📗📘📙 بهترین شعرهایی که خوانده ام 📗📘📙
Every night in my dreams
I see you. I feel you.
That is how I know you go on.
Far across the distance
And spaces between us
You have come to show you go on.
Near, far, wherever you are
I believe that the heart does go on
Once more you open the door
And you’re here in my heart
And my heart will go on and on
Love can touch us one time
And last for a lifetime
And never let go till we’re gone
Love was when I loved you
One true time I hold to
In my life we’ll always go on
Near, far, wherever you are
I believe that the heart does go on
Once more you open the door
And you’re here in my heart
And my heart will go on and on
There is some love that will not
go away
You’re here, there’s nothing I fear,
And I know that my heart will go on
We’ll stay forever this way
You are safe in my heart
And my heart will go on and on…
قلبم پایدار خواهد ماند.
هر شب در رؤیاهایم تو را می بینم و حست می کنم
اینگونه می دانم پایدارهستی
در فراسوی فاصلهء میان ما
تو آمده ای تا نشان دهی که پایدار خواهی بود
نزدیک یا دور، هر جا که باشی
ایمان دارم که این قلب پایدار است
یک بار دیگراین درچه را بگشا
خواهی دید که در قلبم هستی،
و با بودنت قلبم پابرجا خواهد ماند
لطافت عشق تنها یک بار می تواند مارا لمس کند
و تا همیشه ادامه یابد
و این عشق هرگز تا لحظهء مرگمان رهایمان نخواهد کرد
عشق لحظه ای معنا یافت که من به تو عشق ورزیدم
زمانی ناب،همان لحظه ای که با همهء وجودم نگهش داشتم
و با این عشق است که زندگی من همواره پایدار خواهد ماند
نزدیک یا دور، هر جا که باشی
یقین دارم که این قلب پایدار است
یک بار دیگراین درچه را بگشا
خواهی دید که در قلبم هستی،
و با بودنت قلبم پابرجا خواهد ماند
تو اینجایی و با حضورت در کنارم، از هیچ چیز نخواهم ترسید
و می دانم که این قلب پایدار خواهد بود
تا همیشه، این راه را ادامه خواهیم داد
تا در قلب من هستی، در امان خواهی بود
و قلبم با حضورت همواره پابرجاست
فیکریندن گئجه لر یاتا بیلمیرم
بو فیکری باشیمدان آتا بیلمیرم
دئییرم چون سنه چاتا بیلمیرم
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
اوزوندور هیجرینده قارا گئجه لر
بیلمیرم من گئدیم هارا گئجه لر
ووروبدور قلبیمه یارا گئجه لر
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
یادیما دوشنده آلا گوزلرین
گویده اولدوزلاردان آلام خبرین
نئیله ییم کسیبدیر مندن نظرین
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
آیریلیق دردینی چکمه ین بیلمز
یاردان آیری دوشن گوز یاشین سیلمز
دئییرلر اینتظار خسته سی اؤلمز
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
نئجه کی ائلیمدن آیری دوشندن
سورار بیربیرینی گوروب بیلندن
حسرتله سیزلار یار داییم بو غمدن
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
ایل لردی اوزاقام آرخام ائلیم دن
بلبلم دوشموشم آیری گولوم دن
جور ایله آییریب شیرین دیلیم دن
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
اولوبدور بیگانه یاریم_ یولداشیم
غریبه ساییلیر سئوگیم – سیرداشیم
بوجاوان چاقیمدا آغاردیب باشیم
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
منی آغلاداندان گولوش ایسته رم
آیری دوشنیمله گوروش ایسته رم
حصاری ییخماقا یوروش ایسته رم
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
سئوگیلیک اولوبدور شانی فرهادین
سئوگی سی هاردادیر، هانی فرهادین
دییه ره ک چیخاجاق جانی فرهادین
آیریلیق، آیریلیق، آمان آیریلیق
هر بیر دردن اولار یامان آیریلیق
| ای یار من ای یار من ای یار بیزنهار من | ای دلبر و دلدار من ای محرم و غمخوار من | |
| ای در زمین ما را قمر ای نیم شب ما را سحر | ای در خطر ما را سپر ای ابر شکربار من | |
| خوش می روی در جان من خوش می کنی درمان من | ای دین و ای ایمان من ای بحر گوهردار من | |
| ای شب روان را مشعله ای بیدلان را سلسله | ای قبله هر قافله ای قافله سالار من | |
| هم رهزنی هم ره بری هم ماهی و هم مشتری | هم این سری هم آن سری هم گنج و استظهار من | |
| چون یوسف پیغامبری آیی که خواهم مشتری | تا آتشی اندرزنی در مصر و در بازار من | |
| هم موسیی بر طور من عیسی هر رنجور من | هم نور نور نور من هم احمد مختار من | |
| هم مونس زندان من هم دولت خندان من | والله که صد چندان من بگذشته از بسیار من | |
| گویی مرا برجه بگو گویم چه گویم پیش تو | گویی بیا حجت مجو ای بنده طرار من | |
| گویم که گنجی شایگان گوید بلی نی رایگان | جان خواهم وانگه چه جان گویم سبک کن بار من | |
| گر گنج خواهی سر بنه ور عشق خواهی جان بده | در صف درآ واپس مجه ای حیدر کرار من |
گل آفتابگردون
گل آفتابگردون هر روز به انتظار دیدن یاره
اما خورشیدو پوشونده ابری که تاریکه و تاره
چشمای آفتابگردون
باز نگران از ابرا
داد می زنن این تنها
طاقت دوری نداره
تا بشه وقتی خورشید
از دل ابرا پیدا
باز کار آفتابگردون
انتظاره انتظاره
***
آخرش ابرا رو از رو
رخ خورشید بر می دارم
توی آغوش نفس هام
عطر لبخندو می یارم
واسه دیدارت همیشه
می زنم تا آسمون پل
بمون همیشه کنارم
تویی خورشید، منم اون گل
دونه دونه دونه،دونه دونه
پاک کنیم اشکای روی گونه هارو
دونه دونه دونه،دونه دونه
پر کنیم از شادی همه خونه ها رو
می خوام اون ابرای تیره که گرفتن روی خورشید
همه بارون بشن اما ببارن رو گل امّید
تاکه چشمونم همیشه باشه به آسمون تو
تا بمونم من همیشه گل آفتابگردون تو
گروه آريان
مى رسم خسته، مى رسم غمگين
گـرد غـربت نشسته بر دوشـم
آشـنـايـى نـديـده چـشمانـم
آشـنـايـى نـخوانده در گوشم
مـى رسـم چون كويرى از آتش
چون شب تيره اى كه نزديك است
تـشـنـه آفـتـاب و بـارانـم
چـشم كم آب و سينه تاريك است
مـى رسـم تـا كـنـار مرقد تو
دامــنــى اشــك و آه آوردم
مـثـل آهـوى خـسته از صياد
بـه ضـريـحـت پـنـاه آوردم
مـثـل پـروانه در طواف حرم
هـسـتي ام را به باد خواهم داد
تـا نـگـاهم كنى ، تو را سوگند
بـه عـزيـزت خـواهــم داد
مصطفى محدثى خراسانى
به گونهی ماه
نامت زبانزدآسمانها بود
و پيمان برادريات
با جبل النور
چون آيههاي جهاد
محكم
***تو آن راز رشيدي
كه روزي فرات
بر لبت آورد
و ساعتي بعد
در باران متواتر پولاد
بريده بريده
افشا شدي
و باد
تو را با مشام خيمهگاه
در ميان نهاد
و انتظار در بهت كودكانهی حرم
طولاني شد
تو آن راز رشيدي
كه روزي فرات
بر لبت آورد
و كنار درك تو
كوه از كمر شكست
زنده یاد سید حسن حسینی
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟
کجا روم که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا من
نه بستهام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تختهپاره بر موج، رها، رها، رها من
ز من هر آنکه او دور ، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، ازو جدا، جدا من!
نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا من
ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زندهام چرا من؟
ستارهها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من
سیمین بهبهانی
كـمـى بـذر گـل گـنـدم بـكاريـم
بـراى كـفـتـران سـبـز مـشـهد
بـنـوشـيـم آب صـاف مـهربـانى
شـبـيـه هـشـتـمين شعر (محمـد)
اگـر چـه گـنبـدش دور است از ما
ولـى راه نـگـاهـش باز بـاز است
دواى زخـم بـال كـفـتــرانــش
دو ركعت عشق و يك قطره نماز است
خـداى آرزوهـايـم كـمـــك كـن
حـرم را تـوى خـواب خـوش ببينم
ضـريـح آشـنـايـش را بـبـوسـم
گـل صـحـن نـگـاهـش را بـچينم
كـمـك كـن كـفـتـرى بر شانه هايم
بـسـازد لانـه اى از مـهـربـانـى
كـمـك كـن تـا دعـايـم سـبز باشد
بـسـازم يـك ضـريـح آسـمـانـى
كـمـك كـن مـثـل مشهد، شهر رؤيا
دلـم پـر ازدحـام از نـور بـاشــد
پـر از پـرواز كـفـتـرهـاى كوچك
سـرم سـبـز و دلـم پـر شور باشد
كـمـك كـن ضـامـن آهـوى قـلبم
بـه رنـگ يـك دعـا در مـن بجوشد
خــداى آرزوهــايــم كـمـك كن
كـه يـك كـفـتـر دعـايـم را بنوشد
نسرين راسخى
هر نعمتي که داد خدا، بي سوال داد
وصل تو را، که خواسته ام، بي گمان دهد
از خلقت تو، خواست خداوند لامکان
ما را کنار رحمت عامش مکان دهد
گر جان دهم، به يک نگهت، سود با من است
کالاي خويش را، که بدين حد گران دهد؟
بي امتحان مرا به غلامي قبول کن
رسوا شوم، اگر دل من امتحان دهد
دارم اميد، لطف تو گيرد چو دست من
دامان پر ز گرد گناهم تکان دهد
مي خواست گر خداي نبخشد گناه ما
ما را چرا امام چنين مهربان دهد؟
آن پرچمي که بر سر بام حريم توست
راه بهشت را به محبان نشان دهد
قلب (حسان) به ياد تو از غصه فارغ است
در انتظار اين که به پاي تو جان دهد
روز جزا که در صف قرآن و عترتيم
ما را امام ثامن ضامن امان دهد
حبيب چايچيان" حسان "
مولای من:
بی سر وپا به سر شود
بی دل و جان به سر شود
بی تو به سر نمیشود
بی همگان به سر شود
بی من و ما به سر شود
بی تو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم
جای دگر نمیشود
درد مرا دوا تویی
رنج مرا شفا تویی
تشنه ام و سقا تویی
بی تو به سر نمیشود
در دل و جان من تویی
جان و جهان من تویی
بی تو به سر نمیشود