بیانات مقام معظم رهبری
بیانات در دانشگاه افسرى و تربیت پاسداری امام حسین علیهالسلام
تاریخ: 1393/02/31
بیانات در دانشگاه افسرى و تربیت پاسداری امام حسین علیهالسلام
پس از برگزاری مراسم دانشآموختگی دانشجویان و اهدای سردوشی و رژه
بسماللهالرّحمنالرّحیم
و الحمدللَه و الصلاة علی رسوله و آله الطیبین الطاهرین
تبریک عرض میکنم به شما جوانان عزیز، فارغالتحصیلان و نیز سردوشیبگیران در این کانون علم و معرفت و فرهنگ که بحمدالله از پدیدههای شیرین و مبارک انقلاب اسلامی است. و تشکر میکنم از ترتیبات ابتکاری و زیبایی که در میدان تا این ساعت انجام گرفت.
یقیناً مسئلهی رویشهاینوبهنو در نظام جمهوری اسلامی، یکی از اساسیترین و مهمترین مسائل است. اگر هر انقلابی و هر حرکت و نهضتی در عالم، رویشهای نوین و پیدرپی نداشته باشد، محکوم به زوال و فنا است. جمهوری اسلامی در طول این ۳۵۵ سال توانسته است در هر برههای از خود جلوهای نو و متناسب با نیاز، بُروز بدهد. افرادی نگران ریزشها بودند؛ گفته شد رویشها بر ریزشها غلبه خواهند کرد؛ (۱) و همین شد. آنچه مهم است این است که نگاه نسل نو و همهی کسانی که نیروی جوانی را در خدمت به اهداف و آرمانهای بلند میخواهند، باید به آیندههای روشن و دور باشد - فقط جلوی پای خودمان را نبینیم - آیندهی دور، ایجاد تمدن اسلامی است؛ تمدن نوین، متناسب با نیازها و ظرفیتهای امروز بشریتی که از حوادث گوناگون قرنهای اخیر زخم خورده است، مجروح است، غمگین است و نسلهای جوان آن دچار یأس و نومیدی و افسردگیاند. اسلام میتواند این نسلها را به آفاق جدیدی برساند، دلهای آنها را شاد کند و آنها را آنچنانکه متناسب و شایستهی کرامت انسان است، کرامت ببخشد؛ تمدن نوین اسلامی یعنی این. و شما هستههای مهم و اساسی و اصلی در ایجاد این تمدنید. آینده متعلق به شما است. سازندگان آیندهی کشور و آیندهی این تمدن و در واقع آیندهی جهان، شما جوانهای امروزید. بخشی از مجموعهی روبهرشد رویشها در نظام جمهوری اسلامی در این بخش یعنی در دانشگاه امامحسین تحقق پیدا میکند. در هرجا هستید؛ چه آنهایی که در این دانشگاهند، و چه همهی جوانها در هر نقطهای از کشور که احساس تعهد میکنند، میتوانند نقشآفرین باشند. این دانشگاه جای مهمی است؛ مرکز دانش است، مرکز تحقیق است، مرکز آموزشهای انقلابی است، مرکز آمادهسازیهای فکری و روحی است. شما جوانها قدر بدانید؛ مدیران و مسئولان همهی تلاش خودشان را به کار ببرند برای اینکه از این فرصت حداکثر استفاده را بکنند؛ کمااینکه بحمدالله میکنند.
امروز نظام اسلامی درگیر چالشهایی است. وجود چالش به معنای حرکت به سمت جلو و ابتکارهای روزافزون و نوبهنو است. وجود چالش، انسانهای آگاه و بصیر و شجاع را نگران نمیکند. وجود چالش، انسانهای متعهد را به نگاه به ظرفیتهای موجود و احیاناً معطلمانده وادار میکند. این چالشها براثر این است که در نظام جمهوریاسلامی، توان پیشرفت، توان استحکام، توان اقتدار روزافزون بسیار است. دشمنان ما این را میبینند. من به شما جوانهای عزیز این نکته را بگویم: دنیا در یکی دو قرن اخیر، با بُروز پدیدهی ننگین و شوم استعمار و استکبار بینالمللی، دچار آفتهای بزرگی شد؛ مهمترینِ این آفتها نظام سلطه است. نظام سلطه به معنای آن است که در روی زمین، ملتها به دو گروه تقسیم بشوند: یک گروه سلطهگر، و یک گروه سلطهپذیر. دولتهای استکباری عادت کردهاند که سلطهگری کنند، زور بگویند، در اقتصاد ملتها، در فرهنگ ملتها، در سیاستورزی ملتها، در تربیت ملتها، در سبک زندگی ملتها، از سر استکبار و سلطهطلبی دخالت کنند؛ همهچیزِ دنیا در اختیار آنها باشد. دولتهای غربی و در برههی چند ده سال اخیر در رأس آنها دولت آمریکا، به این پدیدهی نفرتانگیز عادت کردهاند؛ به اینکه زور بگویند، به اینکه اقتصاد دنیا در دست آنها، فرهنگ ملتها در اختیار آنها، و خلاصه اختیار کشورهای دیگر در دست آنها باشد؛ به این عادت کردهاند. وقتی یک ملت و یک کشور، در مقابل این عادت زشت میایستد، آنها برآشفته میشوند. انقلاب اسلامی موجب شد یک کشور بزرگ، یک کشور واقع در منطقهی حساس جغرافیا، یک کشور دارای منابع و معادن سرشار یعنی ایران عزیز، با ملتی مقاوم و شجاع و پراستعداد، در مقابل این رَوَند زشت و نفرتانگیز بِایستد؛ آنچه آنها را خشمگین میکند این است. آنچه استکبار جهانی را آشفته کرده است، این است که یک ملت در یک کشور مهم، با یک سابقهی تاریخی بسیار غنی، با دارا بودن خصوصیات منحصربهفرد، در مقابل این عادت زشت سلطهگری و سلطهپذیری ایستاده است؛ این است که آمریکا را عصبانی میکند؛ این است که جبههی متحدی از مستکبران را در مقابل جمهوری اسلامی قرار میدهد؛ و باز اتفاقاً همین است که دل ملتهای دنیا را به سوی ملت ایران جذب میکند؛ و همین است که اتفاقاً بسیاری از دولتهایی هم که خودشان جرأت نمیکنند در مقابل نظامِ سلطه بِایستند، از اینکه نظام جمهوری اسلامی ایستاده است، لذت میبرند؛ اگرچه این گستاخی و دلیری را ندارند که آن را اظهار کنند؛ این را ما در مبادلات بینالمللی بوضوح میبینیم.
دشمنیِ دشمنان ما بهخاطر این است که نظام جمهوری اسلامی در مقابل نظام سلطه ایستاده است؛ در مقابل عادت بدِ تقسیم دنیا به سلطهگر و سلطهپذیر ایستاده است؛ بقیهی چیزها بهانه است. امروز بهانه، مسئلهی هستهای است؛ یک روز بهانه، حقوق بشر است؛ یک روز بهانه، یک چیز دیگر است. آنها میخواهند نظام جمهوری اسلامی را از ایستادگی در مقابل قلدرها و گردنکلفتها و باجبگیرها و زورگویان عالم منصرف کنند؛ البته این اتفاق نخواهد افتاد. ملت ایران توانایی خود را در میدانهای مختلف اثبات کرده است: ملت ایران اثبات کرده که بدون تکیهی به آمریکا، هم میشود پیشرفت علمی پیدا کرد، هم میشود پیشرفت اجتماعی پیدا کرد، هم میشود نفوذ بینالمللی پیدا کرد، هم میشود عزت سیاسی در دنیای بشریت پیدا کرد. این را جمهوری اسلامی اثبات کرده و آنها از این ناراحتند؛ [اینکه] یک ملت و یک کشور و یک نظام با استغنای از زورگویان و باجبگیران و سرگردنهبگیران بینالمللی، با بیاعتنایی به آنها، حتی با مخالفت و دشمنی آنها بتواند خود را از مشکلات بیرون بکشد، عرض اندام بکند و حضور خود و نفوذ خود را علیرغم آنها و بهکوری چشم آنها، بر آنها تحمیل بکند است که آنها را عصبانی کرده است. عصبانی شدهاند؛ عصبانی بشوند و بهتعبیر شهید عزیزمان مرحوم شهید بهشتی، از عصبانیت بمیرند. ملت ایران راه درست را انتخاب کرده است، راه درست را شناخته است. ما دانستهایم که بدون اتکا به قدرتهای زورگو و باجبگیر میتوانیم پیش برویم، میتوانیم قوی بشویم، میتوانیم میدانهای ناشناخته و ناگشودهی اندیشهی بشری و فکر بشری و دانش بشری را بگشاییم، میتوانیم دل ملتهای دنیا را به خودمان جذب کنیم؛ این را ما شناختهایم، عمل کردهایم و پیش خواهیم رفت؛ و دشمن نمیتواند. اکثریت دنیا هم با نظام جمهوری اسلامی همراهند. حتی ملتهای کشورهایی که خودشان مستکبرند - آنهایی که حقایق را میدانند - ملت ایران را قبول دارند، جمهوری اسلامی را ستایش میکنند، با چشم تکریم نگاه میکنند. امپراتوری خبریِ استکبار میخواهد نگذارد آوازهی ملت ایران به گوشها برسد؛ اما علیرغم آن، امروز بحمدالله چشم و دل و زبان بخش مهمی از دنیا، پر است از نشانههای اعتقاد مردم و اعتماد مردم به ملت ایران و ستایش ملت ایران.
بنده موافق نیستم که تعبیر دروغین (جامعهی جهانی) را در مقابل جمهوری اسلامی - که دشمنان ما به کار میبرند - به کار ببریم؛ کدام جامعهی جهانی؟ کسانی که در مقابل جمهوری اسلامی قرار دارند جامعهی جهانی نیستند، چند دولت مستکبرند که آنها هم عمدتاً زیر نفوذ یک مشت کمپانیدارانِ صهیونیستِ غارتگرِ بدنامِ بددلند؛ این جامعهی جهانی نیست؛ آنهاخودشان را جامعهی جهانی مینامند. جامعهی جهانی ملتها هستند، جامعهی جهانی دولتهای مظلومی هستند که جرأت و دلیریِ اظهار مخالفت را ندارند و اگر فضا پیدا کنند، آنها هم مخالفت خواهند کرد. جامعهی جهانی دانشمندان و اندیشمندان و متفکران و عالمان و خیرخواهان و آزادیخواهانی هستند که در همهی دنیا متفرقند و حقیقت را میفهمند و آن را ستایش میکنند.
جوانان عزیز! آینده مال شما است؛ افقها را شما باید فتح کنید و فتح خواهید کرد؛ خودتان را آماده کنید، خودتان را بسازید. در این دانشگاه سعی کنید علم را، تحقیق را، بصیرت را، آموزشهای رزمی را - تکیه میکنم بر روی آموزشهای رزمی - یکایک افراد [بیاموزند]. بحمدالله استعدادها خیلی خوب است، تواناییها خیلی خوب است، میتوانید کارهای بزرگ را انجام بدهید؛ خودتان را برای انجام کارهای بزرگ در آیندههایی که انشاءالله چندان دور نباشد آماده کنید. به توفیق الهی روح مطهر شهیدان - که امروز در این میدان تجلیای از ارواح مطهر شهیدان مشاهده شد - و روح مطهر امام بزرگوار ما و ارواح طیبهی ائمهی اطهار (علیهم سلامالله) پشتیبان شما خواهند بود و قلب مقدس ولیعصر (ارواحنا فداه) انشاءالله از شما راضی خواهد بود و راضی باشد، و همهی شما انشاءالله مشمول دعای آن بزرگوار باشید.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) از جمله، خطبههای نمازجمعهی تهران (۱۳۸۴/۵/۲۸)
بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى
تاریخ: 1393/03/04
بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى
بسماللهالرّحمنالرّحیم
و الحمدلله و الصلاة علی رسولالله و علی آله الطاهرین
خیلی خوش آمدید برادران و خواهران عزیز. همینطور که فرمودند، (۱) این میعاد سالیانی، برای بنده هم فرصتی است: چهرهی نمایندگان محترم را از نزدیک زیارت میکنیم، و دربارهی فعالیت آنها گزارشی را که غالباً گزارشهای خوب و خرسندکننده است میشنویم، چند جملهای هم عرایضی عرض میکنیم. این برای ما یک فرصت است و خدا را سپاسگزاریم که امسال هم این توفیق را پیدا کردیم. روز شهادت موسیبنجعفر (سلام الله علیه) است، تسلیت عرض میکنم؛ ایام مربوط به بعثت است، تبریک عرض میکنم؛ و روزهای یادآوری حماسهی بزرگ سوم خرداد و فتح خرمشهر و مجاهدتهای جوانهای بااخلاص و فداکار ما است، آن را هم تبریک عرض میکنم.
آنچه مهم است، این است که هر جا هستیم - چه شما، چه این حقیر، چه بقیهی مسئولین - توجه داشته باشیم که آنچه در اختیار ما است امانت است، ادای این امانت هم واجب قطعی و شرعی است. و خدای متعال از ما سؤال خواهد کرد؛ هم دربارهی آنچه کردیم، هم دربارهی آنچه نکردیم؛ باید به این توجه داشته باشیم.
دورهی مسئولیت هم گذرا است. خب، شما از این دورهی چهارسالهی اخیر مجلس نهم، دو سال را گذراندید. همهی حوادث عالم، همینجور سریع میگذرد؛ عمر انسان هم همینجور است. این تمثیل قرآنی خیلی تکاندهنده است: سبزهای که در اول بهار از زمین میرویَد یا از شاخ خشک درخت میشکفد، سبزهی زیبایی است؛ انسان از نگاه کردن به برگ سبز و به سبزهی بهاری لذت میبرد؛ نوپا و تازه است و رو به رشد دارد؛ چیزی نمیگذرد که تابستان فرا میرسد و این سبزه، آنچه را از استعداد در آن گذاشته شده است، نمایان میکند - چه میوه در درخت، چه محصول در زراعت - باز چیز زیادی نمیگذرد که پاییز فرا میرسد؛ وقتی پاییز فرا رسید، همان سبزهی زیبای پرطراوت تبدیل میشود به برگ خشکی و خاشاکی؛ فَاَصبَحَ هَشیمًا تَذروهُ الرِیح؛ (۲) همان چهرهی زیبا و جذاب و طراوتبخش، تبدیل میشود به خاشاکی که بادها آن را از اینطرف به آنطرف میبرند. ما هم همینجور هستیم؛ این نمایش عینی عمر ما است: از یک جا شروع میشود، کودکی است و جوانی است و طراوت است و شادابی است و نشاط است و حوصله است و آرزوهای بزرگ است؛ بعد میرسیم به میانسالی، آنچه از استعدادهایی که در ما وجود داشته است، به قدر همتمان، به قدر تلاشمان، بُروز پیدا میکند؛ بعد سرازیر میشویم به سمت کهنسالی. و گفت:
دیر بماندم در این سرای کهن من
تا کهنم کرد صحبت دی و بهمن(۳)
کهنه میشویم، فرسوده میشویم؛ فَاَصبَحَ هَشیمًا تَذروهُ الرِیح؛ (۴) میشویم مثل همان خاشاک. این عمر است، طبیعت زندگی همین است؛ این را باید فهمید. تا انسان جوان است، این را نمیفهمد، در سنین ما، انسان این را بیشتر حس میکند، بیشتر درک میکند. طول این زندگی جلوی چشم ما است: سبزه و طراوت و شادابی و آمادگی، و بعد بتدریج پختگی، و بعد بتدریج فرسودگی؛ این را انسان جلوی چشمش مشاهده میکند. با این نگاه باید کار کرد. بعد هم در مقابل محاسبهی الهی که (ما یَلفِظُ مِن قَولٍ اِلا لَدَیهِ رَقیبٌ عَتید)، (۵) هر کلمهای که از ما صادر میشود، ثبت میشود، ضبط میشود؛ هر حرکت ما، هر اقدام ما، بلکه هر اندیشهی ما و فکر ما. باید با این توجه کار کنیم؛ شما در کرسیهای مجلس، هیئت رئیسهی محترم - که به آنها هم تبریک عرض میکنیم که مجدداً مورد اعتماد نمایندگان قرار گرفتند -(۶) در جایگاه ریاست و مدیریت، و این حقیر در جای خودم، مسئولین دولتی [هم] همینجور؛ با این روش باید نگاه کرد. امانتی است، این امانت را بایستی ادا کنیم؛ اِنَ اللهَ یَأمُرُکُم اَن تُؤَدُوا الاَمانتِ اِلی اَهلِها. (۷۷) ادای امانت هم به این است که آنچه وظیفهی ما است بشناسیم و در حد وسع - بیش از آن هم از ما نخواستهاند - و توان، برای آن تلاش کنیم و تا جایی که میتوانیم بدویم.
برادران و خواهران عزیز! نکتهای که وجود دارد این است که نظام اسلامی با مبارزه بهوجود آمد، بدون مبارزه این نظام تحققپذیر نبود؛ همهی آرزوهای بزرگ در دنیا همینجور است. حفظ نظام و پایداری نظام هم با مبارزه بهوجود آمد؛ اگر مبارزهی مردم نبود، اگر مبارزهی امام نبود، اگر مبارزهی مسئولان در میدانهای مختلف نبود، این نظام باقی نمیماند و از بین میرفت. همچنانکه میبینید در یک نقاطی از دنیا - که از ما دور هم نیستند - حادثهای پیش میآید، فرصتی پدید میآید، لکن این فرصت را صاحبان فرصت نمیتوانند نگهدارند، آن را از دست میدهند؛ ببینید در شمال آفریقا و در بعضی جاهای دیگر چه خبر است. عیناً این سرنوشت میتوانست برای جمهوری اسلامی پیش بیاید که دری به تخته بخورد و حرکتی بهوجود بیاید و نظامی اسلامی با شعارهای رنگین و براق بهوجود بیاید، بعد هم بعد از اندکی بکلی اوضاع دگرگون بشود و از بین برود. آنچه نگذاشت این اتفاق بیفتد، مبارزه بود؛ مبارزهی صمیمی و جدی و خردمندانه؛ این را ما فراموش نکنیم. دشمنان ما نمیخواهند این را اعتراف بکنند که ملت ایران در راه پیشرفت خود، خردمندانه عمل کرد، اما واقعیت قضیه این است که اگر خردمندانه نبود، نمیشد، نمیماند، پیش نمیرفت، به نتیجه نمیرسید؛ [پس] خردمندانه بود. حرکت ملت ایران، حرکت صمیمی بود، صادقانه بود؛ فَلَما رَأَی اللهُ صِدقَنا اَنزَلَ بِعَدُوِنَا الکَبتَ وَ اَنزَلَ عَلَینَا النَصر؛ (۸۸) این را امیرالمؤمنین فرمود. صدق ملت ایران در میدانهای مختلف نشان داده شد. خب حالا میشود نشست یک گوشهای، از این گوشه آن گوشه عیوبی پیدا کرد، اشکالاتی پیدا کرد، اعتراض کرد؛ خب بله، معلوم است، اما این را تعمیم نباید داد، تعمیم نمیشود داد، آنچه قابل تعمیم است این است: صدق، حرکت، مبارزه. پس نظام با مبارزه بهوجود آمد، با مبارزه هم باقی ماند. من عرض میکنم کار من و شما ادامهی آن مبارزه است، و بدون مبارزه نمیتوانید به آن هدفها دست پیداکنید؛ علت هم معلوم است؛ علت این نیست که نظام جمهوری اسلامی یک نظام جنگطلب است؛ نه، بههیچوجه قضیه این نیست. شما وقتی از یک منطقهای در دریا که در آنجا دزدان دریایی مستقرند، میخواهید با کشتی عبور کنید، باید مجهز باشید؛ طبیعت کار این است. باید بتوانید از خودتان دفاع کنید، انگیزهی دفاع داشته باشید؛ اگر انگیزهی دفاع نداشته باشید، سرنوشت شما معلوم است: لخت میشوید، آواره میشوید، کشتی از دستتان میرود، جان شما هم یا نابود خواهد شد یا با ذلت و اسارت باقی خواهد ماند؛ مسئله در دنیا این است. حالا فرق دزدان دریاییِ امروز دنیا - که دزدان دریا و زمین و هوا و همهجا هستند - با دزدان دریایی شناختهشدهی تاریخ و داستانها و افسانهها و وقایع خارجی، این است که اینها مجهز به علمند. امروز دزدان غارتگر بشر - هم غارت پول، هم غارت منابع، هم غارت حیثیت و عزت، هم غارت اخلاق - مجهزند به دانش؛ این اینها را آبرومند کرده. دانش، هم چهرهی اینها را از آن حالت وحشتانگیز در چشمها خارج کرده، هم ثروتشان را زیاد کرده؛ فقط فرقشان این است. عاقلانه عمل کردند، خودشان را به علم رساندند، اما به اخلاق نه؛ لذا براحتی جنایت میکنند. براحتی به آرمانهای بشری خیانت میکنند، براحتی جنگافروزی میکنند، براحتی سلاح شیمیایی به کار میبرند، سلاح شیمیایی را به بهکاربرندهی آن براحتی تسلیم میکنند، باکی هم ندارند؛ در مقام حرف و استدلال هم این را با زرورق - به نامهای مختلفی - میپوشانند، نمیگذارند کسی بفهمد؛ یعنی جنایت اینها از جنایت دزدان دریاییِ سنتی و موجود در افسانهها و فیلمها بالاتر است؛ برای خاطر اینکه گناه بزرگ را انجام میدهند و این را کار صواب وانمود میکنند. ما با یکچنین دنیایی طرفیم، با یکچنین جبههای طرفیم؛ چارهای نداریم جز اینکه از خودمان دفاع کنیم؛ مبارزه این است. اینهایی که برای تئوریزه کردن سازش و تسلیم و اطاعت در مقابل زورگویان، نظام را متهم میکنند به جنگطلبی یا به تئوریزه کردن جنگ، دارند خیانت میکنند، دروغ میگویند. نه، نظام نظام انسانی است، نظام شرف است، نظام احترام به کرامت بشر است، نظام سلامت است؛ وَ الصُلحُ خَیر. (۹۹) در همهی این صحنهها، چه عرصهی ادارهی کشور، چه عرصهی فعالیتهای گوناگون اقتصادی، علمی، فرهنگی و غیره، چه عرصهی سیاستگذاری، چه عرصهی تقنین، چه عرصهی مذاکرات خارجی و غیره، باید بدانیم ما در حال مبارزهایم؛ در ادامهی مبارزاتی و راهی که به پیدایش نظام و بقای نظام منتهی شد، داریم حرکت میکنیم؛ این را باید بدانیم. این بایستی مثل یک تفکر گستردهای بر تمام فعالیتهای ما حاکم باشد، هر کاری میکنیم، این بایست در ضمن آن ملحوظ باشد. قوای شیاطین عالم برآنند که هر جایی، هر پایگاهی از پایگاههای بشری و تمدن بشری وجود دارد که در خدمت آنها نیست منهدم کنند؛ بنایشان بر این است. میبینید دیگر؛ باید در خدمت آنها بود، باید حرف زور آنها و نعرهی خشن آنها را شنید و تسلیم آن شد، والا معارضه میکنند، مبارزه میکنند، دعوا میکنند. باید در مقابل آنها خود را قوی کرد و ایستاد؛ این اساس کار است. شما در تقنین، دستگاههای دولتی در اجرا، مسئولین گوناگون بخشهای مختلف در حوزههای مسئولیت خودشان، باید به این توجه داشته باشند. این عرض ما است. کار اساسی مجلس ادامهی مبارزاتی است که به پیروزی انقلاب منتهی شد و مبارزاتی که به بقای این انقلاب منتهی شد.
خب، حالا این مبارزه تا کِی طول خواهد کشید؟ مبارزه و جهاد بهیکمعنا تمامنشدنی است - چون شیطان همیشه در دنیا هست - بهیکمعنا با موقعیتهای مختلف، شکل جهاد تغییر پیدا میکند. اگر کشورها و ملتهایی، بتوانند همت کنند و جامعهی بشری را و جامعهی جهانی را از زیر بختک استعمار و استکبار بیرون بکشند، مشکل حل خواهد شد. یعنی عمدهی مشکل بشریت این است. امروز دستگاههای استکباری و در رأس آنها آمریکا، مثل بختک افتادهاند روی جسم بشریت و روی فکر بشریت - مثل جان بشریت - او را احاطه کردهاند، او را میفشرند، او را آشفته میکنند، زندگیاش را پریشان میکنند؛ [اگر] بشریت بتوانند خودشان را از زیر این سایهی سنگین، از زیر این کابوس بیرون بکشند، آنوقت نفس راحتی خواهد کشید. البته کار آسانی نیست، کار دشواری است، مبارزات طولانی و بلندمدت میخواهد. ملت ایران گامهای بلندی را در این راه برداشته است. خودِ نفْسِ تشکیل نظام اسلامی، بلندترین گام بود؛ تشکیل پیاپی مجلس قانونگذاری که مظهر مردمسالاری اسلامی است، بزرگترین کار است؛ خودِ نفْسِ نشستن شما در این جایگاه، نفْسِ حضور شما بهعنوان نمایندهی مردم و مظهر مردمسالاری دینی یک مبارزه است؛ این را باید قدر دانست و پیش برد.
ما اولِ امسال عرض کردیم (مدیریت جهادی)؛ این مدیریت جهادی مخصوص دولت نیست، شامل مجلس هم هست؛ طبعاً در حوزهی کار مسئولیت خود مجلس، یعنی تقنین و نظارت که عمدهترین مسئولیتهای مجلس است. این مسئولیتها اگر بهطور جدی، بهدور از انگیزههای شخصی، بهدور از هرچیزی جز انگیزهی خدمت به مصالح کشور انجام بگیرد، بزرگترین کار جهادی است؛ کار جهادی یعنی این؛ انگیزههای گوناگون را نباید دخالت داد، اولویتها را باید نگاه کرد. من بر روی اقتصاد مقاومتی تکیه میکنم. اولِ سال هم عرض کردم، به شما هم حالا توصیه خواهم کرد، در برنامهی ششم که در پیش است، روی اقتصاد و روی فرهنگ و روی علم باید تکیه کنید. اقتصاد مقاومتی قدم بلندی است که در این زمینهها میتوان برداشت و دستگاههای دولتی و دستگاههای مدیریت کشور - چه در مجلس، چه در دولت، چه بخشهای گوناگون - وظایفی در این زمینه دارند. علاج مشکلات کشور، اقتصاد مقاومتی است. علاج مشکلات کشور را - چه مشکلات اقتصادی، چه مشکلات سیاسی - بیرون از این مرزها نمیشود پیدا کرد. کار بکنند؛ هرکس هر تلاشی بلد است، انجام بدهد؛ ما هم موافقیم، بارها هم گفتهایم، از همهی کسانی که در بخشهای مختلف - خارجی، داخلی - ابتکار دارند و حرکت دارند و تحرک دارند، ما دفاع میکنیم - دفاع صمیمانه و واقعی، نه دفاع صوری - اما معتقدیم آنچیزی که علاج مشکلات کشور است، در درون کشور است، در درون وجود من و شما است. ما هستیم که میتوانیم اقدام بکنیم؛ بلد باشیم که چهکار بکنیم و بفهمیم که راه درست کدام است و با جرأت و دلیری آن کار را انجام بدهیم؛ آنوقت مشکلات کشور بلاشک حل خواهد شد. یک گام بزرگ و بلند، همین اقتصاد مقاومتی است. البته از روزی که این سیاستهای اقتصاد مقاومتی اعلام شده است و ذکر آن مکرر گفته شده است، (۱۰۰) مسئولین مختلف - دولتیها، مجلس محترم، دستگاههای مختلف، مسئولان گوناگون - در مقام حمایت و ستایش از این سیاستهای اقتصاد مقاومتی برآمدهاند و مکرر گفته شده، لکن تجربهی بنده به من میگوید که ستایش کافی نیست؛ تعریف کردن کافی نیست؛ حرکت لازم است. بله، افرادی میآیند، مینشینند، در منبرهای عمومی یا در جلسات خصوصی از مزایای این اقتصاد مقاومتی مطالبی را بیان میکنند و غالباً هم درست است، اما خب باید اقدام کرد، عمل کرد. آنچه در مجلس محترم انجام گرفته است - که من هم قبلاً گزارش آن را داشتم، امروز هم رئیس محترم مجلس بیان کردند -(۱۱) مشکور است؛ دولتیها هم فعالیتهایی کردند، منتها باید قدمبهقدم دنبال بشود؛ هم در زمینهی تقنین، هم در زمینهی نظارت. در زمینهی تقنین، فراهم آوردن قوانین مناسب یا حذف کردن قوانین مزاحم - که اهمیت این کار دوم از کار اول کمتر نیست؛ بعضی از قوانین حقیقتاً مزاحمند یا معارضند - حذف قوانین معارض و تصویب قوانینی که به بخشهای گوناگون اقتصاد مقاومتی کمک کند، یکی از کارهای مهم است. در زمینهی نظارت هم نظارت برعملکرد دولت که مجری این حرکت بزرگ و وارد در این میدان است، به عهدهی مجلس است. البته در مورد تقنین، دولت محترم باید لوایح مناسب را بیاورد؛ مجلس نمیتواند صرفاً به طرحها متکی باشد؛ باید لایحه بیاورند. این را هم من عرض بکنم و تأکید کنم که هیچ جای دیگری هم نمیتواند به جای مجلس در زمینهی تصویب قوانین، در مسائل مربوط به اقتصاد مقاومتی و امثال آن دخالت بکند؛ مجلس است که بایستی قانون را تصویب کند - تشخیص بدهد، و آنچه لازم است تصویب کند - یا قانونی را حذف کند و از دُور خارج کند.
یک کار دیگری که در وظایف نظارتی مجلس مهم است، مسئلهی مبارزهی حقیقی با فساد است؛ حقیقتاً مبارزهی با فساد [مهم است]. نگذاریم کانونهای چرکین شکل بگیرند که علاج آنها مشکل باشد. اگر نظارت درستی باشد، گاهی اوقات در قدمهای اول میشود جلوی یک حرکت خطا و گناهآلود را گرفت؛ اگر ما در قدمهای اول جلوی آن را نگرفتیم و این بیماری پیشرفته شد و این زخمْ ناسور(۱۲) شد، آنوقت علاج آن مشکل میشود، سخت میشود؛ اگر به علاج هم برسد - که بیم این هست که بهخاطر همین عواقب به علاج نرسد - با سختی و با دشواری و با تحمل خسارتها خواهد رسید؛ از اول جلوی آن را باید گرفت. خوشبختانه در زمینههای سیاسی و اقتصادی در نظام، این تجربه را هم ما داریم.
اما در مورد برنامهی ششم که در واقع باید آماده بود برای اینکه این برنامهی ششم تهیه بشود، فراهم بشود و بیاید. برنامهی ششم یعنی سیاستهای پنج سال کشور تدوین خواهد شد؛ شما نقشهی راه عملی برای پنج سال کشور را در این برنامهی ششم انشاءالله تدوین خواهید کرد. سه نقطهی اصلی - البته برنامه باید جامع باشد - وجود دارد: یکی اقتصاد است که تکیه روی اقتصاد مقاومتی در آن برنامه باید تجلی پیدا کند. یکی مسئلهی فرهنگ است؛ هر جا میگوییم فرهنگ، مقصود ما از فرهنگ، یعنی فرهنگ انقلابی، فرهنگ اسلامی، یعنی ایجاد حرکت فرهنگی بر مبنای اسلام و بر مبنای ارزشهای اسلامی و حرکت دادن جامعه به معنای حرکت فرهنگی به سمت اهداف اسلامی، تقویت فرهنگ اسلامی و باور اسلامی و آداب اسلامی و اخلاق اسلامی و سنتهای اسلامی؛ فرهنگ این است. اینجور نیست که به هر شکلی ابزارهای فرهنگی در کشور بهوجود آمد، ما خوشحال بشویم که بله، فرهنگ پیشرفت کرده؛ نه، پیشرفت فرهنگ و تکیهی روی فرهنگ به معنای فرهنگ انقلابی است، فرهنگ اسلامی است، فرهنگ دینی است، تقویت ارزشهای انقلابی و اسلامی است؛ این مراد ما است و این آن چیزی است که مورد انتظار از من و شما - به عنوان سربازان این انقلاب - است که باید سینهمان را سپر کنیم و برای انقلاب کار کنیم. و سوم علم؛ حرکت علمی در کشور خوب آغاز شده است؛ بحمدالله در این سالها، در این ده دوازده سال حرکت خوبی در کشور بهوجود آمده؛ این حرکت مطلقاً نباید کُند بشود، بلکه باید سرعت و شتاب بگیرد. خیلی از افتخارات ملی و بخش مهمی از عزت ملی و بخش قابل توجهی از ثروت ملی به برکت علم بهدست میآید؛ مسئلهی علم و تحقیق و پیشرفت در بخشهای گوناگون علمی و کشف سرزمینهای ناشناختهی دانش، برای کشور خیلی مهم است؛ این هم انشاءالله باید در برنامه مورد توجه قرار بگیرد.
یک مسئله هم مسئلهی جمعیت است که حالا سیاستهای جمعیت ابلاغ شد؛ (۱۳) خوشبختانه مسئولین هم تجاوب کردند(۱۴۴) به این سیاستهای جمعیت. شنیدم در مجلس هم طرحی در مورد افزایش باروری و پیشگیری از کاهش جمعیت وجود دارد؛ این بسیار مهم است. هیچ منافاتی ندارد که ما مراعات بهداشت و سلامت مادران و فرزندان و نوزادان را بکنیم - که خیلی مهم است - در عین حال مراقب باشیم اشتباهی را که قبلاً کردیم، ادامه ندهیم، دنبال نکنیم؛ مسئلهی کاهش جمعیت مسئلهی بسیار مهمی است. برای آن دشمنانی که در اوائل صحبت اشاره کردم، بهترین چیز این است که ایران یک کشوری باشد با بیست سی میلیون جمعیت که نصف این جمعیت هم کهنسال و میانسال و ازکارافتاده باشند؛ این برایشان بهترین چیز است؛ [اگر] برای این برنامهریزی بتوانند بکنند، حتماً میکنند، پول بتوانند خرج کنند، حتماً خرج میکنند؛ ما باید حرکتمان در مقابل این حرکت، حرکت صحیح و منطقی و خردمندانه و عالمانه باشد که خب خوشبختانه شنیدم در مجلس دوستان دنبال این قضیه هستید و امیدواریم که خداوند به شما کمک کند.
ما بالاخره عرایضمان با برادران و خواهران مؤمن، بااخلاص و صمیمی مثل شما تمامشدنی نیست؛ حرف خیلی داریم برای گفتن، کمااینکه شماها هم با ما خیلی حرف دارید برای گفتن که متأسفانه مجال آن پیش نمیآید. امیدواریم انشاءالله خداوند متعال به شماها توفیق بدهد، کمکتان کند و بتوانید آنچنانکه مایهی رضای الهی است و مایهی خرسندی خود شما در پایان این مسئولیت و نیز در پایان این زندگی است، به کارتان ادامه بدهید.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) رئیس مجلس شورای اسلامی
۲) سورهی کهف، بخشی از آیهی ۴۵
۳) کلیات ناصرخسرو، قصیدهی ۱۸۴
۴) سورهی کهف بخشی از آیهی ۴۵
۵) سورهی ق، آیهی ۱۸
۶) انتخابات هیئت رئیسهی مجلس شورای اسلامی در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۴ برگزار شد.
۷) سورهی نساء، بخشی از آیهی۵۸
۸) نهج البلاغه، خطبهی ۵۶
۹) سورهی نساء، بخشی از آیهی ۱۲۸
۱۰) ابلاغ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی (۱۳۹۲/۱۱/۲۹)
۱۱) در گزارش رئیس مجلس عنوان شد: (پس از ابلاغ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی، دبیرخانهای در مرکز پژوهشهای مجلس ایجاد شد تا با همکاری انجمنهای علمی کشور، کمیسیونهای تخصصی مجلس، معاونین قوانین و نظارت رئیس مجلس، و با اشراف نایب رئیس مجلس و هماهنگی با دولت، این سیاستها را محقق سازد.)
۱۲) سخت یا غیرقابل علاج
۱۳) ابلاغ سیاستهای کلی جمعیت (۱۳۹۳/۲/۳۰)
۱۴) جواب دادند
بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان سراسر کشور
تاریخ: 1393/02/17
بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان سراسر کشور
بسماللهالرّحمنالرّحیم
خیلی خوش آمدید و با حضور گرم و صمیمی خودتان - معلمین عزیز، مدیران آموزش و پرورش - فضای کار و زندگی ما را معطّر کردید.
اوّلاً ماه رجب است، فرصت بندگی است. همهی عرض و طول زندگی ما میتواند زمینهای باشد برای بندگی درست، که سعادت واقعی هم در همین است. بعضی از مناسبتها، فرصتهای ما را افزایش میدهند، که از جمله ماه مبارک رجب است. خودمان را آماده کنیم، برای هم دعا کنیم که خداوند توفیق بدهد در این ماه و ماه شعبان و ماه مبارک رمضان خودمان را بسازیم، یک قدم پیش برویم، بالا برویم.
یاد چند شهید عالیمقام هم از جمله فرصتهای این دیدار و این روز است. در صدر، شهید عزیزمان مرحوم شهید آیتالله مطهّری [است] که متفکّر بزرگ ما و معلم ما و مجاهدِ در راه فکر و عقیدهی اسلامی بود و این سعادت را پیدا کرد که با شهادت خود، قبولی این مجاهدت طولانیمدّت را از خدای متعال دریافت بکند؛ خوشا به حال او! همچنین شهید رجایی و شهید باهنر که عمرشان را عمدتاً در آموزش و پرورش گذراندند. دو انسان مجاهد و پارسا و خالص، در خدمت آموزشوپرورش کشور که ما از نزدیک شاهد تلاش این دو عزیز در این زمینهها، در طول سالهای متمادی و در مدّت کوتاه پس از انقلاب بودیم.
جلسهی ما با معلمان در هر سال، یک هدف اصلی دارد و چند هدف پیرامونی؛ هدف اصلی تکریم نمادین از معلم است. ما میخواهیم با این دیدار ارادت خودمان را به مقام معلم ابراز کنیم؛ این حرکت نمادین کار لازمی است، باید تکریم معلم و حرفهی تعلیم در جامعهی ما همگانی بشود، همه افتخار کنند به معلم بودن، همه افتخار کنند به اینکه به معلم سلام میکنند، احترام میکنند. مقام معلم هرچه بالا برود، مقام تعلیم و تربیت در جامعه بالا رفته است. نگاه کوتهبینانه به معلم برای جامعه یک خسارت است، این را باید مانع شد؛ نگاه به معلم باید نگاه تکریمآمیز باشد. بسیاری از مشاغل گوناگون در کشور با زرقوبرق، با جلوهگریهای گوناگون وجود دارند که جایگاه همهی اینها از شأن تعلیم و حرفهی تعلیم بسیار پایینتر است؛ این را باید همهی ما بفهمیم و درک کنیم. وقتی از قول پیغمبر اکرم نقل میشود که فرمود: اِنَّما بُعِثتُ مُعَلِّماً، (۱) این بالاترین افتخار است که پیغمبر خود را معلم میداند. سطح تعلیم و محتوای تعلیم، طبعاً یک سطح متفاوتی است، امّا در رتبهی عالی و در رتبههای امثال ماها، حقیقت تعلیم یک چیز است؛ این مایهی افتخار است. این، مطلب ما است. ما میخواهیم با این دیدار نشان بدهیم که برای معلم احترام قائلیم، تکریم قائلیم، زیر بار منّت معلمیم؛ هم برای خودمان، هم برای فرزندانمان و عزیزانمان و کسانی که آیندهی آنها برای ما مهم است. همهی مردم در این جهت شریکند؛ همه زیر بار منّت معلمانیم. مطلب اصلی ما این است.
و امّا چند مطلب پیرامونی هم وجود دارد: یک مطلب خطاب به خود معلمان است. یک مطلب هم خطاب به مدیران و مسئولان دستگاه عریض و طویل آموزش و پرورش است. آنچه مربوط به معلمان است، این است که معلم عزیز بداند شغل او فقط تعلیم نیست؛ یا به تعبیری فقط تعلیمِ مطالب کتاب و دانشِ در دست اجرا نیست. معلم، هم باید علم بدهد، هم باید روش تفکّر و کار تفکّر را بیاموزد، هم رفتار و اخلاقآموزی در کار او باشد. اگر تعلیم را یک معنای وسیعی بگیریم، این سه عرصه را شامل میشود:
یاد دادن دانش؛ محتوای کتابها و محتوای علوم و مانند اینها که باید بچّههای ما - مردان و زنان آیندهی کشور ما - اینها را یاد بگیرند. این، یک کار است.
کار دوّم که از این مهمتر است، یاد دادن تفکّر است. کودک ما فرابگیرد که فکر کند - فکر صحیح، فکر منطقی - و برای فکر کردن درست راهنمایی بشود؛ سطحینگری، سطحیآموزی در مسائل زندگی یک جامعه را زمینگیر میکند، در بلندمدّت بدبخت میکند؛ باید فکر کردن را در جامعه نهادینه کرد. لذا شما ببینید که ما مثلاً از شهید مطهّری که نام میآوریم، فقط به علم شهید مطهّری اهمّیّت نمیدهیم، به تفکّر شهید مطهّری اهمّیّت میدهیم. اگر کسی دارای تفکّر بود، این روحیّه موجب میشود که او بتواند مسائل مهمّ علم را هم کشف کند. اگر جوان ما، عالم ما، دانشمند ما متفکّر بار آمده باشد، از آن ذخیرهی دانشی که در اختیار او است، دهها و صدها مسئلهی جدید مطرح میکند و پاسخ میگیرد. پس استفادهی از علم با تفکّر ممکن است.
سوّم، رفتار و اخلاق؛ آموزش رفتاری، آموزش اخلاقی و همین که در بیانات وزیر(۲) محترم بود: سبک زندگی، نوع رفتار. ما ملّتی هستیم با آرمانهای بلند، با حرفهای بزرگ، با قلّههای ترسیمشدهای - که حالا اگر مجال شد، چند جملهای در این زمینه بعداً عرض خواهم کرد - که میخواهیم خودمان را به این قلّهها برسانیم. این احتیاج دارد به انسانهای صبور، عاقل، متدیّن، اهل ابتکار، اهل اقدام، دور از تنبلی، مهربان، عطوف، دارای حلم، دارای شجاعت، با رفتارهای مؤدبّانه، پرهیزگار و انسانهایی که درد دیگران، درد آنها محسوب بشود. بافت انسان و قالب و تراش یک انسان مطلوبِ اسلام چیزی است که با تربیت حاصل میشود. همهی انسانها هم قابل تربیتند. بعضی ممکن است دیرپذیرتر باشند، بعضی زودپذیرتر؛ بعضی تربیت در آنها ماندگارتر باشد، بعضی کم دوامتر؛ امّا همهی انسانها در معرض تغییر و تبدیلی هستند که با تربیت حاصل میشود؛ این در درجهی اول بهعهدهی چند عنصر اصلی است که یکی از عناصر اصلی معلم است. البتّه پدر، مادر، رفیق و مانند اینها هم مؤثّرند، لکن تأثیر معلم یک تأثیر عمیقتر و ماندگارتری است؛ این کاری است که معلم باید بر عهده بگیرد.
پس بنابراین معلم دانش میآموزد، تفکّر میآموزد، اخلاق و رفتار هم میآموزد؛ آموختن رفتار و اخلاق از قبیل آموختن دانش نیست که فقط انسان از روی کتاب بخواند؛ درس اخلاق را با کتاب نمیشود منتقل کرد، بیش از کتاب و بیش از زبان، رفتار مؤثّر است؛ یعنی شما در داخل اتاق درس و میان دانشآموزان، با رفتار خودتان به آنها درس میدهید. البتّه با زبان هم باید گفت، باید نصیحت کرد، امّا رفتار تأثیر عمیقتری دارد، تأثیر همهگیرتری دارد. صادقانه بودن سخن را رفتار انسان روشن میکند؛ این عرض ما به معلمین [است]. این بچّهها امانتند در دست جامعهی معلم؛ بایستی به معنا توجّه کرد. اگر انشاءالله معلمین ما در این صدد برآیند که کودکان را، نوجوانان را با این شیوه - یعنی با نگاه کردن به این سه عنصر - بالا بیاورند و پیش ببرند، تصوّر بنده این است که در آیندهی جامعه، تأثیرات زیادی خواهد داشت. البتّه پس از انقلاب، کارهای خوبی در این زمینه شده است؛ یعنی واقعاً جامعهی معلمین با تعهّدی که داشتهاند، با حضور در فضای انقلابی - چه در سالهای دفاع مقدّس، چه بعد از آن - تأثیرات زیادی گذاشتهاند. گاهی من بعضی از این کتابهایی که دربارهی معلمین است میخوانم؛ تأثیر معلمی که در جبهههای دفاع مقدّس حضور پیدا کرده است و شهید شده است بر روی فکر دانشآموزانش، تأثیر شگرفی است که انسان این را مشاهده میکند.
یک نکته در مورد آموزش و پرورش و مدیریّتها، مسئلهی سند تحوّل است. سند تحوّل - که بحمدالله در این سالهای اخیر تنظیم شد و تثبیت شد - یک چیزِ دفعیّالوجود نبود؛ این از اوایل انقلاب، جزو آرزوها بود. چون نظام آموزش و پرورش در کشور ما، از تقلید از نظامهای آموزش و پرورش غربی پدید آمده بود، با همان شکل، با همان محتوا، تقریباً با همان ترتیب؛ یک تحوّل اساسی لازم بود در فضای آموزش و پرورش؛ چه از لحاظ قالب، چه از لحاظ محتوا. خب، این فکر در خیلیها بود در طول سالها؛ بتدریج پخته شد، به سند تحوّل انجامید. عرض نمیکنیم که این سند تحوّل حدّ اعلای خواستهها است؛ نه، برای هر چیزی یک حدّ بالاتری هم متصوّر است - ممکن است انشاءالله شما عمل کنید، پیش بروید، تجربه بیاموزید، بعد از گذشت زمانی چیزی بر آنچه امروز موجودیِ شما است بیفزایید - لکن فعلاً این سند تحوّل در اختیار ما است؛ این را باید جدّی گرفت. عرض من و توصیهی من به مسئولین محترم و مدیران محترم این است که سند تحوّل را جدّی بگیریم؛ فراتر از اظهارات رسمی؛ در عمل.
خب، اگر بخواهیم این سند تحوّل تحقّق پیدا کند - همچنان که اشاره کردند به عرایض قبلی ما - نقشهی راه لازم است، یک برنامه لازم است. اگر تفکّرات ما، کلّیّاتی که مورد نظر مسئولان و دلسوزان است، به شکل یک برنامهی عملیّاتی در نیاید، در عالم ذهنیّات خواهد ماند و خواهد پوسید؛ برنامهی عملیّاتی لازم دارد. این برنامهی عملیّاتی را با نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی - که خب، یک مرکز عظیم فرهنگی و مرجع تصمیمگیری است و مسئولین در آنجا حضور دارند - تهیّه کنید، تدوین کنید و قدمبهقدم اجرا کنید؛ احساس کنید که این قدم برداشته شد، [بعد] برویم سراغ قدم بعدی. بعضی کارها [هم] همزمان و در عرض یکدیگر باید انجام بگیرد.
یک مسئله در دستگاه مدیریّتی آموزش و پرورش، مسئلهی نیروها است. همینطور که اشاره کردند، (۳) آموزش و پرورش بزرگترین مجموعهی حکومتی در نظام جمهوری اسلامی است. بیش از یک میلیون [نفر] موظّفینِ در این تشکیلات عظیمند که با بیش از دوازده میلیون مستقیم، و با بیش از دهها میلیون - یعنی با خانوادهها - غیر مستقیم، سروکار دارند. اینچنین شبکهی عظیمی، خیلی مهم است. نیروهایی که باید در این شبکهی عظیم بهکار گرفته بشوند، باید خصوصیّاتی داشته باشند. یکی از این خصوصیّات این است که پرانگیزه باشند، بانشاط باشند؛ از نیروهای خسته، فرسوده، بیابتکار - کسانی که هرچه بلد بودند، به کار زدند، دیگر هیچ کاری بلد نیستند - نباید بهعنوان عناصر اولویّتدار استفاده کرد. اولویّت با نیروهای جوان، بانشاط، پرانگیزه، متدیّن، انقلابی و کسانی است که مسئلهی آنها در آموزش و پرورش، همان مسئلهی اصلی آموزش و پرورش باشد؛ یعنی تربیت انسانها؛ از اینها باید استفاده کرد؛ این یک مسئله است. بنابراین در مدیریّتهای کلان و سطح بالای آموزش و پرورش،اولین مسئله به نظر من این است که نگاه کنند، ببینند از چه نیروهایی استفاده میکنند؛ از نیروهای مؤمن، انقلابی، بانشاط، علاقهمند، عاشق کار خود، و آمادهی ورود در میدانهای دشوار در محدودهی اهداف آموزش و پرورش؛ این مهمترین کار است.
مسئلهی دوّم، پشتیبانیها است. همهی دستگاهها در دولت، وظیفهی پشتیبانی آموزش و پرورش را دارند؛ چه دستگاههایی که به برنامهوبودجه میپردازند، و چه دستگاههایی که آنها را در مجلس شورای اسلامی تأیید میکنند و تصویب میکنند، باید نگاه همهی آنها به آموزشوپرورش یک چنین نگاهی باشد. تصوّر نکنند که اینجا جایی است که فقط هزینهبر است - گاهی نگاه، اینجوری است؛ میگویند دستگاه هزینهبر - نه، اینجا دستگاهی است که هرچه شما هزینه کنید، بهطور مضاعف دستاورد خواهید داشت؛ اینجا جایی است که ثروتسازان آینده، علمسازان آینده، تمدّنسازان آینده، مدیران آینده، از اینجا بهوجود خواهند آمد و خلق خواهند شد. اینجور نیست که ما خیال کنیم آموزشوپرورش فقط برای ما هزینه دارد؛ نخیر، دستاوردهایی بزرگتر از دستاوردهای آموزشوپرورش وجود ندارد. هرچه شما در سرتاسر کشور از جلوههای پیشرفت و دستاورد و ابتکار میبینید، ریشهی آن اینجا است؛ اینجا را درست کنید تا همهجا درست بشود. بنابراین پول خرج کردن برای آموزشوپرورش و توسعهی منابع مالی آموزشوپرورش، یکی از کارهای اساسی است که امیدواریم مسئولین دولتی به این نکته توجّه کنند.
یک مسئلهی دیگر این است که مدیرانی که انتخاب میکنیم - همینطور که اشاره کردم در اواسط عرایض - مدیرانی باشند که اهتمامشان به آن مسئلهی اصلی آموزشوپرورش باشد. داشتن نگاههای جریانی و سیاسی و حزبی و جناحی و این چیزها، برای آموزشوپرورش سَم است. ما در طول این سالهای متمادی دورانی را دیدیم که به این چیزها اهتمام بیشتری شد، و آموزش و پرورش خسارت یافت. مراقب باشید! جوری با مسائل گوناگون آموزش و پرورش برخورد بشود که مسئلهی مدیر هر بخش از این دستگاه عظیم و عریضوطویل، مسئلهی (آموزش) و (پرورش) باشد؛ تربیت انسان باشد، تربیت نیروی انقلاب باشد. برادران، خواهران، عزیزان! من همینجا عرض بکنم: اینکه ما تکیه میکنیم بر روی نیروهای انقلابی و نیروهای متدیّن، بهخاطر این است که ما راه طولانی در پیش داریم؛ این ملّت راه طولانی در پیش دارد. هدفی که ما برای جمهوری اسلامی، بر اساس آموختههای عمومی انقلاب در نظر گرفتیم - (ما) که عرض میکنم، مراد این حقیر نیست؛ مراد، ملّت ایران و مسئولان انقلاب است؛ صاحبان انقلاب - آن هدف، هدف خیلی والایی است. هدف، ایجاد یک جامعهی نمونه است. شما میخواهید در محدودهی ایران عزیز - که از لحاظ جغرافیایی در یک نقطهی بسیار حسّاسی از دنیا هم واقع شده است - یک جامعهای بسازید که به برکت اسلام و زیر پرچم قرآن، الگو باشد؛ هم الگو از لحاظ مادّی و پیشرفتهای مادّی، هم در عین حال الگو از لحاظ معنویّت و از لحاظ اخلاق. غربیها در زمینهی مادّی یک جَستی زدند، در یک دورانی جهشی کردند؛ امّا این جهش جدا و مباین و معارض با حرکت اخلاقی بود؛ یک جهش صددرصد مادّی بود. اول کسی نفهمید چه اتّفاقی افتاد، امّا حالا دارند میفهمند، دارند خسارتهای غیرقابل جبران آن را یواش یواش احساس میکنند. کسی خیال نکند یک تمدّن مادّی محض و دور از معنویّت خواهد توانست آب خوش از گلوی مردم خود فرو ببرد؛ نخیر، پدرشان در میآید؛ همین حالا دارد پدرشان در میآید. نه بهخاطر این تظاهرات در خیابانهای اروپا و مانند اینها؛ نه، گرفتاری برای غرب عمیقتر از این حرفها است. آنچه برای بشر در درجهی اول لازم است، امنیّت روحی است، امنیّت اخلاقی است، امنیّت وجدانی است، رضایت وجدان است؛ در محیطهای غربی این نیست و بدتر از این خواهد شد. اگر با حرفهای این نویسندگان و منتقدان و متفکّرانشان آشنا باشید، میبینید مدتّها است، چندین سال است که صدایشان در آمده است؛ گوشههای فاسدشده و رو به افزایش فساد در جامعهشان را دارند نشان میدهند؛ زندگی مادّی اینجوری است. بله، از لحاظ علم و پیشرفتهای فنّاوری و این چیزها پیش رفتهاند، کارهای بزرگی انجام دادهاند؛ امّا آنطرف قضیّه، زمین ماند و همین زمینشان میزند. آن جامعهای مورد نظر اسلام است که از لحاظ مادّی، یعنی از لحاظ ثروت، از لحاظ علم، از لحاظ سطح زندگی، در سطح بالایی باشد؛ از لحاظ اخلاق و معنویّت هم در آن سطح و یا بالاتر از آن سطح باشد. این میشود جامعهی اسلامی؛ شما میخواهید این را درست کنید؛ این راه خیلی طولانی در پیش دارد. و این شدنی است، کسی نگوید نمیشود؛ چرا، خیلیچیزها را خیال میکردند نمیشود، شد.
یک ملّت وقتی همّت بکند، کارهای بزرگ انجام میدهد، کارهای تاریخی انجام میدهد. جوامع ما نشان دادند که میتوانند بزرگ باشند، میتوانند شکوفا باشند، میتوانند بالنده باشند و ثمربخش باشند. بشر یک موجود تمامنشدنی است، احصا نشدنی است. اینهمه علم پیشرفت کرده است، هنوز بخشهای عمدهای از مغز بشر، ناشناخته است؛ اینرا دانشمندانِ مربوط به این کار میگویند. این وجود جسمانی بشر ناشناخته است، چه برسد به وجود معنوی و روحانی و باطنی انسان. تواناییهای انسان خیلی زیاد است، ما خیلی کارها میتوانیم بکنیم، انسان میتواند خیلی رشد مادّی و معنوی توأمان بکند. خب، ما میخواهیم به این اهداف برسیم؛ این اهداف، انسان لازم دارد؛ بیش از همهچیز، آدم لازم است. از جادّه مهمتر، راهروندهی در آن راه و جادّه است؛ اگر چنانچه رونده وجود نداشته باشد، جادّهی آسفالته هم به درد نمیخورد. اگر روندهی با همّت وجود داشته باشد، نبود جادّهی آسفالته هم ضرر نمیزند. میبینید این کوهنوردها تا کجا میروند؛ جادّه که نیست، امّا پا هست و همّت هست. میتوان پیش رفت، میتوان بالا رفت، میتوان استعدادهای ناشناخته را همچنان شناخت و مورد بهرهبرداری قرار داد. میتوان گرهها را پیدرپی گشود. همهی اینها آدم لازم دارد. این آدم در آموزش پرورش باید پایهگذاری بشود، البتّه دانشگاهها هم مهم است، محیط جامعه هم مهم است، صدا و سیما هم مهم است، امّا هیچکدام به اهمّیّت آن پایهی ابتدایی، پایهی دبستان، نیست. معلمان و مدیران این دستگاه عظیم، یکچنین مسئولیّتی دارند؛ بنابراین ما تأکید میکنیم، تکیه میکنیم که باید متدیّن باشند، باید انقلابی باشند. با این روحیّهی تدیّن و انقلابیگری است که میشود این راه را پیش رفت؛ سنگلاخ هم باشد، میشود پیش رفت، مانع هم باشد، از روی آن مانع میشود پرید؛ به شرط اینکه روحیّهی انقلابی و تدیّن و پایبندی به تعهّد دینی و انقلابی وجود داشته باشد. این هم یک نکته.
یک مسئله مسئلهی متون درسی و کتابهای درسی است؛ خیلی باید مراقبت کرد از کتابهای درسی؛ هم بایستی اتقان داشته باشد - حرف سست در این کتابها مضر است؛ نه اینکه مفید نیست، زیانبار است - [هم] حرفهای انحرافی، چه انحراف سیاسی، چه انحراف دینی، [چه] انحراف از واقعیّتها، در این کتابها مضر است. کسانی که مسئولیّت این کار را دارند، باید در نهایت امانت و در نهایت دقّت مشغول این کار باشند.
یک مسئله هم مسئلهی دانشگاه فرهنگیان است که من حالا در راه به وزیر محترم هم این را گفتم؛ این دانشگاه فرهنگیان - یا به تعبیر قدیمی، دانشگاه تربیتمعلم - دانشگاه است، لکن با دانشگاههای معمولی فرق دارد. علاوهی بر امتیازاتی که دانشگاههای دیگر دارند، امتیاز (تولید معلم) مخصوص این دانشگاه است؛ این شرایطی دارد؛ به این دانشگاه خیلی باید اهمّیّت داد.
و یک مسئله هم مسئلهی پرورش و معاونت پرورشی است. کوتاهیهایی شد، بیتوجّهی شد؛ این معاونت در یک دورهای تعطیل شد، باز آوردند، باز بردند. معاونت پرورشی - مجموعهای که همّت آن عبارت باشد از پرداختن به مسئلهی پرورش، که همان جنبههای فکری و معنوی و انقلابی و رفتاری و اخلاقی است - مهم است؛ هم در سطح وزارت، هم در سطوح پایینتر.
امیدواریم خداوند متعال همهی شماها را مشمول لطف و رحمتش قرار بدهد؛ انشاءالله روح مطهّر امام عزیزمان که این راه را او در مقابل ما باز کرد، از شماها شاد باشد؛ ارواح طیّبهی شهدای عزیز، بخصوص شهدای معلم و شهدای دانشجو انشاءالله مشمول الطاف الهی باشند.
و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۱) شرح اصول کافی، ج ۲، ص ۹۵
۲) آقای علیاصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش، در دیدار حضور داشتند.
۳) وزیر آموزش و پرورش
ت در دیدار اعضای ستاد مرکزی اعتکاف و اعضای سوّمین جشنوارهی سراسری علمی فرهنگی اعتکاف
تاریخ: 1393/02/15
بیانات در دیدار اعضای ستاد مرکزی اعتکاف و اعضای سوّمین جشنوارهی سراسری علمی فرهنگی اعتکاف
بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)
نهادهایی که در جمهوری اسلامی پدید آمد و نهالهایی که سر کشید در زمینهی اجتماعی و فرهنگی و دینی، یکی دو تا نیست و بحمدالله نظام جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی نشان داد که در زمینههای گوناگون، قدرت تولید دارد، قدرت سازندگی دارد. همین نهادسازی یکی از مظاهر قدرت تولید است؛ یکی از همین نهادها مسئلهی اعتکاف است که شما آقایان بحمدالله متصدّی و مباشر آن هستید.
اعتکاف در واقع [یعنی] خود را محبوس کردن در یک مکان محدود و ایجاد محدودیّت در خود. عُکوف یعنی بسته بودن؛ خود را به یک نقطهای منحصر کردن، برای اینکه خلوتی در دل بهوجود بیاید که انسان بتواند فرصت ارتباط صمیمی و خالص با خدای عالَم را پیدا کند؛ اعتکاف این است؛ یعنی عبادتی است که جنبهی ریاضت دارد. خیلی از عبادات همینجورند؛ جنبهی ریاضت دارند. ریاضتهایی که انسان با طوع و رغبت بر خود تحمیل میکند تا درون خود را، معنویّت خود را، دل خود را ارتقا ببخشد؛ این از جملهی اینچنین عبادتهایی است. حالا معمولِ ما سه روز است - که خب، فقها هم در این باره بحث کردهاند - منتها خب، ادامه دارد یعنی تا نُه روز، ده روز، میتوانند اعتکاف کنند. اشاره کردید جنابعالی، (۲) پیغمبر اکرم دههی آخر ماه رمضان را اعتکاف میکردند، میرفتند در مسجد و بیرون نمیآمدند و کارها را آنجا انجام میدادند. فرصت خوبی است؛ خوشبختانه اقبال مردم به این سنّت خیلی بالا است؛ شوق جوانها و عشق جوانها حیرتانگیز است. من یادم است آن وقتی که ما در مشهد بودیم، اصلاً ندیده بودیم اعتکاف چه جوری است، شنیده بودیم؛ قم که رفتم در همین ایّامالبیض(۳) در مسجد امام(۴) اعتکاف میشد. شاید من یک وقت رفته بودم دیده بودم، طلبهها میآمدند دو نفر، سه نفر، یک گوشهای را انتخاب میکردند در آن شبستان مرحوم حاج ابوالفضل - آن شبستان بالایی - چادر میکشیدند؛ شاید مجموع افرادی که در آن شبستان اعتکاف میکردند به سی نفر، چهل نفر نمیرسید. البتّه بعدها که مسجد آقای بروجردی ساخته شد، بعضیها ظاهراً آنجا هم میآمدند اعتکاف میکردند که آن را من ندیده بودم، لکن مسجد امام را دیده بودیم. این، همهی مظهر این سنّتِ پر مغزِ پر معنا در آن دوره بود: مخصوص قم، آن هم با این تعداد اندک. امروز شما بروید دانشگاههای کشور را نگاه کنید - حالا غیر از مسجد گوهرشاد و مسجد جمکران و مساجد مهمّ دیگر و جاهای دیگری که هجوم جمعیّت است؛ در این مساجد دانشگاهها، مسجد دانشگاه تهران و جاهای دیگر - دانشجوهای ما، جوانهای ما، از مدّتی پیش صف کشیدهاند، نوبت میگیرند و نوبتشان نمیرسد، یعنی جا نیست، وسیله نیست برای ادارهی آنها؛ این شوق عمومی به این عبادت، اینجور است؛ خب، این یکی از برکات الهی است. بحمدالله خدای متعال این زمینه را فراهم کرده و این توفیق را داده و مغناطیس محبّت الهی و ذکر الهی، دلهای جوانها را به خودش جذب کرده؛ این را باید مغتنم شمرد. این یک فرصت [است.]
همهی فرصتهای ما در درون خودشان تهدیدهایی هم دارند؛ اشاره کردید، یکی از موضوعاتی که در این جشنوارهی شما بنا است مورد بررسی قرار بگیرد، آسیبشناسی بود؛ (۵) این آسیبشناسی را جدّی بگیرید. اعتکاف جای عبادت است؛ البتّه عبادت فقط هم نماز خواندن نیست؛ تماسّ خوب با معتکفین، ارتباط دوستانه و برادرانه، فراگیری از آنها، تعلیمدهی به آنها، معاشرت اسلامی را تجربه کردن و آموختن؛ همهی اینها فرصتهایی است که در اعتکاف ممکن است پیش بیاید؛ [برای] این باید برنامهریزی بشود. مهمترین کار، برنامهریزی است. اگر چنانچه برنامهریزی نشد و کمک نشدند این جمعِ جوانِ مشتاق و شوریدهای که برای اعتکاف وارد این مسجد شدهاند، این نیروها هدر خواهد رفت و احیاناً زیانآفرین خواهد شد. برنامهریزی هم باید، هم هوشمندانه باشد، هم با توجّه به معنای اعتکاف باشد. حالا فرض کنیم مثلاً یکی بیاید برنامهریزی کند که برای این اعتکاف فیلم نشان بدهیم! خب، فیلم که همه جا آدم میبیند؛ فیلم که احتیاج به روز ایّامالبیض و در مسجد و مانند اینها ندارد. اعتکاف برای نزدیک شدن به خدا است. شما ببینید چه کار میتوانید بکنید که هم دل او به خدا نزدیک بشود، هم مغز و ذهنش به خدا نزدیک بشود؛ که طبعاً وقتی انسان در درون، در دل، در باطن با خدای متعال انس پیدا کرد، در ظاهرِ او هم اثر میگذارد و در ظاهر هم نشان داده میشود. وقتی حالت خشوع به انسان دست داد، خضوع هم به دنبال خشوع میآید؛ و این آنوقت در زندگی اثر میگذارد؛ این جوانی که بعد از این سه روز از اعتکاف آمد بیرون، پاکیزه میشود، شستشو میشود و میآید بیرون؛ طهارتی پیدا میکند معنای او؛ این برایش ذخیره است. این خیلی چیز باعظمت و مهمّی است: سه روز روزهداری، و انقطاع از دنبالههای متعارف زندگی، و توجّه به خدای متعال و به معنویّات و به معارف و به توحید؛ اینها خیلی باارزش است. مراقب باشید این درست انجام بگیرد، درست هدایت بشود؛ گویندگان خوبی باشند، بروند حرف بزنند، معارف دینی را به آنها یاد بدهند. از جنجالهای گوناگونی [هم] که در حاشیهسازیهای معمول جامعه نقش دارند، پرهیز بشود و این سه روز را بگذاریم برای جهات معنوی. حالا بعد آمدند بیرون، خیلی میدانهای دیگر و عرصههای دیگر زندگی هست که انسان در آن عرصهها در جامعه وارد میشود، امّا در این سه روز، ارتباطگیری با خدا اصل باشد و [برای آن] برنامهریزی بشود؛ این آن چیزی است که [اصل است] و انشاءالله بیشتر هم خواهد شد.
البتّه خب، پشتیبانی و پذیرایی و مانند اینها هم خوب است. البتّه من شنیدهام؛ بعضی از این مساجد کأنّه از این شوق و ذوق مردم استفاده میکنند، یک پولهای زیادی از این کسانیکه میروند میگیرند؛ اینجور هم نباید باشد. پول گرفتن از آنها عیب ندارد، بهتر همین است - کاری که مردم کمک مالی بکنند و اشتراک مالی پیدا کنند، اصلاً برکت پیدا میکند. از خصوصیّات پول مردم و کمک مردم، برکت داشتن است - منتها مراقبت کنند که این به یک دستگاه پولسازی و مانند اینها تبدیل نشود.
امیدواریم انشاءالله خدای متعال توفیقات معتکفین ما را روزبهروز افزایش بدهد؛ انشاءالله بارش رحمت الهی بر دلهای آنها در درجهی اوّل، و به برکت این جوانها بر دلهای سیاه ما نازل بشود و بتوانیم ما هم از نورانیّت آنها و از معنویّت آنها بهره ببریم؛ و خداوند به شما دوستان هم که در کار اعتکاف فعّال هستید کمک کند و بتوانید به بهترین وجهی این کار را و این صدقهی جاریه را انشاءالله انجام بدهید.
والسّلام علیکم و رحمةالله
پینوشتها:
۱- این جشنواره با رویکردی علمی - فرهنگی، روز ۱۸ اردیبهشت سال جاری در شهر قم گشایش خواهد یافت.
۲- مدیر حوزههای علمیّهی سراسر کشور
۳- روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم از هرماه قمری (بخصوص ماه رجب) که اعتکاف در این ایّام مستحب است.
۴- مسجد امام حسن عسکری (علیهالسّلام)
۵- اشارهی مدیر حوزههای علمیّهی سراسر کشور به اینکه در جشنوارهی سوّم، موضوعات زیر مورد توجّه قرار گرفته است: اعتکاف در آینهی آیات و روایات، احکام و آداب اعتکاف، آسیبشناسی اعتکاف، آثار و برکات فردی و اجتماعی اعتکاف در مذاهب اسلامی و ادیان، راههای گسترش معنویّت از طریق اعتکاف.
بیانات در دیدار اعضاى هیأت مدیره جامعه خیرین مدرسهساز
تاریخ: 1393/02/15
بیانات در دیدار اعضاى هیأت مدیره جامعه خیرین مدرسهساز
بسماللهالرحمنالرحیم (۱)
حضور مجموعهی خیّرین مدرسهساز که یکی از پدیدههای مبارک انقلاب و کشور ما است، چند چیز را ثابت میکند: یکی همین مطلبی که قبلاً گفته شد و آن اینکه مردم ما هر جایی که احساس کنند روا است و نیک است، در خرج کردن ابایی ندارند؛ [این] خیلی نکتهی مهمّی است. بعضیها گله میکنند که چرا مثلاً در فلان قضیه مردم نیامدند کمک کنند. خب، باید برای مردم روشن کرد که این تکلیف است، این درست است؛ آنوقت مردم خودشان میآیند. شما ملاحظه بفرمایید همین حوزههای علمیّه برای این قضیّه یک مثال واضحی است. مردم بدون اینکه کسی آنها را بشناسد، بدون اینکه دنبالشان فرستاده باشند، بدون اینکه از آنها محاسبهای بکنند، میآیند پول خودشان را که با زحمت خودشان بهدست آوردهاند، تخمیس میکنند، خمسش را میدهند به ما، میدهند به روحانیّون، میدهند به علما و مراجع؛ [درحالیکه] نه سفته از آنها میگیریم، نه تضمین از آنها میگیریم، نه مطالبه از آنها میکنیم؛ گاهی اوقات پشت درِ انتظار یا صفِ انتظار، روزهای متمادی میمانند برای اینکه بیایند این پول را بدهند. چرا؟ چون عقیده دارند که این کار درستی است، کار خوبی است.
این نمونهی شما هم یک نمونهی دیگر است. تاجر است، پولدار است، توانایی دارد، پولهایی را جمع کرده که این پول متعلّق به خود او است، هیچکس هم به او نخواهد گفت این پول را چرا داری و چگونه خرج کن؛ این با میل خودش میآید. نمونههایی را به بنده گزارش دادند: دهها مدرسه بهوسیلهی یک خیّر ساخته میشود. خب، این خیلی پدیدهی باارزشی است؛ بدون اینکه هیچ غرض سیاسی یا غرض شخصی دنبال این باشد. البتّه ما در دنیا داریم خیریّههایی که ظاهر آن خیریه است، اما باطن آن و محتوای آن، یا سیاسی است، یا امنیتی است، یا جاسوسی است؛ انگیزههایی پشت سر آن هست؛ امّا اینجا این خیّر مدرسهساز، بدون هیچگونه انگیزهای جز خدمت و جز انجام یک کار خوب و یک حسنه، میآید این پول را در میان میگذارد. بنابراین، این مطلب اوّلی است که بهدست میآید که ما اگر چنانچه توانستیم با مردم تفاهم کنیم و خوبیِ یک کار را و درستیِ یک راه را نشان بدهیم، اینها حاضرند هزینههای سنگین آن را بپردازند، بدون اینکه انسان از آنها بخواهد. نمونههای قبلی آن را هم در دورهی دفاع مقدس و در قضایای گوناگون دیدهایم. این یک مطلب است.
مطلب دوم توجه مردم به امر مدرسه است؛ خب، کارهای خیر در گذشته هم انجام میگرفت؛ حسینیّه میساختند، مسجد میساختند، کارهای گوناگون [میکردند، امّا] توجّه به مدرسه نشاندهندهی یک پدیدهای است در کشور؛ پیدا است مردم ما و کسانی که توانایی دارند که کمک کنند، اهمّیّت تعلیم فرزندان را بخوبی درک کردهاند. این هم نکتهی بعدی است که انسان در اینکار احساس میکند.
و نکتهی سوم - که از این قبیل نکات زیاد است؛ حالا من این چند نکته را فقط عرض میکنم - که در این کار میشود انسان استنباط بکند، این است که در هر کاری که مسئولان کشور و مدیران اصلی کشور، امور را به مردم محوّل کردند، این کار موفّق شد، این کار پیشرفت کرد؛ این یک تجربه است، این را باید ما یاد بگیریم؛ مکرر این را ما گفتهایم. یک وقت نگاه تنگنظرانه است و مسئول دولتی انحصاراً کار را در دست میگیرد، این کار میماند، متوقف میشود؛ [اما] کار وقتی داده شد به نیروی عظیم و بیپایان مردم، با انگیزههایشان، با توانهای مادّی و معنویشان، آنوقت کار رشد پیدا میکند، شکوفایی پیدا میکند.
اینجا هم همینجور است؛ ما خب مشکلات مدرسه و مانند اینها زیاد داشتیم. اوائل انقلاب، مدارس سهنوبتی، حتّی چهارنوبتی در کشور وجود داشت که بحمدالله برطرف شد. و کمکهای مردم نقش بسیار زیادی داشته است؛ و این کار باید انشاءالله ادامه پیدا کند. شما آقایانی که مسئول این قضیّه هستید و خودتان را درگیر این کار بزرگ و زیبا کردهاید، این کار را با شوق و با رغبت و با انگیزه انشاءالله ادامه بدهید؛ بدانید خدای متعال به شما اجر خواهد داد؛ این کار ثواب دارد، این کار حسنه است، این کار صدقهی جاریه است. و نیّتهایتان بحمدالله خالص است، خالص نگه دارید و این کار را پیش ببرید.
البته باید به صداوسیما و مانند اینها هم سفارش بشود - که حالا من میگویم انشاءالله سفارش بکنند - تا آنها هم به افکار عمومی، وجود یک چنین کاری را تفهیم کنند. و خوشبختانه در اطراف کشور شبیه این کارها دارد رشد میکند؛ روزبهروز دارد بیشتر میشود. خیّرین درمان در این چند سال اخیر، بهوجود آمدهاند که دارند کارهای خوبی انجام میدهند. بههرحال مردم خیّر در کشور فراوان و زیادند و مایلند کارِ خوب انجام بدهند؛ باید کار را به آنها معرّفی کرد و به آنها اعتماد کرد.
من شنیدم که توقّع دوستان خیّرینِ مدرسهساز این است که دستگاه آموزش و پرورش همکاریهایش را افزایش بدهد؛ که حالا خوشبختانه من دیدم که ایشان - آقای دکتر حافظی - از وزیر محترم و از معاون ایشان(۲) تشکّر کردند؛ این برای من مایهی خوشحالی است که احساس کنم همکاریای وجود دارد. اسم مدرسهها را تغییر ندهند؛ فرض کنید که آن خیّر، مدرسهای را به اسم شهیدش یا به اسم فرد مورد علاقهاش گذاشته است؛ اینها را مراقبت بکنند. و کار را برای آن کسی که میخواهد کار خیرِ مدرسهسازی را انجام بدهد، تسهیل کنند، او را تکریم کنند، که انشاءالله انجام بگیرد.
و این نکتهی آقای فانی(۳) هم کاملاً نکتهی درستی است؛ مسئلهی مقاومسازی مدارس؛ این هم یک کار بسیار مهمّی است و حفظ این مدارسی که ساخته میشود تا فرسودگی زودهنگام بهسراغ اینها نیاید. انشاءالله خداوند متعال از شماها قبول کند و توفیقات شما را روزافزون کند.
والسلام علیکم و رحمةالله
۱) جشنوارهی شهرستانی خیّرین مدرسه ساز از اسفند ۱۳۹۲ تا فروردین سال جاری برگزار شد و مرحلهی استانی این جشنواره از ۱۸ اردیبهشت شروع و تا ۳۱ خرداد امسال ادامه خواهد یافت.
۲) آقای مرتضی رئیسی، معاون وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس
۳) وزیر آموزش و پرورش
بیانات در دیدار کارگران در گروه صنعتى مپنا
تاریخ: 1393/02/10
بیانات در دیدار کارگران در گروه صنعتى مپنا
در آستانه روز کارگر
بسماللهالرّحمنالرّحیم
خدای متعال را سپاسگزارم که توفیق داد امروز در جمع پرشور و متراکم شما عزیزان، در این مرکز کاری و اقتصادی و صنعتیِ بسیار مهم حضور پیدا کنم و بهمناسبت روز کارگر - که همیشه مناسبت مهمّی برای ما بوده است - با شما عزیزان دیدار داشته باشم. امروز برای من خرسندی، مضاعف است؛ یعنی اینجوری عرض بکنم: یکی از برنامههایی که بهطور معمول در طول سال برای من جذّاب است، برنامهی دیدار با کارگران بهمناسبت روز کارگر است؛ این مناسبت، امروز همراه شد با دیدار از این مرکز فعّال و پیشرو و مجموعهی (مپنا) که بحمدالله خصوصیّات متعدّدی را از جلوههای مطلوبِ کار در کشور با یکدیگر همراه کرده است؛ و این دو عامل، امروز با هم مایهی خرسندی و خوشحالی است. خب، بازدید امروز، بازدید بسیار مغتنمی برای من بود؛ دیدار با شما عزیزان و کارگران و فعّالان هم یک اغتنام فرصتِ دیگر است.
در آستانهی ماه رجب هستیم. ماه رجب ماه بندگی است؛ ماه توجّه و تذکّر است. و ما مجموعهی آحاد کشور و علاقهمندان به سرنوشت کشور و ملّت، معتقدیم - تقریباً همه معتقدند در کشور - که با کمک الهی و هدایت الهی و دستگیری الهی کارهای زیادی میشود کرد و گامهای بلندی میشود برداشت.
من دو مطلب را بهطور کوتاه عرض میکنم: یک مطلب در مورد مسائل کار و کارگر [است]. آنچه ما همیشه بر روی آن تکیه کردیم، تأکید کردیم و از بن دندان معتقدیم که برای کشور، برای فرهنگ عمومی کشور یک ضرورت است، عبارت است از تکریم و احترامگذاشتن به کار و کارگر. کارگر معنای عامّی دارد؛ امام (رضوان الله علیه) میفرمودند: پیغمبران هم کارگر بودند؛ همینجور است. در مجموعهی شما هم مدیرانتان، فعّالانتان، برنامهریزهایتان، کارآفرینانی که زمینهی گسترش کار و اعتلای کیفیّت کار را فراهم میکنند، تا آحاد کارگران ما - کارگران تحصیلکرده، کارگران ماهر، کارگران مجرّب، تا کارگران ساده - همه کارگرند. نفْس کار احترام دارد، نفْس تحرّک و تلاش در جهت درست دارای احترام است؛ این نگاه اسلام است. همهچیز بر پایهی این تکریم و احترام بایستی شکل بگیرد. اگر ما چیزی به نام حقوق کارگر و منزلت کارگر تعریف میکنیم، بر اساس همین احترام به کار و احترام به کارگر باید باشد. واقع قضیّه هم این است که تمدّنهای بشری و پیشرفتهای مادّی عالم در همهی دورهها، و همچنین پیشرفت معنوی و روحی و درونی هر انسان، جز با کار فراهم شدنی نیست؛ کار لازم است، تلاش لازم است. این آیهی کریمهای که قاری خوش صوت امروزِ ما، برایمان خواندند: وَ اَن لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعی؛(۲) یعنی دستاورد شما تنها در سایهی سعی شما و تلاش شما و کار شما است. در هر سطحی باید اینگونه فکر کنیم؛ باید کار کنیم. نگاه مخاصمهآمیز میان کارگر و کارآفرین و امثال اینها، یک تعبیر غلط از یک واقعیّت است؛ همه باید با هم همکاری کنند. اصلاً نگاه تضادّ و تعارض و تزاحمی که بر تفکّرات غربی حاکم بوده است - مخصوص مارکسیستها هم نیست؛ قبل از مارکسیستها هم نگاهِ ناظر به تضادّ و به تعارض، در تفکّرات غربی رایج و شایع بوده - از نظر اسلام نگاه مردودی است؛ نگاه مقبولی نیست. در اسلام دعوت به ائتلاف است، دعوت به وحدت است، دعوت به همکاری است، دعوت به تراحم است، دعوت به تعاون است؛ این مبنای تفکّر اسلامی در همهی فعّالیّتها است. البتّه تعامل حدودی دارد، ضوابطی دارد، هر کسی حقوقی دارد؛ باید اینها رعایت بشود که در سایهی دولت اسلامی قابل تحقّق است. نگاه تعارضآمیز غلط است؛ نگاه تعاون و تعامل از نظر اسلام درست است؛ و این یک فکری است که در همهی شئون ما، در همهی مسائل مربوط به زندگی، بایستی وجود داشته باشد. در مقابل آن کسی که به حیثیّت روانی و روحی و فکری و وجودی انسان و جامعه ضربه میزند، انسان ناچار است دفاع کند؛ امّا روال اصلی عبارت است از تعاون و تعامل و همکاری و ائتلاف؛ این نگاه اساسی اسلام است. ما معتقدیم جامعهی کارگریِ ما باید مورد تکریم قرار بگیرد؛ مورد احترام قرار بگیرد. معتقدیم هر کسی که مشغول کار است و کار خود را انجام میدهد و این کار را خوب انجام میدهد، این مورد رحمت الهی است؛ فرمود: رَحِمَ اللهُ اِمرَءً عَمِلَ عَمَلاً فَأَتقَنَه؛ آن کسی که کار را درست انجام میدهد، مورد رحمت پروردگار است. این، آن مطلب اوّل و یکی از دو مطلب اساسی که من لازم بود عرض بکنم.
مطلب دوّم در مورد آن حقیقتی است که یکی از جلوههای زیبای آن را در این مجموعهی کاری - مجموعهی (مپنا) - میشود دید: حقیقت کارآمدی، کارآمدی ناشی از دانش و هوش و پشتکار و ابتکار و عزمِ راسخ که خوشبختانه ما این را در این مجموعه مشاهده میکنیم؛ این نگاه ما به کلّ حرکت کشور است.
(عزم ملّی و مدیریّت جهادی) در سال ۹۳ بهعنوان شعار مطرح میشود، امّا این چیزی نیست که مربوط به سال ۹۳ باشد؛ این هویّت ما است، این حیثیّت ما است، این آیندهی ما است، این ترسیمکنندهی سرنوشت ما است. اگر عزم ملّی بود، اگر مدیریّت جهادی بود، اقتصاد هم پیشرفت میکند، فرهنگ هم پیشرفت میکند؛ و ملّتی که اقتصاد پیشرفته داشته باشد و فرهنگ پیشرفته داشته باشد، در اوج قرار میگیرد و تحقیر نمیشود. ما را قبل از انقلاب دهها سال تحقیر کردند؛ ملّت ایران با این سابقه، با این تمدّن کهن، با اینهمه میراث فرهنگی عمیق، با اینهمه دانشمند در رشتههای مختلف در طول تاریخ، کارش به جایی رسید که حاکمان این ملّت برای کارهای اساسی کشور باید [کسانی را ] میفرستادند سفارت انگلیس و سفارت آمریکا، از سفیر انگلیس و سفیر آمریکا اجازه میگرفتند؛ تحقیر یک ملّت بیشتر از این؟ آن روزی که در اروپا و غرب از دانش خبری نبود، آن روزی که جهل به معنای واقعی کلمه بر آن کشورها حاکم بود، ایران، فارابیها و ابنسیناها و محمّدبن زکریّای رازیها و شیخ طوسیها و این شخصیّتهای عظیم را به دنیا عرضه کرده است؛ این میراث ما است، این گذشتهی ما است، ما نباید تحقیر میشدیم؛ ما نباید اجازه میدادیم که قدرتهای غارتگر جهانی بیایند اقتصاد ما را در دست بگیرند، نفت ما را ببرند، منابع ما را تصرّف بکنند، از لحاظ سیاسی و اجتماعی هم ملّت ما را تحقیر بکنند؛ امّا این اتّفاق افتاد. اگر ملّت ایران بخواهد جایگاه شایستهی خود را پیدا بکند، این جایگاه تعریفشده است. من مکرّر گفتهام، ملّت ما باید به جایی برسد که دانشپژوهان عالَم، برای اینکه به قلّههای علم دست پیدا کنند، مجبور باشند زبان فارسی یاد بگیرند؛ این یک جایگاه تعریفشده است. ما ممکن است پنجاه سال دیگر به اینجا برسیم؛ باشد. اگر بخواهیم به این جایگاه تعریفشده دست پیدا بکنیم، راه آن این است که از دانش، از هوش، از قدرت تحرّک بالا، از قدرت ابتکار و از عزم راسخ در همهی بخشها استفاده کنیم و بهره بگیریم. باید اقتصاد را بالا آورد، و بالا آمدن اقتصاد بدون رشد فرهنگی، نه ممکن است، نه مفید؛ فرهنگ هم بایستی تعالی پیدا کند، ترقّی پیدا کند. بنابراین شعار امسال، شعار زندگی ما است، شعار همیشگی ما است. خوشبختانه امروز در بخشهای مختلفی از جامعهی فعّال اقتصادی و صنعتی کشور از جمله در مجموعهی (مپنا) این را انسان مشاهده میکند. من البتّه گزارشهایی داشتم؛ امروز از نزدیک، برخی از آنچه در این گزارشها خوانده بودیم و دیده بودیم، مشاهده کردم. این نشان میدهد که شعار مطرحشدهی بهوسیلهی امام بزرگوار ما، یعنی شعار (ما میتوانیم) شعار واقعی است؛ صرفاً شعار لفظی نیست؛ حقیقتاً اینجور است. کارهایی که برای کشور ما یک روز از نظر برخی از خواص و مدیران ما دستنیافتنی بود، امروز دارد بهآسانی و با روانی در این مجموعهی شما انجام میگیرد.
من فراموش نمیکنم در سالهای اوائل دههی ۶۰ که بنده رئیس جمهور بودم، ما در یک نقطهای از کشور که نمیخواهم بگویم کجا، یک نیروگاه گازی نصفهکاره داشتیم؛ ما اصرار میکردیم، میگفتیم به آنها که این نیروگاه را باید خودمان تمام کنیم؛ مسئولانی آمدند پیش من - بعضیشان زندهاند، بعضیشان هم خدا رحمت کند، از دنیا رفتهاند - میگفتند آقا! نمیشود؛ بیخود زحمت نکشید، بیخود تلاش نکنید. آمده بودند به بنده اثبات کنند و بنده را قانع کنند که ما نمیتوانیم؛ بایستی از آن شرکت سازنده یا یک شرکت دیگر در دنیا، بخواهیم بیاید؛ در بحبوحهی جنگ بود، دورهی جنگ، دورهی فشارهای فراوان، دورهی تحریمهای سخت.
امروز شما جوانهای این کشور، فعّالان این کشور و مدیران جهادیِ باارزش، توانستهاید خودتان را به رتبهی بالای ساخت نیروگاههای گازی - یعنی رتبهی ششم دنیا - برسانید؛ یک شرکتی در آمریکا، شرکتی در آلمان، شرکتی در فرانسه، شرکتی در ایتالیا، شرکتی در ژاپن، ششمین در دنیا شما هستید؛ و شما نیروگاههای گازی را دارید میسازید؛ این خیلی مهم است. آن سالها به ما میگفتند نمیشود، امّا با پشتکار، با همّت، با توکّل به خدای متعال، با تشویق نیروهای بااستعداد، با عزم راسخی که مدیران ما به کار بردند، این کار اتّفاق افتاد. من میخواهم بگویم عزیزان من! شما این سطحی را که امروز هستید، بکنید ده برابر؛ آن هم قابل اتّفاق افتادن است، آن هم خواهد شد. بعضی چیزها را همّتهای کوتاه و نگاههای نزدیکبین نمیتوانند درک کنند و بفهمند، چون طبیعت انسان را نمیشناسند؛ چون کمک الهی را نمیفهمند؛ چون قدر و قیمت عزم راسخ را درک نمیکنند و استعدادهای درونی خود ما را انکار میکنند. این هم جزو بلاهایی است که سر ملّت ما آمد؛ سالهای متمادی تسلّط فرهنگی و سیاسی و اقتصادی بیگانگان بر این کشور، این را باورانده بود که ایرانی استعداد ندارد؛ ببینید چه خیانت بزرگی است! استعداد ایرانی از متوسّط استعداد دنیا بالاتر است؛ جوان ایرانی، استعداد ایرانی، جزو درجات بالای استعداد بشری در همهی دنیا است؛ آنوقت این را اینجور وانمود میکردند که نه، اینجا استعداد نیست. این مربوط به قبل از انقلاب است و متأسّفانه تا سالهایی از شروع انقلاب هم بودند کسانی که هنوز این تفکّرات غلط در ذهنشان ریشه داشت.
باز این خاطره را به شما عزیزان - برادران و خواهران - بگویم: کسی پیش من آمد، برای اینکه اثبات کند که پروژههای راه و بزرگراهی که ما در اختیار داریم، نباید دنبال کنیم؛ میگفت ما مدیر پروژه نداریم، ما مدیر نداریم؛ مثالهایی میزد. چیزهایی که یک ملّت را عقب نگه میدارد، این تفکّرات است. بحمدالله در این مجموعهی شما، کارگرانتان، مدیرانتان، مسئولانتان، طرّاحانتان، همه خوب کار کردید و امروز این مجموعهی (مپنا) یک مجموعهی افتخاربرانگیز است؛ یعنی مایهی مباهات است؛ هم مباهات کشور به شماها، هم مباهات خود شما که توانستهاید این توانایی را بهوجود بیاورید و به رخ دوست و دشمن بکشانید؛ باید مباهات کنید. همهتان، در هر کجا که هستید؛ کارگران و مدیران و مسئولان و طرّاحان و برنامهریزان و بخشهای مختلف، باید افتخار کنید که در ایجاد این نتیجهی زیبا و افتخارآمیز سهیم بودهاید. البتّه باید از فعّالیّتهای این مجموعه و مجموعههای مشابه پشتیبانی بشود. یکی از پشتیبانیها این است که دستگاههای دولتی خودشان را موظّف کنند که برای محصول این مجموعهها رقیب خارجی نتراشند؛ یکی از بخشهای اقتصاد مقاومتی که ما گفتیم، این است. ستون فقرات اقتصاد مقاومتی تولید داخلی است. تولید داخلی اگر بخواهد رونق پیدا بکند یقیناً باید، هم به آن کمک تزریق بشود، هم از چیزهایی که مانع رشد آن است جلوگیری بشود، هم برای محصولات، بازار بهوجود بیاید، هم واردات محصولات مشابه به یک نحوی کنترل بشود - کلمهی ممنوع را به کار نمیبرم - و با محاسبه مورد مراقبت دقیق قرار بگیرد، هم در قراردادهای خارجیای که این مجموعه و امثال این مجموعه دارند، دولت کمک بکند. گفتیم اقتصاد ما درونزا و برونگرا است؛ ما از درون باید رشد کنیم و بجوشیم و افزایش پیدا کنیم، امّا بایستی نگاه به بیرون داشته باشیم؛ بازارهای جهانی متعلّق به ما است، باید بتوانیم با همّت خود و با ابتکار خود، در این بازارها حضور پیدا کنیم و این حضور بدون حمایت دولت امکانپذیر نیست؛ که البتّه بخشهای مختلف دولتی در این زمینه میتوانند سهم داشته باشند.
عامل مهمّ مدیریّت جهادی عبارت است از خودباوری و اعتماد به نفس و اعتماد به کمک الهی. اینکه من نام مبارک امام باقر (علیهالسّلام) و نام مبارک امیرالمؤمنین و تبریک ایّام مبارک رجب را در طلیعهی عرایضم عرض میکنم، بهخاطر این است؛ در همهی کارها توکّل به خدای متعال و استمداد از کمک الهی [کنیم]؛ به کمکهای الهی اعتماد کنیم. [وقتی]شما از خدای متعال کمک میخواهید، راهها بهسوی شما باز میشود: وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا ، وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لایَحتَسِب.(۳) این رزقی که در این آیه و در آیات دیگر گفته شده است، به شکلهای مختلفی به من و شما میرسد؛ گاهی شما ناگهان در ذهنتان یک چیزی برق میزند، میدرخشد، راهی باز میشود؛ این رزق الهی است؛ در یک برههی فشار، ناگهان یک امید وافری در دل شما بهوجود میآید؛ این همان رزق الهی است. بنابراین اعتماد به کمک الهی؛ بهکارگیری هوش و دانش که این هم یکی از ارکان مقاومت اقتصادی است که در جای خود شرح داده شد؛ مجموعههایدانشبنیان که خب خوشبختانه این مجموعهی شما یکی از نمونههای برجستهی دانشبنیان است؛ و به کارگیری پشتکار، کار را بایستی دستِکم نگرفت، از پیشرفتهایی که به دست آوردید قانع نشوید، به پیشرفتهای بیشتر شایق(۴) بشوید، قانع شدن به آن حدّی که به آن رسیدهایم، ما را متوقّف و دچار رکود میکند؛ و ابتکار، راههای نرفته را، راههای میانبر را در پیش گرفتن [اینها لازم است].
از جملهی چیزهایی که من یادداشت کردم که عرض بکنم، که خب خوشبختانه امروز در بازدید اینجا دیدیم که مورد توجّه است، یکی مسئلهی تحقیق و توسعه است که بسیار مهم است. بحمدالله دیدم یک بخش مهمّی را به تحقیق و توسعه اختصاص دادهاند. یک مسئلهی دیگر، عبارت است از همکاری و مرتبط کردن ظرفیّتها در بخشهای گوناگون، تا از یکدیگر خبر داشته باشند. آیا این امکاناتی که در (مپنا) هست، به اطّلاع بقیّهی بخشهای فعّال اقتصادی و صنعتی کشور رسیده؟ آنها مطّلعند؟ آیا دانشگاههای کشور بهطور کامل از ظرفیّتهای (مپنا) مطّلعند؟ و آیا شما از ظرفیّتهای دانشگاهها مطّلعید؟ البتّه گزارشی که دوستان دادند،(۵) میگویند در این زمینهها فعّالند؛ لکن من نسبت به این مسئله - مسئلهی همکاری و استفادهکردن از ظرفیّتهای دیگر، مثل ظروف مرتبط - تأکید میکنم؛ همه از هم استفاده کنند و این همافزایی موجب پیشرفتهای بیشتری خواهد شد. یک نکتهای را مدیر محترم - آقای علیآبادی - در صحبتشان گفتند که مورد تأیید من هم هست و به این نکته هم بنده همیشه توجّه کردهام؛ ایشان گفتند که هر جایی که ما به توانایی دست پیدا کنیم، آنجا تحریم از بین میرود؛ راست هم میگویند. تحریم مال آنجایی است که دست شما بسته است. در هر بخشی که شما بتوانید از خودتان تحرّک و پیشرفت نشان بدهید، طرف احساس میکند تحریم یک کار لَغوی است، کار بیهودهای است، کار ابلهانهای است؛ مثال واضح آن همین موادّ اورانیوم غنی شدهی بیست درصد است که ما برای این نیروگاه تحقیقاتی تهران نیاز مبرمی داشتیم. ذخیرهی کشور داشت تمام میشد، این نیروگاه میخوابید، رادیوداروها که مورد نیاز بود و در اینجا تولید میشد، از دسترس مردم دور میشد؛ مسئولین در تلاش افتادند که بیست درصد را تهیّه کنند. ماجرای بازی درآوردنِ قدرتمندان دنیا - در رأس همهشان آمریکا و بعضی قدرتهای دیگر - سر قضیّهی بیست درصد، یک ماجرای شیرینِ طولانیِ شنیدنی است که چه کردند اینها! ما حاضر بودیم این را بخریم، آنها به انواع و اقسام حیَل متشبّث(۶) میشدند که اشکالتراشی کنند، تا اینکه بالاخره جمهوری اسلامی به این نتیجه رسید که بیست درصد را باید خودش تولید کند، [امّا] آنها باور نمیکردند که این کار تحقّق پیدا کند و باور نمیکردند بعد از آنکه بیست درصد تولید شد، امکان تولید سوخت از آن بهوجود بیاید؛ یعنی بتوانند میلهی سوخت و صفحهی سوخت بهوجود بیاورند؛ این کار را هم جوانهای جمهوری اسلامی - مثل شماها - دانشمندان جوان، با هوششان، با ابتکارشان، با مدیریّتهای خوب توانستند انجام بدهند. حالا که همهی دنیا فهمیدند و دانستند که جمهوری اسلامی به این فنّاوری دست پیدا کرده و محصول را تولید کرده و میتواند از این محصول استفاده کند، راه افتادهاند، این میگوید از ما بخرید، آن میگوید از ما بخرید؛ میگویند حاضریم به شما بفروشیم؛ امّا تولید نکنید؛ دنیا اینجوری است. فشار دنیا، بداَداییهای قدرتهای گوناگون بزرگ و کوچک دنیا در مقابل نظام جمهوری اسلامی و هر نظام مستقلّی، تابع ضعف و قوّت این نظام است؛ هر جا شما ضعیف باشید، بداَدایی آنها بیشتر میشود؛ هر جا شما قوی بودید، توانا بودید، روی پای خودتان توانستید بایستید، آنها مجبور میشوند مؤدّبانهتر با شما رفتار بکنند، منطقیتر با شما رفتار بکنند؛ این کلید حلّ همهی مشکلات کشور است. باید کشور از درون بجوشد. تولیدتان را، اقتصادتان را، آیندهتان را، بایستی خودتان از درون تأمین کنید؛ و ملّت ایران، ملّت بااستعدادی است؛ میتواند؛ [هم] ذخایر انسانی ما بینهایت است، هم ذخایر طبیعی ما خوشبختانه خیلی فراوان است. امیدواریم خداوند متعال همهی شماها را توفیق بدهد، و به ما و مسئولین و آحاد مردم هم انشاءالله توفیق بدهد، بتوانیم به وظایفمان عمل کنیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) مدیریّت پروژههای نیروگاهی ایران
۲) سورهی نجم، آیهی ۳۹
۳) سورهی طلاق، بخشی از آیات ۲ و ۳
۴) مشتاق
۵) آقای علی ربیعی (وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی) و آقای عبّاس علیآبادی (رئیس هیئت مدیرهی گروه مپنا)
۶) متوسّل
بیانات در دیدار جمعی از مداحان اهل بیت علیهمالسلام
تاریخ: 1393/01/31
بیانات در دیدار جمعی از مداحان اهل بیت علیهمالسلام
در سالروز ولادت حضرت فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها)
بسماللهالرّحمنالرّحیم
عید سعید ولادت سیّدهی طاهرهی معصومه (سلاماللهعلیها) و ولادت رهبر بزرگ و عظیمالقدر انقلاب بر همهی شما برادران عزیز، بلبلان گوینده و غزلخوان بوستان محبّت اهلبیت و ولایت خاندان پیغمبر مبارک باد.
خدا را شکر میکنیم؛ این یکی از نعمتهای بزرگ خدا در حقّ ما است که منبع الهام برای جامعهی اسلامی و شیعی، با ولادتها، با زندگینامهها، با دوران شهادتها، پیدرپی و بهطور متواتر به جامعهی ما الهام میدهد؛ این را خیلی باید قدر دانست. در ولادت امیرالمؤمنین، ولادت پیغمبر، ولادت امام حسن، ولادت امام حسین، ولادت فاطمهی زهرا، یاد این ستارگان فروزان و این عَلَمهای رهنُمای انسان، در دلها زنده میشود؛ این خیلی مغتنم است. و خدا را شکر، این جلسهی ما هم به برکت انوار فاطمی (سلاماللهالزّاکیاتعلیها) سالهای متمادی است که برقرار است و بهرهمند میکند ما را، فضای کار ما را، فضای زندگی ما را، بلکه فضای کشور را. (۱)
قطعاً ذهن محدود بشری نمیتواند ابعاد شخصیّتهای آسمانی و افلاکی از قبیل فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) را محاسبه و اندازهگیری کند؛ [این] در شعر دوستانی که خواندند بود، عقلها توان این را ندارند که این ابعاد معنوی را تقویم کنند، تقدیر کنند، اندازهگیری کنند؛ لکن میشود از رفتارها الگو گرفت. مقامات معنوی، یک مسئله است؛ رفتارهایی که جلوی چشم ما است، یک مسئلهی [دیگر] است. نه به این معنا که ما قادر باشیم نسخهی دوّم آن رفتارها را از خودمان بُروز بدهیم، این نیست؛ امّا میتوان دنبالهرو بود. امیرالمؤمنین فرمود: اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِک وَ لکِن اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سُدادٍ؛ (۲) بعد از آنکه شیوهی زندگی خود را - که در آن مقام والا، با آن همه امکانات، با آنچنان زهدی زندگی میکند - بیان کرد، فرمود: شما نمیتوانید مثل من رفتار کنید؛ امّا میتوانید به من کمک کنید؛ با چه چیزی؟ (بِوَرَعٍ)، با ورع خودتان، با پرهیز خودتان از گناه، با اجتهاد و کوشش و تلاش خودتان؛ اینها وظیفهی من و شما است. هدفها را برای ما ترسیم کردند، هم هدفهای فردی و شخصی را، هم هدفهای اجتماعی و سیاسی و کلّی را. در هدف شخصی، رسیدن به اوج مقام کرامت انسانی هدف والای ما است؛ همه هم وعده داده شدهاند که بتوانند این پرواز بلند و بیحد را انجام بدهند؛ توانایی شما جوانها از ماها هم بیشتر است. این اهداف شخصی است.
اهداف بزرگ اجتماعی، ایجاد حیات طیّبهی اسلامی و جامعهی اسلامی [است]؛ جامعهای که افراد خود را فرصت بدهد که بتوانند بهسوی این هدف حرکت کنند: جامعهی آباد، جامعهی آزاد، جامعهی مستقل، جامعهی دارای اخلاق والا، جامعهی متّحد، یکپارچه، جامعهی متّقی و پرهیزگار؛ اینها اهداف جامعهی اسلامی است. دنیایی که مقدّمهی آخرت است، دنیایی که انسان را ناگزیر به بهشت میرساند، ایجاد یک چنین دنیایی هدف کلان اجتماعی و سیاسی اسلام است؛ اینها را در مقابل ما ترسیم کردند. راه آن چیست؟ چهجور میشود به این هدفها رسید؟ همینطور که فرمود: (اَعینُونی) - فرمایش، فرمایش امیرالمؤمنین است - به من کمک کنید؛ یعنی آنچه را که امیرالمؤمنین در زندگی خود و تلاش و جهاد خود، همه را در این راه مصرف کرد، و آن عبارت است از ایجاد چنین دنیایی برای بشریّت در طول تاریخ؛ کمک کنید به من که این هدف انجام بگیرد. چهجور (بوَرَعٍ)، با ورع؛ (وَ اجتِهادٍ)، با کوشش، با تلاش، تنبلی ممنوع است، بیکارگی ممنوع است، خسته شدن ممنوع است، مأیوس شدن ممنوع است. این حرکت عظیم وقتی انجام بگیرد، آنوقت شما دل مبارک فاطمهی زهرا (سلامالله علیها) را شاد میکنید، دل امیرالمؤمنین را شاد میکنند؛ چون آنها برای همین هدف آن همه تلاش کردند، آن همه مجاهدت بهخرج دادند.
عزیزان من، جوانان عزیز! امروز این فرصت برای ما ملّت ایران فراهم است؛ دیروز فراهم نبود، دیروز سخت بود؛ امروز در دوران جمهوری اسلامی این فرصت برای آحاد جامعه هست که حرکت کنند، درست حرکت کنند، درست زندگی کنند، مؤمنانه زندگی کنند، با عفّت زندگی کنند؛ نه اینکه راه گناه بسته است، [نه]، راه گناه همیشه باز است، امّا راه خوب زیستن، مؤمن زیستن، عفیف زیستن هم در زیر سایهی اسلام باز است. البتّه اینجور زندگی کردن لذّتهای خود را دارد، سختیهای خود را هم دارد. کَذلِکَ جَعَلنا لِکُلِ نَبَیٍّ عَدُوًّا شَیطینَ الاِنسِ وَ الجِنِّ یوحی بَعضُهُم اِلی بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛ (۳) همیشه در قبال خطّ پیغمبران، دشمنان بودند؛ دشمنان، چه کسانی هستند؟ شیاطین انس، شیاطین جن. در مقابل این صف بظاهر عریض و طویل شیاطین، صف پولادین و استوار مؤمنان قرار میگیرد. ملّت ایران این را تجربه کرد و معلوم شد که میتوان بر دشمن پیروز شد، همچنانکه بحمدالله ملّت ایران تا امروز پیش رفته. باید تلاش کنیم، درس زندگی صدّیقهی طاهره، فاطمهی زهرا(سلاماللهعلیها) این است برای ما: تلاش، اجتهاد، کوشش، پاک زندگی کردن؛ همچنانکه آن بزرگوار یکپارچه معنویّت و نور و صفا بود: الطُّهرَةِ الطّاهِرَةِ المُطَهَّرَةِ التَّقیَّةِ النَّقیَّةِ [الرَّضیَّة] الزَّکیَة؛ (۴) پاکی و آراستگی و تقوا و نورانیّت آن بزرگوار، همان چیزی است که در طول تاریخ تشیّع بر معارف ما سایهافکن بوده است.
آنچه من در این جلسه مناسب است عرض بکنم - بیش از مطالب دیگر - مربوط میشود به مسئولیّت سنگینی که امروز جامعهی مدّاحان بر عهده دارد و بر دوش دارد. برادران عزیز! این سنّت مدّاحی شیوهی مدّاحی و ستایشگری خاندان پیغمبر - که افتخار بزرگی است - در بین جامعهی ما خوشبختانه رواج پیدا کرده است، ریشهدار شده است، قبلها بود، امّا محدود بود؛ امروز این سفره، گسترده شده است؛ این میدان، باز شده است. افراد زیادی - هزاران نفر - امروز در سرتاسر کشور با استفاده از ذوق و هنر و انواع و اقسام شیوههای بیانی، در این عرصه مشغول فعّالیّتند؛ خب، این میشود یک فرصت. هر فرصتی همراه است با یک مسئولیّت؛ وقتی شما نتوانید با کسانی مخاطبه بکنید، مسئولیّتتان در یک حد است؛ وقتی توانستید مخاطبه کنید، طبعاً فراتر از حدّ شخصی و به اندازهی حوزهی توان تَخاطُب، (۵) مسئولیّت گسترش پیدا میکند. شما که میتوانید با مردم حرف بزنید، با هنرِ شعر و صدا و آهنگ میتوانید با مردم مخاطبه کنید، این مسئولیّتآور است. همهی این فرصتها و امکانات، همراه خود دارای یک مسئولیّتی هستند؛ این مسئولیّت را باید خوب بتوانید ادا کنید. اگر جامعهی مدّاح کشور آنچنانکه شایستهی این رُتبَت و این مقام است بتواند مسئولیّت خود را ادا کند، تحوّلی در سطح کشور اتّفاق میافتد.
من مکرّر عرض کردم، گاهی یک قطعهی شعر که شما در یک مجلسی میخوانید، آن را خوب ادا میکنید، وقتی یک قطعهی پر مغزِ خوشمضمونِ آموزشدهنده و آموزندهای است، گاهی از یک سخنرانی دو ساعته، سه ساعتهی ما تأثیر آن بیشتر است؛ گاهی اینجور است؛ خب، این خیلی فرصت خوبی است. اگر این هزاران عنصر ستایشگر و مدّاح و خوانندهی مذهبی که در سراسر کشور، در مجالس، در محافل، با مردم مخاطبه میکنند و میخوانند، حدود و ضوابط این کار بزرگ را درست رعایت بکنند، شما ببینید چه اتّفاقی میافتد. دشمنان ما از صدها وسیله، با صدها زبان، با انواع و اقسام کارها، در صدد تخریب اعتقاد، تخریب عمل، تخریب مسیر هستند؛ در نظام جمهوری اسلامی در درجهی اوّل، و در دنیای اسلام در درجهی بعد. خیلی از آحاد مردم میفهمند، میبینند، میدانند کارهایی را که دشمن دارد میکند، کانالهای تلویزیونی، شبکههای رادیویی، انواع و اقسام شیوههای ارتباطی جدید الکترونیکی و غیره؛ یک چیزهایی هم هست که ما بیشتر اطّلاع پیدا میکنیم، آحاد مردم نمیدانند چه کارهای پیچیدهای دارد در کشور ما انجام میگیرد برای انحراف افکار آحاد مردم ما، برای تغییر مسیر حرکت این ملّت، برای به زانو درآوردن اسلام، برای الگو نشدن جامعهی شیعه و معارف شیعه در دنیای اسلام، [خیلی] کارها دارد میشود.
در مقابلِ این تلاشی که دشمن میکند، ما امکانات منحصربهفردی داریم. بله، از راه اینترنت هم میشود جواب آنها را داد، از راههای مشابه آنها هم میشود مقابله کرد - البتّه حجم کار آنها بمراتب بیشتر است - امّا ما وسیلههایی داریم که این وسیلهها منحصربهفرد است؛ یکی از آنها همین شما هستید، یکی از آنها همین جامعهی مدّاحند. این مخاطبهی چهرهبهچهره و روبهرو و استفادهی از ابزار هنر برای انتقال مفاهیم به مخاطبین در شکل انبوه آن - یعنی بحث دو نفر و سه نفر و ده نفر مدّاح نیست؛ هزاران نفر در سطح کشور این کار را میکنند - یکی از وسایل منحصربهفردی است که ما داریم، آنها ندارند. این منبرها یکی از آن وسایل منحصربهفرد است؛ این مجالس روضهخوانی همینجور؛ این هیئات مذهبی همینجور. اگر محتوا و مضمون منبرهای ما، مدّاحیهای ما، هیئتهای ما، نوحهخوانیهای ما، محتوا و مضمون شایستهای باشد، هیچ وسیلهای نمیتواند با آنها مواجهه و مقابله بکند، یعنی کاملاً منحصربهفرد است؛ ببینید، فرصت، این است؛ این فرصت را نباید ضایع کرد؛ این امکان را نباید از دست داد.
بدتر از ازدستدادن این فرصت، این است که ما آن را در راه بد مصرف کنیم. اگر جلسهی مذهبی ما و خوانندگی و مدّاحی ما یا منبر ما به این نتیجه منتهی بشود از پای منبر، بیاعتقاد به آینده و ناامید از آینده بلند شوند، ما این فرصت را هدر دادهایم و کفران کردهایم این نعمت را؛ اگر از پای منبر ما یا مدّاحی ما مردم درحالی بلند شوند که هیچگونه آگاهی نسبت به وضع خودشان و وظایف خودشان پیدا نکرده باشند، ما این فرصت را از دست دادهایم؛ اگر خداینکرده جلسات ما، جلسات وحدتشکن باشد، این فرصت را از دست دادهایم؛ اگر کیفیّت حرف زدن ما یا مضمون حرفهای ما جوری باشد که دشمنان ما را در هدفهایشان موفّق بکند، ما این نعمت الهی را - بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ کُفراً - (۶) تبدیل کردهایم به نقمت؛ این را باید مواظب بود، باید مراقب بود. بارها ما گفتهایم، برای آدمهای آگاه و مطّلع از اوضاع جهان و جهان اسلام هم این مثل روز روشن است که امروز اختلافات مذهبی در میان مسلمانان، یک وسیله و برگهای است در دست دشمنان ما. یک شمشیر در دست دشمنان ما، همین اختلافات مذهبی است. علنی کردن اختلافات، صریح کردن مخالفتهای اعتقادی، به زبان آوردن مطالبی که کینهها را برمیافروزد، یکی از وسایلی است که دشمن ما از آن بیشترین استفاده را دارد میکند. حالا [اگر] ما جوری عمل بکنیم که این مقصود دشمن برآورده بشود، این (بَدَّلوا نِعمَتَ اللهِ کُفراً) است. در جلسات نباید کینهورزیهای مذهبی را زیاد کرد؛ این را چقدر باید تکرار کرد؟ بارها تکرار کردهایم؛ بعضی حاضر نیستند [گوش کنند]. شما اگر بخواهید آن کسی را که موافق مذهب شما نیست و عقیدهی حقّ شما را قبول ندارد هدایت کنید، چه کار میکنید؟ اوّل شروع میکنید به مقدّسات او بدگویی کردن و دشنام دادن؟ اینکه بکلّی او را از شما دور خواهد کرد و امید هدایت او را به صفر خواهد رساند. راه این کار این نیست. امروز شما میبینید، دنیای تشیّع مورد مهاجمه است؛ کسانی که اسم شیعه و سنّی به گوششان نخورده بوده است - ایادی استکبار - حالا در تبلیغات رسمیشان مدام تکیه میکنند که بله، ایرانِ شیعه، گروه شیعه در عراق، گروه شیعه در فلان کشور! مدام روی مسئلهیشیعه و سنّی تکیه میکنند؛ چرا؟ چون این را وسیلهی خوبی پیدا کردهاند برای ایجاد نِقار(۷) بین مسلمانان. خب بله، ما افتخارمان به این است که شیعهی علوی هستیم، ما افتخارمان به این است که معرفت به مقام ولایت پیدا کردهایم؛ امام بزرگوار ما پرچم ولایت امیرالمؤمنین را سرِ دست گرفت، لکن این وسیلهای شد برای اینکه دنیای اسلام - شیعه و غیرشیعه - احساس افتخار کنند به اسلامیّت؛ حالا کاری بکنیم که این احساس افتخار، این احساس علاقهمندی دنیای اسلام نسبت به جامعهی شیعه و افتخار شیعه، تبدیل بشود به دشمنی و بغض و کینه؟ این همان چیزی است که دشمن میخواهد؛ نباید بگذاریم. این یک نکتهی بسیار مهم است؛ این را مراقب باشید؛ اینها را شما بیش از دیگران باید مراقب باشید. کاری نکنیم که دشمن را در مقصودی که دارد، موفّق بکند؛ شمشیر دشمن را تیز بکند. بزرگان ما، علمای ما، مراجع ما، شخصیّتهای بزرگ دنیای اسلام همیشه ما را توصیه کردند به همین معنا. این یک نکته است؛ نکتهی بسیار اساسی است.
نکتهی دوّم: در محیطهای مراسم مذهبی، مراقب باشید هیچ کاری که از حدود ضوابط شرع ممکن است بیرون برود، رخ ندهد؛ این را مراقبت کنید. محیط مدّاحی و خوانندگی دینی، یک محیط پاک و مطهّری است؛ نگذاریم آلودگیهایی که متأسّفانه در دنیای هنر در بین مردمان بیقید و بیمبالات رواج پیدا کرده است، به محیط هنر اسلامی و مذهبی در محیطهای مذهبی رسوخ کند و نفوذ کند؛ این را مراقب باشید. محیط، محیط پاکیزه، طیّب، طاهر، [همراه با] عفّت؛ اینجور محیطی باید باشد محیطی که ما در آنجا معارف اسلامی را میخواهیم با زبان شعر بیان کنیم.
سعی کنیم آنچه را بهعنوان مضمون و محتوا در شعر خودمان میگنجانیم، هر کلمهی آن آموزنده باشد. فرق نمیکند؛ گاهی مصیبت است، گاهی مدح است؛ همهی اینها میتواند جوری انتخاب بشود که آموزنده باشد. در دوران شور انقلاب و هیجان انقلاب، در محرّمی که آخرین محرّم دوران طاغوت بود و محرّمی بود که بلافاصله بعد از محرّم و صفر، پیروزی انقلاب اتّفاق افتاد، هیئات مذهبی در شهرهای مختلف، نوحههایی را میخواندند که هر یک از این نوحهها بهقدر یک خطابهی بلند و بلیغ، مردم را روشن میکرد و آگاه میکرد و بصیرت میداد. باید همیشه همینجور باشد؛ نوحهها را [پرمحتوا کنید]. این کاری که نوحهخوان انجام میدهد، کار بسیار جذّاب و جالبی است. این سنّت نوحهخوانی و رفتارهایی که در نوحهخوانی انجام میگیرد، کارهای بسیار مهمّی است؛ اینها استثنائیِ جامعهی شیعه است، یعنی مخصوص ما است؛ در جاهای دیگر، به این شکل در مراسم مذهبی وجود ندارد؛ این از امتیازات ما است؛ این را باید پرمحتوا کرد، پرمضمون کرد. به این چیزها اگر انشاءالله توجّه بشود، جامعهی مدّاح یکی از اثرگذارترین پیشروان اصلاح در نظام فکری و عملی جامعهی ایران خواهد بود، و این میتواند تحقّق پیدا کند، کما اینکه الان هم در هر جایی که انسان مشاهده میکند که مدّاح بامسئولیّتی، متعهّدی، شعر درست را، شعر خوب را، با شیوهی درست اجرا میکند، واقعاً اثر میگذارد، مخاطبین خودش را بیدار میکند، آگاه میکند؛ و این از آن کارهایی است که هیچ صدقهی جاریهای معلوم نیست به این اندازه بتواند ارزش پیدا کند در پیشبرد جامعه؛ پیش خدای متعال کمتر کاری است که اینهمه بتواند انسان برای آن ارزشگذاری بکند؛ خیلی کار مهمّی است. شما بحمدالله این نعمت را دارید: صدای خوش، توانایی اجرای خوب، با آهنگ خوب؛ اگر چنانچه این را همراه کنید با همین خصوصیّاتی که اشاره شد، به نظر میرسد که یکی از کارهای بزرگ در پیشبرد اهداف نظام اسلامی و جمهوری اسلامی تحقّق پیدا خواهد کرد.
خوشبختانه امروز، شعر خوب هم کم نداریم؛ شعرای خوب، شاعران دینی و آیینی، شعرایی که دربارهی مسائل گوناگون شعر میگویند و شعرهای خوب میگویند، که امروز هم بحمدالله از بعضی از اینها بهرهمند شدیم، استفاده کردیم و خیلی خوب بود. در گذشته مدّاحها مجبور بودند شعر را حفظ کنند؛ امروز شماها این سنّت را هم به هم زدهاید؛ خودتان را راحت کردهاید، کاغذ در میآورید؛ خب، شعرهای خوب را میشود نوشت و خواند و این امکان بحمدالله هست. یکی از بزرگترین نعمتهای خدا این است که امروز در اختیار ما است.
و جامعهی مدّاح، با این توان وسیع، با این امکان بزرگ، به اعتقاد بنده یکی از نعمتهای الهی است برای کشور ما و برای مردم ما؛ و شعرایی که شعر میگویند و این مدّاحان را آماده میکنند برای اینکه بتوانند این مسئولیّت را انجام بدهند، حقّاً و انصافاً کار بزرگی انجام میدهند. از خدای متعال توفیق همهی شما عزیزان را، مخصوصاً جوانها را - که میدان کاریِ وسیعی در مقابل دارید - خواهانیم و امیدواریم انشاءالله همهی شما مأجور و منظور نظر حضرت بقیّةالله اعظم (ارواحنا فداه) باشید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) این جلسات از سال ۱۳۶۳ برگزار میشود.
۲) نهجالبلاغه، نامهی ۴۵
۳) سورهی انعام، بخشی از آیهی۱۱۲
۴) کامل الزیارات، ص۳۱۰
۵) طرف صحبت قرار دادن
۶) سورهی ابراهیم، بخشی از آیهی ۲۸
۷) کینه
بیانات در دیدار مردم استان ایلام در سالروز ولادت امیرالمؤمنین علیهالسلام
تاریخ: 1393/02/23
بیانات در دیدار مردم استان ایلام در سالروز ولادت امیرالمؤمنین علیهالسلام
در حسینیه امام خمینی رحمهالله
بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)
الحمدلله و صلّی الله علی رسوله و ءاله الأطهرین الأطیبین. خوشامد عرض میکنم به شما برادران و خواهران عزیز که این مسیر طولانی را طی کردید و لطف کردید و روز عیدِ ما را به معنای واقعی کلمه با قدوم خودتان عید کردید. امیدواریم که خداوند متعال به برکت مولود این روز، الطاف معنوی و مادّی خود را بر سر ملّت ایران و بخصوص شما برادران و خواهرانی که از ایلام تشریف آوردید، نازل بفرماید و شماها را مشمول لطف و هدایت ویژهی خود انشاءالله قرار بدهد. همچنانکه در گذشته هم در مورد ایلام و مردم ایلام - عشایر و شهرنشین و همه و همه - دانستیم و از نزدیک دیدیم، الطاف الهی شامل حال شما مردم بوده است؛ چه در دوران دفاع مقدّس و چه بعد از آن تا امروز؛ مجاهدتها، ایستادگیها، مقاومتها، وفاداری عمومی و همگانی، چیزهای کوچکی نیست؛ برای مجموعههای مردمی، اینها افتخار است و بحمدالله شما این افتخارات را داشتهاید و دارید و خواهید داشت. و بدانید - بخصوص شما جوانهای عزیز - که این کشور متعلّق به شما است، آیندهی آن مال شما است؛ شما هستید که باید شانههای توانای خودتان را بدهید زیر بار این مسئولیّت بزرگ، همچنانکه جوانهای دیروز اینکار را کردند و از شرف ملّی، از استقلال کشور، از دین و ایمان و هویّت ملّی خودشان، دفاع کردند که یکی از مظاهر مهمّ آن همین مردم ایلام هستند. من از نزدیک فداکاریهای مردم را دیدم؛ در همان سال ۵۹ و ۶۰۰، در آن دورانهای دشوار، همهی مردم - زن و مرد - در صحنه بودند، همکاری میکردند، و برجستگان و نخبگانِ مردم استان شما و منطقهی شما هم پیشاپیشِ مردم حرکت میکردند؛ امروز هم قضیّه همان است. و خب امیدواریم که خدای متعال کمک کند و توفیق بدهد به مسئولان که آنها هم به سهم خودشان، وظائفی را که دارند، بتوانند بنحو کامل انجام بدهند که البتّه در این صدد هستند، دنبال بازکردنِ گرههای مشکلاتند؛ باید همکاری کرد، همه کمک کنند که این کار انجام بگیرد.
دربارهی امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) سخن زیاد گفته شده است، لکن همهی حقیقت هنوز گفته نشده است. آنچه از فضائل امیرالمؤمنین (سلام خدا بر او) تاکنون بر زبانها و قلمها جاری شده است، همهی فضائل امیرالمؤمنین نیست، بخشی از آن است. از قول نبیّ اکرم نقل شده است که فرمود: برادرم علی، فضائلی دارد که (لا تُحصی) (۲) - قابل شمارش نیست - یعنی انسانها قادر نیستند این فضائل را بشمرند؛ یعنی فوق درک و عقل و فهم بشر معمولی است؛ این امیرالمؤمنین است. خب، ما احتیاج به الگو داریم، احتیاج به اسوه داریم، [پس] با این نظر به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نگاه کنیم. به نظر این حقیر، در چند سرفصل باید زندگی امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) را مورد ملاحظه قرار داد؛ چه اهل قلم و تحقیق و چه ماها که میخواهیم دربارهی مسائل امیرالمؤمنین مطالعه کنیم و فکر کنیم. چهار سرفصل به نظر بنده در اوّل فهرست قرار میگیرد که من اجمالاً یک اشارهای میکنم.
یک سرفصل عبارت است از مقامات معنوی امیرالمؤمنین - مقام معرفتِ توحیدی امیرالمؤمنین، مقام عبادت او، مقام تقرّب او به خدا، مقام اخلاص او - که اینها چیزهایی است که عمق آن و کُنه(۳) آن واقعاً از دسترس ماها خارج است. بزرگان از علما، از شیعه و سنّی، حتّی غیر مسلمان، در مقابل این بخش از شخصیّت امیرالمؤمنین همه اظهار عجز کردهاند؛ بس بلند و والا و مشعشع، این بخش در چشم هر بینندهای جلوه میکند؛ نمیتوانند، قادر نیستند ابعاد آن را درک بکنند؛ این یک بخش. ابنابیالحدید - عالم سنّی معتزلی - وقتی یکی از خطبههای امیرالمؤمنین را که مربوط به توحید است نقل میکند در نهجالبلاغه، میگوید که جا دارد ابراهیم خلیلالرّحمن افتخار کند به وجود یک چنین فرزندی؛ از نسل ابراهیم این همه انبیا بهوجود آمدند؛ [امّا] این را در مورد امیرالمؤمنین فقط میگوید؛ میگوید جا دارد که ابراهیم خلیلالرّحمن به این فرزند خود بگوید: تو سخنانی در توحید بیان کردی در جاهلیّت عرب، که من در جاهلیّت نَبط، نتوانستم این سخنان را بیان کنم و نتوانستم این حقایق را ابداع کنم. (۴) گوینده، عالم سنّی معتزلی است. این یک بخش و یک سرفصل از زندگی امیرالمؤمنین است که ابعادی ناشناخته دارد؛ واقعاً اقیانوس عمیقی است.
یک بخش دیگر، بخش مجاهدتهای امیرالمؤمنین است که این مجاهدتها و فداکاریها، اوج قلّهی فداکاری است. آنچه امیرالمؤمنین از فداکاری برای اسلام، برای دین، برای حفظ جان پیغمبر، برای حفظ دین پیغمبر، برای شرف و عظمت امّت اسلامی انجامداد، واقعاً جهادهای فوق طاقت بشری است. از دوران کودکی، از اوّلی که پیغمبر را بهعنوان مربّی خود شناخت و در دامان پیغمبر رشد پیدا کرد و اسلام را در کودکی پذیرفت، در همهی آن دوران سخت سیزدهسالهی مکّه، بعد در ماجرای بسیار دشوارِ هجرت به مدینه، بعد در دوران دهسالهی حیات مبارک پیغمبر در مدینه و آن جنگها و آن فداکاریها و آن گرفتاریها، در همهی این دورانها، این انسان یک انسانِ ایستادهی بر اوج قلّهی فداکاری است. بعد از رحلت پیغمبر هم همینجور: صبر امیرالمؤمنین، فداکاری بود؛ اقدامهای او، فداکاری بود؛ همکاریهای او، فداکاری بود؛ قبول خلافت، فداکاری بود؛ کارهایی که در دوران کوتاه خلافت انجام داد، یکی پس از دیگری فداکاری بود. کتاب فداکاریهای امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) به تنهایی یک کتاب طولانی و پر حجمی برای هر بینندهای است، انسان را واقعاً متحیّر میکند. اینقدر انسان بتواند با عزم راسخ در راه خدا، جان خود، حیثیّت خود، تواناییهای خود، شئون خود، همه را تقدیم کند! تصوّر آن از عهدهی بنده و امثال بنده خارج است. این هم یک سرفصل از زندگی امیرالمؤمنین که خود، کتابهای مفصّلی میشود.
سرفصل سوّم، سلوک امیرالمؤمنین در دوران حکومت است؛ چه سلوک شخصی، چه سلوک اجتماعی و حکومتی. سلوک شخصی، زندگی زاهدانهی علی در دوران حکومت و قدرت [است]. یک کشور پهناور عظیمی در ید قدرت امیرالمؤمنین بود؛ از اقصای شرق، تا مصر، تا آفریقا - این منطقهی عظیم - همه دولت اسلامی و تحت حکومت امیرالمؤمنین بود؛ این حاکم بزرگ و مقتدر، با این کشور پهناور و ثروتمند، زندگی شخصیاش، سلوک شخصیاش، مثل یک انسان مستمند و بینوا بود؛ با یک لباس زندگی بکند، نان جو و خشک غذای او باشد، از همهی لذّات مادّی پرهیز کند؛ طوری که خود او خطاب به همراهان و همکاران و دولتمردان زمان خود میفرمود: اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِک؛ (۵) شماها نمیتوانید؛ راست هم میگفت، هیچکس نمیتواند؛ واقعاً این عجیب است که زندگی شخصی امیرالمؤمنین در دوران حکومتش اینجوری باشد - در یک خانهی محقّر زندگی بکند؛ زندگی معیشتی او در حدّاقل، مثل یک انسان مستمند و بینوا و فقیر [باشد] - و به اینهمه کار بزرگ بپردازد. و سلوک اجتماعیاش، اقامهی حق، اقامهی عدل، ایستادگی برای اِنفاذ(۶) حکمالهی؛ واقعاً هر عقلی حیران میشود در مقابل اینهمه عظمت و اینهمه قدرت. این چه انسانی است؟ این غیر از مقامات معنوی است؛ سلوک سیاسی [است]. سیاستمداران دنیا و حکّام عالم چهجوری زندگی کردند؟ امیرالمؤمنین چهجوری زندگی کرد؟ این هم یک سرفصل مهمّی است که دیگر تا امروز نظیری نداشته است و نخواهد داشت؛ زهد امیرالمؤمنین و سلوک شخصی او و عبادت او در دوران اقتدارش. به امام سجّاد (علیه الصّلاة و السّلام) عرض کردند که یا بن رسولالله! شما چرا اینقدر به خودتان سختی میدهید، فشار میآورید، اینجور عبادت میکنید، اینجور زهد میکنید، اینجور روزه میگیرید، اینجور گرسنگی میکشید؟ امام سجّاد گریه کرد، فرمود: آنچه من میکنم، درمقابل آنچه جدّم امیرالمؤمنین میکرد چیست؛ کار من کجا، کار او کجا! یعنی امام سجّاد، سلوک عبادی و زاهدانهی خود را در مقابل سلوک زاهدانه و عبادی امیرالمؤمنین کوچک میشمارد؛ این خیلی مهم است. این هم سرفصل سوّم.
سرفصل چهارم، آن هدفی است که امیرالمؤمنین نسبت به مردم، در دوران حکومت داشته است که نکتهی بسیار مهمّ و اساسی است. بنده میخواهم اندکی روی این نکته تکیه کنم. امیرالمؤمنین فرمود: اگر از من اطاعت کنید، من شما را به بهشت میرسانم. عبارت امیرالمؤمنین در خطبهی نهجالبلاغه این است؛ میفرماید: فَاِن اَطَعتُمونی فَاِنّی حامِلُکُم اِن شاءَ اللهُ عَلی سَبیلِ الجَنَّة؛ فرمود اگر آنچه من میگویم، گوش کنید و عمل کنید، من شما را به بهشت خواهم رساند، انشاءالله؛ وَ اِن کانَ ذا مَشَقَّةٍ شَدیدَةٍ وَ مَذاقَةٍ مَریرة؛ (۷) اگرچه این کار، بسیار دشوار است، بسیار سخت است، تلخ است. این حرکت، حرکت کوچکی نیست، حرکت آسانی نیست؛ این هدف امیرالمؤمنین [است]. رساندن انسانها به بهشت، هم در زمینهی فکری مردم، [هم] در زمینهی روحی و قلبی مردم، [هم] در حیات اجتماعی مردم، نقش میآفریند. من از این جهت روی این تکیه میکنم که گاهی شنیده میشود کسانی در گوشهوکنار وقتی صحبت از هدایت و راهنمایی و بیان حقایق دینی و مانند اینها میشود، میگویند آقا، مگر ما موظّفیم مردم را به بهشت برسانیم؟ خب بله؛ بله، همین است. فرق حاکم اسلامی با حکّام دیگر در همین است: حاکم اسلامی میخواهد کاری کند که مردم به بهشت برسند؛ به سعادت حقیقی و اُخروی و عقبائی برسند؛ [لذا] راهها را باید هموار کند. اینجا بحثِ زور و فشار و تحمیل نیست؛ بحثِ کمک کردن است. فطرت انسانها متمایل به سعادت است، ما باید راه را باز کنیم؛ ما باید کار را تسهیل کنیم برای مردم تا بتوانند خودشان را به بهشت برسانند؛ این وظیفهی ما است، این کاری است که امیرالمؤمنین بار آن را بر دوش خود گرفته است و احساس وظیفه میکند که مردم را به بهشت برساند.
جامعهی اسلامی جامعهای است که اگر از لحاظ جنبههای مادّی به اسلام عمل بکند، بدون تردید در قلّه قرار خواهد گرفت؛ از لحاظ علم، از لحاظ صنعت لازم، از لحاظ معیشت، از لحاظ روابط اجتماعی، از لحاظ عزّت و شرف دنیائی و عمومی و ملّی و بینالمللی در اوج قرار میگیرد؛ امّا این همهی کارها نیست، همهی هدفها نیست. اگر زندگی ما در دنیا زندگی خوبی باشد، امّا لحظهی مرگ ما لحظهی بدبختی و روسیاهی ما باشد، چه فایده دارد؟ امام سجّاد (علیهالسّلام) در دعای صحیفهی سجّادیّه میفرماید: اَمِتنا مُهتَدینَ غَیرَ ضالّینَ، طائِعینَ غَیرَ مُستَکرِهین؛ (۸) میگوید پروردگارا! من را درحالی از دنیا ببر و بمیران که هدایتیافته باشم، گمراه نباشم؛ من را درحالی از دنیا و از این نشئه ببر که من با طوع و رغبت به آنطرف بروم. چه کسی با طوع و رغبت از این گذرگاه عبور میکند؟ آن کسی که به آنطرف خاطرجمع است. دیدید جوانهای ما - جوانهای آنروزِ شما - در میدانهای جنگ، چگونه بیمحابا وارد عرصههای خطر میشدند؛ [در] همین عملیّاتهایی که ذکر کردند(۹) - چه در منطقهی ایلام، چه در منطقهی خوزستان، چه در منطقهی استانهای غربی - این جوانها کجاها رفتند؛ چهکارها کردند؛ مرگ را تحقیر کردند؛ خطر را کوچک شمردند؛ [چون] دل اینها با حقایق آشنا شده بود. انسان وقتی آنطرف را ببیند، آن نعمت را ببیند، از آنطرف خاطرجمع باشد، راحت زندگی میکند، راحت فداکاری میکند، راحت بر مشکلات صبر میکند، راحت قدم در وادیهای خطر میگذارد و پیش میرود؛ مسئله اینجا است.
ما اگر بخواهیم در مقاصد دنیوی هم پیروز بشویم، بایستی ایمان خودمان را، اعتقاد خودمان را، عمل خودمان را، برای آنسوی مرز مردن تقویت کنیم. امیرالمؤمنین میفرماید من میخواهم مردم را به بهشت برسانم؛ این وظیفهی ما است. نهی از منکر باید بکنیم، امر به معروف باید بکنیم، وسائل عمل خیر و حسنات را در کشور فراهم کنیم، وسائل شُرور و آفات را از دسترسها برداریم؛ این وظائف مسئولین حکومت است.
از جملهی چیزهایی که مردم را به بهشت نزدیک میکند، بهبود معیشت مردم است؛ کادَ الفَقرُ اَن یَکُونَ کُفرا. (۱۰) جامعهای که در آن فقر باشد، بیکاری باشد، مشکلات معیشتیِ غیر قابل حل وجود داشته باشد، اختلاف طبقاتی باشد، تبعیض باشد، شکاف طبقاتی باشد، حالت آرامش ایمانی پیدا نمیکند. فقر، انسانها را به فساد میکشاند، به کفر میکشاند؛ فقر را باید ریشهکن کرد. کار اقتصادی، فعّالیّت اقتصادی باید بهطور جدّی در برنامههای مسئولین قرار بگیرد، که خب امروز بحمدالله مسئولین دنبال این چیزها هستند. فکرها را باید منتظم کرد، راه را باید درست تشخیص داد، درست باید حرکت کرد.
ما عرض کردیم (اقتصاد مقاومتی) ؛ اقتصاد مقاومتی یعنی ما اگر به نیروی داخلی، به ابتکار جوانها، به فعّالیّت ذهنها و بازوها در داخل، تکیه کنیم و اعتماد کنیم، از فخر و منّت دشمنان خارجی، خودمان را رها خواهیم کرد؛ راه درست این است. معنای اقتصاد مقاومتی این است که ما نگاه کنیم، ظرفیّتهای بیپایانی را که در داخل هست جستجو کنیم، شناسایی کنیم، با برنامهریزی درست و صحیح این ظرفیّتها را فعّال کنیم، این استعدادها به کار گرفته بشوند. من یکی دو روز پیش گفتم در یک دیداری؛ (۱۱) هرجایی که ما به ابتکار و استعداد جوانانمان تکیه کردیم، آنجا ناگهان مثل چشمهای جوشید، شکوفا شد؛ در قضایای مربوط به مسائل هستهای، در قضایای مربوط به مسائل دارویی، در درمانهای گوناگون، در سلّولهای بنیادی، در نانو، در این برنامههای صنعتیِ دفاعی، هرجایی ما سرمایهگذاری [کردیم] و به این نیروی جوان و علاقهمند و مؤمن و بااخلاص داخلی تکیه کردیم و به او ارج نهادیم، کارمان پیش رفت؛ خب، به این برسیم. مسائل اقتصادی هم همینجور است؛ ظرفیّتهای اقتصادی باید فعّال بشود؛ این راه پیشرفت کشور است. آنوقت کشور، هم از لحاط مادّی و اقتصادی، هم از لحاظ اعتبار بینالمللی، هم از لحاظ عزّت ملّی و اعتمادبهنفس ملّت ایران، و هم از لحاظ معنوی و اخلاقی و روحی پیشرفت خواهد کرد. این راهی است که امیرالمؤمنین در مقابل ما قرار داده است. آنوقت با نگاه به این حقایق است که میفهمیم اینکه امام فرمودند: (آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند) (۱۲۲) یعنی چه. آمریکا را از باب مثال گفتند؛ بله، آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند - کمااینکه تا امروز هم نتوانسته است - قدرتهای دیگر هم همینجور؛ آنها هم هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. این غلطی که نمیتوانند بکنند، فقط غلط نظامی نیست، بهمعنای جامعِ کلمه، هیچ غلطی نمیتوانند بکنند؛ نمیتوانند ملّت ایران را زمینگیر کنند؛ نمیتوانند ملّت ایران را عقب نگه دارند؛ نمیتوانند فشار را بر ملّت ایران بنحوی وارد بکنند که بهخیال خودشان ملّت ایران را بهزانو دربیاورند؛ ملّت ایران بهزانو درنخواهد آمد. خدا را شکر میکنیم که ملّت ما زنده است؛ خدا را شکر میکنیم که جوانان ما در راه درست حرکت میکنند. یک عدّهای وقتی نگاهشان به جوانها میافتد، نمونهها و گونههای معدود ناهنجار را میبینند؛ بله، ناهنجاری هم هست - نه اینکه نیست - ما هم اطّلاع داریم؛ امّا این هنجارِ عمومیِ ملّت ایران و جوانان ما، هنجار دینی است؛ هنجار علاقهمندی به دین و میهن و اسلام و قرآن و معنویّت و ملّیّت و مانند اینها است؛ این را نباید از یاد برد و فراموش کرد. جوانهای ما بحمدالله جوانهای خوبی هستند. از جملهی وظائف ما این است که کمک کنیم این جوانها خوب بمانند و خوب پیش بروند و انشاءالله برای کشورشان بخوبی و کمال، مفید واقع بشوند.
امیدواریم که خداوند متعال روح مطهّر امام بزرگوار را از ما راضی کند. امیدواریم که خداوند متعال قلب مقدّس ولیّعصر (ارواحنا له الفدا) را - که روح عالم امکان، امروز او است - از ما راضی کند، خشنود کند، ما را مشمول دعای آن بزرگوار قرار بدهد و انشاءالله شهدای عزیز ما را با پیغمبر محشور کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) اقشار مختلف مردم ایلام بهمنظور تجدید میثاق با آرمانهای نظام و رهبری، تحت عنوان (کاروان میثاق با ولایت) به حسینیهی امام خمینی رحمهالله آمده بودند.
۲) بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۲۲۹
۳) حقیقت
۴) شرح نهجالبلاغه، ج۷، ص۲۳
۵) نهجالبلاغه، نامهی ۴۵
۶) اجرا کردن
۷) نهجالبلاغه، خطبهی ۱۵۶
۸) صحیفهی سجّادیّه، دعای ۴۰
۹) حجّتالاسلام والمسلمین محمّدتقی لطفی (امام جمعهی ایلام و نمایندهی ولیّفقیه در استان) در گزارش خود به نقش و حضور مردم ایلام در عملیّاتهای مختلف، از جمله فتح میمک، عاشورا، نصر۲، نصر۴، فتحالمبین، محرّم، والفجر، ۱ والفجر۳، والفجر۵، والفجر۶، عاشورا۲ و کربلای۱ اشاره کرد.
۱۰) بحارالانوار، ج۲۷، ص۲۴۷
۱۱) بازدید از نمایشگاه دستاوردهای نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (۱۳۹۳/۲/۲۱)
۱۲) صحیفهی امام، ج۱۰، ص۵۱۶
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهاى اسلامى
تاریخ: 1393/03/06
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهاى اسلامى
در سالروز بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
بسماللهالرّحمنالرّحیم
والحمدلله و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و علی صحبه المنتجبین و من اتبعهم الی یوم الدین.
تبریک عرض میکنم سالگرد بعثت نبی مکرم اسلام را - که درواقع بزرگترین عید بشریت است - به همهی شما حضار گرامی؛ برادران عزیز، خواهران عزیز، میهمانان عزیز، سفیران کشورهای اسلامی که در مجلس حضور دارند و به همهی ملت ایران که نشان دادند پایبند به پیام بعثت پیامبرند و امتحان بزرگ و دشواری را در این راه ملت ما از خودشان بروز دادند.
همچنین تبریک عرض میکنم این روز بزرگ را به همهی ملتهای مسلمان، به دنیای اسلام و یکایک مسلمانان در هر نقطهی عالم و همچنین به همهی آزادگان عالم؛ آن کسانی که از پیام آزادی و پیام عدالت و پیام انسانیت و تکریم انسان، احساس هیجان میکنند و از آن لذت میبرند.
برادران و خواهران عزیز! دربارهی بعثت پیامبر سخنان گوناگونی قابل بررسی کردن و گفتن است؛ آنچه امروز برای ما مردم و برای دنیای اسلام لازم است و باید به آن توجه شود، دو سه نقطهی اصلی است: یکی آن نقطهای است که امیرالمؤمنین (علیه الصلاة و السلام) در خطبهی نهجالبلاغه به آن اشاره فرمود که علت بعثت پیامبر و پیامبران بزرگ الهی را اینگونه معرفی کرده است: لِیَستَأدُوهُم مِیثاقَ فِطرَتِهِ وَ یُذَکِروهُم مَنسِیَ نِعمَتِهِ ... وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول؛ (۱) انسانها را به فطرت انسانی و سرشت انسانیت که همراه با شرف و کرامت است برگردانَد؛ نعمتهای فراموششدهی الهی را به یاد آنها بیاورَد و خِرَدهای دفنشده را مبعوث کند.
انسانها به برکت خِرَد است که میتوانند پیام پیامبران را درک کنند؛ از مشکلات و دشواریهای راه نورانی پیغمبران نهراسند و آنها را بتوانند پشت سر بگذارند. به برکت عقل و اندیشه و خِرَد است که بشریت میتواند از مفاهیم قرآن بدرستی استفاده کند. اگر جامعهی اسلامی به همین یک دستور عمل کند، یعنی نیروی فکر را، به کارگیری اندیشه و خِرَد را در میان خود یک امر رایج و عمومی قرار بدهد، عمدهی مشکلات بشر حل خواهد شد؛ عمدهی مشکلات جامعهی اسلامی حل خواهد شد.
امروز شما نگاه کنید، به نام اسلام در یک نقطهای با انسانهای بیگناه رفتار ظالمانه میکنند، در یک نقطهای بهخاطر اسلام مسلمانان را قتل عام میکنند. در آفریقا در یک مرکزی، در یک کشوری، کسی بهخاطر مسلمان بودن مورد قتل و تجاوز و ظلم قرار میگیرد. در نقطهی دیگری کسانی به نام اسلام دخترهای مردم را میدزدند و فرار میکنند؛ اینها بهخاطر این است که پیام اسلام برای مسلمانان جا نیفتاده است. ما مسلمانها باید قرآن را، اسلام را درست بفهمیم و با میزان عقل و خِرَد خودمان و با راهنمایی اندیشهی بشری و اسلامی، به اعماق تعالیم پیامبراسلام و این پیامها برسیم.
وقتی از پیام اسلام غفلت کردیم، که قرآن کریم فرمود: وَ قالَ الرَسولُ یرَبِ اِنَ قَومِی اتَخَذوا هذَا القُرءانَ مَهجورا؛ (۲) وقتی قرآن را مهجور کردیم، به مفاهیم قرآن درست نگاه نکردیم، مجموعهی مفاهیم قرآنی را که یک منظومهی کامل برای زندگی انسان است، درست ندیدیم، آنوقت لغزش پیدا میکنیم، و نیروی خِرَد ما هم نمیتواند فهم درستی از مفاهیم قرآنی پیدا کند.
امروز در دنیا دشمنانی بهصورت علنی با اسلام مقابله میکنند؛ مقابلهی آنها در درجهی اول با ایجاد اختلاف است. عمیقترین اختلافها و خطرناکترین اختلافها، اختلافهای عقیدتی و ایمانی است. امروز در دنیا، تحریکات ایمانی و عقیدتی برای به جان هم انداختن مسلمانان، بهوسیلهی دستهای استکباری انجام میگیرد. یک عدهای، عدهای را تکفیر میکنند؛ عدهای علیه عدهی دیگری شمشیر میکشند؛ برادران به جای همکاری با یکدیگر و گذاشتن دست در دست یکدیگر، علیه برادران دست در دست دشمنان میگذارند! جنگ شیعه و سنی به راه میاندازند و تحریکات قومی و طائفی را لحظه به لحظه افزایش میدهند؛ [البته] دستهایی که این کارها را میکنند، دستهای شناختهشدهای هستند. اگر نیروی خِرَد، چراغ اندیشه و آگاهی - که قرآن ما را به آن امر کرده است - به کار بیفتد، خب دست دشمن را میبینیم، انگیزهی دشمن را میفهمیم.
امروز در دنیای اسلام برای اینکه دستگاههای استکباری به هدفهای استکباری خودشان برسند، برای اینکه مشکلات خودشان را پوشیده و مخفی نگه دارند، در میان مسلمانان اختلاف ایجاد میکنند؛ شیعههراسی بهوجود میآورند، ایرانهراسی بهوجود میآورند، برای اینکه رژیم غاصب صهیونیستی را محفوظ نگهدارند، برای اینکه تضادهایی که سیاستهای استکباری را در این منطقه به شکست کشانده است، بهنحوی حل کنند؛ راه آن را در این میبینند که بین مسلمانها اختلاف بیندازند. خب، این را باید دید، این را باید فهمید؛ انتظار از زبدگان این است، انتظار از نخبگان این است.
آنچه امروز دستگاههای سیاسی غرب ترویج میکنند، همان جاهلیتی است که بعثت پیغمبر برای زدودن آن - از محیط زندگی بشر - بهوجود آمد. نشانههای همان جاهلیت، امروز در دنیا، در این تمدن رایج فاسد غربی، مشاهده میشود؛ همان بیعدالتی، همان تبعیض، همان نادیده گرفتن کرامت انسان، همان عمده کردن مسائل جنسی و نیازهای جنسی.
قرآن کریم خطاب به همسران مکرم پیغمبر میفرماید: وَ قَرنَ فی بُیوتِکُنَ وَ لاتَبَرَجنَ تَبَرُجَ الجَهِلِیَةِ الاُولَی(۳). یکی از نشانههای جاهلیت اُولی، تبرج زنانه است. امروز یکی از عمدهترین مظاهر تمدن غربی، همین تبرج است؛ این همان جاهلیت است، منتها جاهلیتی که توانسته است خود را با سلاح تبلیغات مدرن مجهز بکند، حقایق را از چشم مردم بپوشاند؛ اینها را باید ما مسلمانها بفهمیم، اینها را باید بدانیم.
دنیای اسلام امروز احتیاج دارد به روی آوردن به اندیشه، روی آوردن به فکر، عادت کردن به اندیشیدن، مسائل را درست فهمیدن، درست تحلیل کردن. دنیای اسلام امروز احتیاج دارد به شناختن حقیقی جبههی دشمن امت اسلامی؛ دشمنانمان را بشناسیم، دوستانمان را بشناسیم. گاهی دیده شده است که مجموعهای از ما مسلمانها با دشمنان خودمان همدست شدیم برای زدن دوستان خود، برای زدن برادران خود! خب، این به ما لطمه میزند، این امت اسلامی را دچار آشفتگی میکند، دچار ضعف میکند؛ این ناشی از نداشتن بصیرت است. امروز دنیای اسلام به این بصیرت احتیاج دارد، به این تدبر و اندیشه احتیاج دارد، به اثارهی دفائن عقول احتیاج دارد: وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول. (۴) نیاز مهم دیگر دنیای اسلام اتحاد است؛ باید از اختلافات جزئی، اختلافات سلیقهای، اختلافات عقیدتی عبور کرد و امت واحده تشکیل داد: اِنَ هذِهِ اُمَتُکُم اُمَةً وَحِدَةً وَ اَنَا رَبُکُم فَاعبُدون(۵)؛ خدای متعال اینجور میفرماید. اعتقاد به قرآن، اعتقاد به پیامبر، اعتقاد به خدای واحد، اعتقاد به کعبهی واحد و قبلهی واحد، درمقابلداشتنِ جبههی واحد دشمن، اینها کافی نیست برای اتحاد دنیای اسلام؟ چرا عدهای نمیفهمند؟ چرا عدهای این حقایق روشن را درک نمیکنند؟ هدف آمریکا و جبههی غربیها از ایرانهراسی و شیعههراسی چیست؟ چرا این را فکر نمیکنند؟ رژیم صهیونیستیِ غاصب - که امروز بزرگترین بلیهی دنیای اسلام وجود این رژیم است - باید بتواند با آسودگی زندگی کند، بر مشکلات خودش فائق بیاید، بر عوامل نابودکنندهای که بحمدالله در ارکان آن رژیم غاصب وجود دارد فائق بیاید؛ این نمیشود مگر اینکه سر مسلمانها را بند کنند، بین آنها اختلاف بیندازند، مسائل کوچک را برای آنها بزرگ کنند.
به نظر ما بیداری اسلامی به وجود آمده است؛ سعی شد از سوی دشمنان اسلام که این بیداری را سرکوب کنند - و یک جاهایی هم سرکوب کردند - اما بیداری اسلامی سرکوب شدنی نیست. پرچم اعتزاز به اسلام بلند شده است، برافراشته شده است؛ احساس هویت اسلامی امروز در مسلمانان، در هر نقطهی عالم، نیرومند شده است و نیرومند خواهد شد. ملت ایران در این زمینه مسئولیتهای بزرگی داشته است که انجام داده است، بعد از این هم انجام خواهد داد. ملت ایران با اعتقاد به قرآن، با اعتقاد به پیام بعثت، با اتحاد درونی در میان خود، با احساس دلیری در مقابل دشمن و نترسیدن از دشمن، با احساس امید به وعدهی الهی نصرت، که وعدهی صریح الهی است و فرمود: اِن تَنصُروا اللَهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِت اَقدامَکُم؛ (۶) و با این ذخیرههای ارزشمند، به پیش میرود.
بحمدالله ما یکی پس از دیگری، سنگرهایی را که برای ادامهی مبارزهی با ظلم و جهل و بیعدالتی لازم است داشته باشیم، انشاءالله فتح میکنیم و پیش میرویم. بحمدالله ملت ایران از توفیق الهی و کمک الهی برخوردار بوده است؛ قدم به قدم پیش رفتیم، مشکلات را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتیم و پشت سر خواهیم گذاشت؛ به فضل و حول و قوهی الهی.
مسئولین با احساس مسئولیت، در عرصههای گوناگون مشغول کارند؛ امروز بحمدالله دولت ما تازهنَفَس، آمادهی به کار، با احساس اعتزاز به اسلام و مسلمان بودن؛ احساس میکنند بهخاطر ایمان به خدا دارای عزتند - که همین هم هست - مشغول کارند و تلاش میکنند. چالش وجود دارد، مشکلات وجود دارد؛ برسر راه زندگی، این مشکلات هست. اگر زندگی بخواهد عزتمندانه باشد، انسانهای دارای خِرَد و تدبیر، مشکلات را بهخاطر رسیدن به عزت و شرف انسانی و کرامت انسانی و تقرب الیالله تحمل میکنند؛ انسانهایی که بیخِرَدند همین مشکلات در زندگی آنها هست، آنها را با ذلت تحمل میکنند، به جای اینکه ولایت الهی را قبول کنند، ولایت شیاطین را قبول میکنند: وَاتَخَذُوا مِن دُونِ اللَهِ ءَالِهَةً لِیَکونوا لَهُم عِزاً، کَلا سَیَکفُرونَ بِعِبادَتِهِم وَ یَکونونَ عَلَیهِم ضِداً؛ (۷) فرمولی که انسانهای بیخِرَد، دستگاههای بیخِرَد، انسانهای غافل در دنیا انتخاب میکنند و اتخاذ میکنند، اینجور در قرآن کریم رسوا شدهاست. به جای اینکه به خدا پناه ببرند، به جای اینکه ولایت الهی را قبول بکنند، به جای اینکه به هدایت الهی چنگ بزنند، به ولایت شیاطین، به ولایت دشمنان اسلام و دشمنان بشریت متمسک میشوند برای اینکه برای خودشان عزت درست کنند، و این عزت به دست آنها نمیآید. آن عبادت شوندگان نابکار هم از آنها سپاسگزاری نخواهند کرد: کَلا سَیَکفُرونَ بِعِبادَتِهِم وَ یَکونونَ عَلَیهِم ضِدا. (۸) این بیان قرآن، بیان روشنی است؛ باید از این بیان درس گرفت، باید راه را درست شناخت، خط هدایت قرآنی، انسانها را به سعادت میرساند، بایستی از خدای متعال کمک خواست.
بحمدالله نظام جمهوری اسلامی از آغاز تا امروز در مواجههی با دشمنان به این وعدهی الهی مستظهر(۹) بوده است، اعتماد کرده است؛ به قول الهی و وعدهی الهی ما اعتماد کردیم، حسن ظن نشان دادیم؛ مثل بیایمانان و کفار، سوء ظن به وعدهی الهی نشان ندادیم؛ لذا پیروز شدیم. در انقلاب پیروز شدیم، در دفاع مقدس پیروز شدیم، در مبارزات گوناگون اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و بینالمللی بحمدالله تا امروز پیروز شدیم، بعد از این هم همین خواهد بود؛ این راه ملت ایران است.
رحمت خدا بر امام بزرگوار که این راه را به روی ما گشود؛ رحمت خدا بر شهیدان بزرگوار که در این راه جان خودشان را فدا کردند؛ رحمت خدا بر ملت ایران که در همهی مراحل از خودشان آمادگی نشان دادند؛ و رحمت و تفضل خدا بر مسئولان ما، دولتمردان ما که در این میدان آمادهی برای کار و تلاش و فداکاریاند.
و السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) نهجالبلاغه، خطبهی ۱
۲) سورهی فرقان، آیهی ۳۰
۳) سورهی احزاب، بخشی از آیهی ۳۳
۴) نهجالبلاغه خطبهی ۱، (و توانمندیهای پنهانشدهی عقلها را آشکار سازند)
۵) سورهی انبیاء، آیهی ۹۲
۶) سورهی محمد، بخشی از آیهی ۷
۷) سورهی مریم، آیات۸۱ و ۸۲
۸) همان
۹) پشت گرم و دلگرم
بیانات در دیدار با اعضاى مجلس خبرگان رهبرى
تاریخ: 1393/06/13
بیانات در دیدار با اعضاى مجلس خبرگان رهبرى
بسماللهالرّحمنالرّحیم (۱)
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین
خوشامد عرض میکنم به همهی برادران عزیز، علمای بزرگوار و معتمَدان و خبرگان ملت. جای جناب آقای مهدوی در این جلسهی ما حقیقتاً خالی است و متأسفیم از اینکه این برادر بسیار خوب و این شخصیت بسیار ارزنده حدود سه ماه است که در بیماری سخت قرار دارند. خیلی بجا است که برادران عزیز، آقایان محترم حمدی را برای شفای ایشان تلاوت بفرمایید. اللّهُمَّ اشفِهِ بِشِفائِکَ وَ داوِهِ بِدَوائِکَ وَ عافِهِ بِعافِیَتِکَ بِحَقِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد. یاد دوستان و برادرانی را که در این فاصله از میان ما رفتهاند، گرامی میداریم و برای آنها طلب مغفرت میکنیم: مرحوم آقای محمدی گیلانی، مرحوم آقای زرندی، مرحوم ماموستا مجتهدی و اخیراً مرحوم آقای جباری (رحمة الله علیهم).
ماه ذیالقعده است. مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی (رضوان الله تعالی علیه) میفرمایند ماه ذیالقعده ماه توبه است، ماه رجوع الیالله است، ماه مراقبت از خود برای اینکه مبادا خدای نکرده با عمل خودمان، محاربهی با خدای متعال و رسول خدا بکنیم. ایشان میفرمایند ذیالقعده که ماه نشستن از جنگ با دشمنان خدا است، به طریق اولی بایستی ماهی باشد که انسان مراقب باشد که مبادا دچار محاربهی با خدای متعال بشود. و این عمل معروف یکشنبهی ذیالقعده(۲) را ایشان ذکر میکنند و تأکید میکنند، اصرار میکنند که این عمل را انجام بدهیم.
مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی (رضوان الله علیه) در ورود ماه ذیالقعده یک مکتوبی، نامهای دارند به دوستانشان، به مریدانشان و شاگردانشان که در این کتابی که شرح حال ایشان است، درج شده است. مرحوم آقای قاضی به عربی اشعار برجستهای دارند؛ به تعبیر مرحوم آقای طباطبایی شاعرٌمفلق(۳) [بودند]؛ ایشان طبق تشخیص مرحوم آقای طباطبایی (رضوان الله علیه) شاعر برجستهای بودند. یک قصیدهی خیلی شیوایی ایشان انشاء میکند که اول آن این است: (تنبه فقد وافتکم الاشهر الحرم). این قصیده را ایشان مفصل [گفتهاند]؛ و توصیههایی دارند نسبت به شاگردانشان. فرصتی است برای ما، برای مردم که انشاءالله از برکات این ماه - که آغاز سه ماه متوالی حرام است - بهره ببریم. و البته ماه ذیالقعده، ماه حضرت ثامنالحجج (سلاماللهعلیه) هم هست که ولینعمت همه - بخصوص ما ایرانیها - هستند که از برکات مضجع ایشان و مرقد ایشان انشاءالله بهره ببریم، استفاده کنیم و انشاءالله خودمان را به ارزشهای رضوی نزدیک کنیم.
دربارهی مسائل جاری جهان و کشور، من یک مطلبی را آماده کردهام که عرض بکنم؛ خلاصهی مطلب این است که ما به مسائل جهانی و مسائل منطقهای و از جمله مسائل کشورمان، باید نگاه کلان و جامع داشته باشیم؛ این نگاه کلان، به ما معرفت و بصیرتی را عطا میکند که اولاً موقعیت خودمان را، جایگاه خودمان را، ایستگاه خودمان را در وضع کنونی بازیابی کنیم و بفهمیم در چه وضعی قرار داریم؛ بعد هم به ما تعلیم میدهد که برای آینده چه باید بکنیم.
در نگاه کلان به کل جهان - و از جمله به منطقه - انسان به این نکتهی اساسی برخورد میکند که نظم مستقر حاکم قبلی دنیا در حال تغییر و تبدیل است؛ این را انسان میفهمد و مشاهده میکند. بعد از جنگ اول جهانی، یک نظم جدیدی در عالم و بخصوص در منطقهی ما بهوجود آمد؛ قدرتهایی جان گرفتند، قدرتهای برتر عالم شدند؛ و بعد از جنگ دوم جهانی - که تا کنون حدود هفتاد سال از پایان آن میگذرد - این نظم جهانی استقرار پیدا کرد و مدیریت عالم به شکل خاصی درآمد. غرب در واقع، چه به شکل نظام سوسیالیستی و چه به شکل نظام لیبرالیستی - که هردو غربی بودند - حاکم بر مدیریت جهان شد و مدیریت جهان در اختیار اینها قرار گرفت. آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین و مناطق گوناگون دنیا تحت نفوذ و هیمنه و ارادهی اینها در طول این هفتاد سال حرکت کردند. انسان بروشنی میبیند که این نظم در حال تغییر است که حالا من مختصراً اشاره میکنم و دلایل این تغییر و نشانههای این تغییر را عرض میکنم.
خب، وقتی که دنیا در حال تغییر است، نظم جهانی در حال تغییر است و نظم جدیدی در حال نطفهبندی است، ما طبعاً وظایف مهمتری خواهیم داشت. در نظم جدید عالم، جایگاه اسلام، جایگاه جمهوری اسلامی، جایگاه کشور مهم ما ایران کجا خواهد بود؟ این را میتوانیم فکر کنیم، پیشبینی کنیم، در راه آن حرکت کنیم. آن نظم قبلی - که عرض کردیم حدود هفتاد سال بهنحو مستقر در دنیا حاکم بود - دو پایهی اساسی داشت: یک پایهی فکری و ارزشی، و یک پایهی عملی، یعنی نظامی و سیاسی. عرض من این است که هردو پایه امروز دچار چالش شده، دچار تزلزل شده.
اما آن پایهی اخلاقی و فکری عبارت بود از ادعای برتریِ فکری و ارزشی غرب - شامل اروپا و آمریکا - بر بقیهی مناطق جهان و بقیهی ملل عالم. شعارهایی را اینها مطرح کردند که این ربطی به پیشرفتهای علمی و صنعتی ندارد؛ شعارهای جذاب و فریبنده مثل شعار آزادی، شعار دموکراسی، شعار حقوق بشر، شعار دفاع از ملتها و از آحاد انسانها را سرِدست گرفتند و مطرح کردند و خواستند برتری نظام ارزشی خودشان را بر سایر مناطق عالم، بر ادیان عالم، بر نحلههای(۴) گوناگون فکری و بخصوص بر اسلام، از این طریق تثبیت کنند. موفق هم شدند؛ یعنی در دنیای اسلامِ ما، افرادی، گروههایی، شخصیتهای سیاسیای و دولتهایی که حقیقتاً معتقد شدند به برتریِ نظام ارزشی غرب، کم نیستند. امروز هم در داخل جامعهی ما کسانی هستند که همین فکر و همین عقیده را دارند.
در بخش دوم که بخش عملی است - که پایهی دوم قدرت غرب و تسلط غرب بر مدیریت جهان بود - مسئلهی تواناییهای سیاسی و نظامی بود که اگر ملتها یا دولتها یا جریانهای گوناگونی تحت تأثیر آن نظام ارزشی و آن جنبهی اول قرار نمیگرفتند و تسلیم نمیشدند و ایستادگی میکردند، اینها با فشار سیاسی و با فشار نظامی با آنها مواجه میشدند و کارهای زیادی را انجام میدادند که کسانی که زیر بار آن عامل اول نمیرفتند، با فشار عامل دوم، یعنی فشار سیاسی و فشار نظامی و امنیتی، مجبور بشوند با آنها همراهی کنند و همکاری کنند.
این را ما در دنیا مشاهده کردیم، در کشور خودمان مشاهده کردیم. دستگاههای تبلیغاتی غرب هم که روزبهروز توسعه پیدا میکردند و مدرن میشدند و تواناییهایشان افزایش پیدا میکرد، این دو عامل - یعنی عامل برتری ارزشی و عامل سلطهی نظامی و سیاسی - را مرتباً به رخ ملتها کشیدند؛ صاحبان فکر را، روشنفکرها را و بتدریج عامهی مردم را نسبت به آن به قناعت رساندند.
امروز هر دو عامل دچار چالش شده؛ هم آن عامل اول و هم عامل دوم. آن دو ابزار و دو سلاحی - که غرب با آن دو سلاح قادر بود دنیا را مدیریت کند و عملاً تسلط بر دنیا را بهدست گرفته بود و مدیریت دنیا را بهدست گرفته بود - هر دو عامل امروز در دنیا بتدریج ضعیف شده است. اما آن عامل اول که عامل ارزشی بود - یعنی رجحان ارزشهای غربی بر ارزشهای ملل دیگر، ادیان، اسلام و غیره - دچار تزلزل شده به دلایلی. عواملی موجب شده است که دچار تزلزل بشود. من چند عامل از این عوامل را اینجا یادداشت کردهام که عرض میکنم: یکی از این عواملی که نظام ارزشی غرب را و سلطهی معنوی این نظام را متزلزل کرده، بحرانرو به افزایش اخلاقی و معنوی در غرب است؛ که نشانهی بارز آن رواج احساس پوچی، احساس بیهودگی، احساس ناامنی روحی در بین آحاد مردم - بخصوص در بین جوانها - در غرب است. تلاشیِ خانواده؛ بنیان خانواده در غرب دچار تزلزل شدید است و متلاشی شده که این آثار را میگذارد. مسئلهی زن که بر روی مسئلهی زن جهتگیری غربی بهنحوی بوده است که امروز حرکت فمینیستی - که از دهها سال قبل شروع شده بود - زیر سؤال جدی از سوی متفکرین و روشنفکران و اهل فکر است؛ یعنی احساس میکنند که این یک دامی برای زن بود و زن را دچار محاذیر(۵) عجیبوغریبی کرده است که داستان مفصلی است.
مسئلهی ارزش شدن منکرات؛ مثلاً همجنسبازی در غرب میشود ارزش؛ مخالفت با همجنسبازی میشود ضد ارزش! که اگر چنانچه - امروز در دنیای غرب اینجوری است - با کسی، با یک مقام دولتیای، رئیس جمهوری، شخصیت برجستهای مصاحبه کنند و او بگوید من با همجنسبازی مخالفم، این بهعنوان یک نقطهی منفی در کارنامهی او در دنیا تلقی میشود؛ یعنی فضای اخلاقی غرب، به این جهت، به این سمت رفته. البته در این زمینه متوقف هم نخواهد ماند و پیش خواهد رفت و به جاهای بسیار بدتر و زشتتری خواهد انجامید. و این نکته را امروز - یعنی از چندی پیش، از چند سال قبل از این، شاید از ده پانزده سال قبل - متفکرین غربی و بعضی از خیرخواهان و دلسوزان غربی متوجه شدهاند و مدام تذکر میدهند؛ لکن فایدهای ندارد؛ وقتی که یک نظام اخلاقی به این سراشیب افتاد، دیگر قابل جلوگیری نیست و سرنوشتی جز متلاشی شدن ندارد. این یک عامل برای بهچالش گرفته شدن ارزشهای غربی.
عامل دوم میل به مذهب است؛ که این در واقع واکنش به همین عامل اول است. در بین جماعات گوناگون کشورهای غربی، میل به مذهب، علاقهی به مذهب، بهطور خاص علاقهی به اسلام، گرایش به اسلام، گرایش به فهم قرآن روزبهروز بیشتر شده است؛ که این را کسانی که دستاندرکارند، بخوبی میدانند. این هم یکی از چیزهایی است که نظام اخلاقی و ارزشی غرب را بشدت دچار چالش کرده.
عامل سوم بُروز تعارضهای عملی با شعارهای غربی است؛ یعنی اینها در دنیا دم از آزادی و دم از دموکراسی و دم از حقوق بشر و این حرفها میزدند؛ در عمل آنقدر دولتهای غربی با این شعارها عملاً مخالفت کردند و نقض کردند این شعارها را که امروز طرح این شعارها در دنیا از سوی غربیها بهصورت یک امر مستهجن درآمده است؛ یعنی افراد صاحب فکر میفهمند. تعداد کودتاهایی که دولتهای غربی و قدرتهای غربی علیه دولتهای مستقل - غالباً دولتهای ملی - انجام دادند، یک تعداد عجیبی است. طبق بعضی از گزارشها، آمریکا پس از جنگ دوم [جهانی] تا امروز برای سرنگونی پنجاه دولت اقدام کرده! در مورد پنجاه دولت انواع و اقسام اقدامها را کرده؛ با دهها جریان مقاومتِ مردمی مخالفت کرده که اینها در کارنامهی آمریکا و دیگران مضبوط است. استفادهی از بمب اتم؛ تنها موردی که بمب اتم استفاده شده است [توسط] آمریکا است که بیش از همه دم از مردم و دم از حقوق مردم و مانند اینها میزند و بیش از دویست هزار نفر کشته شدند - در آن حوادث ژاپن - و تعداد خیلی بیشتری هم دچار عوارض آن شدند. (۶) زندان گوانتانامو، (۷) زندان ابوغریب، (۸) این حوادثی که پیش آمد، زندانهای مخفیای که در اروپا ثابت شد(۹) برای همه و روشن شد که اینها زندانهای مخفی دارند و مردم را شکنجه میکنند و بیمحاکمه نگه میدارند، که هنوز هم هست؛ همه دارند میبینند. این هم عامل سومی بود که نظام ارزشی مورد ادعای غرب را به چالش کشید.
عامل چهارم، پناه بردن به استفادهی از زور و خشونت و سرکوب بود؛ انواع خشونتها، از جمله تحریم. دیده شد و در مقابل چشم مردم دنیا قرار گرفت که وقتی که اینها با یک کشوری، با یک ملتی مسئله پیدا میکنند و نمیتوانند غلبهی فرهنگی خودشان را بر این کشور تحمیل بکنند و سلطهی خودشان را تأمین بکنند، دست به زور میبرند و لشکرکشی میکنند؛ گاهی با لشکرکشی، گاهی با ترور، گاهی با راه انداختن جریانهای تروریستی؛ که اینها همه در همین زمان خود ما در همین اواخر دیده شده و این در مقابل چشم مردم دنیا است: حملهی به کشورها، حملهی به عراق، حملهی به افغانستان، حملات گوناگون به شکلهای مختلف به پاکستان و جاهای دیگر. این هم یکی از آن چیزهایی است که نظام ارزشی غرب را به چالش کشیده.
و عامل پنجم هم جریانسازیهایی از قبیل همین جریان القاعده و داعش و مانند اینها. حالا اینها ادعا میکنند که اینها با ما مربوط نیست؛ اما همه میدانند. من یک چیزی را نقل کردم از قول یکی از مسئولان معروف آمریکایی، (۱۰) بعد خودشان منکر شدند. علیالظاهر هست، اینها اعتراف میکنند که این جریانها را اینها به راه انداختهاند؛ اگر هم اعتراف نکنند ما شواهد داریم، ما میدانیم. من فراموش نمیکنم، مرحوم شیخ سعید شعبان - حالا آوردن اسمش دیگر اشکالی ندارد - عالم معروف اهلسنت، در مشهد - آنوقتی بود که ما در دوران جنگ بودیم - به من گفت که من اطلاع دارم که دارند تلاش میکنند برای اینکه شما را از طرف شرق کشورتان، مشغول کنند و درگیر کنند؛ من گفتم خب شرق ما افغانستان است؛ گفت بله از طرف افغانستان. این قبل از آن بود که این جریان طالبان و القاعده و این حرفها در افغانستان راه بیفتد؛ ایشان خب ارتباط داشت با محافل گوناگون سیاسی و روحانیِ اهلسنت، در جاهای حساسی حضور داشت، شخص بسیار محترمی بود، مطلع شده بود، گفت من وظیفهی خودم دانستم که این را به شما بگویم. بعد از اندکی هم همین حوادث اتفاق افتاد و دیدیم که همینجور بود که گفت. بنابراین شبههای وجود ندارد که راه انداختن این جریانها و ساختن این جریانها، بهدست همین قدرتهای غربی و عوامل منطقهای آنها [است]. حالا ممکن است یک مواردی خودشان مستقیم وارد نشوند و دیگران [وارد شوند]. البته مستقیم هم وارد شدند؛ در همان قضیهی طالبان من فراموش نمیکنم در مجلات آمریکایی، جوری از طالبان حرف میزدند که بهنحوی ترویج آنها بود؛ [البته] صریحاً ترویج نمیکردند اما کیفیت کار تبلیغاتی، ترویج طالبان بود آن اوایلی که اینها سرِکار آمده بودند. بنابراین اینها عواملی است که آن نظام ارزشی مدعیِ برتری را - که غرب آن را مطرح میکرد - امروز در دنیا کاملاً به چالش کشیده؛ این حرف را دیگر از غربیها و از قدرتهای غربی کسی نمیپذیرد که اینها بگویند ما طرفدار حقوق بشریم، ما طرفدار ارزشهای انسانی هستیم، و مانند اینها. آن چیزهایی که در اعلامیهی استقلال آمریکا در دویست سال قبل ذکر شده بود، همه عملاً نقض شده است.
اما عامل دوم که عامل اقتدار سیاسی و نظامی بود، هم به چالش کشیده شد؛ مهمترین چیزی که این عامل - عامل اقتدار نظامی و سیاسی - را به چالش کشید، برپایی نظام جمهوری اسلامی بود. در یکی از مناطقِ بشدت تحت نفوذ آمریکا، یک حرکت عظیم انقلابی با این ابعاد بهوجود میآید، یک نظامی را مبتنی بر تفکراتی که آنها این همه برای حذف این تفکرات تلاش کرده بودند بهوجود میآورد، و این نظامْ با حملات گوناگون و متنوع آنها - حملات سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و غیره - از بین نمیرود بلکه روزبهروز هم قویتر میشود؛ تا امروز که نظام جمهوری اسلامی نظامی است به معنای واقعی کلمه مقتدر. البته نظام اسلامی، هم مقتدر است، هم مظلوم است. این اقتدار نظام، منافاتی ندارد با مظلومیت؛ یکوقتی عرض کردیم، (۱۱۱) مثل امیرالمؤمنین: حاکم مقتدرِ نظام اسلامی در زمان خود، اما درعینحال مظلومترین مظلومان؛ نظام جمهوری اسلامی هم همینجور است. اقتدار آن منافاتی با مظلومیتش ندارد و این مظلومیتی که امروز این نظام دارد، نشانهی عدمِ اقتدار نیست؛ واقعاً اقتدارِ نظام جمهوری اسلامی، امروز امر واضحی است؛ این را دشمنان آن هم دارند اعتراف میکنند.
بعد هم حوادثی که اتفاق افتاد، ایستادگیِ هشتسالهی جمهوری اسلامی و ملت ایران در دفاع مقدس؛ چیز کوچکی نبود، حادثهی بسیار مهمی بود. این نشان داد که تواناییهای نظامی و امنیتیِ قدرتهای مسلط بر عالم، قادر نیستند از ایستادگی یک ملت بکاهند یا به آن ضربه بزنند، و این خواهد توانست خودش را بر آنها تحمیل کند، کما اینکه تحمیل کرد. بعد هم دیگر حوادث منطقه، حوادث فلسطین، حوادث لبنان، جنگ ۳۳ روزه، جنگ ۲۲ روزه، جنگ ۸ روزهی غزه، و این جنگ اخیر ۵۰ روزهی غزه که واقعاً جزو نمونههای معجزهآسا است. یک منطقهی کوچک، محدود، با تواناییهای بسیار محدود، کاری بکند که رژیم صهیونیستی که نماد قدرت غرب در منطقه است، به زانو در بیاید؛ این اصرار کند بر آتشبس، آنها قبول نکنند آتشبس را؛ این مدام اصرار کند، آنها بگویند نخیر، شرط قبول آتشبس این چیزها است؛ و تا این چیزها حاصل نشد، آتشبس را قبول نکردند؛ این خیلی حادثهی مهم و قابل تحلیلی است. اینها نشان میدهد که اقتدار و برتری نظامی - سیاسی غرب، به معنای واقعی کلمه به چالش کشیده [شده]. امروز در دنیای غرب این جمعبندی جمعبندی رایجی است که خیلی از افراد ذینفوذ در غرب، معتقدند که (جنگ) دیگر یک گزینهی معتبر و باصرفه برای غرب نیست؛ امروز خیلی از سیاسیون در آمریکا - عمدتاً در آمریکا، و [نیز] در برخی از کشورهای اروپایی - این را مطرح میکنند و میگویند که جنگ برای ما دیگر یک گزینهی باصرفه نیست، معنای این همین است که تواناییهای نظامی و اقتدار نظامی - امنیتی غرب کاملاً به چالش کشیده شده. خب، قدرتهای جدیدی هم که در آسیا و در شرق ظهور کردند - مثل قدرت چین، مثل قدرت هند، و امثال اینها - اینها هم ابعاد دیگر قضیه را روشن میکند. خب، این وضع منطقه و وضع جهان است و دلیلِ بر اینکه نظم قبلی جهانی دیگر قابل استمرار نیست که غربیها مدیریت جهان را به دست بگیرند. وضع جدیدی در حال شکلگیری است که البته هنوز هم شکل نگرفته است.
ما اینجا باید چهکار کنیم؟ بهنظر ما دو مطلب، مهم است: مطلب اول این است که این واقعیتهایی که امروز مشاهده میکنیم، واژگونه تحلیل نشود، غلط تحلیل نشود، غلط فهمیده نشود، همچنان که هست فهمیده بشود؛ نه فقط در کشور ما [بلکه] در منطقهی آسیا، هنوز کسانی، کشورهایی، دولتهایی، شخصیتهایی، رجال سیاسیای، جریانهایی وجود دارند که درک نمیکنند این واقعیتی را که بیان شد؛ اینها معتقدند که ما در مقابل غرب یک راه بیشتر نداریم، باید تسلیم غرب شد؛ حالا این تسلیم یا با طوع(۱۲) و رغبت است - یعنی پذیرش ارزشهای غربی و تسلیم شدن در مقابل نظمی که آنها ابراز میکنند و توقعاتی که برای ادارهی جهان دارند - یا اگر چنانچه یک کشوری به طوع و رغبتْ تسلیم نشد، طرف آنها نرفت، با آنها همکاری نکرد، نسبت به خواستههای اساسی آنها طوع و اطاعت نشان نداد، طبعاً مواجه خواهد شد با فشار؛ حالا فشار اقتصادی، فشار تحریم، فشار سیاسی، فشار نظامی؛ ناچار بایستی تسلیم شد، یا تسلیمِ آرام، یا تسلیمِ با سروصدا و مشکل! این تحلیل وجود دارد. این غلط است؛ این تحلیل تحلیل خطرناکی است؛ در کشور ما هم گوشهوکنار این تحلیلها وجود دارد. نه، اینجور نیست؛ همینطور که گفتیم، قدرت غربی بر این دو پایه بود - پایههای اخلاقی و معنوی و ارزشی، و پایهی نظامی و سیاسی و امنیتی و عملی - هر دوی اینها متزلزل شده است. ما این واقعیت را باید درک کنیم.
کار دومی که مهم است، این است که خودمان را آماده کنیم برای ایفای نقش در پدید آوردن نظم جدید؛ کشور را آماده کنیم برای اینکه نقشآفرینی کند. و این هم ممکن نخواهد شد مگر با قوی کردن کشور؛ کشور را باید قوی کنیم. تقویت کشور متوقف است بر استفادهی از همهی ظرفیتها و تواناییهایی که ما در داخل کشور و در بیرون کشور داریم. توجه بکنیم که ظرفیتهای ما و تواناییهای ما، فقط آن چیزهایی نیست که ما در داخل داریم؛ ما در بیرون کشور هم ظرفیتهای مهمی داریم؛ طرفدارانی داریم، عمق راهبردی داریم؛ در منطقه، در کشور؛ بعضی بهخاطر اسلام، بعضی بهخاطر زبان، بعضی بهخاطر مذهب شیعه؛ اینها عمق راهبردی کشور هستند؛ اینها جزو تواناییهای ما هستند؛ از همهی این تواناییها باید استفاده کنیم. فقط هم در منطقه نیست، ما در آمریکای لاتین عمق راهبردی داریم، در قسمتهای مهمی از آسیا عمق راهبردی داریم، امکاناتِ استفاده داریم؛ از اینها بایستی استفاده کنیم، اینها کشور را قوی خواهد کرد.
سه موضوع هم در تقویت کشور بسیار نقش دارد: یکی مسئلهی علم و فناوری است، یکی مسئلهی اقتصاد است، یکی مسئلهی فرهنگ است. در این سه بخش ما باید سرمایهگذاری کنیم؛ اینها عناصر کلیدیاند. دولتهای ما، مسئولین ما، مؤثرین و متنفذین ما، در هر سه قسمت بایستی فعال بشوند و کار بکنند. مسئلهی جمعیت هم البته بسیار مهم است - همانطور که اشاره کردند که بعضی از آقایان هم روی این تکیه کردند - کاملاً بجا است، مسئلهی جمعیت تأثیر زیادی دارد در اقتدار ملی؛ و افزایش نسل جوان و بزرگ بودن کشور از لحاظ جمعیت، خیلی تأثیر دارد در ایجاد اقتدار. البته از همهی اینها مهمتر، مسئلهی فرهنگ است؛ بخصوص در سطح باورها و عقاید مردم. میبینید چقدر دارند سرمایهگذاری میکنند. اشاره شد که بسیاری از سرمایههای گوناگون بینالمللی صرف ایجاد رسانههای اثرگذار میشود، از قبیل ماهواره و اینترنت و موبایل و امثال اینها؛ دارند سرمایههای زیادی را صرف میکنند برای اینکه بر روی عقاید مردم و باورهای مردم اثر بگذارند و اینها را درواقع از حیطهی نفوذ نظام اسلامی و ارزشهای اسلامی خارج کنند؛ که البته پادزهر آن هم این است که ما بتوانیم در سطوح مختلف، نسبت به باورها طرحهای تبیینی و اقناعی داشته باشیم؛ علمای ما، سازمانهای فرهنگی ما، سازمانهای تبلیغاتی ما، گویندگان ما، صداوسیمای ما باید بتوانند این باورها را در ذهن مردم تثبیت کنند و تعمیق کنند که البته ارتباط مستقیم علما با مردم، یک عامل و عنصر بیبدیلی است؛ هیچ چیزی جای این را نمیگیرد، هیچ چیزی؛ حتی صداوسیما که یک رسانهی فراگیر است، نمیتواند جای ارتباط مستقیم علما و متفکرین دینی را با مردم بگیرد.
مسئلهی وحدت و همدلیِ در کشور هم بسیار مهم است. اختلاف سلیقه در زمینههای سیاسی - در زمینههای سیاسی خُرد و کلان - وجود دارد، اما این اختلافها نباید وحدت کشور را و همدلی کشور را از بین ببرد؛ همه بایستی با هم باشند؛ یکی از نقاط مهم این است که از مسئولان هم همه باید حمایت کنند. حمایت منافات ندارد با اینکه شما یک ایرادی هم به فلان مسئول، یا دولت، یا قوهی قضائیه، یا مجلس داشته باشید، اما حمایت باید بههرحال انجام بگیرد. علاوه بر اینکه خب بحمدالله مسئولان در حال تلاشند، دارند کار میکنند. در همین یک سالی که دولت جدید بهوجود آمده، تلاشهای زیادی کردهاند، کارهای زیادی انجام گرفته، این را انسان شاهد است، از نزدیک میبیند؛ خیلی کار کردهاند؛ توفیقات خوبی هم بهدست آوردهاند؛ قوهی قضائیه همینجور؛ و دستگاههای مختلف مشغول کارند. من یادم میآید، گاهی خدمت امام افرادی میآمدند از دولت و از بعضی از نواقص و مانند اینها گله میکردند که مثلاً فلانجا این کار انجام گرفته؛ امام در جواب اینها میگفتند آقا، ادارهی کشور کار سختی است! واقع قضیه هم همین است: مدیریت دستگاهها کار سختی است. یک نفری ممکن است از جهت فکری، از جهت عملی، از جهت سلامت رفتاری، هیچ عیب و نقصی هم نداشته باشد، اما دستگاهی که زیر نظر او است مشکلاتی پیدا بکند، این پیش میآید؛ یعنی واقعاً فراگیری و شمول همهی اطراف و جوانب قضایا، کار آسانی نیست؛ پیش میآید دیگر، حالا مشکلاتی هم هست. البته کسی با انتقاد کردن مخالف نیست - ایراد کردن، انتقاد کردن، نقاط ضعف برنامهها و سیاستهای اجرایی را مطرح کردن؛ کسی منکر اینها نیست - اما اینها نباید به معنای تخریب و ایستادگی در مقابل تلاش و امثال اینها باشد. حمایت و کمک به دولت و دستگاههای اجرایی و عملیاتی را همه بایستی وظیفهی خودمان بدانیم که انشاءالله انجام بگیرد.
امیدواریم خدای متعال تفضلات خودش را از این ملت باز نگیرد و انشاءالله باز نخواهد گرفت. این مقداری که امروز در کشور ما توجهات و توسلات به معنویت هست، اینها قطعاً کمککار است؛ یک مواردی هم وجود دارد واقعاً که انسان در یک چیزهایی به بنبست میرسد اما توجه به خدای متعال و توسل به ذیل عنایات پروردگار، واقعاً بنبستها را باز میکند که این را انشاءالله بایستی دنبال بکنیم. همینطور که مکرر عرض کردیم، بنده همینطور که نگاه میکنم در مقابل خودم، افق را، آینده را بسیار روشن میبینم و میدانم که به توفیق الهی، به حولوقوهی الهی، آیندهی این کشور از گذشتهی آن از همهی جهات - جهات مادی و جهات معنوی - بهتر خواهد بود؛ انشاءالله.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) این دیدار بهمناسبت شانزدهمین اجلاس از چهارمین دورهی مجلس خبرگان رهبری (در روزهای یازدهم و دوازدهم شهریور سال جاری) برگزار شد. قبل از شروع بیانات معظمٌله، آیتالله سیدمحمود هاشمیشاهرودی (نایب رئیس اول مجلس خبرگان) و آیتالله محمد یزدی (نایب رئیس دوم مجلس خبرگان) گزارشی ارائه کردند.
۲) چهار رکعت نماز که شرح آن در کتاب المراقبات ذکر شده است.
۳) شاعر برجسته و ماهر
۴) فرقهها
۵) موانع، مشکلات
۶) بمباران اتمی دو شهر هیروشیما و ناگازاکی در زمان جنگ جهانی دوم به دستور رئیس جمهور وقت آمریکا علیه امپراتوری ژاپن انجام گرفت.
۷) بازداشتگاه گوانتانامو زندانی است در خلیج گوانتانامو در جنوب شرقی جزیرهی کوبا که در اختیار ارتش آمریکا است.
۸) زندانی است در غرب بغداد که در ابتدا صدام مخالفان خود را در آنجا شکنجه میداد و پس از اشغال عراق توسط آمریکا، محل شکنجه و آزار و اذیت زندانیان عراقی توسط نظامیان آمریکا شد.
۹) به گزارش خبرگزاریها، زندانیان مظنون به تروریسم در برخی از بازداشتگاههای مخفی سیا در اروپا بازجویی و شکنجه میشدند.
۱۰) بیانات در دیدار وزیر، مسئولان وزارت امور خارجه و رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور (۱۳۹۳/۵/۲۲)
۱۱) از جمله، بیانات در دیدار اعضای (جامعة المصطفی العالمیة) (۱۳۸۸/۱۱/۷)
۱۲) فرمانبُرداریِ از روی میل
بیانات در دیدار دستاندرکاران برگزارى کنگرهى ملّى ده هزار شهید اصناف و بازار
تاریخ: 1393/03/26
بیانات در دیدار دستاندرکاران برگزارى کنگرهى ملّى ده هزار شهید اصناف و بازار
بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)
مسئلهی بازار و اصناف، و ورود در میدان مبارزه از سوی این جمع و این قشر، یکی از مسائل مهمّ تاریخ انقلاب ما است. بنده تصدیق میکنم و از نزدیک شاهد بودم که جزو اوّلین گروهها و شاید بشود گفت اوّلین گروهی که به ندای امام در نهضت پاسخ دادند، بازاریان متدیّن بودند - در سراسر کشور بهنحوی لکن عمدتاً در تهران و بعضی شهرهای بزرگ - و فضای کشور را در سال ۴۱ گرم کردند؛ و همچنین در طول این سالهای متمادی همینجور بوده. حالا شما از کسانی از برجستگان اصناف اسم آوردید،(۲) ولیکن تعداد اشخاص نامآور و برجسته، خیلی بیش از اینها است و بسیاری از اینها شناخته شده نیستند؛ این کنگرهای که شما دارید یقیناً کمک خواهد کرد به اینکه نام این آبرومندانِ نظام اسلامی و انقلاب اسلامی زنده بشود و احیا بشود؛ بسیار کار بجا و بموردی است. در اصناف هم بعضی از کسانی که مشغول کار بودند، کار خودشان را در خدمت انقلاب، و در خدمت جنگ قرار دادند که اینها را ما از نزدیک دیدیم؛ بعضی خودشان رفتند جبهه؛ بعضی کارشان را بردند جبهه؛ بعضی تَمویل(۳) کردند جبههها را و کمکهای مالی کردند؛ کارهای بسیار باارزشی انجام گرفته و انصافاً حقّ و سهم آنها و نصیب آنها هم این است که حتماً یک یادبود بزرگی، کنگرهی خوبی انجام بگیرد، که حالا بحمدالله شما در صدد این هستید. و انشاءالله خداوند کمک کند به شما که بتوانید این کار را با محتواهای خوب - همینطور که اشاره کردند - (۴) انجام بدهید؛ ... انشاءالله موفّق و مؤیّد باشید.
۱) این کنگره با حمایت سازمان بسیج اصناف، به منظور گرامیداشت شهدای کسبه و بازار سراسر کشور، در سوّم شهریور سال جاری برگزار میشود.
۲) اشارهی حجّتالاسلام احدی نژاد به اسامی برخی شهدا و برجستگان اصناف، ازجمله: حاج مهدی عراقی، حاج صادق امانی، حاج سیّد اسدالله لاجوردی، حاج اسماعیل رضائی، حاج طیّب، مرحوم عسکراولادی.
۳) کمک مالی
۴) اشارهی مسئول سازمان بسیج اصناف به تولید محتوا برای این کنگره، شامل: تولید و چاپ کتاب، تولید برنامههای مستند، تولید نرمافزار اطّلاعات و آثار، جمع آوری اطّلاعات و آثار.
بیانات در دیدار جمعی از بانوان برگزیده کشور
تاریخ: 1393/01/30
بیانات در دیدار جمعی از بانوان برگزیده کشور
در آستانهی میلاد باسعادت حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها)
بسماللهالرّحمنالرّحیم
اولا به خانمها خوشامد عرض میکنم، و تبریک عرض میکنم میلاد مسعود فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) را، و هفتهی زن و روز تکریم مادر را. همانطور که فرمودند،(۱) اقتران این مناسبت اجتماعی و مهمّ کشور با ولادت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) - بخصوص امسال که دوبار در اوّل و آخر سال مردم ما به یاد آن بزرگوار میافتند و مجالسی برپا میکنند - یک فرصتی است برای فهمیدن و رهنمود گرفتن از زندگی آن بزرگوار.
اولا مقامات معنوی فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) در شمار برترین مقامات معنوی آحاد معدودی از بشریّت است. ایشان معصومند؛ عصمت، ویژهی معدودی از برگزیدگان الهی در میان آحاد بشر است؛ و این بزرگوار - فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) - از آن جمله است، با توجّه به این واقعیّت که این زن مسلمان و مجاهدِ فیسبیلالله تنها حدود بیست سال - حالا با اختلاف روایات از هجده سال تا بیست و پنج سال - سنّشان بوده؛ زن جوان دارای این مرتبهی عالی از معنویّت که در ردیف اولیا و پیامبران و مانند اینها قرار میگیرد و از سوی فرستادگان الهی "سیّدة نساءالعالمین" نام میگیرد. در کنار این مقام معنوی بُروز خصلتهای برجسته و کارکردهای مهم در زندگی شخصی این بانوی بزرگوار هرکدام یک درس است. تقوای او، عفّت و طهارت او، مجاهدت او، شوهرداری او، فرزندداری او، سیاستفهمی او، حضور او در مهمترین عرصههای حیات یک انسان در آن دوره - چه در دوران نوجوانی و کودکی، چه در دوران بعد از ازدواج - هرکدام یک درس است؛ نه فقط درس است برای شما بانوان، [بلکه] برای همهی بشریّت درس است. بنابراین این اقتران برای ما یک فرصت است؛ در زندگی فاطمهی زهرا باید دقیق شد، با نگاهی نو آن زندگی را شناخت، فهمید و به معنای واقعی کلمه آن را الگو قرار داد.
و امّا راجع به مسئلهی زن در نظام جمهوری اسلامی و در کشور ما و جامعهی ما. اولا من عرض بکنم در هنگامی که به همین مناسبت غالباً بنده مواجه میشوم با بانوان مسلمان، زنان مؤمن و تحصیلکرده، خدا را عمیقاً شکر میکنم؛ واقعاً این یکی از بزرگترین افتخارات نظام اسلامی است که در سایهی نظام اسلامی اینهمه زن فرزانه و تحصیلکرده و خوشفکر و ممتاز از لحاظ فکری و عملی در جامعهی ما وجود دارند؛ خیلی نعمت بزرگی است و مایهی افتخار است. حالا امروز که فقط این خانم محترم صحبت کردند، لکن جلسات متعدّدی ما داشتیم که خانمها متعدّد صحبت کردند؛ هر کدام که بیاناتی را ابراز کردند، یک دریچهای از نگاه نو، فکر نو به روی ذهن انسان گشوده میشد. تربیت اینهمه انسان والا، برجسته و خوشفکر یکی از بزرگترین افتخارات نظام اسلامی است. امروز وقتی ما نگاه میکنیم، نام زنان ما بر تارک کتابهای متعدّدی - کتابهای علمی، کتابهای پژوهشی، کتابهای تاریخی، کتابهای ادبی، کتابهای سیاسی، کتابهای هنری - گذاشته شده؛ جزو برترین نوشتهها و آثار مکتوب امروز نظام اسلامی - چه مقالات و چه کتابها - نوشتههای بانوان ما است، که این واقعاً مایهی افتخار است. در تاریخ ما بیسابقه است؛ ما دورههای گوناگون را دیدیم، آشنا هم بودیم با فضای فرهنگی کشور؛ ما هرگز اینهمه انسان برجستهی در زمینههای مختلف - چه در مسائل حوزوی، چه در مسائل دانشگاهی - نداشتیم. در کنار اینها، بُروز و ظهور کاملاً برجستهی هویّت و شخصیّت مستقلّ زن ایرانی، در عرصهی مجاهدتها، از جمله در دفاع مقدّس و دنبالههای آن تا امروز؛ این همه همسران شهدا، همسران جانبازان، مادران شهیدان، بازماندگان برجستهی کسانی که رفتند جانشان را در راه خدا دادند و اینها با ارادهی محکم، عزم راسخ و با صبر، هر انسانی را در مقابل خودشان خاشع و خاضع میکنند. بنده که حقیقتاً هروقت با این زنان برجسته مواجه میشوم، در مقابل آنها احساس خضوع میکنم. بنده زیاد برخورد میکنم با مادران شهیدان، با همسران شهیدان، با همسران جانبازان: این بانوی فداکاری که یک عمر زندگی خودش را میگذارد برای مدیریّت کردن و بهبود بخشیدن به زندگی یک معلول و جانباز، برای خاطر خدا؛ این چیز کوچکی نیست، اینها به زبان آسان است. آن مادری که دو فرزند، سه فرزند، چهار فرزند را در راه خدا داده و همچنان محکم ایستاده، به ما سفارش میکند که بایستید؛ محکم باشید! انسان واقعاً در مقابل اینهمه عظمت احساس خشوع میکند. اینها واقعیّتهای زنانهی جامعهی ما است که بسیار افتخارآمیز و مهم است. خب بحمدالله این، آن بخش روشن و درخشان مسئلهی زن در کشور [است].
و امّا مسئلهی زن در دنیای امروز و ازجمله در کشور ما، یکی از مسائلی است که به جهات مختلف همچنان درخور پیگیری و تأمّل و کار و فکر است. اولا نیمی از جمعیّت کشورها زنان هستند؛ چگونه میتوان بهشکل سالمی از این امکان و استعداد عظیم به نفع هر کشوری، ازجمله کشور ما استفاده کرد؟ ثانیاً مسئلهی جنسیّت که یکی از حسّاسترین و ظریفترین مسائل آفرینش است، چگونه میتواند در خدمت تعالی انسان قرار بگیرد، نه در خدمت انحطاط بشر و انحطاط اخلاقی؟ ثالثاً بهخاطر تفاوتهای طبیعیای که بین جنس زن و جنس مرد وجود دارد، چگونه میتوان - چه در محیط اجتماعی، چه در محیط خانواده - رفتاری را نهادینه کرد و غیرقابل اجتناب کرد که به زن ظلم نشود؟ اینها مسائل خیلی مهمّی است. اگر ما همین دو سه مسئله را محور فکر و تأمّل و بحث و کار قرار بدهیم، یک مجموعهی تلاش و کار مطالعاتی و تحقیقی و عملی را به دنبال خود خواهد آورد. این مسئلهی ظلم به زنان را کسی خیال نکند که مخصوص جوامع عقبافتاده یا جوامع مثلاً فرض کنید وحشی [است]؛ نه، در جوامع بهاصطلاح متمدّن امروز، این ظلم به جامعهی زنان اگر بیشتر از جوامع دیگر نباشد، قطعاً کمتر نیست. خب اینها مسائل مهمّی است؛ اینها باید رسیدگی بشود، به اینها باید پرداخته بشود.
مطالب خوبی در بیانات خانم بود؛ عمدهی حرفهایی که در ذهن انسان هست، ایشان در بیاناتشان ذکر کردند. ایشان گفتند که ما قبلاً گفتهایم در کشور یک مرکز عالی فراقوّهای مورد نیاز است که راجع به این مسئلهی مهم بحث کند، کار کند. این مسائل، مسائل اساسی ما است؛ مسئلهی زن و مسئلهی خانواده که البتّه مسئلهی زن از مسئلهی خانواده قابل تفکیک نیست. این را هم عرض بکنیم، اگر چنانچه کسی بخواهد مسئلهی زن را جدای از مسئلهی خانواده بحث بکند، دچار اختلال در فهم و در تشخیص علاج خواهد شد؛ این دو را باید در کنار هم دید، با اینکه دو مسئله است. خب، مرکز اینچنینی لازم است که البتّه تاکنون هم تشکیل نشده؛ گفتیم ما، مطرح کردیم؛ چنین مرکز مطالعاتی و کاری که یک راهبرد صحیح و همهجانبه را دربارهی مسئلهی زن - ناظر به همان موضوعاتی که عرض شد و برخی موضوعات دیگر - بررسی کند و دنبال کند و اجرایی کند، نداریم؛ این مرکز باید بهوجود بیاید و البتّه الزاماتی هم دارد.
آنچه من امروز عرض میکنم به شما، دو سه نکته است: یک نکته اینکه اگر ما میخواهیم - چه در همین مرکزی که اشاره شد، چه در هر نقطه و دستگاه دیگری - دربارهی مسئلهی زن درست فکر کنیم و درست حرکت کنیم و دچار خطا نشویم، باید ذهنمان را از حرفهای کلیشهای فراوردهی غربیها بکلّی خالی کنیم. غربیها نسبت به مسئلهی زن بد فهمیدند، بد عمل کردند و همان فهم بد و غلط و عمل گمراهکننده و مهلک خودشان را بهصورت سکّهی رایج در دنیا مطرح کردند. علیه هر کسی هم که بر ضدّ نظر آنها حرف بزند، دستگاه تبلیغاتی وسیع آنها هوچیگری میکند، مجال حرف زدن هم به کسی نمیدهد. اگر میخواهید دربارهی مسئلهی زن راهبرد درست را پیدا کنید و این راهبرد را با اجرائیّات و الزامات اساسی آن همراه کنید و در بلندمدّت پیش بروید و به نتیجه برسید، باید ذهنتان را از تفکّرات غربی در مورد زن تخلیه کنید. نمیگویم بیاطّلاع بمانیم، نه؛ ما طرفدار بیاطّلاعی نیستیم، بنده طرفدار آگاهی و آشنایی هستم، امّا مرجعیّت آن افکار را بکلّی رد کنیم. افکار غربیها، نظرات غربیها، در زمینهی مسئلهی زن مطلقا نمیتواند مایهی سعادت و هدایت جامعهی بشری باشد. اولا تفکّرات آنها، تفکّراتی است مبتنی بر معرفتشناسی مادّی و غیرالهی، که این خودش یک غلطی است. هر دستگاه علمی و فکری که بر پایهی معرفت مادّی و اعتقاد مادّی باشد، طبعاً غلط است. نگاه به حقایق آفرینش را بایستی با نگاه معرفتشناسی الهی، با اعتقاد بهوجود خدا، با اعتقاد به قدرت خدا و حضور الهی و ربوبیّت الهی شناخت و فهمید و دنبال کرد. پس پایه و ریشه و اساس تفکّرات غربیها چون مادّی است، غلط است. این یک. دوّم اینکه در رویکرد غربی به مسئلهی زن - همچنان که در تاریخ انقلاب صنعتی، انسان بروشنی میبیند - یک نگاه کاسبگرانه و مادّی و اقتصادی دخالت داشته است. یعنی در اروپایی که زن حقّ مالکیّت نداشت و مایملک زن متعلّق به مرد و شوهرش بود، و حقّ تصرّف در مایملک خود نداشت یا از وقتی که دموکراسی در غرب راه افتاده بود زن حقّ رأی دادن نداشت، در یک چنین دنیایی ناگهان مسئلهی انقلاب صنعتی و کارخانجات و حضور مؤثّر شاغل زن در کارخانجات با خرج کمتر برای سرمایهدارها مطرح شد. آنوقت آمدند برای زن حقّ مالکیّت قائل شدند، برای اینکه بتوانند او را به کارخانه بکشانند، به او مزد کمتری بدهند، و طبعاً آمدن او به میدان اشتغال الزامات خودش را داشت و دنبالههای خودش را تا امروز داشت. بنابراین علاوه بر اینکه نگاه به زن یک نگاه غیرالهی و مادّی است، اساساً سیاستهایی که بر اساس آنها، وضعیّت کنونی در اروپا عمدتاً و در دنیای غرب پیش آمده است، با یک نگاه کاسبکارانه و مادّی و اقتصادی همراه بوده.
یک جهت دیگر در اینکه ما بایستی از نگاه غربی در مسئلهی زن پرهیز کنیم، این است: در نگاه غربی زن وسیلهای برای اطفای شهوت است؛ این غیر قابل کتمان است. این را اگر کسی ادّعا بکند ممکن است کسانی جنجال کنند که نه آقا اینجور نیست؛ لیکن زندگی آنها را که انسان نگاه میکند، اساساً این نگاه حاکم است. در محیط اجتماعی هرچه زن پوشش کمتری داشته باشد، مطلوبتر است. در مورد مرد این حرف را نمیزنند؛ در مهمانی رسمی، مرد بایستی با لباس کامل، پاپیون زده و کت و شلوار پوشیده و احیاناً لباس رسمی وارد بشود؛ امّا خانمها در این مهمانیهای رسمی بایستی به شکل دیگری ظاهر بشوند؛ این جز برای اینکه چشم هرزهی هوسآلود مرد بهرهمند بشود، هیچ فلسفهی دیگری و حکمت دیگری ندارد؛ امروز در دنیای غرب اینجوری است؛ و عملاً بزرگترین ظلمی که امروز در دنیای غرب به زنان میشود، از این قبیل است.
بنده اهل بریده پیدا کردن از روزنامهها نیستم، امّا دیروز، پریروز بود، یک چیزی در روزنامه دیدم؛ دیدم خیلی چیز مهمّی است؛ اینجا آوردم برای شما بخوانم. کتابی از "جیمی کارتر" رئیس جمهور پیشین آمریکا، [منتشر شده] به اسم "تقاضایی برای اقدام" که به موضوع نقض حقوق بشر و تجاوزات وحشتناک علیه زنان پرداخته. جیمی کارتر در این کتاب میگوید: هر ساله صدهزار دختر بهعنوان برده در آمریکا فروخته میشود. جایی که صاحب یک روسپیخانه میتواند دختری را که معمولاً اهل آمریکای لاتین یا آفریقا است، با قیمتی برابر هزار دلار خریداری کند. وی همچنین به تجاوزات جنسی که در محوّطههای کالجها رخ میدهد اشاره دارد؛ به جایی که از هر بیستوپنج مورد تنها یک مورد گزارش میشود. کارتر همچنین عنوان میکند که تنها یک درصد از متجاوزان جنسی در ارتش محاکمه میشود. انسان گریهاش میگیرد! از این قبیل در روزنامهها زیاد میبینید، بنده هم زیاد میبینم؛ من هیچوقت هم به اینها استناد نمیکنم، لکن خب اینها واقعیّتی است. جیمی کارتر هم بالاخره یک شخصیّت معروفی است و این هم کتاب او است. این چه وضعی است در دنیا؟ این چهجور تکریم زن است؟ نویسندهی نامدار و معروف غربی، کتاب رُمان مینویسد برای شرافتمندانه نشان دادنِ شغل روسپیگری! که البتّه به فارسی هم ترجمه شده است. البتّه در این کتاب اشاره به این است که چگونه دلاّلان جنسی، میآیند از کشورهای آمریکای لاتین دخترها را با وعده و وعید و فلان برمیدارند میبرند، و میفروشند به این مراکز؛ که البتّه این مربوط به اروپا است، مربوط به آمریکا نیست. البتّه سعی میشود در این کتاب و این رُمان، که شغل روسپیگری یک شغل شرافتمندانهای وانمود بشود. این است فرهنگ غرب نسبت به زن؛ این است احترام اینها نسبت به زن.
اگر میخواهیم نگاه ما نسبت به مسئلهی زن، نگاه سالم و منطقی و دقیقی باشد، شرط اوّل آن این است که ذهنمان را از این حرفهایی که غربیها در مورد زن میزنند - در مورد اشتغال، در مورد مدیریّت، در مورد برابری جنسی - باید بکلّی تخلیه کنیم. یکی از بزرگترین خطاهای تفکّر غربی در مورد مسئلهی زن، همین عنوان (برابری جنسی) است. عدالت یک حق است؛ برابری گاهی حق است، گاهی باطل است؛ چرا باید انسانی را که از لحاظ ساخت طبیعی - چه از لحاظ جسمی، چه از لحاظ عاطفی - برای یک منطقهی ویژهای از زندگی بشر ساخته شده، از آن منطقهی ویژه جدا کنیم، به منطقهی ویژهی دیگری که برای یک ساخت دیگر، برای یک ترکیب دیگری خدای متعال آماده کرده بکشانیم؟ چرا؟ این چه منطق عقلایی دارد، چه دلسوزیای در این هست؟ چرا باید کاری که مردانه است به زن داده بشود؟ این چه افتخاری است برای زن، که کاری را انجام بدهد که مردانه است؟ من متأسّفم که گاهی خود خانمها، خود بانوان، روی این مسئله حسّاسیّت نشان میدهند که ما با مردها چه فرقی داریم؟ خب بله، در خیلی از مسائل هیچ تفاوتی نیست. نگاه اسلام نسبت به زن و مرد، نگاه انسان است؛ در مسئلهی انسانیّت، سِیر مقامات معنوی، استعدادهای فراوان فکری و علمی هیچ تفاوتی نیست، امّا قالبها دو قالب است: یک قالب برای یک کار و یک صنف کار است، یک قالب برای یک کار دیگر است؛ البتّه کارهای مشترکی هم وجود دارد. [آیا] این خدمت است که ما بیاییم یکی از این دو قالب را از منطقهی اختصاصی خودش بکشیم بیرون، ببریم در منطقهی اختصاصی آن قالب دیگر؟ این کاری است که غربیها دارند میکنند. خیلی از این کنوانسیونهای بینالمللی و جهانیشان ناظر به همین مسائل است. روی این فکر غلط، زندگی بشریّت را تباه کردند، خودشان را تباه کردند، دیگران را هم میخواهند تباه کنند. شما خانمها بحمدالله عالمید، فاضلید، برجستهاید؛ من احترام میکنم [به شما]. هر وقتی که در جلساتی خانمها صحبت میکنند من استفاده میکنم. در همین جایی که ما نشستهایم، جلسهی اندیشههای راهبردی بود راجع به مسئلهی زن و خانواده؛ چند خانم آمدند صحبت کردند، بدون تعارف حقیقتاً من استفاده کردم، بهره بردم از آن مطالبی که گفتند؛ به نظر من اگر شماها میخواهید برای مسئلهی اساسی زن و معضل زن و مشکلاتی که جامعهی زنان در همهجا - از جمله در کشور ما - به آن دچارند فکر بکنید، شرط اوّل آن این است که خودتان را و ذهنتان را باید از تفکّرات غربی که یک تفکّرات کلیشهای غلط متحجّر نونما - ظاهرش نو، باطنش متحجّر؛ ظاهرش دلسوزانه، باطنش خائنانه - [است]، خلاص کنید، نجات بدهید؛ فکر مستقلّ از تفکرات غربی بکنید.
الزام دوّم اینکه به متون اسلامی مراجعه کنید. واقعاً از قرآن و از سنّت و از حدیث و از دعا و از متون اسلامی و از کلمات ائمّه و رفتار ائمّه، آن اصول و پایههای اصلی را اتّخاذ کنید. وحی است دیگر، وحی مال خدا است؛ خدا آفرینندهی من و شما است. من نمیگویم هرچه به نام دین در دهانها میافتد آدم قبول کند؛ نه، از همان دین صحیح، که با شیوهی درستِ استنباط و به وسیلهی اهل و شایستگان این کار انجام میگیرد، استفاده شود؛ واقعاً از کتاب خدا، از سنّت پیغمبر، از روش ائمّهی معصومین و از کلمات اینها استفاده بشود، که ما در زمینهی مسائل زنان باید چه راهبردی را اتّخاذ کنیم و خطوط اساسی را از آنجا باید اتّخاذ کنیم.
به نظر من اینها دو کار اصلی است. یک کار سوّم هم وجود دارد و آن اینکه در احصای(۲) مسائل اصلیِ زنان، حقیقتاً به مسائل اصلی بپردازیم، نه به مسائل درجهی دو. پرداختن به مسئلهی خانواده و بخصوص مسئلهی سلامت و امنیّت و آرامش و تکریم زن در محیط خانواده، یکی از مسائل اصلی است. ما چند مسئلهی اصلی داریم، یکی از آنها این است.
نگاه کنید ببینید عوامل سَلب آرامش و سکینهی روحی زن در خانواده چه چیزهایی است؟ دنبال این باشید که با قانون، با روشهای تبلیغی، با روشها و شیوههای گوناگون، اینها را برطرف کنید. این، اساس قضیّه است. زن در خانه مایهی آرامش است؛ مایهی آرامش مرد، و مایهی آرامش فرزندان؛ دختر و پسر. اگر خود زن برخوردار از آرامش روانی و روحی نباشد، نمیتواند این آرامش را به خانواده بدهد. زنی که مورد تحقیر قرار بگیرد، مورد اهانت قرار بگیرد، مورد فشار کار قرار بگیرد، نمیتواند کدبانو باشد؛ نمیتواند مدیر خانواده باشد؛ درحالیکه زن، مدیر خانواده است. این مسئلهی اصلی است. این یکی از آن اصلیترین مسائل است، که خب در محیط زندگی ما - چه محیطهای قدیمی ما، چه محیطهای جدید ما - چندان مورد توجّه قرار نگرفته است و باید مورد توجّه قرار بگیرد.
تصوّر از زن در خانه، تصوّر یک موجود درجهی دویی [است] که موظّف به خدمتگزاری به دیگران است؛ این تصوّر بین خیلیها هست - حالا بعضیها به زبان میآورند، بهرو میآورند، بعضیها هم به رو نمیآورند، امّا در دلشان این است - این درست نقطهی مقابل آن چیزی است که اسلام بیان کرده است. من مکرّر عرض کردهام این حدیث معروف را که (اَلمَرأَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَة)؛(۳) قهرمان، در تعبیرات رایج عربی، به آن کارگزار میگویند؛ مثل (اَمَرَ قَهرِمانَهُ بِکَذا)؛ مثلاً فلان صاحب ملک و املاک فراوان به قهرمان خودش، یعنی آن کسی که کارگزار امور این املاک است، گفت؛ به این میگویند (قهرمان). در این حدیث میگوید: خیال نکن زن کارگزار تو داخل خانه است که باید کارهای خانه را [انجام دهد]؛ اینجوری نیست. خب ببینید، این خودش یک فصلی است که از آن چندین فصل گشوده میشود: مسئلهی احترام کار زن در خانه و عدم الزام او، مجبور نبودن او، قابل خریداری شدن این کار یعنی قابل مبادلهی با پول؛ این است. اینها چیزهایی است که خب در اسلام هست، در فقه اسلام هست؛ همانطور که اشاره کردند ایشان، واقعاً فقه ما فقه مترقّی و برجستهای است. یک چیزهایی از آن را بعضی میگیرند، یک چیزهایی از آن را فراموش میکنند، یک چیزهایی را هم بهخاطر هماهنگی با این افکار هوچیگرانهی غربی از اینرو به آنرو میکنند؛ این را هم دیدهایم ما.
بعضیها برای اینکه غربیها بدشان نیاید، بعضی از حقایق احکام اسلامی را، واضحات احکام اسلامی را عوض میکنند. قرآن میفرماید: وَ اِن تُطِع اَکثَرَ مَن فِی الاَرضِ یُضِلّوکَ عَن سَبیلِاللهِ اِن یَتَّبِعونَ اِلّا الظَّنَّ وَ اِن هُم اِلّا یَخرُصُون؛(۴) دنبالهروِ فکر رایج در دنیای جهل و خرافه نباید بود؛ فکر اسلامی را باید پیدا کرد، دنبال آن باید رفت، ولو حالا یک عدّهای بد بگویند. این هم یک مسئله است؛ بنابراین مسئلهی اصلی را باید پیدا کرد. به نظر من مسئلهی اصلی، یعنی یکی از مسائل اصلی، مسئلهی خانه و خانواده است: امنیّت زن در محیط خانواده؛ فرصت زن در محیط خانواده و خانهداری برای بُروز استعدادها؛ [چیزی] مانع درس خواندن او، مانع مطالعه کردن او، مانع فهمیدن او، مانع نوشتن او نشود - [برای] کسی که اهل این چیزها است - میدان برای این کارها فراهم باشد؛ این اساس قضیّه است.
مسئلهی اشتغال بانوان، جزو مسائل اصلی نیست. البتّه ما با اشتغال بانوان مخالف نیستیم؛ بنده خودم نه با اشتغالشان، نه با مدیریّتهاشان مخالفتی ندارم، مادامیکه با آن مسائل اصلی معارضه و تنافی پیدا نکند؛ اگر معارضه پیدا کرد، آن مقدّم است. یکی از کارهایی که در این زمینهی سوّم که عرض کردیم باید انجام بگیرد، طبعاً این است که نگاه کنند ببینند آن مشاغلی که متناسب با این خصوصیّت زن است چیست. بعضی از مشاغل هست متناسب با ساخت زن نیست، خب اینها را دنبال نکنند. یکی از کارها این است که آن تحصیلاتی را که به آن مشاغل منتهی میشود، بر زن تحمیل نکنند. این بحث دانشگاه و تحصیلات و مانند اینها که باز بعضیها جنجال میکنند که در تحصیلات تبعیض است، این تبعیض همهجا بد نیست. تبعیض آنجایی که ضدّ عدالت باشد بد است. والّا فرض کنید وقتیکه شما در یک تیم فوتبال، یکی را میگذارید مهاجم، یکی را میگذارید مدافع، یکی را میگذارید دروازهبان، خب این تبعیض است دیگر. اگر آن کسی که باید در خط دفاع واایستد، گذاشتند مهاجم، خب تیم خواهد باخت. آن کسی که باید مهاجم باشد اگر گذاشتند دروازهبان که بلد نیست این کار را، خب تیم میبازد. این تبعیض است، [امّا] این تبعیض، عین عدالت است؛ یکی را اینجا میگذارند، یکی را آنجا میگذارند، یکی را آنجا میگمارند. [پس باید] ببینیم با توجّه به آن اهداف بلند چه درسی برای بانوان مناسب است، آن درس را در اختیارشان قرار بدهیم؛ نه اینکه مجبورش کنیم که شما چون در کنکور اینجوری شرکت کردی، و اینجوری نمره آوردی، حتماً باید بروی فلان درس را بخوانی، که این درس نه با طبیعت زنانهی او سازگار است، نه با اهداف عالی او سازگار است، نه شغلی که به دنبال این درس به او داده میشود، متناسب با او است. این چیزها را به نظر من در زمینهی اشتغال زنان باید در نظر گرفت. و خلاصه این را که زن نتواند همهی مشاغلی را که مرد به عهده میگیرد به عهده بگیرد، نباید ننگ دانست یا نقص دانست؛ نخیر، آن چیزی بد است که متناسب با طبیعت الهی [نباشد]. این، آن عرایض ما است که البتّه حالا چیزهای دیگری هم یادداشت کردیم، که به نظر من همین اندازه کافی است.
مسئلهی زنان، مسئلهی مهمّی است؛ بهترین کسانی هم که این مسئله را میتوانند دنبال کنند و حل کنند خود خانمها هستند. و خانم تحصیلکرده و خوشفکر و بااستعداد و خوشقلم و خوشقریحه کم نداریم؛ امروز در کشور ما بحمدالله خیلی زیاد است. عرض کردم؛ هیچوقت در تاریخ کشور ما اینهمه زن تحصیلکرده و فرزانه و برجسته ما نداشتیم؛ نه در محیطهای حوزوی، نه در محیطهای دانشگاهی. اینهمه نویسندهی زن، اینهمه شاعر زن، اینهمه محقّق زن، پژوهشگر زن، در رشتههای مختلف نداشتیم؛ خوشبختانه امروز به برکت نظام اسلامی [داریم]. اینها به برکت اسلام است، به برکت جمهوری اسلامی است، به برکت همان نگاه روشن امام به مسئلهی زن است، که اشاره کردند.(۵) هیچوقت ما چنین وضعیّتی را در کشورمان نداشتیم. باید خدا را شکر کنیم و از توفیقات او سپاسگزاری کنیم و از او افزایش این توفیق را بخواهیم و شکر این توفیق را بکنیم؛ شکرش هم همین است که عرض کردم: نگاه به رهنمود الهی و سلب نگاه از رهنمودهای مادّی که امروز متصدّی و مباشر آن هم غربیها و آمریکاییهایند که خیلی هم پررویند، خیلی هم طلبگارند، خیلی هم هوچی هستند، و اگر کسی بر خلافشان حرف بزند، هجوم تبلیغاتی هم میکنند، [امّا] نباید اعتنا کرد؛ باید انشاءالله پیش بروید.
والسّلام علیکم ورحمةالله و برکاته
۱) خانم شهیندخت مولاوردی (معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده)
۲) شمردن.
۳) نهجالبلاغه، نامهی۳۱
۴) سورهی انعام، آیهی ۱۱۶
۵) خانم مولاوردی
بیانات در یادمان شهدای شرق کارون
تاریخ: 1393/01/06
بیانات در یادمان شهدای شرق کارون
در منطقهی عمومی عملیات شکست حصر آبادان در شرق کارون در استان خوزستان
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم المصطفی محمد و علی اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدیین المعصومین سیما بقیة الله فی الأرضین.
اگر از عوامل معنوی و آنچه خدای متعال وعدهی آن را به مؤمنان و مجاهدان راه حق داده است هم صرفِنظر کنیم، بر حسب قوانین عادی زندگی جوامع بشری، هر جامعهای عزتش، قدرتش، آبرو و حیثیتش، هویتش بستگی دارد به مجاهدت و به تلاش. با تنبلی و تنآسایی، هیچ ملتی نمیتواند مقام شایستهای را در میان ملتهای عالم یا در تاریخ پیدا کند. آنچه که ملتها را، هم در تاریخ و هم در دوران خودشان، در میان ملتهای عالم سربلند میکند، مجاهدت است، تلاش است. این تلاش، البته شکلهای گوناگونی دارد؛ هم تلاش علمی، هم تلاش اقتصادی، هم تلاش به معنای تعاون اجتماعی میان افراد، همه لازم است؛ اما در رأس همهی این تلاشها، آمادگی برای جانفشانی است که یک ملت را در میان ملتها سرافراز میکند. اگر در میان هر ملتی کسانی وجود نداشته باشند که آماده باشند از جان خود، از راحت خود، در راه رسیدن به آرمانها صرفِنظر کنند، آن ملت به جایی نخواهد رسید. کاری که انقلاب برای ما مردم ایران انجام داد، این بود که این راه را در مقابل ما روشن کرد؛ آحاد ملت ما فهمیدند و احساس کردند که باید در راه آرمانهای بلند، مجاهدت کنند و در مقابل دشمنان این آرمانها بایستند؛ و ایستادند.
دفاع مقدس ما، دوران جنگ هشتسالهی پر ماجرای این کشور، داستان ایستادگی ملت ایران و ایستادگی جوانان ما در مقابل خباثتها و دشمنیهای کفر و استکبار جهانی است. درست است، در مقابل ما بهظاهر یک رژیم بعثی بود - صدام بود - و او هم عنصری بود بهقدر کافی خبیث، بهقدر کافی ضد بشریت و ضد انسانیت، اما فقط او نبود؛ آن چیزی که موجب شد این جنگ، هشت سال ادامه پیدا کند، عوامل پشت پردهی استکبار جهانی بودند که او را تشویق میکردند، به او وعده میدادند، امکانات میدادند. آنوقتی که در این سرزمینهای خوزستان - که شما حالا بخشی از آنها را مشاهده کردید - دشمنان ما مجبور به عقبنشینی شدند، یک دولت اروپایی به آنها وسیلهای داد که بتوانند در دریا، خباثت و شیطنت و شرارت خودشان را ادامه بدهند؛ موشکی به آنها دادند. نمیگذاشتند عملیاتی که در منطقه انجام میگیرد، سرنوشت جنگ را به انتها برساند؛ تشویقش میکردند. یعنی دست استکبار جهانی، دست همین دولتهای اروپایی و دولت آمریکا، پشت رژیم خبیث معاند بعثی قرار داشت و او را به ادامهی کار تشویق میکرد. نمیخواستند بگذارند جمهوری اسلامی از این حادثهی بزرگ، پیروز و سربلند بیرون بیاید؛ میگفتند صریحاً.
بعد از آنکه در همین عملیاتی که در این منطقه اتفاق افتاد - منطقهی دارخوین؛ اینجا منطقهی درگیری بسیار تعیینکنندهی عملیات ثامنالائمه بود - که سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران با همکاری یکدیگر، برای دستور امام برنامهریزی کردند، طراحی کردند، در همین منطقه توانستند دشمن را عقب بنشانند و آن روحیهای را که دشمن بهخاطر پشتیبانیهای فرنگیها و خارجیها و اروپاییها بهدست آورد، در هم بکوبند و بشکنند و محاصرهی آبادان را از بین ببرند؛ بعد از این عملیات، عملیات طریقالقدس؛ بعد از این عملیات، عملیات فتحالمبین؛ بعد عملیات الیبیتالمقدس؛ این عملیاتهای پشت سر هم که رزمندگان عزیز ما، جوانان فداکار ما در قالب ارتش، در قالب سپاه، در قالب بسیج و نیروهای مردمی، در قالب مجموعههای عشایری، حتی در قالب شهربانی و ژاندارمری و کمیتههای آن روز، میآمدند در این میدان جنگ و این فداکاریها را انجام میدادند؛ این عملیات میتوانست جنگ را به خاتمه برساند و پایان بدهد؛ اما جبههی دشمن نظام اسلامی - یعنی همین اروپاییها و دولتهای اروپایی و دولت آمریکا - نمیگذاشتند؛ طرف مقابل را تشویق میکردند، امکانات جدیدی به او میدادند، او را به برنده شدن در این جنگ امیدوار میکردند؛ لذا جنگ هشت سال طول کشید. هشت سال جنگ، شوخی نیست؛ جنگهای بزرگ و معروف دنیا در دورانهای نزدیک به ما، چهار سال و پنج سال و شش سال و اینجورها طول کشیده؛ هشت سال جنگ، آنهم در این منطقهی وسیع، از شمال تا جنوب - از منطقهی شمال غربی کشور تا این انتهای جنوب - این درگیریها وجود داشت. قصدشان این بود که کاری کنند که نظام اسلامی احساس کند که قادر بر مقابلهی با این دشمنان نیست؛ میخواستند کاری کنند که جمهوری اسلامی را بهعنوان یک مجموعهی ضعیف و ناتوان معرفی کنند. خدای متعال دست قدرت خود را نشان داد و دهان دشمنان جمهوری اسلامی و دشمنان پرچم برافراشتهی اسلام را با مشت پولادین سنت الهی خُرد کرد و بینی آنها را به خاک مالید و نشان داد که نظام اسلامی، چون متکی به ایمانهای مردم و به عواطف مردم است، در مقابل همهی قدرتهای مادی جهان، هم میتواند از خود دفاع کند، هم میتواند طرف مقابل را وادار به اعتراف به عجز کند. به عجز خودشان اعتراف کردند؛ قبول کردند که در مقابل مشت قاطع گروندگان به اسلام و مؤمنان به وعدههای الهی، نمیتوانند ایستادگی کنند؛ تبلیغاتشان خنثی شد. سعی میکردند به ما مردم ایران - ما مؤمنین به آیات کریمهی الهی - بباورانند که شما نمیتوانید در مقابل قدرتهای مادی دنیا بایستید؛ میخواستند این را به ما بباورانند. و به شما برادران عزیز و به همهی ملت ایران عرض کنم: شکست یک ملت آنوقتی اتفاق میافتد که معتقد بشود که نمیتواند کاری انجام بدهد؛ این اولِ شکست هر ملتی است. آنها خواستند این احساس را در دوران جنگ تحمیلی در دل ایرانیان بهوجود بیاورند، اما قضیه بهعکس شد. جنگ تحمیلی - یعنی دفاع مقدس ملت ایران - نشان داد که یک ملت در سایهی اتحاد، در سایهی ایمان به خدا، در سایهی حُسنظن به خدای متعال و اعتقاد به صدق وعدهی الهی، میتواند از همهی گذرگاههای دشوار عبور کند و میتواند در مقابل دشمنان بایستد و میتواند دشمن را وادار به هزیمت و عقبنشینی کند؛ جنگ تحمیلی این را به همهی ما نشان داد.
من به شما عرض میکنم، نگذارید یاد دوران دفاع مقدس از یادها برود. آمدن به این مناطق جنگی - چه در تعطیلات نوروزی و چه در دورهی سال؛ که بحمدالله حالا در دورهی سال هم کسانی از سرتاسر کشور به این مناطق مسافرت میکنند و این سرزمینها را زیارت میکنند - بسیار کار پسندیدهای است، کار درستی است، کار عاقلانهای است که ملت ایران میکند؛ خاطرهی این سرزمینها را زنده نگه دارید. این سرزمینها، این بیابانها، این رود کارون، این جادهی اهواز - آبادان یا اهواز - خرمشهر، این مناطق گوناگون که با اسمهای مختلفی امروز خودشان را به شما معرفی میکنند، اینها شاهد برترین فداکاریها و مجاهدتها و ازخودگذشتگیها بودهاند. بنده فراموش نمیکنم در آن ماههای اول جنگ - در آن ماههای محنت، نبودن نیرو، نبودن امکانات، نبودن آموزش، نبودن انسجام و سازماندهی، در آن سختی همهجانبهی مادی - جوانهای ما با روحیههای خوب، از همین اهواز میآمدند به مناطق مختلف؛ از جمله همینجا، منطقهی دارخوین. یک مشت از جوانهای مؤمن و حزباللهی که من اشخاصشان را هم بعضاً میشناسم، آمدند در همین روستای محمدیه که نزدیک است، سنگرهای انفرادی میکندند؛ در تاریکی شب از این سنگرهای انفرادی میآمدند بیرون و صد متر دویست متر جلوتر میرفتند، باز آنجا سنگر میکندند؛ تمام روز را زیر این آفتاب داغ خوزستان در سنگرها میماندند، سختیها را تحمل میکردند، خود را به دشمن نزدیک میکردند؛ تا وقتی که نوبت عملیات رسید که در مهر ماه سال بعد از حمله - در آخر شهریور ۵۹ حملهی دشمن شروع شد، در مهر ۶۰ - در این منطقهی دارخوین و همهی این مناطق اطراف، با نیروهای رزمندهی ارتش و سپاه و بسیج و غیره، توانستند پاداش آن مجاهدتها را بگیرند و به ملت ایران هدیه کنند؛ اینها یادهای ارزشمندی است، نباید بگذارید این یادها فراموش بشود.
در هر کدام از این مناطق، قضایایی اتفاق افتاده است که یکی از این قضایا در میان هر کشوری و هر ملتی اتفاق بیفتد، کافی است برای اینکه در تاریخ، آن ملت را سر بلند کند. همین مسائلی که در عملیات بیتالمقدس اتفاق افتاد، یا آنچه در عملیات فتحالمبین اتفاق افتاد، یا آنچه بعد از اینها در عملیات خیبر اتفاق افتاد، ذره ذرهی این عملیات و شخصیتهایی که این فداکاریها از آنها سر زد و حوادث را ساختند، میتواند مجموعهای از افتخارات بزرگ و ماندگار و فراموش نشدنی را برای ملت ایران رقم بزند. دشمنها میخواهند ما یادمان برود؛ میخواهند قضیهی دفاع مقدس از یادمان برود، فداکاریها از یادمان برود، شخصیتهایی را که در این فداکاریها نقش آفریدند یا نشناسیم یا از یاد ببریم، اینجور میخواهند. بعضی میخواهند آن دوران را تخطئه کنند، آن آدمها را تخطئه کنند، آن جهتگیری را و آن مسیر را که امام بزرگوار و حکیم و بندهی بصیر الهی آن مسیر را معین کرده بود تخطئه کنند؛ برای اینکه میدانند که هر ذرهای و هر نقطهای از این حوادث، برای ملت ایران فراموش نشدنی است و تأثیرات بزرگِ سازندهای دارد.
بنده باز هم به ملت ایران عرض میکنم این حرکت راهیاننور را مغتنم بشمرید؛ از شما برادران و خواهران عزیزی که از راههای دور به این نقطه آمدید و بخشی از مجموعهی عظیم حرکت راهیاننور را تشکیل دادید هم تقدیر و تشکر میکنم و امیدوارم انشاءالله همهی شما مأجور باشید و همهی شما انشاءالله با دست پُر و همراه با تجربهآموزی و بصیرت و همراه با انوار معنوی الهی انشاءالله از این منطقه جدا بشوید. خداوند متعال همهی شما را محفوظ بدارد. پروردگارا! به محمد و آل محمد ارواح طیبهی شهدای عزیز جنگ تحمیلی را با اولیائت محشور بفرما. پروردگارا! یاد این عزیزان و فداکاران را در خاطرههای ما و در متن تاریخ ما ماندگار بدار. پروردگارا! ما را در مقابل دشمنان، در مقابل دشمنیها، در مقابل خباثتها، با همان روحیهای که مطلوب و مرضی پیغمبر اکرم و ائمهی هدی است تا آخر نگه بدار. پروردگارا! ملت ایران را بر دشمنانش پیروز کن؛ روح مطهر امام بزرگوار را با اولیائش محشور کن.
و السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بیانات در گفتوگو با خبرنگار صداوسیما پس از شرکت در انتخابات
تاریخ: 1394/12/07
بیانات در گفتوگو با خبرنگار صداوسیما پس از شرکت در انتخابات
[PDF Mobile]
خبرنگار: سلامٌ علیکم.
معظّمٌله: سلام آقای حیاتی.
خبرنگار: از طرف جامعهی رسانهای کشور و بویژه رسانهی ملّی، خدمت حضرتعالی سلام عرض میکنم.
معظّمٌله: سلامٌ علیکم و رحمت الله.
خبرنگار: جنابعالی مثل دورههای گذشته و مثل همهی انتخابات قبلی، در اوّلین دقایق رأیگیری حضور پیدا کردید در پای صندوقهای رأی و رأی خودتان را به صندوق انداختید. بفرمایید که پیامتان برای ملّت ایران چیست؟
معظّمٌله: بسماللهالرّحمنالرّحیم. من هم سلام میکنم به آقای حیاتی و به همهی دوستان؛ برادران و خواهران خبرنگار. در معارف اسلامی و دستورات اسلامی، پیشروی و سرعت در عمل در کار خیر توصیه شده، فرمودهاند: فَاستَبِقُوا الخَیرات؛ یعنی همیشه در کار خیر پیشرو باشید. ما خواستیم که در این کار خیر و کار بزرگ -مسئلهی انتخابات که هم وظیفهی ما است هم حقّ ما است- شرکت کنیم؛ در اوّلین ساعات ممکن.
انتخابات حائز اهمّیّت است، همیشه؛ در بعضی از مقاطع اهمّیّت بیشتری دارد. توصیهی من به مردم عزیزمان این است که اوّلاً همانطور که قبلاً عرض کردیم، همه شرکت کنند در انتخابات؛ همه، هر کسی که ایران را دوست دارد، هر کسی که جمهوری اسلامی را دوست دارد، هر کسی که شکوه و عزّت و عظمت ملّی را دوست دارد، در این انتخابات شرکت کند.
ثانیاً توصیه میکنم به همهی مردم عزیزمان که سعی کنند استباق کنند یعنی سرعت بهخرج بدهند در انجام این وظیفه و احقاق این حق. این کار، این سرعت گرفتن در اینجا، شتابآلودگی نیست، شتابزدگی نیست؛ این پیشروی در کار خیر است؛ نگذارند برای ساعات آخر؛ اوّلاً به همین دلیل که گفتیم، هر چه زودتر انسان در کار خیر وارد بشود بهتر است، ثانیاً ممکن است خدای نکرده یک حادثهای پیش بیاید برای انسان، انسان از یک ساعت بعد که خبر ندارد! حالا که سالمیم، حالا که تواناییم، حالا که اشتغال مهمّی سرِ راهمان نیست که ما را باز بدارد از کار، همین حالا بیاییم وارد بشویم و کارمان را انجام بدهیم. بعضیها میگذارند آخر کار، یک وقت هم مانعی پیش میآید. چرا انسان این احتمال را ندیده بگیرد که مانعی ممکن است پیش بیاید؟ این هم توصیهی دوّم ما است.
توصیهی سوّم هم این است که واقعاً مردم قصد نیّت خیر بکنند، قصد خدایی بکنند؛ به قصد ایجاد اعتبار فزاینده برای کشور و استقلال کامل کشور در این کار بزرگ شرکت کنند که نتایجش هم همین هست؛ به عزّت ملّی، به استقلال ملّی پاسخ بدهند؛ یعنی این یک پاسخی به این نیاز بزرگ است. ما دشمنانی داریم و چشم طمع دوختهاند، بایستی این انتخاب ما جوری باشد که دشمنمان را مأیوس کند، ناامید کند؛ دقّت کنند، با بصیرت، با چشم باز رأی بدهند؛ انشاءالله خدای متعال هم به آنها اجر خواهد داد. این از جملهی حسناتی است که علاوهی بر اجر دنیوی کوتاه مدّت و بلند مدّت، اجر اخروی هم دارد؛ چه بهتر از این!
انشاءالله که همه موفّق و مؤیّد باشید و انشاءالله همهی ملّت ایران، در این انتخابات هم مثل انتخاباتهای گذشته توفیق پیدا کنند و مایهی پیشرفت کشور و عزّت کشور بشوند.
والسّلام علیکم و رحمتالله
خبرنگار: خیلی متشکّرم از حضرتعالی و پیامتان به ملّت ایران.
معظّمٌله: زنده باشید؛ خداحافظ شما.
بیانات پس از کاشت نهال در هفته منابع طبیعی
تاریخ: 1394/12/18
بیانات پس از کاشت نهال در هفته منابع طبیعی
بسماللهالرّحمنالرّحیم
روز درختکاری برای کشور یک روز با برکتی است؛ برای اینکه گیاه و درخت، مایهی برکت زندگی بشر است؛ منتها ما باید قدر اینها را بدانیم؛ اینکه مثلاً بنده یک نهال اینجا غرس کنم و مثلاً چند هزار نهال غرس بشود، [امّا] از آن طرف به جنگلهای ما تهاجم بشود یا به باغهای قدیمی ما تهاجم بشود، این خلاف مصلحت است. من میشنوم گاهی اوقات که این گونههای قدیمی بومی اصیل ایرانی که در جنگلهای ما بوده، بتدریج دارد کم میشود؛ بیم این هست که بعضی از این گونههای اصیل ایرانی جنگلهای ما اصلاً از بین بروند؛ لذاست که بایست حفاظت کرد، حراست کرد.
خب اینکه مردم عادت کنند درخت بکارند این کار خیلی خوبی است امّا هم مردم و هم مسئولین عادت کنند که این فضای سبز را -بخصوص جنگلها را، بخصوص مراتع را- انشاءالله حفظ کنند؛ اینها جزو وظایف ما است. البتّه حرف میزنند آقایان و غیر آقایان، صحبت زیاد میکنند، منتها حرفِ تنها کافی نیست، عمل لازم است و به جای زیاد گفتن باید زیاد عمل کرد.
امیدواریم انشاءالله خداوند همهتان را موفّق بدارد.