ذیقعده بوده است- طبق این نقل و این روایت حضرت فرمودند که در روزهای یکشنبهی این ماه این نماز را -یک نمازی با یک خصوصیّتی در مراقبات ایشان ذکر میکنند- انجام بدهید. غرض، ایّام در ماه ذیقعده که اوّل ماههای حرام است در این سه ماه متوالی، ایّام و لیالی مبارک و متبرّکی است، پر از برکات است؛ باید از اینها استفاده کرد.
ماه شهریور هم از ماههای پرخاطره است. هفدهم شهریور سال ۱۳۵۷، یعنی چند ماه به پیروزی انقلاب، در همین میدان شهدای تهران، عوامل رژیم طاغوت مردم بیپناه را به رگبار مسلسل بستند و تعداد زیادی -که هنوز هم برای ما معلوم نیست لکن تعداد کثیری [بودند]- از مردم را در آن میدان به قتل رساندند. در همین ماه شهریور، ترور ناجوانمردانهی رئیسجمهور و نخستوزیر کشور -مرحوم شهید رجائی و مرحوم شهید باهنر- اتّفاق افتاد. در همین ماه شهریور، ترور شهیدآیتالله قدّوسی -دادستان کلّ کشور- اتّفاق افتاد. در همین ماه شهریور، شهادت امامجمعهی تبریز(۱۱) بهدست منافقین اتّفاق افتاد. در همین ماه شهریور -روز آخر شهریور- حملهی نظامی رژیم بعثی صدّام به کشور اتّفاق افتاد. اینها خاطرات عجیبی است، پرمعنا است، پُرمغز است. در همهی این حوادث، رژیم آمریکا پشت قضیّه بود؛ عوامل آمریکایی بودند که یا بهطور مستقیم کمک کردند یا تشویق کردند یا حدّاقل چشمشان را بر این جنایات بستند.
جوانهای ما باید این خاطرات را فراموش نکنند؛ یکی از چیزهایی که بنده نگران آن هستم، این است که این نسل جوانِ بالندهی ما که بحمدالله، هم آگاه و با بصیرت است، هم دارای انگیزه است، آماده بهکار است، وسط میدان است، انقلابی است، بتدریج این حوادث مهم را، این عبرتهای بزرگ دوران معاصر را از یاد ببرد؛ این کمکاری ما است، کمکاری دستگاههای مسئول است؛ این حوادث نباید کهنه بشود؛ حافظهی تاریخی یک ملّت نباید ضعیف بشود. اگر جوانهای ما در سرتاسر کشور این حوادث را ندانند، تحلیل نکنند، عمقیابی نکنند، در شناخت کشورشان و در شناخت آینده دچار اشتباه خواهند شد. جوانها باید این حوادث را درست بشناسند و بدانند که چه شد، چه اتّفاق افتاد، چه کسی بود؛ اینها را باید جوانها بفهمند.
یک کشتار دیگری مثل کشتار هفدهم شهریور، در هشتم بهمن در همین میدان انقلاب در اینجا اتّفاق افتاد که غالباً بیتوجّه به آن هستند؛ عوامل رژیم افتادند به جان مردم. از خاطرات این ژنرال آمریکایی(۲) که در روزهای آخر عمر رژیم گذشته برای نجات رژیم به تهران آمده بود، نقل کردند؛ او میگوید من ژنرالهای شاه را جمع کردم و به آنها گفتم که لولههای تفنگها را پایین بیاورید؛ یعنی مسلّحین رژیم شاه که با مردم مواجه بودند، خیلی اوقات تیرهای هوایی میزدند که مردم را بترسانند، این آقا به ژنرالهای شاه توصیه میکند و میگوید لولهی تفنگها را بیاورید پایین و به مردم بزنید؛ آنها هم اینجا در این میدان انقلاب به این دستور عمل کردند؛ لولههای تفنگ را پایین آوردند، مردم را هدف قرار دادند، عدّهی زیادی را به شهادت رساندند؛ ولی اثر نکرد، مردم عقب نرفتند، مردم ادامه دادند. بعد یکی از فرماندهان ارتش شاه -ارتشبد قرهباغی- میآید پیش هایزر و میگوید این دستور تو فایدهای نداشت و مردم را نتوانست به عقب براند. هایزر در خاطراتش مینویسد که چقدر اینها تحلیلهای کودکانهای دارند! یعنی چه؟ یعنی [میگوید] توقّع قرهباغی این بود که با یک بار مردم را به رگبار بستن قضیّه تمام میشود؛ نه، باید ادامه پیدا کند، باید هرجا با مردم مواجه میشوند، آنها را قتلعام کنند! آمریکا این است؛ آمریکا ۲۵ سال در این کشور حاکمیّت مطلق داشته است؛ به ژنرالهای رژیم شاه اینجور دستور میدهد؛ در زمینههای اقتصادی، در زمینههای سیاسی، در زمینههای امنیّتی، در زمینههای سیاست خارجی، در ایران حرف حرف آمریکاییها بود؛ حاکمیّت مطلق آمریکا در دوران رژیم طاغوت. اینجور رژیمی بر کشور ما حکومت میکرد که افسرش هم تابع آمریکایی است، وزیر داراییاش هم تابع او است، وزیر دفاعش هم تابع او است، نخستوزیرش هم تابع او است، خود شاه هم تابع آمریکا است؛ بیچونوچرا! یک چنین رژیمی بر این مملکت حکومت میکرد.
آمریکا در کشور ما فرعونیّت میکرد، مثل فرعون: یَستَضعِفُ طآئِفَةً مِنهُم یُذَبِّحُ اَبنآءَهُم وَ یَستَحیِ نِسآءَهُم؛(۳) با مردم ما اینجور رفتار میکردند؛ موسای زمان آمد، تختوبخت این فرعون و دنبالهروهای او را واژگون کرد و از بین برد؛ انقلاب این است. یکسال و دو ماه بعد از همین حادثهی شهریور -یعنی در آبان ۱۳۵۸- جوانان امام بزرگوار ما، جوانان پیرو خطّ امام، رفتند این جاسوسخانهی آمریکا را فتح کردند؛ آمریکاییها را دستبسته و چشمبسته اسیر خودشان کردند؛ موسی ایندفعه فرعون را اینجور شکست داد. حالا بعضی میگویند چرا آمریکاییها با ایران بدند؟ خب علّتش همین است؛ ایران یکسره در مشت آمریکا بود، در دست آمریکا بود؛ همهی اجزای اصلی وجود کشور با ارادهی آمریکاییها حرکت میکرد؛ امام آمد و بهوسیلهی این مردم، آمریکا را از این مملکت بیرون کرد؛ باید هم دشمن باشند، باید هم دشمنی بکنند؛ و دارند میکنند، همین حالا دارند دشمنی میکنند.
امام بزرگوار فرمود: آمریکا شیطان بزرگ است؛(۴) این (شیطان بزرگ) خیلی حرف پرمغزی است. رئیس همهی شیطانهای عالم، ابلیس است؛ امّا ابلیس بنا به تصریح قرآن، تنها کاری که میتواند بکند این است که انسانها را اغواء میکند؛ بیشتر از اغواء، کاری نمیتواند بکند؛ انسانها را اغواء میکند، فریب میدهد، وسوسه میکند؛ امّا آمریکا، هم اغواء میکند، هم کشتار میکند، هم تحریم میکند، هم فریب میدهد، هم ریاکاری میکند؛ پرچم حقوق بشر را بلند میکند، ادّعای طرفداری از حقوق بشر میکند [امّا] هر چند روز یک بار در خیابانهای شهرهای آمریکا یک بیگناهی، یک بیسلاحی به دست پلیس آمریکا به خاکوخون میغلتد؛ غیر از بقیّهی جنایات و فجایعشان. این هم رفتارشان در ایران در دوران رژیم طاغوت و جنگآفرینیهایشان، جنگافروزیهایشان، به راه انداختن جریانهای جنگافروز از قبیل همینهایی که حالا در عراق و سوریه و بقیّهی جاها مشغول خرابکاری هستند؛ اینها کارهای آمریکا است. حالا بعضیها اصرار دارند این شیطان بزرگ را با این خصوصیّات -که از ابلیس بدتر است- بزک کنند و به شکل فرشته وانمود کنند. چرا؟ دین بهکنار، انقلابیگری بهکنار؛ وفاداری به مصالح کشور چه میشود؟ عقل چه میشود؟ کدام عقلی و کدام وجدانی اجازه میدهد که انسان قدرتی مثل قدرت آمریکا را بهعنوان دوست، بهعنوان مورد اعتماد، بهعنوان فرشتهی نجات انتخاب بکند؟ این[گونه] هستند؛ حقیقت امر این است. بله، خودشان را میآرایند؛ با ظاهر اتوکشیده، با کراوات، با ادکلن، با ظواهر بظاهر چشمگیر، خودشان را در چشم افراد سادهلوح جور دیگری جلوه میدهند؛ حقیقت رژیم آمریکا اینها است. این در مورد ما است؛ در مورد کشورهای دیگر هم همینجور است. ملّت بزرگ ایران این شیطان بزرگ را از کشور بیرون کرد؛ نباید بگذاریم دوباره برگردد؛ نباید بگذاریم از در رفت، از پنجره برگردد؛ نباید اجازه بدهیم نفوذ پیدا کند؛ دشمنی اینها تمام نمیشود.
بعد از قضیّهی (برجام) و این توافقی که سرنوشت آن هم اینجا و آنجا درست معلوم نیست، الان همین حالا در کنگرهی آمریکا علیه ایران مشغول توطئهاند؛ خبرهایی که به ما میرسد، نشان میدهد که همین حالا یک عدّهای در داخل کنگرهی آمریکا مشغول طرّاحی مصوّبهای هستند برای اذیّت کردن و برای ایراد درست کردن و برای مشکل فراهم کردن برای جمهوری اسلامی ایران؛ دشمنی اینها اینجور است؛ تمامشدنی نیست.
این دشمنیها ادامه پیدا میکند؛ تا کی ادامه پیدا میکند؟ تا وقتی شما قوی بشوید، تا وقتی ملّت ایران آنچنان قوی بشود که دشمن مأیوس بشود از تهاجم سیاسی یا امنیّتی یا نظامی یا اقتصادی یا تحریم و غیرذلک. باید ما قوی بشویم؛ باید در داخل، خودمان را قوی کنیم. بنده مکرّر عرض کردهام این قوّتی که برای کشور لازم است چهجوری تأمین میشود؛ اوّلاً از راه یک اقتصاد قوی؛ همین اقتصاد مقاومتی که سیاستهای آن ابلاغ شده است و بر روی زمین و بهصورت کار عملی و عملیّاتی و اجرائی هم باید با شدّت هرچه تمامتر و بدون فوت وقت دنبال بشود؛ خب یک کارهایی را دوستان ما در دولت دارند انجام میدهند بحمدالله؛ یکی این است که اقتصاد کشور قوی بشود، جوان کشور بیکار نماند، ابتکارهای جوانها روی زمین نماند؛ این یکی از راههایش است.
یک راه دیگر، توسعهی علم است؛ کاروان علم شتاب خود را از دست ندهد، در علم پیشروی کنیم، همه چیز به علم وابسته است؛ این هم یکی از راههای تقویت است.
یکی از مهمترین راههای تقویت درونی، حفظ روحیّهی انقلابیگری است در مردم؛ بخصوص در جوانها. سعی دشمنان این است که جوان ما را لاابالی بار بیاورند، نسبت به انقلاب بیتفاوت بار بیاورند، روحیّهی حماسه و انقلابیگری را در او بکُشند و از بین ببرند؛ جلوی این باید ایستاد. جوان، روحیّهی انقلابیگری را باید حفظ کند. و مسئولین کشور جوانهای انقلابی را گرامی بدارند؛ اینهمه جوانهای حزباللّهی و انقلابی را برخی از گویندگان و نویسندگان نکوبند به اسم افراطی و امثال اینها. جوان انقلابی را باید گرامی داشت، باید به روحیّهی انقلابیگری تشویق کرد؛ این روحیّه است که کشور را حفظ میکند، از کشور دفاع میکند؛ این روحیّه است که در هنگام خطر به داد کشور میرسد. سه عامل اساسی اقتدار ملّی اینها است: اقتصاد قوی و مقاوم، علم پیشرفته و روزافزون، و حفظ روحیّهی انقلابیگری در همه بخصوص در جوانها؛ اینها است که میتواند کشور را حفظ کند؛ آنوقت دشمن مأیوس خواهد شد.
آمریکا دشمنی خودش را پنهان هم نمیکند. بله، تقسیم وظایف میکنند؛ یکی لبخند میزند، یکی مصوّبه علیه جمهوری اسلامی تهیّه میکند و دنبال میکند؛ این بهنحوی تقسیم وظایف است. دنبال چیزی به نام مذاکرهی با ایرانند؛ [امّا] مذاکره بهانه است، مذاکره وسیله برای نفوذ است، مذاکره وسیله برای تحمیل خواستها است. ما فقط در قضیّهی هستهای به دلایل مشخّصی که مکرّر هم این دلایل را ذکر کردهایم، موافقت کردیم بروند مذاکره کنند؛ خب مذاکره کردند. بحمدالله مذاکرهکنندگان ما هم در این عرصه خوب ظاهر شدند؛ امّا در عرصههای دیگر ما اجازهی مذاکره ندادیم و با آمریکا مذاکره نمیکنیم؛ با همهی دنیا ما مذاکره میکنیم، [امّا] با آمریکا نمیکنیم. ما اهل مذاکرهایم، اهل تفاهمیم؛ هم مذاکرات در سطح دولتها، هم مذاکرات در سطح اقوام، هم مذاکرات در سطح ادیان؛ ما اهل مذاکرهایم و با همه مذاکره میکنیم جز با آمریکا؛ و البتّه رژیم صهیونیستی بجای خود محفوظ که اصل وجود رژیم صهیونیستی، وجود نامشروع و دولت جعلیاست.
یک جمله راجع به رژیم صهیونیستی عرض بکنیم؛ بعد از اتمام این مذاکراتِ هستهای، شنیدم صهیونیستها در فلسطین اشغالی گفتند فعلاً با این مذاکراتی که شد، تا ۲۵ سال از دغدغهی ایران آسودهایم؛ بعد از ۲۵ سال فکرش را میکنیم. بنده در جواب عرض میکنم اوّلاً شما ۲۵ سال آینده را نخواهید دید. انشاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت؛ ثانیاً در همین مدّت هم روحیّهی اسلامیِ مبارز و حماسی و جهادی، یک لحظه صهیونیستها را راحت نخواهد گذاشت؛ این را بدانند. ملّتها بیدار شدهاند، میدانند دشمن کیست؛ حالا دولتها و بوقهای تبلیغاتی و مانند اینها میخواهند جای دشمن و دوست را عوض کنند، [امّا] به جایی نمیرسد. ملّتها -ملّتهای مسلمان، بخصوص ملّتهای منطقه- حواسشان جمع است و میدانند. خب، این وضع رژیم صهیونیستی و آن هم [وضع] آمریکا.
یک جمله در باب مسئلهی انتخابات عرض بکنیم.(۵) مسئلهی انتخابات یکی از مسائل فعلی و نقد ما است. البتّه برخی متأسّفانه از ۱.۵ سال پیش، دو سال پیش از انتخابات شروع کردند مسائل انتخابات را مطرح کردن؛ این بهنظر ما مصلحت نیست؛ فضای کشور را بیموقع نباید فضای انتخاباتی کرد؛ از ۱.۵ سال پیش -که تقریباً دو سال به انتخابات امسال مانده بود که آخر سال است- بعضیها شروع کردند در مطبوعات و در حرفها، راجع به انتخابات حرف زدن، بحث کردن. وقتی فضای انتخاباتی در کشور بهوجود میآید، بسیاری از مسائل اصلی جامعه به حاشیه میرود و فراموش میشود. خب، فضای انتخابات، فضای رقابت و تعارض است؛ ما چرا بیخود این فضای رقابت را، فضای تعارض را، بکشانیم به یک سال دو سال قبل؟ شروع زودهنگام این بحثها به نظر ما مصلحت نیست. لکن حالا چرا؛ الان که سه چهار ماه مثلاً به انتخابات باقی است، جای آن است که راجع به انتخابات عرایضی عرض بشود. حالا من امروز برخی از نکات را عرض میکنم و در آینده هم اگر عمری بود و زنده بودیم، عرایضی در باب انتخابات خواهیم داشت.
مسئلهی انتخابات برای کشور، مسئلهی بسیار مهمّی است. انتخابات، مظهر کامل حضور و انتخاب مردم است. مردم با حضور خودشان در صحنهی انتخابات -چه در انتخابات ریاست جمهوری، چه در انتخابات مجلس شورای اسلامی، چه در انتخابات مجلس خبرگان- مردمسالاری واقعی را در این کشور شکل میدهند؛ این خیلی مهم است. ما این را در طول این ۳۶ سال، ۳۷ سالی که از اوّل انقلاب گذشته است، نگذاشتیم تعطیل بشود یا تأخیر بیفتد. در کشورهای گوناگون وقتی جنگ میشود یا یک حادثهای اتّفاق میافتد، انتخابات را عقب میاندازند، [امّا] در ایران انتخابات یک روز از موعد مقرّر خودش عقب نیفتاده است؛ در هیچ برههای از برههها. تهران بمباران میشد، شهرهای خوزستان و ایلام و کرمانشاه و بقیّهی جاها بمباران میشد، درعینحال انتخابات در موعد معیّن انجام میگرفت. در اقصینقاط کشور همینجور بود؛ در روستاها و [حتّی] در جاهایی که رفتوآمد سخت است. انتخابات در این کشور تعطیل نشده است. بعضی میخواستند تعطیل کنند انتخابات را -در بعضی از دورهها برخی از آدمهای سیاستباز و سیاستزده سعیشان این بود که انتخابات را تعطیل کنند یا عقب بیندازند- [امّا] به توفیق الهی جلوی اینها گرفته شد و انتخابات در موعد معیّن انجام گرفت. این اهمّیّت انتخابات است. خب، به همین دلیل هم هست که بحمدالله انتخابات ما مظهر مردمسالاری است.
نظام جمهوری اسلامی یک نظام مردمسالار به معنای واقعی است. خب، دشمن البتّه حرف میزند؛ آمریکاییها و عوامل تبلیغاتیشان دائماً علیه انتخابات ما به شکلهای مختلف حرف میزنند. آمریکاییها ۲۵ سال در دوران رژیم طاغوت، در ایران حضور داشتند، [امّا] مجلسهای شورای فرمایشی و مسخرهی آن روز، یک بار مورد انتقاد آمریکاییها قرار نگرفت. اگر به تاریخ مراجعه کنید و قضایای انتخابات دوران محمّدرضا را بخوانید -و قبل از آن هم بدتر از آن، دوران رضاشاه- [اوّل] که انگلیسها در اینجا مسلّط بودند و بعد هم آمریکاییها مسلّط شدند، یک بار به این انتخابات فرمایشیِ نمایشیِ مسخره اعتراض نکردند؛ الان هم به رژیمهای مستبد و دیکتاتور و وراثتیای که در این منطقه هست، یک کلمه اعتراض نمیکنند، امّا به ایران که اینجور پشت سر هم انتخابات انجام گرفته است و همهی ارکان نظام -از رهبری نظام و رئیسجمهوری نظام، تا نمایندگان مجلس، تا نمایندگان خبرگان، تا نمایندگان شوراهای شهری- بهوسیلهی مردم انتخاب میشوند، دائم اعتراض میکنند، اشکال میکنند، ایرادهای دروغین میکنند.
انتخاباتهای ما بحمدالله در این مدّت، انتخاباتهای سالمی بوده است. نکتهای که بنده میخواهم عرض بکنم این است که انتخاباتهای ما انتخاباتهایی بوده است که برطبقِ معیارهای متعارف بینالمللی، یکی از بهترین و سالمترین انتخابات بوده است با نصابِ شرکت بالای مردم. متأسّفانه یکی از عادتهای بدی که بعضی در داخل دارند، این است که دائماً در سلامت انتخابات در هر دورهای خدشه کنند. از قبل از انتخابات مکرّر دَم بزنند از تقلّب، از دغدغه، از اینکه چنین بشود، چنان بشود؛ این کار غلطی است. در طول این ۳۷ سال، مردم بهخاطر اعتمادی که در دورههای مختلف و دولتهای مختلف به نظام داشتند، در عرصهی انتخابات شرکت کردند، حضور پُرشور پیدا کردند. چرا بعضیها به دست خودشان این اعتماد را میخواهند خدشهدار کنند؟ مردم به نظام اعتماد دارند. وقتی انتخابات هست، میآیند وارد انتخابات میشوند و رأی میدهند؛ چرا انسان بایستی این را خدشهدار بکند با دغدغههای بیخود و دروغین که نبادا [تخلّفی بشود]. خب، معلوم است؛ اجازه داده نمیشود؛ مراقبتهای شدید انجام میگیرد. یکی از بزرگترین برکات وجود شورای نگهبان همین است که مراقبند؛ مراقب خطا و اشتباهند و اجازه نمیدهند تخلّفی انجام بگیرد؛ دیگر دستگاهها هم همینجور. در طول این سالها هم گاهی در بعضی از دورهها به ما گزارش میشد که انتخابات اشکال پیدا کرده است؛ ما دستور میدادیم میرفتند تحقیق میکردند، معلوم میشد که نخیر، اینجوری نیست. گاهی ممکن است در گوشهوکنار یک تخلّفی انجام بگیرد که در نتیجهی انتخابات هیچ تأثیری نداشته باشد -آن مهم نیست- [امّا] انتخابات در همهی دورهها سالم است.
رأی مردم هم به معنای واقعی کلمه حقّالنّاس است؛ حقّالنّاس است. وقتی میآید برادر و خواهر ایرانی در انتخابات شرکت میکند و رأی در صندوق میاندازد، رعایت این حقّ او واجب شرعی است، واجب اسلامی است؛ در این امانت او نباید خیانت کرد؛ واقعاً حقّالنّاس است. نتیجهی آراء هم هرچه شد، بایستی به آن ملتزم بود؛ این هم حقّالنّاس است. اینکه ما در سال ۸۸ در مقابل کسانی که اصرار میکردند باید انتخابات باطل بشود ایستادیم، بهخاطر همین بود که از حقّالنّاس دفاع کردیم. چهل میلیون [نفر] -بالاترین نصاب انتخابات- در سال ۸۸ در [دادن] آراء شرکت کردند. خب، یک نتیجهای داد. هر کسی [هم] برندهی این انتخابات میشد، ما همینجور میایستادیم، دفاع میکردیم. بنده از حقّالنّاس دفاع کردم، از حقّ مردم دفاع کردم. باز هم هر وقتی که مردم رأی بدهند -به هر کسی که مردم بپسندند و بپذیرند و رأی بدهند- بنده از رأی مردم دفاع خواهم کرد؛ پشت سرِ مردم خواهم ایستاد. رأی مردم حقّالنّاس است. ما بیخود این اعتمادی را که مردم به نظام دارند، با حرفهای بیمنطق مخدوش نکنیم. گاهی به وزارت کشور ایراد میگیرند، گاهی به شورای نگهبان ایراد میگیرند.
شورای نگهبان، چشم بینای نظام برای انتخابات است؛ در همهی دنیا هم یک چنین چیزی وجود دارد -حالا اسمش چیز دیگر است؛ اینجا اسمش شورای نگهبان است- مراقبند، ببینند آن کسی که وارد میدان انتخابات میشود، نامزد انتخابات میشود، آیا صلاحیّت دارد یا نه؛ و باید احراز کنند صلاحیّت را؛ اگر دیدند که کوتاهی شده است و آدمی که صلاحیّت ندارد وارد شده، جلویش را میگیرند؛ این حقّ آنها است، حقّ قانونی آنها است، حقّ عقلی و منطقی آنها است؛ بعضی بیخود ایراد میکنند. بخشی از این حقّالنّاس، همین حقّ رأی شورای نگهبان است؛ همین حقّ نظارت استصوابی و مؤثّر شورای نگهبان است؛ این جزو حقالنّاس است، این را باید رعایت کرد، این را باید حفظ کرد. انتخابات مهم است. این عرض فعلی ما دربارهی انتخابات است.
البتّه من اعتقاد به حضور پُرشور مردم دارم؛ معتقدم کشور را این [حضور] حفظ میکند. در آینده هم اگر زنده بودیم، دراینباره باز بیشتر صحبت خواهم کرد.
آنچه به شما برادران و خواهران عزیز مؤکّداً عرض میکنم، این است که بدانید جمهوری اسلامی ایران با این مردم، با این منطق، با این قانون اساسی بر همهی دشمنانش پیروز خواهد شد. شرطش این است که به خدای متعال توکّل کنیم، با همدیگر دست برادری و یگانگیمان را مستحکم کنیم، در کشور دودستگی ایجاد نکنیم، همدیگر را تضعیف نکنیم. اگر اینجور رعایت بکنیم، خدای متعال هم رعایت خواهد کرد. هر کسی که اسلام را نصرت کند، خدای متعال او را نصرت خواهد کرد.
پروردگارا! روح مطهّر امام بزرگوار را با اولیائت محشور کن؛ روح شهدای عزیز ما را با اولیائت محشور کن. پروردگارا! برکات و الطاف خود را بهطور روزافزون بر این ملّت مؤمن و صالح نازل بفرما.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) آیتالله شهید سیّداسدالله مدنی
۲) ژنرال رابرت هایزر
۳) سورهی قصص، بخشی از آیهی ۴؛ (... طبقهای از آنان را زبون میداشت، پسرانشان را سر میبُرید و زنانشان را [برای بهرهکشی] زنده بر جای میگذاشت...)
۴) از جمله، صحیفهی امام، ج ۱۰، ص ۴۸۹؛ سخنرانی دربارهی توطئهی آمریکا (۱۳۵۸/۸/۱۴)
۵) دهمین دورهی انتخابات مجلس شورای اسلامی و پنجمین دورهی انتخابات مجلس خبرگان رهبری، در اسفند سال جاری برگزار خواهد شد.
بیانات در ابتدای جلسه درس خارج فقه درباره فاجعه منا
تاریخ: 1394/07/05
بیانات در ابتدای جلسه درس خارج فقه درباره فاجعه منا
بسماللهالرّحمنالرّحیم
بعد از تعطیلی طولانی، امروز مباحثهی خودمان را شروع میکنیم؛ لکن دلهای ما پر از اندوه و پر از غم است بهخاطر این حادثهی تلخی که در منا اتّفاق افتاد و بهمعنای واقعی کلمه عید را عزا کرد. هر سال در موسم حج، مثل این روزهایی که اعمال حج و مناسک حج تمام شده است، کشور در یک شادی عمومی قرار دارد؛ حاجیها برمیگردند، خانوادهها خوشحالند؛ پدرانشان، فرزندانشان، همسرانشان میآیند؛ خانوادهها خوشحالی میکنند که [حاجیانشان] آمدند، حج گزاشتند، موفّق شدند. هر سال اینجور است؛ اوقات شادی است. امسال این اوقات شادی تبدیل شده به اوقات غم. در بسیاری از استانهای کشور، عدد کشتهشدگان و جانباختگان بالا است و جنازهها را باید بیاورند؛ دلها واقعاً در این ایّام داغدار است. خب انسان نمیتواند لحظهای خود را از این غم فارغ بداند و دائم در این چندروزه این غم در دلهای ما و دیگران سنگینی میکند. آنچه حالا نتیجه باید گرفت، این است که مسئولیّت این حادثهی سنگین و این فاجعهی بزرگ بر دوش حکّام عربستان است؛ باید مسئولیّتشان را قبول کنند نسبت به این قضیّه، اینکه فرافکنی کنند و دائم این [و آن] را متّهم کنند و مدام خودشان از خودشان تعریف کنند کارهایی نیست که به جایی برسد؛ این فعّالیّتهای عقیمی است. بالاخره دنیای اسلام سؤال دارد. بیش از هزار کشته از کشورهای مختلف اسلامی در یک حادثهای، شوخی است؟ از کشور ما هم خدا میداند چند صد کشته! حالا مفقودین هنوز معلوم نیست کجا هستند؛ ممکن است عدّهی بسیاری از اینها [جزو] جانباختگان باشند. چند صد کشته در یک حادثه -حادثهی حج- چیز کوچکی است؟ شوخی است؟ دنیای اسلام باید برای این فکر کند؛ و اوّلین مطلب هم همین است که سعودیها باید بپذیرند مسئولیّت خودشان را، و به لوازم این پذیرشِ مسئولیّت باید عمل بشود. اینکه به جای عذرخواهی از امّت اسلامی و به جای عذرخواهی از خانوادهها، شروع کنند مدام همینطور حرف زدن به این و آن و متّهم کردن و مانند اینها، راه به جایی نخواهد برد و ملّتها بهطور جدّی دنبال میکنند؛ این قضیّه فراموش نخواهد شد. امیدواریم انشاءالله خداوند خیرْ مقدّر کند.
بیانات در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى
تاریخ: 1394/06/12
بیانات در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى
پس از برگزاری هجدهمین اجلاس دورهی چهارم مجلس خبرگان رهبری (۱)
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین. قالالله الحکیم فی کتابه: هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم وَ للهِ جُنودُ السَّمٰوٰتِ وَ الاَرضِ وَ کانَ اللهُ عَلیمًا حَکیمًا.(۲)
خوشامد عرض میکنم به برادران عزیز، آقایان محترم؛ و تشکّر میکنم از اینکه لطف کردید و محلّ کار ما را با حضور خودتان منوّر و معطّر کردید. اهمّیّت مجلس و اعضای مجلس بهنحوی است که انسان واقعاً احساس میکند که حضور شما در هرجایی انشاءالله مایهی برکت خواهد بود. مجلس خبرگان میتواند مظهر تام و تمام این انزال سکینهی الهی باشد؛ چون این انزال سکینهی الهی از نشانههای ایمان است: هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم؛ این سکینهی الهی، مایهی ازدیاد ایمان و مایهی تقویت ایمان است. معنای سکینه هم آرامش در مقابل تلاطم است؛ حوادث گوناگون، خبرهای گوناگون، دشمنیها، وضعیّتهای مختلف، در روح انسانها بهطور طبیعی تلاطم ایجاد میکند. این آرامش خیلی از اوقات مایهی استقرار فکر و ذهن و استقامت در طریق میشود. خدای متعال این سکینه را، آرامش را به مؤمنین میدهد به برکت ایمانشان و به آنها خاطرجمعی میدهد که (وَ للهِ جُنودُ السَّمٰوٰتِ وَ الاَرض). از چه انسان واهمه کند؟ همهی نیروهای زمین و آسمان، همهی سنن طبیعت، جنود الهی هستند و متعلّق به خدایند؛ اگر ما مؤمن باشیم، اگر ما بندهی خدا باشیم، این نیروها در خدمت مؤمنین قرار میگیرند. این همان آرامشی است که انسان پیدا میکند. باز در یکی دو آیهی بعد [میفرماید]: وَ للهِ جُنودُ السَّمٰوٰتِ وَ الاَرضِ وَ کانَ اللهُ عَزیزًا حَکیمًا؛(۳) این عزّت الهی و قدرت الهی، نشانهی همین (للهِ جُنودُ السَّمٰوٰتِ وَ الاَرض) است. مؤمنین در یک چنین عالمی، در یک چنین فضایی حرکت میکنند، زندگی میکنند و تنفّس میکنند. مجلس خبرگان یکی از جاهایی است که میتواند منبع و منشأ یک چنین آرامشی باشد.
دو انتخابات مهم در این مجلس انجام میگیرد: یکی انتخاب بهوسیلهی مردم که معتمدین خودشان را معیّن میکنند و انتخاب میکنند که این معتمدین عمدهی کارشان هم انتخابی است که بعداً آنها خواهند کرد؛ انتخاب دوّم، [یعنی] انتخاب رهبری. دو انتخاب در اینجا وجود دارد؛ یعنی مجلس خبرگان مظهر حضور مردم و مظهر مردمیبودن و دخالت آراء مردم و سلایق مردم است؛ هیچ نهاد دیگری را ما به این شکل نداریم که دو انتخاب در دل آن وجود داشته باشد که نشاندهندهی ارادهها و نیّتهای مستقل باشد. انتخاب دوّم هم انتخاب رهبری است؛ در اینجا تفاوتش با سایر انتخابهای جمعی این است که اینجا ملاک و معیار عبارت است از فقه؛ یعنی ارزشهای اسلامی. بنابراین انتخاب آنها انتخابی است برای حاکمیّت ارزشهای اسلامی، برای اجرای احکام اسلامی، برای تحقّق اسلام در واقعیّت زندگی. ادیان الهی نیامدهاند که فقط در اذهان باقی بمانند؛ باید در واقعیّت زندگی تحقّق پیدا کنند. خب، این ابزار و وسایلی لازم دارد؛ اینجا این ابزار، مجلس خبرگان است که از این طریق تضمین میکند حاکمیّت ارزشهای الهی را و اجرای احکام الهی را و حاکمیّت دین خدا را و حاکمیّت اسلام را. بنابراین، این مجلس همچنین مظهر آراء مردم و مردمسالاری دینی یا مردمسالاری اسلامی هم هست؛ یعنی مظهر مردمسالاری اسلامی بهطور کامل و تام و تمام در واقع این مجلس است؛ اهمّیّت مجلس اینجا است. وقتی این مجلس تشکیل میشود و آمادگی خود و استقلال فکری خود و آگاهی خود را نشان میدهد، این موجب سکینه و آرامش در دلهای مؤمنین میشود؛ در واقع این سکینهی الهی، سَرریز میشود از این مجلس به داخل جامعه. بنابراین مهم این است که در مراحل هردو انتخاب بایستی دقّت لازم انجام بگیرد؛ هم انتخاب مردمْ خبرگان را، هم انتخاب خبرگانْ رهبر را؛ دقّتهای لازم و استقلال فکری بایستی بهطور کامل مراعات بشود. حالا در باب انتخابات ما عرایضی داریم که بعدها عرض خواهیم کرد؛ اینجا نمیخواهیم وارد آن موضوع بشویم.
مجلس خبرگان بایستی استقلال فکری داشته باشد که حالا عرض میکنم این استقلال فکری بر چه مبنا است. عمده این است که اسیر کلیشههای تحمیلی نظام سلطه نباید بشود. یک تفکّراتی، یک مفاهیمی از سوی تبلیغات پُرحجم نظام سلطه، بهطور شبانهروزی در سرتاسر عالم دارد پراکنده میشود؛ یکی از مهمترین مسائل این است که ما باید اسیر نشویم. این سفارش فقط به مجلس خبرگان نیست، این سفارش به همهی مسئولان کشور است، به همهی ارکان نظام است بلکه سفارش به همهی صاحبنظران است -صاحبنظران سیاسی، صاحبنظران اجتماعی، صاحبنظران دینی- که مراقب باشند: وَ اِن تُطِع اَکثَرَ مَن فِی الاَرضِ یُضِلّوکَ عَن سَبیلِ الله؛(۴) این را بدانند. اینجور نیست که چون حالا با یک حجم عظیمی از تبلیغات بر روی یک موضوعی تمرکز میکنند، تکیه میکنند، تکرار میکنند، با زبانهای مختلف آن را بیان میکنند، ناچار ما هم بایستی همرنگ جماعت بشویم و همان را مطرح کنیم، همان را تکرار کنیم؛ نه، ما خودمان مبانی داریم، ما فکر داریم.
استکبار در صدد آن است که کلیشههای مورد نظر خودش را به همهی مردم دنیا تحمیل کند؛ هم به آحاد ملّتها، هم بالخصوص به مسئولان و مؤثّران کشورها؛ یعنی دولتها، نمایندگان مجالس، تصمیمگیران، تصمیمسازان، به قول خودشان اتاقهای فکر، به همهی اینها میخواهند آن کلیشههای خودشان را تحمیل کنند و آن را وارد ذهن آنها و فضای ذهنی آنها بکنند. مایلند همه، جهان را از منظر آنها ببینند؛ مفاهیمی را که آنها بر روی آن تکیه میکنند، با همان رویکرد آنها، با همان نگاه آنها تشخیص بدهند و بشناسند. این رویکرد رویکرد سلطهطلبانه است؛ با این رویکرد سلطهطلبانه مفاهیمی را یا جعل میکنند یا دستکاری میکنند و معنا میکنند و مایلند همه، طبق معنای آنها این مفاهیم را بفهمند و بهکار بگیرند و در ادبیّاتشان از آنها استفاده کنند. فرض بفرمایید تروریسم یک مفهومی است که استکبار آن را در یک معنای خاصّی بهکار میبرد؛ یا حقوق بشر یا دموکراسی. فرض بفرمایید که شش ماه بمباران یمن و کوبیدن خانهها و مدارس و بیمارستانها و مانند اینها تروریسم نیست؛ مکرّر در مکرّر حمله کردن به مناطق فلسطینیها در غزّه و غیر غزّه و کشتن صدها بلکه هزارها کودک و زن و مرد بیگناه و انسان بیدفاع تروریسم نیست؛ اینکه مردم بحرین میگویند که ما هر نفر در داخل این کشور یک رأی داشته باشیم، این ربطی به حقوق بشر ندارد، این مطالبهی حقوق بشر نیست؛ امّا دفاع نیروهای مقاومت در فلسطین و لبنان تروریسم است؛ گروههایی که در لبنان یا در فلسطین مقاومت میکنند، با اشغالگر میجنگند، از سرزمین خودشان و از خانهی خودشان دفاع میکنند، اسمش تروریسم است! آنچه در کشورهای مستبدّ دنیا -که جزو اطرافیان و حلقهی نزدیک سلطه و آمریکا در این منطقه محسوب میشوند- میگذرد، ضدّ حقوق بشر نیست؛ امّا فرض کنید مجازات مجرمی که اعتراف به جرم کرده و میکند یا مجازات یک اخلالگری که دهها یا صدها یا هزارها نفر را در یک کشور معتاد میکند به مواد مخدّر، میشود ضدّ حقوق بشر! اینها اینجوری هستند؛ یعنی مفاهیم را خودشان معنا میکنند؛ میخواهند آنجور که خودشان معنا میکنند، دیگران [هم] آنجور بفهمند و با ادبیّات آنها حرف بزنند. ترور دانشمندان هستهای تروریسم نیست -درحالیکه صهیونیستها تقریباً بصراحت اعتراف کردند که کار آنها بود؛ بعضی از کشورهای اروپایی تقریباً اعتراف کردند به اینکه آنها پشتیبان این کار بودند- و اصلاً جزو تروریسم محسوب نمیشود و محکوم کردن لازم ندارد؛ [امّا] یک حادثهی خیلی کوچکتر از این که فرض کنید در لبنان یا در یکجای دیگری اتّفاق میافتد، برایش جلسهی شورای امنیّت تشکیل میدهند! یعنی نگاه آنها به مسائل جهانی این است؛ مفاهیمی را دستکاری میکنند، مفاهیمی را وضع میکنند، یک فهمی را بهطور مستبدّانه نسبت به یک مفهومی ابراز میکنند و توقّع دارند همهی دنیا از جمله ما در جمهوری اسلامی بر طبق فهم آنها بفهمیم، از منظر آنها ببینیم، بر طبق ادبیّات آنها حرف بزنیم؛ این را از ما انتظار دارند؛ این یکی از نشانهها و مظاهر واضح سلطه و استکبار است؛ درحالیکه خود انقلاب اسلامی یک منظومهی فکری دارد.
اهمّیّت این انقلاب و علّت اینکه این انقلاب زلزله در دنیا ایجاد کرد، این نبود که یک حکومتی را سرنگون کرد؛ نه، علّت این بود که یک منظومهی فکری نو را به دنیا عرضه کرد و امروز هم همچنان در اکناف عالم، این منظومهی فکری در حال پیشرفت است. با وجود سعیای که در اخفاء آن و کتمان آن میکنند، این منظومهی فکری دستبهدست میگردد و بسیاری از دلها در دنیا -چه در دنیای اسلام، چه در حدّ کمتری در خارج از دنیای اسلام- [به آن] جذب میشوند؛ دلها هنوز متوجّه این منظومه است و این منظومهی فکری همچنان طراوت و تازگی خودش را حفظ کرده.
یکی از اجزای مهمّ این منظومهی فکری که خیلی هم جاذبه دارد، عبارت است از نفی ظلم، نفی استکبار، نفی استبداد -استبداد هم اعم است از استبدادی که حکّامی و حکومتهایی در کشورهای خودشان نسبت به مردم خودشان انجام میدهند، و آن استبداد و دیکتاتوریای که نظام سلطه در سطح جهان بهوجود میآورد- این یک بخشی از این منظومهی فکری است. عزّت ملّتها، عزّت ملّی و در کشورهای اسلامی عزّت اسلامی؛ استغناء ملّتها از تکیه کردن به دیگران و آویزانِ قدرتها بودن؛ اینها جزو مجموعهی فکری اسلام است. استقلال همهجانبه -استقلال بسیار امر مهمّی است- استقلال فکری، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، که از همه مهمتر هم استقلال فکری است که میتواند بقیّهی این استقلالها را بهدنبال خودش بیاورد؛ اینها جزو چیزهایی است که در نظام فکری اسلامی و آن منظومهی فکری اسلامی وجود دارد و همینها است که جاذبه میدهد؛ و اینها طراوت دارد، اینها کهنهشدنی نیست، اینها تمامشدنی نیست.
این شعار معروف (استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی)، تقریباً نوعی حرکت از خاص به عام است، یعنی ذکر عام بعد از خاص است؛ اوّل میگوییم (استقلال)، بعد میگوییم (آزادی). استقلال بخشی از آزادی است یعنی اگرچنانچه آزادیِ فردی را ملاحظه کنیم، این یک روی سکّه است، امّا آزادیِ از سلطهی قدرتها و ابرقدرتها روی دیگر سکّه است؛ این هم آزادی است؛ پس بنابراین استقلال جزو آزادی است و کسانی که آزادی میخواهند اگرچنانچه استقلال را نفی کنند -که متأسّفانه آدم گاهی میبیند بعضی از روشنفکرنماها مفهوم استقلال و مصادیق استقلال را با یک سفسطههای بظاهر منطقی و در واقع ضدّ منطق نفی میکنند- در واقع با آزادی مخالفند. استقلال، بخشِ غیرقابل انفکاک از آزادی است یعنی جزئی از آزادی است. جزئی از مفهوم آزادی، استقلال یک کشور است؛ آزادیِ در مقیاسِ یک ملّت است؛ معنای این استقلال است. آنوقت همهی اینها جزو جمهوری اسلامی است؛ یعنی جمهوری اسلامی هم، نه فقط آزادی است، نه فقط استقلال است، بلکه شامل اینها هم هست و شامل معارف فراوان دیگر. اینها را وقتی ما تشریح میکنیم برای افراد مخاطب خودمان، میبینیم این جاذبه دارد؛ اینها دلها را جذب میکند.
نتیجهی این نگاههای فکری، این است که ملّت خودباوری پیدا میکند که امروز ملّت ما این خودباوری را پیدا کرده. این خودباوری در کشور ما بحمدالله روزبهروز هم زیاد شده است. با اینکه دائماً مانع ایجاد کردهاند، مدام بر سرش زدهاند، مدام جلویش گرفته شده به انحاء مختلف، امّا خوشبختانه خودباوری در کشور ما روزبهروز رو به رشد است. خودباوری هست، آزادی فکری هست، آزادی عملی هست -یعنی آزادی فردی نه با منطقِ آزادی فردیِ غربی و آمریکایی؛ آنها ضدّ آزادی است؛ آزادی به معنای حقیقی کلمه- سبک زندگی اسلامی هست، نوآوری هست، همافزایی هست، اتّحاد ملّی هست. اینها چیزهایی است که با داشتن آن تفکّرات، اینها در ذهنیّت جامعه، در عمل جامعه، در واقعیّت جامعه تحقّق پیدا میکند و همهی اینها در جهت ارزشهای اسلامی [است]. خب اینها یک ملّت را رشد میدهد. وقتی در یک ملّتی، نگاه فکری مستقلّی بود، اعتمادبهنفس ملّی وجود داشت، ابتکار وجود داشت، نوآوری وجود داشت، تلاش و کار وجود داشت، وحدت کلمهی بین همهی نیروها وجود داشت، حرکت مستمرّی وجود داشت، این خصوصیّات موجب میشود که یک ملّت رشد پیدا کند. و ملّت ما رشد پیدا کرده خوشبختانه. و البتّه موانع زیاد بوده که عرض میکنم.
شما تصوّر کنید آن روزی را که ایران در پیشرفتهای مادّی در سطح کشورهای پیشرفتهی امروز باشد؛ از لحاظ علم، از لحاظ فنّاوری، از لحاظ ثروتآفرینی. یک کشوری با این خصوصیّات: با علم پیشرفته، با صنعت پیشرفته، با یک جمعیّت ۱۵۰ میلیونی یا ۲۰۰ میلیونی، و با برخورداری از معنویّت، یعنی دنبال سلطه نیست، دنبال زورگویی نیست، دنبال تحمیل حرف خودش به دیگران نیست، به مظلومین کمک میکند، و در مقابل گُندهگوییهای زورگوهای دنیا میایستد؛ یک کشور اینجوری را تصوّر کنید؛ ببینید این چقدر برای استکبار جهانی سنگین است! همهی تلاشی که امروز میشود در مواجههی با جمهوری اسلامی، برای این است که چنین روزی پیش نیاید؛ برای این است که این آینده برای جمهوری اسلامی تحقّق پیدا نکند: یک کشور پیشرفته و دارای همهی شاخصهای پیشرفتگیِ مادّی و درعینحال برخوردار از معنویّت، برخوردار از صفای معنوی، برخوردار از سبک زندگی اسلامی، برخوردار از برادری، وحدت ملّی، همافزایی ملّی و بدون تعدّی و تجاوز به دیگران؛ میخواهند چنین روزی برای ایران اسلامی پیش نیاید و همهی فعّالیّتها، همهی تلاشها، همهی توطئهها برای یکچنین چیزی است؛ دعوا این است. دعوا بر سر این است که اگر یک کشور اسلامی با این خصوصیّات بهوجود بیاید، بساط استکبار برچیده است، بساط کفر برچیده است. کشوری که بتواند اینجور پیشرفت بکند، اینجور ظواهر مادّی را برای خودش تأمین بکند، درعینحال متّکی به خدای متعال، ذاکر لله، شاکر لله، عابد لله، ساجد لله و در مقابل احکام الهی تسلیم و خاضع، میدانید چه جاذبهای، چه مغناطیسی در دنیا درست میکند و چگونه دلهای ملّتها را جذب میکند! میخواهند این پیش نیاید؛ دعواها سر این است. اگر با پیشرفت علمی ما مقابله میکنند، اگر با حضور سیاسی ما در کشورها مقابله میکنند -که صریحاً میگویند که ایران در منطقه نفوذ دارد، در کشورها نفوذ دارد، روی ملّتها نفوذ دارد- اگر این فشارهای اقتصادی را وارد میکنند، برای این است که چنین وضعی پیش نیاید؛ چنین روزی پیش نیاید.
نقطهی مقابلش ما هستیم؛ ما ملّت ایران، ما جوانها، ما اهل ابتکار، ما علمای دین، ما روشنفکران دانشگاهی. ما هستیم که باید در مقابل این حرکت، آن حرکت اساسی خودمان را حول محور همان منظومهی فکری پیش ببریم. باید همه تلاش کنند، همه کوشش کنند، همه کار کنند و همه بدانند دشمن میخواهد چهکار کند؛ حواسشان همه جمع باشد. این آن حسّاسیّتی است که من میخواهم در همهی مسئولین کشور بهوجود بیاید، بدانند که دشمن در چه کار است؛ بدانند که هدف دشمن چیست؛ با لبخند دشمن، با احیاناً یک مساعدت کوتاهمدّت دشمن در یک امری، در یک مسئلهای، یا فرض کنید مساعدتی که در یکجا کرد، یک همراهیای کرد، یک کلمه حرفی احیاناً -که خیلی هم بعید است- به نفع جمهوری اسلامی بر زبان آورد، به این حرفها ما فریب نخوریم؛ بدانیم دشمن چهکار میخواهد بکند.
امروز البتّه دشمن، استکبار جهانی است. استکبار جهانی هم یک امر موهوم نیست؛ یک امر واقعی است و دارای مصادیق روشنی است؛ آمریکا بزرگترین مصداقش است و پشت سرِ هیئت حاکمهی آمریکا، کمپانیها و تراستها و کارتلها و سرمایهدارانِ جهانخوارِ غالباً صهیونیست هستند که در همهجا هم گستردهاند؛ مخصوص آمریکا هم نیست؛ در اروپا هم اینها بشدّت نفوذ دارند، در بعضی جاهای دیگر هم همینجور؛ این معنای استکبار است. شیشهی عمر این استکبار با یک چنان حرکت اسلامی شکسته خواهد شد که پیدایشِ این حرکت با انقلاب اسلامی انجام گرفته، ادامهی آن با جمهوری اسلامی و تداوم حرکت جمهوری اسلامی در خطّ انقلاب تأمین شده، و آینده هم همینطور دارد پیش میرود. چیزهایی را انسان مشاهده میکند که واقعاً انسان [امیدوار میشود]. گاهی این نمایشگاههای پیشرفتهای گوناگون را در بخشهای مختلف، میآورند پیش ما -بعضیهایش اعلامشدنی است که اعلام میشود، بعضیها هم اعلامشدنی نیست که اعلام نمیشود ولی ما از نزدیک میبینیم- واقعاً دستان این جوانهای ما دستان معجزهگر است. جوانهای کمسال، با انگیزه، با ایمان، با توانایی، با قابلیّت، با روحیّهی خوب، و آنوقت با توکّل به خدا، با صلوات، با نماز، با توجّه، با خواندن آیهی قرآن، کارهای بزرگی را دارند انجام میدهند، کارهای خوبی را دارند انجام میدهند؛ و انشاءالله این پیشرفتها در انتظار جمهوری اسلامی است.
عرض کردم، ما یک کشوری [هستیم] با اینهمه امکانات و ثروتها. آن روز در جمع برادران محترم هیئت دولت،(۵) بنده گفتم که یک گزارشی به من دادهاند که ما از معادن کشور -که یکی از مهمترین منابع ثروت کشور ما، معادن زیرزمینی ما است- چهارده درصد استفاده میکنیم؛ وزیر محترم صنعتومعدن از آنطرف گفت که درست است، گزارش همین است. خب، ما اینجور کشوری هستیم؛ ما تاکنون از چهارده درصدِ منابع زیرزمینی کشورمان استفاده کردهایم. موقعیّت جغرافیایی، امکانات گوناگون فرهنگی، عمق و نفوذ فرهنگ اسلام و معارف اهلبیت در دنیا؛ اینها چیزهای کوچکی نیست؛ اینها ثروتهای خیلی عظیمی است و اینها همه در اختیار ما است. خب، بنابراین عرض ما این است که ما مجلس خبرگان، مسئولین کشور، شخصیّتهای مؤثّر و دارای منبر در فضای عمومی -چه در مطبوعات، چه در مراکز نطق و بیان- آن کسانی که میتوانند حرف بزنند، میتوانند اثر بگذارند، بایستی این آینده را هرچه بیشتر تشریح بکنند، [دلها را] بهسمت این آینده سوق بدهند، دلها را امیدوار کنند، آرامش و سکینهی لازم را در دلهای مؤمنین بهوجود بیاورند تا پیش برویم؛ ما بحمدالله در حال پیشرفتیم.
و امّا یکی دو مسئلهی روز و قابل توجّه و مهم هم هست که اجمالاً عرض میکنم: یکی مسئلهی برجام است، یکی مسئلهی بعد از برجام است که به نظر من مسئلهی بعد از برجام، از مسئلهی برجام مهمتر است. خب، در مسئلهی برجام ما آنچه نظرمان بود و باید عرض بکنیم، در خلال این ایّام -چه پیش از اینکه این توافق انجام بگیرد، چه بعد از آنکه این توافق انجام گرفته است- عرض کردهایم. یک بحثی که امروز وجود دارد بحث مجلس است؛ وضع حقوقی و قانونی و مانند اینها را کسانی که اهل این مسائل هستند باید بررسی کنند و ببینند که اقتضائات حقوقی و آنچه الزامات حقوقی این مسئله است چیست و طبق همان بایست عمل بشود؛ ما وارد آن نمیشویم. لکن آنچه از نگاه کلّی من عرض میکنم -که به آقای رئیس جمهور هم این را عرض کردهام- [این است که] به نظر ما مصلحت نیست که ما مجلس را از این قضیّه برکنار بداریم؛ چون قضیّهای است که بالاخره دو سال است که کشور بهطور کلّی متوجّه به آن است و حالا هم به یک نتایجی رسیده؛ [پس] باید مجلس وارد بشود. حالا مجلس چه بکند؟ بنده هیچ توصیهای ندارم به مجلس شورای اسلامی که با این چهجوری عمل بکند. اوّلاً نوع تصمیمگیری چهجوری باشد؟ بهنحو تصویب یا رد باشد، یا بهنحو دیگری تصمیمگیری کنند؟ آیا رد کنند، آیا تصویب کنند؟ بنده هیچ توصیهای ندارم. نظر متَّبَع، نظر نمایندگان ملّت است در مجلس و اینکه [مجلس] چه بکند، چه نکند را ما عرض نمیکنیم. ما معتقدیم که بالاخره خوب است مجلس را برکنار نکنیم و نمایندگان ملّت باید تصمیم بگیرند.
و امّا مسائل بعد از برجام. به نظر ما برخی از مسائل هست که اینها را مسئولین کشور -که البتّه ما با برادران عزیز و صمیمی خودمان در دولت هم اینها را در میان میگذاریم و گذاشتهایم، برای اطّلاع آقایان هم عرض میکنیم- [باید مورد توجّه قرار بدهند]. اوّلاً اگرچه بظاهر در مقابل ما شش دولتند امّا در واقع آن که فعّال است یک دولت است؛ و آن دولت آمریکا است که بهطور کامل در این مسئله وارد میدان است و مشغول عرق ریختن و فعّالیّت کردن و تلاش کردن هستند. مسئولین آمریکایی خیلی بد حرف میزنند؛ باید تکلیف این حرفها روشن بشود؛ بالاخره [یک] طرف قضیّه ما هستیم، یک طرف هم آمریکاییها هستند. یک بار میگویند که چهارچوب تحریمها حفظ خواهد شد؛ پس ما نشستهایم این چند وقت، برای چه صحبت کردهایم؟ صحبت کردیم که چهارچوب تحریمها برداشته بشود، تحریمها برداشته بشود. قرار است که چهارچوب تحریمها حفظ بشود! حالا من نمیدانم معنای (چهارچوب تحریمها حفظ بشود) چیست؟ ممکن است باز این را هم یک جور معنا کنند امّا آنچه از این حرف برمیآید، درست مخالف آن علّتی است که ما رفتیم برای مذاکره؛ والّا ما چرا مذاکره کنیم! ما داشتیم کار خودمان را میکردیم؛ نوزده هزار سانتریفیوژ ما درست کرده بودیم، میتوانستیم در مدّت نهچندان بلندی آن را برسانیم به پنجاه هزار سانتریفیوژ یا شصت هزار سانتریفیوژ؛ هیچ مشکلی برای ما وجود نداشت که این کار را بکنیم؛ [سوخت] بیست درصد را تولید میکردیم، میتوانستیم ادامه بدهیم؛ تحقیق و توسعه را انجام میدادیم، همچنان به همان شکل و با همان سرعت میتوانستیم انجام بدهیم؛ و همچنین بقیّهی چیزها را. اینکه نشستیم مذاکره کردیم، در بعضی از موارد کوتاه آمدیم، یک امتیازاتی دادیم، عمدتاً برای این بود که تحریمها برداشته بشود؛ اگر بنا است تحریمها برداشته نشود، پس معاملهای وجود ندارد، دیگر اصلاً این معنا ندارد. مسئولین این را باید مشخّص کنند و نگویند که مثلاً او برای قانع کردن رقبای داخلی خودش این حرف را میزند. بله، دعوایی که در آمریکا هست، دعوای واقعی است؛ بنده عقیده ندارم که دعوای صوری و ظاهری است، واقعاً اختلاف دارند، علّت اختلافشان هم برای ما روشن است؛ لکن بههرحال آنچه رسماً گفته میشود، پاسخ لازم دارد؛ اگر پاسخ داده نشود همان تثبیت خواهد شد. این یک مطلب است.
نکتهی دوّم این است که اینها راجع به همان بخشی از تحریمها هم که اظهار میکنند که برداشته خواهد شد، میگویند تعلیق یا متوقّف میشود؛ مسئلهی ما این نبوده. مشخّص است که تحریمهای اقتصادی باید برداشته شود؛ گفتیم هم فوراً! حالا (فوراً) را معنا کردند، ما هم حرفی نزدیم، اشکال ندارد؛ دوستان ما در اینجا آن (فوراً) را به یک شکلی معنا کردند، یک ترتیبی برایش انتخاب کردند، ما هم مخالفتی نکردیم. لکن بالاخره [تحریمها] باید برداشته بشود، توقّف تحریم نداریم، تعلیق تحریم نداریم؛ اگر آنها تعلیق میکنند، خب پس ما هم اینجا تعلیق میکنیم، اگر اینجور است ما اقدام اساسی روی زمین چرا انجام بدهیم؛ بنابراین [منظور] لغو تحریمها است. البتّه در بعضی از موارد گفتند که لغو دست دولت آمریکا که طرف مذاکرهی ما است، نیست؛ آنها را گفتند که متوقّف میکنیم و از حقوق قانونی خودمان استفاده میکنیم و کارهایی از این قبیل؛ امّا آن چیزهایی که دست خود دولت آمریکا است یا آنچه دست دولتهای اروپایی است، آنها بهطور کامل [باید برداشته شود].
مطلب دیگر این است که آنها در اظهاراتشان حرفهایی میزنند که بکلّی خارج از مقولهی توافق هستهای و مانند این حرفها است؛ یک چیزهایی که بکلّی دور از این حرفها است. آقایان و خانمها در مجموعهی هیئت حاکمهی آمریکا مثل انگلیسیهای قرن نوزدهم حرف میزنند؛ یعنی از دنیا و از تاریخ، واقعاً دو قرن عقبند! یکجوری حرف میزنند که فرض کنید لُردکُرزُن(۶) در یک زمانی در خلیج فارس نسبت به ایران یا نسبت به منطقه حرف میزد؛ حرفزدنشان اینجوری است؛ دنیا فرق کرده. امروز ابرقدرتها چنین قدرتی ندارند، چنین تواناییای ندارند، عُرضهی یک چنین کاری را ندارند؛ بعد هم طرف، جمهوری اسلامی است؛ طرف، فلان کشورِ عقبافتادهیِ فلان قارّه نیست که شما هم هرچه که دلتان بخواهد بگویید؛ نخیر، جمهوری اسلامی است، با تواناییهایی که خود شما بعضی از این تواناییها را میشناسید، بعضی را هم که نمیشناسید ممکن است در هنگام عمل بشناسید؛ اینجوری نیست که بنشینند مرتّب تهدید بکنند؛ اینجوری حرف میزنند.
از جملهی حرفهایی که میزنند این است که ما انتظار داریم که مسئولین جمهوری اسلامی یا دولت جمهوری اسلامی، کاری متفاوت انجام بدهد! متفاوت یعنی چه؟ متفاوت از چه؟ متفاوت از گذشتهی جمهوری اسلامی؟ نخیر، چنین چیزی اتّفاق نمیافتد؛ متفاوت، یعنی از ارزشهای اسلامی عبور کردن، یعنی پایبندی به احکام اسلامی را از دست دادن؛ معنای متفاوت از نظر آنها این است؛ چنین اتّفاقی نمیافتد. نه دولت، نه مجلس، نه مسئولین مطلقاً چنین کاری را نمیکنند و [اگر] کسی هم بخواهد چنین کاری را بکند، مردم از او قبول نمیکنند، نظام جمهوری اسلامی قبول نمیکند و چنین چیزی معنی ندارد. منظورشان از متفاوت این است که [ایران] وارد چهارچوب سیاستهای آمریکا در این منطقه بشود؛ آمریکا در این منطقه سیاستهایی دارد، نظراتی دارد. یکی از این نظرات این است که بایستی نیروهای مقاومتِ این منطقه بکلّی محو بشوند، نابود بشوند؛ یکی از نظراتشان این است که بایستی دولت آمریکا بر کشورهای عراق و سوریه و بقیّهی اینها تسلّط کامل داشته باشند؛ نظرات آنها اینها است، کارهایی که میخواهند انجام بدهند همین کارهایی است که به این چیزها منتهی میشود. [آنها] توقّع دارند که مسئولین ما، دولت ما و سیاستمداران ما در جهت این سیاستها عمل کنند؛ چنین چیزی اتّفاق نخواهد افتاد.
از جملهی حرفهایی که میزنند و ما را حسّاس میکند، این است که میگویند برجام فرصتهایی را -هم در داخل ایران و هم در بیرون از ایران و در منطقه- در اختیار آمریکا قرار داده؛ این را آمریکاییها میگویند و جزو حرفهای آنها است. عرض من به دوستانمان در دولت و در مسئولیّتهای گوناگون این است که اجازهی این فرصتطلبی را در داخل مطلقاً به آمریکا ندهید؛ در خارج هم تلاش کنید که این فرصتها در اختیار آمریکا قرار نگیرد. هرچه آنها به این فرصتهای خودشان نزدیک بشوند، یقیناً ذلّت ملّتها و عقبماندگی و محنت کشورها از آنجا شروع خواهد شد، مطلقاً نباید اجازه داده بشود که اینها در داخل کشور از فرصتهایی استفاده کنند. ما این را گفتهایم و اعلان کردهایم که در هیچ مسئلهای جز مسئلهی هستهای با آمریکاییها طرف صحبت نمیشویم؛ هم به مسئولین سیاست خارجیمان گفتهایم، هم به بقیّهی مسئولین گفتهایم که داخل نمیشویم. علّت هم همین است که جهتگیری آنها درست نقطهی مقابل جهتگیری ما است، ۱۸۰ درجه ما با هم تفاوت داریم. یک بخش این قضیّه است.
یک بخش هم بخش اقتصادی است؛ که حالا مسائل سیاسی ما یک بخش از قضیّه است، مسائل اقتصادی مسئلهی مهمّی است. ما از برادرانمان در دولت خواهش کردیم که یک برنامهی جامعِ عملیّاتی و کاربردی برای تحقّق سیاستهای مقاومت اقتصادی تهیّه کنند؛ این را ما، هم در جلسهی با هیئت دولت گفتیم، هم به آقای رئیس جمهور محترم گفتیم؛ و انتظار داریم که انشاءالله این تهیّه بشود. اقتصاد مقاومتی قابل تجزیه نیست که ما بگوییم این بخش از آن را عمل میکنیم؛ نه، یک کل است، یک مجموعهی کامل است که اجزای آن مکمّل یکدیگر هستند؛ یک برنامهی عملیّاتی واحد لازم دارد که به همهی اجزای آن برسد. البتّه برادرانمان در دولت این همّت و نیّت را دارند، تلاش هم انشاءالله خواهند کرد و این کار تحقّق پیدا میکند. اگرچنانچه این اتّفاق بیفتد، برای ما هیچ اهمّیّتی ندارد که آن مقدار پولی که به ایران برمیگردد مثلاً صد میلیارد دلار است یا پنج میلیارد دلار؛ یعنی واقعاً اهمّیّت این در درجهی بعد قرار میگیرد. البتّه آنچه ما از دنیا طلبکاریم، آنچه در دست دیگران داریم -که تاکنون به نحو ظالمانهای جلوی آن گرفته میشده- باید مورد استفادهی ما قرار بگیرد، در این بحثی نیست امّا اهمّیّت تحقّق اقتصاد مقاومتی که اصلاً هم متوقّف به این پولهای خارجیِ به این شکل و با این شدّت نیست، بیشتر از همهی اینها است. به نظر ما اگر بتوانیم این اقتصاد مقاومتی را با یک برنامهی عملیّاتی -نه فقط در زبان- تحقّق ببخشیم و در خارج پیاده بکنیم، کارمان بخوبی پیش خواهد رفت و مردم هم به ما کمک خواهند کرد. عرض کردیم که یک ستاد عملیّاتی فعّالی هم در دولت انشاءالله تشکیل بشود که دنبال کنند، تکلیف هر دستگاهی را معیّن کنند که کدام بخش از کار، بهعهدهی کدام یک از دستگاههای اقتصادی و غیرخدماتی است؛ و زمانبندی کنند، معیّن کنند که در چه مدّت و در چه زمانی این وظیفه را آن دستگاه انجام خواهد داد و پیگیری کنند تا اینکه انشاءالله این کار انجام بگیرد و این تحرّک عظیم و همهجانبهی ملّی تحقّق پیدا کند.
آنچه من در پایان عرایضم عرض میکنم این است که نیروهای مؤمن ما در سرتاسر کشور بدانند که حرکت، بهسمت اهداف و آرمانهای اسلامی است؛ در این هیچ تردیدی نیست. و همه خودشان را آماده نگه بدارند، همه آماده باشند؛ نیروهای مؤمن، نیروهای اصیل و معتقد در سرتاسر کشور -که بحمدالله اکثریّت قاطع این کشور را هم تشکیل میدهند- آمادهبهکار باشند. آمادهبهکار به معنای آمادهی جنگ نیست؛ یعنی هم آمادهی کار اقتصادی باشند، هم آمادهی کار فرهنگی باشند، هم آمادهی کار سیاسی باشند، هم آمادهی حضور در میدانها و عرصههای مختلف باشند؛ آماده باشند، ما همه باید آماده باشیم. در مقابل این جهتگیریهای دشمنان -که دشمنان ما شب و روز نمیشناسند- ما هم بایستی شب و روز نشناسیم و همه آماده باشیم. و وعدهی الهی هم راست است؛ خدای متعال وعدهاش راست است، ما سوءظنّ به وعدهی الهی [نباید داشته باشیم]. یکبار من اینجا عرض کردم(۷) که باید به خدا پناه ببریم و سوءظنّ به وعدهی الهی [نداشته باشیم]. خدای متعال لعنت کرده؛ الظّآنّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دآئِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم وَ اَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَ سآءَت مَصیرًا(۸) یعنی خدا لعنت کرده کسانی را که به خدا سوءظن داشته باشند. حُسن ظنّ به خدا این است که وقتی میگوید که (اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم)،(۹) این را باور کن؛ این حسن ظنّ به خدا است؛ وقتی میفرماید: لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه،(۱۰۰) این را باور کنیم. اگر حقیقتاً نیّت ما نصرت دین الهی است -معنای نصرت خدا همین است- بدانیم که خدای متعال نصرت خواهد کرد و تردیدی در این زمینه نداشته باشیم؛ وقتی انسان با این روحیّه حرکت کرد، آنوقت آن سکینهای که عرض کردیم بر دلهای ما انشاءالله نازل خواهد شد.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد آنچه را گفتیم و آنچه شنیدیم و آنچه میکنیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده و به کَرَمت از ما قبول کن و قلب مقدّس ولیّعصر را از ما راضی و خشنود بگردان.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) این دیدار بهمناسبت هجدهمین اجلاس از چهارمین دورهی مجلس خبرگان رهبری (در روزهای دهم و یازدهم شهریور سال جاری) برگزار شد. در ابتدای این دیدار، آیتالله محمّد یزدی (رئیس مجلس خبرگان) و آیتالله سیّدمحمود هاشمیشاهرودی (نایب رئیس اوّل مجلس خبرگان) گزارشی ارائه کردند.
۲) سورهی فتح، آیهی ۴؛ (او است آن کس که در دلهای مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند. و سپاهیان آسمانها و زمین از آنِ خدا است، و خدا همواره دانای سنجیدهکار است.)
۳) همان، آیهی ۷؛ (و سپاهیان آسمانها و زمین از آنِ خدا است، و خدا همواره شکستناپذیر سنجیدهکار است.)
۴) سورهی انعام، بخشی از آیهی ۱۱۶؛ (و اگر از بیشتر کسانی که در [این سر] زمین میباشند پیروی کنی، تو را از راه خدا گمراه میکنند ...)
۵) ۱۳۹۴/۶/۴
۶) لرد جرج کُرزُن (وزیر امور خارجهی بریتانیا در سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۴ میلادی)
۷) بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری (۱۳۸۹/۶/۲۵)
۸) سورهی فتح، بخشی از آیهی ۶؛ (...که به خدا گمان بد بردهاند، عذاب کند؛ بدِ زمانه بر آنان باد. و خدا بر ایشان خشم نموده و لعنتشان کرده و جهنّم را برای آنان آماده گردانیده و چه بد سرانجامی است.)
۹) سورهی محمّد، بخشی از آیهی ۷؛ (... اگر خدا را یاری کنید یاریتان میکند...)
۱۰) سورهی حج، بخشی از آیهی ۴۰؛ (... قطعاً خدا به کسی که [دین] او را یاری میکند، یاری میدهد...)
بیانات در دیدار جمعى از جانبازان قطع نخاعى و بالای هفتاد درصد
تاریخ: 1394/06/29
بیانات در دیدار جمعى از جانبازان قطع نخاعى و بالای هفتاد درصد
بسماللهالرّحمنالرّحیم (۱)
خیلی خوشحالیم که الحمدلله مجدّداً توفیقی پیدا شد که بتوانیم با جمعی از شما عزیزان دیدار کنیم؛ اگرچه کافی نیست. بعضی از این جانبازان عزیز به من گفتند که ما بیست سال است، سی سال است انتظار داشتیم که این دیدار انجام بگیرد؛ گفتم واقعاً ما شرمنده هستیم که شما بیست سال انتظار داشته باشید برای یک امر به این کماهمّیّتی؛ ولی خب دیگر توانایی ما و قصور ما و این قبیل مسائل، همینجور است؛ یعنی انسان بیش از این توانایی ندارد؛ والّا اگر میتوانستیم، دلمان میخواست خیلی بیش از اینها با شما باشیم.
اوّلاً زحمات شما و اجر شما پیش خدای متعال، هم محفوظ است و هم انشاءالله روزبهروز رو به افزایش است؛ چون کار شما یکسره تمام نشد؛ بتدریج این ابتلاء و این امتحان بر شما حاکم است، برخلاف شهدا. شهدا یک خمپاره خوردند، یک گلوله خوردند و رفتند بهشت، پَرکشیدند بهشت، کارشان تمام شد؛ شماها نه؛ هر روزی که میگذرد، هر ساعتی که میگذرد، رنجی دارید، مشکلی دارید، اگرچه به آن مشکل رضایت دادید و خدای متعال میداند در دلهای شماها که شماها صبر میکنید؛ امّا هر دقیقه، هر ساعت، هر روزِ همین صبرتان یک اجر مضاعفی است؛ بنابراین این حرف دقیق است که اجر جانبازان روزبهروز رو به افزایش است. هر ساعتی که شما بیشتر عمر کنید، به همان اندازه اجر شما رو به افزایش است. در روایات داریم که گاهی انسان یک چیزی را -یک درهمی یا مثلاً یک پول کمی را- در راه خدا میدهد، خدای متعال در قیامت آن را مثل کوه اُحد به او برمیگرداند؛ کار شماها اینجوری است؛ عضوی را دادید، محرومیّتی را قبول کردید که البتّه خیلی بزرگ و خیلی مهم است و خیلی اجر دارد، امّا این اجر همینطور بهطور دائم رو به تزاید و رو به افزایش است. خدا را شاکر باشید بهخاطر این افزایش اجر.
دوّم اینکه شماها که جانباز هستید، همین الان در حال مبارزهاید، همین حالا با همین جانبازی خودتان در واقع دارید جهاد میکنید؛ چطور؟ مقصودم جهاد فرهنگی نیست؛ مقصودم این نیست که شما یک جایی سخنرانیای بکنید یا یک حرفی بزنید یا یک کاری بکنید یا یک انفاقی بکنید یا یک تعلیمی بدهید -خب، اینها که به جای خود محفوظ؛ اینها جهاد است- امّا خود همین که شما روی ویلچر نشستهاید یا روی تخت دراز کشیدهاید یا با محرومیّت از بیناییِ چشم یا دست یا پا، دارید در کوچه و بازار حرکت میکنید، یک مبارزه است؛ چرا؟ چون نشاندهندهی ابتلاء و محنت بزرگ این ملّت در یک دوران سخت است. شما در واقع مثل یک تصویری، مثل یک تابلویی دارید جنگ را و دفاع مقدّس را به همهی کسانی که شما را میبینند نشان میدهید؛ شما تصویری هستید از آن دوران ابتلاء بزرگ ملّت ایران و امتحان بزرگ ملّت ایران؛ خود این حضور شما و نفْس وجود شما، یک مبارزه، یک بیان و یک تبلیغ است. نگاه به شما نشاندهندهی جنایات آن قدرتهایی است که از رژیم صدّام حمایت کردند و دفاع کردند؛ نگاه به شما حاکی است از عظمت و بزرگواری آن امامی و آن انقلابی که توانست شما را اینجور تربیت کند و به میدانهای جنگ بفرستد؛ نگاه به شما حکایت میکند از تاریخ بخشی از عمر این ملّت ایران؛ بنابراین جانباز با وجود خود و با حضور خود در میان مردم، اعلان یک حقایقی است ولو یک کلمه حرف نزند، ولو در هیچ مراسمی بهعنوان مبلّغ یا بهعنوان مبیّن شرکت نکند؛ نفْس وجود شماها حاکی از حقایقی است؛ حقایق تاریخی، حقایق معرفتی، حقایق سیاسی، حقایق بینالمللی؛ اینطور است. این هم پیش خدای متعال فینفسه دارای اجر است؛ این هم نکتهی بعدی.
نکتهی سوّم مربوط به این خانمها است که از شما بهعنوان همسر پذیرایی میکنند و پذیرای رنج شما هستند. بله، همانطور که این آقا در این شعر قشنگشان بیان کردند، این خانمها بهمعنای واقعی کلمه ایثارگرند؛ این ایثار است، ایثار بزرگی است؛ خدمت آنها ارزش خیلی بالایی دارد. رنج مریضداری از رنج مریضی اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست. اینکه انسان یک جانباز را با مشکلاتش، با محدودیّتهای جسمیاش پذیرایی کند، تروخشک کند، به حرف او گوش بدهد، در مقابل بیحوصلگیهای طبیعیای که جانباز ممکن است داشته باشد، بیحوصله نشود، خیلی اجر بالایی پیش خدای متعال دارد. من به خانمها -همسران شما جانبازان- میتوانم این عرض را بکنم که خدای متعال مژده میدهد به شماها بهخاطر عظمت این کاری که انجام میدهید؛ این واقعاً یک جهاد و یک حماسه است؛ این هم یک نکته.
نکتهی آخر هم اینکه، هم شما جانبازان عزیز، هم خانمها، هم فرزندانتان و وابستگانتان و کسانی که در پذیرایی از شما سهمی دارند و نقشی دارند، سعی کنند این ثروت معنوی عظیم را حفظ کنند. بدانید که گاهی با غفلت ما، ثروتهای بزرگی که در اختیار ما است، از دستمان میرود. اگر غفلت بکنیم، بیتوجّهی کنیم، به اقتضای این شأن معنوی و الهی عمل نکنیم، آنچه در اختیار ما است بهعنوان این ثروت معنوی، از بین میرود؛ باید مراقب بود. خداوند به همهی ما توفیق بدهد تا بتوانیم این موهبتهای الهی را -که بعضی از موهبتها موهبتهای مادّی است، بعضی موهبت معنوی است- انشاءالله حفظ کنیم و شکرگزار اینها باشیم.
بنده مجدّداً به شما برادران عزیز و خواهران عزیز بهخاطر این دیدار امروز و آمدنتان به حسینیّه خوشامد عرض میکنم و از شماها تشکّر میکنم، و از خداوند متعال شادیِ دلهای شما و پیشرفت کارهای شما و برآمدن حاجات و خواستههای شما را مسئلت میکنم. خداوند متعال انشاءالله فرزندانتان را به شما ببخشد و زندگیتان را انشاءالله شیرین کند و عمرهای طولانی همراه با شفای کامل انشاءالله به شما عنایت کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) قبل از شروع بیانات معظّمٌله، حجّتالاسلام والمسلمین سیّدمحمّدعلی شهیدیمحلّاتی (نمایندهی ولیّفقیه و رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران) و سرلشکر محمّدعلی جعفری (فرمانده کلّ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) گزارشی ارائه کردند.
بیانات در دیدار اعضاى ستاد برگزارى سومین جشنوارهى بینالمللى شعر حوزه
تاریخ: 1394/07/13
بیانات در دیدار اعضاى ستاد برگزارى سومین جشنوارهى بینالمللى شعر حوزه
بسماللهالرّحمنالرّحیم
حوزه ظرفیّتهای متعدّد و چندجانبهای دارد؛ مخصوص امروز هم نیست، در گذشته هم همینجور بوده. در بین فقهای بزرگ و علمای بزرگ شیعه آن کسانی که شاعر بودند و بعضیشان شاعران برجستهای هم بودند، کم نیستند؛ مثل محقق حلّی، مثل پدر علّامه و دیگرانی از این قبیل؛ تا زمانهای بعد، مرحوم میرداماد، مرحوم فیّاض، حزین لاهیجی و دیگران و دیگران؛ در نجف هم همینجور، مرحوم بحرالعلوم. خاطرهی بحرالعلوم را عرض بکنیم که جالب است و نشاندهندهی روحیّه و فضای نجف در دوران بحرالعلوم است؛ یعنی دویست سال پیش. ایشان بعد از مرحوم آقای بهبهانی مرجع شدند؛ یعنی مرحوم بحرالعلوم مثلکاشفالغطا مورد قبول بقیّهی علمای بزرگ و شاگردان بزرگ مرحوم بهبهانی قرار گرفتند؛ و دیگران همه تسلیم شدند در مقابل ایشان و با طوع و رغبت ایشان را بهعنوان رئیس انتخاب کردند. مرحوم بحرالعلوم اوّلِ ریاستش یک سفر پیاده از نجف حرکت کرد به طرف کربلا. در یکی از منازل اوایل راه خسته شدند و نشستند؛ مرحوم بحرالعلوم گفت من ضعیفم و امشب از اینجا نمیتوانم حرکت کنم. بعضیها گفتند برویم؛ ایشان گفت نه، من میمانم؛ بعد این بیت را خواند:
از ضعف به هرجا که نشستیم وطن شد
وز گریه به هر سو که گذشتیم چمن شد
[این بیت از] طالب آملی [است]. شعرای عرب همراه ایشان بودند، به نظر من نکتهی خیلی جالبش اینجا است؛ اینکه حالا بحرالعلوم یک بیت شعر طالب آملی را بخواند، این خیلی عجیب نیست امّا اینکه ایشان در سفر زیارتی کربلا، از نجف تعدادی شاعر با خودش همراه کرده و میبرد، به نظر من مهم است؛ شعرای عرب گفتند که سیّدنا! شِنو معنی هذا البیت؟ اینکه شما خواندید، چه بود؟ ایشان برایشان شرح داد، معنا کرد برایشان که اینکه خواندم معنایش این است و گفت حالا شما بسازید، و شعرای عرب شروع کردند [نظیر] این بیت را ساختن. این قضیه را من به نظرم در کتاب مرحوم حرزالدّین دیده باشم؛ آنجا نقل میکند که فلان کس اینجوری گفت، فلان کس اینجوری گفت، خود بحرالعلوم هم اینجوری گفت؛ یعنی عالمی مثل بحرالعلوم که از لحاظ فقهی سرآمد است، از لحاظ معنوی [سرآمد است] -میدانید بحرالعلوم از لحاظ معنوی فوقالعاده است و همان جنبهی معنوی او هم شاید بود که موجب شد همهی فقهای بزرگ که شاگردهای مرحوم بهبهانی بودند، در مقابل ایشان تسلیم شدند- با آن مقامات معنوی، با آن حالت عرفانی، با آن چیزهایی که نقل میکنند از ملاقات ایشان با حضرت و از این چیزها، وقتی که حرکت میکند از نجف برای سفر زیارتی پیاده به کربلا، با خودش شعرا را میبرد. این نشاندهندهی اهمّیّت حوزهها به مقولهی شعر است. بههرحال حوزههای علمیّه اینجور بودند. در خود قم مرحوم آقای صدر یک شاعر برجستهای بوده؛ این دوبیتی که ایشان برای مرحوم حاج شیخ عبدالکریم گفته که روی سنگ قبر مرحوم حاج شیخ نوشته شده و نقر(۱۱) شده، خیلی دو بیت برجسته و عالی است که دو سه بیت است که مادّه تاریخ مرحوم حاج شیخ را هم ایشان در آن گنجانده.
به هر حال شعر یکی از مقولاتی است که حوزههای علمیّه به آن میپرداختند، به جا هم هست، یعنی هیچ منافاتی با علمیّت و با فضل و مانند اینها ندارد؛ شاعر بودن و شاعر خوب بودن نه با فقاهت منافات دارد، نه با فلسفه و فیلسوف بودن منافات دارد، با هیچ یک از این مقولات مهمّی که ما در حوزهها داریم، منافاتی ندارد. مرحوم حاج شیخ محمّدحسین اصفهانی غزل میگوید، قصیده میگوید، عربی میگوید، فارسی میگوید، مرحوم سیّد محمدسعید حبّوبی که از مراجع عربِ نجف و معاصر با مرحوم آخوند و مانند اینها بوده؛ ایشان یک دیوان قطور دارد و من دیوان ایشان را دارم. شعرهای عجیبی در آن است؛ شعرهای عاشقانه، غزلیّات به شکل عربی، چون عربها غزل را به شکل فارسی معمول ما ندارند امّا انواع گوناگون دیگری از غزلیّات اینها دارند. مرحوم سیّد محمّدسعید حبّوبی هم فقیه بوده، هم مجاهد بوده، جزو کسانی است که با انگلیسها جنگیده ایشان و هم درعینحال شاعر بوده. امام بزرگوار خودمان هم آخرین نمونهای است که جلوی چشم ما است که ایشان هم آن غزلیّات عاشقانه را -که البتّه معنای عرفانی دارد، امّا ظاهر غزلیّات اینجوری است- دارند. بنابراین شعر مقولهی مهمّی است و خوب است که در حوزه دنبال بشود. یک مایهی تنفّسی است برای آن فضای علمی متراکمی که در حوزه وجود دارد؛ چون فضای علمی در حوزه خیلی متراکم است و با دانشگاهها فرق دارد. کاملاً فضا علمی است؛ مثل یک اتاق دربسته است. و گاهی این رایحهی عطر شعر بلند بشود در این فضا؛ به نظر من چیز مطلوبی است. بحمدالله استعدادهای خوبی هم هستند؛ حالا آقایانی که اینجا تشریف دارند و آن خانم که شعر خواندند، خیلی خوب بود. بعضیهای دیگر هم من از حوزه میشناسم که شعرای خوبی هستند و چون تفکّرشان هم تفکّر اسلامیِ منبعث از منابع و مبادی درست دینی است، لذا شعرشان هم میتواند بسیار مفید باشد. این کار، کار بسیار خوبی است منتها قانع نشوید به کم؛ یعنی بروید سراغ سطوح بالاتر.
در نجف شعرایی که از علما بودند و شاعر بودند که کم هم نیستند، گاهی شعرهایشان در سطح جهانی مطرح میشد. آن شاعر معروف لبنانی ساکن آمریکا، یک شاعر معروفی است که الان اسمش [یادم نیست(۲)] شعر معروفی دارد که اسم شعرش (الطلاسم) است و آن کلمهی ترجیعش -البتّه ترجیعبند به معنای مصطلح ما نیست- (لست ادری) است. این را مرحوم سیّد رضای هندی جواب داده: انا ادری؛ آن شعر پخش شد در دنیای عرب و همه شناختند و دانستند. یعنی شعرای برجستهای بودند علمای نجف. خود مرحوم شیخ محمّدرضای مظفّر که کتاب علمی ایشان در حوزه کتاب درسی است و میخوانند، شاعر است، یک شاعر حسابی است، شاعر خوبی است که با جمع شعرا در نجف مأنوس بودند، مشغول بودند. علیایّحال شعر چیز خوبی است و حوزه بحمدالله این استعداد را دارد و هرچه هم بیشتر بتوانید تربیت کنید؛ البتّه به شرطی که وقت درس و بحث را نگیرد؛ یعنی جوری نباشد که آقایان وقتشان بیشتر صرف شعر بشود.
انشاءالله که موفّق و مؤیّد باشید.
۱) کندهکاری
۲) ایلیا ابوماضی (۱۹۵۷ - ۱۸۸۹ م)
بیانات در دیدار اعضاى ستاد کنگره شهدای استان چهارمحال و بختیارى
تاریخ: 1394/07/13
بیانات در دیدار اعضاى ستاد کنگره شهدای استان چهارمحال و بختیارى
بسماللهالرّحمنالرّحیم
من خاطرههای خوبی از چهارمحالوبختیاری دارم. یک سفر در سالهای دههی ۶۰ -زمان ریاست جمهوری- رفتم به شهرکرد برای تشجیع و تحریص مردم به حضور در جبههها؛ این یک سفر استانی بود که استانهای متعدّدی میرفتیم، ازجمله رفتم شهرکرد. خب، همهجا مردم اجتماع میکردند و تجاوب(۱) میکردند لکن شهرکرد در ذهن من همینطور زنده مانده. هوا هم سرد بود -آنجاها هم سرد است- محلّ سخنرانی ما را گذاشته بودند یک جایی که دو خیابان از آن منشعب میشد. من همینطور که نگاه کردم، دیدم تا آنجایی که چشم کار میکند، این مردم در هر دو خیابان با لباسهای محلّی، با پرچمهای گوناگون، با آثار حضور واقعی و قلبی -و نه فقط جسمانی- شرکت دارند و حضور دارند. بهقدری این حضور بارز بود و انگیزهی مردم آشکار بود که انسان با یک نگاه کردن، خیلی چیزها را میفهمید از این مردم و از این منطقه. من فراموش نمیکنم و این در یادم است. البتّه قبل از آن و بعد از آن هم شهرکرد رفتهام و با مردم و با اجتماعات مواجه شدهام لکن آن سفر سفر عجیبی بود و تأثیر عجیبی در ذهن بنده باقی گذاشت. یک بار هم قبل از آن، برای ملاقات با تیپ قمربنیهاشم رفتم شهرکرد و رفتم مرکز تیپ؛ آن هم هرگز از یاد من نمیرود. خب، من [به] مراکز بچّههای سپاه [در] اغلب جاها رفتهام؛ میرفتیم مینشستیم حرف میزدیم، بحث میکردیم. یک جاهایی در بین این مراکز، یک خصوصیّاتی داشت که در ذهن انسان باقی میماند؛ یکیاش همین تیپ قمربنیهاشم شهرکرد است که من یادم نمیرود؛ رفتیم آنجا، بچّههای بااخلاص، مؤمن، وضعیّت فقیرانه، آنجایی که اینها داشتند، خیلی وضعیّتِ با امکانات محدود امّا درعینحال انگیزههای محکم؛ و رفتیم و ساعتهایی -حالا یادم نیست چند ساعت- با اینها بودیم، ناهار هم با اینها خوردیم؛ من با یک احساس بسیار رضایتمندی از آنجا بیرون آمدم.
خب، چیزهایی هم که آقایان گفتند از سوابق علمی و نظامی و سیاسی و مانند اینها، آنها هم همه بهجای خود محفوظ و همه ارزش است. نکتهای که آقای نکونام گفتند دربارهی آمدنِ مردم چهارمحالوبختیاری [به تهران] برای ابراز بیزاری از بختیار،(۲) خیلی مهم است. ممکن است مردم شیراز، مردم مشهد، مردم تبریز هم بیایند از بختیار ابراز بیزاری بکنند امّا خیلی فرق میکند که مردم بختیاری بیایند از یک فرد سیاسیِ شاخص بختیاری که در مقابل انقلاب و در مقابل امام قرار گرفته، ابراز بیزاری کنند؛ این نکته مهم است. این هم که ایشان گفتند که مردم توقّع دارند که آن روز روز شاخصی باشد، درست است، این واقعاً جا دارد؛ چون در بین عشایر این وابستگیها و پیوندهای عشایری، چیز کوچکی نیست، چیز خیلی مهمّی است. اینها همان کسانی هستند که در قضیّهی مشروطه، بلند شدند از شهرکرد -آنوقت دهکرد- آمدند اصفهان و اصفهان را گرفتند و آمدند تهران و کارهای بزرگی را انجام دادند، بیشتر با پیوندهای محلّی این کار را میکردند؛ یعنی تأثیرات قبایلی و عشایری بر روی مردم وجود داشت که حرکت میکردند میآمدند. امّا همین پیوندها در آنجایی که پای دین در میان است، پای انقلاب در میان است، پای امام در میان است، بکلّی کمرنگ میشود و بیخاصیّت میشود و از بین میرود؛ این خیلی چیز مهمّی است. بنابراین خیلی کار بجا و بموقعی است این بزرگداشتی که دارید انجام میدهید.
به یک نکتهای توجّه کنید: ما مواجهیم با یک حملهی همهجانبهی فرهنگی و اعتقادی و سیاسیِ اعلام نشده؛ یعنی شما حالا که من دارم میگویم، قاعدتاً از من قبول میکنید لکن اطّلاع ندارید از آنچه دارد اتّفاق میافتد؛ بنده اطّلاع دارم از آنچه دارد اتّفاق میافتد؛ من دارم میبینم چه دارد اتّفاق میافتد؛ لشکر فرهنگی دشمن و لشکر سیاسی دشمن با همهی ابزارهایی که برایشان ممکن بوده، حمله کردهاند به ما برای سست کردن اعتقادات دینی ما، سست کردن اعتقادات سیاسی ما، تقویت نارضاییها در داخل کشور، جذب جوانها بخصوص جوانهای فعّال و اثرگذار در سطوح مختلف برای مقاصد خودشان؛ دارند کار میکنند. خب، در مقابل اینها کارهایی دارد انجام میگیرد؛ بچّههای حزباللّهی، مردمان مؤمن، مسئولان باتعهّد کارهای خوبی دارند انجام میدهند لکن بیش از اینها باید در کشور کار بشود. یکی از قلمهای مهم، همین است که این مفاهیم باارزش مثل مفهوم جهاد، مفهوم شهادت، مفهوم شهید، مفهوم خانوادهی شهید، مفهوم صبر برای خدا، احتساب لله باید زنده بماند.
خب، البتّه با تظاهرات بیرونی، بخشی از این مقصود انجام میگیرد، یعنی من مخالف نیستم با پردهنویسی و تندیس و سردیس و اسم خیابان مانند اینها -اینها چیزهای خوبی است؛ اینها لازم است، بیش از خوب- لکن اینها اصلاً کافی نیست؛ اینها یک بخش خیلی کوچکی از آن کاری است که باید انجام بگیرد. کار را عمقی انجام بدهید؛ سعی کنید اثر بگذارید بر روی ذهنها؛ مخاطبان خود را اقناع کنید با سخنان درست خودتان. این کار، فکر کردن لازم دارد. اصحاب فکر، مردمانی که دارای قدرت تفکّر هستند و مسائل را میفهمند، همراه با اصحاب هنر، کسانی که هنرِ ارائه دارند، هنر تبلیغ دارند -از نقاّش و شاعر و فیلمساز و نویسنده و امثال اینها- باید همه با هم دستبهدست هم بدهند، محصول کار چیزی از آب دربیاید که بر روی ذهن مخاطبین اثر بکند. یعنی آن توطئهای را که الان دارد اجرا میشود -نه اینکه دارد برنامهریزی میشود؛ برنامهریزیاش خیلی قبل شده؛ الان دارد در کشور اجرا میشود- خنثی بکند. این کار، هم بهعهدهی دولتیها است، هم بهعهدهی مردمان مؤمن است، هم مسئولین رسمی، هم مسئولین غیر رسمی؛ هرکسی که تعهّدی دارد، در این زمینه باید فعّالیّت کند. یک قلمِ کار همین کار شما است؛ یعنی کار احیاء مفهوم شهادت و ارزش شهادت و ارزش شهید. در این جهت انشاءالله حرکت کنید، خدای متعال هم کمک خواهد کرد.
والسّلام علیکم و رحمةالله
۱) جواب دادن
۲) اشارهی حجّتالاسلام والمسلمین محمّدعلی نکونام (نمایندهی ولیّفقیه در استان چهارمحال و بختیاری و امام جمعهی شهرکرد) به حرکت جمعی از مردم استان به سمت تهران و دیدار ایشان با حضرت امام خمینی (قدّسسرّهالشّریف)در نوزدهم بهمن ۱۳۵۷ برای ابراز بیزاری از شاپور بختیار (آخرین نخستوزیر رژیم پهلوی)
بیانات در گفتوگو با خبرنگار صداوسیما پس از شرکت در انتخابات
تاریخ: 1394/12/07
بیانات در گفتوگو با خبرنگار صداوسیما پس از شرکت در انتخابات
[PDF Mobile]
خبرنگار: سلامٌ علیکم.
معظّمٌله: سلام آقای حیاتی.
خبرنگار: از طرف جامعهی رسانهای کشور و بویژه رسانهی ملّی، خدمت حضرتعالی سلام عرض میکنم.
معظّمٌله: سلامٌ علیکم و رحمت الله.
خبرنگار: جنابعالی مثل دورههای گذشته و مثل همهی انتخابات قبلی، در اوّلین دقایق رأیگیری حضور پیدا کردید در پای صندوقهای رأی و رأی خودتان را به صندوق انداختید. بفرمایید که پیامتان برای ملّت ایران چیست؟
معظّمٌله: بسماللهالرّحمنالرّحیم. من هم سلام میکنم به آقای حیاتی و به همهی دوستان؛ برادران و خواهران خبرنگار. در معارف اسلامی و دستورات اسلامی، پیشروی و سرعت در عمل در کار خیر توصیه شده، فرمودهاند: فَاستَبِقُوا الخَیرات؛ یعنی همیشه در کار خیر پیشرو باشید. ما خواستیم که در این کار خیر و کار بزرگ -مسئلهی انتخابات که هم وظیفهی ما است هم حقّ ما است- شرکت کنیم؛ در اوّلین ساعات ممکن.
انتخابات حائز اهمّیّت است، همیشه؛ در بعضی از مقاطع اهمّیّت بیشتری دارد. توصیهی من به مردم عزیزمان این است که اوّلاً همانطور که قبلاً عرض کردیم، همه شرکت کنند در انتخابات؛ همه، هر کسی که ایران را دوست دارد، هر کسی که جمهوری اسلامی را دوست دارد، هر کسی که شکوه و عزّت و عظمت ملّی را دوست دارد، در این انتخابات شرکت کند.
ثانیاً توصیه میکنم به همهی مردم عزیزمان که سعی کنند استباق کنند یعنی سرعت بهخرج بدهند در انجام این وظیفه و احقاق این حق. این کار، این سرعت گرفتن در اینجا، شتابآلودگی نیست، شتابزدگی نیست؛ این پیشروی در کار خیر است؛ نگذارند برای ساعات آخر؛ اوّلاً به همین دلیل که گفتیم، هر چه زودتر انسان در کار خیر وارد بشود بهتر است، ثانیاً ممکن است خدای نکرده یک حادثهای پیش بیاید برای انسان، انسان از یک ساعت بعد که خبر ندارد! حالا که سالمیم، حالا که تواناییم، حالا که اشتغال مهمّی سرِ راهمان نیست که ما را باز بدارد از کار، همین حالا بیاییم وارد بشویم و کارمان را انجام بدهیم. بعضیها میگذارند آخر کار، یک وقت هم مانعی پیش میآید. چرا انسان این احتمال را ندیده بگیرد که مانعی ممکن است پیش بیاید؟ این هم توصیهی دوّم ما است.
توصیهی سوّم هم این است که واقعاً مردم قصد نیّت خیر بکنند، قصد خدایی بکنند؛ به قصد ایجاد اعتبار فزاینده برای کشور و استقلال کامل کشور در این کار بزرگ شرکت کنند که نتایجش هم همین هست؛ به عزّت ملّی، به استقلال ملّی پاسخ بدهند؛ یعنی این یک پاسخی به این نیاز بزرگ است. ما دشمنانی داریم و چشم طمع دوختهاند، بایستی این انتخاب ما جوری باشد که دشمنمان را مأیوس کند، ناامید کند؛ دقّت کنند، با بصیرت، با چشم باز رأی بدهند؛ انشاءالله خدای متعال هم به آنها اجر خواهد داد. این از جملهی حسناتی است که علاوهی بر اجر دنیوی کوتاه مدّت و بلند مدّت، اجر اخروی هم دارد؛ چه بهتر از این!
انشاءالله که همه موفّق و مؤیّد باشید و انشاءالله همهی ملّت ایران، در این انتخابات هم مثل انتخاباتهای گذشته توفیق پیدا کنند و مایهی پیشرفت کشور و عزّت کشور بشوند.
والسّلام علیکم و رحمتالله
خبرنگار: خیلی متشکّرم از حضرتعالی و پیامتان به ملّت ایران.
معظّمٌله: زنده باشید؛ خداحافظ شما.
بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضاى هیأت دولت
تاریخ: 1394/06/04
بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضاى هیأت دولت
بهمناسبت هفتهی دولت (۱)
بسماللهالرّحمنالرّحیم
از اتّفاقات خوب و انشاءالله مبارک، تقارن این دیدار با سالگرد میلاد حضرت ثامنالائمّه (علیهمالسّلام) است. امیدواریم انشاءالله از برکات آن روح مطهّر و متعالی همهی ما برخوردار بشویم. یکی از بزرگترین افتخارات کشور ما و برخورداریهای کشور ما وجود آن مرقد مطهّر است. هرچه بتوانیم در بزرگداشت آن جایگاه رفیع تلاش کنیم و دلها را متوجّه به آنجا بکنیم، یقیناً به سود معنویّت ما و به سود کشور ما است. حالا فرض بفرمایید که آقای آخوندی(۲) مثلاً روی مسئلهی راه آنجا و قطار سریع و مانند اینها بتوانند فکر کنند، کار کنند، [تا] مردم بتوانند با فاصلهی کمتری بروند بیایند، اینها جزو چیزهایی است که انشاءالله میتواند مایهی برکت باشد برای دولت.
یاد شهیدان عزیز، شهید رجائی و شهید باهنر را گرامی میداریم. خب، هفتهی دولت از سالها پیش برگزار میشود؛ سنّت همین است که فرصتی باشد برای مسئولین زحمتکش دولتها که گزارش کنند تلاشهای خودشان را، موفّقیّتهای خودشان را، عزم خودشان را برای یک سال آینده یا چند سال آینده؛ و از آنها تقدیر بشود و از کارهایی که انجام گرفته، از طرف مسئولین، از طرف مردم تشکّر بشود، تقدیر بشود و احیاناً تذکّری داده بشود یا مثلاً تأمین کاستیای مورد مطالبه قرار بگیرد؛ هفتهی دولت برای این است؛ منتها نکتهی قابل توجّه این است که هفتهی دولت بهمنزلهی یک عید است برای دولت؛ یعنی بازگشت سالیانهی یک مناسبت معیّن است -که عید به همین معنا است- و وقتِ بیان کردن و گفتن و این قبیل کارها است.
مناسبتی که برای این هفته قرار داده شده، یکی از تلخترین یادبودهای کشور است؛ یعنی شهادت دو عزیزِ برجسته مثل شهید باهنر و شهید رجائی. حالا امسال تصادفاً با هفتهی کرامت همراه شد لکن بهطور معمول، این هفته یادآور مصیبت درگذشت این دو بزرگ است. تصوّر من این است که حکمت الهی که بر دل و زبان مسئولین جاری شد و این اتّفاق افتاد و این مناسبت در این زمان قرار گرفت، برای این است که شهید رجائی و شهید باهنر از یاد نروند و بهعنوان دو شاخص، بهعنوان دو سنجه در مقابل چشم ما باشند. خب، شاخص بودن این دو نفر، نمیتوان گفت بهخاطر قوّت مدیریّت آنها یا مثلاً فرض کنید که تواناییها و ابتکارات آنها است؛ چون مسئولیّت این دو عزیز زمان زیادی طول نکشید؛ [زمان] مرحوم باهنر که خیلی کوتاه بود، مرحوم رجائی هم چند ماهی -حدود یک سالی مثلاً فرض کنید- [بود]. سنجه بودن آنها بهخاطر خصوصیّات رفتاری آنها و شخصیّتی آنها و اخلاقی آنها است؛ این را باید ما همواره در ذهن داشته باشیم.
خب، زمان تغییر پیدا میکند؛ جریان گوناگون فرهنگها و ارزشها و مانند اینها هم میآید [و] میرود -طبیعت زمانه این است- تحوّلاتی در ذهنها، در فکرها بهوجود میآید لکن یک اصول ثابتی وجود دارد که این اصول را بایستی همواره در نظر داشت. برای ما مسئولین در نظام مقدّس جمهوری اسلامی، این اصول ثابت را میتوان در شخصیّت این دو مرد عزیز و بزرگوار جستجو کرد و یافت. خب، ما با اینها بخصوص با مرحوم باهنر، سالهای متمادی مأنوس بودیم، با مرحوم رجائی هم همینجور؛ از قبل از انقلاب تا دوران مسئولیّتها و در مجلس و بیرون مجلس؛ واقعاً خصوصیّاتی داشتند که ما اینها را بایستی از یاد نبریم. به نظر من ایمانشان به این راه، به این اهداف، اهدافی که امام ترسیم کرده و جمهوری اسلامی مظهر آن اهداف است، شاخص خیلی مهمّی است؛ اخلاصشان؛ روحیّهی خدمتگزاریای که در اینها وجود داشت که واقعاً شب و روز نمیشناختند و برای خدمتگزاری کار میکردند.
روحیّهی مردمی بودن و انس با مردم، تماس با مردم، از نزدیک پای صحبت مردم نشستن؛ راههایی باز کردن -خب ماها به حکم مسئولیّت یک محصوربودنهایی داریم، یک محدودیّتهایی داریم- که گذرگاهی باشد برای تماس با متن زندگی مردم. من به آقای رئیسجمهور هم چندبار تا حالا گفتهام که این سفرهای استانی خیلی چیز خوبی است، این یکی از آن کارهای بسیار مثبت است، به دولتهای قبل هم همین سفارش را من همیشه میکردم؛ یکی از راهها این است؛ رفتن به خانهی مردم، رفتن منزل شهدا -که حالا الحمدلله این کار تا حدودی باب شده و کار خوبی است- راهی برای تماسهای گوناگون مردم؛ اینها خیلی مهم است. این کارها روحیّهی مردمی بودن و شناخت مردم را در انسان حفظ میکند و نگه میدارد. وقتی این نباشد، انسان از حال جامعه غافل میشود و همیشه نگاهش به کلّیّات [است]؛ مثل کسی که با هواپیما دارد از روی یک شهری عبور میکند؛ بله، کلّیّت شهر را انسان بهتر از کسی که پایین است میبیند، امّا [اینکه] داخل این کوچهها، داخل این خیابانها چه خبر است، داخل خانهها چه خبر است، در مغازهها چه [خبر] است، مراجعهکنندگان چه کسانی هستند، اینها را آن کسی میفهمد که برود در این کوچهها راه برود؛ حالا همان مقدار محدودی که ممکن هست؛ مردمی بودن خیلی مهم است.
برای خودشان از مقامی که داشتند، کیسه ندوخته بودند؛ این یکی از چیزهای مهم است. اینجور نباشد که ما فکر کنیم حالا که یک مسئولیّتی داریم، این را وسیلهای قرار بدهیم برای تأمین آینده؛ همچنانکه در مسئولان بسیاری از کشورهای دنیا این هست و این را وسیلهای قرار میدهند برای اینکه در آینده در هیئتمدیرهی فلان شرکت عضو باشند، در فلان مرکز مالی حسّاس سهم داشته باشند. پایبندی به مبانی انقلاب و امثال اینها؛ اینها خصوصیّت این دو شخصیّت بود؛ اینها را باید در نظر داشته باشیم و خودمان را با اینها تطبیق بکنیم.
یکی از خصوصیّات رفتار مسئولان این است که در جامعه فرهنگسازی میکند؛ یعنی ما چهجوری مشی کنیم، چهجوری حرف بزنیم، چهجوری زندگی کنیم، با چه کسی معاشرت کنیم، با چه کسی قطع [رابطه] کنیم. این در جامعه فرهنگسازی میکند. بنابراین شما کاری که دارید انجام میدهید، خدمتی که دارید میکنید -در هر بخشی که هست- اگر همچنانکه مورد انتظار است و بحمدالله تا حدود زیادی هم در بسیاری از بخشها بحمدالله تأمینشده است، وقتی با اخلاص همراه باشد، با کار فراوان همراه باشد، با دلسوزی همراه باشد، علاوه بر اثری که خود این کار در واقعیّت بیرونی میگذارد، یک اثر بلندمدّت هم میگذارد و آن عبارت است از همین فرهنگسازی. مردم به ما نگاه میکنند، به شما نگاه میکنند؛ رفتارهای ما، مَنِشهای ما سازندهی فرهنگ عمومی مردم است. بنابراین یاد این دو برادر خوب و عزیز و سعادتمند را گرامی میداریم و امیدواریم انشاءالله که بتوانیم همهی ما هم در همین صراط حرکت کنیم.
لازم میدانم از اعضای محترم دولت، بخصوص از رئیسجمهور محترم تشکّر کنم و تقدیر کنم بهخاطر زحماتی که میکشید. گزارشهای امروز گزارشهای خوبی بود، و خیلی مناسب است که این گزارشها منعکس بشود، مردم بشنوند از شما. از جناب آقای سرافراز(۳) درخواست میکنیم که با صدای خود آقایان این گزارشها را پخش کنید، یعنی مردم از آقای نعمتزاده، از آقای زنگنه، از آقای چیتچیان، از بقیّهی برادرها، آن کارهایی را که انجام گرفته بشنوند. این خیلی خوب است؛ یعنی مردم خاطرجمع بشوند که برادرها دارند کار میکنند، دارند زحمت میکشند، همه سرگرمند.
خب، کارهای مثبتی هم شده، منتها همواره در ذهن همهی ماها باید باشد که آن چیزی را بیان بکنیم که وقتی مردم به واقعیّت زندگی خودشان نگاه میکنند، تصدیق کنند آن را، یعنی ببینند که واقعاً همینجور است. من آن وقتیکه آقای دکتر هاشمی این طرح سلامت را مدّتی بود شروع کرده بودند، عمداً از بعضیها سؤال کردم؛ از مراودین و کسانی که از آحاد مردم -خویشاوند، دوست، گاهی در سفر مشهد، در جایی دیگر- دیدم مردم احساس کردند این را، یعنی میگفتند بله، ما مثلاً بیمارستان رفتیم اینجوری بود؛ خب، این خیلی خوب است. بعضی از کارها از دسترس مردم دور است و اینها را مردم نمیبینند، آثار ثانویّهی آن به آنها خواهد رسید لکن بعضی از کارها هست که در اختیار مردم است؛ یک [چنین] چیزهایی را بایستی مطرح کرد. آنچه حالا من عرض میکنم، آرامش نسبی و ثبات نسبی در مسئلهی اقتصاد محسوس است؛ این را همه گزارش میکنند، به ما هم که از جاهای مختلف گزارش میرسد، میگویند که این وجود دارد. این یکی از امتیازات است که نوسانات تند مهار شده و وجود ندارد در عرصهی اقتصاد، که خب، باید این را مراقبت کرد که محفوظ بماند.
مسئلهی کاهش تورّم خیلی خوب است. البتّه به این مقدار تورّمی که الان هست ما راضی نیستیم، یعنی تورّم دو رقمی. حالا اشاره کردند آقای رئیسجمهور که تورّم به سیزده و خردهای مثلاً رسیده -که همان تورّم سالیانه البتّه ملاک است؛ تورّم نقطه به نقطه چیز مورد اعتنائی نیست، چیز مهمّی نیست؛ عمده همین تورّم سالیانه است- خب کشورهایی در دنیا که تورّم دو رقمی دارند معدودند، خیلی کمند و ما جزو کشورهایی هستیم که تورّم دو رقمی داریم. ما بایستی برسیم به تورّم زیر ده، یعنی همّت باید این باشد؛ باید تلاش کنیم که به این برسیم. حالا گاهی اوقات بهخاطر عوارضی -عوارض بیرون از اختیار و گاهی عوارض داخل اختیار- تورّم رشد میکند، خب این پیدا است که ماندنی نیست و آن تورّمهای سطح بالا هیچوقت استمرار پیدا نکرده؛ اینها را بالاخره به یک شکلی به سِیر نزولی میکشانند و کشاندهاید الحمدلله؛ توانستهاید؛ منتها به این اندازه اکتفا نکنید؛ تورّم را [پایینتر بیاورید]. ولی خب خوب است. خود اینکه حالا فعلاً به سیزده چهارده رسیده، یک قدم بزرگی است.
تلاشی که برای خروج از رکود میشود -من البتّه در مورد رکود حالا عرضی خواهم کرد، در صحبتهای دو نفره بعضی از مطالب را به آقای رئیسجمهور هم عرض کردهام- که بالاخره دارید تلاش میکنید برای خروج از رکود، این خیلی مهم است، چون مسئلهی رکود، مسئلهای است که هم روی تورّم میتواند اثر بگذارد، هم روی اشتغال میتواند اثر بگذارد؛ امر مهمّی است مسئلهی رکود در کشور. تلاش خوبی دارد انجام میشود.
مسئلهی سلامت یکی از نقاط خوب است. کارهای علمی که در معاونت علمی دارد انجام میگیرد، کارهای باارزشی است. مسئلهی آبیاری زمینها که معاون اوّل محترم هم در این قضیّه فعّال شدند و خوزستان و ایلام و زابل و جاهای دیگر را مثل اینکه خود شما [رفتید]. (زابل را نرفتید؟ بله، پس زابل را هم حتماً بروید؛ خوب شد که گفتیم.) اینها حتماً کارهای خوبی است که انجام گرفته.
مسئلهی هستهای هم همینجور. حالا ما دربارهی مسئلهی هستهای تا حالا خیلی حرف زدیم، مطالب زیادی گفتهایم و شنیدهایم و آنچه مهم است این است که این مذاکرات را آقایان توانستند ختم کنند، چون بالاخره خود کِش دادنِ مذاکرات یک مسئلهای بود و توانستند سر این مسئله را ببندند؛ خود این خیلی کار مهمّی است. حالا انشاءالله که اگر گوشهکنارش مشکلی هم وجود داشته باشد، با تدبیر شماها و دیگرانی که مسئولند، برطرف خواهد شد. بههرحال از همهی برادران و خواهران که مشغول کار هستند، ما تشکّر میکنیم.
یک نکتهای را من در این مسئلهی هستهای و تمام شدن مسئلهی هستهای در ذهنم هست که جزو نگرانیهای من است، جزو دغدغههای بنده است و آن این است که ما توجّه کنیم به هدفهایی که دشمنان صریح جمهوری اسلامی در ذهن خودشان دارند میپرورانند و کارهایی که میخواهند انجام بدهند. مسلّم است که دشمنیهای دشمنان جمهوری اسلامی از اوّل انقلاب تا حالا کاسته نشده؛ بله، یک جاهایی دشمنیها و اِعمال دشمنی مهار میشود -در این شکّی نیست- لکن این بهمعنای این نیست که دشمنیها کم شده. اعتقاد ما این است که دشمنیِ رژیم جعلی و غاصب صهیونیستی یا دولت ایالات متّحدهی آمریکا با ما از اوّل تا حالا هیچ کم نشده؛ البتّه هر کدام به یک دلیل؛ رژیم صهیونیستی به یک دلیل با ما دشمنی دارد، آمریکاییها به یک دلیل دیگری است، منتها همان اندازه آنها هم با ما بدند، آنها هم با ما دشمنند، و این دشمنی کاسته نشده؛ همان کارهایی که از روز اوّل انقلاب میکردند، امروز هم میکنند؛ منتها خب کارها تطوّر پیدا کرده، شیوههای کاری آنها تحوّل پیدا کرده؛ پیشرفت پیدا کرده؛ یکوقت یکجور دشمنی میکردند، ضربه میزدند، حالا با ابزار دیگری، با وسیلهی دیگری؛ این را نباید از نظر دور داشت. این را مطلقاً همهی مسئولین مختلف -فقط مخصوص وزارت خارجه و آقای دکتر ظریف نیست؛ دستگاههای مختلف، دستگاههای اقتصادی، دستگاههای فرهنگی- توجّه داشته باشند که ما در داخلِ نقشهی طرّاحی شدهی دشمن قرار نگیریم و بازی نکنیم؛ که فلان تصمیمی که ما میگیریم، چه در زمینهی سیاست، چه در زمینهی اقتصاد، چه در زمینهی تجارت، چه در زمینهی فرهنگ، کمک بکند به آن بستهی تعیینشدهی دشمن که برای خودشان هست. ما از حرفهای اینها و از نوشتهجات اینها و از اظهارات گوناگونشان میتوانیم مقاصدشان را بفهمیم؛ یعنی اینکه بنده دارم میگویم دشمنی، نه اِخبار از غیب و نه خواب دیدن و نه تخیّلات و توهّمات است؛ نه، واقعیّتهایی است که جلوی چشم ما است. ممکن است اظهارات آنها جور دیگری باشد امّا واقعیّتهای خارجی -آنچه محسوس و ملموس ما است- همان دشمنی را نشان میدهد و شاخصهای دشمنی است؛ منتها با شیوههای خاصّ خودش. حالا ما در مقابل این دشمنی باید چه کار بکنیم، آن بحث دیگری است [امّا] دشمنی را فراموش نکنیم؛ حرف من این است. وقتیکه شما از یاد نبردید که یک جبههای روبهروی شما است، پشت سنگر نشستهاند، سلاحهایشان را آماده کردهاند، آنوقت به اقتضا [عمل میکنید]؛ یک وقت نگاه میکنید، [میبینید] لازم است تیراندازی کنید [یا] لازم است ساکت بشوید [یا] لازم است داخل سنگر بروید [یا] لازم است از سنگر بیرون بیایید؛ آنها بحثهای بعدی است؛ عمده این است که فراموش نکنیم که در مقابل ما یک جبههای وجود دارد -جبههی دشمن- که بنای بر دشمنی [دارد]. البتّه این خطاب فقط به مسئولان دولتی نیست؛ همهی آحاد مردم، بخصوص عناصر دلسوز انقلاب و کسانی که آمادهی خدمت به انقلاب هستند، بایستی مورد توجّهشان باشد؛ منتها مسئولیّت دولتمردان در این زمینه طبعاً بیشتر است و بیش از دیگرِ وفاداران به انقلاب است.
به نظر من کاری که علیالعجاله باید کرد این است که در اتّخاذ مواضع انقلابی، باید صراحت داشت؛ یعنی رودربایستی نکنیم. مواضع انقلابی را، مبانی امام بزرگوار را صریح بیان کنیم، خجالت نکشیم، رودربایستی نکنیم، ترس نداشته باشیم و بدانیم که (وَ للهِ جُنودُ السَّمٰواتِ وَ الاَرضِ وَ کانَ اللهُ عَزیزًا حَکیمًا).(۴) همهی امکانات عالم و سنن عالم، جنود الهی هستند، میتوان آن جنود الهی را پشت سرِ خود قرار داد و به کمک خود کشاند با توکّل به خدا، با پیمودن راه خدا.
و هوشیار باشیم؛ من چند روز قبل از این، در صحبت گفتم که اینها در صدد نفوذند، در صدد رخنه کردنند؛ این رخنه از جاهای مختلفی ممکن است باشد؛ مواظب باشید. یک وقت آدم خبر میشود که فرض بفرمایید فلان سازمان آمده یک بخشی از مجموعهی فرهنگی ما را -مثلاً فرض کنید مهدکودکها را- به یک شکل خاصّی دارد هدایت میکند؛ این را آدم میفهمد، بعد که نزدیک میشود میبیند کار خطرناکی و کار بزرگی است [امّا] آدم توجّه نداشته؛ اینها رخنه است؛ در زمینههای گوناگون؛ در زمینههای اقتصادی، در رفتوآمدها، در همهی دستگاهها؛ یکی این مسئلهی صراحت است.
یکی هم حفظ این یکپارچگیای که خوشبختانه در مردم وجود دارد. وقتی میگوییم یکپارچگی، فوراً نباید به ذهن بیاید که حالا همهی افراد جامعه مثلاً مثل برادر با هم صمیمیاند؛ نه، حرکت حرکت عمومی است. فرض کنید در راهپیمایی بیستودوّم بهمن، وقتی شما نگاه میکنید، همه دارند به یک طرف حرکت میکنند؛ آیا اینها همه مثل هم هستند؟ همه از یک جناحند؟ همه از یک گروهند؟ نه، ولی جهت یکی است؛ این جهتگیری واحد را بایستی ما قدر بدانیم و پاس بداریم و به آن بایستی اهمّیّت بدهیم. حاشیهسازی نباید بشود؛ بعضی از حاشیهسازیها تشتّتآور است؛ یعنی همین وحدت جهتگیری را به هم میزند؛ مراقب این معنا باشیم.
من چند نکته را بهعنوان اولویّتهای این برهه یادداشت کردم که عرض میکنم؛ البتّه خوشبختانه در گزارش امروز آقایان، نکاتی بود که ناظر به همین جهاتی است که بنده اینجا یادداشت کردم لکن تأکیداً عرض میکنم؛ بعضی از این حرفها تکراری است لکن تکرار عیبی ندارد؛ در یک مواردی انسان هرچه تکرار بکند اشکال ندارد. شما در قرآن ملاحظه بفرمایید داستان موسی چند جا تکرار شده. این تکرار هیچ اشکالی ندارد؛ تذکّری است که مسئولیّتهایمان را به یاد ما میآورد و انگیزههای ما را تقویت میکند.
یکی مسئلهی حفظ شتاب علمی است. خب، رتبهی علمی محفوظ مانده؛ یعنی تنزّل نکرده. ما همان رتبهی پانزدهم و شانزدهمی که بودیم -که رتبهی خیلی بالا و خوبی است- [هستیم]؛ لکن شتاب تنزّل کرده. این را من به دوستان دانشگاهی هم گفتم و عرض میکنم که نگذارید شتاب علمی در دههی دوّم چشمانداز -الان وارد دههی دوّم چشمانداز شدهایم- کم بشود. ما اگرچنانچه با همین شتاب پیش برویم، حتماً رتبهی علمی ما باز هم ارزش و اهمّیّت بیشتری پیدا خواهد کرد؛ یعنی شاید در رتبههای زیر دهم قرار بگیریم؛ این به نظر من خیلی مسئلهی مهمّی است. خب، علم زیرساخت اصلی کشور است. در همهی این مطالبی که آقایان بیان کردید، اگر ما در صنعت، در کشاورزی، در نفت، در نیرو، در بهداشت و درمان و در بخشهای دیگر، عنصر علم را داخل کنیم و عنصر علم و ابتکار علمی و پیشرفت علمی و حضور دانشمند، وارد معادلات شد، بکلّی اوضاع فرق میکند؛ جهش بهوجود میآید؛ ما نباید این را دستکم بگیریم؛ من اعتقادم این است. من معتقدم در زمینهی علم و کار تحقیقی، هرچه هزینه کنیم، سرمایهگذاری است؛ یعنی اصلاً نترسیم از هزینه کردن. یک جاهایی هست که هزینهها واقعاً هدر نمیرود؛ یکیاش همینجا است. هرچه هزینه کنیم، سرمایهگذاری کردهایم برای آینده و این بهترین کاری است که با موجودیمان، با پولمان، با منابعمان میتوانیم انجام بدهیم.
آنوقت یک نکتهی اساسی که وجود داشت در این دههی اوّل -که خوشبختانه طبق آمارهای جهانی، ما شروع کردیم به پیشرفت علمی و به اینجا رسیدیم- این است که حرکت علمی تبدیل شد به یک گفتمان؛ یعنی کار، منحصر نماند در چند دستگاه دولتی؛ یعنی بین دانشگاهها و دانشجوها؛ شد یک گفتمان عمومی. بنده در ملاقاتهایی که با مجموعههای دانشگاهی در این چند سال اخیر بخصوص، داشتم ملاحظه میکردم که میآیند صحبت میکنند -یا استاد است یا دانشجو است- و بهعنوان مطالبهی از حقیر، همان حرفهایی را میزنند که ما اینها را مثلاً چند سال قبل در مجامع دانشگاهی مطرح کردیم؛ من خیلی خوشحال میشوم. معلوم میشود که این حرفها تبدیل شده به گفتمان، تبدیل شده به یک فضای عمومی و خواست عمومی؛ این خیلی باارزش است. این گفتمان را حفظ کنیم؛ یعنی من اصرار دارم مجموعههای مرتبط -مجموعههای دانشگاهی، آموزش و پرورش و بخصوص همین دستگاه معاونت علمی، که ظاهراً امروز هم اینجا نیستند- حتماً در این زمینه، یعنی حفظ این گفتمان پیشرفت علمی، بایستی پافشاری کنند.
روی شرکتهای دانشبنیان -که حالا گزارش داده شد و خوب بود- حتماً باید تکیه بشود؛ تجاریسازی علوم و فنّاوریها، پارکهای علم و فنّاوری و مانند اینها کارهای بسیار لازم و خوبی است. ببینید ما یکی از مشکلات اقتصادیمان مسئلهی اشتغال است؛ یکی از بهترین راههای اشتغال، همین پارکهای علم و فنّاوری و همین وارد کردن دانشجویان به فنّاوریهای قابل تبدیل به ثروت است. یک مقداری به اینها کمک بشود، یک راهنمایی بشوند، یک کار عملی و عملیّاتی -واقعی- جلوی پای اینها گذاشته بشود، اینها مشغول میشوند. این تصوّر که هرکسی فارغالتّحصیل شد، باید بیاید در یک مجموعهی دولتی کارمند بشود و مانند اینها، و ما عزا بگیریم که فارغالتّحصیلها زیاد شدند، جا نداریم، امکان نداریم، این به نظر من نگاه غلطی است. نگاه درست این است که ما راه را باز کنیم؛ برای این باید فکر بشود؛ یعنی باید برنامهریزی بشود که دانشجوی ما از دوران تحصیل -از مثلاً فرض کنید دوران دانشگاه یا مثلاً فرض کنید تحصیلات تکمیلی؛ وقتیکه وارد آگاهیهای علمی سطح بالا شد- راه برای او باز بشود تا بتواند بیاید در یکجایی کار علمی بکند؛ و واقعاً شغلهای بیپایان [وجود دارد]. به نظر من مشاغلی که ناشی از علم هست، انتها ندارد. هرچه ما آدم داشته باشیم، میتوانیم شغل علمی در اختیار اینها بگذاریم، مشروط بر اینکه بنشینیم کار کنیم. یک مسئله مسئلهی علم است.
مسئلهی دیگر مسئلهی فرهنگ است. خب دوستانی که اینجا تشریف دارید و بخصوص مسئولین فرهنگی کشور و خود آقای رئیسجمهور محترم، حساسیّت این حقیر را نسبت به مسئلهی فرهنگ میدانند. گاهی اوقات مشکلات فرهنگی موجب شده که من شب خوابم نبرده؛ بهخاطر مسائل فرهنگی؛ یعنی اهمّیّت مسائل فرهنگی اینجور است.
دو کار اساسی و اصلی است که باید انجام بگیرد؛ یکی تولیدات فرهنگی سالم در زمینههای مختلف، و یکی جلوگیری از تولیدهای مضر و بهاصطلاح متاع و کالای مضرّ فرهنگی؛ به نظر من این جزو کارهای اساسی است. در همهی دنیا مراقبت از محصولات فرهنگی و کتاب و مانند اینها وجود دارد؛ کجای دنیا است که وجود نداشته باشد؟ یکجا را به من نشان بدهید. این خانم ابتکار اینجا حاضر است؛ خود ایشان به من گفت کتابی که ایشان نوشته بود، در آمریکا امکان چاپ پیدا نکرد؛ هیچ ناشری حاضر نشد -نه اینکه آن ناشر آنقدر تعصّب داشته باشد؛ نه، اگر کتاب پرفروشی باشد، هر ناشری میآید این کار را انجام بدهد؛ [بلکه] از ترس و از مراقبت- تا بالاخره در کانادا مثلاً فرض کنید یک ناشری را پیدا میکند و آن ناشر، آن هم به نظرم با ترسولرز [چاپ کرد یا نکرد]؛ چون تفاصیلش را چند سال پیش ایشان میگفت، شاید جزئیّاتش یادم نمانده. اینها را بگویید تا این آقایان بدانند و بفهمند که اینجور نیست که اگر ما جلوی کتاب را گرفتیم، فقط آقای جنّتی(۵) است که این کار را میکند؛ نخیر، در آمریکا هم همین کار میشود، در اروپا هم همین کار میشود. راجع به هولوکاست کسی جرأت ندارد حرف بزند؛ خب هولوکاست که یک مسئلهی اعتقادی نیست. بله، وقتی نوبت به کاریکاتورهای اهانتآمیز به مقدّسات دینی اسلام میرسد، آنجا آقایان میشوند آزادیخواه و طرفدار آزادی بیان! امّا راجع به هولوکاست که پیش میآید، نه؛ آزادی بیان وجود ندارد. مسئلهی حجاب همینجور است، مسائل دیگر همینجور است؛ بله، هر کشوری یک اصولی دارد که این اصول باید مراقبت بشود و دستگاههای حاکمیّتی باید این اصول را رعایت کنند؛ رودربایستی ندارد. اگرچنانچه میبینید فلان تئاتر، فلان فیلم، فلان کتاب، فلان نشریّه با مبانی انقلاب و مبانی اسلام مخالف است، جلویش را بگیرید و با آن برخورد بکنید. حالا چگونه برخورد بکنید، آن یک بحث دیگر است، آن مربوط به دستگاهها است و نگاه کنید ببینید مقرّراتتان چه میگوید؛ لکن رودربایستی نکنید و این را صریح بگویید. پس بنابراین خوراک فرهنگی سالم و جلوگیری از خوراک فرهنگی ناسالم و مضر، اساس کار است.
رهاسازی فرهنگ اصلاً جایز نیست. مدیریّت فرهنگ یک کار بسیار لازم است؛ و مدیریّت هم باید بر مبنای شعارهای انقلاب و مبانی انقلاب باشد؛ یعنی مراقبت بشود آنچه اصل است، این است که مبانی انقلاب و مبانی استقلال کشور امام و مانند اینها باید محفوظ باشد. این هم مطلب دوّم که جزو اولویّتهایی است که به نظر من در این برهه است.
اولویّت سوّم که از همه فعلیتر و نقدتر است، مسئلهی اقتصاد است؛ که خب، خوشبختانه آقای جهانگیری ترتیب جلسهی امروز را عمدتاً به شکلی دادند که ناظر به مسائل اقتصاد بود. هم برای کشور از لحاظ سرنوشت کشور و پیشرفت واقعی کشور، امروز اقتصاد مهم است؛ هم از لحاظ نمای بیرونی کشور مهم است؛ هم از لحاظ واقعیّتهای زندگی مردم مهم است. بنابراین مسئلهی اقتصاد در واقع اولویّت اساسی کشور است و هرچه روی این مسئله فکر بشود، کار بشود، تلاش بشود، تذکّر داده بشود، جا دارد.
اوّلاً در مورد اقتصاد، اعتقاد ما این است که پیشرفت اقتصاد کشور، باید همراه با عدالت باشد؛ ما اقتصاد منهای عدالت را قبول نداریم؛ یعنی انقلاب قبول ندارد؛ نظام جمهوری اسلامی قبول ندارد. باید مراقبت بکنید که فاصلهی طبقاتی پیش نیاید؛ فقرا پامال نشوند؛ اینها جزو مسائل اساسی در برنامهریزیهای کلان اقتصادی ما است که بعد به اقتصاد مقاومتی اشاره خواهم کرد؛ همین مسئلهی عدالت و تأمین حدّاقلها در سیاستهای اقتصاد مقاومتی دیده شده.
تبدیل تلاش و کار به گفتمان در فضای عمومی، به نظر من یکی از کارهای اساسی در زمینهی اقتصاد است، کار باارزش در مجموعهی کار روزانه که باید زیاد باشد و کاهشش یک عیب بزرگ است؛ سعی کنیم تنبلی را، بیکارگی را، بیاعتنائی به کار را در چشم مردم به شکل درستی موهون(۶) کنیم؛ یعنی بیکارگی باید موهون بشود؛ کار باید ارزش بشود. در روایت داریم که پیغمبر اکرم یک جوانی را دیدند، از این جوان خوششان آمد؛ صدایش کردند، مثلاً اسمش را پرسیدند، بعد گفتند شغلت چیست؟ گفت من بیکارم، من شغل ندارم؛ حضرت فرمودند: سَقَطَ مِن عَینی؛(۷) از چشمم افتاد؛ یعنی کار این[طور] است. پیغمبر که با کسی رودربایستی ندارد. باید اینجوری بشود. البتّه دو طرف طلبکاری میکنند از هم؛ آنکه بیکار است، طلبکاری میکند و میگوید به من کار بدهید؛ آنکه مطالبهی کار میکند، طلبکاری میکند و میگوید کار پیدا کن؛ یک راه وسطی وجود دارد که من شاید در خلال صحبتها اشاره بکنم. باید بالاخره تشویق به کار، تشویق به ارزشآفرینی و ثروتآفرینی را در کشور تبلیغ بکنیم؛ هم دولتیها بگویند، هم کسانی که در مجلّات، در روزنامهها و مانند اینها منبرهای گفتنی و نوشتنی دارند، استفاده کنند از این موقعیّت و بیان کنند این مطالب را. یک نکته در مسئلهی کار این است.
یک مسئلهی دیگر، ایجاد مجاری درست کار است؛ که این یک حرف است، یک کلمه است، منتها کار خیلی بزرگ و مهمّی است؛ مجاری کار را بایستی ما بهوجود بیاوریم. وقتی راجع به کار و اشتغال انسان صحبت میکند و تشویق میکند -همینطور که عرض کردم- طرف مقابل میگوید خب، آقا من بیکارم، چهکار کنم؟ راههای جستجوی کار را ما بایستی به مردم نشان بدهیم. در تلویزیون یک برنامهای چند روز قبل من دیدم که برنامهی خوبی بود؛ گزارشی تهیّه کردند. یک نفری میآید آنجا و میگوید که من با ده میلیون تومان توانستهام این اشتغال را ایجاد کنم که اینقدر درآمد دارد. مربوط به [پرورش] گُل است، میگوید گُل تولید میکنیم. بعد او اشاره میکند و میگوید کسانی که مایلند این کار را انجام بدهند، در فلانجا و فلانجا زمینهای دولتی هست و در اختیارشان گذاشته میشود؛ بروند مثلاً گُل تولید کنند. من یادم هست دوستان اقتصادی در یک برههای قبل از دولت شما، آمده بودند [بحث میکردند] راجع به اینکه با چقدر پول میشود یک شغل ایجاد کرد؛ صحبت صد میلیون و بعضی مشاغل پانصد میلیون و این چیزها بود! خب با ده میلیون میشود شغل ایجاد کرد. حالا این یک نمونه است؛ یک نمونهی دیگر که اتّفاقاً آن هم در همین تلویزیون بود؛ یک برنامهی دیگر بود؛ یک خانمی بود که یک چیزهایی درست میکرد و میگفت من این شغل را با بیست میلیون سرمایهگذاری توانستم به دست بیاورم. خب، معلوم میشود ظرفیّتها خیلی زیاد است. یک جلسهی دیگر همینجا با آقایان بودیم، صحبت شد که رشد ما باید بالا باشد؛ گفتیم رشد بعضی از کشورهای پیشرفتهی اروپایی غالباً دو، یک، یک و نیم [درصد است]؛ علّت این است که ظرفیّتها پر شده؛ کما اینکه مثلاً فرض کنید کشور چین که رشد ده، یازده، دوازده درصدی داشت، حالا الان رشدش پایین افتاده؛ برای خاطر اینکه ظرفیّتهایش پر شده؛ ظرفیّتهای زیادی پر شده و کمتر هم خواهد شد؛ ما ظرفیّتهایمان هنوز خیلی زیاد است. لذا دوستانی که راجع به رشد هشت درصدی در برنامهی ششم، اشکال میکردند، پاسخی که داده شده به آنها از طرف آدمهای کارشناس و متخصّص این بود که ما میتوانیم و با واقعیّتهای کشور تطبیق میکند؛ همانطور که آقای رئیسجمهور هم امروز اشاره کردند. بنابراین یکی از مسائل، ایجاد مجاری کار است که ما ببینیم چهجوری میشود کار [ایجاد کرد]. حالا این به عهدهی کدامیک از بخشهای دولتی است؟ آقای ربیعی(۸) که همیشه میگوید مسئلهی اشتغال و مانند اینها به عهدهی من اصلاً نیست و خودشان را خلاص میکنند ولی بالاخره یکی از بخشها، یا شما یا سازمان برنامه [مسئول] است؛ البتّه وزارت اقتصاد هم به یک معنا در بعضی از جاها واقعاً مسئول است؛ اینکه ما وزارت اقتصاد را مسئول بدانیم، منافات ندارد که به شماها هم اخلاص داشته باشیم! چیزهایی هم مربوط به وزارت اقتصاد یا بانک است که حالا خدمت آقای سیف هم میرسیم.(۹)
یک مسئله در باب اقتصاد که من روی آن تکیه دارم و اصرار دارم، مسئلهی مدیریّت جدّی بازرگانی خارجی است؛ بازرگانی خارجی یک چیز خیلی مهمّی است. خارجیها عادت کرده بودند در طول سالیان دراز، به کشورهایی از جمله کشور ما، نگاهشان در مورد تجارت اینجوری باشد که اینجا موادّ خامی دارد، بیایند بردارند موادّ خام را ببرند و ارزش افزوده برای خودشان درست کنند؛ یک بازار و مطالبهای هم دارد که [کالا] بردارند بیاورند. در دوران پیش از انقلاب، دستگاه حاکمهی کشور این را پذیرفته بودند؛ یکوقتی تصادفاً یک جایی ما با یک نمایندهی مجلسِ آن روز، برخورد کردیم، صریحاً به خود من میگفت که این چیز خیلی خوبی است! اصلاً همین خوب است که ما پول میدهیم و اروپاییها مثل نوکر میآیند برای ما جنس تهیّه میکنند و میآورند. یعنی واقعاً منطق داشتند برای این کار؛ منطق ابلهانه و احمقانهای که کشور را به این سمت میبُرد. ما امروز -یعنی بعد از انقلاب- نگاهمان نگاه دیگری است؛ ما معتقدیم که نه؛ خیلی خب، بخشی از بازارهای ما متعلّق به تولیدکنندهی خارجی، امّا بخشی از بازارهای همان تولیدکنندهی خارجی هم متعلّق به ما؛ یعنی یک تبادل و توارد عادلانهای انجام بگیرد؛ این خب خیلی چیز مهمّی است.
بعد هم در مسئلهی واردات اشاره کردند آقای نعمتزاده، که البتّه آدم شرمنده میشود؛ چهار وزارتخانه را دادند دست آقای نعمتزاده! واقعاً چهار وزارتخانه بود اینجا؛ صنایع، صنایع سنگین، معادن، و بازرگانی. یکی از کارهای عجیب و غریبی که برای بنده هم تا آخر معلوم نشد که چرا این کار انجام گرفت، همراه کردن وزرات بازرگانی با وزرات صنایع و معادن بود؛ یعنی واقعاً هنوز هم برای من حلنشده است. آن روز هم که این کار را انجام میدادند برای من روشن نبود که چرا دارند انجام میدهند این کار را. خب، مسئولین مجلس و دولت تشخیص داده بودند و انجام دادند. واقعاً کار سختی است، ما حق میدهیم که ایشان سختش باشد لکن بالاخره باید این کار را انجام بدهد؛ یعنی یکی از کارهای بسیار مهم، مسئلهی مدیریّت تجارت خارجی است؛ از این جهت که اینجا صرفاً بازار مصنوعات خارجی نباشد که بازار خودرو، بازار فلان، بازار فلان یکسره داده بشود به آنها. بدتر از اینها مسئلهی بانکها است.
یکی هم مسئلهی اقتصاد مقاومتی است. خب، امسال سال دوّم اقتصاد مقاومتی است؛ یعنی پارسال -سال ۹۳- شروع اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی بود. دوستان دولت هم گزارشهایی به من دادند که من شخصاً و زباناً از آقای جهانگیری تشکّر کردم آنوقتی که ایشان به پانزده دستگاه ابلاغ کردند که این کارها را، این وظایف را باید انجام بدهید. بعد هم حالا یک گزارش مفصّلی فرستادند که البتّه برای من خلاصه کردند آن گزارش را و تماماً خواندم، نگاه کردم. کارهایی که انجام گرفته در زمینهی اقتصاد مقاومتی، بعضیهایش کارهای مقدّماتی است؛ حالا مثالهایش را بخواهم بزنم، طول میکشد، وقت میگذرد؛ بعضی از کارهایی که گزارش شده، مربوط به بندهای اقتصاد مقاومتی نیست، اگرچه حالا ارتباط داده شده امّا کارهای جاری دستگاهها است؛ بالاخره دستگاهها یک کارهای جاری دارند و اینها را به شما گزارش کردند که این کارها را ما کردیم؛ اینها آمده جزو کارنامهی دستگاهها در زمینهی اقتصاد مقاومتی؛ درحالیکه این نیست. بعضی از کارها هم ارتباطی اصلاً به بندهای اقتصاد مقاومتی ندارد؛ این مقدار کافی نیست. سیاستهای اقتصاد مقاومتی یک بستهی کامل و منسجم است؛ این بسته هم تراوششدهی فکر شخصی نیست؛ این عقل جمعی است، یک جماعتی نشستهاند؛ دوستان اقتصاددان حاضر در این مجلس هم بعضیهایشان میدانند و مطّلعند. کار مفصّلی انجام گرفته روی این، بعد هم آمده اینجا، چکّشکاری شده، روی آن بحث شده، فکر شده، مطالعه شده؛ بعد رفته مجمع تشخیص [مصلحت نظام] و روی آن مطالعه شده؛ بالاخره آمده و نتیجه شده این سیاستها. یعنی محصول یک فرآیند معقول و مدبّرانهای است؛ لذاست که اقتصاد مقاومتی را همه تأیید کردند، یعنی من یک مورد سراغ ندارم که از اقتصاددان و از کسانی که با ما خوبند، کسانی که با ما بد هستند؛ که این اقتصاد مقاومتی، این سیاستها را تخطئه کرده باشند؛ نه، همه قبول کردند. خب، این یک بستهی منسجم است، باید مجموعاً انجام بگیرد؛ چهجوری میشود مجموعاً انجام بگیرد؟ آنوقتیکه یک به اصطلاح برنامهی اجرائی و عملیّاتی منسجمی برای آن ارائه بشود؛ که این چیزی بود که من چند وقت پیش به آقای دکتر روحانی گفتم و بنا شد که ایشان بگویند دوستان تهیّه کنند انشاءالله این را بدهند، این لازم است؛ یعنی ما یک برنامهی عملیّاتی لازم داریم؛ در این برنامه مشخّص بشود سهم دستگاهها، فلان دستگاه این سهم او است از این بندهای سیاستها، بعد زمان گذاشته بشود؛ زمان خیلی مهم است، زمانبندی بشود، معلوم بشود که تا این زمان باید انجام بگیرد والّا اگر زمانبندی نشود؛ هیچ ضمانتی وجود ندارد که این در طول دولت شما حتّی انجام بگیرد، شما میخواهید این را عملیّاتی کنید، میخواهید اجرائی کنید، میخواهید از منافعش مردم استفاده کنند، پس زمان [بگذارید]. اوّلاً بایستی اقدامات عملیِ لازم در خصوص هر بند مشخّص بشود، مجریهایش دستگاههایی که متصدّیند معلوم بشوند، در هر بخشی زمانبندی لازم انجام بگیرد، امکانات لازم و چگونگی تأمین آن امکانات بایستی روشن بشود، بالاخره این سیاستها یک تحرّک عملی است و میدانی است؛ وقتی راهکار فراهم میکنید، در واقع یک تحرّک میدانی میخواهید بهوجود بیاورید، این الزاماتی دارد. الزاماتش چیست؟ چه جوری میشود تأمین کرد؟ راه تأمین آن الزامات باید مشخّص بشود. آنوقت اگر این کارها شد، آنوقت شما میتوانید رصد کنید، میتوانید پیگیری کنید، ببینید شد یا نشد، فلان دستگاه کار خودش را انجام داد یا نداد. کار پیش میرود.
نکتهی دوّم در مورد اقتصاد مقاومتی این است که همهی برنامههای اقتصادی دولت بایستی در این مجموعهی اقتصاد مقاومتی و در این سیاستها بگنجد؛ حتّی برنامهی ششم و برنامه و بودجههای سالیانه، همه باید براساس این اقتصاد مقاومتی شکل بگیرد؛ یعنی هیچکدام از اینها در هیچ بخشی، غیرمنطبق با این سیاستها نباشد؛ نه اینکه فقط مخالفت نداشته باشد بلکه کاملاً منطبق با این سیاستها باشد.
نکتهی دیگر این است که بخشهای بیرون از دولت دیده بشوند؛ حالا شما در مورد وزارتها و بخشهای دولتی ممکن است ابلاغ کنید؛[امّا] بخشهایی وجود دارند خارج از دولت؛ اینها میتوانند در اقتصاد مقاومتی نقش ایفا کنند، از جمله بسیج؛ من یک گزارشی [هم] دیدم. خیلی لازم است به نظر من -اگر وقت کنند آقای رئیسجمهور یا لااقل آقای جهانگیری- که بخواهید و ببینید مجموعهی بسیج در مورد اقتصاد مقاومتی چه کارهایی میتوانند انجام بدهند و ظرفیّتش را دارند؛ ظرفیّت خیلی خوبی است. بسیج چیز کمی نیست، چیز کوچکی نیست؛ بسیج یک مجموعهی عظیم و آمادهبهکاری است؛ اینها را بخواهید، ببینید چهکار میتوانند بکنند؛ اینها میآیند امکانات خودشان را عرضه میکنند و میگویند اینکارها را هم کردهایم. به نظر من امکاناتِ [خوبی هست]. حالا از جمله من بسیج را مثال زدم؛ بخشهای گوناگونی هستند، افراد اقتصاددان و بهاصطلاح اقتصادیعملکنِ بیرونی؛ بعضیها هستند که شرکتهایی دارند و کارهایی دارند، از ظرفیّتهای اینها میشود استفاده کرد. و همهی اینها در آن برنامهی کلّی باید بیاید؛ یعنی برنامهی کلّی، فقط ناظر به بخشهای دولتی نباید باشد. پس قدم اوّل، ایجاد این برنامه بود با این خصوصیّات.
قدم بعدی این است که یک ستاد قوی و هوشمند و نافذالکلمه تشکیل بشود. من البتّه اطّلاع دارم که آقای رئیسجمهور شورایی را تشکیل دادهاند، خود ایشان هم شرکت میکنند، بسیار هم کار خوبی است؛ امّا این آن ستاد فرماندهی نیست. خب آقای رئیس جمهور کارهای فراوان دیگری هم دارند که باید به آنها هم برسند، نمیشود که همهی وقت و همهی همّت، صرف این کار بشود. یک ستادی لازم است -مثل ستادهای فرماندهی که ما در دورهی جنگ داشتیم و در بعضی از کارهای دیگر هم یک ستادهای فرماندهی ایجاد شده که خود شما آقای دکتر روحانی در این مسائل تجربه دارید- یک ستاد فرماندهی لازم دارد که بهطور دائم رصد کند، نگاه کند، ببیند کدام دستگاه توانسته و پیش رفته، کجا مشکل وجود دارد. چون حرف زدن آسان است، برنامهریزی هم خیلی مشکل نیست، [ولی] عملکردن با اینها فرق دارد؛ خب آدم بخواهد در میدان وارد بشود و پیش برود، گاهی اوقات یک موانعی پیش میآید که قبلاً پیشبینی نشده، بعضی پیشبینی هم شده لکن موانعی است که پیش میآید؛ بایستی آن ستاد بتواند بهصورت ضربتی آن موانع را برطرف کند، راه را باز کند و پیش برود؛ و نافذالکلمه [باشد]، یعنی باید گوش کنند؛ اینجور نباشد که حالا مثل امروز که آقای جهانگیری مکرّر میگفتند پنج دقیقه [صحبت کنید]، آقایان پنج دقیقه را مثلاً به هفت دقیقه و ده دقیقه افزایش [میدادند]؛ هرچه آن ستاد گفت، واقعاً همه آن حرف را بپذیرند.
بعد هم پیشرفت کار را به مردم گزارش بدهید؛ ببینید واقعاً چه اتّفاقی میافتد! شما ششماه مثلاً فرض کنید به همین شکلی که ما گفتیم، [یعنی] این برنامه وقتی تدوین شد، این ستاد تشکیل بشود و شش ماه فعّالیّت کند؛ کار بهصورت چشمگیری پیش خواهد رفت؛ بعد بیایید همان را به مردم بگویید؛ بگویید این کارها را کردیم، آن کارها را کردیم؛ مردم در زندگی [خود] احساس میکنند؛ آن امید و خوشبینی به آینده که شما میخواهید در مردم باقی بماند، بهطور کامل تأمین خواهد شد؛ یعنی به مردم گزارش داده بشود. و [البتّه] تعیین شاخصهایی هم برای ارزیابی باید باشد.
یک الزامات قانونی و حقوقی و قضائی هم در مجموعهی اقتصاد مقاومتی وجود دارد؛ دو قوّهی دیگر حاضرند همکاری کنند، هم قوّهی مقنّنه -مجلس- در این زمینه آماده است برای همکاری؛ [مثلاً] قانونی هست که شما قانون را باید عوض کنید یا اصلاح کنید یا قانون جدیدی را بر این قوانین اضافه کنید؛ احتیاج به این چیزها پیدا میکنید؛ یا یک جایی یک حرکت قضائی لازم است؛ همهی اینها را دو قوّه حاضرند همکاری کنند برای اینکه این اقتصاد مقاومتی انجام بگیرد.
اشاره شد به مسئلهی رکود؛ خب، این رشد سه درصدی که اتّفاق افتاده، نشاندهندهی این است که رکود تکان خورده؛ یعنی یک حرکتی انجام گرفته؛ حالا باید دید این رشد در کدام بخشها هست، در کدام بخشها منفی است؛ مجموع برآیند این مثبت و منفیها شده سه درصد. اگر چنانچه بهطور جدّی با رکود مبارزه نشود، همین رشد سه درصد هم به خطر خواهد افتاد، تورّم هم بالا خواهد رفت، مشکل اشتغال هم پیش خواهد آمد. حالا من اینجا بگویم که آقای نعمتزاده اگر میخواهند دنبال بکنند، تعداد کارخانههایی را که الان کار نمیکنند -یعنی کارخانهای است که همه چیزش آماده است و الان کار نمیکند- برای ما آمدند گزارش دادند؛ عدد و رقمی دقیق را؛ تعداد کارخانههایی را که زیر پنجاه درصد دارند کار میکنند مشخّص کردند؛ تعداد کارخانههایی را که زیر هفتاد درصد دارند کار میکنند مشخّص کردند. خب، حالا هفتاد درصد یک چیزی امّا زیر پنجاه درصد! بعضی از اینها مشکل نقدینگی دارند؛ یعنی سرمایهدرگردششان مشکل دارد -که این کار کار بانکها است، بایست بانکها جواب بدهند در این زمینه؛ که اگر در اقتصاد مقاومتی، همان کارگاه اساسی و ستاد فرماندهی راه بیفتد، به همهی اینها میتواند برسد- امّا مسئلهی بعضی از اینها مسئلهی نبود نقدینگی نیست، تسهیلات را هم طرف گرفته، کارخانه الان حاضر و آماده است، هیچ مشکلی ندارد، ماشینهایش هم آنطور که حالا گفتهاند بعضی از اینها اینجوری است که ماشینها هم ماشینهای نو است، لکن کار نمیکند. چرا؟ برای اینکه تسهیلات را رفته جای دیگری خرج کرده؛ خب این تعقیب قضائی دارد، اینها را باید دنبال بکنید، اینها را باید بخواهید. اینکه میگوییم (ستاد فرماندهی)، برای خاطر این است. اینطور چیزها، اینطور نکات دنبال خواهد شد. اگر به مسئلهی رکود رسیدگی نشود، روی همهی نشانهها و شاخصهای اقتصادی اثر خواهد گذاشت. البتّه این قانون اخیر -قانونی که اشاره کردند- قانون خوبی است، منتها قانون کافی نیست. حمایت از بنگاههای تولیدی، تأمین نقدینگی، تأمین سرمایهدرگردش، برخورد جدّی با کسانی که واحدهای تولیدیِ آماده را راکد گذاشتهاند، همهی اینها کارهای لازمی است. و من در جلسهی قبل هم -یک جلسهای که با دوستان داشتیم- گفتم، باز هم تأکید میکنم: سیستم بانکی باید نقش ایفا کند؛ یعنی سیستم بانکی باید بهطور کامل وارد میدان بشود.
یکی از کارهایی که پیشنهاد کردهاند، به ما گفتهاند و میگویند زمینه آماده است، عبارت است از سپردن برخی از طرحها به بخش خصوصی. البتّه برای بخش خصوصی مشوّق درست [بشود]؛ چون الان پولهای سرگردان وجود دارد، بلاشک پولهای سرگردان هست. به من آنجور که حالا گزارش دادند، ۴۰۰ هزار میلیارد تومان ما طرحِ روی زمین داریم -همه هم دولتی است- اگر چنانچه ما بتوانیم دهدرصد اینها را بدهیم به بخش خصوصی، شما ببینید چه اتّفاقی میافتد؛ ۴۰ هزار میلیارد تومان ناگهان وارد کار میشود، این خیلی مهم است. یعنی از همین طرحهایی که الان روی زمین هست -یعنی از همین ۴۰۰ هزار میلیارد تومان- اگر دهدرصد داده بشود به بخش خصوصی، یک اتّفاق مهمّی در کشور میافتد. این یکی از کارها است که باید واقعاً روی این برنامهریزی کرد و کار کرد.
بخش کشاورزی هم مهم است. البتّه اعتقاد من این است که آقای حجّتی واقعاً میتواند کار بکند. ایشان از نظر من جزو وزرای خوشسابقهای است در کار و واقعاً میتوانند این کار را بکنند؛ منتها آن چیزی که ما از ایشان و از مجموعه توقّع داریم، این است که در تولید محصولات حیاتی باید خودکفایی بهوجود بیاید؛ یعنی خودکفایی را به حرف و گپ این و آن نگاه نکنید که آقا گندم، بیرون ارزانتر است، و مانند اینها. ما باید به خودکفایی برسیم؛ در موادّ حیاتی باید به خودکفایی برسیم.
از مهندسان کشاورزی بایستی استفاده کنیم. من یکوقت به آقای روحانی گفتم رفته بودیم یکی از استانها -به نظرم سفر همدان [بود]- آنجا دوستان ما که میرفتند بررسی میکردند، اطّلاع دادند به ما که کشاورزیهای مناطق گوناگون آن استان رونق خیلی خوبی دارد؛ [وقتی] پرسیدند، معلوم شد که جوانهای مهندس کشاورزی را اینها بهکار گرفتهاند و آن استان خوشبختانه زیاد هم داشت. رفتهاند آنجا و به اینها کمک کردهاند، حرف اینها را گوش کردهاند؛ این کمک میکند به این [کار]. این یک برنامهریزی میخواهد؛ خیلی کار سختی هم نیست؛ یک فراخوان میخواهد، یک شناسایی میخواهد، یک برنامهریزی میخواهد، یک تقسیمبندی میخواهد و این کارها را میتوانید انجام بدهید که از اینها استفاده بشود.
[استفاده از] فنّاوری روز؛ همین مسئلهی آب که حالا اشاره کردند -تقسیم آب و بهاصطلاح استفادهی بهینهی از آب- خیلی مهم است. جلوگیری از واردات؛ ببینید من باز هم تأکید میکنم. حالا شما میگویید ما جلوی واردات را گرفتیم امّا میوههایی در بازار هست که [وارداتی است]. آخر ایران برود از کجا میوه بیاورد که بهتر از میوهی ما باشد؟ یک وقتی زمان ریاست جمهوری ما، یک نفری از یک کشور عربی -اسم نمیآورم- آمده بود، سوغاتی برای من یک جعبهی خیلی قشنگ، خرما آورده بود. گفتم مصداق واقعیِ زیره به کرمان بردن این است. ما اینهمه خرما داریم -این خرمای مضافتی، این خرماهای گوناگون جنوب کشور؛ چه در استان فارس، چه در خوزستان، چه در بلوچستان- آنوقت حالا برای ما خرما آوردهاند؛ منتها در بستهبندی. من آنوقت همان هدیه را بردم در دولت، گفتم این خرما را مقایسه کنید با خرماهای ما! خرماهای ما بهتر از این هستند امّا این بستهبندی چقدر قشنگ است. آنوقتها خرماهای ما در آن کیسههای فلانجور، با لگد توی حصیر میکردند، سرش را میبستند و عرضه میکردند! حالا البتّه یک خرده بهتر شده. بههرحال واردات میوه، واردات بیرویّه است.
یک مسئلهی اساسیای که این عمدتاً [مربوط به] وزارت کشاورزی است -منتها فقط کار وزارت کشاورزی نیست- تمرکز بر روستا است. یعنی واقعاً این را یکی از بخشهای اساسیِ برنامهریزی دولت باید قرار داد: ما متمرکز بشویم روی روستا. حرفش را در سالهای مختلف خیلی زدهایم امّا این کار عملاً اتّفاق نیفتاده. ما بایستی صنایع تبدیلی را به روستاها ببریم، به بعضی از شهرها ببریم. من در ارومیه دیدم سیب روی زمین ریخته بود! گفتند اصلاً نمیارزد؛ پول کارگر خیلی بیشتر از آن پولی است که ما از فروش این سیب بهدست [میآوریم] یا هلو، زردآلو، انگور؛ خب، آنجا صنایع تبدیلی میخواهد. خیلی از جاهای گوناگون کشور، ما این میوهها را داریم که در بعضی از اوقات، صرف نمیکند برای صاحب باغ که این میوه را جمع بکند. ما اگر صنایع تبدیلی داشته باشیم، خشککننده داشته باشیم، بتوانیم آنجا از اینها استفاده بکنیم، این کار را باید بکنیم. و ظرفیّتها فوقالعاده است؛ واقعاً فوقالعاده است. من در ایرانشهر یک گوجه فرنگی دیدم به قدر یک گرمک! یک دانهی اختصاصی نبود؛ اصلاً گوجه فرنگی [همین اندازه بود]. آنجا یک باغی بود بین بمپور و ایرانشهر -وقتی که ما آنجا تبعید بودیم، دعوت کردند ما را، گوجه فرنگی آوردند به قدر یک گرمک! پیاز آوردند بهقدر همین مشت من! من یادم است، پیاز را گرفتم در دستم، گفتم من میخواهم این را اندازه بگیرم، بتوانم بگویم؛ به همین اندازهی [مشت من] بود؛ انگشتهای من خم نشد، وقتی این پیاز را در دست گرفتم. یعنی به این بزرگی! خب ما اینها را داریم. خیلی جاها در سرتاسر کشور، این امکانات وجود دارد. اگر به صنایع روستایی اهمّیّت بدهیم، اگر به روستاها اهمّیّت بدهیم، اگر به این باغدارها اهمّیّت بدهیم، اینها بهترین خدمت به روستاها و به فقرای ما در روستاها و در جاهای دیگر است.
بخش معدن را هم بنده اینجا یادداشت کردهام، منتها دیگر وقت گذشته (خیلی هم فشار روی آقای نعمتزاده نیاوریم!) آنچه به من گزارش شده [این است که] ما حدّاکثر پانزده درصد از ظرفیّت معدنی کشور را داریم استحصال میکنیم؛ پانزده درصد! ما معدن را باید جایگزین نفت کنیم؛ یعنی واقعاً بایستی ما بتوانیم. من سالها پیش -شاید بیست سال پیش- در دولتِ آنوقت گفتم. ما باید کاری بکنیم که هر وقت اراده کردیم، بتوانیم سر چاههای نفت خودمان را ببندیم؛ نه از کمبود مشتری بترسیم، نه از نداشتن بازار بترسیم، نه از نداشتن پول بهای نفت بترسیم؛ باید به اینجا برسیم. خب ما واقعاً بایستی به فکر بیفتیم؛ برای نفت باید جایگزین [قرار داد]. میبینید نفت چه وضعی پیدا کرده! یک اشارهی قدرتها و عناصر خبیث منطقه با همدیگر، موجب میشود که نفت ناگهان از صد دلار بیاید به چهل دلار! از وقتی که از صد دلار شروع کرده تنزّل تا حالا، مگر چند ماه طول کشیده؟ خب، این قابل اطمینان نیست؛ آدم نمیتواند این را جزو سرنوشت اقتصاد کشور و گذران زندگی یک کشور [بداند] و آن را مربوط کند به یک چنین چیزی. نفت مال ما است، [امّا] هم اختیارش دست دیگران است، هم درآمد بیشترش مال دیگران است. بیشتر از آنقدری که ما از صادرات نفت استفاده میکنیم، آن دولتِ واردکنندهی نفت در اروپا یا در جای دیگر دارد استفاده میکند، که مالیات میگیرد و فلان میگیرد. ما نفتمان را داریم میدهیم، پول میگیریم؛ او نفت را میگیرد از ما و از مردم خودش پول میگیرد. استفادهی آن دولتها بیشتر از دولت ما است از فروش نفت. این چه معاملهی پُرخسرانی است. خب یک جاهایی ما مجبوریم البتّه نفت را تولید کنیم، چارهای نداریم امّا من واقعاً از ته دل خوشحال نمیشوم آنوقتی که ما آمارِ افزایش صادرات و افزایش تولید را [میشنویم]؛ همیشه به این فکر میکنم که ما باید جایگزین برای این پیدا بکنیم. بنابراین اگر بخواهیم جایگزین پیدا کنیم، یکی از بهترین جایگزینها معادن است.
آنوقت [در مورد] معادن هم بایستی از خامفروشی معادن بشدّت پرهیز کنیم. معادن باارزشی ما داریم. در استان کرمان یا در جنوب خراسان، سنگهای فوقالعاده باارزشی وجود دارد. [اینکه] ما این سنگ را همینطور یک دفعهای بِکَنیم، بفرستیم ایتالیا که آنها بعد تبدیل کنند و ارزش افزودهاش را چند ده برابر ببرند، احیاناً گاهی برای خود ما هم آنها را بفرستند و صادر کنند داخل کشور ما، آدم خیلی زورش میآید که یکچنین چیزی بشود. بنابراین، این هم یک مسئله است. و بهنظر من در قضیّهی معدن هم مسئلهی بخش خصوصی مهم است. و استانها هم آنطور که به من گزارش شد، استاندارها و افرادی از این قبیل اظهار میکنند که میتوانند بخش خصوصی را وارد کنند در قضیّهی معدن و در بعضی جاهای دیگر.
مسئلهی آب را هم که من یادداشت کردم خیلی مهم است. اشارهی آقای چیتچیان کاملاً درست است. نشست آبهای زیرزمینی واقعاً مهم است. این برنامهریزیای که حالا میگویید کردهاید، کافی نیست -برنامهریزی پنجاه درصد کار است یا کمتر- بایستی دنبال این برنامه حرکت کنید، راه بیفتید. البتّه شما اهل این کار هم هستید الحمدلله. [علاوه بر] صرفجویی در آب، اصلاح آبیاری، الگویکشت در هر منطقه.
آخرین حرف هم راجع به برنامهی ششم(۱۰) است که دارد دیر میشود. برنامهی ششم را هرچه زودتر بایستی انشاءالله فراهم بکنید و همینطور که عرض کردیم، بهطور کامل منطبق بر اقتصاد مقاومتی، و زودتر به مجلس بدهید. چون به نظر من امسال باید تصویب بشود، یعنی باید هرچه زودتر این کار انجام بگیرد. مجلس را هم بکشید به کار، وسط میدان، که بیایند دوستان در مجلس و بهطور جدّی دنبال بکنند انشاءالله که بتوانید.
خدا انشاءالله کمکتان کند. هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَةَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم؛(۱۱) آرامشی خدا به دلهای همهی شما و ما بدهد که این آرامش و سکینه، نقطهی مقابلِ بهاصطلاح این طوفانی شدن و زیر و بالا شدنِ ذهنها و فکرها است، و این موجب میشود ایمان انسان هم افزایش پیدا کند: لِیَزدادوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم؛ یعنی آن آرامش [باعث افزایش ایمان میشود]. آرامش هم از راه اعتماد به قدرت الهی است، لذا بعد میفرماید: وَ للهِ جُنودُ السَّمٰواتِ وَ الاَرضِ وَ کانَ اللهُ عَلیمًا حَکیمًا.(۱۲) انشاءالله که خداوند کمکتان کند؛ ما هم که خب همیشه شماها را دعا میکنیم. و کار برای مردم، کار برای خدا، کار با اخلاص، انشاءالله جزو برنامههای همهی ما باشد و خدای متعال هم انشاءالله برکت بدهد و قبول کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) قبل از شروع بیانات معظّمٌله، حجّتالاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی (رئیسجمهور) و دکتر اسحاق جهانگیری (معاون اوّل رئیسجمهور)، مهندس محمّدرضا نعمتزاده (وزیر صنعت، معدن و تجارت)، مهندس حمید چیتچیان (وزیر نیرو)، مهندس بیژن نامدار زنگنه (وزیر نفت)، مهندس محمود حجّتی (وزیر جهاد کشاورزی)، دکتر سیّدحسن قاضیزاده هاشمی (وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی) گزارشی ارائه کردند.
۲) وزیر مسکن و شهرسازی
۳) رئیس سازمان صداوسیما
۴) سورهی فتح، آیهی ۷؛ (و سپاهیان آسمانها و زمین از آنِ خدا است، و خدا همواره شکستناپذیر سنجیدهکار است.)
۵) وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی
۶) حقیر، پست
۷) بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۹
۸) وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی
۹) لبخند معظّمله و خندهی حضّار
۱۰) برنامهی ششم توسعهی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران
۱۱) سورهی فتح، بخشی از آیهی ۴؛ (اوست آن کس که در دلهای مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند...)
۱۲) همان؛ (... و سپاهیان آسمانها و زمین از آنِ خدا است و خدا همواره دانای سنجیدهکار است.)
خطبههای نماز عید فطر
تاریخ: 1394/04/27
خطبههای نماز عید فطر
۱ شوّال ۱۴۳۶
مصلی امام خمینی تهران
بسماللهالرّحمنالرّحیم
السّلام علیکم و رحمةالله. الحمدلله ربّالعالمین، الحمدلله الّذی خلق السّماوات و الارض و جعل الظّلمات و النّور ثمّ الّذین کفروا بربّهم یعدلون. نحمده و نسبّحه و نتوب الیه و نصلّی و نسلّم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی ءاله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
تبریک عرض میکنم [این] عید سعید را به همهی شما برادران و خواهران و به ملّت عزیز ایران و به مسلمانان سراسر جهان. و شما نمازگزاران و خودم را توصیه میکنم به رعایت تقوای الهی، پرهیزکاری، مراقبت از نفس و دوری از گناه.
ماه رمضان امسال به معنای واقعی کلمه، یک ماه مبارک بود؛ برکات الهی بر این ملّت فروبارید و نشانههای آن در روزهداریِ روزهای بلند و گرم، در محافل قرآنیِ گستردهی در همه جای کشور، در مجالس عظیم دعا و توسّل -که هزاران جوان و پیر و مرد و زن، دست تضرّع و دعا بلند میکردند، با خدای خود مخلصانه و خاشعانه سخن میگفتند- در انفاقها، در افطاریهای گستردهای که خوشبختانه چند سالی است رواج پیدا کرده است در مساجد، در معابر، در خیابانها، و بالاخره در راهپیمایی عظیم روز قدس [دیده شد]؛ اینها نشانههای رحمت الهی است؛ مردم روزهداری که شب قبل را بهمناسبت احیاء بیستوسوّم ماه مبارک رمضان و شب قدر تا صبح بیداری کشیده بودند، در روز گرم تابستان، با زبان روزه در این راهپیمایی عظیم شرکت کردند. اینها است راه درست شناخت ملّت ایران؛ این ملّت ایران است. این ملّت ایران است که ماه رمضان در محراب عبادتْ آنجور، و در صحنهی مقابله و مبارزهی با استکبارْ اینجور، خود را عرضه میکند و نشان میدهد. ملّت ما را از زبان مغرضِ دیگران نباید شناخت؛ ملّت ما را از خودش، از شعارش، از حرکتش، از این جلوههای عظیم باید شناخت؛ این است ملّت ایران. آنچه دشمن با فضاسازی سعی میکند از ملّت ایران نشان بدهد و بعضی کجفهمها هم متأسّفانه همان را تکرار میکنند، انحراف و غلط است. ملّت ایران همان ملّتی است که ابعاد و اجزاء گوناگون خود را در این ماه رمضان نشان داد. انشاءالله امروز، همهتان کارنامهی قبولی میگیرید؛ امروز انشاءالله بهمناسبت عید، ملّت ایران کارنامهی قبولی این عبادات را از منبع لطف و رحمتِ پروردگار خواهد گرفت؛ انشاءالله بعضی از شما علاوهی بر کارنامهی قبولی، جایزه هم میگیرید، درجه هم میگیرید، اعتلای معنوی و روحی هم پیدا میکنید. شعارهای ملّت ایران، نشان داد که جهتگیریها چیست؛ در روز قدس، شعار مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا، فضای کشور را تکان داد؛ مخصوص تهران و شهرهای بزرگ هم نبود؛ همهی کشور در زیر چتر این حرکت عظیم قرار گرفت.
پروردگارا! از ملّت ایران، به رحمت و لطف خود قبول بفرما؛ پروردگارا! توفیقات خود، رحمت خود و الطاف بیپایان خود را بر این ملّت فرو ببار؛ پروردگارا! شهدای عزیز ما را، امام بزرگوار را، همهی کسانی که ملّت را در این راه کمک کردند و یاری کردند، مشمول رحمت و مغفرت خود قرار بده.
بِسمِاللهِالرَّحمنِالرَّحیمِ
وَالعَصرِ. اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسر. اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبر.(۱)
|خطبه دوم|
بسماللهالرّحمنالرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین، امیرالمؤمنین، و سیّدة نساء العالمین و الحسن و الحسین سبطی الرّحمة و امامی الهدی و علیّ بن الحسین زینالعابدین و محمّد بن علیٍّ و جعفر بن محمّدٍ و موسی بن جعفرٍ و علیّ بن موسی و محمّد بن علیٍّ و علیّ بن محمّدٍ و الحسن بن علیٍّ و الخلف الهادی المهدیّ، حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک.
سلام و تحیّت و تبریک به همهی برادران و خواهران نمازگزار همراه با توصیهی به تقوا، نخستین سخن ما در خطبهی دوّم است.
حوادث منطقهی ما در این ماه رمضان و قبل از آن، حوادث ناگواری بود و هست؛ متأسّفانه دستهای نامبارکی، ماه مبارک را برای بسیاری از مردم منطقه تلخ کرد. در یمن، در بحرین، در فلسطین، در سوریّه، بسیاری از مردم مسلمانِ مؤمن، بهخاطر سیهکاریهای دشمنان، روزهای سختی را گذراندند و روزههای دشواری گرفتند. همهی این قضایا برای ملّت ما مهم است.
یک مسئله هم مسئلهی داخلی ما است که مسئلهی مذاکرات هستهای است. چند نکته را در زمینهی این مسئله لازم است عرض کنم. نکتهی اوّل تشکّر از دستاندرکاران این مذاکرات طولانی و نفسگیر است، رئیس جمهور محترم و بالخصوص هیئت مذاکرهکننده که حقیقتاً زحمت کشیدند و تلاش کردند؛ چه این متنی که تهیّه شده است، در مجاری قانونی پیشبینیشدهی خود تصویب بشود و چه نشود، اجر آنها محفوظ است؛ این را به خود آن برادران هم از نزدیک عرض کردیم. البتّه برای تصویب این متن، یک مسیر قانونیِ پیشبینیشدهای وجود دارد که باید این مسیر را طی کند و خواهد کرد؛ انشاءالله. انتظار ما این است که دستاندرکاران، با دقّت مصالح را -مصالح کشور را، مصالح ملّی را- در نظر بگیرند و آنچه را تحویل ملّت خواهند داد، بتوانند با گردن افراشته، در مقابل خدای متعال هم ارائه بدهند.
نکتهی بعدی این است که چه این متن تصویب بشود و چه نشود، به حول و قوّهی الهی، اجازهی هیچگونه سوءاستفادهای از آن داده نخواهد شد؛ اجازهی خدشهی در اصول اساسی نظام اسلامی به کسی داده نخواهد شد؛ قابلیّتهای دفاعی و حریم امنیّت کشور، به فضل الهی حفظ خواهد شد، اگرچه میدانیم دشمنان بر روی این نقطهی بخصوص، تکیهی زیادی دارند. جمهوری اسلامی، در زمینهی حفظ قابلیّتهای دفاعی و امنیّتی خود -آنهم در این فضای تهدیدی که دشمنان برایش بهوجود میآورند- هرگز تسلیم زیادهخواهی دشمن نخواهد شد.
نکتهی بعدی این است که چه این متن تصویب بشود و چه نشود، ما از حمایت دوستانمان در منطقه دست نخواهیم کشید: از ملّت مظلوم فلسطین، از ملّت مظلوم یمن، از ملّت و دولت سوریه، از ملّت و دولت عراق، از مردم مظلوم بحرین، از مجاهدان صادق مقاومت در لبنان و فلسطین؛ [اینها] همواره مورد حمایت ما خواهند بود.
نکتهی بعدی این است که با این مذاکرات و با متنی که تهیّه شده است، در هر صورت سیاست ما در مقابل دولت مستکبر آمریکا هیچ تغییری نخواهد کرد. همانطور که بارها تکرار کردیم، ما با آمریکا در مورد مسائل گوناگون جهانی و منطقهای مذاکرهای نداریم؛ در مورد مسائل دوجانبه مذاکرهای نداریم؛ گاهی در موارد استثنائی مثل این مورد هستهای، بر اساس مصلحت، مذاکره کردهایم؛ این مورد هم فقط نبوده است، قبل از این هم مواردی بوده است که من در سخنرانیهای عمومی قبلی به آنها اشاره کردهام. سیاستهای آمریکا در منطقه با سیاستهای جمهوری اسلامی ۱۸۰ درجه اختلاف دارد. آمریکاییها حزبالله را و مقاومت لبنان را -که فداکارترین نیروهای دفاع ملّی در یک کشورند- متّهم به تروریسم میکنند، از این بیانصافی بالاتر نمیشود. آنوقت در مقابل، دولت تروریست صهیونیستیِ کودککُش را مورد حمایت خودشان قرار میدهند، با یکچنین سیاستی چگونه میشود معامله کرد، چگونه میشود مذاکره کرد، چگونه میشود به توافق رسید؟ حالا موارد دیگر هم هست که من تفصیلش را میگذارم برای جای دیگر.
نکتهی بعدی در مورد رجزخوانیهای آمریکا در این چند روز است. در این چند روزی که از پایان این مذاکرات گذشته است، حضرات مسئولین آمریکایی -دولتمردانشان، دولتزنانشان- مشغول رجزخوانیاند، هر کدام با زبانی رجزی میخوانند. البتّه ما ایرادی به این کار آنها نداریم؛ مشکلات داخلیِ آنها، آنها را ناچار میکند که این رجزخوانیها را بکنند که بله، ما ایران را سر میز مذاکره کشاندیم، ما ایران را تسلیم کردیم، ما مانع از سلاح هستهای ایران شدیم، ما فلان امتیاز را گرفتیم و از این قبیل! خب، حقیقت قضیّه چیز دیگری است. میگویند ما جلوی سلاح هستهای ایران را گرفتیم؛ سلاح هستهای ایران، ربطی به گفتگوی با آمریکا و غیر آمریکا ندارد؛ خود آنها هم میدانند؛ گاهی هم اهمّیّت فتوای حرمت سلاح اتمی را بر زبان آوردهاند؛ ما بر اساس حکم قرآن و شریعت اسلامی، تولید سلاح هستهای و نگهداری آن و بهکار بردن آن را حرام میدانیم و به آن اقدام نمیکنیم؛ این هیچ ربطی به آنها ندارد، به این مذاکرات هم ربطی ندارد. آنها خودشان میدانند که این واقعیّت است -میدانند که آنچه مانع جمهوری اسلامی در زمینهی تولید سلاح هستهای است، تهدید و توپوتشر آنها نیست؛ یک مانع شرعی است؛ اهمّیّت این فتوا را میدانند- درعینحال باز میگویند که ما بودیم [که نگذاشتیم]؛ به ملّت خودشان راست نمیگویند، حقیقت را نمیگویند. آنها دربارهی مسائل گوناگون دیگر، میگویند ما دربارهی صنعت هستهای اینجور کردیم، اینجور گفتیم، ایران را تسلیم کردیم؛ تسلیم ایران را مگر به خواب ببینند. پنج رئیس جمهور دیگر [آمریکا] از اوّل انقلاب تا امروز، در این آرزو که جمهوری اسلامی را تسلیم کنند یا مُردند یا در تاریخ گم شدند، شما هم مثل آنها؛ شما هم این آرزو را هرگز به دست نخواهید آورد که ایران اسلامی را تسلیم کنید.
یک نکتهای در خلال حرفهای رئیس جمهور آمریکا در این چند روز وجود داشت و آن اعتراف به اشتباهات گذشتهی آمریکا بود؛ البتّه مشتی از خروار را ایشان گفت. اعتراف کرد که در بیستوهشتم مرداد، آمریکاییها در ایران خطا کردند؛ اعتراف کرد که در کمک به صدّام حسین، آمریکاییها خطا کردند؛ دو سه مورد را گفت، [امّا] دهها مورد را نگفت؛ ۲۵ سال حکومت ظالمانه و جائرانهی پهلوی دوّم را نگفت؛ شکنجهها، غارتها، کشتارها، جنایتها، فاجعهآفرینیها، از بین بردن عزّت ملّت ایران، لگدکوب کردن منافع داخلی و خارجی ملّت ایران را که بهوسیلهی آمریکا انجام گرفت نگفت، تسلّط صهیونیستها را نگفت، نابود کردن مسافرین هواپیمای مسافربری را بهوسیلهی شلیک موشک از دریا نگفت، و بسیاری چیزهای دیگر؛ [امّا] چند اشتباه را تکرار کرد. من جملهای را میخواهم ناصحانه به این حضرات بگویم: امروز شما بعد از گذشت سالهای طولانی از بیستوهشتم مرداد یا از جنگ هشتساله و دفاع جمهوری اسلامی، اعتراف میکنید که اشتباه کردید؛ من میخواهم بگویم الان هم دارید اشتباه میکنید، الان هم در جاهای مختلف این منطقه و بخصوص نسبت به جمهوری اسلامی و ملّت ایران مشغول اشتباه هستید؛ چند سال دیگر یک کس دیگری میآید و همین اشتباه شما را به رخ خواهد کشید، همچنانکه شما امروز اشتباه گذشتگانتان را به رخ میکشید؛ شما هم دارید اشتباه میکنید، بیدار شوید، از اشتباه خارج شوید، حقیقت را بفهمید. در منطقه اشتباهات بزرگی را دارند مرتکب میشوند.
آنچه من به ملّت ایران میخواهم عرض بکنم [این است] : جمهوری اسلامی به توفیق الهی و به حول و قوّهی الهی، مقتدر و قوی است، روزبهروز هم قویتر شده است. ده سال، دوازده سال است که شش دولت بزرگ جهانی -که از لحاظ ثروت اقتصادی و غیره، جزو کشورهای مقتدر دنیا محسوب میشوند- اینها نشستهاند در مقابل ایران، با هدف اینکه ایران را از پیگیری صنعت هستهای خودش باز بدارند؛ این را صریحاً گفتهاند. هدف واقعی آنها این است که پیچومهرههای صنعت هستهای بکلّی باز بشود؛ این را سالها پیش هم به مسئولین ما صریحاً بیان کردند، الان هم در همین آرزو هستند. ده سال، دوازده سال کشمکش با جمهوری اسلامی، نتیجه[اش] این شد که این شش قدرت، امروز ناچار شدند که گردش چند هزار سانتریفیوژ را در کشور تحمّل کنند؛ ناچار شدند ادامهی این صنعت را در کشور تحمّل کنند؛ ناچار شدند ادامهی تحقیقات و توسعهی این صنعت را تحمّل کنند. تحقیق و توسعهی صنعت هستهای ادامه خواهد یافت؛ گردش صنعت هستهای ادامه خواهد یافت؛ این چیزی است که آنها سالها تلاش کردند، [ولی] امروز روی کاغذ آوردند و امضا دارند میکنند که حرفی ندارند. این معنایش چیست جز اقتدار ملّت ایران؟ این بر اثر ایستادگی ملّت، مقاومت ملّت، و بر اثر شهامت و ابتکار دانشمندان عزیز ما است. رحمت خدا بر شهریاریها و رضائینژادها و احمدی روشنها و علیمحمّدیها؛ رحمت خدا بر شهدای هستهای، رحمت خدا بر خانوادههای اینها، رحمت خدا بر ملّتی که پای حرف حقّ خود و احقاق حقّ خود میایستد.
یک مطلب دیگر هم که نکتهی آخر است عرض بکنم. این آقا گفته است که میتواند ارتش ایران را نابود کند. قدیمیهای ما اینجور حرفها را (لاف در غریبی) میگفتند.(۲) من نمیخواهم در این زمینه چیزی بگویم، آنها که این حرف را خواهند شنید، اگر میخواهند درست بفهمند، اگر میخواهند از تجربههای خود درست استفاده بکنند بدانند، البتّه ما از هیچ جنگی استقبال نمیکنیم، ما به هیچ جنگی مبادرت نمیکنیم و پیشدستی نمیکنیم، امّا اگر جنگی اینجا اتّفاق بیفتد، آن کسی که سرشکسته از جنگ خارج خواهد شد آمریکای متجاوز و جنایتکار است.
بسماللهالرّحمنالرّحیم
اِذا جآءَ نَصرُاللهِ وَ الفَتح. وَ رَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللهِ اَفواجًا. فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ وَ استَغفِرهُ اِنَّهُ کانَ تَوّابًا. (۳)
و السّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) سورهی عصر، آیهی ۱ تا ۳؛ (سوگند به عصرِ [غلبهی حق بر باطل]. که واقعاً انسان دستخوش زیان است. مگر کسانی که گرویده و کارهای شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایی توصیه کردهاند.)
۲) خندهی نمازگزاران
۳) سورهی نصر، آیهی ۱ الی ۳؛ (چون یاری خدا و پیروزی فرا رسد، و ببینی که مردم دسته دسته در دین خدا درآیند، پس به ستایش پروردگارت نیایشگر باش و از او آمرزش خواه، که وی همواره توبهپذیر است.)
بیانات در دیدار اعضای مجمع جهانی اهل بیت علیهمالسلام و اتحادیهی رادیو و تلویزیونهای اسلامی
تاریخ: 1394/05/26
بیانات در دیدار اعضای مجمع جهانی اهل بیت علیهمالسلام و اتحادیهی رادیو و تلویزیونهای اسلامی
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خوشامد عرض میکنم به حضّار محترم؛ برادران و خواهران عزیز؛ چه برادران و خواهرانی که از مجموعهی جهانی اهلبیت (علیهمالسّلام) اینجا تشریف دارند و چه برادران و خواهرانی که مربوط به اتّحادیهی رادیوها و تلویزیونهای کشورهای اسلامی هستند و چه خانوادهی محترم شهیدان که در اینجا تشریف دارند؛ از خداوند متعال برکات آن را برای همهی شما مسئلت میکنم.
دربارهی مجمع جهانی اهلبیت و همچنین اتّحادیهی رادیوها و تلویزیونها چند نکته را مایلم عرض بکنم. امّا در مورد مجمع جهانی اهلبیت، اهمّیّت این مجمع انتساب به اهلبیت (علیهمالسّلام) است؛ چون خداوند متعال دربارهی اهلبیت پیغمبر با صراحت تمام در قرآن بیانی دارد که این بیان دربارهی کمتر مجموعهای در قرآن تکرار شده است و آن این است: اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرًا.(۱) معرّف اهلبیت طهارت آنها و تطهیر الهی نسبت به آنها است؛ خب، این تطهیر ابعاد زیادی دارد. اگر مجموعهای خود را منتسب به اهلبیت (علیهمالسّلام) میداند، باید لوازمی را ملتزم باشد -این عرض ما است- لوازمی هست که باید به این لوازم ملتزم شد. تلاش ائمّه (علیهمالسّلام) عبارت بود از مجاهدت در این چند هدف: اوّلا زنده نگه داشتن معارف حقّهی اسلامی، اصول و مبانی اسلامی؛ اینها را زنده نگه دارد. سعی حکومتهای ظالم و طواغیت امّت این بوده است که معارف اسلامی را یا نابود کنند یا قلب بکنند، عوض کنند، تحریف کنند. یکی از مهمترین رشتههای حرکات ائمّه (علیهمالسّلام) ایستادگی در مقابل این بوده؛ حفظ معارف اسلامی، احیاء معارف اسلامی.
یکی از کارهای دیگر ائمّه (علیهمالسّلام) اقامهی احکام الهی بوده است. سعی در اقامهی احکام الهی؛ چه در زمانی که حکومت دستشان بود، چه آن زمانی که از حکومت و از قدرت برکنار بودند. تلاششان مصروف بود برای اینکه بتوانند احکامالهی را در جامعه محقّق کنند. یک کار دیگر ائمّه (علیهم السّلام) مجاهدت فیسبیلالله بود که شما در زیارت ائمّه میخوانید: أشهَدُ أنّکَ جاهَدتَ فِیاللهِ حَقَّ جِهادِه؛ حقّ جهاد؛ یعنی هیچ کم نگذاشتهاند در مجاهدت در راه خدا؛ با همهی وجود، با همهی توان، با همهی ظرفیّت در راه خدا مجاهدت کردند.
یک بخش مهمّ از این مجاهدت که خود یک سرفصل جداگانهای است، مبارزهی با ظلم و مبارزهی با ظالم بوده است. زندگی ائمّه (علیهم السّلام) سر تا پا عبارت است از مبارزهی با ظلمه، مبارزهی با ظلم. علّت آن فشارها و مسموم شدنها و شهید شدنها و مانند اینها هم همهاش همین بوده است؛ چون با ظلم و ظالم مبارزه میکردند. این زندگی ائمّه است. ما حالا میخواهیم پیروان اهلبیت باشیم؛ باید این چیزها را رعایت کنیم. بایستی معارف اسلامی را ترویج کنیم؛ بایستی اقامهی احکام الهی را جزو اهداف خودمان بدانیم؛ باید در راه خدا با همهی وجود مجاهدت کنیم؛ باید با ظلم بجنگیم، با ظالم بجنگیم، مبارزه کنیم؛ این وظیفهی ما است. خب، مجاهدت فقط جنگ نظامی نیست؛ مجاهدت اعم است از انواع مبارزات، از مبارزات فرهنگی گرفته تا مبارزات سیاسی تا مبارزات اقتصادی؛ اینها همه داخل در عنوان مجاهدت است. ذهن فقط نرود به جنگ نظامی؛ یک وقتی هم ممکن است در یکجایی جنگ نظامی پیش بیاید لکن همهی مجاهدت آن نیست.
امروز به نظر ما مصداق مجاهدت که در مقابل ما مسلمانها، ما پیروان اهل بیت قرار دارد، عبارت است از مبارزهی با نقشههای استکبار در منطقهی اسلامی؛ امروز بزرگترین مجاهدت این است. با نقشههای استکبار باید مبارزه کرد. این نقشهها را باید اوّل شناخت، اوّل باید دست دشمن را بخوانیم، بدانیم چهکار میخواهد بکند؛ بعد بنشینیم برنامهریزی کنیم و با اهداف دشمن مبارزه کنیم. فقط هم حالت دفاع و انفعال نیست. مبارزه اعم است از دفاع و هجوم؛ یکوقت لازم است انسان در مواضع دفاعی قرار بگیرد، یکوقت هم لازم است در مواضع هجومی قرار بگیرد؛ در هردو حالت هدف عبارت است از مبارزهی با برنامههای استکبار که دشمن اساسی و اصلی است در این منطقه؛ و هم در کلّ منطقهی اسلامی، بخصوص در این منطقهای که غرب آسیا است. این منطقهای که اروپاییها اصرار دارند اسم آن را بگذارند خاورمیانه؛ یعنی خاور را، شرق را به نسبت اروپا میسنجند. یکجا شرق دور است، یک جا شرق میانه است، یک جا شرق نزدیک است؛ این تکبّر اروپاییها [را ببینید!] از اوّل اینجا شده (خاورمیانه)؛ اسم خاورمیانه غلط است؛ اینجا غرب آسیا است. آسیا یک قارّهی بزرگی است، ما در غرب آسیا قرار داریم. این منطقه منطقهی بسیار حساسی است؛ منطقهای است از لحاظ راهبردی مهم، از لحاظ نظامی مهم، از لحاظ منابع زیرزمینی مهم، از لحاظ ارتباط بین سه قارّه -آسیا و اروپا و آفریقا- مهم. منطقهی مهمّی است. روی این منطقه برنامه دارند، نقشه دارند؛ باید این نقشهها را ببینیم چیست و با این مقابله کنیم؛ این شد مجاهدت. قرآن به ما میگوید: جٰهِدوا فِی اللهِ حَقَّ جِهادِه؛(۲) جهاد فی الله، امروز این است.
توطئهی علیه دنیای اسلام و این منطقهی بالخصوص، جدید نیست؛ از سالها قبل -از صد سال قبل، از دوران جنگ جهانی اوّل به این طرف- این منطقه دستخوش فشارهای فراوان قدرتهای مستکبر بوده؛ حالا یک روز انگلیس بود، یک روز آمریکا است، یک روزی در یک دوره فرانسه بود؛ قدرتهای استکباری صد سال یا بیشتر است که اینجا مشغولند. لکن این فشارها و این برنامهریزیها و این توطئهها از دوران پیروزی انقلاب اسلامی در ایران شدّت پیدا کرد؛ چون حادثهی پیروزی اسلام در یک کشور مهمّی، کشور بزرگی، کشور حسّاسی مثل ایران برای استکبار گیجکننده بود. اوایل تا مدّتی قدرت تحلیل از اینها گرفته شده بود -ما دنبال میکردیم مسائل را و میدیدیم- اوایل گیج بودند. بعد که به خود آمدند، فشارها را شروع کردند. محور فشار هم جمهوری اسلامی ایران بود. در درجهی اوّل همّتشان این بود که این تجربه در دیگر کشورها تکرار نشود؛ دنبال این بودند. لذا به فکر افتادند که فشارها را روی ایران زیاد کنند؛ الان ما ۳۵ سال است به فشارهای دشمن عادت کردهایم؛ ملّت ایران عادت کردهاند به فشارها: تهدید، تحریم، فشار امنیّتی، توطئههای گوناگون سیاسی؛ ما ۳۵ سال است با انواعواقسامِ فشارها مواجه هستیم - این از دورهی پیروزی انقلاب در ایران، لکن بعد از نهضت بیداری اسلامی که در چهار پنج سال قبل در شمال آفریقا شروع شد - مصر و تونس و بعضی جاهای دیگر - این شدّت عمل دشمنان مضاعف شد؛ یعنی به معنای واقعی کلمه، دشمن سراسیمه شد، دستپاچه شد؛ کارهای زیادی کردند و الان [هم] ادامه دارد. البتّه تصوّر آنها این است که نهضت بیداری اسلامی را سرکوب کردند، [امّا] نظر بندهی حقیر این است که نهضت بیداری اسلامی سرکوبشدنی نیست. درست است یک کارهایی کردهاند لکن این نهضت وجود دارد؛ حالا یک خرده زودتر، یک خرده دیرتر، جایگاه خودش را پیدا خواهد کرد. آنها بههرحال در این چند سال اخیر تلاشهایشان را افزایش دادند؛ کارهای زیادی کردند و عوامل جدیدی را وارد معادلات کردند.
من اوّل این را بگویم: دشمن که ما میگوییم، به یک موجود خیالی و توهّمی اشاره نمیکنیم. مراد ما از دشمن عبارت است از نظام استکبار؛ یعنی قدرتهای استکباری؛ قدرتهایی که حیاتشان متوقّف بر سلطهی بر دیگران است، دخالت در امور دیگران، در اختیار گرفتن منابع مالی و حیاتی دیگران؛ اینها استکبارند؛ یا به تعبیر دیگری، سردمداران نظام سلطه. ما یک عنوانی داریم در ادبیّات سیاسیمان و آن عبارت است از نظام سلطه؛ یعنی تقسیم دنیا به سلطهگر و سلطهپذیر؛ این، نظام سلطه است. آن کسانی که سردمداران نظام سلطهاند، آنها دشمن هستند. اگر یک مصداق خارجی هم بخواهیم برایش مشخّص کنیم، رژیم ایالات متّحدهی آمریکا است. مظهر کامل نظام سلطه، رژیم ایالات متّحدهی آمریکا است. بعضیهای دیگر هم البتّه هستند، منتها از همه عینیتر، واضحتر و روشنتر، رژیم ایالات متّحدهی آمریکا است؛ که از اخلاقیّات انسانی هیچ بهرهای ندارند، در انجام جنایت -همهجور جنایتی- هیچ ابایی ندارند و این جنایت و این فشار و این خشونت را هم خیلی راحت در زیر لبخند، در زیر الفاظ متعارف، الفاظ خوب و زیبا پنهان میکنند. مظهر آن این است. بنابراین دشمن که میگوییم یعنی این.
نقشهی این دشمن در این منطقه عمدتاً بر دو پایه استوار است -البتّه شعب زیادی دارد لکن عمده این دوتا است- یکی عبارت است از ایجاد اختلاف، دوّمی عبارت است از نفوذ. این، اساس نقشهی دشمن در این منطقه است: ایجاد اختلاف؛ اختلاف بین دولتها و بعد اختلاف بین ملّتها، که خطرناکتر از اختلاف دولتها، اختلاف ملّتها است؛ یعنی دلهای ملّتها را نسبت به یکدیگر چرکین کنند و عصبیّت بیافرینند؛ با نامهای مختلف؛ حالا یکوقت مسئلهی پانایرانیسم و پانعربیسم و پانترکیسم و این حرفها بود، یک روز هم مسئلهی سنّی و شیعه و تکفیر و مانند اینها است؛ به هر عنوانی که بتوانند، ایجاد اختلاف کنند. این یک قلم از کارهای اینها است که بشدّت دارند روی این کار میکنند.
البتّه متخصّص این کار انگلیسها بودند؛ آنها در ایجاد اختلاف مذهبی تخصّص دارند و آمریکاییها هم از آنها یاد گرفتند و با همهی وجود، امروز دارند کار میکنند. این گروههای تکفیری که مشاهده میکنید، همه ساختهی دست اینها هستند. ما این را البتّه از چند سال پیش گفتیم، بعضیها تردید داشتند [امّا] امروز خود آمریکاییها دارند اعتراف میکنند؛ اعتراف میکنند که داعش را آنها بهوجود آوردند، اعتراف میکنند که آن جبهةالنّصره را آنها بهوجود آوردند، تکفیریها را آنها بهوجود آوردند؛ خودشان درست کردند و یک عدّه مسلمان سادهلوح اگرچه صادق، گول اینها را خوردند؛ مهم این است. این چیزی که برای ما خیلی عبرتآموز است و باید به آن توجّه کنیم، این است که گاهی انسان صادقالنّیّه بهخاطر عدم بصیرت، داخل نقشهی دشمن کار میکند؛ این اتّفاق افتاد. یک مثال واضحش مسئلهی سوریه است. وقتیکه در تونس، در مصر با شعارهای اسلامی، حکومتهای طاغوتی سرنگون شدند، بلافاصله آمریکاییها و عوامل اسرائیلی درصدد برآمدند که از این فرمول برای نابود کردن دولتهای مقاومت و کشورهای مقاومت استفاده کنند، [لذا] رفتند سراغ سوریه؛ یک عدّه مسلمان ساده و بیبصیرت در این نقشه قرار گرفتند، کار سوریه را به آنجایی رساندند که مشاهده میکنید چهار پنج سال است یک کشور را دچار یک چنین تلاطمی کردند که معلوم هم نیست کِی تمام بشود؛ این کاری بود که دشمن کرد و مسلمان سادهلوح هم در نقشهی دشمن قرار گرفت و جدول دشمن را پر کرد. این اتّفاق در موارد زیادی میافتد. گروههای تکفیری را اینها درست کردند، جماعتهای هتّاک و جرّار و جبّار را اینها درست کردند و به جان امّت اسلامی انداختند و این را بهعنوان جنگ مذهبی وانمود میکنند. من به شما عرض میکنم که این اختلافاتی که امروز شما میبینید در عراق و در سوریه و در بقیّهی جاها سعی میشود عنوان دعوای مذهبی به آن داده بشود، به هیچوجه دعوای مذهبی نیست، دعوای سیاسی است. جنگ در یمن، جنگ سیاسی است نه جنگ مذهبی؛ به دروغ میگویند که بحث شیعه و سنّی است، درحالیکه شیعه و سنّی نیست. بعضی از آنهایی که زیر بمباران سعودیها در یمن دارند بچّه و زن و کودک شیرخوار و بیمارستان و مدرسه را از دست میدهند، شافعیاند، بعضیشان زیدیاند؛ بحث شیعه و سنّی نیست، دعوا دعوای سیاسی است، دعوای سیاستها است.
امروز یک چنین وضعی را اینها در منطقه بهوجود آوردهاند؛ ایجاد اختلاف کردهاند؛ باید تلاش کرد این اختلافات از بین برود. ما صریحاً و علناً به همه گفتهایم: ما دست دوستی به سمت همهی دولتهای مسلمان منطقه دراز میکنیم؛ ما با دولتهای مسلمان هیچ مشکلی نداریم. البتّه روابطمان با بسیاری از همسایهها یعنی اغلب همسایههایمان هم روابط دوستانه و برادرانه است. در شمال، در جنوب، در غرب و در شرق، کشورهایی که دوروبر جمهوری اسلامی ایران هستند، با ما روابط خوب دارند. البتّه بعضیها هم نزدیک و دور اختلاف دارند، لجاجت میکنند، خباثت میکنند - البتّه این هست لکن از طرف ما بنایمان بر ارتباطات خوب با همسایگان است؛ دولتها و بالخصوص ملّتها. ارتباطات کشور ما با ملّتها ارتباطات خوبی است.
البتّه اعتقاد ما پایبندی به اصول و مبانی است. ما میگوییم بایستی اصول محفوظ بماند. امام بزرگوار ما به برکت پایبندی به اصول بود که توانست انقلاب را پیروز کند و انقلاب را حفظ کند و جمهوری اسلامی را ثبات ببخشد؛ پابند به اصول بود. یکی از اصول، (اَشِدّآءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم)(۳) است. ما با دشمنان، بااستکبار سرِ آشتی نداریم و با برادران مسلمان بنای بر دشمنی و عداوت نداریم؛ بنای بر دوستی و رفاقت و برادری داریم؛ چون معتقدیم باید اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ و رُحَماءُ بَینَهُم بود؛ این درس امام بزرگوار ما است؛ این خط مسلّم جمهوری اسلامی است. ما در حمایت از مظلوم نگاه به مذهب طرف مقابل نمیکنیم؛ و نکردیم؛ خطّ امام بزرگوار این بود. امام همان رفتاری را که با مقاومت شیعه در لبنان داشت، همان رفتار را با مقاومت سنّی در فلسطین [هم] داشت؛ بدون هیچ تفاوتی. ما همان حمایتی را که از برادرانمان در لبنان کردیم، از برادرانمان در غزّه [هم] کردیم؛ بدون هیچ تفاوتی. آنها سنّی بودند، اینها شیعهاند. مسئله برای ما، دفاع از هویّت اسلامی است، حمایت از مظلوم است، مسئلهی فلسطین است؛ امروز در رأس مسائل منطقهی مسلمانها مسئلهی فلسطین است؛ این برای ما مسئلهی اصلی است. در دشمنیهایمان هم فرق نمیکند؛ امام بزرگوار مبارزه کرد با محمّدرضای پهلوی که شیعه بود بهحسب ظاهر؛ همانطور مبارزه کرد با صدّامحسین که سنّی بود بهحسب ظاهر. البتّه نه او شیعه بود، نه این سنّی؛ هردویشان از اسلام بیگانه بودند امّا ظاهر این سنّی بود، ظاهر او شیعه بود. امام با هردوی اینها یکجور مبارزه کرد. مسئله مسئلهی سنّی و شیعه و مذهب و مانند اینها نیست؛ مسئله مسئلهی اصول اسلام است: کونوا لِلظّالِمِ خَصمًا وَ لِلمَظلُومِ عَونًا؛(۴) این دستور اسلام است. این راه ما است؛ این خطّ ما است.
تشدید اختلافات در دنیای اسلام، ممنوع است. ما با رفتارهایی که بعضی از گروههای شیعه انجام میدهند که موجب اختلاف میشود، مخالفیم. ما صریحاً گفتهایم که با اهانت به مقدّسات اهلسنّت مخالفیم. یک عدّهای از اینطرف، یک عدّهای از آنطرف، بر آتش دشمنیها میافزایند و آنها را تشدید میکنند؛ خیلیهایشان هم نیّتهایشان نیّتهای خوبی است، لکن بصیرت ندارند. بصیرت لازم است؛ باید دید نقشهی دشمن چیست. نقشهی دشمن در درجهی اوّل ایجاد اختلاف است.
نقشهی دوّم دشمن نفوذ است؛ میخواهند در کشورهای اسلامی و در کشورهای این منطقه، یک نفوذی بهوجود بیاورند که تا دهها سال ادامه داشته باشد. امروز آمریکا آبروی گذشته را در این منطقه ندارد؛ میخواهند این را بازسازی کنند. در کشور ما هم قصدشان همین است؛ در ایران هم نیّتشان این است. آنها به خیال خودشان، در این جریان مذاکرات هستهای -این توافقی که حالا نه در اینجا هنوز تکلیفش معلوم است، نه در آمریکا؛ هم اینجا معلوم نیست که رد بشود یا قبول، هم آنجا معلوم نیست که رد بشود یا قبول- نیّت آنها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیلهای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور. ما این راه را بستیم و این راه را به طور قاطع خواهیم بست؛ نه نفوذ اقتصادی آمریکاییها را در کشورمان اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی آنها را، نه حضور سیاسی آنها را، نه نفوذ فرهنگی آنها را؛ با همهی توان -که این توان هم بحمدالله امروز توان زیادی است- مقابله خواهیم کرد؛ اجازه نخواهیم داد.
در منطقه هم همینجور؛ در منطقه هم آنها میخواهند نفوذ ایجاد کنند؛ حضور برای خودشان دستوپا کنند و اهداف خودشان را در منطقه دنبال کنند. ما به حول و قوّهی الهی تا آنجایی که بتوانیم نخواهیم گذاشت این اتّفاق بیفتد. سیاستهای ما در منطقه، نقطهی مقابل سیاستهای آمریکا است. ما تمامیّت ارضی کشورهای منطقه برایمان بسیار مهم [است]؛ تمامیّت ارضی عراق و تمامیّت ارضی سوریه، برای ما کاملاً مهم [است]؛ آنها دنبال تجزیهاند. بنده از قبل گفتم که آمریکاییها دنبال تجزیهی عراقند، بعضیها تعجّب کردند؛ اخیراً خود آمریکاییها تصریح کردند که دنبال تجزیهی عراقند! میخواهند عراق را تجزیه کنند؛ اگر بتوانند میخواهند سوریه را تجزیه کنند؛ میخواهند کشورهای کوچک کوچک و تحتفرمان بهوجود بیاورند؛ به حول قوّهی الهی این اتّفاق نخواهد افتاد. ما از مقاومت در منطقه دفاع میکنیم؛ از مقاومت فلسطین -که یکی از برجستهترین فصول تاریخ امّت اسلامی، در طول این سالها مقاومت فلسطین است- دفاع میکنیم. هر کسی با اسرائیل مبارزه کند و رژیم صهیونیستی را بکوبد و مقاومت را تأیید کند، ما از او حمایت میکنیم؛ انواع حمایتهایی که برای ما ممکن باشد؛ همهجور حمایتی که برای ما ممکن است، از هر کسی که با رژیم صهیونیستی مقابله کند، خواهیم کرد. از مقاومت حمایت میکنیم، از تمامیّت ارضی کشورها حمایت میکنیم؛ از همهی کسانی که در مقابلهی با سیاستهای تفرقهافکنانهی آمریکا ایستادگی میکنند حمایت میکنیم؛ با همهی کسانی که این تفرقهافکنی را بهوجود میآورند طرفیم و مقابلیم. ما تشیّعی را که مرکز و پایگاه تبلیغاتش لندن است قبول نداریم؛ این تشیّعی نیست که ائمّه (علیهمالسّلام) آن را ترویج کردند و آن را خواستند. تشیّعی که بر پایهی ایجاد اختلاف، بر پایهی تمهید و صافکردن جادّه برای حضور دشمنهای اسلام است، این تشیّع، تشیّع نیست؛ این انحراف است. تشیّع مظهر تامّ اسلام ناب است، مظهر قرآن است. ما از کسانی که کمک به وحدت میکنند حمایت میکنیم، با کسانی که ضدّ وحدت عمل میکنند مخالفت میکنیم، از همهی مظلومان دفاع میکنیم. ما با این حرفهایی که بگویند (شما در قضیّهی بحرین و مانند آن دخالت کردید.) از میدان خارج نمیشویم؛ ما هیچ دخالتی هم نکردیم امّا از آنها حمایت میکنیم. ما برای مردم مظلوم بحرین، برای مردم مظلوم یمن غصّه میخوریم، برایشان دعا میکنیم، هر کمکی بتوانیم بهشان میکنیم. امروز حقیقتاً مردم یمن و ملّت یمن، مظلومند؛ یک کشور را دارند ویران میکنند بهخاطر اهداف استکباری و سیاسی، همراه با حماقت؛ هدفهای سیاسی را جور دیگر هم میشد دنبال کنند، اینها دارند این اهداف سیاسی را با حماقت دنبال میکنند. برای ما حوادث یمن دردناک است و [همینطور] بسیاری از حوادث دنیای اسلام؛ در پاکستان و افغانستان و مانند اینها هم حوادث زیادی هست که واقعاً دردآور است. اینها را بایستی دنیای اسلام با بیداری و بصیرت علاج بکند.
امّا دربارهی اتّحادیّهی رادیو تلویزیونها عرض بکنم؛ این اتّحادیّه، بسیار مهم است. این کاری که شما شروع کردید -ایجاد این اتّحادیّه- کار بسیار مهمّی است. ببینید! امروز در کشورهای مسلمان، لااقل هفتاد درصد یا هشتاد درصد مردم پایبند به مبانی دینی و اعتقادات اسلامیاند؛ شما نگاه کنید کشورهای اسلامی را؛ مردم پایبندند؛ مردم دینشان را قبول دارند. این رادیو تلویزیونها که باید نمایندهی خواست مردم باشند، چقدر در کشورهای اسلامی پایبندیِ به دین از خودشان نشان میدهند؟ این فاصله خیلی عجیب است؛ این شکاف عجیبی است. هفتاد درصد مردم، هشتاد درصد مردم گرایش دینی دارند، آنوقت در همان کشورها رادیوها و تلویزیونها در جهت دینی حرکت نمیکنند و خواست مردم را انعکاس نمیدهند؛ این خیلی [عجیب است]؛ همان چیزی را اینها انعکاس میدهند که خواست امپراتوری خطرناک رسانهای استکبار است. امروز استکبار یک امپراتوری عظیم رسانهای درست کرده؛ اخبار را به میل خودشان تحریف میکنند، پنهان میکنند، دروغهایی را بیان میکنند، سیاستها را از این طریق القا میکنند؛ آنوقت مدام هم میگویند که ما [بیطرفیم]! این رادیوی انگلیس ادّعا میکند که ما بیطرفیم؛ دروغ میگویند، چه بیطرفیای؟ اینها درست در میدان سیاستهای استکباری و استعماری حرکت میکنند، چه سیاستهای آمریکایی، چه سیاستهای انگلیسی؛ چه رسانههای شنیداری، چه رسانههای مکتوب، چه خبرگزاریها، چه وسایل عجیب ارتباطاتی که امروز بهوجود آمده، همه در خدمت سیاستهای آنها است؛ در خدمت استکبار است، در خدمت صهیونیسم است، در خدمت اهداف آنها است. در مقابلهی با این امپراتوری خطرناک و این مافیای عظیم رسانهای که امروز در اختیار سرمایهداران و کمپانیهای آمریکایی و صهیونیستی است، یک کاری باید انجام داد. این کاری که شما دارید میکنید، شروع یک حرکت است؛ این حرکت را بایستی دنبال کرد، باید تقویت کرد، روزبهروز باید تشدید کرد، شرکا و همراهانتان را باید اضافه کنید.
و انشاءالله آیندهی خوبی در انتظار است. من به شما عرض بکنم علیرغم رجزخوانیهایی که استکبار میکند و تلاش فراوانی که از لحاظ مالی و نظامی و سیاسی و امنیّتی، استکبار و همراهان استکبار و دنبالههای استکبار انجام میدهند، در این منطقه و در کلّ دنیای اسلام، آینده قطعاً متعلّق به اسلام است؛ روزبهروز انشاءالله عزّت اسلام بیشتر خواهد شد، قدرت اسلام بیشتر خواهد شد. البتّه لازم است مجاهدت بشود و انسانهای مجاهد، مردان و زنان مجاهد، جوانان مجاهد در همهی دنیای اسلام، بحمدالله زیادند، قدر آنها را باید بدانیم، شعارهایمان را، حرکتهایمان را، کلماتمان را، فعّالیّتهایمان را باید در این جهت قرار بدهیم و یقیناً خدای متعال کمک خواهد کرد. اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم.(۵)
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) سورهی احزاب، بخشی از آیهی ۳۳؛ (... خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.)
۲) سورهی حج، بخشی از آیهی ۷۸؛ (... در راه خدا چنانکه حقّ جهاد [در راه] اوست جهاد کنید. ...)
۳) سورهی فتح، بخشی از آیهی ۲۹؛ (...بر کافران، سختگیر [و] با همدیگر مهربانند...)
۴) نهجالبلاغه، نامهی ۴۷ -با اندکی تفاوت- (ظالم را دشمن و مظلوم را یار باشید.)
۵) سورهی محمّد، بخشی از آیهی ۷؛ (...اگر خدا را یاری کنید، یاریتان میکند و گامهایتان را استوار میدارد.)
بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان
تاریخ: 1394/04/20
بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان
در بیست و چهارمین روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۶
در حسینیهی امام خمینی رحمهالله
بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و ءاله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید عزیزان من، جوانان خوب؛ و من از این جلسه حقیقتاً، قلباً، عمیقاً خوشحالم. حضور پرشور و پرنشاط و پرانگیزهی جوانها در عرصهی مسائل گوناگون کشور خیلی مسئلهی مهمّی است؛ خیلی حادثهی مهمّی است. من مطلبی را یادداشت کردهام که عرض بکنم؛ همینجا آن را بگویم: جوان ایرانی خوشبختانه جوان پرانگیزه و پرشوری است؛ درست نقطهی مقابل آن چیزی است که بعضی از مراکز مغرض آماری و غالباً با منشأ خارجی یا اساساً خارجی اعلام میکنند. آنها میگویند جوان ایرانی افسرده است؛ یک طبقهبندی هم میکنند و میگویند جوان ایرانی در فلان درجهی از افسردگی -یک درجهی خیلی بالایی- قرار دارد. این یک دروغ محض و خباثتآمیزی است که دارد امروز انجام میگیرد و بهانهی یک سلسله کارهای خلاف دیگر است؛ جوان ایرانی افسرده است، پس بایستی برایش محیط نشاط درست کنیم؛ چهجوری؟ با کنسرت موسیقی، با جلسات و اردوهای مختلط جنسی، و آزادیهایی از این قبیل؛ این دنبالهی آن حرف است. نخیر، بعکس، جوان ایرانی امروز جزو بانشاطترین و فعّالترین و سرزندهترین جوانها است. شما نگاه کنید در دنیای غرب، جوان اروپایی افسرده است؛ اینقدر آمار خودکشیها در آنجا بالا است. افسردگی آنجایی است که یک جوانی بر اثر فشارهای روحی، تفنگ دست میگیرد، میرود در یک ساحل امن و بظاهر آرام و حدود هشتاد کودک را با رگبار میکشد؛ اتّفاقی که دو سه سال پیش در یکی از کشورهای اروپا اتّفاق افتاد که همه مطّلع شدند و در دنیا منعکس شد؛ افسردگی این است. افسردگی عبارت است از اینکه جوان اروپایی برای خودکشی کردن میآید در سِلک داعش. گزارشهایی که ما داریم نشان میدهد که تعداد بالایی از عناصر انتحاری داعش، جوانهای اروپاییاند؛ میخواهد خودکشی کند، فکر میکند این خودکشی یک هیجانی دارد و بهتر از غرق کردن خود مثلاً در رودخانهی فلان کشور اروپایی است، [پس] میآید اینجا؛ بر اثر افسردگی کامل دنبال هیجان میگردند؛ افسرده آنها هستند. جوان ایرانی که روز بیستوسوّم ماه رمضان که شب قبل را با احیاء گذرانده، با دهان روزه، در گرمای شدید تابستان، میآید در خیابان راهپیمایی میکند، بعد مینشیند زیر آفتاب و نمازجمعه را برگزار میکند، او فرسنگها از افسردگی دور است، او سرزنده است، او بانشاط است.
جلسهی امروز شما و این صحبتهایی که فرزندان عزیز من و جوانهای عزیز من کردند که یک طیف وسیعی از مسائل را شامل میشد، همه نشانههای سرزندگی است؛ این بر ما و بر امثال بنده هم تأثیرگذار است؛ یعنی این سرزندگی بر روی مستمع شما و مخاطب شما اثر میگذارد؛ بههرحال از جلسهی امروز خیلی من خرسندم و از یکایک کسانی که صحبت کردند، متشکّرم.
بعضی از نکات را هم من یادداشت کردهام که چیزهایی بگویم در ذیل فرمایشات این آقایان و این خانمها که صحبت کردند؛ نمیدانم وقت میشود یا نمیشود.
یک جملهای را یکی از عزیزان و دانشجویان مطرح کردند، گفتند از شعار کاری ساخته نیست؛ بله، اگر چنانچه این [شعار] به این معنا باشد که ما دائم شعار بدهیم امّا دنبالش عمل نباشد، بله راست است، کاری از صِرف شعار ساخته نیست؛ لکن شعار را چیز کمخاصیّتی ندانید؛ شعارها مهمّند. من یادم نمیرود، سالها قبل از انقلاب در مشهد، یک جلسهی دانشجویی داشتیم که من تفسیر میگفتم. یکعدّه دانشجو که نسبت به جمعیّتهای آنروز جمعیّت زیادی بود -چندصد نفر دانشجو [یا] کمتر یکجا جمع میشدند- و بنده تفسیر میگفتم؛ حالا تفاصیلش زیاد است. یکی در آن جلسه شعار داد؛ بنده آن جلسه را با یک ترتیبی، با یک پیشبینیای پیش میبردم؛ یعنی مباحث اساسی و اصولیِ انقلابی را در خلال تفسیر آیات منتقل میکردم؛ دلم نمیخواست با کارهای ظاهری، دستگاه حسّاس بشود و جلوی کار ما را بگیرد. من در صحبتم گفتم خواهش میکنم شعار ندهید؛ شعار نه حرف است، نه عمل است؛ حرف نیست، چون یک کلمه است؛ عمل نیست، چون یک صدایی است که از حنجرهی شما میآید بیرون؛ این را من در سخنرانی آنجا گفتم. هفتهی بعد در روز جلسه یکی از دانشجوها گفت من به مطلبی که هفتهی گذشته فلانی گفت، میخواهم اعتراض کنم؛ گفتیم اعتراض کن. گفت ایشان گفتند شعار نه حرف است، نه عمل؛ درحالیکه اتّفاقاً شعار هم حرف است، هم عمل. حرف است، برای خاطر اینکه یک کلمه است و مضمون مهمّی دارد؛ بله، یک جمله است لکن نشاندهندهی یک مجموعهی مضمون و محتوا است؛ بنابراین شما که اهل حرفید -ما اهل حرف بودیم؛ حرف میزدیم، بیان میکردیم- این حرف را باید مغتنم بشمرید. و امّا عمل است، برای خاطر اینکه برانگیزاننده است؛ شعارها انسانها را در صحنه میآورند، اینها را بسیج میکنند، جهت میدهند؛ پس عمل است. بله، برخلاف گفتهی استاد -بنده را میگفت- که گفتند شعار نه حرف است، نه عمل؛ شعار هم حرف است، هم عمل. آن جوان دانشجویی که آن روز این حرف را زد، امروز یکی از مسئولین کشور است که همهی شماها او را میشناسید. من نشسته بودم آنجا و آماده بودم برای صحبت؛ وقتی گوش کردم، گفتم حق با این آقا است، راست میگوید؛ شعار هم حرف است، هم عمل است. حالا هم همین را بِهتان میگویم؛ اگر شعار، خوب، پُرمحتوا، پُرمضمون، حاکی از یک حقیقت قابل گسترش فکری انتخاب بشود، این میشود هم حرف، هم عمل؛ مطرح کردن آن جهتدهنده و برانگیزاننده است. بنابراین کسی بیاید مثلاً فرض کنید فقط یک کلمهی (اقتصاد مقاومتی) را که ما گفتیم، دائم بیاید تکرار بکند، دنبالش عملی نباشد، بله، از صِرف گفتن این حرف، کاری ساخته نیست؛ امّا خود این شعار (اقتصاد مقاومتی) اگر در دل و زبان فعّالان کشور که از جملهی مهمتریناش شما دانشجوها هستید، دنبال بشود و تکرار بشود -که حالا اگر انشاءالله فرصت شد تا قبل از اذان، عرض میکنم- آنوقت مهم است.
یک [تعداد] مطلب دیگری که گفته شد، سختگیری بر تشکّلهای انقلابی است؛ که این را چند نفر از این جوانهای عزیز اینجا مطرح کردند، به من هم گزارش شده. من همینجا به مسئولین محترمی که تشریف دارند -وزرای محترم-(۲) میگویم که بههیچوجه نگذارید افرادی که کلیدهای کار دستشان است، بر تشکّلهای انقلابی و تشکّلهای اسلامی سختگیری کنند. مطلقاً اجازهی این کار داده نشود و فضا را تنگ نکنند؛ بگذارند تشکّلهای اسلامی و تشکّلهای انقلابی [کار کنند]. خب، همین حرفهایی که اینجا زده شد، اینها حرفهای ما است؛ اینها همان حرفهایی است که ما باید بزنیم؛ همان کارهایی است که ما باید بکنیم؛ این جوانها [هم] دارند این حرفها را میزنند که حالا من نقش بسیار مؤثّر گفتن و بازگفتن و بازگفتن این حرفها از سوی دانشجوها را خواهم گفت؛ بگذارید این حرفها را بزنند؛ بگذارید بیایند کار کنند؛ اجازه بدهید تشکّلهای دانشجویی، تشکّلهای انقلابی و اسلامی -بخصوص روی تشکّلهای انقلابی من تکیه دارم- دستوبالشان باز باشد، امکانات داشته باشند، محدودشان نکنند.
یک مسئله، مسئلهی کنسرتها در دانشگاه بود که دانشجوی عزیزی مطرح کردند که دانشگاه جای کنسرت نیست. راست است؛ این را من هم یادداشت کردهام و جزو یادداشتهای من، همین مطلب هست. اینکه ما بیاییم دانشجوها را به خیال خودمان برای نشاط بخشیدن به محیط دانشجویی، به اردوی مختلط ببریم یا کنسرت موسیقی در دانشگاه تشکیل بدهیم، جزو غلطترین کارها است. برای تحرّک دانشجویی و تلاش دانشجویی و نشاط دانشجویی، راههای دیگری وجود دارد؛ آنها را به گناه نباید کشاند، آنها را به سمت شکستن پردههای تقوا -که خوشبختانه جوان متدیّن امروزی بر حفظ آن اصرار دارد- نباید کشاند؛ آنها را به سمت بهشت باید برد، نه به سمت دوزخ. بله، این کارها در دانشگاهها اصلاً وجهی ندارد. بنده البتّه نشانههای این قضیه و مشکل را خیلی سال قبل -که از سوی یک تشکّل دانشجوییِ آنوقت، یک حرکتی در دانشگاه انجام گرفته بود- دیدم و هشدار هم دادم لکن متأسّفانه دنبال نشد و چوبش را هم خوردیم؛ چند سال چوبش را خوردیم؛ امروز نبایست اجازه این کارها داده بشود؛ اینها خلاف آزادیخواهی نیست، انجام این کارها نشانهی میل به آزادی و آزادیخواهی نیست. اینها همان چیزهایی است که دشمنان جامعهی ایرانی و جامعهی مسلمان و تمدّن اسلامی و دشمنان خصوص دانشجوی ایرانی، دنبال میکنند برای اینکه نگذارند از بین اینها شهریاریها درست بشوند، از بین اینها دکتر چمرانها درست بشوند؛ آنها با طهارت زندگی کردند، با تقوا زندگی کردند. فقط هم مسئلهی هستهای نیست، این رشتههایی که شما میشنوید و در آمارهای ما میگویند ما در دنیا جزو هشت کشوریم، جزو نُه کشوریم، جزو ده کشوریم که این پیشرفت را به دست آوردیم، اغلب پیشروان این کارها جوانهای متدیّنند، جوانهای انقلابیاند؛ هم در قضیّهی هستهای اینجور است، هم در نانو اینجور است، هم در خیلی از رشتههای دیگر تحقیقی که امروز [وجود دارد]. اینها همه دست بچّههای مؤمن، بچّههای متدیّن، بچّههای انقلابی است؛ اینها هستند که این کارهای بزرگ را انجام دادند. ما بچّهها را از گرایش انقلابی و گرایش اسلامی و دینی و میل به معنویّت دور کنیم با این کارهای غلط؟ این غلطترین کارها است؛ البتّه هر دو وزیر محترم مورد اعتماد من هستند منتها مراقب زیردستهایشان باشند؛ کاملاً مراقب کسانی که کلید کارهای اینجوری دست آنها است، باشند؛ بدانند چه کار دارد انجام میگیرد. این هم یک نکته بود.
یک نکتهی دیگری که یکی از دانشجویان عزیز گفتند، [این بود که] کرسیهای آزاداندیشی به معنای واقعی کلمه تشکیل بشود. کاملاً درست است؛ من موافقم که کرسیهای آزاداندیشی تشکیل بشود. ما که گفتیم کرسی آزاداندیشی، از اوّل نظرمان همین بود؛ کسی بیاید و نظر مخالف خودش را هم بگوید؛ منتها شما جوانِ دانشجوی انقلابیِ مسلمانِ ولائی، آن قدرت منطق و قوّت استدلال را پیدا کنید که بتوانید قشنگ بروید با خونسردی در مقابل او قرار بگیرید و استدلال او را باطل کنید؛ این خوب است، این درست است. و این امروز ممکن است؛ [شاید] ده سال پیش، دوازده سال پیش، پانزده سال پیش این کار ممکن نبود، امروز ممکن است. امروز جوانهایی که در حوزهی دیانت فعّالیّت میکنند و تواناییهای خوب فکری دارند، فراوانند؛ اشکال ندارد. البتّه یک آداب و ترتیبی دارد؛ یعنی کرسی آزاداندیشی یک ترتیبات و آدابی دارد که باید عقلای مسئولین دستگاهها بنشینند این ترتیب و آداب را -که بتوانند درست هدایت کنند این کرسیها را که کار خودش را انجام بدهد- مشخّص کنند. این هم یک نکته بود.
یک نکتهی دیگر گفتند که کسانی به عنوان نمایندهی رهبری از زبان رهبری حرف میزنند. خب، من خودم هنوز که الحمّدلله زبانم از کار نیفتاده؛ حرف خود من که مقدّم به حرف آنها است. آنچه من میگویم، حرف من آن است؛ کسانی هم که حرف میزنند -نمایندگان رهبری و منصوبین رهبری و مانند اینها که تعداد زیادیاند- از قول رهبری نمیگویند؛ این را توّجه داشته باشید. در همین مسئلهای که بالخصوص اسم آوردند، آن کسی را که اسم آوردند، آن کس حرف خودش را زده بود؛ از زبان رهبری چیزی نگفته بود. بنده هم حرف خودم را زدم؛ هم قبل از آن، هم بعد از آن؛ خب، شما حرف من را از خود من بشنوید. بله، ممکن است یک نفری جزو منصوبین رهبری هم باشد، دربارهی فلان مسئله یک عقیدهای خلاف رهبری هم داشته باشد، هیچ اشکال ندارد؛ اینجور چیزی هم هست. خیلی از همین آقایان محترمی که منصوبین رهبریاند، در فلان مسئلهی خاصّ سیاسی یا اجتماعی یا اعتقادی ممکن است عقیدهشان غیر از عقیدهی رهبری باشد؛ ما این را اشکال ندانستیم؛ عمده برای ما جهتگیریهای کلّی است، جهتگیریهای انقلابی است. والّا در هر مسئله که ما نمینشینیم هماهنگ کنیم که ببینیم در فلان مسئله نظر ما یکی هست یا نیست؛ خب، او نظر خودش را گفته. این هم نمیشود که من هرجا هرکسی از نمایندگان ما یک چیزی گفت، ما فوراً بگوییم آقا! شما، این را غلط گفتید، این را درست گفتید، روابط عمومی اعلان کند؛ این هم نمیشود. بله، اگر از قول حقیر، کسی چیزی بگوید و به گوش من برسد و خلاف باشد، ما به خود او بلافاصله تذکّر میدهیم؛ مکرّر اتّفاق افتاده؛ تذکّر دادیم، گفتیم که شما خودتان این را اصلاحش کنید، آن طرف هم اصلاح کرده. مصلحت نمیدانم که اگر یک کسی یک چیزی گفت، ما هم اینجا برداریم یک اعلامیّه بدهیم که فلان کس غلط کرد این حرف را زد؛(۳) اینکه نمیشود. هرجا برخلاف نظر ما -البتّه از قول من؛ اگر از قول خودش گفته باشد، نه- از قول من چیزی گفته باشد، اطّلاع میدهیم و میگوییم آقا! این را شما از قول ما، شنیدیم گفتید و باید خودتان اصلاح کنید. این هم این مطلب.
یک نکتهی دیگری که سؤال کردند [این بود که]، تکلیف مبارزهی با استکبار پس از مذاکرات چیست؟ خب، مگر مبارزهی با استکبار، تعطیلپذیر است؟ مبارزهی با استکبار، مبارزهی با نظام سلطه تعطیلپذیر نیست. این هم جزو همین حرفهایی است که اتّفاقاً امروز من یادداشت کردهام که به شما بگویم. این جزو کارهای ما است، جزو کارهای اساسی است، جزو مبانی انقلاب است. یعنی اگر مبارزهی با استکبار نباشد، ما اصلاً تابع قرآن نیستیم. مبارزهی با استکبار که تمام نمیشود. در مورد مصادیق استکبار، آمریکا اتمّ مصادیق استکبار است. ما به این مسئولین محترمی که در قضیّهی هستهای مذاکره میکنند -که حالا اینها اجازه پیدا کردهاند که مسئولین روبهرو با هم حرف بزنند؛ البتّه سابقه داشت، در این سطح نه، در سطوح پایینتر سابقه داشت؛ در این سطح، اوّلینبار بود- گفتهایم که فقط در مسئلهی هستهای شما حق دارید مذاکره کنید؛ در هیچ مسئلهی دیگری حق ندارید مذاکره کنید، و نمیکنند. آن طرف مقابل، گاهی مسائل منطقه و سوریه و یمن و مانند اینها را پیش میکشد، اینها میگویند ما در این زمینهها با شما صحبتی نداریم و صحبت نمیکنند. مذاکره فقط در زمینهی مسئلهی هستهای است، آن هم به همان دلایلی که من گفتم و چندبار تکرار کردم که چرا در قضیّهی هستهای ما این گرایش را، این رویکرد را انتخاب کردیم؛ من این را مفصّل تشریح کردم. مبارزهی با استکبار تعطیلپذیر نیست، تکلیفش کاملاً روشن است و خودتان را آماده کنید برای ادامهی مبارزهی با استکبار.
یک مسئلهای که اخیراً مطرح کردند، مسئلهی ازدواج جوانها بود که خب، همه -پسر و دختر- مطمئنّاً علاقهمندند. من همینجا به توصیهی این جوان عزیزی که از من خواستند به پدر و مادرها تذکّر بدهم، به پدرها و مادرها تذکّر میدهم؛ من خواهش میکنم و تقاضا میکنم از شماها که یک خرده امکانات ازدواج را آسان کنید. پدر و مادرها سختگیری میکنند؛ هیچ سختگیری لازم نیست. بله، یک مشکلات طبیعی وجود دارد -مسئلهی مسکن، مسئلهی شغل و از این مسائل- لکن (اِن یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه)؛(۴) خب، این قرآن است. ممکن است جوان، الان هم امکانات مالی مناسبی نداشته باشد، امّا انشاءالله بعد از ازدواج خدای متعال گشایش میدهد. ازدواج جوانها را متوقّف نکنند؛ من خواهش میکنم که پدرها و مادرها به این مسئله توجّه کنند.
البتّه یکی از مسائل مهم این است که رسم خواستگاری رفتن و وساطت کردن برای ازدواج دخترها، متأسّفانه کمرنگ شده؛ این چیز لازمی است. افرادی هستند -سابقها همیشه معمول بود، حالا هم با کثرت نسل جوان در جامعهی ما، باید این رواج داشته باشد- پسرهایی را میشناسند، به خانوادهی دختر معرّفی میکنند؛ دخترهایی را میشناسند، به خانوادهی پسر معرّفی میکنند؛ تسهیل میکنند و آمادهسازی میکنند ازدواج را؛ این کارها را بکنند. هرچه که ما بتوانیم در جامعه مسئلهی مشکل جنسی جوانها را حل کنیم، این به نفع دنیا و آخرت جامعهی ما است؛ به نفع دنیا و آخرت کشور ما است؛ بعد هم برای مسئلهی نسل که من رویش خیلی تکیه دارم [مهم است]. باز من همینجا هم به آقای وزیر محترم بهداشت عرض میکنم؛ گزارشهایی به من میرسد که آن خواستهی شما که همان خواستهی ما است، [یعنی] مسئلهی جلوگیری از منع باروری -که منع باروری یک سیاستی بود؛ بنا بر این گذاشته شد که از این سیاست جلوگیری بشود- درست انجام نمیگیرد؛ بعضی جاها همچنان در بر پاشنهی قبل میگردد.
عزیزان! ماه رمضان، فصل معنویّت، بهار معنویّت، بهار صفا تمام شد؛ روزهای آخر ماه رمضان را میگذرانیم. اگر سرزمین حاصلخیز دلهای شما و جانهای پاک شما انشاءالله تحت تأثیر باران لطیف رحمت و لطف الهی در این ماه قرار گرفته باشد، در آینده میوههای خودش را خواهد داد. البتّه برای جوانها فصل رویش معنوی هیچوقت تمام نمیشود؛ بله، ماه رمضان ویژگیای دارد، اختصاصی دارد، لکن رویش معنویّت در جوانها همیشه امکانپذیر است. جوانها مکرّر از من سؤال میکنند -در نامهها و همین وسایل ارتباطی که وجود دارد- و در مورد معنویّت و تعالی روحی و مانند اینها نصیحت میخواهند؛ خب، کسانی هم هستند، بساط ارشاد و این چیزها را هم پهن میکنند؛ همهی اینها مورد اعتماد نیستند؛ بعضیهایشان دکّاندارند، به اینها نمیشود اعتماد کرد. آن چیزی که من از بزرگان شنیدم و به شما عرض میکنم، یک کلمه است؛ مهمترین کار برای اعتلای معنوی و روحی، پرهیز از گناه است؛ این مهمترین کار است. سعی کنید از گناه پرهیز کنید. گناهها هم مختلفند؛ هم گناه زبان هست، هم گناههای مربوط به چشم هست، هم گناههای مربوط به دست هست، انواع گناهان هست؛ گناهها را بشناسید، خودتان را مراقبت کنید. تقوا! تقوا یعنی همین؛ تقوا یعنی مراقبت. در یک جادّهی خطرناک وقتی دارید حرکت میکنید، دقیق مراقبید، این تقوا است؛ مراقبت کنید، از گناه پرهیز کنید؛ این مهمترین راه اعتلای معنوی است. البتّه بلافاصله بعد از این، انجام فرائض است؛ در میان فرائض هم از همه مهمتر نماز است؛ نماز اوّل وقت، با حضور قلب. حضور قلب یعنی اینکه شما وقتی نماز میخوانید، بدانید دارید با کسی حرف میزنید، مخاطب دارید. توجّه به این داشته باشید. گاهی هم حواس انسان پرت میشود؛ عیبی ندارد، بهمجرّد اینکه باز حواس انسان جمع شد، همان حالت و احساسِ داشتن مخاطب را در خودش احیاء کند و زنده نگه دارد؛ این حضور قلب است. نماز با حضور قلب، نماز اوّل وقت، حتّیالمقدور نماز به جماعت، این چیزها را رعایت کنید، شما اعتلای روحی پیدا خواهید کرد، فرشته خواهید شد، از فرشته بالاتر خواهید شد؛ این را شما بدانید. شماها جوانید، دلهایتان پاک است، روحهایتان پاک است، آلودگی ندارید یا خیلی کم دارید؛ به سن ما که انسان برسد مشکلاتش خیلی زیاد میشود؛ بنابراین اگر این را رعایت بکنید، هیچ نصیحت دیگری لازم نیست؛ ذکر خاص و مانند اینها هیچ لزومی ندارد. البتّه خیلی خوب است با قرآن مأنوس باشید، هرروز حتماً ولو چند آیهای قرآن بخوانید؛ اینها خیلی خوب است. به فرائض [اهمّیّت بدهید].
یکی از فرائض هم فرائض دانشجویی است. قشر دانشجو یک قشر ممتاز است، یک قشر ویژه است؛ به دلایلی که من در این جلسات ماه رمضان سالها با دانشجوها مکرّر گفتم و دیگر نمیخواهم تکرار بکنم؛ یک فرائضی دارد. اوّلین فریضهی دانشجویی عبارت است از آرمانخواهی. یکعدّهای تبلیغ میکنند و وانمود میکنند که آرمانخواهی مخالف واقعگرایی است؛ نه آقا، آرمانخواهی مخالف محافظهکاری است، نه مخالف واقعگرایی. محافظهکاری یعنی شما تسلیم هر واقعیّتی -هرچه تلخ، هرچه بد- باشید و هیچ حرکتی از خودتان نشان ندهید؛ این محافظهکاری است. معنای آرمانگرایی این است که نگاه کنید به واقعیّتها و آنها را درست بشناسید؛ از واقعیّتهای مثبت استفاده کنید، با واقعیّتهای سلبی و منفی مقابله کنید و مبارزه کنید. این معنای آرمانگرایی است. چشمتان به آرمانها باشد. این اوّلین فریضهی دانشجو است.
آرمانها چه هستند؟ جزو چیزهایی که بنده اینجا یادداشت کردهام به عنوان آرمانها، یکی مسئلهی ایجاد جامعهی اسلامی و تمدّن اسلامی است؛ یعنی احیای تفکّر اسلام سیاسی؛ یکعدّهای از قرنها پیش، سعی کردند اسلام را از زندگی، از سیاست، از مدیریّت جامعه هرچه میتوانند دور کنند و منحصرش کنند به مسائل شخصی؛ مسائل شخصی را هم یواش یواش محدود کنند به مسائل قبرستان و قبر و مجلس عقد و از این حرفها؛ نه، اسلام آمده است که (الّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله)؛(۵) فقط هم اسلام نیست؛ همهی پیغمبران همینجورند. ادیان الهی آمدهاند برای اینکه در جامعه پیاده بشوند، در جامعه تحقّق واقعی پیدا کنند؛ این باید اتّفاق بیفتد. یکی از مهمترین آرمانها این است.
یک آرمان دیگر عبارت است از آرمان اعتماد به نفس؛ یعنی همین (ما میتوانیم) که در حرفهای شماها هم بود؛ این یک آرمان است. بایستی دنبال تفکّر اعتماد به نفس ملّی و اعتقاد به قدرت و توانایی ملّی [بود] و بهعنوان یک آرمان حتماً باید تعقیب بشود. البتّه تعقیب آرمانها یک لوازمی دارد که باید به آن لوازم عمل بشود.
یکی از آرمانهایی که من یادداشت کردهام، مبارزه با نظام سلطه و استکبار است. نظام سلطه، یعنی نظامی که بر پایهی رابطهی سلطهگر و سلطهپذیر بنا شده؛ یعنی کشورهای دنیا یا مجموعههای بشری دنیا، تقسیم میشوند به سلطهگر و سلطهپذیر؛ آن اتّفاقی که امروز در دنیا افتاده [این است]؛ یک عدّهای سلطهگرند، یک عدّه سلطهپذیرند. دعوای با ایران هم سر همین است؛ این را بدانید. دعوای با جمهوری اسلامی این است که این، نظام سلطهگر و سلطهپذیر را نپذیرفته؛ سلطهگر که نیست، خودش را از سلطهپذیری هم بیرون آورده و پای این حرف ایستاده. اگر ایران موفّق شد و پیشرفت پیدا کرد -پیشرفت علمی، پیشرفت صنعتی،پیشرفت اقتصادی، پیشرفت اجتماعی، گسترش نفوذ منطقهای و جهانی- نشان داده میشود به ملّتها که میتوان سلطهپذیر نبود و روی پای خود ایستاد و پیشرفت کرد. نمیخواهند این اتّفاق بیفتد؛ همهی دعواها سر این است، بقیّهی حرفها بهانه است.
از جملهی آرمانها، عدالتخواهی است؛ همین حرفهایی که بعضی از برادرها اینجا گفتند. مسئلهی عدالتخواهی خیلی مهم است، شُعب گوناگونی دارد؛ به اسم هم اکتفا نباید کرد، باید واقعاً دنبال بود. از جمله، مسئلهی سبک زندگی اسلامی است. از جمله، آزادیخواهی است؛ آزادی نه بهمعنای غلط و منحرفکنندهی غربی که معنای آزادی این است که دختر اینجوری زندگی کند، پسر اینجوری زندگی کند. لعنت بر آن کسانی که برخلاف سنّتهای اسلامی و سنّت ازدواج، با سنّت ازدواج صریحاً مخالفت میکنند و بعضی از منشورات ما و دستگاههای فرهنگی ما متأسّفانه این را ترویج میکنند؛ باید با اینها مقابله کرد. مسئلهی آزادیخواهی در اندیشه، در عمل فردی، در عمل سیاسی، در عمل اجتماعی و در جامعه که معنای آزادیخواهی در جامعه همان استقلال است.
از جملهی آرمانها رشد علمی است؛ از جملهی آرمانها کار و تلاش و پرهیز از تنبلی و نیمهکاره کار انجام دادن است. از جملهی آرمانها، ایجاد دانشگاه اسلامیاست؛ اینها آرمانها است.
خب، ممکن است کسی بگوید ما این آرمانها را چهجوری دنبال بکنیم؟ ما که در کشور اثری نداریم؛ یک عدّه مدیرانی هستند، دارند کار خودشان را میکنند، ما هم اینجا شعار میدهیم، حرف میزنیم. این اشتباه در فهم مسئله است؛ هرگز اینجوری نیست. دانشجو تصمیمساز است؛ دانشجو گفتمانساز است. شما وقتی که یک آرمانی را دنبال میکنید، میگویید، تکرار میکنید و بجد پای آن میایستید، این یک گفتمان در جامعه ایجاد میکند، این موجب تصمیمسازی میشود؛ زیدِ تصمیمگیر در فلان مرکز تصمیمگیریِ مدیریّت کشوری، وقتی که یک چیزی بهعنوان یک گفتمان درآمد، مجبور میشود دنبال بکند. یک نمونهی زندهاش همین گفتمان نهضت نرمافزاری و احیای حرکت علمی است که مطرح شد، تکرار شد، خوشبختانه استقبال شد و بهعنوان یک گفتمان درآمد؛ حرکت جامعه براساس آن بهوجود آمد؛ ده پانزده سال است که ما از لحاظ علمی داریم همینطور حرکت میکنیم و جلو میرویم. در همهی زمینهها همینجور است، دانشجو میتواند مؤثّر باشد. کسی از عزیزان از قول مرحوم شهید بهشتی، نقل کردند که ایشان فرمودند که (دانشجو مؤذّن جامعه است؛ وقتی که خواب بماند، مردم هم خواب میمانند)؛ خب، تعبیر خوبی است؛ شما میتوانید بیدارکننده باشید، میتوانید گفتمانساز باشید، بههیچوجه تصوّر نکنید که این کارهای دانشجویی شما، کارهای بیاثری است.
وقتتان را بیهوده به هدر ندهید؛ خیلی از بچّههای جوان ما -دانشجو و غیر دانشجو- وقتهایشان را هدر میدهند، در این شبکههای اجتماعی و مانند اینها میگردند یا در بعضی از جلسات بیهودهی بحثوجدلهای اینجوری مینشینند. وقتتان را هدر ندهید، وقتتان را درست مصرف کنید، هم به درس برسید، هم به کار تشکیلاتی برسید؛ به هردوی اینها باید برسید.
خب، اذان هم گذشت؛ من از این حرفهایی که میخواستم بزنم، بخش خیلی کوچکاش را گفتم، بخش خیلی بزرگاش ماند؛ حالا چهکار کنیم به نظر شما؟ ... حالا شما بعد از افطار آماده باشید، به شرطی که بنده حال داشته باشم [ادامه میدهیم]؛ من البتّه صحبت هم بکنم، کوتاه صحبت خواهم کرد.(۶)
***
بعد از نماز و افطار
بسماللهالرّحمنالرّحیم
پس عرض کردم که اگر محیط دانشجویی، اعتقاد راسخی به یک مطلبی پیدا کرد و آن را دنبال کرد در فعّالیّتهای متنوّع دانشجویی، این تأثیرگذار در آیندهی کشور است. این تصوّر درست نیست که فکر کنیم چه فایدهای دارد ما بهعنوان دانشجو این فعّالیّت را بکنیم یا این تلاش را انجام بدهیم؟ چه تأثیری در واقعیّتهای کشور میگذارد؟ نه، تأثیر دارد؛ تأثیر زیادی هم دارد. سازوکار تأثیرگذاریاش هم همین است که عرض کردم؛ این تبدیل میشود به گفتمان، اوّل در محیط دانشجویی، بعد بتدریج در محیط کشور و این تبدیل میشود به یک عنصر تصمیمساز. بله، شما ممکن است در فلان تشکیلات، تصمیمگیر نباشید امّا میتوانید تصمیمساز باشید. پس آرمانها را دنبال کنیم. من چند مصداق از مصادیق آرمانها را عرض کردم لکن فقط اینها نیست؛ بگردید در مجموعهی بیانات امام، در مجموعهی معارف انقلاب اسلامی، در مطالعهی دقیق قرآن و نهجالبلاغه، آرمانها را فهرست کنید، طبقهبندی کنید، دستهبندی کنید، روی اینها کار کنید و بر آرمانها ایستادگی کنید. یعنی واقعیّتها نباید ما را از آرمانها دور کند؛ واقعیّتها باید مثل پلّکانی ما را به آرمانها نزدیک کند. اگر یک واقعیّتِ مزاحمی هم پیدا شد، با آن مقابله کنیم، معارضه کنیم، از سر راه برداریم؛ آرمانخواهی یعنی این. البتّه نقطهی مقابلش -همانطور که عرض کردم- محافظهکاری است؛ یعنی با واقعیّتها بسازیم، بدش را هم قبول کنیم، خوبش را هم قبول کنیم، بهعنوان اینکه (چهکار میشود کرد، چارهای نداریم) بگذرانیم که خب، بدیهی است که سرنوشت یک چنین ملّتی به کجا خواهد رسید.
اگر تشکّلهای دانشجویی و جریان دانشجویی بخواهند یک چنین تأثیرگذاریای را بهدست بیاورند، الزاماتی دارد؛ این الزامات را باید رعایت کنند. یکی از این الزامات عبارت است از کار بر روی مفاهیم اسلامی، یعنی عمقی روی مسائل کار کردن؛ سطحینگری ضرر میزند. من البتّه امروز در صحبتهایی که این دوستان کردند -در بعضی از صحبتها، حالا نمیگویم در همهی آنها- نشانههای تعمّق را مشاهده کردم. دیدم خوشبختانه جوان دانشجو به مسائل، با نگاه عمقی نگاه میکند. این شرط اوّل است.
گاهی یک شعارهایی داده میشود، شعارهای بهظاهر اسلامی که باطناً اسلامی نیست؛ از جملهی چیزهایی که اخیراً خیلی رایج شده و انسان میشنود در نوشتهها و در گفتهها، (اسلام رحمانی) [است]؛ خب، کلمهی قشنگی است، هم اسلامش قشنگ است، هم رحمانیاش قشنگ است؛ امّا یعنی چه؟ تعریف اسلام رحمانی چیست؟ خب، خدای متعال، هم رحمان و رحیم است، هم (اشدّالمعاقبین) است؛ هم دارای بهشت است، هم دارای جهنّم است. خدای متعال، مؤمنین و غیر مؤمنین را یکجور به حساب نیاورده؛ اَفَمَن کانَ مُؤمِنًا کَمَن کانَ فاسِقًا لا یَستَوون.(۷) اسلام رحمانی که گفته میشود، قضاوتش در مورد مؤمن، در مورد غیر مؤمن، در مورد کافر، در مورد دشمن، در مورد کافرِ غیر دشمن چیست؟ همینطور پرتاب کردن یک کلمه بدون عمقیابی، کاری است غلط و احیاناً گمراهکننده. بعضیها که در حرفها و نوشتجات و اظهارات این تعبیر (اسلام رحمانی) را به کار میبرند، انسان مشاهده میکند و خوب احساس میکند که این اسلام رحمانی یک کلیدواژهای است برای معارف نشئتگرفتهی از لیبرالیسم، یعنی آن چیزی که در غرب به آن لیبرالیسم گفته میشود. البتّه تعبیر لیبرالیسم و عنوان لیبرالیسم برای تمدّن غربی و فرهنگ غربی و ایدئولوژی غربی هم تعبیر غلطی است؛ چون واقعاً آنها نه لیبرالند، نه اعتقاد به لیبرالیسم به معنای واقعی کلمه دارند؛ ولی خب حالا یک اصطلاحی است لیبرالیسم. اگر اسلام رحمانی اشارهی به این است، این، نه اسلام است، نه رحمانی است؛ مطلقا. تفکّر لیبرالیستی از تفکّر اروپای قرن هجدهم و نوزدهم -یعنی زیربنای فکری اومانیستی که نفی معنویّت و خدا و مانند اینها است- سرچشمه میگیرد. چون خدایی نیست، پس سلیقهای است؛ چیزهای بشری اینجوری است؛ حتّی در حقایق علمی و حقایق آزمایشگاهی، شما ببینید سلیقهها چقدر مختلف است. امروز یک تشخیصی را در مورد یک مادّهای میدهند که مثلاً برای فلان بیماری یا برای فلان مشکل، مفید است؛ چند صباح بعد باز هم دانشمندانی اعلام میکنند که نخیر، این مفید نیست، مضر است! یعنی کارهای غیر مستند به وحی الهی، در معرض خطا و اشتباه و دوگونه اندیشیدن و اینها است. پس تفکّر وقتی خدایی نشد، سلیقهای است؛ سلیقهای که شد، آنوقت ارزشها بر اساس منافع گروههای قدرتمند تعریف خواهد شد.
امروز یک چیزی به نام ارزش آمریکایی وجود دارد؛ میشنوید در حرفهای آمریکاییها، [میگویند] ارزشهای آمریکایی، ارزشهای ما. بنیانگذاران آمریکای مستقل، در قرن هجدهم که آمریکا از استعمار انگلیس خارج شد و بهعنوان یک کشوری در آنطرف دنیا خودش را معرّفی کرد -همان کسانی که آنوقت بودند، جرج واشنگتن و دوروبریهایش و جانشینانش- ارزشهایی را گذاشتند؛ اسم اینها ارزشهای آمریکایی است. خود آن ارزشها در مقام ارزیابی، خیلیهایش چیزهای مشکلداری است؛ همان چیزهایی است که منتهی میشود به این وضعیّت جهانخوارگی امروزِ نظام سلطه؛ لکن همان ارزشها -همان چیزهاییاش هم که مثبت است، همان چیزهاییاش هم که خوب است- امروز در جامعهی آمریکایی نظام سیاسیِ آمریکای امروز، به فراموشی سپرده شده. بنده یکوقتی چندسال پیش، یک مطالعهای میکردم بر روی حرفهای همین حضراتی که از دویستسال پیش، دویست و خردهای سال پیش، بهاصطلاح بنیانگذارانِ آمریکایند -حرفهایی که آنها زدند و منشوری که آنها تدوین کردند بهعنوان منشور آمریکایی و ارزشهای آمریکایی- و تطبیق میکردم با رفتارهای حضرات امروز، دیدم خیلیهایش نقض شده است. به ذهنم رسید همانوقت که جا دارد کسی این را به رخ ملّت آمریکا بکشد که این ارزشهایی که شما میگویید اینها است، اینها امروز در رفتار دولت آمریکا و رژیم ایالات متّحدهی آمریکا وجود ندارد؛ حالا، همانی که هست. اگر این اصطلاح (اسلام رحمانی) اشارهی به یکچنین چیزی است که خب، این صددرصد غلط است.
اگر منظور از اسلام رحمانی این است که ما به همهی موجودات عالم با چشم رحمت نگاه کنیم، با چشم مودّت نگاه کنیم، این هم درست نیست؛ این هم خلاف قرآن است. صریح قرآن، ناطق برخلاف این حرف است. بله، محبّت و مودّت و مَعدِلت(۸) را مخصوص مسلمانها نمیداند؛ میگوید شما که توانایی دارید، نسبت به غیر مسلمان هم بایستی با مودّت و مَعدِلت رفتار کنید، به شرطی که با شما دشمنی نکرده باشند و دشمنی نخواهند بکنند. امیرالمؤمنین در آن خطبهی معروف [میفرماید] : بَلَغَنی اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم کانَ یَدخُلُ عَلَی المَرأَةِ المُسلِمَةِ وَ الاُخری المُعاهِدَة؛(۹) بعد در آخرش حضرت میفرماید که جا دارد که انسان مسلمان از این غصّه دق کند؛ چرا دق کند؟ برای اینکه سپاه معاویه بر زنان غیر مسلمان -زنان (معاهَد)، یعنی مسیحی یا یهودیای که در ذمّهی اسلام زندگی میکند- وارد شدند و به او اهانت کردند و مثلاً دستبندش را و زیورآلاتش را از دستش کندند و بردند. حضرت میگوید از این غصّه انسان باید دق کند. بله، نسبت به غیر مسلمانی که دشمنی نمیکند، این است. قرآن میگوید: لا یَنهکُمُ اللهُ عَنِ الذَّینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّینِ وَ لَم یُخرِجوکُم مِن دِیارِکُم اَن تَبَرّوهُم وَ تُقسِطوا اِلَیهِم؛(۱۰) [کسانی که] کافرند امّا به شما دشمنی نکردند و دشمنی نمیکنند، با اینها نیکی کنید، با اینها قسط و عدل بهکار ببرید؛ امّا از آن طرف میفرماید که (اَلا تُقاتِلونَ قَومًا نَکَثوا اَیمنَهُم وَ هَمّوا بِاِخراجِ الرَّسولِ وَ هُم بَدَءوکُم اَوَّلَ مَرَّة)؛(۱۱) با آن کسانی که عهدشکنی میکنند، به بر هم زدن کانون زندگی شما و پیغمبرتان همّت میگمارند و آنها شروع کنندهاند به دشمنی، میخواهید مبارزه نکنید؟ این آیهی قرآن است؛ با خطاب عتابآمیز و گلایهآمیز یا ملامتآمیز میگوید: اَتَخشَونَهُم؛ از اینها میترسید؟ بعد میفرماید: فَاللهُ اَحَقُّ اَن تَخشَوه؛ اگر راست میگویید، اگر مؤمنید، از خدا باید بترسید، نه از این کسان. خب، این هم قرآن است. اگر معنای اسلام رحمانی این است که ما با دشمنانی که علیه اسلام، علیه ایران، علیه ملّت ایران، علیه پیشرفت ایران دارند تلاش میکنند و از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند، بایستی با چهرهی محبّتآمیز، با دل صاف و پاک برخورد کنیم، نه، این اسلام نیست. اینجور معارفِ مندرآوردیِ خودساخته را من توصیه نمیکنم، امّا به معارف واقعی اسلامی توصیه میکنم. تشکلّهای دانشجویی، روی معارف اسلامی کار کنند. کتاب هم کم نداریم؛ کتاب خیلی داریم. یکروزی ما ناچار بودیم فقط به کتابهایشهید مطهّری ارجاع بدهیم -البتّه آن کتابها باز هم همچنان در قلّه است و خیلی باارزش است- امّا امروز غیر از آنها هم کتابهای زیادی داریم؛ [دانشجویان] میتوانند شیوهها و روشهای مطالعاتی انتخاب بکنند، مطالعه کنند، کار کنند، بحث کنند، جلسهی خطابه بگذارند، بهاصطلاح کنفرانس بگذارند، میزگرد بگذارند؛ یعنی سطح را [بالا ببرند]. یکی از الزامات این است.
یکی از الزاماتِ اثرگذاری این است که بتوانید بدنهی دانشجویی را جذب کنید. تشکلّها یک اقلّیّت دانشجوییاند. مجموع شما تشکلّها را که جمع کنند، در بین خِیل انبوه دانشجوها اکثریّت نیستید. باید بتوانید جاذبه در خودتان ایجاد کنید که دانشجو را جذب کند. جاذبه چگونه بهوجود میآید؟ تصوّر من این است که راههای زیادی وجود دارد؛ شماها جوانید، ابتکاراتتان بیش از ما است -ما هم البتّه دورهی جوانی همینطور برای هر مسئلهای دهجور روش و راه کار به ذهنمان میآمد، امّا حالاها ذهن شما بهتر کار میکند- ابتکارهایی را پیدا کنید برای جذّاب کردنِ مجموعههای دانشجویی.
البتّه جذّابیّت از راه اردوی مختلط، صددرصد غلط و خطا است. بعضیها اینجوری جذّابیّت میخواهند ایجاد کنند. یک مجموعهی دانشجویی، حالا یا بهعنوان پُرطمطراقِ مجموعهی صنفی و علمی و تخصّصی، یا حتّی زیر عنوان اسلامی، دختر و پسر را با هم بردارند ببرند کوه، بردارند ببرند سفر، بردارند ببرند اروپا؛ اردوهای خارج از کشور! اینها قطعاً خیانت به محیط دانشجویی است و خیانت به نسل آیندهی کشور است؛ بدون تردید. راه جذّابیّت اینها نیست. همچنانکه گفتند، بنده هم تأکید کردم، راه جذّابکردن مجموعههای شما این نیست که کنسرت موسیقی راه بیندازید. گفتم که یکروزی -سالها پیش البتّه- تشکّلهای دانشجویی یکچنین کاری را کردند. برای ما سؤال ایجاد شد که این مجموعهی دانشجویی چرا این کار را میکند؟ خیلی برای من تعجّبآور بود. [وقتی که] پرسیدیم، گفتند میخواهیم دانشجوها را جذب کنیم. خب چوبش را بعداً خوردیم.
بنده یادم آمد یک ماجرایی را که سیّد قطب در یکی از کتابهایش نقل میکند که بنده هم در یکی از نوشتهها که مال سالها پیش است -مال قبل از انقلاب است- آن را از قول او نقل کردم. میگوید در یکی از شهرهای آمریکا داشتم میرفتم، رسیدم به یک کلیسایی؛ دیدم بغل کلیسا یک سالن اجتماعات است. آنوقت آنجا برنامه زدهاند (برنامهی شب)؛ برنامه را که خواندم، دیدم نوشته مثلاً موسیقیِ فلانجور، بعد موسیقی فلانجور، بعد آواز فلانجور، بعد یک شام سبک، بعد مثلاً جلسهی چنین؛ علاقهمند شدم بروم ببینم قضیّه چیست؟ گفت شب رفتم دیدم بله، یک سالنی است مثل یک کاباره! آنجا دخترها، پسرها، جوانها میآیند مینشینند، با هم مأنوس میشوند؛ آنجا هم برنامههایی هست روی سِن؛ موسیقی و مانند اینها هست؛ من هم تماشا میکردم وضعیّت اینجا را. بعد هم یک شام سبکی آوردند، دادند خوردیم و [بعد] مثلاً یک نوشابهای، چیزی؛(۱۲) قسمت جالبش اینجا است؛ میگوید که شب چند ساعتی گذشت، آخرِ شب شد، دیدیم که کشیش -کشیشِ آن کلیسا که این سالن، مربوط به آن کلیسا است- با وقار تمام از یک طرف سِن وارد شد، رفت و یک مقدار از این کلیدهای برق را زد و بعضی از چراغها را خاموش کرد بعد هم کشیش رفت. میگوید من دیگر رفتم و نماندم.(۱۳) میگوید فردا رفتم سراغ آن کشیش، گفتم که خب این چه وضعی است؟ آخر شما روحانی هستید، شما آخوند هستید، مبلّغ دین هستید، این چه وضعی بود مثلاً شما دیشب با اینهمه جوان و این برنامهها؟ گفت که آقا، شما توجّه ندارید؛ من برای جذب کردن جوانها به کلیسا مجبورم این کار را بکنم؛ میگفت به او گفتم -حالا به تعبیر بنده- مردهشور این کلیسا را ببرد!(۱۴) خب بگذار بروند کاباره؛ [اگر] همان کارهایی که در کاباره میکنند، اینجا بنا است بکنند، خب بروند همان کاباره بکنند؛ چرا بیایند کلیسا؟
اگر قرار است که ما جوان را به فسق و فجور و عیش و عشرت و موسیقی حرام و از این قبیل چیزها بکشانیم، خب چرا اسممان را بگذاریم اسلامی؟ این که دیگر اسلامی نیست؛ این غیر اسلامی است، این ضدّاسلامی است. بنابراین جاذبهای که بنده میگویم تشکّل اسلامی باید پیدا کند، از این قبیل جاذبهها نیست، اینها ضدّ مصلحت است، ضدّ حق است؛ اینها خیانت به محیط دانشجویی است؛ جاذبه از راههای درست.
یکی از انواع ایجاد جاذبه این است که حرف نو پیدا کنید: (سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر)؛(۱۵) حرفهای نو. حرفهای نو به معنای حرفهای مندرآوردی نیست، خیلی از حقایق هست که با مطالعهی در قرآن، با مطالعهی در نهجالبلاغه و در روایات، انسان به آنها برخورد میکند. بنده که مثلاً شصت هفتاد سال در این رشتهها بودم و کار کردم، گاهی اوقات تلویزیون را باز میکنم، یکی از این آقایان مثلاً دارند صحبت میکنند، یکدفعه یک نکتهای میگویند که میبینم این نکته برای من تازه است؛ من این را تا حالا نفهمیده بودم، استفاده نکرده بودم، حالا استفاده کردم. یعنی برای کسی که حالا مثلاً شصت سال یا بیشتر از شصت سال -بنده بیش از شصت سال است که عمامهای هستم- در محیط علم دینی و از این حرفها بوده، حرفهایی وجود دارد که تازه است؛ اینهمه هم قرآن میخوانیم، اینهمه هم بنده با روایات ارتباط دارم، سالها درس قرآن دادهام، سالها درس نهجالبلاغه دادهام، درعینحال یک جوان طلبه مثلاً میآید در تلویزیون یک حرفی میزند، برای من تازه است، من استفاده میکنم. خیلی حرفهای تازه وجود دارد؛ بگردند حرفهای تازه را پیدا کنند؛ منتها آدمهایی باشند که اهلیّت این کار را داشته باشند؛ بتوانند. حرف نو [هم] فقط حرف نو دینی نیست، حرف نو سیاسی هم هست، حرف نو اجتماعی هم هست، حرف نو در زمینهی مسائل بینالملل هم هست. شما وقتیکه در تشکّل خودتان حرف نو، سخن نو مطرح کردید، جوان جذب میشود؛ جاذبه دارد دیگر؛ حرف نو جاذبه دارد.
یکی دیگر از روشها استفاده از بخشی از شیوههای هنری است که کمتر مورد توجّه قرار گرفته؛ [مثلاً] تئاتر؛ تئاتر دانشجویی. متأسّفانه در محیط هنری ما، تئاتر از اوّل هم بد متولّد شده. یعنی تئاتر ما، یا تئاتر لغو بیهوده مثل روحوضیهای مثلاً اینجوری بوده، یا تئاتر اعتراضیِ بیجهت یعنی بدون سمتوسوی درستوحسابی بوده؛ بعد هم با یک زبان ابهام، خیال میکنند که تئاتر حتماً بایستی زبان ابهام و سمبلیک و رازآلود داشته باشد که چنین چیزی نیست. تئاتر یعنی بازیگری جلو چشم بیننده در صحنه. برخلاف سینما، برخلاف فیلم که فقط روی پرده شما یک چیزی را میبینید، اینجا در تئاتر، انسانْ انسانها را حس میکند، حرفشان را از زبان خودشان میشنود. در این میتواند خیلی چیزهای سازندهای باشد. تئاتر؛ تئاترهای دانشجویی. گروههای هنرمند بنشینند واقعاً مفاهیم حقیقی اسلامی را [بیان کنند]. در همین حسینیّه سالها پیش -شاید بیست سال پیش- یک تئاتری اجرا کردند برای ما، مربوط به حضرت ایّوب پیغمبر که طول هم کشید؛ یک ساعت، دو ساعت، طول کشید. بعد که تمام شد، من به آن کارگردان گفتم که من داستان ایّوب را در قرآن، شاید صدبار یا صدها بار تا حالا خواندهام امّا این فهمی را که امشب از ماجرای ایّوب از تئاتر تو فهمیدم، در این مدّت از خواندن قرآن، این فهم را پیدا نکرده بودم. این چیز کمی است؟
کاریکاتور. کاریکاتور یکی از شیوههای هنری بسیار مؤثّر است. طنز. کارهای طنز که جوانها خوشبختانه در این زمینهها کارهای خوبی کردهاند و میکنند. اینها کارهای خیلی خوبی است. فعّالیّت دانشجویی صرفاً به معنای اعلام مواضع بهوسیلهی یک اعلامیّه نیست که یک کار تکراری است و ممکن است جاذبهای نداشته باشد؛ یا یک کتاب مثلاً بنویسیم بدهیم، یا یک جلسهی دانشجویی [درست کنیم]؛ فقط اینها نیست؛ البتّه اینها هم خوب است امّا کارهای جدید میتوان انجام داد. مثل فرض بفرمایید که سرود، یا نشریّههای صوتی؛ بحث سرود، بحث شعر، یک کار هنری است؛ واقعاً بپردازند. مسائلی وجود دارد که با شعر، با اجرای شعری و هنری، تأثیرِ چند برابر پیدا میکند. از این روشها استفاده کنند. البتّه من حالا عرض کردم که بنده اگر بخواهم ابتکارات را ذکر کنم، ممکن است همین هفت هشت مورد [را بگویم]، شما که جوانید، بنشینید فکر کنید، ممکن است بیست مورد، سی مورد ابتکارات جدیدی به ذهنتان برسد. از اینها استفاده کنید تا جاذبه پیدا بکند.
یکی از راههای تأثیرگذاری و جذّاب شدن تشکّلها، اقناع فکری است؛ اقناع فکری؛ طرف را بتوانید قانع کنید. این، فرع بر این است که خودتان درست کار کرده باشید. خودتان درست کار کنید؛ حقیقتاً [وقتی] یک حقیقتی جزو فکر شما و ذهن شما شد، میتوانید، قدرت اقناع پیدا میکنید، مخاطبتان را اقناع میکنید؛ اقناع فکری. اگر چنانچه ما بخواهیم با تشر و تُشور و تهدید و ضرب و زور، یک چیزی را به ذهن طرف تحمیل بکنیم، ممکن هم هست مثلاً فرض کنید که تحت تأثیر هیجانات، [بهصورت] لحظهای قبول هم بکند امّا ماندگار نیست.
کمونیستها در آن دورانی که بودند [با زور پیش بردند]. حالا خوشبختانه شکست کمونیسم به معنای شکست تفکّر مارکسیستی در دنیا تلقّی شده و درست هم همین است. البتّه من شنیدهام در دانشگاه ما یک جریانهایی باز دارند حرف مارکسیسم را دوباره زنده میکنند، منتها این، دمیدن در کورهی خاموش است این، نقش بر آب زدن است؛ دیگر به درد نمیخورد. با آنهمه ادّعامدّعا و با آنهمه سروصدا و آنهمه قربانی گرفتن و مانند اینها، نظامهای کمونیستی دنیا بعد از شصت سال، هفتاد سال، جز افتضاح، چیز دیگری به بار نیاوردند؛ یعنی دروغ بودن شعارهایشان ثابت شد، ناتوانی و ناکارآمدیشان هم ثابت شد؛ بنابراین آن، دیگر برنمیگردد. لکن حالا شنیدهام بعضیها [دنبال این هستند] که اگر واقعیّت داشته باشد و الان جریان مارکسیستی به صورت فکری در دانشگاه ما فعّال باشد، قطعاً پول آمریکاییها دنبالش است؛ برای خاطر اینکه انگیزهای وجود ندارد. پول میدهند؛ برای اینکه بالاخره خود این شقّه شقّه کردن دانشجوها برای آنها یک نعمت بزرگی است. یکی از شقّه شقّه کردنها هم این است که مارکسیستها را دوباره زنده کنند.
همانهایی که عضو حزب توده بودند و بیست سال زندان هم کشیده بودند، بعد آمدند در تلویزیون جمهوری اسلامی، بدون اینکه فشار و زوری وجود داشته باشد، (غلطکردمنامه) را نوشتند و خواندند؛ این را شماها شاید یادتان نیست؛ مال سالهای اوائل [دههی] ۶۰۰ است. ده دوازده نفر از عناصر حزب توده آمدند تلویزیون جمهوری اسلامی -بنده آنوقت رئیس جمهور بودم؛ من تعجّب کردم، ما دوستان فعّال و مسئولین درجهی یک کشور تعجّب کردیم که اینها چطور [آمدهاند]؛ بعضی از اینها را ما از نزدیک میشناختیم؛ بعضیها با ما همزندان بودند؛ بعضیها را بعد از زندان دیده بودیم و میشناختیمشان، ادّعا و مدّعاهایشان تا عرش میرفت- اینها آمدند صف کشیدند، نشستند روی صندلی، یک نفر از خودشان بهعنوان مجری شروع کرد از اینها سؤال کردن [دربارهی] مواردی که خیانتهای حزب توده را به کشور اثبات میکرد. بعد آنها هرکدام که یک خرده کوتاه میآمدند و حرف نمیزدند، این مجری چون از خودشان بود، میگفت آقا، فلان وقت، فلان کار را شما کردید، فلان چیز را گفتید، مجبور میشد بگوید بله، گفتم؛ یعنی ما نبودیم که از آنها میخواستیم اقرار بگیریم، خودشان از خودشان اقرار میگرفتند. این جزو اسناد بسیار باارزش صداوسیما است؛ نگذارند از بین برود؛ اینها خیلی چیزهای باارزشی است. خب، بعد از این حرفها، حالا همانها برمیدارند کتاب مینویسند و جزوه مینویسند بهعنوان دفاع از مارکسیسم؛ خب این مسخره است.
خب، مارکسیستها در آنجاهایی که انقلاب کردند و حکومت را به دست آوردند، با ضرب و زور کارشان را پیش بردند، حتّی در محیطهای دانشجویی. میدانید در همین افغانستانِ همسایهی خودمان بعد از ظاهرشاه و بعد از آن داوود، یک حکومت مارکسیستی سرِ کار آمد؛ اوّلش قبل از پیروزی انقلاب ما بود و بعد مصادف شد با سالهای انقلاب و ادامه پیدا کرد -که آنوقتی که حکومت کمونیستی اعلام شد، بنده در ایرانشهر تبعید بودم؛ آنجا من شنفتم که در افغانستان حکومت کمونیستی آمده سرِکار و از قضایا خبر نداشتیم؛ حالا یواشیواش دارد خبرها منتشر میشود- در داخل دانشگاه کابل، مجموعههای وابسته به آن حزب خلق که حکومت را با کودتا در دست گرفته بود، میرفتند از داخل اتاقهای دانشجوها، دانشجوهایی را که فکر میکردند مخالفند میکشیدند بیرون، اینقدر کتکشان میزدند که یا میمردند یا مُشرِف به مردن میشدند؛ همانها میآمدند این دانشجوها را میگرفتند میبردند و تحویل نیروهای حکومتی میدادند که زندانی [کنند]؛ یعنی حتّی محیط دانشگاه را آلودهی به اینجور فشارها و خشونتها کرده بودند؛ [امّا] در بین ما اینجور نبود. همین دانشگاه تهران، محیط ضرب و زور شد، امّا از طرف گروههای مارکسیستی؛ از طرف منافقین، مجاهدین خلق؛ آنها بودند که آنجا را تبدیل کردند به انبارهای سلاح؛ بچّههای مسلمان، نه.
من همان ماههای اوّل پیروزی انقلاب، هر هفته میرفتم به مسجد دانشگاه تهران برای دانشجوها، هم سخنرانی میکردم، هم پاسخ به سؤالات میدادم؛ هر هفته. دانشجوها، بچّههای مسلمان، انقلابی، میآمدند آرام مینشستند، میشنفتند، میرفتند؛ عدّه هم زیاد بود؛ نه اتاق جنگی بود، نه تفنگی بود، نه شعارهای ناجوری بود؛ اوّل انقلاب، آنهم در محیط دانشجویی، آن هم تهران، آن هم بنده که آنوقت هنوز رئیسجمهور هم نبودم، عضو شورای انقلاب بودم -یعنی همهی عوامل انقلابی بودن جمع بود، میرفتیم در دانشگاه برای دانشجوها صحبت میکردیم، در یک محیط آرام، در یک محیط عاقلانه؛ شاید در بین این برادران و خواهرانی که آن سالها دانشجو بودند، باشند کسانی در بین شماها که یادشان باشد آن سالها را. آنروزی که دانشگاه را گروههای کمونیستی قُرق کرده بودند که خطر نابودی بود، اتّفاقاً روزی بود -نمیدانم دوشنبه بود یا یکشنبه بود- که من آنروزهای از هفته میرفتم دانشگاه تهران. بنده طبق عادت آمدم. چندنفر از بچّههای پاسدار همراه من بودند، گفتند آقا، نروید خطرناک است؛ من گفتم چه خطری؟ خب میرویم. آمدیم داخل مسجد که خب کسی نبود، طبعاً برگشتیم. آنکسی که محیطِ دانشگاه را ناامن میکرد، شلوغ میکرد، با ضرب و زور و اگر نشد با گلوله میخواست فکر خودش را به طرف مقابل تزریق بکند، گروهای اسلامی نبودند؛ یا گروههای مارکسیستی بودند، یا گروه مجاهدین خلق که نسخهی بدل گروههای مارکسیستی بود؛ اسمشان اسلامی بود، باطنشان، تفکّرشان، ایدئولوژیشان، همهی نوشتههایشان مارکسیستی محض بود. ما در اسلام این را نداریم، در اسلام، اقناع داریم؛ معنای این (لآ اِکراهَ فِی الدّین)(۱۶) هم که در قرآن هست، این است، یعنی تفکّر دینی را جز با اقناع نمیشود منتقل کرد و منعکس کرد. بتوانید اقناع کنید؛ این، جاذبه ایجاد میکند. بنابراین یکی از عواملِ جاذبه این است.
یکی از چیزهای دیگر حضور اساتید ارزشی است. از این اساتید ارزشی استفاده کنید. آنروز در جمعِ استادان دانشگاه که اینجا تشریف داشتند گفتم؛(۱۷) اوایل انقلاب، یکروزی بود که همهی اعضای هیئت علمی ما در سراسر کشور حدود چهار پنجهزار نفر تخمین زده میشد که امروز خوشبختانه نزدیک به هشتادهزار نفر یا بیشتر، اعضای هیئت علمی ما هستند. اکثر این هشتادهزار نفر، بچّههای مسلمان و انقلابی و علاقهمند و خوبند. البتّه بعضی هم هستند بیتفاوتند -این را هم در همین دانشگاه خودمان داریم؛ بیاطّلاع هم نیستیم- آدمهایی را هم داشتیم که حالا امیدوارم دیگر نباشند که دانشجوهای زبده را نشان میکردند، اینها را میخواستند، تشویق میکردند به مهاجرت از کشور؛ [میگفتند] آقا! اینجا ماندهای چه کار کنی؟ اینجا چه فایده دارد؟ برو. یعنی استاد، دانشجو را به جای اینکه تشویق کند که در کشور بماند، تشویق میکرد که از کشور مهاجرت کند برود؛ از اینها هم داریم، امّا خب اینها اقلّیّتند؛ اکثراً اساتید ارزشی، اساتید مؤمن؛ هم در وزارت علوم، هم در وزارت آموزش پزشکی همینجور است، عناصر بسیار خوبی هستند؛ از اینها استفاده کنید در تشکّلها؛ از اینها بخواهید بیایند وقت بگذارند؛ [حتّی] از خارج از دانشگاه. اینجا اسم آوردند از یکی از برادران خیلی خوب ما که در خطبههای نماز جمعه صحبت میکردند؛ خیلی خوب، از ایشان، از امثال ایشان استفاده کنید، اینها را در تشکّلها بخواهید.
البتّه این جنبهی اثباتی قضیّه است، جنبهی سلبی هم این است که از عناصری که نامطمئن بودنِ خودشان را اثبات کردند، مطلقاً استفاده نکنید؛ مطلقاً استفاده نکنید. بعضیها هستند که نشان دادند و ثابت کردند که عناصر نامطمئنّیاند. برای چه کسی نامطمئنند؟ برای شخص حقیر؟ نه -من که خیلی راحتم در برخورد با این و آن؛ با همهجور آدمی میتوانم برخورد کنم؛ ارتباطگیری من خوب است؛ میتواند کسی با من هیچ مشکلی نداشته باشد، جز از لحاظ عقیده- بیاعتمادی خودشان را برای نظام ثابت کردند، برای کشور ثابت کردند، برای جمهوری اسلامی ثابت کردند؛ هم برای اسلامیّتش، هم برای جمهوریّتش. همینهایی که سال ۸۸ آن بازی را راه انداختند، خب اینها با جمهوریّت نظام جمهوری اسلامی مخالفت کردند، بدون هیچ منطقی، بدون هیچ حرف قابل قبول و پسندیدهی در مقابل آدمهای باانصاف. اینها نامطمئنند؛ من استفادهی از اینها را مطلقاً توصیه نمیکنم، بههیچوجه؛ نه به شماها و نه به هیچ دانشجویی و نه به هیچ دانشگاهی توصیه نمیکنم. اساتید خوب هستند، از اینها استفاده کنید.
یکی از چیزهایی که برای تشکّلها به نظر من خیلی لازم است و خوب است، فهم وضع کنونی کشور است. وضع کشور، منظور فقط وضع داخلی و مشکلات موجود و همین مطالبی که گفتند -مسائل مربوط به روستاها، عدالتخواهی، اقتصاد مقاومتی، مشکلاتی که هست، مشکلات مدیریّتی، مدیریّت جهادی و مانند اینها- نیست؛ اینها البتّه جزئی از واقعیّتها است. چند واقعیّت مهم دیگر وجود دارد: برادرها، خواهرها، عزیزان من، توجّه کنید!
یک واقعیّت این است که در این کشور از بعد از رحلت امام، سعی یک مجموعهی مصمّمی بر این شد که آرمانهای انقلاب را بکلّ بشویند بگذارند کنار. بعضیشان اشتباه کردند و همان اوّل، همین را اعلان هم کردند. در روزنامه مقاله نوشتند، حرف زدند. اینجا یک خطای راهبردی کردند یا خطای تاکتیکی کردند و مشت خودشان را باز کردند که میخواهند آرمانها را بکل، کنار بگذارند. البتّه حالا پختهتر شدهاند، حالا نمیگویند، میخواهند بعضیها آرمانها را کنار بگذارند امّا صریح نمیگویند، به جای اینکه بگویند عمل میکنند. آنوقت، بیعقلها(۱۸) قبل از اینکه عمل بکنند بنا کردند گفتن. خب کسانی را هم که حدس نمیزدند که چنین چیزی وجود داشته باشد، بیدار کردند. از آن روز شروع شده. بیوقفه هم کار کردند. فقط هم در داخل کار نکردند؛ هم در داخل کار کردند، هم در خارج کار کردند، هم از عنصر فکری استفاده کردند، هم از عنصر علمی استفاده کردند، هم از عنصر هنری استفاده کردند، هم از عنصر سیاسی استفاده کردند، برای اینکه آرمانها را در کشور از بین ببرند، یعنی نسل جدید آرمانها را بکلّ فراموش کند. حالا شما نگاه کنید، ببینید که نشاط و حیات آرمانها در کشور علیرغم آنها در چه حد است. قبل از غروب گفتم، بیشتر پیشرفتهای علمی برجستهی ما بهوسیلهی جوانان ارزشی به وجود آمده؛ بیشترین جلسات مذهبی و معنوی و دینی از جوانها تشکیل میشود؛ بیشترین عناصر شرکتکنندهی در مظاهر مربوط به جمهوری اسلامی و انقلاب، جوانهایند؛ این جوانهایی که نه جنگ را دیدند، نه امام را دیدند، نه انقلاب را دیدند، نه درست برایشان تشریح شده. به شما عرض بکنم؛ شما عزیزان من -خب بعضی از شما جای فرزند من هستید و در مرتبهی فرزند من، بعضی در مرتبهی نوهی من- شماها از خیلی از حوادث، خبر هم ندارید، با همهی این حرفهایی که حالا گفته میشود. یعنی مسائل اوّل انقلاب، مسائل انقلاب، جزئیّات انقلاب، جزئیّات دوران دفاع مقدّس، حتّی درست تشریح هم نشده -البتّه کتاب نوشته میشود؛ [لکن] با تیراژ دو هزار، سه هزار، پنج هزار، ده هزار؛ من میخوانم این کتابهای مربوط به مسائل مربوط به دفاع مقدّس را؛ فرصت میگذارم برای خودم، یک نگاهی میکنم و میخوانم- [اینها] خیلی بخش کوچکی است از واقعیّتها؛ اینها را شما نمیدانید. آنوقت جوانی که از این واقعیّات بسیار درخشان و جذّاب و پُرکشش و هیجانانگیز اطّلاع درستی هم ندارد، اینجور گرایش به آرمانها دارد. یعنی علیرغمِ و به کوری چشم کسانی که میخواستند آرمانها در کشور نابود بشود و از بین برود، آرمانها از بعد از رحلت امام تا امروز اوج گرفته. این یکی از واقعیّتهای کشور است.
یکی از واقعیّتهای کشور، حضور شگفتآور جمهوری اسلامی در این منطقه است؛ نه حضور مادّی و جسمانی و حضور فیزیکی، بلکه حضور معنوی. یکی از چیزها [این] که آمریکاییها در مذاکراتشان -در مذاکرات پنهانشان، مذاکرات پشت پردهشان- در نشستهایی که با عناصرِ دولتیهای این منطقه و با بعضی از همین مرتجعین عرب دارند که مینشینند حرف میزنند، گپ میزنند و در واقع با هم درددل میکنند،(۱۹) آنها از ایران شکایت میکنند و از آمریکا توقّع دارند که اعمال فشار کند، او هم میگوید خب چه کار کنم، نمیتوانم!(۲۰) خلاصهی بگوبشنوشان این است! همهی این گلهها و ناراحتیها و شِکوهها از این است که نفوذ ایران گسترده شده. الان بیش از صد روز است که سعودیها دارند یمن را بمباران میکنند؛ نه مراکز نظامی یمن را که خیلی دسترسی به آنها ندارند؛ بیمارستان را، مسجد را، خانه را، بازار را، میدان عمومی را، و گروه گروه زن و مرد و کوچک و بزرگ را میکُشند؛ صد روز؛ صد روز شوخی نیست! جنگ ۳۳ روزه در لبنان، ۳۳ روز طول کشید. بلندترین جنگ منطقه در این چند سال که رژیم صهیونیستی راه انداخته، جنگ پارسال با غزّه بود که پنجاهوچند روز طول کشید. اینها صد روز است دارند میکوبند.
حالا اینجا در پرانتز بگویم: غرب لیبرال، یعنی آزادیخواه و آزادیگرا، لب از لب وانکرده! یک قطعنامه سازمان ملل، شورای امنیّت منتشر کرد که جزو ننگآمیزترین قطعنامههای سازمان ملل است که فراموش نمیشود. بهجای اینکه بمبارانکننده را محکوم کند، بمبارانشونده را محکوم کرد! اینها لیبرالاند؛ لیبرالیسم یعنی این! حالا یک عدّهای آدمهای سادهلوح داخلی خودمان، سینه چاک میکنند و مقاله مینویسند و عکسهایشان را چاپ میکنند در حمایت از این شیوهی حکومتی و شیوهی زمامداری و جامعهداری و مانند اینها، مبنیِ بر دروغ و فریب و خیانت و بیتفاوتی در مقابل ظلم و بلکه شرکت در ظلم.
خب، این یک واقعیّتی است؛ یکی از واقعیّتها این است: نفوذ گستردهی جمهوری اسلامی. من به این رؤسای جمهور محترممان، هم به رئیس جمهور محترم فعلی، هم به قبلیها -که به همهی آنها هم احترام میگذارم، به همهی آنها هم کمک میکنم، و از همهی آنها و از هر رئیس جمهوری که مردم انتخاب کنند و بیاید سر کار، پشتیبانی میکنم- همیشه گفتهام؛ گفتهام: شما امروز به هر کشور اسلامی بروید، مردم آن منطقه اگر آزاد باشند و اجازه داده بشود و شماها بخواهید بروید بینشان، از شما استقبالی خواهند کرد که از سران کشور خودشان چنین استقبالی نمیکنند. نفوذ یعنی این دیگر؛ نفوذ یعنی این.
از لجِ این نفوذ، صد روز است دارند یمن را میکوبند؛ چون میگویند شما در یمن نفوذ دارید. خب ما در یمن چه کار کردیم؟ اسلحه بردیم یمن؟ لشکرکشی کردیم به یمن؟ آنها از کشورهای دیگر مزدور انتخاب میکنند، دلار نفتی بهشان میدهند، لباس ارتشیِ سعودی را بهشان میپوشانند، میآورند میدهند دمِ چَکِ انصارالله!(۲۱) آنها دارند دخالت میکنند، ما چه دخالتی در [یمن داریم].
خب، نفوذ، نفوذ خدادادی است. مگر میشود [این را کاری کرد]؟ فرض کنید امام بزرگوار ما اینجا مینشست حرف میزد، حرفش را همینطور دهنبهدهن میبردند مثلاً در اقصای آفریقا یا در اقصای آسیا؛ آنچنان نفوذ میکرد که آدمِ ساکنِ فلان کشور دوردست آفریقایی یا آسیایی، اسم بچّهاش را میگذاشت روحالله. نفوذ یعنی این؛ بدون اینکه یک صفحه کاغذ برای این معنا مایه گذاشته شده باشد. خب، وقتی حرف نفوذ پیدا کرد، وقتی حرف حرف درستی بود، از دل برآمد بر دلها نشست، خب با آن کاری نمیشود کرد؛ قُل موتوا بِغَیظِکُم؛(۲۲) خب، تو نمیتوانی، به قول مرحوم شهید بهشتی -که از قول ایشان نقل کردند که گفت- از عصبانیّت بمیر! خب، چه کار کنیم؛ این یکی از واقعیّتها است. این یکی از واقعیّتهای جمهوری اسلامی است؛ اینها را توجّه داشته باشید؛ یعنی همهاش با نگاه منفی نگاه نکنید.
بله، از ماها انتظار بیشتری هست؛ بنده از خودم و از دیگران خیلی انتظارات دارم؛ باید کار بیشتری بکنیم، پیشرفتهای بیشتری پیدا کنیم، دههی پیشرفت و عدالت را واقعاً با پیشرفت و عدالت تمام کنیم؛ اینها را بنده قبول دارم، منتها آن بخش دیگر قضیّه، پیشرفتها و موفّقیّتها و واقعیّتها است. خب، با یک چنین واقعیّتهایی، تشکّلهای دانشجویی میتوانند کار کنند. بنشینید روی مسائل بینالملل جمهوری اسلامی کار کنید؛ روی قضایای یمن، روی قضایای عراق، روی قضایای سوریه، تحلیلهای جذّاب، نگاه به آینده. این هم یک مطلب که بالاخره بایستی اگر میخواهید تأثیر محیط دانشجویی بر کشور آنطور که عرض کردیم باشد، راهش این است: شما روی محیط دانشجویی اثر بگذارید، محیط دانشجویی هم روی کشور اثر میگذارد.
البتّه خب، تشکّلهایی هم هستند که مثل ظرفهای یکبار مصرف، فقط برای انتخابات بهوجود میآیند؛ مصرفش فقط انتخابات است. بعضی از تشکّلها اینجوری هستند؛ تشکّل را درست میکنند، خجالت هم نمیکشند بعضیها،(۲۳) میگویند هم که این تشکّل را درست کردیم برای اینکه در انتخاباتِ فلانجا بهدردمان بخورد. خب بابا! اینکه اهانت به دانشجو است؛ نگاه ابزاری به دانشجو، آن هم دانشجوی نخبهای که حالا در یک تشکّل بنا است گرد بیاید، این اهانت به او است. مگر انتخابات چقدر قیمت دارد که انسان بهخاطر آن، دانشجو را تحقیر کند؛ آن هم دانشجوی نخبه را. این تشکّلها را بنده اعتقادی ندارم و معتقد نیستم که اینها به نفع کشورند یا میتوانند مفید باشند برای کشور؛ [تشکیل] آنها را توصیه نمیکنیم، لکن تشکّلهایی که واقعاً اسلامیاند، علاقهمندند و در خدمت انقلاب و اسلام و آیندهی کشورند، میتوانند خیلی مفید باشند.
[والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته]
۱) قبل از شروع بیانات معظّمٌله، نه نفر از دانشجویان مطالبی بیان کردند.
۲) وزیر علوم، تحقیقات و فنّاوری (دکتر محمّد فرهادی) و وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی (دکتر سیّدحسن قاضیزاده هاشمی) در جلسه حضور داشتند.
۳) خندهی حضّار
۴) سورهی نور، بخشی از آیهی ۳۲؛ (اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خویش بینیاز خواهد کرد...)
۵) سورهی نساء، بخشی از آیهی ۶۴؛ (مگر آنکه به توفیق الهی از او اطاعت کنند...)
۶) پس از اقامهی نماز جماعت مغرب و عشاء و صرف افطار، جلسه ادامه یافت.
۷) سورهی سجده، آیهی ۱۸؛ (آیا کسی که مؤمن است، چون کسی است که نافرمان است؟ یکسان نیستند.)
۸) دادگری
۹) نهجالبلاغه، خطبهی ۲۷
۱۰) سورهی ممتحنه، بخشی از آیهی ۸
۱۱) سورهی توبه، بخشی از آیهی ۱۳
۱۲) خندهی حضّار
۱۳) خندهی حضّار
۱۴) خندهی حضّار
۱۵) فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر / سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر (فرخی سیستانی)
۱۶) سورهی بقره، بخشی از آیهی ۲۵۶؛ (در دین هیچ اجباری نیست...)
۱۷) ۱۳۹۴/۴/۱۳
۱۸) خندهی حضّار
۱۹) خندهی حضّار
۲۰) خندهی حضّار
۲۱) خندهی حضّار
۲۲) سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۱۹؛ (بگو به خشم خود بمیرید...)
۲۳) خندهی حضّار